تاريخ : یک شنبه 7 فروردین 1390  | 1:31 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي

داستانى را مولوى در مثنوى خويش آورده كه مرد شريفى بنام صدر جهان در بخارا بود كه هر روز را براى كمك طايفه اى از مساكين مقرر مى كرد، روزى نوبت را بيوه زنان ، و روزى به پيرمردان ، و روزى ديگر را به ايتام ، روزى را بر ابناء السبيل و ديگر روز را به قرض دادن و نيز روزى را به غلامان مكاتب و... مقرر مى داشت ، و هر روز به هر دسته اى كه نوبت داشت كمكهاى لازم را مى نمود. داستانهاى شنيدنى مثنوى از صدر جهان بدين قرار است :
تا نميرى سود كى خواهى ربود
رو بمير و بهره بردار از وجود
در بخارا خوى آن صدر اءجل
بود با خواهندگان حسن عمل
داد بسيار او عطاى بى شمار
تا به شب بودى ز جودش زر نثار
زر بكاغذ پاره ها پيچيده بود
تا وجودش بود مى افشاند جود
همچو خورشيد و چو ماه پاكباز
آنچه گيرند از ضياء بدهند باز
خاك را زربخش كمبود آفتاب
زر ازو دركان و گنج اندر خراب
هر صباحى فرقه اى را راتبه
تا نماند امتى ز او خائبه (207)
مبتلايان را بدى روزى عطا
روز ديگر بيوگان را آن سنى
روز ديگر بر علويان مقل (208)
با فقيهان ، روز ديگر مشتغل
روز ديگر بر تهيدستان عام
روز ديگر بر گرفتاران وام
روز ديگر بر يتيمان صغير
روز ديگر بر ضعيفان اسير
روز ديگر بهر اءبناء السبيل
روز ديگر مر مكاتب را كفيل
شرط آن بود كه كسى ز او بازبان
زر نخواهد، هيچ نگشايد دهان
ليك خامش بر حوالى رهش
ايستاده مفلسان ديوار وش

منبع : ليله القدر



نظرات 0