محور : معرفی مقاله
چكيده
يكي از شيوههاي حمايت از حقوق مصرف كننده، تشكيل سازمانهاي غير دولتي حمايت از حقوق مصرف كننده است. اين سازمانها كه تبلور اراده مستقل از دولت و مشاركت خودجوش افراد به شمار ميآيند، در غالب موارد در حكم گروههاي فشاري هستند كه هدف مشترك آنها تلاش براي بهبود وضعيت حقوق مصرف كننده ميباشد. لزوم ارائه اطلاعات راجع به كيفيت محصولات به مصرفكنندگان، انتقاد از كيفيت كالاها، اقامه دعوا در محاكم قضايي به نمايندگي از مصرفكنندگان، حل و فصل اختلاف ميان مصرفكنندگان و توليدكنندگان، افزايش سطح آگاهي مصرفكنندگان از طريق اجراي برنامههاي آموزشي، مشاركت در تعيين كيفيت كالاها و تعيين ضوابط ناظر بر گواهي كيفيت، تلاش براي تصويب قوانين و مقررات مقتضي و برقراري ارتباط با سازمانهاي غير دولتي ساير كشورها و سازمانهاي بينالمللي فعال درحمايت از حقوق مصرفكننده را ميتوان از جمله مهم ترين وظايف اين نهادها در حمايت از حقوق مصرف كننده دانست.
در ايران به دلايل سياسي، اقتصادي، حقوقي و فرهنگي، اين قبيل سازمانها يا اساسا تشكيل نميشود و يا در صورت تشكيل، چندان كار او فعال نيستند. در اين مقاله كوشيده ايم تا پس از بيان ماهيت، نقش و جايگاه اين سازمانها در حمايت از حقوق مصرف كننده، مشكلات آنها را در تحقق اهداف حمايتي شان مطرح سازيم و دلايل ناشناخته بودن اين نهادها در ايران و راهكارهاي مقتضي براي حل اين معضلات را بر شماريم.
:: برای دسترسی به متن کامل مقاله می توانید به مجله نامه مفید شماره 62 مراجعه فرمایید ::
محور : پیامبر اکرم (ص) و بیت المال
عنوان مقاله: سیره عملی پیامبر اعظم (ص) در اداره بیت المال
مولف/مترجم: روح الله تولایی
موضوع: مدیریت اقتصادی و مالی / مدیریت اسلامی
سال انتشار(میلادی): 2006
وضعیت: تمام متن
منبع: اولین همایش رمضان – دانشگاه امام صادق علیه السلام
تنظیم: پایگاه مقالات مدیریت
چکیده:
پیامبر اعظم (ص) علاوه بر ماموریت هدایت انسانها، رسالت هدایت و ساختن جامعه را نیز برعهده داشتند و زمانیکه موقعیت و امکانات به حضرت اجازه داد به تشکیل حکومت و اداره جامعه نیز پرداختند. ایشان در این امر اهتمام ویژه ای داشتند و پس از ورود به مدینه اقدام به تشکیل حکومت اسلامی کردند.تلاش های پیامبر(ص) و اصحابشان سبب شد تا جامعه اسلامی بنا نهاده شود و مسلمانان در راه تداوم آن حکومت زحمات فراوانی را متحمل شدند و در نتیجه جامعه اسلامی، به تمدنی بزرگ مبدل شد. یکی از ویژگی های مهم آن جامعه اسلامی شیوه مدیریت بیت المال مسلمین توسط پیامبر(ص) بود. گرچه دوران حکومت پیامبر(ص) و به تبع آن، اداره امور بیت المال از ناحیه آن حضرت محدود به 10سال بود و از طرفی منابع تامین کننده بیت المال و مصارف آن محدود به مدینه و اطراف آن بوده است، ولی با این وجود شیوه آن حضرت در گردآوری، حفظ و نگهداری، تقسیم و مصرف بیت المال در موارد خاص خود دارای جایگاه خاصی است. همچنین اینکه سیره عملی و علمی آن حضرت نشان از حضور قطعی قدرت سیاسی و مدیریتی ایشان در اداره امور مالی مسلمانان می باشد. در نهایت این سیره عملی پیامبر(ص) می تواند سرمشق مناسبی برای تمام مدیران بیت المال جامعه اسلامی کنونی ما باشد.
کلید واژگان: سیره عملی ، پیامبر اعظم(ص) ، بیت المال ، اداره امور مالی مسلمانان
ادامه مقاله >>>
ادامه مطلب
محور : مقاله
عنوان مقاله: ابزارهای مالی مشتقه در بازار سرمایه
مولف/مترجم: محمدمهدی حمیدی زاده
سال انتشار(میلادی): 2005
وضعیت: تمام متن
تنظیم: پایگاه مقالات مدیریت
مقدمه:
هدف از این مقاله تشریح ابزار مشتقه و طراحی ابزار نوین برای بازار سرمایه است. شایان ذکر است که این ابزارهای مالی در بسیاری از نقاط دنیا سخت مورد توجه افکار عمومی واقع شده و امید است که در آینده نزدیک بتوان از این ابزار در بازار سرمایه ایران نیز بهره گرفت.
مشتقه، گونه ای از ابزار مالی است که فقط، متخصصان فن، از چندوچون عملکرد آنها آگاهی کامل دارند و معمولاً خبرگان حرفه ای روی آنها سرمایه گذاری می کنند.
به طور خلاصه می توان گفت که مشتقه ها (FINANCIAL DERVATIVES) ، قراردادی بین دو یا چند طرف است که پرداختهای آن، براساس موقعیت سنجی (BENCHMARK) تعیین می شود - درواقع، مشتقه ها، ابزارهایی برای کاهش یا انتقال مخاطره (ریسک) به شمار می آیند. برخی از مشتقه ها که توسط شرکتهای بزرگ صادر شده اند، به صورت استاندارد و تضمین شده در بورس، سازمان یافته و معامله می شوند و برخی در حاشیه بورس و به صورت خارج از بورس، با توافق و مذاکره دو طرف انجام می گیرد.
