محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
عقيل در دوران خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت وارد شد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به حسن بن على عليه السلام اشاره كرد كه جامهاى به عمويت هديه كن.
امام حسن عليه السلام يك پيراهن و يك رداء از مال شخصى خود به عمو اهداء كرد.
هوا گرم بود، على عليه السلام و عقيل روى بام دارالاماره نشسته و مشغول گفتگو بودند.
موقع شام خوردن رسيد،
عقيل خود را مهمان دربار خلافت مىديد و طبعاً انتظار سفره رنگينى داشت، ولى بر خلاف انتظار وى، سفره بسيار فقيرانهاى آورده شد كه فقط نان و نمك در آن بود.
با كمال تعجب پرسيد:
غذا هرچه هست همين است؟
على عليه السلام فرمود :
مگر اين نعمت خدا نيست؟ من كه خدا را بر اين نعمتها بسيار شكر ميكنم و سپاس ميگويم.
عقيل گفت :
پس بايد حاجت خويش را زود بگويم و مرخص شوم، من مقروضم و زيربار قرض ماندهام دستور فرما هرچه زودتر قرض مرا ادا كنند و هر مقدار مىخواهى به برادرت كمك بكن تا زحمت را كم كرده و به خانه خويش بازگردم.
على عليه السلام پرسيد :
چقدر مقروضى ؟
عقيل گفت :
صد هزار درهم.
على عليه السلام فرمود :
چقدر زياد، متأسفم برادر جان كه اين مقدار ندارم تا قرضهاى تو را بدهم، ولى صبر كن موقع پرداخت حقوق برسد تا از سهم شخصى خودم بر دارم و به تو بدهم كه شرط مساوات وبرادرى را به جا خواهم آورد، و اگر نبود كه عائله خودم خرج دارد، تمام سهم خودم را به تو مىدادم و چيزى براى خود نمىگذاشتم.
عقيل گفت :
آيا صبر كنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟ بيت المال و خزانه كشور در دست توست و به من مىگوئى صبر كن تا موقع پرداخت سهميهها برسد واز سهم خودم به تو بدهم!!
تو هر اندازه بخواهى مىتوانى از خزانه بيتالمال بردارى.
چرا مرا به رسيدن موقع پرداخت حقوق حواله مىدهى؟
مگر تمام حقوق تو از بيت المال چقدر است ؟ فرضاً تمام حقوق را هم به من بدهى چه دردى از من دوا مىكند ؟
على عليه السلام فرمود :
من از پيشنهاد تو تعجب مىكنم،
خزانه دولت پول دارد يا ندارد چه ربطى به من و تو دارد؟
من و تو هر كدام فردى هستيم مثل ساير افراد. درست است كه برادر منى و من بايستى تا حدود امكان از مال خودم به تو كمك و مساعدت كنم،
اما از مال خودم، نه از مال مسلمين.
و مباحثه ادامه يافت و عقيل به زبانهاى مختلف دست بردار نبود و مىگفت : اجازه بده از بيت المال پول كافى به من بدهند تا دنبال كار خودم بروم.
در آن جائى كه نشسته بودند، مشرف بر بازار كوفه بود، صندوقهاى تجار و بازارىها از آنجا ديده مىشد، در اين بين كه عقيل اصرار و سماجت مىكرد، امام على عليه السلام به عقيل فرمود:
اگر باز هم اصرار دارى و سخن مرا نمىپذيرى، پس پيشنهادى به تو مىكنم، اگر عمل كنى مىتوانى تمام دين خويش را بپردازى و بيش از آن هم داشته باشى.
عقيل گفت : چه كار كنم ؟
على عليه السلام فرمود :
در پائين ساختمان، در بازار، صندوقهائى است، وقتى بازار خلوت شد و همه رفتند از اينجا پائين برو و قفل بعضى از صندوقها را بشكن و هرچه دلت مىخواهد از آن بردار.
عقيل پرسيد :
آنچه در صندوقهاست مال كيست؟
على عليه السلام فرمود :
مال مردم شهر است.
عقيل گفت :
عجب !! به من پيشنهاد مىكنى صندوقهاى مردم را بشكنم و مال مردم بيچارهاى كه به هزار زحمت بدست آورده و در اين صندوقها ريختهاند و به خدا توكل كرده و رفته اند را بردارم؟
على عليه السلام فرمود :
پس چطور به من پيشنهاد مىكنى كه صندوق بيت المال مسلمين را براى تو باز كنم؟ مگر اين مال متعلق به كيست؟ اين اموال مال همه مؤمنين است كه راحت و بىخيال در خانههاى خويش خفتهاند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام براى اينكه عقيل را بيشتر آگاه كند فرمود:
پيشنهاد ديگرى مىكنم اگر ميل دارى اين پيشنهاد را بپذير.
عقيل گفت :
ديگر چه پيشنهادى ؟
على عليه السلام فرمود :
اگر حاضرى شمشير خويش را بردار و من هم شمشير خود را برمىدارم، در اين نزديكى انبار قديمى حيره است و در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگى هستند، شبانه مىرويم و بر يكى از آنها شبيخون مىزنيم و ثروت كلانى بلند كرده و مىآوريم.
عقيل گفت :
برادر جان من براى دزدى نيامدهام كه تو اين حرفها را مىزنى، من مىگويم از بيت المال و خزانه كشور كه در اختيار توست اجازه بدهيد پولى از آن به من بدهند تا من ديون خود را از آن بپردازم.
على عليه السلام فرمود :
اتفاقاً اگر مال يك نفر را بدزدى بهتر است از اينكه مال صدها هزار نفر مسلمان يعنى مال همه مسلمين را بدزدى.
ربودن مال چند نفر با شمشير، دزدى است ولى ربودن مال عموم مردم دزدى نيست؟
تو خيال كردهاى كه دزدى فقط منحصر به اين است كه كسى حمله كند و با زور مال او را از چنگالش بيرون بياورد.
بدترين اقسام دزدى همين است كه الان به من پيشنهاد مىكنى ؟ (1)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار ج 41 ص 113 - و - اسدالغابة ج 3 ص 433 - و - احقاق الحق ج 8 ص 542.
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه