محور : جهاد اقتصادی در اسلام
سيد حسين مير معزى (1) چكيده: آنچه تاكنون پيرامون اقتصاد اسلامى به رشته تحرير در آمده است غالبا ناظر به مكتب و حقوق اقتصادى است و نظام اقتصادى به معنايى كه در اين نوشتار مطرح است، كمتر مورد توجه و بحث قرار گرفته است. قبل از تحقق حكومت اسلامى در ايران، ضرورتى براى پرداختن به اين بحث احساس نمىشد ولى پس از آن، ترسيم نظام اقتصادى اسلام اجتناب ناپذير شد و خود به خود اين سؤالات مطرح گشت كه چگونه بايد بر اساس اصول مكتبى به اهداف اقتصادى دستيافت؟ آيا اسلام براى حركتبه سمت اهداف بر اساس اصول مكتبى، الگوهاى رفتارى نظام مندى را در حوزه اقتصاد معرفى كرده است؟ اجزا و عناصر اين نظام كدام است؟ ...ترسيم نظام اقتصادى اسلام بر اساس مكتب اقتصادى آن(از ديدگاه امام خمينى (ره))
محور : جهاد اقتصادی در اسلام
سيد حسين مير معزى (1) چكيده: آنچه تاكنون پيرامون اقتصاد اسلامى به رشته تحرير در آمده است غالبا ناظر به مكتب و حقوق اقتصادى است و نظام اقتصادى به معنايى كه در اين نوشتار مطرح است، كمتر مورد توجه و بحث قرار گرفته است. قبل از تحقق حكومت اسلامى در ايران، ضرورتى براى پرداختن به اين بحث احساس نمىشد ولى پس از آن، ترسيم نظام اقتصادى اسلام اجتناب ناپذير شد و خود به خود اين سؤالات مطرح گشت كه چگونه بايد بر اساس اصول مكتبى به اهداف اقتصادى دستيافت؟ آيا اسلام براى حركتبه سمت اهداف بر اساس اصول مكتبى، الگوهاى رفتارى نظام مندى را در حوزه اقتصاد معرفى كرده است؟ اجزا و عناصر اين نظام كدام است؟ متاسفانه پس از انقلاب اسلامى پاسخى محققانه به سؤالات فوق داده نشد و مسئولان بناچار قبل از ترسيم نظام اقتصادى اسلام به جرح و تعديل نظام اقتصادى موجود بر اساس احكام فقهى پرداختند و در نتيجه بعضى نهادها مانند بيمهها كه مطابق با موازين فقهى بودند تثبيتشد و برخى ديگر مانند بانكدارى كه با فقه اسلام منافات داشتبه بانكدارى بدون ربا تبديل گشت و بعضى نهادها مانند قرضالحسنه كه قبلا به صورت رسمى وجود نداشتشكل رسمى گرفت و ... عدم ترسيم نظام اقتصادى اسلام به عنوان يك مجموعه هماهنگ و منسجم و ترميم و ايجاد نهادهايى به شكل ياد شده موجب بروز اشكالاتى شد كه بررسى آنها در اين مختصر مقدور نيست. بعلاوه از جهت نظرى هنوز هم در مورد جايگاه خمس و زكات و مالياتهاى دولتى در اقتصاد، نقش نهادهايى چون قرضالحسنة، صدقات، اوقاف در نظام اقتصادى و نيز نقش پول، ارتباط بخش دولتى و خصوصى، منابع درآمد و مخارج دولت، چگونگى تامين درآمدهاى دولتى و توازن اقتصادى و... ابهاماتى وجود دارد كه تنها با ترسيم نظام اقتصادى مىتوان اين ابهامات را بر طرف نمود. اين نوشتار كوشيده استبا روشى مشخص به كشف و ترسيم نظام اقتصادى اسلام از ديدگاه حضرت امام قدس سره پرداخته، گامى كوتاه در اين راستا بردارد و با توجه به توقف نظام اقتصادى، بر مكتب اقتصادى تبيين مكتب اقتصادى از ديدگاه امام قدس سره ضرورت دارد. نوشتار حاضر در چهار بخش: الف - مفروضات كلامى مباحث و مفاهيم و اصطلاحات مورد نياز، روش كشف مكتب و نظام اقتصادى اسلام. ب - مكتب اقتصادى اسلام از ديدگاه حضرت امام قدس سره ج - نظام اقتصادى اسلام از منظر ايشان د - بررسى ويژگيهاى نظام اقتصادى ترسيم شده. تنظيم شده است. چهارچوب كلى اين بخش با استفاده از نظريه انديشه نظام مند اسلام تنظيم شده است. (2) نظريه مزبور به تفسير مفهوم نظام مند بودن اسلام در هر يك از عرصههاى سياسى، تربيتى، فرهنگى و اقتصادى پرداخته است. در اين نظريه جهانبينى اسلام زيربناى نظامهاى اسلامى در عرصههاى ياد شده مىباشد هر يك از نظامهاى مزبور داراى مبانى، اهداف و سيستمى در حوزه مربوط به خود هستند. در اين مقاله نظريه مزبور با تعديلاتى بر اساس فتاواى حضرت امام قدس سره در حوزه اقتصاد پياده مىشود. مفروضات كلامى: اسلام در هر زمينه از حيات فردى و اجتماعى بشر براى هدايت فرد و اداره جامعه مجموعهاى از عناصر جهان شمول و ثابت دارد كه داراى انسجام و ربط منطقى هستند. ما از اين مجموعه به عنوان نظام به مفهوم عام ياد مىكنيم. نظام اسلامى خود داراى زير نظامهايى مانند نظام اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى مىباشد. زيرا نظامهاى فوق علاوه بر اينكه هر يك در درون خود داراى انسجاماند با يكديگر نيز در جهت اهداف نظام اسلامى ارتباطى منطقى دارند. در اين اصطلاح نظام مفهومى عام دارد و شامل مكتب و نظام به مفهوم خاص آن (سيستم) و حقوق مىشود. مفاهيم: در اين بخش جهانبينى، مكتب و نظام و حقوق اقتصادى تعريف و ارتباط آنها با يكديگر بيان مىشود. جهانبينى اسلام: تفسيرى است كه اسلام از انسان، جامعه، جهان دنيوى و اخروى و منشاء هستى و كيفيت ارتباط بين اين امور مىنمايد و تكيه گاه و زيربناى نظام اسلامى به مفهوم عام آن مىباشد (3) مكتب اقتصادى: به مجموعه قضاياى دستورى اطلاق مىشود كه مستقيما از جهانبينى اسلام استنتاج شده و مشتمل بر دو امر است: مبانى اقتصادى و اهداف اقتصادى مبانى اقتصادى: اصول ثابتى هستند كه در حوزه اقتصاد پذيرفته شده و زير بناى نظام و حقوق اقتصادى مىباشند و اهداف: مقاصدى هستند كه نظام براى دستيابى به آنها ساخته شده است نظام اقتصادى: عبارت است از مجموعه نهادهايى كه به صورت هماهنگ و مرتبط با هم اقتصاد جامعه را با حفظ مبانى مكتبى به سمت اهداف اقتصادى پيش مىبرند. نهادها در اين اصطلاح الگوهاى رفتارى معينى هستند كه شركت كنندگان در نظام اقتصادى (دولت و مردم) را به يكديگر پيوند مىدهند. مشاركت، قرضالحسنه، انفاق، وقف و ... هركدام يك نهاد مىباشند. (4) احكام و حقوق اقتصادى: عبارتند از آن دسته از قضاياى دستورى جزيى كه ضوابط و محدوده رفتارهاى اقتصادى (اجزاى نظام) را بيان مىكنند. همانگونه كه پيداست اين مفاهيم زنجيره وار به هم پيوستهاند: جهانبينى زيربناى مكتب است و نظام بر اساس مكتب شكل مىگيرد و حقوق و احكام براى تحديد اجزاى نظام مىباشد. آنچه گذشت در مورد طرح نظرى نظام به مفهوم عام آن بود. در عمل رئيس حكومت كه در زمان حضور، امام معصومعليه السلام و در عصر غيبت، ولى فقيه عادل است، موظف به پياده كردن اين طرح با توجه به شرائط زمان و مكان مىباشد. بر اين اساس شكل خارجى نظام اقتصادى اسلام مىتواند به تناسب زمان و مكان تغيير يابد. به عبارت ديگر طرح نظرى نظام اسلام كه از طريق احكام و حقوق ثابت (شرعى) قابل استنتاج است، ثابت و جهانشمول مىباشد، به خلاف شكل خارجى آن كه حالت ثابت و جهان شمولى ندارد و بر اساس احكام و حقوق متغير (ولايى) كه جهان شمول نيستند، وابسته به موقعيتخاص زمانى و مكانى است. كشف نظام اقتصادى اسلام به پنج روش متصور است: 1- كشف نظام اقتصادى از طريق جهانبينى و مكتب (از علتبه معلول) 2- كشف نظام اقتصادى از طريق مراجعه به تاريخ صدر اسلام 3- كشف نظام اقتصادى از طريق احكام فقهى (از معلول به علت) بر اساس فتواى مشهور 4- كشف نظام اقتصادى از طريق گزينش در ميان فتاواى فقها (روش شهيد صدر قدس سره) 5- كشف نظام اقتصادى از طريق فتاواى يك فقيه جامعالشرايط كه قايل به نظام مند بودن اسلام مىباشد. در اين مقاله روش پنجم بر گزيده شده است و فتاوى و بيانات حضرت امام قدس سره مبناى كشف مىباشد، زيرا ايشان علاوه بر اينكه قائل به نظام مند بودن اسلام هستند، (5) در اعلى مرتبه اجتهاد نيز قرار گرفتهاند. ايشان در طول 10 سال بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در صدد پياده كردن نظام اسلامى بر آمدند و در عمل بعضى نظرات خود را تعديل فرمودند. البته مبناى كشف غالبا فتاوايى است كه بعد از انقلاب به وسيله معظمله تغيير نكرده و وابسته به شرايط زمان و مكان خاص نمىباشد. در اين بخش مكتب اقتصادى اسلام از ديدگاه حضرت امام قدس سره مورد بررسى قرار مىگيرد. از بيانات حضرت امام قدس سره استفاده مىشود كه نظام اقتصادى اسلام داراى 5 هدف است كه به ترتيب اولويت عبارتند از: 1- اعتلاى معنوى انسانها: هدف اسلام تربيت و تهذيب انسان است و اسلام با تنظيم فعاليتهاى مادى راه را براى اعتلاى معنوى انسان مىگشايد. (6) 2- استقلال اقتصادى: استقلال به معناى عدم وابستگى به بيگانه در حوزههاى فرهنگ سياست و اقتصاد، هدف كلى نظام اسلام است. وابستگى اقتصادى منشا همه وابستگيها و ناشى از عدم اعتماد به نفس است. (7) 3- عدالت اقتصادى: عدالت نيز همچون استقلال هدف كلى نظام اسلامى است. (8) ولى در عين حال هدف غايى يستبلكه تحقق عدالت وسيلهاى جهت توسعه معرفت الله و انسان سازى است. (9) در حوزه اقتصاد، عدالت اقتصادى به معناى رفع فقر (10) و تعديل ثروت و درآمد، (11) هدف نظام اقتصادى اسلام است 4- رفاه عمومى: رفاه طلبى از ديدگاه فردى و اخلاقى مذموم است، (12) ولى تحقق رفاه عمومى و برخوردارى همه مردم از رفاه، هدف نظام اقتصادى اسلام است. (13) البته رفاه به معناى داشتن ثروت و امكانات مادى صرف نيست، انسانى مرفه است كه از آسايش روحى برخوردار باشد. (14) 5- رشد اقتصادى: رشد كشاورزى و صنعت و تجارت نيز از اهداف نظام اقتصادى اسلام معرفى شده است. (15) در اين بخش، نه مبنا از بيانات و فتاواى حضرت امام قدس سره استفاده شده و با مبانى مزبور در كتاب اقتصادنا، تاليف شهيد صدر قدس سره مقايسه گرديده و اشتراكات و تفاوتهاى اين دو ديدگاه بيان شده است. ما ابتدا مبانى مكتبى از ديدگاه حضرت امام قدس سره را بيان مىكنيم و سپس تفاوتهاى مهمى كه بين اين دو نظريه وجود دارد اختصارا بيان خواهيم كرد. لازم به ذكر است كه هر يك از اين مبانى از مجموعهاى از فتاواى حضرت امامقدس سره در ابواب مختلف استنباط شده و براى جلو گيرى از تطويل اين نوشتار مستندات ذكر نشده است. (16) ماليتبر دو قسم است: الف) ماليت عرفى ب) ماليتشرعى الف) ماليت عرفى - منشا ماليت اشيا نزد عرف، رغبت مردم به آنها مىباشد. - هر چيزى كه منفعت دارد ولى امكان دسترسى به آن تا ابد وجود ندارد مورد رغبت نيست و ماليت ندارد. - چيزى كه منفعت و امكان انتفاع دارد مورد رغبت قرار مىگيرد و براى آن تقاضا به وجود مىآيد، در اين صورت مرتبه ماليت آن تابع عرضه و تقاضاى آن است. هر چه عرضه بيشتر و تقاضا كمتر باشد ماليت كمتر است و بالعكس. ب) ماليتشرعى شارع مىتواند در محيط شرع آثار ماليت عرفى اشياء را تماما يا بعضا الغاء نمايد. - پول اعم از اينكه فلزى باشد يا كاغذى داراى ماليت مستقل است (مانند چك حاكى از مال ديگرى نيست) و از اين جهتحكم ساير اموال را دارد پرداخت آن موجب اسقاط ذمه مديون است و اگر تلف يا اتلاف شود مانند ساير اموال ضمان دارد. - پول كاغذى داراى ماليت اعتبارى است. - پول واسطهاى عام در مبادلات است. - پول نمىتواند از طريق ربا وسيله كسب سود و افزايش ثروت باشد. - كاهش قدرت خريد پول را نمى توان هنگام باز پرداخت قرض جبران كرد. - پول مىتواند از غير طريق ربا، مانند ساير اموال وسيله كسب سود و افزايش ثروت باشد. گرچه اسلام مالكيت مختلط را مىپذيرد و در اسلام سه نوع مالكيتخصوصى، عمومى و دولتى وجود دارد ولى قلمرويى را كه شهيد صدر قدس سره براى مالكيت دولتى و عمومى در بحث توزيع قبل از توليد قايل مىشوند با قلمرويى كه امام مىپذيرند فرق دارد. - در اقتصاد اسلامى آزادى افراد در چهارچوب قوانين الهى و بر معيار عقل و عدل استوار است. - در اسلام دو نوع محدوديتبراى آزادى فرد مطرح است: يكى محدوديتهاى شرعى كه از ناحيه خداوند متعال ايجاد شدهاند و ديگرى محدوديتهاى حكومتى كه به وسيله دولتبه ملاك مصالح اسلام و مسلمين ايجاد مىشود. - آزادى بايد به صورتى باشد كه در جهت اهداف اقتصاد اسلامى قرار گيرد. اگر آزادى افراد در مواردى موجب از بين رفتن عدالت اقتصادى يا استقلال اقتصادى و امثال آن شود، مطلوب نيست و بايد از آن جلو گيرى كرد. - مصالح اسلام و مسلمين بر مصالح و منافع فرد مقدم است. - جنبه سلبى نظريه: فرد بدون انجام كار متناسب و لازم از نظر قانونى در هيچ يك از ثروتهاى طبيعى صاحب حق خاصى كه او را از ديگران متمايز گرداند، نمىشود. - جنبه ايجابى نظريه: الف) عامل به سبب كار روى مواد طبيعى و ايجاد شرايط و امكانات بهره بردارى در ثروت طبيعى مالك آن ثروت مىشود. اين مالكيت مبتنى بر شرايط و امكانات بهره بردارى نيست و با زوال آن زايل نمىشود بلكه با اعراض مالك از ملك خود زايل مىگردد. ب) اقدام به انتفاع از ثروت مستقيما موجب مالكيت آن ثروت مىگردد و مادامى كه مالك اعراض از ملك خود نكرده استباقى است. احكام احيا به سه نوع آن، صيد بر اصل اول و احكام حيازت مباحات عامه بر اصل دوم مبتنى مىباشند. به وجود آوردن فرصت تازه در ثروت طبيعى و اقدام به انتفاع از آن حايز صفت اقتصادى تلقى شده و جزو كارهاى زورمندانه و سلطهجويانه نيست. لذا مىتوان گفت منشا پيدايش مالكيتخصوصى در ثروتهاى طبيعى كار مفيد اقتصادى و متناسب با آن ثروت طبيعى مىباشد. ج) در تملك ثروتهايى چون انفال اذن دولت و در ثروتهايى چون مباحات عامه عدم منع آن شرط است. د) آنچه موجب تملك ثروتهاى طبيعى مىشود تنها كار مستقيم شخصى نيستبلكه كار مملك است ولو به وسيله اجير يا وكيل باشد. - روشهاى پرداخت اجرت به هر يك از نيروى كار و ابزار توليد و زمين و پول به شرح زير است: «روشهاى پرداخت پاداش به صاحبان عوامل توليد و سرمايه نقدى از ديدگاه حضرت امامقدس سره» نيروى كار(عامل توليد)...روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(+) ابزار توليد(عامل توليد)..روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(+) زمين (عامل توليد)........روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(+) سرمايه نقدى(عامل توليد)..روش پرداخت: اجرت ثابت(-)...شركت در منافع(+) همانگونه كه ملاحظه مىشود تنها به پول اجرت ثابت نمىتوان داد. - نظريه عمومى توزيع بعد از توليد: جنبه ايجابى نظريه: ريشههاى كسب در آمد عبارتند از: 1- كار بالفعل و مستقيم در جريان توليد. 2- كار ذخيره شده در ابزار توليد و سرمايههاى فيزيكى و پول 3- تغييرات ارزش كار بالفعل و كار ذخيره شده در غير پول جنبه سلبى نظريه: اگر درآمدى سببى غير از اسباب سه گانه فوق داشته باشد، غير قانونى و ممنوع است. به طور كلى افراد جامعه به سه گروه تقسيم مىشوند: 1- گروهى كه به علت داشتن برترى فكرى و انرژى عملى مىتوانند سطح زندگى خويش را بالا برند و هميشه غنى باشند. 2- گروهى كه مىتوانند كار كنند ولى حاصل كارشان تنها در حدود برآوردن لوازم اوليه زندگى و رفع نيازهاى اساسى است. 3- گروهى كه به علت ضعف جسمى يا نقص عقلى، يا عوامل ديگرى كه انسان را از فعاليتباز مىدارد و او را خارج از مرز كار و توليد قرار مىدهد، نمىتواند كار بكند. منشا توزيع ثروت در گروه اول كار و در گروه سوم نياز و در گروه دوم كار و نياز است. الف) مسئوليت دولت: پياده كردن نظام اقتصادى اسلام و تحقق اهداف پنجگانه آن است. ب) اختيارات و وظايف دولت: 1- نظارت بر فعاليتهاى بخش خصوصى جهت اجراى احكام و جلوگيرى از انحراف اين بخش از اهداف نظام اقتصادى 2- دخالت در اقتصاد: در مواردى كه بخش خصوصى اقدام نمىكند يا اگر اقدام كند مخالف مصالح اسلام و مسلمين است، دولتبايد وارد شود و در مواردى كه بخش خصوصى اقدام مىكند، دولت مىتواند وارد شود ولى نبايد جلوى فعاليتبخش خصوصى را بگيرد. 3- اختيار قانونگذارى به نحوه مطلق (ولايت مطلقه فقيه): دولتبراى حفظ مصالح اسلام وظيفه دارد در تزاحمات بين اهداف، مبانى و احكام اقتصادى، اهم را بر مهم مقدم نمايد. در هر يك از اين مبانى بين نظرات حضرت امامقدس سره و نظرات شهيد صدرقدس سره در كتاب اقتصادنا تفاوتهايى مشاهده مىشود، ولى آنچه در اين مختصر به آن اشاره مىكنيم، تفاوتهاى مهم و اساسى است كه عمدتا در مورد نظريه توزيع قبل و بعد از توليد و نقش دولت در اقتصاد مىباشد. اين اختلافات به شرح زير است: شهيد صدرقدس سره با استناد به فتاواى فقهى كه به عنوان روبنا مطرح كرده است، نتيجه مىگيرد كه سرمايهدار نمىتواند ابزار توليد را اجاره نمايد و كارگر را استخدام كرده و به حيازت ثروتهاى طبيعى بپردازد و مالك آن ثروتها شود، بلكه حيازت به صورت مباشرت تنها موجب پيدايش حقوق خصوصى است. (17) نظر حضرت امامقدس سره با استناد به فتاواى ايشان در باب اجاره (18) و وكالت (19) اين است كه تملك ثروتهاى طبيعى علاوه بر كار مستقيم شخصى به وسيله كار اجير يا وكيل نيز ممكن است. نظريه شهيد صدرقدس سره را از طريق دو اصل مىتوان بيان كرد: الف) كار منشا تملك محصول و در آمد توليدى: بر اساس اين اصل محصول و در آمد توليدى فقط در مالكيت كسى است كه روى مواد اوليه طبيعى شخصا كار كرده باشد و صاحبان زمين و سرمايه كه در توليد از آنها استفاده شده سهمى از محصول نمىبرند و تنها حق دارند از عامل كار، اجرت مطالبه نمايند (20) ب) اصل ثبات مالكيت: اگر ماده اوليه كه نيروى كار، آن را با كار بعدى تغيير شكل مىدهد قبلا در مالكيت ديگرى در آمده باشد، محصولى كه با كار به دست مىآيد هر قدر هم كه تغيير شكل يافته باشد در ملكيت صاحب ماده اوليه باقى خواهد بود و نيروى كار و صاحبان زمين و ابزار توليد تنها مىتوانند اجرت مطالبه كنند. (21) شهيد صدرقدس سره دليل شركتسرمايه تجارى (پول) را در سود همين پديده ثبات مالكيت عنوان مىنمايد. (22) به نظر مىرسد قاعده توزيع بعد از توليد را بايد در دو مرحله بررسى و بيان كرد: 1- قاعده توزيع بعد از توليد و قبل از انعقاد قراردادهاى مشروع اسلامى (قاعده اوليه توزيع) 2- قاعده توزيع بعد از توليد و بعد از انعقاد قراردادهاى مشروع اسلامى (قاعده ثانويه توزيع) متاسفانه شهيد صدر قدس سره بين اين دو مرحله تفكيك نفرمودند و لذا با اشكالاتى مواجه شدهاند. ما نظريه حضرت امام قدس سره را با استفاده از فتاوى و بيانات ايشان در هر دو مرحله بيان مىكنيم، به نظر حضرت امامقدس سره قاعده اوليه توزيع بعد از توليد همان است كه از شهيد صدرقدس سره نقل كرديم و قاعده ثانويه توزيع بعد از توليد با استفاده از فتاواى ايشان در باب اجاره، مزارعه، مساقات، مضاربه، جعاله و صلح چنين است: «هر يك از عوامل توليد مىتوانند با توافق بر اساس يكى از عقود شرعى سهمى از محصول و در آمد توليدى را مالك شوند». شهيد صدر قدس سره در جنبه سلبى قاعده اساسى توزيع بعد از توليد فرمودند: هر در آمدى كه بر كار مستقيم يا ذخيره شده در ابزار توليد و غير آن نباشد، ممنوع و غير قانونى است. (23) مفهوم آن اين است كه تغييرات قيمت كالا در بازار منشا درآمد باشد غير قانونى است. روشن است كه التزام به اين مطلب مشكل آفرين است، زيرا تغييرات قيمت كالا در بازار امرى اجتناب ناپذير در طول تاريخ بوده و غير قانونى شمردن آن موجب بن بست عملكرد بازار مىشود. از فتاواى حضرت امام قدس سره در باب اجاره (24) خريد و فروش نقد و نسيه (25) استفاده مىكنيم كه چنين در آمدى در صورتى كه تغييرات قيمت در بازارهاى اسلامى در چهار چوب احكام شرع و احكام حكومتى صورت پذيرد، مشروع و قانونى است. توجيه اين مطلب به گونهاى كه با نظريه توزيع بعد از توليد از ديدگاه حضرت امام قدس سره منافات پيدا نكند، چنين است: تغييرات اجرت زمين، ماشين و امثال آن و نيز تغييرات قيمت كالا در حقيقتبه معناى تغييرات ارزش كار ذخيره شده در اين امور است و كسى كه مالك كار ذخيره شده در كالا، زمين، ماشين و امثال آن است مالك تغييرات ارزش آن نيز مىباشد. روشهاى پرداخت اجرت عوامل مادى توليد را بر اساس آنچه در كتاب شريف اقتصادنا آمده است، مىتوان در جدول زير خلاصه كرد. (26) (جدول 2-2) نيروى كار(عامل توليد).....روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(+) ابزار توليد(عامل توليد)....روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(-) زمين (عامل توليد)..........روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(-) سرمايه نقدى(عامل توليد)....روش پرداخت: اجرت ثابت(-)...شركت در منافع(+) بر اساس اين جدول، صاحبان ابزار توليد و زمين نمىتوانند به روش مشاركت در منافع حاصل از توليد اجرت خود را دريافت كنند و صاحبان سرمايه نقدى تنها در امور تجارى مىتوانند به روش شركت در منافع وارد شوند و در بخش كشاورزى و صنعتبكلى به هيچ يك از دو روش فوق نمىتوانند وارد شوند. متخصصين در امور اقتصادى بخوبى درك مىكنند كه ملتزم شدن به اين جدول در اقتصاد چه محدوديتهايى را ايجاد مىكند، بخصوص امروزه كه تجهيز و تخصيص منابع پولى نقش مهمى در رشد و توسعه اقتصادى دارد و بانكهاى ربوى در دنيا و غير ربوى در ايران عهده دار اين نقش مهماند. التزام به اين مطلب كه پول تنها در امور تجارى مىتواند وارد شود و به روش شركت در منافع اجرت دريافت دارد مشكل آفرين است. با استفاده از فتاواى حضرت امام قدس سره در باب اجاره، مضاربه، مساقات، مزارعه، صلح و جعاله به اين قاعده كلى مىرسيم: (27) «همه عوامل توليد به غير از صاحبان سرمايه نقدى به دو روش اجرت ثابت و شركت در منافع مىتوانند پاداش خود را دريافت نمايند و فقط صاحبان سرمايههاى نقدى هستند كه نمىتوانند اجرت ثابت دريافت دارند، ولى مىتوانند در منافع حاصل از توليد در همه بخشهاى تجارى، كشاورزى و صنعتى شركت نمايند.» بنابراين جدول روشهاى پرداختبه شكل زير خواهد بود: جدول (2-3) نيروى كار(عامل توليد)...روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(+) ابزار توليد(عامل توليد)..روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(+) زمين (عامل توليد)........روش پرداخت: اجرت ثابت(+)...شركت در منافع(+) سرمايه نقدى(عامل توليد)..روش پرداخت: اجرت ثابت(-)...شركت در منافع(+) شهيد صدرقدس سره اختيارات قانونگذارى دولت در زمينههاى مختلف اقتصادى را در قلمرو آزادى نظر قانونى، قايل شده است. خلاصه نظر ايشان در بيان قلمرو آزادى نظر قانونى چنين است: (28) «اسلام بر دو جنبه مشتمل است: يكى به طور منجز به وسيله شارع تعيين گرديده و تغيير و تبديل در آن راه ندارد. جنبه ديگر كه آن را آزادى نظر قانونى ناميدهايم، بايد به وسيله ولى امر «دولت» بر حسب نيازها و مقتضيات زمان و مكان تكميل شود. دولت از يك سو مجرى احكام ثابت و تشريعى و از سوى ديگر وضع كننده مقررات در محدوده آزادى نظر قانونى است كه بنا به ضرورت اجتماعى و طبق شرايط روز، بايد تدوين و اجرا شود. بنابراين براى دولتيا ولى امر جايز نيست كه ربا را حلال كند يا حقه بازى را جايز شمارد يا قانون ارث را تعطيل كند يا مالكيت ثابتى را در جامعه بر اساس اسلامى، لغو نمايد. بلكه در اسلام به ولى امر اجازه داده شده است كه نسبتبه تصرفها و اعمال جايز و مباح در شريعت دخالت كند و در آن باره بر اساس ايدههاى اسلامى امر صادر كند و يا ممنوعيتبر قرار سازد.» بنابراين دائره اختيارات قانونى ولى امر «رئيس حكومت» منحصر به مواردى مىشود كه دارى حكم شرعى لزومى (وجوب و حرمت) يا حكم وضعى مشخص (مالكيت و امثال آن) نباشد. يعنى مواردى كه مباح بالمعنى الاعم (مستحبات، مكروهات و مباحات) است. به نظر ما شهيد صدر قدس سره دو سؤال مهم را بايد پاسخگو باشد و نظريه ايشان پاسخگوى اين دو سؤال نيست. سؤال اول: شكى نيست كه قلمرو آزادى نظر قانونى از تشريع حكم شرعى به وسيله خداوند خالى نيست. زيرا بر اساس روايات، هيچ واقعهاى نيست كه حكم آن در شرع از قبل بيان نشده باشد. تنها فرق در اين است كه در اين قلمرو شارع داراى حكم شرعى لزومى نيست ولى حكم شرعى غير لزومى مانند استحباب و كراهت و اباحه، وجود دارد و شكى نيست كه احكام شريعت چه لزومى باشد و چه غير لزومى بر اساس مصالح و مفاسد واقعيه تشريع شده است. آنگاه اين سؤال مطرح مىشود كه چرا ولى فقيه مىتواند بر اساس مصالح زمان و مكان و ايدههاى اسلامى تشريعات غير لزوم خداوند را تعطيل كند، ولى نمىتواند بر همين اساس تشريعات لزومى خداوند را تعطيل كند؟ سؤال دوم: فقهاء در باب تزاحم اين بحث را مطرح كردهاند كه ممكن است احكام شرعى در عالم واقع تزاحم نمايند. مثلا ممكن است فعل واحد از جهتى حرام و از جهتى واجب باشد، براى نمونه اگر نجات دادن فردى كه در حال غرق شدن است متوقف بر گذشتن از زمينى باشد كه ملك غير است، در اين صورت گذر از ملك غير بدون اجازه مالك از اين جهت كه مقدمه نجات فرد است، واجب، و از اين جهت كه تصرف در ملك غير بدون اجازه اوستحرام است. در اين موارد فقهاء فرمودهاند: قاعده تقديم اهم بر مهم جارى است. در مثال ما چون نجات جان انسان غريق اهم است لذا فرد بايد در ملك غير تصرف كند و غريق را نجات دهد و تصرف او در ملك غير حرام نيست. ما اين تزاحم را در خارج از محدوده احكام تصور مىكنيم; اگر بين اهداف تزاحم شد به گونهاى كه دستيابى به عدالت اقتصادى و استقلال اقتصادى در شرايطى ممكن نشد. يا بين اهداف و احكام تزاحم ايجاد شود، به طورى كه التزام به مالكيتخصوصى در مواردى با عدالت اقتصادى منافات پيدا كند يا تعطيل كردن بانكدارى ربوى موجب اختلال نظام پولى شود، آيا مىتوان قاعده باب تزاحم را (تقديم اهم بر مهم) جارى كرد و حكم مهم را ولو در منطقه پر تشريع باشد به خاطر حكم اهم و يا هدف اهم يا حفظ مبناى اهم، تعطيل كرد؟ آيا در اين صورت چارهاى جز اجراى اين قاعده وجود دارد؟ و جز ولى فقيه كه در راس حكومت است چه كسى مىتواند اهم را از مهم تشخيص داده و مجرى اين قاعده باشد؟ نظريه شهيد صدر قدس سره نمىتواند پاسخگوى دو سؤال فوق باشد. حضرت امام قدس سره قايل به ولايت مطلقه الهى براى فقيه مىباشند. (29) معناى ولايت مطلقه فقيه اين است كه ولى فقيه مىتواند بر اساس مصالح اسلام و مسلمين احكام شرعى تكليفى و وضعى را تا مادامى كه آن مصلحتباقى است تعطيل نمايد، حضرت امام قدس سره مىفرمايند: «حكومت مىتواند هر امرى را چه عبادى و چه غير عبادى كه جريان آن خلاف مصالح اسلام است تا هنگامى كه چنين است جلو گيرى كند. حكومت مىتواند از حج كه از فرايض مهم الهى است در مواقعى كه مخالف صلاح كشور اسلامى دانست موقتا جلو گيرى كند.» (30) بدين ترتيب مىتوان گفت نظريه ولايت مطلقه فقيه نتيجه مستقيم التزام به دو مطلب است كه هر دو را نيز حضرت امام قدس سره مىپذيرند: 1- اسلام داراى نظامهاى اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى خاص خود مىباشد و براى تمامى ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاصى دارد. (31) 2- پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در عصر وحى و ائمه معصومين عليهم السلام در عصر حضور و ولى فقيه در عصر غيبت موظف است كه نظامات اسلامى را در خارج تحقق بخشد. (32) آنچه يك مذهب در مورد نظام، اهداف، مبانى و اجزاى آن و نيز احكام شرعى ارايه مىنمايد، در حقيقت طرح نظرى است كه بايد در خارج پياده شود و از طرفى عالم خارج عالم تزاحم استبه اين معنى كه به صورت طبيعى، اهداف و مبانى و احكام در بعضى شرائط با يكديگر تزاحم مىكنند. اگر در يك مذهب براى حل چنين تزاحمات، راه حلى ارائه نشود، نظامى كه به وسيله آن مذهب ارائه شده است قابل پياده شدن نيست. اسلام براى حل اين معضل، قاعده تقديم اهم بر مهم را پيشنهاد كرده است و چون ولى فقيه مسئول پياده كردن اين نظامات است اوست كه بايد مصاديق تزاحمات را در عالم خارج تشخيص داده و اهم را بر مهم بر اساس آنچه از اسلام مىفهمد مقدم نمايد و مهم را به خاطر اهم تعطيل كند. بر اين اساس مصلحت اسلام و مسلمين چيزى جز تشخيص اهم و تقديم آن بر مهم در تزاحمات نيست. اين تزاحمات تنها در دائره احكام فرعيه فقهيه مطرح نيستبلكه همه عناصر نظام و مبانى و اهداف آن را در بر مىگيرد. لذا ولى فقيه نه تنها مىتواند بر اساس مطلحت اسلام حكمى از احكام شرعى مثل وجوب حج را تعطيل كند، بلكه مىتواند هدفى از اهداف نظام را نيز در صورت تزاحم با هدف اهم ديگر تعطيل نمايد. لذا حضرت امام در پايان كلام خود در صحيفه نور پس از آنكه اختيارات حكومت را در تعطيل احكامى مانند حج، بيان مىكنند، مىفرمايند: «اين از اختيارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسائلى است كه مزاحمت نمىكنم». (33) نظام اقتصادى اسلام عبارت است از مجموعه نهادهائى كه به صورت هماهنگ و مرتبط با هم اقتصاد جامعه را با حفظ مبانى مكتبى به سمت اهداف اقتصادى پيش مىبرند. (34) نهادها در اين اصطلاح رفتارهاى معينى هستند كه شركت كنندگان در نظام اقتصادى (دولت و مردم) را به يكديگر پيوند مىدهند و نبايد آنها را با ساختمانها و دفاتر و مؤسسات خارجى اشتباه كرد. مثلا بازار يك نهاد است و مراد از آن رفتار خريد و فروش بين مردم است و ساختمان يا محلى كه خريد و فروش در آن رخ مىدهد مقصود نيست. همچنين قرض الحسنه يك رفتار اقتصادى است كه قرض دهندگان را به قرض گيرندگان مرتبط مىكند و لذا يك نهاد است. مشاركت كار و سرمايه يك نهاد استيعنى رفتارى است كه صاحبان كار را با صاحبان سرمايه پيوند مىدهد. همچنين در بخش دولتى نهادهاى سياستگذارى و برنامه ريزى و قانونگذارى و نهاد كسب درآمدهاى دولت و... در حقيقت اعمالى هستند كه بخش دولتى را با بخش خصوصى مرتبط مىنمايند. (35) در طرح نظرى نظام اقتصادى اسلام نهادها داراى خصوصيات زير مىباشند: 1- قابليت تحقق عينى را دارند. 2- نشات گرفته از مبانى و در جهت اهداف اقتصادى عمل مىكنند. 3- احكام و حقوق ثابت (غير وابسته به مكان و زمان) حدود و كاركرد آن را تعيين مىكنند. 4- جهان شمول و غير وابسته به موقعيت زمانى و مكانى خاص مىباشند. در حقيقت نظام اقتصادى اسلام مجموعه هماهنگ رفتارهايى است كه اسلام آن را بر اساس مبانى خاصى و براى دستيابى جامعه به اهداف معينى طراحى كرده است. احكام و حقوق اقتصادى طبق تعريف، كيفيت و محدوده عملكرد نهادهاى نظام را بيان مىنمايند. بنابراين يكى از راههاى كشف نهادهاى نظام مىتواند بررسى احكام و حقوق اقتصادى باشد. كما اينكه از طريق مبانى و اهداف اقتصادى مىتوان به بعضى از نهادهاى نظام دستيافت. بر اين اساس در اين فصل ابتدا نهادهاى نظام به دو بخش دولتى و غير دولتى تقسيم شده و در هر بخش نهادها به دو روش فوق با استمداد از فتاوى و بيانات حضرت امام قدس سره كشف و معرفى، و سپس در يك طرح جامع اين اجزاء در ارتباط با هم ارائه گرديده است. دولت در اين رساله به مجموعه نهادهايى گفته مىشود كه در راس آنها در زمان حضور، امام معصوم عليه السلام و در عصر غيبت، ولى فقيه قرار دارد و مسئول پياده كردن نظامات اجتماعى، سياسى و فرهنگى و اقتصادى و حركت جامعه از وضعيت موجود به سمت اهداف از پيش تعيين شده مىباشد. براى كشف نهادهاى بخش دولتى در حوزه اقتصاد سه گونه اطلاعات در دسترس مىباشد كه عبارتند از: 1- مسئوليتهاى دولت 2- اختيارات و وظايف دولت 3- منابع در آمد دولت و كيفيت صرف آن مسئوليتها و اختيارات دولت در بخش دوم بررسى شد. به نظر حضرت امام قدس سره در آمدهاى دولت اسلامى عبارتند از: در آمد انفال، خمس، زكات، جزيه، خراج، مالياتهاى حكومتى امام قدس سره معتقدند: اگر در شرائطى اقلام پنجگانه فوق (غير از ماليتهاى حكومتى) نتوانست نيازهاى دولت را تامين كند، دولت اسلامى مىتواند ماليات جداگانهاى وضع نمايد. (36) با در نظر گرفتن اطلاعات سه گانه فوق بطور منطقى نتيجه مىگيريم كه نهادهاى بخش دولتى عبارتند از: الف) نهادهاى غير اجرايى (ستادى): 1- نهاد سياستگذارى در حوزه اقتصاد 2- نهاد برنامه ريزى و تخصيص بودجه 3- نهاد قانونگذارى در حوزه اقتصاد ب) نهادهاى اجرايى (صف): 1- نهاد نظارت بر عملكرد بخش دولتى و غير دولتى 2- نهادهاى سرمايه گذارى در راه رشد و استقلال اقتصادى 3- نهادهاى كمك به ايجاد رفاه عمومى و توازن اقتصادى 4- نهادهاى كسب در آمدهاى دولت. نهاد كسب در آمدهاى دولتشامل 6 نهاد مىشود كه عبارتند از: نهاد حفظ و جمع آورى در آمد انفال، نهاد جمع آورى خمس، نهاد جمع آورى زكات، نهاد جمع آورى جزيه، نهاد جمع آورى خراج و نهاد جمع آورى مالياتهاى حكومتى. در اين بخش ابتدا مردم به گروههاى مختلف تقسيم شده و سپس عناوين و عقود اقتصادى كه در كتب فقهى حضرت امام قدس سره وجود دارد و براى گردش معاش مردم تشريع شده، به سه دسته كلى تقسيم مىشوند: عقود قبل از بازار كالا، عقود مربوط به بازار كالا و عقود مربوط به بعد از بازار كالا. با مقايسه گروههاى مردم و نوع رفتارهايى كه در ضمن عقود فوق سازماندهى شده است، نهادهاى بخش خصوصى و كيفيت ارتباط آنها با يكديگر بيان مىشود. تفصيل بيشتر در اين مورد چنين است: مردم را نخست مىتوان در يك تقسيم بندى ذهنى به سه دسته تقسيم كرد: الف) كسانى كه قادر به هيچ گونه فعاليت اقتصادى نيستند و هيچ مقدار از مخارج سال خود را نمىتوانند تامين كنند. مانند: معلولين، سالخوردگان، يتيمان و افراد بى سرپرست كه از اين دسته، مردم به فقراء و مساكين ياد مىشود. ب) كسانى كه قادر به فعاليت اقتصادى هستند ولى درآمدشان براى مخارج آنها كافى نيست. ج) كسانى كه قادر به فعاليت اقتصادى هستند و مىتوانند به اندازه مخارج خود يا بيش از آن كسب درآمد نمايند. افراد گروه دوم و سوم خود به چهار گروه تقسيم مىشوند: 1- صاحبان كار و سرمايه متناسب كه مىتوانند با سرمايه خود كار كرده و كسب درآمد نمايند. 2- صاحبان سرمايه نقدى (پول) بدون كار و سرمايه فيزيكى. 3- صاحبان سرمايه غير نقدى بدون پول و كار. 4- صاحبان نيروى كار بدون پول و سرمايه غير نقدى. (37) اين يك تجريد ذهنى از اقسام مردم است. ممكن است فردى داراى پول و سرمايه غير نقدى باشد يا فردى پول و كار را با هم داشته باشد. چنين افرادى در يك تجريد ذهنى دو فرد محسوب مىشوند. اين تجريد از جهت هدف مورد نظر در اين نوشتار هيچ مشكلى ايجاد نمىكند، بلكه موجب سادگى و سهولتبحث مىگردد. اكنون سؤال اين است كه اسلام براى تنظيم فعاليتهاى اقتصادى اين گروهها و تركيب آنها چه نهادهايى را معرفى نموده است؟ براى پاسخ به سؤال فوق به فقه مراجعه و عقود و ايقاعات يا عناوينى كه در فقه اسلامى جهت گردش معاش مردم تجويز شده است، مورد بررسى قرار مىگيرد و از اين طريق نهادهاى بخش غير دولتى كشف مىشود. همچون گذشته مبناى بحث فتاواى فقهى امام قدس سره در تحرير الوسيله و توضيحالمسايل و كتب فقهى ديگر ايشان مىباشد. به طور كلى در فقه پنج عنوان كه به نحوى در ارتباط با اداره معاش و اقتصاد مردم مىباشد تجويز شده است: 1- عناوينى كه در مرحله قبل از ورود به بازار كالا (38) يا خدمت مطرح مىشوند كه عبارتند از: عقد شركت، مزارعه، مساقات، مضاربه، اجاره نيروى كار و سرمايه فيزيكى، خريد و فروش سرمايه فيزيكى، صلح و جعاله، اينها عقود قبل از معامله ناميده مىشود. 2- عناوينى كه در بازار كالا مطرح مىگردند كه عبارتند از: خريد و فروش (نقد، نسيه، سلف) صلح و جعاله، اين دسته، عقود معاملى ناميده مىشود. 3- عناوينى كه مربوط به اعمال خير بلاعوض هستند و ثواب اخروى دارند: صدقات مستحبى (انفاقات) وقف، حبس، هبه، قرض، عاريه. 4- عناوينى كه مربوط به وجوهات شرعيه مىباشند: خمس، زكات، كفارات مالى. 5- عناوينى كه جهتحمايتيا اطمينان يا سهولت عملكرد نهادها تشريع شدهاند: رهن، ضمان، حواله، كفالت، وكالت، و وديعه. لازم به تذكر است كه صلح و جعاله جزء عقودى است كه مىتواند فايده عقود قبل از معامله و عقود معاملى را داشته باشد لذا هم در قسم اول و هم در قسم دوم آمده است. اين مطلب در آينده مفصلا توضيح داده مىشود. عناوين نوع اول مشتمل بر عقودى است كه از جهت عملكرد به سه قسم تقسيم مىشوند: الف) عقودى كه گروه اول و دوم و سوم (39) از مردم مىتوانند از آن استفاده كنند: عقد شركت. ب) عقودى كه صاحبان نيروى كار و سرمايه نقدى و غير نقدى را در درآمد حاصل از فعاليت اقتصادى شركت مىدهد: مضاربه، مساقات، جعاله، صلح. ج) عقدى كه تنها صاحبان سرمايه غير نقدى مىتوانند از آن استفاده كنند: اجاره د) عقدى كه تنها صاحبان سرمايه غير نقدى از آن بهره مىبرند: خريد و فروش (نقد، نسيه، سلف). (40) اكنون با استفاده از گروههاى مردم و انواع عقود به كشف و معرفى نهادهاى بخش غير دولتى مىپردازيم. گروهى از مردم كه صاحب كار و سرمايه متناسب هستند بدون اينكه در سرمايه يا درآمد و ريسك فعاليت اقتصادى، فرد ديگرى را شريك كنند، به فعاليت اقتصادى مىپردازند. فعاليت اين گروه در قالب نهاد بنگاههاى منفرد اقتصادى انجام مىشود. بنابراين يكى از نهادهاى بخش خصوصى بنگاههاى منفرد اقتصادى مىباشند. صاحبان كار و سرمايه متناسب و صاحبان سرمايه نقدى و غير نقدى مىتوانند با استفاده از عقد شركتسرمايههاى خود را با يكديگر تركيب نموده و به فعاليت اقتصادى در قالب نهاد مشاركتسرمايهها بپردازند. صاحبان سرمايه غير نقدى و نقدى مىتوانند از طريق يكى از عقود، مزارعه، مساقات، مضاربه، جعاله و صلح با صاحبان نيروى كار مشاركت نمايند و در سود و ريسك فعاليت اقتصادى شريك شوند و در قالب نهاد مشاركت كار و سرمايه به فعاليت اقتصادى بپردازند. عملكرد اين نهاد بر اساس عقد اجاره مىباشد. عرضه كنندگان در اين بازار صاحبان نيروى كار و تقاضا كنندگان صاحبان پول و بنگاههاى منفرد اقتصادى و نهاد مشاركتسرمايهها و مشاركت كار و سرمايه مىباشند. عملكرد اين نهاد بر اساس عقد اجاره و خريد و فروش ( نقد و نسيه و سلف) مىباشد. صاحبان سرمايه غير نقدى با استفاده از اين دو عقد مىتوانند سرمايه خود را اجاره داده و اجرت ثابت دريافت نمايند و يا اينكه آن را بفروشند و از پول به دست آمده استفاده كنند. پنج نهاد فوق را كه از عقود مربوط به قبل از بازار كالا به دست آورديم، نهادهاى قبل از بازار كالا مىناميم. شكل حقوقى اين نهادها و فرصتهاى هر يك از صاحبان عوامل توليد طى دو نمودار نشان داده مىشود. بنابر آنچه كه تاكنون گفته شد هر يك از نهادهاى پنجگانه در قبل از بازار كالا بر اساس عقودى عمل مىنمايند كه مخصوص به آن مىباشد. همانگونه كه از نمودار ترسيم شده در متن اصلى كتاب ملاحظه مىشود بنگاههاى منفرد اقتصادى بر اساس عقدى از عقود اسلامى عمل نمىكنند بلكه اين بنگاهها به وسيله صاحبان سرمايه غير نقدى و كار متناسب به صورت مستقل (بدون مشاركتبا صاحبان سرمايه غير نقدى و پول و صاحبان نيروى كار) به وجود مىآيد. همانگونه كه گذشت در فقه اسلامى عقودى به نام عقود معاملى مطرح است كه عبارتند از خريد و فروش نقد و نسيه و سلف و خريد و فروش مساومة، مرابحه، مواضعه و توليه. اين عقود، حاكى از نهادى در نظام اقتصادى اسلام هستند كه در آن كالا و خدمات مورد معامله قرار مىگيرد. اسم نهاد مزبور را نهاد بازار كالا و خدمات مىگذاريم. اين نوع از نهادها از عناوينى در فقه استفاده مىشود كه مربوط به اعمال خير بلاعوض مىباشند و عبارتند از: صدقات مستحب، هبه، وقف، حبس، عاريه، و قرض الحسنة. بر اساس اين عناوين مىتوان به نهادهاى زير دستيافت: 1/7 - نهاد صدقات و هبات: فتاواى حضرت امام قدس سره در باب صدقه مستحب (41) و هبه (42) نشان مىدهد كه در بخش خصوصى، نهاد صدقات و هبات در راستاى تحقق دو هدف از اهداف پنجگانه نظام اقتصادى يعنى اعتلاى معنوى انسانها و عدالت اقتصادى عمل مىكند. 2/7 - نهاد وقف (43) و حبس (44) وقف و حبس ماهيتا يك حقيقتاند، اگر چه در بعضى احكام كه به طور مفصل در تحريرالوسيله حضرت امام قدس سره آمده با هم فرق دارند. وقف سه گونه ممكن است: الف) وقف در جهت مصالح عامه: مساجد، مقبرهها، پلها و جادهها وسدها و... ب) وقف براى عناوين كلى: فقرا، سادات، علما، جنگ زدگان، معلولين و... ج) وقف براى افراد خاص حبس نيز مانند وقف به اين سه طريق ممكن است. از احكام وارده ذيل دو عنوان وقف و حبس استفاده مىشود كه نهاد وقف و حبس در راستاى چهار هدف از اهداف اقتصاد اسلامى عمل مىكند اين چهار هدف عبارتند از: اعتلاى معنوى انسانها، عدالت، استقلال و رشد اقتصادى. 3/7- نهاد قرض الحسنه (45) و عاريه (46) از احكام مربوط به اين دو عقد استفاده مىشود كه قرض گيرندگان كسانى هستند كه اولا: به پول يا سرمايه غير نقدى يا كالا، نيازمندند و ثانيا: قدرت باز پرداخت قرض خود را در آينده دارند. به خلاف صدقه گيرندگان كه قدرت باز پرداخت را به هيچ وجه ندارند. قرض دهندگان نيز كسانى هستند كه با مازاد درآمد روبرو بوده و مايلند بدون انگيزه سود، منافع اين مازاد را ايثار نمايند. بر اين اساس اين نهاد نيز براى تحقق دو هدف اعتلاى معنوى و عدالت اقتصادى، وضع شده است. نوع چهارم از عناوين فقهى، مربوط به وجوهات شرعيه و واجبات مالى است مانند; خمس زكات مالى، زكات فطره و كفارات مالى، خمس و زكات مالى از وجوهاتى هستند كه مردم بايد به دولتبپردازند و دولت مسئول اخذ و صرف آن است لذا در بخش دولتى مورد بررسى قرار گرفت. ولى زكات فطره و كفارات مالى از وجوهات شرعيهاى هستند كه مردم بايد آن را بپردازند و به وسيله خود مردم نيز صرف مىشود لذا جزء نهادهاى بخش غير دولتى محسوب مىشوند. در اين بخش نيز با استناد به احكام فقهى اين دو باب، مىتوان اثبات كرد نهاد مزبور براى تحقق هدف اعتلاى معنوى و رفع فقر در بخش خصوصى نظام تعبيه شده است. مجموعه نهادهاى بخش خصوصى را مىتوان به چهار دسته تقسيم كرد: 1- نهادهاى قبل از بازار كالا و خدمات: بنگاههاى منفرد اقتصادى، نهاد مشاركتسرمايهها، نهاد مشاركت كار و سرمايه، بازار سرمايه غير نقدى، بازار كار 2- نهاد بازار كالا و خدمات 3- نهادهاى مشاركت مردم در اهداف اقتصادى: نهاد صدقات و هبات، نهاد اوقاف و حبس، نهاد قرض الحسنه و عاريه 4- نهاد زكات فطرة و كفارات مالى در نهادهاى قبل از بازار كالا و خدمات تنها سه نهاد اول به توليد مىپردازند به همين مناسبت اين سه نهاد را نهادهاى توليدى مىناميم. در بازار سرمايه غير نقدى و بازار كار تنها مبادله و اجاره صورت مىگيرد و توليد رخ نمىدهد. وقتى در سه نهاد توليدى مزبور كالا و خدمات توليد شد، توليدات در بازار كالا عرضه مىشود و به فروش مىرسد. در آمد حاصله بين صاحبان كار و سرمايه غير نقدى و نقدى به طريقى كه در بحثبازار گذشت توزيع مىشود. هر فرد مقدارى از درآمد حاصله را صرف مخارج معاش خود مىنمايد. در اين مرحله افراد به سه دسته تقسيم مىشوند: دسته اول: كسانى هستند كه درآمد سالانه آنها برابر با مخارجشان در طول سال مىباشد. اين افراد نه به نظام كمك مىكنند و نه نياز به كمك نظام دارند. دسته دوم: كسانى هستند كه درآمدشان بيش از مخارج آنهاست و در طول سال با مازاد روبرو هستند، اين افراد بايد وجوهات شرعيهاى كه بر عهده دارند بپردازند(مانند خمس، زكات، كفارات مالى) و اگر چيزى باقى ماند مىتوانند آن را در يكى از دو راه به كار برند: 1- مجددا آن را وارد يكى از نهادهاى قبل از بازار كالا بنمايند. 2- آن را در يكى از نهادهاى مشاركت مردم در اهداف اقتصادى وارد نموده و ذخيره آخرت خود نمايند. دسته سوم: كسانى هستند كه درآمدشان از مخارج آنها كمتر است. اينها خود به دو گروه تقسيم مىشوند. 1- گروهى كه انتظار دارند كمبودى را كه با آن مواجهند در آينده با كار و تلاش بيشتر جبران نمايند. 2- گروهى كه نااميد از جبران كمبود در آينده مىباشند. گروه اول مىتواند به نهاد قرض الحسنه رفته و قرض بگيرد و گروه دوم مىتواند به نهاد صدقات و هبات رجوع كرده و كمك بلاعوض دريافت نمايد. تحليلى كه تاكنون انجام گرفت در مورد 4 گروه از مردم يعنى صاحبان كار و سرمايه متناسب و صاحبان كار و صاحبان سرمايه غير نقدى و صاحبان سرماية نقدى بود، اما گروه پنجم از مردم يعنى محرومان كه به هيچ وجه نمىتوانند در ميدان فعاليت اقتصادى شركت كنند، نيز از ابتدا به وسيله نهاد صدقات و هبات تامين مىشوند. به علاوه اين گروه مىتوانند به نهاد كمك به رفع فقر و ايجاد رفاه عمومى و توازن اقتصادى، در بخش دولتى مراجعه كرده و كمك بلاعوض دريافت نمايند. بعد از اين تحليل اكنون مىتوان ارتباط چهار دسته نهادهاى بخش خصوصى را با پنج گروه از مردم در يك طرح كلى نشان داد. چهار دسته نهادهاى بخش خصوصى سيستم عبارت بودند از: نهادهاى قبل از بازار كالا و خدمات و نهاد بازار كالا و خدمات و نهاد زكات فطره و كفارات مالى و نهادهاى مشاركت مردم در اهداف اقتصادى. پنج گروه از مردم عبارت بودند از: صاحبان كار و سرمايه متناسب و صاحبان نيروى كار و صاحبان سرمايه غير نقدى و صاحبان سرمايه نقدى و نيازمندان. اينك طرح بيانگر ارتباط بين نهادها و مردم به نمايش گذارده مىشود. ويژگيهاى نظام اقتصادى اسلام عبارتند از: الف) انواع نهادهاى بخش خصوصى نظام ب) تناسب نظام با اهداف اقتصادى ج) تناسب نظام با مبانى اقتصادى د) نقش پايبندى به احكام اسلامى در كاركرد نظام ه)تحقق عدالت اقتصادى در نظام و) فرصتهاى هر يك از صاحبان كار و سرمايه نقدى و غير نقدى در كل نظام. در اين نوشتار تنها به سه ويژگى اخير خواهيم پرداخت (49) هرچه مردم احكام اقتصادى اسلام را اعم از واجبات و مستحبات، محرمات و مكروهات بيشتر رعايت كنند، نظام كاركرد بهترى در جهت اهداف اقتصادى خواهد داشت و بر عكس هر چه تخلف از دستورات اسلام بيشتر باشد نظام با مشكل بيشترى مواجه مىشود. براى مثال اگر حرمت ربا مراعات نشود و عملا مردم ربا بدهند و بگيرند، كاركرد نظام در نهادهاى قبل و بعد از بازار كالا مختل خواهد شد يا اگر در بازارها احكام اسلامى رعايت نشود و غش و كم فروشى يا گرانفروشى صورت گيرد، بازار كارآيى خود را از دست مىدهد. همچنين اگر مردم خمس و زكاتى را كه به اموالشان تعلق مىگيرد، نپردازند دولت مجبور مىشود سهم بيشترى از درآمد انفال و خراج و جزيه را به نهادهاى عدالت اقتصادى اختصاص دهد و سهم كمترى را جهت رشد و توسعه به كار برد. به علاوه نفس عدم پرداختخمس و زكات، انحراف از هدف اعتلاى معنوى انسانها شمرده مىشود كما اينكه ارتكاب هر حرامى و ترك هر واجبى چنين است. اگر كسانى كه با مازاد درآمد روبرو هستند به مستحباتى از قبيل صدقه و وقف و هبه و قرض بىميلى نشان دهند بار دولت در انجام وظايف خود و دستيابى به اهداف نظام بيشتر مىشود. به علاوه اين اعمال وسيلهاى براى تقرب به خدا و تهيه توشه آخرت بودند كه در راستاى هدف اعتلاى معنوى انسانها بود لذا اگر اين اعمال در جامعه تحقق نيابد از هدف مزبور نيز فاصله مىگيريم. در نتيجه براى اينكه بخش خصوصى در راستاى اهداف نظام حركت نمايد و به عبارت ديگر براى اينكه توسعه اسلامى به مفهوم واقعى آن تحقق يابد، (50) دولتبايد دو اقدام در عرض هم بنمايد: 1- نظارت دقيق بر رعايت دستورات الزامى اسلام و جلوگيرى از تخلفات. 2- تبليغ و اشاعه فرهنگ اسلام و رشد و بارور نمودن روحيه تقوا در مردم بنابراين، اينكه گفته مىشود دين با توسعه منافات دارد حرف مبهمى است. گوينده اين مقال بايد روشن نمايد كه كدام دين با چه مفهومى از توسعه منافات دارد. دين اسلام نه تنها با توسعه به مفهوم اسلامى آن (حركت در راستاى اهداف نظام) منافات ندارد، بلكه همانگونه كه گذشت تحقق دستورات و فرهنگ اسلامى در جامعه شرط لازم براى حركت در راستاى اهداف نظام اقتصادى اسلام مىباشد و توسعه يافتگى نيز از ديدگاه اسلامى مفهومى جز رسيدن به اين اهداف نمىتواند باشد. با بررسى نظام اقتصادى اسلام در مىيابيم كه عدالت اقتصادى (رفع فقر و ايجاد توازن) در اسلام تنها يك شعار نيست، بلكه اسلام براى تحقق آن طرح خاصى ارايه كرده است. اين طرح را مىتوان به صورت زير توضيح داد: الف) در اين نظام منابع طبيعى در اختيار دولت قرار دارد و بخش خصوصى تنها به وسيله احيا و حيازت و امثال آن تحت ضوابطى خاص مىتواند بعضى از اين ثروتها را به اذن دولت تملك نموده يا در آن تصرف نمايد. اين مطلب از طرفى موجب مىشود كه دولتبراى انجام مسؤليتهاى خود كه يكى از آنها نيز تحقق عدالت اقتصادى بود، منابع مالى خوبى را در اختيار داشته باشد و از طرف ديگر اين احتمال را كه عده خاصى بتوانند بر بخش عمدهاى از منابع طبيعى تسلط يابند و بدينوسيله به ثروتهاى هنگفتى دستيابند، از بين مىبرد. ب) همانگونه كه در بخش (2-2-9) گذشت دولت مسئول تحقق اهداف نظام اقتصادى اسلام است. يكى از اين اهداف عدالت اقتصادى است. دولت وظيفه دارد كه با نظارت و دخالت در اقتصاد و وضع قوانين، اسباب تحقق اين هدف را فراهم نمايد و بخشى از درآمدهاى خود را در اين راه صرف نمايد. لذا نهادى به همين اسم در بخش دولتى در نظر گرفته شد. ج) در بخش خصوصى مردم موظفند قسمتى از مازاد درآمد خود را براى پرداختخمس و زكات مالى كنار بگذارند كه مصرف عمده اين وجوه همان فقرا و محرومان جامعه مىباشند و همچنين موظفند زكات فطره و كفارات مالى خود را بپردازند تا صرف فقراى جامعه شود. اينها به صورت واجبات شرعى بر مردم تكليف شده است و انتقال قسمتى از مازاد درآمد افراد جامعه به فقرا و مساكين علاوه بر اينكه به ريشه كن شدن فقر در جامعه كمك مىنمايد، باعث ايجاد توازن نيز مىگردد. د) در اسلام مردم تشويق به دادن صدقه و قرضالحسنه و وقف نمودن اموال خود شدهاند و بدين وسيله بين دنيا و آخرت آنها پيوند ايجاد شده است. البته اين امور اجبارى نيست، بلكه مستحب است، ولى به هر مقدار كه اين مستحبات بيشتر رعايتشود از دامنه فقر كاسته مىشود و به توازن اقتصادى نزديكتر مىشويم. ه) در اين نظام امكان تحصيل درآمد از طريق رباى قرضى و معاملى وجود ندارد. اين مساله تاثير زيادى در توزيع عادلانه درآمد حاصل از توليد بين عوامل شركت كننده در آن را دارد. شرح و اثبات اين مطلب به بحث مفصلى نياز دارد كه از حوصله بحث ما خارج است. در پايان ذكر اين نكته لازم است كه بخش خصوصى در نظام اقتصادى اسلام به گونهاى است كه كمترين اتكا را به بخش دولتى در تامين محرومان جامعه، دارد. يعنى بخش خصوصى قسمت اعظم نيازمندان جامعه را تامين مىنمايد. خمس و زكات، صدقات، وقف، قرض، كفارات مالى و زكات فطره روى هم رفته براى تامين نيازمندان در نظر گرفته شده است. اگر چنين شود يعنى فقراء جامعه از مازادهاى بخش خصوصى تامين شوند، توازن اقتصادى نيز خود به خود تحقق مىيابد. ولى اگر چنين نشود و دولت مجبور شود از درآمدهاى ديگر، خود فقرا را تامين كند، براى تحقق توازن اقتصادى بايد سياست مستقل ديگرى را اتخاذ نمايد. البته دولت مىتواند از افرادى كه مازاد دارند، در صورت نياز و لزوم، ماليات بگيرد و به فقرا بدهد كه در اين صورت نيز هر دو هدف (رفع فقر و ايجاد توازن) با هم تحقق خواهند يافت. الف) فرصتهاى صاحبان سرمايه نقدى: 1- مشاركت در نهاد مشاركتسرمايهها. 2- مشاركت در نهاد مشاركت كار و سرمايه. 3- خريد يا اجاره نمودن سرمايه غير نقدى در بازار آن. 4- اجاره نيروى كار در بازار كار. 5- خريد و فروش نقد و نسيه در بازار كالا. 6- قرض دادن به نيازمندان قرض. 7- انفاق كردن به فقرا و مستمندان. 8- شركت در نهاد وقف. بازار سهام در اين طرح در درون بازار سرمايه غير نقدى جاى دارد.لذا صاحبان سرمايه نقدى در اين بازار مىتوانند در چهار چوب قوانين شرعى و حكومتى حاكم بر آن به خريد و فروش سهام بپردازند. ب) فرصتهاى صاحبان سرمايه غير نقدى: 1- داخل شدن در نهاد مشاركتسرمايهها. 2- داخل شدن در نهاد مشاركت كار و سرمايه. 3- داخل شدن در بازار سرمايه غير نقدى و فروش آن. 4- شركت در نهاد قرض و قرض دادن سرمايه خود. 5- شركت در نهاد انفاق و انفاق كردن سرمايه خود. 6- شركت در نهاد وقف و وقف كردن سرمايه خود. صاحبان سرمايه غير نقدى نيز مانند صاحبان سرمايههاى نقدى مىتوانند در بازار سرمايه غير نقدى به خريد و فروش سهام در چار چوب احكام شرعى و حكومتى حاكم بر اين بازار، بپردازند. ج) فرصتهاى صاحبان نيروى كار 1- شركت در نهاد مشاركت كار و سرمايه. 2- عرضه نيروى كار خود در بازار نيروى كار. 3- شركت در نهاد انفاق و صدقات و هبات. بر اساس فتاواى امامقدس سره نيروى كار نمىتواند منافع خود را قرض دهد يا وقف كند زيرا ايشان معتقدند مالى كه به قرض يا وقف داده مىشود بايد منفعت نباشد بلكه عينى باشد كه قابل تملك است. ولى نيروى كار مىتواند براى فرد محتاج و نيازمند مجانى كار كند و اين خود نوعى انفاق است. البته نيروى كار پس از كسب درآمد مىتواند بخشى از آن را انفاق كند يا قرض دهد يا وقف كند ولى پس از كسب درآمد، او به عنوان صاحب سرمايه نقدى به اين امور اقدام مىنمايد نه به عنوان صاحب نيروى كار. شهيد صدر قدس سره در كتاب اقتصادنا به اين سؤال كه آيا اسلام داراى مكتب اقتصادى است؟ پاسخ مثبت داد، ولى بر مدعاى خود برهان عقلى اقامه نكرد بلكه عملا مكتب اقتصادى اسلام را به روش خاصى استخراج نمود و اين كار ما را تا حدود زيادى از برهان عقلى بىنياز نمود. هدف اصلى اين مقاله در راستاى تلاشهاى ارزشمند و بى بديل شهيد صدر قدس سره اين بود كه نشان دهيم اسلام علاوه بر مكتب اقتصادى داراى نظام اقتصادى خاص خود نيز هست. شهيد صدر قدس سره بيشتر به مبانى مكتبى نظام اقتصادى پرداختند و ما سعى كرديم خود نظام اقتصادى را تبيين كنيم. يعنى نظم ميان الگوهاى رفتارى كه اسلام در صدد تثبيت آنها در جامعه مىباشد را شرح داديم. نظمى كه بر اساس مبانى خاص و به سوى اهداف معينى، بين اين الگوهاى رفتارى در حوزه اقتصاد وجود دارد. اين بحث در زمان ما از اهميت ويژهاى برخوردار است. زيرا اگر ثابتشود اسلام داراى نظام اقتصادى خاص خود است، تغيير مهمى در كيفيت پياده كردن اسلام رخ خواهد داد. چرا كه در اين صورت نمى توان هر نوع نهاد يا فعاليت اقتصادى را كه حرام نيست اسلامى تلقى كرد. در حال حاضر چنين استيعنى هر چه كه دليلى بر حرمت آن نيست اسلامى تلقى شده و در صورت نياز، در خارج نهادينه مىشود. ولى در صورتى كه قايل شويم اسلام داراى نظام اقتصادى خاص خود است، عدم حرمت در پذيرش هر نوع فعاليتيا نهاد اقتصادى كافى نيست، بلكه آن نهاد بايد داراى جايگاه مشخص و تعريف شدهاى در نظام باشد و با مبانى مكتبى سازگار و در راستاى اهداف اقتصادى قرار گيرد. براى مثال در اقتصاد غرب نهادى به نام بانك با اهداف و وظايف مشخص وجود دارد كه بر اساس ربا بنا شده است. ممكن است ما بتوانيم ربا را از بانك به صور و انحاى مختلف حذف نماييم، اما كدام طرح مناسبتر است؟ ملاكى براى آن نداريم جز اينكه بگوييم طرحى كه با چهار چوب نظام اقتصادى اسلام هماهنگتر است، ممكن است هيچ يك از طرحهاى ارائه شده از بانكدارى غير ربوى در چار چوب نظام اقتصادى اسلام نگنجد و در نهايتبه اين نتيجه برسيم كه بانك در نظام اسلامى جايگاهى ندارد. يا مثلا قرضالحسنه داراى اهداف و تعريف و جايگاه مشخصى در نظام اقتصادى اسلام است. در بخش (3/7) مشخص شد كه نهاد قرض در راستاى دو هدف اعتلاى معنوى انسان و عدالت اقتصادى در بخش خصوصى وضع شده است. قرض دهندگان با انگيزه ايثار به اين عمل مىپردازند نه انگيزه سود و قرض گيرندگان اولا بايد به پول نيازمند باشند. ثانيا; قدرت باز پرداخت آن را داشته باشند. بنابراين استفاده از قرض براى مقاصدى غير از عدالت اقتصادى انحراف و خروج از چهار چوب نظام است اگر چه ممكن است در فقه دليلى بر حرمت آن نيابيم. همچنين تعيين جايزه براى حسابهاى قرضالحسنه و ايجاد انگيزه مادى براى قرض دهنده گرچه از نظر فقهى حرام نيست ولى خروج از جايگاه قرضالحسنه در نظام محسوب مىگردد. همچنين اگر قرضالحسنه به غير كسانى كه نيازمندند يا قدرت باز پرداخت ندارند، داده شود از ديدگاه نظام اقتصادى اشتباه است گرچه از نظر فقهى حرام نيست. به هر حال در بخش سوم و چهارم تلاش بر اين بود كه نظام اقتصادى اسلام ارايه شود. اكنون مىتوان گفت: با توجه به اينكه اسلام داراى مكتب و حقوق اقتصادى معينى است لزوما داراى نظام اقتصادى مشخصى نيز خواهد بود; زيرا نظام حلقه مفقوده مكتب و حقوق اقتصادى است. در حقيقتحقوق و احكام اقتصادى و به عبارتى فقه الاقتصاد حدود و ضوابط رفتارهاى فردى و اجتماعى انسان را در حوزه اقتصاد تبيين مىكند و با اين ترتيب رفتارهاى اقتصادى انسان براى دستيابى به اهداف مورد نظر تنظيم مىشود و نظام اقتصادى نيز چيزى جز مجموعه رفتارهاى هماهنگ در جهت اهدافى مشخص نيست. پىنوشتها: 1- پژوهشگر 2- هادوى تهرانى، مهدى، مقاله نظريه انديشه مدون، مجموعه آثار كنگره بررسى مبانى فقهى حضرت امام خمينى(قده) نقش زمان و مكان در اجتهاد ج 3، صص401 تا 440. 3- مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج2، صص76 - 75 4- اين تعريف با ذكر مآخذ آن مفصلا در همين نوشتار آمده است. 5- صحيفه نور، ج4، ص8-167. 6- صحيفه نور، ج9، ص168 و ج7، ص15 و 16. 7- صحيفه نور، ج9، ص166 و ج10، ص40 و ج9، ص167. 8- صحيفه نور، ج15، ص146. 9- صحيفه نور، ج19، ص84 و ج20، ص157. 10- صحيفه نور، ج10، ص41. 11- صحيفه نور، ج8، ص36. 12- صحيفه نور، ج15، ص45 تا50. 13- صحيفه نور، ج6، ص164. 14- صحيفه نور، ج15، ص226. 15- صحيفه نور، ج19، ص204. 16- علاقهمندان مىتوانند به رساله كارشناسى ارشد توسط اينجانب با همين عنوان در دانشگاه مفيد سال 1376 مراجعه نمايند. 17- اقتصادما، ج2، ص189. 18- تحريرالوسيله، ج1، ص582، مسئله 37. 19- تحريرالوسيله، ج2، ص42، مسئله 13. 20- اقتصادما، ج2، صص187 تا 192. 21- اقتصادما، ج2، صص198 - 196. 22- اقتصادما، ج2، ص201. 23- اقتصادما، ج2، ص224. 24- تحرير، ج1، ص579، مسئله 25 و 26. 25- تحرير، ج1، ص535، مسئله 4. 26- اقتصادما، ج2، ص204. 27- براى اطلاع بيشتر به متن رساله كارشناسى ارشد اين جانب مراجعه شود. 28- اقتصادما، ج2، صص34 و 35. 29- حضرت امام اين بحث را در كتب زير مطرح فرمودهاند: - كتاب البيع، ج2، صص460 تا 489. - كتاب ولايت فقيه. - صحيفه نور، ج21، ص34. 30- صحيفه نور، ج21، ص34. 31- صحفيه نور، ج21، صص98 و 99. 32- ولايت فقيه، صص17و 18. 33- صحيفه نور، ج21، ص34. 34- تعريف نظام و نظام اقتصادى را در كتب زير جستجو كنيد: - نظامهاى اقتصادى/ دكتر نمازى، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتى 1374، ص12. - نظامهاى اقتصادى/ لاژوژى، ص1. - مقايسه سيستمهاى اقتصادى/ دكتر توانايان فرد، نشر فرپخش، چاپ چهارم، 1376، ص21. - جزوء درسى نظامهاى اقتصادى- درسهاى دكتر تمدن و دكتر درخشان، دانشگاه امام صادق عليه السلام. - Economic systems analysis and comparospn, VACLACV HOLESOVSKY ( professor of economics university of Massachusetts). Mc Grow Hill Inc. 1977. pp. 14 to 36 .lzDFي× 25 ُe؟¤ ءك¾ يwىدثغC EDOئ qC ضDèخC DF kDèغ ہëp·N -35 .172 ق 171¦¤ ,7U ق 186£ ,18U ,oكغ ُ؟ىe¤ -36 .kكzي× lىخكN oCrFC ق MسA فىzD× ,éىخقC kCك× ,éغDh ,فى×q ذ×Dz cش®¤C فëC ok êlأغ pى؛ éëD×pv -37 .PvC ي¾p¥× êسDئ oCqDF سDئ oCqDF qC kCp× -38 êlأغ pى؛ ُëD×pv عDGdD¤ ضكv وقpت ق êlأغ ُëD×pv عDGdD¤ ضقk وقpت ق HvDـO× ُëD×pv ق oDئ عDGdD¤ حقC وقp@ت -39 éغكثـëC [DFo l¥آ pى؛] lىآ DF عكZ يخق lغoDطzي× rëDV ,DFo l¥آ pى؛ éF Co حكJ yقp¾ ق lëph ضD×C Mp©@d é@Zp@ت -40 90-92¦¤ ,2U ,éدىvكخCpëpeN -41 .56-61¦¤ ,عDطç -42 .62-87¦¤ ,عDطç -43 87-90¦¤ ,عDطç -44 .651-6£ ,1U ,éدىvكخCpëpeN -45 .591-5¦¤ ,عDطç -46 .345 - 350¦¤ ,عDطç -47 .128 - 134£ ,2U ,éدىvكخC pëpeN -48 .PvC éO¾pت oCpآ يvopF koك× ش¥؟× HغDV فëC lzoC يvDـzoDئ éخDvo فO× ok ضشvC êkD¥OآC ضD²غ êDçيتtëق -49 Pى·¨ق éاـëC éF éVكN DF (قoCkكN) ظى×DـF é·vكN Co Eكد®× Pى·¨ق Pطv éF kكVك× ¸¨ق qC P@ئp@d l@ـ@ëCp@¾ p@تC -50 نامه مفید سال 5ترسيم نظام اقتصادى اسلام بر اساس مكتب اقتصادى آن(از ديدگاه امام خمينى (ره))
بخش اول: مفروضات كلامى، مفاهيم، روشها
روشها
بخش دوم: «مكتب اقتصادى اسلام از ديدگاه حضرت امام قدس سره»
الف)اهداف نظام اقتصادى اسلام
ب) مبانى مكتبى نظام اقتصادى اسلام
خلاصه مبانى مكتبى از ديدگاه حضرت امام قدس سره
1 - ماليت و ارزش معاملى
2 - پول
3- مالكيت
4- آزادى در محدوده قوانين
5- تقدم مصالح اسلام و مسلمين بر منافع فرد
6- توزيع قبل از توليد
7- توزيع بعد از توليد
8- نقش كار و نياز در توزيع ثروت
9- نقش دولت در اقتصاد
1- نقش سرمايه در تملك ثروتهاى طبيعى
2- نظريه توزيع بعد از توليد
3- تغييرات قيمت در بازار اسلامى مىتواند منشا درآمد باشد.
4 - روشهاى پرداخت اجرت عوامل مادى توليد
5- قلمرو آزادى نظر قانونى
بخش سوم: نظام اقتصادى اسلام از ديدگاه امام قدس سره
«نهادهاى بخش دولتى»
«نهادهاى بخش غير دولتى»
1- نهاد بنگاههاى منفرد اقتصادى
2- نهادهاى مشاركتسرمايهها
3- نهاد مشاركت كار و سرمايه
4- نهاد بازار كار
5- نهاد بازار سرمايه غير نقدى
شكل حقوقى نهادهاى قبل از بازار كالا و ارتباط بين آنها
6- نهاد بازار كالا و خدمات
7- نهادهاى مشاركت مردم در اهداف نظام اقتصادى
8- نهاد فطره (47) و كفارات مالى (48)
«ارتباط نهادهاى بخش خصوصى و ارائه آنها در يك طرح كلى»
بخش چهارم: ويژگيهاى نظام اقتصادى اسلام
نقش پايبندى به احكام اسلامى در كاركرد نظام
تحقق عدالت اقتصادى در اين نظام
فرصتهاى صاحبان سرمايه نقدى و غير نقدى و صاحبان كار
خاتمه
.lـzDFي×
Cnخ ,koClغ êpRC Mش×D·× éغكثـëC kD¥OآC ok ق kكzي× Pzok حكJ عkpئ kph l¥آ éF yقp¾ ق lëph éF p¥eـ× Mش×D·@×
.ظëkpئ p²غ ½p¤ عA qC
ضD²غ ½ClçC Pطv éFPئpd lـëCp¾ ظىëكثF ظىغCكNي× ,lzDF éO¾Dë ؤأeN ضD²غ ½ClçC عA ok éئ PvC يOى@·@¨ق Eك@د®@×
.lzDFي× عA ي·آCق ضكè؟× éF ي×شvC ُ·vكN ,ضشvC êkD¥OآC