مولف در تهیه این مقاله از این منبع استفاده کرده است:
MADURA JEFF, INTERNATIONAL FINANCIAL MANAGEMENT, 5TH ED, USA: SOUTH - WESTERN COLLEGE, 1998.
محور : اقتصاد
تیم هارفورد، منبع: فایننشال تایمز
«میدانید چه چیز مرا برآشفته میکند؟ استعداد تباه شده. مردم پیش من میآیند و میروند، انتخاب با خودشان است.اما دیوید تو پانزده سال در این کار بودهای میتوانی لطفا کمی به ما درباره شیوههای مدیریت گروهها و اینکه در عین وظیفهمداری همه را هم راضی نگه داشت توضیح بدهی؟»
دیوید برنت از جمله کسانی است که میداند اهمیت مدیریت یعنی چه و آن را با کارهای هر روزهاش نیز ثابت میکند. با تمام اینها مطالعات آکادمیک اقتصاد تاکنون به طرزی باورنکردنی درباره اصول و تاکتیکهای مدیریتی سکوت کرده است.
جان فن رینن اقتصاددانی است که حالا میخواهد این رویه را تغییر دهد. فن رینن استاد اقتصاد و رییس مرکز سیاستهای اقتصادی مدرسه اقتصاد لندن است که اخیرا در اجلاس سالانه انجمن سلطنتی اقتصاد در منچستر سخنرانی کرده بود. عنوان سخنرانی او این بود: «اقتصاد ریاست.» حرف اصلی او در این سخنرانی این بود که کیفیت مدیریت اهمیت دارد و بر عملکرد کلی اقتصاد یک کشور نیز تاثیرگذار است.
فن رینن و همکارانش از یک سیستم مصاحبه خاص برای ارزیابی کیفیت عملکرد مدیران استفاده میکنند. از دانشجویان MBA خواسته میشود که مدیران میانی شرکتها را برای یک گفتوگوی صمیمانه چهل و پنج دقیقهای دعوت کنند. محققان به این گفت و گوها گوش میدهند. اکثرا سوالات خیلی باز مطرح میشوند، مثلا پرسیده میشود: «فرض کنید که کارمندی یک سال است در شرکت شما کار میکند، چطور درباره ارتقا دادن یا ندادن او تصمیم میگیرید؟» مدیران خودشان نمیدانند که صحبتهای آنها از جهات مختلف زیر نظر است و در عین حال دانشجویانی که این صحبتها را ارزیابی و از جهات مختل ثبت میکنند نیز هیچ اطلاعی درباره سابقه و عملکرد مالی شرکت مورد بحث ندارند.
این تیم تحقیقاتی تاکنون بیش از 8 هزار مصاحبه در سرتاسر جهان انجام داده است. کسبوکارهایی که مدیریت موجودیشان ضعیف بوده یا سابقه کاریشان را ثبت نمیکردهاند یا ارتقاهایشان بر پایه رابطه و آشنایی بوده یا اینکه دیگر تکنیکهای مدیریتی نخنما را داشتهاند همگی امتیازهای پایینی گرفتهاند.
اصلیترین یافته تحقیق این است که متوسط کیفیت مدیریت فعالیتهای تولیدی یک کشور رابطه نزدیک با بهرهوری نیروی کار دارد – منظور از بهرهوری نیروی کار تولید سرانه هر کارگر به ازای هر ساعت است. بهرهوری نیروی کار خود به تنهایی خیلی از شکافها میان کشورهای فقیر و غنی را توضیح میدهد. آنطور که فن رینن میگوید تولید ماهانه یک کارگر تانزانیایی معمولی به اندازه تولید روزانه یک کارگر معمولی آمریکا است، حتی وقتی که هر دو تجهیزات یکسانی هم در اختیار دارند.
انگلستان هم با وجود پیشرفتهایی که از سال 1997 تاکنون داشته همچنان به جهت مدیریت شرکتهایش جزو بهترینها نیست – انگلستان جزو گروه تعقیبکننده و با فاصله قابلملاحظهای از کشورهایی چون آمریکا، ژاپن، آلمان، سوئد و کانادا قرار دارد. فن رینن برای توضیح این مساله حرفهایی دارد.
یکی از مسائل خیلی بدیهی سیاست رقابتی است. دلیل عقب بودن انگلیس از آمریکا این نیست که شرکتهای خوب زیادی ندارد، بلکه این است که شرکتهای بد زیادی دارد. شرکتهای ضعیف و مشکل دار تنها در صورتی میتوانند به بقا ادامه بدهند که شرایط رقابت ضعیف باشد – این البته یک فرضیه نظری است که فن رینن درست بودناش را در عمل نیز نشان داده است.
یکی از دیگر نقاط ضعف انگلیس شمار زیاد شرکتهای خانوادگی است. در انگلستان هنوز خیلی شایع است که شغل مدیر اصلی را به بزرگترین پسر خانواده بدهند و در نتیجه کیفیت مدیریت از این بابت آسیب میبیند. فن رینن عقیده دارد که بنگاههای خانوادگی نباید از مالیات بر ارث مستثنی بشوند، زیرا به این طریق دولت کسبوکارهایی که بد مدیریت میشوند را حتی تشویق نیز میکند.
حتی این امکان نیز مطرح است که دولت بتواند کیفیت مدیریت را مستقیما بالاتر ببرد. انگلیس باید کیفیت دورههای کارآموزیاش را ارتقا بدهد و حذف کمکهای مالی که به این دورهها میشود واقعا نابخردانه خواهد بود.
البته خود دولتیها هم از نیاز به پندهای مدیریتی مستثنی نیستند. در تمامی آمارهای مربوط به کیفیت مدیریت، شرکتهای دولتی در پایینترین ردهها جای میگیرند. این نکته را نباید فراموش کرد.
منبع: دنیای اقتصاد
محور : اقتصاد جهان
نوریل روبینی *، مترجم: مجید روئین پرویزی، منبع: پروجکت سیندیکیت
آشفتگیهای سیاسی در خاورمیانه بیشک دارای پیامدهای مهم اقتصادی و مالی است، به خصوص که ریسک، رکود تورمی را افزایش داده و باعث میشود که رشد آهسته و تورم شدید باهم به جان اقتصاد بیفتند. در واقع اگر بنا به رخ نمودن رکود تورمی باشد خطر کسادی مزمن برای اقتصاد جهان که هنوز زخمهای بحران مالی 2008 را بر پیکر خود دارد، خیلی زیاد خواهد شد.
آشوبهای جدی در خاورمیانه به طور تاریخی ملهم از نوسانات شدید نفتی بوده اند، نوساناتی که به سهم خود سه بحران بزرگ بینالمللی را موجب شدهاند. جنگ سال 1973 یوم کیپور به خاطر جهش شدید قیمت نفت بود که بعد منجر به رکود تورمی سالهای 1974 و 75 شد. انقلاب ایران نیز در 1979 موجب رکود تورمی و افزایش قیمت نفت شد که به نوبه خود رکود81-1980 را شدیدتر کرد. حمله عراق در 1990 به کویت نیز افزایش مشابهی در قیمت نفت بهوجود آورد و آن درحالی بود که بحران بانکی خود آمریکا نیز وضع را به اندازه کافی ناخوشایند کرده بود.
قیمت نفت در بحران مالی اخیر جهان نیز بیتاثیر نبود. تا تابستان 2008، پیش از سقوط لمان برادرز، قیمت نفت طی دوره 12 ماهه دو برابر شده و به بشکهای 148 دلار رسیده بود – و این برای اقتصاد جهانی که به سبب شوک مالی شکننده و ضعیف شده بود، حکم تیر خلاص را داشت.
>>>
ادامه مطلب
محور : اقتصاد
کنث ارو، داگلاس برنهایم، مارتین فلدشتاین، دانیل مکفادن، جیمز پوتربا و رابرت سولو، مترجم: محمدرضا فرهادیپور
کمیته 20 مقاله برتر، متشکل از کنث ارو، داگلاس برنهایم، مارتین فلدشتاین، دانیل مکفادن، جیمز پوتربا و رابرت سولو توسط رابرت موفیت با هدف گزینش 20 مقاله برتر منتشر شده در مجله آمریکن اکونومیک ریوو طی 100 سال اول انتشار این مجله تشکیل شد.
ما نمیخواستیم تا معیاری رسمی برای شمول مقالات در این فهرست تعریف کنیم. این مقالات مطمئنا حاوی کیفیت فکری محض، تاثیر بر ایدهها و فعالیتهای اقتصاددانان و اهمیت و وسعت نظر عمومی بودند؛ اما تلاش برای مشخص کردن نرخهای نهایی جانشینی میان این خصوصیات و سایر خصوصیات کیفی مقالات تلاشی بیثمر بود. ما در جستوجوی 20 مقاله قابلتحسین و مهم بودیم.
در آغاز ما تعداد نقلقولها (citation) و تعداد جستوجوها در جیاستور JSTOR را مورد استفاده قرار دادیم. این کار یقینا اطلاعاتی روشن و مهم را در بر داشت، اما به خودی خود عامل تصمیمگیری ما نبود. تعداد نقلقولها برحسب زیررشتههای اقتصاد با توجه به جمعیت عظیم آن دارای تورش است. همچنین، تقریبا تورشی هم در خصوص مقالات اخیر به چشم میخورد، حتی تنها به این دلیل که تعداد خوانندگان و نویسندگان بالقوه در طول زمان افزایش یافتهاند؛ بسیاری از مقالات اخیر از این رنج میبرند که نقلقولها در گذر زمان ساخته شدهاند. در هر مورد انتظار میرفت تا ما قضاوتمان را درباره کیفیت و اهمیت مقاله بیان کنیم؛ بنابراین ما نقلقول و جستوجو در جیاستور را تنها برای این استفاده قرار دادیم تا گروه بزرگی از مقالات درخور را به ما نشان دهد. ما بهطور خاص در خصوص از قلم افتادن مقالاتی نگران بودیم که در روزهای اولیه آمریکن اکونومیک ریویو، بعضا توسط بزرگان علم اقتصاد نوشته شده بودند.
>>>
ادامه مطلب
محور : اخلاق اقتصادی
ادوارد گلیسر*، مترجم: محمدرضا فرهادیپور
اقتصاددانان اغلب شخصیتهای عمومی سرد و بیعاطفه، متکی بر پول و حساس به خطابه شورانگیز بحث اخلاقی معرفی میشوند، اما [ما اقتصاددانان] با ظهور در نقش تکنوکراتهایی که تنها نگران زیر خط بهنظر میرسند، اجازه میدهیم تا به مثابه افرادی فاقد یک حس درست و نادرست مجسم شویم. دو هفته قبل، من درباره اخلاق و اقتصاد نوشتم، فراخوانی برای گامهای مناسبی که اقتصاددانان میتوانند برای افشای تضادهای منافع بردارند. امروز، بر موضوعی بزرگتر متمرکز میشوم: این گلایه که اقتصاد رشتهای فاقد هسته اخلاقی است.
اقتصاد مدرن با آدام اسمیت و روشنگری اسکاتلندی- جنبشی پر از بحث اخلاقی توسط متفکرانی مانند دیوید هیوم، فرانسیسهاچسون و لرد کیمز (Lord Kames)- آغاز شد. خود اسمیت که دنبالهرو معلمش در کرسی فلسفه اخلاق در دانشگاه گلاسکو بود، کتاب «نظریه احساسات اخلاقی» را نوشت که شامل ایدههایی مثل این بود که «احساس همدلی بیشتر با دیگران و کمتر با خودمان، محدود ساختن خودخواهیمان و رها کردن عواطف خیرخواهانهمان طبیعت انسانی را به کمال میرسانند».
همینکه اسمیت توجه خود را از احساسات اخلاقی به اقتصاد سیاسی معطوف ساخت، تمرکز او از کمال طبیعت خصوصی به بهبود سیستمهای عمومی تغییر کرد. از آن پس بیشتر نوشتههای اقتصادی معمولا از ارائه مشاوره اخلاقی به افراد دست کشیدند و در عوض بر بهبود نهادها و سیاستهای عمومی متمرکز شدند.
