تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 12:57 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

 واقعیت ها و پندارها

در شماره قبل علل و انگیزه روی آوردن زنان به کار در خارج از منزل و نیز برخی از آثار اشتغال زنان بویژه مادران را بررسی کردیم . در این قسمت، بر آنیم تا وضعیت موجود کشور را در دو جنبه بررسی کنیم; یکی حوزه واقعیت که شامل زنان جویای کار و نیز شاغل می شود و دیگری حوزه برنامه ریزی کلان و قانون گذاری که دولت و مجلس عهده دار آن می باشند . انطباق هر چه بیشتر این دو حوزه، امکان حل سریع تر مشکلات و مسائل زنان و مادران شاغل را فراهم می آورد .

...

محور : زنان و اشتغال

 واقعیت ها و پندارها

در شماره قبل علل و انگیزه روی آوردن زنان به کار در خارج از منزل و نیز برخی از آثار اشتغال زنان بویژه مادران را بررسی کردیم . در این قسمت، بر آنیم تا وضعیت موجود کشور را در دو جنبه بررسی کنیم; یکی حوزه واقعیت که شامل زنان جویای کار و نیز شاغل می شود و دیگری حوزه برنامه ریزی کلان و قانون گذاری که دولت و مجلس عهده دار آن می باشند . انطباق هر چه بیشتر این دو حوزه، امکان حل سریع تر مشکلات و مسائل زنان و مادران شاغل را فراهم می آورد .
اشتغال زنان و واقعیت ها

با وجود این که آمار رسمی شاخص های وضعیت کلان اقتصادی کشور ایران را مثبت نشان می دهد، اما مردم از وضع اقتصادی خود اظهار نارضایتی می کنند . افزایش روزافزون هزینه هایی چون مبلغ کرایه خانه، حمل و نقل و خوراک و پوشاک، خانواده ها را با مشکل تامین معاش رو به رو کرده است .

مجموعه این عوامل باعث شده است، مردان به چند شغله بودن یا افزایش ساعات کار روی بیاورند و در مرحله بعد، زنان وارد بازار کار شوند . در طبقه محروم و حتی متوسط، تامین نیازهای معیشتی، اصلی ترین علت حضور زنان در بازار کار است . در این میان، زنانی که در کنار همسران خویش در خارج از خانه به کار مشغول می شوند، شاید خوشبخت ترین گروه این طبقه باشند; زیرا نیازهای عاطفی و روحی ایشان در این همراهی و همکاری به نوعی تامین می شود . اما گروه دیگری از این طبقه هستند که وضعیت نابسامان تری نسبت به دسته قبل دارند، این گروه را زنان «سرپرست خانواده » تشکیل می دهند . «زنان سرپرست خانواده به زنانی گفته می شود که بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی خانواده را به عهده می گیرند و مسؤولیت اداره اقتصادی خانواده و تصمیم گیری های عمده حیاتی به عهده آنهاست . جامعه شناسان معتقدند که زنان سرپرست خانواده به چند دسته عمده تقسیم می شوند، که عبارتند از: زنانی که به علت فوت همسر، از کار افتادگی همسر، طلاق، مفقود الاثر بودن، زندانی، نکاح منقطع، اعتیاد و سرباز بودن شوهر، مجبور به تهیه امرار معاش زندگی خود و احیانا فرزندانشان هستند .» (1)

البته می توان مواردی چون بیماری های روانی، معلولیت ها و ناتوانی های همسر را نیز به این دلایل اشتغال زنان اضافه کرد . محمد کاظم عاطف وحید، روانپزشک، با اشاره به یکی دیگر از علل اشتغال زنان به کار می گوید: «عده ای از مردان نیز به دلیل توانمندتر بودن و موفق بودن زنان خود در فعالیت های اجتماعی و اشتغال، از سرپرستی خانواده سرباز زده و در نتیجه، زنان به تنهایی به اداره خانه می پردازند» . (2) مطابق آمارهای جهانی، به سبب تحول عظیمی که در موقعیت زنان به لحاظ اشتغال و درآمد به وجود آمده، مسؤولیت اقتصادی خانواده از جمعیت مردان تا حد زیادی به زنان منتقل شده است . (3)

فقر، نداشتن تخصص، کم سوادی و یا بی سوادی، از جمله مسائلی است که زنان سرپرست خانواده با آن دست و پنجه نرم می کنند . به همین جهت این زنان اغلب در کارهایی با دستمزد پایین که احتیاج به تخصص ندارد و بیشتر در بخش خدمات است، جذب می شوند . «آمار رسمی کشور اعلام می کند که حدود یک میلیون و 37 هزار خانوار ایرانی، معادل 5/8 درصد کل خانواده های کشور، از سوی زنان، سرپرستی می شوند و آمار غیر رسمی چیزی در حدود 3 میلیون زن سرپرست را اعلام می کند . با استفاده از همین آمار، می توان به این نتیجه مهم که 3 میلیون و 400 هزار کودک تحت سرپرستی زنان هستند نیز دست پیدا کرد .» (4)

زنان سرپرست خانواده هم وظایف مادری را در خانه بر عهده دارند و هم درصدد تامین معاش خانواده خود هستند و به دلیل افزایش نقش ها، درآمد کم و برخوردار نبودن از تعلیمات کافی در معرض فشارها و بیماری های روان تنی، اضطراب و اختلالات و خلاهای عاطفی بسیار قرار دارند . در شرایطی که مرد - که فارغ از مسؤولیت های درون خانه همچون نگهداری کودکان و تهیه غذا و . . . است - از عهده سرپرستی خانواده به سختی برمی آید و با توجه به گرانی و تورم موجود چه انتظاری می توان از زن داشت . استرس، افسردگی و زود رنجی، عمده ترین نشانه های خلاهای عاطفی است که در میان زنان سرپرست خانواده نمود پیدا می کند .

ناگفته پیداست که دولت در بخش عاطفی و روانی، به صورت مستقیم نمی تواند از این گونه زنان حمایت به عمل آورد . اما در دیگر بخش ها، از جمله تامین مسکن، بیمه درمانی، ایجاد زمینه اشتغال و حمایت های مادی دولت، موظف به حمایت از این زنان است . این در حالی است که «بر اساس برآوردهای موجود، بهزیستی تنها 100 هزار نفر از میان بیش از یک میلیون و 100 هزار زن رپرست خانوار را تحت پوشش قرار داده و اکثر این افراد از حمایت های اجتماعی محروم هستند» . (5) از سوی دیگر، سازمان بهزیستی به دلیل کمبود بودجه، فقط قابلیت پرداخت 50 درصد مبلغ پیش بینی شده در قانون را به این خانواده ها دارد، به طوری که میانگین کمک سازمان بهزیستی به زنان سرپرست خانواده حدود 18 هزار و 800 تومان است . (6)

واقعیت های پیش رو در جامعه کنونی ما بیانگر این است که زنان طبقه محروم و بویژه زنان سرپرست خانوار، با تحمل رنج ها و مشقت های فراوان، سعی در ایجاد یک زندگی شرافتمندانه و پاک دارند و بخش عمده ای از ایشان به دلیل فشارهای اقتصادی و اجتماعی دچار افسردگی هستند . متاسفانه این قشر زحمتکش، به دلیل محرومیت های فراوانی که دارند، برای بیان دردها و خواسته های خویش روزنامه، ارگان، حزب و دسته سازمان یافته ای ندارند . به همین سبب، به نظر می رسد که دولت و مجلس خود باید متولی این امور و چاره اندیشی برای این قشر باشند، چنان که رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی (رحمه الله) و نیز قانون اساسی متذکر این نکته شده اند .
حوزه های حمایتی و پندارها

دولت و مجلس مهمترین حوزه های حمایتی زنان در زمینه قانون گذاری و اجرا هستند . بی شک قوانین مدون و برنامه های طراحی شده از طرف این دو نهاد، باید مطابق با واقعیات جامعه و در جهت حل مهمترین معضلات و مشکلات موجود باشد . سمت و سوی این قوانین و برنامه ها همچنین باید با عقاید مذهبی و نیز باورهای فرهنگی و سنتی ما سازگار باشد . در عین حال، اگر قانون گذاران و برنامه ریزان قصد سنت شکنی به معنی خرافه ستیزی دارند، باید با برنامه های بلند مدت، زیر ساخت های فرهنگی کشور را اصلاح کنند . وارد آوردن هر گونه فشار سریع به حجم فرهنگی جامعه، هر چند در کوتاه مدت تغییراتی را به وجود می آورد، اما با از بین رفتن فشار، جامعه بلافاصله به حالت قبل خود باز می گردد . اما اگر تغییرات به تدریج و با کار فرهنگی مداوم و هماهنگ با هنجارهای فرهنگی و اجتماعی، بویژه باورهای دینی ملت ما باشد، مسلما در بلند مدت می توان از اثرات ونتایج مفید آن بهره برد .

واقعیات موجود در جامعه ما بیانگر این است که اغلب زنان، در هر طبقه یا گروهی که باشند، با معضلات فرهنگی روبه رو هستند و همین معضلات موجب گشته که در امر معیشت و اشتغال با مشکلات متعددی روبه رو شوند . زنان طبقه محروم در این میان، با مشکلات بیشتری مواجه هستند; چرا که از حداقل حمایت های موجود در دیگر طبقات اجتماعی، محروم می باشند و به نظر می رسد رسیدگی به وضعیت این زنان باید در راس امور قانون گذاران و برنامه ریزان قرار گیرد . اما گاه مشاهده می شود که مسؤولان با گذر از طبقات محروم و مسائل فرهنگی موجود در جامعه به سراغ راهکارهایی می روند که دستیابی به آنها، از بین بردن حداکثر توان و نیرو از زنان و حداقل نتیجه را حاصل می کند . مطرح کردن مباحثی چون حضور زنان در پست های ریاست جمهوری، مجلس خبرگان، شورای نگهبان و رده های بالای مدیریتی و اعتراض به سهم پایین زنان در مدیریت کشور، با تکیه بر جنسیت و نه شایستگی و بدون توجه به آن چه که گذشت، تنها جو جامعه را علیه زنان متشنج می کند .
علل نیاز به مدیران زن

آن چه گذشت به معنای نفی کامل حضور زنان در عرصه های مختلف مدیریت سیاسی و اجتماعی نیست و در واقع، تذکری بود بر این نکته که مشکلات موجود در جامعه زنان، در حال حاضر، از جنس دیگری است و به این ترتیب، رفع محرومیت ها و برآوردن نیازهای اولیه و ابتدایی زنان در حوزه های مختلف اقتصادی و فرهنگی در اولویت قرار دارد . مهمتر از آن، تقسیم جامعه به دو بخش زنانه و مردانه و تقاضای رعایت مساوات بین این دو جنس، بدون توجه به ویژگی های فطری و ذاتی و نیز استعدادها و قابلیت های ایشان، چندان صحیح به نظر نمی رسد . نظام جمهوری اسلامی بیش از هرچیز، نیازمند مدیران آگاه، شایسته، مؤمن، متعهد و دارای توانمندی ها و قابلیت های بالا است . ملاک قرار دادن جنسیت نمی تواند چاره مشکلات اساسی کشور و حتی زنان باشد .

البته باید توجه داشت که حضور مناسب، مثبت و موفق زنان در مدیریت، می تواند مجموعه فرهنگ، ارزش ها و روانشناسی جامعه را به نفع ایشان تغییر دهد و خرافات و سنت های موهوم را از بین ببرد . امروزه، تغییرات نظام حقوق تولید و مصرف و اقتصاد جهانی، دولت ها و مؤسسات مختلف تجاری و آموزشی و . . . را وادار می سازد تا شرایطی را برای باروری زنان فراهم سازند . حرکت زنان در این حوزه نیاز به مدیریت، آموزش، امکانات و پشتیبانی دارد و حضور زنان در رده های مدیریتی در این حرکت مؤثر است . بنابراین برای حضور زنان بر سر کار (و در رده های مدیریتی)، باید با برنامه ای دقیق و حساب شده، در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی وارد عمل شد .
ویژگی های مدیران زن

زنان مدیر، مطابق پژوهش های به عمل آمده، دارای ویژگی های خاص خود می باشند: «زنان به دلیل احساسات، عواطف و ظرافت های غریزی، بسیار متعهدتر از مردان عمل می کنند . . . مطالعه بر روی بیست زن کارآفرین در ایران نشان می دهد که اکثر آنان در فضای کسب و کار خود رابطه ای عاطفی با کارکنان ایجاد کرده اند . این شیوه، سبب احساس صمیمیت و محبت بین کارکنان، در عین جدیت در محیط کار است . نحوه برخورد زنان با کارکنان با انتقال احساس مادرانه و خواهرانه توام است . . . تحقیقات نشان می دهد، برخی مدیران مرد به دلیل داشتن جسارت در بسیاری از موارد، به دلیل پرداخت یا گرفتن رشوه، دادن تسهیلات غیر قانونی، اختلاس و . . . از خط اصلی خارج شده و سیستم را دچار مشکل کرده اند، حال آن که پایبندی به قانون از سوی زنان تایید شده و چنین مقولاتی در عرصه های مدیریتی زنان کمتر به چشم می خورد» . (7) و «اگر چه شمار زنان در پست های مدیریت دولتی بسیار اندک است، اما مقایسه سطح تحصیلات زنان و مردان در پست های مدیریتی مشابه، نشان می دهد که زنان مدیر از سطح تحصیلات بالاتری نسبت به مردان برخوردارند .» (8)

همچنان که ویژگی های فطری و ذاتی زنان موجب گشته که ایشان از دیرباز در برخی زمینه ها، همانند زمینه های تربیتی و پرورشی کودک، موفق تر از مردان باشند; ویژگی های مدیریتی زنان نیز به شرط آن که با قابلیت و دانش لازم همراه باشد، می تواند در بسیاری از فعالیت های اجتماعی - اقتصادی از جمله فعالیت های آموزشی، پرورشی، بهداشتی و هنری، موفقیت را برای زنان به همراه بیاورد .

در نهایت، همچنان که حذف یک فرد به صرف زن بودن از مقامی که مطابق احکام شرعی و قوانین جاری مشکلی در کسب آن ندارد، قابل بخشش نیست، ارج نهادن به یک زن نیز به صرف جنسیت او مقبول نمی باشد . سربلندی و عزت نظام اسلامی ما، مرهون تلاش انسان هایی است که تنها با سلاح علم و دانش و شایستگی قدم به میدان نهاده اند و زن و یا مرد بودن در این وادی مفهوم ارزشی ویژه ای ندارد .
زنان و مدیریت در دیگر نقاط جهان

پژوهش در نظام های سیاسی جهان غرب، نمایانگر این نکته است که در غرب، شعار برابری زن و مرد از جمله شعارهای پر طمطراق سیاسی و اجتماعی شناخته شده است . با این حال، آن چه در عمل اتفاق افتاده، فاصله بسیاری با آن چه در شعار گفته می شود، داشته است . در فرانسه که شعار برابری زن و مرد از شعارهای اصلی در انقلاب کبیر فرانسه و پس از آن بوده است، هنوز هیچ زنی به سمت ریاست جمهوری یا نخست وزیری نرسیده است و این وضع برای آلمان، ایتالیا، آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر غربی نیز صادق است . طی دو قرن گذشته، همواره اکثریت مطلق تعداد نمایندگان در کشورهای غربی، در اختیار مردان بوده و این اکثریت در مورد تعداد وزرا و مدیران دولتی بسیار بوده است . در آمریکا که خود را مظهر شعار برابری زن و مرد در جهان معرفی می کند، هیچ گاه یک زن در مقام رئیس جمهور یا معاون رئیس جمهور دیده نشده است . نشریه «فورچون » ، چندی پیش (25 سپتامبر 2000)، فهرست 40 نفر از ثروتمندترین مدیران اقتصادی آمریکا را منتشر کرد که تنها نام یک زن در میان آنها به چشم می خورد . این وضعیت در مورد کشورهای دیگری که الگوی لیبرال - دموکراسی را از غرب وام گرفته اند نیز به چشم می خورد . (9) در برخی کشورها، اوضاع کمی فرق می کند:

«سوئد از نظر قوانین مربوط به ارتقای برابری زن و مرد، پیشاپیش دنیای غرب است . بخش عظیمی از زنان در سوئد شاغل و مزد بگیر هستند . . . هر زنی که صاحب فرزندی می شود، یک ماه پیش از تولد کودک تا شش ماه بعد از آن، از مزایای دولتی که 90 درصد درآمدهای عادی را تامین می کند، برخوردار می گردد . این شش ماه می تواند بین پدر و مادر برحسب این که کدام یک، برای مراقبت از کودک، کارش را موقتا رها می کند، تقسیم شود . مزایای 180 روزه دیگر نیز وجود دارد که پدر و مادر می توانند از کودک در یک دوره بعدی، از آن استفاده کنند . . . با وجود این، تعداد اندکی از زنان در سطوح بالای شرکت های تجاری یافت می شوند و در بیشتر مشاغل، حضور زنان خیلی بیشتر از دیگر کشورهای غربی نیست . در سال 1985، 45 درصد زنان سوئدی در مشاغل نیمه وقت اشتغال داشتند، که فرصت های شغلی، مزایای اجتماعی و حقوق بازنشستگی کمتری از مشاغل تمام وقت دارند . بسیاری از زنان مایل نیستند کودکانشان را برای زمانی طولانی، که در صورت داشتن کار تمام وقت برایشان ضروری است، در مراکز روزانه مراقبت از کودکان رها کنند، و زنان همچنان اساسا مسؤولیت کارهای خانه و مراقبت از کودکان را بر عهده دارند .» (10)

چنان که مشاهده می شود، علی رغم امکانات بسیاری که در این کشورها در اختیار مادران قرار دارد، انگیزه چندانی در زنان برای حضور در پست های مدیریتی وجود ندارد و آنها بیشتر مایل به مراقبت و نگهداری از کودکان خود هستند . حال جای این پرسش وجود دارد که آیا در کشور ما، با وجود سنت های پسندیده ایرانی و فرهنگ غنی اسلامی که بر نقش اساسی مادر در تربیت کودک تاکید دارد و نیز کمبود امکانات حمایتی از مادران، ترغیب، تشویق و ایجاد سؤال در میزان و تعداد مدیران زن در سازمان های دولتی و رده های بالای نظام امر معقولی است؟ سمت و سوی برنامه ریزی ها نباید با فشار و به اصطلاح «هل دادن » زنان همراه باشد، بلکه باید زمینه را به گونه ای فراهم کرد که زنانی که مایل هستند، در حوزه های مناسب با شان و منزلتشان، آرام و بی دغدغه از استعدادهای خود استفاده کنند . به عبارت دیگر، ایجاد نیاز کاذب و وارد آوردن فشار با توجه به وضعیت فعلی جامعه ما، در نهایت به نفع جامعه ما نخواهد بود .
انقلاب و تحولات در زمینه اشتغال زنان

تحولات فرهنگی دوران پس از انقلاب، تغییرات مناسبی در نگرشهای بنیادین جامعه به وجود آورده است . این در حالی است که تبلیغات غرب حکایت از تحجر دیدگاه ها و تبعیض در مورد زن در ایران دارد . غربیان وجود احکام اسلامی، به ویژه حجاب زنان در ایران را مانعی برای رشد و پیشرفت و اشتغال زنان می دانند و سعی دارند حجاب زنان مسلمان ما را اجباری و به سبب قوانین حکومتی و عامل عقب ماندگی کشور ما معرفی کنند . اما دکتر حمید عبداللهیان، جامعه شناس و مدرس دانشگاه، درباره نابرابری های جنسیتی در اشتغال در کشور ایران می گوید: «درباره کشورمان ایران نمی توانیم ادعا کنیم تبعیض جنسی در کار زیاد است; زیرا داستان ورود زنان ایرانی به بازار کار با غرب بسیار تفاوت دارد . به نظر من ایران تحت تاثیر شرایط فرهنگی، درباره اشتغال زنان رشد بسیار خوبی داشته و این فرصت به زنان داده شده تا خود را محک بزنند» . (11) چنان که مطابق یکی از آخرین نظرسنجی ها که توسط مرکزی وابسته به معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی انجام گرفته، 2/63 درصد پاسخگویان تهرانی، اشتغال زنان را به اندازه مردان مهم می دانند و 76 درصد پاسخگویان، در این که تحصیلات دختران برای جامعه مفیدتر است یا پسران، فرقی بین آنها قائل نشدند . (12)

در مجموع، تحولات فرهنگی پس از انقلاب موجب گشته تا دیدگاه های متحجر درباره زن، که او را موجودی ضعیف و ناتوان می شمرد، تا حدود زیادی اصلاح شود . وجود قوانین و احکام اسلامی در حوزه های مختلف اقتصادی و اجتماعی به علاوه قانون اساسی جمهوری اسلامی، زمینه را به گونه ای فراهم آورده که حداقل تبعیض و حداکثر بستر برای رشد و فعالیت زنان در آموزش، کار، سیاست، هنر و . . . وجود داشته باشد . البته هیچ کس منکر کاستی ها، کمبودها و ضعف هایی که در برخی قوانین مدنی وجود دارد و یا مظالمی که به دلیل سنت های غلط و خرافی بر زنان می رود، نیست; بلکه بحث بر سر این است که از امکانات موجود تا چه حد استفاده شده است؟ و در زمینه هایی که بیشترین امکان و حداقل مانع در برابر زنان وجود دارد، تا چه میزان کار انجام گرفته است؟ تعداد زنان محقق و پژوهشگر، شاعر و نویسنده، مخترع و مکتشف، متخصص و استاد کار در رشته های خاص زنان و . . . چه اندازه است؟

ایجاد موج شک و تردید و ناامیدی در جامعه و بهره برداری از این امواج، در جهت اهداف سیاسی و یا اقتصادی، بازیچه قرار دادن احساسات و ایده آل های زنان، به صحنه آوردن آنان برای مقاصد خاص و رها کردن ایشان پس از این منظور، در نهایت باعث می شود که دیدگاه کلی زنان نسبت به سیاستمداران، احزاب و جناح ها با بدبینی و تردید همراه شده و این به معنای محروم ماندن جنبه های اصیل نظام و انقلاب از نیروی حمایتی و اجرایی زنان است .
آن روی سکه

مطالعات روانشناختی کارشناسان بیانگر این است که زنان در مقابل تنش، اضطراب و استرس آسیب پذیرتر از مردان هستند . دکتر آذردخت مفیدی معتقد است: «زنان بهای تمدن مردانه را می پردازند . تمدن ما بر پایه خصایل مردانه ریخته شده است . بسیاری از عواطف زنان و درک های شهودی آنان در این تمدن سرکوب شده است . بسیاری از زنان برای این که بتوانند در این تمدن مردانه سرشان را بلند کنند، مجبور به بها دادن به خصایل مردانه شان شده اند . همین موضوع، به سرکوب شدن خصایل زنانه شان منتهی شده است که خود به خود بیماری زاست . بیماری های گم گشتگی هویت، اضطراب، افسردگی، هراس ها و وسواس ها .» (13)

نیاز سنجی ها و آمارها مطالب دیگری را نیز بیان می دارند، از جمله آن که «45 درصد دختران تحصیل کرده کشور، به رغم هزینه سنگینی که از خانواده ها و دولت برایشان انجام گرفته و به دلایل متعدد، هرگز تمایلی برای ورود به عرصه کار و مشارکت فعال اجتماعی و اقتصادی ندارند» . (14) و «رشد تقاضای اجتماعی زنان برای آموزش عالی بیشتر متاثر از انگیزه های «غیر اقتصادی » مانند شان و منزلت اجتماعی، فرهنگی و . . . بوده است . به عبارت دیگر، به تدریج حضور و تحصیل در آموزش عالی بیشتر به یک کالای مصرفی «تجملی » تبدیل شده است » . (15) در کنار هم قرار دادن این واقعیات، ما را به این نتیجه دردناک می رساند که بسیاری از زنان و دختران جامعه کنونی ما، پیش از آن که مجال یافتن ایده آل ها و آرزوهای خویش را پیدا کنند، تحت تاثیر شعارهای سیاسی، ملی و جهانی و نیز تبلیغات سینما و تلویزیون، قدم در راهی گذاشته اند که با فطرت و خواسته های اصیل آن ها فاصله دارد و در این میان، آن چه به معنای واقعی کلمه قربانی گشته است، عواطف و روحیه لطیف ایشان است .

حتی در سطوح مدیریتی نیز نظر کارشناسان چنین است . دکتر شهلا اعزازی، جامعه شناس و استاد دانشگاه، در مورد این سؤال که چرا زنان در ایران به سطوح مدیریتی راه نمی یابند، گفت: «اصولا زنان با تحصیلات بالا هم در ایران قصد عبور از این سقف شیشه ای را ندارند . یعنی چند شغله بودن زنان مدیر، خود مانعی برای پذیرش مسؤولیت های بزرگ تر است . زن علاوه بر مسؤولیت کارمندی، همسر و مادر خانواده نیز محسوب می شود و باید توجه داشت که تمام این مسؤولیت ها وظایفی بسیار گسترده دارد . . . و تمام این مسؤولیت ها بر عهده یک فرد نهاده شده است، بنابراین با پذیرش سمت مدیریتی به نوعی بر مسؤولیت ها و وظایف آنها افزوده می شود» . (16) البته باید توجه داشت، همان طور که گذشت، وجود دو یا سه نقش و مسؤولیت برای مادران و زنان شاغل در تمامی دنیا مطرح است و اختصاص به ایران یا فرهنگ اسلامی ایرانی ما ندارد . دکتر اعزازی نپذیرفتن سمت مدیریت از سوی زنان را ناشی از شیوه های متفاوت مدیریت زنان و مردان می داند و در این مورد می گوید: «اصلا پذیرش مسؤولیت در یک فضای کاملا مردانه بسیار سخت است، یعنی یک زن در این محیط، احساس غربت می کند و شاید مجبور شود که شیوه های مدیریتی خودش را تغییر دهد که این نیز خود نوعی دوگانگی است .» (17)

در نهایت می توان نتیجه گرفت، در صورتی که برنامه ها و تبلیغات کلان کشور، در جهت توسعه و مشارکت زنان، با نیازهای روحی و فطری ایشان هماهنگ باشد، بسیاری از معضلات پیش روی ما در آینده در مورد اشتغال زنان از بین خواهد رفت .

در این قسمت، آن چه که در حال حاضر با آن روبرو هستیم را بررسی کردیم، در شماره بعد، آینده ای را که در پیش روداریم، مورد توجه قرار می دهیم .

پی نوشت ها:

1) روزنامه جام جم، 16/10/81، پاکسیما مجوزی، مقاله: «این زن، سرپرست خانواده است » .

2) روزنامه آفتاب یزد، 1/11/81، مقاله: «افزایش نقش ها و در آمد کم، زنان سرپرست خانوار را در معرض فشارهای روانی بسیار قرار داده است » .

3) ر . ک: شیخی، محمد تقی، جامعه شناسی زنان و خانواده، ص 176 .

4) روزنامه جام جم، 16/10/81، پاکسیما مجوزی، همان .

5) روزنامه آفتاب یزد، 28/10/81 .

6) روزنامه رسالت، 2/10/81، مقاله: «مستمری خانواده های بی سرپرست کاملا پرداخت نمی شود» .

7) روزنامه جوان، 16/10/81، پانته آ ملک لو، مقاله: «فرار پست های رده بالا، مکث جایز نیست » .

8) روزنامه آفتاب یزد، 20/9/81، مقاله: «سهم زنان از مدیریت کشور کمتر از 3 درصد است، (به نقل از آمارهای مرکز امور مشارکت زنان)» .

9) ر . ک: روزنامه جام جم، 18/10/81، توکیو کواگایی، مترجم: رضا نیازی شهرکی، مقاله: «فاصله میان تبلیغات تا واقعیت » .

10) گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ص 193 .

11) روزنامه جام جم، 11/9/81، پاکسیما مجوزی، مقاله: «زنان کار، زنان زندگی » .

12) روزنامه هم بستگی، 1/11/81، «اشتغال زنان به اندازه مردان مهم است » .

13) همان، 28/9/81، «زنان بهای فرهنگ مردانه را می پردازند» .

14) روزنامه قدس، 27/8/81 .

15) روزنامه توسعه، 5/9/81 .

16) روزنامه هم بستگی، 12/9/81، «زنان مشتاق به حضور در فضای مردانه نیستند» .

17) همان .

پدیدآورنده: مهتاب رضاپور

شمیم یاس :: فروردین 1382، شماره 1



نظرات 0