لشكري محمد*
 
* دانشگاه آزاد اسلامي، واحد نيشابور
 
 

بين اقتصاددانان در مورد تاثير متغيرهاي پولي بر متغيرهاي واقعي اختلاف نظر وجود دارد. برخي از اقتصاددانان معتقدند تغيير حجم پول فقط توليد اسمي را تحت تاثير قرار مي دهد و بر متغيرهاي واقعي اقتصاد نظير اشتغال واقعي، توليد واقعي و رشد اقتصادي واقعي تاثيري ندارد. برخي ديگر معتقدند به علت وجود توهم پولي در عوامل اقتصادي متغيرهاي پولي مي توانند در کوتاه مدت و حتي در بلندمدت نيز متغيرهاي واقعي را تحت تاثير قرار داده و رشد اقتصادي را افزايش دهند. در مقاله حاضر نظريه هاي مختلف اقتصادي در اين خصوص مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار مي گيرد و با استفاده از آمار و اطلاعات موجود اين نظريه ها در خصوص اقتصاد ايران مورد آزمون قرار مي گيرد. اين مقاله از نوع تحليلي و تجربي است زيرا با استفاده از مشاهدات تجربي و مدل هاي آماري به تحليل وقايع مي پردازد. روش تحقيق اين پژوهش توصيفي است.
اين پژوهش با رويکرد پول گرايان به بررسي خنثي بودن و يا خنثي نبودن پول طي دوره 1338 تا 1387 در اقتصاد ايران مي پردازد. نتايج پژوهش نشان مي دهد که در مجموع بين متغيرهاي واقعي اقتصاد (توليد و اشتغال) و حجم پول رابطه معناداري وجود ندارد و سياست هاي پولي در ايران خنثي است. در اقتصاد ايران، توليد ناخالص داخلي واقعي به جز سال هاي اخير داراي نوسانات شديد نيست و داراي يک مسير طبيعي است. نرخ بيکاري داراي نوسانات بسيار زيادي است و داراي نرخ طبيعي نيست.
 
كليد واژه: سياست پولي، خنثي بودن پول، متغيرهاي واقعي، متغيرهاي پولي، پول گرايان

 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 5 فروردین 1391  | 12:47 PM | نویسنده : قاسمعلی

 
محمدزاده پرويز,بهبودي داوود,فشاري مجيد,ممي پور سياب
 
هدف اصلي اين مطالعه، تخمين تابع تقاضاي خارجيان براي گردشگري در ايران طي سال هاي 1385-1350 مي باشد. براي اين منظور مدل تحقيق با استفاده از رهيافت پارامتر متغير در طول زمان (TVP) و روش کالمن- فيلتر برآورد شده است.
نتايج تخمين مدل دلالت بر اين دارد که کشش هاي درآمدي، قيمتي و عادات رفتاري و انتظاري داراي تغييرات منظم و ثابت طي زمان بوده و به تدريج تغييرات آنها طي زمان کاهش مي يابد. همچنين کشش درآمدي تقاضاي خارجي گردشگري در ايران در مقايسه با کشش هاي قيمتي و عادات رفتاري بيشتر مي باشد. کشش درآمدي تخمين زده شده نشان مي دهد که تقاضاي گردشگري خارجيان در ايران يک کالاي نرمال بوده و از طرف ديگر کشش قيمتي نيز حاکي از آن است که اين کالا، کالاي کم کشش مي باشد. علاوه بر اين، تقاضاي گردشگري ايران با متغير مجازي جنگ رابطه معکوس داشته که نشان مي دهد با وقوع بحران جنگ، تقاضاي خارجيان براي گردشگري در ايران کاهش يافته است.
 
كليد واژه: تقاضاي گردشگري، رهيافت TVP، کالمن فيلتر، ايران

 



نظرات 0


اكبريان رضا,فام كاو مهسا
 
 در اين پايان نامه چگونگي ارتباط بين رشد و نابرابري درآمد در کشور ايران با در نظر گرفتن مخارج آموزشي دولت به عنوان يک عامل واسطه مورد بررسي قرار مي گيرد. براي اين منظور از يک الگوي سيستم معادلات همزمان استفاده شده است و روش حداقل مربعات دو مرحله اي به عنوان روش مناسب براي برآورد آن انتخاب شده است. داده هاي مورد استفاده در اين برآورد از نوع سري زماني و مربوط به سال هاي 1353 تا 1384 مي باشد.
در سيستم معادلات مخارج آموزشي دولت و نرخ رشد اقتصادي متغيرهاي وابسته و متغيرهاي تراکم جمعيت، سرمايه انساني، مخارج آموزشي سال هاي گذشته دولت و نابرابري درآمد متغيرهاي توضيحي مي باشند. نتايج حاصل از برآورد نشان مي دهد که متغير نابرابري درآمد با واسطه و بدون واسطه مخارج آموزشي دولت ارتباط منفي با نرخ رشد اقتصادي در ايران دارد. همچنين مخارج آموزشي دولت نيز با نرخ رشد اقتصادي رابطه منفي دارد. اما مخارج آموزشي سال هاي گذشته دولت با واسطه مخارج آموزشي دولت، ارتباط مثبتي را با نرخ رشد نشان مي دهد. البته اين نتيجه با توجه به اين که اثر مخارج آموزشي سال هاي گذشته دولت بدون واسطه مخارج آموزشي دولت در رابطه با نرخ رشد معني دار نشده است، بايد با احتياط بيان گردد.
 
كليد واژه: نابرابري درآمد، رشد اقتصادي، مخارج آموزشي دولت، سيستم معادلات همزمان

 



نظرات 0
 
 
فلاحي فيروز,دهقاني علي
 
 
 

در حالي که سابقه مطالعات و وضع قوانين ضد انحصار و تسهيل رقابت در دنيا به بيش از 120 سال ميرسد، اما اين مساله در ايران سابقه طولاني ندارد و از تصويب قانون تشويق رقابت و شکل گيري شوراي رقابت در ايران زمان زيادي نميگذرد. با اين حال اختصاص يک فصل از قانون برنامه چهارم توسعه ج.ا.ا به رقابت پذيري فعاليت هاي اقتصادي، حاکي از اهميت اين موضوع در اقتصاد ايران است.
اين مطالعه به ارزيابي تاثير درجه تمرکز و هزينه هاي تبليغات بر سودآوري در بخش صنعت ايران مي پردازد. براي اين منظور از داده هاي مربوط به کارگاه هاي صنعتي ده نفر کارکن و بالاتر طي سال هاي 1381-1374 استفاده شده و مدل اقتصاد سنجي با استفاده از تکنيک داده هاي تابلويي پويا
DPD) ) برآورد گرديده است. نتايج اين مطالعه حاکي از آن است که نرخ سودآوري در صنايع متمرکز و انحصاري ايران بالاتر بوده و تبليغات نيز اثر مستقيمي بر سودآوري صنايع ايران داشته است.

 
كليد واژه: رقابت، انحصار، درجه تمرکز، سودآوري، هزينه هاي تبليغات، تکنيک داده هاي تابلويي پويا DPD
 
 
 


نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 11:56 PM | نویسنده : قاسمعلی

امروز می خواهیم به موضوعی بپردازیم که مهمترین موضوع اقتصاد اسلامی  و مهمترین تفاوت میان اقتصاد اسلامی و اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد کمونیستی و اقتصاد میانه است. مفهوم مالکیت از جمله مفاهیم چالش برانگیزی است که در مکاتب مختلف تفاوت فاحش در تعریف آن وجود دارد. در جستار ارائه شده سعی نمودیم به برخی از این موضوعات اشاره مختصری داشته باشیم.


اقتصاد اسلامی

اصل نخستی که به آن تاکید می کنیم و خود مهمترین مساله است، مفهوم مالکیت است. مالکیت در اسلام امانت و مسئولیت است. از همین رو در اسلام درباره مالکیت و چگونگی آن یعنی حقوق مالکیت، خرید، فروش، حرمت ربا، حرمت احتکار، وصیت و ارث احکامی وجود دارد.

مالکیت در مفهوم سرمایه داری آن، یعنی تصرف تام حقوقی در هر چیز، حال آنکه در اسلام این مالکیت از آن خداست.مالکیت در اسلام امانت است. پروردگار به ما تاکید می کند و می فرماید که آنچه داری امانتی است نزد تو؛ در آن تصرف کن از آن مراقبت کن، و در چارچوبی مشخص آن را مصرف کن. پس مالکیت در اسلام امانت، مسئولیت و وظیفه است.

زمینه اقتصادی برایدئولوژی استوار است. طبعاً این مساله جدیدی در اسلام نیست و به اسلام هم مختص نیست. هر اقتصادی بر فلسفه ای بنا نهاده شده است. زیرا اقتصاد بر عدالت بر توزیع و بهترین صورت مالکیت و بهترین روش کسب ملک متکی است. پس اگر اقتصاد بر فلسفه ای بنا نهاده شده است، یعنی اینکه ریشه های ایدئولوژیک دارد و اقتصادی سازگار و هماهنگ است، زیرا که همه احکام از اندیشه ای سرچشمه می گیرد.

اقتصاد کمونیستی مارکس و نظام اجتماعی سوسیالیسم، هر دو، بر یک زمینه ایدئولوژیک بنا نهاده شده اند، که همان ماتریالیسم دیالکتیک است. ماتریالیسم به معنای انکار ماورائ حس و ماده است.

زمانی که اقتصاد کمونیستی را در جهان مطرح کردند و در اندیشه هایشان مالکیت فردی را بی اعتبار ساختند، گفتند که اسلام مالکیت فردی را تایید می کند. برخی دیگر گفتند که مالکیت فردی احتکار و استثمار است. در نگاه مارکس مالکیت دزدی است. در اینجا کشمکشی ایجاد شد. علت نزاع این بود که مالکیت در اسلام بنا بر مالکیت سرمایه داری فهمیده شد.

مالکیت به معنای سرمایه داری در اسلام وجود ندارد. معنای این سخن این است که از نظر اسلام وقتی که می گوییم، من مالک هستم، مردم اختیار دار اموال خود هستند، و من این شئ رادر اختیار دارم، مفهوم آن با مالکیت در سرمایه داری متفاوت است. مالکیت در اصطلاح اسلام فقط از آن خداوند است. کسی نمی تواند مالک چیزی به معنای سرمایه داری آن شود. زیرا که مالکیت در سرمایه داری به معنای اختیار تام است. شما در روزنامه ها خواندید که شخصی اموال اش را برای سگی به ارث گذاشت. مالکیت در اصطلاح غربی و سرمایه داری آن به معنای اختیار تمام و کامل است. سپس اقتصاد سوسیالیستی سر بر می آورد و می گوید مالکیت به این معنی دزدی است.

مالکیت در اسلام به معنای مسئولیت و وظیفه است. مالک موظف است املاک خود را اداره کند. باید با اشتیاق از آن نگهداری کند، زیرا او مالک است.

مالکیت در اسلام به معنای اختیارداری تام و کامل وجود ندارد.من نمی توانم هر گونه که بخواهم و بی هیچ مسئولیتی در اموال ام تصرف کنم. اما مالکیت در غرب هیچ محدودیتی ندارد، یعنی اگر بخواهم می توانم مالی را احتکار نمایم و هر گاه گران شد آن را به قیمت دلخواه ام بفروشم. در حالی که احتکار در اسلام حرام است.

مالکیت در اسلام به معنای مسئولیت و وظیفه است. مالک موظف است املاک خود را اداره کند. باید با اشتیاق از آن نگهداری کند، زیرا او مالک است. نمی تواند اموال خود را احتکار کند، از بین ببرد، به دریا بریزد، برای سگی به ارث بگذارد و یا هر گونه که بخواهد وصیت کند. نمی تواند آن را به کار برد، مگر برای مصلحت عمومی و در راه رضایت خدا.

اقتصاد اسلامی

بنیان اقتصاد مارکس چیست؟ مسئله بنیادین و دقیق این اقتصاد، نظریه ارزش ست. بدین معنا که ارزش هر چیزی برابر با کار انجام گرفته بر روی آن است. مارکس می گوید ما باید کارخانه ها و محصولات تولید بشر را ملی کنیم.

مارکس با توجه به نظریه ارزش می گوید هر سود تجارتی که همراه با کار به دست آید دزدی است. بنابراین سرمایه داری چپاول است. اما خود سوسیالیسم چه می کند؟ می گوید  باید همه چیز را ملی کنیم. کارخانه، وسایل، هتل و... با اموال ملی شده چه می کنیم؟

آنها را به مردم می دهیم. آیا ممکن است همه مردم هتل را اداره کنند؟ خیر. باید یک نفر را به کاری گماشت. به او می گویی تو کارمند هستی و این هتل در اختیار توست. باید دخل و خرج را محاسبه کنی و با این اموال کار کنی و درآمد را به خزانه دولت تحویل دهی و حقوق ماهیانه ات را از دولت بگیری و یا از دخل برداری. تو حق نداری هتل را ویران کنی باید آن را حفظ کنی.

نظریه ارزش و نظریه ارزش اضافی که بنیان نظریه مارکس هستند، درست نیستند. نظریه ارزش اضافی مبتنی بر نظریه ارزش است. نظریه ارزش بدین معنا است که ارزش هر چیزی به اندازه کار متراکم در آن است، که این مساله درست نیست. قیمت هر چیزی به طور طبیعی دست خوش نیاز مردم به آن است، اما تلاشی که در این کالا صرف می شود به طبیعت بازمی گردد. مالکیتی که مارکس مطرح می کند، مالکیت در اسلام نیست و اساساً این نظریه با آنچه در اسلام مطرح شده، متفاوت است.

مالکیت در مفهوم سرمایه داری آن، یعنی تصرف تام حقوقی در هر چیز، حال آنکه در اسلام این مالکیت از آن خداست.مالکیت در اسلام امانت است

افزون بر این باید دانست که ما نظریه ارزشی را که در سرمایه داری مطرح شده است، نه می پذیریم و نه درست است. در سرمایه داری ارزش تابع اندازه عرضه و تقاضا است.البته عرضه و تقاضا باعث بی ارزش شدن تلاش آدمی و طبیعت است و آنها را عوامل ثانوی ارزش گذاری به حساب می آورند.زیرا اگر در بلندمدت چیزی مورد نیاز آدمی باشد، تلاش و کار متوجه آن خواهد شد و اگر چیزی گران باشد، باز هم تلاش آدمی متوجه آن می شود، تا سود بیشتری کسب شود. بنابراین اساس ارزش گذاری عرضه و تقاضا نیست بلکه تلاش آدمی و طبیعت است.

از طرف دیگر ما اساساً مالکیت را به مفهومی که در سرمایه داری هست، نمی پذیریم.مالکیت غربی هر نوع تجارتی را اجازه می دهد. تجارت هر چیزی و هر گونه و هر اندازه که مالک بخواهد و به هر شکلی که او می پسندد.از همین روست که طغیان می شود. در حالی که مالکیت در اسلام امانت، میزان سود محدود، احتکار و ربا حرام و خمس واجب است. بنابراین مالکیت امانت و مسئولیت است و مالکیت مطلق از آن خداوند است. ما جانشینان خداوندیم.



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 11:56 PM | نویسنده : قاسمعلی

بدون شک مهم ترین اصل در دست یابی به اهداف، شناخت درست آن هاست. برای دست یابی به اهداف سال جهاد اقتصادی باید مصادیق آن را به درستی تعریف کنیم. در این نوشتار به معرفی یکی از جنبه های مهم اقتصادی اسلام می پردازیم


اقتصاد اسلامی

آیات و روایات قابل ‎توجهی درباره مسأله معاش و بهبود اوضاع اقتصادی این جهانی وجود دارد که در برخی از آن ‎ها کار و تلاش در ردیف جهاد در راه خدا قرار گرفته است. تلاش برای بهبود اوضاع فردی در ابعاد مختلف و به ‎ویژه اقتصادی، مسئولیتی دینی و اجتماعی است. سال جدید نیز که از سوی مقام معظم رهبری به ‎نام "جهاد اقتصادی" نامگذاری شده، در تأیید همین موضوع است. جهاد در جهت بهبود اوضاع مالی و اقتصادی موضوعی است که ریشه در تاریخ اسلام دارد. بررسی تاریخ اسلام نشانگر این است که تداوم حیات قدرتمند دینی با اقتصاد قوی امکان ‎پذیر است. جهاد در نفس و ذات خود، تلاش فراتر از حد معمول را به نمایش می ‎گذارد، تلاشی که در واقع به خلق نیروی جدید فردی و اجتماعی بینجامد، نیرویی که در جامعه تضایف ایجاد کند. اما قیدی بسیار مهم، راه ما را در دستیابی به هدف محدود می‎ کند و آن قواعد فقهی اقتصاد اسلامی است، قواعدی که در صورت اجرا، علاوه بر تسریع در روند کار، ثبات اجتماعی را در پی خواهد داشت که ذیلا به آن پرداخته می ‎شود:

1- نزدیک به دو دهه است که مکتب سوسیالیسم با رویکرد تاریخی‎ اش به مسأله اقتصاد، خود ناکام از برآورده شدن مانیفست کمونیست، مبنی بر ایجاد جامعه بی‎ طبقه، به تاریخ سپرده شده و لیبرالیسم اقتصادی نیز طی دهه‎ ‎های گذشته دائما در معرض خطا و آسیب بوده است. مکتب اخیر، با توسل به‎ دست نامریی آدام اسمیت در پی رشد و توسعه اقتصادی در کنار برقراری عدالت اجتماعی است، اما زهی خیال باطل که نتیجه این مکتب نیز تنها له شدن طبقات اجتماعی فرو دست به‎ نفع فرادستان است.

اما در کنار مکاتبِ به نوعی مادی( لیبرالیسم و کمونیسم) آن ‎چه که در حال قد کشیدن و سایه انداختن می ‎نماید، مکتب اقتصاد اسلام است. تفاوت اساسی مورد پایانی با بقیه، به ‎صورت عمده در یک چیز است: حلال و حرام.

 در اقتصاد مبتنی بر مکتب اسلام باید به آن اشاره کرد، تناسب درآمد ناشی از کار با خود کار است. براساس آموزه‎‎های اسلامی، منفعت و سود باید با میزان کار و ارزش افزوده ارتباط معقول و منطقی داشته باشد

اسلام منشأ ثروت‎آفرینی و درآمد را حلال می ‎خواهد، به دیگر سخن هر در آمدی باید منشأ درست و حلالی داشته باشد و اگر منشأ درآمد حرام باشد، به همان میزان، جامعه از کوک خارج شده و ناهم ‎سازی حاکم خواهد شد.

2- احکام اقتصادی اسلام، علاوه ‎بر تأکید ویژه بر حیات اجتماعی، به ‎صورت فردگرایانه نیز در پی تقویت اخلاق در عامل و فعال اقتصادی است. به دیگر سخن در اقتصاد اسلامی نظارت دوگانه می ‎شود، به عبارتی خودِ عامل اقتصادی با تکیه بر آیات و روایات و برای خشنودی پروردگار در پی کار و درآمد حلال است و غیر از این را نمی ‎خواهد، زیرا به او آموخته ‎اند که اکل مال به باطل، حرام و گناه آن غیرقابل گذشت است. بنابراین نظارت درونی تقویت می ‎شود و این امر بر رواج صداقت و درستی در جامعه انجامیده و ‎هزینه‎‎ های اجتماعی را نیز کاهش می ‎دهد.

البته ذکر یک نکته در این باب لازم است و آن این ‎که باید رساله‎ ‎های عملی در ابواب مختلف اقتصادی که پاسخگوی نیاز‎های زمان باشد، به نگارش در آیند تا به‎ عنوان یک راهنمای عملی الگوی اقتصاد اسلامی را بر رفتار فرد حاکم کنند و از طرف دیگر نظارت بیرونی و حاکمیتی، فرصت را از فرصت‎ طلبان بگیرد.

3- نکته مهم دیگری که در اقتصاد مبتنی بر مکتب اسلام باید به آن اشاره کرد، تناسب درآمد ناشی از کار با خود کار است. براساس آموزه‎‎های اسلامی، منفعت و سود باید با میزان کار و ارزش افزوده ارتباط معقول و منطقی داشته باشد، به دیگر روی در اقتصاد اسلامی، تغییر اوضاع و احوال به معنی فرصت جدید در کسب و کار تلقی نمی ‎شود و نباید بازار اسلامی به پیروی از نوسانات روزمره، قیمت ‎‎های خود را تغییر دهد. به‎ عنوان مثال شایسته نیست که پس از گران شدن فلان محصول خاص، محصولات قدیمی نیز با قیمت جدید به فروش بروند و این عین حرام است. بلکه همان ‎طور که گفته شد، قیمت، سود و عایدی، باید تابعی قابل ‎توجیه از میزان کارآمدی باشد. در این اصل پویایی، درستکاری و سلامت در بازار خود را نمایان خواهد ساخت.

جهاد در جهت بهبود اوضاع مالی و اقتصادی موضوعی است که ریشه در تاریخ اسلام دارد. بررسی تاریخ اسلام نشانگر این است که تداوم حیات قدرتمند دینی با اقتصاد قوی امکان ‎پذیر است.

4- همان ‎گونه که از سطر‎‎های بالا مستفاد می ‎شود، آن‎چه در مکتب اسلام مهم است، رفتار فردی در حوزه اجتماعی است. متأسفانه ناآشنایی بخش قابل‎ توجهی از مردم با احکام اقتصادی اسلام، باعث شده تا سرعت رسیدن به مطلوب کند شود، در سال جهاد اقتصادی انتظار از رسانه‎ ها، اهالی فرهنگ و اندیشمندان این است تا با ترویج فرهنگ قرآنی اقتصاد، علاوه بر تقویت جایگاه مادی مردم، آن‎ ها را در مسیر درست نگاه اسلامی به کسب و کار قرار دهند تا جهاد که واژه‎ ای مقدس و حاصل ازخود گذشتگی است در عرصه اقتصاد حاکم شده و شأن اقتصادی ایران عزیز متناسب با امکاناتش شود.

5- و اما نکته پایانی این نوشتار، تأکید دوباره بر ساختن انسان ‎‎های جهاد‎گر است. جهاد در درون و بیرون خود القا‎ کننده روحیه مبارزه است. جهاد با کرختی و سستی همخوان و همراه نیست و تجربه هشت سال دفاع مقدس، نقشه راه را پیش روی‎ مان گشوده است. ما با جوانانی که روحیه ایثار و شهادت داشتند، از مرز ناممکن‎ ها عبور کردیم. ساختن انسان‎‎ هایی با همان روحیه در این رزم اقتصادی، رسالت نخستین ماست، در ادامه باز هم به ‎هم ریختن قواعد موجود، برای گذر دوباره از مرز ناممکن ‎ها امکان ‎پذیر است



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 10:53 PM | نویسنده : قاسمعلی
 


نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 9:56 AM | نویسنده : قاسمعلی

 

 

 

 

 

1- ابلاغ سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی که می‌رفت شور و شعفی خاص در میان فعالان بخش خصوصی به وجود آورد و به آنان نوید شکوفایی اقتصاد کشور را بدهد، در دست دولتمردان بهانه‌ای شد تا باز کسانیکه خود جلوی فعالیت و ارتقاء نقش بخش خصوصی را در اقتصاد کشور گرفته‌اند هم همانند 27 سال گذشته بخش خصوصی را بکوبند و ناتوانایی‌های این بخش را علت اصلی عدم موفقیت دولت در امر خصوی‌سازی به شمار آورند و تداوم حاکمیت دولت را برای پایداری اقتصاد کشور ضروری بدانند.


2- سیستم دولتی با هزینه کردن حدود 600 میلیارد دلار درآمد نفتی طی سالیان گذشته اقتصاد شکوفایی را ساخته و پرداخته نکرده‌اند که آن را به عنوان توانمندی‌های خود عرضه کنند و بخش خصوصی را در مقابل خود ناتوان بخوانند. اگر مفهوم و نشانه‌های توانمندی درآمد سرانه 2500 دلار در سال، بیکاری گسترده، پرداخت یارانه‌های بی حساب، نبود مسکن، نیاز به تعرفه‌های بالا و عدم تعادل در جامعه می‌باشد که دولت‌ها ارائه کرده‌اند، بدون تردید بخش خصوصی هم می‌تواند جلوه‌ای از این نوع توانمندی!! و قدرت را از خود به منصه ظهور بگذارد. بارها متذکر شده‌ام که اگر دولتیان قدرتی آنچنانی در گردش اقتصاد کشور از خود نشان داده بودند و امروز گرفتار چندین و چند مرض و دردسر اقتصادی نبودیم و درآمد سرانه کشور با بهره‌گیری از تمامی مواهب خداوندی در حد ده هزار دلار، نرخ بیکاری در حد سه درصد، یارانه‌ها در حد صفر، و ... بود، مسلماً نیازی به بازنگری اصل 44 قانون اساسی و ورود بخش خصوصی به صحنه فعالیت‌ها نبود. بخش خصوصی ایران پس از 27 سال تحمل انواع و اقسام فشار‌های اجتماعی و قانونی و محدودیت‌های مالی و‌ کاری هنوز بر سر پای خویش آنچنان ایستاده که به عنوان ناجی اقتصاد کشور شناخته شده است. پس قبول کنیم که این بخش از توانایی‌های خاصی برخوردار است که از آن میان می‌توان تجربه، خلاقیت، انعطاف‌پذیری و ممارست دائم را ذکر نمود.


3- اما آنچه که به واقع موجب چنین نگرشی از سوی دولتمردان شده است عدم توجه آنان به رابطه آزادسازی اقتصاد و خصوصی‌سازی است. آنان حاضر نیستند که بپذیرند که زیربنا و دست مایه خصوصی‌سازی آزادسازی اقتصاد است و تا وقتی اقتصاد کشور از قید و بند تمرکزگرایی و بخشنامه‌ها و تصمیمات یک شبه دولتیان رها نشود بخش خصوصی علاقه‌ای به نمایش قدرت و خلاقیت خود ندارد. وزیر محترم اقتصاد در نشست فصلی خود با خبرنگاران اعلام نمودند که اگر چه باور دارند که آزادسازی بر خصوصی‌سازی مقدم است ولی این امر در ایران برعکس عمل خواهد شد و دلیل آن را نیز عدم تعادل در بازار عرضه و تقاضا ذکر کردند. (جراید 20/04/85) و صراحتاً به بخش خصوصی یادآوری می‌نمایند که دخالت‌های دولت در مورد نحوه عملکرد بخش خصوصی ادامه خواهد داشت. آیا با این اظهارات شفاف باز هم از بخش خصوصی باید انتظار داشت که وارد گود شود؟


4- بخش خصوصی طی یک سال گذشته شاهد صدور دستور بخشنامه‌ای کاهش بهره‌ برای تمامی سازمان‌های مالی بخش خصوصی بوده، بازگشت سیمان را به سبد حمایتی دولت به چشم دیده، طعم تلخ افزایش شدید تعرفه‌ها را چشیده و صحبت پس گرفتن چند کارخانه خصوصی شده را شنیده است. این دخالت‌های دولت تمام برنامه‌ریزی‌های کسانی که امیدوار بودند با اجرای بندهای الف و ب سیاست‌های کلی اصل 44 حرکت خصوصی‌سازی شدت بگیرد، بر هم زد و بار دیگر معتقد شدند که چنین نبوده و چنین نیز نخواهد شد. به یاد داشته باشیم که برای دستیابی به کلیه اهدافی که دولت چنین رویه‌هایی را به کار گرفته، راه و روش‌های دیگری نیز وجود دارد و می‌توانستیم بدون بخشنامه به این اهداف برسیم و باعث فرار سرمایه و دلسردی بخش خصوصی داخلی و خارجی نشویم. ولی مسلماً رفتارهای جایگزین خبرساز نبودند.


 5- نکته جالب‌تر این است که اگر آزادسازی اقتصاد را سرمنشأ برنامه و فعالیت‌های کشور قرار دهیم، از اهمیت طول زمان رسیدن به اهداف خصوصی‌سازی کاسته می‌گردد. اگر بخش خصوصی احساس نماید که آزادسازی‌ها و خصوصی‌سازی‌ها همگام با هم، و بدون چرخش و بازگشت، در حال انجام هستند و از تغییرات نابهنگام و غیر علمی و عملی وحشت نداشته‌ باشد می‌تواند برنامه‌های حضور خود در اقتصاد کشور را به درستی پردازش نموده و به اجرا درآورد. اما اگر عدم اطمینان از آینده بر بازار کسب و کار حاکم باشد مسلماً سرمایه‌ها به سوی فعالیت‌های غیر مولد مانند دلالی و کارهای زیرزمینی سوق داده خواهند شد و نه ملت و نه دولت از آنها بهره‌ای نخواهند برد.


6- دولتیان می‌دانند که خصوصی‌سازی هدف نیست. خصوصی‌سازی خود وسیله‌ای است برای کاهش بیکاری، بالارفتن سطح زندگی مردم، عدالت اجتماعی و افزایش رشد اقتصادی. برای رسیدن به این اهداف عالیه باید به خاطر داشته باشند که مقام معظم رهبری و دیگر مدیران ارشد نظام حضور پررنگ‌تر و فعالانه‌تر بخش خصوصی را لازم و شاید کافی تشخیص داده‌اند. بنابراین دولت نه هدیه‌ای با نام خصوصی‌سازی به بخش خصوصی می‌دهد و نه می‌تواند با بخشنامه و دستورالعمل بخش خصوصی را وادار به فعالیت نماید. دولت نمی‌تواند از بخش خصوصی بخواهد که بر اساس قوانین و دستور‌العمل‌ها و بخشنامه‌های دولت سرمایه و توان خود را به کار گیرد. بخش خصوصی باید در تصمیم‌گیری‌ها آزاد باشد و دولت فقط در چارچوب کلی اقتصاد آزاد ناظر رفتارها باشد. این تعاملی دو سویه است و نقطه نظرات و خواسته‌های بخش خصوصی، که قرار است در این داستان بازیگران اصلی باشند، باید لحاظ شود. اگر دولتمردان برای تداوم تصدی‌گری خود چکش ناتوانی را دائماً بر سر بخش خصوصی نکوبند و به خواسته‌های منطقی و علمی این بخش در عمل توجه نمایند، بخش خصوصی نیز با روش اپوزیسیون دولت وارد بازی نخواهد شد و رویه‌های به کارگرفته قابل انتقاد نخواهد بود و بخش خصوصی می‌تواند به عنوان همفکر و همراه بخش دولتی در رسیدن به اهداف عالیه نظام فعالیت نماید. اصولاً بخش خصوصی نه به دنبال مقصر است و نه در جستجوی خاطی. اگر صراطی مستقیم در مقابل خود ببیند، حتی به گذشته هم کاری نخواهد داشت. آینده را از آن همه ملت ایران نماییم.
تاریخ: 05/05/1385



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 9:56 AM | نویسنده : قاسمعلی

یکم: معاون وزیر بازرگانی در همایش اتحادیه‌های سراسری کشور نقل کرده‌اند که «به دنبال اقتصاد مردمی هستیم نه اقتصاد خصوصی.» یا للعجب.

نایب‌رییس اول اتاق بازرگانی و صنایع‌ومعادن تهران، (خانه فعالان بخش خصوصی تهران، اتاقی که ده‌ها هزار فعال بخش خصوصی با آن سر و کار دارند) اقتصاد خصوصی را قبول ندارد و معتقد است در نظام بازرگانی باید تکیه بر اصناف باشد. جا دارد بپرسم که برادر از کی تا به حال چنین اعتقادی پیدا کرده‌اید؟ سه سال پیش هم که برای نایب‌رییسی اتاق بازرگانی تهران کاندیدا شدید، چنین باوری داشتید؟ پس حضور فعالتان در جلسات اتاق بازرگانی تهران بابت چه بود؟ آیا در طول سه سال نایب‌رییسی اتاق بازرگانی تهران تغییر عقیده داده‌اید یا سیاست‌های دولت دهم تغییر پیدا کرده و شما هم به عنوان یک مدیر دولتی راه جدید دولت را می‌پیمایید؟

دوم: این اقتصاد مردمی که از آن صحبت می‌کنید، چیست؟ تئوری‌های آن کدامند و از کجا آمده‌اند؟ در کدام کشور آن را امتحان کرده‌اند؟ ما طی سال‌های گذشته سعی کرده‌ایم که با دور انداختن اقتصاد شرق و غرب تعریف جدیدی از تئوری‌های اقتصادی را در کشور بیان کنیم. لکن فقط به ذکر عنوان بسنده کرده‌ایم و هیچ تئوری خاصی را ارائه نکرده‌ایم. صرفا خلاء‌ای را ایجاد کرده‌ایم که نه خود و نه دیگری مبنایی برای بحث و فحص نداشته باشیم.

سوم: از آنجا که اقتصاد علم الانسان است، پس هر نوع فعالیت اقتصادی، غلط یا صحیح، متوجه انسان‌ها است؛ بنابراین اقتصاد «مردمی» است. آنچه که مهم است دیدگاه‌ها و تئوری‌های اقتصادی و از همه مهم‌تر نحوه به‌کارگیری این تئوری‌ها است. وقتی نمی‌توانیم تئوری‌ها را به درستی به مرحله عمل درآوریم، گناه را نباید به گردن تئوری‌ها انداخت. پاک کردن صورت مساله چاره کار نیست.

چهارم: می‌گویید: «ما معتقدیم که اصناف باید در تمامی حلقه‌های تامین، تولید، توزیع، واردات و صادرات حضور داشته باشند و تمامی بخش‌های مربوطه را سامان‌دهی کنند.» اولا حداقل اجازه دهید وزارت صنایع‌ومعادن برای بخش تولید تصمیم گیری کرده و سیاستگذاری کند. ثانیا تصور نمی‌فرمایید که باز به اقتصاد دستوری و بخشنامه‌ای قدیم برگشته اید؟ چرا این رویه را که طی سی سال گذشته امتحان کرده‌اید و بی‌اثر بوده، باز هم تکرار می‌کنید؟ آزموده را آزمودن خطا است. ثالثا چگونه می‌خواهید بار تمام اقتصاد کشور را به دوش اصناف و اتحادیه‌های کشوری آنان بگذارید؟ آن هم سازمان‌هایی که هنوز تشکیل نشده‌اند. به نظرم نمی‌رسد که این رویه راه به جایی ببرد.

پنجم: شما که ساماندهی تمام اقتصاد کشور را به اصناف سپردید، نقش اتاق‌های بازرگانی و صنایع‌ومعادن را چگونه تعریف می‌کنید؟ نکند از توانمندی این اتاق‌ها ناامید شده‌اید؟ اگر شده‌اید، ایرادی ندارد. اگر فکر می‌کنید که اتاق‌ها، برای مثال اتاق تهران، وقت خود را با مطالب بیهوده‌ای تلف می‌کند، حق با شما است. ولی مگر شما خود نایب‌رییس اول اتاق تهران نیستید؟ مگر وظیفه راهبری و هدایت اتاق را به عهده ندارید؟ پس چرا راه راست را به ما نشان نداده‌اید؟ انصاف داشته باشید کدام مجموعه‌ای را طی سالیان اخیر همچون هیات نمایندگان اتاق تهران با تجربه، دانش اندوخته، با همت و دلسوز ملک و ملت یافته‌اید که بی‌مزد و منت نیمی از وقت خود را صرف کارهای فعالان اقتصادی کشور می‌کنند که از اتاق تهران دل بریده‌اید؟
حرف زیاد و سوال و گله بسیار است. آنها را برای جلسه آینده هیات نمایندگان اتاق تهران که ان‌شاءا... حضرتعالی هم مانند بسیاری از اوقات در آن حضور خواهید داشت، می‌گذاریم. اما باور کنید که «ما زیاران چشم یاری داشتیم.» هیچ هم دوست ندارم بگویم «خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم.» به هر تقدیر «گفت‌وگو آیین درویشی نبود - ورنه با تو ماجراها داشتیم.»

* عضو هیات نمایندگان اتاق تهران

تاریخ: 01/10/1388



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 9:56 AM | نویسنده : قاسمعلی

یکم: دکتر غضنفری وزیر بازرگانی و سلف ایشان دکتر میرکاظمی‌وزیر فعلی نفت براین اعتقادند که یکی از راه‌های مبارزه با واردات و افزایش صادرات کاهش قیمت تمام شده کالاها در کشور است.

 

بدون تردید اگر بتوان هزینه تولید و قیمت تمام شده را کاهش داد، هم می‌توان در بازار واردات با کالاهایی که به علت مزیت قیمتی به ایران وارد می‌گردند به مقابله پرداخت و هم می‌توان در بازارهای جهانی کالاهای بیشتری را ارائه کرد و بازارهای مختلفی را به دست آورد که در هر دو حال این امر افزایش میزان اشتغال و درآمد در کشور را به همراه خواهد داشت، اما چگونه ؟
دوم: یکی از راهکارهای کاهش قیمت تمام شده، تولید انبوه برای کاستن از هزینه‌های سرانه و استفاده از ظرفیت کارخانه‌ها است. به این دلیل باید از روش‌های سنتی دوری کرده و به تولید صنعتی و مکانیزه روی بیاوریم. در حقیقت باید به جای استفاده از نیروی انسانی بیشتر در تولید از ماشین آلات بیشتری استفاده نمود. در کشور ما به غلط استدلال می‌شود که کارگر ایرانی ارزان است و این می‌تواند در کاهش هزینه تولید عاملی موثر باشد. در حالی که اولا کارگر کشورهای صنعتی که دستمزد بیشتری به نسبت کارگر ایرانی دریافت می‌کند با استفاده از ماشین‌آلات، کالا و خدمات به مراتب بیشتری هم به نسبت کارگر ایرانی تولید می‌کند. به عبارت دیگر کارآیی کارگران در کشورهای صنعتی به مراتب بیشتر از کارگران ایرانی است در نتیجه هزینه سرانه آنان کمتر است همچنین وقتی عامل انسانی در تولید افزایش می‌یابد همراه با آن خطای انسانی نیز در کار زیاد می‌شود. بدیهی است که یک انسان نمی‌تواند مانند ماشین روزانه هشت ساعت کار بدون خطا انجام دهد. نتیجه این امر کاهش کیفیت کالاهای ایرانی و عدم اعتماد خریداران به آنها طی سالیان گذشته بوده است؛ بنابراین برای کاهش هزینه‌ها می‌باید برخلاف تفکر عامه به تولید صنعتی با کارگر کمتری روی آورد.
سوم: بهره‌گیری بیشتر از ماشین‌آلات صنعتی نیاز به سرمایه‌گذاری اولیه برای خرید ماشین‌آلات و خطوط تولید را افزایش خواهد داد. این نقطه‌ای است که مشکل اصلی ظاهر می‌شود. سرمایه در کشور ما هیچگاه ارزان نبوده و قیمتی بس گران دارد. از یک سو مراحل اداری گرفتن وام و وثائق مختلفی که بانک‌ها طلب می‌کنند بسیار سخت و هزینه بر است و از سوی دیگر بهره‌ای که بانک‌ها برای تسهیلات مطالبه می‌نمایند به هیچ عنوان با میزان بهره در کشورهای صنعتی قابل قیاس نیست. این سختی دسترسی به تسهیلات بانکی و گرانی بی‌رویه آن باعث می‌شود که باز به سوی روش‌های سنتی که سرمایه‌گذاری کمتری نیاز دارد روی بیاوریم و باز همان آش و همان کاسه.
چهارم: دکتر غضنفری در سومین همایش خدمات بانکی و صادرات در سخنان خود پیرامون نقش تامین مالی و خدمات بانکی در توسعه صنعت و صادرات، پول را یک کالا نام نهاد. با قدری اغماض می‌توان این تعریف را پذیرفت. اگر چنین کردیم آن وقت باید از وزیر بازرگانی بخواهیم که راهکارهایی را پیش گرفته یا به هیات دولت پیشنهاد کند که این کالا که ماده اولیه تولید تمامی‌ کالاها است، خود ارزان تهیه شده و به وفور و آسان و با قیمتی متناسب با قیمت‌های جهانی این کالا در کشورهای صنعتی در اختیار سرمایه‌گذاران و تولیدکنندگان ایرانی قرار گیرد تا بتوانند با استفاده صحیح از آن به ایده وزرای محترم پیشین و امروز بازرگانی دست یابند.


*عضو هیات نمایندگان اتاق تهران

تاریخ: 14/09/1388



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 9:56 AM | نویسنده : قاسمعلی

یکم: در جراید به نقل از معاون وزیر بازرگانی آمده بود که «اقداماتی انجام شده است تا به منظور مقابله با افزایش احتمالی قیمت‌ها در زمان پیاده‌سازی قانون هدفمند کردن یارانه‌ها، تشکل‌ها وارد بازار شده و کنترل و تنظیم بازار را به عهده بگیرند.»

دوم: بسی رنج بردیم در این سال سی ولی نتوانستیم به دولت‌ها بقبولانیم که اگر قصد برنامه‌ریزی برای بخش خصوصی دارند یا قصد دارند برای این بخش در طرحی خاص وظیفه ای را در نظر بگیرند قبلا با بخش خصوصی مذاکره و مشورت کنند و نقطه نظرات آنان را در آن طرح ملحوظ دارند و با بخشنامه و دستورالعمل بخش خصوصی را موظف به انجام کاری نکنند؛ چراکه مشورت و تعاطی افکار باعث هم افزایی نیرو‌ها شده و مسلما راهکارهای مناسب‌تر و عملی تری از آن حاصل خواهد آمد.

سوم: همزمان از «ماموریت هفت عضو کابینه برای تنظیم بازار» خبر می‌رسد. می‌گویند هیات وزیران با هدف تقویت سیاست‌های سامان‌دهی بازار و پیشگیری از افزایش قیمت کالاها که طی یک سال اخیر منجر به کاهش چشمگیر نرخ تورم شده است با تشکیل کار گروه ویژه‌ای با عضویت هفت نفر از هیات دولت موافقت کرده است.
من نه چون چیزی به نام سیاست‌های ساماندهی بازار از دولت دیده و نه کاهش چشمگیر نرخ تورم را نتیجه تلاش‌های دولت می‌دانم از این جمله هم سر در نیاوردم. به هر حال با توجه به این دو خبر به نظر می‌رسد که دولت در حال بررسی است که زنگوله تنظیم بازار را به گردن کار گروه هیات دولت بندد یا تشکل‌های بخش خصوصی.

چهارم: اگر به عنوان یک نماینده فعالان بخش خصوصی در اتاق بازرگانی با دید منفی به این مساله نگاه کنم باید بگویم که دولت با سیاست‌ها و رویه‌های اقتصادی که طی چند سال گذشته به کار گرفته و با دخالت‌های مداوم بخشنامه‌ای که در اقتصاد کشور می‌کند و بیشتر مبانی سیاسی دارند تا اقتصادی و به خصوص عدم باور دولتمردان به توانمندی‌ها و توانمندسازی‌های بخش خصوصی نه اجازه داده و نه اجازه می‌دهد و نه اجازه خواهد داد که درها بر پاشنه رویه‌ها و راهکارهای بخش خصوصی بگردد. بنابراین این طرح نیز فقط خبری است برای جراید. به هر تقدیر بارها گفته‌ام و باردگر می‌گویم که برنامه‌ریزی‌ها، رفتارها و راهکارهای بخش خصوصی از سیاست‌ها و رویه‌های بخش دولتی فاصله بسیار دارند؛ اگر چه هر دو گروه هدفی واحد؛ یعنی اعتلای اقتصادی کشور را نشانه گرفته‌اند؛ بنابراین اگر دولتیان، تشکل‌های بخش خصوصی را کارگزاران دولت در جامعه برای دستیابی به رویه‌های خود به حساب بیاورند و قصد داشته باشند که بخشنامه و دستورالعمل صادر کنند و بخش خصوصی آنها را به اجرا بگذارد نه تنها نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد که آشفته بازاری در پیش رو خواهیم داشت. همچنین اگر دولت قصد داشته باشد تشکل‌های بخش خصوصی را مامور بگیر و ببند نموده و وظایف سازمان تعزیرات و امثالهم را به عهده تشکل‌ها بگذارد؛ زهی خیال باطل؛ چرا که بخش خصوصی معتقد است که عوامل تاثیرگذارنده در بازار را نه می‌توان با بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها کنترل کرد و نه با بگیروببندها به غل و زنجیر کشید. تجربه پنجاه ساله اقتصاد کشور در کنترل قیمت‌ها شاهد این مدعا است یا بازار را نباید توسط عوامل مختلف تحریک و از مسیر خارج کرد یا پس از تحریک باید اجازه و زمان داد که بازار به سمت و سوی آرامش پیش برود و به مسیر اصلی خود باز گردد.

پنجم: اگر به عنوان یک نماینده بخش خصوصی خوش‌بینانه به این طرح نگاه کنم، باید خوشحال باشم که دولت بالاخره نیم نگاهی به سوی بخش خصوصی انداخته و دریچه‌ای را برای حضور بخش خصوصی در سرنوشت‌سازی‌ها باز نموده است. با این دیدگاه باید سعی کنیم که نه فقط در اجرا، بلکه از ابتدا در تصمیم سازی‌ها شرکت کنیم و با توضیح و توجیه مکرر منافع حضور بخش خصوصی در اقتصاد رفته رفته آنان را قانع کنیم که دولت باید تصدی‌گری را به این بخش واگذار نماید. بدون تردید راهی دراز و سخت در پیش داریم و شکستن پوسته سخت تفکرات دولتیان آسان نخواهد بود؛ اما ما هم که سی سال است زیر فشارهای اقتصاد دولتی دوام آورده‌ایم و به حیات خود ادامه داده‌ایم، پوستی کلفت برای بقا در بازار و تکرار نظرات و خواسته‌های بخش خصوصی و تلاش برای دستیابی به اهداف خود داریم. یاد گرفته ایم که هر بار دولت ظرفی را که در آن آش اقتصاد بخش خصوصی را پخته ایم برگرداند یا آن را پراز نمک کرد (همانند آنچه که امروز دولت بر سر خصوصی‌سازی آورده است) ظرف دیگری برروی آتش امیدهای خود بگذاریم و آشی دیگر بپزیم و قاشقی از آن را به خورد دولتمردان بدهیم شاید طعم و مزه آن را بپسندند و دیگ مان را بر نگردانند.

ششم: به عنوان یک میانه رو باور دارم که باید پیشنهاد دولت را پذیرا باشیم. نه بدبین باشیم و فقط گذشته تاریک را به یاد بیاوریم و نه بی دلیل خوشبین و آرمان خواه. مهم نیست که امروزه دولت شبه دولتی‌ها را بر سر راه بخش خصوصی قرار داده تا بخش خصوصی از چارچوب دولت تعیین کرده فراتر نرود. شبه دولتی‌ها در حقیقت شبه خصوصی‌ها هستند و خود روزی از زیر سلطه دولت‌ها بیرون خواهند آمد. ما باید به عنوان بخش خصوصی واقعی با برنامه‌ریزی‌های کارشناسانه و تلاش‌های مضاعف سعی کنیم که در دل دوست راهی پیدا کنیم و با تشریح و تفسیر برنامه‌های دانش محور، منطقی و عملی بخش خصوصی نظرات دولتیان و بخش شبه دولتی- شبه خصوصی را کم وبیش به سوی راهکارهای بخش خود هدایت کنیم. باور ندارم که با رد این پیشنهاد اقتصادی دولت برای همکاری تشکل‌ها در تنظیم بازار راه درستی را انتخاب کرده باشیم.
بخش خصوصی نباید داوطلبانه میدان را برای دولتیان خالی کند. باور هم ندارم که با اقتصاد دولتی می‌توان شاخ به شاخ جنگید. ما 20درصد اقتصاد کشور را در دست داریم و آنان 80درصد. این تقابل همسنگ نخواهد بود. بخش خصوصی باید در کنار اقتصاد دولتی بماند و در طول راه آرام آرام به آن تنه بزند و آن را از مسیر فعلی به شاهراه مورد علاقه خود هدایت نماید. و من‌ا... التوفیق. راستی تکلیف زنگوله تنظیم بازار چه شد؟

*عضو هیات نمایندگان اتاق تهران

تاریخ: 10/08/1388



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 9:56 AM | نویسنده : قاسمعلی

در حالی که در همه کشورهای دنیا برای مقابله با اثرات بحران اقتصادی، دولت‌ها در حال تهیه و ارائه بسته‌های حمایتی و نیز تقویت سرمایه در بازار هستند، در ایران، عکس آن عمل می‌شود
در شرایطی که در تمامی اقتصادهای دنیا، بسته‌های حمایتی تعریف می‌شود، نرخ بهره بانکی پایین می‌‏آید و سرمایه‌‏گذاری بالا می‌رود، اقتصاد ایران درست برعکس عمل می‌کند.

همچنین با وجود تاکید مقام معظم رهبری بر تقویت بخش خصوصی، با نگه داشتن سرمایه بخش‌‏خصوصی (مطالبات آن از دولت) درست برعکس تاکیدات رهبری عمل می‌شود که این امر نیازمند بازنگری است. اگر در دوره‌ای بر خزانه بانک‌ها 3 قفل زده شد، اکنون برای بخش تولید، تعداد قفل‌ها بیشتر شده است.

در همین شرایط بودجه سال 88 ارائه شده، که انقباضی‌ترین بودجه ارائه شده به مجلس در طول سال‌های گذشته است، حال آنکه در بحران اقتصادی جهان چنین بودجه‌ای کارآمد نیست و توجیه علمی ‌ندارد.

از سوی دیگر، مقام معظم رهبری همواره بر تقویت بخش خصوصی تاکید داشته‌اند، اما پیمانکاران دولتی میلیاردها تومان به بخش خصوصی بدهکارند؛ آیا این بدهی جلوی توانمندسازی بخش خصوصی را نمی‌گیرد؟ آیا بابت این بدهی‌های عظیم، بهره داده می‌شود؟ این چه نوع توانمندسازی است.

سؤال ما به‌عنوان بخش خصوصی این است که چطور زمانی که دولت به پیمانکاران و صنعتگران بخش خصوصی بدهکار است بهره‌ای به آن بدهی تعلق نمی‌گیرد و حرام محسوب می‌شود اما بانک‌های دولتی همین بهره‌ها را از سرمایه‌داران و فعالان بخش خصوصی به هنگام دریافت وام، محاسبه می‌کنند و می‌گیرند و آنجا دیگر بهره حرام نیست؟ از وضع اقتصادی کشور اظهار شگفتی می‌کنم و سیاست‌های کنونی را خلاف توانمندسازی بخش خصوصی می‌دانم.

*عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران

منبع: همشهری

تاریخ: 30/11/1387



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 9:56 AM | نویسنده : قاسمعلی

با گذشت 3سال از ابلاغ سیاست‌های اصل 44، هنوز بخش خصوصی آنطور که در اهداف این ابلاغیه آمده بود، نتوانسته تصدی‌های دولتی را برعهده بگیرد.
ما فعالان بخش خصوصی از دولت انتظار کامل مفاد سیاست‌های اصل 44 را داریم و در مقابل، برخی مدیران دولتی، بخش خصوصی را در این باره مقصر می‌دانند و می‌گویند نمی‌توان با سخنرانی کارها را از دولت گرفت. هرچند به‌دنبال بی‌توجهی دولت به مفاد ابلاغیه اصل 44 و ندادن کارها به بخش خصوصی باید منتظر چنین حرف‌هایی هم بود.

در هر صورت، ما هم به‌عنوان نمایندگان بخش خصوصی می‌پذیریم که نمی‌شود با حرف زدن خیلی از کارها را انجام داد و برای انجام درست کارها نیاز به ایجاد زیرساخت‌ها داریم. فراهم کردن زیرساخت‌ها، موضوعی است که در بسیاری از سیاست‌های اقتصادی، فراموش می‌شود.

از دولت انتظار می‌رود قبل از اجرای قوانین مالیات بر ارزش افزوده و پرداخت نقدی یارانه‌ها، زیرساخت‌های لازم را به‌وجود بیاورد و بعد درباره آن صحبت و اطلاع‌رسانی کند و روی به اجرا بیاورد. اگر دولت دست از سیاست راه‌بنداز و جابنداز دست بکشد و به فراهم کردن زیرساخت‌ها بیندیشد، مسلما بخش خصوصی نگاهش به مسائل تغییر خواهد کرد و نسبت به بر عهده گرفتن تصدی‌ها تمایل پیدا خواهد کرد.

در موضوعاتی همچون تورم که برای کاهش آن، تمهیداتی اندیشیده نشده و زیرساختی فراهم نشده، نباید هم منتظر کاهش قیمت‌ها بود. در این شرایط از بانک مرکزی تقاضا داریم کاهش اخیر سطح قیمت‌ها در کشور را که به‌علت آثار بحران‌ جهانی رخ داده، به‌عنوان نتایج مبارزه بانک مرکزی با تورم به حساب نیاورد.

افتخاری اینچنین از یک فاجعه اقتصادی جهانی، شایسته بانک مرکزی نیست و کسی هم‌چنین موضوعی را قبول نخواهد کرد.

مثال دیگر، کاهش قیمت مسکن است. از وزارت مسکن استدعا دارم زیاد از کاهش قیمت مسکن و اجاره‌بها خوشحال نشود؛ چرا که چنانچه این رویه ادامه یابد، فعالان این صنعت نیز از فعالیت دست خواهند کشید و دوباره با بحران مسکن مواجه خواهیم شد.

* عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی

منبع: همشهری

تاریخ: 28/10/1387



نظرات 0
تاريخ : پنج شنبه 3 فروردین 1391  | 9:56 AM | نویسنده : قاسمعلی

 

خطاهای دولت‌ها، هزینه‌های ملت


 

یکم: تشویق به افزایش جمعیت در سال‌های اولیه انقلاب و تصمیم‌های غلط اقتصادی دولت که مالک 80 درصد اقتصاد بود، منجر به سکونت بخش بزرگی از جمعیت کشور در شهرها گردید و شهرها به کلان شهرها تبدیل شدند. همزمان عدم توجه به سرمایه‌گذاری کافی در بخش‌های خدماتی شهری منجمله حمل و نقل درون شهری منتج به عادت استفاده از اتومبیل‌های شخصی تک سرنشین گردید. قیمت سوخت برای دلخوشی مردم و گرفتن رأی از آنان بدون دلیل ثابت ماند و میلیاردها دلار به صورت یارانه بی‌هدف تلف شد. مصرف بنزین هر ساله چنان افزایش یافت که امروز صحبت کارت هوشمند، سهمیه‌بندی دو نرخی شدن می‌کنیم و هنوز شهامت اجرای هیچ یک را نداریم. آلودگی هوا امراض مختلفی را سبب شد و امسال جان 3600 نفر را گرفت. تصمیمات غلط دولت‌ها و هزینه‌های مردم.

 


 

دوم: دولت 27 سال است که بر اقتصاد کشور حکومت کرده و می‌کند و بخش خصوصی را به عنوان رقیب و دشمن خود به حساب می‌آورد. نتیجه اقتصاد تمرکزگرا و بخشنامه‌ای دولت‌ها آثار مخرب خود را در سطح درآمدهای پایین، نرخ بیکاری بالا، نرخ تورم فزاینده و ده‌ها معیار دیگر اقتصادی چنان بجای گذارده تا کشوری که به خاطر داشتن تمامی موهبت‌های خداوندی می‌تواند در رده‌های اول اقتصاد دنیا قرار گیرد، امروز برنامه‌های دراز مدت خود را برای رده اول شدن در منطقه طراحی می‌کند. بدان هدف هم دست یابد یا خیر خدا داند. خطاهای دولت‌ها و زیان ملت.

 


 

سوم: از سوی دیگر برخی از دست اندرکاران برنامه‌ریزی برای کشور که باقی ماندن اقتصاد در زیر چکمه سیاسی دولت را به صلاح نمی‌دیدند سال‌ها تلاش کردند تا نتیجه مطالعات و بررسی‌های آنان با ابلاغ سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری راهکاری نو ارائه و امیدی تازه برای رهایی از مشکلات در دل‌ها به وجود آورد. اما دولت روح ابلاغیه را که همانا کاهش مدیریت و تصدی‌گری دولت بود نادیده گرفت و فقط به تقسیم سهام عدالت بسنده کرد تا محبوبیت سیاسی خود را افزایش دهد و 31 مورد شبهه برای مجلسیان به جای بگذارد. با وجودیکه بیش از یک سال و نیم از ابلاغ بند الف گذشته است و در طی این مدت می‌بایست حدود 30 درصد از تصدی‌گری دولت کاهش یابد، دولت همچنان حاکم بلامنازع اقتصاد بخشنامه‌ای است و ما شاهد تصمیمات خلق‌الساعه و جامعه‌پسند اقتصادی دولت هستیم که باعث ایجاد بی ثباتی در اقتصاد کشور و افزایش هزینه‌های ملت شده است. امروز هم شعار می‌دهند شرکت‌های صدر اصل 44 شش ماهه خصوصی می‌شوند. یا معجزه‌ای قرار است صورت گیرد یا باز هم لغت "خصوصی" معنای دیگری یافته است.

 


 

چهارم: سال‌ها تلاش شد تا نرخ تورم، که آثار تخریبی متعددی در اقتصاد کشور به جای می‌گذارد، کنترل گردد. اما دولت حاکم که برای دلنوازی و در نتیجه رشد محبوبیت سیاسی خود ارزشی خاص قائل است با افزایش 40 درصدی نقدینگی هر چه در سال‌های پیش رشته بودند پنبه کرد. این افزایش نقدینگی رفته رفته نشانه خود را در نرخ تورم و نتیجتاً توان معیشتی مردم نشان می‌دهد و هیچ بخشنامه و دستوری نمی‌تواند از این امر جلوگیری نماید و هر جا که قیمت به زور و قدرت دولت به اصطلاح تثبیت گردد در جای دیگر آثار مخرب خود را نشان می‌دهد. خطای دولت و پرداخت هزینه آن از سوی ملت.

 


پنجم: اگر این شمارش را در همه بخش‌های اقتصادی کشور ادامه دهیم، حتماً مثنوی هفتاد من خواهد شد. هفتاد من اشتباهات و هفتادها میلیارد ضررهای مادی و معنوی برای ملت. چرا دولت‌ها دست از تصدی‌گری اقتصاد کشور بر نمی‌دارند؟
تاریخ: 26/10/1385




نظرات 0

تعداد کل صفحات : 5 :: 1 2 3 4 5