محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
در يكى ازمشكلات قضائى كه خليفه دوم سخت درمانده شد، به او گفتند :
نزد على عليه السلام برويم تا مشكل را حل نمايد.
(دو زنى كه هر دوادعا داشتند فرزند پسر مال اوست)
خليفه دوم همراه ابن عباس و جمعى به راه افتادند و از حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پرسيدند.
گفتند :
در باغى مشغول كار كردن است.
به طرف باغ رفتند، ديدند امام على عليه السلام سخت مشغول كاركردن است و اين آيه را مىخواند:
ايحسب الْإنْسان انْ يتْرك سدى(141)
(آيا انسان مىپندارد او را به حال خود رها مىكنند.)
همه به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام سلام كردند
و حل مشكل را از حضرت خواستند كه فرمود:
(شير دو زن را در ظرف خاصى وزن كنيد، آن زن كه شيراو سنگين تراست پسر بچه از آن اوست).(2)
پی نوشت ها :
1- سوره قيامة، آيه 36
2 - علم بيكران ص 37
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به بى نيازى و خودكفائى بسيار توجه داشت،
و همگان رابراى بى نياز شدن، به كار و توليد تشويق مىكرد و در حديثى فرمود :
تعرضوا للتجارة فانَّ لكم فيها غنى عمافى ايدى الناس
(تجارت كنيد وبه كار وتوليد روى بياوريد كه از آنچه در دست ديگران است بى نياز مىشويد). (1)
پی نوشت ها :
1- فروع كافى ج 1ص 370
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ روزى اميرمؤمنان به خانه آمد و از فاطمه عليه السلام پرسيد:
غذائى داريم؟
پاسخ شنيد : كه در منزل چند روزى غذاى كافى نيست.
امام على عليه السلام سطل آبى گرفت و بيرون رفت و آبيارى يكى از نخلستانهاى اطراف مسجد قبا را به عهده گرفت و شب تا صبح مشغول آبيارى بود (1) و مزد فراوانى بدست آورد.
پی نوشت ها :
1- على وحقوق بشر جورج جرداق ج1ص 84
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام در كمال مهربانى و فروتنى از خيانت و سوء استفاده در بيت المال سخت ناراحت مىشد و با خيانتكاران شديداً برخورد مىكرد كه در نامه تندى به زياد بن ابيه نوشت :
و اني أقسم باللَّه قسماً صادقاً، لئن بلغني أنَّك خنت من فيءالمسل مين شيئاً صغيراً أو كبيراً، لَأَشدَّنَّ عَلَيكَ شَدَّةً تَدَعكَ قَليلَ الوَفر، ثَقيلَ الظَّهر، ضَئيلَ الْأَمْر، وَالسَّلاَم.
هشدار از خيانت به بيت المال
همانا من، به راستى به خدا سوگند مىخورم، اگر به من گزارش كنند كه در بيت المال خيانت كردى، كم يا زياد، چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده، و در هزينه عيال درمانى، و خوار و سرگردان شوى. با درود. (1)
پی نوشت ها :
1- نهجالبلاغه نامه 20 معجم المفهرس مؤلف - و - تاريخ ابن واضح ج2 ص193 -و انساب الاشراف ص162 - و - المحاسن و المساوى بيهقى ج2 ص201
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام به زياد بن ابيه يكى از كارگزاران دولتى كه در شهر بصره تحت نظارت ابن عباس كار مىكرد، نوشت:
فدع الْإسْراف مقْتصداً، واذْكرْ في الْيوْم غداً، وأمْسكْ من المالب قدر ضرورتك، وقدم الفضل ليوم حاجتك.
أترجو أن يعطيك اللَّه أجر المتواضعين وأنت عنده من المتكبرين !
وتطمع - وأنت متمرغٌ في النَّعيم، تمنعه الضَّعيف و الْأرْملة - أنْ يوجب لك ثوابالمت صدقين؟ وإنَّما المرء مجزيٌّ بما أسلف وقادمٌ علىما قدَّم، والسَّلاَم.
سفارش به ميانه روى
اى زياد، از اسراف بپرهيز، و ميانهروى را برگزين، از امروز به فكر فردا باش، و از اموال دنيا به اندازه كفاف خويش نگهدار، و زيادى را براى روز نيازمنديت در آخرت پيش فرست،
آيا اميددارى خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالى كه از متكبران باشى؟
و آيا طمع دارى ثواب انفاق كنندگان را دريابى در حالى كه در ناز و نعمت قرار دارى؟ و تهيدستان و بيوهزنان را از آن نعمتها محروم مىكنى؟
همانا انسان به آنچه پيش فرستاده، و نزد خدا ذخيره ساخته، پاداش داده خواهد شد.
