محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
هر كه كردى ناگهان سهوا زو نؤ الردى زين گنجه يك حبه مال (209) من صمت منكم نجا بد مليه اش همه اهل بخارا سايه اش
بر خموشى داشت عشق تا سه اش (210)
خامشان را بود كيسه و كاسه اش
نادار روزى يكى پيرى بگفت
ده زكاتم كه منم با جوع جفت
منع كرد از پير و پيرش جد گرفت
مانده خلق از جد پير اندر شگفت
گفت بس بى شرم پيرى اى پدر
پير گفت از من توئى بى شرم تر
كاين جهان خوردى و مى خواهى بطمع
كان جهان با اين جهان گيرى بجمع
خنده اش آمد مال داد آن پير را
پير تنها بر آن توفير را
غير اين پيرايچ (211) خواهنده از او
نيم حبه زر نديد و يك تسو
ناله سائل بيچاره بجايى نرسيد
نوبت روز فقيهان ناگهان
يك فقيه از حرص آمد در فغان
كرد زارى ها بسى چاره نبود
گفت هر نوعى ، نبودش هيچ سود ر
وز ديگر بار كو پيچيده پا پاكش اندر صف قوم مبتلا
تخته ها بر ساق بست از چپ و راست
تا برد آن شد گمان كا شكسته پاست
ديدش و بشناختش چيزى نداد
روز ديگر رو بپوشيد از لباد(212)
تا گمان آيد كه نا بيناست او
در ميان اعميان بر خاست او
پس بديد او و ندادش هيچ چيز
از گناه و جرم گفتن آن عزيز
چونكه عاجز شد ز صد گونه مكيد
چون زنان ، او چادرى بر سر كشيد
در ميان بيوگان رفت و نشست
سر فرود افكند و پنهان كرد دست
هم شناسيد و ندادش صدقه اى
در دلش آمد ز حرمان حرقه اى
رفت و پس و پيش كفن خواهى پگاه
كه بپيچم در نمد، نه پيش راه
هيچ مگشا لب ، نشيين و مى نگر
تا كند صدر جهان اينجا گذر
بو كه بيند مرده پندارد بظن
زر در اندازد پى وجه كفن
هر چه بدهد، نيمه اى بدهم بتو
همچنان كرد آن فقير كديه جو
در نمد پيچيد و در راهش نهاد
معبر صدر جهان ، آنجا فتاد
چند زر انداخت بر روى نمد
دست بيرون كرد از تعجيل خود
تا نگيرد آن كفن خواه آن صله
تا نهان نكند از آن ده دله
مرده از زير كفن بر كرد دست
سر برون كرد از پى دست او ز پست
گفت با صدر جهان چون بستدم
اى ببسته بر من ابواب كرم
تفسير موتوا قبل ان تمونوا
گفت ليكن تا نمردى اى عنود
از جناب ما نبردى هيچ سود
سر موتوا قبل موت اين بود
كز پى مردن غنيمت ها رسد
غير مردن هيچ فرهنگ دگر
در نگيرد با خداى حيله
يك عنايت به ز صد گون اجتهاد
جهد را خوف است از صد گون فساد
و آن عنايت هست موقوف ممات
تجربه كردند اين ره را ثقات
بلكه مرگش بى عنايت نيز نيست
بى عنايت هان و هان جائى مايست
آن زمرد باشد اين افعى پير
بى زمرد كى شود افعى ضرير(213) (214)
منبع : ليله القدر