* راهکارهای حمایت از تولید ملی
نویسنده : محمد ابراهیم سینایی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
در سنجش قدرت ملی کشورها پارامترهای گوناگونی دخیل است. قدرت اقتصادی، قدرت فرهنگی، قدرت نظامی، قدرت سیاسی، قدرت فن آوری و قدرت ارتباطات اصلی ترین پارامترهایی هستند که توسط آنها میزان قدرت ملی کشورهای مختلف سنجیده می شود. هر کشوری که بخواهد به عنوان کشوری قدرتمند در عرصه بین الملل جایگاه خود را تثبیت نماید به ناچار باید لااقل در چند بعد از ابعاد نام برده شده قابلیت تاثیرگذاری در عرصه بین الملل را داشته باشد. با این حال دو مؤلفه نظامی و اقتصادی از اهمیت والاتری در قیاس با دیگر ابعاد قدرت برخوردار هستند به گونه ای که کشوری چون پاکستان تنها به خاطر داشتن چند کلاهک هسته ای به عنوان یکی از بیست کشور قدرتمند دنیا شناخته می شود و ژاپن نیز که از لحاظ امنیتی و نظامی کاملاً وابسته به ایالات متحده است تنها به دلیل داشتن اقتصادی شکوفا به عنوان یکی از برترین قدرتهای جهان شناخته شده است.
نکته ای که به ویژه در دوران پساجنگ سرد ذهن بسیاری از متخصصین حوزه روابط بین الملل را به خود مشغول داشته است اهمیت رو به رشد عامل اقتصاد در قیاس با دیگر عوامل بوده است. در سنجش قدرت اقتصادی دولت ها نیز چیزی که بیش از هر نکته دیگر توانمندی یا ناتوانی قدرت اقتصادی دولت ها را معین می سازد حجم و کیفیت تولید و توان رقابت کالا یا خدمات تولید شده در بازار جهانی می باشد.
تولید اولین راهکار بشر برای تبدیل وضعیت خود از 1 به 2 بوده است. تبدیل منابع به کالاهای با ارزش بیشتر و ارزش افزوده حاصله از آن برای تولید کننده اصلی ترین محرک تلاش بشر برای ارائه کالاهایی با هزینه کمتر و مطلوبیت بیشتر بوده است. حجم و کیفیت تولید کالا و خدمات تمییز دهنده کشورها از یکدیگر بوده است. غالباً کشورهایی که از لحاظ حجم و کیفیت تولید در سطح بالاتری در قیاس با دیگر کشورها برخوردار هستند از لحاظ قدرت ملی نیز در جایگاه بالاتری در عرصه بین الملل قرار می گیرند. هرچند همواره این موضوع مصداق ندارد ولی همانگونه که شرح آن آمد تولید یکی از اساسی ترین پارامترهای تعیین میزان قدرت کشورها در عرصه بین الملل است.
جابه جایی قدرت به ویژه در سال های پساجنگ سرد به وضوح اهمیت عامل اقتصاد را در رده بندی جدید کشورهای جهان نمایان ساخته است. در این دوران چین، ژاپن و هند از برجسته ترین نمونه هایی هستند که به رغم ضعف نظامی در برابر هژمونی نظامی دولت هایی چون آمریکا و روسیه به دلیل گسترش توان کیفی و کمی خود در عرصه تولید کالاها و خدمات توانسته اند جایگاه خود را به عنوان قدرت های نوظهور جهانی به رخ رقبای خود بکشند. با این حال تغییر وضعیت یک کنشگر از یک قدرت جهانی به یک ابرقدرت جهانی تنها مستلزم توان اقتصادی نیست بلکه همان گونه که در نمونه ایالات متحده مشهود است عامل تاثیرگذار دیگر که به ویژه در پیوند با بعد اقتصادی متجلی می گردد در مؤلفه های فرهنگی نهفته شده است. عامل فرهنگ و ایدئولوژی اگر جذابیت ها و قابلیت های جهان شمول را نداشته باشد بی شک نخواهد توانست سلطه ابرقدرت را تحکیم بخشد.
همان گونه که گرامشی نیز به درستی اشاره کرده است سلطه امپریالیسم را باید بیش از آنکه در عوامل سیاسی و اقتصادی جستجو نمود باید در هژمونی فرهنگی قدرت مسلط جست. گرامشی در تحلیل بقاء و استمرار سرمایه داری و عدم وقوع انقلابهای سوسیالیستی موضعی ضد اقتصادی اتخاذ کرد و بر نقش ایدئولوژی و فرهنگ تاکید داشته است. به نظر گرامشی استمرار سرمایه داری نتیجه هژمونی ایدئولوژیک است و هژمونی فرایندی است که در آن طبقه حاکم جامعه را به شیوه ای اخلاقی و فکری هدایت و کنترل می کند. در جامعه ای که هژمونی در آن برقرار است میزان بالایی از اجماع و وفاق و ثبات اجتماعی وجود دارد و طبقات تحت سلطه از آرمان و ارزش هایی حمایت می کنند که مورد نظر طبقه مسلط است و آنها را به ساختار قدرت یکپارچه جامعه پیوند می زند. دقیقاً همین عامل سد محکمی را در برابر دولت هایی چون چین و هند ایجاد نموده است. کنفسیوس و هندو به عنوان مکاتب اصلی رایج در این جوامع به دلیل ماهیت تک ساحتی و غیرجذابشان قابلیت تقابل با ایدئولوژی جذاب لیبرال و ایجاد هژمونی این دولت ها را نخواهد داشت. بی تردید همانگونه که بسیاری از محققین غربی خود معترفند در میان مکاتب موجود تنها مکتب اسلام آنهم قرائت شیعه جعفری است که ظرفیت به چالش کشانیدن این ایدئولوژی را داراست، لذا با باور به داشتن چنین ظرفیت فرهنگی ای در مذهب شیعه اثنی عشری دلیل تاکید رهبر معظم انقلاب به عامل اقتصادی به وضوح قابل درک می باشد.
ظرفیت فرهنگی و ایدئولوژیک مستور در مذهب شیعه شاخص های لازم برای برساختن تمدنی نوین که ظرفیت به چالش کشانیدن فرهنگ هژمون غالب را داشته باشد و نقایص مادی و غیرمادی آنرا برطرف نماید مهیا ساخته است. عامل اقتصاد وجه دارای اهمیتی است که به عنوان یکی از اصلی ترین ابزارهای شکوفایی و جهانگیر شدن فرهگ شیعه ظرفیت ایجاد بسترهای اساسی برای حرکت به سوی تمدن مهدوی را ایجاد نموده است. در این رابطه تولید ملی، سرمایه و کار ایرانی با شاخص های اسلامی-ایرانی فاکتورهای اصلی در تحول بعد اقتصادی کشور ایران به عنوان کانون تمدن مهدوی می باشند.
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
منبع : تابناک
سال جدید به تدبیر مقام معظم رهبری بنام سال تولید ملی؛حمایت از کار و سرمایه ایرانی نامگذاری گردید.
در خصوص چرایی نامگذاری سال جاری به این نام می توان مهمترین برداشت را اهمیت حیاتی مسئله تولید و بهره وری داخلی با توجه به تحریم های اقتصادی کشور وظرفیت های کلان اقتصادی معطل مانده و تعطیل شده در بخش های مختلف صنعتی وکشاورزی بدلیل برخی سیاست گذاری ها؛ وجود ظرفیت های متعدد بالقوه جهت بهره برداری از قبیل ذخایر خدادادی از قبیل سوختهای فسیلی؛ ذخایر معدنی مختلف و بسیار متنوع؛ نیروی انسانی کارآزموده ونهایتا ایجاد پروسه ای منطقی در حمایت از صنایع مختلف با هدف رفع نیازهای داخلی که اساس و بنیان استقلال محسوب می گردد و نیز ایجاد اشتغال واقعی وپایدار و به خصوص صیانت از اشتغال موجود برشمرد اما این نامگذاری در واقع یک نشانه گذاری و سیاستگذاری محسوب میشود که با توجه به شرایط حال کشور نشان دهنده اهمیت مبحث تولید و صیانت از سرمایه های داخلی در جهت رشد وتوسعه کشور است اما رسیدن به این هدف مهم و متعالی مستلزم ملزوماتی است که نیازمند توجه جدی دولتیان به عنوان مجریان اقتصاد کلان کشور و نیز قوه مقننه بعنوان سیاست گذارو قوه قضاییه بعنوان ضابط نظام در عرصه حمایت ازفعالیتهای سالم اقتصادی است.
در حال حاضر ((عدم حمایت از بخش تولید)) در کشور دغدغه اصلی به خصوص بخش خصوصی است توجه به بخش تولید و افزایش بهره وری ونیز صیانت از سرما یه های ملی در حال حاضر با چالش های جدی مواجه است که می بایست در مرحله نخست این چالش ها شناسایی و رفع گردد تا زمینه برای ایجاد بهره وری و اشتغال پایدار فراهم گردد اما این موانع کدام است؟
اول: بسیاری از قوانین موجود در جهت نه تقویت تولید وسرمایه گذاری پایدار بلکه ضد تولید است تصویب قوانین مختلف بدون در نظر گرفتن شرایط و ویژگیهای بخش تولید و وجود قوانین متناقض دراین زمینه هزاران کارگاه در کشور را عملا به تعطیلی کشانده است بعنوان مثال صدها کارخانه کوچک و متوسط در نقاط مختلف کشور که با مواداولیه صنایع پتروشیمی و سرمایه گذاری بخش خصوصی و اخذ وام های بانکی در دهه های اخیردر شهرک های صنعتی تاسیس وموجب ایجاد اشتغال و افزایش تولیدات مواد مختلف مصرفی شده بودند به ناگهان با یک سیاست جدید بدون لحاظ کردن چگونگی حمایت ازاین کارگاهها یعنی آزاد سازی نرخ مواد اولیه پتروشیمی ناگهان این کارخانه ها که توان رقابت با انواع محصولات مشابه خارجی را ازیکسو نداشتند و ازسوی دیگر با افزایش نرخ دستمزد؛عوارض ومالیات؛حمل ونقل؛حامل های سوخت و..مواجهه گردیدند یکی بعد از دیگری تعطیل و صدها نفر شاغل نیزبیکار وکارآفرین هایی که میبایست مورد حمایت دولت باشند درسطح وسیع تعطیل و بعنوان نمونه بیش از 100کارخانه تولید کیسه های مورد استفاده در صنایع آردو... از ادامه فعالیت بازماندند چون در آزاد سازی مواد پتروشیمی هیچگونه بسته حمایتی برایشان تعریف نشد بخش خصوصی فعال دراین صنعت نیز سرمایه خود را ازدست داده و بعنوان مدیون بانکی به یک بدهکار با عدم توان پرداخت بدهی تبدیل و سر اززندان درآورده و کارخانه ها را نیزبانکها مصادره بدون اینکه امکان راه اندازی مجدد آن موجود باشد؛ و صدها میلیارد تومان از سرمایه های ملی تاکنون در کشور بعلت سیاست گذاری های غلط اقتصادی و تصمیمات خلق الساعه این تچنینی هدر رفته است.
دوم : واگذاری صنایع خصوصی سازی یا حیف ومیل بیت المال؟
مسئله مهم دیگر در مسیر حفظ و یا افزایش تولید ملی و استفاده بهینه از سرمایه گذاری مسئله ای بنام خصوصی سازی در کشوراست که اگر چه براساسی نسخه های لیبرالی تنظیمی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول براساس اقتصاد سرمایه داری برای اقتصاد بیمار ایران ازدوران سازندگی پیچانده شده اما عملا همین سیاستهای سرمایه داری هم که دارای نکاتی است ازقبیل حمایت از بخش خصوصی وایجاد فضای رقابتی در کشور اجرا نشده است واصولا کشوری که اقتصاد غیر شفافی دارد این خصوصی سازی بعنوان یک رانت برای وابستگان به مراکز قدرت موجب تنومند شدن اقتصادی افراد مرتبط با قدرت در کشورشده است از دوران سازندگی تا کنون به معنای واقعی که واگذاری بخش دولتی به بخش خصوص در جهت کاهش تصدی گری بخش دولتی و ایجاد فضای رقابتی در بخش خصوصی ازرهگذر ارتقای کیفیت تولیدات همراه با قیمت رقابتی مد نظر بوده است به دوعلت ناکام مانده است :
الف: ناکامی خصوصی سازی در کشور ما:
به نام خصوصی سازی بسیاری از صنایع مادر؛کارخانجات و کارگاههای بزرگ تولیدی و خدماتی با نادیده گرفتن ماهیت واگذاری و خصوصی سازی به افراد صاحب قدرت و مرتبط با قدرت واگذارشده است واگذاریهایی که در هرکشور مترقی اگر به این شیوه انجام می شد موجب اعتراضات وسیع و حتی استعفای چند وزیر و برخورد قاطعانه با سودجویان می شد چرا ریال به ریال سرمایه گذاری انجام شده دراین کارخانه ها و شرکتها متعلق به همه ایرانیان است امامتاسفانه فراوان دیدیم که کارخانه ها و شرکتهای بزرگ زیر قیمت روز به بهای اندک و از دم قسط و... به افراد خاص واگذار و یک شبه این افراد به ثروت های میلیاردی نامشروع دست پیدا کردنددراین نوع خصوصی سازی چند اتفاق مهم و البته نامیمون و ضد تولیدی که موجب ائتلاف سرمایه های ملی شده است رخ داده است الف:واگذاری کارخانه ها و شرکت ها به افراد صاحب رانت مرتبط به منافع قدرت تحت عنوان موسسات خیریه و شرکتهای حقوقی با هدف کسب سودهای نامشروع و هنگفت رخ داده است.
ب: این نوع واگذاری ها موجب شده که صنایع مختلف به بهانه خصوصی سازی بدون در نظر گرفتن توانایی های فرد خریدار یعنی تجارب مربوط با دانش فنی مرتبط با صنایع وشرکتهای واگذار شده باشد و بسیاری از صنایع واگذار شده در دو دهه اخیر بعلت عدم توانایی فردخریداردر راهبری واحد صنعتی ومدیریت غلط به تعطیلی کشانده شود و هزاران نفر شغل خود را از دست بدهند گواه اینکه دراین مدت اعتراضات کارگری فراوانی را شاهد بوده ایم که یک کارخانه تولیدی بعد از واگذاری از ادامه فعالیت با انباشته شدن بدهی ها بازمانده و کارگران خود را درنهایت با حجمی چندماهه ناشی از مطالبان وحقوق معطل مانده چند ماهه اخراج کرده اند.
سوم: عدم حمایت از کارآفرین و سرمایه گذار :
وجود بورو کراسی وسیع اداری؛کاغذ بازیها برای ایجاد یک واحد تولیدی واقعا سرمایه گذار را از ادامه انگیزه اش برای کارآفرینی وتولید و اشتغال پشیمان می کند دراین میان به جرات می توان مدعی شد هیچگونه حمایت قانونی از کارآفرین نمی شود تنها کافی است سری به ادارات کل مرتبط با صدور پروانه بهره برداری و موافقت اصولی زده شود تا به این واقعیت پی برده شود که کارآفرینی که می بایست دستگاههای مختلف اداری وی را در مسیرارزشمند کارآفرینی حمایت کنند چگونه مورد غضب واقع می شود!!انجام انبوه استعلامات توسط متقاضی از ادارات مختلف؛ خرید زمین؛عدم همکاری مناسب بخش بانکی؛پرداخت هزینه های متعددو گزاف بابت کارشناسی؛تهیه نقشه های مختلف و....باعث میشود که افراد با انگیزه هم از ادامه کاربازبمانند.
چهارم- اقتصاد دانا محور :
در بخش های مختلف تولیدی کشور اعم از صنایع؛کشاورزی و.... یکی ازفاکتورهای مهم مهم موفقیت که موجب توسعه اقتصادی می گردد توجه به نخبگان کشور است درحال حاضر واقعیتهای اقتصادی کشورهای پیشرفته وتوسعه یافته ای همچون ژاپن و کانادا نشان دهنده موفقیت چشمگیر اقتصادی این کشورها براساس توجه به نیروی انسانی نخبه میباشد اما واقعیات کشور ما نشان دهنده خروج سالنه انبوه نیروی های انسانی نخبه وصاحب ایده ای است که سالانه بابت این خروج حداقل 50 میلیارد تومان فقط بابت هزینه هایی که منجر به سرمایه گذاری بابت تحصیل ایشان شده است کشور متحمل خسارت می شود و همین نیروهای نخبه و صاحب فکر با آغوش باز از سوی کشورهای توسعه یافته مورد پذیرش وحمایت قرار می گیرند و با با اعطای امکانات مناسب معیشتی ومالی و تحقیقاتی منشاء تولید ثروت فراوانی از رهگذر تحقق ایده های خلاقانه و بکارگیری در جایگاه مناسب با علائق در این کشورها میشوند.... در اهمیت حمایت از نخبگان همین بس که وقتی تصدی بخش های اقتصادی و صنعتی وکشاورزی کشور بدست نیروهای خلاق ونخبه باشد یقینا ضمن هدایت ومدیریت صحیح این واحدها و تحقق ایده های خلاقانه و تحول در ارائه خدمات و تولیدات متناسب با توان رقابت با انواع خارجی در جهت حفظ و حتی گسترش اشتغال وتولید با کیفیت گام برداشت.
بنابراین لازمه تحقق فرمایشات مقام معظم رهبری در نامگذاری سال جدید بنام که نشان دهنده اهمیت حیاتی حمایت از تولید ملی است می تواند براساس شاخص های زیر باشد:
1-تحقق روح خودباوری در هموطنان یعنی اینکه اعتقاد داشته باشیم ایرانی می تواند کالای برتر را با حفظ کیفیت قابل رقابت با نمونه خارجی تولید کند وایرانی می بایست کالای ایرانی مصرف کند.اولین گام در زمینه تولید ملی و اشتغال فرهنگسازی است.
2- تجدید نظر در قوانین مرتبط باتولید و سرمایه گذاری تلاش برای کاهش بوروکراسی در روند سرمایه گذاری در اینخصوص لازم است کارگروهی متشکل از مدیران دستگاههای دولتی ونمایندگان بخش خصوصی تشکیل و قوانینی که به نوعی مانع بخش تولیدو سرمایه گذاری هستند شناسایی و با ارائه پیشنهادات به دستگاههای مسئول حذف شوند.
3- حمایت دولت از بخش صنعت وکشاورزی با اختصاص یارانه و سیاستهای تشویقی در جهت کاهش هزینه های تولیدی وحفظ اشتغال و سرمایه گذاری و امکان رقابت در بازار
4-ایجاد محدودیت از جمله افزایش تعرفه گمرگی جهت اقلام وکالاهایی که نمونه مشابه داخلی دارند جهت جلوگیری از ورشکستگی صنایع داخلی که متاسفانه به کرات عدم رعایت این مهم موجب ورشکستگی صنایع مختلف داخلی شده است.
5- جلوگیری قاطعانه اداره استاندارد و دستگاههای مسئول از تولید اقلام نامطلوب که باعث بی اعتمادی خریداران در بازارهای داخلی وخارجی به تولیدات وطنی می گردد.
6-اعمال سیاستهای اقتصادی در بخش صادرات با پذیرش بخشی از هزینه صادرات اقلامتولیدی به کشورهای خارجی که موجب ارزآوری؛حمایت از صنایع داخلی و حفظ اشتغال می گردد دقیقا مانند همین سیاستی که درحال حاضر چین در حمایت از کارآفرینان وصادر کنندگانش اجرا می کند.
6- تشکیل صندوق ملی سرمایه گذاری باامکان هرگونه برداشت توسط دولت با مصوبه مجلس در این خصوص مجلس که در دوره هشتم از اهرم نظارتی خود بسیار ضعیف بهره برده لازم است با تعریف مکانیزم هایی در خصوص چگونگی واریز وجوه وبرداشت وتخصیص اعتبارات فقط در جهت ایجاد اشتغال نظارتی قوی داشته باشد.
7-تشکیل کمیته ملی بهره وری با هدف افزایش بهره وری وکار مفید کارکنان ؛ایجاد روحیه منتهی به تعهد شغلی؛شناسایی موانع موجود در مسیر افزایش بهره وری؛فعال سازی کمیته های نظام پیشنهادات و ایده ها در ادارات واعمال سیاستهای تشویقی ازاین افراد صاحب فکر و ایده
8-تشکیل کمیته ملی ابداعات و اختراعات جهت شناسایی اختراعات و ابداعات و اکتشافات برتر با حضور اعضای هیات علمی مراکز تحقیقاتی؛اعمال سیاستهای تشویق در زمینه حمایت ازمخترعان ومکتشفان و... تعریف راهکارهای عملی برای عملیاتی شدن اختراعات و....لازم است جشنواره های ابداعات و اکتشافات و ایده های برتر در همه سطوح از دبستان تا دانشگاه و مراکز تحقیقاتی با هدف تقویت روحیه خلاقانه و پرورش استعدادها طراحی گردد.
شرایط فعلی تحریم کشوررا می توان بدور ازشعار زدگی های رایج به یک فرصت تبدیل کرد ایجاد موسسات ملی پرورش خلاقیت؛تقبل هزینه های طرحهای تحقیقاتی مختلف توسط بخش های دولتی؛تشکیل کمیته ملی حمایت ازاختراعات؛اکتشافات ونوآوری ها؛تشکیل جدی نظام های پیشنهادات ؛طرحها و ایده ها در کلیه دستگاههای اجرایی جهت شناسایی ایده های برتر با هدف افزایش بهره وری وتولید وکاهش هزینه ها؛تقدیر شایسته از صاحبان ایده ها و..از اهمیت خاصی برخوردار است.
9-تشکیل کمیته های بررسی مشکلات صنایع در کلیه استانها جهت بررسی دلایل تعطیلی صنایع با حضور استانداران و مدیران دستگاههای مختلف و صاحبان صنایع وحمایت از صنایع ورشکسته یا در شرف تعطیلی لازم بذکر است در صورت حمایت مدیران دولتی می توان بسیاریازاین صنایعرا مجدد فعال کرد.
10-اجرای درست اصل 44 با نظارت مجلس و سازمان بازرسی ونهادهای مسئول وجلوگیریاز واگذاریهای خارج ازضابطه و برخورد قاطعانه دستگاه قضا با افرادسودجو ومتصل به رانت های غیر قانونی قدرت.
11-بکارگیری شیوه های نوین در بخش های صنعتی وکشاورزی جهت افزایش میزان بهره وری وتولید بعنوان مثال اجرای طرحهای نوین آبیاری قطره ای در بخش کشاورزی با هدف کاهش استفاده از ذخایر آبی و افزایش حداقل دو برابری تولید.
12- اجرای دوره های آموزشی جهت مشاغل جدید در زمینه های مختلف علمی؛تکنولوزیک؛نانو با هدف گسترش بازار کارمشاغل جدید در همین زمینه لازم است سازمان فنی وحرفه ای با شناسایی مشاغل جدید و برگزاری دوره های آموزشی وحمایتهای مالی زمینه را در بازار کار برای ایجاد اشتغال فراهم نماید.
13- هدفمند نمودن پرداخت تسهیلات اشتغال وحذف روند پرداخت برخی از تسهیلات که موجب انحراف از هدف ایجاد اشتغال است در این خصوص با راستی آزمایی میزان اشتغال ادعایی دستگاههای مختلف می تواند میزان انحراف یا درستی نمودارهای اشتغال براساس نوع تسهیلات پرداختی را مشخص نمودو براین اساس تسهیلات را به بخش هایی که اشتغال واقعی ایجاد می کنند سوق داد.
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
نویسنده : مهرداد بذرپاش
منبع : قاصد نیوز
در شرایطی که تراز بازرگانی خارجی بدون احتساب نفت منفی است، مثبت بودن تراز حساب جاری، موجب نرسیدن صدای خرد شدن استخوانهای تولید ملی به گوش اقتصاد کشور شده است؛ یعنی در حالی که همواره از توان تولید ملی کاسته میشود، ارزش واقعی پول ملی بیتوجه به آن همیشه تقویت شده است.
هر چقدر توان کشور در تولید و فروش کالا و خدمات بالاتر از تقاضای کشور برای کالا و خدمات وارداتی باشد، پول ملی تقویت میشود و نرخ ارز کاهش مییابد و در صورتی که کشور وضعیت خوبی در تولید و صادرات نداشته باشد، پول ملی تضعیف و نرخ ارز افزایش مییابد و این افزایش موجب گرانتر شدن واردات و به صرفه شدن تولید داخل میشود و در نتیجه به رقابتپذیری تولید ملی کمک مینماید و منجر به بازتوانی تولید تضعیف شده میشود.
در کشورهایی که دولتهای متکی به ثروت ملی بر سر کارند، ورود ارز حاصل از فروش ثروت ملی به چرخه ارزی کشور، موجب مخدوش شدن ارتباط ارزش پول ملی با نسبت درآمدهای ارزی به دست آمده از تولید ملی به مخارج ارزی ناشی از مصرف ملی میشود؛ بنابراین، ضعف و قوت تولید ملی اثر واقعی خود را بر ارزش پول ملی از دست میدهد.
به عبارت دیگر، هر چقدر درآمدهای ناشی از فروش نفت و گازبالاتر باشد، اثر بیشتری بر تقویت پول ملی میگذارد و این اثر مستقل از اثر درآمدهای ناشی از کار ملی است؛ بنابراین در شرایطی مانند امروز در کشور ما که تولید در مقابل واردات به شدت ناتوان و آسیبپذیر شده است، میبینیم که ارزش واقعی ریال با تکیه به دلارهای نفتی کماکان در حال تقویت است.
اگر درآمدهای نفتی وارد بودجه دولت نشود و از آنجا به بازار ارز کشور سر ریز نشود، تنظیم نرخ ارز در بازار، وابسته به تولید ملی میشود که نتیجه این وضعیت، آن خواهد شد که اگر تولید از واردات ضعیفتر باشد نرخ ارز افزایش و اگر تولید توانمندتر از واردات گردد نرخ ارز کاهش مییابد و این مهم در صورتی حاصل میشود که اولا دولت مقید به انضباط مالی و بودجهای بیشتری گردد و ثانیا اندازه دولت کاهش جدی پیدا کند؛ یعنی به اندازهای کوچک شود که توان اداره کشور را با درآمدهای ناشی از کار ملی (مالیات و عوارض ماخوذه از شهروندان و فعالیتهای اقتصادی کشور) بیابد.
مسئولان باید بپذیرند که هیچ راه دومی برای نجات اقتصاد کشور وجود ندارد؛ بنابراین بجد در پی تحقق دولت کوچک و متکی به کار ملی باشند. فعالین اقتصادی هم با درک اهمیت این موضوع باید به جای اینکه تنها خواستار افزایش دستوری نرخ ارز باشند تمام هم و غم خود را به اصلاح ریشههای این معضل بدهند، زیرا قطعا دولت بزرگ و پرخرج محتاج فروش دلارهای نفتی در بازار ارز خواهد بود.
صنعت لوازم خانگی ایران امکانات بالقوه ای برای تولید و ارتقای کیفیت علاوه بر استانداردسازی در همه زمینهها را دارد. سرمایه گذاریهای خوبی در این باره صورت گرفته و واحدهای بزرگ تولیدی مشغول به کار شدهاند، به گونهای که واحدهای کوچک تولیدی دیگر نمیتوانند در این صنعت دوام بیاورند، اما با وجود همه این پتانسیلها، این صنعت از سوی دولت و در رأس آن وزرات صنعت، معدن و تجارت حمایت نمیشود. دولت باید اعتبارات دریافتی از محل اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها را به این صنعت و تولید اختصاص دهد و بانکها نیز وامهای مورد نیاز تولیدکنندگان را با بهره کمتری در اختیار آنان قرار دهند.
در این میان، بومیسازی تولیدات لوازم خانگی باید دربرگیرنده دو اولویت، یکی همراهی با تکنولوژی روز جهان و دیگری هماهنگی مصنوعات با اقلیم منطقه باشد که در این باره تولیدکنندگان داخلی توانستهاند در تولید آبگرمکن گازی دیواری، بخاری گازی، اجاق گاز و چرخ خیاطی علاوه بر پاسخگویی به نیاز داخل، بهترین بازارهای صادراتی دنیا را نیز تصاحب کنند.
لوازم خانگی از رشتههای شتابدهنده توسعه صنعتی هر کشور از جمله ایران است؛ گردش مالی سالانه این صنعت در ایران به طور میانگین شش میلیارد دلار برآورد میشود که چهار میلیارد دلار آن مربوط به لوازم خانگی انرژیبر و بقیه به ظروف، سرویس غذاخوری و لوازم ریز آشپزخانه برمیگردد.
با وجود این، در ایران یک نظام استاندارد کارآمد وجود ندارد و هر آنچه به نام استانداردهای مدون ملی وجود دارد، بسیار محدود هستند و طیف وسیعی از کالاهای مصرفی اعم از داخلی و وارداتی را تحت پوشش قرار نمیدهند یا اینکه این استانداردها به روز نشدهاند؛ بنابراین، نبود پوشش کامل استاندارد و به روز نبودن آنها و حتی عدم انطباق استانداردهای موجود با استانداردهای جهانی یکی از مشکلات موجود در این زمینه است.
برندسازی ملی میتواند زمینهساز توسعه تولید داخلی و موجب رونق صنعت ملی شود. این اقتصاد تکمحصولی، یکی از عواملی است که اقتصاد یک کشور را به سراشیبی سقوط میکشاند. اگر میخواهیم اقتصاد ما به نفت وابسته نباشد باید به صنعت برند و بازاریابی ملی بیش از پیش توجه کنیم؛ کاری که چندین سال است از آن غافل ماندهایم.
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
نویسنده : سعید غلامی باغی
منبع : برهان
ایجاد فرصت های شغلی جدید و افزایش مستمر سطح اشتغال در گرو کارایی تمامی زنجیره های اقتصاد کشور و توجه به مقوله ی کارآفرینی در کشور است.
در جامعه ی امروز، با توجه به پدیده های اجتماعی از جمله رسیدن شوک جمعیتی بعد از انقلاب به سن تشکیل خانواده و تولد فرزندان آنان (امکان بروز شوک دوم جمعیت) و همچنین استمرار پدیده ی مهاجرت به شهرهای بزرگ, هرگونه ایستایی در فعالیت های اقتصادی به معنای جا ماندن اقتصاد از تأمین نیاز افراد بیکار برای ایجاد اشتغال است.
با توجه به این موضوع ایجاد اشتغال مستلزم افزایش تولید, رشداقتصادی و بهادادن به کارآفرینان است. در ادبیات اقتصادی، کارآفرین کسی است که متعهد می شود، خطرهای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند. بنابراین علاوه بر اینکه کارآفرین به عنوان اداره کننده و سازماندهی کنندهی واحد اقتصادی برشمرده می شود، احتمال خطر موجود در فعالیت اقتصادی را نیز می پذیرد، از اینرو است که به حمایت نیاز دارند. در این شرایط دولت می تواند نقش خود به عنوان مکمل را ایفا کند، بازدارنده های پیش روی کارآفرینان را برطرف کند.
اشتغال و تولید رابطه ی دو طرفه ای با یکدیگر دارند. از طرفی، یکی از عوامل تولید اصلی در کنار سرمایه, نیروی کار است. یعنی فرآیند تولید مستلزم نیروی کار متناسب با فعالیت تولیدی است و از طرف دیگر ایجاد درآمد و اشتغال به عنوان یکی از خروجی های فعالیت اقتصادی تولیدی محسوب می شود. بنابراین اشتغال هم عامل تولید و هم یکی از خروجی های فرآیند تولید محسوب می شود. از این منظر گسترش اشتغال را، در رفع موانع و مشکلات پیش روی تولید دانست.
در حال حاضر فرآیند تولید کشور با مشکلات و موانع متعددی روبروست.
از طرفی شرایط ورود به فضای اقتصادی و شروع کسب و کار مناسب نیست. با گذشتن چند سال از ابلاغ سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی و تصویب قانون چگونگی اجرای این سیاست ها, هنوز اهداف اصلی آن یعنی ایجاد رقابت و کاهش انحصار و توانمندسازی بخش خصوصی و گسترش بخش تعاونی و واگذاری بخش دولتی به بخش غیردولتی در سطح مطلوب محقق نشده است. این شرایط مؤید وضعیتی است که ورود به اقتصاد را با مشکل مواجه می کند. همچنین فعالیت های تولیدی، نیاز به اخذ مجوزهای متعدد و متنوع دارند و همین امر موانعی را پیش روی فعالیت های تولیدی قرار داده است.
یکی دیگر از مسایلی که کارآفرینی در کشور را با مشکل مواجه کرده، قوانین کار است. همواره مشکلاتی در میان مثلث، کارگر، کارفرما و قوانین کار وجود داشته و فضایی را فراهم آورده که هیچ یک از آنها از وضعیت فعلی رضایت ندارند. کارگران همواره از سطح حقوق و دستمزدها و مزایای کار ناراضی هستند، از طرف دیگر کارفرما نیز همواره از قوانین دست و پا گیر معترض است و سیاست گذاران نیز به فراخور این وضعیت با شرایط پیچیده ای مواجه اند.
در هر صورت شرایط فعلی گویای آن است که قوانین کار از انعطاف کافی برخوردار نیست و این مقررات، تنها به نفع کسانی است که دارای شغل هستند و حتی می تواند فرصت به دست آوردن شغل برای افراد بیکار را سخت تر نیز بکند. به همین دلیل در کشورهایی که نرخ بیکاری بالا است و جامعه جوان جویای کار با مشکل مواجه اند، معمولاً قوانین کار دارای انعطاف بیشتری هستند. در طول چند سال اخیر با تسهیل و امکان استفاده از انواع مختلف قراردادها تلاش شده است، این وضعیت تا حدی بهبود یابد ولی باید تسهیل قوانین در حدی باشد که به بهره کشی از نیروی کار منجر نشود.
یکی دیگر از مشکلات فعالیت های اقتصادی ثبت دارایی ها است که فرآیند پیچیده ای دارد و مقررات تنظیمی موجب می شود که بخش عمدهای از فعالان اقتصادی فعالیت خود را به بخش غیررسمی منتقل کنند. با توجه به اینکه مقیاس فعالیت در بخش «اقتصاد پنهان» باید لزوماً کوچک باشد. هیچگاه نمی توانند به مقیاس استاندارد برسند و همین امر موجب کاهش بهره وری کل اقتصاد شده است.
یکی از مشکلات دیگر فعالان اقتصادی، تأمین اعتبارات موردنیاز است. در حال حاضر بانک ها، با وجود رشد «قارچ گونه »، پاسخ گوی نیاز اعتباری بخش تولید کشور نیستند. بازار غیرمتشکل پولی و بخش غیررسمی تأمین وجوه با نرخ های بسیار بالا مؤید همین موضوع است. علیرغم اینکه حدود 3 دهه از عمر نظام بانکی بدون ربا در کشور می گذرد، نظام بانکی فعلی تنها سایه ای از اقتصاد اسلامی را یدک می کشد.
عمده قراردادهای از پیش امضا شده مبتنی بر دریافت سود معین از گیرندگان تسهیلات و پرداخت سود تضمین شده به سپردگذاران است که با مبانی بانکداری اسلامی همسو نیست و جرایم اخذ شده از عدم پرداخت اقساط فعالیت اقتصادی که با ضرر مواجه شده است به این موضوع دامن میزند. برای بیرون رفتن از این وضعیت نظام بانکی، نیاز به تحولی ویژه دارد، امید است در اجرای طرح تحول اقتصادی در نظام بانکی شاهد این دگرگونی باشیم.
از دیگر ابزارهای در اختیار فعالان اقتصادی که میتواند بخشی از نواقص نظام بانکی را پوشش دهد، استفاده از بازار سرمایه و بورس است. هرچند در سالهای اخیر تحولات خوبی در این راستا انجام شده، ولی ارزیابی واقعی این بازار با توجه به مبادلات بانکها و سازمانهایی که دولت سهم بالایی از آنها را داراست و همچنین واگذاری های صورت گرفته در قالب سهام عدالت و اصل 44 به صورت کامل امکان پذیر نیست و بازار سرمایه نیز نیاز به اصلاح جدی دارد.
یکی دیگر از مشکلات فعلی حاکم بر اقتصاد کشور ناکارایی نظام مالیاتی است. در حال حاضر نظام مالیاتی کارآمد نیست, میزان فرار مالیاتی بالاست. مردم از نبود عدالت اجتماعی در جامعه و خدماتی که توسط دولت نسبت به مالیات پرداختی ارایه میشوداحساس رضایت نمیکنند.
قانون مالیات بر ارزش افزوده یکی از ابزارهای مهم برای اصلاح این نظام محسوب میشد که متأسفانه در مسیر اجرای کامل آن مشکلاتی ایجاد شده، هنوز منافع آن به طور کامل حاصل نشده است. یکی از اقداماتی که میتواند به عنوان مکمل مالیات بر ارزش افزوده اجرا و نظام مالیاتی را ارتقا دهد، اصلاح قانون مالیات های مستقیم است که پیشنویس آن در دولت تهیه شده است.
از دیگر مشکلات تولید در کشور مشکلاتی است که از تجارت خارجی به بخش تولید داخلی وارد میشود. واردات بی رویه، به خصوص ورود کالاهایی با قیمت و کیفیت پایین، تولید داخلی را با مشکل مواجه میکند. ورود کالا به صورت قاچاق و بدون نظارت مسؤولان آن بخش، طولانی و پیچیده بودن مراحل و تشریفات گمرکی و یا موانع پیش روی صادرات کالا از جمله مسایلی هستند که تولید داخلی را تحت الشعاع قرار میدهد.
یکی دیگر از مسایل پیش روی فعالان اقتصادی، عدم ضمانت اجرای قراردادها است. بالارفتن تعداد چک های وصول نشده بانکی و اجرایی نشدن تعهدات، از مسایلی است که چرخه مبادلات تجاری را با مشکل مواجه میکند، زیرا مشکلات یک بخش به صورت زنجیره ای به بخش های دیگر منتقل میشود.
موارد فوق بخشی از مشکلاتی است که فعالان اقتصادی و کارآفرینان با آن مواجه هستند و بیان کنندهی آن است که فضای کسب و کار کشور با چالشها و مشکلات متعددی مواجه است. رتبه ی ایران (حدود 140 در میان 180 کشور جهان در چند سال گذشته) در شاخص فضای کسب و کار که هرساله توسط بانک جهانی گردآوری میشود نیز بیانگر پیچیده بودن فضای کسب و کار است.
هرچند مشکلات فوق، بیانگر وجود چالش های متعددی پیش روی تولیدکنندگان و کارآفرین است؛ ولی مسیر انتخاب شده برای حل مشکلات به واسطه ی موارد ذیل امیدوارکننده است.
1- تعیین شعایری مانند: «کار مضاعف و همت مضاعف» و یا «جهاد اقتصادی» از طرف مقام معظم رهبری و تسری عملی آن به پیکره اقتصاد ملی؛
2- ابلاغ سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری و تصویب قانون اجرای آن توسط مجلس؛
3- توصیه های مؤکد مقام معظم رهبری در خصوص اصلاح الگوی مصرف، اقتصاد مقاومتی, مدیریت واردات و تبیین الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت؛
4- آغاز طرح تحول اقتصادی از طرف دولت و حرکت برای اصلاح نظامهای مالیاتی, بانکی, بهره وری, گمرکی, ارزی, توزیع و عملیاتی شدن قانون هدفمندکردن یارانه ها؛
5- شروع بررسی لایحه ی اصلاح فضای کسب و کار در مجلس شورای اسلامی.
موارد فوق گویای آن است که مسیر رفع موانع پیش روی تولید و کارآفرینی از طرف دولت و مجلس شناسایی شده و تلاش می کنند اقداماتی عملی در مسیر اجرای منویات مقام معظم رهبری بردارند. اما تذکری که مقام معظم رهبری در نوروز امسال در خصوص حرکت جهادی دادند، بیانگر آن است که وضعیت فعلی با شرایط مطلوب فاصله زیادی داشته و دستیابی به آن با حرکت طبیعی میسر نیست همچنین برخی نیروهای داخلی و خارجی در مقابل این حرکت های اصلاحی مقاومت می کنند. به همین دلیل لازم است در اجرای طرح تحول اقتصادی حرکتی جهادی صورت گیرد.
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
نویسنده : دکتر مهدی حنطه
منبع : برهان
مقام معظم رهبری در آستانهی جشن سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، در راستای تبیین خطوط اساسی و دست آوردهای انقلاب اسلامی، مؤلفههایی همچون از بین رفتن وابستگی و جایگزینی استقلال همه جانبه، حاکم شدن روحیهی اعتماد به نفس ملی و رهایی از تحقیرشدگی تاریخی و دستیابی به عزت ملی را مورد توجه قرار دادند. در این میان اما، دستیابی به استقلال همه جانبه در مواجهه با پدیدهی وابستگی است که زمینهساز سایر دست آوردهای دیگر شده است. بررسی، تبیین، تحلیل و بازشناسی استقلال، این شعار محوری انقلاب، از چند محور شایسته توجه میباشد:
1. در عالیترین سند و میثاق ملی جامعهی ایران، یعنی قانون اساسی، دستیابی به استقلال همه جانبه و به ویژه تحقق استقلال اقتصادی مورد توجه جدی قرار گرفته است به نحوی که مفهوم استقلال فرا زمانی بوده و در قالب یک دورهی خاص قرار نگرفته است. در این میان اصل 43 قانون اساسی تحقق استقلال اقتصادی، رفع فقر و برآوردن نیازهای در حال رشد انسانها را مورد توجه قرار داده است. در بند هشتم اصل یاد شده، در راستای عملیاتی نمودن قاعدهی نفیسبیل با تأکید بر وجهی اقتصادی آن، جلوگیری از سلطهی اقتصادی بیگانگان بر اقتصاد کشور، مورد توجه طراحان قانون اساسی بوده است. بازشناسی مفهوم سلطهی اقتصادی اجانب نشان میدهد که این پدیده در تمامی دورهها در مکتب اقتصادی اسلام از صدر اسلام تا کنون مورد توجه بوده و تضمین کنندهی عزت و کرامت انسانی و زمینهساز رشد و پیشرفت جامعه بوده است.
بند نهم از اصل 43 قانون اساسی، رسیدن به خودکفایی و رهایی از وابستگی اقتصادی را مورد توجه و تأکید قرار داده است. از این منظر رابطهی خودکفایی و وابستگی، رابطهای دو جانبه بوده به نحوی که با افزایش ضریب نفوذ خودکفایی، درجهی وابستگی اقتصادی کاهش یافته و از سوی دیگر، با افزایش درجهی وابستگی، ضریب اتکا به توانمندیها و ظرفیتهای داخلی کاهش خواهد یافت. گرچه مفهوم خودکفایی، مفهومی است که عمدتاً در ادبیات و آموزههای مکاتب مارکسیستی اقتصادی مورد توجه جدی بوده، ولی در مکتب اقتصادی اسلام از منظر پیشرفت و عزت یک جامعه در کنار استفادهی مطلوب و مؤثر از منابع جامعهی مورد نظر قرار گرفته است.
2. اگرچه استقلال به مفهوم عام و استقلال اقتصادی به مفهوم خاص، مطالبهی مردم ایران در انقلاب بوده ولی شیوههای عملیاتی نمودن آن و کالبد شکافی مفهوم استقلال، به طور جدی در ادبیات برنامهریزی توسعه مورد توجه قرار نگرفت. به عبارت بهتر، مفهوم آرمانی استقلال، در سطح عملیاتی و اجرایی در مواجهه با سطح آرمانی از یک رابطهی مستقیم پیروی جدی نکردند. به نظر میرسد که رسیدن به استقلال اقتصادی در سطح برنامههای توسعه، کمتر مورد دغدغهی اصلی طراحان برنامهها بوده است. این مسأله وجود تسلط اندیشههای تضعیف کنندهی استقلال اقتصادی و به نحوی هضم شدن در اندیشههای وارداتی اقتصادی را آشکار میسازد.
اگرچه استقلال از منظر ریشهای، به معنای کم کردن و به حداقل رساندن است اما از منظر عملیاتی و مفهومی، ملت استقلال طلب در پی آن است که وابستگی را تحلیل دهد و اتکا به دیگران را به حداقل برساند. از این منظر مفهوم شناسی استقلال از یکسو و مطالبهی آن به عنوان یک دغدغهی ملی، تاریخی و همیشگی باید در تمامی سطوح تصمیمسازی، تصمیمگیری و اجرایی جامعه تا جزییترین لایههای آن نهادینه شده و مطالبهی عملی آن تا رسیدن به غایت نهایی استقلال، دغدغهی تمامی لایههای جامعه شود. در این راستا مؤلفههای داخلی و خارجی تهدید کنندهی استقلال ملی، باید مورد شناخت دقیق و سیستمی قرار گرفته و راهکارهای عملیاتی مواجهه با آن طراحی شود.
3. از منظر تاریخی، بعد از جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای مستعمره از قید استعمار سرزمینی رهایی یافته و به استقلال جغرافیایی رسیدند ولی از سوی دیگر در دایرهی شوم استعمار غیرمستقیم با انواع مختلفی از وابستگیها روبهرو شدند. کشورهای مستقل جغرافیایی زیادی که از منظر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی مستعمرهی کشورهای پیشرفتهی امروزی هستند. نسبت شناسی ابعاد مختلف استقلال ملی از یکسو و تنظیم رابطهی سیستمی و اولویتبندی آنها در بستر زمان از سوی دیگر بایستی در تمامی ارکان کلان تصمیمگیری و تصمیمسازی جامعه لحاظ شده و از سوی دیگر این آرمان استراتژیک در سطوح اجرایی نیز به مطالبه و باور عمومی اثرگذار تبدیل شود.
4. کالبد شکافی ساخت هرم جامعه، بیانگر ارتباط دو سویهی سه مؤلفهی دولتسازی، سیستمسازی و ملتسازی میباشد. در دوران پس از انقلاب اسلامی، پروژهی ملتسازی و دولتسازی شکل گرفت و نهادینه شد. اما در این میان پروژهی سیستمسازی یا نظام سازی در ابتدای راه خود قرار دارد. رابطهی سیستمهای اداره کرد جامعه با مؤلفهی استقلال رابطهی یکسویه و هم جهت میباشد. به عبارت دیگر طراحی و اجرای انواع سیستمها و نظامهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که در عالیترین شکل خود با لحاظ مؤلفههای ایرانی و اسلامی میتواند استقلال ملی را ارایه دهد. سیستمهای موجود اداره کرد جامعه، باز ماندهی همان نظامهای قبل از انقلاب هستند که از لحاظ شکلی تغییر یافته ولی از لحاظ محتوایی، با همان اندیشههای وارداتی و ترجمهای اداره میشوند.
5. بازشناسی نظام سلطه و شناخت اعمال انواع سیاستهای امپریالیستی، ضرورتی است که باید مورد توجه جدی افکار عمومی جامعه و به ویژه خواص و نخبگان قرار گیرد. رابطهی نظام سلطه و استقلال ملی به گونهای است که از رویکردهای سخت افزارانه به رویکردهای نرمافزارانه و نیمه سخت تغییر جهت داده و در دورههای مختلف انقلاب همواره تهدیدهای خود را بر جامعه و نظام ارایه کرده است. از این منظر، سلطهشناسی جدید به ویژه از نوع اقتصادی، لزوم اقدامهای آینده پژوهی در ساخت قدرت نظامهای سلطه، در جهت مواجههی هوشمندانه و خنثی نمودن اقدامهای نیمه سخت اقتصادی در راستای رسیدن به استقلال اقتصادی پیش از گذشته ضروری به نظر میرسد. تبیین و طراحی دکترین استقلال ملی در سایهی دکترین کلان انقلاب میتواند ضریب نفوذ آسیبپذیری استراتژیهای نظام سلطه را در تهدید استقلال ملی، در ابعاد مختلف آن به حداقل برساند.
6. طراحی و تدوین شاخص استقلال ملی و شاخص اعتماد به نفس ملی باید مورد توجه برنامهریزان توسعه قرار گیرد. در ادبیات برنامهریزی توسعهی شاخصهایی همچون درآمد سرانه، تولید ناخالص داخلی، کیفیت زندگی، دانش و ... مورد توجه قرار میگیرد که هر کدام به تنهایی قابل بررسی هستند ولی شاخص استقلال ملی برآیند تمامی شاخصهای اشاره شده بوده و از منظر کلان، توسعه، تعالی و پیشرفت جامعه را نشان خواهد داد. ضعف در توجه جدی به طراحی شاخص کانونی استقلال ملی در برنامههای توسعهی ایران مشاهده شده که بایستی با توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری، در تمامی سطوح برنامهریزی لحاظ گردد.
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
نویسنده : فاطمه اسماعیلی
منبع : برهان
مصرف کالاهای خارجی و توجه نکردن به تولیدات داخلی همچون ویروسی در کشور در حال گسترش است و عوارض سوءِ آن در تمامی جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور قابل مشاهده است. اگر به گوشه گوشهی منزلمان نگاه کنیم متوجه انواع کالاهای لوکس و ضروری میشویم که در خانههایمان جا خوش کردهاند در حالی که کالاهای داخلی در انبار کارخانهها خاک میخورند و منتظر نگاه ما هستند تا شاید آنها نیز در گوشهای از خانهی ما جای خود را پیدا کنند. بسیاری از کارشناسان اقتصادی کشور، علت توجه نکردن مصرف کنندگان به خریداری کالاهای ایرانی را هجوم گستردهی انواع کالاهای مصرفی بادوام و بیدوام خارجی که به صورت قانونی و غیرقانونی وارد مرزهای کشور میشوند، دانستهاند. اما آیا این تنها دلیل خریداری نشدن کالاهای داخلی توسط مصرف کنندهی ایرانی است؟
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، نیز در دیدار هزاران نفر از کارگران سراسر کشور، مصرف کالاهای ساخت داخل را یکی از مجاهدتهای ضروری در سال جهاد اقتصادی دانستند و افزودند: «به موازات استقبال مردم از تولیدات داخلی، لازم است کیفیت و مرغوبیت این کالاها، به حد قانع کنندهای برسد.» معظمله ارتقای کیفیت کالاهای ایرانی را از دیگر مسؤولیتهای جامعهی کارگری و کارآفرینان دانستند و خاطر نشان کردند: «باید کاری کنیم که کالای داخلی در نظر مصرف کنندهی ایرانی و غیرایرانی کالایی مطلوب، بادوام و زیبا باشد که البته دستگاههای دولتی باید پیش نیازهای تحقق این هدف از جمله آموزش مهارتهای مختلف را تأمین کنند.»
همچنین معظم له در دیدار اخیری که با نخبگان جوان داشتند نیز فرمودند: «دستگاههای داخلی باید جزم و عزم داشته باشند که جزء تولیدات داخلی، در موارد موجود، چیزی مصرف نکنند؛ این را از دولت بخواهید و آقای رییس جمهور دستور بدهند.»
بسیاری از مصرف کنندگان، از نبود کیفیت کالاهای ساخت داخل گله دارند و معتقدند که تبلیغاتی که در مورد کالاها میبینند با واقعیت یکی نیست، از همین رو ترجیح میدهند به سراغ کالاهای مشابه خارجی رفته و آنها را خریداری کنند. مشکل دیگر، جدی گرفته نشدن ضمانتهای اجرایی توسط تولید کنندگان و کارخانههای داخلی در انجام تعهدهایی است که در قبال مشتریان خود دارند. به عنوان مثال بر روی برچسب بیشتر محصولات و لوازم خانگی با این تبلیغ مواجه میشویم: «نصب رایگان محصولات در منازل شما» اما واقعیت به شکل دیگری است. پس از خرید این محصول و تماس با نمایندگی، متوجه میشویم که باید مبلغی به عنوان هزینهی ایاب و ذهاب برای نصب محصول بپردازیم در صورتی که وقتی میگویند نصب رایگان باید به تمام معنا رایگان باشد. آیا این اقدام با شعار «حق با مشتری است» که امروزه بیشتر مؤسسههای تولیدی سر میدهند، همخوانی دارد؟
این نبود ضمانت اجرایی تعهدهای برخی تولید کنندگان محصولات داخلی باعث کم رنگ شدن میل و رغبت مصرف کنندهی داخلی به خریداری کالای ایرانی و در نتیجه داغ شدن بازار کالاهای مشابه خارجی شده است. توجه به محصولات داخلی تنها مختص مصرف کنندگان نمیشود، بلکه تولید کنندگان نیز باید با بالا بردن کیفیت محصولات، اجرای تعهدها و پایین آوردن قیمت محصولات در مقایسه با کالاهای مشابه خارجی اجازه ندهند مصرف کنندگان به سمت خریداری و مصرف کالاهای خارجی تمایل پیدا کنند.
رهبر بصیر انقلاب اسلامی، تلفیق «هنر و توانایی» ایرانی را زمینهساز تقویت کیفیت تولیدهای داخلی برشمردند و افزودند: «برخی محصولات داخلی دارای قدرت رقابت و برخی دیگر به مراتب بهتر از کالاهای مشابه خارجیاند که باید این ویژگی را به تمامی کالاها و مواد تولیدی خوراکی، پوشاکی و وسایل زندگی تعمیم داد.» ایشان در همین زمینه افزودند: «باید عرصهی تولید کالای برتر در داخل کشور را به همت کارگران، مهندسان و سرمایهگذاران، به عرصهای دیگر برای تجلی شعار «ما میتوانیم» تبدیل کنیم.»
از سوی دیگر طبق گزارش سازمان توسعهی تجارت ایران، طی سال گذشته در مجموع 4 هزار قلم کالا از ایران به 163 کشور جهان صادر شده است که عمده کالاهای صادر شده شامل آهن آلات، فولاد، پسته، میعانات گازی، فرش دستباف، مصنوعات پلاستیکی، آلومینیوم، نفت سبک، مصنوعات مسی، البسه و... بوده است که به کشورهای مختلف از جمله امارات متحدهی عربی، عراق، هند، چین، ژاپن، کویت، افغانستان، جمهوری آذربایجان، پاکستان، آمریکا، تایلند، فرانسه، مصر و... صادر شده است. براساس این گزارش از مجموع 5/10 میلیارد دلار صادرات سال گذشتهی ایران به کشورهای جهان، مبلغ 3 میلیارد دلار آن به کشورهای حوزهی خلیج فارس، 2/1 میلیارد دلار به اتحادیهی اروپا، 5/1 میلیارد دلار به کشورهای عضو اکو و بقیه تا سقف 5/10 میلیارد دلار به سایر کشورها از جمله کشورهای آفریقایی صادر شده است.
این گزارش نشان دهندهی آن است که کالای داخلی نیز میتواند نه تنها قابل مصرف در داخل کشور باشد بلکه در خانههای مصرف کنندگان خارجی نیز جایگاه خود را پیدا کرده و خودنمایی کند. اما این مهم نیازمند نهادینه کردن فرهنگ استفاده از کالای داخلی در بین خانوادههای ایرانی است. برای رسیدن به این هدف باید از تبلیغات صحیح و در عین حال واقعی استفاده کرد. در این خصوص، مقام معظم رهبری با اشاره به عدهای که مصرف کالای خارجی را نشانهی نوعی «تشخص و برتری» میپندارند، میفرمایند: «دلبستگی به تولیدات بیگانه و بیاعتنایی به تلاش کارگر ایرانی، بیماری و عادت بدی است که پول و ثروت کشور را به جیب کارگر خارجی سرازیر میکند.»
آری، یکی دیگر از فواید مصرف کالای ایرانی، پاسخ به تحریمهایی است که امروزه توسط آمریکا و دیگر کشورهای غربی بر کشور ما تحمیل شده است. بیگانگان تصور میکنند در صورتی که رابطهی اقتصادی خود را با ایران قطع نمایند ایران با توجه به نیازهای خود از حق مسلمش یعنی انرژی هستهای دست کشیده و غلام حلقه به گوش آنان میشود، در صورتی که نمیدانند ملت ایران همیشه پشت به پشت هم ایستادهاند و از کشور همیشه جاوید خود ایران حمایت میکنند و این بار نیز با مصرف کالاهای داخلی اعلام میکنند که ما هیچ نیازی به واردات کالاهای بیگانه نداریم و یک ایرانی همیشه از کالای ایرانی استفاده میکند.
رهبر معظم انقلاب، نیز در این خصوص با یادآوری تلاش مستمر دستگاههای ضد بشری استکبار برای ضربهزدن به جمهوری اسلامی ایران، میفرمایند: «آنها میخواستند با منزوی کردن ایران، نظام اسلامی یعنی «نماد عظمت و شرف اسلامی و انسانی» الهامبخش دیگر ملتها نشود اما ملت ایران و «جمهوری اسلامی»، اکنون در سلسله قیامهای پر عظمت مردم منطقه، بیش از همیشه مورد توجه و احترام ملتها قرار گرفتهاند و دولت آمریکا، منفورترین دولتها در اذهان ملتهای منطقه است.»
واقعیت این است که کشور اسلامی ما، از نظر جغرافیایی از موقعیت مطلوبی برخوردار است و باید از تمامی مزیتهای نسبی خود به صورت عالمانه استفاده نماید و در بخش صادرات مجدد ارزشافزوده ایجاد کند. مصرف کالاهای داخلی زمینهساز افتخار ملی، تشویق اقتصاد، پاسداری از اقتصاد، اشتغالزایی و... و خریداری کالای خارجی نابودی فرصتهای شغلی، بیکاری جوانان ایرانی، تضعیف روحیهی تولید کنندگان و وابستگی به بیگانگان را به دنبال دارد. مصرف کنندگان داخلی باید به این نکته توجه داشته باشند که مصرف کالاهای خارجی که مشابه داخلی آن در کشور با همان کیفیت وجود دارد به معنای تعطیلی صنایع و کارخانهها و به دنبال آن بیکاری خیل عظیم جوانان ایرانی است که در این کارخانهها مشغول فعالیت هستند و این تداوم مصرف سبب وابستگی به بیگانگان در جهت تأمین نیازهای کشور است. بنابراین ملت ایران باید دست در دست هم دهند و با یاری هم دیگر شعار «ایرانی، کالای ایرانی بخر» را محقق سازند و ان شاالله طبق فرمایش مقام معظم رهبری، فردای منطقه، به برکت همت و حرکت ملتها در راه اسلام، به مراتب از امروز منطقه بهتر خواهد بود.
راهکارهای حمایت از تولید ملی
نویسنده : امین عسگری
منبع : برهان
نوروز امسال نیز همچون سالهای گذشته با پیام رهبر فرزانه انقلاب آغاز گشت و ایشان نیز به مانند سنوات قبل، برای سال جدید شعاری معین نمودند. اما در این میان و به رغم هیاهوی رسانه ای که در رابطه با نام خاص سال در ابتدای هر سال صورت میگیرد این نگرانی وجود دارد که فلسفه و مضمون و مغز شعارهای تعیین شده مورد غفلت قرار بگیرد و با آن برخوردی تشریفاتی گردد و در نهایت این اقدام، یک سنت و رسم حسنه برای تبرک و تیمن شروع سال جدید تلقی گردد.
این در حالی است که نفس این عمل یعنی نامگذاری و برگزیدن شعار برای یک سال، از دیدگاه علوم راهبردی موضوعی جدی و گاه لازم تلقی میشود به طوری که در بسیاری از موارد یک سازمان و نهاد و حتی یک حرکت و جریان را از طریق شعارهای مطرح شده اش مورد نقد محتوایی قرار می دهند و صد البته عملکرد آن را نیز با میزان تحقق همان شعار مورد سنجش قرار می دهند.
از این منظر شاید بتوان طرح یک شعار و نامیدن یک سال را به نامی خاص، نشانهای از عزم و اراده رهبری یک نظام برای هدفمند نمودن حرکت و سو گیری مجموعه نظام و نیز هدفمند نمایاندن به ناظران بیرونی تلقی نمود.
اما آنچه که بیش از خود این اقدام اهمیت دارد و نام و شعار امسال را قدری با قبل متفاوت ساخته است، نحوه طرح آن است. به طوری که این تفاوت هم در مقدمه چینی و طرح مسأله و هم به هنگام تشریح ابعاد آن کاملاً به چشم میخورد. ایشان به هنگام طرح مسأله و در تبیین دلایل نامگذاری این سال:
اول، به ارایهی تصویری از وضع موجود و مطلوب حوزههای مختلف حاکمیتی در کشور پرداختند و با اتکا به دلایل مختلف و برشمردن ضعفها و قوتها، حوزهی اقتصاد را همچون سال گذشته نسبت به سایر حوزهها بیشتر نیازمند توجه دانستند.
دوم، به بررسی تهدیدها و فرصتهای مختلفی که در پیش روی اقتصاد ایران قرار دارد پرداختند.
سوم، بر این موضوع تاکید کردند که طرح این شعار پس از بررسی های متعدد کارشناسی و مشورتهای فراوان با متخصصان حوزههای مختلف صورت گرفته است.
همچنین تفاوت مهم دیگری که در طرح شعار امسال مشهود بود نحوه تشریح واکاوی ابعاد موضوع با نگاهی سیستمی و ارایه رهنمودهای متعدد برای اجرایی ساختن آن بود. دلیل این امر را نیز باید تجربه و ذهنیت ایشان از سالیان گذشته و نحوهی مواجهه با نام و شعار سال دانست. متاسفانه در طی سالهای قبل بسیاری از مدیران اجرایی و مسوولین نظام نامگذاری سال را صرفاً یک اقدام نمادین و نه یک حرکت استراتژیک تلقی می نمودند. مروری بر اقدامات متداولی که در واکنش به این موضوع انجام می گرفت مبین این حقیقت تلخ است.
در بهترین حالت در هفته های نخستین هر سال، کارشناسانی برای تبیین این موضوع در رسانه ملی و در برخی مطبوعات به تبیین موضوع می پرداختند و در سطح دستگاههای اجرایی نیز طی اولین جلسات بر ضرورت توجه به شعار سال و ساماندهی کلیه اقدامات در راستای آن تاکید می گردید و ابلاغیه های متعددی نیز از سوی این مراجع به دستگاههای تابعه صادر میگردید و در پی آن، در هر دستگاه کمیته و کارگروهی برای اجرایی کردن و پیگیری آن تشکیل می گردید که متاسفانه در بسیاری از موارد خروجی این کمیته ها چیزی جز تصویب برگزاری یک همایش در ارتباط با موضوع و شعار سال نبوده است. به همین جهت است که همه ساله در اوایل سال شاهد فراخوانهای متعددی از دستگاههای مختلف در ارتباط با همایشی پیرامون شعار سال بودهایم.
البته با در نظر گرفتن فواصل زمانی لازم، عموما برگزاری این همایشها در سه ماههی آخر سال انجام شده و طی آن کارشناسان و اساتید دانشگاه با ارایهی مقالاتی (بیشتر آکادمیک و کمتر اجرایی) به بحث و تبادل نظر پیرامون شعار سال می پرداختند که مطابق روال بیشتر همایشهای اینچنینی، عموم مقالات بر ضرورت موضوع و اهمیت پرداختن به آن تاکید ورزیده و در بهترین حالت موانع تحقق آن را مورد مداقه قرار می دادند و لذا فرصت چندانی برای اقدام عملی و موثر باقی نمیماند.
بهطور مسلم مسایل گفته شده از نگاه رهبر انقلاب مخفی نمانده است و به عنوان مثال شاید به همین دلیل بوده است که بعد از سپری شدن سالی که با نام مقدس مولای متقیان نامیده شده بود، مجدداً سالی را به نام سیره عملی ایشان اختصاص دادند تا شاید منظور اصلی از نامگذاری سالها درک گردد. اما این بار شاهد آن هستیم که نه فقط وظیفه تشریح دلایل و اهمیت نامگذاری سال را به عهده گرفتند (و از این ره گذر جلوی اتلاف صدها میلیون بودجه ای را که قرار بود به این موضوع اختصاص یابد گرفتند) بلکه راهکارهای اجرایی شدن و موانع تحقق آن را نیز در قالب بررسی سیستمی مسأله و الزامات نگاه سیستمی به روشنی بیان کردند.
در این راستا و از همین رو بود که ایشان بر اجرای اقداماتی همزمان در چند حوزه تاکید نمودند. ایشان شرط موفقیت و عملی شدن این شعار یعنی حمایت از تولید داخلی را تلاش همزمان سه رکن اصلی و ذی اثر یعنی دولت، مردم و بازار (بخش خصوصی) عنوان نمودند که در ادبیات توسعه اقتصادی از آنها به عنوان اضلاع سهگانهی مثلث توسعه یاد میشود.
دلیل این تاکید را باید رویکردهای یکجانبه و تک بعدی دولتمردان به مسأله توسعه اقتصادی در طول سالهای گذشته دانست. به عنوان مثال برخی از دولتها بدون توجه به مردم گمان میکردند که تنها با اتکا بر بخش خصوصی و یا اصطلاحاً بازار، میتوانند مشکلات اقتصادی را حل کنند. برخی دیگر از دولتها نیز معتقد بودند که با اولویت قرار دادن سلیقه و اختیارات مردم و تلاش برای فرهنگ سازی و یا در اصطلاح، گفتمان سازی و فعالسازی تشکلهای مردم نهاد و واگذاری فعالیتهای سیاسی و اقتصادی به آنان می توانند گره مسایل اساسی توسعه را بگشایند. بعضی از دولتها نیز بر این باور بوده اند که ایراد دولتهای قبل غفلت از خود دولت و ارکان و ساختار آن بوده است و لذا بیشترین تلاش و همت خود را مصروف اصلاح ساختار دولت و نیز کار و دوندگی بیشتر نمودند. اما همچنان که پیشتر نیز یادآور شدیم و در کلام رهبر انقلاب نیز به روشنی منعکس گردیده است، بر اساس تفکر سیستمی در توسعهی اقتصادی هیچ یک از این نگرشها کامل نبوده و تنها چیزی که دستیابی به رشد و توسعه مستمر را تضمین می کند، توجه و پاسداشت هر سه ضلع مثلث یاد شده می باشد.
ناگفته نماند که طرح نظریه اضلاع سهگانه نیز در واقع پاسخی به مسایل قدیمی و ریشه دار علم اقتصاد است. از دیر باز درباره جایگاه دولت میان علمای اقتصاد بحثهای زیادی در جریان بوده است که روی دیگر این سکه نقش بخش خصوصی و اساساً نظام بازار میباشد. همچنین در اقتصاد سیاسی بحثهای فراوانی پیرامون چگونگی ایفای نقش مردم در توسعهی اقتصادی صورت گرفته است. آنچه مسلم است تا زمانی که حدود و ثغور اضلاع سهگانه مشخص نگردد نظام اقتصادی سامان نمی یابد.
به همین جهت است که ایشان در بیاناتشان ضمن تاکید بر نقش موثر دولت، این نکته را نیز به صراحت عنوان کردند که وظیفهی اصلی دولت حمایت و تأمین زیر ساختها برای بخشهای صنعت و کشاورزی است و در واقع با این بیان نسبت به دولتی شدن بیشتر اقتصاد به بهانه حمایت از تولید هشدار دادند. روی دیگر این موضوع حضور بخش خصوصی توانمند و فراگیر است که مطابق بیانات ایشان ایفاگر نقش اصلی در امر تولید میباشد. در حقیقت نیز تنها بخش خصوصی است که می تواند با انگیزه بالای اقتصادی و انجام محاسبات دقیق و بهره گیری از دانش روز، منابع را به شکل صحیح ترکیب نموده و محصولی درخور سلیقه بازار تولید نماید.
مسأله قدیمی دیگر، مسأله مدیریت تقاضا است. در یک اقتصاد بسته بسیاری از اقتصاددانان بر این باور بوده اند که برای هر میزانی از تولید ، تقاضای کافی وجود خواهد داشت و بنابراین نگرانی از بابت ایجاد رکود و فروش نرفتن محصولات وجود نخواهد داشت. اما به دلیل وجود تجارت خارجی به خصوص حجم بالای واردات و نیز مسایلی همچون عدم شفافیتها و تأخیرهای اطلاعاتی در بازار که پرداختن به آنها از حوصله این نوشتار خارج است این امکان وجود دارد که برای تولید فراوان داخلی تقاضای کافی وجود نداشته باشد که در این صورت یا اقتصاد با رکود و در پی آن بیکاری مواجه می شود و یا با دخالت دولت برای خرید محصولات مازاد، تورم گریبان اقتصاد را خواهد گرفت. ضمن اینکه اینگونه حمایت دولتی در بلند مدت از کیفیت محصولات داخلی نیز خواهد کاست. بنابراین تلاش صنعتگران و بازاریان و حمایت دولت تنها وقتی به ثمر خواهد نشست که مردمان یک کشور خرید محصولات آن کشور را تضمین کنند و به عبارت دیگر برای تولیدات داخلی تقاضای کافی در داخل وجود داشته باشد.
از همین رو است که ایشان نقش مهم مردم را در تکمیل این چرخه یادآور شدند و بر فرهنگ سازی به منظور ایجاد حس تفاخر به خرید و تملک تولید داخلی تاکید کردند. اکنون که کلیات این مسأله روشن گشته است بر رسانه ها و اصحاب قلم و نیز مبلغین و خطبا فرض است که با همین نگاه سیستمی موضوع را دنبال نموده و زوایای مختلف آن و الزامات عملی آن را برای آحاد مردم و حتی مسوولین ارشد و میانی تشریح نمایند. از این رو در نوشتارهای آتی، هر یک از این اضلاع سهگانه و نقش آن و نیز چگونگی اقدام موثر آنها به تشریح مورد بررسی و کنکاش قرار خواهد گرفت.
* حجت الاسلام مصطفی عزتی؛ استاد حوزهی علمیهی اصفهان
تحلیل موضوع
امروزه اقتصاد جهانى با نفت و گاز خاورمیانه گره خورده است و مصرف کنندگان انرژى در جهان به انرژى این منطقه وابستگى دارند و همین وابستگى سبب گردیده که منطقهی خاورمیانه را به عنوان یکى از علایق ژئوپلتیک خود تعریف کنند. قدرتهاى بزرگ تلاش مىکنند تا با حضور بیشتر خود در خاورمیانه ضمن رسیدن به منابع این منطقه، قدرتهاى رقیب خود را به چالش بکشانند و به آن شکل چالش ژئوپلتیک بدهند. در این میان آمریکا به عنوان یک قدرت برتر جهانى، نقش گستردهاى در اقتصاد جهانى دارد.
خلیجفارس یکی از حساسترین و مهمترین مناطق جهان به شمار میرود، به گونهای که به دلیل دارا بودن موقعیت استراتژیک و منابع عظیم نفتی، همواره در کانون توجه قدرتهای فرا منطقهای و به خصوص ایالات متحدهی آمریکا بوده است. یکی از ویژگیهای اصلی نظام جدید جهانی، اهمیت یافتن اقتصاد در عرصهی جهانی است، از این رو مناطقی که از نظر ژئواکونومیک موقعیت بهتری دارند، دارای اهمیت بیشتری هستند. از این لحاظ بهنظر میرسد هر کشوری که بر خلیج فارس تسلط داشته باشد، بر جهان مسلط خواهد بود.
این منطقه رابطهی مستقیمی با امنیت ملی دیگر قدرتهای جهانی دارد و حتی امنیت و ثبات اقتصاد جهانی تا حدودی به این منطقه وابسته است. پس از فروپاشی شوروی، نقش ایالات متحده در منطقه در پی جنگ عراق و کویت بارزتر شد. خلیج فارس بهعنوان غنیترین و مهمترین منطقهی جهان به لحاظ داشتن ذخایر عظیم هیدروکربنی و نیز اهمیت اقتصادی و مالی و به عنوان یک بازار گسترده و پررونق از موقعیت راهبردی مهمی برخوردار است.[2]
این منطقه 65 درصد از ذخایر نفتی جهان را در خود جای داده است. این منطقه با داشتن 230 هزار کیلومتر مربع مساحت، 565 میلیارد بشکه نفت و 7.30 تریلیون مترمکعب گاز، حدود دو سوم نفت مورد نیاز غرب و چهار پنجم نفت مورد نیاز ژاپن را تأمین میکند.[3]
آمریکا یکی از بزرگترین کشورهای تأثیرگذار در عرصهی معادلههای نفتی جهان میباشد. این کشور با تولید روزانه حدود 7 تا 8 میلیون بشکه نفت خام همواره از بزرگترین تولید کنندگان نفت جهان بوده است. کاهش تولید نفت در آمریکا وابستگی این کشور به واردات نفت را بیشتر میکند. این مسألهای است که همواره سیاستگذاران این کشور را نگران کرده و در طراحی استراتژیهای نفتی این کشور نقش عمدهای ایفا کرده است. عمدهی این استراتژیها به مهمترین منطقهی نفت خیز جهان یعنی خاورمیانه مرتبط میگردد.[4]
اصلیترین منافع آمریکا در خلیج فارس، منافع اقتصادی بوده و خواهد بود، چرا که از این راه میتواند بر منابع انرژی منطقه کنترل و دسترسی بهتری داشته باشد و به دنبال آن بازار پرسودی را برای صادرات این کشور تضمین خواهد کرد. بنا بر اظهارنظرهای «بوش» در انتخابات میان دورهای 2006م. نیروهای آمریکایی به دلایلی مرتبط با نفت، همچنان در عراق مستقر خواهند بود.
کاهش تولید نفت در آمریکا وابستگی این کشور به واردات نفت را بیشتر میکند. از این رو، اصلیترین منافع آمریکا در خلیج فارس، منافع اقتصادی بوده و خواهد بود، چرا که از این راه میتواند بر منابع انرژی منطقه کنترل و دسترسی بهتری داشته باشد و به دنبال آن بازار پرسودی را برای صادرات این کشور تضمین خواهد کرد.
در سال 2011م. مصرف روزانهی نفت در جهان یک میلیون بشکه نسبت به سال 2010م. افزایش داشت و به 88.1 میلیون بشکه در روز رسید. سازمان «ای.آی.اِی» انتظار دارد که در دو سال جاری و آینده نیز این روند افزایشی تقاضا ادامه داشته باشد و در سال 2012م. تقاضای جهانی نفت به 89.4 میلیون بشکه و در سال 2013م. این رقم به 90.9 میلیون بشکه در روز افزایش یابد. میزان مصرف نفت کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی در سال 2011م. روزانه با 420 هزار بشکه کاهش همراه بوده که انتظار میرود این روند رو به نزول در سال 2012م. نیز ادامه یابد. گفته میشود که بخش عمدهی رشد تقاضا به کشورهای غیر عضو در سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی اختصاص خواهد داشت. چین، هند و برزیل پر تقاضاترین کشورها در سال 2012 و 2013 میلادی گزارش شدهاند.[5]
انرژی و اهمیت آن برای آمریکا
انرژى و به خصوص نفت و گاز نقش مهمى در اقتصاد ایالاتمتحده دارد. از طرف دیگر حوادثى که در فاصلهی هزاران مایلى و خارج از کنترل ایالات متحده اتفاق مىافتد، مىتواند ضمن تأثیر بر بازارهاى انرژى و اقتصاد، اقتصاد آمریکا را نیز مختل کند. رکود اقتصادى که به دنبال دو رکود بازار نفت در دههی 1970م. پدید آمد، تحریم اقتصادى نفت در سال 1973م.، وقوع انقلاب ایران در سال 1979م. و جنگ خلیج فارس در 1991م.، نمونههایى بر صحت این گفتار است. شوکهاى نفتى که باعث افزایش قیمت نفت شدهاند، رشد (GDP) در ایالات متحده را کاهش داده است.
ذخایر نفت ایالات متحده
ایالات متحدهی آمریکا بزرگترین تولید کننده، مصرف کننده و وارد کنندهی انرژى در جهان است. این کشور با داشتن 30 میلیارد بشکه ذخایر نفت خام یعنى 11.3 درصد ذخایر کل جهان، رتبهی دهم ذخایر نفت، با داشتن 3 درصد ذخایر گاز جهان، رتبهی ششم ذخایر گاز طبیعى و همچنین با داشتن 25درصد ذخایر زغالسنگ جهان، رتبهی اول ذخایر زغال سنگ را در جهان به خود اختصاص داده است. این در حالى است که کشورهاى حوزهی خلیجفارس مانند عربستان سعودى با 262میلیارد بشکه ذخایر نفت یعنى حدود 30 درصد ذخایر نفت جهان، ایران با 130 میلیارد بشکه یعنى حدود 11درصد ذخایر جهان و عراق با داشتن 115میلیارد بشکه یعنى 10درصد ذخایر نفت جهان، رتبههاى اول تا سوم ذخایر نفت خام جهان را به خود اختصاص دادهاند.
تولید و واردات انرژى در ایالات متحده
مصرف نفت در ایالات متحده
بر اساس برآوردهاى صورت گرفته، در سال 2003م. نفت بزرگترین منبع تأمین انرژى آمریکا بوده و حدود 40درصد از کل نیاز انرژى این کشور را تأمین کرده است. نفت و گاز طبیعى از اصلىترین سوختهاى مورد مصرف در این کشور بوده و 63 درصد از کل نیاز انرژى و به خصوص بخش حملونقل را تأمین مىکنند. همچنین، پیشبینى مىشود در طول 20 سال آینده میزان مصرف نفت حدود 35 درصد و گاز طبیعى بیش از 42 درصد افزایش یابد.
درصد قابل توجهى از منابع تأمین کنندهی انرژى و بهخصوص نفت ایالات متحده در خارج از این کشور قرار دارند. روند واردات نفت ایالات متحده از دههی 80 به بعد روبه افزایش است. واردات نفت ایالاتمتحده از حدود 4 میلیون بشکه در روز در سال 1973م.، به بیش از 9 میلیون بشکه در روز در سال 2003م. رسید. طبق پیشبینى وزارت انرژى آمریکا در سال 2003م.، واردات نفت ایالات متحده تا سال 2025م. حدود 70 درصد کل تقاضاى داخلى این کشور را تشکیل خواهد داد. همچنین از عمر ذخایر نفت ایالات متحده، با توجه به نسبت تولید جارى و با توجه به این که بیش از 60 درصد نفت قابل استحصال آن در گذشته استخراج شده است و 10درصد بیشتر باقى نمانده است.
سهم این منطقه در تولید جهانى نفت از 6.25 درصد در سال 1996م. به 40.9 درصد در سال 2020م. خواهد رسید. طبق برآوردها، واردات نفت ایالات متحده از منطقهی خلیج فارس از 4.2 میلیون بشکه در روز در سال2000م. به 6 میلیون بشکه در روز در سال 2025م. خواهد رسید. پیشبینى مىشود به رغم برخى اکتشافهاى نفتى در جهان، تا سالهاى متمادى هیچ منطقهی دیگرى نمىتواند جایگزین نفت خلیجفارس شود. در سیاست ملى انرژى ایالات متحده در مورد ذخایر نفت خاورمیانه و خلیجفارس، آمده است: «بدون تردید و براساس تمامی برآوردها و محاسبات، خاورمیانه همچنان به عنوان عامل اصلى تأمین امنیت نفتى جهان باقى خواهد ماند و خلیجفارس نیز همواره به عنوان نقطهی توجه و تمرکز سیاست بینالمللى انرژى ایالاتمتحده مطرح خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنهای در این باره فرمودند: «قدرتهای استکباری به خاطر تأمین منابع راهبردیشان میخواهند کشورهای دارای منابع نفت در دست آنها همچون موم باشند اما جمهوری اسلامی در مقابل خواستههای نامشروع آنها همچون شیر ایستاده است.»[10] بنابراین، وابستگى اقتصادى آمریکا و همچنین آسیا و اروپا به منابع نفتى خلیج فارس افزایش خواهد یافت و تعجبآور نیست که تمام این قدرتها درصدد تقویت روابط اقتصادى و استراتژیک خود با کشورهاى منطقهی خلیجفارس باشند و در این میان ایالات متحده نیز براى رسیدن به این هدف از ابزارهاى مختلف از جمله نظامىگرى نیز استفاده کند.[11]
نتیجهگیرى
تا سال 2025م.، نفت همچنان مهمترین منبع انرژى جهان (39درصد مصرف کل انرژى) و همچنین ایالاتمتحده (41 درصد) محسوب مىشود. رشد مصرف انرژى آمریکا بیشتر از تولید است. با افزایش رشد تقاضاى انرژى، وابستگى این کشور به واردات افزایش یافته است، به نحوى که بیش از 1.3 مصرف انرژى در سال 2025م. وارداتى مىشود. با افزایش واردات نفت، وابستگى این کشور به کشورهاى تولید کنندهی نفت حوزهی خلیجفارس در حال افزایش است. ایالاتمتحده از زمان «کارتر» تا «اوباما» همچنان گرفتار مسایل خلیجفارس است و البته در حل مسایل کلیدى این منطقه ناتوانى خود را نشان داده است. وابستگى اقتصاد جهانى و بهخصوص کشورهاى صنعتى و پیشرفتهی جهان به منابع انرژى منطقهی خلیجفارس به حدى است که اگر این کشورها از دسترسى به منابع انرژى این منطقه محروم شوند، نتیجهاش احتمالاً ورشکستگى و به دردسر افتادن متحدان و اقتصاد جهانى خواهد بود.
این مسأله بیانگر موقعیت حیاتی و استراتژیکی این آبراه است. دراین باره، نظریهی رسمی دولت آمریکا که به «دکترین کارتر» مشهور گشت، بدین شرح است: «هر کوششی توسط یک قدرت خارجی، به منظور به دست آوردن کنترل در منطقهی خلیج فارس، به عنوان تهدید منافع حیاتی ایالات متحده آمریکا تلقی خواهد شد و با چنین تهدیدی به هر وسیله لازم از جمله توسل به نیروی نظامی، مقابله خواهد شد». (*)
[2] .http://persiangulfstudies.com/fa/index.asp?P=NEWS2&Nu=143
[3] .http://persiangulfstudies.com/fa/index.asp?P=NEWS2&Nu=14
[5] .http://seconews.com/vdch.xnzt23nwxftd2.html
[6] .http://www.ebtekarnews.com/ebtekar/News.aspx?NID=45465
[9] .افشین جوان، سیاست ملی انرژی، تهران: سازمان بهینه سازی مصرف سوخت کشور، 1382.
[10] .http://www.mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=903&tab=news
[11] .فاضله خادم، سیاستهای انرژی آمریکا و راهبردهای این کشور در منطقهی خلیجفارس، فصلنامهی مطالعات خاورمیانه، اسفند 1385.
* جواد بخشی؛ کارشناس ارشد دیپلماسی و روابط بینالملل
در طول دههی اخیر با فرا رسیدن سال نو، یکی از مسایلی که توجه مسؤولان و کارشناسان حوزههای مختلف را متوجه خود میسازد، بیانات مقام معظم رهبری در زمان سال تحویل و نامگذاری آن سال است. چند سالی است که این نامگذاریها، بیشتر بر حوزهی اقتصاد متمرکز بوده و نشان دهندهی آن است که چالشهای اصلی کشور مربوط به این حوزه میباشد و در صورت اولویتبندی مشکلات پیش رو، مسایل اقتصادی در صدر مشکلات مردم قرار دارند. زمانی که مقام معظم رهبری سالهای اخیر را با عناوینی مانند «اصلاح الگوی مصرف»، «همت و کار مضاعف» و «جهاد اقتصادی» نامگذاری کردند یک اجماع نظر کارشناسی در خصوص تمامی این حوزهها شکل گرفت و تلاش گردید با ایجاد فضای تضارب آرا، ابعاد مختلف این عناوین کالبد شکافی شوند تا بتوان از نتایج اجرای آن در طول سال بهره برد.
اولین سؤالی که در این بحث مطرح میشود آن است که در صورت حمایت از تولید داخلی کدام یک از محصولات باید مورد حمایت قرار گیرند؟ آیا منظور از این شعار حرکت به سمت اقتصاد درونگرا و مبتنی بر خودکفایی افراطی است که اقتصاد کشور را به سمت انزوا ببرد و یا منظور توانمندسازی فرآیند تولید، برای رقابت در فضای بینالمللی است. آیا تولیدی که نتواند نیاز و تقاضای داخلی را پاسخگو باشد و یا با کیفیت پایین خود موجب عدم کارایی در فرآیند تولید گردد و یا با قیمت بالای خود منجر به ناکارایی در تخصیص منابع گردد و یا با توجه به استانداردهای پایین منجر به تضییع حقوق مصرف کنندگان گردد و سلامت و بهداشت جامعه را به مخاطره بیندازد، مستحق حمایت در بلند مدت میباشد؟ آیا حمایت از تولید داخلی در بلند مدت منجر به ناکارایی در بخش تولید نشده و نتیجهی معکوس نخواهد داد؟
طرح این گونه سؤالها موجب بروز اختلاف نظرهایی در مجامع کارشناسی در خصوص شیوهی حمایت از تولید داخلی شده و در صورت عدم اجماع نظر در خصوص این موارد میتواند توافق در مورد سیاستهای اجرایی برای تحقق اهداف مورد نظر رهبری در حمایت از تولید را با وقفه مواجه سازد.
الف) برای اجرای سیاستی کارا در حمایت از تولید، پیش نیازها و الزامات متعددی مورد نیاز است که به برخی از آنها در زیر اشاره میشود:
1. تجربهی چند دهه اجرای سیاستهای حمایتی به شکل کنونی هم منجر به نارضایتی تولید کنندگان و هم مصرف کنندگان شده است. از یک طرف بخشهای مختلف تولیدی در کشور همواره از شرایط نامناسب کسب و کار و عدم امکان رقابت با محصولات وارداتی گلایهمند هستند و همواره تولید کنندگان و سرمایهگذاران تلاش میکنند امتیازاتی مانند وضع نرخهای تعرفه و حقوق ورودی بالا برای کالاهای وارداتی را دریافت کنند. از طرف دیگر حمایت بدون سقف زمانی مشخص و محدود، منجر به عدم ناکارایی در برخی بخشهای تولیدی شده و این امر الگوی مصرف منابع را در شرایطی غیر بهینه قرار داده و موجب تنبلی برخی صنایع در رسیدن به مزیت رقابتی شده است.
یکی از اصلیترین دلایل این که کشور سالهاست با مشکل هدفمند نبودن نظام حمایتی مواجه است و شرایط برون رفت از این وضعیت نیز هنوز فراهم نشده، آن است که اتفاق نظر و دید بلند مدت میان سیاستگذاران در این حوزه وجود ندارد تا بتوانند در یک برنامهی زمانبندی مشخص و با اتخاذ فرآیندی علمی به رفع اساسی مشکلات بپردازند. بنابراین برون رفت از این وضعیت نیازمند وفاق ملی و نگاه بلند مدت است که باید در یک برنامهی زمانبندی مشخص و با اتخاذ فرآیندی ثابت و قاطع انجام شود. از این رو است که فرصت به وجود آمده به واسطهی نامگذاری امسال توسط مقام معظم رهبری به نام سال حمایت تولید ملی را میتوان به عنوان فرصتی تاریخی در به وجود آمدن این نگاه بلند مدت دانست و میتوان اولین پیش نیاز حصول اهداف ترسیم شده توسط مقام معظم رهبری در این خصوص را ایجاد اتفاق نظر کارشناسی دانست.
2. یکی دیگر از پیش نیازهای این بحث، پرهیز از تعجیل در تصمیمگیری و اتخاذ سیاستهای افراطی در خصوص محدودیت و ممنوعیت واردات است که میتواند منجر به تنش در اقتصاد کشور شود. از همین رو است که مقام معظم رهبری در بیانات خود، همواره بر ارتقای مرغوبیت و کیفیت تولید داخلی تأکید داشتند و واردات بیرویه و بیمنطق را به عنوان ضرر و خطری بزرگ برشمردند. ایشان در بیانات خود و به طور خاص در دیدار با جمعی از کارآفرینان سراسر کشور در تاریخ 16/6/1389 مسألهی مدیریت واردات را مسألهای مهم بیان کرده و توصیه کردند که واردات را مدیریت کنید نه این که متوقف کنید یعنی یک چیزهایی باید بیاید و یک چیزهایی باید نیاید تا یک مدیریت صحیح شکل گیرد.
اتخاذ سیاستهایی مانند اعمال محدودیت غیرعلمی یا اخذ مجوزهای متعدد از دستگاههای اجرایی برای واردات، حرکت رو به عقب به سمت سیاستهایی است که در گذشته زمینهی رانت و فساد اقتصادی را فراهم میآورد و در گذشته از این محل به اقتصاد کشور صدمات بسیاری وارد شده است. در نگاه ساده به اقتصاد کلان، میتوان بیان کرد که مصرف جامعه از سه منشأ، مصرف کالاهای تولید داخلی، مصرف کالای وارداتی خارجی و مصرف کالای قاچاق وارداتی خارجی تأمین میشود. بنابراین اصلیترین دلیل اقدام به واردات، تأمین کالاهای مورد نیاز جامعه است. وضع هرگونه سیاستی مبتنی بر ممنوعیت واردات حتی در کوتاه مدت میتواند منجر به بروز آسیبهایی بر اقتصاد کشور شود زیرا واردات کالا فی النفسه امری نامطلوب قلمداد نمیشود.
3. از دیگر پیش نیازهای تعیین سیاستهای حمایتی، تعیین استراتژی ایران برای الحاق به سازمان جهانی تجارت است. با توجه به طی شدن فرآیند الحاق ایران به سازمان جهانی تجارت و عضویت ایران به عنوان عضو ناظر و تعیین کارگروه الحاق ایران به این سازمان؛ به طور حتم سیاستهای اتخاذ شده در ایران از طرف این سازمان و کارگروه الحاق رصد میشود. در این شرایط هر گونه اقدامی برخلاف معیارهای این سازمان میتواند فرآیند الحاق را تحتالشعاع قرار دهد. در این شرایط میتوان قواعد قانونی و مقرراتی خود را به نحوی اصلاح نماییم که نخست بیشترین منافع ملی از این راه حاصل شود و دوم، فرآیند الحاق با مشکل مواجه نگردد. تمامی این موارد در گرو تعیین استراتژی ایران برای الحاق به این سازمان است.
ب) کدام تولید ملی نیاز به حمایت دارد و باید از آن حمایت شود؟ مشخصات تولید داخلی مورد حمایت عبارت است از:
1. تولیدی مورد حمایت است که در طی یک دورهی برنامهریزی شده میان مدت (3 تا 5 ساله) و یا حداکثر در یک دورهی بلند مدت (5 تا 20 ساله)، بتواند نیاز و تقاضای داخلی را با قیمت، کیفیت و استاندارد قابل رقابت با تولید مشابه در بازارهای جهانی تأمین نماید.
2. حمایت از تولید کنندگان نوپا ضروری است. در برخی موارد، در واردات کالا به تولید کنندگان نوپا کم توجهی میشود (مانند تولید کنندگان قطعات لوازم یدکی و یا لوازم خانگی) و در نتیجه بازار تولید متضرر میشود. ورود کالاهای مربوط به صنایع نوپا، شکلگیری تولید را به خطر میاندازد.
3. حمایت از تولید کنندگانی که با تجارت غیرمنصفانه مواجه هستند مهم است. ورود کالاها در شرایط غیرمنصفانه مانند دامپینگ (قیمتشکنی) با هدف نابودی صنایع داخلی مخرب است. این در حالی است که در برخی موارد کالاهایی از کشورهایی که اقدام به قیمت شکنی میکنند، وارد میشود (مانند ورود لاستیک چینی) و در نتیجه بازار تولید را متضرر میکند.
4. حمایت از تولیداتی که تلاش میکنند به استانداردهای ملی، منطقهای و جهانی نزدیک شوند، ضروری است. عدم حمایت از این گونه کالاها در شرایطی که استانداردهای اجباری در حال گسترش هستند و حضور کالاها در کشورهای دیگر و بازارهای جهانی مستلزم رعایت استانداردهای منطقهای و جهانی است، ضروری است.
5. حمایت از تولید کالاهایی که با فرهنگ و آموزه های دینی کشور تطبیق دارند، ضروری است، زیرا در برخی موارد کالاهایی به صورت قانونی و غیرقانونی وارد کشور شده و در سطح آن به خصوص در میان قشر نوجوان و جوان، توزیع شده (انواع البسه، لوازم التحریر و علایم و نشانهای نامناسب) که با فرهنگ ایران در تعارض هستند و موجب بروز آسیبهای اجتماعی شدهاند.
6. کالای تولید داخلی که میتواند نیاز داخلی را تأمین کند و از نظر قیمت و کیفیت در شرایط رقابتی است، نیازی به حمایت ندارد و تنها باید در مقابل تجارت غیرمنصفانه از قبیل دامپینگ و ... محافظت شود. با این حال برخی از تولید کنندگان، مدعی هستند که تقاضای داخلی به درستی نیازسنجی نمیشود و در شرایط رقابتی، تولیدات ملی میتوانند نیاز داخلی را تأمین کنند. این صنایع از ورود بیرویهی کالا با شرایط غیرمنصفانه گلایهمند هستند و آن را عاملی برای رکود در تولید داخلی قلمداد میکنند.
7. کالای تولید داخلی که از فرآیند تبدیل کالاهای واسطهای قاچاق حاصل میشوند، مورد حمایت نیست. در شرایط کنونی که ریسک قاچاق اندک است و انواع کالاهای واسطهای و مصرفی به صورت قاچاق وارد کشور میشوند و نظارتی بر کیفیت و استاندارد این کالاهای قاچاق وجود ندارد، بخش تولید متضرر و سلامت جامعه به مخاطره میافتد.
8. و برخی کالاهای تولیدی دیگر
ج) هر چند در این فرصت اندک نمیتوان به تمامی ابزارها و راهکارهای موجود در این زمینه اشاره کرد ولی در زیر به برخی راهکارهای مورد استفاده در راستای حمایت از تولید و مدیریت واردات اشاره میشود:
1. ایجاد عزم ملی در کشور برای حصول نتایج اجرای سیاست «حمایت از تولید ملی و کار و سرمایهی ایرانی» که با نامگذاری امسال با این عنوان میتوان از این فرصت تاریخی برای تبدیل یک تهدید و نقطهیضعف به یک فرصت و نقطهیقوت استفاده نمود؛
3. تعیین متولی اصلی بحث مدیریت واردات و اصلاح فضای کسب و کار در دولت به صورت دقیق تا نسبت به مسایل پیش آمده در برابر دستگاههای نظارتی پاسخگو باشند؛
4. تسهیل فضای کسب و کار در بخش تولید و تسهیل فضای کسب و کار تجاری و گمرکی به عنوان اولویت مدنظر قرار گیرد؛
5. تشکیل بانک آمار و اطلاعات مربوط به تولید، واردات، صادرات، قاچاق، اشتغال و ... به تفکیک حدود 7 هزار قلم کالای مورد نظر در طبقهبندیهای بینالمللی تهیه و منتشر شود؛
6. شناسایی و احصای اولویتهای تولیدی کشور و بخشهای نوپای تولیدی؛
7. سنجش نیاز کشور در خصوص کالاهای استراتژیک و میزان رقابتپذیری آنها از نظر قیمت و کیفیت، تا صنایع داخلی نواقص خود در مقایسه با کالاهای خارجی مشابه را شناسایی و آنها را رفع کنند و از ورود کالاهای مازاد نیاز داخلی که از نظر قیمت و کیفیت بهتر نمیباشند و فقط به علت وارداتی بودن دارای مزیت هستند، جلوگیری شود؛
8. تعیین برنامهی زمانی بهینه برای حمایت از تولید بخشهای نوپای تولیدی و کالاهای استراتژیک و برنامهی زمانبندی دستیابی به سطوح رقابتی جهت اعمال محدودیتهایی برای ورود کالاهای رقیب؛
9. بازنگری در ترکیب و اصلاح ساختار کمیسیون مادهی (1) آیین نامهیاجرایی قانون مقررات صادرات و واردات و تبدیل آن به کمیسیونی کارشناسی، فعال و کارآمددر راستای اتخاذ نرخهای تعرفهی بهینه که بتواند با تنظیم تعرفههای هدفمند و علمی مدیریت واردات را برعهده بگیرد؛
10. هدفمند کردن نظام حمایتی (یعنی بخشهایی از تولید داخلی که نیاز به حمایت دارند باید به صورت هدفمند و در زمانبندی مشخص مورد حمایت قرار گیرند و بخشهایی که استمرار حمایت از آنها موجب ناکارایی و تنبلی تولید شده است مورد بازنگری قرار گیرند.)؛
11. تهیهی بستهی سیاستی جلوگیری از ورود کالا به صورت قاچاق و استفاده از سیاستهای مناسب؛
12. اتخاذ سیاستهای ضد دامپینگ و وضع عوارض ویژه برای این کالاها بر اساس بند (ح) قانون برنامهی چهارم توسعه و مادهی 13 قانون الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت؛
13. استفاده از ظرفیتهای تنظیمی قانون حمایت از مصرف کنندگان؛
14. اعمال محدودیتهای ویژه برای ورود کالاهای فاقد استاندارد با افزایش پوشش کالاهای استاندارد اجباری و ضوابط فنی که ورود آنها منوط به اخذ گواهی از مؤسسهیاستاندارداست؛
15. اعمال محدودیتهایی برای ورود برخی کالاها با استفاده از تقسیمبندی (کالاهای مجاز، مجاز مشروط و ممنوع)؛
16. استفاده از مقررات تنظیمی مندرج در قانون امور گمرکی برای جلوگیری از ورود کالاهایی که موجب اغفال خریدار و مصرف کننده میشود و نظایر آن؛
17. اعمال محدودیت برای واردات کالاهای کشاورزی بر اساس قانون مصوب مجلس؛
18. استفاده از ابزارهای فرهنگی و رسانهای با هدف تغییر الگوی مصرف کالا و تمایل به کالاهای داخلی تقویت شود؛
19. از واردات کالا از تمامی معابر مرزی فاقد نظارت و کنترل دستگاههای مربوط مانند گمرک، استاندارد و بهداشت، پرهیز شود؛
20. برای اعمال محدودیت تنها از روش نرخ تعرفهی ارزشی و عوارض درصدی ضد دامپینگ استفاده شود و تا حد امکان از روشهایی مانند نرخ تعرفهی ثابت، محدودیتهای مقداری و سهمیهبندی به دلیل افزایش امکان بروز فساد پرهیز شود؛
21. با توجه به آثار تحریم بر بخش بازرگانی از جمله افزایش هزینه و پیچیدهتر شدن مراحل تجارت لازم است بستهای اجرایی در بخش مدیریت واردات با توجه به مسایل تحریم ارایه شود و از سیاستهای تشدید کننده اثرات نامطلوب تحریم مانند اعمال محدودیت برای ورود کالا توسط بخش خصوصی بدون تعیین زمان و فرصت مناسب پرهیز شود.(*)
*سعید غلامی باغی؛ مدرس دانشگاه و پژوهشگر ارشد امور اقتصادی
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
چه شده است که مقام معظم رهبری سال 91 را سال حمایت از تولید ملی نامگذاری کردند؟ در این سال وظیفهی دولت- مجلس و مردم چیست؟ چه موانعی بر سر راه حمایت از تولید قرار دارد؟ چرا ایرانیها به جای استفاده از کالای وطنی ترجیح میدهند کالای مشابه خارجی مصرف کنند و چند سؤال دیگر...
آقای دکتر در حدود 5 سال است که مقام معظم رهبری سالهای اخیر را با نامهای اقتصادی نامگذاری میکنند. فکر میکنید دلیل آن چیست؟ برخی از کارشناسان میگویند وضعیت نابسامان اقتصادی در این سالها دلیل این نامگذاریها توسط ایشان است؟
توجه به مسیر طبیعی تکامل نظام جمهوری اسلامی نیز میتواند در تبیین برخی از علل نامگذاریها مؤثر باشد. عدالت طلبی جزو اصول ثابت نظام اسلامی در همهی ابعاد به ویژه ابعاد اقتصادی است. شرایط دهههای اول و دوم انقلاب، در عمل مسایل سیاسی و فرهنگی را در درجهی اولویت کشور قرار داده بود که با تثبیت انقلاب، زمینه را برای تحقق سایر اهداف آن به ویژه در بعد پیشرفت و آبادانی از راه اولویت دادن به مسایل اقتصادی در دهههای سوم و چهارم فراهم کرده است. البته تمرکز توطئههای دشمنان بر مسایل اقتصادی و تلاش برای ضربه زدن به کشور از این راه نیز جزو بدیهیاتی است که لزوم اولویت داشتن مسایل اقتصادی را برای مواجههی درست در مقابل سیاستهای استکباری و دشمنانه مورد تأکید قرار میدهد.
سال 91، سال حمایت از تولید ملی و سرمایهی ایرانی نامگذاری شده است. اگر امکان داردبفرمایید که وظیفهی دولت، مردم، مجلس و مسؤولان در این سال چیست و کدام یک از نهادها وظیفه سنگینتری دارند؟
وظیفهی دولت، مردم، مجلس و سایر مسؤولان در زمینهی حمایت از تولید، متناسب با وظایف ذاتی هر کدام از این ارکان قابل تعریف است. حمایت از تولید در یک زنجیرهی به هم پیوسته از اقدامها و برنامهها قابل تحقق است که لازم است ابتدا تعریف درست و دقیقی از آن صورت پذیرد. نکتهی بسیار مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که تولید در یک محیط اقتصادی شکل میگیرد، از این رو حمایت از تولید نیز در چارچوب پارادایمهای حاکم بر این محیط اقتصادی باید صورت بگیرد. از این رو برای تبیین بهتر موضوع و بیان برخی راهکارها در خصوص نحوهی حمایت بخشهای مختلف مانند دولت، مجلس و مردم از تولید ابتدا لازم است ویژگیهای محیط اقتصادی مورد بررسی قرار گیرد.
محیط اقتصادی در دهههای اخیر دچار تحولات زیادی شده است. تحولات اخیر در حوزهی بازارهای جهانی صنایع مختلف، روند فعالیت آنان را با ویژگیهای منحصر به فردی مواجه کرده است. اکنون درصد قابل توجهی از تولیدات صنایع مختلف در جهان به صورت تولید انبوه است. که این مسأله ویژگیهای عمدهی زیر را در بر دارد:
· این امکان را فراهم میکند تا شرکتها بتوانند بـا سرعـت بیشتری در بازارهای جهانی نفوذ کنند.
· زمان مورد نیاز بین معرفی محصول تا اشباع آن در منحنی عمر محصول ((PLC کاهش مییابد.
· موجب افزایش نیاز به نوآوری مستمر در زمینهی محصول میشود.
مدل کسب و کار نیز در صنایع مختلف در حال تغییر میباشد که برخی ویژگیهای عمدهی آن به شرح زیر است:
1. خریداران محصولاتی را تقاضا میکنند که دارای نوآوری بوده و ضمن تناسب با مد، به صورت ارزان و با قابلیت استفادهی آسان و قابل اتکا عرضه گردند؛
2. تولید کنندگان برای جذب مشتری، رقابت شدیدی با هم دارند؛
3. تعدد محصولات، کاربردها و راهحلهای جدید موجب ثبات و رقابت بیشتر بازار و وابستگی کمتر به نوع خاصی از محصول در صنایع مختلف میشود؛
4. تأمین منابع از بیرون سازمان در تمامی زمینههای صنعت حتی در زمینهی مونتاژ در حال رواج میباشد. این امر موجب ظهور بازیگران جدیدی در صنعت جهانی شده است.
ظهور چین در بسیاری از صنایع در چند سال اخیر به واقعیتی انکار ناپذیر تبدیل شده است. چین به بازاری قابل ملاحظه و در عین حال به رقیبی جدی برای بازارهای دیگر در جهان بدل شده است. رشد سریع بازار محصولات مصرفی ناشی از یک جهش و نوآوری عمده (شامل افت و کاهش قیمتها و ایجاد بازارهای جدید) میباشد و به طور مستقیم با دیجیتالی شدن که منجر به نوسازی محصولات مصرفی شده و تحت تأثیر همگرایی بـازار قرار میگیرد، مرتبط میباشد. افت قیمتها، چندین دهه به عنوان روندی مستمر در محصولات مصرفی و تولید انبوه مطرح میباشد.
با توجه به تغییر پارادایمهای حاکم بر محیط اقتصادی، رویکردهای سنتی مدیریت بنگاههای اقتصادی جوابگوی شرایط جدید نیستند و استفاده از مدلها و رویکردهای مدیریتی نوین برای مواجهه با این چالشها ضرورتی انکار ناپذیر است. تا قبل از دههی 1950م. به دلیل این که تقاضا بر عرضه فزونی داشت، پارادایم حاکم بر محیط اقتصادی نیز مبتنی بر سودآوری بود. با تغییر این معادله و فزونی عرضه بر تقاضا، بنگاههای اقتصادی برای مواجهه با محیط رقابتی جدید، رویکردهای مدیریتی خود را تغییر داده و بر پایهی پارادایم ارزش آفرینی استوار نمودند.
1. افزایش شدت رقابت در صنایع مختلف و جهانی شدن این رقابت؛
2. افزایش نیازهای مشتریان و مطرح شدن پارادایم ارزش آفرینی به عنوان تنها «استراتژی بقای صنایع تولیدی».
شما به پارادایمهای حاکم بر محیط اقتصادی اشاره داشتید. اگر امکان دارد بفرمایید حمایت از تولید باید چگونه توسط ارکان حاکم بر اداره کشور مدیریت شود؟
جالب است بدانید حمایت از تولید از دو جنبه به صورت کلی قابل بحث است:
1- فراهم نمودن بسترهای لازم برای فعالیت تولیدی در اقتصاد کشور (بهبود فضای کسب و کار)؛
2- فراهم نمودن بسترهای لازم برای مواجههی مناسب با پارادایمهای حاکم بر محیط اقتصادی (بهبود فرهنگ تولید).
در خصوص جنبهی اول مجموعهای از اقدامها قابل تعریف است که به برخی از آنها اشاره میکنم. وضعیت فضای کسب و کار از جمله موضوعات تأثیرگذار بر رشد و توسعهی اقتصادی کشورها است. این موضوع از عوامل مهمی تأثیر میپذیرد و بر زمینههای گوناگونی اثر میگذارد. فعالیتهای تولیدی از شاخصهای فضای کسب و کار بسیار تأثیر پذیرند. شاخصهای شروع کسب و کار، استخدام نیروی انسانی، ثبت اموال، اخذ اعتبار و تأمین مالی، قوانین حمایت از سرمایهگذاری، پرداخت مالیات، تجارت بینالملل، انعقاد قراردادها و خاتمه یک کسب و کار از مهمترین این عوامل هستند که هم در زمینهی قانونگذاری برای بهبود این شاخصها و هم در زمینهی سیاستهای اجرایی، هم دولت و هم مجلس میتوانند نقش مهمی را در این زمینه ایفا کنند. یادآوری فرمایشات قبلی مقام معظم رهبری در جمع کارآفرینان دولت، که آنان را به مدیریت دقیق و عالمانهی منابع مالی و بهبود فضای کسب و کار موظف نمودند، مؤید اهمیت این جنبهی حمایت از تولید است.
آقای دکتر! منظورتان از مدیریت هزینه چیست؟ این شاخص آیا در ایران نیز قابلیت اجرا را دارد؟
مدیریت هزینه عبارت است از مجموعه اقدامهایی که مدیریت برای تأمین رضایتمندی مشتریان، همراه با کنترل و کاهش مستمر هزینهها (بهای تمام شده) با کاربست ابزارها انجام میدهد. از جمله ابزارهای مدیریت هزینه عبارتند از:
1. هزینهیابی مبتنی بر فعالیت (Activity Based Costing)؛
2. هزینهیابی هدف(Target Costing) ؛
3. هزینهیابی کایزن؛
4. هزینهیابی کیفیت.
لازم است بدانید گسترش تجارت و فشرده شدن رقابت، نوید بخش آغاز دورهای جدید در حیات تجارت داخلی و جهانی است که در چنین محیطی برنده شرکتی است که پیش از رقبا، محصولاتی با کیفیت برتر و قیمت پایینتر عرضه کند. در این محیط، مدیریت هزینه نقش حیاتی ایفا میکند. امروزه حیات بسیاری از شرکتها به توانایی آنان در افزایش دقت سیستم مدیریت هزینه وابسته است که بر کاهش هزینهها در تمام طول فرآیند تولید و زنجیرهی ارزش متمرکز است.
لذا بنگاههای اقتصادی در محیط رقابتی از سه استراتژی به طور معمول برای رقابت استفاده میکنند:
1- استراتژی پیشگامی هزینه که هدف آن ارایهی محصول با قیمت، کارکرد و بهای تمام شدهی پایینتر میباشد.
2- استراتژی تمایز محصول که شامل مراحل زیر میباشد:
·برآورده نمودن الزامات مشتریان به بهترین وجه؛
·عرضهی محصولاتی با کارکردهای بیشتر و قیمتهای بالاتر؛
·ارایهی خدمات منحصر به فرد.
1. استراتـژی تمرکز که بر تمرکز بر یک بازار و یا مزیت رقابتی خاص تأکید میکند.
بنگاههای اقتصادی با پذیرش استراتژیهای «پیشگامی هزینه» و «تمایز محصول» میتوانند از مزایای رقابتی برخوردار شده و در رقابت موفقیت لازم را به دست آورند. اما به دلیل تغییرات شرایط اقتصادی و جهانی شدن بازارها (وجود تنوع در محصولات و خدمات) استراتژیهای پیشگامی هزینه و تمایز محصول دیگر جوابگوی شرایط موجود نیست و محیط اقتصادی جدید، شرکتها را ملزم مینماید که از استراتژی تقابل بهره بگیرند. در استراتژی تقابل بنگاههای اقتصادی بر اساس قاعدهی مثلث بقا (بهای تمام شده، کیفیت، قابلیت کارکرد) رقابت و تلاش میکنند تا محصول خود را با کیفیت و کارکرد بالا و قیمت پایین به مشتریان عرضه کنند. مثلث بقا دارای سه محور است که هر محور از آن معرف یکی از ابعاد مهم محصول است که عبارتاند از:
- بهای تمام شده و قیمت فروش؛
- کیفیت؛
- کارکرد.
رقابت جهانی مستلزم تعادل میان کیفیت، قیمت تمام شده و زمان است. هر بنگاهی برای بقا باید بتواند از حد عملکرد رقبا در هر سه بعد (کیفیت، کارکرد و قیمت محصول) بگذرد و یا به آن حد برسد. لذا برای اجرایی کردن ابعاد یاد شده ضروری است این امر به صورت زیر عملیاتی شود.
1. مدیریت کیفیت که از راه برنامههای مدیریت کیفیت جامع امکان پذیر است.
2. قابلیت کارکرد که از راه طراحی و ساخت محصولات بدیع حاصل میشود.
3. مدیریت قیمت که از راه اثر بخشی مدیریت هزینهها و مدیریت استراتژیک هزینه تحقق مییابد.
نکتهی بعد اینکه بنگاههای تولیدی برای بقا بایستی به صورت تقابلی رقابت کنند. برای مثال، مشتریان برای سطح معینی از کیفیت و کارکرد، حاضر به پرداخت قیمت بیشتر نیستند. به علاوه این که مشتریان به طور معمول انتظار دارند که مدل یا نسل جدید محصولات بدون این که مشمول اضافهی قیمت شوند، کیفیت و قابلیت کارکرد بالاتری داشته باشند. اگر منطقه بقا محصول بزرگ باشد، انتخاب استراتژی پیشگامی هزینه و تمایز محصول موفقیت آمیز است.
آقای دکتر در این میان سؤالی مطرح میشود و آن این است که سود دلالی در ایران بالاست و سود وارد شدن به سمت فعالیتهای تولیدی کم است. دلیل چیست؟ (چگونه میتوان سود دلالی را به صفر رساند)
البته این یک قاعدهی کلی در تمام دنیاست. سود دلالی اصولاً نسبت به سایر فعالیتها بالاتر است. از این رو بسیاری از دولتها برای حمایت از فعالیتهای اقتصادی سالم معمولاً برای فعالیتهای سوداگرانه و دلالی محدودیتهایی قائل میشوند و در مقابل برای فعالیتهای اقتصادی سالم مانند تولید، مشوقهایی در نظر میگیرند. از آن جایی که اصل فعالیت دلالی قابل حذف نیست، از این رو سود آن را نیز نمیتوان به صفر رساند. کاری که میتوان انجام داد تقویت سایر فعالیتها در مقابل دلالی است تا به طور اتوماتیک نقش مخرب دلالی در اقتصاد به حداقل ممکن کاهش یابد.
چرا سرمایهگذاران در ایران به جای این که وارد فعالیتهای تولیدی شوند، به سراغ دلالی میروند. به عنوان مثال همین سال گذشته بسیاری از سرمایههای سرگردان به سمت بازار ارز و سکه رفت! مقصر کیست؟ دولت و ...؟!
کسانی که در حجم کم سرمایهی خود را صرف خرید سکه یا ارز یا سایر کالاهای مشابه میکنند، اصولاً امکان ورود به چرخهی فعالیت تولیدی را دارا نیستند. چرا که حداقل سرمایهی مورد نیاز برای تولید معمولاً بسیار بالاتر از وجوه مازاد خانوارها میباشد. از این رو از سرمایهگذاران جز که مازاد نقدینگی خانوار خود را صرف خرید برخی داراییهای خرد مانند سکه یا سایر کالاها حتی مسکن (در حد و اندازهی چند سکه یا خرید یک آپارتمان) میکند، نمیتوان انتظار داشت که حتی اگر سود تولید بالاتر باشد، وارد فعالیت تولیدی شود؛ البته حساب سرمایهگذاران کلان از این مقوله جداست.
نکتهی مهم این است که برای سوق دادن سرمایهها به سمت یک فعالیت اقتصادی مانند تولید، صرف بالا بردن سود این فعالیت کافی نیست، باید مکانیزمهای سرمایهگذاری نیز توسعه یابد. توسعهی بازار سرمایه و افزایش فرهنگ خرید سهام و یا سایر ابزارهای مالی در این زمینه میتواند بسیار مفید باشد. بسیاری از مردم ما با بورس و سهام آشنا نیستند. از این رو وقتی کمی سرمایهی مازاد در اختیارشان قرار میگیرد یا آن را باید در بانک سپردهگذاری کنند یا در داراییهایی مانند سکه، طلا یا ارز.
آقای دکتر یکی دیگر از موارد چالش برانگیز، عدم استقبال ایرانیها از کالاهای ایرانی است! متأسفانه ایرانیها مردم دوست دارند کالای مشابه خارجی را به جای کالای ایرانی مصرف کنند، چرا؟ چگونه میتوان این فرهنگ را تغییر داد؟
البته پاسخ این سؤال تا حدودی در پاسخ سؤال دوم مطرح شد. به هر حال مشتری با خرید کالا به دنبال رفع نیازهای خود است که این نیازها در سه بخش اصلی شامل کیفیت، قیمت و زمان تحویل، قابل دستهبندی است. مشتری در خرید کالا برای انتخاب نوع، مدل و ... مختار است. آنچه که میتواند تصمیم مشتری را به سمت کالای ایرانی سوق دهد، توجه به نیازهای اوست. در این زمینه تولید کننده وظیفهی مهمی را بر عهده دارد. به طور طبیعی در شرایط برابر از لحاظ کیفیت، قیمت و زمان، به طور قطع میتوان انتظار داشت که مشتری محصول تولیدی کشور خود را انتخاب کند که این باید تبدیل به یک فرهنگ شود.
ممکن است کیفیت کالای داخلی به درستی برای مشتریان توضیح داده نشده باشد. ممکن است بستهبندی مناسب نداشته باشد. کانالهای عرضهی محصول، شرایط خدمات پس از فروش و یا سایر ابعاد مدیریتی شرکتهای تولید کننده دارای ضعف باشد. از این رو برای حل این مشکل اگرچه فرهنگ سازی و آگاهی بخشی به مردم در زمینهی مزایای استفاده از کالای ایرانی برای اقتصاد کشور مؤثر است اما اصلاح کاستیها و ضعفهای درونی محصولات ایرانی در تمام مراحل و چرخهی عمر محصول ضرورت مضاعفی دارد.
خیلی از ایرانیها نمیدانند مصرف کالای ایرانی چه مزایایی برای کشور دارد. اگر امکان دارد بگویید اگر کالای ایرانی توسط شهروندان مصرف نشود چه چالشهای اقتصادی ایران را تهدید خواهد کرد؟
برای پاسخ به سؤال شما بهتر است به مثالی این پاسخ را تشریح کنم. در جنگ دوم جهانی، ژاپنیها از بمب اتم آمریکاییها شکست خوردند ولی این شکست را در سالهای بعد با «تولید» تا حدودی جبران کردند. رونق «تولید» در یک کشور به مثابه سلاحی استراتژیک میتواند علاوه بر غلبه بر مشکلات داخلی، در مقابل دشمنان خارجی نیز یک کشور را بسیار قدرتمند کند. از این رو حمایت از تولید داخلی که طبیعتاً حمایت اصلی از تولید توسط مردم و با مصرف کالای ایرانی اتفاق میافتد، میتواند نقش بسیار مهمی را در توسعهی کشور، غلبه بر مشکلات و حتی حضور در بازارهای جهانی به همراه داشته باشد. فکر میکنم اگر ایرانیها به این مصداق بنده توجه کند حتماً کالای ایرانی مصرف خواهند کرد.
آقای دکتر به عنوان سؤال پایانی چگونه میتوان تولید کشور را رونق داد. توصیه شما چیست؟
برای رونق تولید کشور نیازمند یک عزم ملی هستیم. برای اثبات ضرورت ایجاد عزم ملی در این زمینه ذکر تجربهی ژاپنیها میتواند، مفید فایده باشد. در خلال جنگ دوم جهانی، آمریکاییها با استفاده از بمب اتم، ژاپن را شکست دادند. ژاپنیها سه دهه بعد با حمایت از تولید داخلی که با کاربرد رویکرد مدیریتی «هزینهیابی هدف» نمود عینی یافت، توانستند بخشی از شکست خود در جنگ جهانی دوم را جبران کرده و بر صنایع آمریکایی غلبه نمایند. هزینهیابی هدف اولین بار تحت عنوان (Genka kikaku) در کشور ژاپن مطرح شد که بعدها به نام هزینهیابی هدف، ترجمه شده و امروزه به طور گستردهای توسط کشورهای غربی نیز به کار میرود.
با تغییرات محیطی ایجاد شده در محیط رقابتی کسب و کار و عکس العمل شرکتها نسبت به آن، کاربردهای هزینهیابی هدف نیز به تدریج توسعه یافت. محیط کسب و کار همواره با روند افزایش رقابت و در نتیجه تضعیف سودآوری مواجه بوده است تا این که در دههی 1990م.، بسیاری از شرکتها به طور اثر بخشی از روش هزینهیابی هدف که تنها به برخی از محصولات و بخشها محدود میشد، استفاده کردند. سه رخداد عمده در ژاپن موجب گردید در هزینهیابی هدف تغییرات اساسی به وجود آید:
1. در سالهای 1990 و 1991م. اقتصاد ژاپن شاهد بروز یک حباب اقتصادی بود به گونهای که صنایع نمیتوانستند انتظارات مشتریان را در زمینهی ارایهی محصول با قیمتهای پایینتر ارضا کنند و جهت تمرکز شرکتها از توجه به سهم بازار به سمت افزایش سود آوری منتقل گردید؛
2. ین ژاپن در برابر دلار آمریکا قد علم کرد؛
3. و رکود طولانی ناشی از بحران مالی در ژاپن ایجاد شد که بر شرکتها فشار وارد کرد تا بهای تمام شده را در راستای دستیابی به الزامات سودآوری خود کنترل کنند، برنامههای بهبود و توسعه تا حدود زیادی بر پشتیبانی اطلاعاتی و هزینههای (IT) متمرکز شود و میزان دادههای مورد نیاز برای برآورد دقیقتر هزینهها به طور قابل ملاحظهای افزایش یابد.
هزینهیابی هدف از ابزاری به نسبت ساده برای کنترل هزینههای خرید به ابزاری تحلیلی در زمینهی مدیریت سودآوری تبدیل شد. ژاپنیها با این استراتژی از تولید داخلی خود حمایت نمودند. این استراتژی هوشمند در واقع سه عنصر کلیدی حمایت از تولید را در یک نقطهی مشترک متمرکز نمود. «تولید کننده» تمام همّ و غمّ خود را بر تحقق ارزش آفرینی برای مشتری «مردم» از راه مدیریت بهینهی بهای تمام شده و افزایش کیفیت متمرکز نمود. «مصرف کننده و مردم» نیز که نیازهای خود را در محصولات تولیدی داخلی قابل تحقق یافتند، بر استراتژی حمایت از تولید داخلی از راه مصرف کالاهای ژاپنی صحه گذاشتند. دولت و نهادهای سیاستگذار ژاپنی نیز در فراهم نمودن بسترهای لازم برای مدیریت استراتژیک هزینه یا بهای تمام شده با رویکرد «هزینهیابی هدف» نقش خود را به درستی ایفا نمودند.
اگرچه غرض از بیان تجربهی ژاپنیها، این نیست که الگوی آنها را به عنوان راهکار برای کشورمان معرفی نماییم. اما استفاده از تجارب خوب سایر کشورها در زمینهی حمایت از تولید داخلی، میتواند ما را در رسیدن به اهداف کمک نماید. به هر حال حمایت از تولید داخلی عزم ملی میطلبد چرا که تمامی ارکان آن «تولید کننده»، «مصرف کننده» و «دولت و حاکمیت» باید در یک جهت حرکت نمایند تا برآیند آن ایجاد یک «فرهنگ تولید» قوی در کشور باشد. نامگذاریهای اخیر توسط مقام معظم رهبری از جمله عناصر کلیدی در ایجاد عزم ملی برای ایجاد فرهنگ تولید و مصرف قوی در کشور میباشند. اصلاح الگوی مصرف، به مدیریت بهینهی منابع در کشور کمک مینماید که یکی از اجزای اصلی مدیریت هزینه یا بهای تمام شده میباشد. مواد اولیه معمولاً بخش عمدهای از قیمت تمام شده را تشکیل میدهد.
«همت مضاعف، کار مضاعف» نیز جنبهی دیگری از قیمت تمام شدهی تولید را مورد توجه قرار میدهد که در ادبیات علمی تحت عنوان «هزینهی کار مستقیم» بخشی از مدیریت بهای تمام شدهی تولید را به خود اختصاص میدهد. جهاد اقتصادی نیز به افزایش سرعت یا کاهش زمان تأکید مینماید که یک جنبهی بسیار مهم از مدیریت بهای تمام شده در تولید است. به نظر میرسد تلفیق این ارکان میتواند الگوی بومی مناسبی را برای کشورمان در این زمینه فراهم نماید.
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
نقطه نظرهای رهبری در جمهوری اسلامی به عنوان نقطهی کانونی تصمیمگیری در مسایل مهم کشور همیشه در کانون توجهات محافل سیاسی و رسانهای بینالمللی قرار داشته است، این مسأله به خصوص در سالهای اخیر از موقعیت والاتری برخوردار بوده است، چراکه غربیها در مواجهه با جمهوری اسلامی به روش اعمال فشارهای متمرکز روی آوردند و امیدوارند که این فشارها در نهایت جمهوری اسلامی را وادار به تسلیم کند.
رهبر معظم انقلاب در مشهد مقدس ضمن برشمردن موفقیتهای جمهوری اسلامی در سال 1390، این دستآوردها را محصول تلاش مردم و مسؤولین در جمهوری اسلامی از یک سو و اعمال محدودیتهای غرب از سوی دیگر خواندند و با این تفسیر در واقع غربیها نتوانستند نقطه ضعفی پیدا کنند و این اظهارنظرها نشان دهندهی عزم قوی رهبری ایران در ادامهی راه گذشته بود و آنها نیز این نکته را یادآوری کردند؛
در عین حال واکنش اتحادیهی اروپا به این که 27 کشور اروپایی اعلام کنند که ما فشارها را بر مقامهای ایرانی اضافه میکنیم و 26 اسم جدید را در لیست جدید تحریمهایشان قرار دهند، یک واکنش صرفاً تبلیغاتی بود. در واقع واکنش ناامیدانهی غربیها به سخنان رهبری در مشهد مقدس بود. به واقع غربیها خواستند بگویند که اگر ایران از مسیری که در پیش گرفته ناامید نشده و بر راه رفته تأکید میکند، ما هم همان راه رفته را تداوم میبخشیم. این یک واکنش حقیرانه بود که اتحادیهی اروپا آن را بروز داد، چرا که بحث جدید هیچ نکتهی تازهای در خود نداشت و اگر واژههای بیانیهی اتحادیهی اروپا را واکاوی کنیم، مشاهده مینماییم که یک بیانیهی صرفاً سیاسی است که بدون هیچ پشتوانهی اجرایی، زمانبندی و جهتمندی خاصی به تصویب رسیده است.
در واقع موضع رهبری در خصوص تحولات بینالمللی و این که غربیها قادر به کنترل تحولات نیستند، نکتهی دیگری بود که نشان داد ایران با اتکا به نفس، روند تحولات را در منطقه رصد میکند و در صدد است تا ظرفیتهای خویش را برای حفظ این روند و غنا بخشی به حرکتهای مردم منطقه مورد استفاده قرار دهد. این هم نکتهای بود که در محافل سیاسی غربی با خشم از آن یاد شد و خود این مطلب هم نشان دهندهی جهتگیری درست رهبری در سیاست خارجی و در مسایل منطقهای و بینالمللی بود.
در اینجا هم رهبری در راستای همان سیاست تهدید در برابر تهدید در واقع یک برگ جدیدی از استراتژی امنیتی جمهوری اسلامی را نشان دادند و آن برگ جدید این بود که ما استراتژیمان به طور اصولی حرکت به سمت تولید بمب اتمی نیست و این کار را نه دنبال کردهایم و نه دنبال میکنیم. به طور اصولی اما این هم نیست که در برابر تهدیدهای غربیها و اقدام آنان در حوزهای که ما آن را حوزهی نادرست و ممنوعه میدانیم، دست بسته عمل کنیم و در واقع ملت خودمان را در برابر یک تهدید خطرناک بی پناه بگذاریم.
در بعضی از تحلیلها و تفسیرها در مورد فرمایشات مقام معظم رهبری آمده بود که منظور رهبر انقلاب از این که ما هر حملهای را به همان صورت که به ما حمله شود پاسخ میدهیم، این بوده است که اگر اسراییل به ایران حمله کند، جواب ایران فقط متوجه اسراییل است و به منافع دیگر کشورها تعرضی نمیکند، نظر شما در این باره چیست؟
اساساً فرض این که اسراییلیها به ایران حمله میکنند، فرض درستی نیست یعنی به طور قطع اسراییلیها تحت هیچ شرایطی به جمهوری اسلامی حمله نمیکنند، این کاملاً مسلم و مسجل است. خود اسراییلیها هم میدانند که هر نوع حمله به ایران از سوی این رژیم، ریسک بسیار بالایی دارد و یک حملهی کوچک به ایران میتواند، تبدیل به واکنش بزرگ و فراگیر از سوی ایران شود و این مسألهای است که در واقع اسراییل کوچک را در بحران بزرگ غرق میکند و اساساً حیات این رژیم را در معرض مخاطرهی اساسی قرار میدهد.
خود اسراییلیها هم همین چند روز پیش گفتند که شلیک چند موشک از سوی ایران به پایتخت این رژیم کفایت میکند تا اسراییل متلاشی شود؛ بنابراین اساساً فرض این که اسراییلیها در صدد حمله هستند، فرض درستی نیست البته گاهی آنها به نحو تبلیغاتی از این مسأله حرف میزنند اما این به معنای این نیست که آنها به واقع عزمی در این رابطه دارند و ما نشانهای مبنی بر این که اسراییلیها در فکرشان حمله به ایران هست را نمیبینیم، همان طور که اسراییلیها در مواجهه با «حزب الله» هم در حال حاضر عزم روشن یا برنامهی روشنی برای جنگ با آنان ندارند. هنوز آثار شکست تابستان 2006م. در سیستم و نظام رژیم صهیونیستی به چشم میخورد.
یک بخش از فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد وابستگی غربیها مخصوصا آمریکا به نفت ایران و خلیج فارس بود، از طرفی هم آمریکا و اتحادیه اروپا اعلام کرده اند که از اوایل تابستان امسال تحریم نفتی را عملی می کنند. تحلیل شما در این مورد چیست؟
نفت در دنیا یک مقولهی تفکیک پذیر نیست، به اصطلاح مثلاً دنیا بگوید که ما نفت ایران را نمیخریم و در عوض آن مقدار نفتی که از ایران میخریدیم از جای دیگری نفت تهیه میکنیم و بنابراین صرفاً یک جابهجایی صورت میگیرد و نفتی قطع میشود و نفتی دیگر وصل میگردد، این طور نیست. در همین ماههای اخیر هم ما مشاهده کردیم که نه فقط جابهجایی نفت، بلکه حتی سخن گفتن از تحریم نفتی ایران نیز تا حدود 20 درصد به قیمتهای نفت اضافه کرد و خود آقای «اوباما» آشکارا گفت که بالا رفتن بین 15 الی 20 دلار از قیمتهای نفت ناشی از سخن گفتن از تهدید ایران به تحریم نفتی بوده است.
این مسألهای است که در نهایت به ضرر ایران تمام نمیشود و شمشیری است که در ابتدا کشورهای مصرف کننده را هدف قرار میدهد و بعد ایران را و به همین خاطر هم آمریکاییها ناچار شدند چند ماه پس از تصویب تحریم نفتی ایران در کنگره و امضای آن توسط رییس جمهور کشورشان، 11 کشور عمدهی مصرف کنندهی نفت ایران را از لیست کشورهایی که معاملهی آنها با ایران ممنوع است، خارج کنند. اینها نشان دهندهی این است که در این بحث آمریکاییها نمیتوانند به صورت یک جانبه بتازند و میدان، میدان بیرقیبی نیست که آنها بتوانند با دست باز عمل کنند.
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
شرایط بدر و خیبر، شرایط غلبه بر دشواری هاست...
مقام معظم رهبری: «با وجود اینهمه دشمنى، اینهمه تبلیغات، اینهمه تهاجمهاى خصمانه، ملت ایران در طول این سال، با همهى وجود توانست حضور خود را در صحنه، آمادگى خود را در عرصههاى گوناگون نشان بدهد و اثبات کند... شرایط، شرایط بدر و خیبر بود؛ یعنى شرایط قبول چالشها و دشوارىها و غلبهى بر آنها»
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/حجت الاسلام مصطفی عزتی؛ مقام معظم رهبری امام خامنه ای به عنوان دیده بان هوشیار و چشم بیدار نظام ، در توصیف وضعیت کنونی نظام می فرمایند: « یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابىطالب و محاصره ى اقتصادى مسلمان ها، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاه هاى بدمحاسبهگر خیال می کنند ما امروز در شرائط شِعب ابىطالبیم. این جور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابىطالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم. ما در شرائطى هستیم که ملت ما نشانه هاى پیروزى را به چشم دیده است؛ به آنها نزدیک شده است؛ به بسیارى از مراحل پیروزى، با سرافرازى دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصره ى اقتصادى می ترسانند؟ با این حرف ها، با این ترفندها می خواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزى ممکن است؟» (1)
برای تحلیل صحیح شرایط کنونی کشور ، در سه فصل و در ضمن چهل بند نگاهی داریم به « حوادث جنگ بدر » ، « توصیف جنگ بدر در قرآن » و « حوادث جنگ خیبر » و در انتهای هر بند، یک نتیجه از آن استخراج شده است که مجموع آنها چهل نتیجه خواهد بود.
*حجت الاسلام مصطفی عزتی؛ استاد حوزهی علمیهی اصفهان
* راهکارهای حمایت از تولید ملی
تذکراتی پیرامون حمایت از تولید ملی
تولید داخلی با عواملی دست و پنجه نرم میکند که دولت نمیتواند در مقابل آنها بدون حمایتهای درست پیروز گردد. این عوامل هم داخلی و هم خارجی هستند؛ از جمله عوامل داخلی که عمر چندین ساله دارد، عدم نقدینگی کافی، وابستگی، ناکارآمدی و بهرهوری پایین بخشهای تولیدی است...
گروه اقتصادی برهان/ محمد شهاب؛ تولید داخلی با عواملی دست و پنجه نرم میکند که دولت نمیتواند در مقابل آنها بدون حمایتهای درست پیروز گردد. این عوامل هم داخلی و هم خارجی هستند که در این نوشتار با تشریح آنها، راهکارهای لازم برای تقویت و رونق بخش تولید، بیان خواهد شد. از جمله عوامل داخلی که عمر چندین ساله دارد، عدم نقدینگی کافی، وابستگی، ناکارآمدی و بهرهوری پایین بخشهای تولیدی است. عواملی که باعث گردیده به تولید داخلی از درون، ضربه وارد شده و انگیزههای سرمایهگذاری در امر تولید کاهش پیدا کند.
از جمله عوامل خارجی نیز میتوان به رقابت نابرابر وارد کنندگان محصولات خارجی با تولید کنندگان داخلی اشاره کرد. واردات گستردهای که سبب شده، ادامهی فعالیت بخشهای صنعتی از جمله پوشاک و بخش کشاورزی با تهدید جدّی مواجه شود. از سویی سود بسیار بالای دلالی در اقتصاد ایران از آنجا که از کم کردن سود تولید کنندگان حاصل میشود، انگیزههای تولیدی را نسبت به سود دلالی کاهش میدهد. از این رو میتوان فعالیتهای نا مولد و ضد مولد، قاچاق، واردات رسمی و غیررسمی و دلالی را از جمله عوامل خارجی دانست که در مبارزهی نابرابر با بخشهای تولیدی در حال تضعیف آنها هستند.
تحریم را نیز میتوان در کنار عوامل خارجی دید، ولی از آنجا که تحریم همچون تیغ دو لبه است، بیشتر از آن که تهدید برای اقتصاد ایران قلمداد گردد، میتواند فرصتی باشد تا وابستگی تولید را از بین برده و ناکارآمدی که ناشی از وابستگی تولید داخلی به ماشینها و تجهیزات خارجی بوده را از بین ببرد.
ادامهی این نوشتار به این سؤال پاسخ خواهد داد که چگونه با عوامل داخلی و خارجی برخورد کنیم تا رونق تولید داخلی شکل بگیرد؟
وابستگی امروز تولید داخلی به خارج را میتوان در گران شدن ارز و اثر آن در تولید داخلی دید. گران شدن ارز و کمیاب شدن ارز دولتی برای تولید کنندگان، عاملی برای گران شدن انواع کالاهای صنعتی، کشاورزی و دامی شده است. هم اکنون نزدیک به 85 درصد از واردات در ایران، واردات کالاهای واسطهای و سرمایهای میباشد و این نشان از وابستگی بسیار تولید داخلی به خارج دارد. اگر بخواهیم علت این امر را رصد کنیم، میتوان به توطئهی کشورهای سرمایهدار اشاره کرد. پایهی تولید داخلی بر اساس مونتاژ بسته شده است.
تولید مونتاژ بر پایهی سرمایههای انسانی و اجتماعی داخلی نیست بلکه بر پایهی سرمایههای انسانی و اجتماعی خارجیها شکل میگیرد و منابع مادی که کشور مونتاژ کننده برای تولید داخلی خود صرف میکند، همچون پساندازهایی است که آن را به کشوری که تولیدش بدان وابسته است، هدیه میدهد و این یعنی تولید مونتاژ عامل اتلاف سرمایههای انسانی، اجتماعی و مادی کشور مونتاژ کننده میباشد و این همان چیزی است که کشورهای صنعتی برای بقای خویش در نظر داشتهاند.
به هر ترتیب، دولت میتواند وابستگی تولید داخلی به ماشینها و تجهیزات خارجی را از بین ببرد. در صورتی وابستگی از بین میرود که دانش داخلی سوار بر تکنولوژی وارداتی شود، نکتهی بسیار مهمی که نباید از آن غفلت کرد این است که بسیاری از کشورها از جمله کره جنوبی توسعه را از راه تکنولوژی وارداتی طی کردهاند، اما این نکته بسیار مهم است که آنچه به عنوان توسعهی وارداتی مطرح میشده است، مربوط به زمانی است که شکاف دانش و اطلاعات به گونهای نبوده که وابستگی ایجاد شود، به این معنا آنچه در قالب تکنولوژی وارد میشده است،جذب کشور وارد کننده میگردید و این کشور وارد کننده بود که میتوانست فرآیندهای توسعه، ترمیم و اصلاح آن را خود بر عهده بگیرد.
از این رو فرصت توسعهی وارداتی تمام شده است و اگر بخواهیم این گونه فکر کنیم که با ورود ماشینها و تجهیزات پیشرفته میتوان به رونق تولید کمک کرد، سخت در اشتباه بودهایم چرا که در حال حاضر وارد کردن سرمایههای پیشرفته، موازی است با کاهش اشتغال، افزایش وابستگی و اتلاف سرمایههای مادی و انسانی و از آنجا که بهرهوری از راه سرمایههای انسانی و اجتماعی ایجاد میشود، از دست دادن آنها به مثابه عدم رسیدن به بهرهوری خواهد بود.
در یک جمله، خلاصه اینگونه میتوان گفت که توسعه و بهرهوری وارداتی نیست، ساختنی است و از دل توانمندیهای یک کشور ایجاد خواهد شد. برای رسیدن به توسعه و به دنبال آن بهرهوری باید به هستهی ناملموس تولید که همان دانش است، دست پیدا کرد؛ این دانش ناملموس، خریدنی نیست و از سویی دست یافتن به آن کافی نیست. باید مراکزی باشد که فرصت تبدیل دانش نظری به نوآوری و خلاقیت را ایجاد کند، مراکزی که میتوان آنها را در قالب شرکتهای کوچک مقیاس و فعالیتهای تحقیق و توسعه برشمرد.
بنابراین راه حل کمک به تولید برای برخورد صحیح با وابستگی، حمایت دولت میباشد، حمایتهایی که سبب میشود که دانش بومی سوار بر تکنولوژی وارداتی شده و در آن صورت است که حرکت خود جوش ارتقای سرمایههای اجتماعی و انسانی پدید خواهد آمد. اما آغاز این فرآیند به وسیلهی دولت است. در صورت حمایتهای درست دولت در راه بسترسازی برای فعالیتهای کارآفرینی میتوان چشم انداز بسیار مثبتی را برای رونق تولید در سر پروراند.
تولید داخلی با وجود عنصر وابستگی ضعیف نگه داشته شده است و از این رو نباید تولید ضعیف را از راه تشدید هزینهها از جمله افزایش نرخ ارز، بهره و انرژی در فشار نابودی قرار داد. تولید وابسته نیز، همچون فردی است که در مسیر خودکشی تدریجی قرار گرفته است چرا که در مسیری قرار دارد که هزینههایش بیش از درآمدهایش میباشد. انعکاس این واقعیت را میتوان در این دید که تولید، وابسته به پول است نه این که پول وابسته به تولید. در هر حال تحریم کنندگان با ضعیف نگه داشتن اقتصاد داخلی درصدد آن هستند تولید وابسته به خود را از ناحیهی خود، از بین ببرند و البته این بهترین فرصت برای اقتصاد ایران میباشد که تولید را در دست بگیرد و از سرمایههای انسانی خود بهترین استفادهها را ببرد.
سرمایهگذاری برای ایجاد شرکتهای کوچک مقیاس که از مجموعهی 200 تا 300 نفری کارآفرینان و نیروی انسانی تشکیل شده است، بهترین راه برای ایجاد سرمایهی اجتماعی و تبدیل دانش به نوآوری و خلاقیت میباشد که به پشتوانهی آن میتوان سوار بر تکنولوژی وارداتی شده و دست بیگانگان را از سلطه بر تولید داخلی کوتاه کرد. حال نوبت به آن است که مسألهی خارجی که تولید کنندگان با آن دست پنجه نرم میکنند را بررسی کنیم. چه شد که در اقتصاد ایران واردات و دلالی بازدهی بالایی پیدا کرد، به حدی که تولید داخلی را با مشکل جدی مواجه ساخت؟ جواب را میتوان در دو کلمه خلاصه کرد، «رکود تورمی».
تشدید رکود تورمی به معنای افزایش سودهای فعالیتهای غیر تولیدی است. چرا که رکود به مثابه خالی شدن بازار از دست تولید کنندگان داخلی و در اختیار دادن به وارد کنندگان است و از سویی تورم داخلی به مثابه دادن مجوزی برای اعطای سودهای فراوان به وارد کنندگان میباشد و از آنجا که توزیع کالاهای وارداتی از راه دلالان صورت میگیرد، دلالان نیز سودهای فراوانی را از این ناحیه خواهند برد. تورم داخلی عاملی برای کسب سودهای فراوان از راه ارزان خریدن و گران فروختن است که اگر جلوی آن گرفته نشود، بازار داخلی را کالاهای چینی به اسم کالاهای داخلی پر خواهند کرد.
نگرانی دیگری که میتوان آن را به فرصت تبدیل کرد، مبادلهی تهاتری ایران و چین به علت تحریمها میباشد. در چنین شرایطی که ارز توان ورود به کشور را ندارد و صادر کنندگان از راه واردات میخواهند سود ببرند، باید به واردات کالاهای اولیه و واسطهای برای تولید داخلی دست زد. این امر برای بقای تولید داخلی وابسته، ضروری است. تولید وابسته را ابتدا باید حفظ کرد و سپس از راه اقدامهای حمایتی درست، وابستگی را حذف کرد.
سخن آخر آن که رکود تورمی به فعالیتهایی مجوز فعالیت داده است که تولید را از بین میبرد، از این رو باید از اقدامهایی که رکود تورمی را تشدید میکند، جلوگیری کرد و از حمایتهای کمّی و کیفی به تولید برای بقا و تقویت آن بهره جست. اهمیت آنچه گفته شد را به خوبی میتوان در تأکید مقام معظم رهبری مشاهده کرد، تأکیدی که سبب گردید شعار امسال رونق تولید داخلی نام گیرد.
*محمد شهاب؛ کارشناس ارشد اقتصاد