آیین نامه اجرای گسترش بنگاههای کوچک اقتصادی زود بازده و کارآفرین تا چه حد موفق خواهد بود ؟
هیات وزیران در مورخ 19/8/84 بنا به پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامه ریزی وزارت کار و امور اجتماعی , اقتصاد و دارایی و بانک مرکزی و باستناد اصل « 138 » قانونی اساسی و موادی از برنامه چهارم توسعه , آیین نامه مذکور را مصوب و برای اجراء , ابلاغ نموده است .

موارد مورد تاکید در مصوبه مذکور :
1 ـ اهداف شامل :

ساماندهی بنگاههای کوچک زودبازده .

توزیع عادلانه در مناطق بویژه مناطق محروم .

توزیع عادلانه درآمد بین اقشار مردم, بویژه مردم مناطق محروم .

افزایش تولید و صادرات آن .

افزایش تسهیلات بانکی .

تقویت کارآفرینی اشتغالزایی و افزایش فرصتهای شغلی




2 ـ تعریف بنگاه کوچک : واحدهای کمتر از 50 نفر
3 ـ دامنه شمول آیین نامه : تمام اشخاص حقوقی و حقیقی در بخشهای کشاورزی , صنعت , معادن , خدمات , فرهنگ و آموزش
4 ـ منابع اعتباری : تمامی منابع نظام بانکی کشور که قابلیت اعطای آن به بخش تعاونی و خصوصی باشد .
5 ـ سایر موارد و نقش شورابرنامه ریزی استان و کمیته های اشتغال استانها
مقدمه بحث : یکی از راهکارهایی که تاکنون در کشورهای شبیه کشور ما بجهت جمعیت و بحران بیکاری و ناکارآمدی عوامل تولید بحث ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک بوده ا ست مانند استرالیا ـ چین ـ ژاپن و سایر کشورها , دلیل اینکه بنگاههای کوچک در ایجاد اشتغال می توانند سهم بسزایی داشته باشد :

مشارکت عمومی مردم در ایجاد این بنگاهها بجهت نیاز به منابع مالی و غیر مالی محدود .

بهره وری حاصل از این بنگاهها نسبتاً و بطور ملموس به مردم یا اقشار متوسط جامعه میرسد .

با توجه به افزایش بیکاران خصوصاً زنان و تجصیل کردگان از یک طرف و عدم امکان دولت برای ایجاد شغل برای همه مردم , این بنگاهها میتوانند در ایجاد مشاغل برای مردم و به اصطلاح ایجاد اشتغال غیرمزد بگیری و متکی به خود گام بردارد .

یکی از محاسن ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک این است که این بنگاهها بصورت منطقه ای می توانند اولاً : پتانسیل بالقوه را شناسایی و ثانیاً : با توجه به پتانسیل موجود ( نیروی انسانی ـ منابع ـ سرمایه و مدیریت منطقه ای ) محصول و یا خدمت خاص منطقه را تولید تا نیازهای منطقه برآورد سازنند و بیکاران بکار گرفته شوند .

شاید یکی از عادلانه ترین شیوه توزیع درآمد ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک میباشد در واقع بر اساس منحنی لورنز , ضریب چنین توزیع درآمد برابرتر خواهد شد و این یک کار علمی در تمام دنیاست

دولت وظیفه دارد بستر لازم برای اشتغال را ایجاد کند و با ایجاد صنایع مادر و تخصصی با توجه به هزینه بر بودن و همچنین ایجاد راههای مواصلاتی برق ـ آب و گاز را به عهده گیرد . لذا اگر دولت به این امور بپردازد و بحث تولید کالا و خدمات را به مردم واگذار نمایند که این هدف نیز بوده و هست یکی از راهکارههای لازم ایجاد و گسترش بنگاههای کوچک اقتصادی است .



و اما به نظر نگارنده که خود سابقه ای در امر بازار کار و اجرای طرحهای سابق در این امر دخیل بوده سوالاتی را در این آیین نامه بی جواب می بینید که با مشکل مواجه خواهد شد .
و اما سوالات , تجربه ثابت کرده که هر آیین نامه در حین اجراء یا متمم می خورده و یا اصلاح میشده که مشکل را نه تنها حل نخواهد کرد بلکه به مشکلات افزوده خواهد شد .

منظور از مشاغل زود بازده چیست ؟ آیا صرفاً صرفاً زودبازده کافیست ؟ نباید به مشاغل زودبازده اشباح شده را از هم تفکیک نماییم مثلاً نمونه آن را در بحث اعطای تسهیلات به مشاغلی چون آرایشگری ـ خیاطی ـ کامپیوتر با سوابق گذشته تجربه خوبی نمباشد . البته شاید جواب داده شود بحث خود اشتغالی با بنگاهها متفاوت است و یا خیر ؟ تجربه ثابت کرده است باید مشاغل زود بازده اشباح شده جدا شود .

منظور اشخاص حقیقی و حقوقی در بند « ب » ماده « 20 » چیست ؟ آیا اشخاص حقیقی همان خوداشتغالی سابق در بحث اعطای تسهیلات در قالب صندوق حمایت از فرصتهای شغلی یا آنچه هم اکنون در کمیته اشتغال شهرستانها و استانها در قالب سایر تسهیلات پرداخت میشود نیست ؟ آیا بنگاه میتواند حقیقی باشد ؟ بهرحال شفافیت در این بند دیده نمیشود .

در خصوص صادرات کالا و خدمت تولید شده چه فکری شده است آیا از قبل مشخص شده که این بنگاه چه چیزی باید تولید کند که امکان صادرات باشد ؟ آیا تسهیلات لازم برای صادرات این تولید قائل شده ایم علیرغم اینکه با محدودیتهای متعددی در امر صادرات مواجه هستیم .

آیا منظور از بنگاههای کوچک , بنگاههای موجود میباشند یا باید تاسیس شوند ؟ اگر قرار است بنگاههای جدیدتاسیس چگونه است آیا شرایط سهل و آسان جهت ایجاد این گونه بنگاهها دیده شده است یا خیر ؟

آیا هماهنگی لازم و کافی بین دستگاهها برای این طرح بعمل آمده است یا خیر ؟ آیا تصمیم سازان و تصمیم گیران محترم می دانند یکی از دلایل عدم موفقیت طرحهای قبلی خصوصاً طرح ضربتی اشتغال مستخرج از مواد « 56 »و « 49 » همچنین بحث عدم هماهنگی بوده بطوریکه تا پایان برنامه سوم بین سازمان مدیریت و وزارت کار ـ سازمان تامین اجتماعی و بانکهای عامل یک توافق یکسان وجود نداشته .

‎آیا تصمیم سازان و تصمیم گیران قبل از طرح و تدوین این آیین نامه اگر چه به ظاهر خوب است لیکن عدم موفقیت و دلیل نا کارآمد بودن طرحهای قبلی مانند طرح ضربتی اشتغال ( ماده 56 ) ( ماده 49 ) تسهیلات در قالب صندوق حمایت از فرصتهای شغلی , تسهیلات اعطایی از محل سفر مقامات محترم کشور به استانها ـ تسهیلات تکلیفی و وجوه ارائه شده ـ کار , کارشناسی شده است اگر شده است چرا اطلاع رسانی نشده است و این ناکارآمدی به چه جهت و چه دلیل بوده که احتمال ناکارآمد بودن اکثر طرح را شاهد هستیم .

آیا پرداخت تسهیلات با بهره کم میباشد و یا نرخ بهره تک رقمی است ؟ بنگاههای کوچک هرگز مانند صنایع و یا واحدهای بزرگ توان پرداخت بهره 16 ـ 17 ـ 18 ـ 19% را نخواند داشت .

آیا آیین نامه مذکور میتواند برای تمامی مناطق کشور علیرغم اینکه میدانیم اولاً پتانسیل بالقوه هرمنطقه متفاوت با مناطق دیگر . ثانیاً نیازهای هر منطقه متفاوت با مناطق دیگر است برای این امر چه فکری شده است ؟

یکی از ضعف عمده طرحهای قبلی یا مصوبات قبلی بحث عدم نظارت بوده آیا بحث نظارت در این مصوبه دیده شده است ؟ اگر چه ماده « 9 » استانداران محترم را موظف به اخذ گزارش در هرسه ماه نموده اند آیا بحثی به این مهمی یعنی نظارت این ماده کافی است یا باید بیشتر به آن بپردازیم ؟

آیا ضمانت اجرایی در این مصوبه دیده است یا خیر ؟ مثلاً اگر بانک عامل بموقع کار خودش را انجام نداده و یا سازمان مدیریت ـ وزارت کار و سایرموسسات به وظایف خودش عمل نکردند چه باید کرد ؟ در بحث اجرای ماده « 49 » بدلیل نداشتن ضمانت اجرایی , هردستگاهی سلیقه ای به آن عمل کرده و کسی به فکر اصل موضوع یعنی ایجاد اشتغال نبوده و این بوده که ایجاد 700 هزار فرصت شغلی در سال محقق شده است .

آیا هیات محترم وزیران و بویژه بانک محترم مرکزی یک روال و شیوه برخورد جهت اعطای تسهیلات به متقاضیان را مصوب و ارسال داشته اند باز هم باید عرض کنم یکی ازدلایل ناکارآمدی طرحهای قبلی سلیقه ای عمل کردن بانکهای عامل در مقابل متقاضیان با شرایط یکسان بوده است .

چرا نقش سازمان تامین اجتماعی که باید در این آیین نامه دیده میشود نیست بطوریکه از موانع ایجاد اشتغال وجود قوانین ناکارآمد کار و تامین اجتماعی و هزینه هایی که از صاحب کار دریافت میدارند میباشند در اجرای طرح ضربتی اکثر صاحبان بنگاهها که به مراکز اشتغال ادارات کار مراجعه داشتند گفته میشد بحث تامین اجتماعی را ساماندهی کنید وام و تسهیلات نمیخواهیم و نادیده گرفتن تامین اجتماعی تاثیر منفی در ایجاد اشتغال این بنگاهها خواهد گذاشت .

معیار ملاک تخصیص یارانه برای بنگاههای اقتصادی چیست ؟ آیا آیین نامه ای در این خصوص طراحی و تصویب خواهد شده یا خیر ؟

و بالاخره گردش کار چگونه خواهد بود ؟ شروع کار از کجاست ؟ بنگاه ابتدا باید از کجا مراجعه کند و تقاضا نمایند .



آنچه که گفته شده دغدغه کسی است که با توجه به تجربه قبلی احساس میکند براینکه طرح کامل و جامع اجراء شود باید به این سوالات پاسخ داده و گرنه به مثابه طرحهای قبلی ناکارآمد خواهد بود . همچنین ملاحظاتی است که ذکر آن در این مقوله نمی گنجد مسلماً بعنوان پیشنهاد برای متولیان مذکور ارسال خواهد شد .
و نکته دیگر اینکه تا زمانی بحث بیکاری و اشتغال برای متولیان درک نشود و هرگز در حل آن آنطوریکه شایسته است کوشا نخواهیم بود همانطوریکه مقام معظم رهبری چنان این درد را احساس کرده که یک سال شمسی را سال اشتغال می نامند .

منبع: سایت وزارت کار و اموز اجتماعی قزوین

نویسنده: ناصر شفیع آبادی



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی

چكیده
این مقاله مفاهیم و مبانی كارآفرینی را شرح می‌دهد. شرح موضوع كارآفرینی و فرد كارآفرین، عوامل كلیدی كارآفرینی، ویژگی‌های كارآفرینان، مزایا و منافع كارآفرینی، نقش كارآفرینی در اشتغال، آموزش كارآفرینی، كارآفرینی در ایران و تجارب چند كشور در جهان در خصوص كارآفرینی و راهكارهای ترویج كارآفرینی مباحث این مقاله را تشكیل می‌دهند.
كلیدواژه : كارآفرین؛ كارآفرینی؛ اشتغال؛ شغل؛ Entrepreneur

1- مقدمه
نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف روشنی از آن است. كارآفرینی مانند سایر واژه‌های مطرح در علوم انسانی هنگامی قابل تحلیل و تبیین است كه بتوان تعاریف روشن و مشخصی از آن ارائه كرد. در مورد كارآفرینی تعریف واحدی وجود ندارد و از ابتدای طرح آن در محافل علمی، تعاریف متفاوتی از دیدگاه‌های گوناگون برای آن بیان گردیده است. اكنون در عرصه جهانی افراد خلاق، نو‌‌آور و مبتكر به عنوان كار‌آفرینان منشاء تحولات بزرگی در زمینه‌های تولیدی و خدماتی شده‌اند كه از ‌آنها به عنوان قهرمانان ملی یاد می‌شود. طی سال‌های 1960 – 1980 در هندوستان، تنها 500 مؤ‌سسه كارآفرینی شروع به كار كرده‌اند، و حتی شركت‌های بزرگ جهانی برای حل مشكلات خود به كارآفرینان روی آورده‌اند. در واقع چرخ‌های توسعه اقتصادی همواره با توسعه كارآفرینی به حركت در می‌آیند. در ایالات متحده هر سال بیش از یك میلیون فعالیت تجاری جدید شروع به كار می‌كند. این در حالی است كه در ایران حتی یك مؤ‌سسه كارآفرینی در دهه‌های اخیر نداشته‌ایم. از سوی دیگر تغییر فراگیر روش‌ها و نگرش‌ها طی دو دهه اخیر، توجه بسیاری را به آموزش و پرورش و نیز جذب و به كارگیری مدیران كارآفرین سوق داده ‌است. بنابراین از ابتدای دهه 60 توجه بیشتری به كارآفرینان مبذول شد. توجه به كارآفرینی و ایجاد و توسعه آن علیرغم وجود بعضی انگیزه‌های مشخص گام مثبتی در جهت ایجاد فضای مناسب جهت توسعه، افزایش منابع ملی، كاهش نرخ بیكاری، تعادل ساختاری و توسعه در شهرها و روستاها خواهد بود.
2- كارآفرین
واژه كارآفرین از كلمهEntrepreneur (به معنای متعهد شدن) مشتق شده كه در اصل از زبان فرانسه به دیگر زبان‌ها راه یافته ‌است. انگلیسی‌ها سه اصطلاح با نام‌های ماجراجو، متعهد و كارفرما را در مورد كارآفرین به كار می‌بردند. از نظر آنها، كارآفرین كسی است كه متعهد می‌شود مخاطره‌های یك فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل كند.
در واقع كارآفرین كسی است كه نوآوری خاص داشته باشد. این نوآوری می‌تواند در ارائه یك محصول جدید، ارائه یك خدمت جدید، در طراحی یك فرآیند نوین و یا نوآوری در رضایت مشتری و... باشد.
كارآفرینان در واقع به تغییر به عنوان مقوله تعیین كننده می‌نگرند، آنها ارزش‌ها را تغییر می‌دهند و ماهیت آنها را دچار تحول می‌كنند. آنان برای تحقق این ایده، قدرت ریسك‌پذیری خود را به كار می‌گیرند. به درستی تصمیم‌گیری می‌كنند و از این رو هر كس به درستی اتخاذ تصمیم نماید به نوعی كارآفرین تلقی می‌شود.
از نظر «شومیتر» كارآفرین نیروی محركه و موتور توسعه اقتصادی است. وی مشخصه كارآفرین را نوآوری می‌داند. همچنین «جفری تیمونز» معتقد است كه كارآفرین فردی است كه باعث خلق بینشی ارزشمند از هیچ می‌شود.
3- كارآفرینی
فرآیندی كه بتواند با استفاده از خلاقیت، چیز نویی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسك و به كارگیری همراهان بوجود آورد كارآفرینی گویند. كارآفرینی فقط فردی نیست. سازمانی هم می‌تواند باشد حتی شركت‌های بزرگ اعم از دولتی و خصوصی هم می‌توانند به كارآفرینی دست زنند. امروزه حتی صحبت از دولت كارآفرین به میان آمده است.
به عقیده «ارتوركول» كارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند كه شامل یك سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. «روبرت نشتات» كارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصت‌ها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یك كسب ‌و ‌كار می‌داند. از نظر «پیتر دراكر» كارآفرینی یك رفتار می‌باشد و در واقع بكاربردن مفاهیم و تكنیك‌های مدیریتی، استانداردسازی محصول، بنا نهادن كار بر پایه آموزش می‌باشد.
4- عوامل كلیدی كارآفرینی
شش عامل كلیدی در مورد كارآفرینی وجود دارد كه عبارتند از:

شناخت هدف

داشتن افق

بكارگیری خلاقیت‌های ذهنی

جامعه‌گرا و جامعه‌پذیر بودن

شهامت، ابتكار، امیدوار و ریسك‌پذیر بودن

واقع‌بینانه برخورد كردن با تفاوت بین خلاقیت‌ها و فرصت‌ها

 

5- ویژگی‌های كارآفرینان 
تا به حال ویژگی زیادی در خصوص كارآفرینان بیان شده است. همه كارآفرینان در صفات فردی یكسان نیستند اما ویژگی‌های عمومی در آنها وجود دارد كه عبارتند از:

خلاقیت و نوآوری

هدف‌گرایی

ریسك‌پذیری

فرصت‌گرایی و فرصت‌شناسی

آینده‌نگری و دوراندیشی

انعطاف‌پذیری

اهل كار و عمل

اعتماد به نفس و خودباوری

واقع‌بینی

 

6- مزایا و منافع كارآفرینی

كارآفرینی عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری است.

كارآفرینی عامل تحریك و تشویق حس رقابت است.

كارآفرینی عامل تغییر و نوآوری است.

كارآفرینی باعث ایجاد اشتغال می‌شود.

كارآفرینی كیفیت زندگی را بهبود می‌بخشد.

كارآفرینی موجب توزیع مناسب درآمد می‌شود.

 

بنابر منافع مذكور، امروزه در تمام سرمایه‌گذاری‌های دنیا سعی بر این است كه مغزهای متفكر صنعتی را شناسایی و جذب كنند به دلیل اینكه دنیای امروز، جهان علم و تكنولوژی است و ارزش اصلی تولید در مغز انسان‌ها نهفته است.
7- نقش كارآفرینی در اشتغال
زمانی كه كارآفرینان یك شغل جدید را شروع می‌كنند بالطبع حداقل به یك یا چند نیروی استخدامی نیاز دارند تا كارهای خود را سامان بخشند. كارآفرینان به علت قابلیت اشتغال‌زایی كه دارند، به كاهش نرخ بیكاری كه از اهداف كلان اقتصادی، اجتماعی، دولت‌ها است كمك می‌كنند. بنابراین، كارآفرینی می‌تواند زمینه‌ساز اشتغال نیروی كار باشد و نو‌آوری كه در یك فعالیت اقتصادی توسط خود فرد ایجاد می‌شود منجر به ایجاد اشتغال در جامعه می‌شود. بر اساس آخرین نظرسنجی كه تحت عنوان فرهنگ كار و نگاه ایرانیان در آن انجام شده است فقط 42 درصد از جمعیت ایران خواهان شغل‌های ثابت اداری و یا در چارچوب شغل‌های وظیفه‌گرایی هستند. این در حالی است كه در سال2000 بیش از62 درصد از جمعیت دنیا اظهار داشتند كه می‌خواهند دارای شغل مستقل (فعالیت خوداشتغالی) باشند، 34 درصد از كل جمعیت بالا آماده پذیرش ریسك به منظور دستیابی به رضایت شغلی متكی بر فعالیت‌های فردی تأكید داشتند. امروزه روحیه كارآفرینی به شدت در میان جمعیت جوان ایران در حال گسترش است. از طرفی با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی كشور در حال حاضر، توجه به كارآفرینی بیش از پیش حائز اهمیت شده است. با عنایت به اعمال سیاست‌ كاهش تصدی‌گری دولت و همچنین محدودیت‌های سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی، سوق‌دهی جوانان و زنان جویای كار به سمت مشاغل كارآفرینی و خود‌اشتغالی ضرورت می‌یابد. مملكتی كه یكی از آغاز كنندگان تمدن بشری بوده احتیاج به جوانانی دارد كه كانون‌های تولید و اشتغال را در جامعه تشكیل دهند.
8- آموزش كارآفرینی
پژوهش‌ها نشان می‌دهد كه مهمترین عامل مؤثر در حركت كارآفرینی از قوه به فعل، بروز روحیه كارآفرینی در افراد از طریق آموزش می‌باشد. سازمان بین‌المللی كار (ILO ) به منظور ارتقاء كارآفرینی مدیران صنایع كوچك، برنامه‌های آموزشی و مشاوره‌ای با عنوان SIYB در كشورهای مختلف بوجود آورده است. این برنامه‌ها كه عملكرد مؤسسات كوچك اقتصادی را بهبود می‌بخشد برحسب توانایی مدیران صنایع كوچك و نوع فعالیت طراحی شده‌اند. قابل توجه است كه با طی دوره SIYB ، 90 درصد شركت‌كنندگان با اصول اولیه كسب و كار آشنا شده‌اند و 50 درصد از كارآفرینان مهارت‌های خاص مدیریتی را فرا گرفته‌اند. در حال حاضر ILO در 70 كشور دنیا برنامه SIYB را كه هدف آن رشد كارآفرینی در صنایع كوچك است به اجرا آورده است.
9- كارآفرینی در ایران
طی یك دهه از اجرای برنامه SIYB توسط ILO در كشورهای مختلف جهان، بیش از صد هزار كارآفرین تحت آموزش قرار گرفته‌اند. با استفاده از الگوی SIYB و تجارب ارزنده‌ای كه از اجرای آن بدست آمده و با توجه به شرایط اقتصاد ایران، چارچوبی برای تشكیل دوره‌های آموزشی كارآفرینی در ایران در قالب طرح «ستاد آموزش كارآْفرینی ایران» (SAKA ) طراحی و ارائه شده است. همچنین مؤسسه كار و تأمین اجتماعی با استفاده از منابع بین‌المللی كار (ILO )، طرح آموزش كارآفرینی را در سال 1367 ارائه نمود و همزمان با تدوین نظام جدید آموزشی، در سال 1368 «كارآفرینی» را به عنوان یكی از دروس رشته كار و دانش پیشنهاد كرد. در طرح آموزش كارآفرینی تأكید شده است كه «آموزش برای ایجاد اشتغال با مزد» دیگر تنها راه حل مقابله با مشكل فزاینده بیكاری نبوده و قلمرو آموزش از فرهنگ «برای دیگران كار كردن» فراتر رفته است.
وزارت كار و امور اجتماعی نیز در راستای وظایف و اهداف خود، به كارآفرینی به عنوان یك راهكار مؤثر در ایجاد اشتغال نگریسته و در این زمینه اقداماتی به عمل آورده است. از جمله اهم این اقدامات می‌توان به برگزاری جشنواره اشتغال و كارآفرینی در مهر ماه سال 1383 اشاره كرد. این جشنواره كه در تاریخ 14 و 15 مهر ماه سال 1383 در مجموعه فرهنگی ورزشی وزارت متبوع با همكاری سازمان همیاری اشتغال فارغ‌التحصیلان برگزار شد، اهداف زیر را دنبال می‌كرد:

شناسایی و معرفی طرح‌ها و تلاش‌گران برگزیده در حوزه اشتغال و كارآفرینی

ترویج و اشاعه فرهنگ كارآفرینی به منظور ایجاد اشتغال بیشتر

فراهم ساختن زمینه مناسب برای رقابت سازنده در این عرصه.

 

این جشنواره دارای برنامه‌های آموزشی و ترویجی نیز بود از جمله سه كارگاه آموزشی در زمینه‌های:

روش جذب و تأمین سرمایه برای راه‌اندازی كسب و كار

روش تهیه طرح كسب و كار

مدیریت توسعه بنگاه‌های اقتصادی كوچك و متوسط (SMEs )

 

همچنین جلسات و نشست‌های تخصصی در زمینه‌های اخلاق و فرهنگ كار، مشاوره شغلی، حقوق و قوانین كار و ... نیز برگزار شد.
10- تجارب چند كشور جهان
اولین كشوری كه ترویج فرهنگ كارآفرینی را از سطح دبیرستان شروع كرد ژاپن بود. اولین مؤسسه در توكیو در سال 1956 میلادی آغاز به كار كرد. در سال 1958 سازمان آموزش و پرورش ژاپن طرحی را برای اشاعه فرهنگ كارآفرینی تحت عنوان سربازان فداكار اقتصادی ژاپن، پیاده و اجرا كرد. براساس این طرح از افراد از سطح دبیرستان‌ها به مسئله كارآفرینی پرداخته و آموزش دیدند كه در حین تحصیل چگونه كار كنند و به دنبال كسب سود باشند و چگونه كشورشان را از وابستگی صنعتی رهایی دهند. به تدریج مسئله كارآفرینی در ژاپن به سطح دانشگاه‌ها هم كشیده شد. اكنون در ژاپن بیش از 250 مؤسسه بزرگ كارآفرینی وجود دارد.
بین سال‌های 1970 تا 1992 میلادی بیش از 96 درصد نوآوری صنعتی كه توانست موقعیت ژاپن را در اقتصاد جهانی به یك موقعیت برتر تبدیل كند توسط كارآفرینان صورت گرفت. البته ناگفته نماند حمایت‌های دولت هم در این زمینه نقش مهمی داشته است.
در انگلستان، دولت به دانشگاه‌ها جهت آموزش و كارآفرینی یارانه‌هایی می‌پردازد. در هلند، برای پرسنل SME‌ها آموزش‌های حرفه‌ای گذاشته شد به طوری كه در سال 1998، 32 درصد از SME‌ها درگیر آموزش حرفه‌ای بوده‌اند. همچنین در ایتالیا، 855 دوره كسب و كار برای 10000 نفر شركت كننده در بیش از 20 دانشگاه ارائه شده است.
11- راهكارهای ترویج كارآفرینی
با ضرورت روزافزون نیاز به افراد كارآفرین در جامعه ما به ویژه بعد از انقلاب و دوران سازندگی كه با رشد صنعت مواجه هستیم باید تمامی ارگان‌ها با همكاری هم در این زمینه قدم بردارند و هر كدام نقشی را بر عهده گیرند و نقش دولت در این میان از همه مهمتر است. از جمله:

تنظیم و تدوین سیاست‌های بلند مدت و میان مدت در خصوص حمایت از فعالیت‌های كارآفرینی و كارآْفرینان نوپا.

ترویج فرهنگ كارآفرینی و معرفی كارآفرینان نمونه از طریق مطبوعات و قدردانی از آنها.

ساختن فیلم و سریال در مورد زندگی كارآفرینان نمونه و تشویق مردم به سوی كارآفرینی توسط صدا و سیما.

وارد كردن مضامین كارآفرینی در كتاب‌های درسی می‌تواند بذر ایجاد انگیزه كارآفرینی را در كودكان بارور كند.

تبیین شرایط محیطی لازم برای پرورش و رشد استعدادهای كارآفرینی.

برگزاری سمینار، نشر مقاله و ارائه سخنرانی به منظور تغییر دانش و معرفت مدیران و سیاستگذاران و كارگزاران مؤسسات.

گسترش فرهنگ كارآفرینی در بخش دولتی و تعاونی.

تدوین دوره‌های آموزشی بلند مدت در چارچوب دوره‌های تحصیلی كارشناسی،‌ كارشناسی ارشد و دكترا در دانشگاه‌ها، ایجاد مراكز آموزشی مستقل و مراكز آموزشی مدیریت در سطح دبیرستان‌ها و مدارس راهنمایی و ابتدایی.

حمایت‌های دولتی و خصوصی جهت فعالیت بیشتر و مطلوب‌تر كارآفرینان.

ایجاد و گسترش صنایع كوچك به منظور بهره‌برداری از ظرفیت‌های خالی اقتصاد كشور.

اصلاح سیاست‌ها و قوانین دست و پاگیر دولتی.

برگزاری جلساتی با حضور كارآفرینان و بیان مشكلات موجود بر سر راه آنان و ارائه شیوه‌های مقابله با آن مشكلات.

معرفی یك روز به عنوان روز كارآفرین تا به عمل آنها ارزش و اعتبار بخشیم. در خاتمه امید آن می‌رود كه فضای كشور به گونه‌ای فراهم شود كه كارآفرینان بتوانند رشد نمایند و این امر مستلزم همكاری نزدیك محافل علمی و مؤسسات اجرایی برای شناسایی و پرورش و توسعه استعدادهای افراد است تا بتوانیم هر چه بهتر و بیشتر از این ذخایر گرانبها به نحو احسن استفاده نماییم.

 

مراجع

 

ماهنامه تدبیر، شماره 77، آبان 1376، كارآفرینی، استراتژی مناسب برای بهره‌وری، از: دكتر محمود احمدپور، صفحات 31-30
ماهنامه تدبیر، شماره 90، بهمن 1377، میزگرد توسعه كارآفرینی، تنگناها و راهكارها، دكتر محمود احمدپور، دكتر كامبیز طالبی، صفحات 114، 21، 19، 17، 14، 13، 12، 11، 10
نشریه كارآفرین، شماره 8، مرداد 1380، كارآفرینی، از: مصطفی پرخوان‌ رازلیقی، صفحات 27، 26، 25، 24
نشریه كارآفرین، شماره 9، مهر و آبان 1380، خلاقیت و كارآفرینی صفحه 58
خود اشتغالی، صدیقه علاءفر، 1379، آموزش كارآفرینی، كارآفرینی در ایران، صفحات 85، 84، 82، 81
سلسله نشست‌های اشتغال و معرفی كارآفرینان نمونه
بررسی تجارب كشورها در زمینه توسعه و ترویج كارآفرینی، مهندس ناهید شیخان، مهندس حجت‌اله رضازاده، 1382، صفحات 8- 1
توسعه كارآفرینی، استاد دكتر محمود احمدپور، آبان ماه 1382، صفحات 35، 23، 19، 11، 10
كارآفرینی، منافع اجتماعی حاصل از آن، محدودیت‌ها و سیاست‌ها، الهه راستگو، مرداد 1380، صفحات 5، 4، 3
سمینار آشنایی با كارآفرینی در سازمان پیشرو، تألیف: دكتر كامبیز طالبی، تیر ماه 1381 (شماره صفحه ذكر نشده است.)
مجموعه مقالات كارآفرینی و فناوری‌های پیشرفته، به كوشش مهندس حمید هاشمی، 1382، شامل:
خود كارآفرینی، راهبرد اشتغال برای ورود به قرن 21، سعید فتحی، صفحه 119
تحلیل سیستمی از گزینه‌های تأثیرگذار بر پدیده كارآفرینی، شمس‌السادات زاهدی، صفحات 125، 124
نقش نظام آموزشی- پژوهشی در توسعه كارآفرینی- كرامت‌اله اكبری صفحات 179، 178،177، 176، 175، 174، 171
كارآفرینی و نقش آن در اقتصاد ملی- ندا فرحبخش- صفحات 182، 181
آموزش كارآفرینی در ایران، بهزاد لامعی، صفحات 135، 134، 133

نویسنده : رضوی نعمت‌اللهی، اقدس‌‌السادات
منبع : روزنامه همشهری،‌ سه‌شنبه 30 فروردین 1384، سال سیزدهم، شماره 3677، صفحه 10
منبع: راهکار مدیریت



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی
دردنیای درحال تحول امروز، كامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است كه بین منابع كمیاب و قابلیتهای مدیریتی و كارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد. به عبارتی دیگر جامعه و سازمانی می تواند در مسیر توسعه، حركت روبه جلو و با شتابی داشته باشد كه با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و مهارت كارآفرینی مولد تجهیز كند تا آنها با استفاده از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش وحصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت كنند.

امروزه كه كار و فعالیت شكل تازه ای به خود گرفته است و به سوی خودكارفرمایی و خوداشتغالی در حركت است. كارآفرینی و كارآفرینان نقش كلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا می كنند. تجارب كشورهایی مانند ژاپن، كره جنوبی، مالزی و هند آكنده از فعالیتهای چشمگیر كارآفرینانی بوده است كه امروز به توسعه یافتگی كشور خود می بالند. باید توجه داشت كه كارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید نمی پردازند بلكه با ساختار، تفكر، تحرك و فرهنگ لازم دست به تخریب خلاق می زنند تا از دل ویرانه های كهن بنای رفیع آبادانی و پیشرفت را برافرازند.

كشور ما كه با مشكلات زیاد اقتصادی مانند نرخ بالای تورم و بیكاری مواجه است برای رهایی از این مسائل در بخش خصوصی و دولتی نیاز به كارآفرینان سازمانی با شهامت، خلاق، نوآور و ریسك پذیر دارد تا در راستای رشد و توسعه سازمان و جامعه خود دست به كار شده و طرحی نو دراندازند.

باتوجه به نقش و اهمیت كارآفرینی و سابقه درخشان كارآفرینان در توسعه بسیاری از كشورها و باتوجه به مشكلات اقتصادی زیادی كه كشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی می طلبد، ترویج و اشاعه مفهوم كارآفرینی، بسترسازی برای فرهنگ حامی كارآفرینی و مهمتر از همه تربیت افراد (بویژه تحصیلكردگان) كارآفرین سازمانی برای تمامی جوامع بــه خصوص برای جوامع درحال توسعه ای مانند ایران از اهمیت و ضرورت حیاتی برخوردار است.

مقدمه
درجهان كنونی سیستم اقتصادی سرعت زیادی به خود گرفته است و شركتهایی كه نتوانند پابه پای آن حركت كنند به سرنوشت دایناسورها محكوم خواهندشد.

شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز كشور به گونه ای است كه حل مشكلات و تنگناها، الگوها و راه حلهای جدید و متفاوتی راطلب می كند. تركیب جمعیتی جوان كشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند كه مــــوجب می شوند سیاستگذاران و تصمیم ســـازان كلان كشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی شك آن منبع جز ابتكار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست.

اكنون در عرصه جهانی، افراد خلاق، نوآور و مبتكر به عنوان كارآفرینان منشا تحولات بزرگی در زمینه های صنعتی، تولیدی و خدماتی شده اند و از آنها نیز به عنوان قهرمانان ملی یاد می شود. چرخهای توسعه اقتصادی همــــواره با توسعه كارآفرینی به حركت درمی آید. دراهمیت كارآفرینی همین بس كه طی بیست سال (1980 - 1960) در یكی از كشورهای جهان سوم (هند) تنها 500 موسسه كارآفرینی شروع به كار كرده اند و حتی بسیاری از شركتهای بزرگ جهانی برای حل مشكلات خود به كارآفرینان روی آورده اند.

آنچه در شرایط سخت كنونی ضرورت آن در جامعه بیش از پیش احساس می شود، پرداختن به این مقوله اساسی، یعنی كارآفرینی است. زیرا مسلماً كارآفرینان باتوجه به خصوصیات ممتاز و برجسته خود قادرند در چنین شرایطی منابع لازم برای ایجاد رشد و توسعه در زمینه های تولید و منابع انسانی فراهم كرده، اشتغال و كسب و كار جدید ایجاد كرده و با نوآوری صنعتی بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بیفزایند (آذرهوش و همكاران، 1377).

امروزه نیروی انسانی به عنوان یك منبع نامحـــــدود و محور هر نوع توسعه مطرح می باشد. در این بین كارآفرینان به طورخاص دارای نقشی موثرتر در فرایند توسعه اقتصادی می باشند. تحقیقات نشان داده كه بین رشد اقتصادی و تعداد كارآفرینان در یك كشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا كشوری كه دارای تعداد زیادی كارآفرین باشد از محركهای تجاری و اقتصادی قویتری برخوردار است (وارث، 1378).

آموزش و پرورش كارآفرینان سازمانی نیازمند یك متدولوژی آموزشی اجرایی برای همكاری تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه جهت مواجهه با فشارهای شدید اجتماعی حاصل از رشد سریع فناوری و كمبود نیروی انسانی متخصص در جهان امروز است.

در این روش كه عنوان كارآفرینی یافته، انسانها به گونه ای پرورش می یابند كه خود درجهت خلق كار قدم بردارند. مشاهدات حاصل از اعمال این متدولوژی به صورت موردی درقالب مأموریت اجتماعی، اهداف، مقصد مشخص، و نیز فعالیتهای مترتب آن منعكس گردیده اند (شفیعا، 1371).

كارآفرینی
كارآفرینی، واژه ای است نو كه از معنی كلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای كلمه ENTERPRENEURSHIP به كار می رود كه در اصل از كلمه فرانسوی ENTERPRENDER به معنای متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژه نامه وبستر كارآفرین كسی است كه متعهــــــد می شود مخاطره یك فعالیت اقتصادی را سازماندهی اداره و تقبل نماید» (اسكندانی، 1379). بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، كارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی دانسته اند. وی معتقد است كارآفرین یك مدیر صاحب فكر و ابتكار است كه همراه با خلاقیت، ریسك پذیری، هوش، اندیشه، و وسعت دید، فرصتهای طلایی می آفریند. او قادر است كه با نوآوریها تحول ایجاد كند و یك شركت زیان ده را به سوددهی برساند.

سیر تطور و تكامل فعالان اقتصادی یا كارآفرینان نشان می دهد كه كارآفرینی در نظریه های اقتصادی تبلوریافته و به عنوان عامل اصلی ایجاد ثروت یا موجد ارزش اقتصادی شناخته و از قرن پانزدهم تاكنون در كانون بحث مكاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است (اسكندانی، 1379). اما سابقه مفهوم كارآفرینی در دانش امـــروزی به دویست سال پیش برمی گردد. اولین كسی كه این مسئله را مطرح كرد فردی به نام كانتیلون است. این واژه دستخوش تعاریف جدید شده و ترجمه آن در ایران به معنای همان كسی است كه زیربار تعهد می رود. امروزه بسیاری از شركتها به لزوم كارآفرینـــــی سازمانی پی برده اند (احمدپور، 1376).

كارآفرینی سازمانی
علاوه بر افرادی كه مایلند كارآفرین شوند و سرمایه گذارانی كه مایلند آنها را حمایت كنند، افراد زیادی به آنچه كه به عنوان كارآفرینی درون سازمانی یا كارآفرینی در بستر یك شركت سهامی بزرگ از آن یــــاد می شود تمایل دارند. از اوایل دهه 1980 با اهمیت یافتن كارآفرینی و تاكید شركتها بر نوآوری برای بقا و رقابت با كارآفرینانی كه بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر می شدند، موجب هدایت فعالیتهای كارآفرینانه به درون شركتها شدند (وانكن و دیگران، 1988، ص 16). همـــراه با رسوخ فرایندهای اداری و دیوان سالاری در فرهنگ شركتها، دردهه های 1960 و 1970، كارآفرینی در ســـازمانهای بزرگ به طور فزاینده ای موردتوجه مدیران ارشد شركتها قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به فرایند اختراع، نوآوری و تجاری كردن محصولات و خدمات جدید خود بپردازند. با آغاز دهه 1980، و پیشرفت ناگهانی صنایع در عرصه رقابتهای جهانی اهمیت تفكر و فرایندهای كارآفرینانه در شركتهای بزرگ، بیش از گذشته موردتاكید قرار گرفت و محققان كانون توجه خود را به چگونگی القای كارآفرینی در ساختار اداری شركتهای بزرگ معطوف ساختند (استیونسون و گامپرت، 1985). البته لازم به توضیح است كه فعالیتهای مخاطره آمیز در كارآفرینی مستقل و فردی به معنای سازماندهی یك سازمان جدید یا تاسیس یك شركت بوده، و فعالیت مخاطره آمیز در مفهوم كارآفرینی شركتی به معنای توسعه فعالیتی جدید در چارچوب شركت است (كوراتكو و دیگران، 1993، ص 28).

یك اصل بسیار ساده موجب پیدایش كارآفرینان درون سازمانی شد. اصل مزبور چنین است: در وجود انسان نعمتی قرار دارد كه او را وادار به خلاقیت می كند، یعنی چیزی پدید می آورد كه پیش از آن بدان صورت وجود نداشته یا بدان خوبی كارنمی كرده است. چنین نتیجه می شود كه شـــــركتها می توانند ازطریق تشویق كاركنان و ترغیب آنها به رفتاری همانند «كارآفرینان داخلی سازمان باعث شوند كه آنها درجهت افزایش سود، نوآوری كنند و سپس به این افراد آزادی عمل داده شود تا بتوانند بدون درگیری با قوانین و مقررات دست و پاگیر (دیوان سالاری) طرحهای خود را به اجرا درآورند.

نقش كارآفرینان در توسعه
به دلیل نقش و جایگاه ویژه كارآفرینان در روند توسعه و رشد اقتصادی، بسیاری از دولتها در كشورهای توسعه یافته و درحال توسعه تلاش می كنند بــا حداكثر امكانات و بهره برداری از دستاوردهای تحقیقاتی، شمار هر چه بیشتری از جامعه را كه دارای ویژگیهای كارآفرینی هستند به آموزش درجهت كارآفرینی و فعالیتهای كارآفرینانه تشویق و هدایت كنند.

كارآفرینان با مهارتی كه در تشخیص فرصتها و موقعیتها و ایجاد حركت درجهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب می شوند. آنها تصدیق می كنند كه موفقیت و بقا در چشم اندازهای برخواسته از فردا، نیازمند چالاكی، قوه ابتكار و خلاقیت است. علاوه بر این كارآفرینی به ریسك پذیری، نوآوری و كنش كارآفرینانه هم نیاز دارد. براساس نظریات اقتصادی و تجارب حاصله در اقتصادهای روبه رشد، كارآفرینان موتور محركه توسعه و رشد اقتصادی محسوب می شوند و بالطبع اشتغالزایی یكی از رهاوردهای مهم كارآفرینی است.

متاسفانه در كشور ما و در چند برنامه اخیر توسعه، توجه خاص به این مهم نشده و حتی می توان گفت كه این مفهوم برای بسیاری از دست اندركاران و افراد جامعه ناشناخته و غریب است. شـــاید به همین دلیل تاكنون برنامه ریــــــزی و بسترسازی مناسبی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و نظام آموزشی كشور برای توسعه كارآفرینی بویژه در دانشگاههای كشور صورت نپذیرفته است.

چارچوب كارآفرینی سازمانی
با آشكار شدن مفهوم كارآفرینی بویژه مفهوم كارآفرینی سازمانی و ضرورت آن در توسعه سازمان و جامعه، تردیدی در تربیت كارآفرینان سازمانی جهت تحقق این هدف بزرگ باقی نمی ماند. باتوجه به اینكه در تاكید بر اهمیت كارآفرینی سازمانی، كارآفرینانی سازمانی به عنوان موتور نیرومند توسعه سازمان و جامعه خود شناخته شدند، آنچه اهمیت حیاتی پیدا می كند، روشن كردن و به راه انداختن این موتورها جهت توسعه است. برای روشن شدن موتور، كافی است استارت زده شود ولی برای استمرار فعالیت آن باید همواره به آن سوخت رسانی شود و شرایط جهت فعالیت بی نقص آن مهیا گردد. به هرحال برای آگاه شدن و شروع به حركت كارآفرینان سازمانی كافی است آموزشهای لازم در این زمینه به آنها ارائه تا جرقه كارآفرینی در ذهن آنان زده شود و درعین حال ضرورت مسئله نیز برای آنها معلوم گردد و اما برای تداوم این حركت باید با پرورش آنان از طریق اقداماتی مانند حمایت مدیریت، ایجاد تفكر استراتژیك كارآفرینی، ایجاد عوامل ساختاری و فرهنگی،... بستر فعالیت مستمر را فراهم كرد. این مسئله كه درواقع چارچوب اصلی این مقاله را نیز تشكیل می دهد به صورت شكل 1 نشان داده شده و در طول مقاله بخشهای مختلف آن تشریح شده است.


آموزش كارآفرینی سازمانی
به طوركلی بنابه یك تعریف جامع آموزش به معنای معلومات و رشد فكری است كه از راه تحصیلات رسمی و غیررسمی و مطالعه به دست می آید.
(دهخدا، 1325). اساس آموزش بر یادگیری است و هر سازمانی می كوشد تا كمك كند عملكرد افراد در شغلشان موثر شود. برنامه آموزشی همانا سازمان بخشیدن به این تجربیات است به طریقی كه نگرشها یا مهارتهای موردنیاز را متناسب كرده و بهبود بخشد. بنابراین، آموزش كوششی است كه توسط سازمانها برای تغییر رفتار افراد ازطریق فرایند یادگیری و به خاطر افزایش اثربخشی آنها صورت می گیرد (دیوس و لوتانس، 1982). آموزش كلیه مساعی و كوششهایی است كه درجهت ارتقای سطح دانش و آگاهی، مهارتهای فنی، حرفه ای و شغلی و همچنین ایجاد رفتار مطلوب در كاركنان یك سازمان به عمل آید و آنان را آماده انجــــام وظایف و مسئولیتهای شغلی خود می كند. هدف از آموزش كاركنان انتقال معلومات و محفوظات نیست. هدف، انباركردن نتایج به دست آمده در ذهن كارمندان نیست. زیرا این دستاوردها در كتابها و كتابخانه ها موجود است. آموزش و پرورش صحیح آن است كه انسـان را برای جستجوی مداوم راه حلهای جدید مجهز كند. نگرشی كه همراه با كسب دانش به دست می آید، به مراتب از خود دانش مهمتر است.

اولین مركزی كه در دنیا دوره ویژه كارآفرینی درون سازمانی را برگزار كرد، موسسه توسعه كارآفرینی در هند است. ازجمله اهداف كلان این دوره می توان به موارد ذیل اشاره كرد:

آگاه ساختن شركت كنندگان با استعدادهای نهفته كارآفرینی و هدایت آنها به سوی نوآوری؛

توسعه و ایجاد جو كارآفرینی درون سازمانی؛
ایجاد اطمینان در شركت كنندگان دوره مبنی بر اینكه بینش و بصیرت ایجاد شده درجهت رشد و توسعه بیشتر خواهدبود؛

كمك به توسعه شیوه رهبری كارآفرینانه در سازمان؛
انگیزش افراد برای تبدیل شدن به سردمداران موفقیت در سازمان.
موارد آموزشی در این دوره شامل امكان سازی و ایجاد محیط كارآفرینانه برای نوآوری، ارتقا و درك فرصتها، رهبری انتقالی، توسعه انگیـــــزه ها و تواناییهای كارآفرینی، ارائه ایده های خلاق، و برنامه ریزی استراتژیك برای ارائه محصول و خدمات جدید است. شركت كنندگان در این دوره مدیران بخش دولتی و مدیر - مالكان شركتهای صنعتی (تولیدی و خدماتی) هستند،‌كه در ابتدای دوره مورد‌ آزمون تشخیص ویژگیهای روانشناختی قرار می گیرند (احمدپور داریانی، 1380).

ازجمله برنامه های آموزش كارآفرینی برنامه SIYB است كه توسط سازمان بین المللی كار ارائه و در بیش از 60 كشور درحال توسعه اجــرا گردیده است. برنامه آموزشی SIYB برنامه ای آموزشی و مشاوره ای است كه به منظور تربیت و پرورش كارآفرینان در واحدهای كوچك (اعم از صنعتی، خدماتی و تجاری) تنظیم شده است. برنامه آموزشیSIYB دربرگیرنده بسته های متنوع آموزشی است. بسته های SYB و IYB مهمترین بسته های این برنامه آموزشی هستند. برنامه SYB برنامه ای است آمــوزشی برای كسانی كه ایده ای برای راه اندازی كسب و كار عملی دارند. و برنامه IYB به آموزش اصول و مفاهیم مدیریتی و روشهای اداره بنگاه به صاحبان و مدیران واحدهــــای كوچك تولیدی و خدماتی كه درصـــدد رشد و توسعه بنگاه خویش هستند می پردازد. طی یك دهه از اجرای برنامه SIYB توسط سازمان بین المللی كار در كشورهای جهان بیش از یكصد هزار كارآفرین تحت آموزش قرار گرفتند و تحقیقات نشان می دهد كه شركت كنندگان از برنامه راضی بوده و آن را مفید یافته اند و برنامه ها به نظرشان بی ربط نبوده است و همچنین تحقیقات نشان می دهد كه آموزشهای IYB بر میزان اشتغال و سودآوری بنگاهها تاثیر جدیدی برجای گذاشته است. (لامعی، 1378).

پرورش كارآفرینان سازمانی
آموزش از هر نوعی كه باشد وقتی مفید واقع می شود كه نتایج خود را در عمل نشان دهد. وقتی می توان ادعا كرد كه یادگیری در یك فرد اتفاق افتاده و فرد چیزی را از آموزش ارائه شده به وی آموخته است كــــه تغییر معنی داری را در رفتار و اقدامات عملی وی مشاهده كنیم. این مسئله در مورد سازمان نیز صادق است به طوری كه وقتی یادگیری در سازمان اتفاق می افتد كه در عملكرد سازمان تغییر محسوس ایجاد شده باشد و ناگفته پیداست كه سازمان مجموعه ای از افراد انسانی و یادگیری و دانش آن نیز مجموعه ای از آموخته های كاركنان آن سازمان است.

بنابراین، برای ارائه هر نوع آموزشی چه در سطح فردی وچه در سطح سازمانی باید از ابتدا به فكر تاثیر عملی آن آموزش بوده و تمهیداتی اندیشید كه زمینه تغییرات رفتاری در فرد و تحولات عملكردی در سازمان ایجاد كند.

مبدع واژه كارآفرینی سازمانی یعنی پینكات در مقاله ای كه در سال 1978 انتشار داد، اصول استقرار و پرورش كارآفرینی سازمانی را به شرح زیر توضیح داد (PINCHOT: 1998):

برای تبدیل شدن به یك كارآفرین سازمانی، فرد می بایست ریسك فعالیتی كه برای او ارزش دارد را بپذیرد و در این راه از هزینه های مادی و معنوی نظیر كاهش 20 درصد حقوق نهراسد؛

پاداشهایی ناشی از موفقیت در یك پروژه كارآفرینانه باید بین شركت و كارآفرین به روش عادلانه ای تسهیم شود و به همین منظور باید كمیته مورداعتمادی برای خرید و ارزیابی پروژه پایان یافته تشكیل شود؛ كارآفرین سازمانی می بایست فرصت كافی برای خلق سرمایه (در درون سازمان) داشته باشد. كارآفرین سازمانی موفق علاوه بر پاداشهای نقدی، كنترل كامل مقدار معینی از بودجه R &D را به دست می آورد و دستان او در سرمایه گذاری منابعی كه به نیابت از شركت دراختیار او قرار داده است، آزاد است؛

شركت باید به كاركنان اجازه كارآفرین شدن را بدهد. كارآفرینان سازمانی موفق نمی بایست توسط انضباط درونی شركت، محدود شوند؛
كارآفرینی كه سرمایه ندارد، برای شروع یك كسب و كــار جدید می بایست به دنبال سرمایه گذاران ریسكی در درون سازمان باشد. سرمایه گذاران ریسكی افرادی هستند كه بر روی پروژه های جدید و نوآورانه كاركنان كارآفرین سرمایه گذاری می كنند؛

اگر كالا یا خدمت جدیدی توسط كارآفرین سازمانی ارائه گردید،‌آن محصول نمی بایست به صورت كاسبكارانه و سودجویانه ای به سایر قسمتهای شركت تحویل یا فروخته شود. كسب و كار جدید می تواند مقدمات یك بخش جدید در درون یا حتی به عنوان یك شركت جدید كه مالكیت آن به عهده شركت مادر خواهدبود، سازماندهی شود؛

ممكن است انرژیهای بی حد كاركنان كارآفرین موجب بروز مشكلاتی برای مدیریت مركزی گردد اما آنها باید بدانند كه مزایای كارآفرینان سازمانی بیشتر از مضار آن است و مدیران می توانند درك كنند كه خوشامدگویی به چالشها شروع شده است.

پینكات در ادامه برای استقرار مناسب كارآفرینی درون سازمانی پیشنهادات ذیل را ارائه می دهد:
یك گروه منتخب از كاركنان شركت در مدرسه كارآفرینان، بویژه در بخش كارآفرینی سازمانی حضور یابند؛
یك گروه مشاوره در زمینه ایجاد و برقراری سیستم های شبه كارآفرینانه در درون سازمان انتخاب واستخدام گردد؛
شركت مشاوره ای به همراه مدیران شركت به وضع قوانینی نظیر چگونگی مشاركت سایر بخشهای شركت (مثل تولید و فروش) در ضرر و زیان تولید یك محصول یا فرایند جدید در نقاطی كه قرار است كارآفرینان فعالیت كنند، می پردازند؛
شركت مشاوره ای به همراه مدیران شركت به عنوان اعضای گروه اولیه سرمایه داران داخلی عمل می كنند و هدف آنان انتخاب پروژه های كارآفرینانه ای است كه شركت قصد دارد بر روی آنها سرمایه گذاری كند؛ شركت مشاوره ای به كارآفرینان سازمانی درخصوص چگونگی راهبری پروژه و بهبود ایده ها مشاوره ارائه می كنند؛
شركت مشاوره ای با همكاری مدیران، به شناسایی و ردیابی كارآفرینان بالقوه و نیز نوع مراودات و تعـــاملات آنان در درون سازمان می پردازند.

عوامل تسهیل كننده
حمایت مدیریت: ارزشها و فلسفه مدیریت و میزان حمــــایت مدیریت ارشد از افراد ریسك پذیر و نوآور در سازمانهای كارآفرین اهمیت بسزایی دارد و اساساً حمایت مدیریت یكی ازمهمترین عوامل در بین پنج عامل اصلی كارآفرینی سازمانی - یعنی تشویق و پاداش، ساختار سازمانی، ریسك پذیری، دسترسی به منابع، و حمایت مدیریت است تحقیقات زیادی درخصوص این عامل انجام شده و خصوصیات ذیل در مدیریت ارشد سازمان، مبین حمایت مدیریت از كارآفرینی است.

, خصوصیات شخص مدیرعامل؛
, تغذیه مالی برای شروع و حركت طرحهای نو؛
, استفاده از ایده های جدید كاركنان؛
, سازگاری ارزشها و فلسفه مدیریت یا كارآفرینی؛
, اعتقاد به مدیریت مشترك؛
, تحمل انحراف از قواعد؛
, قدردانی از افراد ریسك پذیر؛
, قدرت تصمیم گیری مدیریت ارشد؛
, قبول مسئولیت فعالیتهای كارآفرینانه؛
, پذیرش ریسك به عنوان خصیصه ای مثبت؛
, تنوع در حمایتهای مالی؛
, قدردانی از افراد صاحب ایده؛
, تجربه نوآوری مدیریت ارشد؛
, حمایت از طرحهای آزمایشی كوچك؛
تفكر استراتژیك: یكی از تمهیدات بسیار مهمی كه نقش قابل ملاحظه ای در پرورش مفاهیم آموزشی دو سطح فردی و سازمانی داشته و بستر لازم جهت عملی شدن آن مفاهیم را به صورت تغییرات رفتــاری و عملكردی فراهم می آورد ایجاد تفكر استراتژیك در سازمان است. تفكر استراتژیك در دو سطح فردی و سازمانی با جامعیت و دوراندیشی خاصی كه ایجاد می كند باعث درك بهتر سازمان و محیط آن شده و به خلاقیتهای مكرر منجر می شود. ازطرف دیگر، زمینه ارتباطات و تعامل بیشتر بین مدیران و كاركنان را فراهم آورده و باعث بهره برداری از نبوغ و خلاقیت كاركنان در سازمان می شود.

باتوجه به اهمیتی كه كارآفرینی سازمانی در راستای بهبود عملكرد سازمانی و در یك اثر سینرژیك توسعه بلندمدت جامعه در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیدا كرده است. آموزش و پرورش این مهم در سازمانهای مختلف كشور ما كه تشنه توسعه است ضرورتی دوچندان دارد.

ابعاد ساختاری كارآفرینی سازمانی
پیچیدگی: اگر سازمان در سطح افقی (تعداد مشاغل و وظایف) و یا در سطح عمودی (تعدد پستهای مدیریتی) از پیچیدگی برخوردار باشد و ارتباطات سازمانی آن قانونمندتر و رسمی تر شود، امكان تعامل گروهی در سازمان به شدت تقلیل می یابد و این امر سازمان را از اهداف كارآفرینی خود دور می سازد. تحقیقات انجام شده در این رابطه نیز مؤید رابطه منفی پیچیدگی ساختار و كارآفرینی سازمانی است.

رسمیت: در شرایطی كه سازمان از رسمیت بالایی برخوردار باشد، ‌افراد آزادی عمل ندارند. كارها از انعطاف قابل قبول و قابل تحمل برخوردار نیست و بروز رفتارهای مختلف ازجانب كاركنان سلب می گردد. در این شرایط چون یادگیری نقشی در پیشبرد برنامه و ارتقای عملكردها نخواهد داشت لذا كاركنان تمایل به یادگیری را نیز از دست خواهند داد. درحالی كه در سازمان كارآفرین، یادگیری، انعطاف پذیری و پذیرش خطر ازسوی سازمان اصول محوری محسوب می شوند. به عبارتی دیگر، سازمان در شرایطی می تواند كارآفرین قلمداد گردد كه ضمن پذیرش خطر، قدرت تصمیم گیری و قضاوتهای شایسته را به اعضا خود واگذار و در انجام امور اجازه به كارگیری خلاقیتهای فردی را به آنها صادر كند. این امـــــر زمانی میسر می گردد كه میزان دستورالعملها، بخشنامه ها و استانداردهای عملیاتی تاحد امكان تقلیل یابد و فرصت برای بروز توانایی به كاركنان داده شود. با این وصف، رابطه كارآفرینی سازمانی و رسمیت رابطه ای معكوس خواهدبود.

تمركز: در سازمانهای كارآفرین كه اختیارات تصمیم گیری می بایست به واحدها و افراد تفویض شده باشد تا بتوانند در زمان مناسب حركت مناسب را طراحی و به اجرا درآورند، مفهوم تمركز رنگ می بازد و باتوجه به خلاقیت، استعداد و قدرت فكری و اجرایی متخصصان و كارشناسان این گونه سازمانها، عدم تمركز جلوه شفافی پیدا خواهدكرد. این درحالی است كه دیگر ابعاد محتوایی سازمان بویژه اندازه و فناوری نیز بر سطح تمركز تاثیر بسزایی دارند. به طوری كه هر قدر اندازه سازمان بزرگتر شود و یا سازمان از وجود متخصصان مجرب بهره گیرد و شبكه ارتباطی متناسب با فناوری روز دراختیار داشته باشد، مسئله تفویض اختیار و تمركززدایی بیشتر معنی پیدا می كند. اگر كاركنان ازنظر تخصصی واجد شرایط لازم باشند خطرات مربوطه به تفویض اختیار كمتر می شود و زمینه تمركززدایی بیشتر فراهم خواهدشد. (صمدآقایی، 1378)

فرهنگ سازمانی: فرهنگ سازمان نشان دهنده مجموعه ای از ارزشها، باورها و هنجارهایی است كه سازمان در آنها با كاركنان وجوه مشترك دارد از ویژگیهای سازمانهای كارآفرین داشتن فرهنگ انعطاف پذیری یا كارآفرینی است (بدان معنا كه) از مجرای انعطاف پذیری و ازنظر استراتژیك به محیط خارجی توجه شده و كوشش می شود تا نیازهای مشتریان تامین گردد.

در این فرهنگ، هنجارها و باورهایی موردتایید است كه بتوان بدان وسیله علائم موجود در محیط را شناسایی و تفسیر كرد و بر آن اساس واكنش مناسب از خود نشان داد، یا رفتاری مناسب در پیش گرفت. چنین سازمانی باید در برابر طرحهای جدید به سرعت از خود واكنش نشان داده و توان این را داشته باشد كه تجدید ساختار كند و برای انجام یك كار جدید، مجموعه رفتارهای جدیدی را در پیش بگیرد». (دفت، 1380)

«سازمانهایی كه دارای فرهنگ و ساختار غیرقابل انعطاف باشند، برای ایجاد همكاری و وحدت در دوران بحــــران، دچار آشفتگی می شوند درحالی كه سازمانهایی كه امكان برقرار كردن رابطه مخصوصاً روابط غیررسمی و انعطاف پــذیر را در ساختار خود پیش بینی می كنند، عوامل مثبت و موثری برای ترغیب و رشد خلاقیت و نوآوری در سازمان خود به وجود می آورند. (مشبكی و تیمورنژاد، 1378)

نتیجه گیری
مدیران عالی سازمان بایستی به مفهوم كارآفرینی بـــه طور اعم و كارآفرینی سازمانی به طور اخص حساس باشند و آن را به عنوان یكی از عوامل عمده برای بقا و رشد سازمان در شرایط پرتلاطم و شدیداً رقابتی دنیای امروز درنظر بگیرند. مســــــائل امروز سازمانها با راه حلهای دیروز حل شدنی نیست و پیش بینی آینده، مشكلات آتی را حل نمی كند، بلكه باید برای پیش سازی آینده اقدام كرد. سازمانها باید به قدر كافی منعطف باشند تا بتوانند پاسخگوی تمام شرایط ممكن باشند. ایجاد جو كارآفرینی در سازمانها كمك می كند تا این انعطاف پذیری را به دست آورد و نیز كمك می كند تا سازمان برای هر وضعیتی یك ایده داشته باشد و كمك می كند تا خلاقیت در سازمان نهادینه شود.

هسته اصلی كارآفرینی نوآوری است و نوآوری در سازمانها لزوماً یك فرایند پایین به بالا است. كارآفرینی سازمانی تنها وقتی به وقوع می پیوندد كه سطوح پایین تر سازمان نوآوری داشته باشند. اما تنها وقتی كه به كاركنان اختیار لازم داده می شود و آنها تشویق می گردند، كارآفرینی سازمانی امكان بقا خواهدیافت. بنابراین، تعهد به كارآفرینی سازمانی یك فرایند بالا به پایین است. تشویق به كارآفرینی می تواند از هرجا (چه درون و چه بیرون سازمان) باشد، اما دادن اختیار لازم به سطوح پایین تر تنها از مدیریت عالی سازمان صادر می شود.

تعهد مدیریت عالی سازمان به این معنا است كه مدیر عالی به مزایای كارآفرینی سازمانی اعتقاد كامل دارد. اما اكثر مدیران عامل اینگونه نیستند و در بسیاری از موارد تبدیل به مهمترین دشمن كارآفرینی سازمانی می شوند.

این باور كه مدیران بنگاهها و موسسات اقتصادی و تولیدی نخستین عامل در موفقیت یا عدم موفقیت بنگاهها و یا موسسات هستند و اینكه بهبود و توسعه مدیریتهای خلاق، خطرپذیر و كارآفرین از مهمترین اركان توسعه و از محورهای استراتژیك توسعه شتابان در تمامی كشورهای صنعتی و درحال توسعه است، امروزه موردتوافق و قبول تمامی سیاستگذاران و برنامه ریزان كلان اقتصادی، صنعتی و توسعه فرهنگی و اجتماعی در كشورهای صنعتی و درحال توسعه است.

یك مدیر كارآفرین دارای شخصیتی ممتاز همراه با نقش خطیر و بحرانی در توسعه و یا عدم توسعه اقتصادی و اجتماعی كشورهاست. موضوع شناسایی، پرورش و بهبود مدیریتهای خطرپذیر و كارآفرین، به عنوان یكی از عوامل متشكله طراحی كلی و همه جانبه توسعه پایدار اقتصادی كشورها، موردقبول و پذیرش قرار گرفته است. چرا كه انتخاب بهبود و پرورش مناسب مدیریتهای كارآفرین در هر جامعه ای می تواند با خلق راههای جدید و ابتكار عمل بر مشكلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع فائق آمده و كشور را از بحرانهای ركود اقتصادی، بیكاری، فقر، ناهنجاریهای اجتماعی و حقارت در سطح جهانی خارج ساخته و به رشد شتابان توسعه اقتصادی - اجتماعی، رفاه عمومی و عزت اجتماعی و رهنمود گردد.

بنابراین، شناخت چنین مدیرانی، توانمندسازی و ارتقای آنها به پست های جدید با حوزه های كاری وسیعتر تا حد زیادی تضمین كننده موفقیت اقتصادی سازمانها و بقای آن در رقابتهای پرفشار امروزی است. باید به چنین مدیرانی فرصت رشد و بالندگی داده شود، مدیرانی كه ویژگیهای شخصیتی لازم را برای كارآفرین بودن و رساندن سازمان به اهداف موردنظر خود را دارا هستند.

كارآفرینی سازمانی معمولاً از كارآفرینی مستقل مشكلتر است. برخی از این مشكلات برمی گردد به ماهیت سازمانهای بزرگ. اصولاً رده های فراوان مدیریتی نیاز به كنترلهای همیشگی دارند و وجود فرهنگ محافظه كاری باعث می شود كه فعالیتهای كارآفرینانه در سازمانهای بزرگ پا نگیرد. مسئله دیگر توجه سازمانها به سودهای كوتاه مدت و تنظیم استراتژی هایی است كه اقدامات كوتاه مدتی را در پیش می گیرند. مسئله دیگر فقدان استعدادهای كارآفرین است چرا كه كارآفرینان واقعی زندگی كارآفرینانه مستقل را به یك زندگــــی با امنیت بیشتر در شركت ترجیح می دهند. آنها ممكن است ابتدا در شركتهای بزرگ مشغول به كار شوند. اما پس از چند سال آنجا را ترك می كنند. مشكل آخرین نیز مربوط به شیوه های نادرست پاداش است. هر نوع برنامه حقوق و دستمزد كه برپایه ساعت كار و یا حقوق ماهانه باشد، انگیزه ای را برای كارآفرینان به وجود نمی آورد، گرچه پاداشهای مالی برای كارآفرینان اهمیت خاصی ندارد، اما برای تداوم نوآوری، برخی از سازوكارهای پاداشی بایستی ایجاد شود. برای رفع این موانع، پنج پیشنهاد عمده ارائه می شود:

ایجاد یك مدل برای كارآفرینی سازمانی: كارآفرینی سازمانی به اشكال مختلف وجود دارد و هر سازمانی باید مدل مخصوص و مناسب برای خود به وجود آورد. اما ساختار كلی و شرایط لازم برای توسعه كارآفرینی سازمانی می تواند به اشكال زیر باشد:

- ایجاد یك سازمان ارگانیك كه در آن تمامی اجزای سازمان حاوی كارآفرینی سازمانی باشند؛

- ایجاد یك گروه تولید و ارائه محصولات و خدمات جدید در سطح معاونت سازمان كه نیاز به حمایت مالی و معنوی سازمان دارد؛ معاونت جدید این اختیار را دارد كه بخشهایی از سازمان را برای نزدیكتر كردن به اهداف كارآفرینی سازمانی، تجدید ساختار كند. این معاونت بایستی حامی فرهنگ كارآفرینانه باشد و كاركنان را برای تولید ایده های متنوع و جدید آموزش دهد؛

- ایجاد یك شعبه برای خلق محصولات و خدمات جدید مزیت ایجاد این واحد جداگانه برای سازمان مادر این است كه می تواند از نتایج فعالیتهای كارآفرینانه سود ببرد، بدون آنكه این فعالیتها محل دیگر فعالیتهای سازمان مادر باشد؛

- تاسیس یك بخش در دپارتمان منابع انسانی كه افرادی را كــــه به كارآفرینی علاقه نشان می دهند تشویق كند و آموزش دهد.

توسعه فرهنگ كارآفرینی سازمانی: و آن عبارت است از فرهنگی كه اجازه می دهد كارآفرینی علی رغم وجود همه محدودیتها در سازمان رشد كند.
صاحبنظران عناصر زیادی را برای فرهنگ كارآفرینی سازمانی برشمرده اند كه در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می كنیم:
- به كارآفرینان سازمانی اجازه داده شود كه در زمینه های دلخواه خویش فعالیت كنند؛
- به آنها اجازه داده شود كه در كل مدت یك پروژه (از ابتدا تا انتها) حضور داشته باشند، زیرا وجود آنها استمرار و انگیزشی به كل مجموعه پروژه می دهد؛

- وجود منابع مازاد بر فعالیتهای عادی سازمان جهت انجام فعالیتهای كارآفرینانه؛
- فرهنگ تحمل شكست، خطر و اشتباه؛
- همكاریها و تعاملات همه جانبه بین واحدهای سازمانی؛
- استفاده از تیم هایی كه افراد از تخصصها و واحدهای گوناگون در آن حضور دارند و سود بردن از مهارتها و دیدگاههای مختلف اعضای تیم.
شناخت افراد مستعد برای كارآفرینی: در سازمانهای سنتی كه قصد حركت به سمت كارآفرینی سازمانی دارند، باید افرادی كه دارای تمایلات كارآفرینانه هستند، شناسایی شوند. اصولاً 2 گروه از افراد باید شناسایی شوند: نوآورانی كه به طوركامل استعداد مدیریتی نیز دارند؛ و اعضای بالقوه تیم ها كه همراه با گروه اول بتوانند به طور كامل مفاهیم مربوط به كارآفرینی را توسعه دهند.

پاداش دادن به كارآفرینان سازمانی: طراحی یك سیستم پاداش برای كارآفرینان سازمانی نیازمند این است كه مدیران عالی هم از نیاز كارآفرینان سازمانی آگاه باشند و هم از نیاز كارمندان عادی. این پاداش هم باید پولی باشد و هم غیرپولی. اما جنبه های غیرپولی مهمتر است.
پاداشهــای غیرپولی برای كارآفرینان سازمان می تواند عبارت باشد از: به رسمیت شناختن عملكــرد او، تاثیر آن بر میزان پاداش، تهیه بودجه های احتیاطی، ایجاد گروههای حمایتی یا ایجاد سیستم های دوگانه ارتقا بر پایه عملكرد در توسعه پروژه های نوآورانه.

نویسنده: هاشم آقازاده و حسین رضازاده
منبع: سایت کار-آفرینی



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی

بزرگ‌ترین شبکه‌ی ارتباطی بشر، حاصل حس کنجکاوی، آرمان‌گرایی، خلاقیت، نوآوری و ارزش‌آفرینی است که ارزشی در حد تاریخ کامل بشری، در یک دوره‌ی کوتاه اما بیشتر از تمامی اعصار گذشته به ‌‌وجود آورد. این کارآفرینی عظیم، بستری به پهنای استعدادهای بشری گستراند تا در آن، حس دگرگونی‌طلبی و خودشکوفایی انسانی به شدت در تکاپو باشد.

بله، صحبت از حس کارآفرینی و یا به عبارتی بهتر ارزش‌آفرینی و مولود آن شبکه‌ی جهانی اینترنت است. این شبکه بستری گسترده برای کارآفرینی مجدد است که می‌تواند کلیه‌ی نظم‌های موجود فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان معاصر را به‌ هم ‌ریخته و سبک نوینی از زندگی انسان معاصر را در جهانی یکپارچه با ویژگی‌های زیر به‌وجود آورد:

• از بین رفتن تقدم و تأخر تاریخی

• متنوع شدن سبک‌های زندگی

• تضعیف و تخریب عوامل و منابع سنتی هویت

• فرو ریختن تقاضای انحصاری و از بین بردن مصونیت فرهنگی

• کوچک شدن جهان

• همسان‌سازی ساختاری و نهادی جوامع مختلف جهان

• تبدیل جامعه به زنجیره‌ای از شبکه‌های اجتماعی هم‌پوش و متقاطع

• سازمان‌دهی کنش‌ها و واکنش‌های از راه دور و با فاصله

• وارد کردن «‌دگرهای غایب» به عرصه‌های مناسبات و روابط جهانی

• تضعیف و تقلیل نقش دولت ـ ملت و رها ساختن امور اجتماعی از سیطره‌ی دولت

• فرسایش و نفوذ پذیرکردن مرزهای ملی

• تعریف حوزه‌های عمومی پراکنده

• بهره جستن از میکروفیزیک قدرت و میکروپلتیک تقاضاها

• ایجاد انجمن‌ها، احزاب، گروه‌های تروریستی و اپوزیسیون مجازی

آنچه مسلم است این جهانی شدن عظیم که در سایه‌ی ارتباط و تبادل اطلاعات مؤثر صورت می‌گیرد خود، مرهون شبکه‌ی جهانی اینترنت است و هر آن فراگیرتر و اجتماعی‌تر می‌گردد. گسترش سیطره‌ی این ابررسانه‌ی ارتباطی، بستر فوق‌العاده جذاب و متنوعی برای نوآوری و کارآفرینی (ارزش‌آفرینی) مهیا می‌سازد و همان ‌طور که در ابتدا اشاره شد خود این وضع، حاصل کارآفرینی است. این رابطه‌ی متقابل تضاعفی همچنان ادامه می‌یابد تا پاسخگوی نیازهای بی‌کران حس توفیق‌طلبی بشری باشد.

یک نویسنده، شاعر، کارگردان، سیاستمدار، ورزشکار، کارگر ساختمان و همه و همه می‌توانند در کار خود کارآفرین باشند، بنابراین ابعاد کارآفرینی بسیار وسیع بوده و درباره‌ی آن تعاریف مختلفی از دیدگاه‌های متفاوت ارائه شده‌ است. بعضی از این تعاریف عبارتند از:

• کارآفرینی منظری برای تغییر بوده و همواره در جستجوی تغییر و فرصت مناسب است.

• توسعه‌ی موقعیت‌ها و اقدام‌های نوآورانه همراه با خطر، چه در سازمانی که قبلا تأسیس شده و چه به صورت آزاد یا مستقل.

• فرایند خلق چیزی ارزشمند از هیچ.

• کارآفرینی عبارت است از فرآیند ایجاد ارزش ، از راه تشکیل مجموعه‌ی منحصربه‌فردی از منابع به منظور بهره‌گیری از فرصت‌ها.

آرمان‌گرایی، نیاز به موفقیت و فرصت‌جویی از ویژگی‌های بارز کارآفرینان است که موجب بروز رفتاری ارزش‌آفرین می‌شود که همه‌ی اینها در سایه‌ی کنجکاوی، خلاقیت، نوآوری، فرصت‌جویی، ریسک‌پذیری و پشتکار، حاصل می‌شود. بسیاری به جنبه‌های اقتصادی و تجاری کارآفرینی توجه دارند؛ به همین ‌دلیل، غالب تعاریف کارآفرینی نیز از بعد اقتصادی صورت گرفته است و گاهی مواقع، مفاهیمی همچون اشتغال‌زایی و ایجاد کسب‌وکارهای کوچک، مترادف با کارآفرینی در نظر گرفته می‌شود که برداشت و تعبیر ناقصی از واژه‌ی فرانسوی (Entrepreneurship) است.

کارآفرینی مفاهیمی بسیار فراتر و گسترده‌تر از اشتغال‌زایی یا ایجاد کسب‌وکار را در بر می‌گیرد و در اصل، کارآفرینی از منظر بالاتر، مربوط به روح کمال‌گرایی انسان می‌شود که در غالب رفتاری «خردگرا» بروز پیدا می‌کند. چه بسا، یک موسیقی‌دان یا نقاش به هنگام کارآفرینی فقط جنبه‌ی ارزش‌آفرینی آن را که در راستای روح کنجکاوی و خودشکوفایی اوست در نظر دارد. در فعالیت‌های اقتصادی نیز ممکن است وضع به همین منوال باشد؛ یعنی کارآفرینی، صرفا ایجاد اشتغال نبوده و حتی ممکن است در جهت عکس آن نیز رخ دهد؛ اما در اصل، حرکتی فزاینده به سمت رشد می‌باشد. از این رو، توسعه‌ی اقتصادی از طریق کارآفرینی، توسعه‌ای مدرن و خارج از چهارچوب مدل‌های قدیمی و منظم اقتصادی است و در نتیجه متناسب با نیاز اجتماعی موجود و در جهت آینده می‌باشد. بنابراین غالب اندیشمندان مدیریت و اقتصاد، کارآفرینی را موتور توسعه‌ی اقتصادی نوین می‌دانند. اما یکی از اهرم‌های توسعه‌ی اقتصادی مدرن، بهره‌گیری از صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات است. بعد وسیع و گسترده‌ی فناوری ارتباطات و اطلاعات باعث به وجود آمدن شبکه‌ی اجتماعی وسیعی شده است که روز به روز در حال گسترش می‌باشد. سرعت، دقت، حجم و کیفیت بالا و در عین حال قیمت پایین اطلاعات، باعث تبادل، ایجاد و ذخیره سریع اطلاعات شده و باعث تراکم و انفجار آن در عصر حاضر گردیده ‌است.

صنعت فناوری اطلاعات، سریع‌ترین رشد را در بین صنایع داشته که این رشد سریع به وسیله‌ی اینترنت و نوآوری‌های انجام شده در آن میسر گردیده است. امروزه فناوری اطلاعات باعث کاهش قیمت کالا و خدمات، ارتقای کیفیت و دسترسی به اطلاعات، صرفه‌جویی در زمان و مکان، حفظ محیط زیست و بالا رفتن سطح رفاه اجتماعی شده است و به دلیل تأثیر تکنولوژی اطلاعات بر کسب و تجارت در چند سال اخیر، مشاغل و حرفه‌های متنوع زیادی ایجاد شده ‌است. غالب این مشاغل، حاصل خلاقیت و کارآفرینی است که بعضی از آنها مانند  Yahoo و Amazon و Ebay توانسته‌اند در مدت زمانی کوتاه و با سرمایه‌ای اندک به سطح سودآوری شرکت‌های بزرگی مانند بوئینگ برسند که سابقه و تجربه‌ی فعالیت چندین‌ساله با پرسنل و فضای زیاد دارند.

امروزه دست یافتن به سرمایه‌های کلان و میلیاردر شدن در سنین قبل از 30 سالگی، دیگر محال نیست. اگر جوان 25 ساله‌ای با استفاده از تجارت الکترونیکی به اندازه‌ی شرکت‌هایی که دارای 20 یا 30 سال سابقه‌ی فعالیت در سطح بین‌الملل هستند، سود کند، دور از انتظار نیست؛ یعنی تکنولوژی اطلاعات فرصت برابر (Equal Opportunity) برای کارآفرینان ایجاد کرده تا با حداقل سرمایه و در مدت زمان اندک، نسبت به گذشته به خلق کسب‌وکار بزرگ به صورت مجازی بپردازند. بنابراین هر شخصی می‌تواند ایده، کالا و یا خدمات خود را با استفاده از شبکه‌ی جهانی در اختیار مخاطبان قرار دهد و یا آن را بفروشد و یا از ایده، کالا و خدمات دیگران به‌صورت واسطه‌ای یا نهایی استفاده ‌کند. این فرصت رشد و پیشرفت برابر را اگر در سطح کلان مملکتی نیز در نظر بگیریم، وضع به همان طریق و در مقیاس بزرگ‌تر صدق می کند.

به عنوان مثال، کشور هند با استفاده از فناوری اطلاعات و تولید نرم‌افزار در سال‌های اخیر، توانسته ‌است به سودهای کلان و در نتیجه توسعه‌ی اقتصادی سریع دست ‌یابد. هم اکنون سهم هند از بازار جهانی نرم‌افزار در حدود 20 درصد است که با توجه به استراتژیک بودن صنعت نرم‌افزار و کارآفرینی در آن، رقم مذکور، بسیار حائز اهمیت است و می‌تواند نقش کلیدی و تعیین‌کننده‌ای در آینده‌ی توسعه‌ی این کشور داشته باشد. در حال حاضر صادرات فناوری اطلاعات هند هر 18 ماه، دو برابر می‌شود و 203 شرکت از میان 500 شرکت لیست مجله‌ی Fortune، تأمین نیازهای نرم‌افزاری خود را به شرکت‌های هندی محول می‌کنند. به این ترتیب 280 هزار نفر در بخش فناوری اطلاعات هند مشغول به فعالیت هستند و برآورد می‌شود که نیاز به نیروی کار ماهر در این بخش تا سال 2008 به 2/2 میلیون نفر خواهد رسید.

مثال دیگر درباره موفقیت در بخش صنعت فناوری اطلاعات و کارآفرینی در آن، کشور سنگاپور است. خطوط هواپیمایی سنگاپور در یک اقدام کارآفرینانه قصد دارند با استفاده از تکنولوژی اطلاعات و اینترنت تا سال 2005 مسافران خود را به صورت رایگان جابه‌جا کنند. به این صورت که با مجهز کردن صندلی‌های داخل هواپیما به اینترنت در طول مدت پرواز، مسافران به خریدهای ON-LINE بپردازند تا به اندازه‌ی خریدهای اینترنتی، قیمت بلیط هواپیما کاهش یابد.

آمار نشان می‌دهد که در سال 1998 میلادی 43 میلیارد دلار معاملات بازرگانی، از طریق اینترنت صورت‌ گرفته ‌است و در سال 2003 این رقم به 3/1 تریلیارد دلار خواهد رسید. در همین راستا پیش‌بینی شده است تا چهار سال دیگر حدود 12 میلیارد دستگاه (کامپیوتر،‌ موبایل، ویدئو، تلویزیون و …) به اینترنت وصل خواهند شد.

سهم متوسط ایران از تجارت الکترونیکی روزانه کمتر از 5 دلار است و به عبارت دیگر کمتر از 100 هزار دلار در سال؛ این در حالی است که برای ورود به تجارت جهانی هر عضو باید حداقل سالانه حدود یک میلیون دلار از طریق اینترنت درآمد کسب کند.

فناوری اطلاعات و کارآفرینی در آن، تأثیر شگرفی در زندگی امروز و آینده‌‌ی بشری دارد. پیشقدم شدن در این صنعت و سرمایه‌گذاری در آن برای آینده‌ی جوامع، بسیار استراتژیک و حائز اهمیت خواهد بود. گستردگی این حوزه، بستر بسیار مناسبی برای رشد ایده‌های خلاق و کارآفرینانه می‌باشد. این مرحله از توسعه‌ی بشری نسبت به مراحل قبلی آن (عصر شکار، کشاورزی و صنعت) فرصت استثنایی و برابری برای رشد جوامع به وجود آورده است. در این صنعت دیگر شرط جبران عقب‌ماندگی‌ها و توسعه‌نیافتگی جوامع، سرمایه‌های کلان سخت‌افزاری نیست، بلکه نیروی فکر و سرمایه‌های نرم‌افزاری آن کشور باید به کار گرفته شود. در این‌ صورت شاهد رشد رعدآسای کشورهایی خواهیم بود که به این سمت از تکنولوژی گرایش پیدا کرده‌اند.

متأسفانه کشور ایران نتوانسته از این فرصت استثنایی برای جبران عقب‌ماندگی‌های تاریخی خود بهره ببرد و همه ساله نه تنها شاهد رشد صنعت نرم‌افزاری کشور نیستیم، بلکه مشکلات فرا روی آن هم هنوز به قوت خود باقی است و مسائلی همچون فرار مغزها که سرمایه‌های اصلی فناوری اطلاعات و کارآفرینی هستند روز به روز حادتر می‌شود. فقدان آموزش صحیح و کافی در زمینه‌ی کارآفرینی و تکنولوژی اطلاعات نیز عامل مهم دیگری است که تأثیر منفی بسیاری داشته است، به طوری که مراکز علمی مربوط به کارآفرینی چه در جوامع دانشگاهی و چه بیرون از آن بسیار ضعیف عمل می‌کنند. مسأله‌ی کامپیوتر فوبیا (Computer Phobia) نیز کماکان تهدیدی برای صنعت کامپیوتر و نرم‌افزار ایران به شمار می‌رود؛ یعنی بسیاری از مدیران ارشد و کارکنان به دلیل سن بالا و یا غفلت در زمینه‌ی یادگیری کامپیوتر و اینترنت، از سیستم‌های کامپیوتری و نرم‌افزارها هراس دارند. این هراس، یک مقاومت کاذب در مقابل صنعت فناوری اطلاعات کشور به وجود آورده است. با توجه به انتصابی بودن امور در کشور، این معضل بسیار خطرناکی برای حال و آینده‌ی جامعه می‌باشد. حرکت به سمت خودگرایی بعد از سیر و پیشرفت در دانش(Knowledge) نشان از حس کمال‌گرایی انسانی و ترقی متناسب با ارزش اوست و ارزش‌آفرینی فکری، گامی است در این مسیر با بستر نوین تکنولوژی اطلاعات. پس ارزش انسانی خود را پاس بداریم.

منابع:

1. www.ici.gov.ir/publication/chekideh

2. www.sharif_ec.com/persian/press/part3.htm

3. www.css.ir/per/books/jahani_preface.htm

4. www.itanetwork.org/archiv

5ـ کارآفرینی ضد اشتغال/جلیل صمدآقایی

6ـ کارآفرینی: تعاریف، نظریات، الگوها/ محمود‌ احمدپور داریانی

حسین خانمحمدی

hkhan_im@yahoo.com



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی

نظریه‌های بین‌المللی شدن از قبیل الگوی ) Johanson and vahlne,1966) Uppsala یا الگوی نوآوری (Cavusgil,1980) محرک‌ها و تکامل بین‌المللی شرکت‌های کوچک و جدید را کشف می‌کنند و یک دیدگاه درونی بر شرکت و مسائل مربوط به مدیریت را حفظ می‌نمایند.

سرمایه‌گذاری خارجی به گونه‌ای شکل گرفته است که به تدریج و با یک شیوه‌ی کنترل شده‌ی دقیق، پیش می‌رود. بنابراین، تعهدات طولانی‌مدت و گسترده نسبت به منابع، فقط زمانی آغاز می‌شود که دانش تجربی قابل توجهی، اندوخته شده باشد .(Camino and Cazorla,1998; Oviatt and McDougall,1997; Anderson,1993)

الگوهای فرایند بین‌المللی شدن به طور عمده به دانش ضمنی مدیریت (Johanson and Vahlne,1977) یا تجربه (Cavusgil,1980) به عنوان مشخصه‌های بین‌المللی شدن نگاه می‌کند. به جز چند استثناء (Mc Dougall,1989; Boter and Holmquist,1996) خصوصیات صنعت، با وجود این که مورد قبول واقع شده است، هنوز تحت بررسی قرار دارد یا به وسیله‌ی چارچوب‌های نمونه‌گیری از تصویر مقطع، کم اهمیت شده است (Miesenbock,1988). بنابراین، نظریه‌های بین‌المللی شدن در توضیح محرک‌های صنعت در سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی یا محدود روبرو می‌شوند، در حالی که همین نظریه‌ها بر فرایندهایی که بر شرکت‌های کوچک و جدید متمرکز شده از لحاظ توضیح محرک‌های صنعت در سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، محدودیت دارند.

مطالعات اخیری که درباره‌ی کارآفرینی بین‌المللی صورت گرفته است، ساختار صنعت و عناصر رقابتی را شامل نظریه‌ی ظهور سرمایه‌گذاری‌های مشترک جدید بین‌المللی می‌نماید (McDougall et al.,1994). جهت ارزیابی یک خصوصیت الگوی موفق (Oviatt and McDougall,1995) در شروع تجارت جهانی، شبکه‌های تجارت بین‌المللی را به شش رفتار مدیریتی ارتباط می‌دهند. در حالت مشابه (Knight and cavusgil,1997) در مطالعات انجام شده درباره‌ی شرکت‌هایی که از همان ابتدا به صورت یک شرکت جهانی، فعالیت خود را آغاز کرده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که خصوصیات صنعتی از قبیل جهان شدن بازارها، پیشرفت‌های موجود در فناوری، اهمیت بازارهای محکم و استوار جهانی یا نقش فزاینده‌ی شبکه‌های جهانی، باعث سهولت در جهانی شدن سریع و قابل توجه شده‌اند. در ضمن این پژوهشگران مشاهده کرده‌اند که شرکت‌های جهانی، تمایل دارند تا در صنایع با دانش عمیق، گرد یکدیگر دربیایند. البته سایر محققان نیز به همین نتیجه دست یافته‌اند (Bloodgood et al.,1996; Coviello,1997; Zahra et al.,2000).

با وجود کاربرد ظاهری کارآفرینی بین‌المللی که درباره‌ی سرمایه‌گذاری‌های خارجی کوچک صورت گرفته است، به سه مسأله می‌بایستی توجه شود:

اول: کارآفرینی بین‌المللی به جای این که شرکت‌های بین‌‌المللی شده را به عنوان یک مشارکت کوچک در بازارهای بین‌المللی فرض کند، این شرکت‌ها را از لحاظ قدمت می‌سنجد.

دوم: کارآفرینی بین‌المللی بر شرکت‌هایی که در سطح جهانی، فعالیت می‌کنند متمرکز شده‌اند و هیچ گونه راهنمایی درباره‌ی بین‌المللی شدن سرمایه‌گذاری مشترک داخلی ارائه نمی‌کنند.

سوم: کارآفرینی بین‌المللی، دیدگاه گسترده‌ای از بین‌المللی شدن را همچنان حفظ می‌نماید (از صادرات تا سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی)

 اما در این‌جا می‌توان چنین اظهار کرد که محرک‌های موجود در سطح صنعت که باعث پیشبرد صادرات می‌شود، با سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، متفاوت می‌باشد. در حالی که محدودیت اندازه‌ی بازار داخلی می‌تواند یک کلید محرک برای صادرات باشد. در ضمن نامتعادل بودن بازار، ناهنجاری‌هایی که از طریق دولت اعمال شده است، غیرمتعالی بودن ساختار بازار یا نقصی که باعث شکست بازار شده است، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی را تعیین می‌کند (Calvet,1981).

به طور خلاصه، دیدگاه‌های نظری تخصص‌های مربوطه، تأثیرات صنعت بر سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، به وسیله‌ی تشکیلات تجارتی کوچک و متوسط، به طور کامل توضیح داده نشده است. نظریه‌های تجارت بین‌المللی, به جای شرکت‌های چند ملیتی کوچک، به شرکت‌های بزرگ چندملیتی توجه دارد و به جای محرک‌های خارجی بین‌المللی شدن به نظریه‌های مرسوم بین‌المللی شدن، روی می‌آورد. در حالی که کارآفرینی بین‌المللی به جای سرمایه‌گذاری‌های مشترک جدید کوچک، بر سرمایه‌گذاری‌های جدید، متمرکز شده است.

به منظور درک و شناخت تأثیرات صنعت، لازم خواهد بود تا یک چهارچوب نظریه‌ای که ساخت‌های زمینه‌های نظریه‌های تکمیلی را به یکدیگر مرتبط می‌سازد و یک دیدگاه لازم در سطح صنعت مربوطه را می‌نماید، توسعه یابد.

دکتر علی شاه‌حسینی

کارآفرین و مدرس کارآفرینی

برگرفته از کتاب Globalization and Entrepreneurship نوشته‌ی Richard wright & Etemad



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی

بیشتر اساتید دانشگاه‌ها، چه در جایگاه یک استاد و چه در جایگاه یک ولی، به دنبال پاسخی برای پرسش‌های جوانانی هستند که نگران اشتغال هستند و از آنها می‌پرسند چگونه شغل پیدا کنیم؟

آیا هنوز هیچ استادی در پاسخ گفته است که بیایید به جای پرسش این که شغلی پیدا کنیم (Job searching)؟ چگونه شغلی ایجاد کنیم (Job creating)؟ یکی از مهم‌ترین مشکلات فرا روی جوامع در حال توسعه و حتی کشورهای توسعه نیافته، مشکل اشتغال است. به عبارتی می‌توان گفت این مشکل جهانی است.

اقتصاددانان، روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و دانشمندان مدیریت با اتفاق نظر راه حلی ارائه کرده‌اند که از این چهار رشته تأثیر می‌پذیرد و آن راه حل "کارآفرینی" (Entrepreneurship) نامیده‌اند.

شخص کارآفرین (Entrepreneurship) کسی است که برای تحقق ایده‌هایش عوامل مورد نیاز مثل نیروی انسانی، تجهیزات، مواد اولیه و سرمایه را فراهم می‌آورد و با استفاده از توان تصمیم‌گیری (Decision making ability)، مهارت‌ها و استعدادهای فردی دست به عمل می‌زند و با برنامه‌ریزی و سازماندهی (organizing) کسب و کار را، راه‌اندازی و مدیریت می‌کند و متعهد می‌شود (under takes) که مخاطره‌های آن فعالیت را تقبل کند. کارآفرین فردی است، استقلال‌طلب (independent) که با اعتماد به نفس (self- confidence) بالای خود و به کارگیری دانش فنی (Technical know Leda) دست به ریسک (Risk) می‌زند و همواره سعی می‌کند به روز (up to date) باشد و برای رهایی از فسیل شدن و سکون، اقدام به نوآوری (innovation) و ابتکار (initiative) می‌کند. او به طور ذاتی، پویا (Dynamic) خوش‌بین (Optimist) و انعطاف‌پذیر (Flexible) می‌باشد. کارآفرین شکارچی فرصت‌هاست. (seeks opportunity) از هر فرصتی بهره می‌جوید تا به آن چه که از پیش به عنوان هدف (Goal) برای خود تعیین کرده است دست یابد و برای دستیابی به اهداف خود از تمام انرژی، توان، تلاش و وقت خود به بهترین نحو استفاده می‌کند.

اقتصاددانان (Economists) اولین گروهی بودند که در زمینه‌ی کارآفرینی اظهار نظر کردند و کارآفرینی را موتور محرک توسعه‌ی اقتصادی نامیدند. سپس روانشناسان (Psychologists) به بررسی ویژگی‌های شخصیتی کارآفرینان پرداختند و در این میان جامعه‌شناسان (Socialogists) کارآفرینی را به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی مورد بررسی قرار دادند و پس از آن اداره‌ی مربوط به کسب و کارهای کارآفرینانه توسط دانشمندان مدیریت (Management) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت تا به آن، جهت داده شود. تأثیرپذیری کارآفرینی از این چهار رشته، باعث شده تا Entrepreneurship به عنوان یک رشته‌ی علمی میان رشته‌ای که مزایای هر چهار رشته را دارا می‌باشد، توجه اهل علم را به خود جذب کند. این ویژگی خاص برای این رشته باعث شده تا بسیاری از کشورها به بحث کارآفرینی توجه ویژه کنند. طوری که در بسیاری از کشورها شاهد ارائه‌ی این رشته به عنوان یک گرایش و رشته‌ی تحصیلی دانشگاهی می‌باشیم و پرداختن به این موضوع مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و اشتغال را تا حدی برطرف کرده است. برای مثال امروز شاهد آن هستیم که کشور مالزی اقدام به تأسیس وزارت کارآفرینی و جوانان کرده است. هندوستان در بسیاری از دانشگاه‌های خود در مقاطع مختلف، متخصص کارآفرینی پرورش می‌دهد. کشور چین کارآفرینی را به صورت Practical در سطح جامعه و حتی خانواده‌ها آموزش می‌دهد تا بتواند جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر را به سمت خوداشتغالی سوق دهد و در کشور آمریکا کارآفرینی از قبل از دبستان آموزش داده می‌شود و با اعتقاد بر این که آن‌چه که در دوران کودکی آموخته می‌شود، بالاخره روزی به کار گرفته خواهد شد و نیز تأثیر آموزش در دوران کودکی عمیق‌تر است، این فعالیت را بطور گسترده آغاز کرده‌اند. ما نیز حرکتی در زمینه‌ی کارآفرینی را از سال 1379 آغاز کرده‌ایم، (کاراد)، «طرح توسعه‌ی کارآفرینی در دانشگاه‌ها» در تعدادی از دانشگاه‌ها آغاز شده است ولی باید اذعان کرد که حرکت بسیار کند بوده است و هنوز در مرحله‌ی معرفی هستیم.

در طول تاریخ، شاهد بوده‌ایم که هر تحولی که از دانشگاه آغاز شده است توانسته اثرگذار و کارآمد باشد. هر زمانی که اساتید هدف‌گذاری (Goal setting) را انجام داده‌اند و دانشجویان را به سمت آن هدف سوق داده‌اند، دستیابی به آن هدف زودتر رخ داده و ماندن در آن قله پایدارتر بوده است. اکنون این نیاز احساس می‌شود که اساتید وارد عرصه‌ی کارآفرینی شوند و در عصری که شاهد عصر کارآفرینی خوانده شود، جوانان را ترغیب کنند تا به سمت ایجاد شغل (Job creating) بروند و آنان را قانع کنند که دوران به دنبال شغل (Job searching) گشتن و زمان به استخدام درآمدن گذشته است. باید به جای حقوق‌بگیر بودن سعی کرد حقوق پرداخت کرد. امروزه عصر غزال‌های تیزپاست. عصر شرکت‌های خصوصی کوچک که می‌توانند اقتصاد، صنعت، فرهنگ و حتی سیاست را تحت‌الشعاع قرار دهند. زمان آن رسیده است که برای خودمان کار کنیم چون مادامی که برای دیگران کارکنیم نه به (satisfaction) می‌رسیم و نه به wealth.

باید باور کنیم که می‌توانیم بهتر عمل کنیم. باید ایده‌ها و نظرات را پرورش دهیم، آنها میوه‌های فکر هستند، باید از همه‌ی آنها مراقبت کنیم تا تعداد کمی از آنها و شاید یکی از آنها به بار بنشیند، باید به توان خود ایمان داشته باشیم، چون در سایه‌ی ایمان و باور قوی می‌توان بهترین راه حل را پیدا کرد. چون ایمان نیروهای خلاق را آزاد می‌کند. حرکت به سوی تفکر خلاقانه باید سرلوحه امور قرار بگیرد و بدانیم که به تعداد اندیشه‌های خلاق راه‌های بی‌شماری می‌توان یافت که هر یک می‌تواند بهترین باشد. به جوانان بیاموزیم که «تخریب خلاق» به کار ببندند، فرضیات متداول را مرور کنند، تجزیه و تحلیل کنند و آنهایی را که مفید نیستند کنار بگذارند و برعکس فکر کنند، گاهی هم از قواعد پیروی نکنند تا بتوانند به سمت نوآوری و خلاقیت گام بردارند. دانشگاه و اساتید در نهادینه کردن چنین فرهنگی و چنین طرز تفکری نقش اساسی را ایفا می‌کنند، مشروط بر آنکه این فرهنگ و این گونه فکر کردن از سوی آنان پذیرفته شود و آنان مهر تأیید بر آن بزنند. بدون شک این قشر نخبه و تحصیلکرده به آسانی و بدون دلیل کافی و منطقی نه چیزی را می‌پذیرند و نه تأیید می‌کنند، پس معرفی و ترویج Entrepreneurship به این طبقه باید با ظرافت، دقت، حوصله، دلیل، منطق و به زبان خودشان که همان زبان علم است، صورت پذیرد، در غیر این صورت ره به خطا رفته‌ایم. این تحول عظیم باید مبنای علمی داشته باشد و متولی آن باید صاحبان علم باشند. جمعیت کثیر دانشجو در کشور ما می‌توانند، با جهت‌دهی اساتید، جامعه را متحول کنند، تحولی که می‌تواند کشور ما را از بسیاری بحران‌ها نجات دهد و افراد جامعه را به سوی رفاه، آسایش و لذت بردن از زندگی هدایت کند.

در این راستا دانشگاه‌ها در سه حوزه‌ی مهم در مورد موضوع کارآفرینی فعالیت می‌کنند.

1- آموزش کارآفرینانه (Entrepreneurial Education)

2- فعالیتهای ترویجی (outreach) با استفاده از کارآفرینان

3- تحقیقات کارآفرینانه (Entrepreneurial Researches)

در بحث آموزش، چهار برنامه برای دستیابی به اهداف پیشنهاد می‌گردد:

برنامه‌ی اول: آگاه‌سازی و جهت‌گیری به سوی کارآفرینی به منظور بالا بردن سطح آگاهی، درک و بینش جامعه نسبت به واژه‌ی کارآفرینی و طرز تفکر کارآفرینانه.

برنامه‌ی دوم: آموزش و ترغیب برای تأسیس شرکت‌ها، خوداشتغالی، ایجاد شغل به منظور ایجاد انگیزه در افراد برای شناخت و پرورش توانایی‌های بالقوه‌ی خود.

برنامه‌ی سوم: تلاش و آموزش به کارآفرینان برای رشد صعودی و تداوم فعالیت و حفظ کسب و کار به منظور بهبود فعالیت‌های اقتصادی و کسب‌وکار کوچک.

برنامه‌ی چهارم: توسعه‌ی آموزش کارآفرینی به منظور ارائه‌ی روش‌های نوین آموزشی بر مبنای فرمول و منطق و به دنبال آن تربیت مربیان توانمند برای تدریس این موضوع که امروزه کارآفرینی یکی از مواردی است که به توجه فراوان و جدی نیاز دارد. آموزش کارآفرینی در جوامع مختلف با اهداف خاصی انجام می‌شود که به طور خلاصه عبارتند از:

1. کسب دانش مربوط به کارآفرینی

2. شناسایی و تحریک استعداد و مهارت‌های کارآفرینانه

3. ایجاد همدلی و حمایت برای جنبه‌های منحصر به فرد کارآفرینی

4. القای مخاطره‌پذیری با استفاده از فنون تحلیلی

5. کسب مهارت در استفاده از فنون تحلیل فرصت‌های اقتصادی و ترکیب برنامه‌های عملیاتی.

البته نباید از نقش دولت نیز در توسعه‌ی کارآفرینی غافل شد، زیرا دولت در این زمینه نقشی بسیار اساسی را ایفا می‌کند که پرداختن به آن از حوصله‌ی این مقاله خارج است، ولی نظر شخصی نویسنده‌ی مقاله این است که دانشگاه می‌تواند حتی دولت را هم تحت تأثیر قراردهد، چرا که دولت‌مردان نیز از دانشگاه‌ها بیرون آمده‌اند و همه در برابر علم و منطق تسلیم خواهند شد.

در حوزه‌ی فعالیت‌های ترویجی باید با استفاده از کارآفرینان و با ارائه‌ی الگوهای ملموس به جامعه، نسبت به گسترش کارآفرینی در تمامی سطوح تلاش کرد. برای موفقیت در این حوزه، شناسایی کارآفرینان، مطالعه‌ی زندگی آنان و معرفی آنان به دیگران می‌تواند از جمله فعالیت‌های مثمر ثمر باشد. در حوزه‌ی تحقیقات کارآفرینانه لازم است هر گونه تحقیق، مبنای علمی و دانشگاهی داشته باشد. در این حوزه باید تجربیات و تحقیقات انجام شده در کشورهایی که در این زمینه موفق عمل کرده‌اند و هدف‌مند کردن تحقیقات و برنامه‌ریزی برای دست‌یابی به اهداف مشخص شده، با در نظر گرفتن زمان، بودجه و نیروی انسانی متخصص و موارد دیگری که برای یک تحقیق در نظر گرفته می‌شوند، به کار گرفته شوند.

دکتر علی شاه‌حسینی

کارآفرین و مدرس کارآفرینی



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی

مقدمه

دنیای امروز، سرشار از سرعت است (سرعت در تغییر و دگرگونی). سرعت تغییر به حدی رسیده که دیگر انعطاف‌پذیری، تنها شرط بقاست. این خصیصه نیز به آسانی به دست نمی‌آید.

به این ترتیب هر روز، واژه‌ای جدید با شیوه‌ی عملی رنگ و بو گرفته از گذشته‌ای دور، دوباره بار ارزشی گرفته و در فرهنگ بشر تداعی می‌شود. روزگاری شده که دیگر نمی‌توان با تأکید بر تخصص‌های تک‌بعدی دیروزی به فردایی روشن چشم دوخت. واژه‌ی کارآفرینی شاید یکی از همان واژگانی باشد که می‌تواند سلاح رقابتی برای بقا را در خود تداعی کند. بحث کارآفرینی به صورت جدی از سال 1913 توسط غرب آغاز شد. با توجه به تأثیری که این عامل در رشد و توسعه‌ی غرب داشت، امروزه بسیاری از کشورهای در حال توسعه به این حربه دل خوش دارند تا بلکه بتوانند از این طریق، خلاء و فاصله‌ی موجود بین شرق و غرب را کم کنند؛ اما یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که در راه استفاده از این واژه به شکلی مؤثر، اتفاق می‌افتد اشتباه در درک معنی این لغت است. بی شک یکی از بدیع‌ترین معانی که این واژه به ذهن متبادر می‌کند، اشتغال‌زایی است. اما باید گفت تحقیقات بسیاری نشان داده که کارآفرینی نه تنها اشتغال‌زا نیست، بلکه گاه موجب بیکاری نیز شده است. نکته‌ی مسلم در مورد کارآفرینی، توانایی این راه‌کار در توسعه است؛ به طوری که به اعتقاد جوزف شومپیتر، کارآفرینی، موتور توسعه‌ی اقتصادی است. تحقیقات ابتدایی، مؤید این نکته بودند که رابطه‌ی مستقیمی بین کارآفرینی و کسب‌وکارهای کوچک وجود دارد. هر چند بعدها این نظریه رد شد؛ اما همچنان این نکته که کسب‌وکارهای کوچک، پتانسیل بالاتری برای کارآفرینی دارند به قوت خود باقی ماند. با توجه به پیش‌نیازهای لازم برای کارآفرینی و همین طور نتایج و تبعات این پدیده، در این مقاله سعی شده تا به تأثیر کارآفرینی در کسب‌وکارهای عموما کوچک پرداخته شود. همچنین با توجه به ویژگی‌های افراد کارآفرین که در ادامه‌ی مقاله به آن اشاره خواهد شد، به این موضوع خواهیم پرداخت که چگونه این افراد می‌توانند با پذیرش ریسک و قبول عدم اطمینان (ویژگی بارز کارآفرینان) موجبات موفقیت واحدهای کسب‌وکار را با توجه به ویژگی‌های خاص این کسب‌وکارها فراهم آورند.

تعریف کارآفرینی

برای کارآفرینی، تعاریف متفاوتی مطرح است. اما باید به خاطر داشت که کارآفرینی قبل از آن که یک سلاح رقابتی باشد؛ "یک شیوه‌ی زندگی است"؛ بنابراین می‌تواند جنبه‌های دیگر داشته باشد و تنها جنبه‌ی اقتصادی را نمی‌توان برای این واژه در نظر گرفت؛ چنان‌چه در کلیه‌ی فعالیت‌های بشر اعم از فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می‌توان کارآفرین بود. اما از آنجا که بیشتر در فرهنگ اقتصادی به این واژه، بها داده شده و مورد توجه قرار گرفته بنابراین تعاریفی که ذیلا به آنها اشاره می‌شود بر این جنبه، تکیه و تأکید دارند.

واژه‌ی کارآفرینی، کاربرد وسیعی دارد. از یک طرف کارآفرین، فردی است با استعداد فراوان که در تغییر، پیش‌قدم است و دارای مشخصاتی است که تنها در بخش کوچکی از جامعه یافت می‌شود. از طرف دیگر این تعریف، شامل هر کسی می‌شود که بخواهد برای خود به صورت یک کارآفرین کار کند. کارآفرینی کلمه‌ای اصلا فرانسوی به معنی "تعهد" است. در مفاهیم کسب‌وکار، کارآفرینی یعنی آغاز یک فعالیت اقتصادی جدید. در فرهنگ وبستر «کارآفرین به فردی اطلاق می‌شود که کسب‌وکار یا شرکتی را سازمان‌دهی کرده، مدیریت نموده و ریسک آن را بپذیرد.» (1)

اقتصاددان استرالیایی، شومپیتر در تعریفی از کارآفرینی بر نوآوری‌هایی، مثل:

 محصول جدید

 الگوی تولید جدید

 بازار جدید

 شیوه‌ی سازمان‌دهی جدید

تأکید دارد. وی در ادامه می‌افزاید: «ثروت وقتی خلق می‌شود که چنین نوآوری‌هایی موجب خلق تقاضای جدید شود. از این دیدگاه، وظیفه‌ی کارآفرین، ترکیب عوامل تولید به شیوه‌ای نو به منظور خلق ارزش بیشتر برای مشتری با این امید که این ارزش از مجموع هزینه‌ی عوامل، فزونی یابد، می‌باشد.» (1)

ریچارد کنتیلون کارآفرینی را به عنوان "کار برای خود" تعریف کرده و می‌گوید: «کارآفرین به نامعلوم بودن سوق دارد.»

گرانتر (1988) چنین بیان می‌کند: «کارآفرینی یعنی خلق سازمان‌های جدید.» مرکز کارآفرینی میامی در تعریفی جالب از این واژه اظهار می‌دارد که کارآفرینی، فرایند تعریف، توسعه و خلق نگرشی نو به زندگی است. این دید می‌تواند در ایده‌ای نو، یک فرصت یا حتی بهتر انجام دادن امور خلاصه شود. نتیجه‌ی نهایی این فرایند، خلق مخاطره‌ای جدید، شکل گرفته تحت شرایط ریسک و عدم اطمینان است. (2)

دکتر احمدپور داریانی در کتابی تحت عنوان "کارآفرینی" کارآفرین را فردی می‌داند که دارای ایده‌های نو و جدید بوده و از طریق فرایند تأسیس و ایجاد یک کسب‌وکار (شرکت) و قبول مخاطره، محصول جدیدی را به جامعه معرفی می‌کند.

به اعتقاد بارن پرل‌من و جفری کورناوال، کارآفرینی فرایند ایجاد ثروت است. نایجل نیکلسون در این زمینه چنین اظهار می‌کند: «کارآفرینی یعنی فرایند هدایت در جهت خلق سازمان جدید بدون توجه به نوع و پتانسیل سازمان.» ویلیام بایران می‌گوید: «وظایف، فعالیت‌ها و اعمالی که برای تحقق فرصت، شناخته شده و به ایجاد سازمانی مناسب کمک می‌کند، کارآفرینی است.» (11)

با دسته‌بندی تعاریف فوق به راحتی می‌توان دریافت که جوهره‌ی وجودی در تمامی تعریف‌ها در دو نکته خلاصه شده است:

1. کارآفرینی، ارتباطی تنگاتنگ با نوآوری و دیدن فرصت‌های بالقوه دارد.

2. کارآفرینی با ریسک و عدم اطمینان، عجین است.

کارآفرین کیست؟

به تعداد کتاب‌های مربوط به کارآفرینی، برای این موضوع، تعریف وجود دارد. به اعتقاد برخی، کارآفرینی عمدتا نوآوری است. به اعتقاد برخی دیگر، تقابل ریسک و به نظر عده‌ای دیگر نیروی تسخیر بازار و بالاخره از دیدگاه عده‌ای دیگر، آغاز کسب‌وکاری کوچک برای خود و با مدیریت خود است. بنابراین کارآفرین به عنوان شخصی دیده می‌شود که ترکیب جدیدی از عوامل تولید، مثل: الگوهای جدید تولید، محصول جدید، بازار جدید، منابع تأمین جدید و شکل‌های سازمانی جدید را خلق کرده و تمایل پذیرش ریسک را دارد. شخصی که با بهره‌برداری از فرصت‌های بازار، عدم تعادل بین مجموعه‌‌ی عرضه و تقاضا را رفع کرده و بالاخره کسی که صاحب و عامل کسب‌وکار است.

ویژگی‌های یک کارآفرین

مفروضات جدید، مؤید این نکته است که برای کارآفرینی باید باهوش و دارای مهارت مدیریتی قوی بود. البته بسیاری معتقدند که کارآفرینی، مهارتی قابل یادگیری است و می‌توان برای کارآفرینی برنامه‌ریزی کرد. براساس مصاحبه با چند کارآفرین برجسته با این سؤال که چه ویژگی‌های خاصی برای یک کارآفرین لازم است، پاسخ‌های تقریبا یکسان زیر حاصل شده است:

1. سلامتی یکی از مشخصه‌هایی بود که توسط همه ذکر شد. در حقیقت کارآفرینان، جنگجویانی سالم هستند. آنها می‌توانند برای مدتی مدیر کار بوده و در زمانی که به ساختن کسب‌وکار خود مشغولند، به هیچ عنوان تسلیم بیماری نمی‌شوند.

2. خودکنترلی: زمانی که کارآفرین، محصور در ساختار سازمانی است و افراد مافوق بر سرش اختیار دارند، خوب کار نمی‌کند. اغلب کارآفرینان معتقدند که بهتر از هر کسی کار می‌کنند و مسئولیت‌پذیری بیشتری دارند. از خلق استراتژی کسب‌وکار لذت می‌برند و در فرایند نیل به هدف، موفق هستند. به محض نیل به هدفی، سریعا هدفی کلی‌تر را انتخاب می‌کنند. آنها به نحوی تلاش می‌کنند که اتفاقات آتی را تحت کنترل درآورند. در سازمان‌های بزرگ، کارآفرینان با چنین جملاتی شناخته می‌شوند: «اگر آنها می‌خواستند کار به درستی انجام شود، باید آن را به من می‌سپردند.» ویژگی غالب کارآفرینان این است که فکر می‌کنند باهوش‌تر از همسالان و افراد مافوقشان هستند. برای این که کار را از راهی معین انجام دهند، باید به زور متوسل شوید. آنها نیازمند آزادی هستند تا انتخاب و عمل را طبق ادراکات خود انجام دهند.

3. اطمینان به خود: کارآفرینان هنگامی که به تنهایی کار می‌کنند به خود مطمئن هستند. مسائل را به سرعت حل کرده و با اطمینان خاطر در رسیدن به اهداف پافشاری می‌کنند.

4. نیاز به پیشرفت: کارآفرینان، علاقه‌ی بی‌پایانی به پرورش ایده‌ها دارند. رکود و بی‌تحرکی آنها را ناشکیبا ساخته و عصبی می‌کند. در فعالیت‌ها پیشرفت کرده و دوست ندارند انتظار بکشند.

5. آگاهی فراگیر: کارآفرینان موفق می‌توانند موقعیت‌های پیچیده‌ای را که شامل برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری استراتژیک و کار همزمان بر روی چند ایده‌ی کسب‌وکار است، درک کنند. در حالی که به جزئیات مهم توجه دارند، متوجه‌ی اهداف کسب‌وکار نیز هستند و در همان زمان انرژی خود را صرف انجام مأموریت می‌کنند.

6. واقع‌گرایی: کارآفرینان، مسائل را همان طور که هست می‌پذیرند و به صورت هماهنگ با آنها برخورد می‌کنند. ممکن است ایده‌آلیست باشند، ولی به ندرت اوهام‌گرا هستند. وقتی دریابند که تغییر چشم‌انداز، فرصت بهتری برای نیل به هدف به آنها می‌دهد به راحتی مسیر خود را تغییر می‌دهند.

7. توانایی ادراک: کارآفرینان، توانایی تعیین روابط در یک موقعیت پیچیده را دارند. آنها مسأله را تعریف کرده و سریع‌تر از بقیه، شروع به حل آن می‌کنند. از ابهام و عدم اطمینان آشفته نمی‌شوند چرا که از آن در حل مسأله استفاده می‌کنند.

8. نیاز به مقام: کارآفرینان، رضایت خاطر فراوان خواهند داشت؛ اگر به عنوان سمبل موفقیت شناخته شوند. دوست دارند وقتی کسب‌وکاری را ساختند، تشویق شوند. اما اغلب به خاطر شخصیت خاص از ستایش مستقیم خجالت می‌کشند. (3)

انواع کارآفرینان

1. Entrepreneurs: صاحبان کسب‌وکارهای کوچک، افرادی که به صورت خودجوش اقدام به ایجاد کسب‌وکار جدیدی کرده، با اهدافی از پیش‌ تعیین شده، کسب‌وکار خود را دنبال می‌کنند.

2. Intrapreneurs(کارآفرینان سازمانی): واژه‌ی Intrapreneur با پیشوند Intra به معنی within به معنی فرد کارآفرینی است که در استخدام شرکت قرار گرفته و در همه‌ی سطوح سازمانی یافت می‌شود. در حقیقت، این کلمه مخفف Intra corporate Entrepreneur است. باید یادآور شد که صرف حضور یک کارآفرین سازمانی نمی‌توان به نوآوری، دل‌خوش داشت. چرا که با توجه به خصوصیات یک کارآفرین، احتمال این که وی سازمان را به خاطر دنبال کردن ایده‌های خاص ترک کند، زیاد است. به همین خاطر در جهت استفاده‌ی بهتر از این نوع نیروی انسانی، سازمان باید ساختاری مناسب برای این افراد تدوین کند. لازمه‌ی این امر، کاهش بوروکراسی، بهای کمتر دادن به چهارچوب‌های خشک و غیرمنعطف، سلسله مراتب سازمانی، عدم تمرکز و عنایت مدیریت به این افراد است. با رعایت چنین مواردی و با استفاده از نیروی انسانی می‌توان سازمانی کارآفرین خلق کرد با مشخصاتی همچون:

1. توانا در درک محیط

2. انعطاف‌پذیر

3. مشتاق کارتیمی

4. مشتاق تصمیم‌گیری باز

5. مصر در رسیدن به اهدف خاص (9)

نتیجه‌گیری: به هر جهت، نکته‌ی غیر قابل انکار، اهمیت نوآوری و وجود ایده‌های جدید و بکر در دنیای متلاطم کنونی است. امروزه شرکت‌ها مجبور به فعالیت در محیطی مخاطره‌آمیز هستند. دیگر نمی‌توان به سادگی آینده را پیش‌بینی کرد. در دنیای رقابتی کنونی با چهار مشخصه‌ی "تغییر، پیچیدگی، هرج‌مرج و تناقض" نیاز به نوآوری، بیش از پیش، لازمه‌ بقا شده است. (10)

به این ترتیب، شاید کارآفرینی، برگ برنده‌ی هر سازمانی باشد. این که اصولا کارآفرینی، امری ذاتی است یا قابل یادگیری، موضوعی است بس مهم که پرداختن به آن از حوصله‌ی این مقاله خارج است. در پایان، اشاره به این حقیقت، بی‌مورد نیست که حمایت از روحیه‌ی نوآوری و کارآفرینی، امری است ملی که حمایت همه‌جانبه‌ی مسئولین را می‌طلبد. واضح است که پرورش انگیزه‌ی کارآفرینی، نیازمند وجود محیطی حامی و مایل به نوآوری است.

منابع:

1. www.quickmba.com/entre/definition

2. www.westaction.org /definition_entrepreneurship_j.htm

3. http://www.businesstown.com/entrepreneur/article1.asp

 4. www.Usasbe.Org/knowledge/proceedings/1977/p142wibawa.pdf

 5. www.Management.about.com/library/weekly/aa81500.htm

 6. www.riseb.org/eshisrich.html

 7. http://www.sominfo.syr.edu/facstaff/ctankers

 8. www.quickmba.com/entreprene/definication

 9. http://Sominfo.syr.edu/facstaff/ctankers/ispboo

10. http://www.som.syr.edu/eee/currentfac.cfm

فرزانه میرشاه ولایتی- دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت تکنولوژی (انتقال تکنولوژی)

E-mail: f_velayati@hotmail.com



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی

اگر فردی باشید که اخبار رسانه‌ها را دنبال می‌کند، بعید است که در چند سال گذشته به این واژه برخورد نکرده باشید. واژه‌ای که هر فرد بنا به شرایط و سطح اطلاعات خود، برداشت متفاوتی از آن می‌کند.

در حال حاضر با توجه به وضعیت فعلی کشور و وجود مشکل بیکاری، کارآفرینی به عنوان راه‌کاری برای ایجاد اشتغال توسط مسئولین به کار می‌رود. اما آیا کارآفرینی به معنی ایجاد اشتغال است؟ جواب منفی است. کلمه‌ی «کارآفرینی»، ترجمه‌ای گمراه کننده از‌ کلمه Entrepreneurship است که در اصل هیچ ارتباط مستقیمی با اشتغال‌زایی ندارد.

برای کارآفرینی تعاریف متعددی در حوزه‌های مختلف مدیریتی، اجتماعی و اقتصادی ارائه شده است. رابرت هیسریچ در قالب یکی از کامل‌ترین تعاریف، کارآفرینی را چنین معرفی می‌کند: «کارآفرینی، فرآیند خلق چیزی نو و با ارزش، با صرف زمان و تلاش زیاد و تحمل ریسک‌های مالی و اجتماعی است که به منظور کسب استقلال، دریافت پاداش مالی و رضایت شخصی صورت می‌گیرد.» در واقع یک کارآفرین، فردی توانمند است که اغلب با هدف مستقل شدن یا افزایش درآمد خود، با تکیه به یک ایده‌ی جدید و با سعی و تلاش فراوان، اقدام به راه‌اندازی کسب‌وکاری برای خودش می‌کند و در این راه روی دارایی فردی و حتی جایگاه اجتماعی خویش ریسک می‌کند. یک فرد کارآفرین با نگاهی درمانگر به محیط اطراف خود می‌نگرد و سعی می‌کند با ارائه‌ی یک محصول یا خدمت جدید، نیازی از اجتماع را برطرف کند که پیش از آن، کسی برای رفع آن فکری نکرده است.

تأثیر کارآفرینی بر اقتصاد

کارآفرینی را موتور محرکه‌ی اقتصاد می‌نامند. دلیل این نام‌گذاری این است که کارآفرینان با تکیه بر خلاقیت و نوآوری خود و با خلق و به کار‌گیری روش‌ها و فناوری‌های جدید، نیازهای جامعه را به شیوه‌ای بهتر و کم هزینه‌تر برآورده می‌کنند. این به معنی تولید کالاهای فعلی با هزینه‌ی کمتر و یا ایجاد بازارهای جدید برای کالاهایی کاملا جدید است و نتیجه‌ی این فرآیند، توسعه‌ی اقتصادی و افزایش سطح رفاه عمومی جامعه است. به عنوان مثال بیش از نیمی از ارزش خلق شده در اقتصاد کشور امریکا توسط شرکت‌های کوچک و کارآفرینانه ایجاد می‌شود.

کارآفرینی و اشتغال

همانطور که در ابتدا نیز بدان اشاره شد کارآفرینی، ارتباط مستقیمی با ایجاد اشتغال ندارد، اما در صورت توسعه‌ی فرهنگ و روحیه‌ی کارآفرینی در جامعه، افراد به جای تلاش برای استخدام شدن در سازمان‌ها و شرکت‌های موجود و قرار گرفتن در چهارچوب‌های کاری از پیش تعیین شده، خود اقدام به شناسایی نیازهای اجتماع نموده و با راه انداختن کسب و کاری مستقل، سعی در پاسخ دادن به نیازهای اجابت نشده خواهند ‌کرد. بدیهی است که به راه افتادن این شرکت‌های کوچک که با تکیه بر ایده‌های ناب و قوی، بقای خود را تضمین کرده‌اند، باعث به وجود آمدن مشاغل جدید و پایدار می‌شوند، به طوری که در کشورهای توسعه‌یافته‌ای مانند امریکا بیش از 80 درصد از مشاغل جدید، توسط شرکت‌های کوچک و نوپا به وجود می‌آید.

سوء تفاهم‌های رایج

مهم‌ترین سوء تفاهمی که در ایران در مورد کارآفرینی وجود دارد اشتباه گرفتن آن با اشتغال‌زایی است به طوری که در بسیاری از موارد، راه‌اندازی یک کسب‌وکار تکراری که نمونه‌های فعال آن وجود دارند، بدون پشتوانه‌ی یک ایده‌ی جدید و یا حتی یک بهبود جزئی، صرفا به خاطر ایجاد اشتغال، تأویل به کارآفرینی می‌شود. به طور کلی، یک کسب‌وکار کارآفرینانه چند ویژگی‌ دارد که عبارتند از نوآورانه بودن، مستلزم تلاش و تخصیص وقت بودن و در برداشتن ریسک. البته برای تشخیص کارآفرینانه بودن یک کسب‌وکار و کارآفرین بودن مؤسس آن نمی‌توان حد مشخصی از صفات فوق را تعیین کرد و بسته به این که در هر یک از این پارامترها تا چه حد پیش رفته باشد، طیف وسیعی را شامل می‌شود. اشتباه دیگر در مورد کارآفرینان این است که اغلب به عنوان افرادی صرفا پول دوست شناخته می‌شوند که فقط به دنبال کسب درآمد هستند. این در حالی است که در بسیاری از موارد، افراد به دنبال کسب استقلال کاری و یا رضایت شخصی به دنبال راه‌اندازی کسب‌وکار خود می‌روند و پاداش مالی‌ای که دریافت می‌کنند فقط ابزاری جهت توسعه‌ی بیشتر کسب‌وکار و کسب موفقیت‌های بیشتر است.

فرایند کارآفرینی

نقطه‌ی شروع همه‌ی فعالیت‌های کارآفرینانه، یک ایده است. بسیاری از ما این مرحله را تجربه کرده‌ایم. بارها اتفاق افتاده که به خاطر نارضایتی از یک محصول و یا خدمت به فکر اصلاح آن افتاده‌ایم. شاید در محیط کاری خود و در حین انجام کارهای روزانه و یا در منزل در هنگام انجام کارهای منزل، ایده‌ای برای راحت‌تر، بهتر و یا سریع‌تر انجام دادن کارهایمان به ذهنمان رسیده باشد، اما مرحله‌ای که عملا منجر به قدم گذاشتن در راه کارآفرینی می‌شود، مرحله‌ی تصمیم‌گیری است. تصمیم برای این که از چهارچوب فعلی خارج شویم و زندگی آرام و بی دغدغه‌ی فعلی را رها کنیم و وارد دنیای پر مخاطره‌ی رقابت با بزرگان شویم. این تصمیم‌گیری، تحت تأثیر عوامل متعددی صورت می‌گیرد و از عواملی مثل نارضایتی از شغل فعلی تا سوابق خانوادگی را شامل می‌شود. پس از این مرحله، شما وارد سخت‌ترین مرحله یعنی راه‌اندازی کسب‌وکار خود می‌شوید. متأسفانه اغلب شرکت‌ها به خاطر عدم توجه به مخاطرات پیش رو و نداشتن یک برنامه‌ی مدون نمی‌توانند این مرحله را پشت سر بگذارند و شکست می‌خورند. البته به خاطر داشته باشید که چیزی که شما را به آخر خط می‌رساند شکست خوردن نیست، بلکه تسلیم شدن است. در این میان برخی از شرکت‌هایی که می‌توانند از موانع و مشکلات مراحل اولیه‌ی حیات خود با موفقیت عبور کنند در مرحله‌ی چهارم، وارد فاز توسعه و گسترش کسب‌وکار می‌شوند. شاید گمان کنید که عبور از چنین فرایندی کاری غیرممکن است، اما اشتباه نکنید! شرکت‌های بزرگ امروزی مانند مایکروسافت هم همین مراحل را پشت سر گذاشته‌اند تا به جایگاه فعلی رسیده‌اند. باید توانایی‌های خود را بشناسید، آنها را تقویت کنید و به آنها تکیه کنید، چراکه تنها نقطه‌ی اتکای یک کارآفرین، خود اوست.

منابع فارسی:

- احمد پور داریانی، محمود، کارآفرینی (تعاریف، نظریات، الگوها)، شرکت پردیس 57، 1381

- سعیدی کیا، مهدی، آشنایی با کارآفرینی، نشر سپاس، 1382

- مقیمی، سید محمد، کارآفرینی در نهادهای جامعه مدنی: پژوهشی در سازمان‌های غیردولتی(NGOs) ایران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران و مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران، زمستان 1383

- هیسریچ دی. رابرت و پیترز پی. مایکل، ترجمه‌ی دکتر سید علیرضا فیض‌بخش و دکتر حمیدرضا تقی‌یاری، کارآفرینی، مؤسسه انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، 1383

منابع لاتین:

- Kuratko Donald & Hodgetts Richard, Entrepreneurship: A Contemporary Approach, Harcourt College Publishers, 2001.

- http://www.smallbusinessnotes.com

سید مجتبی فاطمی

اکرم‌السادات فاطمی



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی
در سال‌های اخیر رشد کارآفرینی بر اساس تکنولوژی اطلاعات به حدی بوده که عصر ما را به عصر کارآفرینی موسوم کرده‌است.
 

کارآفرینی موتور توسعه‌ی اقتصادی است. آن‌چه کارآفرینان مخاطره‌جو انجام‌‌می‌دهند نوعی "تخریب خلاق" در نظام اقتصادی و ایجاد ساختارها و مناسبات اقتصادی جدید است. کارآفرینی، فرزند ایده‌های تجاری جدید است و همواره در سیمای کسب‌وکارهای نو تجلی می‌کند. اما شکفتن ایده‌های نو، اغلب نیازمند استفاده از تکنولوژی‌های جدید است و اصطلاحاً به "کارآفرینی تکنولوژیک" منجر می‌شود.
مقاله کوتاه حاضر دریچه زیبایی به‌سوی کارآفرینی باز می‌کند. وقتی انسان‌های اولیه "ابزارسازی" را کشف کردند، اولین کارآفرینان تکنولوژیک ظهور نمودند. آ‌ن‌ها ابزارهایی را برای دیگران می‌ساختند و آن ابزارها را با غذا و سایر مایحتاج خود معاوضه می‌کردند.
قدمت واژه‌ی کارآفرین به سال 1709 میلادی برمی‌گردد. سی، اقتصاددان قرن هجدهم، کارآفرین را فردی تعریف کرد که "منابع اقتصادی را از حوزه‌ای با بهره‌وری پایین‌تر بیرون می‌کشد و آن‌ها را به حوزه‌ای با بهره‌وری و سود بیشتر منتقل‌ می‌کند". در نیمه اول قرن بیستم، شومپیتر ، اقتصاددان و نظریه‌پرداز اجتماعی، مطالب گسترده‌ای پیرامون کارآفرینی و تأثیر آن بر اقتصاد نوشت. تز شومپیتر این بود که کارآفرینانِ نوآور موجب نوعی "عدم تعادل پویا" در اقتصاد می‌شوند. وی،‌ فرد کارآفرین را یک "تخریب‌گر خلاق" قلمداد می‌کرد که با تجاری‌سازی نوآوری و جا انداختن آن در محیطی که قبلاً فاقد آن بوده، تعادل اقتصادی را بر هم می‌زند. بعد از شومپیتر، محققان زیادی مباحث کارآفرینی را دنبال کردند. پیتر دراکر، پیر مدیریت، در سال 1985 کتابی پیرامون اصول نو‌آوری و کارآفرینی نوشت. صاحب‌نظران در مباحث استراتژیک، هم‌چون مینتزبرگ نیز مباحث کارآفرینی را در آثار خود مطرح کردند.
هم‌اکنون ادبیات گسترده‌ای در این زمینه در سطح بین‌المللی وجود دارد که مقوله‌ی کارآفرینی را به طور اعم و مقوله‌ی کارآفرینی تکنولوژیک را به‌طور اخص مورد بحث قرار می‌دهد. در طول تاریخ، کارآفرینان از تبار نخبگان بوده‌اند. نخبگان کارآفرین سنتی که به دوران اولین انقلاب صنعتی تعلق داشتند و با صنایع سنگین آن زمان در ارتباط بودند، از سیاست‌های حمایت از صنایع داخلی جانب‌داری می‌کردند. آنان با ایجاد نوعی روابط "کارتل گونه" تلاش می‌کردند قیمت‌ها را در سطح ملی بالا ببرند.
با ورق خوردن تاریخ، نسل دیگری از کارآفرینان ظهور کرده‌اند که با "صنایع مبتنی بر دانش" ارتباط دارند. این نخبگانِ کارآفرین در ابتدا از حوزه‌هایی چون شیمی، برق و خودرو سر برآوردند. در آخرین دهه‌های قرن بیستم، با رونق تکنولوژی اطلاعات، سر فصل دیگری در مبحث کارآفرینی تکنولوژیک پدید آمد. کار‌آفرینانی چون بیل گیتس، مفهوم تخریب خلاقانه‌ی شومپیتر را با تکیه بر تکنولوژی اطلاعات به تصویر کشیدند. در سال‌های اخیر، رشد کارآفرینی تکنولوژیک بر مبنای تکنولوژی اطلاعات به حدی بوده‌است که برخی صاحب‌نظران، اطلاق "عصر کارآفریی" به عصر حاضر را ناشی از همین رویداد می‌‌دانند.
در یک نگاه تاریخی به کار‌آفرینی تکنولوژیک، دو الگوی عمده را تشخیص می‌دهیم. در دویست سال گذشته، کارآفرینی از الگوی "مخترع‌ـ‌کارآفرین" به سمت الگوی "نوآورـ‌کارآفرین" متمایل شده ‌است. الگوی "مخترع‌ـ‌کارآفرین" با افرادی مثل آلفرد نوبل (مخترع دینامیت)، گراهام ‌بل (مخترع تلفن) و توماس ادیسون (مخترع چراغ برق) و غیره مشخص می‌شود. الگوی "نوآورـ‌کارآفرین" نیز با افرادی مثل بیل گیتس (پدیدآورنده سیستم‌های عامل کامپیوتر) و گوردن مور (پدیدآورنده ریزپردازنده‌ها) مشخص می‌گردد. هر چند مخترعان هنوز هم بنگاه‌های کارآفرینی تکنولوژیک تأسیس می‌کنند، عمده‌ی تازه‌‌واردان به بازار را نوآوران کارآفرین تشکیل می‌دهند.
نویسنده: مهندس علیرضا بوشهری
منبع: اندیشکده صنعت و فناوری (آصف)



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی
بسیاری رویای کارآفرینی در سر دارند. از این گروه عظیم عده‌ای به رویایشان جامه عمل می‌پوشانند، از این عده بسیاری شکست می‌خورند و عده کمی موفق می‌شوند. حالا سوال اینست که چرا؟ آیا این عده اندک اینقدر شانس دارند که از همان ابتدا موفق هستند و دیگران آنقدر بدشانس هستند که از همان اول شکست می‌خورند؟پاسخ این است که اصلا این طور نیست. هیچ کارآفرینی از همان ابتدا موفق نیست و شاید همین گروه پولدار و موفق بیش از دیگران شکست خورده باشند. این دو گروه کارآفرین با هم تفاوت دارند ولی نه از نظر شانس و اقبال بلکه از لحاظ نگرش آنها به شکست و استفاده از شکست . در این جا از دو کارآفرین صحبت خواهیم کرد که نمونه‌ای از کارآفرین های موفقی هستند که از شکست‌هایشان، پله‌های نردبان موفقیت خود را ساخته‌اند .
 جورج و آنا کلارک زن و شوهری هستند که محصولی نوین ابداع کرده‌اند. آنها 10 سال تلاش کردند تا کسب و کارشان را به اوضاع درخشان کنونی رساندند. پس از 10 سال پرده‌‌های ضخیم مشکلات یکی یکی کنار رفتند و این زوج کارآفرین بارقه‌هایی از موفقیت را به چشم دیدند. کلارک‌ها یک جور نوشیدنی لذیذ و دوست داشتنی برای کودکان و خانواده‌هایشان تولید کرده‌اند. یک شیر که مثل نوشابه‌های گازدار است و طعم خواستنی آنها را دارد. در حال حاضر شرکت RPM یا شیر انرژی‌زا و نشاط‌آور بسیار مشهور و محبوب است و هزاران دانش‌آموز در سراسر ایالات متحده آمریکا طرفدار آن هستند .
جورج 72 ساله می‌گوید:«خیلی راحت بود که میدان را خالی کنیم اما من و همسرم این کار را بی‌هدف شروع نکرده بودیم و این نبود که صرفا برای این که کاری کرده باشیم، به این تولید دست بزنیم. واضح بود که گروهی هستند که خریدار کالای ما باشند و این یک فرصت بود و ما نمی‌خواستیم این فرصت را ازدست بدهیم.» و حالا داستان کارآفرینی این زن و شوهر سختکوش و با اراده :
کلارک‌ها در اواسط دهه 90 در شهر برلینگتون در ایالت ماساچوست زندگی می‌کردند و آرام و خوشحال روزگار می‌گذراندند. در همان دوران جورج به فکر این افتاد که یک نوشیدنی برای کودکان تولید کند که هم مغذی باشد وهم خاصیت‌های دلخواه کودکان را داشته باشد یعنی خوشمزه و گازدار باشد. جورج یک بیوشیمیدان بود و آنا یک پرستار بازنشسته. آنها به دانشگاه «کورنل» رفتند و کار و فرمولاسیون پروژه تازه را آغاز نمودند. نوشیدنی آنها با نام e-MOO در 1996 متولد شد .
شاید به نظرتان برسد که چنین نوشیدنی خوشمزه‌ای خیلی زود در بین مردم جا باز کرد و به سرعت به فروش رفت و جورج و آنا کلارک یک شبه پولدار شدند. اگر این طور فکر کنید اشتباه کرده‌اید. آنها نیم میلیون دلار خرج کردند تا این شیرگازدار و خوشمزه را به مردم شناساندند. کلارکه از این که تمامی پس‌اندازشان را خرج کنند ترسی نداشتند اما این مقدار کافی نبود و این کارآفرینان به سرمایه بیشتری احتیاج داشتند. به همین جهت جورج کلارک سعی کرد با شرکتی که بتواند هزینه این پروژه را تامین کند، شریک شود. او این شریک بالقوه را پیدا کرد و پس از مذاکره او را به یک تامین‌ کننده بالفعل تبدیل نمود. شرکت «آلبانزکریمری» که در ورمونت واقع شده است، تعهد کرد که سرمایه توسعه این پروژه و تبلیغات، بازاریابی، بسته‌بندی، پخش، فروش و دیگر کارهای لازم را تامین کند. این مدیران زیرک به ارزش و پتانسیل درآمدزایی e-MOO پی برده بودند .
اما کمی بعد جورج و آنا کلارک دریافتند که در همان ابتدای کارشان اشتباه کرده‌اند. آنها سرمایه زیادی را به کار انداخته بودند اما نتوانسته بودند از فروش محصولات آنقدر درآمد کسب کنند که جوابگوی این مخارج باشد . e-MOO بازار هدفش را پیدا کرده بود و رسانه‌ها نیز به قدر کافی به آن پرداخته بودند اما عرضه آنها پاسخگوی تفاضاها نبود. قدرت تولید و توزیع ناکافی بود و کمی بعد مردم علاقه‌شان را از دست دادند. روابط عمومی هم ضعیف بود و طرفداران e-MOO ناراضی شدند .
در پاییز سال 2003 شرکت مک فارمز توزیع e-MOO را برعهده گرفت و با تعداد زیادی از مدارس شهر نیویورک قرارداد بست تا این شیرگازدار را برای ناهار این مدارس تامین کند. طرف‌های این قرارداد تمامی مدارس نیویورک سیتی بودند که در حدودا 1/1 میلیون دانش‌آموز داشتند. ولی این پروژه نیز با شکست روبه‌رو شد. آنها در پاییز سال 2004 کارشان را آغاز نمودند اما موفق نشدند این مقدار شیر را تولید کنند و قرارداد پس از چند ماه فسخ شد. جورج می‌گوید: «یک کمدی اشتباهات بود.» ("کمدی اشتباهات" یکی از نمایشنامه‌های شکسپیراست که شخصیت‌ها مرتبا اشتباهاتی را مرتکب می‌شوند که روند داستان را تودرتو و پیچیده می‌کند. م )
آنا می‌گوید:«در واقع این هم یک فرصت بود. ما نتوانستیم e-MOO را به قدر کافی تولید کنیم. من و جورج غمگین و شرمسار بودیم .»
این زوج کارآفرین از آن کسانی نبودند که با یک ناکامی میدان را خالی کنند و جا بزنند. آنها عقیده داشتند که شکست تنها باید به یک چیز منتهی شود: پیروزی تصمیم بر آن شد که تمامی توان و سرمایه شرکت را بر تولید و بالا بردن ظرفیت آن متمرکز کنند و کنترل آن را به تمامی در دست گیرند. کلارک‌ها نمی‌خواستند اجازه دهند که اتفاق نیویورک سیتی دوباره تکرار شود. جورج عقیده دارد: «من و آنا فهمیدیم که اگر بخواهیم در کسب و کارمان موفق شویم، باید با تمام وجود سعی کنیم.» این کارآفرینان تصمیم گرفتند که به جای تولید در حجم اندک، سرمایه‌شان را برای ایجاد یک واحد تولیدی از خودشان به کار بیندازند .
این کار در ابتدا بسیار دشوار بود. کلارک‌ها مجبور شدند تمامی کارمندانشان که تعدادشان هم کم نبود اخراج کنند و فعالیت‌های خود را در شهر کوپرزتاون متوقف سازند. علاوه بر این دیگر برای e-MOO نیز تبلیغات و بازاریابی نکردند. این زوج می‌خواستند اول مطمئن شوند که می‌توانند بین عرضه و تقاضا تعادل برقرار کنند وسپس کالا را معرفی کنند . اگر این کار را نمی‌کردند، شکست نیویورک سیتی دوباره تکرار می‌شد. اما در حال حاضر آنا کلارک و جورج کلارک بسیار خوشحال‌تر هستند و به خودشان بیشتر اعتماد دارند. علاوه بر این می‌‌گویند که می‌توانند قدرتمندانه ظاهر شوند و حتی شکست نیویورک سیتی را جبران کنند. «وقتی که بتوانیم محصولاتمان را در مناطقی گوناگون و مدارس متعدد عرضه کنیم و نشان دهیم که ظرفیت تولید بالایی داریم، e-MOO به زودی فراگیر خواهید شد من و همسرم منتظر هستیم که پاییز سال 2007 هر چه زودتر فرا برسد تا دوباره به نیویورک سیتی باز گردیم و شکوفایی و محبوبیت فوق‌العاده e-MOO را شاهد باشیم .»
 
By:Sloan Brothers
مترجم: آذین صحابی
برگرفته از: روزنامه تفاهم

 




نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی
بسیاری از مردمی که تصمیم می‌گیرند کسب و کاری شخصی راه بیندازند به همان روش‌های قدیمی فکر می‌کنند و این روش‌ها به درد یک کارآفرین نمی‌خورد. اگر شما هم از این دسته افرادید، بدانید که اگر می‌خواهید کارآفرین موفقی باشید و کسب و کارتان دوام داشته باشد،‌ باید طرز فکری جدید داشته باشید و نگاهتان را به کسب و کار و پول درآوردن تغییر دهید :

- انتظار نداشته باشید که یک شبه پولدار شوید و سیلی از اسکناس به جیبتان بیاید. نباید مثل یک کارمند فکر کنید که در عرض یک ماه یا 25 روز پول می‌گیرد و نیازهایش را برآورده می‌کند. این انتظار وقتی که شما برای دیگری کار می‌کردید، معقول بود ولی بدانید که در این حالت جدید، هر بار که تنبلی کنید، از پول هم خبری نخواهد بود. اشخاصی که مثل یک کارآفرین واقعی فکر می‌کنند، می‌دانند که شروع یک کسب و کار فعالیتی است که در درازمدت جواب خواهد داد و حتی گاهی چند سال طول می‌کشد تا درآمد دلخواهشان را کسب کرده جایگاهی تثبیت شده پیدا کنند. یک کارآفرین واقعی عقیده دارد که : «ما هرچه بکاریم برداشت می‌کنیم ولی در هر فصل، محصول یکسانی برداشت نخواهیم کرد .
- فقط به امنیت شغلی و پولی فکر نکنید . اگر هنوز هم نگران این مسائل هستید باید جور دیگری فکر کنید. کارمندان تا حدی امنیت شغلی دارند چرا که اگر همراه با آن 5 یا 9 کارمند دیگر، به خوبی و با صداقت کار کنند، پایان ماه حقوق خواهند گرفت ولی فقط مشکل اینست که هر وقت کار نکنید دیگر پول نخواهید گرفت. روزی مریض می‌شوید و دیگر نمی‌توانید کار کنید یا کارخانه ورشکسته می‌شود و تمام کارمندان را اخراج می‌کند در اینجاست که دیگر هیچ درآمدی نخواهید داشت و این هم یکی از مشکلات کارمند بودن است. داشتن امنیت شغلی و ملی برای آنان که برای دیگری کار می‌کنند و از خود کسب و کاری ندارند مهم است. ولی یک کارآفرین واقعی تمام توان خود را بر این موضوع متمرکز نمی‌کند. او می‌داند که در چند ماه اول شاید اصلاً درآمدی نداشته باشد پس از امنیت مالی خبری نیست. اگر کارآفرینان در ابتدا بر این مشکل تمرکز کنند، باید همان ابتدا کارشان را تعطیل کنند. ولی کارآفرینان واقعی این‌طور نیستند. این گروه آینده را در نظر دارند و چند قدم جلوتر را می‌بینند. می‌دانند که بالاخره پول درمی‌آورند اما نه در چند ماه اول. اما هنگامی که کارها روی روال بیفتد و پیشرفت کند، سود خواهند کرد و حتی اگر خودشان هم کار نکنند، باز هم درآمد خواهند داشت. و این معنای واقعی امنیت شغلی است !
- استقلال مالی تنها با این که شما در ماه چقدر با کار کردن خودتان پول درمی‌آورید، سنجیده نمی‌شود. بلکه معیار دیگری هم هست که بر اساس میزان درآمدهای حاصل از اندکی کار کردن یا اصلاً کار نکردن، سنجیده می‌شود. این نوع درآمد را درآمدهای انفعالی می‌نامند که ثروتمندان جامعه چند دهه است که با آن آشنایند. کارآفرینان موفق جوری کار می‌کنند که با اندکی فعالیت برای مدتی طولانی پول درمی‌آورند یا یک بار دکمه شروع یک فرآیند درآمدزا را فشار می‌دهند و سپس بدون هیچ کاری تا ابد درآمد خواهند داشت. کار یک نویسنده یا خواننده هم به این شکل است. نویسنده کتابی می‌نویسد، بدین‌وسیله مشهور می‌شود و جریان پولی را که سالها ادامه خواهد داشت، شکل می‌دهد. عده‌ای دیگر این درآمد اساسی را از روش دیگری کسب می‌کنند. آنها خودشان کار نمی‌کنند بلکه عده‌ای دیگر را استخدام می‌کنند که این اشخاص برایشان پول خلق می‌کنند .
برای خلق این درآمدها باید چند کارمند برایتان کار کنند و این در مورد هر نوع کسب و کاری صدق می‌کند. چه سنتی باشد، چه بزرگ و چه کوچک باشد و اصلاً از طریق اینترنت انجام بگیرد. کارمندان برای تامین نیازهای مالی و داشتن امنیت شغلی و پولی کار می‌کنند و یک کارآفرین از فرآیندهای کارش استفاده می‌کند تا جریانی از درآمدهای انفعالی برای خودش خلق کند. به عبارتی می‌توان گفت که او یک ماشین پول‌سازیست. حتی اگر روزی دست از کار بکشد،‌ باز هم ورشکسته نمی‌شود چون دارایی و سرمایه‌اش پول خلق می‌کند نه کار کردن‌های او .
- افرادی که از همان ابتدا دنبال امنیت پولی هستند، از سرمایه‌گذاری در کسب و کار می‌ترسند چرا که نمی‌توانند به سادگی ریسک کنند. یک کارآفرین واقعی می‌داند که اگر بخواهد یک ماشین پول‌سازی درست کند،‌ باید ریسک کرده سرمایه‌گذاری کند، هیچ کسب و کاری بدون سرمایه‌گذاری رونق نمی‌گیرد و توسعه و پیشرفت در یک شغل در کوتاه مدت ممکن نیست و این که باید پول را وارد جریان کار کنی تا پول دربیاوری !
یک کارآفرین باید سرمایه‌گذاری کند، پول خرج کند، عرق بریزد و پس یک یا دو سال به نتیجه دلخواهش برسد. اما یک کارآفرین واقعی در این شرایط دست از کار نمی‌کشد و فرسوده و ناامید هم نمی‌شود. او در یک بازه زمانی کوتاه و محدود فکر نمی‌کند بلکه آینده و سال‌های آتی را در ذهنش ترسیم کرده می‌داند که به رونق رسیدن یک کار شخصی یک شبه ممکن نیست. او می‌داند که پس از تحمل این مشکلات و خطرها این پول خرج کردن‌ها به پول درآوردن منتهی می‌شود که جریان درآمدزایی انفعالی را نیز به همراه می‌آورد. جریان درآمدزایی به این شکل نیست که یک روز پول تولید کند و همان پول فردا از این جریان خارج شود. درآمدهای انفعالی زنجیره‌ای را شکل می‌دهند که به شکل تصاعدی افزایش می‌یابند و خلق یکی باعث به وجود آمدن دیگری می‌شود. این ماشین پول‌سازی ماهها و سال‌ها کار می‌کند و در نبود مهندس آن هم از کار نمی‌افتد. در اینجاست که می‌فهمید آن سرمایه‌گذاری‌ها و صرف زمان‌های طولانی ارزشمند و هدفدار بوده است .
و حالا وضع این کارآفرین را با یک کارمند مقایسه کنید. دومی سال‌ها از ترس این که کارش را از دست ندهد و چک ماهیانه‌اش را دریافت کند، سخت کار می‌کند و در روزهای بازنشستگی هم چیز زیادی عایدش نشده است وقتی هم که بمیرد دارایی از خود برجا نگذاشته است .
یک کارآفرین واقعی از سرمایه‌گذاری نمی‌ترسد، می‌داند که یک شبه پولدار نخواهد شد و مثل یک کارمند معمولی فکر نمی‌کند و چند ماه صبر می کند تا پول‌های خرج شده درآمد تولید کنند؛ باز هم تلاش می‌کند تا پس از چند سال ماشین‌ پول‌سازی درست کند که در غیاب او هم کارش را ادامه می‌دهد. درآمد این کارآفرین از کار کردن شخص او نیست بلکه سرمایه او تعدادی را به خدمت گرفته که فعالیت آنها، ماشین پول‌سازی را به راه می‌اندازد و پیش می‌برد .
By : Dinar P.Wiria
مترجم : آذین صحابی

برگرفته از روزنامه تفاهم



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی
كارآفرینی فرآیند یا مفهومی است كه در طی آن فرد كارآفرین با ایده‌های نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید، با بسیج منابع به ایجاد كسب و شركتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور رشد یابنده مبادرت می‌ورزد . این امر توام با پذیرش خطرات است ولی اغلب منجر به معرفی محصول یا ارائه خدمت به جامعه می‌شود. بنابراین «كارآفرینان» عوامل تغییر هستند كه گاهی موجب پیشرفتهای حیرت‌انگیز نیز شده‌اند .
انگیزه‌های مختلفی در كارآفرین شدن مؤثر می‌باشند كه از جمله آنها: نیاز به موفقیت، نیاز به كسب درآمد و ثروت، نیاز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نیازمندی به احساس مفید بودن و استقلال طلبی را می‌توان نام برد .
افراد از ویژگیهای شخصیتی خاص و گوناگونی برخوردار می‌باشند طبیعی است كه برخی از ویژگیهای كارآفرینان متمایز و برجسته از سایر افراد است به طور مثال داشتن خلاقیت و نوآوری، دارا بودن قدرت تحمل ابهام، داشتن اعتماد بنفس و عزت نفس، آینده نگر و عمل گرا بودن، و فرصت شناس بودن. شیوه های پرورش این ویژگیها متفاوت است.مطالعه و بررسی در زمینه اقدامات بعمل آمده در مورد موضوع كارآفرینی در كشورهای مختلف بیانگر آن است كه دانشگاهها در زمینه های آموزشی و پژوهشی پیشقدم بوده اند ولی فارغ التحصیلان بدون توجه و قصد بكارگیری آموخته ها و قدرت ابتكار خود در راستای شروع كار و ارائه محصول و خدمت در بازار كار، چندان موفق نبوده اند .
برای ترویج روحیه كارآفرینی از طریق ایجاد و حمایت از خلاقیتها توسط اساتید محترم، چند راهكار می تواند مفید واقع گردد :
* طرح سوالات و گاهی ایجاد محیط معما گونه در تدریس .
* آموزش نحوه تفكر علمی و چگونگی آزمون فرضیه ها .
* تشویق دانشجویان به مشاركت و ذهن انگیزی در تدریس .
* محترم شمردن سوالات اصیل .
* اجازه دادن برای برقراری ارتباط جهت گفتگو در مورد تجاربی كه كسب كرده اند .
* تشویق به احساس عزت نفس و اعتماد به نفس، و
* تشویق دانشجویان مقاطع تحصیلات تكمیلی به اخذ پایان نامه های مرتبط با مفاهیم كارآفرینی .
با توجه به اینكه یكی از پیامدهای مثبت كارآفرینی اشتغال مولد است طرح كاراد با هدف «ترویج و بهره‌مندی از پیامدهای مثبت» خود در بین دانشگاهیان و فارغ التحصیلان ارائه شده و بمورد اجرا گذاشته شده است .
2 - كارآفرینی چیست؟
در مورد تعریف كارآفرینی دیدگاه های مختلفی وجود دارد و درك كامل مفهوم و موضوع " كارآفرینی " نیازمند اطلاع از دیدگاه های بین رشته ای می باشد . كارآفرینی برحسب ماهیت خود و توجه محققان رشته های مختلف از نظر روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، صنعت و حتی تاریخی تعریف شده است .
واژه كارآفرینی از كلمه فرانسوی "Entrepreneurs" به معنای "متعهد شدن" نشات گرفته است كارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مكاتب اقتصادی از قرن 16 میلادی تا كنون به نحوی كارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خویش تشریح نموده اند .
كارآفرینی از مباحثی است كه در تمامی ابعاد توسعه اقتصادی و اجتماعی از حدود 20 سال به این طرف عملاً در دنیای تجارت و كسب و كار مطرح شده است]3[. از جمله تعاریف كارآفرینی می توان به موارد زیر اشاره نمود :
ژوزف شومپیتر( 1934) فرآیند كارآفرینی را " تخریب خلاق" می نامد به عبارت دیگر ویژگی تعیین كننده در كارآفرینی همانا انجام كارهای جدید و یا ابداع روشهای نوین در امور جاری است. روش نوین همان "تخریب خلاق" می باشد. از نظر وی نوآوری در هر یك از زمینه های ذیل كار آفرینی محسوب می شود ]1 [:
1 – ارائه كالای جدید .
2 – ارائه روش جدید در فرآیند تولید .
3 – گشایش بازاری جدید .
4 – یافتن منابع جدید .
5 – ایجاد هر گونه تشكیلات جدید در صنعت .
كارآفرینی كیفیتی است كه افراد را قادر می سازد یك فعالیت جدید را شروع كنند یا با قدرت و به طور ناباورانه فعالیت موجود را توسعه دهند .
كارآفرینی موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است. رشد و فراگیری این پدیده می تواند به تحول و دگرگونی اساسی در اقتصاد ملی منجر شود. كارافرینی فرآیندی است كه طی ان فرد كارآفرین با ارائه ایده و فكر جدید ایجاد كسب و كار با قبول مخاطره و تحمل ریسك، محصول و خدمت جدید را ارائه میكند .
اگرچه تعاریف گوناگونی از كارآفرینی ارائه شده است، لیكن بیشتر نویسندگان و صاحب نظران در مجموع كارآفرینی را " فرآیند شناسایی فرصتهای اقتصادی، ایجاد كسب و كار و شركتهای جدید، نوآور و رشد یابنده برای بهره برداری از فرصتهای شناسایی شده می دانند كه در نتیجه آن كالا ها و خدمات جدیدی عرضه می شود"]1 [.
3 – 1 - تعاریف كارآفرین
ریچارد كانتیلون1 (1730 ) اولین كسی بود كه این واژه را در علم اقتصاد ابداع نمود و آن را اینچنین تعریف نمود : كارآفرین فردی است كه ابزار تولید را به منظور تركیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می كند. كارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاع ندارد ]1 [.
جان باپتیست سی2 (1803) كار آفرین را فردی میداند كه مسوولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را بر عهده دارد ]1 [.
فرانك نایت3 (1921) كار آفرینان را كسانی میشناسد كه در شرایط عدم قطعیت4 به اتخاذ تصمیم می پردازند و پیامدهای كامل آن تصمیمات را نیز شخصاً می پذ یرند ]1 [.
طبق نظر كاسون5 (1982) كار آفرین فردی است كه تخصص وی "تصمیم گیری عقلایی و منطقی در مورد ایجاد هماهنگی در منابع كمیاب " میباشد. وی "داشتن توان داوری و قضاوت6" را عنصری مشترك در تمامی كار آفرینان تشخیص داده است ]1[. از دیدگاه كارلند7 (1984) كار آفرین فردی است كه شركتی را به منظور سود و رشد تاسیس مینماید و آنرا مدیریت كرده و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده میكند ]1 [.
همچنین به تعاریف زیر نیز می توان اشاره كرد: كارافرین كسی است كه توانایی آن را دارد تا فرصتهای كسب و كار را ببیند و آنها را ارزیابی كند، منابع لازم را جمع آوری و از آظها بهره برداری نماید، و سپس عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی نماید ]5 [.
كارآفرینان كسانی هستند كه با ایجاد محصولات وخدمات نوین مورد نسیاز مردم، درآمد خوبی كسب می كنند. معمولاً گمان می رود كه كارآفرینان در راه اندازی شركتها تبهر دارند در هر حال، آنها، از هیچ، كسب و كارجدید خلق می كنند. انها به رغم مخاطرات بسیار، پیشگام كارهای جدید می شوند

برگرفته از سایت:1soal


نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی
معمولا هنگامی که از کارآفرینی صحبت می‌شود تصور غالب آن است که برای کار‏آفرینی نیاز به سرمایه زیاد ویک مجموعه عظیم است ولی با ذکر یک مثال می خواهم بگویم که چنین نیست ویک فکر جدید هم می‌تواند باعث اشتغال تعدادی زیادی نیرو شود.یکی از محصولات موسسه ما تولید نوارهای آموزش زبان است که معمولا این نوارها به صورت دوره‌ای عرضه می‌شود..

 روال معمول برای عرضه این نوارها تاکنون تکثیر نوار، قرار دادن آن در قاب‌های نوار معمولی و چسباندن چند نوار به هم برای دوره کردن مجموعه بوده ست. ما از روی نمونه‌های خارجی نوارهای آموزش زبان جعبه جدیدی تولید نموده‌ایم که به صورت آلبومی که گنجایش 4 نوار را دارد می‌باشد این جعبه‌ها بااستقبال خوب مشتریان مواجه شد به طوری که فروش نوارهای آموزش ما چند برابر شد .
خوب شما تصور کنید که در تولید این جعبه‌ها چند نفر مشغول به کار هستند. از بخش‌های مختلف آن که در تولید جعبه سهیم هستند و به صورت پروژه‌ای و کارمزدی با موسسه ما کار می‌کنند حداقل برای 10 نفر اشتغال ایجاد شده یا اگر نگوییم ایجاد شده بهتر است بگوییم اشتغال آنها رونق گرفته است. و جالب این است که سود حاصل از این نوع فعالیت‌ها که باعث اشتغال گروه دیگری می‌شود نیز عموما بسیار با برکت است.

برگرفته از سایت:weblog.appliedbook.com



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:11 PM | نویسنده : قاسمعلی
افرادی که یک فرصت شغلی جدید در صنعت ایجاد می کنند کار آفرین هستند. آنها اغلب این کار را با ایجاد شرکتی تازه انجام می دهند. اما آنها همچنین فرصتهای جدید شغلی را با ورود یک محصول یا ایجاد یک بازار جدید بوجود می آورند. بنابراین که در کارخانجات بزرگ خطوط تولید تازه ای به راه می اندازند و یا با ایجاد بخش هایی تازه که قبلاً وجود نداشت باعث ایجاد بازاری جدید می شوند با این تعریف کارآفرین هستند. به بیان کلی تر کارآفرینان منابع را مدیریت می کنند تا چیز تازه ای بسازند اعم از شغل تازه یا کالا یا خدمت یا حتی بازار تازه

آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آنهایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیت هایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی کنند می یابند و همین ایده بهره برداری کردن از این موقعیت ها را در ذهن آنها شکل می دهد. آنها خودشان را بخوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می شوند. آنها به دقت پیش بینی می کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می شوند که بازارها را به راه بیندازند که دین کار را قبلاً کسی انجام نداده بود.
مردم اغلب فکر می کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازه ای ابداع می کنند مثل موتور جستجور یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می داده اند ایجاد می کنند.
کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می کنند و با آرامی با اصلاحات دیگر خود را مطرح می سازند. سپس آنها به سرعت آنچه انجام می دهند را متعادل می سازند و این فرایند را بارها تکرار می کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند این بستنی ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولید کنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد.
Jack Burton کار آفرین دیگری است که از Vermont شروع کرد. او با بهبود طراحی کالایی که اولین بار در 14 سالگی با آن آشنا شده بود توانست به موفقیت دست یابد با گذشت مدت کمی ا ز فارغ التحصیلی از نیویورک نقل مکان کرد و تخته اسکی های Burton را درست کرد. او می گوید � بسیاری از مردم فکر می کنند من تخته اسکی جدیدی اختراع کرده ام در حالی که این درست نمی باشد�
طرح اولیه تخته اسکی ها بوسیله شرکت Brun swick ساخته شد در حالی که این شرکت هیچ گاه پیشرفتی در تخته اسکی های ساخته شده ایجاد نکرد. فلسفه Burton بهبود آنچه جا دارد بر اساس نیازهای واقعی مشتریان بود. Burton این مساله را به همگان یاد داد که: اگر محصولات اصلی برای مردم کسالت آور باشد آنها حاضرند با پرداخت پول بیشتر کالای با کیفیت تری بخرند.

- تاثیر محیط بر فعالیت های کارآفرینانه:
طی ده سال اخیر کارآفرینان میلیونها فرصت شغلی تازه در جهان ایجاد کرده اند. از هر شش دانشجوی رشته مشاغل یک نفر می گوید هدف شخصی اش تاسیس یک شرکت اختصاصی است و کارشناسان پیش بینی می کنند در آینده سازمانهای بسیاری متولد شوند. به ویژه افزایش فعالیتهای جسورانه (venture creation ) در بین زنان، مهاجران و اعضای گروههای کوچک و رده پایین پیش بینی می شود. سهم شغل های ایجاد شده بوسیله زنان کارآفرین از 24% در سال 1975 به 40% در سال 2000 افزایش یافته است.
آیا این رشد بیانگر جهش ناگهانی در تولد کارآفرینان است؟
پاسخ منفی است چون سرعت کارآفرینی با شرایط محیط کم یا زیاد می شود. در ایالات متحده سرعت فعالیتهای کارآفرینان در دهه 1920 افزایش یافت و پس از آن در دهه 1930 کاهش یافت و پس از آن و بعد از جنگ جهانی دوم افزایش و پس از آن کاهش چشمگیری از سال 1950 تا 1980 داشت دهه اخیر دوره دیگری از رشد کارآفرینی به علت اختراعات انجام گرفته در تراشه ها، کامپیوترها و وسایل ارتباط جمعی راه دور و تکنولوژی ارتباطات می باشد.
کاهش سرعت سودها و افزایش سرعت مهاجرت ها ب افزایش سرعت فعالیت های کارآفرینانه می انجامد هرچه افراد بیشتری تبدیل به کارآفرینان موفق می شوند ایجاد ساختارهای اجتماعی بهتر دیگران را مجبور می کند تا کارآفرین باشند. همچنین فاکتورهای سیاسی و اقتصادی نقش مهمی ایفا می کنند. به منظور ایجاد تحریک و انگیزه برای انجام کارآفرینی بسیاری از کشورهای آسیایی و اروپایی تسهیلات ویژه ای مهیا کرده اند و مالیات هایشان را کاهش داده اند.
هدف دولتها از این سیاست حصول اطمینان در این زمینه است که کشورشان از جهش کارآفرینانه ای که دست یابی به تکنولوژی های جدید آنرا ممکن می سازد عقب نمانند.
به سازمانهایی که کارآفرینان را حمایت می کنند incubator organization گویند. آنها به مشاغل جدید یا کسانی که می خواهند شغل ایجاد کنند به اصطلاح فضا .. می دهند.
یک شرکت حمایت کننده کار آفرینان می تواند یک روز کامل را سپری کند بدون اینکه نیازی به خرید تلفن یا اجاره دستگاه فتوکپی یا استخدام کارمند داشته باشند. حامیانی که هیچ نفعی برای کارآفرینان نمی توانند به همراه داشته باشند این خدمات را رایگان به کارآفرینان می دهند اما اغلب کارآفرینان بخشی از سود خود را با شرکت حمایت کننده که به موفقیت آنها کمک کرده تقسیم می کنند. در شهر نیویورک کارخانه های سرمایه گذاری روی فعالیتهای جسورانه فضای حمایت کننده را برای کارآفرینان ایجاد می کنند تا سرمایه گذاری آنها را پرورش دهند.
برخی سرمایه گذاران این زمینه معتقدند سازمانهای حمایت کننده راههای بدون خطر برای شروع فعالیت کارآفرینانه هستند. که بوسیله آنها می توان دید که آیا این کار در ابتدا توسعه می یابد و پس از آن تصمیمات بهتری در مورد سرمایه گذاری روی این کار گرفته شود. صاحبان مشاغل کوچک؛
برخی از مردم به اشتباه واژه کارآفرین را در معنی صاحب مشاغل کوچک به کار می برند. در ایالت متحده مشاغل کوچک به کارخانه هایی که کمتر از 500 کارمند دارند گفته می شود بنابراین واژه صاحب مشاغل کوچک به شخصی که صاحب حق مالکیت کارخانه با زیر 500 کارگر است گفته می شود.
اداره مشاغل کوچک (SBA ) (small business administration ) یک نهاد دولتی است که مسئول حمایت از فعالیتهای مشاغل کوچک است. این نهاد منابع سودمند زیادی برای کسانی که چنین مشاغلی را ایجاد کرده و آنرا به خوبی مدیریت می کنند ارائه می دهد. بر اساس آمارهای سازمان SAB در سال 2000 در آمریکا 24 میلیون شغل کوچک وجود داشته که این تعداد 40% کارخانه های آمریکا و 75% تمام مشاغل جدید ایجاد شده است.
بسیاری از کارآفرینان برای مدت کوتاهی صاحبان مشاغل کوچک هستند. اما تمام صاحبان مشاغل کوچک کارآفرین نخواهند شد به عبارت دیگر همه صاحبان مشاغل کوچک وارد یک فعالیت شغلی جدید نمی شوند. افراد با خرید کارخانه ها صاحب مشاغل کوچک می شوند اما بسیاری از این صاحبان مشاغل تمایل دارند مشاغل خود را کوچک نگه دارند و آنطور که کارآفرینان عمل می کنند شغلشان را توسعه ندهند. این طبیعی است که اعتقاد داشته باشید کارکردن برای خودتان ممکن است بهتر از کارکردن برای دیگران باشد اما حتی اگر شما صاحب شغل نباشید کارکردن در یک کارخانه کوچک متفاوت از کار کردن برای یک کارخانه بزرگ است. یک اختلاف بزرگ در میزان رضایت است. در رأی گیری اخیر انجام شده، کارخاه هایی با کمتر از 50 کارمند دارای کارمندان راضی تری هستند. مشاغل کوچک ضررهایی شامل حقوق کم و امکانات پزشکی و بیمه ای کم یا صفر دارند. اما برای اکثر افراد این زیان ها با رضایت ناشی از فضای خوب کاری خنثی می شود. در مشاغل کوچک از افراد انتظار می رود تمام مهارت های خود را به نمایش بگذارند. آنها به راحتی می توانند ببینند چگونه کارشان روی تبلیغات شرکت اثر میگذارد و یا چگونه عمل آنها روی سود آوری شرکت موثر است.

مشاغل فامیلی؛
مردم اغلب فکر می کنند مشاغل کوچک، مشاغلی فامیلی هستند ولی در واقع مشاغل فامیلی می توانند کوچک یا بزرگ باشند ممکن است شغل فامیلی در اثر فعالیت کارآفرینانه به سرعت رشد کند یا اینکه رشد کندی داشته باشد.
برای دولت تعریضی برای مشاغل فامیلی وجود ندارد ولی اغلب این عنوان برای توضیح دادن شغلی که صاحب و مدیریت آن در دست افرادی است که با یکدیگر رابطه فامیلی دارند به کار می رود. اغلب این مشاغل مسیر اولیه خود را تغییر می دهند. یک نمونه آن کارخانه Kohler ، 125 سال پیش به عنوان مخترع وانهای حمام به سبک مدرن شناخته شد پس از آن کارخانه ساده او تبدیل به کارخانه ای با محصولات متنوع از جمله مبلمان، موتورهای کوچک و زمین های گلف می باشد. و هنوز هم بوسیله یک فامیل کنترل می شود و بسیاری از افرادی که با هم رابطه فامیلی دارند استخدام می کنند.
همانطور که در آینده خواهیم گفت فشارهای توسعه یک شغل می تواند یک استرس بزرگ برای کارآفرینان و افرادی که با ریا برای آنها کار می کنند ایجاد کنند. بویژه گره های کور در اینجا افزایش می یابند برخی مشاغل فامیلی با واگذار کردن مدیریت شروع کارشان به افراد با مهارت به این فشارها غلبه می کنند. فامیلی های دیگر به دنبال راههایی هستند که رشد شغلشان را همراه با کنترل مالکیت و مدیریت نگه دارند.

منبع: مهندسی ساخت  و تولید ایران



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 22 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >