محور : قرآن و جهاد اقتصادي
چكيده
يكى از اهداف ارزشمند انقلاب اسلامى ايران تدوين مبانى علوم انسانى ـ از جمله اقتصاد ـ از ديدگاه وحى و اهلبيت وحى عليهمالسلام است كه به منظور تدبير بهينه امور اجتماعى ـ اقتصادى صورت مىگيرد.
مقاله حاضر، كه در آن «مبانى اقتصاد از ديدگاه قرآن كريم» مورد بررسى قرار گرفته، گامى هرچند ابتدايى اما بديع و راهگشا در اين خصوص است. در اين بررسى، خاطرنشان شده كه از منظر قرآن كريم، اقتصاد سالم و رشديابنده مبتنى بر اصول ذيل است: شناخت و تدبير امور اقتصادى از راه تفقّه، تعقل، اعتقاد به توحيد (تجلّى توحيد در اقتصاد)، اعتقاد به معاد، اعتقاد به مظهرى از عبوديت بودن عمليات اقتصادى، دخالت دولت در اقتصاد، عدالت در عمليات اقتصادى و تزكيه.
...
محور : قرآن و جهاد اقتصادي
چكيده
يكى از اهداف ارزشمند انقلاب اسلامى ايران تدوين مبانى علوم انسانى ـ از جمله اقتصاد ـ از ديدگاه وحى و اهلبيت وحى عليهمالسلام است كه به منظور تدبير بهينه امور اجتماعى ـ اقتصادى صورت مىگيرد.
مقاله حاضر، كه در آن «مبانى اقتصاد از ديدگاه قرآن كريم» مورد بررسى قرار گرفته، گامى هرچند ابتدايى اما بديع و راهگشا در اين خصوص است. در اين بررسى، خاطرنشان شده كه از منظر قرآن كريم، اقتصاد سالم و رشديابنده مبتنى بر اصول ذيل است: شناخت و تدبير امور اقتصادى از راه تفقّه، تعقل، اعتقاد به توحيد (تجلّى توحيد در اقتصاد)، اعتقاد به معاد، اعتقاد به مظهرى از عبوديت بودن عمليات اقتصادى، دخالت دولت در اقتصاد، عدالت در عمليات اقتصادى و تزكيه.
مقدّمه
مطالعه زندگى بشر در ادوار گوناگون تاريخ، گوياى اين حقيقت است كه يافتن شيوههاى مناسب براى بقاى بهتر و بيشتر (سعادت)، از مهمترين دغدغههاى خاطر تمامى انسانهاست و همواره براى نيل به اين هدف، تلاشهاى فراوانى صورت گرفته و رنجهاى طاقتفرسايى تحمل شده است.
گستردگى، ظرافت و در همتنيدگى شؤون گوناگون وجودى انسان از يكسو، و پيوندهاى او با ديگر كاينات از سوى ديگر، آنچنان پيچيده و اعجابانگيز است كه تمامى جستوجوگران با فراست را به اظهار عجز از شناخت همهجانبه و دقيق انسان واداشته، و طنين فرياد «انسان موجود ناشناخته» را در زمين و زمان پراكنده است. در اين ميان، انبوه عظيمى از نظريات از سوى صاحبنظران در زمينههاى گوناگون علوم انسانى، از جمله اقتصاد (كه در آن ارائه راههاى دستيابى به توليد، توزيع و مصرف بهينه كالاها و خدمات مورد توجه است)، ابراز و در بوته نقد قرار گرفته است.
در كنار دنياى بزرگ و در خور مطالعه وجود انسانى، عالَم با عظمت، ژرف و قابل ملاحظه قرآن كريم، اعجاب هر انديشمندى را سخت برمىانگيزاند؛ و به راستى كه عالم قرآن كريم بسى گستردهتر و داراى افقى فراتر و اعماقى ژرفتر از گستره و عمق وجودى انسان و ديگر مظاهر طبيعى است.
اهميت بررسى متفكرانه آيات قرآن كريم همراه با بهرهگيرى از حاصل تدبّرات انديشمندان در آن، و به ويژه استفاده از افادات اهلبيت وحى عليهمالسلام در اين خصوص، بر نظريهپردازان اسلامشناس و بصير در علوم انسانى پوشيده نيست. به همين دليل، مباحث مبنايى اقتصاد از ديدگاه آيات قرآن كريم مورد بررسى قرار مىگيرند.
شيوه شناخت و تدبير امور اقتصادى
از آيات قرآن كريم مستفاد است كه دستيابى به زندگى شايسته و سالم در گرو بهرهگيرى از معارف آسمانى و تفكّر و تعقّل است و بايد خطوط كلى، اصول و شاهراههاى هدايت را از وحى گرفت و در چارچوب آنها و با كمك قواى ادراكى، اندوختههاى تجربى را افزايش داد و از اين طريق، ابهامات و مشكلات فراروى بشر در زندگى را برطرف كرد.
امور اقتصادى بخش مهمى از زندگى انسان را به خود اختصاص دادهاند. جهتدهى و سامانبخشى اقتصاد از اين قضيه مستثنى نيست. بنابراين، براى يافتن اصول و خطوط كلى در مسائل اقتصادى نيز بايد به آنچه خالق انسان و زندگى نازل كرده است، مراجعه نمود، حيات طيّبهاى را كه او معرفى كرده، شناسايى و مسيرهاى منتهى به آن را از طريق وحى كشف نمود و به وسيله تفقّه و تعقّل و راهكارهاى لازم آن را به كار بست.
تفقّه در احكام اقتصادى
در آيات متعددى خاطرنشان شده است كه رهاوردهاى وحى انسان را به حقايق هستى واقف و راههاى نيل به سعادت و فلاح را به او مىنمايانند، مسير را براى او روشن ساخته، او را هدايت مىكنند:
ـ «و نزّلنا عليكَ الكتابَ تبيانا لِكلِّ شىءٍ و هدىً و رحمةً و بُشرى للمسلمين» (نحل: 89)؛ و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.
ـ «قد جاءَكم مِنَ اللّهِ نورٌ و كتابٌ مبينٌ يهدى به اللّهُ مَن اتّبع رضوانَه سُبُلَ السَّلام و يُخرجهم من الظلمات الى النورِ باِذنه و يهديهِم الى صراطٍ مستقيمٍ» (مائده: 15ـ 16)؛ از سوى خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد. خداوند به بركت آن، كسانى را كه از خشنودى او پىروى كنند، به راههاى سلامت، هدايت مىكند و به فرمان خود، از تاريكىها به سوى روشنايى مىبرد و آنها را به سوى راه راست رهبرى مىنمايد .
قرآن كريم با صراحت، دعوت خود را دعوت به سوى احيا (زنده كردن) اعلام مىكند: «يا ايُّها الّذين آمَنوا استجيبوا للِّهِ و للرّسول اذا دعاكم لما يحييكم» (انفال: 26)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد، هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه شما را حيات مىبخشد.
علاوه بر آيات مزبور كه بر هدايت انسان به صورت كلى تأكيد دارند، در آيات بسيارى نيز رهنمودهاى جزئى و مشخص در مسائل گوناگون اقتصادى وجود دارند:
ـ «اَحَلَّ اللّهُ البيعَ و حرَّم الرّبا» (بقره: 275)؛ خدا بيع را حلال كرده است و ربا را حرام.
ـ «اوفوا بالعقود» (مائده: 1)؛ به پيمانها (و قراردادها) وفا كنيد.
ـ «يا ايُّها الّذين آمنوا لا تأكلوا اموالكم بينَكم بالباطل الاّ ان تكونَ تجارةً عن تراضٍ منكم.» (نساء: 29)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد، مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.
ـ «اوفوا الكيلَ اذا كلتم و زنوا بالقسطاس المستقيم ذلكَ خيرٌ و احسنُ تأويلاً» (اسراء: 35)؛ و هنگامى كه پيمانه مىكنيد، حق پيمانه را ادا نماييد و با ترازوى درست وزن كنيد. اين براى شما بهتر و عاقبتش نيكوتر است.
ـ «و اعلموا انَّما غنمتم من شىءٍ فاَنَّ للّهِ خُمُسه و للرسول و لذىِ القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل» (انفال: 41)؛ هرگونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى نزديكان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است.
ـ «ولو انَّ اهلَ القرى آمنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركاتٍ من السّماءِ و الارض» (اعراف: 96)؛ و اگر اهل شهرها و آبادىها ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم.
از سوى ديگر، قرآن كريم بر فهم دقيق و عميق معارف وحيانى با عنوان «تفقّه در دين» تأكيد كرده است: «فلولا نفر من كلِّ فرقةٍ منهم طائفةٌ ليتفقّهوا فى الدّينِ و ليُنذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون» (توبه: 122)؛ چرا از هر گروهى از آنان (مؤمنان)، طايفهاى كوچ نمىكند (و طايفهاى در مدينه بماند) تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بيم دهند؟ شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند.
در تفسير اين آيه كريمه، آمده است: «مراد از تفقّه، تفهّم جميع معارف دينى از اصول و فروع است.»(1) بر اين اساس، اهتمام به تفقّه در دين، از جمله در قلمرو احكام اقتصادى، لازم و ضرورى است.
تعقّل
در كنار تفقّه (دريافت معارف وحيانى)، تعقّل (وقوف بر دانش تجربى بشرى) نيز مورد عنايت ويژه قرآن كريم است. از منظر قرآنى، استفاده از «عقل جمعى» و مشورت با صاحبنظران براى تدبير امور اجتماعى يك اصل مهم در جامعه توحيدى است: «وَاَمْرُهم شورى بينهم» (شورى: 38)؛ و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست.
علّامه طباطبائى در تفسير اين آيه، ياداور شدهاند كه از ويژگىهاى مؤمنان آن است كه ايشان اهل رشد و رسيدن به واقع هستند و براى دستيابى به نظر صحيح، اهتمام به مراجعه به عقول دارند.(2)
همچنين آيةاللّه جوادى آملى اظهار داشتهاند كه در امورى كه از قبيل «امراللّه» نمىباشند و بلكه «امرالمسلمين» محسوب مىشوند (لزوما) دستورالعمل خاصى از ناحيه شريعت نمىرسد، بلكه مسلمانان از راه مشورت با يكديگر و استفاده از حاصل تأمّلات و تعقّلات، به تدبير امور خود مىپردازند؛ مثلاً، در مورد اينكه در چه جايى از كشور لازم است سد ساخته شود و اينكه نوع آن چگونه باشد (خاكى باشد يا غير آن) بايد از تجارب و نظرات افراد صاحبنظر استفاده كرد.(3)
در قرآن كريم، علاوه بر طرح مسأله «شورا» به عنوان يكى از ويژگىهاى مؤمنان و اشاره به لزوم بهرهگيرى از «تعقّل» براى تدبير امور (اقتصادى، سياسى و...)، در مواردى نيز تلويحا كاربرد تجارب بشرى ياداورى شده است. در آيه 17 از سوره مباركه «رعد» در مقام مَثَل زدن براى حق و باطل و بقاى حق و زوال باطل، «كف آب» و «كف حاصل از ذوب فلزّات» را مطرح كرده، مىفرمايد: «و ممّا يوقدن عليه فى النار ابتغاءَ حليةٍ او متاعٍ زَبَدٌ مثله...»؛ و از آنچه (در كورهها) براى به دست آوردن زينتآلات يا وسايل زندگى، آتش روى آن روشن مىكنند نيز كفهايى مانند آن (كف آب) به وجود مىآيد.
اين آيه مباركه به اين مطلب اشعار دارد كه امثال عمليات ساخت كوره، ذوب فلزات و زدودن ناخالصى آنها و به كارگيرى فلزات در امور زندگى، كه حاصل تجربه و تعقّل انسانهاست، يك روش جارى در جامعه اسلامى است و از همين قبيل است: «واذكروا اذ جعلكم خلفاءَ مِن بعد عادٍ و بوّأكم فى الارض تتّخذون من سهولها قصورا و تنحتونَ الجبال بيوتا فاذكروا آلاءَ اللّهِ و لا تعثوا فى الارضِ مفسدين.» (اعراف: 74)؛ و به خاطر بياوريد كه شما را جانشينان قوم عاد قرار داد و در زمين مستقر ساخت كه در دشتهايش، قصرها براى خود بنا مىكنيد و در كوهها، براى خود خانهها مىتراشيد. بنابراين، نعمتهاى خدا را متذكّر شويد و در زمين، به فساد نكوشيد.
در اين آيه مباركه نيز تصرّف در منابع طبيعى براى تدارك امور معيشتى، كه مستلزم به كارگيرى دانش و تجربه بشرى است (مانند ابداع ابزارها و شيوههاى مناسب براى ساختمان سازى)، خاطرنشان شده، و اشعار دارد بر اينكه اين عمل، يك روش جارى در جامعه است.
مجموعه اين آيات ما را به اين مطلب رهنمون مىسازند كه در جامعه اسلامى، شيوههاى عقلايى لازم براى بهرهگيرى از امكانات و قابليّتهاى به وديعه نهاده شده در طبيعت از يكسو، و استفاده از عقل جمعى و تدبير عقلايى امور امّت اسلامى از سوى ديگر، در كنار تفقّه در دين و التزام عملى به معارف وحيانى، مورد پذيرش و تأكيد قرآن كريم است.
تجلّى توحيد(4) در اقتصاد
از ديدگاه قرآن كريم، تمامى كاينات از جمله انسان، منابع، و ابزارهاى توليد مخلوق خداوند عليم و حكيم هستند. همچنين هرگونه فعاليتى از جمله فعاليتهاى توليدى و فرايند شكلگيرى آن نيز مخلوق خداوند مىباشد و مستقل از اراده او ـ جلّ و على ـ نمىتواند تحقق يابد. قرآن كريم اصرار دارد به انسان بياموزد و به اين نكته توجه دهد كه از عوامل زمينهساز گرفته تا عوامل مباشر در توليد، همه مخلوق اويند:
ـ «هو الّذى يُرسلُ الرياحَ بُشرا بين يدى رحمته حتى اذا اقلّت سحابا ثقالاً سُقناه لبلدٍ ميّتٍ فانزلنا به الماءَ فاخرجنا بهِ مِن كلِّ الثمرات» (اعراف: 57)؛ او كسى است كه بادها را بشارتدهنده در پيشاپيش (باران) رحمتش مىفرستد تا ابرهاى سنگينبار را (بر دوش) كشند؛ (سپس) ما آنها را به سوى زمينهاى مرده مىفرستيم و به وسيله آنها، آب (حياتبخش) نازل مىكنيم و با آن، از هرگونه ميوهاى (از خاك تيره) بيرون مىآوريم.
ـ «و جَعلنا آية النهارِ مبصرةً لتبتغوا فضلاً من ربّكم» (اسراء:12)؛ و نشانه روز را روشنىبخش ساختيم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبيد (و به تلاش زندگى برخيزيد.)
ـ «ربُّكم الّذى يُزجى لكم الفلكَ فى البحرِ لتبتغوا من فضله» (اسراء: 66)؛ پروردگارتان كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت درمىآورد تا از نعمت او بهرهمند شويد.
ـ «سَخرَّ لكم ما فى السموات و الارض جميعا منه» (جاثيه: 13)؛ او آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است، همه را از سوى خود مسخّر شما ساخته.
ـ «هو الّذى جَعلَ لكم الارضَ ذلولاً فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه و اليه النشور» (ملك: 15)؛ او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانههاى آن راه برويد و از روزىهاى خداوند بخوريد؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست.
ـ «اَفرأيتم ما تحرثونَ، ءاَنتم تَزرعونهام نحن الزّارعون، لو نشاءُ لجعلناه حطاما فظلتم تفكّهون» (واقعه: 63ـ65)؛ آيا هيچ درباره آنچه كشت مىكنيد، انديشيدهايد؟ آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم؟ هرگاه بخواهيم آن را مبدّل به كاه درهم كوبيده مىكنيم كه تعجب كنيد.
ـ «واللّهُ خلقَكَم و ما تعملون» (صافات: 96)؛ و خداوند، هم شما را آفريد و هم آنچه را مىسازيد.
هرچند انسان با اراده خود كار مىكند، ولى اراده خداوند نيز به آن تعلّق گرفته است؛ او نمىتواند مستقل و بىنياز از خداوند متعال منشأ اثر باشد و بنابراين، فعاليتهاى او مستند به خداوند متعال هستند.
«توحيد» نه تنها در «توليد» تجلّى مىكند، كه قرآن كريم در «توزيع» نيز مىگويد: «لهُ مقاليدُ السموات و الارضِ يبسط الرزق لِمَن يشاءُ و يقدُر، انّه بكلِّ شىءٍ عليمٌ» (شورى: 12)؛ كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست. روزى را براى هر كه بخواهد گسترش مىدهد يا محدود مىسازد. او به همه چيز داناست.
بر اين اساس، تسهيم محصول ملّى بين افراد جامعه نيز نمىتواند مستقل از خواست الهى تحقق پذيرد.
موحّدان در عرصه فعاليتهاى اقتصادى همواره دستى غيبى احساس مىكنند كه هدايتگر فعاليتها و رخدادهاى اقتصادى است؛ همانند آنچه آدام اسميت تحت عنوان «دست نامرئى» مطرح مىكرد، اما تفاوت بين اين دو بسيار است. بر اساس بينش توحيدى، مردم در سختترين شرايط اقتصادى، دچار يأس نمىشوند و در بهترين شرايط اقتصادى، از ياد خدا و اطاعت و عبوديت او غافل نمىگردند؛ زيرا مؤثر حقيقى را خداوند متعال مىدانند. در زمان ركود يا بحران، چشم اميد به رحمت واسعه او و گشايش در امور دارند و در هنگام رونق، احساس بىنيازى نكرده، طغيان نمىكنند؛ چرا كه اگر او نخواهد، فراوانى محصول دوام نخواهد يافت.
عمليات اقتصادى؛ مظهرى از عبوديت
از ديدگاه قرآن كريم، فعاليتهاى اقتصادى و مبادرت به بهرهگيرى از مواهب طبيعى براى تأمين معاش، مىتواند يك عمل عبادى و مظهرى از عبوديت خداوند متعال باشد. در آيه 15 سوره «ملك» آمده است: «هو الّذى جعل لكم الارضَ ذلولاً فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه و اليه النشور»؛ او كسى است كه زمين را رام كرد، بر شانههاى آن راه برويد و از روزىهاى خداوند بخوريد و بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست.
در اين آيه مباركه، پس از ياداورى نهايت رام بودن زمين و آمادگى كامل آن براى بهرهدهى، ترغيب بليغ به بهرهگيرى از آن شده است. به راستى، اگر تنها همين يك آيه براى ترغيب به پرداختن به طبيعت و استفاده از مواهب آن مىبود، بر انگيزندهاى قوى براى تلاشهاى اقتصادى به شمار مىآمد.
روشن است انسانى كه براساس اين آيه كريمه (و آيات ديگرى كه معنايى قريب(5) به آن دارند) اقدام به فعاليتهاى اقتصادى مىكند، نه تنها خود را از زىّ عبوديت بيرون نمىبيند، بلكه خرسند است كه با امتثال امر الهى در حوزه فعاليتهاى اقتصادى، شأنى از شؤون عبوديت را عينيت بخشيده است. البته همانگونه كه خود قرآن كريم متذكر شده است، نبايد پرداختن به امور معيشتى به گونهاى باشد كه غفلت از ياد خداوند متعال را به همراه داشته باشد.(6) همچنين نبايد از راههاى باطل نيازهاى معيشتى خود را تأمين كرد(7) و بايد مراقب بود تا رذيله بخل را از خود دور ساخت،(8) و از پرداختهاى مالى واجب و مستحب دريغ نورزيد.(9)
اين نظر كه عمليات اقتصادى مىتواند مظهرى از عبوديت خداوند متعال باشد، موجب منزوى شدن افكار و افرادى است كه ايمان به خدا و تقيّد به ديانت را مانع فعاليتهاى اقتصادى و تحقق رفاه اجتماعى مىدانند. به راستى كه قرآن كريم هدايتگر سُبُل سلام است و اگر مردم به طور جامع به رهنمودهاى قرآنى عمل كنند، از برقرارى اقتصاد سالم و تحقق رشد اقتصادى همراه با عدالت، كرامت و نورانيت برخوردار خواهند شد؛ چرا كه آموزههاى ملهم از قرآن كريم از يكسو، سبب پيدايش انگيزه مثبت براى تلاشهاى اقتصادى و از سوى ديگر، سبب مصونيت از آفات زيانبارى خواهد بود كه همواره در راه تحقق توليد و توزيع بهينه پيش روى جوامع هستند.
نقش امامت (رهبرى و دولت) در اقتصاد
اصل «امامت» ناظر به مسأله حكومت و رهبرى در جامعه است. در جهت اصل «توحيد»، كه حق حاكميت را از آنِ خداوند متعال مىداند، افرادى كه از جانب او ـ جلّ و على ـ مأذون به عهدهدارى امر حكومت هستند، مسؤوليت اجراى احكام ثابت الهى را از جانبى و تدبير امور اجتماعى، از جمله سياستگذارىها و تنظيم امور اقتصادى در سطح كلان متناسب با شرايط و مقتضيات زمان و مكان را از جانبى ديگر، به عهده مىگيرند.
از اهمّ وظايف دولت اسلامى، مىتوان اهتمام به برقرارى عدالت را ذكر كرد. قرآن كريم به صراحت مأموريت يافتن پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله ، بزرگ رهبر جامعه اسلامى، براى برقرارى عدالت در بين مردم را در آيه 15 سوره مبارك «شورى» خاطرنشان ساخته است: «انّى اُمرتُ لاعدلَ بينكم»؛ من مأمورم در ميان شما عدالت كنم (به عدل و داد رفتار كنم.)(10)
ترميم كاستىها و نارسايىهاى عملكرد بازار آزاد، ممانعت از اجحاف به عرضهكنندگان و تقاضاكنندگان كالاها و خدمات، تأمين اجتماعى، اتخاذ تدبير صحيح و كارامد براى گردش سالم پول در بخش حقيقى اقتصاد و وضع مقررات مالياتى عادلانه، مصاديق شاخصى براى اجراى عدالت در قلمرو اقتصاد توسط دولت به شمار مىآيند. معلوم است كه اجراى عدالت، هم نيازمند وضع مقررات عادلانه متناسب با شرايط و مقتضيات است و هم نيازمند اجراى صحيح قوانين مزبور.
مردم نيز موظف به اطاعت از ولىّ امر مسلمانان مىباشند: «اطيعوا اللّهَ و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» (نساء: 59)؛ اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالامر را. همچنين حركت در جهت سياستها و برنامههاى دولت اسلامى و بذل مساعدت و همكارىهاى لازم، بخصوص پرداخت مالياتهاى مقرّر، از ديگر وظايف آنان محسوب مىشود: «خذ مِن اموالهم صدقةً تطّهرُهم و تزكّيهم بها» (توبه: 103)؛(11) از اموال آنها صدقهاى (به عنوان زكات) بگير تا به وسيله آن، آنها را پاكسازى و پرورش دهى.
نقش توجه به معاد در اقتصاد
بنا به تأكيد قرآن، اعمال انسان در روز قيامت مورد ارزيابى و محاسبه قرار گرفته، به هر كس متناسب با رفتارى كه در دنيا داشته است، جزا داده مىشود. ياد قيامت و خوف از سوء الحساب در يومالحساب، نقش مؤثرى در تصحيح رفتارهاى انسان از جمله رفتارهاى اقتصادى او دارد. مسلّما مراقبت درونى مداوم توسط افراد، عاملى مهم براى تحقق رفتارهاى عادلانه و به حق اقتصادى است، اين امر تأثير بسزايى در سلامت و رشد اقتصادى و برقرارى رفاه و آرامش عمومى و حفظ كرامت انسانها دارد.
طبيعى است با ورود به عرصه زندگى و اعتقاد به ادامه زندگى پس از مرگ، افق زمانى تغيير مىكند و نه تنها از كوتاه مدت به بلند مدت، كه به ابديت تبديل مىشود. اعتقاد به اينكه انسان پس از مدتى كوتاه، آن هم به صورت نامشخص به نيستى تبديل شود، با اين اعتقاد كه فرصتى كوتاه در اختيار است و بايد توشه ابدى براى خود فراهم ساخت، به شدت در رفتار انسانى تأثير متفاوت خواهد داشت. با نگرش به معاد، ديگر بهترين نظريه مصرف، نظريه «مصرف موديگليانى» نخواهد بود. او دوران عمر را به سه دوره پيش از بلوغ، بلوغ و دوران بازنشستگى تقسيم مىكند؛ در دوران بلوغ است كه بايد درآمد كسب كرده، علاوه بر مخارج ايّام بلوغ، قرض پيش از بلوغ و هزينه دوران بازنشستگى را نيز تأمين كرد.
با تغيير افق زمانى و ديدگاه «الدنيا مزرعة الآخرة»، بسيارى از واژههاى اساسى اقتصاد مفاهيمى وسيعتر به خود مىگيرند، به ويژه مفاهيمى همچون «مطلوبيت» و «سود» كه از مفاهيم مبنايى در اقتصاد هستند، ساختار انگيزش را تشكيل مىدهند. نيروى محرّك مصرفْ مطلوبيت، و هدف مصرفكننده حداكثر كردن آن است و انگيزه كار و تلاشهاى توليدى كسب سود، و هدف توليدكننده حداكثر نمودن آن مىباشد.
با اعتقاد به معاد، متعلّق «لذت» و مفهوم «سود» تفاوت اساسى پيدا مىكند. نه تنها افراد معتقد به معاد منافع جهان پس از مرگ را نيز مورد عنايت قرار مىدهند، بلكه به دليل ابديت حيات اخروى و مخلّد بودن انسان در آنجا، اهميت بيشترى به آخرت مىدهند. به همين دليل، صله رحم، احسان، انفاق، رعايت حقوق ديگران و توليد بىعيب و نقص (اتقان در توليد)، خواه نظام نظارتكنندهاى باشد يا نباشد، توجيه جدّى پيدا مىكند، فعاليتهاى اقتصادى رنگ و بوى عبادى به خود مىگيرد و پاداشهاى اخروى، انگيزه را براى فعاليتها تشديد مىسازند. همچنانكه عقوبتهاى سنگين اخروى فرد را از تعرّض به حقوق ديگران و ارتكاب جرايم، از جمله جرايم اقتصادى، باز مىدارند.
قرآن كريم از روش انذار به عذابهاى اخروى و وعده پاداش اخروى براى تحقق رفتارهاى بهينه اقتصادى استفاده كرده است. در آيات 1 تا 7 سوره «مطفّفين» در خصوص تصحيح و سلامت مبادلات اقتصادى در جامعه با تأكيد هرچه تمامتر، مسأله قيامت را متذكّر شده، مىفرمايد: «ويلٌ للمطفّفينَ الّذينَ اذا اكتالوا على الناسِ يستوفون و اذا كالوهم او وزنوهم يخسرونَ الا يظنُّ اولئك انّهم مبعوثون ليومٍ عظيمٍ يومَ يقومُ الناسُ لربِّ العالمين كلّا انَّ كتابَ الفجّارِ لفى سجّينٍ و ما ادريك ما سجّينٌ» (مطففّين: 7ـ1)؛ واى بر كمفروشان! آنانكه وقتى براى خود پيمانه مىكنند، حق خود را به طور كامل مىگيرند، اما هنگامى كه مىخواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مىگذارند. آيا آنها گمان نمىكنند كه برانگيخته مىشوند، در روزى بزرگ؟! روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مىايستند. چنين نيست (كه آنها درباره قيامت مىپندارند)، به يقين نامه اعمال بدكاران در سجين است.
از اين آيات برمىآيد كه بروز مفاسد اقتصادى نشان از عدم اعتنا به معاد دارد و بنابراين، مىتوان گفت كه از ديدگاه قرآن كريم، توجه به روز قيامت و روز محاسبه اعمال عاملى مهم براى جلوگيرى از مفاسد اقتصادى است.
عدالت در عمليّات اقتصادى
اصل «عدالت» يكى از بنيانىترين معارف قرآن كريم است؛(12) و رعايت عدالت و برقرارى قسط در شؤون فردى و اجتماعى انسانها، از جمله فعاليتهاى اقتصادى، يكى از اهداف بسيار بلند اقتصاد اسلامى محسوب مىشود: «لقد ارسلنا رُسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقومَ الناس بالقسط و انزلنا الحديدَ فيه بأسٌ شديدٌ و منافعُ للناس» (حديد: 25)؛ ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند، و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است.
نحوه بيان اهميت فراوان «قسط» در اين آيه شريفه از لطافت و عنايت شايانى برخوردار است؛ هم فرو فرستادن «ميزان» (كه ابزار و شاخص برقرارى قسط است) در كنار فرو فرستادن «كتاب» (كه داراى جلالت و عظمت بسيار زياد است)، و هم برشمردن برقرارى عدالت از اهداف ارسال رسولان الهى، نشانگر اهميت زايدالوصف اصل عدالت از ديدگاه قرآن كريم است.
و نيز در آيه 15 سوره «شورى» به صراحت، مأموريت يافتن پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله براى برقرارى عدالت در بين مردم مطرح شده است: «انّى اُمرتُ لاعدلَ بينكم» (نساء: 135)؛ من مأمورم در ميان شما عدالت كنم (به عدل و داد رفتار كنم.)
در آيه 135 سوره مباركه «نساء» نيز مؤمنان مؤكّدا مأمور به برپايى قسط شدهاند: «يا ايّها الّذين آمنوا كونوا قوّامين بالقسط»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، كاملاً به عدالت قيام كنيد.
در آيه 90 سوره «نحل» هم آمده است: «انّ اللّه يأمُر بالعدل و الاحسان»؛ خداوند به عدل و احسان فرمان مىدهد.
همچنين قرآن كريم در خصوص داد و ستد بر مبناى عدالت و قسط با تأكيد فراوان، يادآور شده است:
ـ «الرّحمنُ علَّم القرآنَ خلقَ الانسانَ علّمه البيان الشمسُ و القمر بحسبانٍ و النجم و الشجر يسجدان و السماءَ رفعها و وضع الميزان الاّ تطغوا فى الميزان و اقيموا الوزنَ بالقسط و لا تخسروا الميزان» (الرحمن: 1ـ9)؛ خداوند رحمان قرآن را تعليم نمود، انسان را آفريد و به او بيان آموخت. خورشيد و ماه با حساب منظمى مىگردند و گياه و درخت براى او سجده مىكنند. و آسمان را برافراشت و ميزان و قانون (در آن) گذاشت تا در ميزان طغيان نكنيد (و از مسير عدالت منحرف نشويد) و وزن را بر اساس عدل برپا داريد و ميزان را كم نگذاريد.
ـ «اوفوا الكيلَ و زنوا بالقسطاس المستقيم ذلكَ خيرٌ و احسنُ تأويلاً» (اسراء: 35) هنگامى كه پيمانه مىكنيد، حق پيمانه را ادا نماييد و با ترازوى درست وزن كنيد. اين براى شما بهتر و عاقبتش نيكوتر است.
ـ «لا تبخسوا الناس اشياءَهم» (هود: 85)؛ و بر اشيا (و اجناس مردم) عيب نگذاريد و از حق آنان نكاهيد.
در مورد «قسط در مبادلات» چند نكته مهم قابل ملاحظهاند:
1. در آيه 39 سوره «اسرا» ياداورى شده است كه برقرارى قسط در مبادلات، كه پيشتر ذكر گرديده، از احكام حكيمانه خداست: «ذلكَ ممّا اوحى اليكَ ربّك من الحكمة» (اسراء: 39) اين احكام از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده است.(13) بنابراين، اصل «عدالت» در اقتصاد يك اصل حكيمانه و واقعگرايانه به شمار مىرود كه سلامت و رشد اقتصاد رهين آن است.
2. همچنانكه ناقص تحويل ندادن كالايى كه فروخته مىشود مورد تأكيد است، عيب نگذاشتن روى كالايى كه خريدارى مىشود و ناقص پرداخت نكردن ثمن آن نيز مورد تأكيد است.
3. توزين كامل و اجتناب از كمفروشى، عاقبتى خوش به دنبال دارد (ذلكَ خيرٌ و احسنُ تأويلاً.) شايد بتوان گفت شخصى كه با كمفروشى در صدد است در كوتاه مدت ثروت بادآوردهاى انباشته كند، نبايد از اين نكته غافل باشد كه رواج كمفروشى در جامعه در دراز مدت پيامدهاى سوء فراوانى به همراه خواهد داشت؛ از جمله اينكه خود او نيز كالاها و خدمات را به طور ناقص (و گران) دريافت خواهد كرد و بنابراين، ثروت او همواره در حال كاهش و زوال خواهد بود. افزون بر اين، «كمفروشى»، كه نوعى سرقت است، يك انحطاط اخلاقى و آفت شخصيتى براى افراد جامعه به بار مىآورد. همچنين امنيت خاطر مردم در مبادلات و فعاليتهاى اقتصادى دچار آسيب گشته، سطح رضايت خاطر آنان از حاصل تلاشهاى اقتصادى يكديگر كاهش مىيابد.(14)
قطعا يكى از مظاهر حضور قرآن در صحنه زندگى، جلوهگرى عدالت در زمينههاى گوناگون آن است و همانگونه كه از آياتى كه ذكر شدند برمىايد، اجراى عدالت تنها وظيفه منيع رهبرى و دولت اسلامى نيست، بلكه مردم نيز به نوبه خود، موظّف به انجام اين مهم مىباشند. البته مسؤوليت دولت بسيار سنگينتر است؛ چرا كه با ابزارها و قدرتهاى منحصر به فردى كه در اختيار دارد، نقش بسيار تعيينكنندهاى در سوق دادن جامعه به سوى انجام امور بر مبناى عدالت دارد. مسلما در رأس برنامه اجراى عدالت، وضع مقررات عادلانه از سوى قوّه مقننه است و بدون ترديد، آغاز بسيارى از بىعدالتىها، وضع مقررّات نابحق و تبعيضآلود است. همچنين نهادها، سازمانها، تشكلّها و افراد صاحب نفوذ در فرهنگ و افكار مردم و كسانى كه ابزارهاى اطلاعرسانى را در دست دارند، نقش حسّاس و تعيينكنندهاى در شكلدهى ذهنيات، تمايلات و مطالبات مردم بر اساس حق و عدل دارند.(15)
در پايان اين مبحث، لازم مىنمايد خاطرنشان گردد كه مناديان و آمران به عدالت بايد بدانند كه تلاش براى برقرارى عدالت در جامعه، كارى بس مقدّس و پيامبرگونه است و بنا به گفته قرآن كريم، چنين افرادى در معرض آسيب ديدن و از دست دادن جان خود مىباشند (چرا كه اجراى عدالت منافع نامشروع تبهكاران را به خطر مىاندازد و آنان را به واكنشهاى ايذايى وادار مىكند.) خداوند متعال مىفرمايد: «انّ الّذين يكفرونَ باياتِ اللّهِ و يقتلونَ النّبيّين بغيرِ حقٍ و يقتلون الّذين يأمرون بالقسطِ مِن الناسِ فبشّرهم بعذابٍ اليمٍ» (آل عمران: 21)؛ كسانى را كه به آيات خدا كفر مىورزند و پيامبران را به ناحق مىكشند و (نيز) مردمى را به قتل مىرسانند كه امر به عدالت مىكنند، به كيفر دردناك (الهى) بشارت ده!
اقتصاد در پرتو تزكيه
يكى از درخشانترين فرازهاى قرآن كريم تأكيد هرچه تمامتر بر لزوم اهتمام انسانها به «تزكيه نفس» است. اهميت اين مسأله به حدى است كه يكى از اهداف بعثت انبياء عليهمالسلام تحقق بخشيدن به اين مهم عنوان شده: «هو الّذى بعثَ فى الامّيّين رسولاً منهم يتلوا عليم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتابَ و الحكمة و ان كانوا من قبلُ لفى ضلالٍ مبينٍ و آخرينَ منهم لمّا يلحقوا بهم و هو العزيز الحكيم» (جمعه: 2و3)؛ او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد و مسلّما پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. و (همچنين) رسول است بر گروه ديگرى كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند و او عزيز و حكيم است.
علّامه طباطبائى در الميزان، «زكات» را به معناى رشد شايسته همراه با خير و بركت، و «تزكيه انسانها توسط رسول الهى» را به معناى رشد دادن آنان به نحو شايسته از راه متّصف كردنشان به اخلاق فاضل و اعمال صالح، دانستهاند. در اثر تزكيه، مردم در انسانيتشان به كمال مىرسند و وضعشان در دنيا و آخرت به سامان مىرسد و از زندگى سعادتمندانه و مرگ سعادتمندانه برخوردار مىگردند.(16)
همچنين براى درك اهميت فراوان تزكيه از ديدگاه قرآن كريم، كافى است قدرى در آيات مباركه سوره «شمس» تدبّر شود. خداوند متعال پس از يازده قسم به عظايم خلقت و ياداور شدن سرشت انسان و الهام موجبات رشد و تعالى او از يكسو و زمينههاى سقوط و تباهى او از سوى ديگر، مىفرمايد: فلاح انسان در گرو تزكيه اوست: «والشمس و ضحيها و القمرِ اذا تليها و النهار اذا جلّيها و الليل اذا يغشيها و السماء و ما بنيها والارض و ما طحيها و نفسٍ و ما سوّيها فألهمها فجورها و تقويها قد افلح من زكّيها و قد خاب من دسّيها» (شمس: 1ـ10)؛ به خورشيد و گسترش نور آن سوگند، و به ماه هنگامى كه پس از آن در آيد، و به روز هنگامى كه صفحه زمين را روشن مىسازد، و به شب آن هنگام كه زمين را بپوشاند، و قسم به آسمان و كسى كه آسمان را بنا كرده و به زمين و كسى كه آن را گسترانيده، و قسم به جان آدمى و آنكه آن را (آفريده و) منظّم ساخته، سپس فجوروتقوا (شر و خيرش) را به او الهام كرده است، كه هركسنفسخودرا پاك و تزكيه كرد، رستگار شد، و آن كهنفس خود رابامعصيتوگناهآلودهساخت،نوميدومحروم گشت!
از بيانات علّامه طباطبائى در اين زمينه، استفاده مىشود كه طبع انسان اقتضاى رشد شايسته همراه با خير و بركت را دارد و «تزكيه» به فعليت رساندن چنين رشدى است و رشد ناشايست بر خلاف اقتضاى طبع و سرشت انسان مىباشد.
با ملاحظه آيات مزبور و آيات فراوان ديگرى كه به معرفى و بيان هويّت انسان و آغاز و فرجام او پرداختهاند، درمىيابيم كه از ديدگاه قرآن كريم، در انسان قابليتها و استعدادهاى فراوانى نهفته است كه بروز و ظهور و فعليت آنها تا افقهاى بىنهايت مىتواند ادامه يابد و او شگفتترين موجود خاكى است كه هم قابليت دارد در اثر تربيت صحيح، به مراتب بسيار عالى دست يابد و هم ممكن است در اثر تربيت و رفتار سوء، به هولناكترين ورطههاى تباهى سقوط كند. بر اين اساس و با توجه به اينكه رفتارهاى انسان متأثر از تفكّرات و شخصيت اوست؛ «قُل كلٌ يعملُ على شاكلته» (اسراء: 84) بگو هركس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مىكند. و نيز «البلدُ الطيّبُ يخرجُ نباتُه باذنِ ربِّه و الّذى خبثَ لا يخرج الاّ نكدا» (اعراف: 58)؛ سرزمين پاكيزه (و شيرين) گياهش به فرمان پروردگارش مىرويد. اما سرزمينهاى بد طينت (و شورهزار) جز گياهى ناچيز و بىارزش از آن نمىرويد.
لزوم توجه عميق به تزكيه شدن افراد جامعه براى بروز رفتارها شايسته در زمينههاى گوناگون حيات فردى و اجتماعى، از جمله در عرصه فعاليتهاى اقتصادى، به خوبى نمايان مىشود و معلوم مىگردد كه نه نظر خوشبينانه داشتن به عملكرد انسان و جوامع انسانى صحيح است (آنگونه كه برخى از اقتصاددانان سنّتى عقيده داشتند) و نه نظر بدبينانه داشتن.
چنانكه به رغم ديدگاه برخى نظريهپردازان سادهانديش نمىتوان به اين دلخوش بود كه جهتگيرى قوانين طبيعى حاكم بر فعاليتهاى اقتصادى افراد جامعه بدون هيچ معارضى به سمت خير و كمال است و لزوما اصلاحات امور به صورت خودكار محقق مىشوند و بنابراين، لازم است جريان امور اقتصادى آزاد و رها باشد تا به طور طبيعى و خودكار، توليد و توزيع بهينه عينيت يابند. گو اينكه از ديگر سو، نمىتوان بدبينانه به عملكرد متغيّرهاى اقتصادى نگريست و آيندهاى مبهم و نگران كننده از حيث اقتصادى براى بشريت ترسيم كرد، بلكه بايد مجدّانه درصدد تزكيه آحاد افراد جامعه برآمد و با مراقبتى مستمر، براى رشد صحيح هويّت انسانى و جلوگيرى از بروز انحراف و رشد ناشايست تلاش نمود، تا اسباب و زمينههاى اصلاحات شؤون فردى و اجتماعى افراد، از جمله اصلاحات اقتصادى، فراهم شوند.
در خاتمه اين مبحث، لازم به ياداورى است كه رابطه «اقتصاد» با «تزكيه» دو سويه است؛ يعنى همچنانكه تزكيه در سامانبخشى و اصلاح امور اقتصادى نقش تعيينكنندهاى دارد، فعاليتهاى اقتصادى نيز مىتواند در تزكيه انسان مؤثر باشند؛ مثلاً، كسى كه زكات مال خود را مىپردازد، با اين كار اقدامى در جهت تزكيه نفس خود نموده است:
ـ «الّذى يؤتى ماله يتزكّى» (ليل: 18)؛ كسى كه مال خود را (در راه خدا) مىبخشد تا پاك شود.
ـ «خُذ من اموالهم صدقةً تُطهّرهم و تزكّيهم» (توبه: 103)؛ از اموال آنها صدقه (به عنوان زكات) بگير تا به وسيله آن، آنها را پاكسازى و پرورش دهى.
بنابراين ـ همانگونه كه ذكر شد ـ عمليات اقتصادى مىتواند مظهرى از عبوديت خداوند متعال باشد. در اينجا همچنين تأكيد مىگردد كه رفتارهاى اقتصادى مىتوانند راهى براى تزكيهشدن انسان باشند و بدينسان، بىپايگى القائات كسانى كه تلاشهاى اقتصادى را مانعى براى خودسازى و تزكيه نفس مىدانند، روشن مىشود.
پىنوشتها
1ـ محمدحسين طباطبائى، الميزان، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، 1391 ه.ق، ج 9، ص 404.
2ـ «فيه اشارة الى انّهم اهل الرشد و اصابة الواقع يمعنون فى استخراج صواب الرأى بمراجعة العقول.» (همان، ج 18، ص 63).
3ـ برگرفته از درس تفسير معظم له در سال تحصيلى 78ـ79.
4ـ منظور از «توحيد» در اينجا «توحيد افعالى» طبق اصطلاح عرفاست. «اصطلاح پنجم توحيد، استقلال در تأثير است؛ يعنى مخلوقات الهى در كارهاى خودشان نيز بىنياز از خداى متعال نيستند و تأثيرهايى كه در يكديگر دارند، به اذن خدا و در سايه نيرويى است كه خداى متعال به آنها عطا فرموده و مىفرمايد، و در حقيقت، تنها كسى كه مستقلاً و بدون احتياج به ديگرى در همه جا و در همه چيز تأثير مىبخشد، همان ذات مقدّس الهى است و فاعليت و تأثير ديگران در طول فاعليت و تأثير او و، در پرتو آن مىباشد. بر همين اساس است كه قرآن كريم آثار فاعلهاى طبيعى و غيرطبيعى (مانند ملك و جن و انسان) را به خداى متعال نسبت مىدهد و فىالمثل، باريدن باران و روييدن گياه و ميوه دادن درختان را هم مستند به او مىكند، و اصرار دارد كه مردم اين استناد به خدا را كه در طول استناد به فاعلهاى قريب صورت مىگيرد، درك كنند و بپذيرند و همواره به آن توجه داشته باشند.» (ر.ك: محمدتقى مصباح، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامى ـ معاونت فرهنگى، 1375، ج 1، ص 165.)
5ـ مانند: «اللّهُ الذى خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لكم و سخر لكم الفلك لتجرى فى البحر بامره و سخر لكم الانهار و سخّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخّر لكم الليل و النهار و آتيكم من كل ما سألتموه و ان تعدّوا نعمت الله لا تحصوها، انّ الانسان لظلومٌ كفار» (ابراهيم: 32ـ34)؛ خداوند همان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريد، و از آسمان، آبى نازل كرد و با آن، ميوهها (ى مختلف) را براى روزى شما (از زمين) بيرون آورد و كشتىها را مسخّر شما گردانيد تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند، و نهرها را (نيز) هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد. و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد. انسان، ستمگر و ناسپاس است. و نيز: «يا ايّها الناس كلوا ممّا فى الارض حلالاً طيبا» (بقره: 168)؛ اى مردم، از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد. و نيز: «قل من حرّم زينة اللّه التى اخرج لعباده و الطيّبات من الرزق» (اعراف: 31)؛ بگو چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگانخودآفريدهوروزىهاىپاكيزهراحرامكرده است؟
6ـ «يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكرالله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون» (منافقون: 9)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، زيانكارانند.
7ـ «يا ايها الذين آمنوا لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل الاّ ان تكون تجارة عن تراض منكم» (نساء: 29)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد، مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.
8ـ «و من يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون» (حشر: 9)؛ كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش بازداشته شدهاند، رستگارانند.
9ـ «آتوا الزكاة» (بقره: 43و...)؛ زكات بپردازيد. و نيز: «يا ايها الذين آمنوا انفقوا ممّا رزقناكم» (بقره: 54)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از آنچه به شما روزى دادهايم، انفاق كنيد. و نيز: «ذلك الكتاب لا ريب فيه هدىً للمتقين الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و ممّا رزقناهم ينفقون» (بقره: 2و3)؛ آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزگاران است كسانى كه به غيب ايمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند. و نيز: «و مالكم الاّ ينفقوا فى سبيلاللّه» (حديد: 10)؛ چرا در راه خدا انفاق نكنيد؟! و نيز: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا ممّا تحبّون» (آل عمران: 193)؛ هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمىرسيد، مگر اينكه از آنچه دوست مىداريد (در راه خدا) انفاق كنيد. و نيز: «مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثلِ حبّةٍ انبتت سبع سنابل فى كل سنبلةٍ مأة حبّة و اللّه يضاعف لمن يشاء» (بقره: 261)؛ كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، همانند بذرىهستندكههفتخوشهبروياندكهدرهرخوشه،يكصددانهباشد، و خداوند آن را براى هر كس بخواهد، دو يا چند برابر مىكند.
10ـ ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1364، ج 2، ص 387.
11ـ علّامه طباطبائى اين آيه را متضمّن حكم زكات مالى (مربوط به طلا و نقره مسكوك، انعام سهگانه و غلات چهارگانه) دانسته و ياداور شدهاند كه اخبار فراوانى از طريق ائمّه اطهار عليهمالسلام در اين خصوص وجود دارد. ر.ك: الميزان، ج 9، ص 377.
12ـ اهميت قسط و عدل آنقدر زياد است كه در قرآن كريم از «عدالت» به عنوان يكى از صفات خداوند متعال با تأكيد هرچه تمامتر ياد شده است. ذات اقدس الهى در عين قدرت مطلقهاى كه دارد، قبل از دستور به پيامبر صلىاللهعليهوآله و آحاد جامعه اسلامى به برقرارى عدالت، اين اصل را به ادّق و اشد مراتب آن مراعات مىكند و در گستره پهناور خلقت، از ازل تا ابد، به هيچ كس ستم روا نداشته است، و نخواهد داشت: «انّ اللّه لا يظلم مثقال ذرّةٍ» (نساء: 54)؛ خداوند (حتى) به اندازه سنگينى ذرهاى ستم نمىكنند. و نيز: «أنّ اللّه لا يظلم الناس شيئا و لكنّ الناس انفسهم يظلمون» (يوسف: 44)؛ خداوند هيچ به مردم ستم نمىكند، ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مىكنند. و نيز «و نضع الموازين القسط ليوم القيامة فلا تظلم نفس شيئا» (انبياء: 54)؛ ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت برپا مىكنيم، پس به هيچ كس كمترين ستمى نمىشود. و «قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون» (يونس: 54)؛ و در ميان آنها، به عدالت داورى مىشود، و ستمى بر آنها نخواهد شد. همچنين تمامى آياتى كه در آنها تسبيح حضرت حق ـ جلّ و على ـ مطرح شده است، مؤكّد صفت عدالت در ذات اقدس او تبارك و تعالى مىباشند. «فنادى فى الظلمات ان لا اله الاّ انت سبحانك انى كنت من الظالمين» (انبياء: 87)؛ (يونس) در ظلمتها (يى متراكم) صدا زد (خداوندا!) جز تو معبودى نيست؛ منزّهى تو! من از ستمكاران بودهام.
13ـ و اين يكى از مصاديق تعليم حكمت (يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة) و هدايت به سبل سلام (يهدى به اللّه من اتّبع رضوانه سبل السلام) است و شايسته است جامعه قرآنى ما همواره پاىبندى خود را به اين تعليم قرآنى نشان دهد.
14ـ بيانات علّامه طباطبائى را در اين خصوص مىتوان در ذيل آيه 35 اسراء، در ج 13 الميزان، ص 91و 92 ملاحظه كرد.
15ـ در اينجا لازم به ياداورى است كه در جامعه اسلامى، اين شيوه پسنديدهاى نيست كه هر گروه و صنفى تنها به فكر مصالح خود و بىاعتنا به ساير قشرها و افراد جامعه باشد و لزوما قواى مقنّنه و مجريه بايد در حد مقدور پس از ملاحظه مسائل در سطح كلان كشور و رعايت مصالح تمامى اصناف و فرد فرد جامعه تصميمگيرى كنند.
16ـ محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 19، ص 265.
جعفر انصارى – نشریه معرفت شماره 66