تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:37 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


در يكى ازمشكلات قضائى كه خليفه دوم سخت درمانده شد، به او گفتند :

نزد على عليه السلام برويم تا مشكل را حل نمايد.

(دو زنى كه هر دوادعا داشتند فرزند پسر مال اوست)

خليفه دوم همراه ابن عباس و جمعى به راه افتادند و از حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پرسيدند.

گفتند :

در باغى مشغول كار كردن است.

به طرف باغ رفتند، ديدند امام على عليه السلام سخت مشغول كاركردن است و اين آيه را مى‏خواند:

ايحسب الْإنْسان انْ يتْرك سدى‏(141)

(آيا انسان مى‏پندارد او را به حال خود رها مى‏كنند.)

همه به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام سلام كردند

و حل مشكل را از حضرت خواستند كه فرمود:

 (شير دو زن را در ظرف خاصى وزن كنيد، آن زن كه شيراو سنگين تراست پسر بچه از آن اوست).(2)

 

پی نوشت ها :
1-  سوره قيامة، آيه 36

2 -  علم بيكران ص 37



 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:37 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

در راستاى كاروتوليد، وسازندگى وبى نيازى، امام على عليه السلام صنعت‏گران و صاحبان حرفه هاى گوناگون را تشويق مى‏فرمود كه :

انَّ اللَّه يحبُّ المحترف الأمين

(خدا صاحب حرفه امين را دوست دارد).

 

 منبع : من لايحضره الفقيه ص 353




نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:37 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


در تداوم تشويق به كار و توليد فرمود:

من وجد ماءً و تراباً ثمَّ افتقر فابعده اللَّه

(كسى كه آب و زمين دارد و فقير است از رحمت خدا دور باد)

 

 بحارالانوار ج 23 ص 19


 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:37 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به بى نيازى و خودكفائى بسيار توجه داشت،

و همگان رابراى بى نياز شدن، به كار و توليد تشويق مى‏كرد و در حديثى فرمود :

تعرضوا للتجارة فانَّ لكم فيها غنى عمافى ايدى الناس‏

(تجارت كنيد وبه كار وتوليد روى بياوريد كه از آنچه در دست ديگران است بى نياز مى‏شويد). (1)

 

پی نوشت ها :
1-  فروع كافى ج 1ص 370

 

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:33 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

روزى اميرمؤمنان به خانه آمد و از فاطمه عليه السلام پرسيد:

غذائى داريم؟

پاسخ شنيد : كه در منزل چند روزى غذاى كافى نيست.

امام على عليه السلام سطل آبى گرفت و بيرون رفت و آبيارى يكى از نخلستان‏هاى اطراف مسجد قبا را به عهده گرفت و شب تا صبح مشغول آبيارى بود (1) و مزد فراوانى بدست آورد.

 

پی نوشت ها :
1-   على وحقوق بشر جورج جرداق ج‏1ص 84



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:33 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

امام على عليه السلام در كمال مهربانى و فروتنى از خيانت و سوء استفاده در بيت المال سخت ناراحت مى‏شد و با خيانتكاران شديداً برخورد مى‏كرد كه در نامه تندى به زياد بن ابيه نوشت :

و اني أقسم باللَّه قسماً صادقاً، لئن بلغني أنَّك خنت من في‏ءالمسل مين شيئاً صغيراً أو كبيراً، لَأَشدَّنَّ عَلَيكَ شَدَّةً تَدَعكَ قَليلَ الوَفر، ثَقيلَ الظَّهر، ضَئيلَ الْأَمْر، وَالسَّلاَم.

هشدار از خيانت به بيت المال‏

همانا من، به راستى به خدا سوگند مى‏خورم، اگر به من گزارش كنند كه در بيت المال خيانت كردى، كم يا زياد، چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده، و در هزينه عيال درمانى، و خوار و سرگردان شوى. با درود. (1)

 

پی نوشت ها :
1-  نهج‏البلاغه نامه 20 معجم المفهرس مؤلف - و - تاريخ ابن واضح ج‏2 ص‏193 -و انساب الاشراف ص‏162 - و - المحاسن و المساوى بيهقى ج‏2 ص‏201


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:33 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


امام على عليه السلام به زياد بن ابيه يكى از كارگزاران دولتى كه در شهر بصره تحت نظارت ابن عباس كار مى‏كرد، نوشت:

فدع الْإسْراف مقْتصداً، واذْكرْ في الْيوْم غداً، وأمْسكْ من المال‏ب قدر ضرورتك، وقدم الفضل ليوم حاجتك.

أترجو أن يعطيك اللَّه أجر المتواضعين وأنت عنده من المتكبرين !

وتطمع - وأنت متمرغٌ في النَّعيم، تمنعه الضَّعيف و الْأرْملة - أنْ يوجب لك ثواب‏المت صدقين؟ وإنَّما المرء مجزيٌّ بما أسلف وقادمٌ على‏ما قدَّم، والسَّلاَم.

سفارش به ميانه روى‏

اى زياد، از اسراف بپرهيز، و ميانه‏روى را برگزين، از امروز به فكر فردا باش، و از اموال دنيا به اندازه كفاف خويش نگهدار، و زيادى را براى روز نيازمنديت در آخرت پيش فرست،

آيا اميددارى خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالى كه از متكبران باشى؟

و آيا طمع دارى ثواب انفاق كنندگان را دريابى در حالى كه در ناز و نعمت قرار دارى؟ و تهيدستان و بيوه‏زنان را از آن نعمت‏ها محروم مى‏كنى؟

همانا انسان به آنچه پيش فرستاده، و نزد خدا ذخيره ساخته، پاداش داده خواهد شد.

با درود.(1)

 

پی نوشت ها :
1-انساب الاشراف ص 169: بلاذرى - و - شرح ابن ابى الحديد ج 15 ص 139



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:33 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به فرماندار خود (اشعث بن قيس) در آذربايجان مى‏نويسد:

وإنَّ عملك ليس لك بطعمةٍ ولكنَّه في عنقك أمانةٌ، وأنت مسترعى لمن فوقك. ليس لك‏أ ن تفتات في رعيَّةٍ، ولاَ تخَاطرَ إلاَّ بوَثيقَةٍ، وَفي يَدَيكَ‏مَالٌ‏من‏مَال‏اللَّه عَزَّوَجَلَّ، وَأَنتَ من خزَّانه حتَّى تسلمه إليَّ، ولعلي ألاَّ أكون شرَّ ولاَتكَ لَكَ، وَالسَّلاَم.

هشدار از استفاده نارواى بيت المال‏

همانا پست فرماندارى براى تو وسيله آب و نان نخواهد بود، بلكه امانتى است در گردن تو، بايد از فرمانده و امامت اطاعت كنى، تو حق ندارى نسبت به رعيت استبداد ورزى، و بدون دستور به كار مهمى اقدام نمائى، در دست تو اموالى از ثروت‏هاى خداى بزرگ و عزيز است، و تو خزانه‏دار آنى تا به من بسپارى، اميدوارم براى تو بدترين زمامدار نباشم، با درود. (1)

 

پی نوشت ها :
1- عقد الفريد ج 3 ص 104 ، ابن عبد ربه - و - الامامة و السياسة ج 2 ص 91، -و كتاب صفين، نصر بن مزاحم - و - نامه 5 نهج‏البلاغه معجم‏المفهرس مؤلف

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:33 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

از نظر روانى هيچ كس از پرداخت ماليات حالت شادابى و خرسندى نداشته و با كراهت ماليات مى‏پردازد.

اگر مأموران دارائى و اخذ ماليات، اخلاق اسلامى را رعايت كنند، و ماليات را به عنوان يك وظيفه الهى بشناسانند و با تواضع و فروتنى با ماليات دهندگان برخورد كنند، اثرات چشمگيرى در روابط مردم و دولت خواهد داشت.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با توجه به اين نكته اساسى در نامه 26 نهج‏البلاغه خطاب به يكى از مأموران مالياتى مى‏نويسد :

أمره بتقوى اللَّه في سرائر أمره وخفيَّات عمله، حيث لاَ شَهيدَ غَيره، وَلاَ وَكيلَ دونَه.

