تا همین چند سال پیش واژه تجارت الکترونیک (کسب و کار اینترنتی) تنها در کنفرانسهای تخصصی شنیده می شد. اما در حال حاضر دهها و شاید صدها سایت تجاری فعال شده اند و هر از چندی شاهد پیدایش یک سایت تجارت الکترونیک در قلمرو پارسی زبان شبکه جهانی اینترنت هستیم. با این وجود پیشرفت چندانی در این زمینه مشاهده نمیشود..
تجارت الکترونیک امروزه یک رشته بسیار تخصصی با زیر شاخه های متعدد است. و تردیدی نیست که برای موفقیت در این زمینه از تجارت ، بایستی با دانش و تخصص آن آشنا شد.
در این چکیده نگاهی اجمالی به برخی اشتباهات مدیران تجاری در زمینه تجارت الکترونیک می پردازیم. و سپس راه کارهای برپا کردن یک تجارت موفق را مروری اجمالی می کنیم.
اشتباه یک : برپانمودن یک سایت پایان کار نیست
اغلب مشاهده می شود که پس از تصمیم نهایی یک یا چند نفر برای راه اندازی یک فروشگاه اینترنتی، اول یک سایت تاسیس می شود. و چون این مرحله فراز و نشیب زیادی دارد پس از برپایی آن گمان می کنند که کار به نتیجه رسیده است. این تصور اشتباه است. پیش از راهاندازی سایت الگوی تجاری (Business Model )خود را برپا کنید. تجربه شخصی من نشان داده است که سازمانهایی که بدون الگوی دقیق و از پیش طراحی شده وارد تجارت الکترونیک شده اند بعدها دچار مشکلات فراوان و حتی افت اعتبار شده اند.
پس این اشتباه را مرتکب نشوید. نخست مراحل خرید ، و ثبت سفارش را یک بار به دقت مرور کنید. سپس مراحلی که خود شما و یا سازمان شما برای پاسخگویی به مشتری باید انجام دهد را بررسی کنید. اغلب افراد تازه کار گمان می کنند که تجارت اینترنتی یعنی تاسیس سایت ، سپس تبلیغات و ثبت و تحویل سفارش. اما تازه بعد تحویل از چند سفارش اول متوجه کاستی های کار خود می شوند. مهم نیست که شما در یک فضای رقابتی باشید و یا در یک فضای انحصاری. خود من تجربه کار در هر دو محیط را داشته ام و تاکید می کنم قبل از طراحی یک سایت الگوی کار خود را طراحی کنید. برای این منظور می توانید به سوالات زیر پاسخ دهید. پاسخهای شما بخشی از مدل تجاری شما را مشخص می کنند.
مخاطبان و مشتریان سایت من چه کسانی هستند ؟
ویژگیها و علاقه مندی های مشتریان من چیست ؟
چرا افراد باید از سایت من خرید کنند ؟ مزیت رقابتی خود را این جا باید پیدا کنید.
آیا در صورت عدم استقبال و تعداد اندک سفارش ، شما متضرر خواهید شد ؟
آیا در صورت هجوم تعداد زیادی سفارش ناگهانی شما توان پاسخگویی همه آنها را دارید ؟
پرسشهایی از این دست راهنمای شما در شناخت موقعیت خود و مشتریان است. به پرسشها پاسخهای کلی و عمومی ندهید. مثلا مخاطبان خود را «همه کاربران اینترنت شهر» فرض نکنید. مزیت رقابتی خود را نیز به دقت بشناسید.
مشتری در خرید اینترنتی یک امتیاز بزرگ را ازدست میدهد. آنهم امتیاز مشاهده و لمس کالاست. شما در ازای این امتیازی که از او می گیرید چه چیزی به او می دهید تا او را تشویق به خرید اینترنتی نمایید ؟
همین نکته ظریف رمز موفقیت و شکست بسیاری از تجارت های اینترنتی بوده است. به عنوان یک راه کار اولیه بهتر از محصولات و کالاهای شناخته شده ، از مارکهای معتبر را در معرض فروش قرار دهید.
اشتباه دوم: الگوگیری چشم و گوش بسته از دیگر سایتها.
یک سایت خود چه ویژگیهایی دارد ؟ یک فروشگاه خوب چه ویژگیهایی دارد ؟
یک سایت تجاری خوب باید همزمان ویژگیهای یک سایت خوب و یک فروشگاه خوب را داشته باشد .
تجربه من در خصوص سایتهای تجاری به من نشان داده است که مردم سایتهای زیبا و ساده را ترجیح میدهند. آنها مایلند از جایی خرید کنند که احساس کنند در حال خرید از یک فروشگاه معتبر و مدرن هستند. پس مهم نیست شما سایت را با چه تکنولوژی را روشی طراحی کرده اید. مهم راحتی مشتری در هنگام خرید است. او باید بتواند آزادانه به همه غرفه ها سربزند و همه محصولات را ببیند. به اطلاعات کاملی از محصولات دسترسی داشته باشد. ترجیحا عکسی از محصول نیز به وی نشان داده شود.
فرآیند خرید نیز باید ساده و سریع باشد. امروزه سایتها به مشتریان امکان مشاهده و ویرایش سبد خرید را میدهند. این کار را شما نیز انجام دهید البته فقط برای سایتهای خرده فروشی.
در مورد سایتهایی که محصولات گرانقیمت و یا عمده را عرضه می کنند روش کار میتواند کاملا متفاوت باشد.
سایتهای پر زرق و برق و شلوغ مشتریان را فراری میدهد. یک قانون کلی در این مورد وجود دارد :
شما باید از پشت سایت به مشتری خود لبخند بزنید! همان کاری که یک فروشنده معمولی در فروشگاه معمولی باید انجام دهد.
نکات زیر را هنگام طراحی و پیاده سازی سایت مد نظر داشته باشید:
1. سایت سریع بار (load ) شود
2. مشتری به راحتی به صفحات دیگر هدایت شود
3. سازمان دهی سایت و اطلاع رسانی کافی در مورد نوع کسب و کار و محصولات.
اشتباه سوم : فروش به افراد نا مناسب
آیا برای تبلیغ و معرفی سایت خود، به هرکس را که می بینید توضیح میدهید ؟ حتی دوستان و اقوام ؟ اگر پاسخ مثبت است شما در حال یک اشتباه هستید.
بااینکه فروش برای هر تجارتی حیاتی می باشد، شما مجبور نیستید محصولات خود را به هرکسی که می بینید حتی اقوام و دوستانتان پیشنهاد کنید. علاوه بر آن، تلاش برای ارائه محصول به کسانی که نیاز به آن ندارند هدر دادن زمان شما می باشد.
فروش به افراد نامناسب یعنی فروش به همه! فروش به برخی مشتریان نسبت به بقیه آسانتر است. آنها را بیابید.
بگذارید رک و راحت بگویم: در زمینه ای که تخصص ندارید هم وارد نشوید ! اگر شما دانشجوی سال دوم مهندسی صنایع هستید هیچ دلیلی ندارد فروشگاه اینترنتی مواد و محصولات پزشکی شما موفق شود. پس اول خود را بشناسید و سپس مخاطبان واقعی خود را.
عدم رعایت این مورد نیز یکی از عاملان شکست می باشد. بسیاری از شکست های Dotcom ها (کسب و کارهای اینترنتی) اینست که از جدی ترین و غریب ترین تکنولوژی های روز استفاده می کنند غافل از اینکه مخاطبان آنها ممکن است برای مشاهده سایت آن تکنولوژی را در اختیار نداشته باشند و یا اصلا نیازی به آن نباشد. یک نمونه بارز کدهای JavaScript و فلش می باشد. به عنوان مثال سایت Compaq.com اخیرا از صفحه ای استفاده کرده بود که شما برای مشاهده آن باید مرورگر خود را به صورتی تنظیم کنید تا با آن صفحه جور شود.
آخرین و مهلک ترین اشتباه : اشتباه در بازاریابی
آخرین اشتباه فاحش، ضعف بازاریابی است. پول در موارد نامناسب برای تبلیغات خرج می شود. حتی پرداخت مبالغ برای قرار گرفتن در فهرست موتورهای جستجو! شما این اشتباه را مرتکب نشوید. خود را بجای مشتریان خود بگذارید. در 99% موارد من خود مشاهده کرده ام که مدیران کسب و کار ، مشتریان را به جای خود می گذارند ! شاید تعجب کنید ولی اغلب این گونه است. هیچ دلیلی ندارد که تبلیغاتی که شما را جلب می کند مشتریان واقعی شما را نیز جلب کنند. جهت گیری شما باید اینگونه باشد که مزیت رقابتی شما و کیفیت خدمات و کالاهایتان برای شما تبلیغ کننده باشند. تحقیقات بازاریابی حاکی از این واقعیت است که هر مشتری راضی و خشنود شاید دو یا سه مشتری دیگر برایتان به بار بیاورد، اما هر مشتری ناراضی ممکن است بیش از ده مشتری را فراری دهد. پس قبل از آنکه نقاط قوت خود را تبلیغ کنید نقاط ضعف را از بین ببرید. این مهمترین و موثر ترین روش تبلیغات است.
تا اینجا گفتیم که چه کارهایی نباید انجام داد. اما خوب چه کارهایی را بهتر است انجام بدهیم؟
سایت خود را با دیدگاه SEO طراحی کنید. SEO کوتاه شده عبارت Search Engine Optimization است. و یعنی اطمینان یافتن از اینکه سایت شما به نحو شایسته ای جایگاه خود را در موتور جستجو یافته و در معرض دید مخاطبان مورد نظر قرار دارد. این یعنی اینکه سایت شما به نحو مطلوب و درستی با موتورهای جستجو گر اینترنت تعامل دارد. بسیاری از سایتها با وجود ظاهر زیبا و طراحی شدن با بالاترین تکنیکهای طراحی وب ، بازهم موقعیت های بسیار بدی در جستجو دارند و این بدلیل دانش کم و محدود طراح سایت با روش کار جستجوگر هاست. آمار نشان میدهد که بیش از 90 % کاربران اینترنت دست کم یک موتور جستجو را می شناسند و برای یافتن اطلاعات مورد نیاز خود از آن استفاده می کنند. وقتی که یک کاربر اینترنت عبارتی را مورد جستجو قرار می دهد فهرستی از سایتهای حاوی آن عبارت برای وی نشان داده می شود. سایت های ارایه خدمات جستجو (Search ) معمولا هزاران و بلکه میلیونها نتیجه را باز میگردانند . ولی عموما 10 نتیجه در صفحه ی نخست دیده میشوند. تحقیقات نشان می دهد که تنها 7% کاربران از صفحه های سوم به بعد نتایج را مرور میکنند. پس رسیدن به دهک اول یا همان (Top ten ) هدف بسیاری از وب مستر ها و دارنگان سایتهای اینترنت است. به ویژه در مورد سایتهای تجاری این موضوع اهمین ویژه ای پبدا می کند. شما نیز از آن غافل نباشید.
اطلاعات کاربران را دریافت کنید. اغلب مشاهده می شود که سایتهای تجاری روابط عمومی ضعیفی دارند. و این با ابتدایی ترین اصول فن آوری اطلاعات در تاقض است. حتما صفحاتی را برای دریافت نظر و اعتراض مشتریان قرار دهید. و حتما به پیشنهاد ها و انتقادهای آنها پاسخ گویید. همچنین امکان ثبت نام غیر اجباری را به مشتریان خود بدهید. نام ، اطلاعات تماس و پست الکترونیک کاربران را دریافت کنید تا بهتر بتوانید با آنها در تماس باشید. بهتر است ثبت نام اختیاری باشد و در آخرین مرحله خرید به وی پیشنهاد شود. تجربه شخصی من حاکی از آن است که مشتریان تمایل چندانی به پر کردن فرمهای طولانی و انتشار پست الکترونیکی خود ندارند. پس لازم نیست همان اول همه اطلاعات را از وی بپرسید. فرمها را ساده و کوتاه طراحی کنید.
از امکاناتی مانند خبر نامه الکترونیکی استفاده کنید. بهتر است کاربران مطمئن شوند که از اطلاعات آنها همچون پست الکترونیک برای مقاصد تجاری سو استفاده نخواهد شد و با سیل ایمیل های تبلیغاتی روبرو نخواهند شد. هر از چندی یک مطلب کوتاه و مفید درباره تازه ترین خدمات سایت خود برای مشتریان ارسال نمایید. برخی سایتها دست به ابتکار های جالبی میزنند ؛ مثلا ارسال کارت تبریک در روزهای خاصی همچون اعیاد مذهبی ، ملی و یا سالروز تولد مشتریان. کافی است تاریخ تولید آنها را بپرسید!
در نهایت اینکه :
همه کسب و کار های در ابتدا با شکل گیری یک ایده و نظر هر چند کوچک شکل گرفته اند. زمانی که شما کسب و کارخود را آغاز می کنید به مجموعه ای از ایده های برای بازاریابی، تبلیغات، حل مشکلات، توسعه تولید و...نیاز خواهید داشت. تفاوت بین شکست و پیروزی از تفاوت بین عمق و قدرت ایده های مختلف سرچشمه می گیرد. در ادامه با چند روش بسیار ساده برای قرار گرفتن ذهن شما در جریان تولید ایده های جدید در کسب و کار آشنا می شویم.
1- ارتباطات گسترده و مداوم شما با سایر بنگاه ها و شرکت ها همکار می تواند ایده های بسیاری را شکل دهد. منابع آنلاین و آفلاین بسیاری برای آشنایی با موقعیت کسب و کار سازمان های مختلف وجود دارد. سمینار ها، نمایشگاه ها، اتاق های چت، سایت های اینترنتی، انجمن های بحث و... از این دسته هستند. به اشتراک گذاردن دانش، پرسیدن سوال ها و صحبت در مورد دانش ها و راه حل های جدید ذهن شما را تحریک خواهد کرد. مغز شما در صدد ترکیب و تحلیل این اطلاعات برای خلق ایده های مناسب جدیدی برخواهد آمد.
2- اگر شما از قدرت کافی برای برقراری ارتباط برخوردار نیستید. مطالعه می تواند نسخه مناسبی برای تحریک ذهن شما برای دستیابی به ایده های جدید باشد. کتاب های علمی و آموزشی تجارت و کسب و کار، مجله ها و کتاب های الکترونیکی، سایت های اینترنتی و خبرنامه ها و مجلات الکترونیکی و روزنامه های مرتبط با کسب و کارتان را بخوانید. مغز شما با جذب و مرتب کردن اطلاعات مختلف در ساختارهای مناسب باعث شکل گیری ایده های جالبی خواهد شد.
3- یکی از بهترین راه ها که همیشه می تواند به شما در یافتن راه حل های مناسب در برابر انتظارات جدید بازار و مشکلات مختلف کمک کند تضارب آرا و اندیشه ها در جلسه های کاری با همکارانتان است. این کار که در زبان انگلیسی اصطلاحاً Brain Storming نام دارد روشی برای حل مسئله به صورت گروهی است. در این روش گروهی از همکاران در یک سازمان موضوع واحدی را مشخص می کنند و با تعیین فرصتی برای مطالعه و تحقیق درباره آن در یک روز معین دور هم می نشینند و ایده ها و افکار خود را برای بحث و تبادل نظر به یکدیگر منتقل می کنند تا در نهایت یک ایده و راه حل مورد توافق خرد جمع حاصل و تصویب شود.
4- زمان های خاصی را برای جلسات گروهی اختصاص دهید و بر اساس اطلاعاتی که به دست آورده اید افکار همکارانتان را با موضوعات مورد نظرخود درگیر کنید و از آنها بخواهید که به تبادل نظر با شما بپردازند. خیلی وقت ها از میان این جلسات ایده های جالبی بروز می کند.
5- همیشه دفترچه یادداشتی با خود به همراه داشته باشید و کوچکترین فکری که به ذهنتان می رسد را یادداشت کنید.
فراموش نکنید که شروع یک کسب وکار موفق و یا پیشرفت در یک کسب و کار با سابقه در برابر رقبا حاصل ایده های جدیدی است که می تواند باعث توجه مردم به شما و برتری شما نسبت به رقبا شود بنابراین به این مسئله اهمیت دهید و سعی کنید خلاقیت خود و نیروهایتان را در خلق ایده ها و افکار نو در کسب و کار تقویت نمایید.در هر حال همیشه برای یادداشت کردن ایده های کوچک و حتی به نظر بی اهمیت یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید و کوچکترین نکات را بنویسید. همه کسب و کارها برای حرکت رو به جلو در کنار رقیبان نیازمند ایده ها و روش های جدید برای توسعه و بهینه سازی هستند.
برگرفته از سایت:نگاهی برتجارت الکترونیک
وی اظهار داشت: چنانچه صنایع کوچک مدل کسب وکار خود را تغیر ندهند هر چقدر هم که مدر نیزه شوند باز هم اقتصادی نخواهند بود .
وی به ارایه دو راهکار در این زمینه پرداخت و گفت: افزایش اندازه این صنایع بزرگ و تبدیل شدن آنها به صنایع بزرگ و همچنین به کارگیری مدلی در کسب و کار که این صنایع ضمن بر خورداری از مزایای صنایع کوچک و متوسط قادر به استفاده از تمامی قابلیت ها و مزایای بنگاه های اقتصادی بزرگ باشند می تواند موثر باشند .
برگرفته از سایت:نیاز روز
این راهنما به منظور آن تدوین شده است که بتواند با بیان تمامی نکات و در عین حال حفظ سادگی و قابل فهم بودن، به شما در راه ایجاد یک کسب و کار موفق کمک کند .
گام اول: ارزیابی اولیه
- آیا کارآفرینی برای شما ساخته شده است ؟
بدیهی است که شروع یک کسب و کار جدید ریسکهای زیادی را به همراه دارد که البته با برنامه ریزی میتوان شانس موفقیت را بالا برد. بنابراین بهترین نقطه شروع آن است که نقاط قوت و ضعف خود را بعنوان دارنده یک کسب و کار بشناسید .
- آیا شخصیتی مستقل و خودجوش دارید؟
این را همیشه در نظر داشته باشید که در صورت شروع یک کسب و کار کوچک ، این خود شما هستید و نه شخص دیگر که باید تصمیم بگیرید که چگونه پروژهها ، برنامهها و زمان خود را مدیریت کنید .
- تا چه حد با شخصیتهای متفاوت و افراد گوناگون میتوانید ارتباط برقرار کنید؟
صاحبان کسب و کار ناگزیرند که با افراد و اقشار مختلفی سرو کار داشته باشند. آیا شما میتوانید با مشتریان، تامینکنندگان، کارکنان و ... در جهت منافع کسب و کار خود ارتباط برقرار کنید .
- تا چه حد قدرت تصمیمگیری دارید؟
صاحبان کسب و کار کوچک بایستی بطور متداوم ، به سرعت و در شرایط بحرانی بتوانند مستقلا" تصمیمگیری کنند .
- آیا شما استقامت فیزیکی و احساسی لازم برای اداره یک کسب و کار را دارید؟
مالکیت یک کسب و کار علاوه بر چالش و هیجان ، مستلزم فشارکاری زیاد ، ساعتهای کاری زیادی میباشد. آیا شما میتوانید 12 ساعت در روز و هفت روز در هفته را کار کنید؟
- تا چه حد میتوانید برنامهریزی و سازماندهی کنید؟
تحقیقات نشان میدهد بسیاری از شکستها در صورت برنامهریزی صحیح ، به وجود نمی آمد .
- آیا انگیزه لازم را برای تحمل مشقات را دارید؟
ممکن است شما در حین اداره یک کسب و کار احساس کنید که در برخی مواقع توانایی تحمل تمامی مشقات و زحمات را به تنهایی ندارید و فقط داشتن انگیزه قوی است که میتواند در این مواقع سختی ، دلگرم و امیدوار سازد .
- این کسب و کار چگونه خانواده شما را متاثر میسازد؟
سالهای اولیه شروع یک کسب و کار میتواند سختیهایی را برای خانواده و زندگی شخصی شما ایجاد کند. در عین حال ممکن است خانواده شما تا به سوددهی رسیدن کسب و کار ، دچار مشکلات و فشارهای مالی شوند. بنابراین حمایت و یا عدم حمایت خانواده نقش مهمی در شروع و ایجاد یک کسب و کار دارد .
این حقیقت دارد که دلایل زیادی برای عدم شروع یک کسب و کار کوچک و مستقل وجود دارد ، اما برای افرادی که واجد شرایط فوق هستند ، مزایای زیادی وجود دارد که قطعا " از ریسکهای آن بیشتر است .
اینکه شما خادم و مخدوم خود میشوید !
زحمت و تلاش و ساعتهای کاری زیاد مستقیما" به نفع شماست و نه شخص دیگر !
امکان کسب درآمد و رشد ، محدودیت کمتری دارد .
چالش و هیجان کار برای شما افزایش مییابد .
اداره یک کسب و کار مستقل امکان فراگیری زیادی را برای شما فراهم میآورد .
گام دوم: برنامه ریزی کسب و کار
شروع یک کسب و کار نیاز به انگیزه ، علاقه و استعداد دارد. همچنین نیاز به تحقیقات وسیع و برنامهریزی صحیح دارد. اطلاعات زیر برای تهیه طرح کسب و کار ( Business Plan ) میتواند بسیار مؤثر واقع شود :
- قبل از شروع به کار لیستی از تمامی دلایلی که میخواهید بخاطر آنها وارد دنیای تجارت شوید ، تهیه کنید. مثلاً :
شما میخواهید رئیس خود باشید .
شما میخواهید استقلال مالی داشته باشید .
شما میخواهید آزاد باشید .
شما میخواهید آزادانه تمامی تواناییها و دانستههای خود را به کار ببرید .
- سپس بایستی تعیین کنید که اصولا" چه کسب و کاری برای شما مناسب است. لذا این سؤالات را از خود بپرسید :
من دوست دارم با وقت خود چه کاری انجام دهم؟
چه مهارتهای تکنیکی من تا به حال آموختهام؟
به نظر دیگران من در چه کارهایی مهارت دارم؟
من چقدروقت آزاد برای اداره یک کسب و کار موفق دارم؟
آیا من هیچ سرگرمی یا علاقهای که قابل تبدیل شدن به کسب و کار شدن را داشته باشند ، دارم؟
- پس از تعیین کسب و کار مناسب تحقیقات لازم را جهت پاسخ به سؤالات زیر به عمل آورید :
آیا ایده من کاربردی است و آیا نیازی را برآورده خواهد کرد؟
رقبی من چه کسانی خواهند بود؟
مزیت رقابتی شرکت من نسبت به شرکتهای موجود چیست؟
آیا من میتوانم خدمت بهتری ارائه دهم؟
آیا من میتوانم برای کسب و کار جدید خود تقاضا ایجاد کنم؟
- آخرین مرحله قبل از تهیه طرح کسب و کار این است که چک لیست زیر را تهیه کنید و پاسخ دهید :
من علاقه به شروع چه کسب و کاری دارم؟
چه خدمتی یا کالایی قرار است ارائه دهم؟ در کجا قرار است این کار را انجام دهم؟
چه مهارت و تجربهای برای این کار دارم؟
ساختار قانونی شرکت من چگونه خواهد بود؟ ( سهامی عام، خاص و ... )
اسم کسب و کار چه چیزی باشد؟
چه امکانات و تجهیزاتی نیاز خواهم داشت؟
به چه تسهیلات و امکانات بیمهای نیاز خواهم داشت؟
پاسخ شما به تمامی سؤالات بالا شما را در طراحی یک کسب و کار کامل جامع یاری میکند .
گام سوم: تامین منابع مالی
یکی از کلیدهای اساسی موفقیت و پیشرفت در شروع کار ، جذب و تامین منابع مالی کافی برای راهاندازی یک کسب و کار کوچک است. اطلاعات زیر تکیه بر روشهای جمعآوری پول برای شرکتهای کوچک دارد. همچنین شما را در تهیه درخواست وام ( Loan Prposal ) یاری میدهد. منابع زیادی برای جمعآوری سرمایه وجود دارد. باید توجه داشته باشیم که قبل از تصمیمگیری ، تمامی منابع ممکن را جستجو کنیم :
- پساندازهای شخصی
- دوستان و افراد خانواده
- بانکها و مؤسسات اعتباری
- شرکتهای سرمایه گذاری مخاطره آمیز
چگونه یک درخواست وام ( Loan Prposal ) تهیه کنیم؟
مورد قبول واقع شدن درخواست شما بستگی به نحوه تنظیم درخواست شما دارد. بخاطر داشته باشید که وام دهندگان در کاری سرمایهگذاری میکنند که نسبت به بازگشت سرمایه خود مطمئن باشند. بنابراین یک درخواست وام خوب شامل اطلاعات زیر باید باشد :
اطلاعات کلی راجع به شرکت :
- نام و آدرس شرکت ، نام مدیر ، اعضای هیئت مدیره و ...
- دلیل نیاز به وام ،مورد مصرف وام و ضرورت آن .
- مبلغ دقیق موردنیاز برای رسیدن به اهداف مربوطه .
تاریخچه کسب و کار :
- تاریخچه و طبیعت کار ، توضیح کامل در مورد نوع کار ، قدمت و کارکنان و داراییهای آن .
- اطلاعات کامل راجع به نحوه مالکیت و ساختار قانونی شرکت .
اطلاعات راجع به مدیریت :
نوشته کوتاهی راجع به مدیران ، سوابق ، تحصیلات ، تجربیات و مهارتهای آنان تهیه کنید .
اطلاعات بازار :
- به وضوح محصول و یا خدمت شرکت خود و بازار آن را تشریح کنید .
- بازار رقابت و رقبای خود را شناسایی کرده و مزیت رقابتی خود را بیان کنید .
- اطلاعاتی راجع به مشتریان و اینکه چگونه کسب و کار شما نیازهای آنها را برطرف میکند ، تهیه کنید .
اطلاعات مالی :
- صورتهای مالی و سود و زیان 3 سال گذشته خود را ارائه کنید. در صورت شروع یک کسب و کار جدید درآمدهای پیشبینی شده را ارائه کنید .
- اطلاعات مالی راجع به خود و سایر سهامداران عمده شرکت را بیان کنید .
- و در آخر سوگندی مبنی بر تعهد نسبت به وام یاد کنید و امضاء نمائید .
وام دهندگان بر چه اساسی شما را میسنجند؟
وقتی وام دهندگان درخواست شما را بررسی میکنند شش فاکتور را مدنظر قرار میدهند که به شرح زیر میباشند :
6C مالی :
1. Character : شخصیت وام گیرنده و میزان تعهد و جوانی و اخلاقی وی مبنی بر بازگشت وام در زمان مقرر .
2. Capacity to pay : ظرفیت بازپرداخت وام گیرنده که بر اساس تجزی تحلیل و بررسی درخواست وام ، صورتهای مالی و سایر مدارک مالی وی تعیین میشود .
3. Capital : شامل مجموع کل بدهیها و داراییها میباشد که وام دهندگان ترجیح میدهند که نسبت بدهی به دارایی شرکتها حتیالمقدور کمتر باشد چرا که نشانگر پایداری مالی شرکت است .
4. Collateral : میزان وثیقه که هر چه بیشتر باشد و اختلاف آن با مبلغ ، وام داده شده کمتر ، اطمینان خاطر وام دهنده از بازپرداخت وام بیشتر خواهد بود .
5. Conditions : شرایط کلی اقتصادی ، جغرافیایی وسعتی شرکت ...
6. Confidence : یک وام گیرنده موفق سعی میکند که اطمینان وام دهنده را از 5 مورد قبلی جلب کند و وی را به وام دادن ترغیب نماید .
و در آخر برای جمعبندی چک لیست زیر را ارائه میکنیم که البته برخی از بندها بنابر نوع و ماهیت کسب و کار قابلیت تغییر و یا حذف دارند. چک لیست کلی شروع یک کسب و کار کوچک :
- انتخاب کسب و کار بر اساس علاقه و تواناییها
- انجام تحقیقات و بررسیهای لازم در مورد ایده کیب و کار
- تهیه طرح کسب و کار و طرح بازاریابی
- انتخاب یک نام برای کسب و کار
- چک کردن حق استفاده از نام انتخاب شده و کسب اجازه برای استفاده از آن نام
- ثبت کسب و کار با نام انتخاب شده
- تعیین مکان مطلوب برای شروع کسب وکار
- چک کردن و بررسی قوانین منطقهای ( منطقه انتخاب شده برای احداث کسب و کار )
- تعیین نوع ساختار قانونی شرکت و مستندسازی
- اخذ اجازه ها و لیسانسهای مورد نیاز
- ثبت حقوق انحصاری ( Copy right )
- در صورت کارآفرینی و یا خلق محصول جدید ، ثبت Patent
- انجان تبلیغات و نشر اعلامیه های لازم مبنی بر شروع کسب وکار جدید
- تهیه خطوط تلفن کاری و سایر تجهیزات موردنیاز
- انجام کارهای مربوط به بیمه
- اخذ اطلاعات مربوط به مالیات شرکت
- بیمهکردن کارکنان و جمعآوری اطلاعات راجع بع قوانین کار
- تعیین سیستم دستمزد حقوق و نحوه جبران خدمات کارکنان ( در صورت وجود )
- افتتاح یک حساب بانکی برای کسب و کار
- چاپ کارتهای تجاری برای شرکت و ایجاد آرم برای شرکت
- خرید تمامی لوازم تجهیزات موردنیاز
- ایجاد E-mail و Website برای شرکت
- انجام تبلیغات وسیعتر در نشریات و تلویزیون و ...
- تماس با تمامی افراد ممکن اعم از خانواده و غیر هم ، مبنی بر شروع کسب و کار جدید
- سایر موارد
برگرفته از سایت:کسب وکار
1_ معقول ترین روش ایجادتمایز بین شرکت و رقبای آن این است که آن شرکت بتواند با اطلاعات کار قابل ملاحظه ای انجام دهد.در واقع چگونگی گردآوری،مدیریت و استفاده از اطلاعات پیروزی و شکست یک شرکت را تعیین می کند.
2_ همچنین شرکتها می توانند خودشان را به واسطه مجموعی از عوامل از قبیل اینکه:
چقدر خوب محصولاتشان را طراحی می کنند،.
.تا چه اندازه ای از برخورد مشتری برای بهبودمحصولاتشان استفاده می کنند
.چقدر سریع میتوانند فرآیندهای تولیدشان را بهبود بخشند،
با چه زیرکی محصولاتشان را بازاریابی می کنند،.
.و چقدر به طور کارآمد توزیع و موجودی کالاها را مدیریت می کنند.
می توانند خود را از بقیه شرکتها متمایز کنند.
در واقع تمام این فرآیندهای غنی از اطلاعات از فرآیندهای دیجیتالی بهره می برند.
1-فرآیندهای کارآمد و با کیفیت که باعث شناسایی علامت تجاری میشوند،مشارکت بازار را تعقیب می کنند و باعث نزدیکی شرکت به مشتریانش می شوند.
2-علاوه بر این یک شرکت به کارکنان باهوش،محصولات عالی،حسن نیت مشتری،نقدینگی در بانک ،افزایش کیفیت،بهبود اجرای کسب وکار و از همه مهمتر به جریان انداختن سریع اطلاعات برای تداوم فرآیندها نیاز دارد.
3-جریان اطلاعات شاهرگ اساسی یک شرکت است :
زیرا شرکت را قادر می کند تا به بیشترین کارآیی افرادش دست یابد و از مشتریانش بیاموزد.
یک شرکت می تواند اطلاعاتی را با پاسخ به سوالات زیر به دست آورد:
1-مشتریان در مورد محصولات شرکت چگونه فکر می کنند؟
2-توزیع کنندگان و فروشندگان در هنگام فروش محصولات شرکت با چه مشکلاتی مواجه می شوند؟
3-رقیبان شرکت کجا آن شرکت را پشت سر می گذارند و علت آن چیست؟
4-آیا تغییر تقاضا های مشتری شرکت را وادار به توسعه قابلیتهای جدید خواهد کرد؟
5-چه بازارهای جدیدی ظهور می یابند که باید وارد آنها شد؟
سیستم عصبی دیجیتال در پاسخگویی به این سوالات به شرکت کمک کند.در واقع سیستم عصبی دیجیتال متشکل از فرآیندهای دیجیتالی است که تمام ابعاد افکار و عملکردهای شرکت را کاملا به هم پیوند می دهد.
البته باید توجه داشت که سیستم عصبی دیجیتال نمی تواند پاسخ های صحیح به این سوالات را تضمین کند بلکه فقط میتواند شرکت را از چندین تن فرآیند کاغذی قدیمی خلاص کند تا شرکت کارها را سریع تر انجام دهد.
4-مدیران یک شرکت باید از نزدیک بر کار کارکنان یک شرکت نظارت داشته باشند.
مثلا آلفرد اسلون مدیر شرکت جنرال موتورزر، که طی تصدی او جنرال موتورز از سال 1923 تا 1956 به صورت یکی از اولین سازمانهای واقعا پیچیده کسب و کار در ایالت متحده در آمد، مرتبا به کشورهای مختلف سفر می کرد و از نزدیک با عوامل فروشش ملاقات میکرد که طی همین ملاقات ها نیز متوجه شد که شیوه ئ کسب و کار در حال تغییر است و باید تغییراتی را در سازمانش به وجود آورد. یکی از مهمترین این تغییرات استفاده از سیستم حسابداری استاندارد بود که باعث موفقیت شرکت جنرال موتورز شد.
وی عقیده داشت یک شرکت نمیتواند استراتژی جامعی را پدید آورد یا ریسک های درستی را بدون اتکا بر حقایق و بینش های افراد سازمان تقبل کند.
رابطه تکنولوژی اطلاعات با کسب و کار
هنگامی که یک شرکت به کسب و کارموجودش دقیق می شود، همیشه برایش واضح نیست که فرصت رشد بعدی برای آن کجاست.
در واقع یک شرکت نباید موقعیتش را در بازار قطعی تلقی کند و باید فورا به ارزیابی مجدد بپردازد. ممکن است یک شرکت به پیشرفت غیرمنتظره بزرگی در کسب و کار دیگری دست یابد و شرکت دیگری ممکن است دریابد که باید به آنچه می داند یقین داشته باشد و به بهترین نحو عمل کند.
موضوع مهم این است که مدیران یک شرکت برای درک موقعیت رقابتیشان و شرایط بازار بزرگ بعدی باید اطلاعات مفیدی را در اختیار داشته باشند.
تکنولوژی اطلاعات می تواند در به دست آوردن این اطلاعات به مدیران شرکت ها کمک کند.
اولا:تکنولوژی اطلاعات ،دستیابی شرکت را به داده هایی که بینش های مختلف را روانه کسب و کار میکنند را امکان پذیر می سازد.
دوما:تکنولوژی اطلاعات شرکت را قادر به عملکرد سریع می سازد.
در واقع تکنولوژی اطلاعات و کسب و کار به طور ناگسستنی در هم تنیده شده اند و نمی توان در مورد این دو مفهوم صحبت کرد و تنها یکی از آن دو را در نظر گرفت.
سیستم های اطلاعات اجرایی تحول می یابند
سیستم اطلاعات اجرایی ، مجموعه ای از ابزارهای طراحی شده برای سازماندهی اطلاعات به صورت طبقه بندی ها و گزارشات برای مدیریت اجرایی می باشد . امروزه سیستم اطلاعات تجاری برای ارئه به دامنه وسیع تری از مردم در یک سازمان اختصاص می یابد.
این سیستم در اواخر دهه 1980 شکل گرفت و قابلیت دستیابی به اطلاعات فروش یا داده های دیگر را به مدیران داد. در آن زمان این سیستم محدود به رده های ارشد بود و با سیستم های اطلاعاتی دیگر شرکت مرتبط نبود.اما امروزه نه تنها مدیران اجرایی رده بالا بلکه کارکنان خط تولید و مدیران میانی یک شرکت نیاز دارند که داده های کسب وکار را مشاهده کنند و این کارکنان نباید برای دریافت اطلاعات منتظر مدیریت بالاتر باشند.
در واقع شرکت ها باید زمان کمتری را صرف محافظت داده ها از کارکنانشان کنند و زمان بیشتری را برای آموزش کارکنانشان جهت تحلیل این داده ها و عمل کردن با آنها اختصاص دهند. ابزارهای دیجیتالی کارکنان را قادر می سازد تا به داده ها دست یابند و آنها را از دیدگاههای مختلف تحلیل کنند.
دفتر کار بدون کاغذ
تکنولوژی اطلاعات می تواند فرآیندهای کسب و کا ر یک شرکت را دگرگون کند. این تکنولوژی همچنین می تواند کارمندان را از فرآیندهای کاغذی کند و انعطاف ناپذیر خلاص کند.
جایگزینی فرآیندهای کاغذی با فرآیندهای دیجیتالی به کارکنان شرکت فرصت می دهد تا کارهای خلاقی را انجام دهند.
در واقع به محیط کار دیجیتالی دفتر کار بدون کاغذ می گویند.
در این محیط دیگر نیازی به جستجو در بین انبوه کتابها و گزارشات برای پیدا کردن اطلاعات بازاریابی یا یک عدد فروش نیست. دیگر خبری از حرف های مخدوش،گم شدن صورت حسابها ، ورودی های اضافی ،چک های از قلم افتاده، یا تاخیرهایی که به واسطه کار کاغذی ناقص بوجود می آیند،نیست.
مثلا در شرکت مایکروسافت که امروزه یک شرکت دیجیتالی است تا سال 1996 هنوز از سیستم کاغذی استفاده می شد. به طوری که در آن زمان فقط در قسمت تدارکات 114 نوع فرم کاغذی وجود داشت. اما از آن زمان به بعد بیل گیتس تصمیم گرفت فرم های کاغذی را با فرمهای الکتریکی جایگزین کند و با کارکنانش از طریق پست الکترونیک تبادل اطلاعات کند و کارکنان شرکت با هم ارتباط برقرار کنند.
همین امر باعث کاهش بسیاری از هزینه ها در مایکروسافت شد. همچنین استفاده از اینترنت برای جایگزینی فرم های کاغذی نتایج شگفت آوری برای مایکروسافت به بار آورد.
به طور کلی یک شبکه خوب ،یک سیستم پست الکترونیک خوب و صفحات وبی که به سادگی ایجاد میشوند تمام چیزهایی هستند که برای حذف فرم های کاغذی داخلی به آن نیاز است.
با تکنولوژی اطلاعات به صورت یک منبع استراتژیک رفتار کنید
برای هدایت شرکت به سوی تکنولوژی مدیر کل اجرایی باید سه کار را انجام دهد:
1-مدیر کل اجرایی باید یقین داشته باشد که تکنولوژی اطلاعات را به عنوان منبعی استراتژیک برای کمک به کسب و کار جهت دستیابی به بازده بیشتر از افرادش تلقی می کند نه فقط به عنوان یک مرکز هزینه.
2- مدیر کل اجرایی باید به اندازه کافی در باره تکنولوژی آموزش ببیند تا قادر باشد پاسخ های
درستی را در برابر سوال های مدیر کل اطلاعاتی بدهد.
3- مدیر کل اجرایی باید مدیر کل اطلاعاتی را به استراتژی سازی و بررسی های دقیق مدیریت وارد کند.
در واقع اگر مدیر کل اطلاعاتی خارج از حلقه کسب و کار قرار گیرد ، همردیف کردن استراتژی فناوری اطلاعات با استراتژی کسب و کار غیر ممکن است.
نکاتی درباره چگونگی پذیرش فناوری اطلاعات در شرکت
1-واگذار کردن شغل مدیر کل اطلاعاتی به افراد کسب و کار تمایلی رو به رشد است و باعث پیشرفت شرکت در امر کسب و کار می شود.
2- مدیر کل اطلاعاتی باید بخش جدانشدنی توسعه استراتژی کسب و کار باشد.
3-رابطه کاری نزدیکی باید بین ارشدترین فرد تکنولوژی و کارکنان ارشد کسب و کار وجود داشته باشد و مدیر کل اجرایی باید در مباحث آنها دخیل باشد.
4-هزینه اولیه هر زیرساخت اطلاعاتی بالاست. فناوری اطلاعات هم بخش بزرگی از ساختار هزینه شرکتی است. شرکت باید بیش از نصف هزینه های شرکت را برای فناوری اطلاعات در نظر بگیرد.
5-آموزش تکنولوژی اطلاعات باید در هزینه های زیر ساخت در نظر گرفته شود. هر برنامه موفق تکنولوژی شامل آموزش های قوی و مداوم است.در واقع آموزش را باید در ردیف بودجه های سالیانه قرار داد.
6-هدف فناوری اطلاعات پولسازی است و راز موفقیت کسب و کار در عصر دیجیتال موفقیت فناوری اطلاعات است. راز موفقیت فناوری اطلاعات یک زیر ساخت انعطاف پذیر مدرن مبتنی بر استانداردهای اینترنت و کامپیوتر است.
آمادگی برای آینده دیجیتال
چون ابزارهای دیجیتال سرعت عملکرد یک شرکت را بالا می برند بنابراین نه تنها مدیران یک شرکت بلکه تمام کارکنان آن نیاز دارند که از این ابزارها استفاده کنند. در واقع این ابزارها هم باعث کاهش بسیاری از هزینه ها می شوند و هم خلاقیت کارکنان شرکت را تحریک می کنند.
در دنیای دیجیتال داده های یک شرکت باید به صورت دیجیتالی باشند. این داده ها هر فایل ،سابقه، قطعه پست الکترونیک و صفحه وب را در بر خواهند گرفت.هر فرایند داخلی باید دیجیتالی باشد و با هرفرایند دیگری ادغام شود.
همچنین همه ی معادلات با شرکا و مشتریان نیز باید دیجیتالی باشد.
در دنیای دیجیتالی در شرکت ها باید همه چیز به صورت دیجیتالی باشد که این تغییر در شرکت ها نیازمند ابزارها و صرف هزینه و زمان بسیاری می باشد .
در واقع هر تغییری در یک شرکت نیاز به همین موارد دارد.
وقتی در بازار تغییری رخ می دهد بعضی شرکت ها سریع خود را با آن تغییر تطبیق می کنند ، ابزار لازم را با هزینه کمتر خریداری می کنند که این امر باعث بازده فراوانی برای شرکت می شود وافرادی را برای کسب آموزش های لازم در نظر می گیرند و در زمان مناسب تغییرات لازم را در شرکت به وجود می آورند. اما بعضی شرکت های دیگر تنها ناظر این تغییر هستند که بعدها به خاطر شرایط بازار مجبور به پذیرفتن این تغییر می شوند.
در این مدت دیگر شرکت ها زمانی برای آموزش افراد ندارند و باید ابزارهای مورد نیاز را با هزینه بالایی خریداری کنند.
این ضررها حتی ممکن است باعث شود که شرکت در امر کسب و کار با مشکلات بزرگی مواجه شود.
از آنجا که تکنولوژی اطلاعات به عنوان یکی از مهمترین تغییرات به وجود آمده در بازار جهانی است، شرکت ها باید سریع تغییرات لازم را بوجود بیاورند و خود را با آن تطبیق سازند.
کسب وکارهای ایالت متحده در پذیرش تکنولوژی دیجیتال جلوتر از کسب و کارها در دیگر کشورها است.
تنها محدوده ای که ایالت متحده در آن عقب مانده شامل استفاده دولت از اینترنت، سیاست های دولت در مورد رمزنویسی و پذیرش کارت های هوشمند است.
نتيجه:
ما با در بر گرفتن عصر دیجیتال می توانیم تاثیرات مثبت آن را تسریع کنیم. یک سیستم عصبی دیجیتال می تواند به کسب و کار یک شرکت کمک کند.
در واقع ابزارهای دیجیتالی قابلیتهایی را بزرگ می کنند که می تواند یک شرکت را در دنیا منحصر به فرد کند.
اگر شرکت ها کارکنانشان را برای حل مسایل قدرتمند سازند و به آنها ابزارهای قدرتمند بدهند، آنها همیشه از سرعت شکوفایی خلاقیت و ابتکار عمل بالایی برخوردار خواهندبود.
برگرفته از سایت:persiancomp.com
براي يافتن پاسخ اين پرسشها، پروفسور استادلر از مدرسه بازرگاني دانشگاه اينسبراك مطالعه گستردهاي بر اساس مقايسه تاريخ پنجاهساله نه جفت شركت اروپايي انجام داد. هر جفت از شركتها به يك صنعت (و ترجيحاً يك كشور) تعلق داشتند و يك شركت با عملكرد استثنايي و يك شركت كمتر تاثيرگذار، اما با عملكرد موفق را دربر ميگرفتند
اين پروژه چهار يافته مهم بههمراه داشت كه استادلر آنها را چهار اصل موفقيت پايدار ناميده است:
اول بهرهبرداري از داشتهها، سپس رفتن پي كشفهاي جديد. شركتهاي برتر راه را با نوآوري نميگشايند، بلكه با بهرهبرداري كارا از حداكثر پتانسيل نوآوريهاي موجود رشد ميكنند.
تنوعبخشيدن به سبد كسبوكار. شركتهاي خوب با آگاهي از خطرات تنوع غيرعقلايي در كسبوكار، تمايل دارند در كسبوكار اصلي خود باقي بمانند. اما شركتهاي برتر ميدانند چه زماني به تنوع رو آورند و با حفظ دامنه گستردهاي از تامينكنندگان و مشتريان براي خود امنيت ايجاد كنند.
بهخاطر سپردن اشتباهها. شركتهاي خوب داستانهاي موفقيت خود را بازگو ميكنند، اما شركتهاي برتر داستانهاي شكست را نيز ميگويند تا از ارتكاب مجدد آنها جلوگيري كنند.
محافظهكاري در خصوص تغيير. شركتهاي برتر بهندرت دستبهكار تغييرات اساسي و ريشهاي ميشوند و دقت زيادي در برنامهريزي و اجرا بهخرج ميدهند.
اين اصول چه اندازه تفاوت در عملكرد ايجاد ميكنند؟ يك دلار سرمايهگذاري در سال 1953 در گروه شركتهاي مورد مطالعه كه همواره اين اصول را بهكار گرفتهاند (شامل شركت بيمه آليانس، ليگال.اند.جنرال، مونيخرِه، شركت خدمات مالي اج.اس.بي.سي، لافارژ سازنده مصالح ساختماني، شركتهاي با تكنولوژي پيشرفته يعني نوكيا و زيمنس، شركت بزرگ نفتي شل و شركت دارويي گلاكسواسميتكلاين) امروز ارزشي برابر 4077 دلار دارد. يك دلار سرمايهگذاري در شركتهاي گروه دوم شامل آخنر.آند.مونشنر، پرودنشيال، كلنرِه، استانداردچارترِد، سيمان فرانسه، اريكسون و آ.ا.گ، بي.پي و ولكام، امروز 713 دلار ارزش دارد.
مرجع: شبکه ی مدیریت فرا
برگرفته از: karafarini-mehdi.blogfa.com
هویت خود را معین نمائید: انتخاب domain name صحیح یا URL ، می تواند تعیین کند که شناسه تجاری شما در اینترنت به خاطر می ماند و یا در ازدهام اینترنی فراموش می شود.
محل مناسبی برای مغازه اینترنتی خود مهیا کنید: همانطور که برای یک مغازه خشت و گلی مهم ترین و ابتدایی ترین چیز زمین آن است، مغازه اینترنتی شما هم نیاز به مکانی مناسب جهت بنا دارد. خریداری و آماده سازی web server شخصی و یا خریداری خدماتی مناسب از یک خدمات دهنده اینترنت ISP و یا Web Host .
ساخت یک ویترین جذاب: هرچند استفاده از ابزارهای مناسب جهت ایجاد websiteایجاد آنرا از همیشه آسانتر می نماید اما چند راهنمایی ساده زیر بازدید مشتری از سایت شما را ساده تر و مفرح تر می نماید و این به معنی فروش بیشتر برای شماست.
اجازه دهید مشتریان بدانند که می توانند به شما اعتماد کنند: در دنیای پر از ناشناس اینترنت افراد باید اطلاعات خصوصی خود مانند شماره کارت اعتباری، آدرس و شماره تلفن و امثالهم را در اختیار شما قرار دهند و فقط زمانی اینکار را می کنند که مطمئن باشند سایت شما سایتی قانونی است و از اطلاعاتی که آنها برای شما ارسال می کنند حفاظت می شود. بنابراین اطمینان حاصل کنید که وب سایت شما امن است و مشتریان نیز از این موضوع آگاهند.
پرداخت را برای مشتریان آسان کنید: شما می توانید طوری سایت خود را آماده نمائید که مشتریان با وارد کردن شماره کارت اعتباری خود از شما خریداری نمایند. اما چگونه اینکار را انجام خواهید داد؟ مطمئن شوید نه تنها انواع مختلف پرداخت را در اختیار خریداران قرار می دهید بلکه اطمینان آنها را نیز جلب می نمائید.
دنیا را از وجود سایت خود آگاه کنید: یک آدرس که به راحتی در خاطر می ماند، یک طراحی زیبا، و محصولات و خدمات ممتاز می توانند سایت شما را به سایتی موفق تبدیل کنند اگر و تنها اگر مشتریان از وجود آن آگاه باشند. برای سایت خود تبلیغات کنید تا رفت و آمد به آنرا افزایش دهید.
واضح است که ایجاد عناصر فوق کار سنگینی است اما ارزش آنرا دارد که باعث پیشرفت و توسعه تجارت شما بشود.
مرحله اول: شناسه اینترنتی خود را بر روی یک آدرس درست ثبت نمائید.
اولین مرحله جهت تجارت الکترونیکی انتخاب اسم جهت سایت تان میباشد. آدرس وب شما (که URL یا Domain Name هم نامیده میشود)، به مشتریان میگوید که شما کیستید و چطور میشود شما را بر روی اینترنت پیدا کرد. این اصل شناسه اینترنتی شما و نشان (Brand ) اینترنتی تان است، و به این علت که هیچ دو آدرس مشابهی در اینترنت وجود ندارد آدرس شما کاملا یکتا خواهد بود.
در یک نام اینترنتی چه خصوصیاتی نهفته است؟
به خاطر داشته باشید که نام وب سایت شما فقط بعنوان یک آدرس در وب مطرح نیست، بلکه علاوه بر آن با مشتریان ارتباط برقرار میکند و نام تجاری شما را در ذهن هر کدام از بازدید کنندگان تقویت مینماید. آن همچنین میتواند بعنوان قسمتی از آدرس پست الکترونیکی شما بکار گرفته شود تا شناسه اینترنی و نام تجاری شما را بیشتر مطرح کند.
قبل از اینکه شناسه اینترنتی (آدرس وب) خود را انتخاب کنید در نظر داشته باشید که آن:
یک نام به یاد ماندنی باشد. “Amazon.com ” به یاد ماندنی تر و یکتا تر و دارای محدودیت کمتری نسبت به “booksonline.com ” می باشد.
کسب و کار شما را معرفی نماید. معرفی ساده و هوشمندانه تجارت شما در نام ساییتان از اشتباهی گرفتن آن جلوگیری میکند. “Flowers.com ” آشکارا به بازدید کننده می فهماند که می تواند در آن سایت گل خریداری کند. اگر می خواهید یک نمایه اینترنتی برای تجارت خود برپا کنید، نام سایتتان را مناسب با نام تجارتتان و یا حتی هم اسم شرکتتان انتخاب کنید.
کوتاه باشد. بهترین نامهای اینترنتی (domain name ) آنهایی هستند که مشتری با یک بار شنیدن نام آنها آنها را به خاطر بسپارد و به راحتی نامشان را در مرور گر وب خود وارد کند، بنابراین نامهای پیچیده مانند “onlinecdstore.com ” به هیچ عنوان به خوبی عبارات ساده همانند “cdnow.com ” نمیباشند.
چگونه میتوان نامهای اینترنتی (domain name ) را بدست آورد و آنها را اداره نمود
بعد از اینکه بطور قطعی شناسه اینترنتی خود را انتخاب نمودید، مرحله بعدی اینست که تعیین کنید که آیا آن قابل دسترس (موجود) میباشد (و قبلا توسط شخص دیگری ثبت نشده است) و یا خیر و بعد از آن آنرا توسط یک کمپانی ثبت کننده نامهای اینترنتی “register ” ثبت نمائید. ثبت نمودن یک سایت ساده و ارزان است، بنابراین به محض اینکه در مورد نام وب سایت خود مطمئن شدید اقدام به ثبت آن نمائید تا مطمئن شوید که می توانید نامی را که مورد نظرتان است بدست آورید.
بسیاری از شرکتها تعدادی نام مختلف را ثبت می نمایند، فقط برای اینکه در موقع مناسب از آن استفاده نمایند و یا اینکه از استفاده شرکتهای دیگر از نامهای مشابه سایتشان جلوگیری کنند. شما همچنین ممکن است بخواهید نامهایی که عموما ممکن است در هنگام تایپ اشتباهی بجای نام سایتتان وارد نمایند را نیز برای خود ثبت نمائید تا در صورتی که مشتریان در هنگام تایپ نام سایتتان را اشتباهی وارد نمودند باز هم به سایت شما وارد شوند و با پیغام خطا روبرو نگردند. تجارتهای الکترونیکی در اکثر موارد با پسوند “com ” ثبت میشوند (کلمه بعد از نقطه، همچنین “top-level domain ” یا TLD خوانده می شوند)، اما نامهایی همانند “.net ” و “.org ” (جایگزین “organization ”) نیز معمول هستند. پسوند های دیگر از جمله “.tv ” برای سایتهای با محتوای بالا و یا مولتی مدیا، “.edu ” برای مدارس و دانشگاهها، “.biz ” برای تجارتهای کوچک و “.info ” برای سایتهای اطلاعاتی کاربرد دارند.
شرکت Network Solutions ، یکی از شرکتهای وابسته به شرکت VeriSign ، یکی از کمپانی های پیشرو در زمینه ثبت سایت می باشد. که در سایت ، قابل دسترسی است، فقط کافی است نام سایت انتخابی و پسوند آنرا وارد نمائید و بر روی Find کلیک کنید. ظرف چند ثانیه خواهید فهمید آیا آن جهت ثبت موجود می باشد و یا نه.
همچنین شرکتهای مختلفی در ایران به ثبت دومین می پردازند که البته باید در انتخاب آنها دقت کرد.
چگونه می توان یک نام از پیش ثبت شده را خریداری نمود.
اگر نام مورد نظر شما قبلا ثبت شده باشد چطور؟ شما هم میتوانید نام دیگری انتخاب نمائید و یا همان انتخاب اول خود را از صاحب فعلی آن خریداری نمائید. توجه داشته باشید اینکه یک نام جهت ثبت موجود نباشد این حتما بدین معنی نیست که آن نام فروشی نیست. یک دلال شناسه اینترنتی (Domain Name ) با سایتهایی که توسط فروشندگانشان برای فروش عرضه شده اند سر و کار دارد.
برگرفته از سایت:پارس تاجران الکترونیک
صاحب نظری عقیده دارد، در دنیای خرده فروشی، درباره سه چیز با دقت کامل تصمیم گیری کنید؛ اول مکان، دوم مکان و سوم مکان، تعیین هوشمندانه مکان جدید برای بیشتر خرده فروشی ها و کسب وکارهای خدماتی حیاتی است .
ویژگی های جمعیتی در منطقه مورد نظر خود را بشناسید
یافتن چنین اطلاعاتی با توجه به عملکرد شما می تواند بسیار ساده یا پیچیده باشد . برای مثال یک روش پیچیده برای تحلیل موقعیت می تواند شامل اطلاعات الگوی رفت و آمد افراد، داده های جمعیت شناسی، تجزیه و تحلیل شیوه های رایج زندگی و فعالیت های رقابتی باشد. و در یک روش ساده، فردی که در شرف افزودن فروشگاهی به یک بازار خاص است، با توجه به هدف خاص خود، می تواند میزان مطلوبیت سطح عبور و مرور هر منطقه تجاری را بسنجد و به نوع کلی عبور و مرور پی ببرد .
یک کارشناس املاک تجاری در این باره می گوید؛ «به اندازه کافی تلاش کنید . ویژگی های جمعیتی منطقه ای که قصد برپایی کسب وکار در آنجا را دارید، از نظر سن غالب افراد، سطح درآمد، فرهنگ خانواده ها و سایر موارد مربوطه، بررسی کنید. همچنین به عوامل ایجاد کننده رفت و آمد در همسایگی خود توجه داشته باشید، عواملی همچون دیگر فروشگاه ها که مردم را به آن منطقه می کشانند، مجموعه های صنعتی یا اداری، مدارس، دانشگاه ها و مجتمع های پزشکی و درمانی. در بررسی های خود، رفت و آمد وسائط نقلیه و عابرین پیاده، هر دو را مورد توجه قرار دهید .»
مدیر یکی از رستوران های موفق درباره تجربه یافتن مکان مناسب می گوید؛ «ما اولین رستوران خود را در مرکز منطقه ای ناشناخته افتتاح کردیم به نحوی که مجبور بودیم با استفاده از روش های مختلف مردم را به آنجا بکشانیم. آنجا مکان بدی نبود، از ویژگی های مناسب یک رستوران برخوردار بود، اما برای جذب مشتری، به چیزی بیش از یک تلاش عادی، نیاز داشتیم .»
در پی این تجربه، موسسان این رستوران به مکان یابی مناسب و افتتاح چندین شعبه دیگر اقدام کردند و امروزه ادعا دارند که مشتریان شان از هر نقطه شهر، تنها در عرض 10 دقیقه می توانند به یکی از رستوران های آنها دست یابند .
حتی وقتی که فکر می کنید بهترین نقطه را یافته اید هنوز کار شما درباره مکان، تمام نشده است. مذاکره درباره اجاره نامه به اندازه خود مکان برای شما و کارتان اهمیت دارد .
یک کارشناس املاک تجاری می گوید؛ «بسیار مهم است که شما یک وکیل زبردست برای تنظیم اجاره نامه داشته باشید، البته این خود یک هزینه دیگر است. وکیل شما می تواند شما را در بررسی مواردی همچون شرایط اجاره نامه، شرایط فسخ آن و سایر شرایط آن یاری رساند. همچنین وی می تواند به شما در مذاکره با صاحب ملک و پرسیدن سوالات مناسب کمک کند .
مذاکره با مالک به اندازه یافتن مکان مناسب، دشوار است. شما با مالک پیوندی طولانی برقرار می کنید. در این بین مالکان بی انصافی هستند که مایلند همه چیز به نفع شخص آنها باشد .
استفاده از تجربیات یک کارشناس املاک محلی که مشتریان شما را به خوبی شما می شناسد، فکری است عالی .
شما چه بخواهید رستوران افتتاح کنید و چه فروشگاه خرده فروشی، ایشان می توانند درباره نوع کالایی که مشتریان هدف شما خریداری می کنند یا نوع غذایی که آنها مایلند بخورند، راهنمایی تان کنند. من معتقدم که در هر شهر و منطقه ای کارشناسان املاک تجاری ای وجود دارند که گذشته و آینده شهر و منطقه شان را به خوبی می شناسند. کارشناسان زبردست املاک بر تمام روندها و الگوهای رفت و آمد و جمعیت شناسی تسلط دارند .»
برخورداری از راهنمایی های فردی که به شما در آماده کردن طرح کسب وکارتان، حتی قبل از آغاز عملیات مکان یابی، کمک کند نیز ایده خوبی است. مربیان کسب وکار یا مشاورین طرح های کسب وکار می توانند در این روند به شما کمک کنند. می توانید از همکاران خود درباره این منابع ارزشمند اطلاع کسب کنید .
یک مربی کسب وکار توصیه می کند که «وقتی به دنبال مکانی مناسب برای افتتاح کسب وکار خود هستید، اهداف استراتژیک طرح کسب وکارتان را همواره در نظر داشته باشید .»
نسبت به تمام هزینه های مربوط به مکان، در شروع کسب وکارتان آگاه باشید، این کار نتیجه ای خارق العاده را در پی خواهد داشت، شما را توانا می سازد تا با توفان های مسیر حرفه ای خود مقابله کنید. دست کم گرفتن هزینه ها و مدت زمان پرداختن به کسب وکار، مخصوصاً وقتی مرتبط با موضوع مکان باشد، یکی از رایج ترین اشتباهات در شروع کار است. با انجام یک برنامه ریزی مناسب می توانید از آن اجتناب کنید. اگر همه موارد را مورد محاسبه قرار دهید، از هزینه های بنگاه املاک، وکیل، برنامه ریزی و اجرا و آرشیتکت تا هزینه های رسیدگی به برنامه ها به تنوع هزینه های مالی و زمانی در شروع کار پی خواهید برد .
و اما بهترین پیشنهاد این است که با افراد دیگری که به کسب وکار مورد نظر شما مشغول هستند، صحبت کنید. از آنچه آنها تجربه کرده اند و درباره دام ها و خطرهای غیرمنتظره و درباره آنچه باید مراقبشان باشید و گوش به زنگ شان، بیاموزید. بدین وسیله سرمشق هایی دریافت می کنید و می توانید خودتان را ایمن داشته و به خط مقدم رقابت دست یابید .
هنگام بررسی و انتخاب مکان مناسب کسب وکار پرسش های زیر را در نظر داشته باشید، پاسخ به این سوال ها درباره هر مکانی با کلیه جوانب آن می تواند به شما در تصمیم گیری صحیح کمک کند .
آیا منطقه تجاری مکان مورد نظر با نوع کسب وکار شما تناسب دارد؟
آیا فضای این مکان به اندازه کافی برای کسب وکار شما بزرگ است؟ آیا برای تمام بخش های فروش، انبار و دفتر کار به اندازه مورد نیاز شما، فضا وجود دارد؟
آیا این مکان پاسخگوی نیازهای اولیه طرح شما است؟
آیا ساختمان به نوسازی نیاز دارد؟
آیا خدمات رفاهی آن همچون روشنایی، گرمایش و سرمایش، پاسخگوی نیازهای شما است یا مجبور به انجام سیم کشی و لوله کشی جدید هستید؟ آیا تهویه مناسب و کافی است؟
آیا شرایط اجاره نامه و اجاره بها مساعد است؟
آیا دسترسی مکان مورد نظر از محل زندگی شما، آسان است؟
آیا می توانید کارکنان واجد شرایطی را در آن منطقه بیابید؟
آیا مردمی که به عنوان مشتری در نظر گرفته اید در همان نزدیکی زندگی می کنند؟
آیا انبوه و تراکم جمعیت برای نیازهای فروش شما کافی است؟
آیا منطقه تجاری به شدت به کسب وکارهای فصلی وابسته است؟
اگر مکانی را که انتخاب کرده اید، نسبتاً از محل استقرار مشتریانتان دور است، آیا می توانید از پس هزینه های اضافی تبلیغات برآیید؟
آیا مکان با تصویری که بدان معتقد هستید سازگار است؟
آیا مکان در محله ای امن با میزان اندک جرایم استقرار دارد؟
آیا نور فضای بیرون ساختمان برای جذب مشتریان در شب و ایجاد امنیت برای ایشان کافی است؟
آیا هزینه های بیمه سرقت مناسب است؟
آیا کسب وکارهای مجاور تاثیر مثبت داشته و به جذب مشتری برای کسب وکار شما کمک می کنند؟
آیا هیچ رقیبی در نزدیکی آن مکان مستقر است؟ اگر چنین است، آیا شما می توانید با موفقیت به رقابت با ایشان بپردازید؟
آیا مکان به راحتی در دسترس مشتریان بالقوه شما است؟
آیا فضای پارک خودرو به میزان کافی وجود دارد؟
آیا منطقه تحت پوشش خدمات حمل و نقل وجود دارد؟
آیا تامین کنندگان کالا و مواد اولیه می توانند به راحتی کالای خود را در این منطقه توزیع کنند؟
اگر کسب وکار شما در آینده توسعه و گسترش یابد، آیا مکان قابلیت سازگاری با این رشد را دارا است؟
منبع : سایت سیمرغ
برگرفته از: karafarini-mehdi.blogfa.com
- خلاقیت
- ایده
- طرح تجاری
- مسائل حقوقی و تجاری
- بازاریابی
- برنامه مالی
- مدیریت منابع انسانی
تعریف
خلاقیت یعنی تواناییِ خلقِ چیزی نو، آفریدنِ ایده و فکری متفاوت از آنچه تا به حال بوده، ایجادِ سبک یا روشی جدید برای یک هدف. یا به تعبیری نگاه کردنِ متفاوت به مساله و رسیدن یه یک راهحلِ جدید.
موانع خلاقیت
ü اشتباه کردن ممنوع
ü دلیل آوردن برایِ همهچیز
ü کنترلِ بیش از حد
ü جست و جوی امنیت
ü کلیشه ساختن
ü تنها یک پاسخِ صحیح وجود دارد.
ü تلاشِ بیش از حد برای منطقی بودن.
ü پیرویِ کورکورانه از قواعد
ü ترس از احمق جلوه شدن.
تکنیک ها
در اینجا به چند تایی از تکنیک های عمومی خلاقیت اشاره می کنیم که در یافتن ایده های جدید میتوانند به شما کمک کنند. به یاد داشته باشید که در هر شرایطی ممکن است یکی از این روشها به درد بخورد. به هر حال دانستن تمام آنها حتما جایی به کمکتان می آید.
تکنیک طوفان فکری
این تکنیک در واقع یک نوع ایده یابی گروهی و سازمان یافته است. اساسِ کارِ طوفان فکری این است که با جمع آوری تمامِ ایده هایی که هم زمان در جلسه به وسیله ی اعضا ارائه میشود، راه حلِ مناسبی برای یک مسأله ی خاص پیدا شود.
توجه به چهار اصل در برگزاری جلساتِ طوفان فکری اهمیت دارد.
اول اینکه هر چه بیشتر ایده خلق شود، احتمالِ پیدا کردنِ ایده ی مناسب بیشتر میشود.
دوم اینکه که ارزیابی، تمسخر و قضاوتِ عجولانه ی اعضای جلسه مانعِ تصور و خیال پردازی افراد میشود. در نتیجه تولیدِ ایده به حداقل میرسد
اصل سوم این است که توجه داشته باشیم افراد در مواجهه با ایده ی جدید، موضوعِ جدیدی در ذهنشان مطرح میشود و تعدادِ بیشتری ایده در ذهنِ افراد جرقه خواهد زد.
و بالاخره اصلِ چهارم، این که اگر دو یا چند چیز با هم ترکیب شوند، نتیجه ی حاصل چیزی بیش از جمعِ آنها است. به عبارتِ دیگر، ایده های ایجاد شده در گروه، بهتر و بیشتر از ایده هایی است که مجموعِ افراد به تنهایی پیشنهاد میکنند.
در این مورد که تعدادِ افرادِ شرکت کننده در جلسه ی طوفان فکری چند نفر باید باشد، تحقیقاتِ زیادی شده است. نتایجِ این تحقیقات نشان مدهد بهتر است جلسات با 12 تا 15 نفر تشکیل شود.
کارِ مدیر جلسه اهمیت زیادی دارد. او است که باید تا جایی که ممکن است جلسه را کنترل، تشویق و هدایت کند و همین که احساس کرد ایده های افراد پاسخِ درستی به مشکلِ مطرح شده نیست، با دوباره طرح کردنِ مسأله و توضیح دادنِ بیشتر، صورتِ مسأله را در ذهن افراد روشنتر کند.
تکنیک طوفان فکری معکوس
این تکنیک بسیار شبیهِ تکنیک طوفان فکری است، با این تفاوت مهم که در این روش، انتقاد و ارزیابی نه تنها بد نیست، بلکه اساسِ این تکنیک است. در واقع پایه ی این تکنیک پرسیدنِ سؤالهای مختلف است. مهم این است که در ذهنِ افراد این سؤال شکل بگیرد که
ایده ی مطرح شده در کجاها جواب نمیدهد؟
چه مسائلی موفقیتش را تهدید میکند؟
و این که واقعاً چقدر کارایی دارد؟
در حقیقت این تکنیک بر پایه ی منفی بینی گذاشته شده است. تکنیک طوفان فکری معکوس روشِ خوبی است، به شرطی که قبل از روشهای دیگر به کار گرفته شود. علتِ اینکه استفاده از این روش را قبل از روشهای دیگر توصیه میکنیم، این است که میتواند به خوبی سببِ تفکرِ خلاق شود. فرآیندِ استفاده از این تکنیک به این شکل است که تمامی اشکالاتِ مربوط به پدیده ی موردِ نظر گفته و جمع میشوند و در موردِ آنها بحث و گفت وگو میشود و بالاخره راه حلِ مؤثر پیدا میشود.
تکنیک توهمِ خلاق
خیلی وقتها آنچه ما فکر میکنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیتها با پنج حسِ انسان درک میشوند. فرض بر این است که حواسِ پنجگانه گزارشِ دقیق و درستی از محیطِ اطراف به انسان میدهند. آیا واقعاً همینطور است؟
چیزهایی که چشم شما میبیند و طوری که مغزتان آن را تفسیر میکند باعثِ این خطا یا توهم میشود. چشم می بیند، اما وظیفه ی ذهن چیز دیگری است. کارِ ذهن مرتب کردن، دستهبندی و قابلِ فهم کردنِ جرقههایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد میکند. بنابراین تصاویری که در ذهن شما است، کپی مستقیم اشیاء نیست، بلکه کدهای خلاصه ای است که از طریقِ شبکه ی عصبی به مغز میرسند.
همه ی افراد در همه ی مواقع درک یکسانی از یک موضوع ندارند و ارتباطِ ادراکی چشم و مغز همیشه منجر به درکی منسجم از واقعیت نمیشود. حتی گاهی این دو با هم متضاد هستند.
از طرفی تجربیاتِ قبلی در موضوعِ رؤیت شده بسیار تأثیرگذار است. در واقع بیشترِ اوقات، تمایلات، انتظارات و تجربیاتِ قبلی باعث مشود ما آچه را مایلیم ببینیم، نه آنچه را که واقعاً در خارج وجود دارد.
شاید تنها راهی که به وسیله ی آن بتوان واقعیت را شناخت، حذفِ پیش فرضها، تمایلات و یا فیلترهای پنهانی است که بر موضوع اثر گذاشته است.
برای این منظور، اولین قدم این است که متوجه باشیم حواسِ پنجگانه نشان نمیدهد واقعیتِ بیرونی دقیقاً چیست. این خود از ضرورتهای یک فکرِ خلاق است.
منظور و هدفِ این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرتِ توهم و خیال طورِ دیگری به مسائل نگاه کنید، تا بلکه اصل و واقعیتِ موضوع را دریابید. این سعی باعث میشود الگوی ذهنی جدیدی در مغزِ شما ساخته شود و در نهایت این فعل و انفعالها موجبِ کشفِ ناگهانی و غیرمنتظرهای گردد.
بنابراین، برای این که بتوانیم خلاقانه با موضوعات برخورد کنیم و راهحلهای جدید برای مسائلمان پیدا کنیم، گاهی احتیاج است با قدرتِ خیال و توهم موضوع را از زوایای دیگری هم ببینیم. هر چند که دیدن از آن زاویه اشتباه به نظر آید. شاید به همین دلیل است که بسیاری از افرادِ خلاق کارهایی میکنند که در ابتدا احمقانه به نظر میرسد.
تکنیک دفترچهی یادداشت
آیا تا کنون پیش آمده است که به جای موضوع اصلی چیزی که به آن مشغول هستید به چیزی که در حاشیهی موضوعِ اصلی قرار گرفته است دقیق شوید و فکر کنید؟ چه قدر به آن فکر کردید؟ چه ایدههایی به ذهنتان رسید؟ میدانید اگر همین فکرهایی که در حینِ کار روی موضوعِ اصلی ناگهان ذهنتان را مشغول کرده و بعضی وقتها اتفاقاً ایدههای جالبی از آن خلق شده، به چه درد میخورند؟
مستقل از این که صورتِ مسألهی مورد بحث، به حرفهی اصلی شما مربوط باشد یا نه، وقتی که روی مسألهای تمرکز میکنید و برای آن دنبال راهحل میگردید، ناخودآگاه ذهنتان را عادت میدهید که
1. پذیرای صورت مسألهی جدید باشد و نسبت به آن حالتِ تدافعی به خود نگیرد.
2. در پردازشِ اطلاعاتِ ورودی از پدیدههای بیرونی، دقیق و ظریف عمل کند و به همهی نکات توجه کند.
دفترچهی یادداشتِ ایده به شما این امکان را میدهد که بعد از یک بازهی زمانی مشخص، چندین راهحلِ متفاوت برای یک موضوع گرد آورید. نوشتن هم ذهنِ شما را مرتب میکند، هم جلوی آفتِ فراموشی را میگیرد.
این دفترچه، نه دفترچهی یادداشتِ روزانه است که قرارِ ملاقاتِ هفتهی بعد در آن نوشته شود، و نه دفترچهی تلفن. بلکه محیطی است که در آن به خودمان اجازه میدهیم ساده و کودکانه فکر کنیم، به ذهن اجازهی خلاقیت دهیم و فکرهای خوبی را که ممکن است تعدادِ زیادیشان در مدتِ کوتاهی تولید شوند ثبت کنیم. هرچه این فکرها نامأنوستر باشند و قالبها و پیش فرضهای اضافی مرسوم را بشکنند، با ارزشترند.
دفترچهی ایده به ما کمک میکند که به اطرافمان دقیقتر نگاه کنیم و سعی کنیم نکاتِ ریز و ظریفِ پدیدهها را درک کنیم. کلنجار رفتن با یک مسأله که هیچ اجبارِ بیرونی برای حلِ سریعِ آن ندارید، بهترین راهی است که میتواند ذهن شما را همیشه باز و خلاق نگه دارد.
تمرینِ دفترچهی یادداشت:
سعی کنید هر روز زمانهای خاصی را به پُر کردنِ خلاقانهی دفترچه اختصاص دهید. در عینِ حال هر ایدهی جدیدی که به ذهنتان میرسد، شکار کنید و در دفترچه نگه دارید. اگر در موردِ مشکلِ خاصی فکر میکنید، صورتِ مسأله را هم خیلی خلاصه بنویسید یا با نشانهی خاصی منشأِ ایده را مشخص کنید.
بهتر است دفترچه را از نوعی انتخاب کنید که احساسِ راحتی بیشتری در شما ایجاد میکند. سعی کنید دفترچه را همیشه همراه داشته باشید. هیچکس نمیداند فرصت کی از راه میرسد!
پس از تمام شدنِ دفترچه، آن را مرور کنید و ایدهها را دستهبندی کنید. از آن پس با داشتنِ مجموعهی باارزشی از فکرِ خودتان به عملی کردنِ این ایدههای خام بپردازید.
ایده
تعریف
اولین کاری که شما باید قبل از آغاز کسب وکارتان انجام دهید، پیدا کردن ایده است. اگر کسب وکاری را اداره می کنید باید به فکر ایده های جدید برای رقابت باشید.
کسبوکارهای کوچک با ایده زندهاند و بدون آن میمیرند.
اما ریشهی هر کسبوکار موفقی ایده است. محیط پویای امروزی بیش از هر زمانی به نوآوری مداوم نیاز دارد و نوآوری کلید موفقیت کسبوکارها است.
امروزه دیگر نمیتوان امیدوار بود که مانند پیشینیان کسبوکار خود را شروع کنید. امروزه فرمولهای جدید لازم است. شما در هر سطحی که باشید اولین چیزی که به شما توصیه میشود، یافتن ایدههای خوب کسبوکار است. همیشه به دنبال آنها باشید.
تولید ایده یک پروسهی نوآور و خلاقانه است و زمان میگیرد. نه فقط در مراحل آغازین بلکه در سراسر زندگی کسبوکار. لازم است که فرد کارآفرین همواره در مورد پتانسیلهای نوآوری، تغییرات کالاها و امکان کالاهای جدید آگاه باشد .
منابع ایده های جدید
برخی از منابعی که بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند، عبارتند از مشتریها، شرکتهای موجود، کانالهای توزیع، دولت، وخود کارآفرین
مصرفکنندگان
کارآفرینان برای محصول و خدمات جدید، باید توجه خاصی به مصرفکننده داشته باشند. این توجه میتواند نظارت غیررسمی ایدهها و نیازها باشد و یا به صورت رسمی برنامهریزی شده و فرصت ابراز نظر را به مشتریان بدهد. باید دقت شود ایده یا نیاز مورد نظر در واقع معرف بازاری به اندازهی کافی بزرگ جهت حمایت یک فعالیت کارآفرینانهی نوپای بزرگ باشد.
شرکتهای موجود
کارآفرینان باید روش رسمی برای ارزیابی کردن محصولات و خدمات رقابتی در بازار ایجاد کنند.
کانالهای توزیع
اعضای کانالهای توزیع، به علت آشنایی با نیازهای بازار بهترین منبع برای ایدههای جدید هستند. آنها میتوانند در بازاریابی جدیدترین محصولات کارآفرین نیز کمک کنند.
دولت
دولت به دو طریق میتواند منبع پیشنهاد محصول جدید باشد. اول، پروندههای دفتر ثبت اختراعات و اکتشافات که شامل ایدههای محصولات جدید است.
دوم، ایدههای محصول جدید میتواند در پاسخ به مقررات دولتی ارایه شود.
خودکارآفرین
بزرگترین منبع ایدههای جدید در توسعه و تحقیق خود کارآفرین است. ممکن است کاملاً رسمی مرتبط با فعالیت جاری او باشد و یا آزمایشگاه غیر رسمی در زیرزمین و یا گاراژ خانهاش.
یک سازمان تحقیق و توسعهی بسیار رسمی اغلب به کارآفرین کمک میکند تا ایدهی محصول جدید را به صورت عینی درآورده و توسعه دهد.
روش های تولید ایده
با وجود تنوع وسیع منابع موجود، مطرح کردن ایدهای که به عنوان اساس یک فعالیت کارآفرینانه باشد، هنوز مسألهی مشکلی است. کارآفرین میتواند از چندین روش برای تولید و آزمودن ایدههای جدید کمک بگیرد که این روشها شامل گروههای متمرکز، توفان فکری و تحلیل مشکلات موجود است.
گروههای متمرکز
یک مدیر، گروهی از افراد را به جای این که صرفاً سؤالهایی کرده و جوابی از شرکتکنندهها بشنوند، در طول بحث آزاد به طور کامل راهنمایی میکند. افراد توسط نظراتی از جانب اعضای دیگر گروه در درک و توسعهی خلاقانهی ایدهی محصول جدید برای برآوردن نیازهای بازار به فعالیت واداشته میشوند.
علاوه بر تولید ایدههای جدید، گروه کانونی روش بسیار خوبی برای گزینش ایدهها و برداشتهای کلی است.
توفان فکری
یک جلسهی توفان فکری برای تولید ایدههای محصول جدید، با این دید که افراد میتوانند از طریق گفتوگو با سایرین و سهیم شدن در تجربیات گروه به خلاقیت بیشتری واداشته شوند برپا میشود.
در جلسات توفان فکری باید از 4 قانون زیر پیروی کرد:
هیچ انتقادی توسط کسی در گروه جایز شمرده نمیشود ـ هیچ پیشنهاد منفی جایز نیست.
بیخیالی تشویق میشود ـ هر چه ایده غیرعادیتر باشد بهتر است.
تعداد ایدهها مهم است. تعداد ایدههای بیشتر، احتمال ظهور ایدههای مفید بیشتر است.
اشتراکات و اصلاحات ایدهها تأیید میشود. ایدههای دیگران میتواند در به وجود آوردن ایدهی جدید به کار برده شود.
جلسهی توفان فکری با این دیدگاه که هیچ کس حاکم یا مانع بحث نیست، باید سرگرمکننده باشد.
تحلیل مشکلات موجود
در این روش تحلیل به منظور تولیدکردن ایدههای جدید افراد دارای روحیات مشابهی در گروه کانونی به کار برده میشود.
غالباً لیستی از مشکلات محصول در اختیار مصرفکنندهها قرار میگیرد و سپس در این مورد بحث صورت میگیرد. غالباً این روش، روش کارآمدی است. زیرا ربط دادن محصولات شناختهشده به مشکلات پیشنهادی و نتیجهگیری کردن از یک ایدهی محصول جدید از تولید ایدهی محصول جدید آسانتر است. همچنین تحلیل مشکلات موجود میتواند در آزمودن ایدهی محصول جدید به کار برده شود.
طرح تجاری
طرح تجاری چیست؟
طرحِ تجاری یک سندِ نوشته شده است که کارآفرین را با تمامِ عناصرِ درونی و بیرونی مربوط به فعالیتِ کارآفرینانه که در شروعِ یک فعالیتِ کارآفرینانه موجود است، آشنا میکند و بر تمامِ تصمیمگیریهای طولانی یا کوتاه مدت درطی سه سالِ اولیه نظارت دارد. طرحِ تجاری معمولاً مجموعهای از بخشهای کاربردی مثلِ بخشِ بازاریابی، مالی، تولیدی، و منابعِ انسانی است. عموماً طرحِ تجاری به نقشهی راه تشبیه میشود.و به سؤوالاتی از قبیلِ: هماکنون من کجا هستم؟ به کجا میروم؟ و چهطور به آنجا بروم؟ جواب میدهد.
برنامهریزی، فرآیندی است که در یک فعالیتِ اقتصادی هرگز پایان نمیپذیرد. برنامهریزی در مراحلِ اولیهی هر فعالیتِ کارآفرینانهی نوپا بسیار مهم است. هرگاه کارآفرین درک و احساسِ بهتری از بازار، محصولِ تولیدی، یا خدماتِ دادوستد شده، تیمِ مدیریت، و نیازهای مالی فعالیتِ کارآفرینانه پیدا کند، در این راه موفقتر خواهد بود. زمانی که فعالیتِ کارآفرینانه از مراحلِ اولیه به یک تجارتِ کامل میرسد، برنامهریزی به عنوانِ جستجوهای مدیریتی به جهتِ رسیدن به اهدافِ تجاری کوتاهمدت یا بلندمدت، ادامه پیدا میکند.
در هر سازمان ممکن است برنامههای بازاریابی، برنامههای نیروی انسانی، طرحهای تولید، و برنامههای فروش کم و بیش پیدا شوند. برنامهها ممکن است کوتاهمدت یا بلندمدت بوده و یا این که عملکردی یا استراتژیک باشند. با وجودِ این که این برنامهها ممکن است عملکردهای مختلفی داشته باشند، ولی تمامِ آنها یک هدفِ مهم دارند: فراهم کردنِ راهنما و ساختاری برای مدیران در محیطِ بازاری که با سرعت تغییر میکند.
چه کسی طرح تجاری را می خواند؟
نوشتنِ یک برنامه برای کسبوکار کارآفرین را موظف میکند که آن را از زوایای مختلف موردِ تحقیق و مطالعه قرار دهد و برای شرایطِ مخاطرهآمیزِ احتمالی راهِحلهایی بیندیشد. این در واقع فرصتی است که فرضیاتِ ذهنی خود را یکبار به طورِ دقیق زیرِ سؤال ببرد و از درستی آنها مطمئن شود. اینگونه نوشتنِ برنامهی کسبوکار در مرحلهی راهاندازی میتواند از سرمایهگذاری بر روی یک فعالیتِ محکوم به شکست در آینده جلوگیری کند و بنابراین ارزشِ تمامِ سختیهایش را دارد.
به علاوه، طرحِ تجاری ممکن است توسطِ کارمندان، سرمایهگذاران، بانکداران، تأمینکنندگان، خریداران، و مشاوران خوانده شود. کسی که قرار است طرح را بخواند میتواند اغلب بر حدود و مفهومِ واقعی آن اثر بگذارد. از آنجایی که هریک از این گروهها طرح را برای مقاصدِ متفاوتی میخوانند، کارآفرین باید مهیای جوابگویی به تمامِ مسایل و مشکلاتِ آنان باشد.
در نوشتنِ طرحِ تجاری باید از همهی زوایا به آن پرداخته شود. از دیدِ خودکاذآفرین، مدیرانِ کلیدی، مشتریانِ بلندمدت، سرمایهگذاران، بانکدارها، و مشاوران.
چهگونه کسبوکاری است. طرحِ تجاری حتی برای کارمندانِ جدید که سعی در عادت دادنِ خودشان با فعالیتِ کارآفرینانهی نوپا و اهداف و منظورهای آن دارند، باارزش است. طرحِ تجاری باید از سه دیدگاه قانعکننده باشد.
دیدگاهِ اول از نظرِ خود فردِ کارآفرین است. او است که کسبوکار را راهاندازی کرده و توسعه داده و درگیرِ ایدهی کسبوکار بوده و جامعترین اطلاعات را در موردِ ایده دارد. بسیاری از کارآفرینان تنها به این بُعد پرداخته و سایرِ دیدگاهها که آنها هم بسیار مهم هستند را فراموش میکنند.
طرحِ تجاری نباید تنها شاملِ تعریف و تمجید از ایدهی خاص و برتر باشد و نباید تنها به جزییاتِ فنی و برتریهای خاصِ کالا پرداخته شود. هر چند این دیدگاه مهم است و باید خوب و کامل نوشته شود، اما نباید تنها موضوعی باشد که کارآفرین به آن بپردازد. چرا که ممکن است باعث شود از پرداختن به سایرِ مسایل مانندِ مسایلِ مالی غافل بماند. البته طرح تجاری نباید آنقدر کامل و با جزییاتِ فنی باشد که هر فردِ دیگری با خواندنِ آن بتواند محصول یا خدمتِ مورد نظر را ارایه کند.
دیدگاه دوم توجه به بازار است. مهمتر از خلاقیت و فنآوریِ درگیر در کسبوکارِ ، توجه به بازارِ آن است. در واقع طرحِ تجاری بازارگرا هم باید باشد و فوایدِ ویژهی کسبوکارِ برای مصرفکنندگان را بیان کند. باید مشتریان موردِ نظرِ طرحِ ، بازارِ فعلی موجود در این زمینه، و سایرِ اطلاعاتِ مربوط به بازار و بازاریابی را به همراه داشته باشد. اینکه طرحِ تجاری همراه با مدارک قانعکننده دال بر وجودِ بازارِ موردِ نظرِ باشد، در موفقیتِ طرحِ بسیار مهم است.
دیدگاهِ سوم، توجه به نیازها و خواستِ سرمایهگذاران در طرح است. در طرحِ باید موفقیت و اهدافِ اقتصادی کسبوکارِ حداقل، 3 تا 5 ساله مشخص شود. برای سرمایهگذاران رشدِ کسبوکارِ که در واقع همان رشدِ سرمایهی آنهاست، بسیار مهم است. وجودِ شکلها و جداولِ مناسب برای این منظور بسیار مناسب است.
با توجه به تنوع و تفاوتِ قابلِ توجهی که میانِ این افراد و دیدگاهِ آنها نسبت به کسبوکار وجود دارد، شاید بهتر باشد که برای هرکدام از این افراد یک برنامهی کسبوکارِ مخصوص نوشته شود. طرحِ تجاری باید برای تمامِ ذینفعانی که میتوانند از کسبوکارِ طرح حمایت کنند، مفید باشد و موردِ استفاده قرار گیرد. پس طرحِ تجاری ایدهآلِ باید ذینفعانِ مشخصی (خاص) را که برای کسبوکارِ کارآفرین مهم هستند موردِ هدف قرار دهد.
ذینفعانِ مختلف ممکن است منافعِ متفاوتی در ارزیابی طرحِ کارآفرین داشته باشند که باید در طرحِ تجاری نشان داده شود. حتی ممکن است بعضی وقتها این منافع در تعارض باشند. به عنوانِ مثال بانکدارها معمولاً از رشدِ سریع در هراس هستند، در حالی که یک سرمایهگذارِ فعالیتِ کارآفرینانه عاشقِ آن است. همانطور که گفته شد، این به آن معنی است که کارآفرین باید طرحهای تجاری متعددی داشته باشد که هرکدام یک دسته از این خوانندگان (ذینفعان) را هدف قرار دهد.
عمق و جزییاتِ طرحِ تجاری به اندازه و هدفِ فعالیتِ کارآفرینانهی نوپا بستگی دارند. یک طرحریزی کارآفرینانه برای فروشِ یک محصولِ کاملاً جدید با فنآوریِ نو، به یک طرحِ تجاری جامع و کامل نیاز خواهد داشت که بزرگی این طرح به خاطرِ طبیعتِ محصول و بازار است. از طرفِ دیگر یک کارآفرین که برنامهی باز کردنِ یک مغازهی ویدیوکلوپِ کوچک را میریزد، به یک طرحِ کامل و جامع با جزییاتِ مثالِ قبل نیازی ندارد.
بنابراین، تفاوتها در محدودهی طرحِ تجاری ممکن است وابسته به این باشد که فعالیتِ کارآفرینانهی نوپا، خدماتی یا تولیدی بوده و یا در ارتباط با یک محصولِ مصرفی یا صنعتی است. اندازه و میزانِ بازار، رقابت و رشدِ بالقوه نیز ممکن است بر هدف و محدودهی طرحِ تجاری تأثیر بگذارند.
حتّی اگر بعضی از اطلاعاتِ کارآفرین بر فرضهایی استوار باشد، فرآیندِ تفکر که برای کامل کردن طرح موردِ نیاز است، یک تجربهی ارزشمند برای کارآفرین است. چرا که او را به عنوانِ مثال به ارزیابی مسایلی مانندِ گردشِ نقدینگی و نیازهای مالی وادار میکند. به علاوه، فرآیندِ تفکر وی را به آینده میبرد و در بررسی اعمالِ مهمی که میتوانند مانعِ رسیدنِ او به موفقیت شوند، راهنمایی میکند.
این فرآیند همچنین نقشِ یک خودارزیابی را برای کارآفرین ایفا میکند. معمولاً کارآفرین تصور میکند که موفقیتِ فعالیتِ کارآفرینانهی نوپا تضمین شده است. اما فرآیندِ برنامهریزی، او را مجبور میکند بیطرفی و واقعگرایی را در ایدههایش لحاظ کرده و به سؤوالهایی از این قبیل پاسخ دهد که: آیا ایده عملی خواهد بود؟ چه کسی مشتری من است؟ آیا نیازهای خریدار را برآورده میکند؟ چه محافظتی در مقابلِ محصولاتِ تقلیدی رقبا میتوانم انجام دهم؟ آیا موفق خواهم شد چنین فعالیتِ اقتصادی را انجام دهم؟ با چه کسی رقابت خواهم کرد؟
این خودارزیابی شبیه به نقش بازی کردن است، که نیاز به این دارد تا کارآفرین به سناریوهای متفاوت فکر کند و موانعی را که ممکن است مانعِ موفقیتِ کار شوند بررسی کند. این فرآیند به کارآفرین اجازه میدهد تا راه هایی طرح کند تا از چنین موانعی اجتناب کند. حتی ممکن است که بعد از تمام شدنِ طرحِ تجاری، متوجهِ موانعی شود که قابلِ اجتناب یا غلبه کردن نیستند. از اینرو زمانی که فعالیتِ کارآفرینانه هنوز در حدِ ایده بر روی صفحهی کاغذ است، میتواند آن را به پایان برساند.
چه کسی طرح تجاری را می نویسد؟
در نوشتنِ طرحِ تجاری، کارآفرین که صاحبِ آن هست نقشِ اساسی را ایفا میکند. او باید مسؤولیتِ کاملِ نوشتنِ طرح را به عهده بگیرید. البته بهترین طرحهای تجاری توسطِ کلِ افرادِ تیم نوشته میشوند. بهتر است که همه ی افراد درگیرِ نوشتنِ طرحِ تجاری شوند. این کار احساسِ تعلقِ آنها را به کار افزایش میدهد و از طرفِ دیگر اطلاعاتِ بسیار مفیدی دربارهی کار به آنها میدهد.
هر چند که هر فرد سهمِ خودش را آماده میکند، یک نفر باید مسؤولیتِ هم آهنگ کردنِ کلِ مجموعه را به عهده بگیرد. همان فرد هم مسؤولیتِ نوشتن و ویراستاری نسخه ی نهایی طرحِ تجاری را خواهد داشت.
همچنین باید از مشاوره ی متخصصان در زمینه های حقوقی، حسابداری، بازاریابی، و فنی و مهندسی استفاده نمود.
درست است که خود کارآفرین باید طرح را آماده و مهیا کند، با این وجود میتواند با بسیاری از منابعِ دیگر در تهیه ی طرح مشورت کند. همانطور که گفته شد، وکلا، حسابداران، مشاوران تجاری، و مهندسان در آماده سازی طرحِ تجاری مفید هستند.
چرا طرح تجاری مهم است؟
چرا طرحِ تجاری نوشته میشود؟ این یک سؤالِ درست، معقول، و به راستی حیاتی است که کارآفرین باید قبل از آغازِ نوشتن از خود بپرسد.
اگر کارآفرین طرحِ تجاری را در فضایی که احساس میکند مجبور هست آن را تهیه کند بنویسد، آنگاه درگیرِ یک فرآیندِ سخت و در انتها بی هدف شده است. چرا که در انتها به نسبتِ منابعی که صرف کرده است، منابعی مثلِ زمان و هزینه، نتیجه ی قابلِ قبولی به دست نخواهد آورد. اما اگر طرحِ تجاری را با یک یا چند هدف و خواننده ی مشخص آغاز کند، آنگاه یک نوشته ی عملی و خوب خواهد داشت.
درست است که عواملِ متعددی در راه اندازی موفقِ یک کسب وکارِ کارآفرینانه وجود دارد، اما با وجودِ همه ی این عواملِ مهم، پول مهمترین چیز است. پول است که به یک کارآفرین فرصتِ آزمایش کردنِ ایده اش را میدهد.
البته نداشتنِ ثروت و سرمایه ی شخصی، عاملِ بازدارنده ی یک کارآفرینِ جوان نیست. او باید یاد بگیرد و بداند که در آغاز باید پول و اعتبارِ لازم را به دست بیاورد. یکی از مهمترین دلایلِ نوشتنِ طرحِ تجاری مهیا کردنِ پولِ لازم برای آغاز است.
همه ی سرمایه گذاران مانندِ بانکها، سرمایه گذارانِ فعالیتهای کارآفرینانه، و غیره میخواهند که کسب وکارِ کارآفرین را روی کاغذ ببینند. آنها تصویری روشن و واضح از چیزی که کسب وکارِ او به دنبالِ رسیدن به آن است را میخواهند و اینکه چرا کسب وکارِ وی موفق خواهد بود.
طرحِ تجاری دربردارنده ی نکاتِ عمده ی کسب وکارِ کارآفرین در 5 سالِ اولِ فعالیتش است که شاملِ اهداف، استراتژی ها، رویه ها، و... میشود. اگر سرمایه گذارِ موردِ نظر احساس کند که نوشته یکارآفرین به موضوعاتِ موردِ علاقه و توجهِ او نپرداخته است، به راحتی از او حمایت نخواهد کرد. یاد به خاطر داشت که قبل از هر هدفی، هدفِ اولِ یک طرحِ تجاری به دست آوردنِ سرمایه برای کسب وکارِ نوپا است.
یک اشتباهِ رایج بین کارآفرینانِ جوان این فرض است که ایده شان به تنهایی میتواند سرمایه گذار را متقاعد کند و با این فرض، وقتِ کمتری را برای آماده کردنِ طرحِ تجاری میگذارند و وقتِ بیشتر را صرفِ فعالیتهای کسب وکار میکنند. آگاه باشید که یک نقشه ی ضعیف باعثِ از دست دادنِ سرمایه گذاران میشود.یک کارآفرین بدونِ طرحِ تجاری، چه چیزی و چه گونه کسب وکارِ خود را به سرمایه گذار توضیح داده و او را متقاعد خواهدکرد؟
مهمترین ذینفعان در هر کسب وکاری مؤسسان هستند. اولین و مهمترین کسی که کارآفرین باید او را برای آغازِ کسب وکار متقاعد کنید، خودِش است. او باید خود را متقاعد کند که کارِ درستی را انجام خواهد داد. به زبانِ دیگر، لازم است که خود را برای تعهدِ عمیق به ایده اش بفروشد. این کار در واقع امتحان کردنِ سلامتِ فکری است.
یک طرحِ تجاری خوب آشکارا افشا میکند که کارآفرین فردِ توانایی است که به دنبالِ موفقیت است. واین در تصمیم گیری سرمایه گذار تأثیرگذار است و به سرمایه گذارِ موردِ نظر کمک میکند که تواناییهای فرد کارآفرین را بشناسد. یک نوشته ی با دقت تهیه شده در به دست آوردنِ اعتماد و علاقه ی سرمایه گذار مؤثر خواهد بود.
اجزای طرح تجاری
1 صفحه ی جلد و فهرست
2 خلاصه ی اجرایی
3 توصیف کسب وکار
· تحلیل صنعت
· نوع ساختار
· ویژگیهای خاص محصول یا خدمت
· نقاط ضعف و قوت کسب وکار
· چگونگی بازگشت سرمایه
4 بخش بازاریابی
· توصیف بازار کلی
· توصیف بازار هدف
· تحلیل رقبا
· استراتژی های بازاریابی
§ استراتژی قیمت گذاری
§ استراتژی مکان یابی (تثبیت موقعیت)
§ استراتژی توزیع
§ استراتژی تبلیغات
5 بخش تولید
· فرآیندهای تولید
· منابع مورد نیاز
· اطمینان از کیفیت
· کاهش ریسک تولید
6 بخش مالی
· اسناد مالی
§ صورتحساب سود و زیان
§ صورتحساب جریان نقدینگی
§ ترازنامه
§ نقطه ی سر به سر
· منابع مالی
· استراتژی مالی
7 بخش مدیریت و سازماندهی
· تیم مدیریتی
· نوع قانونی مالکیت
· استراتژی نیروی انسانی
8 بخش تحلیل ریسک
· شناسایی مشکلات بالقوه
· راه های مقابله با این خطرها
· برنامه ی اقتضایی
9 بخش زمانبندی طرح
· زمانبندی و اهداف
· نقاط پایانی مشخص
· رابطه ی فعالیتها
10 ضمیمه
مسائل حقوقی و قانونی
از آنجایی که تمام فعالیتهای اقتصادی تحت قوانین مربوطه هدایت و تنظیم میشوند، لازم است کارآفرین از مقرراتی که ممکن است مالکیت وی را تحت تأثیر قرار دهند آگاهی داشته باشد. در مراحل مختلف شروع کار، کارآفرین به مشاوره حقوقی نیاز دارد . همچنین بر پایه فاکتورهایی همچون اینکه آیا فعالیت کارآفرینانه بصورت: امتیاز نمایندگی، شرکت مستقل تازه تأسیس و یا خریداری شده توسط دیگر شرکتها؛ تولید کننده محصول مصرفی و یا صنعتی؛ غیرانتفاعی؛ مشغول فعالیت در زمینه صادرات یا واردات و یا دیگر جنبه ها است؛ احتمال دارد که رویه قانونی مورد نیاز متفاوت باشد.
ازآنجاییکه گزینههای زیادی وجود دارد تا کارآفرین از بینشان یکی را جهت تأسیس سازمان مورد نیاز انتخاب نماید، لازم است تمام مزایا و معایب هر یک در زمینه مسئولیت، مالیات، استمرار، قابلیت انتقال سود، هزینه تأسیس و میزان ایجاد علاقه برای افزایش سرمایه بررسی گردند. برای این توافقات مشاوره حقوقی لازم است تا از اتخاذ مناسبترین تصمیم اطمینان حاصل شود.
دو دسته مسئله جدی برای کارآفرینالن وجود دارد که به آنها میپردازیم.
مالکیت معنوی
انواع شرکتهای تجاری
مالکیت معنوی
مالکیت معنوی شامل حق امتیاز، علائم تجاری، حق تألیف (کپی رایت) و اسرار تجاری میباشد که بهعنوان مهمترین داراییها کارآفرین بوده و حتی میبایستی پیش ازبحث مربوط به خدمات قابل ارائه توسط وکلاء مورد بررسی قرارگیرد. اغلب اوقات کارآفرینان به دلیل عدم آگاهی از قوانین مربوط به مالکیت معنوی، اهمیت مراحلی را که باید طی آنها ازاین نوع مالکیت حمایت نمایند نادیده میگیرند.
انواع شرکتهای تجاری
در بخش مالکیت نوع قانونی مالکیت کسب و کار خود را مشخص کنید؛ بر اساس مادهی 20 قانون تجارت اقسام شرکتهای تجار عبارتند از:
شرکت سهامی (عام یا خاص)
شرکت با مسئولیت محدود
شرکت تضامنی
شرکت مختلط غیرسهامی
شرکت مختلط سهامی
شرکت نسبی
شرکت تعاونی تولید و مصرف
این شرکتها را به چهار دسته تقسیم میکنند.
شرکتهای اشخاص که در آنها شخصیت شرکا اهمیت اصلی را دارد و اعتبار شرکت با اعتبار اشخاص رابطهی مستقیم دارد. سرمایه نقش اصلی را نداشته و دارایی شخصی آنها نیز پشتوانهی بدهی شرکت است. شرکا به راحتی نمیتوانند سهم خود را به دیگران واگذار نمایند. شرکت تضامنی و نسبی از این قبیل هستند.
در شرکتها سرمایه، شخصیت شرکا نقش اصلی را ندارد و سرمایه اهمیت بیشتری دارد. مسئولیت شرکا تا میزان سرمایهای است که در شرکت گذاردهاند و به طور کلی شرکا میتوانند سهمالشرکه خود را به دیگران واگذار نمایند. امکان ورود به بورس در مورد شرکتهای سهامی به همین لحاظ وجود دارد. شرکت سهامی نمونهی بارز و شرکت با مسئولیت محدود تا حدود زیادی از این نوع هستند.
در نوع دیگر که شرکتها مختلط نام دارد دو دسته شریک در آنها وجود دارد. شرکایی که مسئولیت نامحدود داردند و شرکایی که مسئولیت محدود دارند. معمولا شرکا عامل ضامن هستند و شرکایی که سرمایه میآورند مسئولیت محدود دارند. شرکتهای مختلط و غیرسهامی از این نوع هستند.
شرکتهای تعاونی که ماهیتا تجاری نستند و عمدتا قصد انتفاع ندارند. هدف از آنها رفاه و آسودگی اعضا است. و به دلیل وجود وزارت تعاون ضوابط خاصی بر آنها حاکم است.
برنامهی بازاریابی
بازاریابی یک از مهمترین مسائلی است که در فضای تجارت جهانی امروز مطرح میشود. رمز بقای بسیاری از کسب و کارها بازاریابی آنهاست.
برخی خبرگان معتقدند که سازماندهی و راهاندازی یک فعالیت اقتصادی سادهترین بخش شروع کار است و در واقع نگهداری و ابقاء فعالیت اقتصادی دشوارترین و چالش انگیزترین مرحله خواهد بود. بررسی دقیقتر، اغلب روشن کنندهی این نکته است که مشکلات حقیقی مربوط به مسائل بازاریابی است، از قبیل تعیین و تشخیص مشتری، تعریف کالا یا خدمات مناسب جهت برآورده کردن نیازهای مشتری، قیمتگذاری، توزیع و ارتقاء کالا و تبلیغات .
کارآفرین بایستی نیازهای بازار هدف را ارزیابی کرده، اندازهی بازار را تخمین بزند، و سپس استراتژیی را بکار ببندد که بهطور مؤثر موقعیت کالا یا خدمات را در یک محیط رقابتی تثبیت کند. استراتژی تعیین موقعیت که در بخش بازاریابی طرح فعالیت اقتصادی توصیف میشود، در تعیین منابع مورد نیاز برای راهاندازی فعالیت اقتصادی بسیار حساس و حیاتی میباشد.
اطلاعات لازم برای بسط و گسترش طرح بازاریابی ممکن است لزوم انجام برخی تحقیقات بازاریابی را نشان دهد. تحقیق بازاریابی مستلزم جمعآوری اطلاعات بهمنظور تعیین اطلاعات دیگری میباشد. از قبیل: چه کسانی کالا و خدمات ما راخریداری میکنند؟ اندازه بازار بالقوه چقدر است؟ چه قیمتی باید برای آن تعیین شود؟ مناسبترین کانال توزیع چیست؟ و مؤثرترین استراتژی ارتقاء و تبلیغات کالا کدام است؟، که در نتیجه میتوان مشتریان بالقوه را از وجود کالاها و خدمات آگاه کرده و نیز بتوان به آنها رسید. از آنجاییکه هزینههای تحقیقات بازاریابی بهطرز قابل ملاحظهای متفاوت میباشد، لازم است کارآفرین منابع موجود و اطلاعات مورد نیاز را ارزیابی نماید. تحقیق بازاریابی ممکن است توسط کارآفرین و یا یک عرضهکننده یا مشاور خارجی انجام گیرد.
در ادامه به مطالبی در زمینهی ساختار بخش بازاریابی طرح تجاری میپردازیم.
در بخش بازاریابی طرح تجاری شما باید خواننده را که ممکن است یک سرمایهگذار بالقوه باشد، در چند مورد متقاعد کنید.
اینکه بازار مورد نظر وجود دارد،
برنامهها و پیشبینیهای فروش محقق خواهد شد،
و میتوانید رقبا را پشت سر بگذارید.
این بخش از طرح تجاری شاید یکی از مشکلترین و در عین حال از حیاتیترین بخشهای آن باشد. مشکل بودن آن به این دلیل است که اغلب باید برای تدوین این بخش دست به دامان پیشبینی شد و بدیهی است که ارائهی پیشبینی به گونهای که واقعگرایانه بوده و از طرف دیگر سرمایهگذار را نیز متقاعد کند کار مشکلی است، و حیاتی بودن آن به این دلیل است که بسیاری از بخشهای طرح بر مبنای برآوردهای این بخش شکل میگیرند. به عنوان مثال برآورد فروش که از برآوردهای همین بخش است، تأثیر مستقیم بر روی حجم تولید و متعاقباً بر روی حجم سرمایه مورد نیاز دارد که این دومی در پذیرش یا رد یک طرح تجاری توسط سرمایهگذار بسیار مؤثر است.
اگر به این مجموعه دیگر مشکلات حاصل از برآورد زیادتر یا کمتر از حد واقع را اضافه کنیم بیشتر به حیاتی بودن این بخش پی میبریم، خصوصاً که منبع اطلاعاتی دیگر بخشها هم هست و یک اشتباه ممکن است به اشتباهات متعدد دیگری منجر شود.
زیرمجموعههایی که برای هرچه کاملتر شدن این بخش باید به آنها بپردازید در ادامه آمده است:
توصیف بازار بالقوه کلی (Total Potential Market ): در این مرحله بازار صنعت کسب و کار پیشنهادی توصیف میگردد. شرایط جاری بازار مانند رکود یا رونق با ذکر دلایل و بررسی روند، حجم فروش، سود بازار، پایداری، نرخ رشد بازار، شرکتهای مهم فعال در این زمینه، پارامترهای موفقیت در بازار و محل و محدودهی بازارمحلی، کشوری، بینالمللی از جمله مواردی است که باید در این بخش به آنها پرداخت.
باید به این مسئله توجه کنید که سرمایهگذار به دنبال بازارهای با پتانسیل فروش و نرخ رشد بالا است و لذا روی این مسائل بیشتر تکیه کنید.
توصیف بازار هدف (Target Market ): در این بخش تحلیلی مشابه قبلی ولی با نگرشی محدودتر نسبت به بازار ویژهی محصول یا خدمت صورت میگیرد. شرایط فعلی و روند تغییرات آن، رقبای موجود در بازار، توصیف شکاف بازار (Niche ) ، ویژگیهای مشتریان بالقوه بازار مثل گروه سنی، سطح درآمد و غیره مسائلی مثل رشد بازار باید بیشتر مورد بررسی قرار بگیرد و حداقل تا سه سال قبل مورد بررسی واقع گردد و تغییرات آن نیز باید توضیح داده شود.
تحلیل رقبا (Competitive Analysis ): در این قسمت باید به شناسایی رقبای مستقیم و غیرمستقیم بالقوهی کسب و کارتان و بررسی نقاط قوت و ضعف محصولات و سرویسهای آنها بپردازید. در این قسمت مقایسه و تحلیل باید به صورت همه جانبه باشد، یعنی با در نظر گرفتن کیفیت، قیمت، سرویسهای پشتیبانی و همهی موارد تحلیل صورت بگیرد. در مورد هر کدام از مزایا و معایب نیز توضیح مختصری بدهید.
در ادامه نیز یک بررسی کلی در مورد رقبای موجود در بازار صورت میگیرد و با ذکر آمارهای کاربردیتر به مقایسه آنها پرداخته میشود. سهم بازار هر کدام از رقبا، شبکه توزیع و قابل اطمینان بودن محصول هر کدام، سودآوری هر کدام از رقبا، اینکه کدام شرکت در زمینه قیمت بیرقیب است؟ کدامیک در زمینه کیفیت بیرقیب است؟ کدام یک برنده است؟ کدام یک بازنده است؟ در چند سال اخیر چه شرکتهایی به این بازار وارد یا از آن خارج شدهاند و چرا؟ از جمله موارد دیگری است که در این قسمت باید به آنها بپردازید، راههای مقابله با رقبا است.
استراتژیهای بازاریابی (Marketing Strategies ) : فلسفه و دیدگاه بازاریابی کسب و کار در این قسمت به صورت خلاصه بیان میشود. در واقع این بخش براساس اطلاعات بخشهای قبلی توسعه مییابد و به این موارد میپردازد.
ـ مشتریان اولیهی کسب و کار؛ که کسب و کار در ابتدا در اولویت اول به دنبال جلب آنهاست.
ـ مشتریان ثانویه کسب و کار؛ که کسب و کار بعداً و در اولویتهای بعدی به دنبال جلب آنهاست.
ـ روشهای معرفی و ارتباط برقرار کردن با هر کدام از گروههای مشتریان.
ـ ویژگیهای محصول و سرویس؛ قیمت، تحویل در محل، گارانتی و غیره.
ـ هر نوع نوآوری و کار جدید در بازار برای جلب مشتریان؛ مثلاً در بازاری که همیشه فروش محصول مطرح است فراهم کردن امکان اجاره برای مشتریان ممکن است مفید باشد.
اصولاً یک بازاریاب تنها میتواند با چهار مولفه که به 4P معروف هستند بازی کرده و به نتیجهی دلخواه خود برسد.
این استراتژیها به چند دستهی استراتژی قیمتگذاری، مکانیابی، توزیع و تبلیغات تقسیم میشود که در زیر به شرح مختصری از هر کدام میپردازیم.
استراتژی قیمتگذاری (Pricing Strategy ): قیمت باید با توجه به این که در کدام مرحله از چرخهی کالا هستید یل اینکه استراتژی ورود یا بقای شما در بازار چیست یعنی در مرحلهی نفوذ به بازار، باقی ماندن در بازار و یا در عین حال کسب سود به صورت مناسب هستید، تعیین گردد. در این قسمت شما استراتژی قیمتگذاری خود را معرفی و با مقایسه آن با استراتژی رقبا از آن دفاع میکنید. از جمله مواردی که در این مرحله باید مدنظر قرار دهید، حاشیه سود ناخالص میان هزینههای تولیدی و قیمت فروش، هزینههای توزیع، گارانتی، خدمات پس از فروش و مهمتر از همه تست گذاری رقبا است.
برای قیمت گذاری استراتژیهای مختلفی وجود دارد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
قیمتگذاری هزینه افزوده: در این روش همه هزینهها اعم از ثابت و متغیر محاسبه میشود و سپس درصدی به عنوان سود به آن افزوده میشود.
قیمتگذاری براساس تقاضا: برای شرکتهایی است که محصولاتشان را بین مشتریان متعددی با قیمتهای مختلف بسته به تقاضایشان توزیع میکنند.
قیمتگذاری رقابتی: این استراتژی برای قیمتگذاری در بازار رقابت کامل است. در این بازار تعداد تولیدکنندهها و مصرف زیاد است و قیمت نیز حالت تثبیت شدهای دارد.
قیمتگذاری سود افزوده: این روش به وسیلهی خرده فروشها بکار گرفته میشود، در این روش برای تعیین فروش درصدی را به قیمت خرید اضافه میکنند.
استراتژی توزیع (Distribution Strategy ): توزیع شامل فرآیند انتقال محصول از محل تولید به مصرفکنندهی نهایی است. نوع سیستم توزیعی که انتخاب میکنید بستگی زیادی به صنعت و حجم بازار هدف شما دارد. پیش از انتخاب یک شبکه توزیع بهتر است به بررسی شبکههای توزیع رقبا و نقاط قوت و ضعف آنها بپردازید، این مسئله شما را در تصمیمگیری نهایی یاری خواهد داد.
بعضی از کانالهای توزیع متعارف در ادامه آمده است:
- فروش مستقیم: مؤثرترین کانال توزیع است که در آن محصول بطور مستقیم به مصرف کنندهی نهایی فروخته میشود.
- فروش تولیدکنندهی تجهیزات (Original Equipment Manufacturer ): وقتی شما محصول خود را به یک تولید کنندهی تجهیزات میفروشید محصول شما با محصولات نهایی تولیدکننده همراه میشود و در اختیار مصرفکننده قرار میگیرد.
- نمایندگی تولیدکننده: نمایندگیهای تولیدکننده فروشندگانی هستند که بطور خاص عهدهدار فروش محصولات یک یا چند تولیدکننده میشوند، زمان و منابع خود را میان آنها تقسیم میکنند. این روش یکی از بهترین روشهای فروش است. - توزیعکنندگان عمدهی فروشدر این حالت شرکت محصول خود را به یک یا چند عمدهفروش میفروشد و آنها محصولات را در اختیار خردهفروشان و دیگر کانالهای توزیع میگذارند تا سرانجام در اختیار مصرفکننده نهایی قرار گیرد.
- دلالها: دلالها عموماً بطور مستقیم از عمدهفروشها و توزیعکنندگان محصول را خریداری میکنند و به خردهفروشها یا مصرفکنندگان نهایی میفروشند.
- توزیعکنندگان خردهفروش: توزیع از طریق کانال خردهفروشی وقتی که مصرفکننده نهایی محصول شما مردم عادی باشند بسیار مهم است.
- پست مستقیم: شما در این حالت پس از دریافت سفارش محصول خود را به طور مستقیم برای مصرف کننده پست میکنید.
برنامهی تبلیغات (Promotion Strategy ): در پایان این قسمت کارآفرین باید یک برنامه برای تبلیغات خود ارائه کند. باید مشخص کنید که از چه روشی برای تبلیغات استفاده میکنید، از تبلیغات تلویزیونی، تبلیغات در مجلات حرفهای و یا استفاده از لیست مستقیم، حجم تبلیغات و زمان انجام آنها چگونه است برای نفوذ به بازار چه تمهیدی اندیشیدهاید و… از جمله مواردی که برای تصمیمگیری در این زمینه باید مدنظر قرار گیرد میتواند به طبیعت کسب و کار و مشتریان آن، ویژگیهای بازار، استراتژیهای رقبا و هزینه هر کدام از راههای تبلیغات با توجه به عواید هر کدام، نام برد.
کارآفرین در پایان باید به این ملاحظات یک برنامه تبلیغات که مشتمل بر برنامههای تبلیغاتی برای نفوذ به بازار و سپس بقای در آن باشد ارائه کند و از آن دفاع نماید.
استراتژی مکانیابی (Positioning Strategy ): در این بخش باید استراتژی مکانیابی برای تولید و عرضه محصول خود را مشخص کنید. مکانیابی محصول در بازار خصوصاً برای محصولاتی که خریدار با مشاهده آنها را خریداری میکند، بسیار مهمتر است. مکانیابی شرکت بستگی زیادی به نیازها و تمایلات مشتریان بازار هدف و عملکرد رقبا دارد. پیش از مکانیابی لازم است که به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
- رقبا چگونه مکانیابی کردهاند؟ - محصول شما چه ویژگی دارد که رقبای شما فاقد آن هستند؟ - محصول شما چه نیازی از مشتری را برآورد میکند. - هر کدام از محلهای موجود چه ویژگیهای منحصر به فردی دارند؟ پس از پاسخ دادن به این سؤالات شما میتوانید به توسعهی استراتژی مکانیابی خود بپردازید و بهیاد داشته باشید که این بخش بسیار طولانی و مبسوط نباشد. بیشتر سعی کنید نشان دهید که مشتری بر اساس مکانیابی شما به سراغ محصول خواهد آمد.
برنامهی مالی
برنامهی مالی یکی از بخشهای لازم برای هر کارآفرین است.
هر کدام از ابزارهای برنامهریزی در این برنامه (به عنوان مثال صورت برآوردی سود و زیان، نقطهی سربهسر، و … ) برای ایجاد دورنمای شفافی از وضعیت کلی فعالیت کارآفرینانهی نوپا طراحی میشوند که شامل نکاتی هستند از قبیل: وجوه نقد از کجا آمده و چهگونه پرداخت و مصرف میشوند، نقدینگی موجود چهقدر است ؟ و …
بودجههای سرمایهای و عملیاتی (Operating and Capital Budgets)
قبل از تنظیم صورتهای تخمینی درآمد، کارآفرین باید بودجههای سرمایهای و عملیاتی خود را آماده کند. اگر مؤسس شرکت مالک انحصاری است، در نتیجه به تنهایی مسؤول تصمیمگیری در مورد تعیین بودجه است. در مورد شرکت مشارکتی یا شرکت دارای کارمند، عملیات اولیهی بوجهبندی ممکن است به وسیلهی یکی از این افراد که بستگی به موقعیت شغلی او در شرکت دارد، شروع شود. برای مثال، بودجهی فروش ممکن است توسط مدیر فروش و بودجهی تولید به وسیلهی مدیر تولید و … آماده شود. تصمیمگیری نهایی در مورد این بودجهها در انتها متکی به مالک یا کارآفرین شرکت است.
کارآفرین اول باید بودجهی فروش، که برآورد مقدار مورد انتظار فروش در یک ماه است را بنویسد. در یک فعالیت اقتصادی کارآفرینانهی تولیدی کارآفرین میتواند هزینههای ساخت را که به وسیلهی خود او یا توسط تولیدکنندهی دیگر انجام گرفته، با هم مقایسه کند. علاوه بر این برآورد موجودی پایان دوره که به عنوان سپری در برابر نوسانات ممکن در تقاضا و هزینههای مستقیم کارگر و مواد اولیهی مورد نیاز است، را باید داشته باشد.
اطلاعات مهم بودجه عبارتند از: تولید واقعی که در هر ماه لازم است و میزان موجودی که برای تغییرات ناگهانی است. همان طور که میتوان دید تولیدی ماه ژانویه، به خاطر حفظ سه واحد کالا در موجودی کل، بیش از میزان فروش برنامهریزی شده است. در ماه دوم، تولید واقعی که مورد نیاز است کمتر از فروش برنامهریزی شده است. چون درخواست موجودی کمتر از ماه اول است، در نتیجه این بودجه بازتابی از تقاضای فصلی یا برنامههای بازاریابی است که میتواند تقاضا و موجودی کالا را زیاد کند.
پس از تکمیل بودجهی فروش، کارآفرین میتواند بر روی هزینههای عملیاتی تمرکز کند. اول صورت هزینههای ثابت (که مستقل از حجم فروش است) مانند اجـاره، تـأسیسـات (آب و برق و تلفن)، حقوقها، بهره، استهلاک، و بیمهای که وجود دارند را در نظر بگیرد. بعد از آن کارآفرین احتیاج به تعیین هزینههای متغیر دارد، که ممکن است هر ماه و با توجه به حجم فروش، فصل، یا موقعیتها برای فعالیتهای اقتصادی نوپا تغییر کند. مثالهایی از این نوع، هزینههای عملیاتی و هزینههای تبلیغات و فروش است.
بودجههای سرمایهای، هزینههای فعالیت اقتصادی را برای بیش از یک سال، فراهم میکند. برای مثال، بودجههای سرمایهای ممکن است بودجهی لازم برای تجهیزات جدید، اتومبیل، کامپیوتر، و یا حتی امکانات نو باشد.
صورتهای تخمینی درآمد (Pro Forma Income Statements)
صورتهای تخمین درآمد: سود خالص برنامهریزیشده که حاصل از کسر هزینهها و مخارج برنامهریزیشده از درآمدهای پیشبینیشده است.
برنامهی بازاریابی، برآورد فروش برای 12 ماه آینده را مشخص میکند. از آنجا که فروش منبع اصلی درآمد است و دیگر فعالیتهای عملیاتی و هزینهها مربوط به حجم فروش است، معمولاً اولین بخشی است که باید تعریف شود.
در تهیهی صورتهای تخمین درآمد باید اول فروش ماهانه حساب شود. تحقیقات بازاریابی، فروشهای کارخانه، و برخی تجربههای آزمایشی یا روشهای پیشبینی مانند ارزیابی قصد خریداران، بررسی عقاید و نظرات کارمندان فروش، و نظرات کارشناسان ممکن است برای برآورد فروش استفاده شود. صورتهای تخمین درآمد، همچنین برآورد تمام مخارج اجرا را برای هر ماه در طول یک سال مشخص میکند.
میزان حقوق در هر شرکت باید نشاندهندهی تعداد افراد استخدامشده و نقش هرکدام در سازمان باشد.
کارآفرین همچنین باید لزوم افزایش بیمه، شرکت در برنامههای مخصوص تجاری، یا اضافه کردن وسعت انبار، همه را در نظر بگیرد.
علاوه بر صورتهای تخمینی درآمد ماهانه برای سال اول، باید پیشبینیهای لازم برای سال دوم و سوم نیز انجام شود. به طور کلی، سرمایهگذاران ترجیح میدهند برنامهریزی درآمد سه سال را ببینند. زمان سوددهی معمولاً به طبیعت فعالیت اقتصادی و هزینههای اولیهی راهاندازی مربوط است. برای مثال، یک فعالیت اقتصادی مربوط به کارهای خدماتی ممکن است به زمان کمتری برای رسیدن به مقطع سوددهی نیاز داشته باشد تا شرکتی با فنآوری بالا یا شرکتی که سرمایهی زیادی را برای کالاهای سرمایهای و تجهیزات لازم دارد. در نتیجه گاهی زمان بیشتری جهت جبران صرف خواهد شد .
بررسی نقطهی سربهسر (Break-Even Analysis)
نقطهی سربهسر: عبارت است از میزان فروشی که در آن نقطه، نه سودی عاید فعالیت کارآفرینانه میشود و نه متحمل ضرر میگردد.
در مراحل اولیهی فعالیت کارآفرینانهی نوپا، برای کارآفرین مفید است که بداند چه زمانی به سود دست پیدا میکند. این آگاهی شناخت بیشتری از امکانات مالی برای راهاندازی فعالیت اقتصادی در دسترس او قرار میدهد. آنالیز نقطهی سربهسر روش مفیدی برای تعیین این که چند واحد باید فروخته شود یا به چه مقدار حجم فروش باید دست یافت تا به نقطهی سربهسر رسید، است. برای آن که شرکت به نقطهی سربهسر برسد باید این تعهدات، یا هزینههای ثابت از طریق حجم فروش تأمین گردد. بنابراین نقطهی سربهسر مقدار فروشی است که در آن فعالیت اقتصادی نه سود خواهد کرد و نه ضرری متحمل میشود.
نقطهی فروش سربهسر حجم فروشی که برای پوشش کل هزینههای ثابت و متغیر احتیاج است را برای کارآفرین مشخص میکند. فروش اضافه بر نقطهی سربهسر منجر به سود میشود.
تا زمانی که قیمت فروش بیش از هزینههای متغیر برای هر واحد است، جهت پوشش هزینههای ثابت میتوان کمکهایی کرد. این کمکها برای پرداخت همهی هزینههای ثابت کافی خواهد بود و آن زمانی است که شرکت به نقطهی سربهسر میرسد.
مشکل عمده در محاسبهی نقطهی سربهسر، تعیین ثابت یا متغیر بودن هزینههای مختلف است. برای فعالیتهای کارآفرینانهی نوپا این تصمیم احتیاج به کمی کارشناسی دارد. با این وجود احتساب هزینههایی همچون استهلاک، حقوق و دستمزد، اجاره، و بیمه به عنوان هزینهی ثابت منطقی است. مواداولیه، هزینههای فروش مانند کارمزد و کارگر بیشتر محتمل است که مخارج متغیر به حساب آیند. هزینههای متغیر برای هر واحد معمولاً میتواند به وسیلهی اختصاص دادن هزینهی کار، مواد، و دیگر هزینههای مستقیم که با تولید یک واحد ایجاد میشوند، تعیین گردند.
بنابراین، اگر ما مشخص کنیم که شرکت هزینههای ثابتی معادل 250000 ریال دارد، هزینههای متفرقه برای هر واحد 4.5 ریال، و قیمت فروش 10 ریال، نقطهی سربهسر 45.454 خواهد بود.
هر تعداد واحدی بیش از 45.454 که به وسیلهی شرکت فروخته شود، سودی معادل 5/5 دلار به ازای هر واحد خواهد داشت. نتیجهی فروشهای کمتر از 45.454 ضرر شرکت خواهد بود. در مواردی که شرکت بیش از یک نوع کالا تولید میکند، نقطهی سربهسر ممکن است برای هریک از کالاها جداگانه محاسبه شود. هزینههای ثابت میباید برای هر کالا به تنهایی تخصیص داده شود یا به وسیلهی همآهنگ کردن هزینهها به عنوان نتیجهی برنامهریزی فروش معین گردد. بنابراین ممکن است فرض شود که 40 درصد فروش جهت محصول x است، به همین دلیل 40 درصد جمع کل هزینههای ثابت به آن محصول اختصاص داده خواهد شد. اگر کارآفرین احساس کند که محصول احتیاج به تبلیغ، هزینهی بالاسری، یا دیگر هزینههای ثابت دارد، باید در محاسبات لحاظ شود.
برآورد گردش نقدینگی (Pro Forma Cash Flow)
برآورد گردش نقدینگی: نقدینگی پیشبینیشده که حاصل کسر پرداختهای نقدی برنامهریزیشده از انباشتههای نقدی برنامهریزیشده میباشد.
گردش نقدینگی مانند سود نیست. سود نتیجهی کسر هزینهها از فروش است، در حالی که گردش نقدینگی، حاصل اختلاف بین دریافتهای نقدی واقعی و پرداختهای نقدی است. نقدینگی فقط وقتی به گردش در میآید که پرداختهای نقدی دریافت یا پرداخت شده باشند. فروش ممکن است به عنوان نقدینگی تلقی نشود، چون ممکن است فروش انجام گیرد اما پرداخت ممکن است تا 30 روز انجام نشود. به علاوه تمام صورتحسابها بلافاصله پرداخت نمیشوند. ازطرف دیگر، پرداختهای نقدی برای کاهش اصل بهرهی وام موجب هزینههای تجاری نمیشود، اما باعث کم شدن نقدینگی میشود. همچنین، استهلاک داراییهای سرمایهای یک هزینه است، که سود را تقلیل میدهد و نه نقدینگی خرج شده را.
در موارد زیادی، شرکتهای سودآور به خاطر کمبود نقدینگی با شکست مواجه میشوند. بنابراین، استفاده از سود به عنوان مقیاس موفقیت برای فعالیتهای کارآفرینانهی نوپا ممکن است در صورت وجود گردش نقدینگی منفی قابل ملاحظه، گمراهکننده باشد.
برای کارآفرین مهم است که برنامهریزی ماهیانهی نقدینگی را مانند برنامهریزی ماهیانهای که برای سود نوشته، بنویسد. اگر پرداختهای نقدی در هر فاصلهی زمانی ممکن از دریافتها بیشتر باشند، کارآفرین باید سرمایه را از طریق وام و قرض تأمین کند. معمولاً در چند ماه اول شروع کار برای پوشش هزینههای نقدی، نقدینگی خارجی (وام) لازم است.
مهمترین مشکل در برنامهریزی گردش نقدینگی، تعیین دریافتهای دقیق ماهیانه و پرداختهای نقدی میباشد. بعضی تخمینها لازم است، ولی باید محتاطانه باشد که بتوان وجوه لازم را به مقدار کافی برای پوشش ماههای نقدینگی منفی نگهداری کرد. در این شرکت، انتظار میرود که 60 درصد فروش هر ماه به صورت نقدی و40 درصد باقیمانده در ماه بعدی دریافت گردد.
با استفاده از برآوردهای محتاطانه، گردشهای نقدینگی را میتوان برای هر ماه مشخص کرد، همچنین این گردشهای نقدینگی به کارآفرین کمک خواهد کرد که مقدار پول مورد نیاز را که باید از طریق وام یا قرض تأمین شود، معین کند.
مهمترین نکته برای کارآفرین این است که به خاطر داشته باشد برآورد گردش وجوه نقد، مانند صورت سود و زیان، بر مبنای بهترین برآوردها محاسبه شده است. وقتی که فعالیت کارآفرینانه شروع به کار میکند، اصلاح برنامهریزی گردش نقدینگی لازم است. برآوردها یا برنامهریزیها باید شامل همهی ملاحظات باشند تا سرمایهگذاران بالقوه را متوجه این نکته سازند که چهگونه و از کجا این مقادیر به دست آمده است.
در مورد صورتهای تخمینی درآمد (یا صورتهای برآورد سود و زیان) و برآورد گردش نقدینگی مفیدتر است که گاهی اوقات چندین نسخهی مختلف تهیه شود، که هر کدام بر پایهی محدودهی متفاوتی از موفقیت در فعالیت اقتصادی استوار باشند. این برنامهریزیها نه تنها علت تهیهی صورتهای درآمد و گردش نقدینگی است، بل مهمتر اینکه، کارآفرین را با عواملی که بر روند عملیات تأثیر میگذارد نیز آشنا میکند.
برآورد ترازنامه (Pro Forma Balance Sheet)
برآورد ترازنامه: داراییها، بدهیها، و ارزش ویژهی فعالیت کارآفرینانهی نوپا را خلاصه میکند.
کارآفرین همچنین باید یک ترازنامهی پیشبینیشده را که نشانگر موقعیت فعالیت اقتصادی در پایان سال اول است، تهیه نماید. ترازنامه با استفاده از برآورد صورتهای درآمد (صورت سود و زیان) و صورتهای گردش نقدینگی تنظیم میگردد. پیشبینی ترازنامه منعکسکنندهی موقعیت فعالیت اقتصادی در پایان سال اول میباشد.
هر نوع معاملهای بر روی ترازنامه اثر میگذارد، لیکن به خاطر زمان و مخارج، تنظیم ترازنامه در فواصل زمانی معمول است (مثلاً هر فصل یا هر سال). در نتیجه ترازنامه انعکاس فعالیت اقتصادی در لحظهی بهخصوصی از زمان است و فاصلهی زمانی خاصی را پوشش نمیدهد.
هرکدام از این تقسیمات ترازنامه در پایین توضیح داده شده است:
· داراییها: نشانگر تمام چیزهای ارزشمندی است که فعالیت اقتصادی مالک آن است. شامل هزینههای واقعی یا مبلغی است که برای دارایی هزینه میشود. داراییها تحت عنوان ثابت یا جاری طبقهبندی میشوند. دارایی جاری به نقدینگی و هر چیز دیگری گفته میشود که انتظار میرود به نقدینگی تبدیل شده و یا در روند کار در فعالیت اقتصادی در طول فاصلهی زمانی یک سال یا کمتر مصرف گردد. داراییهای ثابت آنهایی هستند که ملموس بوده و در مدت زمان طولانی مورد استفاده قرار گیرند.
این داراییهای جاری معمولاً تحت تأثیر دریافتها یا پولی که فعالیت کارآفرینانهی نوپا از مشتریان به دست آورده است.
· بدهیها: نشانگر همهی چیزهایی است که شرکت به بستانکاران مقروض است. بعضی از این مقادیر ممکن است در خلال یک سال سررسید شود (بدهی جاری) و برخی دیگر ممکن است بدهی طویلالمدت باشد.
اگرچه پرداخت سریع بدهیها (اسناد پرداختنی) میزان اعتبار و رابطهی خوبی با تأمینکنندگان ایجاد میکند، ولی غالباً لازم است به خاطر مدیریت مؤثرتری در گردش نقدینگی، پرداخت صورتحسابها را به تأخیر انداخت.
· سرمایه یا حقوق صاحبان سهام: این مبالغ نشانگر مازاد تمامی داراییها در مقابل بدهیهاست که بیانگر ارزش خالص فعالیت اقتصادی است. بخش سرمایهی شرکا یا ارزش ویژهی ترازنامه میباشد. هرسودی از این فعالیت اقتصادی نیز به ارزش ویژه و به عنوان سود انباشته اضافه میگردد. در نتیجه تمام عواید باعث افزایش میزان دارایی و سرمایهی شرکت میشود و تمام هزینهها باعث کاهش سرمایه شده بدهی را افزایش و یا دارایی را کاهش میدهد.
برآورد منابع و موارد استفادهی وجوه (Pro Forma Sources and Uses of Funds)
برآورد منابع و موارد استفادهی وجوه: تمامی منابع وجوه پیشبینیشده قابل دسترسی برای فعالیت کارآفرینانه را خلاصه کرده و چهگونهگی توزیع آنها را نیز بیان میدارد. هدف آن نشان دادن چهگونهگی استفاده از درآمد خالص برای ازدیاد داراییها یا برای پرداخت دیون میباشد. غالباً درک چهگونهگی خرج درآمد خالص سالیانه و نیز تأثیر جریان نقدینگی در طول فعالیت اقتصادی و بخشهای مختلف دشوار است.
سؤالهایی که غالباً پرسیده میشود عبارت است از این که: وجوه نقد از کجا آمده؟ چهگونه از این نقدینگی استفاده شده؟ چه اتفاقی برای اقلام دارایی در طول این فاصلهی زمانی افتاده است؟
مدیریت منابع انسانی
نیروی انسانی یکی از حیاتیترین منابع یک شرکت است که بسیاری از آن غافل هستند. یکی از دلایل این است که در مراحل راهاندازی، تیم اولیه همهی کارها را انجام میدهد و همه چیز خوب پیش میرود. استخدام یک فرد مانند آوردن فرد جدیدی به خانه است. همیشه فرهنگ فرد به فرهنگی در سازمان وجود دارد نمیخورد
استخدام
وقت و هزینهی استخدام، هم از جنبهی مدیریت و هم نیروی کار، باعث جلوگیری از مشکلات بالقوهی بعدی میشود. دو رویکرد برای ورود افراد جدید وجود دارد.
اول، رویکرد وقتی که مجبوریم:
وقتی خوب است که تیم اولیه توانایی مدیریت کارآمد تا هنگامی که شرکت درآمد کافی برای کارمندان جدید را ایجاد کند، داشته باشد.
دوم، شروع با یک تیم بزرگ:
شرکت با یک تیم بزرگ عالی شروع کرده و تعداد افراد اضافه میشوند. این کمک میکند تا کارآفرین روی جنبههای مورد علاقهی خود وقت گذاشته و بقیه سایر کارها را انجام دهند.
تصمیم گرفتن برای این که کدام رویکرد بهتر است بستگی به نوع شرکت دارد.
به هر حال استخدام به
· توانایی سپردن اختیار تیم اولیه
· منابع در اختیار برای استخدام
· نیاز برای ایجاد ساختارهای بیشتر
مربوط است.
استخدام بهترین کارمندان
استخدام پروسهی نشاندن افراد در جاهای خالی است. در شرکتهای کوچک با رشد سریع به دلیل نداشتن مدیریت متخصص در زمینهی نیروی انسانی، به این که فرد جدید به فرهنگ سازمان میخورد یا نه و در این سازمان رشد خواهد کرد یا نه، توجه نمیشود. دادن آگهی برای استخدام در شرکتهای کارآفرین که در آنها یک فرد به عنوان مثال فقط متصدی اطلاعات نخواهد بود و باید کارهای دفتری هم انجام دهد، مناسب نیست. استخدام یک مشاور در شرکتهایی که نیروی انسانی اهمیت بسیار زیادی دارد مثلاً در رستورانها، کار عاقلانهای است.
چند روش متداول استخدام، شامل
· تبلیغ در صفحهی نیازمندیها
· استخدام از طریق مدارس، دانشگاهها
· دفاتر کاریابی دولتی
· دفاتر استخدامی خصوصی
· توصیهی کارمندان فعلی و سایر افراد در آن صنعت
· سرویسهای کمکی موقتی
شرح شغل
بهترین راه برای اطمینان از یافتن فرد مناسب داشتن شرح وظایف است که شامل:
· تحصیلات و تجربهی لازم
· وظایف و مسئولیتها با جزییات لازم
· مدیر مسؤول فرد
· خصوصیات شخصیتی لازم، مثل مهارتهای ارتباطی، و …
مقررات از نوشتن ویژگیهایی مثل سن، رنگ پوست، جنسیت، و … جلوگیری میکند.
پروسهی انتخاب
باید در مورد هرکدام از کاندیداها اطلاعات جمعآوری شود و از بین آنها انتخاب کرد. 2 منبع اصلی وجود دارد، 1. گزارش شخصی، 2. مشاهده و تحقیق.
منابع گزارش شخصی
2 راه اصلی برای گذشتهی کاری فرد، رزومه و فرم درخواست کار است.
سؤالاتی که در مشاهدهی این 2 باید به آنها توجه کرد عبارتند از:
· آیا متقاضی در شغل قبلی خود مدت مناسبی مانده است یا نه؟
· آیا تجربهی کاری قبلی او به موقعیت فعلی مربوط است؟
· آیا شکل و ظاهر رزومه نشان میدهد که کاندیدا در مورد این شغل جدی است؟
· آیا کاندیدا در بیان تجربیات و مهارتهای خود در این موقعیت موفق بوده است؟
بسیاری از شرکتها تستهای مسؤولیت و … از کاندیدا میگیرند که به آنها دید لازم در مورد شخص را تا حدودی میدهد.
مشاهدات
راه دیگر مشاهدهی مستقیم کاندیداست. میتوان از مدیران قبلی او در مورد شخص سؤال کرد و به کمک تستها رفتار فعلی او را بررسی کرد.
مصاحبهها
بسیاری مواقع افراد توسط رزومهی تنها استخدام نمیشوند. بلکه بر اساس اینکه چهقدر خوب میتوانند خود را در مصاحبه معرفی کنند. امروزه بسیار سخت است که افراد مناسب را متقاعد کرد که در شرکت کوچک در حال رشد شروع به کار کنند.
باید مصاحبهکننده چشمانداز شرکت را به درستی به افراد منتقل کند. مصاحبه کردن کار سختی است که احتیاج به مهارت دارد. چند نکته که در مصاحبه باید به آنها توجه کرد:
· مکان مناسبی را برای مصاحبه انتخاب کنید که در آن راحت باشید.
· اگر بیش از یک نفر مصاحبهکننده است همه باید از آغاز حضور داشته و بدانند که هر کدام چه زمانی صحبت خواهند کرد.
· یک صحبت کوتاه اولیه در مورد شرکت به کاندیدا کمک میکند که با محیط آشنا شود.
· سؤالات با پاسخ باز بهتر از سؤالات کوتاه و گزینهای هستند.
· مصاحبه باید بر ویژگیهایی که در رزومه نوشته نشده متمرکز شود.
· بسیاری مواقع سؤالات سادهای مثل آیا شما دوست دارید سفر کنید؟ دوست دارید در اوقات بیکاری چه کار کنید؟ اطلاعات باارزشی در اختیار شما قرار میدهد.
· سؤالاتی مثل اینکه تعریف شما از موفقیت چیست؟ نقاط ضعف و قوت شما چیست؟ در شناسایی شخصیت فرد به شما کمک میکند.
· مصاحبهکننده نباید بیش از 15 درصد وقت حرف بزند و باید جوابها را کوتاه یادداشت کند تا فرد احساس نکند که به او گوش نمیکند.
چک کردن مراجع و تست کردن
بسیاری مواقع شرکتهای کوچک فکر میکنند هر کس را که فرد به عنوان مرجع معرفی کرده لزوماً توصیهی مثبت میکند. در حالی که همیشه اینگونه نیست. در شغلهای کلیدی چککردن مرجع اهمیت بسیار زیادی دارد.
تست متقاضی راه دیگری است. البته مهم است که تست در رابطه با کار فرد بوده و منبع درستی داشته باشد.
پاداش به کارمندان
شرکتهای کارآفرین پس از رشد مجبورند برای رقابت با شرکتهای بزرگ کارمندان خوب استخدام کرده و پاداش مناسبی بدهند. قبل از تصمیم در مورد هر شغل باید استراتژی پاداش در شرکت مشخص شود. چند سؤال در این زمینه عبارتاند از:
1. بقیه در این صنعت برای این شغل چهقدر میپردازند؟
2. عرضه و تقاضا برای کارمند در این صنعت چهقدر است، مخصوصاً افراد با مهارتهای لازم شرکت ما؟
3. چه مزایایی داده میشود؟ کارمندان توقع دریافت چه چیزی را دارند؟
4. ساختار سود و هزینههای شرکت چهگونه است؟ چهقدر برای پرداخت پاداش در دست دارد؟
5. نرخ گردش افراد (تعداد استخدام در برابر اخراج و استعفا) در این صنعت خاص چهقدر است؟
6. چه آموزشهایی شرکت میتواند بدهد؟ آیا آموزش میتواند حین کار باشد؟ باید افرادی برای آموزش استخدام شوند؟
7. پتانسیل رشد در شرکت چقدر است؟ آیا فرصت برای افزایش و توسعهی مهارتهای کارمندان وجود دارد؟
8. ارزش تراز پرداخت به کارمندان چهقدر است؟ چهقدر کارمندان فکر میکنند که پرداخت به جایگاه شغلی خاصی مربوط است؟
9. چه پاداشهایی در این موقعیت مناسب است؟ به جز پول چه پاداشهایی کارمندان توقع دارند؟
با پاسخ به این سؤالات میتوان استراتژی مناسبی برگزید.
عموماً پرداخت 2 نوع است: نقدی و سود. به علاوه زمان پرداخت و افزایش آن بخشی از استراتژی پاداش است. بعضی از شرکتها با پایهی حقوق کم استخدام کرده، اما سریع رشد میکند در حالی که بعضی با حقوق بالا استخدام کرده و رشد زیادی ندارد. این بسته به نظر تیم است.
پاداش باید با چرخهی عمر شرکت همآهنگ باشد
در هر مرحله از عمر شرکت استراتژی پاداش باید متفاوت باشد. مثلاً در مرحلهی رشد پرداخت بر اساس عملکرد مناسب است، در حالی که در مرحلهی بلوغ پرداخت ثابت بهتر است. تشویق مالی، سهم از سود و دادن سهم از مالکیت دیده شده است که راههای خوبی برای افزایش کارایی کارمندان است.
البته به اثر مثبت مشارکت در سود توجه زیادی شده است و این حمل بر این است که کارمندان به وضوح به رابطهی کاری که انجام میدهند و چیزی که دریافت میکنند، توجه دارند.
منفعت غیر مادی
بسیاری از شرکتهای کارآفرین توانایی پرداختهای نقدی به کارمندان را نداشته و میتوانند کارهای دیگری انجام دهند. مثلاً زمان کاری منعطف، که 2 نفر در انجام کار شریک شوند. این برای افرادی که نمیخواهند تماموقت کار کنند و میخواهند بر وقت خود کنترل داشته باشند، متداول است. البته فرد میتواند کار را حتی در منزل انجام دهد. این برای شرکتهای کارآفرین با منابع محدود بسیار مهم است و باید شرکت خطمشی دقیق و مشخصی برای حوزهی فعالیت و مسؤولیت مشخص کند.
پاداشهای نهادی (درونی) آنهایی هستند که در خود کار وجود دارند، مثلاً موفقیت کسبوکار. یکی از مشکلات این است که کارآفرینان فراموش میکنند که کارمندان علاوه بر پاداش خارجی به احساس روحیهی کارآفرینانه داشتن نیاز دارند.
تعدادی از فاکتورهای حیاتی در رضایت شغلی عبارتند از:
· کارمندان فرصت برای بهتر انجام دادن کارهای روزانه میخواهند.
· آنها میخواهند که یک مسؤول در کار مانند آدم با آنها رفتار کند.
· آنها میخواهند ارزش نظراتشان را بدانند.
· آنها فرصت برای آموزش و رشد میخواهند.
· آنها میخواهند که رسالت سازمان کار آنها را مهم بداند.
· آنها مواد اولیه و تجهیزات برای بهتر انجام دادن کار خود میخواهند.
· آنها میخواهند در شرکتی کار کنند که مانند یک خانواده دوستانه باشد.
پاداش به مدیران
در همهی شرکتها چه کوچک چه بزرگ، موضوع پاداش به مدیران مورد توجه است. اما در شرکتهای کارآفرین در حال رشد مسألهی پاداش به تیم مؤسس و مدیران یک معضل بدون راهنمایی است. پاداش آنها میتواند شامل حقوق، سهم، و پاداش اضافی باشد.
حقوق پایه
بخشی از دریافت است که ثابت است و به عملکرد شرکت مربوط نیست.
انگیزههای (محرکهای) کوتاهمدت
معمولاً در یک بازهی کوتاه یک ساله یا کمتر داده شده و معمولاً نقد هستند. تصمیم برای پرداخت آنها به نظر صاحب شرکت به خصوص در شرکتهای نوپا که سابقهی زیادی ندارند برمیگردد، در حالی که معمولاً به عملکرد شرکت در آن بازهی زمانی مربوط است.
انگیزههای (محرکهای) بلندمدت
مشخص است که بازهی زمانی بیشتر از یک سال دارد و معمولاً به شکل واگذاری سهام است.
هدیهی قدردانی سهمی
معمولاً بر پایهی ارزش سهم در آینده هستند. کارمندان میتوانند سهام شرکت را با قیمتی ثابت خریداری کرده و بسیاری مواقع در خرید از کمکهای شرکت هم برخوردار میشوند.
سهام محدود و هدیهی نقدی
معمولا در شرکت برای جلوگیری از خروج سهام استفاده میشود.
هدیههای عملکردی
بر پایهی عملکرد شرکت در بازهی زمانی بلندمدت مشخص شده و میتواند متنوع باشد.
منفعت (بهره) و مزایا
به طور نمونه منفعت (برنامهی سلامتی، … ) و مزایا (ماشین، … ) تقریباً یک سوم پاداشها را در بر میگیرد. اما بسیاری از مدیران برنامههای دیگری میخواهند مثلاً برنامهی خاص برای بازنشستگی و … .
شرایط قانونی مدیریت منابع انسانی
بخش زیادی از هزینهی کارمندان ناشی از مقررات و قانونگذاریهای دولت است.
حفاظت شرکت در مقابل دادخواهیها
مبارزه با یک کارمند عصبانی معمولاً برای یک شرکت کوچک در حال رشد با منابع محدود بسیار گران است و این درحالی است که کارمند بدون هزینه و با کمک وکیلی که سهمی از پیروزی را برمیدارد امکانپذیر است و اگر شکست بخورند چیزی از دست نمیدهند.
یک شرکت برای حداقل کردن این موارد میتواند:
1. دربارهی آدمهایی که استخدام میکند، دقت زیاد داشته باشد.
2. برای هر کارمند یک پرونده داشته باشد.
3. از همهی روابط و برخوردها با کارمندان و رسید پرداختها نوشتهی کتبی داشته باشید.
4. قبل از اخراج هر کارمند با وکیل مشاور صحبت کنید.
وقتی که باید کار با یک کارمند را تمام کرد
برای جلوگیری از یک دعوی قدمهای زیر را بردارید.
1. باید یک مکان بیطرف به جای دفتر مدیر استفاده شود.
2. دو نفر باید حاضر باشند که یکی بیطرف بوده و رابطهی کاری با فرد نداشته باشد.
3. کارمند باید نوشتهی کتبی دریافت کند.
4. باید مسأله را مطرح کرده و به سؤالات پاسخ دهد و بحث نکند.
5. ربطی به واکنش فرد ندارد، مدیر باید آرام باشد.
6. مدیر باید از دادن اطلاعات در زمینهی شغلی جلوگیری کرده اما میتواند به او در پیدا کردن شغل جدید کمک کند.
7. نباید از عبارت انتظار خدمت استفاده کند. چراکه فرد ممکن است فکر کند بعداً از او میخواهند که برگردد.
8. باید صحبتها نوشته و ثبت شده و یک کپی به کارمند داده شود.
9. مهم است که در انتهای یک روز کاری یا قبل از تعطیلات یا پس از سفر کاری به او گفته نشود.
کتاب راهنمای کارمندان
یکی از بهترین راههای انتقال چشمانداز، فرهنگ و خطمشیهای شرکت از طریق این کتاب است. این کتاب یک سند قانونی برای صاحبان و کارمندان بوده و همه چیز از پاداش تا برنامههای خاص مثلاً مرخصی و ... و علاوه بر آن شرایطی در آن کارفرما میتواند از ادامهی کار شما در آنجا جلوگیری کند در آن ذکر میشود.
مشکلات دفترچهی راهنمای کارمندان
برای جلوگیری از همهی مشکلات احتمالی و دعویها، همهی دستورالعملها و خطمشیها در این کتاب نوشته میشود و باید نکات زیر را مورد توجه قرار داد:
· پیشنهاد این که توقع یک رابطهی طولانی و لذتبخش داشته باشند.
· این که مدیر و مسؤول شما همهی مشکلات را حل خواهد کرد.
· حقوق مشخص کارمندان نوشته شود.
· به طور مشخص انتظارات از آنها گفته شود.
· قدمهای مشخص برای پایان کار هر نفر گفته شود که در آن صورت نمیتوان در بعضی مواقع سریع اقدام به اتمام کار فرد کرد.
· شرایط مشخص اخراج را مشخص کرد.
تاریخچهی شرکت
اینکه این شرکت چهگونه تأسیس شده بهطور دقیق اولین مرحله در این کتاب است. چرا که احساس شناخت از تاریخ جریانات را میدهد. باید مانند قصهای خواندنی نوشته شده و مشکلات راهاندازی تا حدودی در آن باشد.
فلسفهی شرکت
اینکه شرکت چیست و چرا وجود دارد. بعد از خواندن این بخش کارمند باید احساس خوبی از آرمانها واعتقادات مؤسسان داشته باشد و اینکه شرکت به چه سمتی پیش میرود و شما چه کار می کنید. اگر فلسفهی شرکت این است که کارمندان خلاق، حلکنندهی مشکلات، مصر، مدعی، و ... باشند باید این را ازآغاز بدانند.
چهچیز در این کتاب خواهد بود؟
بهترین کار این است که بدانیم کارمندان چه میخواهند دربارهی شرکت بدانند. بعد کارآفرین باید کتاب راهنمای سایر شرکتها را نگاه کند. عموماً باید شامل این موارد باشد که البته نوشتههای آن یک قرارداد قطعی غیر قابل عوض شدن نیست:
· سیاستهای روزهای کار، میزان ساعت، مرخصی، حقوق، و ....
· منافع مانند بازنشستگی، بیمه، و ....
· یک چارت سازمانی از شرکت
· شمارهی تلفن افراد کلیدی
برگرفته از سایت:فن آور
در محیط پر تلاطم کسب و کار امروز ، موفقیت سازمان ها در گرو جهت گیری همه بخشهای سازمان ، در راستای مسیر استراتژیک آن است. در چنین محیطی که بیشترین سرمایه گذاری سازمانها بر روی فناوری اطلاعات و سیستم های اطلاعاتی صورت می گیرد ، سازمانها در جهت رسیدن به اهداف استراتژیک خود چاره ای جز استفاده از فناوری اطلاعات به عنوان یک منبع استراتژیک ندارند و اینجاست که مفهوم همسویی استراتژی های فناوری اطلاعات و کسب و کار (همسویی استراتژیک ) ، معنی پیدا می کند .
همسویی استراتژیک ، به بکارگیری فناوری اطلاعات به شیوه ای شایسته و بهنگام و در توازن با استراتژی ها ، اهداف و نیاز های کسب و کار اشاره دارد. تحقیقات انجام شده در زمینه همسویی استراتژیک ، وجود ارتباط مثبت و مؤثر بین استراتژی های رقابتی ، فناوری اطلاعات و عملکرد سازمانی را نشان می دهد و مدیرانی که در سازمانهایشان موفق به ایجاد همسویی استراتژی های کسب و کار وفناوری اطلاعات شده اند، تاکید می کنند که ایجاد یکپارچگی برای بقا و موفقیت سازمانها ضروری به نظر می رسد.
اما متاسفانه باوجود اینکه واژه همسویی استراتژیک از سال 1970 در محافل علمی خارج از کشور مطرح بوده است و تحقیقات مختلف نشان دهنده ارتباط بین همسویی استراتژیک و عملکرد سازمانی است، تاکنون این مطلب کمتر در سازمانها و محافل علمی کشورمان مورد توجه قرار گرفته است . پس امیدواریم که با ارائه این مقاله علاوه بر بیان مفاهیم مرتبط با همسویی استراتژیک و معرفی یکی از مشهورترین مدل های ارائه شده در زمینه همسویی استراتژیک، راهکار های عملی جهت سنجش میزان همسویی استراتژیک ارائه دهیم و زمینه را برای بحث بیشتر پیرامون این مقوله فراهم آوریم .در این مقاله ابتدا تعاریفی از همسویی استراتژیک ارائه می شود و پس از بیان تاریخچه و اهمیت این موضوع به ارائه مدلهایی در زمینه همسویی استراتژیک می پردازیم.در ادامه گامهای لازم برای رسیدن به همسویی استراتژیک، چالشهای رسیدن به همسویی و در نهایت مراحل رفع همسویی نداشتن استراتژیک را بیان می کنیم.
مقدمه
همسویی استراتژیک چیست؟
وقتی صحبت از همسویی استراتژیک میشود، اصطلاحاتی مانند توازن وهم آهنگی، به هم پیوستگی، ائتلاف و ترکیب ، یکپارچگی و تطابق به عنوان عباراتی مترادف با عبارت همسویی به کار میروند. در این قسمت با هدف آشنایی بیشتر با مفهوم همسویی استراتژیک به ارائه تعاریفی از این واژه می پردازیم .
-1 به عقیده لوفتمن همسویی بین استراتژی فناوری اطلاعات و کسب و کار بر بکارگیری فناوری اطلاعات به شیوهای شایسته و بهنگام و در توازن با استراتژیها، اهداف و نیازهای کسب و کار سازمان اشاره دارد.ضمن آنکه همسویی استراتژیک حدی است که در آن حد ، استراتژی های فناوری اطلاعات ، از استراتژی های کسب و کار حمایت می کنند و توسط استراتژی کسب و کار نیز حمایت می شوند(Luftman, 2002, P.3 )
-2 تالون همسویی استراتژیک را در قالب 2 مبحث «نقصان فناوری» و «نقصان استراتژی» مورد بررسی قرار می دهد. همانگونه که در نمودار یک، نشان داده شده است، نقصان فناوری وقتی مطرح میشود که قابلیتها و تواناییهای موجود فناوری اطلاعات در پشتیبانی مناسب از استراتژی کسب و کار سازمان دچار شکست میشوند. نقصان استراتژی زمانی مطرح میشود که استراتژی کسب و کار سازمان در کسب مزایای کامل از قابلیتها و تواناییهای موجود فناوری اطلاعات سازمان دچار شکست میشود.
بر اساس نمودار بالا میتوان همسویی استراتژیک را اینگونه تعریف کرد:
همسویی استراتژیک عبارت است از میزان پشتیبانی استراتژی سیستمهای اطلاعاتی از استراتژی کسب و کار سازمان و میزان پشتیبانی استراتژی کسب و کار سازمان از استراتژی سیستمهای اطلاعاتی سازمان (Tallon, 1999, P.3 ) .
-3 «ریچ و بند بست» نیز، در تعریف همسویی استراتژیک ، دو نوع همسویی را ذکر می کنند .
-1 همسویی استراتژیک کوتاه مدت : در این نوع همسویی ، مدیران اجرایی کسب و کار و فناوری اطلاعات ، علاوه بر اینکه درک روشنی از اهداف و برنامه های یکدیگر دارند، در تدوین اهداف و برنامه های کوتاه مدت یکدیگر نیز مشارکت می کنند .
-2 همسویی استراتژیک بلند مدت : در این نوع همسویی ، مدیران اجرایی کسب و کار و فناوری اطلاعات ، در تدوین این چشمانداز که چگونه فناوری اطلاعات باید در موفقیت کسب و کار مشارکت کند، سهیم می شوند.(Walker,2003,p.20 )
تاریخچه و اهمیت موضوع
همسویی فناوری اطلاعات و کسب و کار سازمان مفهومی است که از سال 1970 مطرح بوده است؛ مک لین و سودن در سال 1977، آیبیام در سال 1981، میلز در سال 1986، پارکر و بنسون در سال 1988، برانچو ودرب در سال 1987، دیکسون و لیتل در سال 1989، نیدرمن در سال 1991، چان و هاف در سال 1993، هندسون و ونکاترامن در سال 1996، لوفتمن و بریر در سال 1999 به آن اشاره کردهاند. در طی این سالها این موضوع همواره از مهمترین مسائل مدیران کسب و کار سازمانها بوده است و اکنون نیز جزء مهمترین دغدغههای مدیران کسب و کار و فناوری اطلاعات سازمان محسوب میشود. از آنجا که سازمانها تلاش میکنند تا فناوری اطلاعات و کسب و کار را با توجه به پویایی استراتژیهای کسب و کار و رشد سریع و مداوم فناوری اطلاعات به هم ارتباط دهند، به نظر میرسد اهمیت این موضوع روز به روز بیشتر شود، اما جدا از اهمیت رسیدن به همسویی، حفظ آن نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
سازمانهایی که توانستهاند به صورت موفقیتآمیز استراتژیهای فناوری اطلاعات و کسب و کار خود را یکپارچه کنند سودآوری کسب و کار بسیار خوبی را داشتهاند. در عصری که تأمین کردن خواست و نظر مشتریان مطرح است، ایجاد مزیت رقابتی، بهبود کیفیت، اتوماسیون و مهندسی مجدد فرایندهای کسب و کار از مهمترین عواملی است که استراتژیهای کسب و کار را توانمند میسازند.
مدیرانی که در سازمانهایشان موفق به ایجاد همسویی استراتژی های کسب و کار وفناوری اطلاعات شده اند، تأکید میکنند که ایجاد یکپارچگی برای بقا و موفقیت سازمان ضروری است. بخشهای فناوری اطلاعات به عنوان عامل تغییر با تمرکز بر اصول کسب و کار سازمان باعث ایجاد ارزش افزوده در آن شدهاند و کارایی و اثربخشی را برای سازمان به ارمغان آوردهاند. تحقیقات انجام شده در زمینه همسویی استراتژیهای فناوری اطلاعات و کسب و کار، وجود ارتباط مؤثر و مثبت بین استراتژیهای رقابتی، فناوری اطلاعات و عملکرد سازمانی را نشان میدهند.
مدل های همسویی استراتژیک
-1 مدل کلارک
کلارک در سال 1994 مدلی را ارائه کرد که بر مبنای نظرات اسکات مورتون در سال 1991 شکل گرفته بود. در این مدل پنج عامل اساسی که بر اهداف استراتژیک سازمان اثر میگذارند و همسویی را تحت تأثیر قرار میدهند، بیان شده است. این پنج عامل عبارتند از ساختار، فرایندهای مدیریت، افراد و نقشها، فناوری و استراتژی.
این مدل نشان میدهد که رابطه بین فناوری و استراتژی به صورت ساده یا مستقیم نیست و این رابطه میتواند تحت تاثیر فرهنگ سازمانی قرار گیرد. روابط ممکن است توسط عوامل فناوری و محیط اقتصادی- اجتماعی داخلی و خارجی تحت تأثیر قرار گیرد. به دلیل پویایی بسیار زیاد محیطهای داخلی و خارجی یک سازمان، همسویی باید به طور مداوم مورد بررسی و نظارت قرار گیرد.
عامل محوری و مرکزی مدل « فرایندهای مدیریت» است. این فرایندها بین فناوری اطلاعات و استراتژی کسب و کار قرار میگیرد. بنابراین مدل به این موضوع اشاره میکند که اگر فرایندهای مدیریتی مناسبی وجود نداشته باشد، همسویی بین فناوری اطلاعات و استراتژی کسب و کار دچار مشکل خواهد شد.
مدل فوق همچنین بر اهمیت ساختار سازمانی، افراد و نقشهایی که در فرایند همسویی دارند، تأکید میکند. رابطه بین فناوری اطلاعات و ساختار ممکن است مستقل از فرایندهای مدیریت و به صورت مستقیم باشد.
-2مدل همسویی BITAM
مدل (BUSINESS IT ALIGNMENT METHODOLOGY = BITAM ) به همراه متدولوژی آن در سال 2002 توسط کازمن و میچن ارائه شده است. آنها مدلها و چهارچوبهای قبلی همسویی را مورد انتقاد قرار می دهند و اشاره میکنند که این مدلها اغلب فقط در قالبی مفهومی به سطح استراتژیک همسویی و ارتباط بین بخشهای مختلف مدل پرداختهاند. آنها عقیده دارند که این مدلها چگونگی سنجش و اصلاح عدم همسویی، که همواره بسیار مهم بوده است را بیان نمیکنند. همچنین آنها عقیده دارند که با گذشت زمان فناوری اطلاعات تغییرات شگفتانگیزی را بر محیط ایجاد کرده است و پس از انقلاب اینترنت و جهانی شدن آن فناوری اطلاعات عاملی ضروری برای موفقیت کسب و کار و بخشی جدا ناپذیر از برنامهریزی کسب و کار است. با توجه به پیشرفتهای فناوری و تغییرات محیط کسب و کار، سازمانها نیازمند جستجو و مطابقت شیوههایی برای نوآوری مداوم در فرایند همسویی هستند.
آنها بر این عقیدهاند که مدلهای قبلی همسویی با توجه به تغییراتی که در محیط کسب و کار اتفاق افتاده است، چندان مناسب نیستند. در واقع این مدلها اغلب به بیان سطح استراتژیک و مفهومی همسویی و ارتباط بخشهای مختلف مدل پرداختهاند و مباحث همسویی را در سطح معماری فناوری اطلاعات که امری ضروری برای همسویی است، بررسی نکردهاند. کازمن و میچن مدل همسویی فناوری اطلاعات و کسب و کار زیر را بر مبنای معماری فناوری اطلاعات بیان میکنند.
این مدل لایه های مدلهای کسب و کار، معماریهای کسب و کار و معماری های فناوری اطلاعات را مشخص کرده است.
-3 مدل C4 همسویی
تحقیقی در سال 2004 در زمینه راهکارهای همسویی انجام شده است که طی آن 21 مدیر ارشد فناوری اطلاعات و کسب و کار در 15 سازمان بزرگ مورد بررسی و مصاحبه قرار گرفتهاند. تحلیل نتایج حاصل از این بررسیها بیان میکند که اغلب پاسخدهندگانی که سازمانهایشان دارای درجه همسویی بیشتری بودهاند، 4 مبحث اساسی جهت رسیدن به همسویی را در صحبتهایشان و نظراتشان تکرار کردهاند که عبارتند از:
جهتگیری واضح و روشن سازمان (CLEAR DIRECTION )، وجود تعهد (COMMITMENT )، ارتباطات (COMMUNICATION )، و یکپارچگی بین بخشها (CROSS-FUNCTIONAL INTEGRATION ).
- جهتگیری مشخص به معنای ارائه یک استراتژی روشن و معین برای آینده نزدیک و دور است. استراتژیهای فناوری اطلاعات و کسب و کار سازمان باید در مشارکتی نزدیک با یکدیگر و در کنار هم ایجاد شده و با هم هماهنگ شوند. بسیاری از سازمانها به منظور افزایش همسویی برنامههای استاندارد معینی را تدوین و معماری کلان یکپارچهای را ایجاد کردهاند.
- تعهد شامل پشتیبانی بالاترین سطح مدیریت سازمان از فناوری اطلاعات است. بخشی از این فرایند شامل مشارکت مدیران فناوری اطلاعات در برنامهریزی سازمان در کنار مشارکت مدیران کسب و کار در برنامهریزی فناوری اطلاعات است. به منظور پیادهسازی یکپارچگی مورد نظر در سازمان نیازمند ایجاد احترام و اعتماد متقابل در سازمان هستیم.
- ارتباطات به عنوان یک عامل کلیدی در موفقیت یا شکست همسویی در سازمان مطرح شده است. این موضوع با بیان روشن و دقیق انتظارات اصلی سازمان از همسویی آغاز میشود. سپس استراتژی، اهداف و انتظارات سازمان به مدیران کسب و کار و کارکنان انتقال داده میشود.
به نظر میرسد تا زمانی که مباحثات دوطرفه بین مدیران فناوری اطلاعات و کسب و کار سازمان انجام نپذیرد، تلاشهای بخش فناوری اطلاعات برای همسویی از طرف مدیران کسب و کار مردود شمرده شود. وقتی مدیران کسب و کار به طور مشخص دلایل بخش فناوری اطلاعات برای تلاش در جهت ایجاد همسویی را درک کنند، هر دو بخش، ریسکهای فرایند همسویی را می پذیرند و در آن سهیم می شوند.
- یکپارچگی بین بخشها میتواند یکی از نتایج همسویی باشد. به منظور موفقیت در همسویی استراتژیهای فناوری اطلاعات و کسب و کار سازمان، باید مرزهای بین بخشها و وظایف سازمان حذف شود. کارکنان باید تشویق شوند تا شیوههای مناسب به کارگیری فناوری به منظور ایجاد ارزش در سازمان و رسیدن به اهداف سازمانی را ایجاد کنند. در نهایت باید به منظور رسیدن به همسویی یک ساختار نظارتی گسترده در سراسر سازمان ایجاد و پیادهسازی شود. باید یک هسته مرکزی و تیمهای چندوظیفهای و چندبخشی ایجاد شوند تا همسویی فناوری اطلاعات و کسب و کار را سرپرستی نمایند و استراتژی یکپارچه تدوین شده را اجرا کنند.
گامهای همسویی فناوری اطلاعات و کسب و کار سازمان
-1 تعیین ارزشهای سازمان
البته باید توجه کرد که ارزشهای سازمان ممکن است در طول زمان تغییر کنند و با آنچه در گذشته ارزش محسوب میشد، متفاوت شوند. در این مرحله ما نیازمند فرایندی جهت تعریف و تعیین مهمترین اولویتها، استراتژیها و اهداف سازمانی هستیم. باید بررسی شود که مدیران ارشد تلاش میکنند تا سازمان را به چه سمتی هدایت کنند. با بررسی و بازبینی مستندات استراتژی کسب و کار میتوان به نتایج مد نظر دست یافت و با انجام مصاحبهها با مدیران ارشد که استراتژیها را ایجاد و اجرا می کنند، یافتهها را تکمیل کرد.
نتایج نهایی این بررسیها لیستی از ارزشهای کنونی سازمان خواهد بود.
-2 رتبهبندی اولویتهای ارزشهای کسب و کار
در این مرحله از روشهای وزنگذاری، امتیازبندی و غیره جهت رتبهبندی اولویتهای استراتژیک شناخته شده استفاده میشود. این فرایندها منجر به رتبهبندی هر استراتژی میشوند. لیست رتبهبندی تهیه شده مورد بازنگری نهایی و سپس در سراسر سازمان مورد توافق قرار میگیرد. . (Coetzee, 2001 , P.46 )
-3 تخصیص مجدد منابع به اولویتها
این کار شاید به نظر ساده بیاید، ولی در سازمانها با دشواری انجام میگیرد، زیرا حدود 70 تا 80 درصد منابع سازمانی درگیر فرایندهای تولید جاری و فعالیتهای نگهداری تکراری در سازمان هستند. بنابراین برای عملی کردن اولویتهای جدید سازمان نیازمند آزادسازی منابع هستیم. بنابراین باید برنامهای تدوین شود که:
-1 منابعی را که در حال حاضر به اولویتهای کلیدی تخصیص داده شدهاند، شناسایی شوند؛
-2 برنامه زمانبندی شده برای انتقال منابع از پروژههای دارای اولویت پایینتر به پروژههای دارای اولویت بالاتر معین شود؛
-3 این برنامه اجرا شود. .
-4 اطلاع رسانی وضعیت فعلی همسویی در سازمان و ارائه برنامهای برای افزایش آن .
از آنجایی که ممکن است مدیران فناوری اطلاعات در برابر تخصیص مجدد منابع مقاومت نمایند، ضروری است که مدیریت ارشد اجرایی وضعیت همسویی را در سازمان و چگونگی افزایش آن را در طی زمان درک کند. با توجه به اینکه مدیران فناوری اطلاعات انعطافپذیری کمی در برابر تخصیص مجدد منابع در کوتاه مدت نشان میدهند، تدوین برنامهای برای انجام آن و انتقال و ارائه آن به مدیران فناوری اطلاعات ضروری مینماید.
-5 سازماندهی جهت حفظ همسویی.
رسیدن به همسویی خود یک وجه از کار است و حفظ این همسویی وجه دیگر کار. این امر با ایجاد گروهی متشکل از کمیته هدایت فناوری اطلاعات و مدیران ارتباطات میسر میشود. نقش کمیته هدایت، آگاه کردن مدیران اجرایی در مورد نواقص و اشتباهات به کارگیری فناوری اطلاعات مانند راهکارهای نامناسب استفاده از فناوری اطلاعات و همچنین اولویتبندی نادرست پروژههای فناوری اطلاعات مطابق با اهداف کسب و کار سازمانی است. نقش مدیران ارتباطات ایجاد ارتباطات نزدیک و صمیمانه با مشتریان کلیدی سازمان و تهیه برنامهریزی روزانه در سازمان است. این دو مجموعه در کنار هم مکانیسمی برای برنامهریزی، ارتباطات و همسویی مداوم را ایجاد میکنند.
مراحل رفع عدم همسویی
سه مرحله اساسی در توانمندسازی سازمان جهت برخورد با عدم همسویی (همسویی نامناسب) وجود دارد که هر مرحله بر پایه مرحله قبلی بنا میشود. این مراحل عبارتند از: کشف و شناسایی عدم همسویی، اصلاح و پیشگیری از آن. به منظور اصلاح عدم همسویی باید در ابتدا آن را کشف و شناسایی ، میزان عدم همسویی را اندازه گیری و پس از آن یک استراتژی همسویی مجدد کارآمد تعیین کرد.
اگر سازمان به دنبال پیشگیری از عدم همسویی باشد باید فرایندهای کشف و شناسایی و همچنین اصلاح عدم همسویی را به طور مداوم و پیگیر انجام دهد و آن را جزئی از فرایند توسعه خود تلقی کند.
-1 کشف و شناسایی
سازمانها به منظور کشف و شناسایی مشکلات همسویی باید بتوانند اهداف کسب و کار سازمان و روابط بین این اهداف و نیازمندیهای فناوری اطلاعات را به طور دقیق مشخص کنند. در برخی موارد بخشهای فناوری اطلاعات مستندات رسمی مشخص کننده اهداف کسب و کار را در اختیار ندارند. اهداف کسب و کار به شیوه مشارکتی تدوین نمی شوند و اغلب فرایندهای مورد نیاز بخش فناوری اطلاعات مبهم و نادرست هستند. به علاوه بخش فناوری اطلاعات نیازمند فرایندهای مشخصی برای ردیابی نیازمندیهای معماری کسب و کار و معماری فناوری اطلاعات سازمان است. این مراحل و فرایندها باید مورد بررسی قرار گیرند تا عدم همسویی مشخص شود.
-2 اصلاح
هنگامی که عدم همسویی مورد شناسایی قرار گیرد، سازمانها باید تکنیکهایی جهت تشخیص ماهیت عدم همسویی و میزان عدم همسویی سه سطح مدل ارائه شده بیایند. پس از تشخیص، امکان به کارگیری اقداماتی جهت اصلاح عدم همسویی میسر خواهد بود. باید به این نکته توجه کرد که هر اقدام اصلاحی ممکن است اثرات و نتایجی را به همراه داشته باشد. بنابراین در ارائه هر راهکاری برای رفع مجدد عدم همسویی باید موارد زیر را لحاظ نمود:
ـ مجموعهای از استراتژیهای اصلاحی را مورد بررسی و توجه قرار دهد؛
ـ استراتژیهای مختلف را از جنبه های مختلف مورد مقایسه قرار دهد؛
ـ استراتژیهای بهینه را بر اساس اثرات و نتایجی که بر روی سه سطح مدل دارند ، انتخاب کند.
وقتی یک استراتژی همسویی مجدد انتخاب میشود، مشکلاتی را نیز به همراه دارد. به طور مثال اقدامات اصلاحی ریسکهایی را با خود به همراه دارد. برای کاهش این ریسکها میتوان همه افرادی که از این اقدامات تأثیر میپذیرند را در فرایند اصلاح مشارکت داد. همچنین میتوان از این افراد جهت شناسایی نیازمندیها و ارزیابی راهکارهای ارائه شده استفاده کرد.
3 - پیشگیری
همانگونه که در مدل کازمن و میچن نشان داده شده است، سه سطح همسویی وجود دارد که نیازمند مدیریت است. همسویی مدل کسب و کار با معماری کسب و کار، همسویی معماری کسب و کار با معماری فناوری اطلاعات و همسویی مدل کسب و کار با معماری فناوری اطلاعات . کازمن و میچن اعتقاد دارند که تنها راه پیشگیری از عدم همسویی یا برهم خوردن توازن همسویی، مدیریت مداوم این سه سطح همسویی است. بدین منظور موارد زیر را باید لحاظ کرد:
_ همسویی مدل کسب و کار با معماری کسب و کار با تدوین سناریوهای عملیاتی آزمایشی که نیازمندیهای کسب و کار را برآورده کند؛
_ همسویی معماری کسب و کار با معماری فناوری اطلاعات با تدوین سناریوهای عملیاتی آزمایشی که نیازمندیهای معماری کسب و کار را برآورده کند؛
_ همسویی مدل کسب و کار با معماری فناوری اطلاعات با تدوین سناریوهای عملیاتی آزمایشی که پاسخگوی محرکهای کسب و کار باشند.
نتیجه گیری
با توجه به مباحث گفته شده به نظر میرسد دستیابی به همسویی بین استراتژی فناوری اطلاعات و استراتژی کسب و کار برای هر سازمانی ضروری است. این امر بخصوص زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که بدانیم در عصر حاضر سرمایه گذاریهای عظیمی بر روی فناوری اطلاعات صورت می پذیرد و شکست در این سرمایه گذاریها، لطمات جبران ناپذیری را بر سازمانها وارد می کند. بنابراین مدیران باید علاوه بر شناخت مفهوم همسویی استراتژیک و عوامل تاثیر گذار برآن ، گامهای رسیدن به همسویی را شناسایی و دنبال کنند. در این راه کشف و شناسایی عواملی که مانع رسیدن به همسویی استراتژیک در سازمان هستند، کمک فراوانی در اصلاح و رفع عدم همسویی می کند و البته پس از آن هم باید برای حفظ همسویی استراتژیک در سازمان ، بازبینی و نظارت مستمر صورت گیرد . لازم به توضیح است که همانند بسیاری از مواردی که مدیران سازمانها با آن برخورد می کنند رسیدن به همسویی نیز دارای چالشهایی است. چالشهایی نظیر فرهنگ ، ساختار و سلسله مراتب سازمانی که مدیران بایستی آماده رویارویی با این چالشها باشند و کلید موفقیت در این راه همکاری و مشارکت مدیران کسب و کار و مدیران فناوری اطلاعات در سازمان
است.
فهرست مراجع و ماخذ
1- Kazman , R and H.M.Chen. " Aligning Business models , Business Architectures , and IT ARCHITECTURES". 2002 .
2- Luftman, J.N and R.papp and T.Brier. " Enablers and inhibitors of Business-IT Alignment ".2002 .
3- Tallon , P. P and L.K.Kraemer. " A process-oriented Assessment of the Alignment of Information Systems and Business strategy : Implication for IT Business value".1999 .
بقیه منابع در دفتر نشریه محفوظ است.
_ مجتبی رفیعی و اکرم امینی: کارشناسان ارشد مدیریت دولتی – گرایش سیستمهای اطلاعاتی مدیریت از دانشگاه شهید بهشتی تهران
منبع:مجله تدبیر-شماره۱۸۴
بر گرفته از: مرکز کار آفرینی دانشگاه صنعتی شریف
مدیریت کسب و کار را نباید صرفا یک عمل آکادمیک محسوب کرد. مدیریت واقعی در بر گیرنده هدایت قوی، رفتار مثبت، دانش کسب و کار و مهارتهای مناسب فردی است . مدیرت در حقیقت هدایت افراد، تاثیر گذاری بر کار و تصمیم گیری تموقع و صحیح است و مهارتهای مدیریتی را به مرور زمان میبایست کسب کرد و به بیان دیگر کسب مهارتهای مدیریتی در واقع همانند سپرده گذاری در بانک می باشد .
هدایت و راهبری کسب و کار
هیچ زن و یا مردی در دنیای کسب و کار تنها نیست. در این حیطه شما نیازمند کمک افراد دیگر هستید و باید بتوانید از آنها کمک بگیرید تابتوانیدکسب و کارتان را هدایت کنید .
- راهنمائی گرفتن (Mentoring)
کارآفرینان موفق و با تجربه اغلب سئوالات مشابهی را میپرسند :
چگونه کارآفرینان جدید میتوانند از تجربیات دیگران استفاده کنند؟ با راهنمائی گرفتن
واژه Mentoring میان معلمان و دانش اموزان مصطلح است و زمانی به کار می رود که افراد حرفه ای و با تجربه اطلاعاتی را به افراد کم تجربه ارئه می دهند .
- شبکه ارتباطی
شبکه ارتباطی یک وسیله ساده است که هرکس در دنیای کسب و کار میتواند با آن سرو کار داشته باشد. شبکه ارتباطی میتواند کارآمدترین وجه بازاریابی شما محسوب شود و در نتیجه آن علاوه بر ایجاد بازار برای شما، اطلاعات مناسبی در ارتباط با کسب و کارتان در اختیار شما قرار خواهد گرفت .
- میزگرد
میز گرد یک بحث رسمی غیر گروه میان افراد حرفه ای است که داوطلبانه اطلاعات و منابع را در اختیار سایرین قرار میدهند. در طول زمان روابط افراد حرفه ای و ماهر با یکدیگر توسعه میابد و شرکت کنندگان با کسب و کارهای یکدیگر آشنا می شوند .
- داشتن اطلاعات به روز
عصر اطلاعات جامعه ما را تغییر داده است و اکنون در عصر اطلاعات افراد از طریق پست الکترونیک با یکدیگر ارتباط دارند و می توانند اخبار جدید را در دنیای تکنولوژی و بی سیم دنبال کنند. حققت امر این است که هر روزه اطلاعات ما را بمباران می کنند اما متاسفانه اغلب این اطلاعات نمی تواند به خط مشی کسب و کار ما کمک کند و در انجا هدایت صحیح آنست که ما متدها و راهکارهای خودمان را دنبال کنیم و در کنار آن دانش و اطلاعات خود را در ارتباط با کسب و کار به روز نگه داریم .
تصمیم گیری
یکی از بهترین تصمیمها یادگیری این موضوع است که چگونه تصمیمگیرنده خوبی باشید. این امر نیازمند تعهد ، درک و مهارت میباشد که بسیار ارزشمند است .
آیا تصمیم گیرنده خوبی هستید؟
مراحل مختلف در اجتناب از اشتباهات رایج و ایجاد تصمیمگیری کارا را بیاموزید .
تصمیمگیری ، تصمیمگیری ، تصمیمگیری سؤال این است : آیا شما یک تصمیمگیر خوب هستید؟ اگر فکر میکنید که این چنین نیست ، هیچ جای غصه نیست. تصمیمگیری مهارتی است که میتوانید از دیگران بیاموزید. ارگ چه بعضی از افراد این مهارت را احتراز از دیگران میآموزند ، اما فرآیند آن مشابه است. دونوع تصمیمگیری اصلی وجود دارد :آنهایی که با استفاده از فرآیند خاص بدست میآید . آنهایی که تنها مانند یک رویداد است .
مراحل تصمیم گیری نافذ
این فرآیند در هر موقعیتی میتواند بکار رود بخصوص در جائی که شما نیازمند یک تصمیمگیری مهم هستید. اگر از مراحل اصلی تصمیمگیری تبعیت کنید ، خود را یک تصمیمگیرنده کارا در حرفه و زندگی شخصی خود می یابید .
• تا حد امکان مفاد تصمیم گیری خود را تعریف کنید. آیا آن واقعا" تصمیم خودتان است یا شخص دیگری ؟ آیا واقعا" نیازمند به این تصمیم گیری هستید ؟ ( اگر حداقل دو تصمیم اتخاذ نکرده اید ، پس هیچ تصمیم گیری صورت نگرفته است ) چه زمانی این تصمیمگیری روی داده است ؟چرا تصمیم گیری برای شما مهم است ؟ چه کسی در این تصمیمگیری ذینفع است ؟ ارزش این تصمیم گیری برای شما چه میزان است ؟
• هر راهکاری که به ذهنتان میرسد را بنویسید. به تصویر کشیدن راه کارهای متفاوت مهم است. هیچ چیزی را سانسور نکنید و بگذارید که تصورات شما آزادانه ارائه شوند. مطمئن شوید که همه چیز را ذکر میکنید .
• فکر میکنید که از کجا میتوانید اطلاعات مفید بیشتری را به دست آورید. اگر با انتخابهای زیادی روبرو شوید ممکن است بخواهید اطلاعات زیادی بدست آورید. اطلاعات جدید منجر به راه کارها و انتخابهای بیشتری نیز میشود. کسانی که میتوانید از آنها اطلاعات بدست آورید ،دوستان ،همکاران ، خانواده ، نمایندگیهای فدرال و ایالتی ، سازمانهای حرفهای ، خدمات آن لاین ، روزنامه ها ، مجله ها ، کتابها و غیره است .
• انتخابهای خود را بررسی کنید. از منابع اطلاعاتی مشابه برای کسب ایده های خاص استفاده کنید. برای هر انتخاب معیار خاص را مشخص کنید. هر چه اطلاعات بیشتر بدست آورید ، ذهنتان برای تصمیمگیری فعال تر خواهد شد. مطمئن شوید که همه موارد را یادداشت و بررسی مجدد میکنید .
• ذخیره انتخابها. اکنون شما دارای گزینه های متفاوت هستید و زمان آن رسیده است که آنها را بررسی کنید و ببینید کدام یک از آنها برای شما کارایی دارد . در ابتدا معیارهای این انتخابها را مشخص سازید. ثانیا" به دنبال انتخابهایی باشید که این امکان را برای شما فراهم سازد تا به بیشترین معیار و امتیاز برسید. ثالثا" انتخابهایی را که با چارچوب و معیار شما سازگاری ندارند را حذف کنید .
• نتایج هر انتخاب را به تصویر بکشید. برای هر انتخاب باقیمانده در لیستتان ، نتایج را به تصویر بکشید، بدین صورت نقایص شما مشخص میگردد .
• یک بررسی واقعی انجام دهید. کدام یک از انتخابهای باقیمانده به واقعیت نزدیکتر است؟ هر چه خلاف آن را ثابت کند را حذف سازید .
• کدام گزینه با شما سازگاری دارد. گزینه ها و انتخابهای باقیمانده را بررسی کنید تا ببینید کدام یک با معیارهای شما سازگاری دارد. اینها تصمیمات کارایی شما هستند. اگر نسبت به تصمیمی که اتخاذ کرده اید خشنود هستید اما احساس میکنید که با اهداف شما سازگاری ندارند ، بدانید که تصمیم صحیحی نگرفته اید. به عبارت دیگر از این گزینه و انتخاب راضی نیستید ، اما نسبت به نتیجه آن حساس هستید. این انتخاب برای شما کارساز نخواهد بود .
• شروع کنید. زمانی که تصمیمی را اتخاذ میکنید، آن را عملی سازید. اگر بخواهید نسبت به آن احساس خوشایندی نداشته باشید موجب اندوه و ناراحتی میشود. بهترین کار را در زمان حال انجام دهید. همیشه این فرصت را دارید که ذهن خود را در آینده تغییر دهید .
اشتباهات متداول در تصمیم گیری
از آنجا که دوست داریم باور کنیم که هیچگونه پیشداوری نداریم ، اما حقیقت این است که هر کس این مشخصه را دارد. هر چه از خودتان وکارهایتان بیشتر آگاهی داشته باشید ، بهتر میتوانید عمل کنید. دلیل اصلی اینکه هر کس روش و دیدگاه خاص خود را دارد این است که مغز به سادگی نمیتواند متوجه هر چیزی شود ، حداقل سطح کنجکاوی هر کس متفاوت است .
آیا تاکنون سعی کردهاید 10 چیز جدید را با هم بیاموزید؟ اگر اینطور است ، میدانید که یادگیری خیلی آسان خواهد بود و این به دلیل روش کارکرد مغز است. مغز شما همه اطلاعات را طوری طبقهبندی میکند که بدون قاطیکردن آنها بتوانید جهان اطراف خود را درک کنید. زمانی که نمیتوانیم بسیاری از فرضیات را تشخیص دهیم به دلیل فقدان آموزش در جامعه است ( مانند والدین، معلمان، همه مؤسسات و غیره ).
در زیر تعدادی از رایجترین اشتباهات تصمیمگیری گردآوری شده است ، با یادگیری آنها میتوانید در آینده ، از آنها اجتناب کنید .
• به اطلاعات تخصصی بسیار تکیه کنید. اغلب افراد بسیار مایلند که به گفتههای متخصصین تاکید و توجه کنند. به خاطر بسپارید که متخصصین انسانهایی هستند که خود نیز پیشداوریهایی هستند. با جستجوی اطلاعات از منابع متفاوت ، اطلاعات بهتری را به دست خواهید آورد ، بخصوص زمانی که انرژی خود را بر این منابع متوجه سازید .
• اطلاعاتی را که از دیگران به دست میآورید را ارزیابی کنید. افراد تمایل دارند تا معیار اطلاعاتی را که از جامعه بدست میآورند را ارزیابی کنند. بعنوان مثال متخصصین ، والدین ، گروههای عالی رتبه ، افرادی که روشی برای بیان عقاید خود دارند ، جزء افرادی هستند که همیشه باور داریم بیشتر از ما میدانند . از خود بپرسید : آیا آنها به اندازه من از این مسائل و مشکلات آگاه هستند؟ معیارهای آنها با من مشابه است؟ آیا آنها نسبت به مسائل من دارای تجربه شخصی هستند؟ به عبارت دیگر عقاید آنها را در دورنمایی نگاه دارید .
برگرفته از سایت:روزنامه تفاهم
انتخاب شغل و آمادگی برای اشتغال یکی از مهمترین تکالیف مربوط به دوران رشد است که نوجوانان در جوامع مختلف، بویژه در جوامع صنعتی، با آن مواجه می شوند. اگر چه این مساله همیشه برای پسران مصداق داشته، اما شواهدی وجود دارد که در سالهای اخیر برای دختران نیز اهمیت پیدا کرده است. متأسفانه، شواهد قابل توجهی وجود دارد که نشوجوانان اطلاعات کمی در مورد مشاغل و چگونگی انتخاب یک شغل دارند.
عوامل اقتصادی و اجتماعی، بین تجربیات روزمره نوجوانان و دنیای کار فاصله انداخته است. یکی از مهمترین عوامل اجتماعی که بر آرزهای شغلی نوجوانان تاثیر می گذارد خانواده است. آرزوهای شغلی نوجوانان با خواستهای والدین آنان برای موفقعیتهای شغلی فرزندانشان رابطه دارد.
به نظر می رسد که مادران و پدران اثرات متفاوتی بسته به سن کودک بر ارزشهای شغلی کودکان خود دارند. مادرانی که شاغل هستند نگرش مثبتی نسبت به کار خود، به عنوان یک زن و نیز یک نیروی کار دارند و می توانند الگوهای شغلی مثبتی برای فرزندان خود باشند تا آن حد که پدران بتوانند نگرش مثبتی نسبت به زنان به عنوان نیروی کار داشته باشند، می توانند در شکل دهی نگرشهای مثبت نسبت به زنان شاغل، هم در پسران و هم در دختران خود تاثیر داشته باشند
وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده تاثیر نیرومندی بر انگیزش والدین نسب به کار دارد که آن هم به نوبه خود بر آرزوهای شغلی نوجوانان تاثیر می گذارد.
تحقیقات نشان می دهد که پدران طبقه متوسط تاثیر قابل توجهی برآرزوهای شغلی پسران و دختران خود دارند. پدران طبقه پایین تاثیر کمتری دارند و بیشترین تاثیر را پدرانی داشته اند که وضعیت طبقه بالا را داشته و رابطه بسیار نزدیکی با پسران خود دارند. همچنین تحقیقات نشان داده است که دخترانی که موفقیتهای بالایی داشته اند رابطه خوبی با پدران خود دارند. همسالان و دوستان نیز به میزان زیادی می توانند بر آرزوهای شغلی پسران تاثیر داشته باشند.
مطالعات نشان میدهد که مشاوران آنطور که باید در مشاوره شغلی موفق نبوده اند بسیاری از مشاوران شغلی در مورد مشاغل زنان نگرشهای قالبی و جنسیتی دارند.
نیاز است که بر تعداد مشاوران افزوده شده و آنها را برای مشاوره و نیازهای شغلی از جمله امکان استفاده از دستگاههای کامپیوتری، تصمیم گیری شغلی، مورد آموزش قرار دهند.
▪ طبقه اجتماعی و اقتصادی به دلایل متعددی بر آرزوهای شغلی پسران تاثیر می گذارند.
ـ نخست: نوجوان به طور معمول سطوح آموزشی و شغلی را آرزو می کنند که با آن آشنا هستند.
ـ دوم :به نظر می رسد طبقه اجتماعی- اقتصادی امکان دستیابی به برخی مشاغل را تعیین می کند
ـ سوم: طبقه اجتماعی و اقتصادی بر ادراک نوجوانان از فرصتهای شغلی موجود برای وی تاثیر می گذارد.
به دلایل زیادی طبقه اقتصادی- اجتماعی پایین تر احتمال کمتری، برای دستیابی به مشاغل طبقه بالاتر را دارا هستند از جمله این دلایل عبارتند از: تحصیلات پایین، فرصتهای کمتر برای آموزش پیشرفته به علت تحصیلات پایین و محدودیتهای مالی و عدم آشنایی با مهارتهای اجتماعی و ارزشهای طبقه متوسط.
▪ هوش و استعداد نیز به نوبه خود بر آرزوهای شغلی نوجوانان تاثیر گذار است:
تحقیقات آشکار ساخته که نوجوانان باهوش تر، آرزوهای شغلی و آموزشی بالاتری نسبت به همسالان کم هوش تر خود دارند. احتمال کمی وجود دارد که این در مورد دختران صحت داشته باشد، همچنین نوجوانان باهوش تر تصمیمات شغلی واقع گراتری می گیرند، یعنی احتمال بیشتری وجود دارد که مشاغلی با توانائیها، علایق و فرصتهای شغلی خود انتخاب کنند.
نوجوانان امروز اغلب نسبت به شرایط و فرصتهای شغلی یا بی اطلاعند یا اطلاعات نادرست دارند. آنها همچنین در مورد مهارتها و علائق خودشان و فرایند تصمیم گیری شغلی اغلب بسیا رکم می دانند. علاوه براین وضعیت اقتصادی موجود بسیاری از کشورها بر نوجوانان فشار می آورد تا شغلی را هر شغلی بدست آورند.
در جامعه ما به طور عموم برنامه ها دبیرستانی و دانشگاهی با توجه به آموزش شغلی افراد نوجوان طراحی نشده است به جز دبیرستانهای فنی. تاکید اصلی آموزش بر باسواد کردن افراد متمرکز است. برخی انتقاداتی که از نظام آموزشی می شود این است که فارغ التحصیلان مدارس و دانشگاهها، مهارتهای شغلی و مناسب بازار را فرا نمی گیرند.
بسیاری از دانش آموزان بین برنامه های تحصیلی خود و مشاغل آینده رابطه ای نمی بینند، همچنین باعث شده است که آنها در انتقال از نقش دانش آموز به نقش نیروی کار مشکلاتی داشته باشند. بسیاری از این مشکلات در صنعتی شدن فرایند جوامع ریشه دارد.
درخاتمه باید گفت که : مدل سنجش و هماهنگ کردن صفات، نظریه مفهوم(خود) سوپر و نظریه رشد شغلی کینزبرگ، همگی نظرات جالبی را در مورد رشد شغلی مطرح می کنند
برگرفته از سایت : آفتاب
یک برنامهی بازاریابی چنانچه درست پیاده شود باید شامل درک صحیحی از وضعیت موجود شرکت، مطالعهی بازار، موقعیت کنونی شما، مشتریان یا گروهی از مشتریان هدف شما، رقبای کاری و تجاری شما، محصول شما (کالا یا خدماتی که ارائه میدهید)، قیمت فروش، اقدامات پیشبردی و تبلیغات شما باشد .
ما معتقدیم که بازاریابی موثر، برنامهریزی و اقدامات پیشبردی، با **جمعآوری اطلاعات موجود** دربارهی بازار شروع میشود. برای یک شروع خوب میتوانید از کتب و مجلات مرتبط با بازارتان استفاده کنید. بنابر این به کتابخانهها بروید و از کتابداران بخواهید که کتب مرتبط را به شما معرفی کنند. مشتریان خود را خوب شناسایی کنید و با آنها به گفتگو بنشینید. یک برنامهی بازاریابی خوب، در زمان حال جریان دارد، در طی مدتی که دارید برنامه را تهیه میکنید، خودتان را منزوی نسازید، ممکن است همان زمان یک مشتری از راه برسد و بخواهد شما را ببیند، نگویید وقت ندارم، نمیتوانم شما را ببینم، ما داریم یک برنامه بازاریابی تهیه و تنظیم میکنیم که خیلی مهمتر است! نه این اشتباه بزرگی است! شما باید بدانید که برای همان مشتری و همان مراجعه کننده است که دارید این برنامه را تهیه میکنید. مطمئن باشید که او هم آمده است به شما کمک کند. پس از هر فرصتی برای درک بهتر مشتری و نیازهای او استفاده کنید. به منشی خود بگویید که **درب این اتاق به روی مشتریهایمان همیشه باز است!** حتی نیازی به وقت قبلی گرفتن هم نیست . تبلیغات کسب و کارهای دیگر که مرتبط با کسب و کار شما است را باید دقیقا زیر نظر داشته باشید. نکات جالبی که در تبلیغات و اقدامات پیشبردیشان داشتهاند را یادداشت کنید، بالای این یادداشتها تاریخ بگذارید و یادتان نرود که حتما با کارشناسان حرفهای و خبره مشاوره کنید. با استفاده از ابزارهای محاورهای (تعاملی) نقاط ضعف و قوت خودتان را مشخص کنید. وقتی تمام اطلاعات مورد نیازتان را جمع آوری کردید آنگاه برنامه بازاریابی خود را بنویسید
حال زمانی است که میدانید دقیقا کسب و کارتان چیست، آن را خیلی واقع بینانه و صریح بیان کنید، به جای محصول مداری، مشتریمدار باشید و نیازهای مشتری را مد نظر قرار دهید، به قول فیلیپ کاتلر، تعاریف همیشه بهتر است مبتنی بر بازار باشد؛ نه محصول یا تکنولوژی و این خیلی مهم است .
کالا یا خدماتی که ارائه میدهید را باید به خوبی بشناسید . موقعیت جغرافیایی بازاریابی هم مهم است، در چه منطقه یا محلی میخواهید اقدام به بازاریابی کنید؟ آیا رقبایتان را به خوبی میشناسید؟ خودتان را چگونه از رقبا متمایز میکنید؟ چه مزیتی کالا یا خدمات شما را از کالا و خدمات رقبا متمایز میسازد. قیمت کالا و خدمات شما خیلی مهم است، آن را دست کم نگیرید. شیوههای تبلیغی رقبایتان چگونه است؟ آیا از این موضوع اطلاعاتی دارید؟ چنانچه ندارید، پیش از نوشتن برنامهی بازاریابی لازم است تحقیق کنید. شیوهها و الگوهای تبلیغی خودتان را بدانید. شیوههای توزیع شما و مکانی که کسب و کارتان در آن قرار دارد نیز مهم هستند. وقتی این اطلاعات را در دست داشتید، اقدام کنید به مرحلهی بعد. یادتان باشد که یک برنامهی بازاریابی یک شبه بوجود نمیآید .
مرحلهی بعد این است که مشتریانتان را به خوبی بشناسید. بانک اطلاعات مشتریان کنونی باید به شما بگوید که بیشتر مشتریان کنونی شما در چه رده سنی قرار دارند. جنسیت آنان چیست؟ درآمد آنان چقدر است (ماهانه یا سالانه) و از لحاظ فیزیکی در چه فاصلهای از شما قرار دارند. آیا نزدیک به شما زندگی میکنند یا دور؟ شما باید بدانید که مشتریانتان چطور با شما و کالا یا خدماتتان آشنا شدند . از طریق تبلیغات؟ با نامهنگاریهای مستقیمی که با ایشان داشتید؟ از طریق دوست و آشنا (WOM) ؟ از طریق نیازمندیها؟ اینترنت؟ و ... - من همیشه در سمینارهایم این موضوعات را با طرح مثال میآورم که متاسفانه مجال چندانی در اینجا برای آن ندارم. شما باید عادات و الگوهای مشتریانتان را بدانید . مثلا باید بدانید که آنها معمولا از کجا خرید میکنند؟ چه مجلات یا روزنامههایی مطالعه میکنند؟ چه برنامههای تلویزیونی را میبینند؟ چه کانال رادیویی را انتخاب میکنند. شما حتی باید مشتریان بالقوه و آتیتان را بشناسید و عادات و رفتارهای آنان را در برنامهی بازاریابی تان مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید و بیان کنید. در یکی از سمینارهایم از کیفیت کالا مثال آوردم. باید بدانید که مشتری شما چه کیفیتی از کالا و خدمات شما برایش مهمتر و با ارزشتر است. چه کیفیتی اهمیت کمتری دارد؟ آیا میتوان آن را طوری تغییر داد یا تعدیل کرد که رضایت مشتری را جلب کنیم؟ میخواهم در این باره فکر کنید و هر اطلاعاتی که در این مورد یا موارد دارید یادداشت کنید. مطمئن باشید که این یادداشتها یکی از مهمترین سرمایههای یا داراییهایی است که در اختیار دارید .
مطمئن باشید که برخورداری از یک برنامه بازاریابی (Marketing Plan) صحیح کلید موفقیت شما در کسب و کاری است که دارید. برای گام برداشتن در مسیری درست، باید گامهایی درست برداریم و این نیازمند دقت است. یک برنامه بازاریابی با تصمیم شما و این اقدامات اولیه آغاز میشود، اما این به همینجا خاتمه نمییابد و تازه اول راه هستیم .
برگرفته از سایت:روزنامه تفاهم
IT مثل هر حوزه دیگری در عرصه بیزینس نیازمند رعایت اصولی است که در کلیه حوزه های تجارت ، صنعت و بازرگانی یکسان و مشترک هستند . آغاز کردن و مدیریت یک کسب و کار نیازمند انگیزه و استعداد است ، علاوه بر این نیاز به تحقق و برنامه ریزی دارد . با اینکه اشتباهات اولیه همیشه خطرناک نیستند برای به دست آوردن برتری های شما به مهارت ، انظباط و تلاش های فراوان نیاز خواهید داشت . پس حتماً قبل از اینکه راه بیفتد و برای رسیدن به آرزوهای جاه طلبانه تان مستقیم و یک راست به سراغ ثبت یک شرکت یا خرید یک مغازه بروید ، اول کمی وقت بگذارید تا اهداف شخصی و تجاری تان را بررسی و ارزیابی کنید . در مرحله بعد باید از این اطلاعات برای نوشتن یک طرح تجاری جامع و برنامه ریزی شده استفاده کنید تا به کمک آن بتوانید به اهدافتان برسید .
تهیه یک طرح تجاری شما را مجبور می کند در برخی مسائل مهمی که شاید قبلاً آنها را نمی دیدید و متوجه شان نبودید ، تعمق کنید . مطمئن باشید بعد ها وقتی از کارتان درآمد کسب کردید ، این برنامه ریزی تبدیل به یک ابزار با ارزش می شود و به وسیله آن می توانید به موفقیت دست یابید . شروع کنید .
1- انگیزه ها و دلایل تان را برای راه اندازی یک کسب و کار شخصی فهرست کنید .
برخی دلایل معمول برای آغاز یک کار عبارتند از :
اینکه رئیس خودتان باشید .
اینکه از نظر مالی مستقل باشید .
اینکه آزاد باشید و بتوانید با خلاقیت خودتان از این آزادی استفاده کنید
. اینکه از مهارت ها و دانش شخصی تان بطور کامل استفاده کنید .
2- بعد تصمیم بگیرید چه کاری برای شما مناسب است . از خودتان سوال های زیر را بپرسید :
می خواهم با وقتم چه کار کنم ؟
چه مهارت های فنی یاد گرفته ام یا دارم ؟
بقیه فکر می کنند من برای چه کاری خوب هستم ؟ ( به درد چه کاری می خورم ؟ )
آیا خانواده ام از من پشتیبانی می کنند ؟
چقدر وقت دارم تا یک کسب و کار موفق را اداره کنم ؟
آیا سرگرمی یا علاقه ای دارم که قابل عرضه باشد و بتواند برایم دارآمد زدایی کند ؟
3- هدف کاری تان را مشخص کنید .
تحقیق کنید و به این سوال ها پاسخ دهید :
دوست دارم چه کسب و کاری را آغاز کنم ؟
می خواهم چه کالایی یا خدماتی عرضه کنم ؟
آیا ایده ام عملی است ، و آیا نیازی را برطرف می کند ؟
رقبای من چه کسانی هستند ؟
مزیت نسبی کسب و کار من در مقابل شرکت های موجود چیست ؟
آیا من می توانم خدمات بهتری ارائه دهم ؟
4- قدم آخر قبل از برنامه ریزی استراتژی کاری تان ، تهیه یک چک لیست برای قبل از شروع کاری تان است . باید به این سوال ها پاسخ دهید :
از کدامیک از مهارت ها و تجاربم می توانم در کارم استفاده کنم ؟
از چه ساختار قانونی برای کسب و کارم استفاده خواهم کرد ؟
اسناد تجاری کسب و کارم را چگونه تهیه می کنم ؟
به چه تجهیزات یا حمایت هایی نیاز خواهم داشت ؟
تکلیف درآمد ماهیانه خودم چه می شود ؟
چطور به خودم حقوق خواهم داد ؟
چقدر سرمایه لازم دارم ؟
منبع مالی ام کجا خواهد بود ؟
محل کارم باید چه شرایطی داشته باشد و کجا خواهد بود ؟
نام کسب و کارم را چه می گذارم ؟ ابتدای یک راه طولانی و جواب شما به این سوالات تازه شما را در ابتدای را پر وپیچ و خم دنیای تجارت و کسب و کار قرار خواهد داد و به شما کمک می کند تا یک طرح تجاری جامع و کامل آماده کنید و از آن مثل یک نقشه از پیش کشیده شده برای عملکردهای تجاری ، مدیریتی و سرمایه گذاری استفاده کنید و به گنج اداره یک کسب و کار موفق IT برسید .
فراموش نکنید که در تمام مراحل ایجاد یک طرح طرح تجاری موفق یا حتی مراحل قبل از راه اندازی کسب و کار یا در هنگام اداره آن باید برنامه های مکتوب خود را بعد از کامل کردن ، با یک دوست و یا یک مشاور تجاری مرور کنید . وقتی محتوا و ساختار آن به نظزتان کامل و ارضا کننده آمد ، بعد به فکر اجرای آن باشید . استراتژی تجاری یک سند قابل تغییر است که با رشد کارتان باید عوض شود .
برگرفته از سایت:اتاق تعاون مرکزی
اما حقیقتاً چگونه میتوان هوشمندانهتر کار کرد. اجازه دهید همین جا تعریفی هر چند مختصر و اجمالی از کار هوشمندانه داشته باشیم: کار هوشمندانه کاری است که وقت و زمان بیشتری برایتان فراهم میکند و توان و انرژی بیشتری در اختیارتان قرار میدهد. کار هوشمندانه قاطعانه این فرصت و اجازه را به شما میدهد که در حین انجام کار بتوانید بسرعت و به صورتی حرفهای عملکرد خود را مورد ارزیابی قرار دهید، نقاط ضعف و قوت خود را مشخص کنید و با کشف و شناسایی پیشرفتها، امکانات و حتی ایدههای جدیدتان در مسیری قرار گیرید که از وقت ( سرمایه اصلیتان ) به بهترین نحو استفاده کنید و این همان مهمترین جنبه کار هوشمندانه است. کارشناسان مدیریت زمان بر این عقیدهاند که افراد میتوانند تنها با اختصاص دادن هفتهای یک ساعت از وقت خود به ارزیابی هدفمند و شناسایی اهداف و نحوه عملکرد ( خود / شرکت / سازمان ) میتوان گامهای نخستین را در پیادهسازی کار هوشمندانهتر برداشت. در این یک ساعت کارهای بسیاری هست که میتوان انجام داد از جمله تعیین یا تغییر تصورات و برداشتها، سیستمها و استراتژیهای کاری.
توجه داشته باشید که هوشمندانهتر کار کردن با بیشتر یا سختتر کار کردن کاملاً تفاوت دارد. افرادی که هوشمندانهتر کار میکنند، براحتی وظایف را به افراد و پرسنل خود واگذار میکنند و آنها را در انجام و پیشبرد کار ( از دور یا نزدیک ) هدایت و رهبری میکنند. کار هوشمندانه یعنی حداکثر استفاده از امکانات و تجهیزات و مهمتر از همه وقت و زمان
برگرفته از: کسب و کار