محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
اقتصاد جنگل در واقع بخشی از اقتصاد منابع طبیعی است.اما بعضی از ویژگیهای جنگل باعث میشود که اقتصاد جنگل بی نظیر باشد:
۱- جنگلها محصولات متفاوتی تولید میکنند که بسیاری از آنها قابل فروش در بازار نیستند مانند محصولات فرعی چوب، ارزش چرا یا شکار. جنگلها همچنین تولید کننده محصولات غیر قابل تبدیل به پول هستند که بوسیله اجتماع ارزش گذاری میشود از قبیل زیبایی مناظر، فضای باز، آب، کنترل سیلاب و تفریحات مخصوص آنها.
۲- بهره برداری از جنگل میتواند خسارات غیر قابل تبدیل به پول وارد سازد. مثلا بهره برداری باعث صدمه به کیفیت آب، صدمه به خاک جنگل، زیبائی شناختی، ماهی گیری و...شود.
۳- به نظر میرسد که جامعه علاقمند به محصولات غیر قابل تبدیل به پول (گزینه ۱) و همچنین علاقمند به کاهش خسارات به جنگل (گزینه ۲) باشد. این مسائل باعث میشود که بین حقوق عمومی و حقوق خصوصی استفاده از جنگل تناقض پیش بیاید.
۴- درخت سرپا بعنوان کارخانه مولد چوب و همچنین بعنوان محصول نهائی است. وقتیکه درخت را برداشت میکنیم پروسه تولید چوب متوقف میشود و خاک و محیط جهت تجدید حیات باقی میماند. ۵- طولانی بودن دوره برداشت درختان.
در نظام سرمایه داری آنالیزهای اقتصادی در جنگل برروی محصولات چوبی انجام میگیرد برای اینکه به راحتی قابل ارزش گذاری هستند. مثلا قیمت ۱ متر مکعب چوب در بازار مشخص است. ولی از دیدگاه اجتماعی، جنگل علاوه بر ارزش محصولات جوبی، محصولات غیر بازاری هم دارد. مانند ارزش حیات وحش، تفریحات جنگل، ارزش حفاظتی جنگل از فرسایش آبی و بادی، تامین آب منابع زیرزمینی و...
منبع : ویکی پدیا
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
اقتصاد سلامت شاخه ای از اقتصاد است که به بررسی منابع کمیاب تخصیص داده شده به بخش سلامت و مراقبتهای بهداشتی درمانی می پردازد. به عنوان مثال، امروزه ثابت گشته است که بدهیهای پزشکی عامل اصلی ورشکستگی در ایالات متحده آمریکا است.به طور کلی، این رشته به مطالعه ساختارها و کارکردهای نظام سلامت و عوامل فردی و اجتماعی تاثیرگذار در رفتارهای مرتبط با سلامت مانند سیگار کشیدن می پردازد.
منبع :
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، Health Economics، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در 17 دسامبر2009).
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
امروزه علم اقتصاد با گسترش و رشد قابل توجه به صورت یک موضوع ریاضی تبدیل شدهاست. ریاضیات موجود در نوشتههای اقتصادی ۵۰ سال گذشته که به عنوان ریاضیات پیش رفته تلقی شده بودند، اکنون از آن به عنوان زبان معمولی تشریح مباحث اقتصادی یاد میشود. ریاضیات در تمام شاخههای مختلف علم اقتصاد و سایر علوم اجتماعی نقش مهمی را ایفا میکند. امروزه کمتر اقتصاددانی وجود دارد که بتواند خود را از کاربرد ریاضیات در تشریح مباحث و مسائل اقتصادی و به خصوص موضوعات نظری اقتصاد که در حقیقت پایهٔ بررسیهای تجربی اقتصاد سنجی در این رشته را تشکیل میدهند، بی نیاز بداند. بنابراین اقتصاد ریاضی را نمیتوان مانند اقتصاد بخش عمومی ویا اقتصاد بینالملل به عنوان شاخهٔ مستقلی از علم اقتصاد تلقی نمود. بلکه باید آن را به عنوان ابزاری برای تحلیل مسائل و پدیدههای اقتصادی به شمار آورد.
اهمیت اقتصاد ریاضی :
از دیرباز، دانش ریاضیات امکانات مناسبی را به منظور ارائهٔ تحلیلهای دقیق، توصیف روابط بین پدیدهها و نیز کاهش خطای پیش بینی در اختیار علوم مختلف قرار دادهاست. ماهیت کمی بیش تر متغیرهای اقتصادی در کنار عواملی مانند لزوم برنامه ریزی و... سبب توسعهٔ کاربرد ریاضیات در اقتصاد گردیدهاست. ساده سازی و رعایت ایجاز و اختصار در ارائهٔ نظریههای اقتصادی و به خصوص دقت بالای این ابزار موجب شدهاست که اقتصاددانان از ریاضیات به عنوان ابزاری به منظور ارائهٔ نظریههایشان استفاده نمایند. بنابراین اقتصاد ریاضی، مانند اقتصادسنجی شاخهای مستقل در دانش اقتصاد مانند اقتصاد خرد یا اقتصاد کلان محسوب نمیشود بلکه اقتصاد ریاضی یک ابزار تحقیق و یک زبان برای ارائهٔ نظریههای اقتصادی به شمار میآید.