وأمره ألاَّ يعمل بشي‏ءٍ من طاعة اللَّه فيما ظهر فيخالف إلى غيره‏ف يما أسرَّ، ومن لم يختلف سرُّه وعلاَنيَته، وَفعله وَمَقَالَته، فَقَدأَدَّى‏الْأَمَانَةَ، وَأَخْلَصَ الْعبَادَةَ.

وأمره ألاَّ يج بههم ولاَ يَعضَهَهم، وَلاَ يَرغَبَ عَنهم تَفَضُّلاً بالْإمَارَةعَلَيْهمْ، فَإنَّهم الْإخْوَان‏في الدين، والْأعْوان على استخراج‏الحقوق .
 وإنَّ لك في هذه الصَّدقة نصيباً مفروضاً، وحقاً معلوماً، وشركاء أهل مسكنةٍ، وضعفاءذوي فاقةٍ، وإنَّا موفُّوك حقَّك، فوفهم‏حقوقهم، وإلاَّ تفعل فإنَّك من أكثر النَّاس خصوماً يوم القيامة، وبؤسى لمن - خصمه عند اللَّه - الفقراء والمساكين‏والسَّائل ون‏والمدفوعون، والغارمون وابن السَّبيل ! ومن استهان بالْأمانة، ورتع في الْخيانة، ولمْ ينزه نفسه ودينه عنها ، فقد أحلَّ بنفسه الذُّلَّ والخزي في الدُّنيا، وهو في الْآخرة أذلُّ وأخزى.

وإنَّ أعظم الخيانة خيانة الْأمَّة، وأفْظع الْغش غشُّ الْأئمَّة، والسَّلَام.

او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى، و اعمال مخفى سفارش مى‏كنم، آنجا كه هيچ گواهى غير ازاو، و نماينده‏اى جز خدا نيست، و سفارش مى‏كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانى كند، و اينكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهى را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد و به او سفارش مى‏كنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگويد،

و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بى‏اعتنائى نكند، چه اينكه مردم برادران دينى، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهى‏اند.

بدان! براى تو در اين زكاتى كه جمع مى‏كنى سهمى معين، و حقى روشن است، و شريكانى از مستمندان و ضعيفان دارى، همانگونه كه ما حق تو را مى‏دهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى، اگر چنين نكنى در روز رستاخيز بيش از همه دشمن دارى،

و واى بر كسى كه در پيشگاه خدا، فقراء و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند كسى كه امانت الهى را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، و خود و دين خود را پاك نسازد، درهاى خوارى را در دنيا بروى خود گشوده، و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا! بزرگترين خيانت! خيانت به ملت، و رسواترين دغلكارى، دغلبازى با امامان است. با درود. (1)

 

پی نوشت ها :
1- دعائم الاسلام ج 1 ص 252 - و - الغارات ج 2 ص 452


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:29 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


امام على عليه السلام در نامه 25 خطاب به مأموران مالياتى ارزش‏هاى اخلاقى و دستورات دينى لازم جهت برخورد با مردم را تذكر مى‏دهد كه :

1 - الاخلاق الاجتماعيه لمسئوولين الاقتصادية

انطلق على تقوى اللَّه وحده لاَ شَريكَ لَه، وَلاَ ترَوعَنَّ مسلماً وَلاَ تَجتَازَنَّ عَلَيه كَارهاً، ولاَ تَأخذَنَّ منه أَكثَرَ من حَق اللَّه في مَاله، فَإذَا قَدمتَ عَلَى الحَي فَانزل بمَائهم من غَير أن تخالط أبياتهم، ثمَّ امض‏إ ليهم بالسَّكينة والوقار ؛ حتَّى تقوم بينهم فتسلم عليهم، ولاَتخدج‏بالتَّحيَّة لهم ثمَّ تقول:

عباد اللَّه، أرسلني إليكم وليُّ اللَّه وخليفته، لِآخذ مِنكم حقَّ اللَّهِ فِي أموالكم، فهل لله في أموالكم من حقٍّ فتؤدُّوه إلى وليه.