با درود.(1)
پی نوشت ها :
1-انساب الاشراف ص 169: بلاذرى - و - شرح ابن ابى الحديد ج 15 ص 139
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به فرماندار خود (اشعث بن قيس) در آذربايجان مىنويسد:
وإنَّ عملك ليس لك بطعمةٍ ولكنَّه في عنقك أمانةٌ، وأنت مسترعى لمن فوقك. ليس لكأ ن تفتات في رعيَّةٍ، ولاَ تخَاطرَ إلاَّ بوَثيقَةٍ، وَفي يَدَيكَمَالٌمنمَالاللَّه عَزَّوَجَلَّ، وَأَنتَ من خزَّانه حتَّى تسلمه إليَّ، ولعلي ألاَّ أكون شرَّ ولاَتكَ لَكَ، وَالسَّلاَم.
هشدار از استفاده نارواى بيت المال
همانا پست فرماندارى براى تو وسيله آب و نان نخواهد بود، بلكه امانتى است در گردن تو، بايد از فرمانده و امامت اطاعت كنى، تو حق ندارى نسبت به رعيت استبداد ورزى، و بدون دستور به كار مهمى اقدام نمائى، در دست تو اموالى از ثروتهاى خداى بزرگ و عزيز است، و تو خزانهدار آنى تا به من بسپارى، اميدوارم براى تو بدترين زمامدار نباشم، با درود. (1)
پی نوشت ها :
1- عقد الفريد ج 3 ص 104 ، ابن عبد ربه - و - الامامة و السياسة ج 2 ص 91، -و كتاب صفين، نصر بن مزاحم - و - نامه 5 نهجالبلاغه معجمالمفهرس مؤلف
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
از نظر روانى هيچ كس از پرداخت ماليات حالت شادابى و خرسندى نداشته و با كراهت ماليات مىپردازد.
اگر مأموران دارائى و اخذ ماليات، اخلاق اسلامى را رعايت كنند، و ماليات را به عنوان يك وظيفه الهى بشناسانند و با تواضع و فروتنى با ماليات دهندگان برخورد كنند، اثرات چشمگيرى در روابط مردم و دولت خواهد داشت.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام با توجه به اين نكته اساسى در نامه 26 نهجالبلاغه خطاب به يكى از مأموران مالياتى مىنويسد :
أمره بتقوى اللَّه في سرائر أمره وخفيَّات عمله، حيث لاَ شَهيدَ غَيره، وَلاَ وَكيلَ دونَه.
وأمره ألاَّ يعمل بشيءٍ من طاعة اللَّه فيما ظهر فيخالف إلى غيرهف يما أسرَّ، ومن لم يختلف سرُّه وعلاَنيَته، وَفعله وَمَقَالَته، فَقَدأَدَّىالْأَمَانَةَ، وَأَخْلَصَ الْعبَادَةَ.
وأمره ألاَّ يج بههم ولاَ يَعضَهَهم، وَلاَ يَرغَبَ عَنهم تَفَضُّلاً بالْإمَارَةعَلَيْهمْ، فَإنَّهم الْإخْوَانفي الدين، والْأعْوان على استخراجالحقوق .
وإنَّ لك في هذه الصَّدقة نصيباً مفروضاً، وحقاً معلوماً، وشركاء أهل مسكنةٍ، وضعفاءذوي فاقةٍ، وإنَّا موفُّوك حقَّك، فوفهمحقوقهم، وإلاَّ تفعل فإنَّك من أكثر النَّاس خصوماً يوم القيامة، وبؤسى لمن - خصمه عند اللَّه - الفقراء والمساكينوالسَّائل ونوالمدفوعون، والغارمون وابن السَّبيل ! ومن استهان بالْأمانة، ورتع في الْخيانة، ولمْ ينزه نفسه ودينه عنها ، فقد أحلَّ بنفسه الذُّلَّ والخزي في الدُّنيا، وهو في الْآخرة أذلُّ وأخزى.
وإنَّ أعظم الخيانة خيانة الْأمَّة، وأفْظع الْغش غشُّ الْأئمَّة، والسَّلَام.