اما آن تغییر توجه [اسمیت] به این معنا نیست که یک انگاره اخلاقی عمیق - اعتقاد به ارزش آزادی انسانی- در هسته رشته ما [اقتصاد] وجود ندارد. بعضی اقتصاددانان آن اعتقاد را روشن ساختهاند. در قرن هجدهم، اسمیت نوشت «بدون شک، طبیعتا هر انسانی قبل از هر چیز و اساسا به مراقبت از خودش توصیه میشود و همچنان متصدی مراقبت از خودش بیش از دیگران است، این که باید هم همینطور باشد».
در قرن نوزدهم، جان استوارت میل اظهار کرد: «تنها آزادیای که شایسته نام بردن است تعقیب خیر خودمان به روش خودمان است، به شرطی که ما برای محرومیت دیگران از اموالشان تلاش نکنیم، یا مانع تلاششان برای دستیابی به آن [اموال] نشویم».
در قرن پیش، میلتون فریدمن اظهار کرد که «آزادی گلی است نادر و لطیف» و «جامعهای که برابری را – از نظر برابری نتیجه- پشاپیش آزادی پیش میکشد نه به آزادی دست مییابد نه به برابری».
اقتصاددانان، همانند فریدمن، اغلب این موضوع را مطرح کردهاند که آزادی ارزشی ابزاری دارد- و اهداف دیگری شامل برابری و رونق را بهبار میآورد، اما هیچکس نباید شک کند که فریدمن و میل و اسمیت آزادی را به مثابه یک خیر بنیادی مینگریستند، چیزی که باید به خاطر خودش ارزشمند تلقی شود. گذشته از اینها، مهم این است که آزادی در قلب نظریه اقتصادی چگونه تعبیر میشود.
به دلیل اینکه آموزش ما خیلی ریاضی و رسمی است، به آسانی ممکن است این احساس فقدان ایجاد شود که ما با یک جهش بزرگ شروع میکنیم که اساسا اخلاقی است، نه ریاضی. مدرسان دورههای آموزشی سال اول کارشناسی در نظریه اقتصاد، مثل خود من، اغلب با بحث از این فرض شروع میکنند که افراد میتوانند پیامدهای ترجیحی خود را رتبهبندی کنند. سپس ما معیاری ارائه میکنیم- یک مکانیسم رتبهبندی که تابع مطلوبیت نامیده میشود- که از ترجیحات افراد پیروی میکند. اگر 1000 پیامد وجود داشته باشد، یک تابع مطلوبیت معادل میتواند با دادن مطلوبترین نتیجه به ارزش 1000 تعریف شود، پیامد بهینه دوم ارزشی معادل 999 دارد و الی آخر. این «تابع مطلوبیت» هیچ ارتباطی با شادکامی یا خودخواهی ندارد؛ این تنها یک تسهیل ریاضی برای رتبهبندی انتخابهای فردی است.
اما بعد به سوی رفاه برمیگردیم و آنجا جایی است که ما جهش بزرگ خودمان را انجام میدهیم. بهبود در رفاه وقتی اتفاق میافتد که بهبودهایی در مطلوبیت اتفاق بیافتد و آن تنها زمانی اتفاق میافتد که یک فرد گزینهای را برگزیند که پیش از این در دسترس نبود. ما معمولا اثبات میکنیم که رفاه بعضی افراد افزایش مییابد وقتی با مجموعه فزایندهای از انتخابها روبهرو شوند. وقتی ما این را فرض میکنیم (که اساسا توسط بعضی افراد مورد مناقشه است، بهویژه روانشناسان)، اساسا فرض میکنیم که هدف بنیادی سیاست عمومی آزادی انتخاب است.
مخالفان ما حق دارند ادعا کنند که اقتصاددانان از آزادی بت میسازند، اما آنها در اشتباهند وقتی میگویند ما بدون یک ستاره قطبی [راهنما] اخلاقی سفر میکنیم. شیفتگی اقتصاددانان به آزادی به ندرت به یک برنامه سیاستی خاص دلالت دارد. شیفتگی به آزادی کاملا با بازتوزیع مطلوب سازگار است که میتواند به مثابه افزایش انتخابهای یک فرد به هزینه انتخابهای دیگری دیده شود.
بسیاری از مقررات نیز میتوانند حتی به مثابه نیرویی برای آزادی تلقی شوند، مانند قواعد مالی که به همه سرمایهگذاران آزادی سرمایهگذاری در سهام را برای تلاش در سطوح مختلف میدهد.
بااینحال، اعتقاد به آزادی، اشتیاقی برای تعامل و تجارت انسانی ایجاد میکند. همانطور که فریدمن نوشت «مهمترین حقیقت یگانه درباره یک بازار آزاد این است که هیچ مبادلهای اتفاق نمیافتد مگر اینکه هر دو طرف مبادله منتفع شوند». برای بسیاری از اقتصاددانان، دفاع از تجارت آزاد صرفا با تولید ناخالص داخلی مرتبط نیست؛ این جنگی است برای ارزشهای پایهای آزادی و وابستگی متقابل انسانی.
همانطور که اسمیت گفت «اعطای انحصار بازار وطنی به تولیدات صنایع داخلی، در هر فن یا صنعت خاص تا حدی معیاری برای هدایت افراد خصوصی در مسیری است که باید سرمایههای خود را بهکار بگیرند، تقریبا، در همه موارد باید مقرراتی بیفایده یا مضر تعبیه شود».
اقتصاددانان اغلب خیلی نگران نصیحت و توصیه هستند، همانطور که خیلیها بارها آسیب ناشی از مباحثی را دیدهاند که بیشتر مبتنیبر هواهای نفسانیاند، اما تصور نکنید که رشته ما یک ستون فقرات اخلاقی زیر این همه ریاضیات ندارد. این ستون فقرات اعتقادی بنیادی به آزادی است.
* پروفسور اقتصاد دانشگاه هاروارد
منبع: دنیای اقتصاد
محور : اقتصاد جهان
مترجم: ندا ناجی، منبع: اکونومیست
مجله اکونومیست هر هفته از اقتصاددانان دعوت می کند تا به پرسشی اقتصادی پاسخ دهند. در زیر پاسخ بعضی از مدعوین این مجله را می بینید.
لارنس کتلیکوف: زمان بازاندیشی درباره تولید انرژی هستهای فرارسیده است
آنچه درباره بحران هستهای ژاپن شنیده و دیده ایم به نمایشهای مونتی پیتون میماند که البته آنقدرها هم تراژیک و جدی نیست. چیزی از این قبیل:
«اوه انگار در یک رآکتور دیگر هم به مشکل خوردهایم. انفجار کوچکی، که البته پیشبینی شده بود و به مخزن سوخت هم هیچ آسیبی نزده است؛ آسیب که خب چند ترک جزئی فقط برداشته است. حالا شاید هم ترکها بزرگ باشند، اما نگران نباشید خطر رادیواکتیویته خیلی ناچیز است و با توجه به حجم اشعه ایکس خطر سرطان اصلا جدی نیست. فقط یک مطلب جزئی دیگر، جدار بیرونی رآکتور 4 که 250 تن سوخت مصرف شده را نگه میدارد آتش کوچکی گرفته البته آتش نشانی درحال خاموش کردن آن هست؛ هرچند که خب به این راحتیها هم نیست و ...»
و در نهایت نتیجه این میشود که رییس «توکیو الکتریک» به خاطر تمام وقایع پیش آمده یک عذرخواهی خشک و خالی میکند و میگوید متاسف است که باعث ایجاد چنین اغتشاشی شده.
وقتی ژاپنیها دوباره به این موضوع فکر کنند من انتظار دارم که تصمیم درست را بگیرند، یعنی تمامی 55 رآکتور کنونی خود را تعطیل کنند و نقشه آن 11 رآکتور تازهای که میخواستند بسازند را هم پاره کرده و دور بریزند. کشورهای دیگر هم امیدوارم که به همین نتیجه برسند. همانطور که اخیرا در بحث ام با یوجین استنلی هم اشاره کردم به خاطر نیمه فرسوده بودن اکثر رآکتورهای موجود شانس وقوع مخاطرات طبیعی و انسانی دوباره بر اثر چنین حادثهای در یکی از رآکتورها آنقدر بالا است که باید همه را به وحشت بیندازد.
بله متوجه هستم که سوختهای فسیلی هم خطرهای خاص خودشان را دارند، اما این خطرها هیچ گاه آنقدر شدید نیست که طی تنها یک روز زندگی تمامی مردم یک شهر را به خطر بیندازد.
هزینهای که ژاپن باید برای تغییر منابع انرژی خود بپردازد بیش از آنکه پولی باشد به غرور ملی ارتباط دارد. انرژی بازار جهانی دارد و از کار انداختن رآکتورها و روی آوردن به این بازارها توسط ژاپن آنقدرها بر قیمت سوخت آثار چشمگیر نخواهد داشت. البته اگر مابقی جهان هم در این راه از ژاپن تبعیت کنند شکی نیست که قیمت انرژی افزایش خواهد یافت، اما در این صورت انگیزه برای استفاده کارا از انرژیهای خورشیدی، بادی و آبی نیز بیشتر خواهد شد.
>>>
ادامه مطلب
محور : اقتصاد
توماس مایر، مترجم: جعفر خیرخواهان
آن چه در پی می آید فصل دوم از کتاب "دعوت به اقتصاد خوانی"، نوشته ی توماس مایر و ترجمه ی جعفر خیرخواهان است.
علم اقتصاد چه حوزههایی را در برمیگیرد.
رایجترین تعریفی که از علم اقتصاد شده است بررسی تخصیص منابع و ابزارهای کمیاب در بین اهداف و خواستههای رقیب است، اما این تعریف خیلی کلی است؛ برای مثال در این تعریف بسیاری کارها که مهندسان انجام میدهند هم میگنجد. با این حال چنین تعریفی آشکار میسازد تئوری اقتصادی یک شیوه اندیشیدن است که برای بسیاری از حوزههای متفاوت مفید فایده میباشد؛ بنابراین اقتصاددانان نه فقط اقتصاد را آنطور که معمولا تعریف میشود بررسی میکنند، بلکه دامنه گستردهای از دیگر موضوعات از قبیل انقلاب نوسنگی که کشاورزی را به بشر عرضه داشت، مجازات بهینه به خاطر جنایت، رفتار احزاب سیاسی، ازدواج و طلاق، زمان اختصاص یافته به خواب، رقابت بین ادیان گوناگون و غیرآن را دربرمیگیرد. بهعلاوه هر دو رشته علوم سیاسی و جامعهشناسی، به ویژه اولی، تاثیر قوی از نظریه اقتصادی پذیرفتهاند. آنها زیر نام «نظریه کنشگر عقلایی» پارادایم اساسی علم اقتصاد را وارد حوزه خود کردهاند. اقتصاددانان همچنین پیشبردهای مهمی به تاریخ ارائه کردهاند برای مثال نشان دادهاند ورود و گسترش خطوط راهآهن در آمریکا، تاثیری بسیار کمتر از آنچه تاریخنگاران به ما آموختهاند بر اقتصاد آمریکا داشته است. فلسفه سیاسی نیز ایدههایی از علم اقتصاد وارد کرده است.
>>>
ادامه مطلب
محور : علم اقتصاد
نورتراپ بوچنر، منبع: کاپیتالیسم مگزین
کتاب «اقتصاد عینی: چطور فلسفه آین رند همه چیز اقتصاد را تغییر داد» محصول چهل و هشت سال مطالعه فلسفه عینگرایی (آبجکتیویسم) آین رند و علم اقتصاد است.
وقتی که «اطلس شانه انداخت» را در 1962 خواندم شگفت زده شدم که آین رند چطور تمام آنچه که در دوترم اقتصاد خوانده را زیرورو میکرد. مثل اکثر دورههایی که در دهه 60 میتوان تصور کرد هدف آموزگاران من این بود که نشان دهند چرا مداخله دولت در اقتصاد ضروری و لازم است. آین رند مدافع سرمایهداری لسه فر، یعنی اقتصاد بدون مداخله دولت بود. به این ترتیب جست و جوی من برای یافتن حقیقت شروع شد. حالا که چهل و هشت سال گذشته چیزهای زیادی درباره خطاهای اقتصاد مدرن آموختهام و حقایق بسیاری را نیز میدانم. به طور خاص به کمک دریافت آین رند از امر عینی، کاربردهای آن را در اقتصاد یافتهام. هدف کتاب من انتقال این دانش است.
تا آنجا که من میدانم این کتاب اولین تلاش برای بازخوانی اقتصاد در قالب آموزههای فلسفه عینگرایی آین رند است. به این ترتیب این کتاب کاربرد عینگرایی برای تئوری اقتصاد بازار آزاد است، یعنی اینکه چطور انسانهای مستقل و منفعت طلب با تولید و مبادله ارزشهای اقتصادی را وارد یک نظام جامع میکنند. آین رند اقتصاد تازهای نمیآموخت، اما چیزی از آن مهمتر را نشان میداد – بنیان فلسفی تمام علوم خاص. هدفم اینجا این نیست که فلسفه عینگرایی را ارائه کنم، فقط میخواهم عینگرایی را در اقتصاد به کار بزنم. به عنوان بهترین منبع آموزههای عینگرایی، هیچ چیز بهتر از نوشتههای خود آین رند نیست.
این کتاب برای هر کس که بخواهد بداند اقتصاد آزاد چطور کار میکند و نقش آموزههای آین رند در علم اقتصاد چیست مفید است. نقد خودم را از اقتصاد مدرن به چهار دسته تقسیم کردهام. منظور من از مدرن، پنجاه سال اخیر است. به این خاطر که آنچه به دانشجویان لیسانس آموخته میشود از دهه 60 تاکنون هیچ تغییر عمده نداشته است.
اگر کسی میخواهد روی کره زمین باقی بماند و زندگی کند ناگزیر از پرداختن به نیازهای حیاتیاش است. موضوع اقتصاد این است که چطور اعضای یک نظام اقتصادی ارزشهای مادی لازم برای زندگی شان را به دست میآورند، ازجمله غذا، لباس و سرپناه. اینها از آسمان پایین نمیافتند. بلکه نتیجه کار و وجود یک نظام اقتصادی مشخص، در طول تاریخ بشریت، هستند.
بنابر اصول، انتخاب اساسی در اقتصاد میان سرمایهداری لسه فر و کنترلهای دولتی است. در سیاست همین انتخاب را میتوان آزادی و تاراج میتوان دید. اگر نتایج اصلی را مدنظر قرار دهیم، این انتخاب مرگ و زندگی است. اگر کسی زندگی را بخواهد پس آزادی را انتخاب میکند و آزادی اگر معنایی داشته باشد به معنای سرمایهداری لسه فر است. متاسفانه اغلب مردم هیچ تعریف درستی از آزادی اقتصاد در ذهن ندارند. فکر میکنند اقتصاد آزاد یعنی همین اقتصاد مختلط امروزی که نه تنها آزاد نیست، بلکه با لسه فر نیز فرسنگها فاصله دارد و قدم به قدم به کنترل کامل دولتی نیز نزدیکتر میشود. در عبارت سرمایهداری لسه فر،کلمه لسه فر از اهمیت اساسی برخوردار است. هرچه غیر از آن سرمایهداری و آزادی نیست. من اصطلاحات بنگاههای آزاد، اقتصاد آزاد، بازار آزاد، اقتصاد بازار و سرمایهداری را همگی در معنای سرمایهداری لسه فر به کار میبرم.
در حرکت از آزادی به سوی تاراج، اقتصاد مدرن نقش کمرنگی بازی نکرده است. برای یکصد سال تمام تئوریهایش یک پیام برای عموم داشتهاند و آن اینکه سرمایهداری لسه فر ناممکن و غیراجرایی است.
تز اصلی من این است که سرمایهداری عملی است و نقطه آغاز من مفهومیت عینیت آین رند است. خواننده عامی شاید تعجب کند که فلسفه آموزههایی برای اقتصاد داشته باشد، اما قول میدهم که هر چند در ابتدا چنین به نظر برسد در نهایت ناگزیر بودنش روشن خواهد شد.
دیدگاه فلسفی کلی من این است: اقصاد مدرن محصول فلسفه مدرن است. از آنجا که عینگرایی در تمام مسائل مهم موضعی خلاف فلسفه مدرن دارد، عینگرایی همه چیز اقتصاد را تغییر میدهد. روش علم اقتصاد، مفهوم اقتصاد، معنای رقابت و قیمت، اصل انتفاع از تجارت، ماهیت هزینههای کسبوکار، مفهوم عرضه و تقاضا و تئوری قیمت، نقش کمیابی و تئوری تولید انبوه همگی از این جملهاند. در نهایت، عینگرایی عملی بودن سرمایهداری را اثبات میکند.
اقتصاد علمی اثباتی است و نه هنجاری؛ به عبارتی اقتصاد توصیفی است، نه تجویزی. اقتصاد میتواند بگوید اثر وضع حداقل دستمزد بر بیکاری چیست، اما نمیتواند بگوید این اثر خوب است یا بد. خوب و بد مفاهیم ارزشداری هستند. یک نظام استاندارد و غایی اخلاقی پیش فرض آنها است. اقتصاد علم اخلاق نیست. با تمام اینها اقتصاد به تمامی هم از اخلاق جدا نیست. آین رند اخلاقیات را «مجموعهای قواعد جهت دهنده به انتخابها و اعمال انسانها» تعریف کرده است و برخی از این قواعد آشکار یا نهان در هرچه که انسان میکند حضور دارند. عمل اقتصاددانها در تجزیه و تحلیل نظام اقتصادی نیز از این امر مستثنی نیست.
اخلاق نفع شخصی عقلایی که آین رند مطرح میکند خودمحور است، خودخواهی را نوعی فضیلت میداند و اینکه اعمال شخص باید به خود او سود برسانند. اقتصاددانها در صد سال گذشته گویی عکس همین را برای ارائه و ارزیابی تئوریهایشان فرض گرفتهاند. یعنی اخلاق دگرخواهی، ایثارگری و از خودگذشتگی که توسط اخلاق مسیحی-یهودی تشویق شده و برای دوهزار سال است که تمدن غرب را تحت سیطره خود داشته است.
تقابل میان سرمایهداری و دگرخواهی آشتیناپذیر است. سرمایهداری نظام اقتصادی نفع خواهی شخصی است. سرمایهداری به نفع شخصی متکی بوده، آن را تشویق میکند و ایثارگری را نیز تقبیح مینماید. در هر سطح و هر پایهای، انگیزه نفع شخصی محرک سرمایهداری است.
دگرخواهان هم از همان ابتدای انقلاب صنعتی از سرمایهداری نفرت داشتهاند. این نفرت اصل و اساس تمام مخالفتهایی است که با اصلاحات بازاری پیشنهادی اقتصاددانها همواره ابراز شده است.
هدف اول علم اقتصاد نمایش، توضیح و تفسیر کارکرد اقتصاد سرمایهداری است. دگرخواهی از پیش به اقتصاددانها میگفت که سرمایهداری شر و پلید است. پیامدهای منفی این باور به قبل از اقتصاد برمیگردد و سرمایهداری در تئوری و عمل کوبیده شده است. در تئوری، سرمایهداری هیچ وقت اقبالی نداشت. چیزهایی که درباره پلید بودن سرمایهداری میگفتند آن را در عمل نیز با مشکل روبهرو ساخت. هرآموزه، هرجنبه و هرکارکرد سرمایهداری را طوری پیچانده و منحرف میکردند که به کلی شباهتهایش را به واقعیت از دست بدهد. آین رند برای اولین بار در تاریخ ممکن ساخت که تئوری و عمل سرمایهداری با عینگرایی سنجیده شود و تحت تاثیر پیش فرضهای اخلاقی قرار نگیرد.
کلمهای هم در آخر به اهالی کسبوکار بگوییم. یک تاجر یا اهل کسبوکار نیازی ندارد که اقتصاد بداند و اگر هم بداند، در نهایت بر تصمیمات اصلی کسبوکارش مثل افزایش یا عدم افزایش هزینهها و قیمت تاثیری نخواهد داشت، اما هر تاجری اگر میخواهد از فعالیتش در برابر حملات بدخواهان و مخالفان دفاع کند باید اقتصاد را بداند و بفهمد.
برگرفته از پیش گفتار کتاب «اقتصاد عینی: چطور فلسفه آین رند همه چیز اقتصاد را تغییر داد» نوشته نورتراپ بوچنر. بوچنر استادیار اقتصاد دانشگاه سنت جان نیویورک است.
منبع: دنیای اقتصاد
محور : اقتصاد
روبرت مورفی، مترجم: یاسر میرزایی
نظریهپردازان اقتصاد با دو مساله بزرگ مواجهاند: موضوعات مورد مطالعه آنها برای خود صاحب ذهن هستند؛ نمیتوان آزمایشی کنترلشده برای آزمون نظریه ترتیب داد؛ آنچنان که در علمی طبیعی مثل شیمی این کار به راحتی ممکن است. این اختلافات تا حدی توضیح میدهد که چرا علوم سخت نسبت به علوم نرم شهرت بیشتری در عینیت و موفقیت دارند.
به هر حال، اقتصاددانان یک برتری بزرگ نسبت به عالمان طبیعی دارند: نظریهپرداز اقتصادی خود یک موجود اندیشنده است با غایاتی که بدانها آگاه است. از آنجا که اقتصاددان خود یک عملگر اقتصادی است، میتواند بسیار راحتتر انگیزهها و فشارهایی که یک عملگر اقتصادی با آنها مواجه است را درک کند. در مقابل یک فیزیکدان ذرهای هیچ ایدهای راجع به این ندارد که «کوارک دیگر چگونه چیزی است»؛ بنابراین فیزیکدان مجبور است خود را به فنون تجربی خاص و آشنایی برای درک رفتار کوارکها محدود کند.
>>>
ادامه مطلب
محور : اقتصاد ایران
فضای کسبوکار به آن دسته از عوامل موثر بر عملکرد بنگاههای اقتصادی گفته میشود که مدیران بنگاهها نمیتوانند آنها را تغییر داده یا بهبود بخشند. آزاد بودن و شفافیت قیمتها، رقابتی بودن بازار و حفظ حقوق مالکیت سه شرط لازم برای فعالیت اقتصادی بخش خصوصی و کارآ بودن اقتصاد است و نقش دولت در بهبود این فضا و فراهم آوردن شرایط مناسب جهت جذب فعالیت بخش خصوصی بسیار مهم است.
فضای کسبوکار به آن دسته از عوامل موثر بر عملکرد بنگاههای اقتصادی گفته میشود که مدیران بنگاهها نمیتوانند آنها را تغییر داده یا بهبود بخشند. آزاد بودن و شفافیت قیمتها، رقابتی بودن بازار و حفظ حقوق مالکیت سه شرط لازم برای فعالیت اقتصادی بخش خصوصی و کارآ بودن اقتصاد است و نقش دولت در بهبود این فضا و فراهم آوردن شرایط مناسب جهت جذب فعالیت بخش خصوصی بسیار مهم است.
تجربه جهان نشان میدهد تنها در شرایط مساعد کسبوکار، یک بنگاه میتواند به صورت کارآ و بهینه عمل کند.
>>>
ادامه مطلب
محور : اقتصاد جهان
احسان آذرینیا
از اواخر سال 2009 که اقتصادهای توسعهیافته یکی پس از دیگری از رکود خارج شدند، تحلیلگران تلاش کردهاند روند بهبود شرایط اقتصاد جهان را پیشبینی کنند. اکنون که در ماه دوم سال 2011 هستیم مشاهده میکنیم که پیشبینیهایی که در آنها به خروج سریع جهان از بحران مالی و رکود اقتصادی اشاره شده بود غلط بودهاند زیرا اکنون رکود وجود ندارد اما ریسکهای جدیدی بروز کردهاند. از اوایل سال 2010 مشکلات عمیق مالی و اقتصادی که ریشه در گذشته داشتند نمود پیدا کردند. اکنون با توجه به شاخصهای کلان اقتصادی در کشورهای توسعهیافته، خطر بروز رکودی جدید دیگر اقتصاد جهان را تهدید نمیکند اما مشکلات گوناگونی در مسیر بهبود شرایط اقتصاد جهان وجود دارد که در چند هفته اخیر رشد نرخ تورم بزرگترین آنها بوده است. خبرگزاری وال استریت ژورنال در گزارشی به چند ویژگی وضعیت کنونی اقتصاد جهان اشاره کرده است که در ادامه به این ویژگیها اشاره میشود:نخستین ویژگی این است که بازارهای مالی عملا دچار بیثباتی هستند و روند تغییر قیمت سهام منطقی و قابل پیشبینی نیست. افتوخیز خصوصیت ذاتی بازار مالی است اما در حال حاضر حساسیت شاخصهای مالی به خبرهای اقتصادی بیش از حد زیاد است و دقیقا به همین دلیل گاه طی چند ساعت شاخصها صدها واحد نوسان میکنند.
متوسط بهای نفت: دومین ویژگی، رشد دوباره بهای نفت در بازارهای جهانی است. چند ماه پیش با بروز بحران بدهیهای دولتی در اروپا و نیز روند کند بهبود شرایط اقتصادی جهان بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند متوسط بهای نفت در سال جاری اندکی بالاتر از 70 دلار در هر بشکه خواهد بود اما مشاهده شد که متوسط بهای نفت تاکنون حدود 75 دلار بوده و انتظار میرود طی کل سال این رقم به حدود 80 دلار نزدیک شود. این امر نشان میدهد تقاضای جهانی برای نفت از آنچه معاملهگران و کارشناسان تخمین زده بودند اندکی بالاتر است. البته یکی از دلایل رشد متوسط بهای نفت، ضعف دلار است. اگر ارزش دلار افزایش یابد، بهای نفت افول خواهد کرد. در چند روز گذشته قیمت هر بشکه نفت برنت به بالای 100 دلار رسیده است. این امر از دید کارشناسان یک تهدید محسوب میشود.سومین ویژگی احتیاط در رفتار مصرفکنندگان در کشورهای توسعهیافته است. در مورد مصرف نیز درست شبیه بازارهای مالی پیشبینی مطمئنی نمیتوان مطرح کرد اما آمارها از رشد اندک و مقطعی مصرف حکایت دارند.
مرحله جدید اقتصاد اروپا: امید اقتصادهای توسعهیافته به رشد مصرف در اقتصادهای نوظهور است اما درباره تحقق این آرزو اما و اگرهای زیادی وجود دارد. دولت چین برای مهار تورم و رشد اقتصادی در این کشور بارها بر نرخ بهره بانکی افزوده است و به این اقدام ادامه خواهد داد. یکی از تبعات این اقدامات کاهش تقاضا برای کالاهای صادراتی خارجی است. ویژگی بعدی، باقی ماندن بحران یورو و بدهیهای دولتی در اروپاست. واقعیت این است که روند این بحران در مرحلهای جدید قرار گرفته و باور به حل شدن سریع بحرانی چند صدمیلیارد یورویی در بیش از شش کشور عضو بلوک یورو اشتباه است. البته در چند ماه اخیر رهبران اروپا برای حمایت از یورو طرحهایی را به تصویب رساندهاند. در نهایت پنجمین ویژگی وضعیت اقتصادی کنونی جهان، رشد خطرناک نرخ تورم در اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه آسیایی است. البته در دیگر کشورهای در حال توسعه جهان نیز تورم در حال افزایش است و بانکهای مرکزی برای مهار قیمتها به اقداماتی از جمله افزودن بر نرخهای بهره بانکی متوسل شدهاند. صندوق بینالمللی پول نیز در گزارش جدید خود به این کشورها هشدار داده است که اگر اقدامی موثر برای مهار رشد بیش از حد بالای اقتصادی و نیز نرخ تورم صورت نگیرد خطراتی متوجه روند بهبود شرایط اقتصاد جهان خواهد شد. این بزرگترین خطر برای اقتصاد جهان محسوب میشود زیرا تبعات سیاسی و اقتصادی در بر دارد.
منبع: تهران امروز
محور : اقتصاد جهان
مترجم: ندا ناجی
در این مصاحبه که به تازگی با بخش مطالعاتی صندوق بینالمللی پول انجام شده است، الیور بلانچارد، اقتصاددان ارشد صندوق بینالمللی پول درباره نقش اقتصادهای پیشرفته و بازارهای نوظهور در کمک به پشت سر گذاشتن بحران مالی و اهمیت تداوم همکاری این کشورها برای حفظ روند بهبود صحبت میکند. ضمن آنکه نیمنگاهی نیز به چشمانداز پیش روی اروپا و وضعیت اقتصادی کشورهای فقیر خواهد داشت.
صندوق: نظرتان درباره تحولات اقتصاد جهان در سال 2010 چیست؟ چه چیزهایی بهتر از انتظارتان از آب درآمد و چه چیزهایی چندان تعریفی نداشت؟
بلانچارد: پاسخ کوتاه این است که هیچ سورپرایزی در این سال در کار نبود. برای اقتصادهای پیشرفته پیشبینی رشد مثبت اما آهسته کرده بودیم و برای بازارهای نوظهور رشد سریع و از قضا روند اتفاقات امسال نیز به همین ترتیب پیش رفت.
در واقع به تازگی آمارها را با پیشبینیهای ژانویه گذشته خودمان مقایسه کردم، درباره ایالاتمتحده درست به هدف زده بودیم؛ کشورهای قلب اروپا عملکردشان کمی بهتر از انتظار ما بود؛ ژاپن هم رشد بیشتری از برآورد ما داشت، اما به نظر استثنا بوده است. درباره بازارهای نوظهور، درباره چین درست به هدف زده بودیم و هند عملکردش بهتر از برآورد ما بود.
هر چند اگر میگویم هیچ سورپرایزی در کار نبوده است، به این معنی نیست که همه چیز خوب است. بهبود دوسرعته، آهسته در کشورهای پیشرفته و سریع در بازارهای نوظهور، بیشتر شدت گرفته و پیامدهایش مسالهساز هستند. احتمالا سال 2011 و پس از آن نیز همینطور خواهد بود.
>>>
ادامه مطلب