فإن قال قائلٌ: لاَ ، فَلاَ ترَاجعه، وَإن أَنعَمَ لَكَ منعمٌ فَانطَلق مَعَه من‏غَى ر أَن تخيفَه أَو توعده أو تعسفه أو ترهقه فخذ ما أعطاك من ذهبٍ أو فضَّةٍ فإن كان له ماشيةٌ أو إبلٌ فلاَتدخلها إلاَّ بإذنه، فإنَّ أكثرها له فإذا أتيتها فلاَ تَدخل عَلَيهَا دخولَ متَسَلطٍ عَلَيه وَلاَعنيفٍ به.

ولاَ تنَفرَنَّ بَهيمَةً وَلاَ تفزعَنَّهَا، وَلاَ تَسوءَنَّ صَاحبَهَا فيهَا، وَاصدَع‏المَالَ صَدعَين ثمَّ خيره، فإذا اختار فلاَ تَعرضَنَّ لمَا اختَارَه.

ثمَّ اصدع الباقي صدعين، ثمَّ خيره، فاذا اختار فلا تعرفنَّ لما اختاره فلاَ تَزَال كَذلكَ حتَّى يبقى ما فيه وفاءٌ لحق اللَّه في ماله ؛ فاقبض حقَّ اللَّه منه.

فإن استقالك فأقله، ثمَّ اخلطهما ثمَّ اصنع مثل الَّذي صنعت أوَّلاً حتَّى تأخذ حقَّ اللَّه في ماله.

ولاَ تَأخذَنَّ عَوداً وَلاَ هَرمَةً وَلاَ مَكسورَةً وَلاَ مَهلوسَةً، وَلاَ ذَاتَ عَوَارٍ، وَلاَ تَأمَنَنَّ عَلَيهَا إلاَّ من تثق بدينه، رافقاً بمال المسلمين حتَّى‏يوصله إلى وليهم فيقسمه بينهم،

2 - حماية حقوق الحيوانات‏

ولاَ توَكل بهَا إلاَّ نَاصحاً شَفيقاً وَأَميناً حَفيظاً، غَيرَ معنفٍ وَلاَ مجحفٍ، وَلاَ ملغبٍ وَلاَمتعبٍ.

ثمَّ احدر إلينا ما اجتمع عندك نصيره حيث أمر اللَّه به، فإذا أخذها أمينك فأوعز إليه ألاَّ يحول بين ناقةٍ وبين فصيلها، ولاَ يَمصرَ لَبَنَهَا فَيَضرَّ ذلكَ بوَلَدهَا ؛

ولاَ يَجهَدَنَّهَا ركوباً، وَليَعدل بَينَ صَوَاحبَاتهَا في ذلكَ وَبَينَهَا، وَليرَفه‏عَلَى اللاَّغب، وَل يستأن بالنَّقب والظَّالع، وليوردها ما تمرُّ به من الغدر، ولاَ يَعدل بهَا عَن نَبت الْأَرْض إلَى جواد الطُّرق، وليروحها في السَّاعات، وليمهلها عند النطاف والْأعْشاب، حتَّى تأتينا بإذن اللَّه‏بدَّناً منق ياتٍ، غير متعباتٍ ولاَمَجهودَاتٍ، لنَقسمَهَا عَلَى كتَاب‏اللَّه وَسنَّة نَبيه - صلَّى اللَّه عليه وآله - فإنَّ ذلك أعظم لِأجرِك،وأقرب‏لِرشدِك، إِن شاء اللَّه.

1 - اخلاق اجتماعى كارگزاران اقتصادى‏

با ترس از خدائى كه يكتاست و همتائى ندارد، حركت كن، در سر راه هيچ مسلمانى را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزون‏تر از حقوق الهى از او مگير، هرگاه به آبادى رسيدى، در كنار آب فرود آى، و وارد خانه كسى مشو، سپس با آرامش و وقار به سوى آنان حركت كن، تا در ميانشان قرار گيرى، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهربانى كوتاهى نكن سپس مى‏گوئى:

اى بندگان خدا، مرا ولى خدا و جانشين او به سوى شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقى است كه به نماينده او بپردازيد؟)

اگر كسى گفت : نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسى پاسخ داد : آرى، همراهش برو، بدون آنكه او را بترسانى، يا تهديد كنى، يا به كار مشكلى وادار سازى، هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه‏اش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست آنگاه كه داخل شدى مانند اشخاص سلطه‏گر، و سختگير رفتار نكن، حيوانى را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين‏گونه رفتار كن تا باقيمانده،

حق خداوند باشد اگر دامدار ازاين تقسيم و انتخاب پشيمان است، و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهى كن، پس حيوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگيرى و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته، بيمار و معيوب را به عنوان زكاة نپذير، و به فردى كه اطمينان ندارى، و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست، مسپار، تا آن را به پيشواى مسلمين رسانده، در ميان آنها تقسيم گردد.

2 - حمايت از حقوق حيوانات‏

و در رساندن حيوانات آن را بدست چوپانى كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار، سپس آنچه از بيت المال جمع آورى شد براى ما بفرست، تا در نيازهائى كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را بدست فردى امين سپردى، به او سفارش كن تا:

بين شتر و نوزادش جدائى نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچه‏اش زيانى وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمى را كه سوارى دادن براى او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببرد،

و از جاده‏هائى كه دو طرف آن علف زار است به جاده بى‏علف نكشاند، و هرچند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند، و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند

تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر أساس رهنمود قرآن، و سنت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تقسيم نمائيم، عمل به دستورات ياد شده مايه بزرگى پاداش و هدايت تو خواهد شد. انشاءاللَّه در اين دستورالعمل اقتصادى، اخلاقى، احترام به مردم و احترام به اموال و متعلقات مردم مطرح است كه بهترين پشتوانه اجرائى، در صحنه‏هاى سياسى و اقتصادى است.

 


منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

براى اداره جامعه اسلامى، راه‏هاى مختلفى در دنيا وجود دارد، و دولت ها و كارشناسان اقتصادى از راه‏هاى گوناگون براى تأمين هزينه هاى دولت خود استفاده مى‏كنند.

بر خانه‏ها، مغازه‏ها، درآمدها، كارخانه‏ها و ماشين‏ها مالياتى متناسب با مخارج كشور تعيين مى‏كنند، كه در دوران حكومت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام از راه ماليات عمومى، زكات، خمس، جزيه طرفداران ديگر اديان، جامعه اداره مى‏شد.

يك روز از دوران حكومت، امام على عليه السلام متوجه شدند كه درآمدها با هزينه‏ها و مخارج برابر نيست، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور دادند، بر اسب‏هاى سوارى مردم مقدارى ماليات تعيين كنند تا كسرى بودجه برطرف گردد.

به امام على عليه السلام اعتراض كردند كه :

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله چنين كارى نكرد.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پاسخ داد :

در آن زمان ضرورتى نداشت و امروز كه ضرورت دارد، من بر مؤمنين ولايت دارم و چون امسال وضع استثنائى به وجود آمد، مى‏توانم با استفاده از حق ولايت بر اسب‏هاى شما مقدارى ماليات تعيين نمايم.(1)

 

پی نوشت ها :
1- وسائل الشيعه



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ

حسن بصرى يكى از منافقان بود و گاهى تظاهر به دوستى هم مى‏كرد،

روزى همراه امام على عليه السلام در كنار شط فرات قدم مى‏زد، تشنه شد، و ظرفى پر از آب كرد و مقدارى از آن را خورد و بقيه را روى زمين ريخت.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به او فرمود:

اسراف كردى، آب را روى آب يا در پاى درختى يا گلى مى‏ريختى.

حسن بصرى، از تذكر بسيار جالب امام على عليه السلام متأسفانه ناراحت شد و گفت :

تو كه اين‏همه خون مسلمانان را مى‏ريزى اسراف نمى‏كنى؟ و به من مى‏گوئى در آب اسراف نكنم؟

(اين گفت و شنود پس از جنگ صفين بود.)

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

اگر در ريختن خون مسلمانان اسراف مى‏كنم چرا مانع نشدى و به آنها كمك نكردى؟

حسن بصرى گفت :

من آماده شدم، لباس رزم پوشيدم، خواستم با شاميان همراه شوم كه شنيدم، ندائى از غيب مى‏گويد :

القاتل و المقتول كلاهما فى النار

(كشنده و كشته شده هردو در آتش جهنم مى‏روند)

خود را كنار كشيدم، پس جنگ صفين يك اشتباه بود.

امام على عليه السلام فرمود :

آن برادرت شيطان بود، و درست هم گفت، زيرا تو مى‏خواستى در لشگر شام بروى و چون شاميان در برابر حق و امام حق شورش كرده بودند، اگر كشته مى‏شدند يا مى‏كشتند، در هر دو حال اهل جهنم بودند.(1)

 

پی نوشت ها :
1-  انوار نعمانيه ص 226

 

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


عقيل در دوران خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت وارد شد.

حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به حسن بن على عليه السلام اشاره كرد كه جامه‏اى به عمويت هديه كن.

امام حسن عليه السلام يك پيراهن و يك رداء از مال شخصى خود به عمو اهداء كرد.

هوا گرم بود، على عليه السلام و عقيل روى بام دارالاماره نشسته و مشغول گفتگو بودند.

موقع شام خوردن رسيد،

عقيل خود را مهمان دربار خلافت مى‏ديد و طبعاً انتظار سفره رنگينى داشت، ولى بر خلاف انتظار وى، سفره بسيار فقيرانه‏اى آورده شد كه فقط نان و نمك در آن بود.

با كمال تعجب پرسيد:

غذا هرچه هست همين است؟

على عليه السلام فرمود :

مگر اين نعمت خدا نيست؟ من كه خدا را بر اين نعمت‏ها بسيار شكر ميكنم و سپاس ميگويم.

عقيل گفت :

پس بايد حاجت خويش را زود بگويم و مرخص شوم، من مقروضم و زيربار قرض مانده‏ام دستور فرما هرچه زودتر قرض مرا ادا كنند و هر مقدار مى‏خواهى به برادرت كمك بكن تا زحمت را كم كرده و به خانه خويش بازگردم.

على عليه السلام پرسيد :

چقدر مقروضى ؟

عقيل گفت :

صد هزار درهم.

على عليه السلام فرمود :

چقدر زياد، متأسفم برادر جان كه اين مقدار ندارم تا قرضهاى تو را بدهم، ولى صبر كن موقع پرداخت حقوق برسد تا از سهم شخصى خودم بر دارم و به تو بدهم كه شرط مساوات وبرادرى را به جا خواهم آورد، و اگر نبود كه عائله خودم خرج دارد، تمام سهم خودم را به تو مى‏دادم و چيزى براى خود نمى‏گذاشتم.

عقيل گفت :

آيا صبر كنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟ بيت المال و خزانه كشور در دست توست و به من مى‏گوئى صبر كن تا موقع پرداخت سهميه‏ها برسد واز سهم خودم به تو بدهم!!

تو هر اندازه بخواهى مى‏توانى از خزانه بيت‏المال بردارى.

چرا مرا به رسيدن موقع پرداخت حقوق حواله مى‏دهى؟

مگر تمام حقوق تو از بيت المال چقدر است ؟ فرضاً تمام حقوق را هم به من بدهى چه دردى از من دوا مى‏كند ؟

على عليه السلام فرمود :

من از پيشنهاد تو تعجب مى‏كنم،

خزانه دولت پول دارد يا ندارد چه ربطى به من و تو دارد؟

من و تو هر كدام فردى هستيم مثل ساير افراد. درست است كه برادر منى و من بايستى تا حدود امكان از مال خودم به تو كمك و مساعدت كنم،

اما از مال خودم، نه از مال مسلمين.

و مباحثه ادامه يافت و عقيل به زبان‏هاى مختلف دست بردار نبود و مى‏گفت : اجازه بده از بيت المال پول كافى به من بدهند تا دنبال كار خودم بروم.

در آن جائى كه نشسته بودند، مشرف بر بازار كوفه بود، صندوق‏هاى تجار و بازارى‏ها از آنجا ديده مى‏شد، در اين بين كه عقيل اصرار و سماجت مى‏كرد، امام على عليه السلام به عقيل فرمود:

اگر باز هم اصرار دارى و سخن مرا نمى‏پذيرى، پس پيشنهادى به تو مى‏كنم، اگر عمل كنى مى‏توانى تمام دين خويش را بپردازى و بيش از آن هم داشته باشى.

عقيل گفت : چه كار كنم ؟

على عليه السلام فرمود :

در پائين ساختمان، در بازار، صندوق‏هائى است، وقتى بازار خلوت شد و همه رفتند از اينجا پائين برو و قفل بعضى از صندوق‏ها را بشكن و هرچه دلت مى‏خواهد از آن بردار.

عقيل پرسيد :

آنچه در صندوقهاست مال كيست؟

على عليه السلام فرمود :

مال مردم شهر است.

عقيل گفت :

عجب !! به من پيشنهاد مى‏كنى صندوقهاى مردم را بشكنم و مال مردم بيچاره‏اى كه به هزار زحمت بدست آورده و در اين صندوق‏ها ريخته‏اند و به خدا توكل كرده و رفته اند را بردارم؟

على عليه السلام فرمود :

پس چطور به من پيشنهاد مى‏كنى كه صندوق بيت المال مسلمين را براى تو باز كنم؟ مگر اين مال متعلق به كيست؟ اين اموال مال همه مؤمنين است كه راحت و بى‏خيال در خانه‏هاى خويش خفته‏اند.
 حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام براى اينكه عقيل را بيشتر آگاه كند فرمود:

پيشنهاد ديگرى مى‏كنم اگر ميل دارى اين پيشنهاد را بپذير.

عقيل گفت :

ديگر چه پيشنهادى ؟

على عليه السلام فرمود :

اگر حاضرى شمشير خويش را بردار و من هم شمشير خود را برمى‏دارم، در اين نزديكى انبار قديمى حيره است و در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگى هستند، شبانه مى‏رويم و بر يكى از آنها شبيخون مى‏زنيم و ثروت كلانى بلند كرده و مى‏آوريم.

عقيل گفت :

برادر جان من براى دزدى نيامده‏ام كه تو اين حرفها را مى‏زنى، من مى‏گويم از بيت المال و خزانه كشور كه در اختيار توست اجازه بدهيد پولى از آن به من بدهند تا من ديون خود را از آن بپردازم.

على عليه السلام فرمود :

اتفاقاً اگر مال يك نفر را بدزدى بهتر است از اينكه مال صدها هزار نفر مسلمان يعنى مال همه مسلمين را بدزدى.

ربودن مال چند نفر با شمشير، دزدى است ولى ربودن مال عموم مردم دزدى نيست؟

تو خيال كرده‏اى كه دزدى فقط منحصر به اين است كه كسى حمله كند و با زور مال او را از چنگالش بيرون بياورد.

بدترين اقسام دزدى همين است كه الان به من پيشنهاد مى‏كنى ؟ (1)

 

پی نوشت ها :
1-  بحارالانوار ج 41 ص 113 - و - اسدالغابة ج 3 ص 433 - و - احقاق الحق ج 8 ص 542.

 

منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0
تاريخ : شنبه 31 اردیبهشت 1390  | 10:28 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع)     گردآورنده : نويسنده وبلاگ


امام على عليه السلام ماجراى عقيل را چنين توصيف مى‏كند :
 واللَّه لَأَن أَبيتَ عَلَى حَسَك السَّعدَان مسَهَّداً، أَو أجَرَّ في الْأَغْلَال‏مصَفَّداً، أَحَبُّ إ لَيَّ منْ أن ألقى اللَّه ورسوله يوم القيامةظال ماً لبعض العباد، وغاصباً لشي‏ءٍ من الحطام، وكيف‏أ ظلم أحداً لنفسٍ يسرع إلى البلى قفولها، ويطول في الثَّرى حلولها؟!

واللَّه لقد رأيت عقيلاً وقد أملق حتَّى استََماحَني من بركم صَاعاً، وَرَأَيت صبيَانَه شعثَ الشُّعور، غبر الْألْوان، منْ فقْرهمْ، كأنَّما سودت وجوههم بالعظلم، وعاودني مؤكداً.

پرهيز از ستمكارى‏

سوگند به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان بسر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوش‏تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال را غصب كرده باشم، چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى‏رود، و در خاك، زمان طولانى اقامت مى‏كند.

به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهاى بيت المال را به او ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده بود گويا با نيل رنگ شده بودند.

عقيل چند مرتبه پيش من آمد و فشار آورد و تقاضايش را تكرار نمود و من هم به سخنانش گوش فرا مى‏دادم و او گمان مى‏كرد كه دينم را بدو فروخته و از روش خويش دست برداشته و دنبال او ميروم.

وكرَّر عليَّ القول مردداً، فأصغيت إليه سمعي، فظنَّ أني أبيعه ديني، وأتَّبع قياده مفارقاً طريقتي، فأحميت له حديدةً، ثمَّ أدنيتها من‏جس مه ليعتبر بها، فضجَّ ضجيج ذي دنفٍ من ألمها، وكاد أن‏يح ترق من ميسمها،

فقلت له: ثكلتك الثَّواكل، يا عقيل! أتئنُّ من حديدةٍ أحماها إنسانها للعبه، وتجرُّني إلى نارٍ سجرها جبَّارها لغضبه! أتئنُّ من الْأذى ولَا أَئنُّ من لَظًى؟!

وأعجب من ذلك طارقٌ طرقنا بملفوفةٍ في وعائها، ومعجونةٍ شنئتها، كأنَّما عجنت بريق حيَّةٍ أو قيئها، فقلت: أصلةٌ، أم زكاةٌ، أم‏صدقةٌ؟ فذلك محرَّمٌ على نا أهل البيت!

فقال: لاَ ذَا وَلاَ ذَاكَ، وَلكنَّهَا هَديَّةٌ.

فقلت: هبلتك الهبول! أعن دين اللَّه أتيتني لتخدعني؟ أمختبطٌ أنت أم ذو جنَّةٍ، أم تهجر؟

واللَّه لو أعطيت الْأقاليم السَّبْعة بما تحْت أفْلَاكهَا، عَلَى أَنْ أَعْصيَ اللَّهَ في نَملَةٍ أَسلبهَا جلب شعيرةٍ ما فعلته،

وإنَّ دنياكم عندي لَأَهوَن من وَرَقَةٍ في فَم جَرَادَةٍ تَقضَمهَا. مَا لعَليٍّ وَلنَعيمٍ يَفنَى، وَلَذَّةٍ لاَ تبقى! نعوذ باللَّه من سبات العقل، وقبح الزَّلل. وبه نستعين.

پرهيز از امتياز خواهى‏

پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مى‏كرد، چون گفته‏هاى او را گوش فرا دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مى‏كنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمى‏دارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد

به او گفتم، اى عقيل : گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مى‏نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است؟

اما مرا به آتش دوزخى مى‏خوانى كه خداى جبارش با خشم خود آن را گداخته است، تو از حرارت ناچيز مى‏نالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟

و از اين حادثه شگفت‏آورتر اينكه شب هنگام كسى به ديدار ما آمد(1) و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمى، يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم:

هديه است؟

يا زكات يا صدقه؟

كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حرام است.

گفت نه، نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.

گفتم : زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى؟

يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مى‏گويى؟

به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آن چه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جواى را از مورچه‏اى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد، و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پست‏تر است.

على را با نعمت‏هاى فناپذير، و لذت‏هاى ناپايدار چه كار؟!!

به خدا پناه مى‏بريم از خفتن عقل، و زشتى لغزش‏ها، و از او يارى مى‏جوييم. (2)

 

پی نوشت ها :
1- نوشتند كه اشعث بن قيس بود.

2 -  خطبه 224 نهج‏البلاغه معجم المفهرس مؤلف - و - شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحديد ج‏11 كلام‏219 ص‏245 - و - فيض‏الاسلام ج‏2 ص‏704 -و شرح عبده ج‏2 كلام 219



منبع : الگوهاى رفتارى ‏جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 74 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >