تاريخ : چهارشنبه 9 فروردین 1391  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی

بیشتر اساتید دانشگاه‌ها، چه در جایگاه یک استاد و چه در جایگاه یک ولی، به دنبال پاسخی برای پرسش‌های جوانانی هستند که نگران اشتغال هستند و از آنها می‌پرسند چگونه شغل پیدا کنیم؟

آیا هنوز هیچ استادی در پاسخ گفته است که بیایید به جای پرسش این که شغلی پیدا کنیم (Job searching)؟ چگونه شغلی ایجاد کنیم (Job creating)؟ یکی از مهم‌ترین مشکلات فرا روی جوامع در حال توسعه و حتی کشورهای توسعه نیافته، مشکل اشتغال است. به عبارتی می‌توان گفت این مشکل جهانی است.

اقتصاددانان، روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و دانشمندان مدیریت با اتفاق نظر راه حلی ارائه کرده‌اند که از این چهار رشته تأثیر می‌پذیرد و آن راه حل "کارآفرینی" (Entrepreneurship) نامیده‌اند.

شخص کارآفرین (Entrepreneurship) کسی است که برای تحقق ایده‌هایش عوامل مورد نیاز مثل نیروی انسانی، تجهیزات، مواد اولیه و سرمایه را فراهم می‌آورد و با استفاده از توان تصمیم‌گیری (Decision making ability)، مهارت‌ها و استعدادهای فردی دست به عمل می‌زند و با برنامه‌ریزی و سازماندهی (organizing) کسب و کار را، راه‌اندازی و مدیریت می‌کند و متعهد می‌شود (under takes) که مخاطره‌های آن فعالیت را تقبل کند. کارآفرین فردی است، استقلال‌طلب (independent) که با اعتماد به نفس (self- confidence) بالای خود و به کارگیری دانش فنی (Technical know Leda) دست به ریسک (Risk) می‌زند و همواره سعی می‌کند به روز (up to date) باشد و برای رهایی از فسیل شدن و سکون، اقدام به نوآوری (innovation) و ابتکار (initiative) می‌کند. او به طور ذاتی، پویا (Dynamic) خوش‌بین (Optimist) و انعطاف‌پذیر (Flexible) می‌باشد. کارآفرین شکارچی فرصت‌هاست. (seeks opportunity) از هر فرصتی بهره می‌جوید تا به آن چه که از پیش به عنوان هدف (Goal) برای خود تعیین کرده است دست یابد و برای دستیابی به اهداف خود از تمام انرژی، توان، تلاش و وقت خود به بهترین نحو استفاده می‌کند.

اقتصاددانان (Economists) اولین گروهی بودند که در زمینه‌ی کارآفرینی اظهار نظر کردند و کارآفرینی را موتور محرک توسعه‌ی اقتصادی نامیدند. سپس روانشناسان (Psychologists) به بررسی ویژگی‌های شخصیتی کارآفرینان پرداختند و در این میان جامعه‌شناسان (Socialogists) کارآفرینی را به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی مورد بررسی قرار دادند و پس از آن اداره‌ی مربوط به کسب و کارهای کارآفرینانه توسط دانشمندان مدیریت (Management) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت تا به آن، جهت داده شود. تأثیرپذیری کارآفرینی از این چهار رشته، باعث شده تا Entrepreneurship به عنوان یک رشته‌ی علمی میان رشته‌ای که مزایای هر چهار رشته را دارا می‌باشد، توجه اهل علم را به خود جذب کند. این ویژگی خاص برای این رشته باعث شده تا بسیاری از کشورها به بحث کارآفرینی توجه ویژه کنند. طوری که در بسیاری از کشورها شاهد ارائه‌ی این رشته به عنوان یک گرایش و رشته‌ی تحصیلی دانشگاهی می‌باشیم و پرداختن به این موضوع مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و اشتغال را تا حدی برطرف کرده است. برای مثال امروز شاهد آن هستیم که کشور مالزی اقدام به تأسیس وزارت کارآفرینی و جوانان کرده است. هندوستان در بسیاری از دانشگاه‌های خود در مقاطع مختلف، متخصص کارآفرینی پرورش می‌دهد. کشور چین کارآفرینی را به صورت Practical در سطح جامعه و حتی خانواده‌ها آموزش می‌دهد تا بتواند جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر را به سمت خوداشتغالی سوق دهد و در کشور آمریکا کارآفرینی از قبل از دبستان آموزش داده می‌شود و با اعتقاد بر این که آن‌چه که در دوران کودکی آموخته می‌شود، بالاخره روزی به کار گرفته خواهد شد و نیز تأثیر آموزش در دوران کودکی عمیق‌تر است، این فعالیت را بطور گسترده آغاز کرده‌اند. ما نیز حرکتی در زمینه‌ی کارآفرینی را از سال 1379 آغاز کرده‌ایم، (کاراد)، «طرح توسعه‌ی کارآفرینی در دانشگاه‌ها» در تعدادی از دانشگاه‌ها آغاز شده است ولی باید اذعان کرد که حرکت بسیار کند بوده است و هنوز در مرحله‌ی معرفی هستیم.

در طول تاریخ، شاهد بوده‌ایم که هر تحولی که از دانشگاه آغاز شده است توانسته اثرگذار و کارآمد باشد. هر زمانی که اساتید هدف‌گذاری (Goal setting) را انجام داده‌اند و دانشجویان را به سمت آن هدف سوق داده‌اند، دستیابی به آن هدف زودتر رخ داده و ماندن در آن قله پایدارتر بوده است. اکنون این نیاز احساس می‌شود که اساتید وارد عرصه‌ی کارآفرینی شوند و در عصری که شاهد عصر کارآفرینی خوانده شود، جوانان را ترغیب کنند تا به سمت ایجاد شغل (Job creating) بروند و آنان را قانع کنند که دوران به دنبال شغل (Job searching) گشتن و زمان به استخدام درآمدن گذشته است. باید به جای حقوق‌بگیر بودن سعی کرد حقوق پرداخت کرد. امروزه عصر غزال‌های تیزپاست. عصر شرکت‌های خصوصی کوچک که می‌توانند اقتصاد، صنعت، فرهنگ و حتی سیاست را تحت‌الشعاع قرار دهند. زمان آن رسیده است که برای خودمان کار کنیم چون مادامی که برای دیگران کارکنیم نه به (satisfaction) می‌رسیم و نه به wealth.

باید باور کنیم که می‌توانیم بهتر عمل کنیم. باید ایده‌ها و نظرات را پرورش دهیم، آنها میوه‌های فکر هستند، باید از همه‌ی آنها مراقبت کنیم تا تعداد کمی از آنها و شاید یکی از آنها به بار بنشیند، باید به توان خود ایمان داشته باشیم، چون در سایه‌ی ایمان و باور قوی می‌توان بهترین راه حل را پیدا کرد. چون ایمان نیروهای خلاق را آزاد می‌کند. حرکت به سوی تفکر خلاقانه باید سرلوحه امور قرار بگیرد و بدانیم که به تعداد اندیشه‌های خلاق راه‌های بی‌شماری می‌توان یافت که هر یک می‌تواند بهترین باشد. به جوانان بیاموزیم که «تخریب خلاق» به کار ببندند، فرضیات متداول را مرور کنند، تجزیه و تحلیل کنند و آنهایی را که مفید نیستند کنار بگذارند و برعکس فکر کنند، گاهی هم از قواعد پیروی نکنند تا بتوانند به سمت نوآوری و خلاقیت گام بردارند. دانشگاه و اساتید در نهادینه کردن چنین فرهنگی و چنین طرز تفکری نقش اساسی را ایفا می‌کنند، مشروط بر آنکه این فرهنگ و این گونه فکر کردن از سوی آنان پذیرفته شود و آنان مهر تأیید بر آن بزنند. بدون شک این قشر نخبه و تحصیلکرده به آسانی و بدون دلیل کافی و منطقی نه چیزی را می‌پذیرند و نه تأیید می‌کنند، پس معرفی و ترویج Entrepreneurship به این طبقه باید با ظرافت، دقت، حوصله، دلیل، منطق و به زبان خودشان که همان زبان علم است، صورت پذیرد، در غیر این صورت ره به خطا رفته‌ایم. این تحول عظیم باید مبنای علمی داشته باشد و متولی آن باید صاحبان علم باشند. جمعیت کثیر دانشجو در کشور ما می‌توانند، با جهت‌دهی اساتید، جامعه را متحول کنند، تحولی که می‌تواند کشور ما را از بسیاری بحران‌ها نجات دهد و افراد جامعه را به سوی رفاه، آسایش و لذت بردن از زندگی هدایت کند.

در این راستا دانشگاه‌ها در سه حوزه‌ی مهم در مورد موضوع کارآفرینی فعالیت می‌کنند.

1- آموزش کارآفرینانه (Entrepreneurial Education)

2- فعالیتهای ترویجی (outreach) با استفاده از کارآفرینان

3- تحقیقات کارآفرینانه (Entrepreneurial Researches)

در بحث آموزش، چهار برنامه برای دستیابی به اهداف پیشنهاد می‌گردد:

برنامه‌ی اول: آگاه‌سازی و جهت‌گیری به سوی کارآفرینی به منظور بالا بردن سطح آگاهی، درک و بینش جامعه نسبت به واژه‌ی کارآفرینی و طرز تفکر کارآفرینانه.

برنامه‌ی دوم: آموزش و ترغیب برای تأسیس شرکت‌ها، خوداشتغالی، ایجاد شغل به منظور ایجاد انگیزه در افراد برای شناخت و پرورش توانایی‌های بالقوه‌ی خود.

برنامه‌ی سوم: تلاش و آموزش به کارآفرینان برای رشد صعودی و تداوم فعالیت و حفظ کسب و کار به منظور بهبود فعالیت‌های اقتصادی و کسب‌وکار کوچک.

برنامه‌ی چهارم: توسعه‌ی آموزش کارآفرینی به منظور ارائه‌ی روش‌های نوین آموزشی بر مبنای فرمول و منطق و به دنبال آن تربیت مربیان توانمند برای تدریس این موضوع که امروزه کارآفرینی یکی از مواردی است که به توجه فراوان و جدی نیاز دارد. آموزش کارآفرینی در جوامع مختلف با اهداف خاصی انجام می‌شود که به طور خلاصه عبارتند از:

1. کسب دانش مربوط به کارآفرینی

2. شناسایی و تحریک استعداد و مهارت‌های کارآفرینانه

3. ایجاد همدلی و حمایت برای جنبه‌های منحصر به فرد کارآفرینی

4. القای مخاطره‌پذیری با استفاده از فنون تحلیلی

5. کسب مهارت در استفاده از فنون تحلیل فرصت‌های اقتصادی و ترکیب برنامه‌های عملیاتی.

البته نباید از نقش دولت نیز در توسعه‌ی کارآفرینی غافل شد، زیرا دولت در این زمینه نقشی بسیار اساسی را ایفا می‌کند که پرداختن به آن از حوصله‌ی این مقاله خارج است، ولی نظر شخصی نویسنده‌ی مقاله این است که دانشگاه می‌تواند حتی دولت را هم تحت تأثیر قراردهد، چرا که دولت‌مردان نیز از دانشگاه‌ها بیرون آمده‌اند و همه در برابر علم و منطق تسلیم خواهند شد.

در حوزه‌ی فعالیت‌های ترویجی باید با استفاده از کارآفرینان و با ارائه‌ی الگوهای ملموس به جامعه، نسبت به گسترش کارآفرینی در تمامی سطوح تلاش کرد. برای موفقیت در این حوزه، شناسایی کارآفرینان، مطالعه‌ی زندگی آنان و معرفی آنان به دیگران می‌تواند از جمله فعالیت‌های مثمر ثمر باشد. در حوزه‌ی تحقیقات کارآفرینانه لازم است هر گونه تحقیق، مبنای علمی و دانشگاهی داشته باشد. در این حوزه باید تجربیات و تحقیقات انجام شده در کشورهایی که در این زمینه موفق عمل کرده‌اند و هدف‌مند کردن تحقیقات و برنامه‌ریزی برای دست‌یابی به اهداف مشخص شده، با در نظر گرفتن زمان، بودجه و نیروی انسانی متخصص و موارد دیگری که برای یک تحقیق در نظر گرفته می‌شوند، به کار گرفته شوند.

دکتر علی شاه‌حسینی

کارآفرین و مدرس کارآفرینی



نظرات 0