او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى، و اعمال مخفى سفارش مىكنم، آنجا كه هيچ گواهى غير ازاو، و نمايندهاى جز خدا نيست، و سفارش مىكنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانى كند، و اينكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهى را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد و به او سفارش مىكنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگويد،
و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بىاعتنائى نكند، چه اينكه مردم برادران دينى، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهىاند.
بدان! براى تو در اين زكاتى كه جمع مىكنى سهمى معين، و حقى روشن است، و شريكانى از مستمندان و ضعيفان دارى، همانگونه كه ما حق تو را مىدهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى، اگر چنين نكنى در روز رستاخيز بيش از همه دشمن دارى،
و واى بر كسى كه در پيشگاه خدا، فقراء و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند كسى كه امانت الهى را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، و خود و دين خود را پاك نسازد، درهاى خوارى را در دنيا بروى خود گشوده، و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا! بزرگترين خيانت! خيانت به ملت، و رسواترين دغلكارى، دغلبازى با امامان است. با درود. (1)
پی نوشت ها :
1- دعائم الاسلام ج 1 ص 252 - و - الغارات ج 2 ص 452
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام در نامه 25 خطاب به مأموران مالياتى ارزشهاى اخلاقى و دستورات دينى لازم جهت برخورد با مردم را تذكر مىدهد كه :
1 - الاخلاق الاجتماعيه لمسئوولين الاقتصادية
انطلق على تقوى اللَّه وحده لاَ شَريكَ لَه، وَلاَ ترَوعَنَّ مسلماً وَلاَ تَجتَازَنَّ عَلَيه كَارهاً، ولاَ تَأخذَنَّ منه أَكثَرَ من حَق اللَّه في مَاله، فَإذَا قَدمتَ عَلَى الحَي فَانزل بمَائهم من غَير أن تخالط أبياتهم، ثمَّ امضإ ليهم بالسَّكينة والوقار ؛ حتَّى تقوم بينهم فتسلم عليهم، ولاَتخدجبالتَّحيَّة لهم ثمَّ تقول:
عباد اللَّه، أرسلني إليكم وليُّ اللَّه وخليفته، لِآخذ مِنكم حقَّ اللَّهِ فِي أموالكم، فهل لله في أموالكم من حقٍّ فتؤدُّوه إلى وليه.
فإن قال قائلٌ: لاَ ، فَلاَ ترَاجعه، وَإن أَنعَمَ لَكَ منعمٌ فَانطَلق مَعَه منغَى ر أَن تخيفَه أَو توعده أو تعسفه أو ترهقه فخذ ما أعطاك من ذهبٍ أو فضَّةٍ فإن كان له ماشيةٌ أو إبلٌ فلاَتدخلها إلاَّ بإذنه، فإنَّ أكثرها له فإذا أتيتها فلاَ تَدخل عَلَيهَا دخولَ متَسَلطٍ عَلَيه وَلاَعنيفٍ به.
ولاَ تنَفرَنَّ بَهيمَةً وَلاَ تفزعَنَّهَا، وَلاَ تَسوءَنَّ صَاحبَهَا فيهَا، وَاصدَعالمَالَ صَدعَين ثمَّ خيره، فإذا اختار فلاَ تَعرضَنَّ لمَا اختَارَه.
ثمَّ اصدع الباقي صدعين، ثمَّ خيره، فاذا اختار فلا تعرفنَّ لما اختاره فلاَ تَزَال كَذلكَ حتَّى يبقى ما فيه وفاءٌ لحق اللَّه في ماله ؛ فاقبض حقَّ اللَّه منه.
فإن استقالك فأقله، ثمَّ اخلطهما ثمَّ اصنع مثل الَّذي صنعت أوَّلاً حتَّى تأخذ حقَّ اللَّه في ماله.
ولاَ تَأخذَنَّ عَوداً وَلاَ هَرمَةً وَلاَ مَكسورَةً وَلاَ مَهلوسَةً، وَلاَ ذَاتَ عَوَارٍ، وَلاَ تَأمَنَنَّ عَلَيهَا إلاَّ من تثق بدينه، رافقاً بمال المسلمين حتَّىيوصله إلى وليهم فيقسمه بينهم،
2 - حماية حقوق الحيوانات
ولاَ توَكل بهَا إلاَّ نَاصحاً شَفيقاً وَأَميناً حَفيظاً، غَيرَ معنفٍ وَلاَ مجحفٍ، وَلاَ ملغبٍ وَلاَمتعبٍ.
ثمَّ احدر إلينا ما اجتمع عندك نصيره حيث أمر اللَّه به، فإذا أخذها أمينك فأوعز إليه ألاَّ يحول بين ناقةٍ وبين فصيلها، ولاَ يَمصرَ لَبَنَهَا فَيَضرَّ ذلكَ بوَلَدهَا ؛
ولاَ يَجهَدَنَّهَا ركوباً، وَليَعدل بَينَ صَوَاحبَاتهَا في ذلكَ وَبَينَهَا، وَليرَفهعَلَى اللاَّغب، وَل يستأن بالنَّقب والظَّالع، وليوردها ما تمرُّ به من الغدر، ولاَ يَعدل بهَا عَن نَبت الْأَرْض إلَى جواد الطُّرق، وليروحها في السَّاعات، وليمهلها عند النطاف والْأعْشاب، حتَّى تأتينا بإذن اللَّهبدَّناً منق ياتٍ، غير متعباتٍ ولاَمَجهودَاتٍ، لنَقسمَهَا عَلَى كتَاباللَّه وَسنَّة نَبيه - صلَّى اللَّه عليه وآله - فإنَّ ذلك أعظم لِأجرِك،وأقربلِرشدِك، إِن شاء اللَّه.
1 - اخلاق اجتماعى كارگزاران اقتصادى
با ترس از خدائى كه يكتاست و همتائى ندارد، حركت كن، در سر راه هيچ مسلمانى را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزونتر از حقوق الهى از او مگير، هرگاه به آبادى رسيدى، در كنار آب فرود آى، و وارد خانه كسى مشو، سپس با آرامش و وقار به سوى آنان حركت كن، تا در ميانشان قرار گيرى، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهربانى كوتاهى نكن سپس مىگوئى:
اى بندگان خدا، مرا ولى خدا و جانشين او به سوى شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقى است كه به نماينده او بپردازيد؟)
اگر كسى گفت : نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسى پاسخ داد : آرى، همراهش برو، بدون آنكه او را بترسانى، يا تهديد كنى، يا به كار مشكلى وادار سازى، هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اجازهاش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست آنگاه كه داخل شدى مانند اشخاص سلطهگر، و سختگير رفتار نكن، حيوانى را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همينگونه رفتار كن تا باقيمانده،
حق خداوند باشد اگر دامدار ازاين تقسيم و انتخاب پشيمان است، و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهى كن، پس حيوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگيرى و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته، بيمار و معيوب را به عنوان زكاة نپذير، و به فردى كه اطمينان ندارى، و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست، مسپار، تا آن را به پيشواى مسلمين رسانده، در ميان آنها تقسيم گردد.
2 - حمايت از حقوق حيوانات
و در رساندن حيوانات آن را بدست چوپانى كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار، سپس آنچه از بيت المال جمع آورى شد براى ما بفرست، تا در نيازهائى كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را بدست فردى امين سپردى، به او سفارش كن تا:
بين شتر و نوزادش جدائى نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچهاش زيانى وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمى را كه سوارى دادن براى او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببرد،
و از جادههائى كه دو طرف آن علف زار است به جاده بىعلف نكشاند، و هرچند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند، و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند
تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر أساس رهنمود قرآن، و سنت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تقسيم نمائيم، عمل به دستورات ياد شده مايه بزرگى پاداش و هدايت تو خواهد شد. انشاءاللَّه در اين دستورالعمل اقتصادى، اخلاقى، احترام به مردم و احترام به اموال و متعلقات مردم مطرح است كه بهترين پشتوانه اجرائى، در صحنههاى سياسى و اقتصادى است.
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
براى اداره جامعه اسلامى، راههاى مختلفى در دنيا وجود دارد، و دولت ها و كارشناسان اقتصادى از راههاى گوناگون براى تأمين هزينه هاى دولت خود استفاده مىكنند.
بر خانهها، مغازهها، درآمدها، كارخانهها و ماشينها مالياتى متناسب با مخارج كشور تعيين مىكنند، كه در دوران حكومت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام از راه ماليات عمومى، زكات، خمس، جزيه طرفداران ديگر اديان، جامعه اداره مىشد.