برای بیان اهمیت نقش ریاضیات در اقتصاد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کاربرد ریاضیات محض در نظریههای اقتصادی :
در این ارتباط، کافی است به این مطلب اشاره شود که بیشتر اقتصاددانان مهم و برجستهٔ صد سال گذشته، ریاضی دان بودهاند. آلفرد مارشال، ویلیام استانی جونز، نات ویکسل و جان مینارد کینز از جملهٔ این اقتصاددانان هستند. در حالی که اقتصاددانان دیگری نیز وجود دارند که علم اقتصاد را در تحلیلهای خود با منطق آمیختهاند. از جمله میتوان به ژان استوارت میل و ری هارود اشاره کرد. در رابطه با این که چرا زبان ریاضی بر زبان معمول در اقتصاد میتواند مزیت داشته باشد، باید به دلایل زیر اشاره نمود:
الف. اصطلاحات و عبارات ریاضی دقیق بوده و کمتر گمراه کننده اند
در زبان معمول (نوشتاری)، یک واژه ممکن است معانی و تفاسیر مختلفی داشته باشد که هر یک از این تفاسیر مختصر تفاوتی نیز با دیگری داشته باشد، اما نه آن تفاوتی که بتواند در یک مبحث معین، معنی دقیق کلمه را مشخص نماید. بنابراین علاوه بر ابهامی که در معانی واژهها وجود دارد، باید گفت که هر واژه اغلب اوقات حتی هنگامی که به صورت تخصصی از آن استفاده میشود خالی از بار ارزشی نیست. برای مثال کاربرد واژهٔ تعادل در اقتصاد را در نظر بگیرید. این نکته که اقتصاد در حالت تعادل قرار دار، برای بیشتر مردم این مفهوم را خواهد داشت که اقتصاد در یک شرایط مطلوب قرار دارد. منظور از شرایط مطلوب در حقیقت از نظر کارایی اقتصادی و غیرهاست. در مقابل، «عدم تعادل»، نشان دهندهٔ وضعیت نا مطلوب است، در حالی که در عمل چنین نیست. همان طوری که کینز اشاره کردهاست، این امکان وجود دارد که ابهام کاربرد کلمهٔ «تعادل» در اقتصاد به خاطر این است که این کلمه در سطح وسیع، به صورت ناصحیح به کار برده شدهاست. به عنوان مثال در رابطه با بازارها، این کلمه ممکن است بیانگر یکی از وقوع زیر باشد:
۱. طرحها، برنامهها و اهداف خریداران و فروشندگان هر دو به وقوع بپیوندند.
۲. نیازی به این نیست که برنامهها و اهداف خریداران و فروشندگان تجدید نظر شود.
۳. هیچ نیرویی وجود ندارد که باعث شود قیمت و مقادیر مبادله شده را تغییر دهد.
۴. قیمتها و مقادیر مبادله در طول زمان ثابت هستند.
در حالی که باید گفت معنی تعادل در هر یک از حالات فوق به هیچ وجه بیانگر وضعیت تعادل در حالات دیگر نیست. در زبان ریاضیات، وضعیت تعادل را میتوان توسط یک معادلهای که رابطهٔ دقیق بین مجموعهای از متغیرها را نشان میدهد، بیان نمود و این چنین معادلهای دیگر دارای ابهام نبوده و از هر گونه بار ارزشی نیز مصون است.
ب. زبان ریاضی درک و بیان مباحث پیچیده را آسان میسازد
در دنیای واقعی، معمولاً هر متغیر اقتصادی در ارتباط یک طرفه و یا دو طرفه با یک یا چند متغیر دیگر است. برای مثال سطح قیمتها، در نظریههای اقتصاد کلان تحت تاثیر متغیرهایی مانند مخارج دولت، حجم پول، نرخ ارز و... قرار دارد. بدیهی است تجزیه و تحلیل این روابط، به زبان توصیفی و هم چنین ترسیمی با محدودیتهای زیادی روبرو است. معادلات و الگوهای ریاضی، این امکان را فراهم میکند تا نظریه پرداز و یا محقق اقتصاد، روابط بین متغیرها را به نحو ساده و در عین حال دقیق تر بیان نموده و یا مطالعه نماید.
ج. بسیاری از متغیرهای اقتصاد ماهیت کمی دارند
بخش قابل توجهی از متغیرهای اقتصادی، ماهیت کمی دارند. برای مثال متغیرهایی مانند سود، درآمد، هزینهٔ کل، هزینهٔ متوسط و... در اقتصاد خرد و یا متغیرهایی مانند درآمد ملی، صادرات، واردات، نرخ تورم در اقتصاد کلان، کمی و قابل اندازه گیری هستند. به همین دلیل، ماهیت کمی این متغیرها، محاسبه و تعیین آنها را ایجاب میکند.
د. یک انسان اقتصادی یک ریاضی دان است
بیشتر نظریههای اقتصادی بر این فرض بنا شدهاند که افراد و کارگزاران اقتصادی به طور «عقلایی» رفتار میکنند. انتخاب یک عمل توسط یک فردی که عقلایی رفتار میکند، در حقیقت یک تمرین منطق عملی است. هنگامی که این انتخاب با کمیات و ارقام سر و کار داشته باشد، در این صورت میتوان گفت که این رفتار عقلایی در حقیقت یک تمرین ریاضی است. برای مثال، یک مصرف کننده که به صورت عقلایی رفتار میکند؛ به دنبال حداکثر نمودن رضایت خاطر خود با توجه به درآمد معین و قیمت کالاها است. به طوری که او میکوشد تا مقادیری از کالاها را خریداری کند که با توجه به درآمد معین و قیمتهای داده شده، بیشترین مطلوبیت را به دست آورد. بنابراین به علت این که منظور از رفتار یک فرد اقتصادی در حقیقت رفتار فردی است که هم ریاضی دان بوده و هم آشنایی کامل به علم منطق داشته باشد، در این صورت جای تعجب و شگفتی نیست که بیشتر قوانین اقتصادی که بر پایهٔ فرض «عقلایی» بنا شدهاند، اغلب از تفکرات کسانی که در منطق و در ریاضیات تعلیم دیدهاند، سرچشمه گرفتهاست.
کاربرد ریاضیات عملی در تصمیم گیریهای اقتصادی :
روش ریاضیات عملی، اغلب به عنوان روشی به منظور تحلیل روابط بین مقادیر متغیرها و ارزشهای عددی آنها مورد استفاده قرار میگیرد. بیشتر مفاهیم و متغیرهایی که مورد توجه اقتصاددانان است از جمله قیمت، تولید، اشتغال، درآمد، موازنهٔ تجاری و... را میتوان با اعداد اندازه گیری نمود. به همین خاطر است اقتصاددانانی که به مطالعهٔ روابط بین مقادیر اقتصادی میپردازند از ریاضیات عملی استفاده میکنند.
یکی از مزایایی که در رابطه با مطالعهٔ روابطی که بر اساس مقادیر کمی نوشته شدهاند وجود دارد، این است که به هنگامی که رابطهٔ دقیق بین مقادیر مشخص شد، در این صورت میتوان با فرض این که این رابطه در طول زمان ثابت بماند، وضعیت آیندهٔ اقتصاد را نیز پیش بینی نمود. بر اساس همین پیش بینی است که میتوان اهداف اقتصادی در آینده را مورد توجه قرار داده و سپس با ترکیب سیاستهای مختلف، به این اهداف نائل آمد.
برای مثال اگر سیاست اقتصادی و یکی از اهداف اقتصادی این باشد که اشتغال کامل و ثبات در موازنهٔ تجاری هماهنگ با هم وجود داشته باشد، در این صورت رسیدن به این هدف میسر نخواهد بود، مگر آن که اطلاعی از روابط بین متغیرهای مهم اقتصادی با یکدیگر در اختیار داشته باشیم. به عبارت دیگر میبایستی روابط دقیق واردات و صادرات را داشته و علاوه بر آن لازم است سطح درآمدی که در آن اشتغال کامل به وجود میآید، را نیز برآورد کرد. از ترکیب این اطلاعات است که قادر خواهیم بود تا چگونگی رسیدن به هدف فوق را بررسی نماییم. در این مورد به خصوص، اگر فرض کنیم که واردات به طور مستقیم تابعی از درآمد ملی بوده و صادرات متغیری مستقل است، در این صورت میتوان موازنهٔ تجاری را به صورت روابط زیر بیان نمود: واردات: (Z=f(y صادرات: X=Xavg موازنهٔ تجاری: (X-Z=Xavg-f(y حال اگر فرض کنیم که موازنهٔ تجاری با کسری روبرو باشد و اقتصاد نیز در حالت رکود و با بیکاری مواجه باشد، در این صورت میتوان به این نتیجه رسید که چنان چه بخواهیم به اشتغال کامل برسیم، لازم است تولید ناخالص ملی را افزایش داد تا به تدریج بتوان به هدف اشتغال کامل رسید. اما با افزایش تولید ناخالص ملی از طرف دیگر مشاهده میشود که وضعیت تراز تجاری، با فرض ثابت بودن صادرات؛ بدتر خواهد شد. بنابراین مشاهده میشود که رسیدن به اشتغال کامل ممکن است تحت شرایط فوق، عدم تعادل در تراز تجاری را تشدید نماید و این جاست که هماهنگی سیاستهای مختلف با توجه به پیش بینی متغیرهای مهم برای رسیدن به اهداف اقتصادی با اهمیت است. از این مثال میتوان نتیجه گرفت که با به کارگیری ریاضیات، به خوبی میتوان مسائل اقتصادی را مورد تحلیل قرار داد.
کاربرد ریاضیات در تحلیل آمارهای اقتصادی :
استفاده از ریاضیات مقدماتی میتواند به صورت قابل توجهی برای خلاصه کردن و تفسیرهای آماری، اقتصادی و اجتماعی سودمند باشد. ریاضیات پیشرفته نیز در نظریههای اقتصادسنجی که هدف آنها تخمین روابط بین متغیرهای مهم اقتصادی است، کاربرد زیادی دارد. برای مثال بیشتر نتایج سرشماری و بررسیهای آماری در ارتباط با تولید، توزیع و مصرف در اقتصاد که در حقیقت وضعیت اقتصادی، مالی و اجتماعی کشور را توجیه مینماید، را میتوان با استفاده از مفاهیم سادهٔ ریاضی، تجزیه و تحلیل نمود. به عبارت دیگر، انجام محاسباتی از قبیل درصد گیری، میانگین و واریانس و آشنایی با ریاضیات مقدماتی میتواند در تحلیل آمارها مفید باشد.
اقتصاد ریاضی در مقایسه با اقتصاد سنجی :
همان طور که پیشتر اشاره شد، اقتصاد ریاضی یک زبان و یک ابزار برای بیان روابط دقیق بین متغیرهای اقتصادی است. به عبارت دیگر، اقتصاد ریاضی ابزاری است که به وسیلهٔ آن میتوان یک نظریهٔ اقتصادی را در قالب روابط ریاضی بیان نمود. اما باید توجه داشت که روابط بین متغیرها در اقتصاد ریاضی، یک رابطهٔ دقیق است. در یک رابطهٔ اقتصاد ریاضی، نوع روابط وعلامت مورد انتظار پارامترها تعیین میشود. اما برآورد مقدار عددی پارامترها در حوزهٔ مباحث اقتصادسنجی قرار میگیرد. به عبارت دیگر در رابطه با کاربرد ریاضیات در تحلیل آمارهای اقتصادی باید گفت که از کاربرد مفاهیم ریاضی با توجه به نظریههای اقتصادی میتوان بر اساس ارقام دورههای گذشته، روابط بین متغیرهای اقتصادی را برآورد نمود. بنابراین مدلهای اقتصادسنجی، بر اساس مدلهای ریاضی شکل میگیرند که مبنای آنها نظریههای اقتصادی هستند.
منابع :
* اقتصاد ریاضی-دکتر احمد جعفری صمیمی، دکتر امیر منصور طهرانچیان-انتشارات دانشگاه مازندران-۱۳۸۶
* ویکیپدیای انگلیسی
http://en.wikipedia.org/wiki/Mathematical_economics
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
دانش اقتصاد دو شاخه اصلی دارد. اقتصاد خرد و اقتصاد کلان. اقتصاد کلان به بررسی رفتار عمومی بنگاهها و کل نظام اقتصادی میپردازد. موضوع اقتصاد کلان رویه دولتها و روابط اقتصادی ملتهاست.[۱]
اقتصاد کلان در واقع مطالعه و تجزیه و تحلیل پدیدهها و متغیرهای کلی اقتصادی(متغیرهایی مانند سطح کل تولید جامعه و عوامل تشکیل دهندهٔ آن، سطح عمومی قیمت ها، سطح اشتغال، رشد اقتصادی و متوسط دستمزدها برای تمامی کارگران شاغل در اقتصاد)، بررسی روابط بین آنها به منظور پیش بینی و اتخاذ سیاستهای مناسب در آینده، و تصحیح سیاستها و تصمیمات اقتصادی گذشته است.[۲]
اهمیت مطالعهٔ اقتصاد کلان :
چون اقتصاد کلان مطالعهٔ متغیرهای اقتصادی در سطح کل یا جامعه است و از طرفی مسائل اقتصادی در سطح جامعه در بسیار موارد ابعاد غیر اقتصادی، به خصوص اجتماعی-سیاسی و حتی بینالمللی به خود میگیرند، بنابراین مطالعهٔ اقتصاد کلان از این نظر نیز اهمیت مییابد.[۳]
منبع :
1. اقتصاد چیست؟، محمد مهدی بهکیش، نشر نی، چاپ دوم،۱۳۸۱
2. تئوری اقتصاد کلان 1، صفحه 10، مؤلف: محمود روزبهان، شابک: 964 - 437 - 034 - 1، انتشارات گیلان، چاپ سی و سوم، 1387
3. تئوری اقتصاد کلان 1، صفحه 11، مؤلف: محمود روزبهان، شابک: 964 - 437 - 034 - 1، انتشارات گیلان، چاپ سی و سوم، 1387
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
اقتصاد مهندسی از شاخههای علم اقتصاد است و از روشهای تحلیلی که در برآورد هزینه و تعیین ارزش سیستمها، فرآوردهها و خدمات به کار میروند، گفتگو میکند.
موفقیت در حل مسائل مهندسی غالبا به توانایی و بررسی هر دو عامل اقتصادی و فنی وابستهاست. مهندسان باید مسئولیت تفسیر اقتصادی کار خود را خود بر عهده گیرند. برای بر قرار کردن ارتباط بین جنبههای فنی و اقتصادی کارهای مهندسی، تسلط یافتن مهندسان بر مفاهیم بنیانی تحلیلهای اقتصادی لازم است.
اقتصاد مهندسی، مجموعه تکنیک هایی است که فرآیند مقایسه بین گزینه های قابل انتخاب را بر پایهٔ اصولی اقتصادی، ساده سازی می کند. اقتصاد مهندسی در واقع ابزاری برای انتخاب بهترین یا به عبارتی مقرون به صرفه ترین گزینه از میان گزینه های پیش روی مهندسین است. به عبارت دیگر، اقتصاد مهندسی، ابزار اصلی تصمیم گیری مهندسین در پروژه هاست. مباحث علمی و فنّی مطرح شده در طول دوره های تحصیلیِ رشته های مهندسی، گزینه های مختلفی را برای انجام امورِ محوّل شده به مهندسین، پیش روی آنها گذارده که همگی به لحاظ فنّی و مهندسی قابل اجرا هستند. امّا، این اقتصاد مهندسی است که مشخص می کند از میان گزینه های مختلفِ قابل اجرا از لحاظ فنّی، کدامیک به لحاظ اقتصادی توجیه پذیر بوده و کدامیک فاقد توجیه اقتصادی است. به بیان دیگر، اگر قابلیت فنّی اجرای گزینه ها و پروژه های مهندسی، شرط لازم انجام آنهاست، قابلیت مالی یا همان «توجیه اقتصادیِ» آنها نیز شرط کافی در اجرای آنها خواهد بود. اقتصاد مهندسی به طور مشخص، به مقولهٔ دوم که همان بررسی توجیه پذیری اقتصادیِ گزینه های پیش روی مهندسین است، می پردازد.
نیاز به اقتصاد مهندسی از زمانی احساس شد که مهندسین به تجزیه و تحلیل اقتصادیِ تصمیمات مربوط به پروژه های مهندسی روی آوردند. اقتصاد مهندسی در حقیقت، قلب تپندهٔ فرآیند تصمیم گیری است. تصمیمات مورد بحث در اقتصاد مهندسی، دربردارندهٔ عناصری اساسی از قبیل جریان های نقدی پول، زمان و نرخ های بهره هستند. در نهایت، اقتصاد مهندسی کمک می کند تا با استفاده از روش های منطقی و ریاضیاتی، تصمیم گیری های بهتر و اقتصادی تری صورت گیرد.
در تعریف اینکه اقتصاد مهندسی چه چیزی است، مفید خواهد بود که بدانیم اقتصاد مهندسی چه چیزی نیست. اقتصاد مهندسی، فرآیند یا روشی برای تعیین اینکه چه گزینه هایی برای انتخاب وجود دارند، نمی باشد. بلکه برعکس، رسالت اقتصاد مهندسی، دقیقاً بعد از مرحلة شناساییِ گزینه های قابلِ انتخاب، شروع می شود. اگر بهترین گزینه واقعاً گزینه ای باشد که مهندس، آن را به عنوان یک گزینهٔ قابلِ انتخاب، شناسایی نکرده باشد، در این صورت بدیهی است که استفاده از تمام ابزارهای تحلیلیِ اقتصاد مهندسی، به انتخاب آن گزینه منجر نخواهد شد.
گزینه های قابلِ انتخاب در امور مهندسی، معمولاً دربردارندهٔ مواردی از قبیل هزینهٔ خرید(هزینهٔ اولیه)، عمر مفیدِ پیش بینی شده، هزینه های سالانة نگهداری دارایی ها(هزینه های عملیاتی و نگهداری دارایی ها)، ارزش فروش مجددِ پیش بینی شده(ارزش اسقاطی)، و نرخ بهره می باشد. بعد از جمع آوری آمار، ارقام و برآوردهای مربوطه، تحلیل اقتصاد مهندسی می تواند راهنمای تعیین بهترین گزینه از دیدگاه علم اقتصاد باشد.
منابع :
بلنک، لیلند تی، و آنتونی جی تارکوئین. مبانی اقتصاد مهندسی. ترجمهٔ سیدعلی زیتون نژاد موسویان. تهران: آوای نور، 1389. ISBN 978-600-5413-17-5، خانهٔ کتاب.
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
اقتصاد خرد شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعه منحصر به فرد اقتصاد، تجزیه و تحلیل بازار، رفتار مصرف کنندگان و خانوارها و بنگاهها میپردازد و اساس آن مدلهای ریاضی است.اقتصاد خرد شاخهای از علم اقتصاد است که به چگونگی رفتار انسانها و انتخاب هایشان در سطح واحدهای خرد یا کوچک اقتصادی مانند یک فرد، یک بنگاه، یک صنعت یا بازار یک کالای خاص میپردازد و به چگونگی تعامل بین خریداران و مصرف کنندگان و عوامل موثر در انتخاب خریداران میپردازد به طور خاص اقتصاد خرد به الگوی عرضه و تقاضا برای کالاها و خدمات و همچنین تعیین قیمت خروجی در بازارهای خاص میپردازد و به طور معمول در بازار هایی که در آن کالاها در حال خرید و فروش هستند کاربرد دارد .
تفاوت بین اقتصاد خرد و کلان :
علم اقتصاد به دو بخش اقتصاد خرد و اقتصادکلان تقسیم میشود .اقتصاد کلان به مطالعه رفتار اقتصاد به عنوان یک صنعت کامل میپردازد و فقط در شرکتهای خاص مورد برسی قرار نمی دهد .این نگاه به پدیدههای اقتصادی گسترده ای مانند تولید ناخالص ملی، تورم، بیکاری، و سطوح قیمتها میپردازد . اقتصاد خرد نگاهی متمرکز در تئوریهای اساسی عرضه و تقاضا دارد این که چه مقدار از چیزی را برای تولید و چه مقدار را برای هزینه در نظر بگیریم را مورد بررسی قرار میدهد .
در حالی که این دو شاخه اقتصاد به نظر میرسد از هم متفاوت باشند اما کاملا به هم وابسته و مکمل یکدیگرند و بسیاری از مسایل اقتصادی تداخلی از این دو مطالعه هستند .به عنوان مثال با افزایش نرخ تورم قیمت مواد اولیه افزایش می یابد و این به نوبهٔ خود در قیمت نهایی کالاها تاثیر گذار است .
اهداف اقتصاد خرد :
یکی از اهداف اقتصاد خرد بررسی بازار و برقرار کردن یک رابطهٔ نسبی پولی بین کالاها و خدمات است. همچنین به بررسی موارد شكست بازار (مواردي كه بازار قادر به تولید نتیجهٔ مطلوب و در خور نبوده اند) میپردازد. تئوری هایی را برای داشتن یک بازار رقابتی شرح میدهد.
در نظریه عرضه و تقاضا معمولاً فرض بر این قرار داده میشود که فضا کاملا رقابتی است . این بدین معناست که خریداران و فروشندگان بسیاری در بازار وجود دارند و هیچ کدام از آنها نمی توانند بر قیمتها تاثیر بگذارند . درمعالات زندگی واقعی این فرض با مشکل مواجه است زیرا بسیاری از خریداران و فروشندگان این توانایی را دارند که بر قیمتها تاثیرگذار باشند . در خصوص نظریهٔ عرضه و تقاضا در اغلب موارد تجزیه و تحلیل پیچیده ای نیاز است تا بتوان یک مدل عرضه و تقاضا ارائه داد.
زمینههای مهم در علم اقتصاد خرد
شامل برقراری تعادل عمومی، انتخاب تحت عدم اطمینان, تئوری بازیها و در نظر گرفتن کشش عرضه و تقاضا درون سیستم بازار است .
منابع:
ویکیپدیای انگلیسی http://en.wikipedia.org/wiki/Microeconomics
Mas-Colell, Andreu, Michael D. Whinston & Jerry R. Green: Microeconomic Theory; Oxford University Press.
اقتصاد چیست؟، محمد مهدی بهکیش، نشر نی، چاپ دوم،۱۳۸۱
Rubinstein, Ariel: Lecture Notes in Microeconomic Theory; Princeton University Press
طبیبیان، محمد: اقتصاد خرد پیشرفته (مباحثی از مبانی نظری و کاربرد آن)؛ انتشارات پیشبرد.
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
اقتصادسنجی با مطالعهٔ نظاممند پدیدههای اقتصادی با استفاده از دادههای مشاهدهشده سر و کار دارد.[۱] به عبارتی، اقتصادسنجی علم تحلیلهای آماری از مدلهای اقتصادی است.[۲] همانطور که راینار فریش در اولین شماره مجله ایکانامتریکا توضیح میدهد یکی شدن آمار، تئوری اقتصادی و ریاضیات است که اقتصادسنجی را میسازد.[۳]
اگرچه بسیاری از روشهای اقتصادسنجی کاربرد مدلهای آماری را بیان میکنند، اما بعضی شاخصههای ِ خاص ِ دادههای اقتصادی سبب تمایز اقتصادسنجی از سایر شاخههای آمار میشود. دادههای اقتصادی عمدتا مبنی بر مشاهده هستند و نه بهدستآمده از آزمایشهای کنترلشده. از آنجا که واحدهای اقتصادی در تعامل با یکدیگر عمل میکنند، دادههای مشاهدهشده نشان از یک تعادل اقتصادی پیچیده هستند و نه ناشی از یک رفتار ِ سادهٔ ارتباطی ناشی از تقدم و یا تکنولوژی. از این رو اقتصاد سنجی روشهایی برای شناسایی و تخمین ِ مدلهای با چند مجهول را ایجاد میکند. این متدها به محقق اجازه میدهند که استنتاجی علیمعلولی در شرایطی غیر از شرایط آزمایشی ِ کنترلشده ارائه دهد.[۴]
...
ادامه مطلب
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
اقتصاد منابع طبیعی به عرضه، تقاضا و تخصیص منابع میپردازد. در واقع زیز شاخهای از اقتصاد است که به بحث استخراج منابع میپردازد. هدف اصلی از اقتصاد منابع طبیعی شناخت نقش منابع در اقتصاد و بهره برداری بهینه از منابع جهت توسعه پایدار میباشد تا این منابع برای نسلهای بعدی هم باقی بماند. توسعه پایدار الگوئی برای بهره برداری از منابع هست بطوریکه علاوه بر بهره برداری از منابع، حفاظت از منابع را هم بر عهده دارد تا این منابع برای نسلهای آینده تضمین میگردد. این علم به اثرات متقابل اقتصاد انسانی و اکوسیستم میپردازد. به این اصل تمرکز مییابد که با توجه به محدودیتهای اکولویکی از چه شیوهای از منابع استفاده اقتصادی بشود. اقتصاد منابع طبیعی بطور سنتی روی بهره برداری بهینه ازجنگلها، مراتع، آبزیان و منابع معدنی بحث میکند. ولی امروزه علاوه بر این مسائل، به مسائل جدیدی از قبیل تغییرات آب و هوائی، اثرات کشاورزی بر محیط زیست، شهر نشینی، اقتصاد انرژی و ارزشیابی محصولات غیر بازاری میپردازد.
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
اقتصاد محیط زیست به طور کلی رابطه بین آثار اقتصاد بر محیط زیست و آثار محیط زیست بر اقتصاد را بررسی میکند.
اقتصاد و محیط زیست، از طریق دو جریان با یکدیگر در ارتباط هستند. منابع تجدیدپذیر و پایانپذیر در حال حرکت از محیط زیست به سوی اقتصاد هستند و از سوی دیگر، اغلب پسماندهای محصولات که به وسیلهٔ فعالیتهای اقتصادی تولید میشوند، در حال حرکت از اقتصاد به محیط زیست هستند. هنگامی که جریانات مواد و ضایعات از ظرفیت و قابلیت واقعی محیط تجاوز میکند، ظرفیت منابع طبیعی و زیستمحیطی کاهش مییابد. جریان سریع منابع پایان پذیر به درون چرخه اقتصادی این خطر را به وجود میآورد که ذخیره منابع پایانپذیر ممکن است سریعتر تمام شود.
هنگامی که جریان منابع تجدیدپذیر نیز به سوی چرخه اقتصادی، از نرخ تجدید و احیا این منابع تجاوز میکند باعث کم شدن بهرهوری منابع میشود و احتمال انقراض آن افزایش مییابد. انتشار پسماندها اضافه بر ظرفیت محیط زیست، احتمال فرسایش منابع طبیعی را افزایش میدهد، کاهش و فرسایش سریع منابع پایانپذیر باعث افزایش یافتن بهرهبرداری منابع تجدیدپذیر خواهد شد و همچنین افزایش انتشار پسماندها اضافه بر ظرفیت محیط زیست، عموماً نشاندهندهٔ این است که اقتصاد به سوی وابستگی بیشتر به سوی محیط زیست در حرکت است.
از آنجا که مقیاسهای سنتی اندازهگیری کارایی اقتصادی، تغییرات در اندازهٔ منابع طبیعی و زیستمحیطی را مورد محاسبه قرار نمیدهند، این مقیاسها، مقیاسهای ضعیفی جهت اندازهگیری پایداری بلندمدت اقتصاد میباشند. حسابداری منابع طبیعی و محیط زیست، ناکارایی مقیاسهای سنتی در اندازهگیری کارایی اقتصاد را به وسیلهٔ محاسبهٔ تغییرات ذخایر منابع طبیعی اصلاح میکند.
محور : زیر شاخه های علم اقتصاد
اقتصاد کشاورزی، در جهان امروز یکی از مشکلات اساسی بشر تأمین نیازهای غذایی است، به گونهای که امنیت غذایی به عنوان یکی از اهداف مهم سرلوحه برنامههای دولتها قرار گرفتهاست. بدون شک به منظور نیل به امنیت غذایی علاوه بر اتخاذ سیاستهای مطلوب و برخورداری از منابع کافی باید تولید کشاورزی به گونهای باشد که تمامی نیازهای جامعه را برآورده کند. از سوی دیگر تولید کشاورزی خود نیازمند دو گروه عوامل تولیدی میباشد:
1. عوامل فیزیکی تولید از قبیل: زمین، بذر، آب، نیروی کار و غیره که وجود آنها از نظر کمی و کیفی شرط لازم تولید است
2. عوامل غیرفیزیکی تولید که ریشه در مدیریت و اقتصاد کشاورزی دارند.
با توجه به اهمیت و ضرورت مدیریت و اقتصاد کشاورزی، این عامل به عنوان شرط کافی تولید تلقی میگردد. بنابراین به منظور تولید کشاورزی مطلوب و بهینه، وجود عوامل فیزیکی و غیرفیزیکی تولید در کنار یکدیگر لازم و ملزوم هم میباشند.
مهندسی اقتصاد کشاورزی
تعریف و هدف
اقتصاد کشاورزی به مجموعهای از علوم و روشها اطلاق میشود که عوامل اقتصادی موثر در امور کشاورزی، روابط اقتصادی موجود بین عوامل تولید کشاورزی و کاربرد اصول اقتصادی را در تولید و توسعه کشاورزی مورد بحث و بررسی قرار میدهد و این امکان را به کشاورز میدهد که با مقدار زمین سایر لوازمی که در اختیار دارد سود بیشتری بدست اورد. به بیان دیگر اقتصاد کشاورزی عبارت از کاربرد اصول و نظریههای اقتصاد عمومی در فرآیند تولید، مبادله، توزیع و مصرف مواد غذایی و مواد خام اولیه مورد نیاز سایر بخش هاست. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که اقتصاد کشاورزی، روشهای چگونگی استفاده مطلوب و بهینه از منابع طبیعی در بخش کشاورزی را از طریق شیوهها و ابزار کارآمد خود مورد مطالعه قرار میدهد. هدف از ایجاد این رشته، تربیت نیروهای متخصص و کارآمدی است که بتوانند با تکیه بر دانش و اندوختههای علمی و تجارب عملی خود به عنوان کارشناس اقتصاد کشاورزی به تهیه و تدوین طرحهای توسعه کشاورزی و ارزیابی اقتصادی آنها در سطوح مختلف منطقهای و یا ملی بپردازند و همچنین از طریق بکارگیری روشهای تجزیه و تحلیل کمی و ارائه مدلهای ریاضی در حل مسائل و مشکلات تولید، توزیع و یا مصرف مواد غذایی و مواد خام، راهکارهای مناسبی را ارائه مینمایند. متخصصان اقتصاد کشاورزی در فعالیتهای آموزشی و تحقیقاتی مرتبط با مسائل اقتصادی بخش کشاورزی نیز میتوانند همکاری نمایند.
اهمیت و جایگاه در جامعه :
با عنایت به اهمیت تولید کشاورزی در امنیت غذایی جامعه و نیز ضرورت توجه به ابعاد اقتصادی تولیدو با توجه به این که کشاورزان در این زمینه اطلاع کمی دارند(به خصوص کشاورزان ایران) اقتصاد کشاورزی به عنوان یکی از شاخههای علوم کشاورزی از حدود یک قرن پیش در کنار سایر رشتههای کشاورزی به تدریج مطرح شد و با سیر تکاملیاش امروزه به شکل یک دانش منسجم و مدرن در مراکز آموزش عالی و تحقیقاتی در اختیار مشتاقان علم و جامعه کشاورزی قرار گرفتهاست. در عرصه فعالیتهای زراعی، حضور متخصصانی که علاوه بر دانش کشاورزی، اصول علم اقتصاد را نیز فراگرفته باشند و بتوانند با استفاده از تجربیات و دانش خود، در زمینه برنامهریزی و تهیه طرحهای تولیدی محصولات کشاورزی بطور اقتصادی فعالیت کنند، از ضروریات تحول کشاورزی کشور است و این امر، جایگاه و اهمیت رشته مهندسی اقتصاد کشاورزی را به خوبی مشخص میکند. وبا توجه به این که امروزه یکی از راههای تحت سلطه در آوردن کشورها وابسته کردن از طریق مواد غذایی است.
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
اقتصاد سیاسی عبارتست از علم قوانین تولید و توزیع نعمات مادی در مراحل مختلف تکامل جامعه انسانی. به تدریج با رشد جامعه و مناسبات اجتماعی و اقتصادی اهمیت علم اقتصاد نیز بیشتر شد[۱].
اقتصاد سیاسی یک روش مطالعه علمی درباره پدیدههای اجتماعی است. این رهیافت بر وجود ارتباط میان مولفههای سیاسی و اقتصادی در شکل دادن به پدیدههای اجتماعی مبتنی است. به همین دلیل اگرچه اغلب زیرمجموعه علم اقتصاد دانسته میشود، باید آن را چیزی فراتر از علم اقتصاد محض دانست؛ اقتصاد سیاسی Political Economy یا به شکل اختصاری PE است، اما علم اقتصاد Economics. مثلاً برای تحلیل رفتار انتخاباتی طبقات مختلف به منافع اقتصادی آن طبقات رجوع میشود و یا تأثیر اقتصادی یک تصمیم گیری سیاسی مورد مطالعه قرار میگیرد[۱].
اقتصاد سیاسی شاخهای است از علوم اجتماعی که قوانین مربوط به تولید و توزیع درآمد و ثروت و اثرات آنرا در مراحل مختلف رشد و توسعه جامعهٔ بشری مورد بررسی قرار میدهد. اغلب مباحثی که امروزه در علم اقتصاد مورد بررسی قرار میگیرد، در گذشته در قلمرو اقتصاد سیاسی بطور پراکنده مطرح میشدهاست. نخستین بار، اصطلاح اقتصاد سیاسی توسط پیروان مکتب مرکانتیلیسم (سوداگری) عنوان گردید و سپس مورد بحث علمای کلاسیک اقتصاد نظیر پتی [۲] و کنه [۳] آدام اسمیت، دیوید ریکاردو [۴] و سی [۵] قرار گرفت.
اقتصاد سیاسی کلاسیک سرمایه داری طی جریان تکامل شیوه تولید سرمایه داری پدید میآید که نمایندگان برجسته آن نظیر آدام اسمیت و دیوید ریکاردو گامهای مهمی در راه درک قوانین تولید و توزیع اجتماعی نعمات مادی برداشتند. این مکتب پایههای تحقیق علمی اقتصاد سرمایه داری را شالوده ریزی کرد ولی این مکتب نظام سرمایه داری را بدون نقص و جاودانی میانگاشت و مدافع بورژوازی بود که در دوران اولیه تکاملش با فئودالیسم مبارزه میکرد و نقش مترقی داشت.[۱]
اواخر قرن هفدهم و اوائل قرن هیجدهم میلادی دوران شکفتگی این مکتب در انگلستان و فرانسه بود. بهترین نمایندگان اقتصاد سیاسی کلاسیک بورژوازی در این دوران طی مبارزه خود با مبادی قرون وسطایی و فئودالی اقتصاد، استقرار اقتصاد سرمایه داری و امحاء مقررات فئودالی را درحیات اقتصادی طلب میکردند و از این راه میخواستند طبیعی بودن قوانین اقتصادی و به عبارت امروزی عینی بودن این قوانین را اثبات کنند و به همین جهت هم به تجزیه و تحلیل شیوه تولید سرمایه داری و قوانین درونی آن پرداختند. آنها اساس تئوری ارزش بر پایه کار را تدوین کرده و بر این اساس مقولاتی نظیر بهره مالکانه و بهره و سود را توضیح میدادند[۱].
دیوید ریکاردو حتی در این تجزیه و تحلیل به وجود تناقض بین دستمزد و سود پی برد که خود اساسی برای درک تضاد سرمایه داری به شمار میرود. درباره اهمیت این کتاب باید گفت که یکی از منابع سه گانه مارکسیسم را همین تئوری تشکیل میدهد که به نحوی انتقادی و خلاق از جانب مارکس مورد استفاده قرار گرفت و در ضمن نقایص آن نشان داده شد[۱].
پانویس :
1. جوانشیر، اقتصاد سیاسی
2. Petty
3. Quesnay
4. David Ricardo
5. Say
محور : زیرشاخه های علم اقتصاد
فایننس علم مدیریت وجوه است. به طور کلی زمینه های فایننس امور مالی و کسب و کار، تأمین منابع مالی شخصی و عمومی است. فایننس شامل پس انداز در پول و اغلب شامل وام و زمینه معاملات مالی با مفهوم زمان، پول، ریسک و چگونگی ارتباط آنها است. همچنین فایننس به چگونگی صرف پول و بودجه می پردازد. یک شکل از فایننس مربوط به افراد و سازمان های تجاری است که پول خود را در بانک قرار میدهند. بانک سپس از این پول به افراد دیگر و یا شرکت های بزرگ برای مصرف و یا سرمایه گذاری وام می دهد و بهره بالاتری را دریافت می کند.
منبع : اقتصاد چیست؟، محمد مهدی بهکیش، نشر نی، چاپ دوم،۱۳۸۱