تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

خوشبختانه چند سالی است که تب کارآفرينی همچون تب واقعی که علامت دفاع و واکنش طبيعی نسبت به ورود يک ميکروب خارجی است به عنوان علامت دفاع و درمان بيکاری و اشتغال زايی در چهره دولتمردان و دلسوزان نظام جمهوری اسلامی به خوبی و وضوح مشهود است . اگرچه فرصت طلبان و رانت خواران اقتصادی نيز خود را با تب مصنوعی به اين چهره نمايان ساخته اند و سيلی های زيادی به تب داران واقعی نظام و کارآفرينان اقتصادی و اجتماعی جامعه زده اند ، اما در مجموع طرح موضوع کارآفرينی در دولت و مجلس امری مبارک و خير است .

در چنين شرايطی چنانچه صاحبنظران کارآفرينی کشور احساس مسئوليت نکنند و با يک همت گروهی ، جايگاه ، رسالت و مفهوم حقيقی کارآفرينی را تبيين و معرفی ننمايند و از آن حفاظت و صيانت نکنند ممکن است همچون بسياری از امور ضروری و مفيد ديگر به انحراف ، باد فراموشی و نهايتا به نابودی کشيده شود.

کارآفرينی اگرچه يک شغل نيست و ترويج فرهنگ آن در جامعه ، ابتدا موجب افزايش بيکاری می شود ، اما موتور توسعه است و بيکاری های پنهان را نه تنها آشکار و درمان می کند ،بلکه باعث پيشگيری از آن نيز می شود .در اينجا اين سوال مطرح می گردد که اگر کارآفرينی يک شغل نيست و نتيجه کار او نيز ممکن است بيکاری را افزايش دهد ، پس کارآفرينی چيست و کارآفرين کيست ؟ چرا آنها را موتور توسعه اقتصادی ناميده اند ؟ آيا کارآفرينی انواع مختلفی دارد؟ آيا ويژگي های روان شناختی و جمعيت شناختی کارآفرينان اقتصادی ، سياسی ،اجتماعی با هم تفاوت دارند؟ و.....

مفهوم کارآفرينی

واژه کارآفرينی در زبان فارسی واژه ای است نو که معنای لغوی آن ، شنونده يا خواننده ناآشنا به مفهوم اصلی آن را ، که ترجمه انگليسی Entrepreneurship است به اشتباه می اندازد. اين واژه اغلب در اذهان ، مفهوم اشتغالزايی و ارتباط مستقيم و ذاتی با کار (آن هم از نوع فيزيکی آن ) را تداعی می کند، در حالی که کارآفرينی به معنی حقيقی خود تعاريف مختلف و متنوعی دارد. به طورکلی می توان گفت که اساس و جوهره اغلب تعاريف ارائه شده در فرهنگ غرب به مفهوم " فرآيند خلق ثروت" يا "تخريب خلاق" می باشد که طبيعتا چنان فرآيند و چنين تخريبی توام و همراه با ريسک است .

متاسفانه عده ای در کشور ، کارآفرينی را به عنوان يک شغل معرفی می کنند و آنها را در کنار کارگر ، مدير، مهندس ،پزشک ،خلبان ،وکيل ،جوشکار و.... قرار می دهند و عده ای ديگر آن را شغل آفرينی می دانند، عده ای ديگر کارآفرين را کسی می دانند که فقط بتواند کارگاه يا کارخانه يا شرکتی را تاسيس ،راه اندازی و مديريت نمايد و ريسک آن را متقبل شود. عده ای ديگر فقط فقط صاحبان کسب و کارهای کوچک و نوآور را کارآفرين می دانند و عده ای شالوده کار را در عصر فرا صنعتی " کارآفرينی " و در عصر صنعت " استخدام " معرفی می کنند،عده ای ديگر کارآفرينی را مترادف با شغل آزاد و کارآفرين را به معنی کارفرما و سرمايه دار تلقی می کنند .علاوه بر برداشت های غلط فوق که در ايران رايج شده است در جهان نيز وجه مشترک و بستر تمام تعاريف ، تفاسير و ابعاد مختلف کارآفرينی منحصر به کار و اقتصاد می شود، به عبارت ديگر تاکنون کارآفرينی، در جهان فقط در حوزه کسب و کار و آن هم در بعد اقتصادی مطرح بوده است و آنجايی هم که از کارآفرينی اجتماعی ، سياسی و يا فرهنگی صحبت شده است عمدتا به معنی کشف ،جذب و بهره برداری از فرصت های سياسی ،فرهنگی و اجتماعی درآمدزا و سودآور بوده است نه صرف کارآفرينی اجتماعی ، سياسی و يا فرهنگی.

به عبارت ديگر وقتی در غرب صحبت از کارآفرينی اجتماعی می شود عمدتا منظور اين است که از طريق کسب و کار، درآمدی برای امور اجتماعی و عام المنفعه حاصل نمايند و يا ساختار اجتماعی ، سياسی يا فرهنگی کشورشان را برای تسهيل و حمايت از کارآفرينی اقتصادی تغيير ، اصلاح يا تکميل نمايند.

در فرهنگ غرب وقتی صحبت از کارآفرينی فرهنگی می شود، منظور اين است که کسب و کار تازه ای در عرصه فرهنگ ايجاد کنند و يا برای افزايش فروش محصولات فرهنگی استراتژی کارآفرينانه را به کار گيرند و .... به هر حال در آن فرهنگ ، هدف از کارآفرينی فرهنگی و اجتماعی و سياسی ، تخريب خلاق در اصالت ،رسالت ،روش ها ،مولفه ها و ساختار فرهنگ ، اجتماع يا سياست نيست و تقريبا هر آنچه که به اين نام مطرح می شود نهايتا به منظور تقويت کارآفرينی اقتصادی است . برای روشن تر شدن موضوع لازم است بدانيم که ادبيات کارآفرينی نشان می دهد کارآفرينی تاکنون از طريق مدل استقرايی تعريف و تبيين گرديده است ؛ يعنی همانطور که در شکل زير ديده می شود ابتدا شاخص ها و ويژگی های شخصيتی و رفتاری افراد موفق در کسب و کار مورد شناسايی قرار گرفته و سپس بر اساس آن مولفه ها، ابعاد، مفاهيم ، فرضيه ها و مدل هايی را برای کارآفرينی طراحی و ارائه نموده اند.بدين ترتيب و با اين رويکرد يا روش که مدل استقرايی ناميده می شود کارآفرينی فقط در بعد اقتصادی تعريف و تبيين شده است و لذا فقط رفتار کارآفرينانی مورد بررسی و شناخت قرار گرفته است که در حوزه کسب و کار فعال بوده اند.

اما از آنجايی که حوزه فعاليت های کارآفرينانه محدود به امور کسب و کار نمانده و به مرور اين قلمرو گسترش يافته ،وقت آن رسيده است که از روش قياسی به موضوع کارآفرينی نگاه شود يعنی ابتدا گمانه زنی ، نظريه پردازی ،مدل سازی و فرضيه پردازی شود و سپس مفاهيم و ابعاد و مولفه های کارآفرينی شناسايی و تبيين گردد تا نهايتا به رفتار کارآفرينانه برسيم که تنها به حوزه کسب و کار محدود نمی باشد و می توانيد رفتار کارآفرينانه را در حوزه سياسی ،فرهنگی ،اجتماعی نيز به معنی حقيقی و محض آن يعنی بدون زمينه و فعاليت هاي اقتصادی و جدا از فرصت های درآمدزا شناسايی و تعريف نماييد. به عنوان مثال کارآفرينی فرهنگی با اين رويکرد يعنی خلاقيت و نوآوری يا تخريب خلاق در فرهنگ جامعه نه در محصولات فرهنگی يا به عبارت ديگر ايجاد چيزی ارزشمند در فرهنگ جامعه و کارآفرينی اجتماعی يعنی تخريب خلاق در سازو کارها، قوانين ،عرف و عادات و رسوم يا مناسبات و روابط اجتماعی و....... بدين ترتيب رفتار کارآفرينان فرهنگی ،سياسی ، اجتماعی و اقتصادی به طور جداگانه شناسايی ،تعريف و با يکديگر تطبيق داده خواهند شد.

بر اساس رويکرد قياسی ، تعريف کارآفرينی عبارت است از ارزش کارآفرينی و کارآفرين کسی است که بتواند ارزشی را در جامعه خلق نمايد؛ چه ارزش مادی ، چه ارزش معنوی ، سياسی ، فرهنگی يا اجتماعی ، بنابراين کارآفرينان اجتماعی کسانی هستند که در صدد شناسايی و رفع نيازهای جامعه اند و در اين راه از اعتبار اجتماعی خود مايه می گذارند و برای رسيدن به هدف و ماموريت خود دست به ايثار و از خود گذشتگی می زنند ، همچنان که کارآفرينان سياسی در صدد شناسايی نيازها و خلاء های سياسی جامعه هستند و می کوشند تا موانع سياسی موجود را جهت رشد و توسعه جامعه و استقرار عدالت و دموکراسی شناسايی و از سر راه بردارند،البته از طريقی نو و کارآفرينانه و بالاخره کارآفرينان فرهنگی افرادی هستند که ارزش های فرهنگی را در جامعه خلق ، کشف و يا احيا می نمايند. در هر صورت هر يک از کارآفرينان اجتماعی ، سياسی و فرهنگی همچون کارآفرينان اقتصادی دائما در جست و جوی نيازها و فرصت ها هستند تا از طريق خلاقيت ،ريسک پذيری و رهبری ، ارزشی را در جامعه ايجاد و خلاء يا نقصی را دفع و اصلاح نمايند .بنابراين می توان گفت : کارآفرينی يک شغل نيست که فقط در بعد اقتصادی و آن هم در حوزه کسب و کار مطرح باشد بلکه فراتر از آن يعنی يک سبک زندگی يا يک فرهنگ است که همواره همراه کارآفرين است و بر تمام شئونات زندگی او تاثير می گذارد؛ از جهان بينی و ايدئولوژی و انتخاب دين وی گرفته تا انتخاب همسر ، شغل و حرفه و روش انجام کارهايش . لذا کسی که دارای ويژگی های کارآفرينانه است الزاما نبايد وارد حوزه کسب و کار و بعد اقتصادی کارآفرينی شود .همانطور که افراد زيادی در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و سياسی فعاليت می کنند و دارای ويژگی های کارآفرينانه است الزاما نبايد وارد حوزه کسب و کار و بعد اقتصادی کارآفرينی شود.همانطور که افراد زيادی در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و سياسی فعاليت می کنند و دارای ويژگی های کارآفرينانه هستند ولی صاحب کسب و کاری نيستند و يا بر عکس افراد زيادی هستند که در موقعيت های کارآفرينانه قرار دارند يعنی صاحب کسب و کاری هستند اما رفتار کارآفرينانه ندارند. لذا يک خانم خانه دار ، يک محصل ، يک نويسنده ، يک خبرنگار ، يک استاد دانشگاه ، يک سياستمدار ، يک کارخانه دار ، يک روحانی ، يک تاجر يا يک کارگر می تواند رفتار کارآفرينانه داشته باشد يا نداشته باشد. بطور کلی می توان گفت کارآفرينان به سبک خاصی زندگی می کنند، با عينک خاصی به جهان نگاه می کنند و به روش خاصی با مسائل و مشکلات و پديده ها برخورد می کنند .آنها يک زندگی کارآفرينانه دارند که ممکن است در اين زندگی کسب و کار کارآفرينانه ای داشته باشند يا نداشته باشند.مشخصات چنين زندگی ذيلا توضيح داده می شود.

زندگی کارآفرينانه

زندگی کارآفرينانه زندگی است که جستجوگری ،تکاپو و تلاش مستمر و بی وقفه برای رسيدن به کمال ،اساس آن است . زندگی ای که بايد دائما در جستجوی ميان برها باشی و خلاقيت جوهره آن است . زندگی ای که هيچ گاه به وضع موجود اکتفاء نمی شود و در حاليکه بايد با يک چشم به آينده بنگری با چشم ديگرت بايد به دنبال شکار ايده ها و فرصت ها از گذشته و حال باشی .زندگی که در آن شوق و صراحت و نشاط و صداقت و مثبت انديشی آذوقه راه و سفر است . سفری سخت و خطرناک و مهيج و پايان ناپذير .زندگی که در آن ارزش فرصت ها بسيار بيشتر از ارزش طلاست . زندگی که در آن امروزت با فردايت يکسان نيست و هر لحظه بايد تصميمی جدی و سرنوشت ساز بگيری . زندگی که بی توجهی به شرايط محيطی هر لحظه نقاط قوتت را تبديل به نقاط ضعف می کند.زندگی ای که در آن شکست مفهومی ديگر دارد و گاهی بايد عمدا راه اشتباه را طی کنی تا به جواب درست برسی .زندگی که ارزش ها و قوائد آنرا همواره بايد زير ذره بين قرار دهی و از نو ارزيابی و ارزش گذاری کنی .زندگی که اغلب توام با حيرت و ابهام است و گاهی با وجود آنکه هدف داری تا رسيدن به آن ،از آن بی خبری .زندگی که در آن تا آنجا بايد احساساتی شوی که منطقت اجازه می دهد .در اين زندگی بايد پازلی را حل کنی که تصوير نهايی آن را نديده ای ، با اين وجود اميدوار هستی و ندايی از درون همواره تو را به سمت چشم انداز هدايت می کند .زندگی که در آن عشق رسيدن به مقصد خواب را از چشمانت می گيرد و برای موفقيت حتما بايد اول طعم شکست را بچشی .زندگی که اگر برای آينده ات برنامه ای نداشته باشی ديگران برايت برنامه ريزی می کنند. زندگی ای که برای پول درآوردن اول بايد از پول چشم پوشی کنی تا بتوانی نانی به کف آری و به غفلت نخوری . زندگی که در آن موفقيت بذر شکست را با خود نمی پاشد، بلکه برعکس شکست ها بذر موفقيت با خود می پاشند، زندگی که در آن اساسا شکست به معنی واقعه ای است که هنوز فوائد آن تبديل به سود نشده است و معيارهای موفقيت با معيارهای رايج سنجيده نمی شود . زندگی که در آن شوخی و مزاح و بازی گاهی جدی تر از جدی است و امور بسيار جدی گاهی شوخی تر از شوخی می شوند. زندگی که در آن بيشتر فکر می کنی که چطور فکر کنی تا به اينکه به چيزی فکر کنی ، يک سوال خوب و به جا بهتر از هزارها پاسخ خوب و به جا ارزش دارد و بيشتر از آنکه به موضوع فکر کنی به انتخاب موضوع و تعريف صحيح آن فکر می کنی .زندگی که در آن با وجود اينکه می دانی رسيدن به کمال به کوشش نيست به جوشش است ولی تا می توانی می کوشی و در اين راه دو درصد گفته ، برايت چو نيم کردار ارزش ندارد.

بلکه کارآفرينی يک سبک زندگی است ،زندگی که در آن خواستن چيزی ، هنگامی خواستن بحساب می آيد که آن را بخواهی و برای آن اقدامی بکنی و توانستن هنگامی اتفاق می افتد که نمی توانم را فراموش کرده باشی .زندگی که در آن بجز انديشه هيچ چيز کاملا در اختيار تو نيست و برای مسلمان ماندن بايد هر لحظه ايمانت را تازه گردانی .زندگی که برای بقا، در کسب و کار بايد حرف نويی برای گفتن داشته باشی و بدون خلاقيت محکوم به فنا خواهی بود .ضمن اينکه همواره نگران اين هستی که مبادا اختراع هايت وسيله ای تکامل يافته برای رسيدن به هدفی تکامل نيافته باشد.زندگی که در آن چيز تازه ای بدست نمی آيد مگر اينکه تازه ای برايت کهنه شود.

در اين زندگی تصور و خيال برتر از دانش است، زندگی که در آن خلاقيت به معنويت می انجامد و معنویت به خلاقیت . زندگی که در آن خودشناسی يعنی خداشناسی و خودشناسی يعنی آگاهی از کارکرد سيستم فراشناختی ذهن و کنترل آن ،در اين زندگی است که افراد به فرا آگاهی می رسند و بادقت در فهم خود و رسيدن به خويشتن خويش يک ساعت تفکرشان بهتر از سال ها عبادت می شود.زندگی که در آن سازمان ها پاسخ های درست به سوال های غلط نمی دهند و هر کارمند و مديری ياد می گيرد که چطور ياد بگيرد و چطور فراموش کند، در اين زندگی سازمان ها می دانند که فراتر از کارکنانشان نمی توانند بروند و به خوبی ياد گرفته اند تا زمانی که به روش های قبلی تفکر می کنند نمی توانند بروند و به خوبی يادگرفته اند تا زمانی که به روش های قبلی تفکر می کنند نمی توانند سبک مديريت و سازمان خود را توسعه و بهبود بخشند،آنها می دانند که مسائل امروزشان با راه حل های ديروز حل نمی شود و حل مسائل امروز با راه حل های روز نيز برايشان کارساز نيست چون آنها بايد مسائل آتی خود را با راه حل های آتی اما امروز حل کنند.

زندگی کارآفرينانه يعنی زندگی که تنها از سمت چپ مغز استفاده نمی شود ،بلکه سمت راست مغز بطور مستمر و فعال مورد استفاده قرار می گيرد و سبک های مختلف تفکر بطور آگاهانه انتخاب و در حل مسائل بکار می رود .زندگی ای که در آن عقل به اندازه ای رشد می يابد که دست خود را به عاقلتر از خود می دهد و بعضی اوقات دستش را به دل می دهد و می گويد از اين جا به بعد کار من نيست .زندگی ای که در آن کل نگری و جزءنگری ،محافظه کاری و ريسک پذيری ، واقعيت ها و آرمان ها ،نظم و نوآوری و بسياری از اين قبيل اضداد با هم جمع می شوند و کارآفرين کامل جمع اضداد ناميده می شود.در اين زندگی سازمان ها بر اساس شايسته سالاری کارکنان خود را انتخاب می کنند و از بوروکراسی اداری ، مقررات خشک و کنترل سخت گير و جزءنگر و همچنين روابط رسمی و از بالا به پايين و انحصار اطلاعات پرهيز می شود ، ضمن اينکه شکست های باور کارکنان و مديران مورد شناسايی و تشويق قرار می گيرد. در اين زندگی شناخت و توسعه قالب های ذهنی اهميت خاصی دارد و خردمند به کسی گفته می شود که انديشه خود را به اصرار صحيح نداند و به آنچه که نفسش (قالب های ذهنی اش ) برای او می آرايد اطمينان نکند، در اين زندگی به اشخاص گفته می شود که دارای اعتماد به نفس بالايی هستند که بتوانند:

-با ديگران کار کنند،

-حداقل برخی از کارها را بهتر از ديگران انجام دهند،

خود را با موقعيت های تازه و افراد جديد انطباق دهند،

-در کارهايی که ابتدا دشوار به نظر می رسد ، مهارت پيدا کنند ،

-در شرايطی که اطلاعات کافی وجود ندارد تصميم گيری کنند،

--به ديگران کمک کنند و از آنها حمايت نمايند،

-اگر فعاليت های گذشته شان مطابق انتظارشان نباشد آنها به طور موثری اصلاح کنند.

با اين اوصاف است که کارآفرينان می گويند خداوند جسم انسان را حکيمانه طراحی کرده است ، طوری که نه بتواند به خود تيپا بزند و نه دست تاييد به پشت خود بزند، بله زندگی کارآفرينانه زندگی ای است که کانون توجه افراد بيشتر به سمت فرصت ها هدايت می شود تا تهديد ها و با مهارت های خاصی تهديدها به فرصت تبديل می شوند و افراد به خوبی می دانند که فرصت ها دير به دست می آيند و زود از دست می روند .در اين زندگی همه کارها به نحو احسن انجام می شود حتی اگر آن کار ساختن سنگ لحد باشد و سازمان ها حقيقتا مشتريان خود را دوست دارند و در ارضای نيازهای آنها اکتفا به اظهارات آنها نمی کنند بلکه در جستجو و کشف نيازهای پنهان مشتريان خود هستند ، نيازهايی که مشتريان دارند ولی از آن بی خبرند.

زندگی کارآفرينانه به معنی زندگی است که در آن ديدن يعنی تجربه تفسير نشده واقعيت و افراد می دانند که گاهی چشم ها به دارنده خود دروغ می گويند و خرد خيانت نمی کند کسی را که از او پند و اندرز بخواهد ، به عبارت ديگر افراد مراقب هستند تا فقط چيزهايی را نبينند که دلشان می خواهد ببينند يا آمادگی ديدن آن را دارند ،بلکه با چشمان خود بدون تعبير و تفسير ببينند.

در اين زندگی مغز مزرعه آخرت است و دروغگو دشمن خدا ، ضمير ناخودآگاه منبع باارزشی است که ارتباط با آن و استفاده از اطلاعات نهفته در آن يک مهارت محسوب می شود ،البته مهارتی قابل آموزش . در اين زندگی افراد می دانند که نمی توانند باد را کنترل کنند اما می توانند بادبادنشان را تنظيم کنند و با پوست و گوشت و استخوان معنی اين جمله را درک کرده اند که در بند آنی که در پی آنی .

کارآفرينان در اين زندگی گاهی تقليد را بدتر از اشتباه می دانند و برعکس ديگران اگر به حد کافی به مشکل نزديک شوند خود را قسمتی از مشکل نمی بينند،چون با ذهنی آگاه مسائل و مشکلات را شناسايی و تعريف کرده اند.

در زندگی کارآفرينانه حتما حق با اکثريت نيست و وقتی همه بر ضد شما هستند شما يا کاملا برحق هستيد يا کاملا در اشتباه . در اين زندگی معيار موفقيت در کسب و کار با معيارهای رايج تفاوت دارد يعنی اگر پولی از کارتان بدست نياوريد تا زمانی که کاری را انجام می دهيد که آن را دوست داريد يک موفق حقيقی محسوب می شويد و گاهی در اين زندگی می توانيد بدون سخت کارکردن ، شرافتمندانه پولدار شويد.در اين زندگی انسان برای موفقيت آفريده شده است و اشتباهات و شکست ها موفقيت هايی برای آموختن محسوب می شوند و موفقيت به عنوان يک سفر تلقی می گردد نه يک مقصد.

بله در زندگی کارآفرينانه ، حقيقت از اشتباه بهتر کشف می شود تا از سردرگمی و اغتشاش و 75 درصد موفقيت در چنين زندگی ای " به موقع حاضر شدن است " . در چنين زندگی ای انسان تا خود را شکست خورده نپندارد شکست نمی خورد و شکست ها بهای پيروزی ها محسوب می شوند.

در اين زندگی همواره بايد در تلاش برای تشخيص و تفکيک واقعيت ها از واقعيت نماها بود و جايی که مدارا درشتی باشد ،درشتی بايد کرد و جايی که عقل به کار نايد ديوانگی . در زندگی کارآفرينانه کسی از ريسک های معقول و متوسط نمی ترسد چون همه برای بارش باران دعا کرده اند لذا از رعد و برق يکه نمی خورند ، آنها فقط وقتی جهت و مسيری موجود باشد حرکت نمی کنند بلکه خيلی اوقات صرفا حرکت می کنند تا يک جهت و مسيری را توليد کنند .آنها می گويند : تو پای در راه بنه هيچ مگوی خود راه گويدت چون بايد رفت . در اين زندگی توليد راه های جديد از انتخاب راه های موجود مهمتر است و علاوه بر درست بودن موضوعات ، به پرمايه گی آنها نيز توجه می شود لذا فقط به قسمت های "آه " " به موضوعات توجه نمی شود بلکه قسمت " وه " آنها نيز اهميت خاصی دارد.

در زندگی کارآفرينانه هيچ کس به هيچ چيز بسنده نمی کند و کسی را پيدا نمی کنی که بجويد و بلاخره نيابد، اما به يافته ها نيز اکتفاء نمی شود .در چنين زندگی ترتيب امور مهم نيست بلکه نتيجه کار اهميت دارد و طبقه بندی ، علامت گذاری و تعاريف پديده ها ثبات و اهميت چندانی ندارد يا به عبارت ديگر برای پديده ها يک جامه برای هميشه دوخته نمی شود ، بلکه با تفکر خلاق مرتب جامه انها دريده می شود. در اين زندگی همه افراد فرآِيند خلاقيت را طی کرده اند و به خوبی می دانند که چه وقت و چطور از ضمير ناخودآگاه خود استفاده کنند .آنها می دانند که ضمير ناخودآگاه ،حقايق ،داده ها آثار و نشانه های زيادی را از محيط دريافت می کند که ضمير آگاه به دليل قالبهای ذهنی به انها بی توجه است و از اين منبع به نحو احسن استفاده می کنند ، در اين زندگی هيچ چيز مثل " هيچ چيز " سودمندترين و دردسترسترين منبع برای خلاقيت نيست و افراد به خوبی می دانند که خيلی چيز ها قبل از اينکه خواصشان شناخته شود ،چيزهای بی ارزشی بوده اند و لذا از چيزهايی که در حال حاضر بی ارزش تلقی می شوند بی تفاوت و به راحتی نمی گذرند و لذا قادرند چيزهای با ارزشی از هيچ ايجاد کنند ( منظور چيزهايی است که مردم ديگر آنها را هيچ می شمارند.)

در زندگی کارآفرينانه افراد به خوبی معنی جمله زير و آثار آن را درک می کنند و لذا راه فرار از آن را ياد گرفته اند ، " شما آن چيزی که فکر می کنيد نيستيد بلکه شما چيزی هستيد که فکر می کنيد ديگران راجع به شما چنين فکر می کنند ".

در اين زندگی خوش بينی و تفکر مثبت بيشتر از سبک های ديگر زندگی جريان دارد و همين امر باعث می شود که هر مشکلی را يک فرصت ببينيد ، کارها به تعويق نيافتد ، افراد طفره نروند، هيچ کس در جستجوی اشتباهات ديگران نباشد و از شکايت کردن و غرولند و ناله خبری نباشد . در اين زندگی کمتر ريشخند کردن ، طعنه زدن و چوبکاری کردن را می بينيد و از بی انصافی ، خودخواهی و احساس زرنگی کردن ديگران بيشتر درامانيد.

يکی از نشانه های بارز اين زندگی نشاط است که موجب از بين رفتن افسردگی و بدبينی و غم و ترس می شود .در اين زندگی بخاطر تفکر مثبت از بدزبانی ،تهمت و بی حرمتی به مقدسات افراد پرهيز می شود و از عصبانيت و کينه توزی و به دنبال آزار رساندن و انتقام گرفتن خبری نيست .افراد مشغول ريز بينی و نکوهش و قضاوت ديگران نيستند.

در سبک های زندگی ديگر ، افراد چيزهايی را می بينند و می گويند "چرا؟" اما در زندگی کارآفرينانه افراد ياد می گيرند که چيزهايی که هرگز وجود نداشته است ببينند و بگويند " چرا نه "،در زندگی کارآفرينانه بيشتر از تفکر واگرا استفاده می کنيد تا همگرا و بايد چراهای دوران کودکی را دوباره آغاز کنيد اما نه در مورد چيزهای ناشناخته بلکه در امور بديهی و دانسته های دوران بزرگی چون به قول وايتهد ؛ به عهده گرفتن تجزيه و اتحليل امور عادی ، واضح و بديهی احتياج به ذهنی غير عادی دارد و به قول کاسپر ، کشف ناشناخته ها ،عملی جسورانه است اما از آن جسورانه تر زير سوال بردن ناشناخته ها است . در اين زندگی مغز انسان به مثابه يک سيستم انبارداری که همواره اولين خروجی از آن ، اولين ورودی به آن است که کار نمی کند بلکه خروجی آن قابل تغيير و کنترل است در اين زندگی اولين نگاه به موضوعات و پديده ها به معنی درست ترين نگاه و بهترين موضع نيست بلکه هر نفس نو می شود دنيا و ما و همچنين دم به دم در تو در خزان است و بهار در اوج اين زندگی مصداق واقعی بيت زير خواهی شد :

سبزه گردی ،تازه گردی در نويی

گر تو خاک اسب جبريلی شوی

در اين زندگی بازی و بازی گوشی فقط اختصاص به بچه ها ندارد و خيال پردازی به معنی وقت تلف کردن يا تنبلی و ديوانگی نيست و همچنان که جدی بودن يک ارزش است ، شوخی و تفريح و مزاح هم باارزش است . بله در زندگی کارآفرينانه هر مشکلی با پول و تفکر علمی حل نمی شود و همچنان که عقل و منطق و عملگرايی و عدد و رقم و محاسبه خوب است ، احساس و هيجان و بصيرت و کشف و شهود هم لازم است ، چون می دانی که :

نو ز کجا می رسد کهنه کجا می رود

گرنه ورای نظر عالم بی منتهاست

در اين زندگی خلاقیت شرط انسانیت است و هر زمان از غيب نو نو می رسد و از جهان تن برون شو می رسد . در اين زندگی ندايی به تو می گويد :

تازگی و جنبش طوبيست اين

همچون جنبش های خلاقی است اين

در زندگی کارآفرينانه سازمانها در جستجوی افراد خيلی باهوش نيستند آنها می دانند که هوش زياد لزوما خلاقيت بالا به همراه نمی آورد، بازار يابی اين گونه سازمان ها بازار يابی واکنشی نيست که در صدد رفع نيازهای اظهار شده مشتريان باشد به عبارت ديگر آنها شرکت های بازار محور نيستند بلکه شرکت های بازار ساز هستند که از طريق بازار يآبی خلاق در صدد شناسايی و رفع نيازهای واقعی و پنهان مشتريان هستند . در اين زندگی افراد فرآيند امکان سنجی ايده هايشان دچار وسوسه اقتصادی نمی شوند و قبل از اينکه مسائل فنی و امور مربوط به بازار طرح هايشان را بررسی کنند مسائل مالی و اقتصادی را مطرح نمی کنند آنها اگر پنج ساعت برای قطع درختی وقت داشته باشند 5/4 ساعت آن را صرف تيز کردن تبرشان می کنند.

در زندگی کارآفرينانه اموری که افراد درباره آنها تعصب بخرج می دهند امور نيستند که بدون چون و چرا پذيرفته باشند و بخاطر حرف مردم بيهوده زنجير به گردن خود نمی اندازند:

از برای آنکه گويندت زهی

بسته ای بر گردن جانت زهی

در اين زندگی مردم يک عمر بدبختی نمی کشند تا به ديگران ثابت کنند خوشبختند. در زندگی کارآفرينانه ريسک معقول و حساب شده جايگاه خاصی دارد و افراد می دانند که از يک دوره بزرگ با دو پرش کوتاه نیم توانند بگذرند و بازرگان ترسو از سود بی نصيب است .در زندگی کارآفرينانه افراد کارهايی را که ضرر ندارد انجام می دهند چون ممکن است سود داشته باشد و کارهايی را که سودی ندارند انجام نمی دهند چون ممکن است ضرر داشته باشد اما کارهايی که نه ضرر دارد و نه سود و يا هم ضرر دارد و هم سود در مورد آنها بررسی ، دقت ،مشورت و آزمايش می کنند. در اين زندگی افراد بيشتر از آنکه به قدرت (کنترل و تسلط بر ديگران ) داشته باشند نياز به موفقيت دارند و لذا می کوشند کارهايشان را به بهترين وجه انجام دهند، در اين راه به استاندارد ها و انتظارات و رضايت ديگران اکتفاء نمی کنند.زندگی کارآفاينانه زندگی ای است که افراد به هنگام مواجه شدن با مشکلات ، علت آن را ابتدا در خود جستجو می کنند نه در ديگران يا محيط و پيشقدم بودن در امور سخت و پيچيده از ويژگی های افراد تربيت شده در اين زندگی است ،افرادی که خود انگيخته بار می آيند و انگيزه کار را از خود کار می گيرند نه از محيط ، پول يا ديگران . در زندگی کارآفرينانه هر چه سن بيشتر می شود خلاقيت و کارآفرينی افزوده می شود چون با مهارت های فکری که افراد پيدا می کنند قادر می شوند تجربه هايشان را به امور ديگر تعميم ندهند.

در اين زندگی افراد متوجه می شوند که اگر کارها را با يقين شروع کنند در پايان به شک می رسند ، اما اگر با شک شروع کنند به يقين خواهند رسيد و به خوبی فهميده اند که شک منزلگاه خوبی نيست بلکه سکوی پرش مناسبی است . در زندگی کارآفرينانه يادگيری و حل مسئله فرآيندی دائمی و مادام العمر است

زندگی کارآفرينانه زندگی ای است که در آن مرز بين تعطيلات و ايام کاری و شب و روز از بين می رود و کار و تلاش و پايداری و پويايی اساس آن است . زندگی ای است که در آن 75 درصد موفقيت در گرو به موقع حاضر شدن است .بله زندگی کارآفرينانه مثل رانندگی با سرعت بالا در جاده يخبندان است ، زندگی ای که هر کس پا در آن بگذارد سنگ های زيادی به طرفش پرتاب می شود سنگ هايی از طرف علماء ،روحانيون ،مسوولين دولتی ،اقوام ،مردم کوچه و بازار ،همکاران ، زيردستان ، بالادستان ،دوستان و...از طرف همه کسانی که کليشه ای فکر می کنند . اما اگر کسی با اين سبک آشنا شده باشد و آن را پذيرفته باشد به مرور ياد می گيرد که چطور با اين سنگ خانه بسازد ،خانه ای که وقتی ستون های آن زده شد همه مخالفين برای نوشتن نام خود بر سر درآن به صف می شوند.

در زندگی کارآفرينانه افراد منتظر نمی مانند که ايده طلايی به ذهنشان خطور کند يا جرقه ای سهمگين و پر تلالو در ذهنشان زده شود و بعد کار را شروع کنند بلکه کار را با ايده ای نسبتا کوچک که تنها بتواند آنها را در آغاز کار از خطر محفوظ دارد شروع می کنند تا بتوانند به تدريج بزرگ و بزرگ تر و کامل و کامل تر نمايند . در اين زندگی به لباس های کهنه وصله نو دوخته نمی شود . مديران سازمان ها در اين زندگی فقط يک چکش ندارند بلکه جعبه ابزار مجهزی در اختيار دارند ،که انواع مختلفی از ابزارها در آن وجود دارد .در اين سازمان ها انجام صحيح کارها به انجام کارهای صحيح تبديل می شود و داشتن تکه ای کوچک از کيکی بزرگ به تکه ای بزرگ از کيکی کوچک ارجحيت می يابد. در زندگی کارآفرينانه ساختار سازمان ها ساده می شود اما نقش افراد پيچيده تر و صراحت در سازمان به معنی گفتن مطلبی نيست که رئيس علاقه به شنيدن آن دارد همچنان که شايستگی به معنی اطاعت بی چون و چرا نيست ، در چنين زندگی ای آرمان سازمان ها را مديران ارشد تعيين نمی کنند بلکه همه کارکنان در تبيين آرمان مشترک سازمان نقش دارند و به همين دليل است که سازمان آنها تبديل به سازمان ما می شود.

در زندگی کارآفرينانه علم ناقص خطرناک تر از نادانی است و همه می دانند که بزرگترين اشتباهات را بزرگترين دانشمندان مرتکب شده اند، لذا از اين خبر يکه نمی خورند که سيصد سال ، تمام دانشمندان عالم مساحت مثلث را اشتباه حساب می کردند.آنها می دانند که علم بشر ابطال پذير است چون همواره در حال تغيير، رشد ، اصلاح و يا تکميل است و لذا علم را برای خود بت نمی کنند و ضمن برخورداری از علم حضوری ، علم حصولی را جزء با ارزش ترين امور زندگی خود می دانند و همواره از خدای خود می خواهند که :

قطره دانش که بخشيدی ز پيش

متصل گردان به درياهای خويش

کارآفرينی در اسلام

در فرهنگ کارآفرينی تظاهر به کار مسخره ترين امور محسوب می شود و کارهای گروهی به معنای حقيقی آن در سازمان ها رايج است و لذا تفاوت کارگروهی با گروه های کاری بر همه روشن است .در زندگی کارآفرينانه افراد مشغول ارزش آفرينی به معنی عام آن می شوند به عبارت ديگر يا ارزش های مادی می آفرينند (کارآفرينان اقتصادی ) يا ارزش های معنوی (کارآفرينان اجتماعی ، سياسی و فرهنگی ) و لذا می توان گفت زندگی کارآفرينانه زندگی است که فرد حازم در اسلام دارد.برای روشن تر شدن موضوع معانی مختلف حزم و حازم ارائه می گردد:

حزم : محکم کردن کار و اجتناب از فوت آن است .

احتزام :کسی که کمرش را با ريسمان ببندد.

حازم : آدم دور انديش کاردان .

حازم : کسی که امروزش را اصلاح کند و برای فردايش چاره ای تدارک و مهيا کند.

حزم : پشتکار توام با اعتماد به نفس

حزم : حفظ آن چيزی است که به دشواری به دست آوردی و ترک چيزی است که به آن اکتفا نمودی .

حازم :عاقلی است دارای قدرت شناخت (تميز دهنده ) و صاحب تجربه و سبک

حزم : مثل سيل شديدی است که پستی و بلندی های زمين را در بر می گيرد.

حزم : مثل سيل شديدی است که پستی و بلندی های زمين را در بر می گيرد.

حزم : زمين سنگلاخ بلندی است که حيوانات و انسان ها نمی توانند از آن بالا روند مگر با تلاش و جهد بسيار

حزم : نتيجه مديريت فکر و ذهن است .

موفقيت به حزم است و حزم به مديريت فکر و ذهن و ذهن به راز داری است .

رای و نظر زياد است ولی حزم کم است .

حزم: يعنی شک (الحزم مساده الظن )

حزم : دارايی است و سستی ،نابودی و ناداری است .

حازم : من ( حضرت علی ) نزد مادرم حيدر ناميده شده ام و حيدر کسی است که حازم خيرانديش است .

حزم : منتظر فرصت شدن و عجله هنگامی که وسائل آن مهيا می شود.

حازم : کسی است که با روزگار خويش مدارا کند.

حزم : نگاه به عاقبت کار و مشورت با صاحبان عقل است .

حازم : کسی است که از امکانات موجودش خوب استفاده کند و کار امروز را به فردا وامگذارد.

حازم : کسی است که تجربه ها را استوار سازد و سختی ها و گرفتاری ها او را صيقل دهد و پاک کند.

حازم ترين افراد کمترين درخواست را از مردم می کند.

کسی که حزمش کم باشد عزم و اراده اش ضعيف است .

در اين زندگی است که هنر را در جملات زير می خوانی و در کربلا اوج آن را می بينی .

Art is , having a vision to see the world differently and skill to portrate it.

هنرمندی که دورنمای خود را با خون خودبه چه زيبايی بر پرده زمان و بوم دل های آزادگان عالم ترسيم کردو آن را با صدای هل من ينصرنی به گوش جان من و شما رساند.بله در اين زندگی خلاقيت به معنی شناسايی نيازهای سطح بالای انسان يعنی نياز خود شکوفايی که اولياء و انبياء بهتر از همه آنها را برای نوع بشر شناسايی ،معرفی و رفع نمودند.

در اين زندگی است که پرده پندار دريده می شود و دنيا و آخرت ، عقل و دل ،علم ، و عمل ، ماده و معنا ، روح و جسم با هم تنيده شده و به يک زبان می گويند : سبحان الله و الحمدلله و لا اله الاالله و الله اکبر.

آن وقت است که کارت عار نمی شود و زبانت مار ، حسادتت رقابت می شود و رقابتت بی رحم نمی شود.آن وقت است که تلاش می کنی تجارت بدون رضايت نکنی و رضايت بدون تجارت به دست نياوری ، آن وقت است که واقعا موتور توسعه می شوی و کار و عبادتت يکی می شود ، قدرت فرصت ها را می دانی و نمازت نمازمی شود و سوالت جواب .

نویسنده : جلیل صمد آقایی
منبع : همشهری

 



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

مقاله حاضر در سه حوزه گسترده يعني كارآفرين، شركت هاي كارآفرين و محيط بيرون وضعيت كارآفرين ها در قاره آفريقا بررسي مي كند. آفريقا قاره اي با 53 كشور و 950 ميليون نفر جمعيت از لحاظ توسعه كارآفريني در مراحل اوليه رشد قرار دارد و بيش از 70 درصد كسب و كارها در آن كاملاً كوچك، خانوادگي و گاه شامل يك تا پنج نفر است. ويژگي هاي جمعيتي، عوامل روانشناختي، رفتار شغلي و نقاط قوت خاص اين قاره عواملي هستند كه بر تشكيل و ادامه فعاليت كسب و كارها تاثير مي گذارند.
همچنين ساختار سازمان ها، منابع مالي، حاكميت شركتي و كمك هاي فني عوامل تاثيرگذار بر شركت هاي كارآفرين در آفريقا محسوب مي شوند. در نهايت متغيرهاي مختلف اقتصاد كلان و عوامل اجتماعي- فرهنگي محيط بيروني را براي ساختار كارآفريني تشكيل مي دهند.
تحقيقات نشان مي دهد در قاره آفريقا نيز شبيه ديگر مناطق جهان الگوهاي كارآفريني مختلفي وجود دارد.
در آفريقا زنان كارآفرين در مقايسه با مردها با موانع بيش تري براي دستيابي به منابع مالي و كسب حمايت هاي قانوني روبه رو هستند. همچنين در اكثر كشورهاي اين قاره كارآفرين ها مرد، ميانسال، متاهل و تحصيلكرده هستند. سرعت رشد و سوددهي شركت هاي تحت مالكيت و مديريت مردان بالاتر است. اما درست شبيه ديگر مناطق، اين الگوها در حال تغيير هستند. همچنين عامل سرمايه گذاري خارجي طي چهار سال گذشته از عوامل مهم تاثيرگذار در رشد كارآفريني و اشتغال بوده است. هر يك از كشورهاي آفريقايي از جهتي خاص داراي مزيت اقتصادي هستند. براي مثال در چاد، وجود منابع نفتي به حضور شركت هاي بزرگ و بين المللي نفتي منجر شده است.
چاد پنجمين كشور فقير آفريقاست و توليد ناخالص داخلي آن كمي بيش از يك ميليارد دلار است. كارشناسان معتقدند حضور شركت هاي بزرگ نفتي و رونق فعاليت هاي اقتصادي در اين كشور به افزايش سرانه درآمد و افزايش توان مالي افراد براي راه انداختن كسب و كارهاي مستقل منجر مي شود. اما در چاد شبيه ديگر كشورهاي آفريقايي، تنش هاي سياسي و ابهام عميق درباره وضعيت آينده در كنار فقدان زيرساخت هاي مخابراتي و مالي باعث كند شدن رشد فعاليت هاي اقتصادي شده است. از يك نظر، در حوزه كارآفريني آفريقا بايد همه چيز را از صفرشروع كند. براي مثال 90 درصد شركت هاي فعال در قاره آفريقا شركت هاي بزرگ هستند درحالي كه در كشورهاي پيشرفته شركت هاي كوچك و متوسط ستون فقرات اقتصاد را تشكيل مي دهند. طبق تحقيقات اخير، در موزامبيك شركت موزال كه توليدكننده آلومينيوم است شهرتي بيش از شركت كوكاكولا دارد. اين شركت كه با سرمايه گذاري خارجي تاسيس شده در حال توسعه است اما اين توسعه نفع اندكي براي اقتصاد و مردم موزامبيك دارد. فقر، تنش هاي سياسي و جنگ داخلي موانع اصلي جريان پيدا كردن منابع مالي به اقشار تهيدست جامعه است. در اين كشور و بسياري از كشورهاي آفريقايي، فقدان زيرساخت هاي ضروري از جمله جاده و پل، تعداد ناكافي نيروي متخصص، فساد اداري، انحصار شركت هاي دولتي بر اقتصاد، ريسك بالاي سرمايه گذاري، مقررات دايما در حال تغيير و عمدتا دست و پا گير به ايجاد فرهنگ ضد كارآفريني تبديل شده است.
تحقيقات انجام شده از سوي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول نشان مي دهد تغيير وضعيت اقتصادي درآفريقا تا اندازه زيادي به توسعه كارآفريني بستگي دارد و براي اين توسعه لازم است چهار استراتژي اصلي مورد توجه قرار گيرد كه عبارت هستند از: تشكيل دانش كاربردي، فعاليت هاي تحقيق و توسعه، ايجاد زير ساخت هاي ضروري تسهيل كننده. كارآفريني و تغيير فرهنگ حاكم بر كشورها به هدف مساعد كردن آن براي توسعه كارآفريني. در ادامه به بررسي اين چهار حوزه مي پردازيم:
-
1- ايجاد دانش كاربردي
واقعيت اين است كه درباره كارآفريني در آفريقا تحقيقات اندكي انجام شده است. اما در همين معدود تحقيقات ثابت شده كه فقدان دانش و تخصص كاربردي كه شركت ها و كسب و كارها بتوانند از آن جهت توسعه فعاليت هاي خود استفاده كنند مانعي بزرگ در راه توسعه كارآفريني محسوب مي شود. اين كمبود در دو سطح مشاهده شده است. سطح نخست كمبود نيروي محقق براي ارايه توصيه به سياستگذاران است. آن دسته از دولت هاي آفريقايي كه به ضرورت توسعه كارآفريني پي برده اند براي تدوين برنامه جامع اقتصادي با كمبود محقق مواجه هستند. همچنين محققان ارتباط حرفه اي كافي باهم ندارند و بسياري از فعاليت هاي تحقيقاتي آن ها تكراري است. سطح دوم كمبود نيروي متخصص و با تجربه در كسب و كارهاست كه باعث مي شود شركت ها توان ادامه فعاليت خود را از دست بدهند. به اين ترتيب كارشناسان اقتصادي توصيه مي كنند در آفريقا دانشگاه ها و مراكز آموزشي سياست هاي خود را سازگار با نيازهاي اقتصاد تدوين كنند و ارتباط مستحكم و پايدار بين بازار كار و مراكز آموزشي تشكيل شود.
-
2- فعاليت هاي تحقيق و توسعه
تشكيل مبناي علمي براي فعاليت هاي كارآفرينانه يك ضرورت انكارناپذير است. تحقيقات علمي و فني در حوزه هاي مختلف زمينه هاي جديدي را براي تاسيس كسب و كارها فراهم مي كند. اين همان فرآيندي است كه در كشورهاي غربي از صدها سال پيش آغاز شده است. هرتحقيق علمي زمينه توليد كالا يا خدمتي جديد را فراهم مي كند. بررسي نياز بازار و توليد برمبناي تقاضاي از پيش شناسايي شده در همين حوزه مي گنجد.
-
3- ايجاد زيرساخت هاي ضروري
ضروري است اشخاص، سازمان ها، جوامع و دولت هاي آفريقايي كه در توسعه كارآفريني مشاركت دارند با تدوين برنامه اي جامع، نيازهاي اساسي زيرساخت ها را مشخص كنند. در اين جا وظيفه دولت ها از اهميت خاصي برخوردار است زيرا اكثر كشورهاي اين قاره داراي اقتصادي بسته و دولتي هستند و برنامه ريزي ها و اجراي آن ها از سوي دولت ها انجام مي شود. اراده سياسي براي حركت در جهت توسعه زيرساخت ها باعث افزايش اعتماد سرمايه گذاران داخلي و خارجي شده و نوعي هم افزايي مثبت به وجود مي آيد. همچنين با اجراي برنامه هاي ياد شده مشكل بيكاري حل مي شود. اما قدم نخست براي حركت در اين راستا، ايمان واقعي سياستگذاران به ضرورت تسهيل زمينه هاي كارآفريني است.
نهادهاي مالي در كشورهاي آفريقايي نخستين قدم هاي رشد و توسعه را برمي دارند اما فعاليت گسترده آن ها طبق استانداردهاي بين المللي و سازگار با نيازهاي ملي از شروط بالندگي كارآفريني است. ضروري است اين نهادها در هماهنگي كامل با ديگر دستگاه ها فعاليت كنند تا كارآفرين ها در تمام زمينه هاي مهم از حمايت واقعي و كافي برخوردار باشند.
-
4- تغيير فرهنگ حاكم بر كشورها
در كشورهاي توسعه يافته كارآفرين ها از منزلت خاصي برخوردار هستند زيرا اين ديدگاه وجود دارد كه آن ها در حال كمك به اقتصاد و ديگران هستند. در آفريقا چنين فرهنگي وجود ندارد زيرا در عمل كسب و كارها شخصي و بسيار كوچك هستند. تغيير فرهنگ ملي به معناي افزايش مشاركت افراد در اقتصاد از طريق كارآفريني است.
اين اقدام به تغيير ديدگاه ها منجر مي شود. همچنين بايد موانع ساختاري در برابر آن ها رفع شود تا انگيزه براي ريسك پذيري افزايش پيدا كند. نكته ديگري كه در اين جا بايد ذكر شود فقدان ارتباط نظام مند سطوح مختلف مديريتي كشورهاي آفريقايي است. ارتباط بين دولت و مقامات محلي باعث مي شود موانع سريع تر شناسايي شده و در سياستگذاري ها اقدام براي رفع آن ها انجام شود. در بعد وسيع تر آفريقا بايد جايگاه خود را در اقتصاد بين الملل بشناسد.
طي سال هاي اخير، مصرف كنندگان بزرگ مواد اوليه و نفت براي تضمين دسترسي به منابع اوليه به قاره آفريقا روي آورده اند اما ظرفيت هاي آفريقا براي نقش آفريني در اقتصاد جهان بسيار بيش از اين است كه بخواهد تامين كننده منابع اوليه اقتصادهاي بزرگ باشد. مسلما اگر دولت هاي آفريقايي براي دستيابي به توسعه اقدام نكنند، هيچ كشور خارجي اين وظيفه را براي آن ها انجام نمي دهد. در حال حاضر تعداد بسيار كمي از دانشگاه هاي آفريقايي دروس مربوط به كارآفريني را آموزش مي دهند و اين به معناي آن است كه طي يك تا دو دهه آينده تعداد كافي متخصص كارآفرين در اين قاره وجود نخواهد داشت. همچنين نهادهايي براي راهنمايي كارآفرين هاي موجود در زمينه هاي مختلف وجود ندارد.
منبع: نشريه توسعه كارآفريني BNET.com
منبع : سرمايه
87/2/10



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

امروزه كارآفريني بعنوان عنصرحيات آفرين و دگرگوني بخش ونيزعامل تغيير در تجديد ساختار جوامع،مي‌رود تا در سازگاري و تعامل با تحولات عميق و شتابان عصر شگفت‌آوراطلاعات وارتباطات ودرراه ارتقا و رشد جهشي شاخص‌هاي توسعه‌اي ملت‌ها در جايگاه عامل رقابتي نقش بارز و ارزنده‌اي را ايفا نمايد.



كارآفرينان درمقام انسان‌هاي متعالي، جوامع را از ركود و ايستايي، خمودگي و سستي رهانيده و به سوي پويايي، حركت، انسجام و توسعه متوازن رهنمون مي‌سازند.
آنان همچنين براي سازمان‌ها، بنگاه‌ها، اجتماعات و كشورها مزيت‌آفرين بوده و در اعتلا و ترقي انسان‌هاي ديگر و در جهت تامين آسايش و رفاه، خوشبختي و رفع نيازهاي اساسي جوامع خود از هرگونه كوشش و تلاشي فروگذار نمي‌باشند.
با مطالعه در ويژگي‌ها و خصايص رواني و رفتاري آنان به بسياري از عناصر تعالي‌آفرين همچون: توفيق‌طلبي، سخت‌كوشي، همت والا، اراده قوي، مسووليت‌پذيري و تعهد در قبال جامعه، آينده‌نگري، برخورداري از روح متعالي‌، شيفتگي نسبت به كار و تلاش، ايثار و فداكاري و بسياري از شايستگي‌هاي ديگر مي‌رسيم كه لازمه بقا و دوام اجتماعات بشري بوده و توسط آنان تقديم جامعه مي‌شود در حالي كه آنان چشمداشت هيچ‌گونه پاداشي را از جامعه ندارند. آنان همچنين از طريق خلاقيت و نوآوري و شناسايي فرصت‌هاي ارزشمند محيطي و از راه خلق ارزش، فوايد بي‌شماري را عايد و واصل انسان‌هاي نيازمند و جوامع بشري مي‌نمايند.
كمترين كاري كه جامعه مي‌تواند در برابر آنان انجام دهد پذيرش آنان به عنوان عوامل شكوفاساز و نوآفرين مي‌باشد، اما بامروري به عظمت كار كارآفرينان و زحمات زيادي كه آنان در راه توسعه جامعه متحمل مي‌ شوند و تعهد بالايي كه نسبت به درخشش جامعه در آينده دارند افراد و گروه‌هاي موجود در جامعه در كليه سطوح من‌جمله خانواده گرفته-كه بنيادي‌ترين نهاد اجتماعي و موسس و هسته اصلي جامعه تلقي مي‌گردد-تا نهادهاي آموزشي، پژوهشي و پرورشي و سازمان‌هايي كه به هرنحوي از انحاي ممكن مي‌توانند زمينه‌ساز حركت و جوشش وخيزش فعاليت‌هاي كارآفرينانه باشند و در اين راه پاپيش نهند و آنان را در راه تحقق آرمان‌ها و اهداف عاليه‌شان ياري نمايند چرا كه آنان نيازمند آنند تا از سوي جامعه و هم‌كيشان و همنوعان خود مورد پذيرش و قبول واقع گردند،جامعه امكانات ومنابع لازم را در اختيارشان قراردهد، موانع و محدوديت‌هاي احتمالي را از پيش روي آنان بردارد و از نظر روحي و رواني مشوق آنان باشد تا حاصل اين تعامل و همفكري و هم‌افزايي به صورت دستاوردهاي بي‌بديل كارآفرينانه سرانجام به خود جامعه برگردد.
بنابراين مسووليت جامعه در قبال زحمات و تلاش‌هاي كارآفرينانه به شرح ذيل مي‌باشد:
1 - پذيرش آنان به عنوان عاملان تغيير و تعالي جامعه و درك اين مفهوم كه كارآفرينان عامل پيشرفت‌، توسعه و تحول جامعه هستند و جز سعادت و شكوفايي همنوعان خود، سودايي د‌ر سر نمي‌پرورانند كه اين خود باعث مي‌گردد آنان خود را منفرد از اجتماع ندانسته و براي خود پايگاه و جايگاهي در بين آحاد جامعه متصور گرديده و دل به كار دهند.
2 - قدرداني و سپاسگزاري جامعه و نهادهاي مدني از زحمات و تلاش‌هاي خلاقانه كارآفرينان برهمگان فرض بوده و جامعه بايد آنان را به مانند افراد موثر، تلاشگر و ارزشي ارج نهاده و به خدمات آنان پاداش درخور وفاخر دهد.اين امر باعث خواهد شد تا آنان از كاركردهاي خود احساس رضايت نموده و سعي در گسترش دامنه فعاليت‌هايشان داشته باشند.
3 - حمايت‌هاي روحي، معنوي و فكري از افراد كارآفرين: كارآفرينان به جهت اينكه در فعاليت‌هاي نوآورانه و مخاطره‌آميز وارد مي‌شوند به همان اندازه كه در معرض ريسك‌هاي مالي هستند از جهت روحي و رواني نيز به شدت آسيب‌پذير بوده و ممكن است متحمل صدمات و ضربات جبران‌ناپذير گردند، بنابراين لازم است افراد و گروه‌هاي موجود در جامعه همواره مواظب روح لطيف و روان ظريف آنان بوده و در لحظات سخت كار و تلاش و به گاه حادثه از هر طريق ممكن حمايت‌هاي روحي و معنوي لازم را از آنان به عمل آورند. در همين راستا جامعه بايد اجازه اشتباه كردن و لغزش و خطا و شكست را جزئي از فرآيند كارآفريني دانسته و از هرگونه شماتت و ارزيابي و قضاوت در اين مورد حذرنمايد تا آنان جرات ادامه مسير را پيدا نمايند.
4 - حمايت‌هاي گسترده مادي از كارآفرينان: اكثر آنان منابع مادي لازم براي عملياتي نمودن ايده‌ها و نوآوري‌هاي خود را ندارند و اگر نباشد كمك‌ها و مساعدت‌هاي جامعه همه آن افكار و برنامه‌هاي مترقي آنان در نطفه عقيم خواهد ماند؛پس لازم است ايده‌ها و فرصت‌هاي نوآورانه آنها توسط جامعه درك گرديده و حمايت‌هاي مالي در راستاي تامين منابع سرمايه‌اي از طرح هاي آنان به عمل آيد.
5 - حمايت‌هاي نهادي و سازماني: حمايت نهادي بالاخص در سه زمينه مهم آموزشي و پژوهشي و مشاوره‌اي براي كارآفرينان نظير تدارك و اختصاص مراكز رشد و انكوباتورهاي تجاري، ترويج و نهادينه‌سازي فرهنگ كار و كارآفريني براي آنان و حمايت‌هاي قانوني ونيز رفع موانع نهادي در پيشبرد اهداف آنها بالاخص بايد از جانب نظام حكومتي و حاكميتي و همچنين نهادهاي غيردولتي اعمال گردد، بنابراين وجود دولت كارآفرين و حضور حاميان پروپاقرص براي آنان اصولا جزو چرخه فعاليت كارآفريني بوده و اين موضوع به قدري حائز اهميت و حساس است كه بدون وجود آن چرخه فعاليت كارآفريني ناتمام و ناكامل بوده و عملا ممكن است در بسياري از زمينه‌ها آن فعاليت‌ها قابل نضج گرفتن وبه ثمرنشستن نباشد.
6 - ترجيح جامعه در انتخاب نهاده‌ها و فرآورده‌هاي كارآفرينان در تامين نيازهاي خوددر مقابل وجود ساير فرآورده‌ها، توليدات، محصولات، كالاها و خدمات مي‌تواند عامل مهمي در ارتقا و توسعه كسب‌وكارهاي كارآفرينانه به شمار آيد.
7 - نقش بسيار راهبردي و حياتي مجامع علمي و آكادميك به عنوان مغز متفكر و چشم بيناي جامعه و به عنوان پيوندگاه علم وصنعت مي‌تواند نقش بي‌بديلي در راستاي ايجاد موج عظيم كارآفريني و استقرار «نهضت ملي كارآفريني» درجامعه ايراني تلقي گرديده و در اين بين نقش بسيار ارزنده دانشگاه جامع علمي – كاربردي به عنوان «دانشگاه كارآفرين» مي‌تواند بسي راهگشا ومهم پنداشته شود.
در خاتمه اين مقال يادآوري مي‌گردد، اساس فرآيند كارآفرينانه حول‌محور جامعه كارآفرين، دولت كارآفرين، نهادهاي مدني كارآفرين و به ويژه دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي كارآفرين مي‌باشد و تنها دركنار حمايت‌هاي آنها و تعامل با كارآفرينان فعاليت‌هاي كارآفرينانه قابل پيگيري و انجام مي‌باشد.

منبع :‌ دنياي اقتصاد

87/2/4



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

مروري بر ادبيات کارآفريني نشان مي دهد که مفهوم کارآفريني براي اولين بار توسط اقتصاددانان مطرح شد و با توجه به اهميت و نقش کارآفريني در شكل گيري تحولات اقتصادي در جوامع، دانشمندان علوم اجتماعي نيز به بررسي ويژگيهاي فردي و اجتماعي کارآفرينان پرداختند.

خانواده، کانوني است که در شكل گيري اين ويژگيها، مي تواند نقش حياتي ايفا کند در جوامع سنتي که مردان نقش «نان آوري» و زنان نقش «خانه داري و تربيت فرزندان» را بر عهده داشتند، انتقال ايده کسب و کار بيشتر از طرف مرد صورت مي گرفت.
ساختار جديد خانواده در جامعه امروز و به تبع آن خروج زن از خانه، ظهور جلوه‌هاي تازه اي از بروز خلاقيت و نوآوري را در هر دو جنس زن و مرد باعث شد. بدنبال اين تغيير نگرش، شيوه توليد، سبک زندگي و نقشهاي والدين در درون خانواده نيز دچار دگرگوني شد.
به شكلي که هر کدام از والدين با رفتار خود مي توانند در رشد اعتماد به نفس، خلق ايده هاي جديد در خانواده و تعيين مسير شغلي فرزندان، نقشهاي اساسي را ايفا کنند.
اگر خانواده را از ديدگاه نهادي مورد بررسي قرار دهيم به اين نتيجه مي رسيم که که خانواده از نظر کمي و کيفي مي تواند کانون اصلي انديشه کار و تلاش و پرورش روحيه خلق ايده و کار در افراد باشد.
تحقق اين امر مستلزم توجه ويژه والدين به ابعاد حيات فردي فرزند از هنگام تولد تا زمان تکوين شخصيت اوست.
وقتي پدر يا مادر همچون الگويي تلاشگر و مؤثر در عرصه کار و توليد در جامعه ظاهر شوند، کارکردهاي مثبت ناشي از فعاليت آنها فرزند را به سمت و سويي ترغيب مي نمايد تا ذهن خود را به صورتي منسجم و ثمربخش به ادامه شغل والدين و يا حرفهاي جديدتر سوق دهد.
براي چنين فردي دستيابي به منابع اقتصادي ناشي از کار و تسخير فضاهاي جديد، ارزش تلقي مي شود.
چنين طرز تلقي از دنياي پيرامون، ذهن فرد را نسبت به خلق ايده اي نو و استقلال اقتصادي و کسب موفقيت، دگرگون مي سازد.
در اين مرحله، نوجوان يا جوان ايده کاري خود را با خانواده در ميان مي‌گذارد چه بسا بتواند از تجربيات و رهنمودهاي والدين و احتمالاً حمايت مالي و اجتماعي آنها بهره مند شود.
اينجاست که معيارها و ارزشهاي خانواده براي فرزند ملاک عمل و چراغ راه او در مسير کار و تلاش واقع مي شود. وظيفه والدين در چنين شرايطي تشريح ابعاد گسترده فعاليت اقتصادي به عنوان ارزش بنيادي براي فرزند و هدايت او در مسير مطلوب، آغاز توأم با موفقيت را در راه اندازي کسب و کار به همراه خواهد داشت.
مرجع: بازار کار

 



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

ژاپن نخستین کشوری بود که آموزش کارآفرینی را از مدرسه شروع کرد. به این ترتیب نوجوانان ژاپنی در دبیرستان های این کشور آموختند که چگونه باید در حین تحصیل کار کنند و از کار خود سود به دست آورند. آنها به این ترتیب به جهش صنعتی کشورشان کمک کردند. این تجربه و تجربه موفق سایر کشورها نشان می دهد که برای پرورش انسان هایی کارآفرین باید مفاهیم مربوط به کارآفرینی به شکل پررنگی در کتابهای درسی ایران نیز گنجانده شود.
خانواده هایی که کارآفرین پرورش می دهند
برخی از کارشناسان فراتر از این می روند و توصیه می کنند که آموزش کارآفرینی از سنین کودکی شروع شود چرا که کارآفرینی از تجربیات زندگی در محدوده خانواده و فرهنگ سرچشمه می گیرد.
سوده احمدیان راد کارشناس ارشد کارآفرینی می گوید: " زمانی تصور می شد افراد، کارآفرین به دنیا می آیند چون خصوصیات آنها به قدری نادر و بخصوص بود که در هر جایی یافت نمی شد. در حالی که امروزه شواهد کافی وجود دارد که نشان می دهد، صفات کارآفرینی می تواند در نتیجه آموزش های دوران کودکی و استقلال و اتکا به خود و نیز در نتیجه ارزش های فرهنگی مربتط با کار و صنعت پرورانده شود. روانشناسان معتقدند که 5 سال اول زندگی اثر دائمی بر شخصیت فرد به جای می گذارد. در این دوران نوع رفتارها د رخانه و خانواده بیشترین تاثیر را در شکل گیری رفتار آینده کودک بعنوان فرد بالغ به جا می گذارد. برای مثال کوکانی که مادران آنها پیوسته و همراه با محبت برایشان از طریق داستان، کتاب، اسباب بازی، بازی و گفت و گو ایجاد تحرکات ذهنی اولیه می کنند، در دوران مدرسه و دبیرستان همیشه نمره هایی خوبی می آورند و در آینده به افرادی مطمئن، شاد، فعال، اجتماعی، از نظر احساسی مستحکم و از نظر ذهنی کنجکاو و تبدیل می شوند. همچنین مطالعات مربوط به گذشته کارآفرینان نشان می دهد که آنها از خانواده هایی که ارزش خاصی برای استقلال و اتکای به خود قائل هستند، بیرون می آیند. این کودکان در مواردی که از خود استقلال، ابتکار و پشتکار نشان داده اند، تشویق شده و به خاطر آن جایزه گرفته اند و در صورت تنبلی و انجام تقاضای بی جا به آنها پاداش داده نشده است. حتی برخی از کارآفرینان از خانواده هایی می آیند که ناپایدار و غیر متحد بوده و با بحران هایی نظیر مرگ یکی از والدین، جدایی والدین، طغیان علیه و الدین و اخراج از خانه مواجه بوده اند. این گونه کودکان تحت فشار قرار گرفته و در نتیجه چگونگی سیر کردن شکم و تصمیم گیری را زودتر یاد گرفته اند . "
شیوه های کهنه آموزشی مانع خلاقیت کودکان ایرانی :
روانشناسان می گویند بیشتر کودکان زیر 5 سال ایرانی خلاقند ولی فقط تعداد کمی از آنها بعد از 5 سالگی خلاقیت شان را حفظ می کنند. این به معنای آن است که نحوه آموزش و پرورش کودکان ما صحیح نیست. ما در خانه و مدرسه ذهن کودکانمان را با اطلاعات از پیش تعیین شده پر می کنیم و این رویه را تا پایان دوران مدرسه ادامه می دهیم. به این ترتیب کودکان و نوجوانان ما توانایی کشف، اختراع، استنتاج و نیز قوه خلاقیت شان را از دست می دهند. در واقع شکل آموزش و پرورش ما از لحظه تولد کودک با توانمندی های او و امکانات بالقوه کشور مطابقت ندارد. به این ترتیب نمی توانیم چنان که باید افراد کارآفرین پرورش دهیم.
کارشناسان می گویند ایراد نوع آموزش ما این است که از پیش تعیین شده است. در حالی که کودکان خودشان باید به جست و جوی اطلاعات بپردازند و با محرک های گوناگون از جمله ارتباط با طبیعت، افراد و فلیمهای مناسب مواجه شوند.
سوده احمدیان راد می گوید: "تحقیقی به وسیله محققی به نام چلبی از سال 1375 تا 1378 در ایران انجام گرفت. محقق با بررسی 2021 نمونه از چند شهر کشور به 7 نوع عمومی شخصیت با درصد فراوانی های مختلف رسید که از آن میان بیشترین درصد یعنی 27/3 درصد متعلق به شخصیت متوسط بود و تنها 4/4 درصد این نمونه ها شخصیت فعال داشتند. کسانی که شخصیت فعال دارند ، اغلب آمادگی روبه رو شدن ، تطابق، سازگاری و همنوایی با محیط های متنوع و جدید را دارند. این دسته از افراد بطور کلی طالب موفقیت در امور مختلف زندگی هستند و در همان حال مایلند روی محیط خود کنترل ابزاری و نظارت داشته باشند. در حالی که شخصیت متوسط دارای تمایلی به فعال شدن در محیط به صورت ابزاری منتها در حد متوسط دارد. "
وی می افزاید: " در نسل های پیشین در کشور ما مثل جوامع و خانواده های غربی کنونی، فرزندان بخصوص پسران از سنین کودکی و نوجوانی با مفهوم کار و در آمد آشنا می شدند. بطوری که حتی در خانواده های ثروتمند نیز شاگردی فرزند و یادگیری کار، مذموم شناخته نمی شد". به این ترتیب لازم است که خانواده های ایرانی نگرش خود را یکبار دیگر تغییر دهند. این تغییر هم با آموزش ممکن است.
این کارشناس می گوید که در کشور آمریکا بنیادی بنام نیروی کار آمریکایی جدید و برنامه خانواده ، در جهت آموزش خانواده ها فعالیت می کند و سیاستگذاران را در ارائه راه حل های جدید برای تقویت خانواده و کارآفرینی یاری می رساند. همچنین در این کشور برای تقویت مهارت آمریکایی ها و ارتقای رقابت در اقتصاد و به منظور انجام فعالیت های کارآفرینانه و همین طور در موضوع خانواده و کودکان تحقیقات مختلفی انجام و نیز کنفرانس هایی برپا می شود.
خلاقیت با آزادی شکوفا می شود
آلبرت انیشتین در خاطراتش می گوید: " نظریه نسبیت نمی توانسته در دوران بزرگسالی من شکل گرفته باشد. زیرا آدمی در بزرگسالی فرصتی برای اندیشیدن به فضا و زمان ندارد. اینها چیزهایی است که وقتی کودک بودم به آنها فکر کرده ام . "
به این ترتیب پرورش خلاقیت کودکان تاثیر مهمی در آینده آنها دارد. بسیاری از کودکان تیزهوشند ولی در بزرگسالی هرگز متناسب با هوششان پیشرفت نمی کنند. این موضوع به نحوه آموزش و پرورش آنها بر می گردد.
دکتر معصومه رفیقی روانشناس کودکان می گوید: " جان لاک می گفت بچه ها طبیعت منفعلی دارند. با پاداش و تنبیه باید رفتار آنها را تقویت کرد. بعدها روسو گفت بچه طبیعتاً فعال است. خودش اکتشاف می کند و اگر مانعی مقابلش ایجاد نشود، خلاق می شود. الان نظریه روسو غلبه دارد. بطور کلی سن 5 سالگی سن جهش سریع در خلاقیت است. خلاقیت هم در آزادی شکل می گیرد. هر بچه ای به نوع استعدادهای خودش را نشان می دهد. آزادی به خلاقیت امکان بروز می دهد و محدودیت مانع بروز آن می شود. بازدید از مکان های مختلف هم خلاقیت را تقویت می کند. محیطی که باید خانواده ها برای بروز خلاقیت ایجاد کنند محیطی است که بچه ها آزادانه فکر کنند. همچنین خانواده ها باید براساس رشد و نیاز بچه، اسباب بازی در اختیارش قرار دهند. به قول " اولین شارپ" بازی تفکر کودک است. بچه ها در سنین پیش از دبستان با بازی آموزش می بینند و با محیط اطرافشان مواجه می شوند و تطبیق پیدا می کنند".
بسیاری عقیده دارند یکی از موانعی که در کشورهای جهان سوم در مقابل خلاقیت وجود دارد، این است که مردم این کشورها بیشتر دوست دارند که کودکانشان را مطیع بار بیاورند و حس پرسشگری آنها را سرکوب می کنند.
آموزش و پرورش شرط اول بروز خلاقیت
در کشورهای پیشرفته کار زیادی در باره مسائل ورانشناسی و جامعه شناسی کودکان و نوجوانان انجام شده. وجود انبوهی از کتاب ها و مجلات مربوط به این موضوعات در این کشورها دلیل این مدعاست. این در حالی است که در کشور ما کار تحقیقاتی زیادی انجام نشده. همین موضوع باعث می شود که کودکان در این کشورها با توانایی های بیشتری نسبت به کودکان سایر کشورها بزرگ شوند. شیوه های نوین آموزش و پرورش کمک می کند که آنها به کارهای نو دست بزنند و با هر موضوعی خلاقانه برخورد کنند. به این ترتیب ممکن است از نظر ما عجیب به نظر برسد که یک استاد دانشگاه اروپایی ، نجاری می کند، خانه اش را خودش بنایی می کند و آن را رنگ می کند، کتاب می نویسد و .. و هیچکدام از این کارها هم برای او سخت نیست چون شیوه اکتشاف، طرح مشکل، حل مساله و تبیین و استنتاج را از کودکی آموخته است.
از ویژگی های دیگر آموزش و پرورش این کشورها این است که همه کودکان دوره پیش دبستانی را می گذرانند. در مهد کودک های این کشورها هم امکانات زیادی برای توسعه تفکر خلاق بچه ها ایجاد شده و برای هر گروه سنی محیط های بازی و اسباب بازی های ویژه مهیا شده است. مهدهای کودک در این کشورها، پرورش خلاقیت های ذهنی، مهارتهای فیزیکی، مهارت های ارتباطی و گفتاری، خلاقیت و حس استقلال را هد قرار داده اند. تمام اینها دست به دست هم می دهد که از کودکان امروز، افرادی با آیده های نو و کارآفرینانه به وجود بیاید.
اینها نیازهای مبرم جامعه ایران نیز هستند. بنابراین لازم است که آموزش خلاقیت و کارآفرینی در سنین کودکی و نوجوانی هم در خانواده ها و هم در مدارس جدی گرفته شود.
بیشتر کودکان زیر 5 سال ایرانی خلاق اند ولی فقط تعداد کمی از آنها بعد از 5 سالگی خلاقیت شان را حفظ می کنند. 
نويسنده :  حمیده احمدیان راد
منبع: سایت صفر بیست
منبع : creativity.ir

87/10/28


نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

همه ما داستانزندگی مدیرانی را که همواره در امور شغلی خود موفق بوده اند شنیده ایم. در دنیای پرافت و خیز کنونی مدیران و کارآفرینان بیش از دیگران باید اصول بنیادین موفقیت رابدانند و به آن ها عمل کنند. امور تجاری و اقتصادی شبیه بسیاری از امور دیگر به سببتداوم روند جهانی شدن چالش هایی را در راه کسب و کارها قرار می دهد. در مقاله حاضربه توصیف برخی ویژگی های افرادی می پردازیم که با به کارگیری اصول مهم و اساسیموفقیت توانسته اند کسب و کاری سودده را اداره کنند. این ویژگی به هر فرد در زندگیشغلی و خانوادگی کمک می کند عملکردی مثبت داشته باشد. 1. سخت کوشی:

ایندسته از افراد کارآفرین هر روز صبح زود از خواب برخاسته، اجرای برنامه روزانه را کهاز قبل آماده کرده اند آغاز می کنند. به ندرت از ایشان گله و شکایت می شنوید. آن هااز دیگران عملکرد مثبت انتظار دارند اما از خود عملکردی عالی می خواهند. گام نخستموفقیت مداوم ایمان به این واقعیت است که تلاش ثمر می دهد.

2. کنجکاوی و اشتیاقبه آموختن:
کسانی که در همه امور خود موفق هستند همواره مطالعه می کنند، می پرسند وفرا می گیرند. در این زمینه تفاوت آن ها با بقیه این است ایشان آنچه را که میآموزند به کار می گیرند. موفقیت مداوم به معنای از برکردن اطلاعات نیست بلکه بهمعنای به کارگیری یا استفاده از دانش به شیوه ای جدید و متناسب با شرایط محیط است. آن ها در حوزه کار خود یک متخصص هستند و در عین حال اطلاعات عمومی زیادی دارند.

3. برقراری ارتباط اجتماعی:
کارآفرین های موفق با افراد بسیار زیادی آشنا هستندو روابط عمومی خوبی دارند. ایشان در بسیاری از زمینه های تجاری افرادی را می شناسندکه می توانند موانع را از سر راه آن ها بردارند. این گروه از افراد در جمع هایخانوادگی، فامیلی، صنفی و اجتماعی شرکت می کنند و سعی می کنند با افراد ذی نفوذارتباط برقرار کنند.

4. رشد شخصیت:
افراد موفق غیر از آن که در حوزه فعالیت هایشغلی همواره به آموختن مشغولند، توانایی های شخصیتی خود را نیز افزایش می دهند. آنها ارتقای توانایی های درونی و فراگیری مهارت های رفتاری را از ضروریات دانسته و دراین جهت اقدام می کنند. بر خلاف افراد دیگر، موفق ها هنگامی که تحمل نقایص راندارند به جای رنج کشیدن آن ها را رفع می کنند.

5. خلاقیت:
کارآفرین های موفق بهشکلی خارق العاده خلاق هستند. آن ها دایما از خود می پرسند: «چرا نه؟» و همواره بهامکان های جدید، فرصت های آتی و راه های مقابله با چالش ها فکر می کنند در حالی کهافراد معمولی هر چالشی را یک شکست بالقوه می بینند، افراد موفق آن ها را فرصت هاییبرای یادگیری می دانند.

6. مسوولیت پذیری و اتکا به خود:
این گروه از افراددرباره سرزنش دیگران نگران نیستند و وقت خود را با گله و شکایت هدر نمی دهند. آن هاتصمیم می گیرند و اقدام می کنند. گاه مورد سرزنش قرار می گیرند اما با صبر بهبرنامه ای که از پیش تدوین کرده اند عمل می کنند، ابتکار عمل را در دست گرفته ومسوولیت موفقیت هایی را که کسب می کنند بر عهده می گیرند.

7. آرامش:
حتی درزمینه اضطراب نیز افراد موفق توازن را حفظ می کنند. آن ها ارزش شوخ طبعی، صبر وبرنامه ریزی را می دانند در نتیجه به ندرت وحشت زده می شوند و واکنشی عمل می کنند. مدیران موفق آرام هستند، سوالات درست می پرسند و حتی در بحران ها با آرامش تصمیمقاطع و صحیح می گیرند.

8. زندگی در زمان حال:
آن ها می دانند که «اکنون» تنهازمانی است که قادرند آن را کنترل کنند بنابراین انرژی و وقت خود را صرف تاسف خوردندرباره گذشته نآآنهایا نگرانی از آینده نمی کنند. به همین دلیل مشاهده می شود کهمقدار زیادی کار در روز انجام می دهند یعنی حداکثر استفاده را از هر روز می کنند وبه جای هدر دادن زمان از آن استفاده می کنند. آن ها اقدام می کنند زیرا هر کاریبهتر از تصمیم نگرفتن است.

9. بصیرت:
درک تحولات عمده در جهان و تاثیری که ایندگرگونی ها بر کسب و کارهای کوچک و متوسط می گذارد از مهم ترین ویژگی های کارآفرینهای موفق است. آن ها به تحولات و تغییراتی توجه می کنند که از دید دیگران پنهان میماند. به این ترتیب با آن که در زمان حال زندگی می کنند، به آینده نیز توجه دارند.

10. اقدام فوری:
کارآفرین های همواره موفق نسبت به تحولات فورا واکنش نشان دادهو از ادامه ضرردهی جلوگیری می کنند. برای مثال اگر یک ارتباط تجاری سودده در حالضعیف شدن است فورا اقدام کرده و آن را تقویت می کنند. گاه آن ها به این نوع اقداماتشخصا تمایلی ندارند اما چون برای موفقیت کسب و کار ضروری است آن را انجام می دهند. همچنین این افراد در هر زمان فقط یک کار و مفیدترین کار را انجام می دهند. کسانی کهچند کار را همزمان انجام می دهند در واقع هیچ کدام را درست به پایان نمی رسانند.

11. رویکرد مثبت:
رویکرد منفی تاثیری بسیار مخرب بر زندگی فرد و کسب و کار اودارد. نگاه به جنبه های منفی هر وضعیت ذهن را نسبت به امکان های مثبت آن وضعیت میبندد و امکان استفاده از آن را از میان می برد. برعکس، نگاه مثبت باعث افزایش انرژیفرد شده و او می تواند جنبه هایی را مشاهده کند که دیگران توجهی به آن ندارند. گاهتوجه به یک نکته کوچک در موفقیتی بزرگ موثر است.

12. استقامت:
در حالی که افرادعادی هر شکست را توجیهی برای تسلیم شدن تلقی می کنند، کارآفرین های موفق شکست ها رابازخورد مثبت و مفید برای اقدام درست بعدی می دانند. آن ها از شکست راضی نیستند اماترس از شکست آن ها را از اقدام باز نمی دارد.

نکته بسیار مهم این است که اینویژگی ها در ترکیب با هم موثر هستند و به فرد امکان موفقیت همیشگی را می دهند. برایمثال چون افراد موفق ارتباط های اجتماعی قوی دارند، می توانند در زمینه های مختلفاز مشاوره دیگران استفاده کنند. همچنین چون همواره می آموزند تغییرات را هوشمندانهمدیریت می کنند و... توجه داشته باشید که هیچ یک از این ویژگی ها به ارث نمی رسندبلکه هر فرد می تواند و باید آن ها را در خود پرورش دهد.

منبع : creativity.ir
87/10/21



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

مقدمه
كشور هند با نزديك به 01/1 ميليارد نفر جمعيت، دومين كشور پرجمعيت جهان محسوب مي‌شود. علي‌رغم وجود شهرهاي بزرگ، هنوز هم اين كشور عمدتاً يك كشور روستايي به‌شمار مي‌آيد. نزديك به 50 درصد مردم هند در فقر به‌سر مي‌برند كه اكثر اين فقرا را كارگران بدون زمين يا خرده‌كشاورزان تشكيل مي‌دهند. طبق آخرين برآورد، نزديك به 13/48 درصد جمعيت اين كشور يعني حدود 305 ميليون‌ نفر در زير خط فقر زندگي مي‌كنند. در حدود 650 ميليون نفر از جمعيت هند در روستاها به سر مي‌برند. از همين روست كه توسعه اقتصادي هند با "توسعه روستايي" يا به عبارتي "توسعه كشاورزي" عجين گشته است]1 [:

در واقع كشاورزي را مي‌توان پايه اقتصاد ملي اين كشور به حساب آورد. هدف عمده از توسعه اقتصادي هند "ريشه‌كن‌سازي فقر" است. افزايش توان توليد كشاورزان، نوسازي جامعه روستايي، افزايش اشتغال بويژه در بخش غيركشاورزي، افزايش درآمد روستاييان و تأمين امكانات اوليه از جمله غذا، مسكن، آموزش و بهداشت از برنامه‌هاي عمده توسعه روستايي در هند است. برنامه‌هاي متنوع و گسترده‌اي كه از سال 1975 در اين كشور به مرحله اجرا درآمده، تأثير زيادي در توسعه روستايي اين كشور داشته است.

در حال حاضر فرصتهاي شغلي جديدي در روستاها ايجاد شده و مسائل معيشتي روستاييان بويژه زنان روستايي كه از محرومترين اقشار جامعه روستايي هستند. تا حد زيادي برطرف شده است.

تحقيقات كشاورزي در هند پيشرفت زيادي داشته و سرمايه‌گذاري دولت در اين زمينه دستاوردهاي چشمگيري به همراه داشته است. امروزه بسياري از گونه‌هاي پربازده محصولات به كشورهاي ديگر از جمله يمن، الجزاير و بنگلادش صادر مي‌شود و اين صادرات تأثير مهمي در توليد ناخالص ملي كشور داشته است. اين كشور بزرگترين توليدكننده چاي محسوب مي‌شود و 30 درصد بازار ادويه جهان را نيز در دست دارد]2 [.

























استراتژي توسعه روستايي
توسعه روستايي يكپارچه، از سال 1975 در هند مورد توجه و تأكيد قرار گرفت و طرحهاي عمده‌اي در اين راستا به مرحله اجرا گذاشته شد. هدف از اجراي اين طرحها، تقويت زيرساختهاي عمده اقتصادي ـ اجتماعي در نواحي روستايي و كاهش فقر و محروميت در اين كشور بود. اين برنامه‌ها چند هدف بلندمدت زير را دنبال مي‌كردند ]1[:

1- افزايش توليد و بهره‌وري در بخش كشاورزي و بخشهاي وابسته به آن

2- افزايش سطح درآمد روستاييان

3- ارتقاي سطح مهارت‌ها و توانمندي‌هاي روستانشينان

4- تخصيص اعتبار لازم براي اجراي برنامه‌هاي عمراني و توسعه روستايي

5- ايجاد فرصت‌هاي شغلي جديد

6- تأمين حداقل نيازهاي معيشتي روستاييان

7- بهره‌برداري بهينه از منابع محلي

برنامه توسعه روستايي يكپارچه، برنامه توسعه نواحي در معرض خشكسالي و برنامه توسعه نواحي بياباني، سه طرح عمده‌اي بودند كه در اين راستا به اجرا درآمده و دستاوردهاي چشمگيري براي اين كشور به ارمغان آوردند.



1- برنامه توسعه روستايي يكپارچه
برنامه توسعه روستايي يكپارچه، از مهمترين برنامه‌هايي بود كه در سال‌هاي 1978 و 1979 به اجرا درآمد. هدف از اجراي اين برنامه، حمايت از 15 ميليون خانوار زير خط فقر در روستاهاي هند براي دستيابي به يك درآمد قابل قبول بود. سرمايه لازم براي اجراي اين طرح از سوي دولت مركزي و دولتهاي محلي هند تأمين مي‌شود. نخستين گام در اين برنامه، شناسايي فقيرترين افراد روستايي در اين كشور بود. برنامه‌ها و طرح‌هاي متنوع و متعددي براي ياري‌رساني به روستاييان به مرحله اجرا گذاشته شد. اين برنامه‌ها براي هر خانواده از يك‌سو بر حسب استعدادها و تواناييها و نيز شرايط اقتصادي آنها و از سوي ديگر با توجه به امكانات موجود محلي انتخاب مي‌شد. اين برنامه‌ها با مشاركت مالي مؤسسات اعتباري به اجرا درمي‌آمد و براي اجراي سريع‌تر و مؤثرتر اين برنامه، "شوراهاي توسعه روستايي" در همه بخشهاي كشور ايجاد شد. همكاري سازمانهاي داوطلب و برخي از شركتهاي صنعتي و توليدي نيز تأثير عمده‌اي در اجراي موفقيت‌آميز اين طرح داشت. اين سازمانها چند وظيفه عمده زير را در توسعه روستايي بر عهده داشتند: ]1[

1- بررسي ويژگي‌هاي اقتصادي و اجتماعي منطقه به منظور برآورد پتانسيل‌هاي توسعه روستايي

2- ايجاد هماهنگي و ارتباط مؤثر ميان نهادهاي مختلف روستايي

3- ارائه اطلاعات و دانش لازم براي توسعه صنايع روستايي





2- توسعه نواحي در معرض خشكسالي

برنامه توسعه نواحي در معرض خشكسالي در طي سالهاي 1970 و 1971 به اجرا درآمد. هدف اين برنامه، ايجاد فرصتهاي شغلي براي روستايياني بود كه در مناطق مستعد خشكسالي زندگي مي‌كردند. انتخاب اين مناطق بر اساس معيارهايي همچون ميزان بارندگي، دوره زماني كاهش محصولات و سابقه كاهش باران در سالهاي گذشته تعيين مي‌شد. در ابتدا در قالب اين طرح روستاييان به فعاليت‌هايي همچون توسعه آبياري، محافظت از خاك، جنگل‌كاري و جاده‌سازي مي‌پرداختند. در مراحل بعدي اجراي اين طرح ايجاد اشتغال در حوز‌ه‌هايي همچون دامداري و ماهيگيري نيز مورد تأكيد و توجه قرار گرفت. از زمان شروع اين برنامه، تا سال 1981 بودجه‌اي بالغ بر 8/4 ميليارد روپيه به طور مشترك از سوي دولت مركزي و دولتهاي محلي صرف انجام اين طرح گرديد]1[.



3- برنامه توسعه در نواحي بياباني

اجراي برنامه توسعه در نواحي بياباني از سال 1978 آغاز شد. اين برنامه مناطق سردسير و گرمسير كشور را تحت پوشش قرار مي‌دهد. هدف عمده اين برنامه، توسعه يكپارچه نواحي بياباني به كمك افزايش باروري زمين، افزايش سطح درآمد و توسعه فرصت‌هاي شغلي جديد براي ساكنان اين نواحي است. بهره‌برداري بهينه از منابع فيزيكي و زيست‌محيطي و نيروي انساني ماهر، بخشي از اهداف دست‌اندركاران اين برنامه است. فعاليت‌هاي عمده‌اي كه در نواحي تحت پوشش اين برنامه صورت مي‌گيرد عبارتند از ]1[:

· توسعه جنگل‌كاري و پوشش گياهي

· توسعه و بهره‌برداري از آب‌هاي زيرزميني

· برق‌رساني به روستاها

· توسعه كشاورزي، باغباني و دامداري

در طي برنامه پنجم توسعه روستايي مبلغ 13/23 ميليارد روپيه و در برنامه ششم 500 ميليارد روپيه به اجراي اين طرح اختصاص يافت.



4- برنامه‌هاي توسعه كشاورزي

برنامه‌هاي توسعه كشاورزي، از عمده‌ترين برنامه‌هاي توسعه روستايي هند است.

مؤسسه تحقيقات كشاورزي هند، از نهادهاي عمده دولتي است كه گام‌هاي مؤثري در جهت توسعه كشاورزي اين كشور برداشته است. مركز اصلي اين سازمان در دهلي و 9 مركز وابسته به آن در سراسر هند مستقر شده‌اند. فعاليت‌هاي عمده اين مؤسسه عبارتند از ]2[ :

· مديريت منابع آب

· تحقيق در زمينه خواص فيزيكي، شيميايي، كاني‌شناسي و زيستي خاك‌ها و كودها به منظور بهبود حاصلخيزي خاك‌ها

· بررسي درجه حرارت و ساختار خاك

· توسعه فناوري‌هاي مناسب به منظور كمك به فرآيند تثبيت نيتروژن

· بررسي امكان استفاده از ضايعات كشاورزي و صنعتي به عنوان كود

پرورش گونه‌هاي پربازده محصولات كشاورزي، از اهداف عمده اين مؤسسه است.

اولين طرح مؤسسه در اين راستا، پرورش گندم كوتاه‌قد از نژاد مكزيكي بود. از آن زمان تاكنون برنامه‌هاي ملي پرورش گياهان باعث توليد فراوان چندين گونه از محصولات زراعي شده كه در برابر بيماري‌ها مقاوم بوده و بازدهي زيادي دارند.

انجام تحقيقات گسترده در زمينه‌هاي زير، دستاوردهاي زيادي را براي بخش كشاورزي اين كشور به ارمغان آورده است.

· برنامه‌هاي اصلاح محصولات كه متضمن افزايش بازدهي و مقاومت در برابر بيماريها و آفت‌هاست.

· بهبود ژنتيكي از طريق تحقيق در زيست‌شناسي مولكولي

· توليد محصولات چندگانه

· مطالعه در زمينه ارتباط ميان فتوسنتز و بهره‌وري محصولات بويژه نسبت به مقاومت در برابر خشكسالي

· تحقيق در مورد انواع گونه‌هاي غلات و حبوبات از لحاظ ارزش غذايي

پيشرفت‌هاي مؤسسه تحقيقات كشاورزي در پرورش گونه‌هاي پربازده، چشمگير بوده است. از دهه 1960 تاكنون، 64 گونه جديد توليد شده است. در طي همين دوره كيفيت زندگي كشاورزان بهبود يافته و از تعداد كشاورزان زير خط فقر به حد چشمگيري كاسته شده است. علاوه بر اين برگزاري دوره‌هاي آموزش براي كشاورزان نيز نقش مهمي در افزايش محصولات كشاورزي داشته است.

سرمايه‌گذاري دولت هند در مؤسسه تحقيقات كشاورزي بازگشت سرمايه خوبي داشته است.

امروزه صادرات گونه‌هاي پربازده به ساير كشورها، سرمايه زيادي را به سمت كشاورزان سرازير كرده است. اين كشور با توليد سالانه 740 ميليون كيلوگرم چاي، بزرگترين توليدكننده چاي در سراسر جهان است كه حدود 200 ميليون كيلوگرم از آن به ساير كشورها صادر مي‌شود. اين كشور سالانه 120 هزار تن ادويه توليد كرده و 30 درصد بازار ادويه جهان را در اختيار دارد]2[.

علاوه بر اجراي طرحهاي توسعه روستايي توسط دولت، مؤسسات و مراكز ديگري نيز در اين زمينه به فعاليت مشغولند، از جمله اين مراكز، "مؤسسه توسعه روستايي هند" است. اين مؤسسه طرح بلندمدتي را براي اصلاح مالكيت زمين‌هاي زراعي به مرحله اجرا درآورده است. هدف از اجراي اين طرح بهبود وضعيت اقتصادي روستاييان، بويژه زنان روستايي است.

اين مؤسسه با همكاري نزديك با تعدادي از مراكز دولتي، مؤسسات تحقيقاتي و نيز سازمانهاي غيردولتي، مطالعه گسترده‌اي را براي انجام اصلاحات اداري، سياسي و حقوقي در كشور آغاز كرده است. فعاليت اين مؤسسه كه از دو ايالت كادناتاكا و بنگال غربي آغاز شد امروزه به بسياري از نقاط هند گسترش يافته است. مؤسسه توسعه روستايي علاوه بر برنامه اصلاحات ارضي، بر برگزاري كارگاههاي آموزشي و ارائه مشاوره به روستاييان مي‌پردازد. بخشي از اقدامات مؤسسه توسعه روستايي براي حمايت از افراد فقير روستايي و تثبيت حق مالكيت آنها عبارت است از]3[.

1- تخصيص يك قطعه زمين كشاورزي و خانه به كارگران بي‌بضاعت و بدون زمين

2- اصلاح قوانين اجاره براي افزايش دسترسي افراد فقير به زمين‌هاي زراعي

3- حمايت از زنان روستايي در اشتغال و دستيابي به حق مالكيت

مطالعات مؤسسه نشان مي‌دهد كه اختصاص 2000 فوت مربع زمين بر هر خانوار، وضعيت معيشتي آنها را بهبود مي‌بخشد. بررسي‌هاي انجام شده توسط مؤسسه توسعه روستايي نشان مي‌دهد كه زنان بيش از مردان از محروميت رنج مي‌برند. تعداد مرگ و مير زنان در اين كشور بيش از مردان و كودكان است. از هر 10 زن، بيش از 6 نفر‌ آنها بي‌سوادند. زنان هندي به ندرت از حقوق مالكيت برخوردارند، در حالي كه بررسيها نشان مي‌دهند زنان بيش از مردان به كشاورزي مي‌پردازند.

با توجه به اين حقايق، مؤسسه توسعه روستايي برنامه‌هايي را براي حمايت از حقوق زنان روستايي به اجرا درآورده است.



توسعه كارآفريني و اشتغال
بيشترين جمعيت روستانشينان هنــد را كشاورزان تشكيل مي‌دهند كه بسياري از آنان فاقد زمين كشاورزي هستند. 250 ميليون نفر از روستانشينان نيز در مساحتي كمتر از 2/0 هكتار به كشاورزي مشغولند. بدين ترتيب حدود 50 درصد از مردم هند در فقر به سر مي‌برند. يكي از سياستهاي دولتمردان اين كشور براي كمك به روستاييان، ايجاد اشتغال براي كشاورزان بدون زمين در بخش‌هاي غيركشاورزي بوده است. همچنين كشاورزان هندي با معضل بيكاري فصلي نيز روبرو هستند. برنامه دولت در اين زمينه ايجاد فرصتهاي شغلي براي نيروي كار روستايي در كشاورزي و بخش‌هاي وابسته به آن است. "برنامه ملي اشتغال روستايي" از طرح‌هاي عمده دولت هند براي حمايت از روستاييان است. اين برنامه با حمايت مالي دولت مركزي و دولتهاي محلي در سال 1979 به اجرا درآمد. تنها در سال 1981 تا 1982 بودجه‌اي برابر 6/3 ميليارد روپيه به اين طرح اختصاص يافت. 06/5 درصد افراد تحت پوشش اين طرح را كارگران بخش كشاورزي و 7/19 درصد آن را كارگران غيركشاورزي تشكيل مي‌دادند. اين برنامه تأثير قابل ملاحظه‌اي بر شرايط زندگي جامعه روستايي داشته است. برنامه ديگري نيز در سال 1979 با هدف "ايجاد اشتغال براي جوانان بيكار" تدوين و به اجرا درآمد. در اين طرح با آموزش جوانان 18 تا 35 سال، مهارت‌ها و توانمندي‌هاي آنها، افزايش يافت و اين جوانان تشويق شدند كه به كارآفريني و خوداشتغالي روي آورند. هدف ديگر اين برنامه آموزش زنان روستايي براي كارآفريني بود]1[.

تأسيس و فعاليت "مؤسسه توسعه كارآفريني» در سال 1983 نيز تأثير عمده‌اي بر توسعه كارآفريني در هند گذاشته است. اين مؤسسه، مؤسسه‌اي غيرانتفاعي است كه توسط برخي از مؤسسات دولتي مانند بانك توسعه صنعتي هند، اتحاديه سرمايه‌گذاران صنعتي و بانك ايالتي هند، از نظر مالي حمايت مي‌شود. مؤسسه توسعه كارآفريني برنامه‌هاي عمده‌اي را براي توسعه كارآفريني در روستاها در حوزه‌هاي مختلف به اجرا مي‌گذارد. هدف از اين برنامه‌ها، تشويق و آموزش خرده‌كارآفرينان روستايي است. اين مؤسسه با حمايتهاي ارزنده بنياد فورد، در طي سه سال طرحي آزمايشي را در سه ايالت هند به اجرا درآورده است. اين طرح كه از سال 1986 تا 1990 به طول انجاميد، الگويي را براي توسعه كارآفريني روستايي ارائه داد. اين موسسه از حمايت برخي از سازمان‌هاي غيردولتي نيز برخوردار است. مؤسسه با اجراي 610 برنامه توسعه شركت‌هاي كوچك در طول يك دهه حدود 15243 نفر از روستائيان را آموزش داده است. توسعه كارآفريني روستايي، بر استفاده از فناوري‌هاي مناسب تأكيد مي‌كند. اين برنامه‌ها با هدف آموزش 3375 كارآفرين روستايي و راه‌اندازي 2700 شركت كوچك تدوين شده است. اجراي موفقيت‌آميز اين طرح حدود 100800 فرصت شغلي جديد از روستاها ايجاد خواهد كرد]4[.



1- زنان كارآفرين در هند
آمار نشان مي‌دهد زنان بيكار روستايي 60 درصد از مجموع زنان بيكار و 56 درصد از كل افراد بيكار هند را تشكيل مي‌دهند. زنان هندي از ديرباز به دنبال اشتغال نبوده‌اند، به طوري كه حتي زنان با تحصيلات عالي نيز تمايل زيادي به اشتغال نداشتند. تنها از دهه گذشته به اين سو است كه زنان به استخدام روي آورده‌اند. كارآفريني زنان در هند هنوز نوپاست. برنامه‌هاي آموزش كارآفريني، زنان را به فعاليت در سه حوزه مهندسي، برق و انرژي تشويق مي‌كند. زنان در ايالت گاجارات شركتهاي كوچك توليد اجاق‌هاي خورشيدي را به راه مي‌اندازند و در ارسيا به توليد خازنهاي تلويزيوني اشتغال دارند. علاوه بر راه‌اندازي شركتهاي كوچك صنعتي، زنان كارآفرين در بخش‌هاي سنتي مانند سوزن‌دوزي، ساخت و توليد عروسك و اسباب‌بازي، بافندگي و توليد لوازم زينتي نيز فعاليت مي‌كنند.

زنان كارآفرين با مشكلات زيادي مواجهند، ايفاي چند نقش همزمان با هم و مزاحمتهاي شغلي از جمله اين مشكلات هستند. علاوه بر اين، اين كارآفرينان نيز مانند كارآفرينان مرد با مشكلات مشتركي مانند فقدان آموزش، سيستم‌هاي اداري غيرپاسخگو، مشكلات حقوقي و رقابت مواجهند. براي غلبه بر مشكلات زنان كارآفرين، سازمان‌هايي غيردولتي تأسيس شده‌اند كه وظيفه حمايت از زنان كارآفرين را عهده‌دار شوند. شوراي هندي زنان كارآفرين، اتحاديه زنان كارآفرين كارناتاكا، و اتحاديه زنان خوداشتغال از جمله اين سازمانهاو نهادها هستند. گردهمايي‌هايي نيز هرچند يك بار با حضور زنان كارآفرين براي ايجاد ارتباط و كمك به حل مشكلات آنها برگزار مي‌شود]5[.



3- توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات
توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات در دهه اخير تأثير زيادي در موفقيت كارآفرينان روستايي داشته است. دسترسي به اطلاعات بازار از طريق فن‌آوري اطلاعات، شركت‌هاي كوچك توليدي و صنعتي را در روستاها در انتخاب نوع محصول و قيمت ياري مي‌دهد. داشتن اين اطلاعات براي كارآفرينان روستايي كه دور از مراكز عمده خريد و فروش هستند، بسيار مهم و سرنوشت‌ساز است. دسترسي به اطلاعات روزآمد از طريق شبكه، زمينه را براي موفقيت طرح‌ها و برنامه‌هاي توسعه روستايي فراهم آورده است. دسترسي مستقيم به پايگاههاي اطلاعاتي، ارتباط نزديكي ميان مشتريان و توليدكنندگان ايجاد كرده و از نقش واسطه‌ها و دلالان كاسته است.

دولت هند از فعاليت‌هايي كه به منظور آموزش استفاده از رايانه و دسترسي به اطلاعات در روستاها صورت مي‌گيرد حمايت مي‌كند در حال حاضر بيش از 15 مركز ارتباط از راه دور در سراسر كشور وجود دارد]6[.



منابع

1.كا.پاتاس وامايا؛ "برنامه‌ريزي براي فقرزدايي از طريق توسعه روستايي در هندوستان" ؛ ترجمه كرم حبيب‌پور و ابولقاسم شريف‌زاده؛ نشريه جهاد سازندگي , سال 22,شماره 253,مهر و آبان 1381

2. راسل اسلاتفورد و يان فيشپول؛ "هند و انقلاب سبز"؛ ترجمه مهدي دهقان نشريه جهاد سازندگي , سال 23,شماره 257,خرداد و تير 1382

3.“Rural Development Institute”,India, …………………………..

4. Edi-Eu Project for Economic Regeneration ………………..

5.” G lobal Enterpreneurship Monitor”,India Report,………..

6. Shireesh ….” ICT as Tool for Rural Development,…………..

منبع : ایستگاه شریف

87/8/20



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

در هزاره جديد كار و زندگي به همديگر وابسته شده به طوري كه جداكردن آنها گاه ممكن نيست زيرا فرد كارش را در خانه انجام مي دهد؛ علاوه بر آن ديگر نياز به حضور فيزيكي در محل كار به آن صورت قبلي مطرح نبوده بلكه به جاي آن مباحثي همچون كسب و كار الكترونيكي كسب و كار خانگي (HOME BUSINESS)و نظاير آن مورد توجه قرار گرفته است. باتوجه به بالارفتن سطح تحصيلات قشر جوان (حتي در سالهاي اخير پذيرش دانشجويان دختر نسبت به پسر بيشتر شده است) كه بيشتر زوجهاي تحصيل كرده كه رشته تحصيلي شان مشابه هم هست ترجيح مي دهند كارشان يكسان باشد. در اين مقاله به موضوع «به صورت مشترك كار و زندگي را اداره كردن» پرداخته شده است.تعريف
زوج هاي كارآفرين (CO-PRENEURS) به زوج هايي گفته مي شود كه همزمان و با هم مديريت امور زندگي و كسب و كار را برعهده مي گيرند. آمار و گزارش ها نشان مي دهد كه تعداد زوج هاي كارآفرين در ايالات متحده آمريكا رو به افزايش است. تخمين زده مي شود كه صاحبان نزديك به يك ميليون كسب و كار زن و شوهري هستند كه با هم شريكند .زوج هاي كارآفرين با يك نوع چالش مواجه هستند، به طوري كه همزمان اهداف زندگي كاري و خانوادگي را با تناقض و مشكل مواجه مي سازد. صاحبان كسب و كارهاي خانوادگي اينگونه توصيف مي شونـــد: تصميم گيرنده يك نفر است، در حالي كه هر دو سخت كوش و پركار بوده و آينده نگر هستند. داشتن ازدواج موفقيت آميز مستلزم گذراندن اوقات بيشتر باهم، حمايت دوجانبه از يكديگر در تمام لحظات زندگي و تمركز لحظات بيشتر زندگي جهت پيوند و ارتباط بيشتر است.كارآفريني مشترك به صورت يك مسئله كلي و عمومي در حال افزايش است؛ باوجود اين، پرداختن به آن در حوزه عمل بسيار مشكل مي باشد. تفكر و شناختي كه امروزه درباره كارآفريني مشترك وجود دارد، بيشتر از روي حكايت ها و داستان هايي كه در اين زمينه بوده، باقي مانده است. فقط مقدار ناچيزي از مطالعات دانشگــاهي به بغرنجي ها و پيچيدگي هايي كه در اداره كسب و كار و روابط شخصي و خانوادگي وجود داشته و زن و شوهر با موفقيت هر دو مورد را اداره كرده اند، پرداخته اند. مارشاك (2000) اشاره مي كند كه درباره اين جمعيت (زوجهاي كارآفرين) تحقيق جامع و مناسبي انجام نشده است. وي دلايل عدم پرداختن تحقيقات دانشگاهي به اين موضوع را ناشي از وجود افسانه در فرهنگ كه «حوزه و قلمرو كار و زندگي خانوادگي بايد جدا باشد»؛ مي داند.در نشريات بازرگاني نسبت به اين موضوع تا حدي توجه بيشتري شده است و معمولاً از ديدگاه تجويزي (PRESCRIPTIVE) بررسي شده است. برحسب مصاحبه هاي انجام شده و نمونه هاي در دسترس، ده ها مقاله، قدمها و مهارتهاي مورد نياز براي ادغام زندگي زناشويي با كسب و كار را گزارش كرده اند. در بسياري از مقالاتي كه در نشريات معتبر به اين موضوع پرداخته شده است؛ معمولاً نويسندگان اين نوع مقالات به متغير وابسته (عملكرد سازماني در اين نمونه) اشاره كرده اند و به ندرت رفتار زوجهاي كارآفرين موفق را با زوجهاي كارآفرين ناموفق مقايسه كرده اند. بيشتر مقالاتي كه در اين زمينه تدوين شده است؛ كسب و كارهاي موفق را كه توسط زوجيـن اداره مي شود، شناسايـي كــرده اند كه چگونه آنها با مهارت و تردستي وظايف كسب و كار و زندگي زناشويي را انجام داده اند.

البته در اين زمينه استثناهايي هم وجود دارد كه در زير اشاره خواهد شد. در اينجـــا خلاصه اي از تحقيقاتي ارائه مي شود كه در زمينه زوج هاي كارآفرين وجود دارد. در اين تحقيقات نشان داده مي شود كه كارآفريني مشترك چگونه كيفيت زندگي زناشويي را بالا برده و رضايت از آن را به دنبال دارد. در اين مقاله به نقاط مشترك و سازگار زوجهاي كارآفرين و عدم توافقها و ناسازگاريهاي بين آنها اشاره شده است. و همچنين در اين قسمت عوامل تعيين كننده موفقيت زوجهاي كارآفرين نيز بررسي مي شود. منظور نويسندگان در غالب فرضياتي مطرح شده است كه دو پيامد مهم متغيرهاي مورد مطالعه پژوهش هستند: كيفيت زندگي زناشويي و عملكرد كسب و كار. همان طوري كه مي دانيم اين دو موضوع كاملاً و متقابلاً بر همديگر تاثير مي گذارند.كاركردن با همديگر به زوجها اين امكان را مي دهد كه ويژگيهاي شخصيتي متفاوت همديگر را بپوشانند و مكمل يكديگر باشند. ممكن است يكي از طرفين گشــاده رو و ريسك پذير باشد و در حالي كه ديگري در كسب و كار محافظه كارانه عمل كند. در اين صورت بين اين دو نفر رابطه اي شكل مي گيرد كه برايشان مهم نيست حتي اگر 24 ساعت با همديگر باشند. در حالي كه بيشتر زوجها 70 درصد از اين ساعت را از همديگر جدا هستند . موفقيت بسياري از زوجهاي كارآفرين ناشي از تحمل بيشتر و تكميل نقاط ضعف يكديگر باتوجه به شناختي كه از هم دارند ميسر مي شود. ممكن است يكي از زوجها بسيار خوشبينانه بوده و روابط عمومي بسيار قوي داشته باشد و ديگري ممكن است نسبتاً بدبين بوده اما از مهارتهاي فني بالايي برخوردار باشد. به همين دليل مي توان گفت كه عامل و كليد اصلي موفقيت آنان از تفاوتهايي است كه در ويژگيهاي شخصيتي و توانائيهايشان است و مهمتر از آن، قبول و تحمل اين تفاوتها است. براي هيچ كدام از زوجها هيچ شريكي غيراز آنها نمي تواند امور و مسائل شان را آنگونه كه هست درك كند، چون كار و زندگي شان مشترك است. به عنوان مثال، اگر بچه شان مريض شود، آن چيزي كه در ابتدا برايشان مهم است فرزندشان است و آنچه كه در درجه دوم اهميت قرار دارد مسائل مربوط به كسب و كارشان است.تدوين و رعايت مقررات اساسي براي سلامت رواني كاركنان (SANITY) در جايي كه شركت متعلق به زوج هاست بسيار ضروري و مهم است. چرا كه كاركردن براي شركتهايي كه صاحبان آنها زن و شوهر باشند ممكن است براي كاركنان گيج كننده باشد بخصوص اين امر در مواردي مهم و صادق است كه كاركنان ندانند كه رئيس اصلي شركت كدام يك است.يكي از سخت ترين و دشوارترين بخش در راه اندازي و اداره كسب و كار با همسر خود جايي است كه روابط شخصي و خانوادگي را در محيط كار كاملاً كنار بگذارند.در گذشته، فرض براين بود كه هر شخصي بايد شخصيت چندگانه اي داشته باشد و در محل كارش خيلي حرفه اي عمل كرده و هنگامي كه به خانه بر مي گردد صميمي برخورد كند. اما امروزه اين نوع نقش بازي كردن كنار گذاشته شده است و زوجها ممكن است در محل كارشان از شام كه در خانه خواهند خورد صحبت كنند و يا در تعطيلات و آخر هفته كارهاي مربوط به كسب و كارشان را ادامه دهند.بنابراين، مي توان گفت كه اين مسئله ضرورتاً كار اشتباهي نيست كه زوجها تمام وقت (در محل كار و خانه) درباره كسب و كارشان صحبت كنند. چرا كه بعضي زوجها از اين طريق هم روابط زناشويي و هم امور مربوط به كسب و كارشان را ارتقاء مي بخشند، يعني راه اندازي كسب و كار باعث تقويت ارتبـاط في مابين مي شود و اين مسئله به مانند مشاركت در يك سرگرمي و تفريح است.البته در بعضي موارد اين خطر هم وجود دارد كه اگر زوجها تمام وقت شان را به صحبت و امور مربوط به كسب و كار مشترك شان اختصاص دهند عشق و علاقه به ازدواج و زندگي در آنان به سردي (DAMPEN) گرايد و بالاخره مي توان گفت كه زوج هايي كه با همديگر كار مي كنند هيچ راز وسري ندارند كه از همديگر بپوشانند. در حالي كه هنگامي كه كار و زندگي خانوادگي خيلي از هم فاصله داشته باشد& هريك از زوجها نمي دانند كه ديگري اكثر وقت خود را چه كار مي كند. در حالي كه وقتي باهم باشند از همديگر شناخت و اطلاع بيشتري پيدا مي كنند.

ارائه پيشنهادها براي زوجهاي كارآفرين
مقــــــالاتي كه در نشريات معروف كسب و كار درباره زوج هاي كارآفرين نوشته شده است، چند ويژگي دارد: اول اينكه براساس مصاحبه هايي كه با زوجهاي كارآفرين انجام شده بود برخي از آنان در زندگي خانوادگي يا كسب و كار و يا در هر دو با مشكلاتي مواجه شده بودند. از اين مشكلات براي ارائه پيشنهادها جهت موفقيت آميز بودن در زندگي خانوادگي و كسب و كار استفاده شده بود. دوم، تعداد نمونه هايي كه با آنها مصاحبه شده بود؛ خيلي كم بود و معمولاً در هربخش با يك تا سه زوج كارآفرين مصاحبه شده بود. سوم، بااينكه تعداد نمونه هاي زوج آفرين در هر مقاله از سه تا بيشتــــر تجاوز نمي كرد؛ باوجود اين، ديدگاه تجويزي داشتند. اين پيشنهادها و دستورات به دو صورت كه در اكثر مقالاتي كه در اين زمينه چاپ شده بود فهرست شده است: يعني اينكه در ابتدا مشخص شده است كه زوجهاي كارآفرين براي موفق شدن چه بايد انجام بدهند و چه نبايد انجام دهند. در جدول شماره يك خلاصه اي از ديدگاهها و پيشنهادهايي كه از طريق آن زوجهاي كارآفرين مي توانند همزمان در اداره كسب و كار و زندگي شان موفق باشند، را نمايش مي دهد و در جدول شماره دو بايدها و نبايدهايي كه در كارآفريني زن و شوهرها وجود دارد را نشان مي دهد. توصيه هايي كه در اينجا بيان شده است يك پيش نمايشي از شغل واقعي كه زوجهاي كارآفرين ممكن است براي خود در نظر بگيرند؛ را نشان مي دهد.
تعدادي از صاحب نظران اشاره كرده اند كه: زوجها بايد بين زندگي كسب و كار و زندگي خانوادگي مرز مشخص و روشني قائل شوند. بدون شك مسائل و موضوعها هردو حوزه در يكديگر دخالت و سرايت پيدا مي كنند؛ اما همسران بايد تلاش كنند كه هر دو حيطه را از همديگر جدا نگه دارند. اگر اتاق نشيمن خانه يك شعبه ديگري از دفتر شركت باشد؛ در آن صورت زندگي خانوادگي بسيار آزاردهنده خواهد بود. در مقابل اگر مسائل كم ارزش و عادي زندگي، پيوسته در اداره و محل كار بين زوجها به ميان آورده شود، كاركنان و مشتريان پريشان و ناراحت شده و يا ممكن است احترام و شان مالك (رئيس اداره) در نظرشان كم شود. اين توصيف معقول به نظر مي رسد، اما ممكن است در عمل غيرواقعي باشد. تصور كنيد كه زوجي روز تعطيل برروي مسئله خاصي در خانه شديداً با هم مشاجره و دعوا كرده اند و آن را نتوانسته اند تا روز بعد حل كنند. در محل كار آنها بايد سعي كنند كه به طور معمولي و عادي با همديگر برخورد كنند، اما آيا ممكن است هيچ تنش و عصبانيتي بين آنها به وجود نيايد؟ مطمئناً اين مسائل از روابط زندگي زناشويي به محيط كسب وكار سرايت مي كند.
نكاتي براي زوج ها
در اينجا به نكــات و توصيه هايي اشاره مي شود كه در بقاي كسب و كار و تداوم زندگي زناشويي مفيد به نظر مي رسند:
قبل از اينكه به صورت مشترك به كسب و كار بپردازيد، از خودتان بپرسيد كه آيا ارزش هاي تان مشترك است؛ يا نه؟واقعاً درباره كارهايي كه بايد انجام دهيد، مشخص كنيد كه آن كار را چه كسي و چگونه بايد انجام بدهد؟وقتي را نيز به خانواده خود اختصاص دهيد. همان طوري كه زماني را به قراردادها و ملاقات مربوط به كسب و كارتان اختصاص مي دهيد، براي زماني كه به امور زندگي و خانوادگي اختصاص مي دهيد، ارزش قائل شويد.درباره پول به صورت شفاف و واقع گرايانه گفت وگو كنيد.در محل كارتان همچون زن و شوهر رفتار نكنيد، نگذاريد كاركنان تان زندگي شخصي و خانوادگي شما را در محل كارتان مشاهده كنند.ارتباطات و گفت وگو بين زوج ها كليدي و حياتي است. اجازه ندهيد مشكلات (حتي ريز و جزئي) روي هم انباشته شوند. سعي كنيد روي كوچك ترين مسائل نيز با همديگر صحبت كرده و نظر طرف مقابل را جويا شده و آن را حل كنيد. چرا كه معمولاً منشاء مشكلات عمده مسائل ريز هستند.البته لازم به ذكر است كه مطالب و تحقيقاتي كه راجع به زوج هاي كارآفرين در اينجا آورده شد؛ در كشورهاي غربي انجام شده و متناسب با فرهنگ و قوانين خانوادگي و اجتماعي آنهاست و ممكن است خيلي از اين موارد با فرهنگ ما ايرانيان متناسب نباشد.

جمع بندي و نتيجه گيري
بــــاتوجه به اينكه مفهوم راه اندازي كسب و كار توسط زوجهاي زندگي در سالهاي اخير بيشتر شده است. بنابراين، اين گروه در اداره كردن همزمـــان زندگي خانوادگي و كسب و كارشان احتمالاً با چالشهايي مواجه خواهند شد. لذا به نظر مي رسد كه اين گروه از صاحبان كسب و كار قبل از راه انـــدازي كسب و كارشان بهتر است وظايف و مسئوليتهاي هركدام را در هر دو حوزه خانواده و كسب و كار كاملاً براي همديگر مشخص كنند. مهمتر از آن موفقيت زوج كارآفرين هم در زندگي و هم در كسب و كار بستگي به ميزان تحمل همديگر و داشتن خلاقيت در زندگي زناشويي و پرهيز از روشهاي تكراري در تعاملات با همديگر است. نكته قابل توجه اينست كه شناخت خصوصيات و ويژگيهاي زوجهاي كارآفرين از همديگر در مقايسه با ساير زوجها خيلي بيشتر است و مي شود گفت كه اينگونــــه افـراد هيچ گونه موضوع سري و پنهان در برابر يكديگر ندارند.


منبع : سايت مديران ايران
منبع : تفاهم
87/5/2


نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

حمایت های آموزشی

- طرح آشنایی دانش آموزان در سال آخر دبیرستان با شرکت ها با همکاری سازمان های کسب و کار. شرکت های کوچک و متوسط (SMEs)
- ارائه راهبرد آموزش حرفه ای فنی بالاتر (FIS) برای برآورده سازی نیازهای SME جهت آموزش کارگران سطح متوسط (کارگران فنی، حرفه ای، ماهر و...)
- ایجاد پروژه نمونه آموزش فنی بالاتر (IFTS) برای آموزش محققان سطح بالا، تکنسین ها، مدیران و اپراتورهای تولید (بیش از 50 درصد کارکنان آموزشی از شرکت ها تامین می شوند) (600 دوره آموزشی با هزینه 70 میلیون دلار در سال 2006)
- ایجاد طرح آموزشی ویژه «آموزش شرکت» توسط اتاق های بازرگانی (811 طرح آموزشی برای 1300 دانش آموز اجرا شده است).
- ارائه دوره هایی در مورد مهندسی صنایع یا مدیریت در بیش از 20 دانشگاه ایتالیایی مثلاً دانشکده مدیریت کسب و کار باکونی، 855 دوره را برای 10 هزار شرکت کننده به صورت آزاد اجرا کرده است.
- ایجاد یک دوره آموزش تخصصی در مدیریت شرکت های کوچک به مدت 12 ماه برای افراد زیر 28 سال که قصد دارند در آینده یک کسب و کار خانوادگی را ارائه کنند.

حمایت های مالی

- عدم وجود شبکه های فرشتگان کسب و کار در ایتالیا.
- دادن وام بدون وثیقه برای افراد جوان و بیکار توسط سازمان کارآفرینی جوانان (تا فوریه 2006 ، 1212 پروژه سرمایه گذاری شده و هزار شرکت تاسیس شده است)
- ایجاد راهبرد condifi که عبارت است از سازمان هایی که تضمین های گروهی و همچنین تسهیل دسترسی به اعتبارات یا وام های بانکی را به ویژه برای SMEها ارائه می دهند و شامل شرکت ها، اتاق های بازرگانی و انجمن های کارآفرینی است. در سال 1998، حدود 3/6 میلیارد دلار را برای 850 هزار شرکت تضمین کردند.
- ایجاد صندوق تضمین مرکزی برای SMEها.
- اولویت سرمایه گذاری، برای طرح نوآور است. تاکنون 13 میلیارد دلار برای 860 هزار شرکت سرمایه گذاری شده است.
- طبق قانون امتیازاتی برای شرکت های واقع در نواحی ضعیف اقتصادی در نظر گرفته می شود. 64 درصد از این سرمایه ها به منطقه جنوب و 82 درصد به SMEها اختصاص یافته است.
- ایجاد «مالیات درآمد دوگانه» در سال 1997 به منظور تحریک سرمایه گذاری شرکت ها از طریق تسهیل امور مالیاتی روی سرمایه هایی که مجدداً سرمایه گذاری می شود.
- اعطای امتیازاتی به فعالیت های کارآفرینانه بدیع و نوآوری که توسط افراد جوان بین 18 تا 35 سال (شامل کمک های بلاعوض و وام های با نرخ های کم) انجام می شود.
- تشویق مردان وزنان به ایجاد شرکت توسط اعتبارات مالی و مالیاتی

حمایت ها در حوزه نوآوری

- افزایش اختصاص هزینه های تحقیق توسط شرکت ها.
- مزیت های مالیاتی برای شرکت هایی که روی نوآوری سرمایه گذاری می کنند.
- کمک های مالی (به مبلغ 14 هزار دلار در هر سال برای هر کارمند جدید) به SMEهایی که برای امور تحقیقاتی دانش آموختگان متخصصان را استخدام می کنند.
- برنامه انتشار نوآوری فناوری (DIT) از طریق شبکه اتاق های بازرگانی در سراسر ایتالیا آموزش و همکاری هایی را ارائه می دهد. (از سال 1990 بیش از دو هزار SME برای توسعه قابلیت های خود در زمینه فناوری و نوآوری بازار، توسط این برنامه حمایت شده اند.
- ایجاد 20 مرکز اطلاعاتی در سطح ناحیه ای برای افزایش آگاهی کاربران بالقوه از ثبت اختراع ها.
- پروژه رایانه ای کردن راهبرد ثبت اختراع در حال اجراست.
- اعطای جایزه بازرگانی برای SMEهایی که در اینترنت فعالیت می کنند.

بهبود دیدگاه خدمات حمایتی

- تاسیس آژانس جدید برای توسعه کارآفرینی و ناحیه ای (از سطوح فعالیت این آژانس می توان به ارتقای تولید و طرح های تامین اشتغال، کارآفرینان جوان، توسعه سرمایه گذاری ها، تقاضا برای نوآوری و... اشاره کرد).
- تالیف کتابچه خودراهنمایی که تهیه کنندگان خدماتی نظیر شرکت ها، سازمان ها، کنسرسیوم ها و صادرکنندگان را فهرست می کنند و به SMEها کمک می کند به بازار متصل شوند. 700 شرکت مشاوره ای و کارشناسی ثبت شده و بیش از هزار درخواست به صورت ماهانه از طریق اینترنت دریافت می شود.
- راه اندازی راهبرد ملی ارتباط از راه دور ثبت شرکت ها از طریق راهبرد اطلاعاتی Infocommere

بهبود امور اداری

- تصویب قوانین مربوط به فرآیند ساده سازی امور اداری در سال 1998
- ایجاد مدل ایتالیایی بازارچه کسب و کار برای شرکت ها (ساده سازی روش های اداری) در سال 1999. این مدل تمام روش های لازم برای کسب مجوز برای تعیین محل، تاسیس، تجدید ساختار، گسترش، اتمام کار، شروع مجدد، انتقال، اجرای کارهای داخلی و تغییر محل واحدهای تولیدی را در کنار هم ارائه می دهد و شهرداری از طریق این مدل، یک سند کسب مجوز را منتشر می کند.
- تاسیس واحد Simplification task Force برای تسهیل روش ها و قوانین در دفتر نخست وزیر.

منبع : سرمايه

87/7/30



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:50 PM | نویسنده : قاسمعلی

ضرورت :
کارآفرینی واژه جدیدی در ادبیات شفاهی و مکتوب ایران است. با این وجود طیف وسیعی از فعالیت ها را در سطوح مختلف و تحت عنوان توسعه کارآفرینی می توان مشاهده نمود. ضمن ارج نهادن به همه این تلاشها می توان نشان داد که در شتاب و هیاهوی توسعه کارآفرینی برخی آسیب ها نیز ناگزیر بوده اند که نیازمند چاره اندیشی هستند. در این نوشته به آسیب شناسی جامعه محققین کارآفرینی در ایران پرداخته می شود. چرا که نگارنده بر این باور است با پیگیری این موضوع ریشه برخی از آسیب های دیگر نیز قابل شناسایی خواهند بود .
نگارنده این امکان را داشته است که از اوان شکل گیری تحقیقات کارآفرینی از نزدیک شاهد فعل و انفعالات درون جامعه پژوهشی باشد . یقیناً مکتوب نمودن این تجارب در بهبود روند آتی تحقیقات کارآفرینی در ایران مؤثر خواهد بود. اما این خطر وجود دارد که تجارب فردی از زاویه محدودی بدست آمده باشد. لذا نگارنده از همه محققین کارآفرینی دعوت می کند با مستند سازی دیده ها و شنیده های خود به آسیب زدایی از توسعه تحقیقات کارآفرینی در ایران مساعدت کنند.

شکل گیری جامعه پژوهشی:
جامعه محققین کارآفرینی در ایران در فاصله سالهای 1375 تا 1380 شمسی شکل گرفته است. در دوران یاد شده ناظر ظهور سه نسل بوده ایم. مهمترین ویژگی این جامعه تحقیقاتی، تربیت خودجوش آنها در درون سیستم آموزش عالی کشور آن هم در خصوص موضوعی بوده است که از خصلتی کاملاً وارداتی برخوردار بود. نسل اول محققین کارآفرینی در ایران به تعداد انگشتان یک دست نبود که عمدتا در سازمان مدیریت صنعتی، دانشگاه شیراز و جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران مستقر بودند. در ابتدای شکل گیری نسل اول، دانش بومی از کارآفرینی در حداقل میزان خود قرار داشت و لذا این نسل می بایست دانشی را از ورای مرزهای ملی منتقل می کرد که در این فرایند البته فاقد حداقلی از امکانات پژوهشی نیز بود. به طور مثال اساتید راهنمای پروژه های تحقیقاتی نسل اول، عمدتاً اساتیدی بودند که نه بر اساس علایق حرفه ای و تخصصی بلکه از سر اضطرار راهنمایی محققین نسل اول را پذیرفته بودند. به عنوان شاهدی بر این موضوع می توان نشان داد که اساتید راهنمای نسل اول در طی سال های بعدی کمترین علاقه پژوهشی را (به جز برخی افراد از نسل اول محققین حلقه شیراز) به مبحث کارآفرینی بروز دادند. نسل اول محققین کارآفرینی در ایران همچنین کلید پروژه های تحقیقاتی خود را در شرایطی زدند که تعداد نسخ کتاب های مربوط به کارآفرینی در کتابخانه های کشور کمتر از تعداد انگشتان دست بود . به علاوه امکانات شبکه اینترنت نیز در حدی نبود که نسل اول محققین کارآفرینی در ایران بتوانند از نتایج تحقیقاتی روزآمد خارجی هم بهره برداری کند و لذا در این کمبود منابع مطالعاتی و پژوهشی دست آورد، تحقیقاتی نسل اول پایان نامه هایی با کیفیت نازل و فاقد ریشه در ادبیات جهانی روز موضوع بود. نکته دیگر در بین محققین نسل اول گرایش سیاسی عموماً راست آنها بود. این گرایش در عمل باعث شد تا ظرایف کارآفرینی در جوامع در حال توسعه که مطلقاً در کشورهای غربی محلی از اعراب ندارند، برای محققین نسل اول کارآفرینی در ایران نادیده انگاشته شوند. به طور مثال فساد اداری و رفتارهای رانت جویانه در کشورهای در حال توسعه عموماً به شکل گیری نوعی از کارآفرینی منجر می گردد که می توان بر آن نام کارآفرینی سیاه یا زیر پله ای گذاشت. علی رغم گذشت بیش از یک دهه از شکل گیری تحقیقات کارآفرینی در ایران دریغ از حتی یک پروژه تحقیقاتی که به بررسی چگونگی تأثیر فساد اداری بر انحراف انگیزه های کارآفرینانه اختصاص یافته باشد.

نسل اول محققین کارآفرینی در ایران بواسطه مشکلات موجود در دسترسی و استفاده از دانش روز دنیا، در طی سالهای بعدی دو آسیب در روند تحقیقات کارآفرینی را باعث شدند . اولاً این نسل به عنوان اساتید راهنمای پروژه ها و پایان نامه های نسل دوم عمل کردند و نیز تنها نسلی بودند که مورد مراجعه سیاست گذاران و ذینفع های اجرایی قرار گرفتند. بنابراین نسل اول محققین کارآفرینی هم در تئوری و هم در عمل استاندارد و هنجارهای اجرائی و پژوهشی را رقم زده است. نکته غم انگیز در فعالیت های پژوهشی نسل اول انجام پی درپی پروژه های تحقیقاتی سفارشی سیاست گذاران بوده است که از کیفیت نازلتری نسبت به پروژه های تحقیقاتی همین گروه در ابتدای فعالیتشان برخوردار بود.

نسل سوم در فضای متفاوتی نسبت به نسل اول شکل گرفته است . نسل سوم عموماً دانشجویانی در دانشگاههای دولتی و خصوصی بوده اند که تحت تأثیر جو و فضای موجود جذب تحقیقات کارآفرینی شدند . بخت بلندی که محققین نسل اول در انگیزش سیاست گذاران به سوی مباحث کارآفرینی داشتند، برای نسل دوم نشانه ای از امکان بهره برداری عملی از یافته های پژوهشی و شکل دهی به یک مسیر شغلی موفق بود. نسل سوم از این امکان نیز برخوردار بود تا از شبکه توسعه یافته تر اینترنت به عنوان وسیله ای برای دستیابی به جدیدترین یافته های پژوهشی دنیای بیرونی استفاده کند که البته با مقاومت نسل اول و تمایل آنها به خود ارجاعی و نیز سستی و عدم دقت محققین نسل سوم و خودخواهی نسل اول و در گرد و خاک ایجاد شده توسط نسل دوم از دست رفت. نتیجه چنان وضعیتی پایان نامه های ضعیف تر نسل سوم در مقایسه با نسل اول بود! پایان نامه های نسل دوم اصولاً کپی ناقصی از پروژه های تحقیقاتی نسل اول از آب درآمد که حرف تازه ای برای سیاست گذاری نداشت و لذا اقبال زیادی هم از سوی سیاست گذاران برای محققین نسل دوم مشاهده نشد .

شکل گیری نسل دوم محققین کارآفرینی در ایران به تمام معنی تراژدی است . این نسل بدون انجام مستقیم حتی یک پروژه تحقیقاتی و صرفاً بواسطه سفارش تحقیقاتی با کیفیت نازل به محققین نسل اول، خود را محق دانست تا علاوه بر کار اجرائی، حضوری هم بین جامعه محققین کارآفرینی داشته باشد . عامل اصلی این بدآموزی و بداخلاقی هم محققین نسل اول بودند که با کیفیت نازل تحقیقات سفارش داده شده، علائمی مبنی بر سهولت ورود در حلقه محققین را به نسل دوم ارسال کردند. در واقع اگر حافظ و ضامن بقاء و رشد محققین نسل اول کپی کاری و فروش چند باره پایان نامه های تحقیقاتی نخ نمای اواسط دهه هفتاد است، چرا نسل دوم از این نمد کلاهی نداشته باشد؟
نسل دوم البته نسبت به نسل اول از مزیت های رقابتی بیشتری برخوردار بوده است. این نسل به مدت بیش از یک دهه در مناصب اجرائی بوده و با دست اندازهای بوروکراسی آشنا و نزدیک به منابع مالی نشسته بود. پس طبیعی بود که بر نسل اول از نظر شأن و مقام پیش گیرد. در طی سال های بعدی هر گونه گردهمایی برگزارشده در خصوص کارآفرینی مشابهت زیادی با همدیگر داشت: شرکت کنندگان و مخاطبین عموماً نسل سوم محققین کارآفرینی بودند که نقش سیاهی لشگر را ایفاء می کردند. مراسم معمولاً با سخنان بزرگوارانی از نسل دوم شروع می شد که به تکرار گفته های نسل اول اما با ادبیات ویژه خود می پرداختند و نهایتاً این افتخار را به سرفرازان نسل اول اعطا می کردند تا از ردیف های اول و دوم مدعوین برای ارائه بافته های فکری (و نه یافته های علمی) خود دعوت شوند . کار البته در جشنواره های کارآفرینی کامل تر شد به گونه ای که حب خود ارجاعی نسل اول به جایزه دهی به خود برای خدمات علمی انجام نداده منجر گردید و در این میان هیچ کس نپرسید که اگر علم کارآفرینی وارداتی است (که هست)، چرا مجموع ارجاعات همه نسل های محققین کارآفرینی در ایران به بافته های همگنانشان در خارج حتی به 10 درصد هم نمی رسد؟ نگاهی به ترکیب کمیته های علمی جشنواره های مختلفی که برای بزرگداشت کارآفرینان ترتیب داده می شوند گویای رابطه محققین نسل اول و دوم است .

آسیب شناسی :

روند گفته شده در شکل گیری جامعه محققین کارآفرینی در ایران تا حدود زیادی گویای آسیب هایی است که گریبان گیر این حوزه تحقیقاتی جدید بوده و می تواند بنیان آن را تهدید کند. نسل اول محققین کارآفرینی خودجوش شکل گرفته و چون نقد نشده است گرفتار حب خودارجاعی مفرطی است که نهایتاً به اعطای جایزه به خود(آنهم برای کار علمی نکرده) در جشنواره ها منجر شده است. این نسل هنجارها و استانداردهای رفتاری را در حوزه تحقیقات کارآفرینی رقم زده است که مبتنی بر کپی کاری و فروش چند باره نتایج و پژوهشهای با کیفیت نازل است و البته این نسل اشتباه دیگری را هم مرتکب شده و آن صاف کردن جاده ارتقای تحقیقاتی برای نسل دوم و جلوگیری از ارتقای نسل سوم است. انتظار نمی رود آسیب رسانی این نسل اول تا مدت یک دهه آتی کاهش یابد .

نسل دوم مروجی برای پوپولیسم در حوزه تحقیقات کارآفرینی است. هم بواسطه سفارشی که برای تحقیقات پیش پا افتاده کارآفرینی دارد و هم بواسطه اشتیاقی که برای حضور در همه عرصه های توسعه کارآفرینی و مخصوصاً تحقیقات و سخنرانی های مطول در گردهم آئیها دارد. چشم اندازهای آتی فعالیت های تحقیقاتی توسط این نسل تبین شده و تخصیص بودجه هم بدست آنهاست. پس نشستن ایشان در ردیف های اول مناسبت ها و ایراد سخنرانی ها و حضور در رأس کمیته های علمی جشنواره های کارآفرینی بی دلیل نیست. فقط مشکل اینجاست که هر آنچه می گویند و می کنند کپی ناشیانه و ناقصی از بافته ها و نه یافته های نسل اول است. این نسل دست در دست نسل اول بدآموزی و بداخلاقی تحقیقاتی را به نسل سوم آموزش داده است .
نسل سوم اما نسلی قابل ترحم است. این نسل امکان بهره گیری از امکانات نسبتاً فراهم را داشته اما استفاده نکرده است . نسلی است که مجبور به نشستن تمام وقت در مناسبت ها بدون هرگونه امید به مشارکت فعال است و نسلی است که اگر تن به 16 ساعت آموزش مربیگری کارآفرینی دهد می تواند آموزش کارآفرینی را با کمترین دستمزد ادامه دهد. در کلامی خلاصه جامعه محققین کارآفرینی در ایران جامعه مولد علم نیست. این جامعه در بهترین حالت می توانست حامل علم به نسلهای بعدی باشد که از آن سرزده است . جامعه محققین کارآفرینی در ایران، جامعه محروم از حداقل استانداردهای پژوهشگران در سطح بین المللی است. این جامعه به دلیل آنکه هنجارها و استانداردهای رفتاری را در عرصه تحقیقات داخلی کارآفرینی تعیین می کند و به دلیل عدم برخورداری از حداقل کیفیت متناسب با استانداردهای بین المللی، می تواند تا مدت یک دهه آتی به بزرگترین مانع توسعه کارآفرینی در ایران تبدیل گردد. از اولویت های توسعه کارآفرینی در ایران ارتقای سطح اخلاقی و علمی جامعه نسل های سه گانه محققین کارآفرینی است .

راهکار :
اخلاق و هنجار پذیرفته شده در کسب هر علم جدید مراجعه به صاحب علم است، حتی اگر در چین و فراتر از آن ساکن باشد. ما به معنی کامل کلمه فاقد علم کارآفرینی هستیم و اگرچه واکنش خودانگیخته نسل اول محققین برأی کسب این علم قابل تحسین و تقدیر است اما هنوز هم نیاز است تا به صاحبان اصلی علم مراجعه شود. در واقع تجربه تاریخی ما هم نشان می دهد اعزام دانشجو برای کسب علوم جدید همواره به شکل گیری یک جامعه تحقیقاتی با استانداردهای اخلاقی و رفتاری با کیفیت منجر شده است. نطفه بسیاری از پیشرفتهای تحقیقاتی فعلی در عرصه های مختلف علمی را مدیون دانشجویان اعزامی به کشورهای مختلف در ابتدای قرن فعلی هستیم که در سالهای بعدی وزنه های وزینی نه تنها در داخل بلکه در خارج از کشور نیز محسوب شده اند. در حوزه تربیت محققین کارآفرینی نیز نیاز آشکاری داریم تا نسل چهارم را به دور از بدآموزیهای نسلهای قبلی و در بهترین دانشگاههای دنیا تربیت کنیم. بودجه این کار در واقع در مقایسه با هزینه تمام شده سیاست ها و برنامه های توسعه کارآفرینی که حداقلی از رنگ و بوی یافته های تحقیقاتی اصیل در آنها نتوان مشاهده نمود، بسیار کمتر خواهد بود. این نسل چهارم که با اندک سرمایه ای می تواند تربیت شود مزیتی برای توسعه کارآفرینی در ایران در طی دهه های آتی خواهد بود. خود را از این مزیت محروم نسازیم. تأمین سرمایه اندک تربیت این نسل شرط کافی است، اما شرط لازم آنست که نه در انتخاب و نه در اعزام آنها نسل اول، دوم و سوم را ضمن قدردانی از تلاشهای قبلیشان، مشارکت ندهیم .

موخره:
نوشته حاضر دستنویسی از نگارنده بود که تمایلی برای انتشار آن نداشتم و در تعجبم که چگونه و از چه طریقی در سایتهای اینترنتی پراکنده شد. به همه سایتها به خاطر عدم رعایت حقوق معنوی مولف اثر اعتراض کردم و به جز وب سایت creativity.ir هیچ کدام از سایتهای دیگر وقعی به اعتراضم ننهادند. ضمن ابراز تاسف از بی اخلاقی این سایتها و ضمن قدردانی از توجه گردانندگان وب سایت Creativity.ir کلیه حقوق معنوی این اثر را به وب سایت مذکور واگذار نموده و کلیه نسخه های منتشره قبلی را مخدوش، فاقد اصالت و تاراج شده اعلام کرده و از درگاه ایزد، داوری می‌طلبم.

منبع : creativity.ir
87/7/23



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:49 PM | نویسنده : قاسمعلی

نگامي كه كسب و كاري را راه مي اندازيد ممكن است احساس كنيد هزاران اقدام بايد انجام دهيد اما واقعيت اين است كه در ابتدا و ادامه كار درواقع هفت حوزه مهم وجود دارد كه بايد بر آن ها متمركز شويد. معمولاً افراد به سه دليل وارد حوزه كارآفريني مي شوند: 1- به ايده اي بزرگ دست يافته ايد و مايليد رييس خود باشيد، 2- احساس مي كنيد مي توانيد كاري را بهتر از ديگران به ويژه رييس تان انجام دهيد و 3- مجبور هستيد يك كارآفرين باشيد. اما صرف نظر از علت شروع كسب و كار، اكثر ما بدون پول كافي، بدون داشتن تعداد كافي نيروي كار متبحر، بدون تجربه كافي براي تبديل كردن افكار خود به عمل و سودده كردن شركت كار را آغاز مي كنيم.
با اين حال ما از موانع عبور كرده و ايده تجاري خود را به اجرا مي گذاريم. پشت كار و استقامت بسيار مهم است اما متمركز ماندن بر اموري كه در كوتاه مدت اهميت دارند حياتي است. براي تضمين دستيابي به كسب و كاري سودده و ماندگار در مقاله حاضر به هفت زمينه كه بايد بر آن ها تمركز كنيد اشاره شده است.
-
1-تمركز بر مشتري هاي سود ده
جذب مشتري هاي جديد براي محصولات شركت بسيار مهم است اما حفظ سودده ترين مشتري ها و نيز مشتري هايي كه تلاش زيادي براي جذب آن ها كرده ايد مهم تر است. واقعيت اين است كه در نهايت شركت شما بر مبناي تعداد مشتري هاي دايمي سودده خواهد شد. همچنين بايد بهترين و بيش ترين خدمات را به مشتري هايي ارايه دهيد كه بيش ترين خريد را از شما مي كنند. در بسياري از مواقع شركت ها به دنبال هر مشتري مي روند چه كوچك و چه بزرگ. از اين طريق انرژي و وقت لازم جهت حفظ مشتري هاي پرسود وجود نخواهد داشت. به جاي اين كار مشتري هاي ايده ال را حفظ كنيد.
-
2- تمركز بر جريان وجوه نقد
جريان وجوه نقد براي كسب و كار همان كاركرد خون در بدن را دارد. هرگز رسيدگي به ورودي و خروجي پول نقد را بيش از يك هفته به تعويق نيندازيد. در كسب و كارهاي كوچك هر روز بايد مخارج و درآمد محاسبه شود. از اين طريق متوجه مي شويد درآمدها كجا خرج مي شود و آيا سرعت ورود پول به شركت با سرعت خروج آن متناسب هست يا نه. با محاسبه هزينه ها متوجه مي شويد براي آن كه از همان ابتدا شركت سودده باشد بايد چه ميزان پول از مشتري گرفته شود. مديراني كه بدون توجه به درآمد و سرعت كسب آن هزينه مي كنند، به سرعت توانايي مالي خود را از دست مي دهند.
-
3- تمركز بر زمان مولد
در ابتداي كار بايد 80 درصد از روز را به زمينه سازي براي كسب درآمد اختصاص دهيد. فروش، بازاريابي و تحويل محصول كانال هاي اصلي كسب درآمد هستند. به عبارت ديگر پشت ميز نشستن عامل اصلي از ميان رفتن كسب و كار است.
-
4- تمركز بر تقاضاي بازار
به عنوان صاحب كسب و كار بسيار ساده است كه بر نقاط ضعف يا آن چه كه بازار نمي خواهد متمركز شويد اما بايد به اين تمايل غلبه كرده و تلاش كنيد تقاضاي بازار و مشتري هاي بالقوه را شناسايي كنيد. صرفا به اين دليل كه شما تصور مي كنيد فلان محصول بسيار مفيد است و باعث نمي شود مشتري ها براي آن پول بدهند. ترتيبي دهيد كه كسب و كار شما از انعطاف كافي براي حركت از آن چه بازار نمي خواهد به سوي آن چه مشتري مي خواهد برخوردار باشد.
-
5- تمركز بر ارايه خدمات به مشتري
مطمئنا مايل هستيد مشتري هايتان دائمي باشند براي اين كار بايد خدمات مناسب به آن ها بدهيد. همچنين ضروري است زمينه را طوري فراهم كنيد كه مشتري ها شما را به دوستان شان توصيه كنند اما به ياد داشته باشيد خدمات عالي تنها هنگامي مفيد و موثر است كه به مشتري هايي ارايه شود كه قدر آن را مي دانند. اگر به هر دليل مشتري ارزش خدمات شما را نداند، كوشش شما براي تامين اين خدمات به هدر رفته است در اينجاست كه ارزش مشتري هاي سودده مشخص مي شود. براي رعايت اين توصيه بهتر است مخاطب خوذ را خود بشناسيد و با سليقه آن آشنا باشيد. نكته مهم اين كه يك مشتري همواره سليقه ثابتي ندارد و عوامل گوناگون بر تغيير ميل او تاثير مي گذارند. بنابراين بايد انعطاف لازم جهت توليد مطابق با خواست در حال تغيير مشتري ها را داشته باشيد.
-
6- تمركز بر استخدام بهترين نيروي كار
هرگز به واسطه نگراني از حقوق بالا، سراغ نيروهاي كم استعداد يا بي تجربه نرويد. نيروهاي متبحر و با تحربه احتمالا 10 تا 20 درصد هزينه بالاتري دارند اما چند برابر ديگر نيروها به موفقيت كسب و كار شما كمك خواهند كرد. در دنياي كنوني نيروي انساني مبناي مزيت رقابتي شركت ها را تشكيل مي دهد. تمام نوآوري ها و خلاقيت ها كه مبناي مزيت رقابتي شركت ها را تشكيل مي دهد توسط نيروي انساني متبحر و با تجربه انجام مي شود. نكته ديگر حفظ كاركنان برتر از طريق ايجاد انگيزه هاي گوناگون براي آن هاست البته لازم نيست تمام كاركنان شما تمام وقت باشند. راه كم هزينه استفاده از نيروهاي متخصص و استخدام نيمه وقت آن هاست.
-
7- تمركز بر كيفيت نه كميت
در آغاز فعاليت كسب و كار، كارآفرين ها اغلب در دام « بزرگ تر، بهتر» مي افتند اما واقعيت اين است كه در بسياري از موارد ميزان كوچك تر با كيفيت بالا كه باعث قيمت و سود بالاتر مي شود بهتر است. همين گفته در مورد تعداد مشتري ها و كاركنان صادق است. تعداد محدودتر مشتري هاي پرسود و كاركنان متخصص در بلند مدت بيش ترين سود را به شركت مي رسانند البته اين به معناي محدود نگه داشتن تعداد مشتري ها نيست.
در مراحل آغاز فعاليت مستقل اقتصادي بر اموري كه درآمد و سود شما را افزايش مي دهند تمركز كنيد اما درست شبيه لوكوموتيوي كه شروع به حركت كرده، نخستين مرحله دشوارترين مرحله است اما قانون انباشت را فراموش نكنيد. به ياد داشته باشيد كارهاي بزرگ يك روزه و طي يك مرحله انجام نمي شوند. با تيزبيني قدم به قدم در راه موفقيت كسب و كار خود حركت كنيد و مطمئن باشيد به نتيجه موردنظر خواهيد رسيد.
منبع: www.entrepreneur.com

منبع : سرمايه
87/2/10



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:38 PM | نویسنده : قاسمعلی

به اعتقاد تحلیلگران جهانی سازی وارد مرحله پختگی و جاافتادگی خود شده است و این پدیده اکثر جنبه های زندگی انسان ها را تحت تاثیر قرار داده است. تعدادی از سیاستمداران و کارشناسان به گونه ای درباره جهانی سازی سخن می گویند که گویی روند آن کند شده یا حتی در حال معکوس شدن است اما هیچ کس نمی تواند تاثیر عظیم آن بر ساختارهای اقتصادی، مدیریت و روابط صنعتی در سرتاسر جهان را انکار کند. لازم به یادآوری نیست که هند، ویتنام، چین و بسیاری از اقتصادهای بزرگ و کوچک دیگر جهان از باز شدن بازارهای جهانی به روی محصولاتشان سودی عظیم برده و زمینه رونق اقتصادی شان را فراهم کرده اند. در این میان جهانی شدن پدیده کارآفرینی موضوعی بسیار جذاب است. برای مثال هیچ کس در دنیای غرب به سهم نرم افزارهای هند یا کالاهای چینی در اقتصاد منطقه خود بی توجه نیست. جهانی شدن به چین، هند و بسیاری از دیگر کشورها اجازه داده محصولات خود را در بازارهای جهان فروخته و زمینه کاهش فقر را در کشور خود فراهم کنند. به این ترتیب جهانی شدن به تغییر الگوهای اقتصادی، جریان های سرمایه، پیشرفت های تکنولوژیک و دگرگونی های عظیم فرهنگی و اجتماعی منجر شده است. اما پرسشی که مدت ها مطرح بوده این است که آیا می توان تاثیر کسب وکارهای کوچک در اقتصاد جهان را صرفاً به دلیل کوچک بودن آنها نادیده گرفت؟ پاسخ درست به این پرسش این است که در حقیقت این جهان است که کوچک است و کسب و کارهای کوچک و متوسط به سبب تاثیر عظیم خود در اقتصادهای ملی عملاً بزرگ هستند. امروزه به طور متوسط 70 درصد بازده اقتصادی در کشورهای توسعه یافته حاصل فعالیت کسب و کارهای کوچک و متوسط است. همچنین این شرکت ها بخش بسیار بزرگی از فرصت های اشتغال را در اقتصادهای ملی به وجود آورده اند. از سوی دیگر تعداد قابل توجهی از کارآفرین ها با بهره گیری از امکانات تکنولوژیک قادرند در خانه به انجام مسوولیت های شغل خود پرداخته و ارزش افزوده به وجود آورند. این تحولات حاصل رشد تکنولوژی پیشرفته و نیز جهانی شدن اقتصاد است. جهانی شدن از طریق محو موانع اجتماعی و فرهنگی به هر کس در هر جای جهان اجازه می دهد از ایده های دیگران بهره ببرد و ایده های خود را در اختیار ایشان قرار دهد. ارتباط مستقیم کسب و کارهای کوچک از طریق اینترنت به انجام پروژه های بزرگ، نوآوری و خلاقیت منجر می شود. جهانی شدن کارآفرینی به ایجاد شغل های کاملاًً جدید از جمله تشکیل بانک های اطلاعاتی، سایت های مرجع، نشریات تخصصی و... کمک کرده است. - جهانی سازی و کارآفرینی منطقه ای کاملاً مشخص است که محیط تجاری، فرهنگی و اقتصادی هر کشور شامل مجموعه های منحصر به فردی از عناصر است که باعث می شود هر کشور راه خاص خود را برای توسعه کسب و کارهای کوچک داشته باشد اما در این میان هر کشور برای دستیابی به اهداف توسعه ای خود چاره ای جز توجه به روندهای جهانی و تاثیر آنها بر اقتصاد ملی خود ندارد. برای روشن شدن موضوع بهتر است ساختار کنونی کارآفرینی بین المللی را به مسابقه دو تشبیه کنیم. در نظر بگیرید همه بازیکنان در حال آماده کردن خود هستند. یک دهه پیش هنوز مسابقه کارآفرینی آغاز نشده بود اما اکنون از شروع مسابقه مدتی گذشته است. آن دسته از بازیکنان که هنوز دویدن را آغاز نکرده اند چند مرحله عقب تر هستند. در این بازی قواعد بازی را همان جهانی شدن تمام پدیده ها تعیین می کند. بازیکنانی که با این قواعد آشنا نیستند حتی اگر با تمام انرژی بدوند در مسابقه مقام نخواهند آورد. تکنولوژی های پیشرفته ارتباطاتی و نهادهای بین المللی اکنون وجود دارند و هر کشور که از آنها به نفع اقتصاد خود بهره نبرد به جایی نخواهد رسید. تحقیقات نشان می دهد در کشورهایی که از این ابزارها و نهادها استفاده نمی شود سرعت رشد کارآفرینی و اشتغال بسیار کندتر از دیگر کشورها و تنوع مشاغل بسیار کمتر است. در کشورهای پیشرفته دولت ها به شکل مناسب توانسته اند بر تفاوت های فرهنگی و جمعیتی مدیریت کرده و از پتانسیل های موجود جهت ارتقای فرهنگ فعالیت مستقل اقتصادی استفاده کنند. این فرآیند در تعدادی از کشورهای درحال توسعه با رشد اقتصادی بالا نظیر چین، هند، برزیل و مکزیک نیز در حال وقوع است. به این ترتیب مشاهده می شود در کشورهای یاد شده دولت نقش تنظیم کننده و سیاستگذار کلان را ایفا می کند و موانعی را که شرکت ها به تنهایی قادر به رفع آنها نیستند از سر راه کارآفرین های خود برمی دارند. - روند جهانی مسلماً اینترنت موانع ورود به حوزه کارآفرینی را در سرتا سر جهان برای تمام مشتاقان کاهش داده است. در پاکستان اینترنت با هزینه ای نسبتاً پایین زمینه اشتغال جوانان تحصیلکرده را فراهم کرده است، مهم نیست در کجای جهان قرار داشته باشید دسترسی به اینترنت به شما امکان می دهد کسب و کار خود را توسعه دهید یا کاری را آغاز کنید.در پاکستان رشد کارآفرینی در مقایسه با هند کمتر بوده است. در این کشور شرکت هایی که در اینترنت حضور دارند یا اساساً اینترنتی هستند از فروش کالا یا گرفتن تبلیغات درآمد کسب می کنند اما در هند تولید نرم افزار برای شرکت های بزرگ غربی از مهم ترین موارد استفاده از اینترنت جهت کارآفرینی است. در بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته متخصصان طراحی سایت و تکنولوژی اطلاعات در حال اداره کسب و کارهای کوچک هستند و مشتری های آنها در بسیاری از موارد خارج از مرزهای جغرافیایی این کشورها هستند. به نظر می رسد اینترنت درحال کنار هم آوردن تمام قاره ها، نژادها، شهرها و روستاها و تشکیل شبکه ای جهانی از تجارت و ارتباطات است. از سوی دیگر جهانی شدن سبب شده جوانان در کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته برای ادامه فعالیت اقتصادی مجبور نباشند کسب و کار پدری یا خانوادگی خود را ادامه دهند. به این ترتیب نوعی گسست ضروری و مفید به وجود آمده که در نهایت اقتصادها را در این کشورها مدرن خواهد کرد. در حالی که در چند دهه قبل نسل های مختلف توسط قوانین و مقررات دست و پاگیر دولت ها محدود شده بودند. امروزه جوانان فراتر از مقررات، از طریق اینترنت عمل می کنند و مدل های تجاری بین المللی را برای فعالیت اقتصادی و تجاری خود برمی گزینند. برای مثال در هند دو دهه پیش راه انداختن کسب و کار بدون وجود ارتباط با دولت غیرممکن بود و تولید شدیداً توسط دستگاه اداری به شدت فاسد کنترل می شد اما طی چند سال اخیر تکنولوژی پیشرفته دستگاه اداری هند را متحیر کرده است زیرا کنترل آنچه در اینترنت در حال وقوع است امکان پذیر نیست. از سوی دیگر تا چند سال پیش رفاه و آموزش مخصوص افراد ثروتمند بود در حالی که با رشد سریع شرکت های مشاوره ای در اینترنت و آموزش از راه دور، نسل جدیدی از افراد دارای مهارت های شغلی و کارآفرینی در حال شکل گیری هستند. نکته جالب توجه این است که آموزش مهارت های مدیریتی و کارآفرینی با استانداردهای بین المللی صورت می پذیرد بنابراین مدیران و کارآفرین هایی که با بهره گیری از این برنامه ها وارد عرصه تجارت می شوند قابلیت رقابت را در سطح جهانی دارند. جهانی شدن باعث شده کسب و کارها مجبور باشند بالاترین استانداردها را رعایت کنند. تا چند سال پیش کالاها و خدمات با هر کیفیت مورد استفاده قرار می گرفت اما اکنون شدت رقابت بین ا لمللی راهی جز تولید محصولات و کالاها با کیفیت بالا برای کارآفرین ها باقی نگذاشته است. این یک فشار بزرگ برای کسب و کارها محسوب می شود اما در کنار این فشارها، جهانی شدن اقتصاد و تجارت بازارهای بزرگ و بی انتهایی را برای صاحبان کسب و کارها پدید آورده است. کارشناسان معتقدند در مقایسه با قبل وظیفه دولت ها و نهادهای تصمیم گیر بسیار بزرگ تر شده است. افزایش تعاملات کشورها و ظهور روندهای جدید بین المللی از مهم ترین عوامل مسوولیت جدید و گسترده دولت ها برای مدیریت اقتصاد در عصر حاضر هستند. کسب و کارهای کوچک و متوسط در کنار ارتباط های مستقلی که با مشتری ها و دیگر شرکت ها در فراسوی مرزهای جغرافیایی دارند، برای ادامه حیات خود به حمایت دولت ها نیازمند هستند. مسوولیت بعدی دولت ها هدایت کارآفرین ها در مسیرهایی است که بیشترین سود را برای اقتصاد ملی دارد. برای مثال در روسیه منابع طبیعی به وفور وجود دارد. دولت برای بهره برداری از این پتانسیل باید مشوق هایی را برای شرکت های فعال در این حوزه در نظر بگیرد تا دیگر کارآفرین ها نیز در این حوزه فعالیت کنند. - برون سپاری، تهدید یا فرصت بسیاری از تحلیلگران معتقدند نقشه تقسیم کار جهان به سرعت در حال تغییر است. این به آن معناست که کشورهای در حال توسعه به سبب نیروی کار ارزان (متخصص یا ساده) توانایی تصاحب شغل های کشورهای پیشرفته را پیدا کرده اند. برای مثال حقوق یک برنامه نویس هندی گاه یک پنجم یک مهندس غربی است. طبیعی است که در این شرایط شرکت های تولید کننده نرم افزار در غرب برای انجام پروژه های خود در استفاده از متخصصان هندی تردید نخواهند کرد. همزمان هندی ها از خدمات مشاوره ای تخصصی شرکت های غربی در حوزه های گوناگون استفاده می کنند. امروزه بهتر از هر زمان دیگر می توان معنای جمله «هیچ کشوری یک جزیره نیست» را درک کرد. برون سپاری که مبنای جدیدی برای تولید شغل و کارآفرینی است ،شبکه اقتصادی و تجاری نوظهوری را در جهان پدید آورده است. به این ترتیب انعطاف اقتصادها افزایش می یابد و همه مجبور نیستند در تمام زمینه ها تخصص پیدا کنند. روند جهانی شدن اقتصاد بدون تردید طی سال های آینده نیز ادامه خواهد یافت. کشورهایی که تهدیدهای حاصل از آن را رفع و از فرصت های آن بهره می برند در عرصه رقابت جهانی پیشرو خواهند بود. منبع: نشریه کارآفرینی و توسعه2007 و سازمان بین المللی کار لطفا فرم زیر را پر کنید.

منبع : سرمایه
87/4/12



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:38 PM | نویسنده : قاسمعلی

تکنولوژي، مجموعه اي از سخت افزار و نرم افزار است که بايد به شکل مناسبي ترکيب شود تا توليد کالا يا خدمات، امکان پذير گردد. اجزاي تکنولوژي عبارت است از:


• تجهيزات، ماشين آلات و ابزار
• مهارت و تجربه ي انساني
• داده ها، دانش، فنون، روش ها و فرآيندها
• سازمان و مديريت

در عمل، ترکيبات متفاوتي از اجزاي مذکور تکنولوژي، يک کسب و کار را شکل می دهد. يکی از تصميمات مهم کارآفرينان در ايجاد کسب و کار، انتخاب تکنولوژی مناسب است. در اين تصميم، کارآفرين بايد ترکيب مناسبي از اجزاي فوق را به کار گيرد تا در راه اندازي و توسعه¬ي کسب و کار جديد‏‏، موفق باشد.
تکنولوژي مناسب کارآفريني
انتخاب تکنولوژي مناسب، همواره به عنوان يکي از تصميم گيري هاي مهم کارآفرينان، مطرح بوده است. بيشتر نوشته هاي مربوط به انتخاب تکنولوژي، آميزه اي از به حداکثر رساندن آثار مثبت و به حداقل رساندن آثار منفي براي حال و آينده است. به طور کلي مي توان گفت که تکنولوژي مناسب به معناي تکنولوژي ساده يا پيشرفته، مقياس بزرگ يا کوچک، کاربر يا سرمايه بر و دستي و يا اتوماتيک نيست، بلکه منظور، ترکيب مناسبي از اجزاي تکنولوژي است که در تعامل نقاط قوت و ضعف کسب و کار با تهديدها و فرصت هاي محيطي، مزيت رقابتي پايداری براي کسب و کار جديد ايجاد نمايد. نواز شريف در اين مورد مي‌گويد: «هر تکنولوژي با زمان پيدايش خويش، مکان و محيطي که در آن زاييده شده و با هدفي که به خاطر آن پديدار گشته است، مناسب مي‌باشد.»
در يک مکان مشخص، يک تکنولوژي ممکن است در يک زمان، مناسب باشد و در زمان ديگر مناسب نباشد؛ زيرا احتمال تغيير در محيط يا در هدف هاي اصلي وجود دارد. همينطور در يک زمان، يک تکنولوژي در محيط¬هاي متفاوت، مناسبت يکساني ندارد. علت اين امر، همسان يا ناهمسان بودن محيط و متفاوت بودن هدف¬هاست. بنابراين مناسب بودن، يک ويژگي اقتضايي است و ويژگي ذاتيِ خودِ تکنولوژي نيست. مناسب بودن تکنولوژي در ارتباط با محيطي که در آن مورد استفاده قرار مي گيرد و نسبت به هدفي که دارد، معني پيدا مي کند.
براي توليد يک کالا يا خدمت از تکنولوژي هاي گوناگون مي توان استفاده نمود. دامنه ي اين تنوع برحسب تغيير در سطح هر جزء تکنولوژي، گسترده مي شود. به دليل همين تنوع است که انتخاب تکنولوژي مناسب به عنوان يک مسأله ی مهم براي کارآفرينان مطرح است. توسعه¬ي سريع دانش بشري و دسترسي به تکنولوژي هاي جديد، مجموعه‌ي انتخاب را وسيع کرده است و کارآفرينان نيز به دنبال انتخاب تکنولوژي اي هستند که با به کارگيري آن بتوانند در کيفيت يا هزينه ي توليد کالا يا خدمت، تمايز ايجاد کنند.
تصميم گيري براي انتخاب تکنولوژي مناسب
کارآفرين بايد تحليل تصميم گيري را در دو مرحله انجام دهد: مرحله‌ي اول، تحليل SWOT براي انتخاب تکنولوژي است و مرحله‌ي دوم، امکان سنجي استقرار تکنولوژي.
در تحليل SWOT نقاط قوت (Strengths)، نقاط ضعف (Weaknesses)، فرصت‌ها (Opportunities) و تهديدهای(Threats) مربوط به يک مورد، بررسی می شوند. در اين تحليل براي هر کدام از انتخاب‌هاي ممکن، کارآفرين تأثير انتخاب هر تکنولوژي در موقعيت رقابتي کسب و کار را بررسي مي کند. اين بررسي، امکان مقايسه و رتبه‌بندي تکنولوژي‌ها را فراهم مي¬کند. در اين بررسي، ابتدا تحليل SWOT کسب و کار نوشته مي‌شود، آنگاه تأثير مثبت يا منفي هر تکنولوژي در اين تحليل، بررسي مي‌شود. تکنولوژي‌ای مناسب‌تر است که ضعف‌هاي کسب و کار را کاهش دهد، قوت‌هاي کسب و کار را افزايش دهد، از فرصت‌ها بيشتر استفاده نمايد و تهديدها را کاهش دهد يا آنها را به فرصت، تبديل نمايد. با اين تحليل، چند گزينه که موقعيت رقابتی بهتري ايجاد مي‌نمايند براي بررسي امکان سنجي، انتخاب مي‌شوند.
در بررسي امکان سنجي، امکان تهيه، استقرار، جذب و توسعه‌ي تکنولوژي، بررسي مي‌شود، در اين بررسي، هزينه‌ي تهيه‌ي تکنولوژي، مشکلات و محدوديت‌هاي استقرار و راه‌‌اندازي، امکانات و محدوديت‌هاي جذب تکنولوژي، به ويژه از لحاظ خدمات پشتيبانی و امکان توسعه‌‌ی تکنولوژی و انجام بهبودهاي تدريجي و جهشي در تکنولوژي، بررسي مي‌شود. در انتخاب تکنولوژي علاوه بر سطح تکنولوژي، بايد به امکان‌پذيري فني و اقتصادي توجه شود. در مطالعه‌ي امکان سنجي علاوه بر مسايل هزينه‌اي و فنی به مسايل سياسي، اجتماعي و فرهنگي هم بايد توجه کرد.
در انتخاب تکنولوژي نه تنها بازار فعلي محصول و منابع موجود در نظر گرفته مي‌شود، بلکه به چالش‌هاي رقابتي آينده هم بايد توجه داشت. يکي از چالش‌هاي مهم کسب و کار جديد، افزايش مداوم عملکرد است. بهبود عملکرد به دو شکل، ممکن است، يک راه افزايش داده‌هاست و راه ديگر بهبود تکنولوژي است. توسعه‌ي تکنولوژي را مي‌توان به عنوان بهبود عملکرد براي منابع يکسان يا کاهش منابع در يک سطح عملکرد دانست. در حال حاضر در تغيير تکنولوژي، تأکيدها از تجهيزات به عمليات، تغيير يافته است.
تکنولوژي بهينه براي کارآفرين به هدف‌هاي استراتژيک وي بستگي دارد. تحليل هدف‌هاي بلند مدت کارآفرين در ارتباط با محيط و منابع در دسترس، مناسب بودن تکنولوژي را مشخص مي‌کند. تکنولوژي انتخاب شده بايد با هدف‌هاي بلند مدت کارآفرين، همسو باشد و حمايت‌کننده‌ی هدف‌‌هاي کارآفرين باشد. استقرار و به‌کارگيري تکنولوژي با محدوديت‌هاي متعدي مواجه مي‌شود. براي کاهش محدوديت‌هاي اجرايي، بايد قابليت‌هاي تکنولوژي‌ها در دستيابي به هدف‌هاي کارآفرين، تحليل گردد.
انتخاب تکنولوژي کسب و کار جديد به منابع دردسترس کارآفرين، بستگي دارد. اين منابع، ممکن است داخلي يا خارجي باشند. منابع داخلي عبارتند از: منابع مالي، قابليت‌هاي مهندسي، امکانات موجود، قابليت‌هاي مديريتي و سازمان موجود. در قابليت‌هاي مهندسي بايد به امکان جذب و تطبيق تکنولوژي توجه شود. منابع خارجي به قابليت‌هاي موجود در اقتصاد ملي مربوط مي‌شود. اقتصاد ملي به دليل تأثير در قابليت دسترسي به بازار محصول و بازار عوامل در موفقيت کسب وکار، تأثير مي‌گذارد. برخي از عوامل اقتصاد ملي عبارتند از: نرخ ارز، نرخ بهره، نرخ رشد اقتصادي، شدت رقابت، قيمت عوامل و سياست‌هاي اقتصادي دولت.
در مجموع، تکنولوژي انتخاب شده بايد مزيت رقابتي پايداری براي کسب و کار جديد، ايجاد نمايد. اما به طور کلي مي‌توان گفت که برخي از ويژگي‌هاي مطلوب تکنولوژي مناسب، عبارتند از:
• عملکرد بالا در مقايسه با رقبا
• تمايز در کيفيت و قيمت محصول
• استفاده از منابع، انرژي و دانش داخلي
• انطباق با شرايط محلي
• انعطاف پذيري و توانايي تطبيق با تغييرات پيش بيني نشده
• حداقل مشکلات حمل و نقل
• امکان‌پذيري استقرار و اجرا
• هماهنگ با سياست‌هاي توسعه‌اي دولت
نتيجه گيري
انتخاب تکنولوژي، يک انتخاب استراتژيک است و در چارچوب برنامه‌ي استراتژيک کارآفرين بايد انجام شود. با توجه به اقتضايي بودن ماهيت تکنولوژي، نمي‌توان گفت که يک تکنولوژي براي همه جا و هرزمان، مناسب است. هر کارآفرين بايد در جهت هدف‌هاي بلند مدت خود و با تحليل استراتژيک و تحليل امکان سنجي، تکنولوژي مناسب را انتخاب نمايد.
اثربخشي تکنولوژي، فقط به مناسب بودن آن بستگي ندارد، اجراي درست آن هم مهم است. کارآفرين بايد در مطالعه‌ي امکان سنجي، همه‌ي ملاحظات اجرايي را در نظر بگيرد و با بررسي دقيق محدوديت‌ها، زمينه‌هاي استقرار و اجراي درست تکنولوژي را فراهم آورد.
منابع:
1. Alsos, G. A. and L. Kolvereid, 1998, The business gestation of novice, serial and paralell business founders, Entrepreuneurship theory and practice, Vol. 22, No.4, pp:101-114
2. Anonymous, 1990, The right technology means smoother flows, J. of Modern Materials Handling, Vol. 45, No.4
3. Burgess J. E. Longhurst, P.J Quarmby J. and Stephenson T., 2000, Innovational adaptation in the UK water and wastewater industry; a case study technovation, Vol 20, No.1, pp:37-45
4. Carter Jr., Franklin J., Jambulingam, Thani, Gupta, Vipul K. and Melone Nancy, 2001, technological innovations: a framework for communicating diffusion effects, information and management, Vol. 338, No.5, pp:277-287
5. Caselli, Francesco and Coleman LL, Wilbur J., 2001, cross-country technology diffusion: the case of computers, the american economic review, Vol. 91, No.2, pp:328-
335
6. Ericson. T. and Nerdrum L., 2002, New Venture Management Valuation, a special case of human capital, venture capital, Vol.3, No.4, pp: 277-290
7. Erikson T, 2002, Entrepreneurial Capital: the emerging organization's most important asset, Journal of business venturing, Vol. 17, No.3, pp: 275-290
8. Lumme, A. Mason, C. and Suomi, M. 1998, Informal Venture Capital: Investors, Investments and Policy in Finland, Dordrecht: Kluwer Academic Publisher
9. Mason and Harrison, 1999, Venture Capital: rational, aims and scope, Venture Capital: An International Journal of Entrepreneurial Finance, Vol.1, pp: 1-46
10. Meredizh, Jack, 1998, The rote of manufacturing technology in competitiveness, IEEE transactions on engineering management, Vol. 35- No.1
11. schaller R.R. 1999, technology roadmaps: implications for innovation, strategy and policy, the institute of public policy, George Mason University
12. Sharif M. N. 1986, Technology Policy Formulation and Planning, Bangalare: Asian and Pacific Center for Transfer and Technology
13. Westphal, L. E. 1978, Research on appropriate technology, United nations .
14. فقيه- نظام الدين، 1368، انتقال، جذب و تطبيق تکنولوژی، دانش مديريت، شماره‌ی 21
15. مصلح شيرازی- علی نقی و يداللهی فارسی- جهانگير، 1372، استراتژی و انتخاب تکنولوژی در سطح واحدهای توليد صنعتی، مجموعه مقالات دومين سمينار علمی تکنولوژی و توسعه، دانشگاه امير کبير
16. مصلح شيرازی- علی نقی و يداللهی فارسی- جهانگير، 1376، انتخاب تکنولوژی مناسب در واحدهای توليدی، مجله‌ی برنامه و بودجه، شماره‌ی 8

جهانگیر یداللهی فارسی
مدیر گروه  مدیریت کارآفرینی دانشگاه تهران
منبع : creativity.ir

87/3/29



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:38 PM | نویسنده : قاسمعلی

ايرواني از پيشتازان و بنيانگذاران صنعت مدرن کفش در ايران بود. او از سال 1336 تا 1357 شمسي بيش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم و بيش از 300 فروشگاه زنجيره‌اي کفش ملي در سطح ايران تاسيس کرد.

ژوزف شومپيتر اقتصاددان و پدر معنوي کارآفريني جهان در تحقيقات خود نشان داده است که سطوح بالاي زندگي دنياي غرب مديون شرکت‌هاي عظيمي چون IBM، ATT، GE، GM، RCA..... است. تا شرکت‌هاي کوچک و بودجه‌هايي تحقيقاتي اين قبيل شرکت‌هاي که دنياي غرب را دگرگون مي‌کند. او اثبات کرده است که بهره‌اي که اينان به جامعه مي‌رسانند بسيار بيشتر از سودي است که خود از آن حاصل مي‌کنند.
در ايران اما بنا به ساختار اقتصاد دولتي ظهور اين نوع کارآفرينان همواره بنا به توزيع نابرابر قدرت و عدم امکان فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري و آشفتگي در سامانه اقتصاد دست کم در نوسان بوده است. به همين جهت بنا به مستندات تاريخي عمده‌ترين کارآفرينان ايران در دهه 40 و اندکي در دهه 50 به اوج سرمايه و توليد دست يافته و از اين حيث جامعه ايران تنها اثري که از اين مردان بزرگ در حافظه خود ثبت کرده مربوط به اين دوره است.
دحيم متقي ايرواني بي‌ترديد يکي از اين مردان بزرگ اقتصاد ايران است که نامش در تاريخ کارآفرينان ايراني به نيکي ياد شده است. آخرين بار هفت ماه پيش از آنکه دار فاني را وداع گويد، در نامه‌اي به علي سعيد لو معاون اجراي رييس‌جمهور يادآور شد که با بازپس گيري مجموعه زنجيره‌اي کفش ملي مي‌تواند بيش از 000/100 شغل توليد کنددکتر علي اصغر سعيدي استاد جامعه شناسي دانشگاه تهران و فريدون شيرين کام محقق و پژوهشگر تاريخ اقتصاد ايران در اين مقاله به زندگي و سرنوشت اين انتروپرونر (کارآفرين نوآور) اقتصادي اشارات بديعي کرده‌اند که پاره‌اي از آن تا به امروز از ديد کارشناسان تاريخ اقتصاد ايران مغفول مانده است.
استفاده از تجربه بزرگان در طول زندگي يکي از شيوه‌هاي جديد در امر آموزش به ويژه آموزش نيروي کار در عصر جهاني شدن اقتصاد و دانش محوري است. در شرايط کشور ما که نياز به کارآفريني براي به حرکت درآوردن نيروي کار جوان روز بروز بيشتر احساس مي‌گردد تکيه بر پيشگامان تحول اقتصادي در بخش خصوصي که تجربه بومي کردن دانش‌هاي روز را داشته‌اند از جمله امور مهم محسوب مي‌شود. هدف اين نوشته بررسي زندگي يکي از پيشگامان تاريخ اقتصادي ايران است.
رحيم متقي ايرواني از پيشتازان و بنيانگذاران صنعت مدرن کفش در ايران بود. او از سال 1336 تا 1357 شمسي بيش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم و بيش از 300 فروشگاه زنجيره‌اي کفش ملي در سطح ايران تاسيس کرد. رحيم ايرواني در خانواده‌اي تاجر پيشه در شيراز بدنيا آمد. چند نسل پيشينان او همگي از تجار بزرگ شيراز و يک نفر از ملک التجارهاي شيراز بودند. پدر بزرگ او اولين تاجري بود که تعدادي پمپ دستي به شيراز آورد. و همين امر باعث شد مردم چاه‌هاي بيشتري حفر نمايند. ايرواني با تمام سختي زندگي شم و بينش اقتصادي را از 6 سالگي با کار در تجارتخانه پدر و پدربزرگش با کارهاي مختلف و جز به‌دست آورد. ايرواني در سال 1313 هـ.‌ش پس از اتمام دوره دبستان براي يادگيري زبان انگليسي به کالج ستيوارت اصفهان رفت که تحت اداره هيات مرسلين کليسايي انگلستان قرار داشت. سه سال در مدرسه شبانه روزي آنجا بود. اين دوره نقش تعيين‌کننده‌اي در شيوه کار ايرواني گذاشت.
او سخت کوشي، انضباط و نحوه رفتار با انسان‌ها و نيروي کار را از شيوه‌هاي آموزش اين مدارس که مبتني‌بر شيوه مدارس عمومي انگلستان بود آموخت. مطالعه شيوه هدايت اين مدارس نشان مي‌دهد که آنها سعي مي‌کردند که ضمن برقراري انضباط کامل در مدارس قواعد و احترام به قانون را از طريق انجام بازي‌هاي مختلف در مدارس آموزش دهند. ايرواني در سال 1321 در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شد. در دوران دانشجويي ضمن تحصيل به کارهاي مختلفي مشغول شد.
او در دانشگاه با انتشار نشريه “آيين دانشجويان” با کمک دوست خود عباس اردوبادي در حقيقت يک فعال دانشجويي محسوب مي‌شد که نظرات دانشجويان را منعکس مي‌کرد. اين نظريات عمدتا ملي گرايانه بود. پس از پايان تحصيل در سال 1324 به آبادان رفت و شش ماه، به استخدام دادگستري درآمد. پس از آن پروانه وکالت گرفت و پنج ماه به کار وکالت پرداخت. در همين زمان چند ماه در بانک شاهي ايران کار کرد. اين تجربه کوتاه مدت خدمت در بانک به همراه شم اقتصادي او که ناشي از کار در خانواده‌اي تاجر پيشه بود باعث گرديد که در همه فعاليت‌هاي اقتصاديش بر نقش حسابداري تاکيد نمايد. او پس از تحصيل و چندين کار مختلف از جمله تاسيس کارخانه برق فسا، ساخت پاساژ استاندارد در شيراز و تجارت کفش و کالاهاي ديگر، سرانجام واردات کفش را با صنعت کفش جايگزين کرد و بزرگ‌ترين صنعت کفش و چرم در ايران و خاورميانه را در طي دو دهه شکل داد. او که نماينده فروش شرکت معروف کفش سازي باتا در ايران بود و کفش‌هاي لاستيکي از اروپاي شرقي وارد مي‌کرد، نخست پاساژي در خيابان خيام ساخت و پس از چند سال واردات کفش‌هاي گالش از چک و اسلواکي با خريد دو دستگاه ماشين تزريق مواد لاستيکي، نخستين توليد کفش را آغاز کرد. در سال‌هاي 1334- 1333 زميني در اطراف مهرآباد خريد و فعاليتش را در آغاز به آنجا و سپس به پارک صنعتي اسماعيل آباد کيلومتر 15 جاده کرج منتقل نمود.
ايرواني با تجربه کالج ستيوارت در اصفهان، و بانک شاهي ترکيبي از نظم‌پذيري و دقت محاسبه‌گري در حسابداري را به هم آميخت که با تکيه بر قواعد و قانون در کار در تمام فعاليت‌هايش منعکس شد و نمونه خوبي از يک کارآفرين ايراني را پديد آورد. رحيم ايرواني از سال 1325 تا 1357 در کار تجارت و صنعت بود.
او اولين شرکت خود را با نام شرکت سهامي باتا در تير ماه 1330 به منظور صادرات و واردات کفش در سبزه ميدان تهران و آخرين شرکت را به نام چرم خسروي نو در سال 1356 به منظور دباغي و چرمسازي به ثبت رساند. وي علاوه‌بر فعاليت اقتصادي در همين زمان به يک کار بزرگ اجتماعي دست زد که تا آن زمان در تاريخ ايران سابقه نداشت و نمونه انجام مسووليت اجتماعي کارآفرين در جامعه محسوب مي‌شد. شرکت کانون مشاوره اقتصادي در تيرماه 1343 به منظور تربيت 22 کودک از دو ماهه تا دو ساله تاسيس شد تا در آينده اين کودکان از مديران بنگاه صنعتي او برگزيده شوند.
دبيران آنها از بين افراد توانا و با تقوي انتخاب مي‌شدند. سپس تصميم گرفته شده بود که هزينه تحصيلي آنها، مقدم بر ساير هزينه‌ها باشد. هوش بالا، سرسختي، ابتکار و نوآوري، راستگويي، سلامت نفس، توانايي رهبري ايرواني در نزد مديران، همکاران و بسياري از مديران مياني باعث گرديد به او از دريچه شخصيت کاريزمايي نگاه کنند. نحوه رفتار رحيم ايرواني در جهت برقراري روابط مستمر، با افراد پيش مي‌رفت که در بسياري موارد افراد جذب شخصيت و کار او مي‌شدند.
او سعي مي‌کرد استعداد افراد را بيشتر مدنظر قرار دهد و آنها را در برنامه‌هاي اقتصادي خود جذب کند. همينطور وسايل پيشرفت افراد را تا حد امکان فراهم مي‌کرد تا رضايت آنها حاصل گردد. او مرحله رضايت‌طلبي افراد را، با شيوه‌هاي مختلف به وفاداري آنها در گروه بالا مي‌برد. اين مرحله براي نهاد خانوادگي بزرگي که او مي‌ساخت ضرورت داشت. او هميشه کفش ملي را سفره بزرگي مي‌دانست که کارگران و مديرانش بايد در حفظ آن کوشا باشند. اين مساله‌اي بود که او حتي بعد از ملي شدن اين گروه صنعتي با ارسال توصيه به مديران منتخب دولت بر آن تاکيد مي‌کرد. شيوه مديريتي او ترکيبي از الگوي پدر سالاري با عقل گرايي و حسابگري همراه بود. در عين حال تلاش نمود به نحو کارايي از ابزارهاي مدرن مديريتي در جامعه ايران که هنوز روابط کارگري در مراحل ابتدايي قرار داشت استفاده نمايد. براي ايرواني علم حسابداري به شدت اهميت داشت. و به همه در بدو استخدام، کارآموزي حسابداري را با نوشتن دفتر روزنامه توصيه مي‌کرد. بنابر اين از دقت و محاسبه گري در کارها بسيار استقبال مي‌کرد.
ايرواني در شرکت کفش يونايتد، شرکت فالکو، گوستاو هوفمن و شرکت گابورو تنس ايران با سرمايه‌گذاران آلماني شريک بود. در اتافوکو با ژاپني‌ها، ماشين‌سازي ملي با فرانسوي‌ها، و گود بلت ايران با انگليسي‌ها شريک بود. اما شيوه کار او به اين شکل بود که بتدريج سهام و نقش مديريت ايراني‌ها نسبت به خارجي‌ها، را افزايش مي‌داد. ايرواني علاوه‌بر تاسيس فروشگاه کفش ملي در سطح ايران و يکسان‌سازي قيمت در کل فروشگاه‌ها توانسته بود به شوروي و اروپاي شرقي کفش پوتين صادر نمايد. ايرواني در طي بيش از 30 سال فعاليت، توانسته بود در سال 1356 قريب به 10‌هزار نفر را در شرکت‌هايش مشغول نمايد.
ايرواني سياست‌هاي مختلفي را در جهت رشد گروه صنعتي ملي در پيش گرفت تا خانواده بزرگ کفش ملي را ايجاد کند. ويژگي رحيم ايرواني تاکيد بر نظم، آموزش، اهميت امور مالي، توجه به مديريت، نوآوري در کار، داشتن اصول اخلاقي، انتخاب مديران برجسته، وفاداري به مجموعه گروه بود. او پشت درب‌هاي بسته نمي‌ايستاد و سعي مي‌نمود بر اساس ظرفيت‌ها و محدوديت‌هاي موجود با استفاده از موقعيت‌ها به توسعه بنگاه‌هاي خويش بپردازد . يکي از بارزترين تاثير اقدامات او فروشگاه‌هاي کفش ملي است که به ساخت فضاهاي خريد و زيباسازي شهرها کمک فراواني کردند. فضاهايي که با رشد شهرنشيني يکي از مکان‌هاي گردشگري مردم شهرنشين شده بود که نشانه امنيت شهرها نيز بود.
رحيم ايرواني حتي بعد از مصادره اموال به شدت سعي داشت تا خانواده کفش ملي را مراقبت کند. با روي كار آمدن هر مدير جديدي به او تلفن مي‌زد و تبريک مي‌گفت و او را تشويق به حفظ گروه مي‌کرد، زيرا معتقد بود که چند هزار نفر از طريق آن زندگي مي‌کنند. او کارآفريني بود که در سال‌هاي پاياني نيز دست از ارائه طرح‌هاي کارآفريني بر نداشت. او در مصر کارخانه کفش‌سازي استاندارد را تاسيس کرد و نيز در سال 1371 به ايران برگشت و تقاضاي تاسيس کارخانه کفش‌سازي کرد. با روي کارآمدن دولت جديد باز اين تقاضا را تجديد کرد اما پاسخي دريافت نکرد.


منبع : دنياي اقتصاد
87/3/1



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 22 :: 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22