يك روز از دوران حكومت، امام على عليه السلام متوجه شدند كه درآمدها با هزينهها و مخارج برابر نيست، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام دستور دادند، بر اسبهاى سوارى مردم مقدارى ماليات تعيين كنند تا كسرى بودجه برطرف گردد.
به امام على عليه السلام اعتراض كردند كه :
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله چنين كارى نكرد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پاسخ داد :
در آن زمان ضرورتى نداشت و امروز كه ضرورت دارد، من بر مؤمنين ولايت دارم و چون امسال وضع استثنائى به وجود آمد، مىتوانم با استفاده از حق ولايت بر اسبهاى شما مقدارى ماليات تعيين نمايم.(1)
پی نوشت ها :
1- وسائل الشيعه
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
حسن بصرى يكى از منافقان بود و گاهى تظاهر به دوستى هم مىكرد،
روزى همراه امام على عليه السلام در كنار شط فرات قدم مىزد، تشنه شد، و ظرفى پر از آب كرد و مقدارى از آن را خورد و بقيه را روى زمين ريخت.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به او فرمود:
اسراف كردى، آب را روى آب يا در پاى درختى يا گلى مىريختى.
حسن بصرى، از تذكر بسيار جالب امام على عليه السلام متأسفانه ناراحت شد و گفت :
تو كه اينهمه خون مسلمانان را مىريزى اسراف نمىكنى؟ و به من مىگوئى در آب اسراف نكنم؟
(اين گفت و شنود پس از جنگ صفين بود.)
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
اگر در ريختن خون مسلمانان اسراف مىكنم چرا مانع نشدى و به آنها كمك نكردى؟
حسن بصرى گفت :
من آماده شدم، لباس رزم پوشيدم، خواستم با شاميان همراه شوم كه شنيدم، ندائى از غيب مىگويد :
القاتل و المقتول كلاهما فى النار
(كشنده و كشته شده هردو در آتش جهنم مىروند)
خود را كنار كشيدم، پس جنگ صفين يك اشتباه بود.
امام على عليه السلام فرمود :
آن برادرت شيطان بود، و درست هم گفت، زيرا تو مىخواستى در لشگر شام بروى و چون شاميان در برابر حق و امام حق شورش كرده بودند، اگر كشته مىشدند يا مىكشتند، در هر دو حال اهل جهنم بودند.(1)
پی نوشت ها :
1- انوار نعمانيه ص 226
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
عقيل در دوران خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت وارد شد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به حسن بن على عليه السلام اشاره كرد كه جامهاى به عمويت هديه كن.
امام حسن عليه السلام يك پيراهن و يك رداء از مال شخصى خود به عمو اهداء كرد.
هوا گرم بود، على عليه السلام و عقيل روى بام دارالاماره نشسته و مشغول گفتگو بودند.
موقع شام خوردن رسيد،
عقيل خود را مهمان دربار خلافت مىديد و طبعاً انتظار سفره رنگينى داشت، ولى بر خلاف انتظار وى، سفره بسيار فقيرانهاى آورده شد كه فقط نان و نمك در آن بود.
با كمال تعجب پرسيد:
غذا هرچه هست همين است؟
على عليه السلام فرمود :
مگر اين نعمت خدا نيست؟ من كه خدا را بر اين نعمتها بسيار شكر ميكنم و سپاس ميگويم.
عقيل گفت :
پس بايد حاجت خويش را زود بگويم و مرخص شوم، من مقروضم و زيربار قرض ماندهام دستور فرما هرچه زودتر قرض مرا ادا كنند و هر مقدار مىخواهى به برادرت كمك بكن تا زحمت را كم كرده و به خانه خويش بازگردم.
على عليه السلام پرسيد :
چقدر مقروضى ؟
عقيل گفت :
صد هزار درهم.
على عليه السلام فرمود :
چقدر زياد، متأسفم برادر جان كه اين مقدار ندارم تا قرضهاى تو را بدهم، ولى صبر كن موقع پرداخت حقوق برسد تا از سهم شخصى خودم بر دارم و به تو بدهم كه شرط مساوات وبرادرى را به جا خواهم آورد، و اگر نبود كه عائله خودم خرج دارد، تمام سهم خودم را به تو مىدادم و چيزى براى خود نمىگذاشتم.
عقيل گفت :
آيا صبر كنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟ بيت المال و خزانه كشور در دست توست و به من مىگوئى صبر كن تا موقع پرداخت سهميهها برسد واز سهم خودم به تو بدهم!!
تو هر اندازه بخواهى مىتوانى از خزانه بيتالمال بردارى.
چرا مرا به رسيدن موقع پرداخت حقوق حواله مىدهى؟
مگر تمام حقوق تو از بيت المال چقدر است ؟ فرضاً تمام حقوق را هم به من بدهى چه دردى از من دوا مىكند ؟
على عليه السلام فرمود :
من از پيشنهاد تو تعجب مىكنم،
خزانه دولت پول دارد يا ندارد چه ربطى به من و تو دارد؟
من و تو هر كدام فردى هستيم مثل ساير افراد. درست است كه برادر منى و من بايستى تا حدود امكان از مال خودم به تو كمك و مساعدت كنم،
اما از مال خودم، نه از مال مسلمين.
و مباحثه ادامه يافت و عقيل به زبانهاى مختلف دست بردار نبود و مىگفت : اجازه بده از بيت المال پول كافى به من بدهند تا دنبال كار خودم بروم.
در آن جائى كه نشسته بودند، مشرف بر بازار كوفه بود، صندوقهاى تجار و بازارىها از آنجا ديده مىشد، در اين بين كه عقيل اصرار و سماجت مىكرد، امام على عليه السلام به عقيل فرمود:
اگر باز هم اصرار دارى و سخن مرا نمىپذيرى، پس پيشنهادى به تو مىكنم، اگر عمل كنى مىتوانى تمام دين خويش را بپردازى و بيش از آن هم داشته باشى.
عقيل گفت : چه كار كنم ؟
على عليه السلام فرمود :
در پائين ساختمان، در بازار، صندوقهائى است، وقتى بازار خلوت شد و همه رفتند از اينجا پائين برو و قفل بعضى از صندوقها را بشكن و هرچه دلت مىخواهد از آن بردار.
عقيل پرسيد :
آنچه در صندوقهاست مال كيست؟
على عليه السلام فرمود :
مال مردم شهر است.
عقيل گفت :
عجب !! به من پيشنهاد مىكنى صندوقهاى مردم را بشكنم و مال مردم بيچارهاى كه به هزار زحمت بدست آورده و در اين صندوقها ريختهاند و به خدا توكل كرده و رفته اند را بردارم؟
على عليه السلام فرمود :
پس چطور به من پيشنهاد مىكنى كه صندوق بيت المال مسلمين را براى تو باز كنم؟ مگر اين مال متعلق به كيست؟ اين اموال مال همه مؤمنين است كه راحت و بىخيال در خانههاى خويش خفتهاند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام براى اينكه عقيل را بيشتر آگاه كند فرمود:
پيشنهاد ديگرى مىكنم اگر ميل دارى اين پيشنهاد را بپذير.
عقيل گفت :
ديگر چه پيشنهادى ؟
على عليه السلام فرمود :
اگر حاضرى شمشير خويش را بردار و من هم شمشير خود را برمىدارم، در اين نزديكى انبار قديمى حيره است و در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگى هستند، شبانه مىرويم و بر يكى از آنها شبيخون مىزنيم و ثروت كلانى بلند كرده و مىآوريم.
عقيل گفت :
برادر جان من براى دزدى نيامدهام كه تو اين حرفها را مىزنى، من مىگويم از بيت المال و خزانه كشور كه در اختيار توست اجازه بدهيد پولى از آن به من بدهند تا من ديون خود را از آن بپردازم.
على عليه السلام فرمود :
اتفاقاً اگر مال يك نفر را بدزدى بهتر است از اينكه مال صدها هزار نفر مسلمان يعنى مال همه مسلمين را بدزدى.
ربودن مال چند نفر با شمشير، دزدى است ولى ربودن مال عموم مردم دزدى نيست؟
تو خيال كردهاى كه دزدى فقط منحصر به اين است كه كسى حمله كند و با زور مال او را از چنگالش بيرون بياورد.
بدترين اقسام دزدى همين است كه الان به من پيشنهاد مىكنى ؟ (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار ج 41 ص 113 - و - اسدالغابة ج 3 ص 433 - و - احقاق الحق ج 8 ص 542.
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام ماجراى عقيل را چنين توصيف مىكند :
واللَّه لَأَن أَبيتَ عَلَى حَسَك السَّعدَان مسَهَّداً، أَو أجَرَّ في الْأَغْلَالمصَفَّداً، أَحَبُّ إ لَيَّ منْ أن ألقى اللَّه ورسوله يوم القيامةظال ماً لبعض العباد، وغاصباً لشيءٍ من الحطام، وكيفأ ظلم أحداً لنفسٍ يسرع إلى البلى قفولها، ويطول في الثَّرى حلولها؟!
واللَّه لقد رأيت عقيلاً وقد أملق حتَّى استََماحَني من بركم صَاعاً، وَرَأَيت صبيَانَه شعثَ الشُّعور، غبر الْألْوان، منْ فقْرهمْ، كأنَّما سودت وجوههم بالعظلم، وعاودني مؤكداً.
پرهيز از ستمكارى
سوگند به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان بسر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال را غصب كرده باشم، چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مىرود، و در خاك، زمان طولانى اقامت مىكند.
به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهاى بيت المال را به او ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده بود گويا با نيل رنگ شده بودند.
عقيل چند مرتبه پيش من آمد و فشار آورد و تقاضايش را تكرار نمود و من هم به سخنانش گوش فرا مىدادم و او گمان مىكرد كه دينم را بدو فروخته و از روش خويش دست برداشته و دنبال او ميروم.
وكرَّر عليَّ القول مردداً، فأصغيت إليه سمعي، فظنَّ أني أبيعه ديني، وأتَّبع قياده مفارقاً طريقتي، فأحميت له حديدةً، ثمَّ أدنيتها منجس مه ليعتبر بها، فضجَّ ضجيج ذي دنفٍ من ألمها، وكاد أنيح ترق من ميسمها،
فقلت له: ثكلتك الثَّواكل، يا عقيل! أتئنُّ من حديدةٍ أحماها إنسانها للعبه، وتجرُّني إلى نارٍ سجرها جبَّارها لغضبه! أتئنُّ من الْأذى ولَا أَئنُّ من لَظًى؟!
وأعجب من ذلك طارقٌ طرقنا بملفوفةٍ في وعائها، ومعجونةٍ شنئتها، كأنَّما عجنت بريق حيَّةٍ أو قيئها، فقلت: أصلةٌ، أم زكاةٌ، أمصدقةٌ؟ فذلك محرَّمٌ على نا أهل البيت!
فقال: لاَ ذَا وَلاَ ذَاكَ، وَلكنَّهَا هَديَّةٌ.
فقلت: هبلتك الهبول! أعن دين اللَّه أتيتني لتخدعني؟ أمختبطٌ أنت أم ذو جنَّةٍ، أم تهجر؟
واللَّه لو أعطيت الْأقاليم السَّبْعة بما تحْت أفْلَاكهَا، عَلَى أَنْ أَعْصيَ اللَّهَ في نَملَةٍ أَسلبهَا جلب شعيرةٍ ما فعلته،
وإنَّ دنياكم عندي لَأَهوَن من وَرَقَةٍ في فَم جَرَادَةٍ تَقضَمهَا. مَا لعَليٍّ وَلنَعيمٍ يَفنَى، وَلَذَّةٍ لاَ تبقى! نعوذ باللَّه من سبات العقل، وقبح الزَّلل. وبه نستعين.
پرهيز از امتياز خواهى
پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مىكرد، چون گفتههاى او را گوش فرا دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مىكنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمىدارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد
به او گفتم، اى عقيل : گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مىنالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است؟
اما مرا به آتش دوزخى مىخوانى كه خداى جبارش با خشم خود آن را گداخته است، تو از حرارت ناچيز مىنالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟
و از اين حادثه شگفتآورتر اينكه شب هنگام كسى به ديدار ما آمد(1) و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمى، يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم:
هديه است؟
يا زكات يا صدقه؟
كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حرام است.
گفت نه، نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.
گفتم : زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى؟
يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مىگويى؟
به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آن چه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جواى را از مورچهاى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد، و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پستتر است.
على را با نعمتهاى فناپذير، و لذتهاى ناپايدار چه كار؟!!
به خدا پناه مىبريم از خفتن عقل، و زشتى لغزشها، و از او يارى مىجوييم. (2)
پی نوشت ها :
1- نوشتند كه اشعث بن قيس بود.
2 - خطبه 224 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلف - و - شرح نهجالبلاغه ابنابىالحديد ج11 كلام219 ص245 - و - فيضالاسلام ج2 ص704 -و شرح عبده ج2 كلام 219
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه