تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی
چکیده:
مدیران، سرشار از تجربه هستند ولی از آنجا که دائم در حال حرکت و فعالیت‌اند و هیچ گاه از سرعت خود نمی‌کاهند، نمی‌توانند از تجربیات خود استفاده کنند. برای درک تجربیات خود ابتدا باید توقف کنند و سپس با نگاهی به راه طی شده، تجربیات شخصی خود را به تنهایی و همچنین به صورت جمعی مورد بررسی و مطالعه قرار دهند. این روش توان آنها را برای پیمودن ادامة راه - کاری که برنامه‌های رایج مدیریت از انجام آن عاجزند - چندین برابر می‌کند . زیرا تفکر و به خصوص تفکر صبحگاهی به آنها اجازه می‌دهد که با سایر عقاید، تصورات و احساسات ارتباط برقرار سازند و در نتیجه با نگرشی بهتر به مسائل نگاه کنند. بنابراین تفکر و شناختِ خود لازمة موفقیت در مدیریت است (بویژه برای مدیران جدید و جوانی که هنوز در کار جدید جایگاه خود را نیافته‌اند ).

مقدمه
گروهی از معاونان شرکتهای بزرگ آمریکای شمالی چنین مطرح کرده‌اند: اینقدر نگویید « کار، کار، کار» بلکه مقداری از وقت خود را به تفکر اختصاص دهید .»
«گفتگوهای خوب همیشه فرصتی برای تفکر دارند و آن بخشی از گوش دادن به گفته‌های دیگران و جدی گرفتن آنهاست .»
« یک گروه می‌تواند علیه مدیریت اعلام «توقف موقت کار» کند تا فرایندی را که عاری از تفکر به نظر می‌رسد متوقف سازد .»
«در پایان همایشها، زمانی را به تفکر اختصاص دهید .»
این مدیران اجرایی همگی در اولین هفته از مرحلة «بینش متفکرانه» (اولین مرحله از برنامة رهبری پیشرفتة ما که سه هفته طول می‌کشد) حضور داشتند . آنها نیاز به تفکر را درک کرده بودند ولی این روزها چند نفر مدیر آگاه به این نیاز وجود دارد؟ چرا تفکر لازم است؟ و آنها چگونه باید تفکر را در زندگی کاری هر روز خود بگنجانند؟

چرا تفکر؟
کار در حیطة مدیریت به یک اردوگاه آموزشی سخت‌گیر (یا به اصطلاح با اعمال شاقه) تبدیل شده است. مدیران بی‌وقفه در جنب و جوش‌اند، دائماً در حال فعالیت‌اند و لحظه‌ای از سرعت کار خود نمی‌کاهند. بعضی برنامه‌های توسعة مدیریت حتی اردوگاههای با شرایط بسیار سخت‌تری را نوید می‌دهند و ادعا می‌کنند که در این اردوگاهها فرصتی برای حتی سر خاراندن هم پیدا نمی‌شود .
البته درست است که هیچ شرکتی به مدیران کم کار نیاز ندارد؛ ولی هیچ شرکتی هم مجبور نیست که به یک اردوگاه آموزشی با اعمال شاقه تبدیل شود. این نوع اردوگاهها به سربازان رژه رفتن و پیروی از مافوق را می‌آموزند نه توقف و تفکر را. این در حالی است که مدیران امروز به شدت نیازمند توقف و تفکر هستند. آنها باید از اجرا فاصله بگیرند و با تأمل زیاد روی تجربیاتشان فکر کنند .
تی. اس. الیوت در «چهار کوارتت» چنین می‌نویسد: «ما سرشار از تجربه‌ایم ولی معانی آنها را گم کرده‌ایم.» تفکر باعث می‌شود که معانی تجربیات هر روز را بفهمیم. در حقیقت همان طور که ساول آلینسکی، یکی از فعالان اجتماعی، در کتابش با نام قوانین رادیکالها می‌نویسد، هر چیز تنها وقتی درک شود به تجربه تبدیل می‌شود .
متخصصان، این روزها از اهمیت اجرا در کار مدیریتی بسیار سخن می‌گویند، به گونه‌ای که گویی مدیران باید مجری صرف باشند. ولی آنها باید متفکر نیز باشند. همة مدیریتهای اثربخش باید بین عمل در عرصة اجرا و تفکر در حیطة ذهن قرار داشته باشند. عملِ تنها تهی از تفکر است - که ما به مقدار کافی نتایج آن را دیده‌ایم - و تفکرِ تنها نیز انفعال است. وجود هر دو حیاتی است. ولی امروز یکی از آن دو - تفکر - به فراموشی سپرده شده است.

در بارة ماهیت تفکر

ریشة لاتین واژة تفکر (reflection) ، تصویری زیبا را به عاریت گرفته است؛ «flect» به معنای «تازدن» و بنابراین تفکر (reflect) به معنای «دوباره تا زدن» است. هنگامی که شما چیزی را تا می‌زنید، سطح آن چیز در مقابل خودش قرار می‌گیرد. یک ذهن متفکر (reflective) توجهش را رو در روی فعالیتش قرار می‌دهد. بنابراین هنگامی که چیزی مجدداً تا بخورد، سطح بیرونی به سطح درونی و قسمت درونی به نمای بیرونی تبدیل می‌شود. تفکر، گفتگوی میان شما به عنوان مجری و خود شما به عنوان مشاهده‌گر چیزی است که انجام می‌دهید . شما با مشاهدة عملکرد خود به یک تصویر بیرونی از خود دست می‌یابید . بنابراین شخصی که تفکر می‌کند، هم فاعل و هم مفعول تفکر و هم فرستنده و هم گیرندة این توجه است .
تفکر نه به معنای تأمل عمیق و نه به معنی سطحی‌نگری است، بلکه به معنای پرسش از خود، کاوش، تجزیه و تحلیل، ترکیب و در نهایت ارتباط برقرار کردن است. تفکر تنها دربارة آنچه اتفاق افتاده است نیست بلکه چرایی آن رویدادها و وجه تمایز آنها با دیگر رویدادها را نیز بررسی می‌کند .
امروز هر مدیری مجبور است کوله بار بزرگی از مفاهیم را با خود به اطراف حمل کند. نظریات و مدلهای فراوانی در بارة مدیریت وجود دارد که به شدت ترویج شده‌اند. به علاوه هر صنعتی فعالیتهای ویژة خود - نظریه‌ها و رویه‌های پذیرفته شده دربارة چگونگی انجام کارها - را نیز به همراه دارد. اگر همة این موارد و بسیاری از موارد ناگفتة دیگر را در کنار هم قرار بدهید، می‌توانید بفهمید که چرا تفکر عمیق در توسعة مدیریت تا این اندازه مهم است .

تفکر به تنهایی و با یکدیگر
برای بعضی‌ها تفکر یک فعالیت فکری خصوصی است. بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند که برای رفتن به محل کار یا برگشت از آن خودشان رانندگی کنند، زیرا این لحظات تنهایی در ماشین به آنها فرصتی می‌دهد تا رویدادهای آن روز را در ذهن خود مرور کنند. عده‌ای دیگر هنگام تفکر با سگشان به پیاده‌روی می‌روند، به موسیقی گوش می‌دهند و یا اینکه ورزش می‌کنند. هیچ کدام از این فعالیتها مانعی برای کار آنها به شمار نمی‌رود. بررسی دقیق مسائل شیوة ارزنده‌ای است برای فاصله گرفتن از واکنشهای احساسی فوری، دیدن شرایط در یک افق وسیع‌تر، بررسی تعابیر گوناگون در بارة آنچه روی داده است و پرسش از خود در بارة انگیزه‌های اساسی و اهداف بلند مدت .
علاوه بر این، تفکر شخصی باتریهای ذهن انسان را پُر می‌کند. یک تمرین بسیار ساده این است: سه دقیقه ساکت بنشینید و به رویدادهای دو ساعت پیش بیندیشید .
مسلماً این دقایق کوتاه به شما احساس راحتی، تمرکز و توان بیشتری می‌دهد. این قدرت ناشی از تفکر شخصی است .
ولی تفکر باید به صورت جمعی نیز باشد. هر کس در یک گروه اثربخش و فعال کار کرده باشد با اهمیت تفکر برای اصلاح فرآیندهای گروهی آشناست. گروه باید بداند که چگونه به حقایق ناراحت کننده و نظریات ناخوشایند پاسخ داده است و چگونه نسبت به آنها بازخورد می‌دهد یا دریافت می‌کند. همة اینها ابعاد مختلف تفکر هستند .

درسهایی از کلاس تفکر
در طول 9 سالی که از اجرای برنامه‌های توسعه برای مدیران شاغل می‌گذرد همة انواع تفکر شخصی و جمعی را تجربه کرده‌ایم. بیشتر آنچه آموخته‌ایم می‌تواند به وسیلة مدیران در کار مورد استفاده قرار گیرد .
مدیرانی که برنامه‌های توسعة مدیریت را گذرانده‌اند غالباً، نه از آنچه در کلاسها (همة آن سخنرانیها و مورد کاوی‌ها) آموخته‌اند بلکه از آنچه از همکارانشان در هنگام استراحت و بعد از پایان کلاسها می‌آموزند بهره‌مند می‌شوند. چه اتلاف وقت وحشتناکی! ما از خودمان پرسیدیم که چرا ساعات حضور در کلاس نمی‌تواند به اندازة ساعات خارج از کلاس مفید باشد؟ و سپس جواب را – به طرز شگفت‌آوری – در تفکر یافتیم .
در طول سالیانی که مشغول احیای این نظریه بودیم به کشف بزرگی دست یافتیم که باید برای هر کسی که تاکنون در کلاس توسعة مدیریت قدم گذاشته است واضح باشد: اگر مدیران برای تفکر شخصی و جمعی دربارةتجربیاتشان فرصتی به دست آورند می‌توانند به گونه‌ای بسیار اثربخش از همدیگر بیاموزند. بحث وگفتگوی گروهی را در نظر بگیرید، یکی از آفاتش تمایل به دنبال کردن یک جهت خاص در بحث است که مانع بررسی سایر جهات می‌شود. این نوعی از گروه فکری است. معمولاً این حالت توسط یک یا دو نفر از اعضای گروه که فعالانه درگیر بحث هستند هدایت می‌شود در حالی که دیگران فقط شنونده هستند. این شنوندگان معمولاً در وضعیتی ناراحت کننده و تا حدی بی‌کار قرار می‌گیرند .
بنابراین ما از افرادی که به طور مستقیم در بحث شرکت نمی‌کردند درخواست کردیم که ذهن خود را درگیر بحث نکنند و سپس مؤدبانه از آنها خواستیم تا برگردند و پشت به گروه بنشینند. در این صورت برای آنها وظیفه مهمی به وجود می‌آید: به بحث گوش دهند اما در آن مشارکت نکنند. این حالت مانند تغییر از مشاهدة منفعلانة تلویزیون به گوش دادن فعالانه به رادیوست. البته همان طور که می‌دانیم این دو، فرآیندهای کاملاً متفاوتی هستند .
شنوندگان، با شنیدن بحث همکارانشان، از پیام تلویحی کلماتی چون راهنماییها، توصیه‌ها، فریبهای موذیانه و اخلالهایی که قسمتی از فعالیت هر گروه است آگاه می‌شوند. هر چند هنوز ابهامهایی برای آنها وجود دارد. ممنوعیت از پاسخگویی، به گوش دهندگان این توانایی را می‌داد که با سایر عقاید، تصورات و احساسات ارتباط برقرار سازند. با این همه، بهره‌مندی از این توانایی به این دلیل بود که آنها انسانهای متفکری بودند، در حالی که دیگران با تظاهر به انجام کار، خود را مشغول نشان می‌دادند. پس از مدتی (حدود نیم ساعت) از این شنوندگان متفکر درخواست کردیم که رو به گروه بنشینند و با آوردن نگرش «از بیرون به درون» به همراه خود به بحث بپیوندند. به عبارت دیگر ما از آنها تقاضا کردیم تا «دوباره تا بزنند ». نتیجه، قابل قبول بود! آنها تا حدی در بارة فرآیند بحث اظهار نظر کردند ولی نتیجة مهمتر این بود که به دیگر اعضا گروه آگاهیهای قابل فهمی در بارة موضوع مورد بحث، چگونگی نگاه به آن و عملیاتی کردن آن (به صورت متفاوت با گذشته) ارائه کردند. این عمل ابزار ساده‌ای برای مدیریت است و به راحتی قابل اجراست. در جلسة بعدی آن را امتحان کنید .

تفکرات صبحگاهی
سالهاست که ما فعالیت دیگری را نیز به نام «تفکرات صبحگاهی» انجام داده‌ایم که به همان سادگی و البته قدرتمندی روش مذکور در بالاست .
بسیاری از نظریات اندیشمندانه در صبح، قبل از شدت گرفتن فشارهای روزانه، شکل می‌گیرند. این مطلب به خصوص وقتی مدیران در برنامة توسعة مدیریت شرکت می‌کنند و در آن بازخوردهای زیادی می‌گیرند صحیح است. بنابراین ما روشی برای دریافت آگاهیها و بصیرتها تعریف کرده‌ایم .
ما کار را با چند دقیقه‌ای از زمان شخصی هر فرد شروع کردیم تا تفکراتشان رادر «دفترچه‌های بصیرت» سفیدی که به آنها داده شده بود بنویسند. (یکی از فارغ‌التحصیلان برنامة کارشناسی ارشد برای مدیران شاغل (IMPM) در جلسه‌ای که در شرکتش برگزار شده بود برای خوش آمدگویی به شرکت کنندگان جدید برنامه، دفترچة بصیرت خود را روی دستانش بالا برد و گفت: «این بهترین کتاب در زمینة مدیریت است که من تا به حال خوانده‌ام.») مطلب جالبتر مشاهدة کلاس درسی مملو از مدیران - ماهیتاً - شلوغ است که در یک سکوت جذاب نشسته‌اند .
مدیران برنامة ما در پشت میزهای دایره مانند در یک کلاس، بدون جایگاههای معین برای افراد خاصی (دقیقاً مخالف آمفی تئاتر) می‌نشینند. بنابراین آنها می‌توانند به راحتی به مباحث کوچک گروهی وارد و از آن خارج شوند، بدون اینکه هیچ اخلالی در مباحث به علت «خروج» افراد به وجود آید. بنابراین بعد از چند دقیقه از این تفکر شخصی، بحث به طور طبیعی بر سر هر میزی ادامه می‌یابد. به طوری که مدیران افکار شخصی خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند. 10 تا 15 دقیقه بحث پشت میز، به هر دو طرف بحث کمک می‌کند تا بتوانند نظریات
شخصی‌شان را به نمایش بگذارند. سپس بحث عمومی آزادی که قبلاً از گفتگوهای پشت میز شروع شده بود ادامه می‌یابد. این جلسه می‌تواند حتی فراتر از حد زمانی برنامه‌ریزی شده نیز ادامه یابد. اما همة ما در کلاس هستیم تا یاد بگیریم نه اینکه کلاس را پر کنیم و بیشتر یادگیریهای مطلوب در خلال این تفکرات صبحگاهی رخ می‌دهد . وقتی که فرانک مک کولی برنامة توسعة اجرایی را در بانک رویال کانادا رهبری می‌کرد، از کلاس ما در واحدی که در هند برگزار می‌کردیم بازدید کرد. او در نوامبر 2002 در بارة جلسة تفکر صبحگاهی که دیده بود به روزنامه‌نگار شرکت فست گفت: «آن زیباترین بحث در نشستهای دانشگاهی بود که من تا به حال دیده بودم. ما در اتاقی به صورت گرد نشسته بودیم که در آن از موضوعات سیاسی گرفته تا موضوعات اقتصادی بحث می‌شد و پس از آن نیز مباحث اخلاق و کسب و کار مورد تبادل نظر قرار گرفت .»
همان طور که این گفته نشان می‌دهد، هر موضوعی می‌تواند در تفکرات صبحگاهی جایی داشته باشد که از آن جمله می‌توان از موارد زیر نام برد. تفکراتی در بارة موضوعات بحث شده در روز قبل، اتفاقاتی که در شرکت هر مدیر رخ داده است، موضوعاتی در اخبار و حوادث روزهای پیشین. بنابراین، این تفکر صبحگاهی یک شرح منظم - یک رشتة اساسی - از برنامة کامل ماست که همة مراحل یادگیری را با هم ترکیب می‌کند .
آن را در گروه خود آزمایش کنید، البته ممکن است چنین آزمایشی مبدل به ریسمانی شود که همة فعالیتهای شرکت شما را به هم وصل کند .

تفکر در یک شغل جدید و گیج کننده

«روزی که شما مدیر شدید چه اتفاقی افتاد؟» ما این سؤال را از گروههای بسیاری از مدیران پرسیده‌ایم و البته جوابها معمولاً یکسان بوده است: مانند یک پازل، گیج کننده به نظر می‌رسید و عده‌ای هم شانه بالا می‌اندازند و جواب می‌دهند: «هیچ چیز». ما با شغلی سر و کار داریم که با هر چیز دیگر - و با آنچه مدیر سابق آن قبلاً انجام می‌داد - بسیار تفاوت دارد و به ندرت تلاشی برای ساده کردن این انتقال [انتقال شغلی از متصدی قبلی به متصدی جدید ] انجام می‌گیرد. هنگامی که ما از متصدی قبلی می‌پرسیم: «آیا آنها دست کم یک مقاله در بارة مدیریت برای مطالعه به شما دادند؟» با پاسخ «نه» مواجه می‌شویم. با مدیریت نیز همانند اولین بوسة شما رفتار می‌شود. این بدان معنی است که فرض می‌شود شما می‌دانید چگونه به کسی بوسه بزنید، ولی معمولاً نتایج خجالت‌آور تقریباً مشابهی حاصل می‌شود .
از این رو هنگامی که مدیر یک گروه با فناوری عالی در مونترال اخیراً به دیدن ما آمد و در بارة چگونگی رفتار با همة مدیران جوان و سر در گم جدیدش اظهار نگرانی می‌کرد، ما یک جواب آماده داشتیم: چرا آنها را دور هم جمع نمی‌کنی تا تجربیاتشان را با هم در میان بگذارند و در بارة آنها تفکر کنند؟ او از این جواب بسیار بیشتر از یک پیشنهاد معمولی خوشش آمد و گفت این شیوه را به یکایک آنها آموزش می‌دهم. تفکر؛ بسیار ساده، بسیار روشن و بسیار قدرتمند است ولی به ندرت مورد استفاده قرار گرفته است .
در پایان اولین واحد از برنامة کارشناسی ارشد ما [واحد تفکر]، مدیر فروش بریتیش تله کام در جواب به بعضی از هم کلاسی‌هایش که به او گفتند: «ملاقات با شما لذت بخش بود» چنین پاسخ دندان‌شکنی داد: «ملاقات باخودم لذت بخش بود !».

نویسنده: جاناتان گوسلینگ و هنری مینتزبرگ
مترجم: حمید پهلوان، مهدی رشیدی
برگرفته از: نشریه مدیرساز



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی
بسیاری رهبری را "عمل تاثیرگذاری بر افراد بطوری که از روی میل و علاقه برای هدف های گروهی تلاش کنند"(1) ، دانسته اند. رهبری مهترین مشخصه و وظیفه عمده یک مدیر است که نقشی تعیین کننده در موفقیت وی ایفا می کند.درو استیونس مشاور در زمینه مدیریت و نویسنده کتاب رهبری مغناطیسی (Magnet Leadership) در این مقاله که در نشریه Expert Magazine به چاپ رسانده ، سعی دارد با زبانی ساده مهمترین مشخصه های یک رهبر موفق را معرفی نماید.مشخصه هایی که در مجموع به رهبری (LEADERSHIP ) منجر می گردد!
L=Listening (شنوایی)

خوب گوش دادن برای درک انگیزه ها و طرز برخورد کارمندان ضروری است.سعی کنید کارمندانتان را با پرسیدن سوال بشناسید. وقتی که سوالی را می پرسید این شانس را دارید که بشنوید و وقتی که می شنوید می توانید انگیزه ها ، زبان بدن (Body Language ) و کردار آنها را بهتر بفهمید.از آنها بخواهید تا در مورد مسائلی که با آن روبرو هستند برایتان صحبت کنند و به آنها این امکان را بدهید که برای این مشکلات راه حلی بیابند.راه حل هایشان را برای عملی شدن به چالش بکشید و به آنهایی که پاسخ های محکم و مناسب داشتند اعتبار بدهید تا آن را عملی کنند.



E=Enthusiasm (شور و اشتیاق)

کارمندان نیاز به انگیزه دارند.این امر موجب ایجاد انرژی مثبت وتعهد در آنان می گردد.مشکلات شخصی و فشار هایی که بر روی شماست برای آنها اهمیت ندارد.آنها نگران شماره یک هستند..همواره – چه در مواقع موفقیت و چه در سختی ها – باید رفتاری مثبت و پر انرژی از خود نشان دهید. خط پایان انرژی به خط پایان نتیجه می رسد.



A=Awareness (آگاهی)

از مسائلی که شفاهآ بیان نمیشوند آگاه باشید.رهبران باید حواس قدرتمندی داشته باشند که میان زمانی که کارمندان شاد ، نا امید ، خسته و یا گرفتارند تفکیک قائل شود.شما باید مشکلات را حس کنید و بسرعت در جهت رفع آنها اقدام کنید تا هارمونی (هماهنگی) سازمانتان را از بین نرود.



D=Decisive (قطعیت)

کارمندان از طفره رفتن و به تعویق انداختن مسائل نفرت دارند ، حتی اگر خودشان اینگونه عمل کنند.آنها پاسخ هایی سریع ، قاطع و پر معنی میخواهند . رهبران برای مشکلات سخت تصمیمات سریع و راه حل های فوری می یابند.



E=Equal (برابری)

ضرب المثل "هر چقدر پول بدهی همانقدر آش می خوری"(2) کاملا درست است.رهبران بر پایه سن ، عنوان ، نژاد و مذهب باکارکنان برخورد نمی کنند.رهبران می دانند که "هرکس" در "هر کجا"ی سازمان با دیگران برابر است.رهبران از این قانون پیروی می کنند که مجموع جز ٕ ها از کل بزرگتر است.



R=Reward (پاداش)

افراد بالغ (بزرگسال) برای کارهایشان چیزی بیش از پول می خواهند.آنها میل دارند که برای کارهایی که به خوبی از عهده آن بر آمده اند مورد تقدیر و ستایش قرار گیرند.در بازار امروز کارمندان هرچقدر هم که خوشحال و راضی باشند به دنبال رضایت بیشتری از شغل فعلی شان هستند. احساس غرور و ارزش خواسته بزرگ اکثر افراد است.


اگر کارمندان فکر کنند که می توانند موجب تغییر شوند ، به اهداف شرکت تعلق خاطر پیدا می کنند و در غیر این صورت دچار حس بی تفاوتی و بی علاقگی می گردند.بطور خلاصه همانطور که افراد متاثر از شغلشان هستند ، مشاغل نیز متاثر از صاحبانشانند.حال برای بوجود آوردن حس غرور و وفاداری بیشتر نسبت به شرکت چه باید کرد؟یک نظام پاداش دهی را در سازمان پیاده سازی کنید و اوج گرفتن سازمان را به تماشا بنشینید!



S=Shallow mission/vision (ترسیم اهداف و چشم اندازها)

رهبران اهمیت داشتن جملات بیانگر ماموریت و چشم انداز را درک می کنند.این جملات کارمندان را قادر خواهد ساخت که بفهمند: 1)شرکت کیست؟ 2)به کجا می روند؟ 3)‌ چگونه به آن خواهند رسید؟


رهبران واقعی از ماموریت ها به عنوان نقشه راه موفقیت های آینده استفاده می کنند.



H=Hypocrite (ریاکاری)

رهبران تصمیماتی را اتخاذ می کنند و آن را رها نمی کنند.آنها می دانند که نقض این تصمیمات آنها را ریاکار و متظاهر نشان خواهد داد.رهبران پیشرو وقتی پیشنهادی می دهند خودشان پیشقدم می شوند.به عنوان مثال وقتی رهبری تصمیم می گیرد که برای کارکنان دوره های آموزشی برگزار کند خودش نیز باید در آن دوره ها شرکت کند یا اگر رهبری برای حفظ سوددهی تصمیم به کاهش دستمزدها می گیرد ، ضروری است که این کار را از خود شروع کند.این کار موجب افزایش رضایت و وفاداری در کارکنان می گردد در حالی که تناقضات باعث بی تفاوتی ، بی اعتمادی و تنش می گردد.



I=Isolate (جداسازی)

رهبران به کار تیمی و بازی تیمی عقیده دارند.آنان خود را از تیم و اعضای تیم را از یکدیگر جدا نمی سازند. همانطور که از قدیم گفته اند هیچ "من"ی در تیم وجود ندارند.(3)


P=Positive Communication (ارتباطات مثبت)


چه در لحظات خوب و چه در سختی ها رهبران ارتباط و بازخوردی مثبت نسبت به کارکنانشان دارند.ارتباط مثبت و پرمعنا خالق وفاداری و تبادل دوجانبه آرا و برخورد هاست. وقتی ایده ها و افکار تازه و مثبت باشد ، سود افزایش می یابد.


 


(1) : George R. Terry به نقل از کتاب اصول سرپرستی تالیف سید حمیدرضا رضوی ، انتشارات علوم رایانه 1382


(2) Equal pay , for equal treatment


(3) There is no "I" in the team



مترجم: سعید رستگار


برگرفته از: هفته‌نامه علم روز



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی
‌آیا تاکنون‌ شما فرد نامناسبی‌ را برای‌ یک‌ موقعیت‌ شغلی‌ استخدام‌ کرده‌اید؟ اگر مدیری‌ همچون‌ دیگر مدیران‌ باشید، پاسختان‌ «بله!» است . برای‌ پرهیز از این‌ اشتباه‌ که‌ موجب‌ می‌شود زمان‌ بیهوده‌ هدر رود چه‌ باید کرد؟

‌شاید بهترین‌ راه‌ این‌ باشد که‌ از همان‌ ابتدا سعی‌ کنید «فرد مناسبی» را انتخاب‌ کنید. برای‌ این‌ کار، انجام‌ یک‌ مصاحبه‌ هدف‌دار و تنظیم‌ شده‌ می‌تواند مفید باشد. پس‌ بهتر است‌ که‌ برای‌ برگزاری‌ چنین‌ مصاحبه‌ای‌ مهیا شوید! برای‌ این‌ منظور، فهرستی‌ از نیازهای‌ شغلی‌ و ویژگیهای‌ کار را به‌ ترتیب‌ اولویت‌بندی‌ کنید و پرسشهای‌ باز و آزادی‌ برای‌ پرسیدن‌ از متقاضی‌ کار دردست‌ داشته‌ باشید. این‌ روش‌ کمک‌ می‌کند تا در استخدام‌ متقاضی‌ اشتباه‌ کمتری‌ صورت‌ پذیرد. حال‌ باید تصمیم‌ بگیرید که‌ چه‌ سوالاتی‌ را از متقاضی‌ بپرسید .


‌ ‌پیشنهاد می‌شود، در وهله‌ اول‌ تعیین‌ کنید که‌ شغل‌ موردنظرتان، چه‌ مهارتها و آموزشهایی‌ نیاز دارد و بدین‌وسیله‌ یک‌ شرح‌ شغل‌ تهیه‌ کنید که‌ در آن‌ فهرستی‌ از نیازهای‌ شغلی‌ که‌ برای‌ انجام‌ کار در آن‌ موقعیت‌ شغلی‌ لازم‌ است‌ گنجانده‌ شده‌ باشد. معمولاً‌ درست‌ تعیین‌ نکردن‌ نیازهای‌ شغلی‌ یکی‌ از دلایل‌ اصلی‌ شکست‌ در انتخاب‌ صحیح‌ کارمند است .


‌وقتی‌ که‌ «شرح‌ شغل» را آماده‌ کردید، حال‌ ضروری‌ است‌ «فرم‌ درخواست‌ شغل» را تهیه‌ کنید. این‌ فرم‌ که‌ به‌وسیله‌ متقاضی‌ تکمیل‌ می‌شود، می‌بایست‌ در اولین‌ باری‌ که‌ او جهت‌ مصاحبه‌ می‌آید در اختیارش‌ قرار گیرد. چنانچه‌ فرم‌ درخواست‌ خوب‌ طراحی‌ شده‌ باشد، متقاضی‌ ناچار خواهدشد با دقت‌ به‌ سوالات‌ توجه‌ کند و پاسخهای‌ موردنیازتان‌ را ارائه‌ کند .


‌البته، شاید بعضی‌ از متقاضیان‌ قبل‌ از مراجعه، شرح‌ حالی‌ (رزومه) از خود ارائه‌ کرده‌ باشند، ولی‌ به‌ نظر نمی‌رسد که‌ این‌ شرح‌ حال‌ کافی‌ باشد و چنانچه‌ فرم‌ درخواست‌ خوب‌ طراحی‌ شده‌ باشد، به‌ دریافت‌ اطلاعات‌ موردنیاز از متقاضی‌ کمک‌ بیشتری‌ خواهدکرد .


‌بعضی‌ از مطالبی‌ را که‌ می‌توان‌ در فرم‌ درخواست‌ گنجاند، بدین‌ قرارند :


O حقوق‌ مورد درخواست‌ متقاضی‌ چقدر است؟


O او در چه‌ محلی‌ مایل‌ است‌ به‌ کار مشغول‌ شود؟


O تجربیات‌ و سابقه‌ شغلی‌ وی‌ در چیست؟


O چند سال‌ سابقه‌ کار دارد؟


O در چه‌ محلهایی‌ قبلاً‌ کار کرده‌ است؟


O دلایل‌ ترک‌ شغلهای‌ قبلی‌ و فعلی‌اش‌ چیست؟


‌ ‌این‌ قبیل‌ سوالات، پیش‌ از ورود متقاضی‌ به‌ جلسه‌ مصاحبه، اطلاعاتی‌ دراختیار شما می‌گذارد که‌ به‌وسیله‌ آنها می‌توانید سیر جلسه‌ را به‌ درستی‌ هدایت‌ کنید .


‌ذیلاً، فهرستی‌ از «ده‌ سوال‌ کلیدی‌ برای‌ زمانی‌ که‌ با یک‌ متقاضی‌ مصاحبه‌ می‌کنید» ارائه‌ گردیده‌ است. قبل‌ از مصاحبه‌ می‌توانید این‌ فهرست‌ را اصلاح‌ یا سوالات‌ دیگری‌ به‌ آن‌ اضافه‌ کنید و سعی‌ کنید مطمئن‌ شوید که‌ همه‌ سوالها اعم‌ از شفاهی‌ یا کتبی‌ شما را در انجام‌ یک‌ مصاحبه‌ موفق‌ کمک‌ می‌کند. در طول‌ مصاحبه، استفاده‌ از یادداشت‌برداری‌ بسیار لازم‌ است، چون‌ حتی‌ بسیاری‌ از مصاحبه‌کنندگان‌ باتجربه‌ هم‌ محتملاً‌ نمی‌توانند همه‌ اطلاعات‌ مطرح‌ شده‌ توسط‌ متقاضی‌ را به‌ خاطر آورند و چون‌ اطلاعات‌ هم‌ در طول‌ مصاحبه‌ و هم‌ بعداز آن‌ به‌ شما کمک‌ می‌کنند تا واکنش‌ مناسب‌ نشان‌ دهید، لذا یادداشت‌برداری‌ را یکی‌ از اجزای‌ اصلی‌ مصاحبه‌ بدانید. باید از پرسش‌ سوالات‌ نامناسب‌ اجتناب‌ کنید و مطمئن‌ شوید که‌ همه‌ سوالها اطلاعات‌ لازم‌ را برای‌ شما گرد خواهدآورد. چقدر خوب‌ است‌ که‌ قبل‌ از انجام‌ مصاحبه، فرم‌ درخواست‌ کار و سوالات‌ موردنظرتان‌ را با وکیلی‌ که‌ از قوانین‌ کار مطلع‌ است‌ درمیان‌ بگذارید تا مغایرتی‌ با قوانین‌ نداشته‌ باشند .


‌در شروع‌ مصاحبه، بد نیست‌ به‌ متقاضی‌ بگویید که‌ پاسخهای‌ او را با پاسخهای‌ مراجعی‌ که‌ او معرفی‌ کرده‌ است، مقایسه‌ خواهید کرد و باید وی‌ شایستگی‌ خود را برای‌ احراز شغل‌ به‌ اثبات‌ برساند .


‌سعی‌ کنید درحین‌ مصاحبه، شرایط‌ راحتی‌ برای‌ متقاضی‌ فراهم‌ سازید، چون‌ تجربه‌ نشان‌ داده‌ است، افرادی‌ که‌ داوطلب‌ استخدام‌ هستند درحالت‌ راحت‌ بودن، اطلاعات‌ بیشتری‌ ارائه‌ می‌کنند. چنانچه‌ نیاز باشد میزان‌ تحمل‌ یک‌ متقاضی‌ در تحت‌ شرایط‌ فشار سنجیده‌ شود، بهتر است‌ این‌ کار به‌ پایان‌ جلسه‌ و یا یک‌ جلسه‌ دیگر موکول‌ گردد. شما اکنون‌ برای‌ شروع‌ مصاحبه‌ و پرسش‌ سوالات‌ آماده‌ هستید. پرسشهای‌ شماره‌ 1 و 2 در زمینه‌ مسئولیتهای‌ شغلی‌ است. پاسخهایی‌ که‌ به‌ این‌ سوالات‌ داده‌ می‌شوند، کمک‌ خواهندکرد تا متوجه‌ شوید وی‌ چه‌ کاری‌ را خوب‌ انجام‌ می‌داده‌ است .



سوال‌ اول: سه‌ وظیفه‌ اصلی‌ در شغل‌ فعلی‌ (گذشته)تان‌ چیستند؟ از کدام‌ مسئولیت‌ بیشتر از همه‌ لذت‌ می‌برید (برده‌اید)؟ چرا؟


- این‌ سوال‌ برای‌ هریک‌ از شغلهایی‌ پرسیده‌ می‌شود که‌ متقاضی‌ قبلاً‌ داشته‌ است. مسئولیتهایی‌ که‌ متقاضی‌ از آنها لذت‌ برده‌ است، احتمالاً‌ آنهایی‌ خواهند بود که‌ وی‌ به‌درستی‌ و به‌خوبی‌ انجام‌ می‌داده‌ است .


‌وقتی‌ جواب‌ این‌ پرسش‌ را دریافت‌ کردید، می‌توانید با استفاده‌ از جمله‌ «چرا از آن‌ لذت‌ برده‌اید؟» به‌ دلایل‌ متقاضی‌ بیشتر پی‌ ببرید و بدین‌ترتیب‌ مشخص‌ سازید که‌ متقاضی‌ از چه‌ نوع‌ کاری‌ خوشش‌ می‌آید و دوست‌ دارد آن‌ را انجام‌ دهد .



سه‌ وظیفه‌ اصلی‌ که‌ از آنها کمتر لذت‌ می‌برده‌اید، کدامند؟ چرا؟


- این‌ پرسش‌ نیز برای‌ هریک‌ از شغلهایی‌ پرسیده‌ می‌شود که‌ متقاضی‌ قبلاً‌ داشته‌ است. وظایفی‌ که‌ وی‌ از آنها کمتر لذت‌ می‌برده‌ است، ممکن‌ است‌ آنهایی‌ باشند که‌ وی‌ خوب‌ انجام‌ نمی‌داده‌ است. شما می‌توانید پاسخ‌ این‌ پرسش‌ را با کلمه‌ «چرا؟» ادامه‌ دهید، بخصوص‌ اگر کارهایی‌ که‌ او از آنها لذت‌ نبرده‌ است، وظایفی‌ باشند که‌ برای‌ شغل‌ موردنظرتان‌ لازم‌ باشند. در این‌ صورت‌ متقاضی‌ برای‌ آن‌ کار، مناسب‌ نخواهد بود .



‌ ‌پرسشهای‌ سوم‌ و چهارم‌ به‌ سبک‌ مدیریت‌ تعلق‌ دارند. پاسخهای‌ این‌ پرسشها کمک‌ خواهندکرد تا ویژگیهای‌ شخصیتهایی‌ که‌ متقاضی‌ تمایل‌ دارد ( یا تمایل‌ ندارد) با آنها کار کند را بشناسید .


‌ ‌سبک‌ مدیریت‌ سرپرست‌ فعلی‌ شما چگونه‌ است؟ آیا این‌ سبک‌ مدیریت‌ را دوست‌ دارید؟ چرا بله‌ یا چرا نه؟


- این‌ سوال‌ برای‌ هر شغل‌ می‌تواند پرسیده‌ شود. پاسخ‌ به‌ این‌ سوال، می‌تواند به‌ سوال‌ شماره‌ 4 بپیوندد که‌ اطلاعاتی‌ درخصوص‌ سبک‌ مدیریت‌ ترجیحی‌ متقاضی‌ ارائه‌ می‌کند .



اگر شما مدیر باشید، سبک‌ مدیریتتان‌ چگونه‌ خواهدبود؟


- در پاسخ‌ به‌ این‌ سوال، عده‌ زیادی‌ به‌ سبک‌ مدیریتی‌ اشاره‌ خواهند کرد که‌ همسان‌ خودشان‌ است. اگر اطلاعاتی‌ که‌ درخصوص‌ سبک‌ مدیریت‌ متقاضی‌ به‌دست‌ می‌آورید از سبک‌ مدیریت‌ شما یا فرهنگ‌ شرکتتان‌ متفاوت‌ باشد، ممکن‌ است‌ این‌ شخص‌ برای‌ استخدام‌ مناسب‌ نباشد .



شما در گذشته‌ به‌ صورت‌ تیمی‌ کار می‌کرده‌اید یا مستقل؟ کدامیک‌ را ترجیح‌ می‌دهید؟ چرا؟


- پرسشهای‌ 5 و 6 کمک‌ می‌کنند تا بهترین‌ حالت‌ کاری‌ که‌ برای‌ متقاضی‌ مناسب‌ است‌ شناسایی‌ گردد .


اگرچه‌ کار تیمی‌ برای‌ بسیاری‌ از سازمانها از ارزش‌ فوق‌العاده‌ای‌ برخوردار است، اما چنانچه‌ دریافتید که‌ متقاضی، فردی‌ مستقل‌ و خودگردان‌ است، چه‌ بسا این‌ بهترین‌ کسی‌ باشد که‌ برای‌ شغل‌ موردنظرتان‌ می‌تواند مورداستفاده‌ قرار گیرد .



در کار فعلی‌تان، چند ساعت‌ در روز کار می‌کنید؟ درخصوص‌ این‌ مدت‌ زمان، چه‌ احساسی‌ دارید؟


- پاسخ‌ به‌ این‌ سوال، اطلاعاتی‌ به‌ شما خواهد داد که‌ نشان‌ می‌دهند متقاضی‌ درچه‌ ساعاتی‌ از روز تمایل‌ دارد کار کند. فرضاً‌ اگر شغل‌ پیشنهادی‌تان‌ نیاز به‌ اضافه‌ کار داشته‌ باشد، آیا وی‌ حاضر است‌ در ساعات‌ اضافه‌ بر زمان‌ رسمی‌ هم‌ کار کند. اگر متقاضی‌ به‌ این‌ کار تمایل‌ نداشت، این‌ نشان‌ می‌دهد که‌ او فرد مناسبی‌ برای‌ شغل‌ موردنظرتان‌ نیست .



‌ ‌پرسشهای‌ شماره‌ 7 و 8 میزان‌ توانایی‌ فکری‌ و عملی‌ فرد و میل‌ او برای‌ رشد را نشان‌ می‌دهد و بدین‌وسیله‌ درخواهید یافت‌ که‌ آیا او قادر به‌ چالش‌ در کار هست‌ یا خیر؟


سه‌ نمونه‌ از قویترین‌ ظرفیتهای‌ کاری‌ را که‌ فکر می‌کنید دارا هستید، بگویید و توضیح‌ دهید که‌ چطور قادرید تا این‌ تواناییها را در کارتان‌ مورداستفاده‌ قرار دهید .


- پاسخ‌ این‌ سوال، درخصوص‌ مهارتهایی‌ که‌ فرد متقاضی‌ دارد، اطلاعات‌ ارائه‌ می‌کند. باید هوشیار باشید که‌ ببینید کدام‌ یک‌ از این‌ مهارتها برای‌ کار موردنظرتان‌ می‌تواند مورداستفاده‌ قرار گیرد. در به‌کاربردن‌ این‌ سوال، می‌بایست‌ به‌دنبال‌ پاسخهایی‌ باشید که‌ مهارتهای‌ نرم‌افزاری‌ و سخت‌افزاری‌ متقاضی‌ را برملا می‌کنند. البته‌ می‌توانید قابل‌ اعتمادبودن، خبره‌بودن، مشتری‌گرایی‌ و غیره‌ را از خلال‌ پاسخهای‌ به‌ این‌ سوال‌ به‌دست‌ آورید .



کدام‌ مهارتها و دانشها را دوست‌ دارید برای‌ انجام‌ کارتان، پرورش‌ دهید. سه‌ نمونه‌ از مهمترین‌ آنها را ذکر کنید .


- پاسخ‌ این‌ پرسش‌ می‌تواند نشان‌ دهد که‌ متقاضی‌ به‌ کدام‌ جنبه‌ از شخصیت‌ وجودی‌ و همچنین‌ مهارتهای‌ شغلی‌اش‌ بها می‌دهد که‌ تمایل‌ دارد آنها را رشد دهد. با این‌ شناخت‌ می‌توانید دریابید که‌ آیا اهداف‌ رشد او با شایستگی‌ شغلی‌ موردنظرتان‌ مرتبط‌ هستند یا خیر؟



‌ ‌پرسش‌ شماره‌ 9 به‌ انگیزش‌ توجه‌ دارد و نشان‌ می‌دهد که‌ متقاضی‌ به‌ چه‌ وسیله‌ از انگیزش‌ بیشتری‌ برخوردار می‌شود. با پول، امنیت‌ شغلی‌ و یا یک‌ محیط‌ کاری‌ که‌ در آن‌ احساس‌ راحتی‌ کند .


چرا قصد دارید کار فعلی‌تان‌ (کار قبلی‌تان) را ترک‌ کنید؟


- این‌ پرسش‌ برای‌ هر تعداد کاری‌ که‌ متقاضی‌ قبلاً‌ داشته‌ است‌ و آن‌ را در فرم‌ درخواست‌ یا شرح‌ حال‌ (رزومه) خود نام‌ برده‌ است، می‌تواند مورداستفاده‌ قرار گیرد. در این‌ بخش، پرسش‌ شماره‌ 10 را مطرح‌ می‌کنید، پاسخ‌ به‌ این‌ پرسش‌ می‌تواند عصاره‌ تمام‌ پاسخهایی‌ باشد که‌ تاکنون‌ از متقاضی‌ دریافت‌ کرده‌اید .



از تمام‌ مشاغلی‌ که‌ تاکنون‌ دارا بوده‌اید، کدام‌ یک‌ را بیشتر از همه‌ دوست‌ داشته‌اید؟ چرا؟


- پاسخ‌ به‌ این‌ پرسش، به‌طور خلاصه‌ خواهد گفت‌ که‌ متقاضی‌ از یک‌ کار چه‌ انتظاراتی‌ دارد. پاسخهایی‌ که‌ ازطریق‌ این‌ ده‌ پرسش‌ به‌دست‌ آورده‌اید، می‌تواند از طریق‌ مراجعی‌ که‌ او قبلاً‌ در فرم‌ درخواست‌ یا شرح‌ حال، معرفی‌ کرده، مورد تحقیق‌ قرار گیرند و سرانجام‌ تصمیم‌ بگیرید که‌ این‌ متقاضی‌ را استخدام‌ بکنید یا نهO .



منبع: اینترنت‌


مترجم: سیدحبیب‌الله‌ شاهرکنی‌


برگرفته از: ماهنامه تدبیر




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی
تغییـــر، تحول، دگرگونی و عدم تداوم می تواند به معنای فرآیند عبور و انقطاع از واقعیتی و دست یافتن به واقعیت مورد نظر باشد. علت روی آوردن به تغییر شاید واقعیتهای مردودی است که در موقعیت موردنظر پدید آمده است، یا به دنبال برتری بخشیدن به واقعیتهای موقعیت هستیم و یا بنابه مصلحت و موقعیتی که در آن هستیم بهتر است به دنبال تغییر باشیم و از انواع تغییرات می توان به تغییر در تکنولوژی، محیط اقتصادی، فرهنگی و... اشاره کرد .
در این مجال بحث برضرورت تئــــــوری سازی و تغییرات اساسی در مدیریت تغییر سازمانــها نظیر خط مشی و رویه های عمل سازمان و در سطح بالاتر زیر ساختارهای تئوریک در زمینه تکنولوژی، مسائل اجتماعی، اقتصادی و... است .
نقطه شروع تغییر کجاست و چه چیزی را باید تغییر داد؟ چگونه می توان تغییری را محقق ساخت و ابزارهای تغییرسازی را چگونه باید ایجاد کرد؟ بنیان و بنای تغییر در افکار انسانها شکل می گیرد و تحولات عالم بیرونی تجسم تصورات عالم ذهنی انسانهاست. انسانهای اندیشمند مثل بقیه در سرزمینی متولد می شوند .
فرهنگ سرزمینشان را می آموزند و با آن تربیت می شوند. سپس افکارشان تکـــامـل می یابد و به مرحله اندیشه سازی و ارائه ایده می رسند و سرانجام اندیشه هایشان را در جامعه جاری می سازند تا روند زندگی را متحول سازند و این تناوبی است که از ابتدای خلقت بشر تکرار شده است، بااین تفاوت که جهان کنونی راههای ارتباطات را یافته و این ایده ها مرزهای مادری شان را خیلی سریع طی می کنند و در آن سوی فرهنگ و خاک خویش کام بسیاری دیگر را شیرین می کنند .
برخلاف جوامع پیشرفته که مدتهاست به شکار ایده ها مبادرت می ورزند، تئوری های اجرایی مدیریت کشور ما بیشتر اندیشه و تئوری ترجمه شده دیگران است تا ایده یابی و اندیشه سازی خودمان. موسسات تحقیقاتی، مراکز پژوهشی و در سطح کلان دولتها در جوامع پیشرفته به قیمتی گزاف ایده یـــابـی می کنند و باانتقال آن به جوامع دیگر، معادلات سیاســی و اجتمــاعـی را دستخوش تحول می سازند .
از طرفی ما با ترجمان ایده ها و تئوری های دیگران در مواقع و موقعیتهای بسیاری مواجه با مشکل شده ایم، زیرا بعضی تئوری ها و ایده ها در ذات خود نوعی وابستگی به فرهنگ، سرزمین و انسانهایی دارند که نظریات را ارائه داده اند .
در هر صـــورت ما برای استفاده از این ایده ها و تئوری ها کلید اصلی را در دست نداریم .
حال می رسیم به این پرسش که تغییر را از کجا باید شروع کرد؟ رسیدن به حقیقت این پرسش جسارت زیادی می طلبد، لیکن اگراز نقطه حقیقی شروع به تغییر کنیم قاعدتاً کلید تغییرات بعدی در دست خود ماست و این اندیشه ماست که نتیجه گیری می کند که آیا تغییر بعدی موردنیاز هست و اگر هست در چه زمانی و با چه کیفیتی مورد نیاز است. تا قبل از اینکه در نقطه تغییر و واقعیت مردد قرار گیریم و موقعیت و سیستم دچار افت و یا توقف شود تغییر را طراحی و اجرا کنیم. در این وضعیت کلید آنچه را که طی کرده ایم، در دستمان است و باب آنچه که در پیش رو است با کلید آنچه که طی کرده ایم گشوده می شود و به طور حتم تغییرات بیشتر از نوع برنامه ریزی شده است تا عکس العملی و پیش کنشی است تا واکنشی و تکاملی و انطباقی است تا دگرگون ساز. (مدیریت تغییر - ترجمه غلامرضا اسماعیلی ).
مدیریت تغییر در کشور ما در بیشتر موقعیتها در قالب ایده های ترجمه شده اجرا می شود و از آنجا که زیرساختار این قالب دارای کلید رمزهایی است که از ایده ها و تئوری های اولیه منشاء می گیرد. اگر زمانی در موقعیتی مواجه با مشکل شویم به دلیل احاطه نداشتن بر کلید رمزها، مدیریت ما برای ایجاد تغییــــــر، کلید اجرایی را در دست ندارد، و به همین دلیل نمی تواند تغییر در موقعیت مورد نظر را به خوبی به اجرا درآورد .
مدیریت امروز ما برای تغییر در مدیریت تغییر، نیازمند توجه به ایده هایی است که حتی ساده و پیش پاافتاده به نظر می رسند، انسانهای دارای ایده، اهل تفکر و مطالعه اند و در جایی که می مانند از ایده های برتر دیگران به عنوان راهنمایی بهره می برند ولی شیفته ایده های برتر نمی شوند .
نقطه شروع برای تغییر در مدیریت تغییر، ایجاد فضای خلق ایده های گره گشا است. در چنین فضایی ابزار ایجاد تغییر یعنی انسانهای دارای ایده و اندیشه ساز ظهور می کنند. این افراد حتی در ساختارهای تئوریک که توسط دیگران تعریف و طراحی شده بهتر می توانند ضرورت تغییر و نوع تغییر را بیابند، لذا تغییر در مدیریت تغییر، به معنای تغییر در مدیریت نیست. به معنای جذب افراد جدید نیست. (هرچند باید افراد خلاق بیرون از مجموعه را جذب کرد .) تغییر در مدیریت تغییر، تغییر در تفکر و دیدگاهها است. مرکزی که تحولات و تغییرات از او صادر شده و به اجرا درخواهد آمد تا با همگرایی افکار خلاق مجموعه خویش در موقعیت موردنظر به مرکزی دست یابیم که می تواند به طور قوی ایده بدهد و ضرورت تغییر را احساس کند .
هدف تغییر در مدیریت تغییر دستیابی به زیرساختارهای تئوریک است که نظریه ها و ایده های افکار خلاق خودی آنها را بنانهاده تا کلید رمز ساختار اجرایی در افکار جامعه پژوهشگر و مدیران کارآمد کشورمان جاری شود و تغییرات آتی نه برای خلاصی از تنگناهای مواجه شده، که برای رویارویی با موفقیتهای بیشتر صورت گیرد.1

ولی جوکار افشار  Vali-jokar@yahoo.com
برگرفته از: ماهنامه تدبیر

 




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی

اگرچه ریسک در عملیات اعتباری بانک‌ها و موسسات مالی و تا حدودی ریسک بازار، ناشی از نوسان قیمت دارایی‌هاست، و قیمت کالاها و خدمات در حوزه عملیات بانکی و مالی از دیر باز شناخته شده اما ریسک به مفهوم امروزی به گونه‌ای که تقریبا حوزه وسیعی از عملیات مالی موسسات را پوشش دهد، پدیده‌ای جدید و مربوط به دو دهه اخیر است. شاید بتوان سقوط نظام برتون وودز و انتقال نظام پولی جهان از برابری‌های ثابت به برابری‌های شناور در سال 1974 را نقطه عطفی در زمینه ورود ریسک به حوزه تجارت و مبادلات مالی خارجی کشورها تلقی كرد. تا قبل از این مقطع دولت‌ها نقش بسیار موثری در حفظ ثبات مالی و جلوگیری از بروز تنش‌های مالی ناشی از تغییر برابری‌های ارزی داشتند و حمایت آنان از نظام ارزی و پرداخت‌های خارجی کشور خود عامل تثبیت کننده‌ای قوی ارزیابی می‌شد. لیکن از زمان حاکمیت نظام شناور ارزی در حوزه ارزهای معتبر و جهانروا و نیز با گسترش سریع تجارت و مالیه بین الملل، نظام پولی جهانی به عنوان منشا ریسک بزرگی در حوزه مبادلات مالی خارجی کشورها ظاهر شده است.

تغییرات برابری مداوم ارزهای عمده جهانی نه تنها قدرت خرید حجم دارائی‌ها و ذخایر خارجی کشورها را در معرض مخاطرات ناشی از نوسان نرخ قرار می‌دهد بلکه با این تغییرات، به طور مستمر قدرت خرید جهانی حجم مشخصی از صادرات کالاها و خدمات کشورهای فاقد ارزهای معتبر، در معرض کاهش و افزایش قرار دارد .
این وضعیت، یعنی تشدید پدیده ریسک در حوزه عملیات مالی و اعتباری خارجی از ابتدای دهه 80 به عنوان عاملی موثر در ایجاد بحران‌های اقتصادی کشوری و منطقه‌ای نقش عمده‌ای داشته است. با بروز اولین نشانه‌های ناشی از غفلت و تغافل کشورها به این عامل بی‌ثباتی جدید که از ابتدای دهه هشتاد میلادی در قالب انواع بحران‌های مالی در کشورهای مختلف ظاهر شد، این فکر تقویت شد که لازم است ترتیبات مالی و نظارتی ویژه‌ای مطمح نظر قرار گیرد تا از طریق تقویت بنیادهای مالی و سرمایه‌ای موسسات مالی کشورها، امکان پیشگیری از بروز این بحران‌ها فراهم شود. بخش عمده‌ای از مقررات بال برای نظام بانکی، مقررات نظارتی حاکم بر نهادهای مالی بازار سرمایه، مقررات نظارتی حاکم بر شرکت‌های بیمه و صندوق‌های تامین اجتماعی و نیز مقررات نظارتی حاکم بر نظام همزمان پرداخت و تسویه دیون و مطالبات که در دهه‌های 80 و 90 میلادی تدوین شده، برای تقویت بنیان مالی موسسات کشوری و عدم بروز نکول در ایفای تعهدات این موسسات طراحی شده است. هدف اصلی از تدوین و اجرای این مقررات آن است که حتی الامکان از تبدیل بحران‌های مالی کوچک کشوری به بحران‌های منطقه‌ای که به سهولت با سیستمیک شدن بحران از طریق آثار سر ریز آن اتفاق می‌افتد ، جلوگیری شود .
ریسک به عنوان پدیده‌ای تعریف شده است که زیان بالفعل و مستقیم از طریق کاهش جریان درآمدی و زیان سرمایه‌ای بر موسسه وارد می‌کند . گروهی از اقتصاددانان تعریف وسیع‌تری از پدیده ریسک ارائه داده‌ و بروز هر گونه پیشامد و واقعه‌ای را که به صورت بالقوه از طریق اعمال و ایجاد محدودیت بر ظرفیت و فعالیت‌های سازمان امکان تحقق اهداف سازمان را متزلزل كند نیز ریسک تعریف كرده‌اند . اگر تعریف موسعی را که از پدیده ریسک به شرح فوق ارائه شده است بپذیریم، آن گاه می‌باید ریسک را به عنوان امری ذاتی و تفکیک ناپذیر از نظام اقتصادی بازار ارزیابی کرد و به این ترتیب تعریف ، شناسایی و اندازه گیری پدیده‌های ریسکی در حوزه فعالیت‌های مالی و اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود .
مقابله با پدیده‌های ریسکی در فعالیت‌های مالی و اقتصادی مستلزم طراحی و اجرای چارچوب جامع مدیریت ریسک است . آنچه در چارچوب مدیریت جامع ریسک برای موسسات و شرکت‌ها و بانک‌ها و به طور کلی واحدهای خرد توصیه می‌شود، از آنچه در سطح بخش و کلان توصیه می‌شود، تا حدودی متفاوت است. در حالی که برای واحدهای خرد مباحثی نظیر شناسایی ، احتراز از پدیده ریسکی، برخورد اصلاحی، خرید پوشش، تعریف آستانه و سقف، سرمایه گیری و تقویت بنیان مالی موسسه حائز اهمیت است، برای مقام ناظر بخشی و کلان، موضوع بیشتر از جنبه تدوین مقررات و قوانین نظارت، ارائه راهکارها و گسترش بازارها و مسؤولیت‌های مقام ناظر در این زمینه‌ها واجد اهمیت تلقی می‌شود زیرا ایجاد ثبات و اطمینان در بازارها یکی از وظایف اصلی مقام نظارتی بخشی و کلان به شمار می‌آید .
اگر چه پدیده ریسک و روش‌های مقابله با آن در یک چارچوب جامع مدیریت ریسک برای کلیه موسسات و سازمان‌ها مطرح و مهم تلقی می‌شود اما تجارب دو دهه گذشته حکایت از آن دارد که این مجموعه مقررات برای پنج گروه از موسسات از اهمیت حیاتی و بلافاصله برخوردار است‌. این پنج گروه از موسسات شامل بانک‌ها و موسسات غیر بانکی بازار پول، موسسات مالی بازار سرمایه و بورس اوراق بهادار، شرکت‌های بیمه، صندوق‌های بازنشستگی و تامین اجتماعی و بالاخره نظام تسویه همزمان پرداخت مطالبات و بدهی‌هاست. به همین دلیل سازمان‌های مالی جهانی نظیر صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، بانک تسویه بین المللی و تعدادی دیگر طی دهه گذشته به گردآوری و تدوین مقررات نظارتی در زمینه‌های فوق اقدام كرده‌اند. این مجموعه مقررات در واقع به جمع آوری بهترین تجارب کشوری در سطح جهان مربوط می‌شود. مجموعه‌های مذكور در اختیار کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور قرار داده شده است تا از این طریق موفق به اجرای بهترین تجارب جهانی شوند و از آزمون و خطا دراین زمینه‌ها پرهیز كنند .
در حوزه فعالیت بانک‌ها و موسسات غیر بانکی بازار پول ، دو مجموعه مقررات در زمینه روش‌های مدیریت ریسک توسط کمیته بال تحت عناوین بال (1) و بال (2) تدوین شده و در اختیار فعالان بازار و مقامات نظارتی بانکی کشورها قرار گرفته است. مقررات بال (1) در سال 1988 تدوین و درآن دو مقوله اساسی کفایت سرمایه و طبقه بندی دارائی‌های بانک‌ها از لحاظ درجه ریسک اعتباری آنها پوشش داده شده است. مقررات بال (1) از ابتدای دهه 90 میلادی در بانک‌های عمده بزرگ بین المللی به مرحله اجرا گذارده شد. به فاصله کوتاهی پس از اجرای این مقررات و در اواخر دهه 90 مشخص شد مقررات مزبور از بسیاری جنبه‌های بانکداری بین المللی دچار ضعف و نقص است. به همین دلیل در اوایل دهه حاضر مقررات جدیدی با عنوان بال (2 ) تدوین و برای اجرا به بانک‌ها و مقامات ناظر بانکی پیشنهاد شد. مقررات جدید از نظر پوشش ریسک‌ها، نه فقط ریسک اعتباری بلکه ریسک بازار و ریسک عملیاتی را نیز تحت نظر و مطالعه قرار داده است. علاوه بر آن در قالب مقررات جدید بال به موضوع نظارت، به خصوص نظارت‌های داخلی بانک‌ها از این منظر كه بانک‌ها دارای سیستم‌های مدیریتی ریسک مناسب بوده و بر اجرای آن نظارت داخلی داشته باشند، توجه عمیقی معطوف شده است . مقررات جدید بال تاکید اساسی را بر شفاقیت و انضباط بازار قرار داده است و از این دیدگاه توصیه‌هایی جدی در زمینه مسؤولیت پذیری، شفافیت، انتشار اطلاعات، کیفیت اطلاعات و امثال آن ارائه کرده است .
موضوع مدیریت جامع ریسک فقط به حوزه‌های پیشگفته محدود نمی‌شود، بلکه طیف وسیعی از مقررات داخلی، قوانین و مقررات نظارتی، توسعه و تعمیق بازارها، طراحی و نوسازی ابزارها و مدیریت و زمامداری را در بر می‌گیرد. به همین دلیل لازم است کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور، در گذار اقتصاد ملی خود از کنترل‌های دولتی و محدودیت‌های ساختاری به نظام اقتصاد بازار، مجموعه مقررات و قوانین ناظر بر بازارها را مورد بازبینی قرار دهند. در این بازبینی تاکید شده است کشورها باید از تجارب خوب و موفق جهانی در این زمینه بهره ببرند و ضرورتی ندارد به صورت آزمون و خطا هزینه‌های اجتماعی سنگینی را در این خصوص تحمل کنند .
منبع:صنعت وتوسعه شماره1

 




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی
تعیین هدف یکی از اساسی ترین مراحل در فرایند مدیریت است. تعیین هدف درمورد برنامه ریزی پروژه های خاص، جلسات، امور تجاری، امور شخصی و یا هر برنامه دیگری که در آن تاکید بر روی حصول نتایج باشد، مورداستفاده فراوان دارد. فعالیتهایی که بدون هدف انجام می گیرد بی ارزش یا حداقل کم فایده خواهندبود.
فرض کنید که برای گذراندن تعطیلات، سفری را با اتومبیل بدون درنظر داشتن مقصد خاصی شروع کنید، مثلاً از تهران به سوی کاشان حرکت کنید، در بین راه عقیدتان را عوض کرده به طرف اراک بروید اما در این مسیر دوباره فکر کنید که اگر به اصفهان بروید بهتر است و بالاخره زمانی که به سوی اصفهان می روید، تصمیم بگیرید که به مسافرت نروید و به طرف منزل روانه شوید. البته اگـر منظور شما از این مسافرت تنها اتومبیل سواری بی هدف بوده، منظورتان بــرآورده شـده ولی در غیر این صورت به نتیجه ای نرسیده اید. همین طور هیچ سازمانی را نمی توان پیدا کرد که مایل باشد هزینه فعالیتهایی را متحمل شود تنها به خاطر اینکه فعالیتهایی بدون درنظرگرفتن نتایج حاصل از آنها انجام پذیرند. هدفها اساس تعیین فعالیتهایی هستند که باید انجام گیرند همچنین به ایجاد ضوابطی که برای ارزیابی کمی و کیفی فعالیتها لازم است، کمک می کنند. بدین ترتیب تعیین هدفها یکی ازمهمترین عوامل در اجرای مدیریت موثر در سازمان هستند. البته فرایند هدف گذاری باید متناسب با نیازهای هر سازمان باشد. برخی از سازمانها از یک ساختار رسمی خشک برای فرایند هدف گذاری استفاده می کنند درحالی که برخی دیگر از سازمانها فرایند غیررسمی را ترجیح می دهند .

مزایای هدف‌گذاری

- اگر کارکنان اهداف سازمان را بدانند بهتر کار می کنند و احتمال اجرای خواسته های سازمان افزایش می یابد؛
- اگر کارکنان تصویر روشنی درمورد آنچه که باید انجام دهند داشته باشند، شانس اجرای آنها افزایش می یابد؛
- اندازه گیری پیشرفت کل سازمان وهریک از واحدها را میسر می سازد؛
- معیــارهـایی برای ارزیابی کارکنان فراهم می آورد و هنگامی که کارکنان بدانند چگونه ارزیابی می شوند درانجام وظایف شغلی شان بسیار راحت خواهندبود؛
- مدیریت مشارکتی را تقویت می کند، و محیط مناسبی برای دریافت بازخوردهای مفید از کارکنان ایجاد خواهدکرد و ارتباطات درون سازمانی (بویژه بین کارکنان و مدیریت) را افزایش می دهد .

ویژگیهای هدف‌گذاری خوب
یک هدف گذاری وقتی واجد مزایای فوق است که ویژگیهای زیر را داشته باشد :
- واقع بینانه، دردسترس، امکان پذیر درعین حال چالشگر و قابل رشد باشد؛
- در یک تاریخ معین تکمیل شود؛
- برای سازمان، معنی دار و مناسب باشد؛
- نتایج قابل اندازه گیری داشته باشد؛
- منعطف بوده و بیش از یک روش برای دستیابی داشته باشد؛
- واضح، معین و قابل فهم باشد .
ضمناً اگر در فرایند تعیین اهداف سازمان، شرایط زیر لحاظ شود، اهداف سازمانی با اهداف فردی کارکنان منطبق خواهدشد که این امر احتمال دستیابی به اهداف را به شدت افزایش خواهدداد :
- هدف گذاری با مشارکت تمام افراد صورت پذیرد .
- هدف برای تمام اعضاء قابل فهم و قابل قبول باشد .
- هدف برای تمام افراد سودمند باشد .

فرایند هدف گذاری
فرایند هدف گذاری شبیه فرایند حل مسئله است و بــا پــاسخ بـه سوالهای ذیل حاصل می شود :
چرا: توضیح می دهد نیازها و خواسته های اساسی برای تحقق اهدافتان چیست؛
چــه: احتمــالات و تنگنــاهــای هریک از راه حلهایی را که شما بخواهید اجرا کنید بیان می کند؛
چه وقت: زمان انجام هریک از اجزاء کار و فعالیتها را (مانند طرح ریزی، جلسات کاری و...) را که اتفاق خواهد افتاد، می شناساند؛
کجا: محل وقوع هریک از حوادث و فعالیتها را مشخص می سازد؛
چه کسی: مسئولیتهای اجرای هریک از فعالیتها و اجزاء کار را، به افراد محول می کند؛
چگونه: درمورد چگونگی اجرای راه حل انتخاب شده تصمیم گیری می کند .

طرح ریزی
طرح ریزی فرایندی است که یک سری از فعالیتها را برای رسیــدن به هــدف تـرتیب می دهد. معمولاً طرح ریزی مطالب مختصری است درمورد وظایف، مسئولیتها و هزینه های شروع عملیات درقالب یک جدول سازمانی . همچنین طـرح ریزی سیستمی است که بیان می کند چه کسی، چه کاری را چه وقت و با چه هزینه ای انجام می دهد. این یک قدم بسیار مهم در هدف گذاری است و برای یک طرح ریزی کامل گامهای ذیل را برداشت: (شکل 1 )
1 - تعیین هدف: نتیجه نهایی که شما مایلید با اجرای این طرح به آن دست پیدا کنید چیست؟ اهدافتان باید تاریخ شروع و تکمیل داشته باشد .
2 - تعیین نتایج: درصورت تحقق هدف چه چیزی عاید سازمان خواهدشد؟ این موضوع باید در این بخش به طور شفاف و واضح بیان شود. ضمناً باید بین اهداف کوتاه مدت و بلندمدت و به تبع آن نتایج کوتاه مدت و بلندمدت، تمایز قائل شد .
3 - فرضیه ها: شرایط همیشه ثابت نیستند و ما تحت شرایط خاصی، نتایج خاصی را انتظار داریم، لذا هنگام طرح ریزی اولاً باید این شرایط بیان گردد (مکتوب شود) و درثانی باید بیان شود که اگر شرایط تغییر کند، نتایج چه تغییراتی خواهندکرد. به عبارت دیگر عواملی که ممکن است روی برنامه اثر بگذارند و درنتیجه آن را دستخوش تغییر کنند و احتمال وقوع این عوامل، باید شناسایی گردد .
4 - تعیین منابع موردنیاز: چیزهایی را احتیاج دارید تا برنامه را انجام دهید شناسایی و مکتوب سازید. منابع شامل پول، کارکنان، ماشین آلات، مواد، زمان، توانائیها، تجربه ها، انرژی و... می شود. منابع دربرگیرنده هر شخص یا هر چیز مفید و قابل استفاده است. جدولی از تمام این منابع تهیه کنید .
5 - شناسایی محدودیتها: محدودیتها و یا عوامل محیطی که ممکن است منابع شما را تهدید و یا محدود سازند را موردتوجه قرار دهید .
6 - تعیین گامها یا وظایف اجرایی: فهرستی از فعالیتهایی که برای دستیابی به اهداف لازم است انجام شود، تهیه کنید. ضمناً در این مرحله باید مشخص شود که این فعالیتها چه مدت وقت می گیرد، چه کسی آنها را انجام می دهد و برای هر فعالیتی به چه منابعی احتیاج است .
7 - برنامه ریزی: ترتیب انجام فعالیتها را مشخص کنید. (کدام یک از فعالیتها باید به ترتیب اجــرا شــونـد؟ کدام یک از فعالیتها می توانند به طور همزمان اجرا شوند؟) در این مرحله زمان اجرای فعالیتها را به دقت تعیین کنید و توجه داشته باشید که برای اجرای آن زمان به اندازه کافی دارید .
8 - اجــرا: طرحی را که با عبور از مراحل هفت گانه فوق تهیه کرده اید، اجرا کنید .
9 - ارزیابی: مقاطعی را برای ارزیابی آنچه که انجام داده اید تعیین کنید . بهتر است تمهیداتی بیندیشید تا در طول اجرای برنامه مطمئن شوید که فعالیتها به موقع انجام خواهندشد .
آیا برای رسیدن به اهداف بعدی نیاز به طرح ریزی دارید؟ آیا به طرح ریزیهای بیشتر برای یک مشکل به خصوص یا ساده ترکردن یک گام ازطرح ریزی قبلی نیاز دارید؟ در این صورت این چرخه را از گام اول، تکرار کنید .

Image

خلاصه
- هدف گذاری، ترسیم جاده ای است برای آینده؛
- شما به یک طرح احتیاج دارید تا بدانید به کجا می روید؛
- طرح ریزی ضروری است. برای دستیابی به اهدافتان طرح تهیه و آن را هر روز مرور کنید؛
- باتوجه به طرحی که تهیه کرده اید، فهرستی از فعالیتهایی که برای رسیدن به اهدافتان باید انجام دهید را تنظیم و سپس آنها را زمان بندی کنید. این فهرست، "فهرست اجرائیات" نامیده می شود .
- فهرست اجرائیات، به شما کمک می کند سریعتر و با صرف انرژی کمتری به اهدافتان برسید .
- فهرست اجرائیات را دنبال کنید و آن را به تأخیر نیندازید .
- اهداف در طول زمان تغییر می کنند.

منابع
1 - یوجی آکائو، »هوشین کانری یا مدیریت کیفیت جامع« ترجمه داود محب علی و محمد صابری، انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی، تهران، 1376 .
2 - جورج موریسی، »مدیریت برمبنای هدف و...« ترجمه سیدمهدی الوانی و فریده معتمدی، انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی، تهران، 1372 .
3 - ویلیام اف گلوک و لارنس آرجاچ، »سیاست بازرگانی و مدیریت استراتژیک « ، ترجمه سهراب خلیلی، انتشارات یادواره کتاب، چاپ چهارم، تهران، 1375 .
4 - جیمز استونر و ادوارد فریدمن، »مدیریت«، ترجمه علی پارسائیان و محمد اعرابی، جلد اول، انتشارات چاپ و نشر بازرگانی، چاپ اول، تهران، 1375 .

مجید کریم زاده Karimzadeh@mail.com
برگرفته از: ماهنامه تدبیر


نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی
مقدمه
بسیاری از افراد ادعا می کنند که وقت آنها به هدر نمی رود و ابراز می دارند که: من خیلی سازمــاندهی شده کار می کنم، می دانم کجا می روم، می دانم چه کار می‌کنم و... اگر شما واقعاً و صادقانه جزء این دسته از افراد هستید باید بگوییم که در گروه اقلیتی جای گرفته اید .

خیلــی از مردم نسبت به روزهای بدون بهره وری (بی حاصل) خود بی تفاوت هستند در حالی که همگی مایل هستیم کارهای بسیاری را در یک روز انجام دهیم، ولی معلوم نیست کارهایمان چقدر ارزش داشته و بر چه اساسی اولویت بندی شده اند و چقدر وقت باید صرف آنها کنیم. مثلاً گاه برای گرفتن یک جواب یا ارسال یک نامه یا درخواست کالا از انبار، بیش از اهمیت موضوع موردنظر به پیگیــری، تعارفات و حاشیه پردازی مشغول می شویم. همچنین در بسیاری از جلسات مسایل جنبی نظیر سیاست، تجارت، خانواده، اوضاع اجتماعی، اخبار سازمانی، و... بیشتر از موضوع یا دستور جلسه مورد بررسی و تبادل نظر قرار می گیرند .


مقوله مدیریت زمان سالهاست که ذهن افراد و صاحب نظران رشته های مختلف را به خود مشغول کرده و تاکنون دوره های آموزشی و سمینارهای بسیاری در این ارتباط برگزار شده است. اما آیا واقعاً توانسته ایم بر زمان احاطه پیدا کرده و آن را در کنترل خود داشته باشیم .


حقیقت آن است که ما باید خود را اداره کنیم نه زمان را. چرا که زمان اساساً اداره شدنی نیست و خواه ناخواه زمان می گذرد و این ما هستیم که بایستی از آن به خوبی استفاده کنیم.


به یک تعبیر مدیریت زمان درواقع همان مدیریت بر خویشتن است و جالب است بدانید مهارتهایی که ما برای اداره کردن دیگران نیازمندیم، همان مهارتهایی است که برای اداره کردن خود نیازمندیم مانند توانایی ومهارت در برنامه ریزی، تفویض اختیار، سازماندهی، رهبری و کنترل .


شناخت صحیح و به موقع عواملی که وقت ما را هــدر می دهند، خیلی مهم است زیرا بدین ترتیب راه درمان بیماری اتلاف وقت را کوتاه خواهیم کرد. بد نیست این سوال را مطرح کنیم که وقت روزانه شما صرف چه کارهایی می شود؟ فرقی نمی کند دارای چه موقعیت شغلی و کاری هستید فقط کافی است لحظاتی روزهای گذشته و امروز خود را مرور کنید .


شاید قبل از اینکه به پاسخ شما بپردازیم بهتر است در یک مورد، تکلیف خود را روشن کنیم و آن این موضوع که آیا شما با ارباب رجوع سروکار دارید یا خیر؟


اگر شما ارباب رجوع ندارید دو حالت دارد : 1 - یا مدیر هستید، اختیارات و کارها را تفویض کرده اید .


2 - یا اینکه ماهیت شغل شما به گونه ای است که با ارباب رجوع سروکار ندارید. ازطرح این سوالها دو هدف را دنبال می کنیم .


الف) ذکر این نکته که میان صرف وقت برای کسی که ارباب رجوع دارد و کسی که با ارباب رجوع سروکار ندارد خیلی فاصله است .


به عبارت دیگر، افرادی که با ارباب رجوع سروکار دارنــد، وقتشان طوری دیگر صرف می شود که مطلب مهمی است و در تجزیه و تحلیلهای مربوط به مدیریت زمان اغلب دیده شده که موردغفلت قرار گرفته است .


ب) ذکر این نکته که شما باید اختیارات و کارهای خود را به دیگران تفویض کنید .


خوب برگردیم بر سر سوال قبلی مان. واقعاً وقت شما در طول روز صرف چه کارهایی می شود؟ شاید پاسخهای شما برحسب فراوانی و اهمیت اینگونه باشد :


1- دیدن کارتابل نامه ها؛


2- جلسات و تماسهای تلفنی؛


3- بررسی پرونده ها و تهیه پیش نویس نامه ها یا اخبار و اطلاعات لازم؛


4- بازرسی و سرکشی به قسمتها؛


5- ماموریتهای اداری؛


6- انجام امور شخصی؛


7- ارتباطات غیررسمی و حضور در غذاخوری و نظایر آن .



شناسایی عوامل موثر در اتلاف وقت

به طور اجمال می توان عوامل موثر در اتلاف وقت را به قرار زیر برشمرد :


عدم تفویض اختیار؛


تماسها و مکالمات زیاد تلفنی؛


جلسات بسیار (درون سازمانی و برون سازمانی)؛


قبول و یا تحمیل بیش از حد مسئولیت و کار؛


آشفتگی و بی نظمی فردی و عدم تمرکز فکری؛


نداشتن کارکنان و همکاران شایسته و کارآمد؛


مسافرتها و ماموریتهای متعدد اداری؛


امور شخصی و گرفتاریهای خانوادگی؛


عدم برنامه ریزی مناسب؛


کار امروز را به فرداافکندن.


همانگونه که مشاهده می شود موضوع «عدم تفویض اختیار» به عنوان شاید مهمترین عامل اتلاف وقت بویژه برای مدیران عنوان گردیده است .


به راستی چرا شما بخشی از اختیارات خود را به دیگران واگذار نمی کنید؟ بد نیست در این قسمت مهمترین دلایلی را که برای عدم تفویض اختیار برشمرده شده است را ذکر کنیم:


1- کارکنان هنوز کار بسیاری برای انجام دادن دارند و واگذاری و تفویض اختیار بیشتر به آنها معقولانه نیست؛


2- کارکنان توان انجام دادن برخی کارها را ندارند، لذا نمی توان اختیاری به آنها تفویض کرد؛


3- کارکنان نمی خواهند به آنها تفویض اختیار شود؛


4- فرد مناسبی نیست که کارها و اختیارات به او واگذار شود؛


5- قدرت وجسارت لازم در تفویض اختیار وجود ندارد؛


6- مدیران ترجیح می دهند برای حفظ شأن و شخصیت خود از تفویض اختیار پرهیز کنند؛


7- ممکن است تفویض اختیار نشانگر ضعف مدیر در سازمان تلقی شود .


اگر شما به عنوان خواننده این نوشتار، مدیر هستید ببینید که واقعاً کدام مورد یا موارد از هفت گزینه بالا شامل شما هم می شود. بعد کمی تأمل کنید که چرا در چنین وضعیتی به سر می برید؟


خوب جای دارد که به یک موضوع مهم دیگر اشاره کنیم که نوعاً خیلی وقت ما را هدر می دهد .


تماسهای تلفنی خارج از برنامه و ملاقاتهای بدون هماهنگی. بهتر است طرف خود را طوری مقید و هدایت کنید که در کوتاهترین زمان مکالمه یا ملاقات حرف خود را بزند. شاید این تجویز در وهله اول سخت باشد ولی می تواند در وقت شما صرفه جویی شود، چون در غیر این صورت برای اینکه محبوب همه باشید ناگزیر هستید که کاملاً در اختیار درددلها، مشکلات، درخواستها، غیبتها و... این و آن باشید و از انجام کارهای ضروری باز بمانید .


یک چیز دیگری که معمولاً کارکنان را رنج می دهد و ممکن است خود آنها خیلی متوجه نباشند که بر روی اتلاف وقت آنان چه تاثیر مهمی دارد، موضوع شلـــــــوغ بودن و به هم ریختگی میز کار است .


آیا از آن قبیل افرادی هستید که دوست دارند میز شلوغ داشته باشند یا نه سعی می کنید هر پرونده، نامه، و یا هر ارجاعی را به موقع و به نوبت و ترتیب اهمیت کنار دست خود قرار دهید و به آن رسیدگی کنید. این هم نکته بسیار بااهمیتی است که علاوه بر وقت، اعصاب و روان شما را هم تحت تاثیر قرار می دهد .



یک راهنمای کلیدی

برای آنکه بر زمان دراختیار، احاطه داشته و بتوانیم آن را مدیریت کنیم باید هدف گذاری مناسبی داشته باشیم. یعنی اینکه برای هر روز کاری خود اهدافی را ترسیم کنیم .


ازسوی دیگر برای هدف گذاری موارد ذیل را درنظــر بگیریم: هدف باید روشن، قابل اندازه گیری، واقع بینانه، قابل دسترسی و محدوده زمانی معینی داشته باشد .


خوب حالا به نظر می رسد که دریچه ای دیگر به روی ما باز شده تا نسبت به زمان (وقت) طور دیگری نگاه کنیم و با به کارگیری مجموعه موارد مطرح شده بتوانیم از زمان حداکثر استفاده و بهره را ببریم، چرا که زمان منتظر ما نمی ماند .



نتیجه گیری

1 - ببینید که از زمان چه می خواهید (چه انتظاری دارید)؟


2 - عواملی که وقت شما را هدر می دهند شناسایی و دسته بندی کنید. سپس چاره ای برای برطرف کردن آنها بیابید .


3 - فعالیتهای روزانه خود را اولویت بندی کنید داشتن یک مسئول دفتر یا منشی فهیم، دوراندیش و پرانرژی در این زمینه شما را به خوبی یاری خواهدکرد .


4 - به موضوع تفویض اختیار جدا توجه کنید .


5 - هر از گاه به میز خود نگاه کنید و آشفتگی آن را برطرف سازید .


6 - شفاف و قاطع باشید و با عوامل اتلاف وقت با حسن تدبیر برخورد کنید .


7 - از مرکب زمان به عنوان وسیله ای برای موفقیت و رشد و اثربخشی هرچه بیشتر استفاده کنید نه اینکه در دام آن گرفتار شده و دچار بی نظمی و آشفتگی گردید .



منبع: اینترنت


مترجمان: حسن خسروی، حسن قربانی



برگرفته از: ماهنامه تدبیر




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:41 PM | نویسنده : قاسمعلی
بدون در نظر گرفتن سن يا تجربه می توان با در نظر داشتن فنون ضروری، مديری موثر بود. يك مدير خوب هميشه چند راه ويژه برای ايجاد روابط كاری تاثيرگذار با گروه خود دارد. امروز استفاده از اين فنون را در دفتر خود آغاز كنيد و كارمنداتنان از شما سپاسگزار خواهند بود .
1. انگيزه فردی افراد يا آنچه را برايشان ويژگی دارد دريابيد. اين مساله می تواند شامل اقدامات گوناگون از خريد بليت های مسابقات ورزشی برای علاقمندان به ورزش گرفته تا كشف ساده علايق آنان باشد .

2. ايجاد اين گونه روابط شخصی با همكاران و مراجعان موجب كار گروهی بيشتر در بين آنان می شود. استيو كارنی(1)، نويسنده كتاب "وقايع نگار كار گروهی"(2) می گويد: " امروزه كار گروهی مهم ترين مهارت در محل های كاری به شمار می رود و همه مديران و كارمندان بايد بازيكنان يك تيم باشند." كارمندانتان را فعالانه از طريق گفتگو به كار بگيريد، جريان نظرات را تشويق كنيد و تفكرات گروهتان را در نظر بگيريد ."

3. همواره از كار گروهتان قدردانی كنيد كه در نهايت موجب احترام به مديريت می شود و همكارانتان را به كار سخت تر وادار می كند. به نظرات ديگران گوش دهيد. استفاده از مشاوره اعضای مسن تر و با تجربه تر نيز سودمند خواهد بود .

4. هيچ يك از اين اقدامات بدون كنار گذاشتن نامه های الكترونيك و پيام های صوتی برای يك لحظه و تلاش برای ترتيب دادن نشست هايی با كارمندان امكان پذير نيست. برای بررسی جزييات طرح ها و مسايل و راه چاره های ديگر كاری، جلسات منظم برگزار نماييد. با انجام اين كار روابط مهمی را با كارمندانتان برقرار خواهيد كرد و آنان تمايل بيشتری به همكاری با شما نشان خواهند داد .

5. مطالعه روزنامه ها، مجلات يا نشريات تجاری می توانند به سادگی در بالابردن دانش مديريتی به شما كمك كنند .

شما با دريافت ارزش ارتباطات، احترام و كار گروهی، روابط كاری مهمی با گروهتان ايجاد می كنيد و به خرسندی كارمندان، همكاری گروهی و تحسين كلی دو جانبه كمك می نماييد .



1. Steve Carney
2. The Teamwork Chronicles

 




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:40 PM | نویسنده : قاسمعلی
امروزه تغییر مهم‌ترین عامل مؤثر در مدیریت کسب و کار موفق محسوب می‌شود. سازمان‌ها (و افراد شاغل در آنها) باید نگرش مثبتی نسبت به مساله تغییر داشته باشند تا از این طریق توان رقابتی خود در بازارهای تهاجمی امروزی را حفظ کنند. عدم توجه به یک روند در حال تغییر ممکن است بسیار پرهزینه باشد. این مقاله به مدیران می‌آموزد که برای بقای خود چگونه همواره یک گام از رقبا جلوتر باشند، روند تغییرات را تعیین کنند، و رهبری یک پروژه تغییر را بر عهده بگیرند.

این مقاله در قالب 101 نکته کلیدی طراحی شده و به مدیران توصیه می‌شود علاوه بر مطالعه دقیق به آن عمل کنند.


ضرورت تغییر


تغییر کلیه جنبه‌های زندگی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اتخاذ یک رویکرد آینده‌نگر تنها راهی است که به کمک آن می‌توانید آینده را، چه به عنوان یک فرد و چه به عنوان یک سازمان، در دست بگیرد.


بنابراین،‌ پذیرای تغییر باشید و یاد بگیرید که عناصر مثبت آن را توسعه دهید.


1- کلیه تغییراتی را که مد نظر دارید یادداشت و برای ایجاد آنها برنامه‌ریزی کنید.


2- اگر احساس می‌کنید که در برابر تغییر مقاوم هستید،‌ در جستجوی علت آن باشید.


3- در جستجوی افراد پذیرای تغییر باشید و با آنها هم‌پیمان شوید.


4- قبل از تبعیت از خط مشی دیگران کمی فکر کنید.


شناخت علل تغییر


برای کنار آمدن با سرعت روز افزون تغییرات، در درجه اول باید علل زیربنایی آنها شناسایی شوند.


برخی از تغییرات مشخص در ساختار داخلی سازمان‌ها و بازارهای خارج از آنها زاییده تغییرات گسترده در جامعه، اقتصاد یا تکنولوژی هستند.


5- در برابر شرایط عدم اطمینان واکنش مثبت نشان دهید و از تغییر اجتناب کنید.


6- کنجکاوی را در خود پرورش دهید تصور کنید که همیشه باید مطلع‌ترین فرد باشید.


7- از تکنولوژی اطلاعات جدید نهراسید و با تسلط بر آن سعی کنید بهره‌برداری لازم را به عمل آورید.


8- به خاطر داشته باشید که تکنولوژی به سرعت و روز به روز در حال تغییر است.


شناسایی منابع تغییر


تغییر ممکن است از جهات مختلف نشات بگیرد. از جانب مافوق یا زیردستان درون سازمان، از خارج از سازمان و یا در اثر ابتکار فردی سعی کنید از کلیه منابع اجتماعی تغییر آگاه شوید و از هر کجا که نشات گرفته است، پذیرای آن باشید.


9- صرف‌نظر از منبع تغییر، از کلیه نوآوری‌ها در جهت ایجاد آن استقبال کنید.


10- در برابر تغییرات خارج از سازمان، همواره واکنش مثبت نشان دهید.


11- زیردستان را به ارایه ایده‌های جدید در جهت ایجاد تغییر تشویق کنید.


طبقه‌بندی انواع تغییر


به طور کلی می‌توان تغییرات را به دو دسته تدریجی و بنیادی تقسیم کرد. هر یک از این دو نوع تغییر به انواع مختلف و ترکیبات گوناگون تقسیم می‌شوند. شناخت نوع تغییری که با آن سر و کار دارید به شما کمک می‌کند که راحت‌تر و به شیوه اثربخش‌تر به آن دست پیدا کنید.


علاوه بر این، با شناخت نوع تغییر بهتر می‌توانید واکنش دیگران نسبت به تغییر مورد نظر را تعبیر و تفسیر کنید.


12- اثرات ترکیبی ناشی از انواع مختلف تغییر را مد نظر قرار دهید.


13- هنگام تجزیه و تحلیل تغییر به بسترهای کوتاه مدت و بلند مدت توجه کنید.


14- از بحران‌ها، تجربه کسب کنید و مطالب مفیدی بیاموزید تا بتوانید از بروز مجدد آنها جلوگیری کنید.


15- هدف خود را بر کسب برابری یا پیشی گرفتن از بهترین الگویی که می‌شناسید متمرکز کنید.


16- برای برنده شدن سعی کنید با رقبا متفاوت و از آنها بهتر باشید.


تمرکز بر اهداف


اگر مدیران هدف خود را ندانند، نمی‌توانند برای رسیدن به آن تغییر کنند. اگر آنها ندانند در حال حاضر کجا هستند، نمی‌توانند مسیر درست را آغاز کنند و این نقاط ابتدایی و انتهایی را به عنوان اولیه قدم در شناسایی موارد نیازمند تغییر معین کنید.


17- نقاط قوت و ضعف سازمان


خود را به شیوه‌ای واقع‌بینانه مورد ارزیابی قرار دهید.


18- برای بیان دورنمای کاری خود از یک یا دو جمله کوتاه استفاده کنید.


19- همیشه سعی کنید فرهنگ‌ سازمانی را از طریق افراد تغییر دهید و نه برعکس.


تشخیص تقاضا برای تغییر


موفقیت شما در گرو راضی کردن مشتریان است. مشتریان ناراضی به سایر عرضه‌کنندگان کالا و خدمات مراجعه می‌کنند و کارکنان ناراضی (که در واقع همان «مشتریان» داخلی شما هستند) یا درست کار نمی‌کنند یا سازمان را ترک می‌کنند، نیازهای این دو گروه از مشتریان را مورد بررسی قرار دهید و سعی کنید تغییرات لازم جهت ارضای این نیازها را به عمل آورید.


20- سعی کنید هم نیاز کارکنان و هم نیاز مشتریان را برآورده سازید.


21- به مشتریانی که شکایت می‌کنند احترام بگذارید. آنها به شما می‌گویند که چه چیزهایی را باید تغییر دهید.


22- فراموش نکنید که کیفیت یک محصول به کیفیت فرآیند تولید آن بستگی دارد.


23- از مقیاس‌های عینی به دست آمده از پاسخ‌های مشتریان بهره‌برداری کنید.


انتخاب تغییرات ضروری


برنامه‌های تغییر برای استمرار و دوام باید جامعیت کامل داشته باشند با وجود این، مراقب باشید که با معرفی تغییرات خاص متعدد باعث پریشان خاطری افراد نشوید : چند اولویت مهم را مشخص کنید که تغییر در آنها بیشترین تاثیر را به دنبال خواهد داشت و فقط بر روی همان موارد تاکید کنید.


24- زمینه‌های اصلی تغییر را اولویت‌بندی و سپس توجه خود را به طور کامل و گسترده متوجه آنها کنید.


25- هدف از هرگونه تغییرات برنامه‌ریزی شده را برای خود کاملاً روشن کنید.


26- تلاش خود را فقط بر روی چند فرآیند مهم متمرکز کنید.


27- برای ایجاد تغییر، یک برنامه روان و منسجم تدوین کنید.


ارزیابی پیچیدگی


برای برنامه‌ریزی و مدیریت اثر بخش تغییر، لازم است که برآورد واقع‌بینانه‌ای از میزان پیچیدگی آن داشته باشید و بدانید که این تغییر بر چه کسانی تاثیر مستقیم و غیرمستقیم خواهد داشت. سپس باید مولفه‌های مختلف را به نحوی روشن و کارآمد تقسیم، کمی‌سازی و سازمان‌دهی کنید.


28- در مورد هر تغییر از خود بپرسید که چه تاثیری بر افراد درگیر در آن خواهد داشت.


29- ابتدا تغییرات پیشنهادی را در مقیاسی کوچک‌تر آزمایش کنید.


30- اگر توجیه کردن تغییر نیازمند استدلال‌های پیچیده است، از آن دست بکشید.


31- از تجزیه و تحلیل مسیر بحرانی برای برنامه‌ریزی وظایف استفاده کنید.


شیوه‌های مشارکت دادن افراد


افرادی که تحت تاثیر تغییرات قرار می‌گیرند از نظر نوع نگرش و نیازها با یکدیگر تفاوت دارند.


برنامه‌های اثربخش تغییر باید به اندازه کافی انعطاف‌پذیر باشند تا بتوانند با این تفاوت‌ها هماهنگی پیدا کنند. برای انتخاب افرادی که باید در ایجاد تغییرات مشارکت داشته باشند و در مورد نحوه مشارکت آنها به دقت برنامه‌ریزی کنید.


32- هنگام برنامه‌ریزی برای ایجاد تغییر،‌ سیاست‌های خود را در مورد نحوه برخورد با افراد تعیین کنید.


33- آموزش را وسیله‌ای برای مشارکت دادن افراد در پروژه‌های تغییر قرار دهید.


34- اگر برای افراد سوء تفاهم پیش آمده از آنها عذرخواهی کنید و توضیحات لازم را به آنها بدهید.


35- همه افراد را در برنامه‌ریزی حداقل یک پروژه تغییر مشارکت دهید.


36- به کلیه گروه‌ها آنقدر استقلال بدهید تا بتوانند در تعیین اهدافشان رأساً اقدام کنند.


37- مشاوران را به ارایه توضیحات روشن و برنامه زمانی کوتاه و مختصر ملزم کنید.


38- اگر در مورد تغییر قولی می‌دهید حتماً به آن عمل کنید.


39- مربیان ورزشی موفق را سر مشق خود قرار دهید و مانند آنها افراد را به پیشروی تشویق کنید.


انتخاب مقیاس زمانی


مقیاس زمانی مورد نیاز برای انواع مختلف تغییر بسیار متفاوت است. مدیران به عنوان عوامل تغییر ناچارند اهداف بلند مدت را مدنظر قرار دهند و در عین حال (به ویژه به هنگام بحران‌ها) سایر تغییرات کوچک‌تری که فقط چند روز یا چند هفته به طول می‌انجام را برنامه‌ریزی کنند.


40- خود را در چارچوب سال‌های مالی محصور نکنید، این مرزها کاملاً قراردادی هستند.


41- تصمیم بگیرید که هر هفته یک ایده تازه معرفی کنید.


42- افراد را تشویق کنید که برای تغییرات آنی ، ایده تازه بدهند.


43- برنامه‌ریزی شما برای ایجاد تغییر باید مرحله به مرحله باشد تا افراد راحت‌تر آن را بپذیرند.


تهیه برنامه عمل


بر اساس اطلاعات جمع‌آوری شده یک برنامه عمل دقیق تهیه کنید. این برنامه عمل باید روشن، مختصر و با استفاده از شیوه‌های تصویری طراحی و برنامه‌ریزی تهیه شود. نظرات افرادی که از برنامه مذکور تاثیر می‌پذیرند را مد نظر قرار دهید و آن را به طور منظم بازنگری کنید.


44- به نقطه نظرات افراد به طور کامل توجه کنید.


45- همراه با تغییرات شرایط، برنامه‌ها را (حتی به صورت بنیادی)‌تعدیل کنید.


46- حتما برنامه عمل خود را به شیوه‌های صحیح معرفی و ارایه کنید.


47- حتماً مهارت‌های لازم جهت استفاده از تکنیک‌های برنامه‌ریزی را کسب کنید.


48- حداقل هفته‌ای یک بار برگ کنترل خود را مرور و آن را به روز کنید.


49- همواره برنامه‌های زمانی را با افرادی که در کار مشارکت دارند چک کنید تا از عملی بودن آن مطمئن شوید.


پیش‌بینی اثرات تغییر


پس از تهیه برنامه تغییر اولیه به دقت در مورد پیامدهای آن فکر کنید. مزیت‌های حاصل از این برنامه باید به مراتب بیشتر از مضرات آن باشند.


کلیه پیش‌نیازها و شرایط لازم برای اجرای برنامه را ارزیابی و یک برنامه احتیاطی،‌ به عنوان پشتیبان تهیه کنید.


50- از پروژه‌های تغییر انتظار اصلاحات بزرگ داشته باشید.


51- در آغاز یک برنامه تغییر به افراد وعده قدردانی و پاداش‌های فردی و گروهی بدهید.


52- هرگز حمایت افراد از برنامه عمل خود را قطعی و مسلم فرض نکنید.


53- هرگز برای متقاعد کردن افراد نسبت به تغییر، به آنها رشوه ندهید.


54- روحیه افراد را به دقت زیر نظر داشته باشید و با پایدار شدن نشانه‌های تضعیف روحیه فوراً اقدام کنید.


55- با مساله بی‌کار شدن تعدادی از کارکنان در اثر ایجاد تغییرات برخورد احساسی نکنید.


پیش‌بینی مقاومت در برابر تغییر


تغییر معمولاً با قدری مقاومت همراه است. با وجود این، شما می‌توانید از طریق پیش‌بینی مقاومت و درک خویشتن‌داری افراد از بروز تغییر، پیش‌دستی کنید و از مقاومت تا حد زیادی به نفع خود بهره‌بردرای کنید. در برنامه‌های خود جایی برای اعتراضات افراد در نظر بگیرید و برای پاسخ‌گویی به آنها شواهد و مدارک کافی جمع‌آوری کنید.


56- اگر هیچ مقاومتی در برابر تغییر مشاهده نکردید، کاملاً مراقب باشید ممکن است مقاومت افراد به صورت پنهانی باشد.


57- برای مقابله با منتقدان و افراد محافظه‌کار تعدادی دوست و هم‌پیمان برای خود پیدا کنید.


58- همواره در مورد اثرات نامطلوب احتمالی که ممکن است در پی تغییرات حاصل شوند، بی‌پرده صحبت کنید.


آزمایش و کنترل برنامه‌ها


بدون آزمایش و کنترل دقیق و مکرر، میزان ریسک برنامه‌ها بسیار بالا، و تقریباً در تمامی موارد، نتایج آنها نامطلوب خواهد بود. استفاده از طرح‌های آزمایشی خوب به همراه یک نظارت روشمند می‌تواند موجب تقویت و بهتر شدن برنامه‌ریزی کلی شما شود.


59- با اجرای آزمایشی برنامه‌های خود در بسترهای مختلف، آنها را امتحان کنید.


60- هنگام بازنگری نتایج طرح آزمایشی، عوامل متغییر را مد نظر داشته باشید.


61- کاستی‌های موجود در عملکرد را تجزیه و تحلیل و علل آنها را مشخص کنید.


62- از افراد به خاطر انتقادات و اعتراضات مفیدشان تشکر کنید.


اطلاع‌رسانی در مورد تغییر


برای یک شروع خوب، اطلاع‌رسانی بسیار حائز اهمیت است. اما در عین حال نمی‌توانید در این کار زیاده‌روی کنید. افراد در برنامه‌ریزی مشارکت داشته و خواه نداشته باشند، در هر صورت تا می‌توانید با استفاده از یک سری روش‌های برقراری ارتباط آنها را هرچه سریع‌تر به هم نزدیک کنید.


63- به خاطر داشته باشید که صداقت بهترین سیاست نیست، بلکه تنها سیاست است.


64- برای تقویت پیام تغییر، بیانیه‌های مربوط به دورنمای کاری را به طور خلاصه به نمایش بگذارید.


65- در هر برنامه تغییر حتماً آموزش‌های لازم برای مهره‌های اصلی برنامه را تدارک ببینید.


66- تا آنجا که ممکن است با کلیه افراد به صورت انفرادی در مورد برنامه‌های تغییر صحبت کنید.


67- هنگامی که در مورد مزایای تغییر قولی به افراد می‌دهید نسبت به اجرای آن امیدوار و در عین حال، کاملاً واقع‌بین باشید.


68- اشکال از خود خبر است! گوینده را به خاطر دادن خبر بد و شنونده را به خاطر عکس‌العمل ناخوشایند در مقابل شنیدن خبر بد سرزنش نکنید.


واگذاری مسئولیت


برنامه‌های تغییر ماهیتاً نیازمند رهبری هستند در عین حال، این برنامه‌ها باید پیروانی با انگیزه، متعهد و پرتحرک نیز داشته باشند. «عوامل تغییر» که در موقعیت‌های کلیدی قرار دارند، چه به عنوان رهبر و چه به عنوان پیرو، نقش بسیار مهمی را در فرآیند تغییر ایفا می‌کنند.


69- قبل از آغاز برنامه تغییر، عوامل تغییر را در موقعیت‌های کلیدی قرار دهید.


70- افرادی که برای رهبری تغییر انتخاب می‌کنید باید از برنامه تغییر حمایت همه جانبه به عمل آورند.


71- با پنهان کاری مبارزه کنید. جز در موارد ضروری از مخفی کردن اطلاعات خودداری کنید.


ایجاد تعهد


برخورداری از حمایت افراد برای موفقیت پروژه‌های تغییر امر ضروری است. از مهارت‌های رهبری برای ایجاد و افزایش تعهد در آنها استفاده کنید. با نشان دادن رفتار متعهدانه الگوی دیگران شوید. از طریق تشکیل جلسات مستمر و ایجاد سیستم‌های ارتقای انگیزه و مشارکت، افراد را به حمایت از پروژه تغییر ترغیب کنید.


72- به افراد یادآوری کنید که تغییر برای همه است، نه فقط برای عده خاص.


73- با نشان دادن تعهد خود نسبت به پروژه، تغییر الگوی دیگران شوید.


74- از جلسات منظم برای برجسته‌سازی موفقیت‌ها و پیشرفت‌های حاصله استفاده کنید.


تغییر فرهنگ


فرهنگ یک سازمان از رفتار افراد شاغل در آن شکل می‌گیرد و سپس به نوبه خود بر نحوه رفتار آنها تاثیر می‌گذارد. هدایت فرهنگ سازمان خود را به شیوه‌های مختلف در دست بگیرد تا بتوانید از آن برای حمایت از برنامه‌های تغییر استفاده کنید.


75- دکوراسیون محل کار افراد را تغییر بدهید تا روحیه آنها عوض شود.


76- ولخرجی به هنگام جشن گرفتن و بزرگداشت موفقیت‌های مهم اشکال ندارد.


77- اگر جشنی ترتیب داده شد، حتماً در آن شرکت کنید.


78- اجازه دهید گروه‌ها در مورد نحوه تقسیم پاداش‌های مالی تصمیم بگیرند.


کنترل مقاومت


بزرگترین چالشی که پیش روی مدیران قرار دارد غلبه بر موانع (به ویژه موانع احساسی) موجود بر سر راه پذیرش تغییرات است. هرچند که با برنامه‌ریزیزی دقیق می‌توان بسیاری از مشکلات را پیش‌بینی کرد، اما با وجود این لازم است که به تغییر و تفسیر اشکال مختلف مقاومت بپردازید و آنها را کنترل کنید.


79- سعی کنید این احساس را در افراد به وجود‌ آورید که گمان کنند نقش آنها از لحاظ استراتژیک بسیار مهم است.


80- اگر در طول چرخه تغییر روحیه افراد ضعیف بود با آنها نرم و ملایم رفتار کنید.


81- مقاومت را هر قدر هم که دور از ذهن به نظر برسد جدی بگیرید و به نحوی اثربخش آن را کنترل کنید.


82- یک صندوق پیشنهادات اختصاصی برای پروژه تغییر در نظر بگیرید.


83- دلایل سکوت افراد را بررسی کنید. سکوت الزاماً به معنای خوب بودن اوضاع نیست.


84- افراد را متقاعد کنید که تغییر همواره به معنی فرصت است.


نظارت بر پیشرفت


ارزیابی دقیق و مکرر از پیشرفت برنامه تغییر برای حصول اطمینان از اثربخش بودن آن ضرورت دارد. صرف‌ تهیه یک سری اعداد و ارقام در فواصل زمانی منظم کافی نیست. لازم است که عوامل نامحسوس‌تر را نیز مورد توجه قرار دهید و سپس هر دو را با موفقیت‌های مورد انتظار مقایسه کنید.


85- فقط مقیاس‌هایی که به وضوح نشانگر نتایج و میزان پیشرفت هستند را بررسی و تهیه کنید.


86- اگر عملکرد افراد مناسب نیست، ابتدا نحوه هدف‌گذاری و اندازه‌گیری آن را مورد بررسی قرار دهید.


87- چند مقیاس مهم و اصلی برای قضاوت در مورد میزان موفقیت پیدا کنید.


بازنگری پیش‌ فرض‌ها


برنامه‌های تغییر غیرقابل تغییر نیستند. اگر این برنامه‌ها تغییر پیدا نکنند این احتمال وجود دارد که افراد در بلند مدت به تدریج شور و اشتیاق خود را از دست بدهند و از طرفی سنخیت برنامه با نیازهای روز از بین برود. خط مشی‌های بلند مدت را به طور منظم مورد بازنگری قرار دهید. رعایت این مساله به اندازه برنامه‌ریزی اولیه برای موفقیت برنامه تغییر ضرورت دارد.


88- ارتباط پروژه با محیط متغییر پیرامون آن را به طور مستمر بررسی کنید.


89- پروژه‌های در حال شکست را کنار نگذارید. به جای این کار مجدداً آنها را بررسی، تقویت و با شرایط جاری منطبق کنید.


90- بار تغییرات را بیش از حد سنگین نکنید. اینکار ممکن است تاثیر انفرادی هر یک از پروژه‌ها را از بین ببرد.


91- هرگز تصور نکنید از کار افراد خبر دارید. همیشه در این مورد از آنها سوال کنید.


92- برای تداوم بخشیدن به روند تغییر،‌ اهداف چالش‌برانگیز تعیین کنید.


93- حتما تمام افراد را در جریان تجدیدنظرهای به عمل آمده در اهداف قرار دهید.


94- از وجود افرادی که در موفقیت‌های برنامه‌های تغییر نقش کلیدی داشته‌اند، نهایت استفاده را ببرید.


حفظ انگیزه حرکت


برنامه‌های تغییر، جریان‌های غیرقابل انقطاع نیستند. ممکن است این برنامه‌ها مسیر خود را تغییر دهند، از حرکت بازایستند و دوباره شروع شوند.


چنانچه برنامه تغییر هم از نظر خود و هم از نظر مجریان آن به صورت ادواری تکرار و به روز نشود،‌ نهایتاً سازمان انگیزه خود را در جهت ایجاد تغییر از دست خواهد داد.


95- به نظرات افراد در خصوص توسعه توجه و اهداف پیشنهادی آنها را یادداشت و نگهداری کنید.


96- برای ارتقاء‌ عملکرد و توسعه توانایی‌های خود از راهنمایی خودآموز استفاده کنید.


97- برای همه افراد و از جمله برای خودتان، اهداف آموزشی تعیین کنید.


98- هر برنامه تغییر باید به طور مستمر باعث افزایش سوددهی شود.


اعمال تغییرات بیشتر


ایجاد تغییرات مستلزم تلاش و کوشش بسیار است. اگر قرار باشد که تغییرات نیمه کاره رها شوند یا شرایط به وضعیت اول برگردد و یا از آنها به عنوان مبنایی برای ایجاد تغییرات بیشتر استفاده نشود، در واقع این تلاش و کوشش بی‌حاصل بوده است.


مدیران موفق علاوه بر زمان حال، برای آینده نیز برنامه‌ریزی و تغییر را به بخش مهمی از فرهنگ سازمانی خود تبدیل می‌کنند.


99- هنگام ارزیابی عملکرد گروه از استانداردهای دقیق و دشوار استفاده کنید.


100- فقط افرادی که نسبت به ایجاد تغییر در خود احساس تعهد می‌کنند را ارتقا دهید.


101- برنامه‌ری، اجرا، بازنگری، به روز سازی و اعمال تغییرات بیشتر برای کسب موفقیت ضرورت دارند.


سخن آخر


برنامه تغییر را طوری انسجام دهید که هر مرحله از آن بر مبنای مراحل قبلی انجام شود. برای کمک به زنده نگه داشتن تغییر، به تعدیل فرآیندهای سازمانی ادامه دهید. هر سیستمی پس از مدتی کارایی مطلوب خود را از دست می‌دهد.


برای جلوگیری از رکود و ایستایی، نقش افراد شاغل در یک بخش را با یکدیگر عوض کنید.


همواره به جلو پیش بروید و هر پروژه تغییر را بر مبنای پروژه قبلی انجام دهید. به این ترتیب افراد و کل سازمان از دستاوردهای حاصل از تغییر منتفع خواهند شد.


منبع: روزنامه‌ی تفاهم- خانه‌ی کارآفرینان ایر ان



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:40 PM | نویسنده : قاسمعلی
سازمان مشتری مدار
یک سازمان دارای طبقه‌بندی‌های اداری ، چارت‌های سازمانی ، قسمتهای مختلف و اهداف و خطی‌مشی‌ها، دستورالعمل‌ها و بسیاری موارد دیگر است. که مسلماً برای مشتریان و بزرگی سازمان وقسمت های مختلف آن اهمیت ندارد بلکه می‌خواهند کسی مشکلاتشان را حل نماید .

سازمان مشتری مدار سازمانی است که هدف آن پیش‌گرفتن درخواست‌ های مشتریان در مسائلی که بیشترین ارزش را برای آنها داراست می‌باشد و رضایت مشتری را سرمایه خود و ضامن برگشت سرمایه سازمان می‌دانند .


ارائه خدمات به مشتری همواره سرلوحه تفکرات و برنامه‌ریزی‌ها می‌باشد و در زندگی و مشکلات موجود برای کسانیکه مسئول راضی نگه داشتن مشتری هستند تغییر و بهبود حاصل می‌نمایند . و سازمانی که نتایج عملکرد آن براساس انتظارات و خواست ‌های مشتریان سنجیده می‌شود .


ملاک واقعی ارزش یک شرکت از نظر جامعه و صاحبان آن رضایت مشتری است و بدون این هیچ کسب و کاری نمی‌تواند ادامه حیات داده و ایجاد شغل نموده و یا زندگی کسانی را که در آن کار کرده و به مردم خدمت ارائه می‌دهند تأمین نماید .


یک سازمان مشتری مدار بدون ایجاد ارتباط مناسب با مشتریان خود نمی‌تواند موفقیتی حاصل کند و در دنیای امروز که دنیای کیفیت محور مشتری مدار است ، مشتری هدف کار و مشتری گرایی زیربنای کلیه فعالیت‌های تجاری و اقتصادی خواهد بود. در این راستا جذب کارکنان مشتری مدار که ویژگی‌های بارز ارتباطات انسانی را در رفتار خود لحاظ کرده باشند ضروری است .


ویژه گیهای سازمان های مشتری مدار :


• هر عضوی از آن مفهوم مشتری مداری و رضایت مشتری را بخوبی درک کرده باشد .


• به طور صحیح عمل نماید .


• مفهوم خدمات را به طور جامع درک کرده باشد .


• شکایت و اشکالات وارده را بطور دقیق و در اسرع وقت رفع کند .


• آموزش و فراگیری مستمر موجب رشد می‌شود و کارکنان را تبدیل به منابع رقابتی می‌کند. ارتقاء و ایجاد توانمندی اگر با ابتکار و ابداع همراه شود سرمایه لایتناهی در سازمان به وجود می‌آورد که در صورت تغییرات سریع سازمان دچار بحران نخواهد شد .


• انعطاف‌پذیری برای هرگونه تغییر در واقع نوعی تخصصی‌شدن فعالیت‌ها است که موجب بقای سازمان و رضایت مشتری می‌شود .



مدیر مشتری مدار

ارتباطات مؤثر بین کارکنان ضامن کیفیت مطلوب است ، عموماً برای اجرای یک پروژه تقسیم وظایف مقدم بر ایجاد ارتباطات مؤثر بین افراد قرار می‌گیرد در نتیجه روابط بطور نامطلوب گسترش یافته ، اشتباهات بروز و نهایتاً اهداف اصلی گم خواهند شد. بنابراین باید قبل از شروع هر پروژه کارکنان را نسبت به اهمیت روابط متقابل در انجام وظایف و مسئولیت‌ محوله، برای حصول نتیجه مورد انتظار آگاه ساخت.


بدین ترتیب است که هرکسی متوجه نقش و تأثیر فعالیت‌های خود بر کار سایرین شده و می‌توان با تغییر کانون توجه افراد از عملکرد انفرادی به کار گروهی توقعات کارفرما را ارضاء و همه افراد را برنده تلقی نمود. آگاه سازی کارکنان از وظایف یک مدیر مشتری مدار می‌باشد.


پیش ازاین خصوصیات یک سازمان مشتری مدار مورد بررسی قرار گرفته است . بطور کلی یک مدیر که به اصول یک سازمان مشتری مدار معتقد باشد و دارای صبر فراوان ، تواضع ، انتقادپذیری ، آراستگی ، راستگویی و صداقت ، مطلع از خدمات سازمان و شنونده و پاسخ دهنده خوب جهت مشکلات مشتریان و … را می‌توان یک مدیر مشتری مدار محسوب کرد.


مدیران هر سازمان از هسته‌های اصلی آن محسوب شده و باید خصوصیات و ویژگی‌های مشتری مداری را در خود تقویت نمایند .


ویژگی های مدیران مشتری مدار :


• مشتری را می‌شناسند .


• در سازمان جهت مشتری ایجاد اهمیت می‌کنند .


• به مشتری خدمت می‌کنند .


• برای مردم احترام قائلند .


• در مردم احساس برنده شدن ایجاد می‌کنند .


• در مورد مردم مانع اظهارات مخرب می‌شوند .


• ظرفیت انتقادپذیری سازمان را افزایش می‌دهند .


• مردم را از ارائه انتقاد سازنده منع نمی‌کنند .


• به انتقاد سازنده مردم به موقع پاسخ می‌دهند .


• تمایل به قبول اشتباه دارند .



کارکنان مشتری مدار

مدیران مشتری مدار بدون کارکنان مشتری مدار موفق نخواهند بود وکارکنانی که ویژگی های ذیل را داشته باشند در زمره کارکنان مشتری مدار قرار دارند :


• مردم دارند ومردم را دوست دارند .


• همیشه جانب مشتری را می گیرند .


• به سوالات مشتری پاسخ مناسب می دهند .


• به حرف های مشتری خوب گوش می دهند .


• شیک پوش وخوش صحبت هستند .


• ظاهروباطنی آراسته و وارسته دارند .


• خود را به جای مشتری قرار می دهند .


• بیشتر به فکر ارایه خدمات هستند تا سود شخصی .


• همیشه بیشتر از حد انتظار مشتری برایشان کار می کنند .


• با مشتری همانند میهمان خود رفتار می نمایند .


• رفتار آنها نشانگر این است که مردم ومشتریان را در اولویت قرارمی دهند .


با چنین دیدگاهی کارکنان مشتری مدار، مدیران مشتری مدار و سازمان مشتری مداری پیوستاری از خدمت به مشتری هستند به طوری که اگرهر کدام وظیفه و مسولیت خود را نسبت به مشتری به درستی انجام ندهند فرآیند خدمت لطمه می خورد و به کاهش رضایت مشتریان می انجامد .



منبع: maghaleh.net



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:40 PM | نویسنده : قاسمعلی
1- مقدمه
راه‌های مختلفی برای بیان درک ما از زمان وجود دارد. برای قرنها مردم از حرکت ماه، ساعت آفتابی، اذان،‌ زنگ کلیسا برای تنظیم برنامه‌ زمانی روزانه خود استفاده کردند تا اینکه در قرن دوازدهم راهبان کاتولیک ساعت‌هایی را برای تنظیم فعالیت‌های خود ساختند .

در طول تاریخ تمدن‌ها به زمان و ابعاد آن توجه داشته‌اند و این توجه در این دوران نیز وجود دارد و عباراتی مانند «وقت طلاست» گویای این توجه است . جوامع امروزی جوامعی هستند که در آنها تعداد ساعات کافی در طول روز وجود ندارد. فناوری‌های نو محیطی فراهم آورده‌اند که تقریباً در مدت زمان کم می‌توان به خیلی از اطلاعات دسترسی پیدا کرد و خیلی کارها را سریعتر و آسانتر انجام داد اما تمایل به سریعتر انجام دادن کارها و بیشتر کار انجام دادن روز ‌به ‌روز بیشتر می‌شود .


این رویکرد که همواره با بشر همراه بوده ‌است این احساس را برای او به وجود آورده ‌است که از زمان عقب می‌ماند و نمی‌تواند از آن به صورت مؤثر بهره گیرد. تاریخ به ما می‌گوید که مدیریت ضعیف زمان یک مسئله قدیمی است، مسئله‌ای است که فناوری آن را به وجود نیاورده ‌است و آن را نمی‌تواند حل کند. در شرایطی که ابزار بیشتری برای مدیریت زمان در اختیار داریم و فرایند‌های اداری، کمتر درپیچ و تاب تشریفات اداری و کاغذ بازی گم می‌شوند، مدیریت ضعیف زمان را کمتر می‌توان مخفی کرد. مدیریت زمان موضوعی است که همه ما، چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفه‌ای، نیاز داریم با آن روبرو شویم تا در زندگی موفق شویم .


در ادامه در مورد وجوه مختلف مدیریت زمان صحبت می‌کنیم. ابتدا نگاهی به اصول عمومی مدیریت زمان خواهیم داشت. توجه به این اصول کمک می‌کند که درک بهتری از مفهوم مدیریت زمان داشته باشیم و پیشنهادهایی ارائه می‌کند که می‌توانید آنها را در حوزه‌های مدیریت زمان در زندگی خود به کار برید. پس از ارائه رهنمودهای عمومی، به حوزه‌های مدیریت زمان به صورت دقیق‌تر خواهیم پرداخت. ابتدا راجع به مدیریت زمان در زندگی شخصی می‌پردازیم و سپس مدیریت زمان را در حوزه کسب و کار مدنظر قرار می‌دهیم .



2- اصول عمومی مدیریت زمان

مدیریت زمان مجموعه‌ای از مهارتهاست که شما را در استفاده مؤثر از زمان کمک می‌کنند. رهنمودهای عمومی وجود دارند که می‌توانند برای مدیریت زمان در حوزه‌های متفاوت مانند خانه، مدرسه و کار استفاده شوند. در این بخش، برخی از این رهنمودها را شرح می‌دهیم. ابتدا دلایل استفاده نکردن مردم از مدیریت زمان و مزایای حاصل از مدیریت زمان را مورد بررسی قرار می‌دهیم .


احتمالاً روشن‌ترین دلیل عدم استفاده از مدیریت زمان این است که مردم نمی‌دانند مدیریت زمان چیست. دلیل دوم سستی و تنبلی است؛ بعضی از مردم فاقد هدف و انگیزش لازم برای برنامه‌ریزی مؤثر هستند. گروه سومی که از مدیریت زمان استفاده نمی‌کنند آنهایی هستند که دوست دارند تحت فشار و تنگی وقت (دقیقه نود) و شرایط بحران کار کنند .


ممکن است در شرایطی استفاده نکردن از مدیریت زمان توجیه‌پذیر باشد اما مزایای استفاده موفق از مدیریت زمان هر گونه دلیل یا توجیه را رد می کند . مدیریت زمان کمک می‌کند که تعیین کنید کدام یک از کارهایی که انجام می‌دهید مهمترین هستند. این عمل به شما این امکان را می‌دهد به برخی فعالیتها اولویت زیادی دهید و برخی از فعالیت‌ها را حذف کنید. هم‌چنین مدیریت زمان به شما کمک می‌کند که از طریق حذف مزاحمت‌ها و فعالیت‌های غیرضروری، مدت زمانی که واقعاً کار می‌کنید را افزایش دهید. یکی از وجوه رضایت بخش مدیریت زمان کاهش استرس در زندگی است. کاهش سطح استرس موجب بهبود سلامت روحی و جسمی می‌شود .



2-1- چگونه وقت خود را می‌گذرانید؟

وقتی تصمیم گرفتید که از استراتژی‌های مدیریت زمان استفاده کنید، از همان زمان باید شروع کنید. اولین قدم تحلیل و بررسی روشی است که در حال حاضر از وقت خود استفاده می‌کنید. این کار نباید از طریق حافظه انجام شود . ممکن است شما اکثریت زمانهای بیکاری خود را به یاد نیاورید یا قادر نباشید زمانهایی را که صرف مکالمات طولانی می‌کنید دقیقاً بیاد آورید. برای ثبت نحوه گذراندن وقت می‌توانید از یک دفتر یادداشت، دفتر گزارش فعالیت یا یک دفتر برنامه‌ریزی با بخش‌های تفکیک شده به ساعت برای ردیابی فعالیتها استفاده کنید. نه تنها آنچه که در طول روز انجام می‌دهید بلکه احساس خود (خسته، پرانرژی، عصبانی، بی‌حال و ...) را ثبت کنید. هر وقت که فعالیت خود را تغییر می‌دهید، نوع فعالیت و زمان شروع آن را ثبت کنید .


پس از ثبت فعالیت‌ها برای چندین روز، یادداشت‌ها آماده برای تحلیل هستند. خیلی از فعالیت‌های ثبت شده در گزارش به صورت بارز دیده می‌شوند چرا که وقت زیادی صرف آنها شده است. دیگر حوزه مهم در یادداشت‌ها، فعالیت‌های غیرضروری است که در طول روز انجام داده‌اید. وقتی این فعالیت‌ها به صورت جداگانه دیده شوند خیلی زمان‌بر نیستند اما وقتی دسته‌بندی شوند، زمان کل آنها ممکن است قابل ملاحظه باشد. تحلیل فعالیتهایتان که در گزارش ثبت شده‌اند در قدم بعدی، یعنی اولویت‌بندی فعالیت‌ها، به شما کمک خواهد کرد .



2-2- اولویت‌بندی فعالیت‌ها

اولویت‌بندی یکی از مهمترین قدم‌های مدیریت زمان است. این عمل کمک می‌کند که موارد زمان‌بر که نه اوقات خوشی را ترتیب می‌دهند و نه کمک می‌کنند که به اهداف خود دست یابید را حذف کنید. این مرحله بیشترین تغییر در جهت افزایش زمان را به دنبال دارد. با تصمیم گیری در خصوص فعالیت‌هایی که باید انجام دهید و فعالیتهایی را که باید حذف کنید اولویت‌‌بندی را آغاز کنید .


برای تصمیم‌گیری در خصوص فعالیت‌هایی که باید انجام دهید، فعالیت‌هایی را تعیین کنید که از آنها لذت می‌برید و آنها را خوب انجام می‌دهید. خیلی مهم است که هم از نظر حرفه‌ای و هم از نظر شخصی از کاری که انجام می‌دهید لذت ببرید. در گزارش خود کارهایی که از آنها لذت می‌برید و کارهایی که برای شما خوشایند نیستند را مشخص کنید. اکثریت روز شما باید صرف کارهایی شود که از انجام آنها لذت می‌برید .


در حالی که مهم است از انجام یک کار لذت ببرید، نیز مهم است که آن را خوب انجام دهید. در تعیین اینکه چه کارهایی را انجام دهید و چه کارهایی را تفویض کنید، شناخت نقاط قوت و ضعف شما حیاتی است. تلاش نکنید مسئولیت‌هایی بیش از آنچه می‌توانید به صورت معقول انجام دهید را به عهده گیرید. بعد از تعیین کارهایی که از آنها لذت می‌برید و آنها را خوب انجام می‌دهید، شما آماده هستید که فعالیت‌های غیرضروری در زندگی خود را دور بریزید. تمام منابع موجود خود را پیدا کنید و فعالیت‌هایی را که بیش از توان خود می‌دانید تفویض کنید. بعد از اینکه فهرست کارهای روزانه را به میزان قابل قبولی از مسئولیت‌ها کاهش دادید، زمان برنامه‌ریزی فرا می‌رسد .



2-3- برنامه‌ریزی

برنامه‌ریزی در زندگی شخصی و حرفه‌ای متفاوت از هم انجام می‌شوند. در برنامه‌ریزی شخصی، برنامه‌ریزی از طریق هدفگذاری و ترسیم مسیر دست‌یابی به اهداف انجام می‌شود. در برنامه‌ریزی حرفه‌ای،‌ برنامه‌ریزی پروژه‌‌محور است. برنامه‌ریزی پروژه باید از طریق نرم‌افزارهای برنامه‌ریزی رسمی انجام شود .


روش برنامه‌ریزی مناسب خود را انتخاب کنید. از هر روش مانند انتخاب اهداف، برنامه‌ریزی رسمی یا غیر رسمی که استفاده کنید چند نکته مهم را باید به خاطر بسپارید. ابتدا انتظارات خود را برآورد کنید. به یاد داشته باشید تعداد ساعات محدودی در یک روز وجود دارد. سعی نکنید به نتایجی ماورأ قابلیت‌های خود دست یابید .


دوم، مدت زمانی را صرف خود کنید. برای اینکه به حد‌اکثر عملکرد دست یابید به زمان خواب و استراحت کافی نیاز دارید. اقدام به این عمل سخت‌تر از تصمیم گرفتن برای انجام آن است. هنگام برنامه‌ریزی شما می‌پندارید که به هیچ استراحتی نیاز ندارید یا می‌توانید فقط چهار ساعت در روز بخوابید . کار مداوم بدون استراحت سطح استرس را افزایش داده و سطح عملکرد را کاهش می‌دهد .



2-4- نکات سودمند برای بهبود کیفیت وقت
2-4-1- از مزاحمت‌ها جلوگیری کنید

همواره پذیرای بازدیدکنندگان نباشید. بازدیدکنندگان می‌توانند موجب به هم‌ریختگی شوند که در نهایت منجر به کاهش بهره‌وری می‌شود. با بستن در اتاق یا حذف ارتباط بصری می‌توانید به بازدیدکننده بفهمانید که شما مشغول هستید. هر روشی که به کار می‌برید به خاطر بسپارید که نباید هر بازدیدی را بپذیرید .


راه دیگر برای کاهش مزاحمت‌ها جواب ندادن به تلفن است. تماس‌های تلفنی می‌توانند خیلی وقت‌گیر باشند. تماس‌های تلفنی قطار افکار را از حرکت باز‌می‌دارند. تماس‌های تلفنی ممکن است شما را متعهد به انجام کارهایی کنند که آمادگی آنها را ندارید. از خاموش کردن زنگ تلفن نترسید. وقتی کارتان تمام شد پیغام‌های دریافتی را چک کنید .



2-4-2- کنترل کنید

کارهایی را که نیاز دارید انجام دهید می‌دانید. این کار را در فهرست کارها یادداشت کنید. کارهای فهرست را اولویت‌بندی کنید. با انجام این عمل،‌ شما می‌توانید روز خود را کنترل کنید. شما ابزاری دارید که می‌توانید از کارهای غیرضروری جلوگیری کنید یا کارهای جدید را اولویت‌بندی کنید. پیروی از این رهنمودها این تضمین را به دنبال دارد که شما ابتدا مهمترین فعالیتها را انجام می‌دهید. هم‌چنین شما می‌دانید که چه فعالیت‌هایی را انجام نداده‌اید و می‌توانید آنها را به فهرست کارهای فردا اضافه کنید .



2-4-3- بر بهره‌ور بودن تأکید کنید نه مشغول بودن

تمرکز بر بهره‌وری کیفیت کار و عملکرد را افزایش می‌دهد. تهیه یک فهرست اولویت‌بندی شده از کارها به شما کمک می‌کند که بهره‌ور باشید. تمرکز بر انجام مهمترین کارها در ابتدا، به شما کمک می‌کند که کار بیشتری انجام دهید و آنها را سر وقت انجام دهید .



2-4-4- سرعت خود را تنظیم کنید

مهم است که خود را برای میزان ساعاتی که کار می‌کنید تنظیم کنید. از خود بپرسید که با سرعتی که کار می‌کنید می‌توانید ادامه دهید. خود را با تعداد ساعات زیاد کار خسته نکنید. مدیریت مؤثر زمان باید این امکان را فراهم آورد که بتوانید کارهای مورد نیاز را انجام دهید بدون اینکه نیاز باشد تعداد ساعات زیادی را در دوره زمانی بزرگتر مشغول باشید .



3- مدیریت زمان شخصی

مدیریت زمان شخصی بخش قابل ملاحظه‌ای از زمان روزانه را صرف می‌کند . مهارتهای مدیریت زمان شخصی در عمل دارای اشکالاتی هستند. اولویت‌بندی اهداف شخصی می‌تواند خیلی مشکل باشد زیرا باید نسبت به فعالیت‌های اولویت‌دار، در دسته دوم از اهمیت قرار گیرند. این بخش به شما کمک می‌کند که اهداف شخصی خود را اولویت‌بندی کنید بطوری که در برنامه شما قرار گیرند. شما روش «فقط بگو نه» را یاد می‌گیرید که به شما در سبک کردن زمانبندی کمک می‌کند. این بخش هم‌چنین چگونگی ایجاد وقت برای فرزندان و دیگر افراد مهم برای شما را مورد بررسی قرار می‌دهد .



3-1- فقط بگو «نه »

در زندگی شخصی خود معمولاً با گفتن کلمه «نه» مشکل داریم. این موضوع موجب بیشتر تناقضات در وقت ما می‌شود. به خاطر اکراه طبیعی در گفتن نه، اغلب احساس تعهد نسبت به دوستان و خانواده خود داریم. آموزش به خود در استفاده از ابزار ارزشمند نه گفتن در تشخیص اهمیت اولویت‌های شخصی ضروری است .


چندین روش برای نه گفتن به صورت غیرمستقیم وجود دارد بطوری که دوستان و خانواده خود را نرنجانید. یک ذهن خلاق معمولاً قادر خواهد بود از شرایطی که با اولویت موجود وی تناقض دارند خلاصی یابد. اما عذر و بهانه همیشه ضروری نیست. اشکالی ندارد که با افراد رو راست بود و واقعیت را گفت. به افرادی که تقاضای اختصاص وقت را از شما دارند بگویید که شما مسئولیت‌هایی به عهده دارید که امکان برآوردن تقاضای آنها را فراهم نمی‌آورد. شما متعجب خواهید شد که می‌بینید که به چه سادگی روش مستقیم پذیرفته می‌شود .



3-2- اهداف شخصی
3-2-1- هدفگذاری کنید

وقتی بتوانید به صورت مؤثرتر «نه» بگویید، وقت بیشتری برای تخصیص در دست‌یابی به اهداف شخصی خود دارید. اهداف، حوزه خیلی مهمی از مدیریت زمان شخصی هستند. اهداف به ما کمک می‌کنند که از طریق ایجاد کار برای ما و اجازه تمرکز بر تلاش‌هایمان، زندگی خود را سازماندهی کنیم. هنگام هدفگذاری خیلی مهم است آنها را واقعی و قابل دستیابی تعریف کنیم. با تنظیم اهداف از پیش،‌ به خود اجازه می‌دهید که یک مسیر استراتژیک به سمت دستیابی به اهداف را برنامه‌ریزی کنید .


اهدافی تعریف کنید که به سادگی قابل دستیابی باشند. وقتی به اهداف تعریف شده رسیدید، برای هدفی که مشکل‌تر است اقدام کنید. این فرایند را ادامه دهید تا اینجا که احساس کنید که اهداف شما نه آسان و نه دور از دسترس هستند. این فرایند کند است اما به شما کمک می‌کند که یاد بگیرید چگونه به صورت موفقیت‌آمیز به اهداف خود دست یابید. نباید انتظار داشته باشید که تمام انتظاراتتان یک شبه برآورده شوند چرا که یک فرایند تدریجی است .



3-2-2- اهداف خود را اولویت‌بندی کنید

وقتی اهداف خود را تنظیم کردید، باید آنها را اولویت‌بندی کنید. وقت گذاشتن و اولویت‌بندی اهداف در مدیریت زمان شخصی مؤثر حیاتی است. خیلی از ما از این مرحله می‌پریم اگر چه دوباره مجبور می‌شویم که برگردیم .


اهداف را به صورت روشن تعریف کنید و مشخص کنید که آنها چه هستند و چه اهمیتی دارند. اهدافی که اهمیت کم دارند می‌توانند به تعویق بیافتند . اجازه دهید اقلامی که به توجه بیشتر نیاز دارند ابتدا انجام شوند. شما می‌توانید یک فهرست از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید و به هر یک از اقلام به نسبت اهمیت عددی اختصاص دهید یا اینکه فهرستی از اهداف اولویت‌بندی شده تهیه کنید. پیتر دراکر می‌گوید که «انجام دادن کارهای درست مهمتر از انجام درست کارهاست ».


اقتصاددان ایتالیایی، ویلفردو پارتو، قانونی در اولویت‌بندی دارد . قانون پارتو می‌گوید که تقریباً 80 درصد نتیجه مورد نظر از بیست درصد تلاش‌هایی حاصل می‌شود که انجام می‌دهیم. برای اینکه کارهای خود را به صورت مؤثر اولویت‌بندی کنید، باید بیست درصد مهم را جدا کنید. وقتی کارهای مهم تعیین شدند شما می‌توانید بر اقداماتی تمرکز کنید که بیشترین نتیجه مورد نظر را حاصل می‌کنند. هنگام تحلیل چگونگی گذراندن اوقات خود (بخش 2-1) متوجه خواهید شد که خیلی از اوقات شما صرف کارهای کوچک و ناچیز می‌شود. به همین دلیل توان شما صرف حوزه‌های اصلی و حیاتی که نیازمند تلاش بیشتر هستند نمی‌شود. قانون پارتو را برای اولویت‌بندی به کار برید و خواهید دید که زمان و اهداف تحقق یافته شما بیشتر خواهند شد .



3-3- تعلل

وقتی زمان مناسب صرف هدفگذاری و اولویت‌بندی کردید، می‌توانید کارهای مورد نیاز هر روز را تعیین کنید. اگر کارها را در زمان موعد آنها انجام ندهید غیر مؤثر عمل کرده‌اید. تعلل چیزی است که اکثر ما با آن درگیر هستیم. اغلب نمی‌توانیم به کل نتیجه مورد نظر دست یابیم زیرا به خاطر تعلل استرس به ما چیره می‌شود .


با تعداد زیادی از کارهای انباشته شده بر روی هم، سخت است که در انجام کارها تعلل نکنیم؛ خصوصاً برای کارهای بزرگتر که به زمان بیشتر از آنچه که شما دارید نیاز دارند .


وقتی با کار بزرگی روبرو می‌شوید آن را به بخش‌های کوچکتر تقسیم کنید . تقسیم کار به کارهای کوچکتر این امکان را فراهم می‌آورد که اجزاء کوچکتر را بدون اضطراب انجام دهیم. بزودی در خواهید یافت که با انجام کارهای تقسیم شده، کل کار بزرگ انجام شده است .



3-4- مزاحمت کمال‌گرایی

وقتی هدفگذاری و اولویت‌بندی کردید، باید از چندین مسئله فرعی که بروز می‌کنند جلوگیری کنید. یکی از این مسائل تمایل شخص به کمال‌گرا بودن است . این نوع رویکرد می‌تواند تأثیر زیادی بر مدیریت زمان شخصی داشته باشد . توجه غیر ضروری به جزئیات باعث می‌شود که دیگر کارها را به تأخیر بیاندازید. ناتوانی در پاداش دادن به خودمان برای کارهایی که انجام داده‌ایم مسئله دیگری است که با آن روبرو هستیم. وقتی کاری را انجام دادید، شما باید به خود پاداش دهید. پاداش دادن به خود راهی برای ایجاد تعادل بین کار و تفریح است. اگر بتوانیم یاد بگیریم که بین کار و تفریح تعادلی برقرار کنیم زندگی سالم‌تر و شاد‌تری خواهیم داشت .



3-5- وقت گذاشتن برای همسر

زندگی شخصی شامل چندین حوزه متفاوت است که باید در نظر بگیریم. یکی از این حوزه‌ها وقتی است که با همسر خود می‌گذرانیم. این وجهی حیاتی از مدیریت زمان شخصی ماست زیرا خیلی از احساسات ما آن را دیکته می‌کنند . افرادی که وقت کافی برای همسرانشان تخصیص نمی‌دهند به خاطر دلایلی روابط خود را پرتنش درمی‌یابند که می‌شد از آنها جلوگیری کرد. اغلب همسر خود را در انتهای فهرست اولویت قرار می‌دهیم زیرا عادت کرده‌ایم فرض کنیم که به دلیل برنامه فشرده کاری، همسر ما عذر ما را می‌پذیرد .


چندین روش برای افزایش مدت زمان بودن با همسر وجود دارد. اگر مدت زمان کافی با همسرتان نیستید زمانهایی را برای تنها بودن با وی تخصیص دهید و با هم برای تماشای فیلم یا صرف شام بیرون بروید. روش دیگر رفتن به خرید با یکدیگر است .



3-6- کارهای مربوط به خانه

هر خانه تعداد زیادی کارهای متفاوت دارد که باید انجام شوند. این مسئولیت‌ها می‌توانند بار زیادی بر ما وارد کنند اگر برنامه‌ریزی نشوند . با تعداد بسیاری از اولویت‌ها در زندگی پیچیده امروزی، بیشتر مردم نمی‌توانند وقت اضافه برای انجام کارهای خانه پیدا کنند. از آنجایی که خود نمی‌توانید همه این کارها را انجام دهید، اگر امکان داشته باشد آنها را به فرزندانتان تفویض کنید .



3-7- وقت گذاشتن برای فرزندان

همه قبول دارند که قراردادن فرزندان در اولویت‌های بالا همیشه ساده نیست. فرزندان وقت قابل ملاحظه‌ای از شما می‌گیرند و لازم است که دیگر اولویت‌ها را همراه با این موضوع برنامه‌ریزی کنید .


می‌توانیم وقت خود را با فرزندان بگذرانیم در حالیکه به اتفاق آنها کارهای خانه را انجام می‌دهیم. بچه‌ها از مسئولیت لذت می‌برند و قادرند که برخی کارهای خانه را انجام دهند. خیلی از مسئولیت‌های داخل و خارج از خانه وجود دارد که شما به عنوان یک خانواده می‌توانید آنها را با هم انجام دهید در حالی که با هم هستید. انجام برخی از کارهای خانه توسط فرزندان، استرس شما را کاهش می‌دهد. تفویض مسئولیت به فرزندان در سنین کودکی برای آنها سودمند است و مهارتهای مدیریتی آنها را برای سال‌های بعد افزایش می‌دهد .


نقش شما به عنوان یکی از والدین فرزندان، فشار روحی و جسمی در مراقبت از آنها را به دنبال دارد. شما باید به اتفاق فرزندان به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنید که این زمانها به حداقل برسند. شما می‌توانید به فرزندان خود توضیح دهید که باید کارها و برنامه‌هایی را انجام دهید و انجام ندادن آنها باعث می‌شود که به اهداف خود نرسید. فرزندان خیلی اهمیت دارند ولی باید به حجم دیگر کارها و مسئولیت‌ها توجه داشته باشید .



3-8- مدیریت میز کار

آخرین و مهمترین وجه مدیریت زمان شخصی که مورد بحث قرار می‌گیرد مدیریت امور دفتری شخصی است. میز کار مهمترین چیزی است که همواره باید روزآمد نگاه داشته شود. برای موفق بودن، این موضوع باید جزو اولویت‌های بالای شما قرار گیرد. بدین منظور ابتدا باید میز خود را سازماندهی کنید. با داشتن یک میز مرتب و تمیز شما می‌توانید بهتر کارهای انجام نشده خود را پیدا کنید . وقتی کاغذهای شما مرتب شده باشند می‌توانید کارهای مربوط به آنها را به بخش‌های کوچکتر تقسیم کرده و جداگانه هریک را انجام دهید .


روشی که اتاق کار خود را براساس نیازها ترتیب می‌دهید کلید خبره شدن در انجام کارهایتان است. حتی اگر نیازهای شما در پایین‌ترین حد لازم باشند، اقلام خاصی وجود دارند که به موفقیت شما کمک می‌کنند. اول باید بدانید که به چه مقدار فضا برای بایگانی و ذخیره احتیاج دارید. نباید اسناد و مدارک را روی هم بر روی میز انباشته کنید چرا که باعث می‌شود نتوانید به کارهای مالی و دفتری خود در زمان لازم بپردازید. از میزهای دارای چند کشو و فایل‌های بایگانی می‌توانید استفاده کنید .


متخصصین اعتقاد دارند که باید از یک صندلی مناسب استفاده کرد. نوع صندلی انتخابی باید بگونه‌ای باشد که به شکل مناسب درآن جای‌ گیرید. یک صندلی خوب طراحی شده باید قابلیت تنظیم داشته باشد بگونه‌ای که با اندام شما تطابق یابد و این امکان را فراهم آورد که هنگام کار کردن موقعیت راحتی داشته باشید. پس از تنظیم، باید پشت شما را نگه دارد و فشار وارده بر شانه‌ها، گردن و دستها را کاهش دهد. مطمئناً در این شرایط شما بهتر می‌توانید بر کار خود تمرکز کنید .


بیشتر ما به میزان روشنایی اطراف خود توجه نمی‌کنیم. روشنایی مناسب، کارایی را بالا می‌برد. سطح متفاوتی از روشنایی برای کارهای متفاوت لازم است. هنگام خواندن مدارک و نامه‌ها نور باید به قدر کافی باشد تا به چشمان خود فشار وارد نکنید. اما هنگام کار با کامپیوتر نور باید به قدری باشد که انعکاس‌ها و درخشندگی‌ها به حداقل برسند .


ابزار غیر فنی زیادی وجود دارند که می‌توانید در زندگی شخصی از آنها استفاده کنید. از یک تقویم دیواری با جدول‌بندی درشت استفاده کنید. بدین شکل می‌توانید کل روزهای ماه را ببینید. حتماً دفترچه تلفن داشته باشید . از نرم‌افزارهای کامپیوتری نیز می‌توانید استفاده کنید .



4- مدیریت زمان و کسب وکار

محیط کسب و کار امروز را می‌توان با رقابت شدید و سخت آن توصیف کرد. در هر ثانیه از روز اختراعات جدیدی صورت می‌پذیرد و روش‌های سنتی، طول عمر کوتاهتری پیدا می‌کنند. خبر تازه امروز، یک خبر قدیمی در فردا محسوب می‌شود و کسانی که با تغییرات پیش نروند عقب خواهند ماند. شما باید از تمام منابع موجود خود استفاده کنید تا با زمان پیش روید .


بزرگترین مانع موفقیت در این بازار، زمان است. با ساعات نامحدود روزانه می‌توانستیم سرعت کار را به اندازه رضایت‌بخش پایین بیاوریم. متأسفانه زمان چیزی است که بشر نمی‌تواند آن را کنترل کند. به خاطر این شرایط غیرقابل کنترل، باید با زمان کار کنیم. درک محدودیت‌های حاصل از زمان و منافع مدیریت زمان کمک می‌کند با زمان کار کنیم نه اینکه در مقابل آن قرار گیریم .


روشی که شما زمان خود را استفاده می‌کنید تعیین‌کننده موفقیت شماست. با این حال، فلسفه مدیریت زمان از فردی به فرد دیگر متفاوت است و مدیریت زمان برای شما باید بگونه‌ای باشد که با کار شما مطابقت داشته باشد. در این بخش رهنمودهایی ارائه می‌کنیم که به شما در شروع سفر در مدیریت مؤثر زمان کمک خواهند کرد. این رهنمودها را به دقت بخوانید و آنها را بگونه‌ای تطبیق دهید که نیاز شما را برآورده کنند .



4-1- مدیریت زمان در کار

رهنمودهای کلی که قبلاً گفته شد می‌توانند در محل کار شما به کار روند . این رهنمودها مواردی شامل تحلیل روش گذراندن وقت، اولویت‌بندی فعالیت‌ها و برنامه‌ریزی است .



4-2- کار درست را در زمان درست انجام دهید

حتی با مدیریت مؤثر زمان هم در خواهید یافت که همیشه نمی‌توان هر کاری را سر وقت انجام داد. اما کارهایی وجود دارند که باید سر وقت انجام شوند و کارهایی نیز هستند که می‌توان به تأخیر انداخت. بر اساس رهنمودهای عمومی مدیریت زمان، یک فهرست اولویت‌بندی شده از کارها باید تهیه کنید. در سراسر روز کارهایی از فهرست را انجام دهید که بیشترین اولویت را دارند. این کار خیلی ساده است و به یک متدولوژی خاص نیاز ندارد در حالی که خیلی از ما کار درست را در زمان درست انجام نمی‌دهیم. انجام کارها براساس اولویت کمک می‌کند که کارها را خوب مدیریت کنید .



4-3- قبل از ترک دفتر فهرست کارهای فردا را مرور کنید

فهرست کار را بررسی کنید و کارهای انجام نشده را تعیین کنید. کارهای انجام شده را پاک کنید و کارهای انجام نشده را اولویت‌بندی کنید. هنگام اولویت‌بندی موضوعات اصلی، کارهایی که قرار است فردا انجام دهید را مرور کنید. برای مثال، اگر فاز دوم پروژه در دست را آغاز می‌کنید مستندات تعریف آن فاز را مطالعه کنید. این کار باعث می‌شود اقداماتی را که برای فاز دوم باید انجام دهید بیاد آورید. اگر با چند نفر کار می‌کنید، با آنها در مورد کار فردا صحبت کنید و مطمئن شوید که هریک می‌دانند فردا چه کاری باید انجام دهند .



4-4- ساعات اوج کاری خود را پیدا کنید

با استفاده از رهنمودهای ارائه شده در بخش 2، تعیین کنید که در ساعات مختلف روز چه احساسی دارید. این تمام تحقیقی است که نیاز دارید تا بتوانید ساعات اوج کاری خود را پیدا کنید. ساعاتی که بیشترین انرژی را داشته‌اید، انگیزش بالا داشته‌اید و تماماً متمرکز به کارتان بوده‌اید را بشمارید . این ساعات زمانی هستند که در آن باید مشکل‌ترین کارهایتان را انجام دهید . از مزایای ساعت اوج کاری استفاده کنید .



4-5- از جلسات حداکثر استفاده را ببرید

برای برگزاری جلسه چهار نکته را باید در نظر بگیرید. اولین نکته این است که جلسه را هنگامی برگزار کنید موضوع آن اتفاق افتاده باشد. جلسات دوره‌ای اغلب نیاز نیست اما اگر این زمان را تخصیص دهید با بحث‌های مختلف پر می‌شود. بنابراین جلسات را براساس نیاز تشکیل دهید نه براساس قاعده . دومین رهنمود برای تشکیل جلسه تنظیم دستور جلسه است. دستور جلسه باید هدف جلسه و حوزه بحث را نشان دهد. حوزه‌های بحث باید اولویت‌بندی شوند. جلسات ساخت‌یافته افراد را بر موضوع مورد بررسی متمرکز می‌کنند. این کار منجر به جلسات کوتاه‌تر و پربارتر می‌شود. توزیع دستور جلسه در زمان مناسبی پیش از تشکیل جلسه، به افراد این امکان را می‌دهد که خود را برای جلسه آماده کنند. این اقدامات باعث می‌شود که جلسات شما مؤثرتر و آموزنده‌تر شوند .


سومین رهنمود برای تشکیل جلسات تنظیم دقیق زمان جلسه است. ساعت تشکیل جلسه تأثیر زیادی بر خروجی جلسه خواهد داشت. برای مثال، اگر شما می‌دانید که افرادی در جلسه هستند که تمایل دارند جلسه را بیش از زمان در نظر گرفته شده ادامه دهند، زمان جلسه را برای پیش از نهار یا برای ساعت پایانی روز تنظیم کنید. این باعث می‌شود افراد انگیزه بیشتری برای تمرکز و توجه داشته باشند. نکته چهارم این است که جلسات را در ساعات غیرمعمول برگزار کنید اگر با تأخیر و کندی روبرو می‌شوید .



4-6- به صورت مؤثر تفویض کنید

تفویض زمان بیشتری ایجاد می‌کند. اما این کار همیشه به سادگی قابل انجام نیست. در حقیقت خیلی از افراد با تفویض کارها مشکل دارند. این به چند دلیل رخ می‌دهد. گاهی اوقات توضیح انجام یک کار به فرد دیگر بیش از انجام کار توسط خود طول می‌کشد. اما اگر آینده‌نگر باشید متوجه می‌شوید که اگر یک وقت اضافی صرف کنید می‌توانید در آینده نیز کار مورد نظر را تفویض کنید. دلیل دیگر عدم تفویض کمال‌گرایی است. وقتی تفویض می‌کنید به افراد اجازه می‌دهید که اشتباه کنند. اگر شما تحمل تصحیح اشتباهات را داشته باشید آنگاه افراد بیشتری یاد می‌گیرند که کار مورد تفویض را به صورت مناسب انجام دهند. دلیل آخر عدم تفویض ترس از کاهش قدرت است. این وجه از تفویض چیزی است که همه ما با آن روبرو خواهیم بود. به چیزی که از تفویض بدست می‌آورید فکر کنید نه به چیزی که از دست می‌دهید .


وقتی توانستید بر ترس‌های خود از تفویض کردن غلبه کنید باید یاد بگیرید که چگونه به صورت اثربخش تفویض کنید. ابتدا تعیین کنید که چه چیزی باید تفویض شود. به فهرست اولویت‌بندی شده کارها نگاه کنید. این فهرست در تعیین کارهای نیازمند تفویض کمک می‌کند. سپس افراد توانا و مشتاق انجام کار انتخاب شده برای تفویض را انتخاب کنید. بیاد داشته باشید که کل کار را تفویض کنید. کار و چیزی که مورد انتظار است را توضیح دهید. قدم بعدی این است که اجازه دهید فرد کار را انجام دهد. کار را در زمانهای از پیش تعیین شده مورد بررسی قرار دهید. دائماً بالا سر کار نایستید زیرا این کار فقط عملکرد را کاهش می‌دهد .



4-7- میز خود را مرتب کنید

فردی که روی میز شلوغ و درهم برهم کار می‌کند به طور متوسط روزی یک ساعت و نیم دنبال چیزهای خود روی میز می‌گردد. عامل اصلی به هم ریختگی روی میز، کاغذ است. کاغذها باید دسته‌بندی و بایگانی شوند،‌ یا به دیگر همکاران مربوط داده شوند یا دور ریخته شوند. نیازی نیست که انبوهی از کاغذ به مدت نامحدود روی میز باشد. بعد از مرتب کردن روی میز به سراغ کشوها بروید. مرتب کردن میز کافی نیست، هر روز آن را تمیز کنید. مرتب نگهداشتن میز هفت ساعت و نیم به هفته کاری اضافه می‌کند .



4-8- روش‌ها را مناسب خود تطبیق دهید

توجه به این نکته مهم است که رهنمودهای ارائه شده در این مقاله کلی هستند. این رهنمودها نقطه شروعی برای توسعه سیستم مدیریت زمان است. برای مدیریت موفق زمان،‌ باید یک سیستم مدیریت زمان مناسب خود طراحی کنید .



برگرفته از سایت راهکار مدیریت



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:40 PM | نویسنده : قاسمعلی
ایجاد محیط کار گرم و حمایتگر از عواملی است که سبب می‌شود کارکنان کار را با کیفیت انجام دهند .
اجرای موفق برنامه‌های مشارکت کارکنان در یک دهه اخیر پیامدهای مثبتی را در سرنوشت شرکت‌ها و مؤسسات و آموزشگاه‌ها به دنبال داشته است.

بهبود روابط مدیریت و کارکنان، کاهش ضایعات و افزایش بهره‌وری، بهبود انگیزه کارکنان، بهبود روش‌های تولید و گردش کار، بروز خلاقیت و نوآوری، تقلیل هزینه‌ها، بهبود کیفیت و شرایط ایمنی، کاهش عملیات اداری، بهبود سیستم تعمیر و نگه‌داری، بهبود روش‌های توزیع و فروش و ارائه خدمات، افزایش رضایت، افزایش حس تعلق خاطر افراد و ... از پیامدهای مثبت جو مشارکت است .


در این برنامه‌ها، همواره برای دستیابی به موفقیت عناصر کلیدی نقش داشته که عبارتند از افراد (دانش، مهارتها و نگرش‌های آنان)، ابزارها و تکنولوژی، تسهیلات فیزیکی و محیطی، فرهنگ حاکم بر سازمان، ارزش‌ها و منافع سازمان، مجاری ارتباط، سیاست‌ها و رویه‌ها و روش‌هایی که از سوی مدیران اعمال می‌شود و در مجموع نظام اجتماعی که این زنجیره را حمایت می‌کند .


قواعد حاکم نیز در مسیر بهبود عملکرد تغییراتی به این شرح داشته است : ساختار بزرگتر، متمرکز، پیچیده به کوچکتر ، تمرکززدایی و سادگی تبدیل شده است .


در مدیریت‌هایی که اساس بر همکاری است به جای کاهش هزینه به ارزش افزوده، مشکل‌گشایی موردی به برنامه‌‌ریزی راهبردی، کنترل‌های متعدد به یک کنترل صحیح در ابتدا،‌ سود کوتاه مدت به سودآوری بلندمدت، اصالت هدف مشترک به اصالت رضایت مشتری، ازدیاد به بهبود، تأکید بر پول به تأکید بر زمان، قدرت رئیس به قدرت کارکنان و مدیریت دستوری به مشارکت و همکاری، توجه به ورودی با توجه به خروجی، مغایرتها به تشابهات، تدابیر کمی به خطرهای راهبردی، سنجش بهره‌وری به بهبود بهره‌وری، تداوم به تناوب، عرضه در خطر به عرضه در عین خبرگی، تجزیه و تحلیل روندها به جهش‌های چشمگیر تأکید می‌شود .


ایجاد محیط کار گرم و حمایتگر توأم با اعتماد، تشویق به سودمندی کار، ترغیب به ارائه بهترین کار، کمک به خود ارزیابی در این محیط‌ها از عواملی است که سبب می‌شود کارکنان کار را با کیفیت انجام دهند .


همه مدیران برای تحقق هدف انجام کار کیفی، بهتر است این یازده گام را با دقت بردارند :


1 - دعوت به با هم بودن و دوست بودن کارکنان


2 - دعوت به گفت‌وگوهای هدفدار و فکر کردن


3 - دعوت به انتقال فکر و مهارتها و دانش‌ها


4 - دعوت به آموزش و پژوهش به عنوان یک اصل در کار


5 - ایجاد باور عدم تفکیک فعالیت در کار گروهی


6 - دعوت به تعیین هدف و انجام برنامه‌ریزی


7 - تعیین محل برای مذاکرات دوستانه و کاری


8 - تطبیق وضعیت موجود با اصل برنامه و هدف


9 - دعوت به پیشتازی به جلو


10 - مستندسازی فعالیت‌ها


11 - دعوت به ارزیابی‌ از طریق مرور دقیق فعالیتها .



علیرضا صادق‌پرور


منبع: همشهری آنلاین



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:40 PM | نویسنده : قاسمعلی
1- مقدمه
بسیاری از افراد تصمیم‌های شغلی خود را از طریق مشاهده دنیای اطراف و تلاش برای تطابق خودشان با این دنیا اتخاذ می‌کنند. این امر مخالف کاری است که واقعاً باید انجام شود .
بهترین مسیر شغلی فرایندی است که از درون آغاز می‌شود (یک نوع تکامل خودآگاهی). شما می‌بایست از مهارتها، استعدادها، توانایی‌ها، امکانات و ویژگی‌های منحصر بفردتان آگاه شوید چون این خودآگاهی چرخه‌ای است که فرد را به سمت یک شغل رضایت‌بخش هدایت می‌کند .
شناخت مهارتهای قابل انتقال یک قدم اساسی در برنامه‌ریزی شغلی است . مقاله حاضر توضیح می‌دهد که این مهارتها چه هستند و کمک‌هایی را برای تشخیص و افزایش میزان مهارتها و استفاده از آنها در به دست آوردن یک موقعیت شغلی مناسب ارائه می‌نماید .
2- انواع مهارتها
مهارتها را می‌توان به عنوان سرمایه منحصر به فرد هر شخص تعریف نمود . سه گروه از مهارتها وجود دارند. مهارتهای فنی، مهارتهای اکتسابی و مهارتهای قابل انتقال. مهارتهای فنی تخصص گرایی درون یک رشته خاص را مطرح می‌کند و فرد را قادر می‌سازد که یک شغل به خصوص را داشته باشد؛ مانند طراحی یک فرایند شیمیایی، عملیات ساخت تجهیزات و مانند آن. مهارتهای اکتسابی ریشه در ویژگی‌های شخصی یک فرد مانند انعطاف‌پذیری، کنجکاوی، قدرت تصمیم‌گیری و بهینه سازی دارد. مهارتهای قابل انتقال مهم ترین نوع مهارتها در توسعه مسیر شغلی است. این مهارتها را می‌توان از حرفه‌ای به حرفه دیگر و از یک حوزه صنعت به حوزه دیگر منتقل کرد. شناخت مهارتهای قابل انتقال اولین قدم در خودآگاهی و برنامه‌ریزی شغلی است. این مهارتها در هفت مقوله جای می‌گیرند :
ارتباطات: نگارش، گفت وگو، گوش دادن، آموزش، مشورت، متقاعد سازی، مدیریت، تبلیغ و بیان احساسات
خلاقیت: تجسم، ذهنی سازی، ابداع، ایجاد، بداهه پردازی، تعبیر و تفسیر و استفاده از توانایی‌های هنری
تحقیق: جمع آوری، ارزیابی و طبقه بندی اطلاعات
تشریح: استفاده از تحلیل‌های منطقی، توسعه چارچوب‌های کاری، تشخیص ضعف‌ها و شناخت شباهتها
حل مسائل: تعریف یک مسئله، ارزیابی گزینه‌ها، تسلط بر راه حل‌ها و بهبود یک موقعیت
سازماندهی: از طریق دنبال کردن برنامه‌ها و دستور العمل‌ها، توجه به جزئیات، بایگانی، جستجو و طبقه‌بندی
ترکیب: تلفیق قطعات اطلاعات در یک کل به هم پیوسته، بررسی اطلاعات و بیان آنها در یک شکل واضح
آگاهی از مهارتهای قابل انتقال کمک می‌کند، دریابید چه توانایی‌های ویژه‌ای دارید و ضمناً امکانی برای واضح سازی آن توانایی‌ها به شما می‌دهد .

3- تشخیص مهارتهای قابل انتقال
منبع مهارتهای قابل انتقال اغلب در زندگی روزانه وجود دارد. در تجربیات زندگی، کارهایی که در هر دوره زندگی انجام داده‌اید و از انجام آن لذت برده‌اید، اعتقاد داشته‌اید که به خوبی از عهده آن برآمده‌اید و باعث غرور و خوشحالی شما شده است. این مهارتها باید خیلی زود در زندگی آشکار شود تا محملی باشد برای معرفی فرد .
مهارتهای قابل انتقال عموماً در موفقیتها و تجربیات مثبت زندگی پیدا می‌شوند. خاطراتتان را مرور کنید و درباره مواقعی که برایتان خیلی ارزشمند بوده، بنویسید چون از طریق نوشتن درک جامع تری از خودتان خواهید داشت . تمرین دو مرحله‌ای زیر کمک می‌کند که مهارتهای قابل انتقال را بشناسید :
موفقیت‌های خود را فراخوانی کنید. یک سفر در خاطراتتان (از کودکی تا زمان حاضر) داشته باشید. تا جایی که می‌توانید تجربیاتی را که به شما احساس رضایت می‌دهد به یاد بیاورید. سعی کنید تجربیات را در زمان‌های مختلف زندگی مرور کنید .
این تجربیات رضایت‌بخش می‌تواند طیفی از مسائل مانند کمک به برادر یا خواهرتان در یادگیری خواندن، ساختن یک اسباب بازی مکانیکی، توسعه یک سیستم تجهیزاتی تا سازماندهی یک رخداد سیاسی را در بر گیرد. این طیف باید شامل کارهایی باشد که شما انجام داده‌اید نه رویدادهایی که برایتان اتفاق افتاده است .
اصل لذت یا رضایت بسیار مهم است. ممکن است این قضیه برای بقیه دنیا اهمیتی نداشته باشد، اما در چشمان شما باید ارزشمند جلوه کند و یک رخداد حیاتی و معنادار در زندگیتان قلمداد شود .
خاطراتتان را تحلیل کنید. همان طوری که رویدادهای رضایت‌بخش زندگی را به خاطر می‌آورید، جزئیات آن را مشخص نمایید. به موقعیت‌ها، موضوعات، افراد درگیر و نقشی که بازی کرده‌اند، توجه داشته باشید. جمع آوری جزئیات را کامل کنید تا جایی که می‌توانید درباره فعالیتی که خودتان در این فرآیند انجام داده‌اید و نحوه انجام آن را بنویسید: چگونه کار را سازماندهی کرده‌اید، دیگران را متقاعد کرده‌اید، مسائل را حل کرده‌اید و غیره .
این تمرین کمک خواهد کرد که مهارتهایتان را با بررسی تجربیات واقعی در زندگی مشخص کنید. بخش عمده‌ای از امور پنهان در تجربیات (چیزی بیش از آنچه که از خودتان انتظار دارید یا قادر به درکش هستید) مهارتها و استعدادهای شما هستند. به عنوان مثال، موضوع خاطرات چه بود؟ آیا درباره مردم بود و یا در مورد مفاهیم کلی، هنر، علوم یا پزشکی؟ از چه قابلیتهایی استفاده کردید؟ نگارش، آموزش، تحقیق، طراحی و یا اقناع؟ چه وضعیتی به طور مکرر رخ داد؟ حل مسئله، نیازهایی که باید برآورده می‌شد و یا یک وضعیت بحرانی؟ چه چیز باعث دستیابی شد؟ چه نیازی آشکار شد؟ سازماندهی اهداف، نیاز برای کمک رسانی، نیاز برای کامل کردن یک فعالیت خاص؟ شرایط انجام کار چگونه بود؟ آیا مجبور به رعایت ضرب‌الاجل‌های تعیین شده بودید و یا آزاد و مستقل کار می‌کردید و فرصت کافی برای آموختن و تجربه‌اندوزی نیز داشتید؟
وقتی که شما محدوده وسیعی از تجربیات را مرور می‌کنید به رخدادهای کوچکی که در پس این محدوده قرار می‌گیرد، دقت کنید. آنها علایمی برای راهیابی به معانی عمیق‌تر هستند. به فعالیتهایی که در زندگی روزانه به شما انرژی می‌دهد و نشانی از استعدادهایتان است، توجه کنید: گلکاری در باغ، فعالیتهای مالی، خواندن نقشه‌های پیچیده و یا تمرکز نمودن روی یک مورد کاری خاص .
استعدادها ممکن است به قدری طبیعی در شما پدیدار شوند که آنها را بی‌اهمیت تلقی کنید. اما این ویژگی‌ها شما را از دیگران جدا می‌کنند و دارایی ارزشمندی هستند. به همین لحاظ مهم‌ترین کارکرد پاداش این است که به عنوان یک محرک عمل می‌کند و مجالی به بروز استعدادها می‌دهد .
دانستن این که در بسیاری از فعالیتها خوب هستید به شما شاهدی از مجموع مهارتها ارائه می‌دهد و به اصولی که در زندگی اجرا می‌کنید، تأکید می‌نماید. به عنوان مثال مهارتهای شما مربوط به کدام یک از امور ذیل است: مدیریت، رهبری، تحقیق، طراحی و برنامه‌ریزی، ارتباطات میان فردی و یا تحلیل مسائل؟
بعد از انجام این تمرین شما باید درک بهتری از مهارتهای قابل انتقال یا به عبارتی مهارتهای شخصی و میزان مهارتها داشته باشید .

4- موجودی مهارتها
موجودی مهارتها میزان دارایی شما از مهارتها و روشهای ترجیحی فعالیتهاست. همچنین مجموعه منحصر به فردی از استعدادهاست. این موجودی عامل ثبات حرفه‌ای شما در دنیای کار است. شناخت این مهارتها باعث امنیت می‌شود . چون آنها وسایل و امکاناتی نیست که در اختیار دارید، بلکه موجودیت شماست . توانایی و قابلیتی است که شما از یک موقعیت به موقعیت دیگر و از یک شغل به شغل دیگر منتقل می‌کنید .

5- روی عناوین شغلی تأکید نکنید
عناوین شغلی فقط برچسب هستند و اغلب باعث گمراهی می‌شوند. شرکتها هنوز این عناوین را خیلی جدی می‌گیرند. آنها مشخصه‌ای هستند که شغل‌ها را توصیف می‌کنند. این مهارتهای مورد نیاز حرفه‌ها را توصیف نمی کنند. عناوین شغلی در رشته‌های مختلف معانی متفاوت دارند. بنابراین بسیار مهم است که دریابیم هر عنوان شغلی چه معنایی می‌دهد و چگونه به استعدادها و مهارتهای قابل انتقال مرتبط می‌شود. به عنوان مثال یک مدیر پروژه در صنایع شیمیایی با یک مدیر پروژه در شرکت بازرگانی متفاوت عمل می‌کند .
در مواجهه با عناوین شغلی باید چند سئوال اساسی را مطرح نمایید. به عنوان نمونه به این موارد توجه کنید: وقتی این عناوین شغلی بر عهده ما گذاشته می‌شود، دقیقاً می‌بایست چه اقدامی انجام دهیم؟ آیا پیدا کردن راهکارها بر عهده ماست یا سازماندهی و تحلیل؟

6- روش کار را با مهارتها ربط دهید
گاهی اوقات درک این نکته که چگونه مسئولیت را کامل کنید از خود آن مسئولیت مهم‌تر است. روش شما در به نتیجه رساندن فعالیت‌ها چیست؟ آیا فرآیندمدار هستید و کنجکاوید که ببینید چگونه اجزاء و مراحل یک فعالیت به هم مرتبط می‌شوند یا هدف مدار هستید و روی خروجی بیشتر تأکید دارید تا فرآیند؟ آیا شما در چارچوب فرجه‌های زمانی کار می‌کنید یا جلوتر از زمان حرکت می‌کنید؟ آیا پروژه‌ها را مانند یک اکتشاف در نظر می‌گیرید یا برنامه زمان‌بندی شده دارید؟ آیا دوست دارید به تنهایی کار کنید و یا ترجیح می‌دهید در تعامل با دیگران باشید؟
هنگامی که مهارتهایتان را با روش‌های مورد علاقه انجام کار ترکیب می‌کنید، امکاناتی دارید که شما را به سوی یک فعالیت کامل‌تر هدایت می‌نماید. در واقع اگر حرفه‌ای را که به آن علاقه دارید، پیشه خود سازید و آن را با روش کاری مورد نظرتان هماهنگ سازید، احساس متعالی بودن خواهید کرد .

7- مهارتهایتان را در سطح مطلوب نگه دارید
هدف شما می‌بایست به روز نگه داشتن مهارتها و بالا بردن توانایی کاری در سطحی انعطاف‌پذیر باشد. اگر می‌خواهید انتقال شغلی داشته باشید و یا در حوزه‌ای که هستید پیشرفت کنید، مشخص کردن شکافها در مهارتها و معلومات یک قدم اساسی است. بالا بردن توانایی کاری به معنای بارور ساختن قابلیت‌ها و درک این نکته است که کجا می‌توان این شکاف‌ها را از بین برد. در این میان توسعه مهارتهای چندگانه نیز ضروری است .
اگر شما بتوانید از مرزهای قراردادی بگذرید و بین وظایف کاری روزمره و پروژه‌های خاص هماهنگی و توازن ایجاد نمایید، پس می‌توانید پیشرفت کنید . آموزش مستمر بدین معناست که خودتان را مطابق با تکنولوژی‌ها، صنایع و ساختارهای کاری جدید روزآمد نگه دارید و از رویه‌های بازار و تغییرات نیازهای کاری مطلع شوید .

8- تعریف موفقیت
موفقیت برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. برای برخی از افراد به دست آوردن قدرت مالی و برای برخی صرف وقت برای خانواده و یا داشتن یک شغل مستقل و مکفی موفقیت محسوب می‌شود. اما یک نکته بین همگان مشترک است و آن این که استفاده از استعدادها و توانایی‌ها و ابراز وجود، یکی از راضی کننده ترین تلاش‌های انسانی است. در این میان کار یک چرخه طبیعی برای ابراز وجود است .
شناخت مهارتها و استعدادها انسان را به خودآگاهی بیشتر می‌رساند . خودآگاهی و توانایی باعث ایجاد اطمینان و اعتماد به نفس می‌شود و اعتماد به نفس باعث موفقیت می‌گردد.

مترجم: ناهید مهریزی
منبع: روزنامه همشهری، يكشنبه 23 مرداد 1384، سال سيزدهم، شماره 3773، صفحه 10
 

 




نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 10 فروردین 1391  | 4:40 PM | نویسنده : قاسمعلی
چكیده
در این مقاله به اشتغال زنان به عنوان مدیر در كشور پرداخته شده است. برخی اطلاعات آماری در این زمینه ارائه می‌شود و دو پرسش در خصوص اشتغال زنان در عرصه مدیریت مطرح می‌گردد و براساس پژوهش‌های انجام شده به آنها پاسخ داده می‌شود. در پایان تعدادی راهكار برای فراهم آوردن زمینه اشتغال زنان در پست‌های مدیریتی ارائه می‌شود.

توضیح : این مقاله در منبع مذكور با عنوان مدیریت زنان ارائه شده است كه در اینجا با هدف اشاره دقیق به موضوع مقاله، عنوان مشخص‌تری برای آن در نظر گرفته شده است.
تاریخ جهان شاهد نقش بسیار عظیم و غیرقابل انكار زنان در حوادث گوناگون است. امروزه كه مباحث توسعه كشورهای جهان مطرح می‌باشد، نقش زنان در این فرآیند به شدت مورد توجه قرار گرفته است. برگزاری جلسات، سمینارها و كنگره‌های متعدد در خصوص جایگاه زنان و نقش آنان در توسعه حكایت از این موضوع حیاتی دارد.
با كمی دقت می‌توان دریافت كه برگزاری این گونه برنامه‌ها نشان از موضوع نه چندان خوشایند دیگری نیز دارد و آن این است كه تاكنون یا حداقل در سده‌های اخیر نقش زنان به عنوان نیمی از جمعیت جهان در حال توسعه نادیده گرفته شده كه این امر نشان از وجود تبعیضات و نابرابریهای جنسیتی در زمینه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره دارد. جامعه انسانی از عدم حضور واقعی زنان در عرصه‌های مختلف لطمات جبران ناپذیری دیده و بدین خاطر در دو دهه اخیر درصدد جبران این نقیصه بر آمده است.
برای رسیدن به تعادل، برابری و رفع تبعیضات و در نتیجه توسعه بهتر و كاملتر جامعه، نیاز به آن است كه زنان بتوانند در فرآیند تصمیم‌گیری در سطوح مختلف جامعه شركت نمایند. خوشبختانه در بسیاری از كشورها این تلاش‌ها، موفقیت‌های چشمگیری را در پی داشته است. از آن جمله می‌توان به كشورهایی همچون نروژ، دانمارك و فنلاند اشاره نمود كه بیش از ۴۰ درصد مناصب تصمیم‌گیری در اختیار زنان است. متأسفانه در بسیاری از كشورهای جهان سوم این مسأله چندان شایان توجه نیست و تنها تعداد محدودی از زنان در پست‌های مدیریتی و مهم تصمیم‌گیری كشور قرار دارند. در ایران علیرغم آن كه قانون اساسی كشور راه را برای تصدی اكثر مناصب تصمیم‌گیری برای زنان باز گذاشته با این وجود تنها ۸/۲ درصد مشاغل مدیریتی در كشور به زنان اختصاص یافته است.
ممكن است برای خواننده این سؤال پیش آید كه به راستی چه ضرورتی به مدیریت زنان در بخش‌های گوناگون جامعه وجود دارد؟
در پاسخ به این سؤال بایستی اذعان داشت كه امروزه توانمندسازی زنان و مشاركت كامل آنان بر پایه برابری، در همه زمینه‌ها از جمله در فرآیند تصمیم‌گیری و مدیریت جامعه یكی از پیش نیازهای توسعه پایدار می‌باشد كه كشور ما سخت بدان نیازمند است. در جوامعی كه هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشاركت عادلانه زن و مرد در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراهم نشده و فرصت منصفانه بروز خلاقیت و استعداد انسانها برقرار نگردیده است و فرآیند توسعه آن گونه كه انتظار داشته‌اند موفق نبوده است. تداوم و شتاب توسعه هنگامی رخ خواهد داد كه زن و مرد و دوشادوش یكدیگر مسئولیت توسعه را بر عهده بگیرند.
از سوی دیگر كسب مشاغل مدیریتی توسط زنان علاوه بر آن كه زنان را در مقابله با تبعیضاتی چون معیارهای استخدامی نابرابر، دستمزدهای نابرابر، فرصتهای آموزشی حرفه‌ای نابرابر، دسترسی نابرابر به منابع تولیدی و امكانات نابرابر در ارتقای شغلی تواناتر می‌كند، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس، كسب یك هویت مستقل و بهبود وضعیت و رشد اجتماعی آنان می‌شود كه كل جامعه از آن منتفع خواهد شد.
علاوه بر این، رشد دختران و زنان تحصیل كرده دانشگاهی و پیشی گرفتن آنان از مردان جامعه در چند ساله اخیر نمود پیدا كرده است كه لزوم بحث مدیریت زنان را بیش از پیش مطرح می‌سازد.
سؤال دیگر این است كه چرا علیرغم آن كه بستر قانونی این موضوع وجود دارد، به عنوان كشوری در حال توسعه نیازمند فعال شدن زنان جامعه هستیم و همه مسئولان نظام بر اهمیت این موضوع اذعان دارند اما در موضوع مدیریت زنان پایین ترین نرخ‌ها را داریم.
پاسخ این سؤال را می‌توان در معدود تحقیقاتی یافت كه در این زمینه در كشور صورت گرفته است. در تحقیقی كه در سال ۱۳۸۱ در مورد علل عدم دستیابی زنان به پست‌های مدیریتی در بین كاركنان و مدیران چند سازمان به انجام رسیده نشان می‌دهد كه اگر چه مدیران و كاركنان مورد پرسش و كارایی و قابلیت زنان در عرصه‌های مدیریتی و پست‌های بالای سازمانی واقفند اما تنها ۶ درصد از كاركنان مرد و پست مدیریت را برای زنان مناسب می‌دانند. ۳۰ درصد كارمندان مرد از این كه مافوقشان زن باشد احساس خوشایندی ندارند. اگر چه همه مدیران مورد پرسش بر این باور بودند كه زنان شایستگی لازم برای تصدی پست‌های بالای سازمانی را دارند اما بیش از ۸۰ درصد آنان مدیریت را كاری مردانه می‌دانند و بیش از ۵۰ درصد معتقدند كه مردان در كارهای مدیریتی موفق‌تر از زنانند و خلاقیت بیشتری از خود نشان می‌دهند. در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد كه عواملی همچون

مسئولیت‌ها و محدودیت‌های خانوادگی

تجربه كمتر زنان نسبت به مردان در این عرصه

فراهم نبودن شرایط لازم در جامعه، همچون نبود زنان در پست‌هایی چون وزارت و غیره

وجود برخی ویژگی‌های جنسیتی زنان 

عدم تمكین كاركنان از مافوق خانم

اعتماد پایین تر زنان نسبت به مردان در این عرصه از نظر جمعیت نمونه


به عنوان مهمترین عوامل عدم به كارگیری زنان در پست مدیریتی برشمرده شده است.
به طور كلی ماحصل این تحقیق این بود كه اگر چه بسیاری از تصمیم‌گیران و افراد جامعه به قابلیت و توان زنان جامعه در عرصه مدیریتی واقفند اما به دلیل حاكم بودن «نگرش جنسیتی» در سازمان‌ها و ادارات مورد مطالعه، حتی در شرایط تخصصی برابر، برتری از آن مردان است.
البته گفتنی است كه حدود ۱۰درصد كاركنان زن مورد مطالعه نیز مدیریت را مردانه تلقی می‌كنند و حدود ۱۸ درصد بر این باورند كه زنان جامعه اعتماد و ریشه لازم جهت تصدی پست‌های بالای سازمان را ندارند.
اما سؤال اساسی دیگر این است كه به راستی ریشه وضعیت موجود، كلیشه‌ها و تصورات جنسیتی حاكم در كجاست؟ و چه عواملی سبب شده كه جامعه نتواند از این پتانسیل بالقوه جهت توسعه بیشتر استفاده كند؟
به طور كلی بسیاری از اندیشمندان اجتماعی، عوامل جامعه‌پذیری در هر جامعه را سه عامل خانواده، مدرسه و رسانه‌ها می‌دانند. با نگاهی گذرا در می‌یابیم كه این سه كارگزار عمده باعث تولید و باز تولید این گونه از نگاه‌‌ها در جامعه شده و می‌شوند چنان كه بسیاری از افراد وضعیت موجود در جامعه را امری طبیعی و عادی تصور می‌كنند.
در برخی از خانواده‌های پدرسالار ایرانی، نقش‌ها و رفتارها بر اساس معیارها و ارزش‌های مردانه پایه‌گذاری و الگوسازی شده است و این الگوسازی‌ها قادر به تشخیص و ارج نهادن به نقش اثر بخش زنان در سازمان و جامعه نیست.
این نوع خانواده‌ها زن را موجودی اندرونی، وابسته و مرد را موجودی بیرونی و مستقل بار می‌آورند. این فرهنگ تنها وظیفه و نقش زن را فرزندآوری، نگهداری كودكان، نظافت و پخت و پز ترسیم می‌نماید و فعالیت‌های زنان را تحت الشعاع وظایف خانوادگی قرار می‌دهد و در فعالیتهای سیاسی- اجتماعی نیز نقش زنان به میزان چشمگیری كاهش می‌یابد.
ویژگی‌های رفتاری منتسب و مثبت مردان به مراتب بیشتر از زنان، ویژگیهای اجتماعی‌تر و مبتنی بر هوش و ابتكار غالباً مختص مردان است و ویژگی‌های زنان عمدتاً فردی و غیر پویاست.
همانگونه كه نتایج نشان می‌دهد گاه برخی از الگوی جنسیتی حاكم بر كتب درسی و برنامه‌های آموزشی برداشت‌های سنتی را در اذهان تقویت می‌كند. این امر امكان دارد سبب شود تا دانش آموزان دختر كه زنان آینده جامعه هستند، نیروی خود را دست كم بگیرند و دارای شخصیتی فاقد خلاقیت و اعتماد به نفس شوند و به سوی پذیرش كارهای كم مهارت با وجهه اجتماعی پایین گرایش پیدا كنند. چنانكه گفته شد این عدم اعتماد به نفس در بعضی از زنان وجود دارد به نحوی كه حدود ۱۸ درصد كارهای مدیریتی را مختص مردان و مردان را در این زمینه موفق تر از زنان می‌دانند.
این طرز تفكر و نگرش كه ازبرخی از خانواده‌ها شروع می‌گردد سبب شده نه تنها مردان نگاه سنتی به زنان داشته باشند بلكه اكثر زنان نیز دارای همان نگرش باشند و بسیاری از آنان قابلیت‌های خود را مناسب ایفای نقش‌های اجرایی سطح بالا ندانند.
با توجه به مطالب گفته شده می‌توان راهكارهایی را جهت حل این مسأله و فراهم آوردن شرایط مناسب تر جهت فعال تر نمودن نیمی از جامعه ارائه نمود:

ایجاد فرصت‌های لازم برای تأسیس انجمن‌ها، مؤسسات، سازمان‌ها و به طور كلی مراكز تجمع زنانه برای آگاهی از كم و كیف پتانسیل‌های موجود.

برگزاری دوره‌های آموزشی برای زنان و آشنایی با حقوق خود، فراهم كردن زمینه‌های خودباوری در زنان و آگاه كردن آنها از قابلیت‌ها و توانایی‌های فردی‌شان.

برگزاری سمینارها و تشكیل كارگاه‌های آموزشی برای آشنا شدن مدیران، سیاستگذاران و تصمیم‌گیران با مقوله جنسیتی و فواید حضور مؤثرتر زنان در رده‌‌های بالای تصمیم‌گیری.

تشویق و ترغیب مدیرانی كه از زنان در سطوح بالای سازمانی استفاده می‌كنند و امكان به ثبوت رسانیدن لیاقت آنان را با دادن فرصت‌های لازم فراهم می‌آورند.

معرفی زنان برتر و مقایسه عملكرد آنان با مردان هم‌پایه آنان.

تلاش در جهت تنظیم كتب درسی متناسب با مسائل روز و تأكید بر مفاهیمی چون خانواده مشاركتی.

عمل مسئولان نظام از رئیس جمهور تا نمایندگان مجلس به شعارهای انتخاباتی شان در مورد زنان.

انجام پژوهش‌های علمی در باب مسائل زنان بویژه در مباحث اشتغال، مدیریت و نقش آنان در توسعه كشور.


مراجع


شادی طلب، ژاله. ۱۳۷۹. مدیریت زنان و كنگره زن، دانشگاه، فردای بهتر. توان: مطالبات زنان.
میرزایی، حسینعلی. ۱۳۸۱. بررسی نگرش مدیران و كاركنان ادارات و سازمان‌های شهر تبریز در خصوص علل و موانع عدم حضور زنان در پست‌های بالای سازمانی. استانداری آذربایجان شرقی.
اعزازی، شهلا، ۱۳۸۰ تحلیل ساختاری جنسیت در نگرشی بر تحلیل جنسیتی در ایران. تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
محمدی اصل، عباس. ۱۳۸۱ جنسیت و مشاركت. چاپ اول. تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
ایسپا (مركز افكار سنجی دانشجویان ایران). ۱۳۸۱ بررسی نگرش شهروندان تهرانی در خصوص جایگاه زنان در جامعه.
نویسنده : فتحی، لاله

منبع : روزنامه همشهری،‌ یكشنبه 27 شهریور 1384، سال سیزدهم، شماره 3803، صفحه 10.
منبع: راهکار مدیریت

 




نظرات 0

تعداد کل صفحات : 167 :: 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 >