بهتدریج که به ژرفای عصر اطلاعات و دانایی نزدیک میشویم و مشاغل سنتی از بین میروند، ما برای اینکه بتوانیم جای مناسبی در بازار کار بیابیم و در «اقتصادهای ابرانسانی» بهرهور باشیم، باید به سوی مهارتهایی برویم که قابل ماشینیشدن نباشند. در بسیاری از موارد، افراد به دنبال شغلهای موجود نخواهند رفت، بلکه آنها را با تعریف مسئلههایی که با مهارتهای ابرانسانیشان قابل حل باشد، ابداع خواهند کرد؛ مهارتهایی مانند اکتشاف، خلاقیت و تاثیرگذاری .
سه حوزهکلیدی برای طراحی ابرشغلهای آینده (HYPER JOBS) عبارتند از: انرژی، دستکاری مواد و احیای انسان .
در حوزه انرژی، بویژه ترویج اقتصاد بدون نفت و کسبوکار انرژیهای جایگزین میتواند دستمایه طراحی ابرشغلها باشد. به برکت پیشرفت علم و فناوری، هیچیک از صنایع آینده از دستکاری مواد در امان نخواهند بود و این نیز به نوبه خود یعنی انبوهی از فرصتها برای طراحی ابرشغلها. گذشته از همه اینها، ما انسانیم و باید از کار و زندگی لذت ببریم و بنابراین، شادابی روانی یا بهبود آن نیز حوزه وسیعی است که در آینده میزبان ابرشغلهای جدید خواهد بود. این ابرشغلها، افزایش شادابی روانی و حیات روحانی انسانها را نشانه خواهند گرفت و به انسانها کمک خواهند کرد تا توانمندیهای ابرانسانیشان را تقویت کنند .
نوشتاری که پیش رو دارید، میکوشد با تبیین ویژگیهای ابرشغلها و حوزههای اصلی ظهور آنها، چهار اصل کلیدی طراحی ابرشغلها را نیز برملا کند .
روزگار مشاغل سنتی سپری شده است. اما گونههای بسیار جدیدتر و بهتری از شغلها در شرف پیدایش هستند: ابرشغلها .
«ابرشغلها» به گونههای کاملاً جدیدی از کار اطلاق میشود. این شغلها، مهارتها و تواناییهای منحصربهفرد و غیر قابل ماشینیشدن انسان را تقویت می کنند، و پیشران جامعه جهانی در حال ظهور به شمار میآیند. فناوری به خودی خود، «قاتل» مشاغل است. منظور اصلی از بهکارگیری ابزارها، ماشینها و سامانهها این است که کارها سادهتر، سریعتر و بهتر از آنچه که انسان بدون ابزار میتواند، انجام شوند. کارکنان یقهسفید (آنهایی که در دفاتر مرکزی ادارهها و شرکتها کار میکنند) ممکن است خیلی نگران نباشند، اما مشاغل خدماتی آنها ـ که اتفاقاً نیازهای فنی و فکری پیچیدهای دارند ـ در معرض حملات تازهی فناوری قرار گرفتهاند .
ما هرروز نشانههای جدیدی مبنی بر نابودی مشاغل خدماتی در سازمانها و شرکتها دریافت میکنیم. منشیهای پاسخگوی تلفن با سامانههای تشخیص صدا و پاسخ، بلیتفروشان فرودگاهها با کیوسکهای صدور بلیت، و وظایف مدیران میانی با نرمافزارهایی جایگزین میشوند که روز به روز پیچیدهتر میشوند .
فکریترین و فنیترین شغلها نیز در فهرست قربانیان قرار دارند. بهعنوان نمونه، شغلهایی چون تدریس در دانشگاه و طراحی نرمافزار را در نظر بگیرید که از شغلهای خوب و باکلاس دنیای امروز به شمار میآیند. دانشگاههای مفلس، هزینه بهکارگیری استادان را با استفاده از استادیارها و برنامههای آموزش از راه دوری که کارآیی علمی مدرسان را افزایش میدهند، پایین میآورند. به زودی سامانههای آموزشی تمامرایانهای، در بعضی از حوزهها از راه میرسند .
« کارکنان دانشی» همچون طراحان نرمافزار نیز با انقراض به وسیله ماشینها روبهرو هستند. طراحی نرمافزار احتمالاً بیش از سایر مشاغل فنی قابلیت خودکارشدن دارد. ابزارهای برنامهنویسی، پیوسته بهگونهای ساخته میشوند که بهرهوری برنامهنویسان را بالا ببرند. در مقایسه با گذشته، امروزه افراد کمتری برای نوشتن یک برنامه نرمافزاری معین لازم است .
روندهای اجتماعی نیز روی درآمد بالقوه طراحان نرمافزار تاثیر میگذارند . بهعنوان مثال، «جنبش منبع باز» که روز به روز محبوبتر میشود، هماکنون پیشتازی مایکروسافت را در طراحی سیستمهای عامل و نرمافزارهای تجاری، مانند واژهپرداز، هدف قرارداده است. این شرایط برای مردم، بسیار عالی است، اما برنامهنویسان منبع باز اغلب برای کارهایی که انجام میدهند مزدی دریافت نمیکنند. آنها بدون دریافت دستمزد، روی برنامههای منبع باز کار میکنند، چون شغل اصلیشان چیز دیگری است. سوال اینجاست که اگر جنبش منبع باز با همین شتاب جلو برود و شرکتهایی مثل مایکروسافت را هم درنوردد، چه آیندهای در انتظار شرکتهای نرمافزاری خواهد بود؟
فرقی نمیکند در چه سطحی از آموزش و قدرت فکری باشیم ... یقه سفیدها، آنطور که ما میشناسیم و در ادارات و شرکتها میبینیم، به گونههای در حال انقراض پیوستهاند _
مشاغل ابرانسانی، قاعدهشکنی خواهند کرد. در آینده، افرادی که در این مشاغل قرار میگیرند، تا جایی که بتوانند از نیروها و ظرفیت ماشینها استفاده خواهند کرد تا بتوانند شایستگیهای غیر قابل ماشینیشدن خود را تقویت کنند و تنها به کارهایی بپردازند که ماشینها در آن حرفی برای گفتن ندارند .
ویژگیهای ابرشغلهای جدید
ویژگی اصلی و حیاتی یک ابرشغل این است که باید به وسیله موجودی انجام شود که زنده است و زنده عمل میکند؛ کسی که دارای شعور است و نسبت به این شعور خودآگاهی دارد .
اگر مانند یک روبات عمل کنی، ریسک جایگزین شدن با آن را پذیرفتهای .
دو گروه شغل را در نظر بگیرید: جراح و پرستار. در حال حاضر روباتی به اسم پِنهلوپه وجود دارد که در مواقع اضطرار میتواند جای پرستار کمکی را بگیرد. این دستگاه در سال 2005 در یکی از بیمارستانهای نیویورک با موفقیت آزمایش شد. با توجه به اینکه بیمار، بیهوش است و تیم جراحی درخواستهای کاملاً مشخصی دارد، شغل پرستار کمکی هشیاری چندانی نمیخواهد. پنهلوپه براحتی میتواند بدون هیچگونه هوشیاری از عهده وظایف پرستار کمکی برآید .
کارهای جراح نیز هشیاری زیادی نمیخواهد. یک جراحی ساده را در نظر بگیرید که پیشامدهای نامطلوبی که ممکن است حین آن به وجود آیند، از قبل شناخته شدهاند. روباتها متداولترین جراحان آینده خواهند بود و ما از امروز نشانههای آن را میبینیم .
ابرشغلهای نوظهور، چندان بر مهارتهای ماشینی مثل تندشماری یا تصمیمگیری قانونمند اتکا نخواهند داشت. بهعکس، بر مهارتهایی متکی خواهند بود که ورای فناوریهای دیجیتال امروز و شاید فردا هستند .
ابرشغلها بر پایهی پنج «مهارت زنده» کلیدی و سه مهارت کمکی شکل میگیرند. مهارتهای زنده عبارتند از :
1. اکتشاف : به معنای پیداکردن «چرایی»های علم، زندگی و کسبوکار .
2. خلاقیت : یعنی شکلدادن به چیزی نو در ذهن .
3. پیادهسازی : یعنی چیدن میوههای خلاقیت در دنیای واقعی؛ یعنی توانایی اجرای یک طرح یا نقشه .
4. تاثیرگذاری : به معنای تعامل با دیگران در جهت الهامبخشی، جهتدهی، و توانمندسازی آنان؛ آنچه که در حد عالی آن از یک رهبر انتظار میرود .
5. فعالیتهای بدنی : یعنی تعامل هشیارانه با ابزارها یا بدن .
مهارتهای کمکی که پشتیبان مهارتهای کلیدی بهشمار میآیند، عبارتند از :
1. مهارتهای ذهنی پایه : مثل ادراک، طبقهبندی و ابراز احساسات .
2. تفکر نمادین و تفسیر : شامل زبان، ریاضیات و بکارگیری نشانههای علمی .
3. مسئولیتپذیری : شامل هشیاری جهانی، اخلاق و شعور مذهبی .
موفقیت شغلی در هزاره جدید به این بستگی خواهد داشت که افراد، زمینههای یادگیری خود را از جاهایی که فناوری الکترونیک و دیجیتال بهتر از پس آنها بر میآیند، به زمینههایی انتقال دهند که انسان خودآگاه در آنها قویتر است .
صاحبان ابرشغلها بیشتر وقتشان را به احضار ارواح خواهند پرداخت_ کاری که در گذشته صرفاً برای افراد غیرمتعارفی مثل لئوناردو داوینچی و بنجامین فرانکلین به عنوان «کار» شناخته میشد. آنها بیشتر و عمیقتر از دیگران «آری_»های اکتشاف، «چرا نه؟»های خلاقیت، و «یافتم_... یافتم_»های ارشمیدسی را در ماجراهای بیباکانه تجربه خواهند کرد. افرادی که به ابرشغلها رو میآورند، بیشتر و عمیقتر از دیگران با مردم ارتباط میگیرند و در هدفهای مشترکِ بهتر و جامعتری مشارکت میجویند .
تغییر در شکل و ماهیت کار
مفهوم «شغل» به معنای سنتی آن مرده است. مردم عادت کرده بودند برای خود «شغلی » داشته باشند؛ اما حالا به دلایل مختلف میخواهند همزمان دو یا سه شغل داشته باشند. مردم عادت داشتند برای دیگران کار کنند و حالا بیشتر و بیشتر میخواهند برای خودشان کار کنند و فروشنده کالاها یا خدمات خودشان باشند . مردم عادت داشتند به عنوان «کارمند» برای رسیدن به هدفهایی تلاش کنند که « کارفرماها» تنظیم کرده بودند؛ حالا بیشتر و بیشتر میخواهند خودشان هدفهایی را تعیین کنند و یا در هدفهای مشترکی سهیم شوند. نسل جدید به شدت روی مهارتهای ابرانسانی تکیه میکند .
در حالی که شرکتهای بزرگ همچنان خالق شغلهای جدیدی ـ بر پایهی مهارتهای ابرانسانی ـ خواهند بود، دیگر مانند گذشته، استخدام فلّهای نخواهند داشت . در قرن بیست و یکم، بیشتر افراد باید بیرون از چتر ایمن سازمانها و شرکتهای بزرگ، به دنبال راهی برای امرار معاش باشند .
ابرشغلها چه خواهند بود؟
شما چه دانشجو باشید، چه کارمند و یا صاحب کسبوکار، کافی است اندکی آیندهاندیش باشید تا با انبوهی از پرسشهای حیاتی در مورد شغل روبهرو شوید: جهان در پنج، ده یا بیست سال آینده به چه مشاغلی نیاز خواهد داشت؟ در میانه قرن، از من یا فرزندانم انتظار چه مهارتهایی خواهد رفت؟ به طور مشخص، چه شغلهایی پرطرفدار خواهند بود؟ به بیان دیگر، مشاغل ما در میانه قرن چه خواهند بود؟
گرچه دهها میلیون شغل جدید و بهتر از مشاغل سنتی پدیدار خواهند شد، اما خالق آنها شرکتها نخواهند بود، خود افراد آنها را ایجاد خواهند کرد. اینها شغلهایی نخواهند بود که کسی به شما پیشنهاد کند، بلکه خودتان باید آنها را «اختراع» کنید ـ شغلهایی که در آنها شما مسئلهای حیاتی را حل میکنید و یا کارهایی که تنها شما شایستگی انجام آن را دارید و دیگران در قبال آن به شما مزد خواهند داد .
بهطور مشخص، در بعضی از حوزهها فریاد استمداد برای ارایه راه حل با صدای بلند شنیده خواهد شد. این حوزهها درست همان جاهایی هستند که بیشترین شغلهای پرطرفدار را خواهند داشت :
_ ابرشغلها در حوزه انرژی
امروزه بیشتر انرژی مصرفی ما از نفت به دست میآید، اما نفت بالاخره روزی تمام خواهد شد. بسیاری اعتقاد دارند تولید جهانی نفت، هم اکنون به اوج خود رسیده، یا حداکثر تا بیست سال دیگر خواهد رسید .
در سالهای آینده، قیمت نفت و تمام چیزهایی که با آن بهکار میافتند یا ساخته میشوند، بسیار بالا خواهد رفت. کمبود سوخت، همهچیز را ـ از تولید گرفته تا تجارت و حملونقل ـ مختل خواهد کرد، چه رسد به اقتصاد جهانی و ثبات سیاسی. توکیو، سائوپائولو، یا نیویورک را فقط یک هفته بدون برق، حملونقل، یا ارتباطات تصور کنید_ این اختلالهای گسترده و گوناگون، نیاز به مشاغلی مانند مشاغل پلیسی، پزشکی اورژانس و مشاغل نظامی را تقویت خواهند کرد. نیازهایی هم هستند که کمتر مشهودند، مثل مهارکردن انفجارها، اپیدمیها، غارتها و نتایج اجتماعی ـ روانی برآمده از اینگونه مشکلات . برخی مشاغل موجود مانند پژوهشگری و دانشگری در زمینه نانو یا مالکیت بانکها و موسسات مالی ـ اعتباری نیز از تاثیرهای منفی این اختلالها برکنار نخواهند ماند، چراکه بدون نفت، اینترنت هم نخواهد بود و جایی که اینترنت نباشد، خیلی چیزهای دیگر هم وجود نخواهد داشت .
یک زمینه مهم، که میتوانیم در آن به دنبال ابرشغلهای طلایی و ثروتآفرین بگردیم، کمک به ترویج اقتصاد بدون نفت و شرکت در تلاشهای گسترده بینالمللی برای ایجاد اقتصاد جهانی بدون نفت و حرکت به سوی «انرژی صوتی » است. انبوهی از ابرشغلها در این زمینه جدید صنعتی ظهور خواهند کرد. جدای از مشارکت مستقیم در کسبوکار انرژیهای جایگزین، یکی از اولویتهای هر ابرشغل دیگری، پشتیبانی مالی از کسبوکارهای دیگری است که میخواهند جهان را از شر نفت خلاص کنند و به انرژیهای تجدیدپذیر رهنمون شوند .
_ ابرشغلها در حوزه دستکاری مواد
تمام صنایع و بیشتر شغلهای جدید، شامل دستکاری در مواد با استفاده از انرژی هدایتشده توسط هوش طبیعی است. ابرشغلها در حوزه دستکاری مواد به برکت پیشرفت علم، فناوری و دانش عمومی با سه تغییر انقلابی به پیش خواهند رفت :
1. ساختار دادن به ماده برای کار در سطوح میکرو و نانو : یک انقلاب صنعتی تمامعیار و جدید در سطوح میکروسکوپی و پایینتر از آن در حال آغاز است؛ جایی که در آن میتوان روی اتمها یا مولکولهای منفرد کار انجام داد. در پرتو این انقلاب نوظهور، تولید فرآوردههای صنعتی و غذایی و مراقبتهای پزشکی دگرگون خواهد شد. همچنان که مشکلات بیشتری را ـ که با فناوری نانو قابل حل هستند ـ کشف میکنیم، ابرشغلهای تازهای در حوزه میکرو و نانو پدیدار خواهند شد. در این زمینهها، شغلها لزوماً از پیش وجود ندارند و این شما هستید که از راه تعامل با پژوهشگران و فعالان این حوزه، باید شغلهایی را اختراع کنید .
-2 ارتقای وضعیت جسمانی انسان : ارتقادهندههای مکانیکی کنونی، مانند لنزهای چشمی، مواد پرکننده دندان، دستگاههای تنظیم ضربان قلب و سمعک، احتمالاً در سالهای آینده به سامانههای دیگری خواهند پیوست که تنها برای جبران کاستیهای فیزیکی بدن طراحی نشدهاند، بلکه برای توسعه و ارتقای وضعیت جسمانی انسان ساخته شدهاند. به عنوان مثال، لنزهای چشمی و بافت مصـنوعی حلزونی که به عنوان رابط با شبکه جهانی اینترنت Bio-Microelectromechanical Systems ,Bio-Nanoelectromechanical Systems به کار میروند، بدن را با نشاط نگه میدارند و روند سالخوردگی را معکوس میکنند. رایانههای «بیونانو» که با هدف تقویت حافظه به بدن پیوند زده میشوند و تواناییهای شناختی ما را ارتقا میدهند نیز در این رده قرار میگیرند. حوزههای تحقیقاتی زیستشناسی و مراقبتهای پزشکی عمیقاً با الکترونیک و طراحی نرمافزار، پیوند خواهند خورد. بهبود قابلیتهای زیستشناختی انسان، حوزه وسیعی از فرصتهای ابرشغلی را نوید میدهد که مشتریان پروپاقرص فراوانی خواهند داشت؛ فرصتهایی مثل مربیگری زیست زیبایی، یکپارچهسازی بدن انسان و الکترونیک، برنامهریزی برای ورزیدگی، و بهینهسازی ژنوم افراد. برای خلق ابرشغلهایی که آنها را میجویید، با کسانی که مانند شما فکر میکنند، شبکه شوید .
-3 پیکربندی دوباره بومشناسی انسان و کره زمین : دستکاری در مواد تا جایی پیش خواهد رفت که بتواند دو قاتل کشاورزی را براندازد: آلودگی و پراکندگی جمعیت. زمین دارد زبالهدانی کُشندهای میشود که به اشغال غریبههای ستیزهجو در آمده است. چالش این است که آن را تبدیل به باغ رویندهای کنیم که توسط جامعههای سالم و همسو و هماهنگ پرورش یافته است. اگر اقتصادهای ملی امروز میخواهند بر جا بمانند، لازم است مهار آلودگی در دهههای آینده به یک صنعت عظیم تبدیل شود. بنابراین، شرکتها و صنایع باید تشویق شوند به جای این مسمومسازی کره زمین، فرآوردههای صنعتی و غذایی و وسایل حملونقل را بهگونهای طراحی کنند که هماهنگ با طبیعت باشند .
این گامهای ضد آلودگی، باید با تدابیر ضد از همپاشیدگی، دست در دست جلو بروند. فروپاشی جامعه، آلودگیهای اجتماعیای ایجاد میکند که با آلودگیهای فیزیکی همسانند و به گسترش آنها کمک میکنند. فروپاشی جامعه پیامدهایی منفی چون بزهکاری، اعتیاد و تروریسم را به دنبال خواهد داشت که به نوبه خود ضایعات و آلودگیهای زیستمحیطی را افزایش میدهند. روستاهای فقیر هندوستان و آفریقا، و حومههای شهری آمریکا، همگی شدیداً به طرحریزی مجدد آگاهانه نیاز دارند .
_ ابرشغلها در حوزه «احیای انسان »: برای اختراع یک ابرشغل و موفقیت در آن، اکثر ما باید خودآگاهتر، هدفمندتر، و شادابتر از آنی باشیم که در حال حاضر هستیم. به عبارت دیگر، ما باید «انسانتر» شویم .
احتمالاً اکثر ما بر «شادابی روانی» یا بهبود آن، بیش از بقیه به عنوان یک هدف شغلی تمرکز میکنیم. ارتقای شادابی دیگران هماکنون نیز یک حوزه شغلی وسیع را تشکیل میدهد و به نظر میرسد در سالهای آینده نیز گسترش خواهد یافت، چرا که تقاضای بسیار بالایی دارد .
ارتقای شادابی، حرفههایی از این دست را در برمیگیرد: آموزش، مربیگری، و البته پرورش فرزندان. این حوزه همچنین مشاغل روحانی، بازیگری در تئاتر و سینما، جامعهشناسی و روانشناسی را هم شامل خواهد شد. وقتی مشاغل کنونی در حوزه ارتقای شادابی و حیات روحانی انسان تبدیل به ابرشغل شوند، آرایه کاملی از مهارتهای ابرانسانی ـ اکتشاف، خلاقیت، پیادهسازی، تاثیرگذاری و فعالیتهای بدنی ـ را برای خدمت هرچه بهتر به مشتری مورد استفاده قرار خواهند داد .
ارتقای شادابی، اگر شغل اصلی نباشد، یک «شغل جنبی» برای هر ابرشغل خواهد بود، چراکه شادابی مانند اکسیژن برای بقای هر واحد صنعتی، تجاری، آموزشی و ... لازم است .
همه ابرشغلها، از آموزش و مشاوره گرفته تا نمایش، هدف مشترکی را دنبال میکنند: کمک به دیگران برای ارتقای توانمندیهای ابرانسانیشان که عبارتند از :
_ فهمیدن چراییها از طریق اکتشاف .
_ آفرینش ایدههای نو از طریق خلاقیت .
_ تاثیرگذاری مثبت بر دیگران، به کمک مجموعهای از مهارتهای اجتماعی که از شریکیابی و ارتباط تا مذاکره و رهبری را در میگیرد .
_ استفاده درست و بجا از «بدن» سالم خود و انجام کار از طریق فعالیتهای گستردهای چون باغبانی، بازیگری، طبخ غذا و ...
چگونه یک ابرشغل اختراع کنیم؟
هیچکس به شما ابر شغلی را پیشنهاد نمیکند. این خود شما هستید که آن را با کاوش در مشکلات و فرصتهای تازه، اختراع میکنید. داستانی نقل میکنیم از کسی که واقعاً این کار را انجام داد .
اوایل دهه 1990، یک کارشناس ارتباطات راه دور از کارش در شرکت ایتیاندتی کناره گرفت و یک مشاور مستقل شد. اندکی بعد درآمدش سر به فلک کشید. او از شهامت و انعطافپذیری تازهای که به دست آورده بود لذت میبرد و متوجه شد که سخنرانیهایش خیلی پرطرفدارند. وقتی حباب فناوریهای برتر ترکید، همانطور که مشتریانی مثل ایتیاندتی و سیسکو ناگهان تغییر مسیر دادند، درآمد او هم فرو افتاد، و دیگر کسی سخنرانی او را به هیچ هم نمیخرید . حالا باید چه کار میکرد؟
به پیرامونش نگاهی انداخت و دریافت که تعداد زیادی از همسایگان با ویروسها و پیچیدگیهای فزایندهی سیستمهای عامل، مشکل دارند. آنها از او میپرسیدند که آیا میتواند کمکی بکند؟ او بلافاصله یک شغل جدید را دیده بود: او میتوانست پزشک رایانهها شود _
در این داستان، چهار نکته جالب توجه وجود دارد. اول این که آقای مشاور به این نکته پی برد که در شرکتهای بزرگ، انعطافپذیری و امنیت خاطری که او میخواهد، وجود ندارد. بنابراین، شغل کارمندی را رها کرد و به خوداشتغالی روی آورد. منتظر باشید که این اتفاق برای شما هم در آینده بیفتد: چتر حمایتی سازمان یا شرکتی که در آن کار میکنید، در آینده چندان قابل اطمینان نخواهد بود .
نکته دوم این است که وقتی آقای مشاور با رکود کسب و کارش روبرو شد، دوباره از پایه شروع کرد و خلاقیتش را به کار انداخت. او پرسید: «من چرا اینجا هستم؟ در انجام چه کاری خوب هستم؟ چه مشتریان جدیدی به من نیاز دارند؟» و به دنبال همین پرسشها بود که مسیر شغلی جدیدی را پیدا کرد .
همچنان که تحولات فنی، اقتصادی، و اجتماعی سرعت میگیرند، ما مجبور میشویم مهارتهای اندیشیدن و بازآفرینیمان را نیز نوتر کنیم .
نکته سوم اینکه شغل جدید او، شغلی از پیش شناخته شده و مصوب نبود_ در هیچ دیکشنری اقتصادی یا شغلی، شما پزشک رایانه را پیدا نمیکنید. علاوه بر این، وقتی در دو پایگاه داده شغلی معروف ـ Monster.com و hotjobs.com ـ عبارت «پزشک رایانه» را جستوجو کردم، هیچ فهرست مستقلی پیدا نشد. اما وقتی همین عبارت را در گوگل جستوجو کردم، به 40400 صفحه رسیدم. این نشان میدهد که بسیاری دیگر نیز به این نیاز پی بردهاند و دارند به این حرفه کشیده میشوند. امروزه دورنمای فرصتهای شغلی به قدری سریع تغییر میکند که دیدهبانهای دولتی، و یا حتی شرکتهای بزرگی را که معروف به ابداع شغلهای جدید هستند، جا میگذارد. بهترین فهرست مشاغل، موتورهای جستوجو و اخبار روزانه است .
و بالاخره نکته چهارم اینکه آقای مشاور در خط مقدم ذهن و رفتارش، مسئولیتپذیرانه عمل کرد. کلید موفقیت او در نقش یک پزشک رایانه، قابل اعتمادبودن بود. او میگوید «مردم به این دلیل به من مراجعه میکنند، که نه فقط میتوانم رایانههایشان را درست کنم، بلکه به این خاطر که من از آن آدمهایی هستم که اگر یک وقت با خانوادهشان در منزل تنها بمانم، نگران نیستند ».
مثال بالا، نمونهای از خلق یک شغل از هیچ است. آنچه وجود داشت فقط یک «تقاضای پنهان» بود که تنها یک چشم تیزبین میتوانست آن را ببیند. البته راه دیگری هم برای ابداع شغل جدید وجود دارد: شغل فعلیتان را اصلاح کنید .
تبدیل یک شغل موجود به یک ابرشغل؛ چگونه
دهها میلیون ابرشغل قابل ابداع است، چرا که هر شغلی را میتوان به یک ابرشغل تبدیل کرد. فرایند آن بسیار ساده، و متشکل از دو گام است :
گام اول : شغل فعلی را تا جایی که میتوانید «خودکار» کنید. با استفاده از کاغذ، اصلاح رویهها یا هر ابتکار دیگری که میتوانید به خرج دهید، بخشی از شغل را به رایانه بسپارید. تنها در این صورت میتوانید از شر انجام دادن این همه کار خلاص شوید. در واقع، دارید به یک روبات میگویید که بیاید و شغل شما را تصاحب کند: «تو استخدام شدهای و کاری که از تو میخواهم انجام دهی این است ».
گام دوم : جنبههای ابرانسانی شغل خود را توسعه دهید. فهرست پنج مهارت اصلی و سه مهارت کمکی را مرور کنید . ببینید در کدام جنبه از شغل خود میتوانید خلاقیت بیشتری به کار بگیرید، یا کشف کنید که چرا بعضی چیزها درست عمل نمیکنند، یا تاثیرگذاریتان را از طریق ارتباطات موثرتر بهبود بخشید. تصور کنید که مسئولیتپذیرتر شدهاید، یا کیفیت مسئولیتهایتان را با دادن قولهای شرافتمندانهتر بالاتر بردهاید .
همه ما نمیتوانیم و قرار هم نیست که پژوهشگر نانو بشویم . جهانی که ما میخواهیم و میسازیم، برای همهی خُلقوخوها و سلیقهها اتاقی دارد: کسانی که دوست دارند بیش از آنکه از مغزشان کار بکشند، با دستهایشان کار کنند یا آنهایی که از کار کردن با آدمهای جدید، بیش از سروکله زدن با ایدههای جدید لذت میبرند. ابرشغلهای آینده، همه این تفاوتها را در بر میگیرد. تمام مهارتهای ابرانسانی ـ حتی آنهایی که با اشیا سرو کار دارند ـ از خطر ماشینیشدن در امانند؛ به شرطی که با خودآگاهی دنبال شوند .
حتی اگر شغلی کاملاً ماشینی شود، متصدی آن در صورتی که بخواهد میتواند با استفاده از رویکرد دو گامی زیر، آن را از نو احیا کند و این بار به صورت یک ابرشغل. این وضعیت برای بسیاری از کسانی که در مشاغل اداری و مالی و پشتیبانی کار میکنند، پیش میآید که اگر هوشمندانه عمل نکنند، ممکن است شغل خود را کاملاً از دست بدهند. در گام اول، متصدی شغل باید هماهنگ با جریان خودکارسازی پیش برود و راههایی بیابد که با آن بتوان کار را با زمان و تلاش کمتری انجام داد. او از این طریق به مدیریت سازمان در خودکارسازی شغلی و بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته کمک میکند. سپس متصدی (در صورتی که هنوز شغلش را از دست نداده باشد) باید از وقتهای خالی خود برای تقویت مهارتهای ابرانسانیاش استفاده کند. او باید صمیمیت و سودمندیاش را برای مشتریان شرکت تقویت کند، و از مدیرش بخواهد که وظیفهها و مسئولیتهای بیشتری را به او بسپارد. از قدرت اکتشاف و خلاقیتش برای حل مسائل مشکلزا در کسبوکار یاری بگیرد و تلاش کند تا راهحلهای تازهای ارائه دهد .
همه مشاغل فعلی ـ از صندوقدار گرفته تا مدیرعامل و از حسابدار گرفته تا جانورشناس ـ میتوانند روی نردبان ابرشغل بالاتر بروند. نوآوریها بیشتر سراغ کسانی میروند که اشتیاق بیشتری به دگرگونی دارند: خودِ صاحبان مشاغل .
ابرشغلها سر بر میآورند
ابرشغلهای آینده ممکن است کاملاً نو یا نسخه بهبودیافته شغلهای کنونی باشند و به احتمال زیاد از نظر کیفی با شغلهای امروزی کاملاً متفاوتند و روی مهارتهای ابرانسانی تمرکز بیشتری دارند .
برنامهریزی ابرشغلی
برای کسانی که میخواهند یک ابرشغل شایسته و ثروتآفرین را هدف بگیرند، پیروی از پنج گام زیر پیشنهاد میشود :
1. تصمیم بگیرید کدامیک از مهارتهای ابرانسانی ـ اکتشاف، خلاقیت، پیادهسازی، تاثیرگذاری، و فعالیتهای بدنی ـ بیشتر با شما تناسب دارند . کارآموزی و خلق شغلتان را حول همین محور برنامهریزی کنید، نه روی یک تخصص سنتی مثل مهندسی شیمی یا ادبیات انگلیسی. دانش تخصصی، گرچه هنوز مهم است، اما در مقابل مهارتهای ابرانسانی که پایا و غیر قابل ماشینیشدن هستند، کم میآورد .
2. تعیین کنید بر چه ماموریتی و در چه حوزهای میخواهید تمرکز کنید . تصمیم بگیرید میخواهید با کدام حوزه مشکلخیز و پر از مسائل حیاتی گلاویز شوید: انرژی، دستکاری مواد، یا احیای انسان. باید حوزهای را بیابید که هم با علائق شما سازگار باشد و هم گرهای از مشکلات مشترک بشر بگشاید. آنچه اهمیت دارد این است که شما بهترین و بیشترین سعی ممکن را به عمل آورید تا استعدادهای خود را در مسیر درست به کار اندازید .
3. دستمزد مناسب را در نظر بگیرید . اگر پول و درآمد برای شما مسئله است، احتمالاً مجبور خواهید شد بیشتر جستوجو و مذاکره کنید، اما پول نباید شما را از ماموریت اصلیتان ـ مشارکت در حل مشکلات مشترک بشریت ـ منحرف کند. تقریباً همه شغلها، حتی پیش پا افتادهترین آنها، میتوانند با تزریق انرژی ابرانسانی به حرفهای ارضاکننده و ارزشمند تبدیل شوند. اگر میتوانید، همزمان بر دو یا سه شغل متمرکز شوید. از قالبهای نامتعارف همکاری و مشارکت استفاده کنید .
4. با داشتن چند شغل، انعطافپذیرتر شوید . فرایند دو گامی پیشگفته را در نظر داشته باشید: خودتان را از هر فعالیتی که میتواند ماشینی شود خلاص کنید. سپس روی تقویت مهارتهای ابرانسانیتان تمرکز کنید. ابرشغلها سریعتر از شغلهای امروزی رایج میشوند و از رونق میافتند. بهتر این است که مثل آچار فرانسه در همهچیز استاد شوید و آن را خودکار کنید، سپس سراغ پیگیری هدف کلیتان بروید .
5. در تغییرات اجتماعی در سطوح ملی و بینالمللی مشارکت کنید . اقدامهای فردی، هرچند حیاتی باشند، در خلاء جواب نمیدهند. موفقیت شخصی و رفاه، ما را از فروپاشی اجتماعی نجات نخواهد داد .
منبع :
W,SAMSON, RICHARD, FUTURE CAREERS: THE HIGH – POTENTIAL JOBS OF TOMORROW.
_ ریچارد دبلیو سامسون، نویسنده و مدیر موسسه ارانوا (ERANOVA) است. تخصص او در مهارتهای ذهنی، اثربخشی و بهره وری انسانی است. او مدل ذهنی DARE را طراحی کرده است که آگاهی فرد را نسبت به افکار، اقدامات، واکنشها و نگرشهای او بالا می برد و از این طریق توانایی او را در تمرکز و انجام کارها بالا می برد. او کتابی با موضوع ابرشغلها دردست انتشار دارد که نوشتار حاضر، خلاصه ای از آن است .
نویسنده: ریچارد دبلیو سامسون
ترجمه: فرخنده ملکیفر
برگرفته از : ماهنامه تدبیر
زمانی ازیک مصاحبه استخدامی گذشته ولی کسی باشما تماس نمی گیرد؟ بعد ازمدتی که با واهمه کاررا دنبال می کنید ودرذهنتان به جستجوی آن هستید که چه اتفاقی افتاده است تلاش می کنید با مرور آنچه گذشته دریابید که نتیجه چه بوده است ؟ به دنبال آن دفترتلفن خودتان را بازمی کنید وبا محلی که باشما مصاحبه شده تماس می گیرید . اکنون ببینیم چه روی داده است ؟
زمانی که در یک مصاحبه شغلی پذیرفته نمی شوید، باید چه تدبیری بیندیشید؟
زمانی ازیک مصاحبه استخدامی گذشته ولی کسی باشما تماس نمی گیرد؟ بعد ازمدتی که با واهمه کاررا دنبال می کنید ودرذهنتان به جستجوی آن هستید که چه اتفاقی افتاده است تلاش می کنید با مرور آنچه گذشته دریابید که نتیجه چه بوده است ؟ به دنبال آن دفترتلفن خودتان را بازمی کنید وبا محلی که باشما مصاحبه شده تماس می گیرید . اکنون ببینیم چه روی داده است ؟
شما فقط تلفن زده اید، شغلی پیدا نکرده اید .
مصاحبه کننده به شما می گوید: از اینکه تشریف آوردید، سپاسگزارم، اما شخص دیگری را استخدام کرده ایم .
ممکن است که یک تمایل غریزی شما را وادار به تلفن زدن کند اما اگر مدبرانه عمل کنید، ظرف مدت چند دقیقه بعد از صبحت کردن با مصاحبه کننده احساس خوبی پیدا خواهید کرد .
به دلیل اینکه علت مردود شدن در این مصاحبه را متوجه شده اید و این همان نکته ای است که به شما در جستجوی شغلی بعدی کمک بزرگی خواهد کرد. به عنوان مثال می توانید از مصاحبه کننده درخواست کنید که در این باره به شما توضیحاتی بدهد. اکنون وقت این نیست که کنترل خودتان را از دست بدهید و غیرحرفه ای عمل کنید. به خاطر داشته باشید که ممکن است فرد دیگری که استخدام شده، نتواند کار کند و گزینه بعدی برای استخدام جایگزین، شما باشید، و شاید هم شما را برای قسمت دیگری از سازمان در نظر گرفته باشند. نباید از کوره در بروید و مثلا بگویید: «خوب، این بدشانسی شما بود که مرا انتخاب نکردید! بالاخره معلوم هست که قراراست چه کسی را استخدام کنید؟». در عوض باید جملاتی شبیه به این را بگویید: «برای اینکه مرا از این موضوع مطلع کردید، سپاسگزارم. می توانم بپرسم که علت پذیرفته نشدن من چه بوده است؟ »
اگر پاسخ واضحی دریافت نکردید، می توانید اینگونه ادامه دهید:« ممکن است خواهش کنم مرا راهنمایی کنید و بگویید که باید چگونه مهارت ها و تواناییی های خودم را افزایش دهم و یا اصلا برای موفقیت و دستیابی به چنین موقعیت شغلی، در آینده باید چه مهارت ها و توانایی های دیگری کسب کنم؟ »
اشاره به چنین نکاتی، باعث می شود که مصاحبه کننده متوجه شود که حتی در شرایط ناراحت کننده نیز قادر به حفظ خونسردی خود بوده و برای اثبات توانمندی های خود، همچنان ثابت قدم هستید. همین ممکن است موجب شود تا مصاحبه کننده موقعیت شغلی دیگری که موجود است را برای شما در نظر بگیرد .
در عین حال نیز می توانید برای پافشاری بیشتر از یک چنین جملاتی استفاده کنید: «البته من هنوز هم بسیار تمایل دارم که با شرکت شما کار کنم، و در صورت لزوم حاضرم در آزمون یک موقعیت شغلی دیگر از شرکت شما، امتحان دهم، یا اینکه یک بار دیگر هم در آینده در همین مصاحبه شغلی، شرکت کنم؛ آیا برای شما چنین کاری مقدور است؟ »
نکته! اساسی در اینجا، غرولند نکردن و حفظ ارتباط با کارفرما یا مصاحبه کننده است. این نوع مکالمات می تواند منجر به یادآوری های بعدی در آینده شود و با این کار شما نشان می دهید نه تنها از پذیرفته نشدن در مصاحبه، ناامید نشده اید، بلکه همچنان تمایل دارید که در لیست «فعال» کارفرمای احتمالی خود باقی بمانید .
این تاکتیک معمولاً به یافتن موقعیت های شغلی دیگری، منجر می شود. به عنوان مثال، می توانم بگوییم که شما فقط دریافته اید که چرا نتوانسته اید موقعیتی را که امیدوار به پذیرفته شدن در آن بودید، به دست بیاورید. اما این عین ناامیدی است، اگر شما نتوانسته اید از این موقعیت برای اعمال تغییرات لازم جهت مصاحبات بعدی استفاده کنید، دنیا که به آخر نرسیده است . در این گونه موارد، شما حداقل نوعی رابطه آشنایی با فردی که اطلاعات مورد نظر را به شما داده است، پیدا کرده اید، بنابراین پرسیدن چند سوال، چندان غیرمعقول نخواهد بود .
شما می گویید:«خوب، البته ناراحت که هستم، اما مایلم که بدانم برای اصلاح نقاط ضعف خودم، بهتر است چه کارهایی انجام بدهم. شما می توانید چند راه کار مناسب را که در این زمینه به من کمک کند، پیشنهاد نمایید؟ »
بعد از اینکه (امیدوارانه)، اطلاعات مفیدی در این زمینه کسب کردید، آنگاه می توانید درباره آنها فکر کنید. آیا باید دوره های بیشتری ببینید؟ باید در قسمت های دیگری کار کنید و یا آموزش همزمان داشته باشید تا بتوانید به کسب موقعیت مورد نظر خود قائل شوید؟
می توانید در نهایت بپرسید:«اگر شما به جای من بودید، دفعه بعد چه کار می کردید؟ »
با اینکار شما، در ذهن آن کارفرما به عنوان شخصی که مایل به اکتساب مهارتهای جدید و آموزش دیدن در زمینه های دیگر نیز هست، نقش می بندید و به احتمال زیاد، در آزمون های استخدامی دیگر، از شما چشم نخواهد پوشید. چنانچه نتوانستید مستقیماً به پاسخ سوالات خود دست پیدا کنید، تقاضا کنید تا وقت ملاقات دیگری برای شما تعیین کنند .
به خاطر داشته باشید :
فردی که قادر به کنترل احساس ناراحتی خود باشد و حرفه ای عمل کند- و آن را تجربه مثبتی برای موقعیت های احتمالی آینده تصور کند- در آینده به عنوان شخصی بالغ، قابل اعتماد و موجه، به وی خواهند نگریست. و افرادی هم که خلاف این کار را انجام می دهند، دفعه بعد هم شکست خواهند خورد .
روزنامه بازارکار
برگرفته از: kasbokar.ir
Ÿ ایجاد آمادگی در خود برای تغییر شغل
دنیای کار، مدام در حال تغییر و تحول است. کارشناسان می گویند بیشتر افراد در طول عمر کاری خود بین سه تا هشت شغل عوض می کنند و این تعداد گاهی به 25 شغل نیز رسیده است .
به عبارت دیگر، اگر مجبور هستید شغل فعلی خود را ترک کنید، نگران نباشید- روزگاری که در آن همه در یک شغل ثابت باقی می مانند، به سر رسیده است. البته توصیه نمی شود بدون پیدا کردن شغل دیگری، شغل کنونی خود را رها سازید، به ویژه اگر مستاجر و عائله مند هستید .
اگر هنوز می توانید شغل فعلی خود را تحمل کنید، بهتر است با عجله برای تغییر آن اقدام نکنید و با بررسی بیشتری، شغل جدید خود را پیدا کند. با اطرافیان خود مشورت کرده و شغلی را برگزینید که با مهارت ها و علایق شما، هماهنگ بوده و فرصت کسب مهارت های جدید را نیز به دنبال داشته باشد .
Ÿ برنامه ریزی برای تغییر شغل
هنگامی که قصد تغییر شغل دارید، باید به تدریج و بی سرو صدا در جستجوی شغل جدیدی باشید. زیرا اگر جار بزنید که از شغل فعلی خود ناراضی هستید، ممکن است کارفرمای شما زودتر از موعد، درب خروجی را به شما نشان بدهد. آنگاه تمام پل های پشت سر خود را که بعدها به آنها نیاز خواهید داشت، از بین برده اید .
جستجوی شغلی، روش خاص خودش را دارد، مگر آنکه از قبل در مورد یک شغل خاص با یک کارفرمای دیگر کنار آمده باشید. در غیر اینصورت باید رزومه های خود را به شرکت های مورد نظرتان ارسال کرده و منتظر پاسخ آنها بمانید . هنگامی که در محل کار هستید، این کار را انجام ندهید و آن را به ساعات غیراداری موکول کنید .
در نهایت اینکه رفتار خوب خود را تا آخرین لحظه ای که در محل کار فعلی تان هستید حفظ کنید، و قبل از ترک کامل آنجا، تمامی حساب های معوقه خود را با شرکت، تسویه نمایید
سعی نکنید نزد همکاران فعلی خود در مورد شغل آینده تان، مبالغه کنید. حسادت ویژگی زشتی است و ممکن است برایتان دردسر ساز شود، حتی اگر کارفرما هم از قبل از تصمیم شما مطلع باشد .
با یک یادداشت کتبی، از رئیس خود قدردانی کنید و با متانت و وقار از شغل خود انصراف دهید. حتماً خاطر نشان کنید که این انتخاب خود شماست و نمی خواهید یک فرصت طلایی را که برایتان به وجود آمده، از دست بدهید. حتی اگر رئیس شما بدترین رئیس دنیا باشد، نباید با دلخوری و بحث آنجا را ترک کنید .
تا آخرین لحظات حضورتان در محل کار، سخت کار کنید و آموزش های لازم را به فردی که جایگزین شما خواهد شد، بدهید .
در نهایت اینکه خیلی با کلاس و باوقار از شغل کنونی خود خداحافظی کرده و پل های پشت سر خود را خراب نکنید . شاید کارفرما یا همکار فعلی تان، در آینده ای نه چندان دور کارفرمای شما شوند
بازارکار
برگرفته از: kasbokar.ir
در عرض 30 سال گذشته، در کار مدیریت و خدمات مشتریان مسائل گوناگونی دیدهام. مسائلی چون مشتریانی که با این سیستمهای پیچیده خدماتی و اطلاعاتی درگیرند و کارشناسانی که هر روز ابداع و نوآوری تازهای را معرفی میکنند. علاوه بر این کارشناسان منابع اطلاعاتی و مدیرعاملان ومدیران اجرایی با هم تعامل میکنند که میتواند برای رفاه مشتریان و رونق کسب و کارها مفید و سازنده باشد اما باید توجه کنید که همان طوری که این دو گروه قادرند تغییرات و نوآوریهای سازندهای خلق کنند اما امکان برتر شدن اوضاع هم اندک نیست. من هم این خرابکاریها را دیدهام و هم تغییرات سازنده را و با عوامل این دو دسته کار را هم دیده با آنها صحبت کردهام. سیر این تحولات و ابداعات که میتواند بسیار کوچک یا بسیار گسترده باشند، چهره کار و تجارت را عوض کرده است. این بازار و کسب و کارهایی که من اکنون با آنها روبرو هستم با آنچه در دهه 1970 بود، تفاوت دارد .
پس از ارائه مشاورههای گوناگون و بحث و گفتگو با صاحبان مشاغل، نکاتی را دریافتهایم که همگی دال بر این هستند که دورنما و گستره کسب و کار و تجارت متفاوت از دیروز است. تعدادی از این تفاوتها را در زیر مطرح میکنم :
- دنیای امروز ما دنیایی مصرفی و به عبارتی یک بار مصرف است. دپارتمانهای فنآوری اطلاعات مدام تحت فشارند چرا که میخواهند با کمترین امکانات بیشترین بازدهی را داشته باشند و بهترین نتایج را به دست آورند. این فشار به مدیران برمیگردد چرا که آنها از چگونگی فرآیند توسعه آگاهی کافی ندارند. آنها به غلط تصور میکنند که هرچه سختافزار و امکانات سیستمهای کامپیوتری مجموعهشان قویتر و پیشرفتهتر باشند، توسعهیافتهتر هستند و میتوانند کسب و کار خود را سریعتر به نقطه اوج برسانند.اما اشکال اینجاست که این اشخاص به مدیریت منابع اطلاعاتی خود بیتوجه هستند. اگر مدیریت منابع اطلاعات (IRM) با قدرت و توانایی به کار گرفته شود، در مخارج یک شرکت یا مجموعه تولیدی صرفهجویی خواهد شد آنها میدانند که یک سختافزار برایشان ارزش دارد اما هرگز دقت نمیکنند که اطلاعات برآمده از این سیستمها چقدر به کارشان خدمت میکنند. به همین دلیل است که مدیران از پرسنل واحد IT بسیار توقع دارند چرا که تحلیل میکنند حالا که پول گزافی دادهاند، پس منطقی است که بازدهی خوبی داشته باشند. اما مدیریت این اطلاعات ضعیف است. از این رو کارشناسان IT نمیتوانند کارشان را به نهایت انجام دهند بلکه فقط جزئی از این انتظارات برآورده خواهد شد. برنامههای نوشته شده چندان کارآمد نیستند چرا که به خوبی پیشبینی نشده که اگر آنها با سیستمها و نرمافزارهای دیگر تداخل کنند، چه باید کرد. این مشکلات گاهی آنچنان شدید و کلافهکننده است که بسیاری از تولیدکنندگان و خریداران نرمافزارها راضی شدهاند که از برنامههایی یک بار مصرف استفاده کنند که بتوانند در مدتی کوتاه و برای هدفی خاص کارایی داشته باشند و سپس از سیستم حذفشان کنند. کارشناسان IT دیگر وقت و حوصله ندارند که نرمافزارهایی جامع تدوین کنند که تمامی جوانب و وجوه سیستمها را در نظر بگیرند و برای هر مشکل احتمالی راه حلی پیشبینی کرده باشند. اگر در گذشته اینچنین ابزارهایی خلق میشد، عرضه آنها دیگر مقرون به صرفه نیست و در این دوران خواهان ندارند. مردم امروز میخواهند که ابزاری جوابگو داشته باشند که مشکلشان را حل کند. دیگر نمیخواهند که همیشه با یک نرمافزار حجیم و پیچیده کار کنند. آنها ابزارهای یک بار مصرف را ترجیح میدهند .
- مقتضیات یک کار حرفهای در امروز با گذشته تفاوت دارد. مثلاً قبلاً مدیران عقیده داشتند که اگر بخواهند در کسب و کارشان موفق باشند، کارگروهی لازم است. کاری که تمامی افراد با هم مشارکت کنند و همگی بر یک هدف متمرکز شوند. اما با محدود شدن دامنه کارکرد پروژههای توسعه، دیدگاههای مدیران هم عوض شده است. آنها امروز ابتکار عمل یک نفر را در کل گروه به اجرا میگذارند تمرکز به آن شخص بوده و هدف تنها نتیجه خوب است. به عبارت دیگر آن انسجام و ادغام کارها دیگر در کار نیست. مدیران گذشته به تمامی اجزای یک سیستم میپرداختند. اما امروز جزئیات یا ریزه کاریهای یک برنامه خاص از کل پروژه مورد توجه است .
تفاوت دیگراینست که چندین سال قبل، بر این تاکید میشد که اگر قرار باشد بر مشکلات غلبه کنند باید در قالب سازمانی بزرگ و جامع فعالیت کنند. در حال حاضر کسب و کارهایی کوچک و متوسط خلق شدهاند که مالکان آنها میتوانند با ابزارهایی ساده و ارزان هم کارشان را به جریان بیندازند. به همین علت آن کارهای گروهی گذشته دیگر چندان مشهود نیستند و گرایش فردگرایی و کار انفرادی افزایش یافته است. با این شرایط کسانی که ابداع یا نوآوری در سر دارند و میخواهند پروژه توسعهای را آغاز کنند، مجبور نیستند که با گروهی بزرگ شروع کنند بلکه میتوانند هرطور که دوست دارند، فعالیت کنند. این روند جدید هم خوب است و هم بد. خوب از آن جهت است که دیگر مضطرب نبوده مجبور نیستند که با تنش و چالشهای روابط بین فردی روبرو شوند. اما بد هم هست چرا که جریان تکروی و فردگرایی رواج مییابد .
تفاوت دیگر اینست که چندین سال پیش اگر کسی به فعالیتی دست میزد، از این که دیگران از او بازخواست کنند و توضیح بخواهند، نگران نبود. اما الان مردم ترجیح میدهند که سلب مسئولیت کنند یا از بقیه دستور بگیرند تا به حداقل مسئول نتایج کارشان باشند. اینجا پارادکس غریبی وجود دارد. کارمندان و کارگران خلاق هستند و ایدهای نوین در سردارند اما از طرفی چندان شجاعت ندارند که خودشان و با مسئولیت خودشان این ایده نوین را بکار گیرند و تحولی ایجاد کنند. چرا که میترسند اگر کارشان خوب از آب درنیامد، کسی مواخذهشان کند . در عوض مایلند دستور بگیرند تا اگر اتفاق بدی افتاد، نفر دوم بازخواست شود. نکته جالب دیگری هم وجود دارد و آن اینست که انتظارات مردم نسلهای مختلف از خودشان با هم تفاوت دارد. هر روز که ما بیدار میشویم، به خودمان میگوییم که امروز میخواهیم تماماً کارهایی درست و عقلانی بکنیم .
حالا مسئله اینست که برداشت هر کدام از ما از کار درست و زندگی درست مختلف و گوناگون است. حتی اشخاصی که از یک نسل هستند نیز برداشتها و نگرشهای گوناگونی دارند و با این تفاسیر طبیعی و عادیست که مردم دو نسل زمین تا آسمان با هم فرق داشته باشند. اکثر این تفاوتها به اوضاع اقتصادی - اجتماعی مردم برمیگردد. نسل A از کاردانی، مهارت و کار حرفهای یک برداشت دارد، نسل B چیز دیگری در ذهن دارد که با A متفاوت است و نسل C از مفاهیم کاردانی، خبرگی و کار حرفهای برداشتهایی دارد که با B و از همه بیشتر با C فرق دارد. علاوه بر این اگر از کسی سوال کنید که این کلمات چه چیزی را به ذهنش میآورند، پاسخهای متفاوتی خواهید شنید و چگونگی این جوابها به این بستگی دارد که از چه کسی پرسیده باشید .
یک فاکتور دیگری هم وجود دارد که میتواند بخشی از تفاوت کسب و کار امروز با دیروز را شرح دهد. نسل جوانتر، آنهایی که در دنیای تجارت، فنآوری اطلاعات و مدیریت منابع اطلاعاتی، نوپا هستند، چندان به گذشته توجه نمیکنند. برای این اشخاص تحولات و پیشرفتهای IT در طی چندین سال گذشته، اهمیتی ندارد. به همین دلیل تلاش میکنند، چرخی را که به قدر عمر انسانها قدمت دارد، باز هم بررسی کنند و با نرمافزارهای پیشرفته بهترش کنند. بیشتر مدیران جوان دپارتمانهای فنآوری اطلاعات، اظهار میکنند که با مشکلاتی برخورد میکنند که کاملاً جدید و منحصر به فرد است. مثلاً :
- کاربران نمیدانند که چه میخواهند .
- سیستمها درست ثبت نمیشوند و نظم دادن تمامی اجزای آن دشوار است .
- دادههای گوناگون به کرات و به دفعات بسیار زیاد در سیستمها تکرار میشوند .
اما حقیقت اینست که این مشکلات از همان ابتدای توسعه IT وجود داشتهاند، مثلاً من در دهه 1970 با یکی از همکارانم درباره این مشکلات بحث و گفتگو میکردم، امروزه کسانی که قبلاً خود را «برنامهریز» میخواندند، نامهای تازهای برای خود دست و پا کردهاند. نامهایی چون «تحلیلگران تجارت » ، «طراحان کسب و کار» و «مشاوران راهنما». نکته اینست تا وقتی که این اشخاص، جور دیگری فکر نکنند، طرح ارائه نکنند و نگرش خود را تغییر ندهند، با کارشناسان چندین سال قبل تفاوتی نخواهند داشت .
و در آخر این که باید بگویم با وجود پیشرفتهایی که هر روزه بیشتر و بیشتر به زندگی شخصی و کاری ما نفوذ میکنند، روابط بین فردی و تعاملات اجتماعی ما دارد سیر نزولی طی میکند : بسیاری از ما در کارهایی ساده درماندهایم. کارهایی چون نوشتن یک نامه اداری، شرکت یا سخنرانی در یک کنفرانس و میتینگ، تبریک گفتن، تشکر کردن و برقراری ارتباطاتی که میتوانند کسب و کارمان را رونق دهند. ویژگی مشترک تمام اینها لزوم برقراری روابط انسانی و تعاملات اجتماعیست. علاوه بر آن بسیاری نمیدانند که چطور اهداف و خواستهای خود را اولویتبندی کنند. دنیای اطراف ما، فضایی پر از جنجال و هیاهوست . تکنولوژی ما را محاصره کرده و هر روز چیز تازهای را پیش رویمان قرار میدهد. باید یاد بگیریم که چه چیزی ارزشمند است و به کسب و کار زندگی ما میافزاید و اجرا و بکارگیری چه چیزی در کار ما مفید نخواهد بود .
گاهی اوقات وقتی که پروژه کلانی روی میزمان قرار میگیرد، هول میشویم و بدون فکر قبولش میکنیم. در مسابقه افزایش ثروت قرار داریم و گاهی در راه ثروتمند شدن، ورشکست میشویم .
کارآفرینان جوان و کسانی که تازه وارد صنعت و کسب و کار IT شدهاند، از من میپرسند که صنعت IT به کجا خواهد رفت و آنها باید چطور فکر کنند. من جواب میدهم که دیدگاه من متعلق به یک نسل قبل است و با نظارت و عقاید آنها تفاوت دارد. من نمیتوانم به آنها بگویم که چطور فکر کنند و چطور نکنند. دوم این که اگر میخواهند در کسب و کار IT سود کنند باید بازار ویژه خود را پیدا کرده روی آن تمرکز کنند و سوم باید انعطافپذیر بوده بتوانند تغییرات را پذیرا باشند .
پدرم همیشه میگفت : «ما 30 سال یاد میگیریم، 30 سال پول درمیآوریم و 30 سال پول خرج میکنیم.» من هم با او موافقم. در دهه 20 زندگی همگی ما علاقهمند ومشتاق درس خواندن و فراگیری مطالب و اطلاعات جالب و نوین هستیم. 30 سال دوم کسب و کاری راه میندازیم و مشغول جمعآوری ثروت هستیم. وقتی که 50 ساله میشویم، دوران بدی در انتظارمان است چرا که اشخاص مسنتر، ما را زیر سوال میبرند و جوانان قبولمان ندارند و ما را پس میزنند. دوران سختی است اما شما هم مثل یک فنآوری که سیر تدریجی تکامل را طی کرده باشد، سیر زندگیتان را با تلاش به پیش بردهاید. حالا میتوانید آسوده و آرام و بدون تنش با سیر تکامل کسب و کار، فنآوری اطلاعات و مدیریت تجارت، همراه شوید و آن را به نظاره بنشینید .
By : Tim Bryce
مترجم : آذین صحابی
برگرفته از : روزنامه تفاهم
یک راهنمای خوب پیدا کنید .
در صورتی که تنها کار نمی کنید، این احتمال وجود دارد که در محل کارتان شخصی وجود داشته باشد که مورد احترام شما باشد و شما بتوانید چیزهای زیادی از او بیاموزید. این حالت حتی علی رغم تفاوت های کارتان با یکدیگر می تواند صادق باشد. ممکن است کسی را در خارج از بخش خودتان پیدا کنید؛ در هر حال باید بدانید که یافتن یک حامی یا راهنما به نفع شماست. یک حامی خوب کاری بیش از تقویت روحیه شما انجام خواهد داد. او کسی است که به شما کمک می کند تا به اهداف و شیوه رسیدنتان به آنها نگاهی نقادانه داشته باشید. فکر نکنید که این راهنما لزوماً باید شغل مورد علاقه شما را داشته باشد. بلکه این چگونگی کار انجام دادن اوست که اهمیت دارد. پس مطمئن شوید راهنمایی را انتخاب می کنید که در کارش موفق است و آن را با رضایت انجام می دهد .
استعدادهای خود را در مسیر اهداف شرکت به کار ببرید .
بسیاری از ما خود را در شرایطی می یابیم که در آن از توانایی های ما استفاده نمی شود. اگرشما هم در چنین موقعیتی هستید، سعی کنید راهی را برای ارتباط دادن استعدادهای خود و نیازهای شرکت پیدا کنید. اولین قدم، شناختن این توانایی هاست. بعد باید کمی تحقیق کنید و ببینید شرکت شما در حال حاضر یا در آینده نزدیک به چه چیزی نیاز دارد و شما چگونه می توانید در کسب آن مؤثر باشید؟ سپس می توانید قابلیت ها و پیشنهادات خود را با حوصله به شخص ذی نفع توضیح دهید. طبیعتا به دست آوردن یک نقش جدید که در انجام آن مهارت دارید و در راستای اهداف شرکت هم هست، یک پیوند کامل حرفه ای خواهد بود .
لااقل به یک نقطه ضعف خود پی ببرید و در رفع آن بکوشید .
در صورتی که قبول کنید کارمند نمونه نیستید (چه کسی هست؟) انجام عملیات بهینه سازی کاری با آرامش بیشتری پیش می رود. همیشه تقصیر را به گردن دیگران انداختن ساده است. برای پایان دادن به این روش، به دنبال مورد خاصی باشید که تصحیح آن موجب می شود کارتان را بهتر انجام دهید؛ رابطه خود را با مدیران و همکاران بهتر کنید یا این که فقط اوضاع را برای خودتان قابل تحمل کنید. مثلاً اگر در یک جلسه چند دقیقه تأخیر داشته اید سعی کنید بعد از این همواره چند دقیقه زودتر برسید. اگر رابطه پر تنشی با رئیس خود دارید، به سهم خود در این مشکل بیندیشید؛ آیا شما به اندازه کافی به خواسته های او توجه کرده اید؟ آیا او را در جریان پیشرفت پروژه خود قرار داده اید؟ یک نقطه ضعف لزوماً به این معنا نیست که شما کار اشتباهی انجام داده باشید، بلکه ممکن است فقط کمبود تجربه یا اعتماد به نفس در کار باشد. مشکل هرچه باشد، سعی در بهبود آن به شما کمک می کند تا از مقام فعلی به مقامی بالاتر برسید .
از خودتان قدردانی کنید
همانطور که گاهی از قابلیت های شما در مسیر صحیح استفاده نمی شود، زمانی هم ممکن است شما موفق شده باشید توانایی های خود را در مسیر صحیح به کار ببرید، اما آنقدر که انتظار دارید به کوشش شما توجه نشود. در واقع، عدم قدر شناسی کارفرما، دلیل اصلی عدم رضایت شغلی در بسیاری موارد است. اما در بسیاری از موارد هم شما تا زمانی که توانایی خود را به معرض توجه کارفرما یا مدیر خود نگذاشته اید، به این قدردانی دست نخواهید یافت. این کار مهارت زیادی می خواهد اما آموختن آن به نفع شماست. کسانی که در کار خود موفق هستند تمام روز منتظر نمی نشینند تا کسی به دستاوردهای آنها توجه کند و آفرین بگوید، بلکه خودشان موفقیت خود را اعلام می کنند .
از آموزش های رایگان ضمن خدمت بهره مند شوید
بسیاری از شرکت ها برای پیشبرد مهارت های شغلی کارکنان خود مانند استفاده از کامپیوتر یا موارد دیگر تکنیکی یا مدیریتی، کلاس های گروهی رایگان تشکیل می دهند. حتی اگر به موضوع کلاس ارائه شده برای شغل فعلی خود احتیاج ندارید، به نفع شماست که مهارت های خود را برای دستیابی به موقعیت های دیگر افزایش دهید. اگر شرکت شما چنین امکانی را ارائه نمی کند خودتان در خواست تشکیل کلاس ها را بدهید. شاید باور نکنید که گاهی مدیران تا چه حد در انجام این کار مشتاق و موافق هستند .
بخواهید و به دست آورید
بیان کردن خواسته هایتان، ساده ترین و مؤثرترین راه برای رسیدن به چیزی است که می خواهید. در بسیاری موارد، مسئله این نیست که مدیریت نمی خواهد چیزی که به آن نیاز دارید، فراهم کند. مسئله این است که آنها فراموش می کنند. چرا که شما تنها مشغله فکری آنها نیستید؛ باید پیشقدم شوید و خواسته های خود را عنوان کنید. به این ترتیب به مدیر خود نیز کمک می کنید .
برای خود پروژه های مربوط به کار به وجود آورید
برای کسانی که احساس دلزدگی یا سَرخوردگی می کنند، انجام یک کار تازه یا برنامه مفرح در محیط کار می تواند روحیه بهتری به آنها بدهد. بهترین کار این است که قبل از انجام هر کار بزرگی مانند راه اندازی شرکت خودتان، به کارهای کوچک مانند مرتب کردن و تغییر دادن مدل اتاق یا میز کارتان بپردازید. این روش فقط یک نوع مشغولیت موقت برای فرار از فشار کار نیست. شما در حال به دست آوردن مهارت های پر ارزشی هستید که با انجام کارهای ابتکاری کوچک و بزرگ به دست می آید و شما را سرشار از اعتماد به نفس خواهد کرد. کار کردن بر روی موضوعی که به آن علاقه دارید، تمرکز شما را از موضوع بی علاقگی به شغلتان، معطوف به انجام هرچه بیشتر ابتکارات سرگرم کننده برای پیشبرد کار خواهد شد .
اگر با به کار بردن این پیشنهادات همچنان هر صبح شنبه را با غصه آغاز می کنید، وقت آن است که به دنبال کار جدیدی باشید. اما این بار خوشحال خواهید بود که تمام کوشش خود را برای کنار آمدن با موقعیت به کار برده اید و در این میان به قابلیت ها و استعدادهای خود بیشتر پی برده اید. این بار با آمادگی بیشتر به سوی کار تازه خواهید رفت .
مرجع secretprosperity.parsiblog.com
برگرفته از : روزنامه تفاهم
همانطور که از اسم این مهارت مشخص است، مهارت تولیدی در متن خود ابتکار، آفرینش و حس خلاقیت را به همراه دارند .
تولید مشخصه زندگی و حیات مستمر بشر است .
در تولید آنچنان توانمندی و اعتماد به نفس در فرد تولیدگر قوت گیرد که برکات و ثمرات آن به بقیه انسان ها نیز بطور محسوس و اثرگذاری می رسد .
مهارت های تولیدی در برگیرنده مهارت های مدیریتی و تحقیقی می باشند به صورتی که فرد تولیدگر باید مهارت های دیگر را برای تولید محصول خود داشته باشد .
فرآیند تولید پیچیدگی های خاص خود را دارد که از مرحله فکر تا تولید محصول و بعد از آن عرضه آن برای فروش را شامل می شود .
بشر با تولید و مصرف ارتباط تنگاتنگی دارد .
نمی تواند تولید نکند و هرگز نمی تواند مصرف نکند .
تولید و مصرف همانند سفیدی و سیاهی همدیگر را شناسایی و معرفی می کنند .
ما تولید می کنیم تا مصرف نماییم و مصرف می کنیم تا نیازهایمان را مرتفع سازیم و در سایه مصرف، تولید دیگری را در خدمت مصرف در آوریم. اینکه مصرف کردن خوب است یا بد را مطرح نمی کنیم چون قطعاً جواب آن مشخص و واضح است .
مصرف به اندازه و صحیح خوب است و مصرف مسرفانه بد .
مهارت های تولیدی مهارت هایی هستند که در خلق و آفرینش اجسام و اشیاء تبلور پیدا می کنند .
کسانی که تولید می کنند، مشتریان اصلی و حیاتی جامعه هستند .
همه تولیدکنندگان که اجناس پرفایده و ضروری را تولید می کنند، خالقان حیات دوباره جامعه بشری هستند و کارشان بسیار ارزشمند و مهم است .
اگر کمی به انگل های جامعه و مصرف کنندگان صرف فکر کنید، ارزش تولید بیشتر روشن می شود .
جامعه ای که از تولیدکنندگان خود حمایت نکند هرگز روی خوشبختی را نخواهد دید .
تولید، کاری بسیار دشوار و در عین حال جذاب است اما دشواری آن زمانی نمایان می شود که شما در میان رقابت به دنبال کیفیت هستید .
وقتی به دنبال کیفیت هستید هزینه ها بالا می رود و زمانی که می خواهید از رقبا جلو بیفتید و یا بهتر بگوییم عقب نمانید، باید هزینه ها را کاهش دهید .
حال باید مشکل را اینطور حل کرد که در تولید با تدبیرهای فراوان و پشتکار و ایجاد بستر مناسب برای بهره وری بالا و ارتقاء خلاقیت افراد، هزینه ها کاهش و کیفیت افزایش یابد .
مشاغل مربوط :
1. خیاط
2. چرمساز
3. قالب ساز
4. تکثیر کننده ماهی فلس دار
5. پرورش دهنده گیاهان دارویی
6. پرورش دهنده میگو
7. قالی باف
8. معرق کار
9. پرورش دهنده شتر مرغ
10. شیرینی پز
11. پرده دوز
12. زعفران کار
13. زراعتکار
14. کشتکار موز
15. پرورش دهنده کرم ابریشم
16. گندم کار
17. برنج کار
مهارت ها :
مهارت های تولیدی بیشترین اشتراک را با مهارت های فنی و مدیریتی و کمترین اشتراک را با مهارت اداری دارند .
مهارت خدماتی
مهارت خدماتی آن دسته از مهارت هایی را گویند که در آنها رفتارها و حرکات جسمی فرد و علائق اجتماعی مشخص به هم آمیخته می شود و محصول آن، توانمندی انجام صحیح کارهای محوله و بدست آمدن نتایج تعیین شده می باشد .
در مهارت های خدماتی کیفیت کار و سرعت رضایت بخش، قدم های اساسی و اصول کاربردی می باشد .
در روزگار ما مهارت های خدماتی از ارزش و اعتبار بالایی برخوردار است و مشاغلی که این مهارتها را پوشش میدهد، به مراتب از گذشته فراوان تر است .
اکنون مشاغل خدماتی ارزش افزوده فراوانی پیدا نموده به نحوی که سود شرکت ها و مراکز بازرگانی و تولیدی، انحصاراً در بخش خدمات مورد توجه قرار گرفته .
ما در جهانی زندگی می کنیم که مشاغل خدماتی جای خوبی را در بین دیگر مشاغل باز کرده اند و به حدی رشد و توسعه یافته اند که در بخش صادرات از آنها به عنوان صدور خدمات یاد می شود .
وقتی به کلمه خدمات برمی خورید شاید به یاد مشاغلی بیفتید که جنبه خدمات ابتدایی مانند خدمات چی یک رستوران را دارد ولی بحث خدمات آنقدر وسیع شده است که توضیحی در این رابطه لازم به نظر می رسد. خدمات در شکل عام خود به صدور فنون و مهارت های فنی، خدمات اداری و پستی، خدمات ارزشیابی، خدمات مشاوره ای و تحقیقاتی و ... تقسیم شده و وسعت مشاغلی که در قالب خدمات فعالیت می کنند آنقدر گسترده شده است که دانشمندان از تغییر نگرش مفهوم کار از کار مکانیکی به کار خدماتی خبر داده اند .
کارهای خدماتی برای بسیاری از بنگاه های اقتصادی و مراکز تولیدی کارآیی فراوانی پیدا کرده که عموماً شرکت ها به صورت کارفرما از انواع خدمات موجود در بازار کار بهره می گیرند .
مشاغل مربوط :
1. پذیرشگر
2. آتش نشان
3. سرپرست دبیرخانه
4. نصاب کاشی
5. اتاقدار هتل
6. لوله کش گاز خانگی و تجاری
7.تحصیلدار
8. سرپرست خدمات رفاهی قطار
9. مدیر خانه داری
10. بازاریاب بیمه
11. سیمانکار
12. سنگ کار
13. ماشین نویس فارسی
14. تحلیل گر آمار
15. امدادگر
16. تلمبه چی
17. کتابفروش
18. راهنمای اطلاعات جهانگردی
19. آرایشگر مردانه
20. گل فروش
21. تاکسیران
22. سرامیک کار
23. عینک ساز
24. کیف و کفش فروش
25. تحویل دار بانک
26. مترجم
27. مامور خرید ارشد
28. شومینه ساز
29.ماکت و مدلساز
30. کارگر بسته بند
31. متصدی معاملات املاک
32. بهیار
33. گچ بر
34. پیرایشگر مردانه
35. کاشیکار
مهارت ها :
مهارت خدماتی با مهارت دستی و روابط عمومی نزدیک است و کمترین اشتراک را با مهارت فنی دارد .
مهارت اداری
مهارت های اداری به آن دسته از مهارت ها می گویند که شخص براساس تعریف و توضیح مشخص به انجام آن مهارت ها مبادرت می ورزد . مهارت اداری سیر منطقی و مشخص کاری فرد شاغل را در برمی گیرد به صورتی که از مجموع کارهای انجام شده اهداف تعیین شده حاصل گردد. در مهارت های اداری به طور معمول روند کار ثابت، ابعاد کار معین و تعریف شده و اهداف از قبل پیش بینی شده اند .
کارهای اداری در جامعه ما که دولت از حجم بزرگی برخوردار است و به طور معمول در هر خانه یک نفر کارمند دولت محسوب می شود رشد چشمگیر و قابل توجهی را به خود اختصاص داده است، تصور ما از کارهای اداری کارهای تعریف و هماهنگ شده، ثابت و یکنواخت است که هر اداره و بخش بنا بر موقعیتی که دارد آنها را برای کارمندان تعریف و مشخص می کند .
این تعبیر صحیحی است و ما برای گسترده تر شدن فضای فکری و ذهنی شما چند جمله ای را در این خصوص بیان می کنیم که به امور پرسنلی و منابع انسانی مربوط می شود .
عوامل پرسنلی و منابع انسانی، توانایی موسسه را در نیل به اهداف آن افزایش می دهد .
بعضی موسسات مدیران و کارمندان فداکار و کارآمدی را جذب کرده اند و توانسته اند از این جهت شهرت جهانی پیدا کنند (شرکت آی بی ام از آن جمله است ).
از آن جهت که انسانها در تصمیم گیری برای کلیه وظایف و مسئولیتهای موسسه، مشارکت دارند، عامل پرسنلی و منابع انسانی از ویژگی عمده ای برخوردار است .
بعضی موسسات تنها به خاطر به دست آوردن کارمندان حرفه ای و مدیران کارآمد به خرید شرکتهای دیگر پرداختهاند .
در کشورهای غربی اتحادیه های کارگری معمولاً یک نقطه ضعف برای موسسات محسوب می شوند، زیرا توانایی مانور و انعطاف پذیری آنها و نیز هزینه های مستقیم و هزینه های کارگری آنها زیاد است .
بعضی از موسسات با اینکه دارای اتحادیه های کارگری هستند، روابط خوبی با اتحادیه های موثر و کارآمد برقرار کرده اند .
بعضی از عوامل برتری استراتژیک در این زمینه عبارتند از :
1.حیثیت و اعتبار شرکت
2.ساختار و جو سازمانی موثر و کارآمد
3. اندازه شرکت نسبت به کل صنعت
4.سیستم مدیریت استراتژیک
5.سیستمهای حمایتی و رفاهی کارمندان
6.سیستمهای کامپیوتری و اطلاعاتی مدیریت
7. کارمند موثر و کارآمد
8. روابط موثر با اتحادیه های تجاری
9. سیاستهای روابط پرسنلی موثر و کارآمد (کارگزینی، ارتقا، آموزش و ارشاد و غیره )
مشاغل مربوط :
1. مسئول کارگزینی
2. کمک کارشناس کارگزینی
3.مدیر امور مالی
4.معاون امور اداری
5. مسئول خدمات پشتیبانی
6. کارشناس خدمات کنسولی
7. مترجم
8. ویراستار
9. نمونه خوان
10. کارشناس اطلاع رسانی
11. کارشناس تبلیغات خارجی
12. کارگزین امور رفاهی
13. کارمند امور اداری
14. کارشناس امور اداری
15. مسئول ارسال و مرسلات
16. مسئول بایگانی
17.متصدی دفتر اندیکس
18. متصدی دفتر اندیکاتور
19.مسئول امور دفتری
20. رئیس دبیرخانه
مهارت ها :
مهارت اداری نسبت نزدیکی به مهارت روابط عمومی دارد و کوچکترین اشتراکی با مهارت های فنی و تولیدی ندارد .
برگرفته از: kasbokar.ir
من واقعا نگران شدم و همین نگرانی بود که باعث شد به فکر چارهای بیفتم. ایدههایی که به فکرم رسید اینها بودو به من کمک کرد. فکر میکنم برای شما هم مفید باشد: روندهای حاکم بر فعالیتهای کسب و کارتان را یادداشت کنید. مثلا من نوشتم: یک خبرخوب: من کاملا میدانم که هر روز چه اتفاقی میافتد، فردا چه کار باید کرد و از تمامی جزئیات کسب وکارم آگاهم .
یک خبر نه چندان خوب: من تنها کسی هستم که از تمامی امور جاری باخبرم و میدانم که واقعا چه خبر است .
خب حالا مشکل کجاست؟ به این مثال توجه کنید. من به عنوان مدیر این کسب و کار میخواهم به تعطیلات بروم و اصلا خوشم نمیآید که در تعطیلات هم کار کنم ! علاوه بر این تنها کسی که میداند چطور کارها را به جریان بیندازد و در مسیر اصلی هدایت کند، همین کسی است که میخواهد به تعطیلات برود. حالا چطور اینچنین چیزی ممکن است؟ منظور من از یادداشت کردن روندهای کار و سیستم انجام یک کسب و کار اینست که همان کارهایی که خود شما هنگام مواجهه با موقعیتی خاص انجام میدهید، مرحله به مرحله روی کاغذ بیاورید. این کار دو مزیت دارد؛ یکی این که وقتی شما شرکت را ترک کنید یا مدتی بیمار شوید یا به تعطیلات بروید، کارمندانتان گیج و دستپاچه نمی شوند و به عبارتی خرابکاری نمیکنند! آنها مضطرب نیستند چرا که میدانند همان کسی که هنگام حضور فیزیکیاش کسب وکار را راهبری نموده، راهنماییشان میکرد، اکنون هم وجود دارد. روی جملات کاغذی که قبلا مفاهیمش را به خاطر سپردهاند و الان جایگزین او شده است! نکته دوم اینست که خود شما هم سود خواهید برد. وقتی جزئیات پروسه کارتان را عینا مشاهده کنید، میفهمید که چه مراحلی زائد هستند، کدامها را باید منسجم کنید، چه چیزهایی را باید اضافه کنید و کدامها باید حذف شوند. این دخل و تصرفات کیفیت کسب و کارتان را ارتقا داده تکمیل کارها را تسریع میکند .
برای مثال پروسه کاری خودم را برایتان مثال میزنم: من یک مشاور هنری هستم و هنگامی که مشتری جدیدی تماس میگیرد، این مراحل را یکی یکی کامل میکنم :
- با او قرار ملاقات میگذارم
- درباره خواستهها و انتظاراتش پرسش میکنم .
- نحوه پرداخت هزینههای مشاوره ام را جویا میشوم .
- بستهای در اختیارش میگذارم که درباره من و شرکتم، فعالیتها و سیاستهایمان، خدمات مشتری، قیمتهای کارمان و دیگر اطلاعات لازم توضیح میدهد تا او کاملا درباره ما آگاهی پیدا کند. و معلوم است که کارتهای ویزیت را هم به او میدهم .
- تاریخ روز و ساعتی که با او ملاقات کردهام یا این بسته را برایش فرستادهام را یادداشت میکنم .
- در کامپیوترم فولدر جدیدی را به او اختصاص میدهم و تمامی دادههای مربوط به آن مشتری را نگهداری میکنم .
- هر گونه خدمات یا کالاهایی را که به او ارائه کردهایم را در همین فولدر و البته در زیر مجموعهای از آن ثبت میکنم و نام فولدر اصلی را اسم مراجع مذکور قرار میدهم .
- در این فولدر تمامی روشهایی که میتوان با او تماس گرفت را نیز ثبت میکنم (شماره تلفن، آدرس، ایمیل، فکس و صندوق پستی )
- وقتی که به او خدمات ارائه میکنم، مرتبا با او تماس میگیرم و به ایمیلها یا تماسهای تلفنیاش پاسخ میدهم .
- در کنفرانسها، کارگاههای آموزشی و جشنها، او را دعوت میکنم .
- در تعطیلات کریسمس یا روز تولدش، کارت تبریک میفرستم .
- از او میخواهم که نظرات خود را درباره کارهایم بگوید .
- برای مشتریان امکان مشاوره تلفنی با شخص خودم فراهم میکنم .
- در وب سایت مناسبی که خلق کردهام تمامی اطلاعات لازم را قرار میدهم تا کار مشتری هر چه آسانتر شود. و پس از تمامی این مراحل، درآمدهایم را در سیستمی اتوماتیک قرار میدهم تا مستقیما به حساب بانکیام واریز شود .
خب حالا به تمامی این جملات دقت کنید .
چه میبینید؟ افعال اول شخص مفرد و کلمات من، میدهم، میگیرم، میکنم، میفرستم و امثال اینها که تمامی به من و شما برمی گردند و باز هم معلوم میشود که شما هم مثل من تنها فاعل کلیدی کسب و کارتان هستید. من این نکته را فهمیدم و با همان استراتژی که گفتم، این روند را اصلاح کردم. اما یادداشت کردن تنها گام اول است. باید از یک همکار مورد اعتماد مثلا معاونتان کمک بگیرید که بعد از شما نفر دومی باشد که روش به جریان انداختن کار را میداند و قادر است درهنگام غیبت مدیر، کارمندان را هدایت کرده کارها را سر و سامان دهد .
مترجم: آذین صحابی
برگرفته از : روزنامه تفاهم
شما میتوانید این نکات را در زندگی و کسب و کارتان بکار ببرید :
با خود یکی شوید
وقتی میخواهید امور را پیگیری کنید و بر آنها نظارت کنید، باید با خود و با محیط اطرافتان یکی شوید. برای اینکه به این احساس دست پیدا کنید، آرمیدگی را تمرین کنید. یک جا بی حرکت بنشیند. عضلاتی را که بر اثر فشار عصبی منقبض شدهاند، شل کنید. تنفس آرام و عمیق را جایگزین نفسهای تند و کوتاه کنید. تمام وجودتان و افکارتان را متوجه بدن، نفسها و عضلاتتان کنید. به هیچ چیز فکر نکنید و مسائل و مشکلات کاری را از ذهنتان خارج کنید. ساعتی را این جور بگذرانید. سپس با فکری آماده به کارتان بپردازید. یک کارآفرین مدرن به آرامی تمرکز میکند سپس با کارها و اعمالی حساب شده و سنجیده وارد عمل میشود .
خود را بشناسید
از نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشید. باید با خود روراست باشید تا بتوانید ناتوانیهایتان را بشناسید. همسر، فرزندان یا دوستان نزدیکتان بخوبی میتوانند این نکات را به شما یادآوری کنند. آنها مانند آیینهیی هستند که هم ویژگیهای خوب و هم صفات بد شما را منعکس میکنند. وجود داخلی و خودآگاه یک کارآفرین هشیار به آسانی با حرفهای دختر 4 سالهاش، به خود می آید. همچنین نتایجی که از کارتان میگیرید نیز میتوانند شاخصهای خوبی باشند. به دنبال پس خوراندهایی باشید که محیط و اطرافتان به شما میدهند. اگر کمی شرایط ناخوشایند را تحمل کنید، زمینه رشدتان فراهم میشود .
دشمنان خود را بشناسید
من گفتم که دشمن خود را بشناسید نه اینکه او را بکشید. گاهی اوقات این دشمن «خود شما» هستید. گاهی اوقات این دشمنان رقبای شما نام دارند. مثلا رقبای خود را به عنوان دشمنان احتمالی در نظر بگیرید. مثل آنها فکر کنید و خودتان را به جای آنها بگذارید. با آنها صحبت کنید. بسیاری از آنها همان چیزهایی را میخواهند که شما خواهانش هستید. با آنها با قدرت و احترام صبحت کنید و نباید ضعف نشان دهید. انرژی منتشر از باورها و ارزشهای شما مانند یک اهرم قدرت عمل میکند. حالا ببینید چهجور انرژی ساطع میکنید؟
قدرت خود را تقویت کنید
کاری کنید که ارزش و کیفیت کار شما از کار رقیبی که از شما بسیار قدرتمندتر است، سه برابر ارزشمندتر باشد ارزش و کیفیت کارتان را آنقدر تقویت کنید که نتایج کارتان 300 درصد رشد کند. باید سرعت خدماترسانی به مشتریان را سه برابر کنید و کالای شما باید سه برابر بیشتر از گذشته قابل اعتماد باشد . البته نباید به سه برابر اکتفا کنید. میتوانید ارزش و کیفیت کارتان را 10 یا 20 برابر بالا ببرید .
در موقعیتهای دشوار آرامش خود را حفظ کنید
استرس و فشار عصبی اولین عامل افت کارایی و نزول کیفیت کار است. یک راه ساده کاهش استرس این است که در شرایط دشوار هر از گاهی بخندید. این کار به بدن آرامش میدهد و باعث میشود که واکنشهای طبیعی فعال شوند. موقعیتهای خندهآوری را در ذهن خود مجسم کنید یا لطیفهیی را به یاد بیاورید و به آن بخندید. وقتی شرایط به شما سخت می گیرد مرتبا وقایع خندهداری را به یاد بیاورید و با خنده کمی از فشار عصبی بکاهید. با این کار احساس میکنید باری که روی شانههای شما سنگینی میکند، دیگر طاقتفرسا نیست. این کار وقتی در برابر یک مشتری سختگیر و مشکلساز قرار گرفتهاید نیز کاربرد دارد. باید سعی کنید بین او و خودتان دیواری نامریی و مستحکم بکشید تا انرژی منفی او به شما آسیبی نرساند .
به دنبال راههایی باشید که با آنها جنگجوی درون شما فعال شده با قدرت مبارزه میکند. همیشه از نیروی او استفاده کنید. این چالشی است که هر کارآفرین در دنیای مدرن با آن روبرو است. این تنش و چالشها برای هر کارآفرینی که بخواهد در کسب و کارش موفق باشد، وجود دارد .
مترجم : آذین صحابی
برگرفته از روزنامه تفاهم
مدیران فناوری اطلاعات برای به دست آوردن جایگاهی شایسته در گروههای طراز اول کسب و کار، باید بتوانند “ارزش“ را علاوه بر فناوری، از فراسوی سازمان نیز کسب کنند.
صنعت IT در طول چند سال اخیر جهش فوق العادهای داشته است و فراسوی وظایف تکنولوژیکی، زمینههای مختلفی از دنیای کسب و کار را تسخیر کرده است.
رشد صنعت IT ، گسترش محدودهی وظایف این بخش و انعطافپذیری آن، این فرصت را فراهم کرده است که برای نمونه، کاربران و عرضهکنندگان به راحتی بر سر قیمتها مذاکره و چانهزنی کنند؛ یا به عنوان نمونه ای دیگر، این صنعت کارکنان خود را در سمتهای خود ابقا کرده و حتی مجبور به استخدام کارکنان جدید، با نرخهای بسیار معقول، شده است. }
در حالی که در بسیاری از زمینههای کسب و کار، شاهد کاهش اجباری هزینهها و یا محدود کردن طرحهای بلند مدت هستیم.
حتی در بخشهایی که مشکلات کمتری داشته و در حال رشد بودهاند، توجه ویژهای به سرمایهگذاری در بخشIT میشود. با این حال، تجارت الکترونیک (e-business ) به بخش مهم و جدانشدنی فرآیندهای کسب و کار درون سازمانی تبدیل شده است.
زمان رشد
محدودهی کسب و کارهای مختلف مدام در حال گسترش است و در نتیجه ”توزیع بیشتر" کالا و خدمات با چالش رو به روست، اما افزایش منابع و همچنین بازار فروشندگان محدود خواهد بود که البته بسیار باب میل عرضهکنندگان کالاها و خدمات است.
در این میانه، بخش عمومی (Public Sector ) که همچنان دوران رشد را تجربه می کند، تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. به عنوان نمونه در شرکت Mori شاهد رشد مستمر بخشهای عمومی هستیم که با گسترش و رشد کسب و کار در بخشهای خصوصی کلیدی، شامل تکنولوژی ارتباطات از راه دور (Telecoms )، فناوری اطلاعات (IT )، خدمات کسب و کار و همچنین منابع انسانی هماهنگی مناسبی دارد. آشنایی با فناوری و در جریان اوضاع و احوال تکنولوژی روز بودن مستلزم در اختیار داشتن یک گروه تحقیق و مشاوران حرفهای خوب است، اما به طور سنتی یکی از همان مدیران همه فن حریف IT مبتنی بر تکنولوژی را هم نیاز دارد. بیشتر تغییرات تکنولوژی در سالهای اخیر به وسیلهی عرضه کنندگان صورت گرفته است، اما مزیت قابل توجه یا با اهمیتی نداشته است. بیشتر عملیاتهای اصلی “به روزرسانی “ ( Upgrade ) گران اما بیتاثیر بوده است. وظیفهی مدیر IT تشخیص مناسبترین زمان برای ایجاد تغییرات است.
در دورانی که به IT بهای کمی داده میشد و هزینههای بخش IT ناچیز بود، شرکتها سعی میکردند بودجه محدود فناوری اطلاعات را به عرضهکنندگان خارج از سازمان بپردازند. مقالههای بحث برانگیزی مانند "IT مقوله با اهمیتی نیست" نوشته Nicholas Carr در نشریهی Harvard Business مدیران رده بالا را تشویق میکرد تا بخش IT را در پدید آوردن موقعیتهای رقابتی ناتوان بینگارند و مجبور شوند که این ناتوانی را به وسیلهی عناصر خارج از سازمان جبران کنند.
مفهوم محاسبهی "مطلوبیت " یا "میزان تقاضا " از این مدل پیروی می کند. “برون سپاری“یا هدایت پروژهها به وسیلهی متخصصان خارج از سازمان، گزینهههایی هستند که نیاز به تمرکز و توجه جدی دارند، اما به این معنی نیست که در همه موارد و شرایط، کاربردی هستند. در هر حال مشکل پیش رو، متقاعد کردن کسب و کارها به ارزش سرمایهگذاری در بخش IT است.
(Open Source )
Open Source معضل دیگری است که مدیران IT را تهدید می کند، البته در پی یک آلترناتیو به ظاهر کمهزینه، ابزارهایی وجود دارند که بسیار باارزش هستند، اما در بعضی شرایط در حد قمار خطرناک هستند.
گرچه ممکن است نسبت به جاهطلبیهای شرکت مایکروسافت احساس بدی داشته باشیم یا حتی به اهدافش شک کنیم، آنهایی که حافظهی خوبی دارند، میتوانند روزهایی را به یاد آورند که بیشتر سیستمهای عامل، انحصاری و دارای حقوق مالکیت بود و سیستمهای به ظاهر باز، از نسخههای گوناگون و ناسازگار Unix تشکیل میشد.
در طول 12 تا 18 ماه آینده، در مورد پتانسیلTelecom ها و ماشینهای محاسبهی همگرا و جامع بیشتر خواهیم شنید، اگر چه این مورد مدت 20 سال است که در دستور کار بوده است. صحبتها در مورد مالکیت معنوی (IP ) یکی از فناوریهای کلیدی است، اما ابزار و وسایل که درWan وLan استفاده میشود از هم مجزا و در عین حال پیچیده است. مدیرIT باید تصمیم بگیرد که از نتایج این فناوریها چه چیزی باید ارایه شود و آیا به طور کلی این تبدیل و دگرگونی ارزش این میزان ریسک و هزینه را دارد یا خیر؟
Telcoها وIsp ها میتوانند خدمات متفاوتی ارایهی کنند.
تغییرات مداوم در محیط به شکل فزایندهای پیچیده هستند و از سوی دیگر مقولهی امنیت اطلاعات زمینهی جذب مبالغ هنگفت را در بخش IT ایجاد کرده است که البته یا مزیتی به وجود نمیآید و یا بسیار اندک است.
برای پدید آوردن مزایای بیشتر، راه حل هوشمندانه از یک سو ایجاد توازن میان تغییرات محیط و کسب و کار و از سوی دیگر حفظ سیستمهای امنیتی بدون ارجاع آن به منابع خارج از سازمان است.
مدیران IT نیازمند ایجاد توازن بین اولویتهای پیچیدهی متفاوتی هستند که در پیش رو دارند، اما نباید فراموش کنیم که باید خدمات مناسب و قابل اطمینان خود را با قیمت مناسب ارایه دهیم. مهمتر اینکه دانش وسیع و مهارتهای مدیرانIT بستری را برای مدیران ارشد انفورماتیک به منظور شناسایی فرصتهای جدید کسب و کار و تکنولوژیهای پشتیبانی کنندهی آنها فراهم می
برگرفته از سایت:"کاشف فردا
یکی از شاخه های مهم و اصلی اقتصاد در سطح جهانی موضوع تجارت است که با دور شدن از قالب های سنتی خود و ورود به عصر آمار و رقم، ماهیتی جدید به خود گرفته است و حاصل این تغییر ماهیت جهانی، کسب و کار الکترونیک است که از آغاز آن مدت زمان طولانی نمی گذرد. فعالیتهای تجاری به صورت الکترونیک در کشورهای پیشرفته رشد بی سابقه ای داشته و با سرعت در سطح جهان در حال گسترش است.
در این میان کسب و کار الکترونیک به عنوان یکی از زیر مجموعه های فناوری اطلاعات و ارتباطات در دهه گذشته رشد بالایی را تجربه کرده است. به طوری که رویکرد سیاست اکثر موسسات تجاری در پذیرش و به کارگیری کسب و کار الکترونیک در جهت ورود به بازارهای جهانی و جذب مشتریان جدید موثر و کارا در این راستاست. اما به کارگیری کسب و کار الکترونیک در فعالیتهای تجاری نیازمند توجه به یک سری عوامل درونزا و برونزای تاثیرگذار بر آن است. به طوری که توجه بنگاههای تجاری به این عوامل و برنامه ریزی در جهت استفاده مطلوب از فناوری کسب و کار الکترونیک ضمن آنکه موفقیت بهره برداری از آن را تضمین خواهد کرد، زمینه رشد بنگاههای استفاده کننده را نیز فراهم می کند.
برگرفته از سایت:پژو ه های فن آوری اطلاعات
برگرفته از سایت:zadblokhsh.persianblog.ir
شاید بزرگترین مشکل کشور عزیزمان ایران ضعف در سطوح مختلف مدیریتی در بخشهای دولتی وغیر دولتی است.مََثَََّّل ومدرک واضح آن همین دانشکده مدیریت است.تعداد زیادی از دوستان ما در دانشکده مدیریت بدون هیچگونه علاقه قبلی واز روی بخت وشانس واقبال پابه به عرصه مدیریت گذاشته اند.در صورتی که نباید اینگونه باشد.یک مدیر موفق باید انسانی زیرک،باهوش،خوش صحبت ومشرب،آگاه،سرشار از درک اجتماعی وخلاق ونوآورو مبتکر باشد.وتجمع همه این ویژگی ها یا حداقل 70% آن دریک شخص فرد را تبدیل به انسانی استثنائی میکند؛ در نتیجه مدیران ودانشجویان مدیریت باید افرادی استثنائی باشند.مخاطبین عزیز حداقل اگربا تصمیم وآگاهی قبلی وارد این رشته نشده ایم،بیاییم به گونه ای رفتار کنیم،تلاش کنیم،تحقیق وپژوهش کنیم که اگر دوباره تصمیم به انتخاب رشته گرفتیم،با اطمینان مدیریت کسب وکارهای کوچک راانتخاب کنیم.ونه تنها خودمان بلکه این رشته را آرزوی هر دانش آموز کنکوری دیگر نیز بگردانیم.
قبل از پرداختن به کسب وکاروکارآفرینی باید سنگهای خود را با مدیریت وابکنیم.برخلاف همۀ افکاروعقایدی که درجامعۀ ما همچون دیگر عقاید غلط دیگر حکمفرماست؛مدیریت رشته ای CHEAPوابتدایی نیست.اگر اینگونه بود،با 4سال تحصیل در این رشته ومدرک لیسانس درشاخه های مختلف آن(حداقل مدرک معتبر دانشگاهی)فارغ التحصیلان مدیریت با سمت های بالا وحقوق های قابل توجه در وزارتخانه ها ومراجع دولتی مشغول به کار نبودند.بر همه عیان است که بازار کار مدیریت از هر رشته دیگری داغ تر است.به یقین تا به حال دکتر ومهندس بیکار فراوان دیده اید،در اطراف شما بیشمارند ولی به ندرت مدیر بیکار دیده اید.پس از قرار گرفتن در این مسیر ناراحت نباشیدبلکه به آینده وپیشنهادات مختلف کاری و سمت های بالای دولتی فکر کنید.یکی دیگر از مزایای مدیریت این است که به راحتی میتوان 2یا 3 کار را باهم انجان داد ولی با مدارک تحصیلی دیگر نمیشود.یعنی برای راحتی و امرار معاش میتوانید بدون دردسر در 2یا چند پست مشغول به کار باشید.زیرا هم درس و هم کار مدیریت بسیار سبک تر از دیگر رشته هاست.ودر نهایت یک مدیر دارای شأن اجتماعی بالا شده وناچاراً(توفیق اجباری)همیشه نقش رئیس رادارید نه مرئوس.از آنجا که رشته مربوط به علوم انسانی است در جمع ها وبحث ها همیشه حرف برای گفتن، فراوان در چنته داریدو این همواره موجب مقبولیت واعتماد به نفس شماست.در دوران دانشجویی نیز،نیاز نیست که خود را تمام وقت در اختیار درس بگذارید وبه راحتی میتوانید به کارهای فوق برنامه مورد علاقه تان بپردازید واز بهترین دوران عمر خود لذت ببرید.
وهزاران فایدۀ دیگر که مجال برای بیانشان نیست.ودر نهایت از مزایای مدیریت برای آقایان:از آنجا که ورودی های مرد مدیریت معدودند و از طرفی به دلیل شرایط اجتماعی،نوع ارتباط آقایان ونداشتن مسؤلیت هایی مانند وظایف مادران،جای رشد و پیشرفت در زمینه های مدیریتی وبالا رفتن از نردبان سلسله مراتب برایشان بسیار است واین نکته تنها خصوصیت منفی مدیریت برای زنان است.و فراموش نکنید که این رفتار وواکنش های خود ماست که افکار دیگران را در ارتباط با رشته مان خواهد ساخت.
این مقاله به شرح و نقد مهم ترین آراء اصحاب بحث در این زمینه می پردازد .
تعریف
ترکیب "مسئولیتهای اجتماعی " "SOCIAL RESPONSIBILITY" نزد متفکران ، معانی مختلف دارد. سرتو "CERTO" و گراف "GRAFF" ،مسئولیت اجتماعی بنگاه را این طور تعریف کرده اند: "تعهد و تکلیف مدیریت به انجام کارهایی که حافظ و ارتقا دهنده رفاه جامعه و علایق بنگاه باشد.""1" کنت هاتن و ماری هاتن ، مسئولیت اجتماعی بنگاه را از منظر ذینفعان بنگاه تعریف کرده اند: "[بحث مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها] وقتی مطرح می شود که در مدیریت ذینفعان بنگاه خللی وارد شده باشد. بی توجهی بنگاه به ذینفع خارجی ، مثلا سبب بروز پیامدهای ناگوار برای مصرف کننده کالای آن بنگاه می شود و به این ترتیب حریم و مرز جامعه شکسته می شود... پس به این ترتیب مسئولیت اجتماعی ، مسئولیت مدیر آینده نگر است .""2 "
اگر این دو تعریف را با هم ترکیب کنیم ، می توان مسئولیت اجتماعی بنگاهها یا مدیران آنها را چنین تعریف کرد :
"مسئولیتهای اجتماعی مدیران / بنگاهها عبارت است از الزام به پاسخ گویی و ارضا توقعات گروههای ذینفع خارجی اعم از مشتریان ،تامین کنندگان ، توزیع کنندگان ، پاسداران محیط زیست و اهالی محل فعالیت واحد تولیدی / خدماتی ، با حفظ منافع گروههای ذینفع داخلی اعم ازمالکان یا سهامداران و کارکنان واحد""3 "
برای شناخت مقوله مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها و مدیران آنها، می توان از دو زاویه به موضوع وارد شد :
از جهت آراء صاحب نظران و پیشینه بحث ;
از جهت ابعاد و حدومرز مسئولیتها در شرایطخاص .
پیشینه بحث و آرا مطروحه
مباحث قدیمی مرتبط با تعامل "جامعه " و"کسب و کار" را می توان زیر عنوان "اخلاق کسب و کار ""BUSINESS ETHICS"دسته بندی کرد. برای رسیدن به ساده ترین تعریف از اخلاق کسب و کار، بهتر است از منظر کاربری اصول وارزشهای اخلاقی انسان متعارف در هدایت کسب و کار به آن توجه شود. از این منظر، اخلاق کسب و کار تفاوتی با سایر شعب اخلاق عملی مثل اخلاق پزشکی ، یا اخلاق اجتماعی ندارد.تااین جا اگر مسئولیتی برای کاسب یا پیشه ورتصور می شود از حد صداقت و انصاف تجاوزنمی کند.
آهنگری را مجسم کنید که با چند شاگرد درروستایی فعالیت می کند. جامعه روستایی از اوچه انتظاری دارد؟
تولید کالای مرغوب و فروش منصفانه ;
ایفای به موقع تعهدات ;
رفتار انسانی و به هنجار با شاگردان و مراجعان .
مسئولیت اجتماعی کسبه و پیشه وران تاپیش از دوران جدید - یعنی عصر فعالیتهای گسترده صنعتی و تولیدی - در همین حد بوده است . در آن دوران ، نسبتهای غیر اخلاقی منتسب به کسبه و پیشه وران از جمله عبارت بوده از :
کم فروشی ، تقلب در کیفیت کالا، تقلب دروزن و حساب ، بهره کشی ظالمانه از کارکنان ،گران فروشی ، رباخواری ، دزدی ، بدرفتاری بامراجعان . در یک صدسال اخیر و خاصه دردهه های اخیر، قلمرو اخلاق کسب و کارگسترده تر و ماهیت آن پیچیده تر شده است . جک ماهونی "4" استاد مدرسه تجارت لندن ، برای اخلاقیات کسب و کار جدید، سه خصلت قایل است :
الف - جوابگویی
اگر در گذشته ، کاسب یا پیشه ور ملزم به رعایت ضوابط و اصول اخلاقی بود، در دوران معاصر بر اثر رشد چشمگیر بنگاههای پرقدرت -که چه بسا مدیران آنها، مالک و صاحب بنگاه نیستند - توجه از فرد بهبنگاه معطوف شده است و البته این حرف به معنای مبرابودن افراد ازمسئولیتهای اخلاقی نیست بلکه در شرایط جدیدآنها نماینده بنگاه و کارگزار آن شناخته می شوند ودر چارچوب فعالیت بنگاه ، مسئول و پاسخگوهستند. تاکید اجتماعی براین مقوله سبب شده که حتی پاره ای از بنگاهها برای خود ضوابط واصول اخلاقی درون سازمانی تدوین کنند،هرچند که شائبه تظاهر در این کار منتفی نیست .
ب - مسئولیت اجتماعی
کارول "5" ، در مطالعه ای که باعنوان "هرم مسئولیت اجتماعی بنگاه " منتشر شد برای هربنگاه چهاردسته مسئولیت اجتماعی قایل شده است . به تعبیر دیگر، او مسئولیت اجتماعی هربنگاه را برآیند چهار مولفه زیر می داند :
نیازهای اقتصادی ;
رعایت قوانین و مقررات عمومی ;
رعایت اخلاق کسب و کار ;
مسئولیتهای بشردوستانه .
در مورد اول بنگاهها موظفند نیازهای اقتصادی جامعه را برآورند و کالاها و خدمات مورد نیاز آن را تامین کنند و انواع گروههای مردم را از فرآیند کار بهره مند سازند .
در مورد دوم آنها وظیفه دارند. به بهداشت وایمنی کارکنان و مصرف کنندگان خود توجه کنند.محیط زیست را نیالایند، از معاملات درون سازمانی بپرهیزند، دنبال انحصار نروند ومرتکب تبعیض نشوند "تبعیض قومی ، تبعیض جنسی ...".
سومین مولفه مسئولیت بنگاه ، اخلاق کسب و کار است . در این قلمرو اصولی چون صداقت ،انصاف و احترام جا دارد. چهارمین مولفه ،مسئولیتهای بشردوستانه است . تعبیر دیگرکارول از این مولفه ، "شهروند خوب " بودن است ، یعنی مشارکت بنگاه در انواع فعالیتهایی که معضلات جامعه را فرو کاهد و کیفیت زندگانی آن را بهبود بخشد .
پ - مفهوم ذینفعان
سومین ویژگی اخلاق کسب و کار جدید،پیدایش نظریه ذینفعان است . نظریه ذینفعان ازاین استدلال استفاده می کند که علاوه بر کسانی که در شرکت مفروض سهم مالکانه دارند،بسیاری از افراد و گروههای دیگر نیز در آن شرکت علائقی دارند و رفتار شرکت و نحوه راهبری آن ، بر علائق ایشان اثر می گذارد وبنابراین بایستی حقوق و علائق این طیف گسترده از ذینفعان ، در سیاستها و رفتار شرکت دیده شود .
در طیف گروههای ذینفع در بنگاهها، این گروهها را می توان مشاهده کرد: مالکان "سهامداران "، مدیران ، کارکنان ، مشتریان "مصرف کنندگان "، تامین کنندگان ، توزیع کنندگان ،دستگاههای ناظر بر حسن اجرای قوانین ،سازمانهای پاسدار محیط زیست ، مردم محل ،فعالیت بنگاه ، دولت ، رقبا، بانکها و موسسه های مالی ، رسانه ها، جامعه علمی . به این ترتیب شایدبتوان نتیجه گرفت که ویژگی سوم ، دربرگیرنده دومولفه نخست نیز هست و بنگاه یا مدیری که علائق این طیف را در بنگاه در نظر بگیرد به مسئولیتهای خود "اقتصادی ، اجتماعی ، قانونی ،اخلاقی " عمل کرده است .
حدومرز مسئولیتها
در تعیین حدومرز مسئولیت بنگاهها، طیفی از عقاید گوناگون وجود دارد. در یک سر این طیف ، کلاسیک ، قرار دارند که معتقدند نباید هیچ محدودیتی برای بنگاه ایجاد شود. بنابه اعتقادآنها "دست نامریی " بازار، بنگاه را وادار می کندکالا یا خدمتی را عرضه کند که جامعه نیازمند آن است . از شخصیتهای بارز این دسته ، میلتون فریدمن اقتصاددان و برنده جایزه نوبل اقتصاداست .
فریدمن ضمن اعلام التزام بنگاهها به مسئولیتهای قانونی معتقد است که "مسئولیت اجتماعی کسب و کار، یکسره افزایش سوداست ""6". درواقع او مسئولیت اصلی بنگاه رامسئولیت اقتصادی می داند و مسئولیتهای دیگرو از جمله بشردوستانه را در زمره مسئولیتهای بنگاه نمی داند. او در توضیح نظر خود می گوید:"میل و آرزوی بنگاهها این است که تا آن جاکه می توانند درآمد کسب کنند منتها ضمن رعایت قواعد اساسی جامعه - چه آنها که قانون دارد و چه آنها که در عرف اخلاقی جامعه مستتراست " "همان جا ".
در سر دیگر این طیف کسانی قرار دارند که به طور خلاصه معتقدند از آن جا که حیات بنگاه بستگی مستقیم به حیات جامعه دارد و بنگاه درون دادهای خود را از جامعه می گیرد وبرون دادهای خود را به درون جامعه می ریزد،بنابراین مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها همه جانبه و فراگیر است و از جمله باید در حل و رفع معضلات اجتماعی با جامعه همکاری ومشارکت کنند. کارول این مسئولیتها را به یک هرم تشبیه کرده است که هرچه از قاعده "مسئولیتهای اقتصادی " به سمت نوک هرم "مسئولیتهای بشردوستانه " پیش برویم ، از شدت و وسعت مسئولیتها کاسته می شود. "کارول همان جا" جنبشهای حمایت از مصرف کنندگان وشهروندان از جمله معتقدان به بسط دامنه مسئولیت بنگاهها هستند. این جنبشها در بیشترکشورهای پیشرفته صنعتی فعال هستند .
در میانه این طیف میانه روها قرار دارند که فرد شاخص آنها پیتر دراکر است . نظرات او درسه فصل از کتاب مهم او به نام "مدیریت ""7 " به تفصیل آمده است که به خاطر رعایت اختصار،چکیده آن نقل می شود .
دراکر نخستین و مهم ترین مسئولیت اجتماعی هر موسسه را عملکرد وظیفه و کار آن می داند و می گوید اگر بنگاهی نتواند کار اصلی خود را به خوبی انجام دهد، توان هیچ کار دیگر راندارد. به زعم او کسب و کار ورشکسته ، نه کارفرمای خوبی است ، نه همسایه خوب ، نه عضو خوب جامعه است ، و نه می تواند برای گسترش کار خود سرمایه کافی فراهم کند وبنابراین نمی تواند شمار بیشتری را مشغول به کارکند. بنابراین از نظر دراکر، نخستین "قید"مسئولیت اجتماعی بنگاه ، بالابودن حجم ومیزان مسئولیت آن در انجام موفقیت آمیز رسالت خود است . این حرف بسیار شبیه نظر فریدمن است که همچنانکه پیشتر گفته شد مسئولیت اقتصادی بنگاه را مسئولیت اصلی اجتماعی آن می داند .
دومین قید مسئولیت از نظر دراکر قیدشایستگی و اهلیت است . او می گوید پذیرفتن مسئولیتهایی که شایستگی انجام آن را نداریم "عین مسئولیت ناشناسی " است زیرا هم سطح توقع را بالا می برد و هم در نهایت سبب سرخوردگی و یاس متوقعان می گردد. بنگاههاباید شایستگی ، مهارت و اهلیت لازم برای ایفای رسالت اصلی خود را کسب کنند. موارد اهلیت بنگاهها، عینی و مشهود است و بنگاهها در غیراز این موارد، اهلیت ندارند. قوت هر بنگاه بایددر سنجش پذیری ، نقدپذیری و پاسخگو بودن آن باشد "مثل بهره وری ، سودآوری ، کیفیت و غیره ".اگر بنگاه به این اصول بی توجه باشد. ضعیف وبیمار است . هم چنین اگر در امور ناملموس - مثل سیاست ، امور عاطفی و حسی ، تصدیق وتکذیب اجتماعی ، ایجاد ساختارهای مربوط به روابط و مناسبات قدرت - دخالت کند و نیرو وتوان خود را در این امور صرف کند، احساس راحتی و آسایش نخواهد کرد .
از نظر دراکر مهم ترین قید مسئولیت اجتماعی ، قید مشروعیت و اقتدار است . از آن جا که مسئولیت بدون اقتدار معنا ندارد بنابراین مسئولیت همواره با اقتدار همراه است ; به همین سبب هرکس دعوی مسئولیت می کند، در واقع دعوی اقتدار دارد و بر عکس هرکس اقتدار دارد،مسئول است . او به طنز می گوید فقط نظامهای خودکامه و شهامت خواه هستند که در عین اقتدارکامل ، خود را در برابر هیچ کس و هیچ چیز،مسئول نمی دانند !
بنابراین از نظر دراکر وقتی از بنگاهی خواسته می شود که مسئولیت حل و رفع یکی ازگرفتاریها و ابتلائات جامعه را بپذیرد. باید به دقت بیندیشد و ببیند آیا اقتدار مستتر در این مسئولیت ، مشروع است یا خیر. اگر این اقتدارمشروع و موجه نباشد، پذیرش مسئولیت مشگل گشایی ، در واقع غصب مسئولیت است .پس معلوم می شود حتی اگر سازمان یا بنگاه اقتدار انجام کاری را داشته باشد باید در منشا آن اقتدار دقت کند و از مشروعیت آن اطمینان یابد .
باتوجه به این قیود و محدودیتها، به راستی بنگاهها چه مسئولیتهایی دارند؟ به نظر دراکرمسئولیتهای اجتماعی بنگاهها را می توان به قرارزیر برشمرد :
1 - پرداختن تمام و کمال به مسئولیت ، وظیفه ورسالت اصلی بنگاه . یعنی مثلا اگر وظیفه ورسالت آن تولید خودرو است ، این کار را به بهترین وجه ممکن انجام دهد و در مسیر تکامل و بهبود مستمر آن بکوشد .
2 - مسئولیت فرآورده ها و خدمات . بنگاه ومدیران آن در برابر پیامدها و عوارض محصولات خود مسئولند و باید در برابر آن پیامدها مسئول نگاه داشته شوند .
3 - مسئولیت فرآیندها. بنگاه و مدیران آن نسبت به فرآیندهای تولید مسئول هستند. فرآیندهای تولید نباید هزینه اجتماعی تولید کند و چنانچه به ضرورت چنین وضعی رخ دهد، میزان آن هزینه ها باید در کمترین حد ممکن باشد. برای روشن تر شدن مطلب مثالی می زنیم . چنانچه بنگاه موردنظر تولیدکننده انواع نئوپان باشد نظربه اینکه ماده اولیه آن از جنگل تامین می شود،این کار نباید با ویران ساختن منابع جنگلی همراه باشد. بهره برداری از جنگل باید به شیوه ای باشدکه به آن آسیب نرساند. از طرف دیگر در فرآیندتولید باید دقت شود به طوری که ضایعات آن "بویژه چسب و مواد شیمیایی " محیط زیست راآلوده نکند. ذرات معلق و غبار را مهار کند و درموارد ناگزیر "مثل آلودگی صوتی " آسیب را به کمترین میزان ممکن برساند .
4 - مسئولیت اخلاقی . بنگاه و مدیران آن باید دردادوستد و کسب و کار به اصول اخلاقی متعارف جامعه به دیده احترام نگاه کرده ، خود را به آن اصول مقید و پایبند بداند . دراکر نتیجه می گیردکه در جامعه پلورالیست ، مسئولیت ارتقا و بهبوداجتماع ، یک معضل و مقوله دایمی است که هیچ گاه حل نمی شود. بخشی از این مسئولیت درچارچوب آنچه گفته شد متوجه بنگاه و بخشی ازآن متوجه نهادهای ذیصلاح - مثل دولت وسازمانهای وابسته به آن - است . ولی در هرحال بنگاههای بزرگ و مدیران آنها باید به معضلات وگرفتاریهای جامعه بیندیشند. آنها باید امکان تبدیل پروژه "حل یک معضل و نابسامانی اجتماعی " را به "یک فرصت کار و کاسبی "،بررسی کنند. به نظر دراکر مدیران هرگز از این نگرانیها و مسئولیتها فارغ نیستند. نکته اساسی در نظریات دراکر این است که هرکس باید به کاری به پردازد که
اهلیت
اقتدار و
مشروعیت انجام آن را داشته باشد .
نقد آراء مطرح در نظام آنگلوساکسون آنچه تاکنون گفته شد، چکیده مهم ترین آرامتفکران غربی در باب مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها و مدیران آنهاست . اما از آنجا که پیش درآمد رشد و گسترش بی سابقه بنگاهها - به ویژه بنگاههای تولیدی و صنعتی - انقلاب صنعتی است و از آنجا که این انقلاب در انگلستان واقع شد و این کشور بیش از کشورهای دیگر باگرفتاریها و پیامدهای ناگوار توسعه صنعتی دست و پنجه نرم کرد، می توان دیدگاهها و تفکرآنگلوساکسون را در چگونگی برخورد با آن پیامدها و چگونگی اداره کسب و کار و حتی ریشه بروز آن پیامدها، از دیدگاهها و تفکردیگران متمایز کرد. در نگرش نوع اول ، راه موفقیت اقتصادی از توجه به ارزشهای فردی می گذرد. انگلیس و آمریکا به خصوص حامی ومنادی ارزشهای فردی هستند. خوب یا بدحاصل چگونگی عمل فرد است . هم اینک نیزمظاهر این نگرش اندیویدوآلیستی در فرهنگ کشورهای حوزه آنگلوساکسون دیده می شود :
اهداء انواع جوایز فردی "نوبل ، اسکار،..."،تبلیغ کارآفرینان برجسته ، احساس مسئولیت فردی در کسب مهارت ، تفاوت چشمگیر درحقوق و دستمزد دریافتی . بیشینه کردن سود وارزش سهام سهامداران ، سست بودن پیونداستخدامی افراد و سازمانها "سهولت اخراج ، وبالابودن میزان جابه جایی ها"، کشمکشهای گسترده بین اتحادیه های کارگری و کارفرمایان ،بی توجهی به حفظ محیط زیست "و توجه از سراضطرار ".
در نگرش غیر آنگلوساکسون "مانندچینی ها، ژاپنی ها، آلمانی ها"، شرط موفقیت اقتصادی رعایت مصالح جامعه است . در این کشورها حاکمیت از آن ارزشهای همگانی و ملی است : کارگروهی ، رابطه مستحکم استخدامی "پایین بودن میزان جابه جایی نیروی کار"،وفاداری به کارفرما، وجود مسئولیت اجتماعی برای کسب مهارتها، وجود و رونق گروهها ومجتمع های اقتصادی "مثل کایرستوها در ژاپن ".
در دورانی که سرمایه داران صنعتی کشورهای انگلوساکسون به استثمار بیرحمانه کارگران مشغول بودند و جز بیشینه کردن درآمدبه چیز دیگر توجه نمی کردند، متفکران آن کشورها نیز توجیه کننده همان جریان بودند.دیوید ریکاردو "1823-1772" و تامس رابرت مالتوس "1834-1766" که دوست و معاصربودند، پایین بودن دستمزدها و نابرابری حاصل ازآن را ناشی از قدرت باروری شگفت انگیز وویرانگر طبقه کارگر می دانستند و مدعی بودندعلت پایین ماندن دستمزدها در حد بخور ونمیر،زادورود بی رویه کارگران است ! به موجب قانون مفرغی دستمزد ریکاردو، نه سرمایه دار صنعتی ظالم است و نه نظام سرمایه داری ، بلکه خودکارگر باعث و بانی فقر خود است "8".
عجب نیست که مارکس و انگلس نیز درمقابله با شرایط موجود از همان ابزار "ارزشهای فردی " استفاده کردند .
"بنگاه اقتصادی ملت گرا، ذینفعان و متولیانی کاملا متفاوت دارد که به هنگام طراحی استراتژی باید مورد شور قرار گیرند. در بنگاههای ژاپنی ،کارکنان ، ذینفع و متولی رده نخست ، مشتریان ذینفعان رده دوم ، و سهامداران با فاصله زیاد دررده سوم قرار دارند...""9 "
به این ترتیب و باتوجه به این اختلاف نگرش ، میزان اقبال به پذیرش مسئولیتهای اجتماعی در بین بنگاهها و مدیران کشورهای آنگلوساکسون ، کمتر از کشورهای طرف مقایسه است . چنانچه میزان دلبستگی و پایبندی بنگاههای کسب و کار و مدیران آنها به مسئولیتهای اجتماعی را به صورت پیوستاری ترسیم کنیم و سمت راست آن را نمایانگر گرایش به ارزشهای فردی و سمت چپ را نمایانگر توجه به ارزشهای جمعی و ملی بدانیم ، در آن صورت کشورهای دارای فرهنگ آنگلوساکسون درسمت راست و کشورهایی نظیر ژاپن ، چین ، وآلمان در سمت چپ پیوستار قرار می گیرند. به این ترتیب هرچه از سمت راست به سمت چپ پیوستار حرکت کنیم ، میزان پایبندی به مسئولیتهای اجتماعی بیشتر می شود .
برگرفته از سایت:کارآفرینی
تام امرسون (Tom Emerson) رییس مرکز بازرگانی دونالد اچجونز (The Donald H. Jones) دانشگاه کارنگی ملون واقع در پیتسبورگ جمله زیبایی دارد که میگوید: "با هیچ شروع کن و نصف آن را به قیمت چندین میلیون دلار بفروش. آن وقت مسیرت را خواهی یافت." فکر میکنم زمانی که داشت این جمله را میگفت، لبخند عریض و طویلی هم روی صورتش نقش بسته بود .
در اینجا پنج اصل را که در تخمین هزینه شروع کسب و کار به شما کمک میکند، ذکر میکنیم :
با یک طرح ثابت شروع کنید و سپس آن را تغییر دهید .
تجربیات گذشته برای شروع کسب و کار، پیروی از یک طرح تجاری (Business Plan) را توصیه میکند. شما نیز همین رویه را در پیش بگیرید. اما این به معنی آغاز و پایان تخمین هزینههای شروع کار نیست. جف شومان (Jeff Shuman) استاد مدیریت و مدیر مطالعات بازرگانی دانشکده بنتلی (Bentley College) میگوید: "معمول بر این است که یک کارآفرین یک فرصت کارآفرینی پیدا میکند، یک طرح تجاری جهت سرمایهگذاری تهیه میکند، میزان سرمایهای که باید تامین شود را تعیین میکند، سرمایه را تامین میکند و آن را در جهت تامین هدفی که در طرح تجاریاش مشخص شده به کار میگیرد. "به قول شومان این کار یک مشکل عمده دارد، این طرح در درجه اول منوط به گرفتن جواز کسب و کار است. وی اضافه میکند: "در واقع بعضی از فرضیات اولیه شما تقریبا خوب است ولی بعضی دیگر، حتی ارزش کاغذی که برای نوشتن آنها مصرف میکنید را ندارند ."
شومان و دیگر صاحبنظران معتقدند که تخمین هزینه شروع به معنی مرور مکرر فرضیات و تغییر مدل تجاری اولیه شماست. نوشتن یک طرح تجاری، کار مفیدی است. چراکه شما را مجبور میکند همه آنچه را برای شروع کسب و کارتان نیاز دارید دقیقا بنویسید، مثل کمک حقوقی، کمک مالیاتی، لوازم اداری، تجهیزات، هزینه پست، مکان و فضای کسب و کار، حقوق کارکنان، بیمه و غیره .
اما مدل اولیهای که انتخاب کرده بودید، ممکن است با موارد جدیدی که یاد گرفته و به کار میگیرید، دایم تغییر کند .
عجله نکنید و تامل کنید .
اضافه کردن همه چیزهایی که به گمان شما برای یک کسب و کار تمام عیار لازم است وسوسهانگیز است و در نهایت به این نتیجه میرسید که این چیزها همانهایی هستند که شما برای شروع به آن نیاز دارید. اما صبر کنید و دنبال مدل کوچکتری بگردید. چراکه این کار فرصتی به شما میدهد که همه کار را شروع و همه سرمایهتان را حفظ کنید. شومان برای توضیح این امر، مثال کسی را مطرح میکند که هزینه کل شروع یک کسب و کار خردهفروشی در یک مرکز خرید محلی را صدوپنجاه دلار در هر فوتمربع تخمین میزند. به قول او "شما هم میتوانید همینطور شروع کنید و یک طرح تجاری در همان حد و اندازه بنویسید. اما شاید بهتر باشد برای تخمین میزان تقاضای آن منطقه از محصولات، از یک چرخدستی استفاده کنید ."
آزمایشی که بهعمل میآورید، هزینه اولیه شروع را کاهش میدهد. نتیجه اینکه در مرحله اول کار، آنقدر که به دستآوردن اطلاعات اهمیت دارد، سود اهمیت ندارد. به قول شومان : "بدینطریق شما میتوانید به موازات پیشرفت در هر مرحله، بودجه آن را هم تامین کنید. حال وقتی که به مرحله سوم و مرحله توسعه کارتان قدم میگذارید، دیگر آمار و ارقامتان براساس تحقیق و گروههای شاهد وآزمایشی نیست، بلکه براساس تجزیه عینی و واقعی جاری در دنیاست ."
هزینهها را به موقع محاسبه کنید .
محاسبه گردش پول لولیه قسمتی از محاسبه هزینههای شروع کسب و کار است. در این مورد، کسب و کارها معمولا خیلی خوشبین هستند .
باربارا برد (Barbara Bird) ، رییس بخش مدیریت مدرسه بازرگانی دانشگاه آمریکا میگوید: "صاحبان مشاغل کوچک ممکن است تولیدات و خدمات خود را زیر قیمت ارایه دهند. آنها با این تصور که برای رقابت باید با قیمتهای خیلی پایین شروع کنند، دست به چنین اقدامی میزنند. ولی لزومی هم ندارد این کار را کنند ."
زمان شروع کار را به دقت تخمین بزنید .
وقتی دارید کسب و کاری را شروع میکنید، زمان برای شما دقیقا حکم پول را پیدا میکند. فرض کنیم میخواهید تکلیف اجاره بهای ماهانه مکان کسب و کار را معلوم کنید. اگر آن مکان قبل از شروع کار احتیاج به مرمت داشته باشد، هزینههای بررسی شده تا قبل از شروع واقعی کار، حکم هزینه اضافی را دارد. من خیلی از کارآفرینان را دیدهام که برای شروع کسب و کارشان یک ترتیب زمانی درنظر میگیرند و ابتدا تکلیف و شرایط منطقهبندی، امنیت و بازرسی که از طرف آژانسهای محلی ملزم به مهیا کردن آن هستند، را معلوم میکنند .
بههمین علت، نظر من این است که یک مبتدی آیندهنگر در امر تجارت و کسب و کار، حتی قبل از رفتن به مراکز مشاوره املاک یا تهیه وام باید به شهرداری و مراکز صدور مجوز برود. پروانه ساخت، معاینه و بازرسی ممکن است زمان افتتاح پیشبینی شده را ماهها به تعویق بیندازد. اگر شما به هزینه این زمان اضافی توجه نکنید، نمیتوانید بلافاصله و درست از سرمایهتان استفاده کنید .
در مورد ارزش پول واقعبین باشید .
بسیاری از صاحبان مشاغل کوچک با استفاده از چک، هزینه شروع کارشان را تهیه میکنند. افراد دیگری نیز از داراییهای خاصی که در خانه دارند تامین هزینه میکنند - که انتخاب این گزینه بسیار جالب، در سال 2003، نرخ بهره را در آمریکا بهطور بیسابقهای کاهش داده است - ولی این روش برای کسب و کارهای بزرگ مناسب نیست. امرسون از کارنگی ملون اظهار میدارد که تازهکاران باید هنگام تعیین مخارج اولیه و گردش نقدینگی، میزان سرمایه لازم را تعیین کنند. به گفته او: "درصورتی که از پول نقد برای شروع کار استفاده نمیکنید، هزینه بهره بدهیهای خود را نیز باید محاسبه کرده و به مجموع هزینههای شروع کار اضافه کنید
برگرفته از سایت:gobportal.ir