تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 12:59 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامي

* دكتر يداله دادگر

چكيده: اخيراً، مطالعات و تحقيقات در اقتصاد اسلامي، از نظر گسترة كلي و حجم مباحث و موضوعات، وارد مراحل تازه‎اي شده است. در عين حال، پژوهش در اين حوزه ـ حداقل در بعضي ابعاد ـ هنوز در قدمهاي اول قرار دارد. بنابراين، بروز اختلاف نظرها، ابهامات، و در مواردي وجود سردرگميهاي محققان – يا خوانندگان و علاقه‎مندان به نوشته‎هاي – اقتصاد اسلامي از يك طرف، نسبتاً طبيعي به نظر مي‎رسد. اما اين امر از سويي ديگر، مي‎تواند براي پيشرفت كار مشكل آفرين باشد. لذا، ترسيم پايه‎هاي ابعادي از آن، همچون: معرفت‎شناسي و روش شناسي، مي‎تواند باعث شفاف‎سازي مطالعات، و در نتيجه بالا بردن كارايي آن گردد. مقالة حاضر در صدد است كه حداقل عنوانها، سرفصلها و عناصر قابل مطالعه در اين دو حوزه را بيان كند. در بخش اول، مطالب مقدماتي ذكر مي‎شود. مطالب اصلي مربوط به معرفت‎شناسي و روش شناسي، در بخشهاي بعدي تدوين مي‎گردد.

....

محور : اقتصاد اسلامي

* دكتر يداله دادگر

چكيده: اخيراً، مطالعات و تحقيقات در اقتصاد اسلامي، از نظر گسترة كلي و حجم مباحث و موضوعات، وارد مراحل تازه‎اي شده است. در عين حال، پژوهش در اين حوزه ـ حداقل در بعضي ابعاد ـ هنوز در قدمهاي اول قرار دارد. بنابراين، بروز اختلاف نظرها، ابهامات، و در مواردي وجود سردرگميهاي محققان – يا خوانندگان و علاقه‎مندان به نوشته‎هاي – اقتصاد اسلامي از يك طرف، نسبتاً طبيعي به نظر مي‎رسد. اما اين امر از سويي ديگر، مي‎تواند براي پيشرفت كار مشكل آفرين باشد. لذا، ترسيم پايه‎هاي ابعادي از آن، همچون: معرفت‎شناسي و روش شناسي، مي‎تواند باعث شفاف‎سازي مطالعات، و در نتيجه بالا بردن كارايي آن گردد. مقالة حاضر در صدد است كه حداقل عنوانها، سرفصلها و عناصر قابل مطالعه در اين دو حوزه را بيان كند. در بخش اول، مطالب مقدماتي ذكر مي‎شود. مطالب اصلي مربوط به معرفت‎شناسي و روش شناسي، در بخشهاي بعدي تدوين مي‎گردد.

مقدمه و دور نماي بحث

ياد آوري مفاهيم و امور عمومي معرفت شناسي و روش شناسي به طور كلي، و در اقتصاد به طور خاص، اشاره به پيوند آنها با اقتصاد اسلامي، ترسيم اهميت و ضرورت آنها در پژوهش مربوطه و ذكر مطالب اصلي اين مقاله، وظيفة بخش فعلي را تشكيل مي‎دهد.

با وجود اين كه نقش و اثرگذاري مسائل فلسفي در مطالعات معارف و علوم مختلف بشري غير قابل انكار مي‎باشد، اما تدوين شعبه مهم آن؛ يعني فلسفة علم، تأثيري مستقل و فراگيرتر از ديگر شعبه‎هاي فلسفه بر پژوهشهاي عمومي داشته است. اين رشته، حداقل در شكلدهي، صورت‎بندي و تنظيم مجدد مباحث و موضوعات هر علم يا معرفت عمومي، شيوه‎هاي نسبتاً جديدي را وارد عرصه‎هاي مطالعاتي كرد. اصلي‎ترين شعبه‎هاي فلسفة علم، معرفت شناسي و روش شناسي به شمار مي‎روند. بنابراين، پرداختن به موضوعات فلسفه علم، در واقع به منزلة پرداختن به مسائل معرفت‎شناسي و روش شناسي است. ابتدا، به موضوعات كلي و سؤالات اساسي اين حوزة مطالعاتي مي‎پردازيم. و به دنبال آن، به مقايسه و تعريف آنها مبادرت مي‎كنيم كه در ضمن، ارتباط آن با اقتصاد اسلامي مشخص مي‎شود.
1. موضوعات كلي معرفت شناسي و روش شناسي

چيستي و چگونگي ابعاد و مسائل اصلي هر رشته يا هر معرفت مورد مطالعه، فلسفة علم آن را تشكيل مي‎دهد. با وجود اين كه برخي از عناصر فلسفة علم جنبة معرفت‎شناختي و بعضي ديگر جهت‎گيري روش شناختي دارند، ولي در بدو امر جداسازي دقيق آنها بسيار دشوار ـ و شايد غير ضرور ـ است. در زير بخش فعلي، بصورت كلي و تفكيك نشده به آن دو موضوع مي‎پردازيم و در زير بخشهاي بعدي، به‎ طور مستقل به آنها اشاره مي‎كنيم.

يكي از اين سؤالات و موضوعات، چيستي هدف، اهداف علم يا معرفت علمي مورد مطالعه مي‎باشد. اين سؤال به اين نحو مطرح مي‎شود كه اصولاً، هدف از معرفت مورد مطالعه چيست؟ ديگر اينكه، اساساً تبيين يا توضيح ـ و احياناً توصيف ـ در حوزة فوق الذكر چيست؟ يا در آن علم يا معرفت (قابل بررسي)، قوانين و تئوريها چه مفهومي دارند؟ چهارم اينكه، ارتباط بين تئوريهاي مربوط به معرفت يا علم ياد شده از يك طرف، و شواهد خارجي زير از سوي ديگر، چگونه است؟ و سرانجام، معيار رد يا قبول تئوريها و قوانين پژوهش مورد نظر، چگونه خواهد بود؟

اينها، حداقل سؤالاتي‎اند كه معرفت‎شناسي يا روش‎شناسي، رشته‎ها و معارف مختلف ـ يا فلسفة علمي آنها ـ بايستي پاسخگو باشند. 1

در صورتي كه بخواهيم موضوع را در قالب اقتصاد اسلامي دنبال كنيم، در واقع مطالعة ياد شده را با اين فرض پي‎مي‎گيريم، كه تمايل داريم اقتصاد اسلامي را در قالب يك پژوهش استاندارد و قانونمند تجزيه و تحليل كنيم. سپس، ديدگاه اسلامي را از منظر خاصي بيان مي‎كنيم.2

در درجة اول، بايستي توضيح دهيم كه هدف از تدوين اقتصاد اسلامي چيست؟ مثلاً آيا هدف از آن، كشف يك دسته امور واقعي و اجرايي، جهت ارائه تخمينهاي تجربي مشخص و مفيدي در امور توليد، توزيع و مصرف با حفظ اصول مكتب اسلام است؟ آيا هدف اقتصاد اسلامي، قادر ساختن محققان جهت تبيين و توضيح حقايق مادي در جامعة اسلامي است؟ يا اينكه هدف، چيز ديگري است؟

همچنين، در ارتباط با سؤال دوم، بايد پاسخ داده شود كه منظور از تبيين و توضيح در اقتصاد اسلامي چيست؟ مثلاً، آيا اصولاً در چارچوب يك معرفت يا علم اجتماعي مورد نظر اسلام به منظور از تبيين اشاره مي‎شود يا ملاحظات ويژة ديگري در نظر است. به همين صورت دربارة سؤال سوم، بايد بيان شود كه تئوريها و قوانين در اقتصاد اسلامي، از چه ماهيتي برخوردارند . چهارم اينكه، چگونگي ارتباط تئوريهاي اين رشته، با شواهد و تجربيات خارجي، بايستي توضيح داده شود. و سرانجام، بايد اشاره شود كه با چه معيارهايي مي‎توان تئوريها و قوانين اقتصاد اسلامي را تأييد يا رد كرد. ارائة پاسخهاي منطقي و سازگار با انديشة اسلامي به سؤالات ياد شده، در واقع ترسيم كنندة پايه‎هاي معرفت‎شناختي و روش شناسي در اقتصاد اسلام خواهد بود. در بخشهاي اصلي مقاله با تحويل اين سؤالات و مسائل به مسائل جزئي تر، در ارتباط با آنان پاسخ گونه‎هايي ارائه خواهد شد.
مقايسة كلي و معرفي اوليه

با توجه به مطالب زير بخش قبلي دربارة عناصر اصلي و سؤالات حوزة فلسفة علم، بايستي تا حدود زيادي روشن شده باشد كه رابطه تنگاتنگي بين معرفت شناسي و روش شناسي وجود دارد. در اينجا، ضمن ارائة تعريفهايي عمومي از مقوله‎هاي مورد بحث، به مقايسه و ارتباط معرفت‎شناسي و روش‎شناسي اشاره مي‎شود.

معرفت‎شناسي رشته‎ها و معارف مختلف، در واقع مقوله‎اي است كه معيارهاي صحت و سقم موضوع مورد نظر را بيان مي‎كند. به عبارت ديگر، معرفت‎شناسي به ماهيت خود شناخت مي‎پردازد، و براي آن معيار معرفي مي‎كند. معرفت شناسي به اصل شناخت، امكان شناخت، پاسخ به ترديدها و شبهه‎هاي مربوط به شناخت موضوع مورد نظر مي‎پردازد. مثلاً ، معرفت شناسي در اقتصاد، به بررسي ماهيت و حدود شناخت اقتصاد، و تكامل و مباني نظريه‎ها مي‎پردازد. همچنين ، ارزيابي توانمنديهاي معرفتي حوزة اقتصاد، در محدوده و قلمرو معرفت شناسي است.

در مقابل، روش‎شناسي اصول و پايه‎هاي حاكم بر روشهاي تحقيق را بررسي مي‎كند. يك تعريف روش‎شناسي، اين است كه رشته‎اي به شمار مي‎رود كه به بررسي منظم و منطقي اصولي مي‎پردازد، كه تحقيقات علمي را شكل مي‎دهد. مثلاً ، روش شناسي علم اقتصاد، به بررسي روشهاي تجزيه و تحليل علمي مبادرت مي‎ورزد، كه دانشمندان و محققان رشتة اقتصاد، براي گسترش و تكامل رشتة ياد شده به كار گرفته‎اند.

موضوع ديگر در ارتباط و مقايسه روش شناسي و معرفت شناسي، تحولات تاريخي آنها است. البته، محققان در بررسيها و پژوهشهاي خود، از معرفت‎شناسي و روش‎شناسي خاص خود در هر عصري عملاً بهره برده‎اند. لذا، قدمت اين مقولات به طور كلي، با تاريخ تدوين متون علمي همراه است. اما از لحاظ شكل‎دهي امروزي، سابقة تاريخي معرفت‎شناسي بيشتر از روش‎شناسي است. معرفت‎شناسي به همراه تاريخ فلسفه، خود فلسفه و تدوين متون فلسفي رشد كرده است، اما روش‎شناسي در قالب دسته بنديهاي امروزي، رشتة جديدتري به نظر مي‎رسد.

مي‎توان عناصر اوليه معرفت شناسي را حتي در نوشته‎هاي افلاطون، ارسطو، سيسرون و امثال آنان يافت. اما عناوين روش شناختي، عملاً از قرن هجدهم ميلادي به بعد و پس از مطرح شدن آثار كانت، مشهور شدند.3 موضوع ديگر، دربارة پيوند معرفت شناسي و روش شناسي، همراهي و هماهنگي نگرشها و روشها در اين دو حوزة علمي است؛ به اين صورت كه هر نگرش معرفت شناختي، نوعي ارتباط روش شناختي خاص خود را دارد. به عبارت ديگر، پيوند اين دو رشته به گونه‎اي است كه محقق يا عالم يك معرفت مورد مطالعه، هر چارچوب و معياري را كه در امر معرفت شناسي بپذيرد، بايستي عنصر مرتبط با آن را در حوزه روش شناسي نيز بپذيرد. مثلاً يك محقق اقتصاد اسلامي عقيده دارد كه معرفت شناسي اين رشته جهت‎گيري عقلگرايانه دارد، در اين صورت بايستي ملتزم به اين امر گردد كه روش شناسي مربوطه نيز جهت‎گيري عقلگرايانه داشته باشد. اين امر نيز نشان مي‎دهد كه ماهيت دو رشتة مطالعاتي ياد شده، به نحوي است كه هر نوع خط كشي ظاهري و جدا سازي كليشه‎اي بين آنها، غير معقول است.4

به نظر مي‎رسد كه همين ارتباط خاص بين دو رشتة ياد شده، توجيه كنندة مشترك بودن صاحب نظران متدلوژي و معرفت شناسي باشد. به اين صورت كه كمك بسياري از متفكران و دانشمنداني كه در تكامل معرفت شناسي نقش داشته‎اند، در تدوين و گسترش روش‎شناسي نيز اثر گذار بوده‎اند. به عنوان نمونه، آگوستين و آكويناس از قرون وسطي، و دكارت، باركلي، هيوم و كانت در دورة رنسانس به بعد، همان قدر كه در تدوين معرفت شناسي مؤثر بوده‎اند، در تثبيت روش شناسي هم نقش داشته‎اند.

همين طور، هوسرل(1859 – 1938م)، ويليام جيمز (1842-1910م)، راسل (1872-1970م) وايتهد (1861-1947م) ارنست ماخ، پوپر، مونتاگو، تامس كوهن، لاكاتوش، فاي رابند، مك لاپ‎ووبر، بريجمن، همپل، هازمن، رالز، سن،چامسكي و امثال آنها نيز، ضمن نقش آفريني در معرفت شناسي علوم و معارف، نگرشهاي خاصي نيز در متدلوژي دارند. به نظر ما حتي متفكران مسلمان از فقها، فلاسفه و ديگر علما نيز در عمل، ديدگاه معرفت شناختي و روش شناختي مخصوصي به خود داشته‎اند. فلاسفه‎هاي همچون: فارابي، ابن رشد، كندي و ابوعلي سينا و فقهايي همچون: شيخ مفيد، وحيد بهبهاني، صاحب جواهر و آخوند خراساني،نمونه‎هايي از اين انديشمندان مسلمان به شمار مي‎روند.

همچنين، در ادبيات معاصر،‌كتاب ارزشمند اقتصادنا از آيت الله صدر نيز بر مبناي معرفت شناسي و روش شناسي خاصي تدوين شده، كه در آن به شيوه‎هاي اكتشاف اصول و زير ساختهاي مكتب اقتصاد اسلامي تصريح گرديده است. در عين حال، در قالب آن يا در متون مشابه، به طور مستقل بررسي پيوندها و تبيين قلمروهاي معرفت شناسي و روش شناسي صورت نگرفته يا كارهاي بسيار مقدماتي انجام شده است. اين مقاله درصدد است كه در ادامه، حداقل عناويني را مطرح سازد كه مي‎توانند زمينه ساز گسترش مطالعات در اين حوزه‎ها محسوب شوند.
بخش اول: مسائل عمومي در معرفت‎شناسي اقتصاد اسلامي

موضوعات اقتصادي به طور كلي، و اقتصاد اسلامي به طور خاص، در مقولة علوم و معارف انساني و اجتماعي مي‎گنجند. گذشته از اين، چون اقتصاد اسلامي ارتباط با حوزة دين پيدا مي‎كنند، از دقت و ظرافت خاص تخصصي و ارزشي نيز برخوردار خواهد بود. بررسي كفايت و اعتبار يا عدم كفايت و اعتبار ابزارهاي عقلاني، تجربي و حتي شهودي و وحياني، ارزيابي حقانيت يا عدم حقانيت مقوله‎هاي تك روشي و چند روشي، علميت يا عدم علميت رشتة مورد نظر، امكان كشف حقيقت يا عدم امكان آن، توانمندي انسان، و بررسي ترديدها و شبهات مربوط به وجود و ماهيت اقتصاد اسلامي و لوازم ديگر فلسفي و اخلاقي آن، جهت‎گيري معرفت شناختي خواهند داشت كه در اين بخش مطالعه مي‎شوند. در قالب دو زير بخش به اين مطالب اشاره مي‎شود. ابتدا، به جهت گيري معرفت شناختي اسلامي پرداخته مي‎شود. سپس، سؤالات و عناوين اصلي در معرفت شناسي اقتصاد اسلامي ذكر خواهند شد.
1.پيوند اقتصاد ديني و معرفت شناسي

در اينجا، به مقدمات و فروضي اشاره ميشود،كه جايگاه اقتصاد ديني و ارتباط آن با مقولة معرفت شناسي را مشخص مي‎كند. به نظر ما، اقتصاد ديني به طور كلي، و اقتصاد اسلامي به طور خاص، در هر صورت مي‎تواند يكي از مقوله‎هاي كلام جديد محسوب گردد. در اين صورت، تفاوتي ندارد كه برخي از عناصر اقتصاد اسلامي، از موضوعات مستقيم ديني باشند يا از موضوعات عقلاني و عقلايي مورد توجه و امضاي دين باشند. بديهي است بررسي هر كدام از شقوق دوگانه ياد شده، موضوع تحقيق مستقلي خواهد بود.5

علم كلام قديم، وظيفه‎اش دفاع از عقايد و مباني ديني بود. اما در حال حاضر و در قالب كلام جديد، هر نوع استدلال دردفاع از مفاد ديني و متون ديني صورت مي‎گيرد.6 اقتصاد اسلامي ـ با هر نوع تعريف كه بيان شود ـ موضوع مورد توجه دين بوده است، و لذا استدلال از وجود، انسجام، استحكام مباني، معيارها و ديگر عناصر آن، در حوزة علم كلام جديد قرار مي‎گيرد يا حداقل فرض اين مقاله چنين است. البته با توجه به ارتباط همه جانبه تنگاتنگ معارف انساني و معارف ديني، قرار گرفتن اقتصاد اسلامي در محدودة كلام جديد، مانع از ارتباط آن با ديگر حوزه‎هاي معارف ديني نخواهد بود؛ هر چند كليت تعريف علم كلام جديد، اين ارتباط و فراگيري را مي‎رساند.7

پشتوانة فلسفي معرفت شناختي و روش شناختي مربوط به اقتصاد ديني، از عناصر ريشه‎اي و اثرگذار ديگري است كه براي هر نوع بررسي مربوط به اقتصاد اسلامي، بايستي به آن توجه شود. بديهي است، تبيين پشتوانه‎هاي فلسفي اقتصاد اسلامي، هم ارتباط معرفت شناختي دارد و هم، از پيامد ويژة روش شناختي برخوردار است. در اين باره، عمدتاً سه الگوي فلسفي شمول بيشتري دارند. يكي، ساختارگرايي است كه مطالعات علمي را با ساختار معارف و رشته‎هاي مورد نظر پيوند مي‎دهد. ديگري، تفسيرگرايي يا هرمنوتيك است كه فضاهاي فرهنگي- اجتماعي حاكم بر متون وانديشه‎ها را در شناخت دقيق آنها موثر مي‎داند. و سومي، واقعگرايي است.8

در ديدگاه معرفت شناختي ساختارگرايانه، تأكيد مي‎شود كه براي شناخت همه جانبه از معارف و مفاد متون مختلف،‌ بايستي ساختار آنها شناسايي شود. بافت كلي معارف و ارتباط و انسجام عناصر آنها، در اين ديدگاه اهميت جدي دارد.9 ديدگاه معرفت شناسي هرمنوتيك (تفسيرگرايانه يا تأويل گرايانه) بر شناخت مقصود اصلي متون و مفاد رشته‎ها و معارف گوناگون تأكيد دارد. براساس اين ديدگاه، زبان و فضاي فرهنگي و گفتمانهاي هر جامعه، شاخص درجة درك مردمان آن جامعه است. لذا، هر معرفت در قالب زبان و فرهنگ مرتبط با آن، مي‎تواند روش بررسي خاص خود را داشته باشد. به زبان ديگر، انديشه هرمنوتيك نقدي اساسي بر تفكر اثبات گرايي است؛ زيرا در آنجا وحدت روش همة علوم و معارف مطرح مي‎شد، اما در اينجا بر چند روش تاكيد مي‎شود.10

هرمنوتيك بر معرفت شناسي معاصر، به طور چشمگيري اثر گذاشته، و در قالب اقتصاد ديني و اسلامي نيز اعتبار آن و احتمال كاربرد آن قابل بررسي جدي است. البته، هرمنوتيك در سطوح مختلفي و به وسيله متفكران زيادي، در حال تكامل بوده است و خواهد بود. مقولة ياد شده در ابتدا فقط به صورت ارتباط معناي حقيقي متون مطرح بود. در مراحل بعد، اين مقوله به شكل ارتباط پيام و سوژة اصلي مربوط به متون درآمد. سرانجام، هرمنوتيك به معناي گفتمانهاي مردمان، جوامع و خبرگان هر فن مختلف، خود را نشان داد.11 بررسي ابعاد همه جانبة هرمنوتيك، نياز به پژوهش جداگانه‎اي دارد. 12

انديشة فلسفي واقعگرايانه بر وجود جهان، پيچيدگي و چند بعدي بودن آن، قابل كشف بودن مكانيسمهاي توانايي علم در كشف آنها تأكيد دارد. به اعتقاد ما، پايه‎هاي معرفت شناسي اقتصاد ديني نيز از اين جهت، واقعگرايانه مي‎باشد. اما، در عين حال با توجه به جايگاه ارزشها و جهان بيني خاص دين، تفاوتهايي با واقعگرايايي كلي خواهد داشت. به عنوان مثال، در واقعگرايي ديني واقتصاد اسلامي، مقولة وحي تأثير جدي دارد و شناخت علمي و عقلي بشر ضمن داشتن جايگاه مناسب، به تنهايي معيارهايي بدون نقص نخواهند بود. پيام قرآن مبتني بر:«و ما اوتيتم من العلم الا قليلاً»، در اين رابطه از دقت خاصي برخوردار است.13 بديهي است علم مورد نظر قرآن، شناخت ناشي از وحي را نيز شامل مي‎شود.

ارتباط پشتوانه‎اي ديگري كه اقتصاد اسلامي با معرفت شناسي دارد، مسئلة اخلاق است.

اخلاق با اقتصاد رابطة جدي دارد؛ به طوري كه يكي از دغدغه‎هاي اقتصاددانان، چگونگي اين ارتباط بوده است. اخلاق، ارتباطي عمومي و غير مستقيم با اقتصاد دارد، كه همانا فراهم كردن زمينه‎هاي يك نظام با ثبات اجتماعي و سياسي است. به عبارت ديگر، فضاي سالم و منطقي اخلاقي در هر جامعه، براي ثبات همه جانبة اقتصادي و اجتماعي لازم است. يك پاية مقوم جامعة باثبات، فضاي اخلاقي معقول است.14

اما، يك ارتباط مستقيم و ملموستر نيز بين اخلاق و اقتصاد وجود دارد؛ به گونه‎اي كه برخي اقتصاددانان براساس تحقيقات منظم علمي، به اين نتيجه رسيده‎اند كه توجه به پيوند منطقي ديدگاههاي معين اخلاقي و اقتصادي، مي‎تواند هزينه‎هاي اقتصادي را كاهش دهد و كارايي سيستمها را بالا ببرد. بحث اخلاق و وجدان كاري، توجه به مصالح انساني و اجتماعي، ايثار و كم مصرفي جهت بالا رفتن سرمايه‎گذاري و مصرف ديگران، نمونه‎هاي تاكيد شده از سوي اقتصاددانان در اين باره است.15 بديهي است وقتي به ارتباط اخلاق و دين اسلام توجه كنيم، كاركرد اخلاق در اقتصاد اسلامي بسيار فراگيرتر خواهد بود.

بنابراين، اقتصاد ديني و اسلامي را با كمك نوعي نگرش واقعگرايي– واقعگرايي ديني و اسلامي – مطالعه مي‎كنيم. همان طور كه ملاحظه شد، در قالب واقعگرايي اسلامي، ضمن توجه به امور عقلاني و علمي و ره آوردهاي مترقي بشري كه تعارضي با دين ندارند، در عين حال به امور خاص نگرش ديني – بويژه امور وحياني – و اخلاق ديني، عنايت اساسي وجود دارد. ديدگاه خاص نسبت به پلوراليسم، سكولاريسم، هرمنوتيك، عقلانيت، جايگاه علم و امثال آن نيز ، از ديگر خصوصيات «رئاليسم اسلامي » است كه به تأثير معرفت شناختي آنها در حوزة اقتصادي، اشاره خواهيم كرد.
2. سؤالات وعناوين معرفت شناسي اقتصاد اسلامي

با توجه به مطالب زير بخش قبل و مباحث گذشته، در اينجا فهرستوار عمده‎ترين سرفصلهاي معرفت شناسي اقتصاد اسلامي را ذكر مي‎كنيم.

1. با توجه به قرار گرفتن اقتصاد اسلامي تحت يكي از عنوانهاي كلام جديد، مي‎توان نوعي پشتوانة معرفت شناختي چند روشي براي آن در نظر گرفت. عناصر روش شناختي و لوازم مربوطه، در بخش روش شناسي ذكر خواهد شد. در اينجا، به پيوند معرفت شناسي مسئله اشاره مي‎شود. اين امر، ضمن تشابه با قضية پلوراليسم، درعين حال نگرش خاصي را منتقل مي‎كند و مبتني بر پلوراليسم ديني «جان هيك» و امثال آن نيست. قابل ذكر است كه چند نگرش در پلوراليسم ديني وجود دارد، كه به عقيده ما نگرش «جان هيك» در شمولگرايي موضوع مورد بحث، بسيار افراطي است.

در نگرش جان هيك، هر شخص و گروه از هر طريق كه به حقيقت برسند، رستگار هستند و هيچ محدوديتي در اين رابطه وجود ندارد. در اين نگرش، مسائل عقيدتي خاصي مطرح نمي‎باشد و انسانهاي مختلف با عقايد و اصول متفاوت، مي‎توانند به نتايج واحدي برسند. البته، وي تنها بر بي خود شدن انسانها تاكيد مي‎ورزد، ولي نسبت به حقيقت پاياني، هيچ حساسيتي ندارد.16 لذا آن حقيقت، مي‎تواند خداي مورد نظر اسلام، اهورا، برهمن يا هر نيروي مشابه ديگر باشد.17 در هر صورت، ما در اينجا تعريف و مفاد خاصي از پلوراليسم را در نظر داريم، كه به معناي اشتراك منابع شناخت اقتصاد اسلامي و روشهاي تحقق اهداف آن است . اما خود مباني، اهداف و حقيقيت نهايي، ممكن است تفاوت و حتي تعارض جدي داشته باشند. 18

در هر صورت بر مبناي اين نوع خاص از نگرش پلوراليستي يا صرفاً برمبناي قراردادن اقتصاد اسلامي در حيطة كلام جديد، كاربرد روشهاي عقلاني، تجربي و شيوهاي مبتني بر نقل، وحي، الهام، شهود و امثال آن، در معرفت شناسي اقتصاد اسلامي قابل توجه است. بر همين اساس، حتي ممكن است ابعادي از هرمنوتيك نيز در ترسيم مكانيسم هاي اقتصاد اسلامي قابليت كاربرد داشته باشد؛ زيرا فقط جنبة درك مكانيسم‎ها، روشها، نگرشها و نهايتاً ترسيم اهداف مقطعي19 مطرح است. البته مي‎شود كه اين ابزارها به طور مشترك به كار روند، در حالي كه پايه‎هاي عقيدتي، اخلاقي و حتي احكام فقهي متفاوتي وجود داشته باشد. 20

2. يكي ديگر از ابعاد نگرش «رئاليسم اسلامي»، قلمرو معرفت شناختي اقتصاد اسلامي است كه در خاستگاه و منشأ آن، قلمرو معرفت شناسي اصل دين مي‎باشد. اصولاً، چه ابعاد و محدوده‎هايي از دين و عناصر غير دين، حصار معرفتي اقتصاد اسلامي را معين مي‎كند؟ به خاطرنيفتادن در ورطه‎هاي افراط و تفريط، قلمرو مورد نظر را تحت عنوان «معرفت شناسي وسط يا معرفت شناسي متعادل» قرار مي‎دهيم. يك مشكل اساسي در شناخت پايه‎هاي اقتصاد اسلامي و حتي در قضاوت دربارة ديگر عناصر معرفت ديني، بي توجهي واقعي و عملي به ديدگاه متعادل و حركت عملي در وادي افراط و تفريط است.

برخي از نگرشها قلمرو دين را چنان تنگ مي‎بينند كه در قالب آن، تفاوت چنداني بين آن و محدودة سكولاريسم باقي نمي‎ماند. و برخي ديگر آنچنان گسترة دين را وسيع در نظر مي‎گيرند، كه اكثر موضوعات سكولار هم در قالب دين و به عنوان مسئلة ديني مطرح مي‎شوند. اين نگاه افراط و تفريط، تأثير مربرطه را به حوزه‎هاي اقتصاد ديني و هر زيرسيستم ديگر اجتماعي از دين منعكس مي‎كند.

قرار گرفتن يك موضوع در قالب اقتصاد ديني يا يك معرفت سكولار، يا كنار رفتن يك موضوع از محدودة دين و داخل شدن آن به محدودة غير دين، لزوماً هيچ نوع شرافت و عظمت يا دون مرتبه بودن،ضعف و نقص براي موضوع مورد بحث به همراه ندارد. بلكه، فقط اهميت بحث، به جايگاه معرفت شناختي و روش شناختي مرتبط خواهد شد. مثلاً ، اگر در حوزة اقتصاد نشان دهيم كه ماليات، تورم، پول، قيمت و امثال آن، موضوعات ديني اند يا بر عكس اثبات كنيم كه آنها از موضوعات اقتصاد متعارف و در قالب معارف سكولار قرار دارند، از نظر اعتبار محتوايي و مبنايي، امور ياد شده قوت يا ضعف دين و اقتصاد ديني به حساب نمي‎آيد.

البته، اين موضوع آثار معرفت شناختي و روش شناختي قابل توجهي خواهد داشت. اصولاً، خلط نكردن موضوعات، منطقي ساختن عناوين هر مقوله و خط كشيهاي ممكن و قابل قبول علمي در رشته‎ها و معارف مختلف، درك و شناخت مسائل ياد شده را آسانتر و كارايي مطالعات و تحقيقات را بيشتر مي‎كند. گذشته از اين اعتباريابي، موضوع مورد بحث راحت‎تر و شناخت لوازم، خاستگاه و سوابق آن، دقيقتر مي‎شود در هر صورت، بزرگ كردن حوزة دين و اقتصاد ديني بدون توجيه منطقي و سازگار، و همين‎طور كوچك ساختن غير معقول قلمرو مربوطه، تلاشي غير علمي و غير ديني خواهد بود.

اينكه اقتصاد يك كشور سالم و مستقل باشد، بيكاري و تورم در حداقل ميزان ممكن باشند، كيفيت كالاها مطابق استاندارد باشد، سازگاري كافي بين بخشهاي توليدي و خدماتي وجود داشته باشد، نيروي كار از وجدان و مسئوليت پذيري كافي برخوردار باشند، نظم و قانون حاكم باشد، و يك مديريت منضبط اقتصادي امور را هدايت كند. اموري مطلو ب شمار مي‎روند كه عقل انساني آنها را بخوبي درك مي‎نمايد و دين هم آنها را تأييد مي‎كند اصولاً، عقل يكي از مباني استدلال شرعي است. در مقابل، بي انضباطي در مديريت اقتصادي، بي‎توجهي به نظم و قانون، حاكميت بيكاري و تورم شديد، و دلالي شدن و غير مولد بودن اقتصاد ملي، از اموري محسوب مي‎شوند كه بدي آنها به وسيلة عقل قابل درك است.

همچنين برخي از امور اقتصادي، مورد توجه خاص عقلا و عرف متخصصان اقتصاد است. اينكه كم شدن نقدينگي، كنترل انحصارگران بزرگ يا كاهش هزينة توليد مي‎تواند تورم را پايين آورد، از سوي عقلاي اقتصاد قابل درك است. اينكه سرمايه گذاري مولد باعث كاهش بيكاري مي‎شود، افزايش حقوق و تسهيلات در شرايط تورمي در تشديد تورم مؤثر است، براي حصول به توسعة پايدار بايد فقر و بيسوادي از بين برود، همه و همه مورد توجه خاص عقلايند يا به طور تجربي و عقلاني ثابت شده‎اند.21

در آيات و رويات تصريح شده كه آنچه براي مصالح و سعادت انسان لازم مي‎باشد، در دين اسلام تبيين و پيش بيني شده است. در اين باره، يك نمونه از قرآن و يك نمونه از روايات را نقل مي‎كنيم. در قرآن ذكر شده كه قرآن را بر پيامبرe نازل كرديم، كه در آن همه چيز بيان شده است:«و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء». همچنين، در يكي از روايات گفته شده كه خداوند به هيچ چيزي كه مورد نياز مردم باشد، بي توجهي نكرده است: «ما ترك الله شيئاً يحتاج اليه العباد.»22

ممكن است با استفاده از اينها، تصور شود كه همه چيز در قلمرو دين قرار دارد. البته، اينكه دين هيچ امر لازمي را فروگذار نكرده است، به اين معنا نيست كه همه چيز ديني است، بلكه بسياري از امور مورد نياز بشر در دايرة عقل و علم قرار دارند كه سازش كافي با دين دارند و دين از آنها استفاده مي‎كند. بسياري از فعاليتهاي مرتبط با نرخ ارز، تورم، ركود، سياستهاي درآمدي، سرمايه گذاري، تئوري مصرف و امثال آن، از اين نوع به شمار مي‎روند.

در مقابل، عناصري وجود دارند كه مختص دين، چه عقايد ديني، چه احكام و اخلاق ديني هستند. اينها را به هيچ وجه نمي‎توان توجيه سكولاريتي كرد. خلوص نيت در پرداخت خمس و زكات، نهي از استفاده از اموال ناحق، و حرمت معاملات ربوي، معامله با مشروبات الكلي و معاملة مبتني بر رشوه، از اين نمونه است. البته، در برخي از اينها، «موضوع» جنبة ديني دارد و در برخي، «حكم » رويكرد ديني دارد. تأثير اين نگرش خاص از قلمرو معرفت شناختي – همان طور كه خواهيم ديد – در روش شناسي اقتصاد اسلامي نيز پديدار خواهد شد.

3. ابعاد ديگر معرفت شناختي در اقتصاد اسلام، به مسائلي همچون شك، احتمال، عدم اطمينان، خطا يا عدم خطا در شناخت مرتبط است. قبل از آنكه به نظر اسلام پيرامون «شك» بپردازيم، توضيحي دربارة آن ارائه مي‎كنيم. موضوع شك و شك‎گرايي، يكي از ريشه‎دارترين بحثهاي معرفت شناختي است. آغاز حركت شك گرايي را به قرن پنجم قبل از ميلاد و به همراه رشد مكتب «سوفسطائيان» قلمداد مي‎نمايند. آنان عقيده داشتند كه حق و باطلي مستقل از درك انسان وجود ندارد. در مجموع، آنان امكان هر نوع شناختي را كه به يقين برسد، رد مي‎كردند. در واقع، آنان به نوعي «شك كور» معتقد بودند.23

البته، برخي از شك گرايان، برخي از شناختها را مي‎پذيرفتند و برخي ديگر، به هيچ نوع شناختي قايل نبودند. لذا، شك‎گرايي طيفي را دربر مي‎گيرد، كه از شك كور تا نوعي شناخت نسبي در آن موجود است. برخي از آنان به نوعي عدم اطمينان از معرفت توجه داشتند، و مقولة احتمال را جاي يقين به كار مي‎بردند. متفكران مسلمان، برخي از شناختها را بي‎واسطه (حضوري) مي‎دانند، كه خالي از شك است. برخي از ابعاد شناخت، حالتي باواسطه (حصولي) دارد كه عناصري از آن بديهي‎اند. و لذا، آنها نيز خالي از شك خواهند بود. اما اقتصاد اسلامي، از معرفتهايي است كه عمدتاً در قالب موضوعات با واسطه و غير بديهي قرار مي‎گيرد.

به نظر ما در مقابل « شك كور»، نوعي شك ديگر وجود دارد كه ممكن است موضوع مرتبط با آن در نهايت به يقين يا اطمينان برسد. اين شك را،« شك منطقي» يا «شك علمي» مي‎ناميم. مثلاً دربارة موضوعي ابتدا يقين و اطمينان نداريم، سپس به مطالعاتي درباره آن مي‎پردازيم، در نهايت به اطمينان يا يقين مي‎رسيم. از نظر شرعي، حصول به اطمينان در موارد زيادي از احكام، كفايت مي‎كند و رسيدن به يقين، ملاك نهايي نيست. البته، در اصول و پايه‎هاي عقيدتي، به يقين نيازمنديم. شايد، مقولة عدم اطمينان نيز در اين باره مطرح باشد. لذا، وجود آن در اقتصاد اسلامي نيز قابل تأمل است، زيرا بررسي تمامي ابعاد اقتصاد اسلامي، لزوماً نيازمند به يقين نيست.

مطلب ديگر مرتبط با اين بحث، تأكيد آيات و روايات بر «خطاپذيري» درك و رفتار انساني است. اين امر نيز بر وجود احتمالات عقلايي و بي نيازي به مقوله «حتميت» در حوزه‎هايي از معارف ديني و از جمله اقتصاد اسلامي تأكيد مي‎كند. تأكيد اين مطلب در پايان اين قسمت، لازم است، كه انديشمندان و مكاتب و اديان مختلف در تعريف اصل حقيقت، اختلاف نظرهاي جدي دارند. مثلاً، عملگرايان حق و حقيقت را فايدة عملي داشتن امر مورد نظر مي‎دانند. اگر در اقتصاد اسلامي ما از عملگرايان تبعيت كنيم، همين كه مشكل زندگي حل شود، حق تلقي مي‎گردد. در آن صورت ديگر روش آن يا مقدمات مربوط به آن و ارتباط آن با ساير حوزه‎ها، اهميتي ندارد.

عده‎اي ديگر مقبوليت عقلا را، ملاك حقانيت علوم مي‎دانند. پس، اگر عقلا هر نوع نظام اقتصادي را تجويز كردند، مطابق با حق خواهد بود. برخي ديگر، سازگاري سيستم را منطبق بر حقانيت آن بيان مي‎كنند. برخي ديگر از صاحب نظران، حقانيت علوم را با اثبات پذيري تجربي و مشاهداتي آنها يكسان مي‎دانند. اگر اين تصور از حقانيت اقتصاد اسلامي را قبول كنيم. بسياري از امور ارزشي و اخلاقي آن را بايستي كنار بگذاريم. به عقيدة ما سازگاري نظام اقتصادي با اصول و پايه‎هاي ديني – يا حداقل عدم تعارض اقتصاد جامعه با مباني ديني – شرط اول حقانيت ياد شده است.

4. ارتباط معرفت شناسي اقتصاد اسلامي با معرفت شناسي معارف و رشته‎هاي غير ديني، از ابعاد ديگر قابل بحث در اين حوزه است. معرفت ديني و اقتصاد ديني ضمن آنكه از ابزار خاص وحي استفاد مي‎كند – و بر آن تأكيد دارد- از ابزارهاي مورد استفادة معارف غير ديني هم استفاده مي‎كند. برخي از معارف، از راه حس، تجربه و تاريخ شناخته مي‎شوند. برخي ديگر از طريق عقل و سرانجام از ابزار شهود و عرفان قابل شناسايي اند. بديهي است، شناخت شهودي بدون واسطه مي‎باشد، و حالت حضوري و يقيني دارد. اما اغلب شناختهاي: حسي، عقلي، تاريخي و تجربي، در نهايت اطمينان آورند، والبته در همه موارد لازم نيست كه يقين‎آور باشند. در عين حال، برخي از شناختهاي عقلي در زمره بديهيات قرار مي‎گيرند. طبيعي است، كه اينها يقين آور خواهند بود. همچنين، اموري كه در قالب قضاياي تحليلي ترسيم مي‎شوند، يقيني خواهند بود. درصورتي كه بتوانيم عناصر و نظريه‎هاي اقتصاد اسلامي را سازگار و طبيعي – و نه تصنعي صرف ـ به صورت تحليلي درآوريم، يقين آور خواهد بود.24

ابزار «وحي» و نقل نيز در معرفت شناسي ديني، نقش محوري دارد. درواقع، آن مكمل ديگر ابعاد معرفت شناختي است. برخي از امور نقل شده، جنبه وحياني دارد و پيامبر مستقيماً آن را بيان كرده‎اند يا از طرق امامانu بيان شده است. برخي ديگر، مرتبط با بيان يا رفتار پيامبرe و امامانu مي‎باشد. بسياري از عناصر نقلي، سازگاري كافي با عقل سليم دارند. اصولاً ، بسياري از آنها از راه عقل و مباني عقلا ، قابل شناسايي و تأييدند . البته، حوزه و قلمرو برخي از آنها جنبة تعبدي دارد كه ممكن است نتوان در همه ابعاد براي آن توجيه عقلاني به دست داد، اما در عين حال تعارض با عقل هم ندارد. مثلاً، در مباني نقلي اشاره شده كه ايمان و تقواي همگاني، باعث گسترش بركت و رزق (و توليد) مي‎گردد: «ولو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض ».25 همچنين، در روايات وارد شده است كه رعايت عدالت، بركات ]و محصولات[ را گسترش مي‎دهد: «بالعدل تتضاعف البركات»26

در اينجا، با وجود اين كه تجربيات بشري، درك عقلي و در مواردي كشف و شهود، موارد روشني از مفاد آيات و روايات ياد شده را تأييد مي‎كنند، اما ممكن است در مواردي درك عقلي موضوع مورد بحث، دشوار باشد. مثلاً، تجربه نشان مي‎دهد كه وجود نظام عادلانة اقتصادي، زمينة رفتارهاي مسالمت آميز بين انواع كارگزاران را فراهم مي‎آورد، و لذا مي‎تواند به كارايي سيستم بيفزايد. همچنين، شواهد عقلي و تجربي روشن كرده‎اند كه صداقت و عدم خيانت، نوعي اطمينان در محيط كار ايجاد مي‎كند كه مي‎تواند فضا را براي فعاليت كار آمد آماده كند. اما در عين حال ممكن است برخي از ابعاد نقل قابل درك عقلي نباشد. 27

در هر صورت، نقش عنصر نقل در كنار ديگر ابعاد معرفت شناختي در دين به طور كلي، و در اسلام و اقتصاد اسلامي به طور خاص، اجتناب ناپذير است. ما عقيده داريم اگر چه تاكنون همة منافع اعتقاد و عمل به مفاد نقل و وحي براي همه روشن نشده است، اما در آينده روشن خواهد شد. در هر حال، اين امر، يك ويژگي و افتخار علمي بالقوه براي معرفت شناسي اقتصاد اسلامي است. بديهي است كه ترسيم درست انديشة وحياني و نقلي، پالايش آن از غبارها و آثار ناسازگار، و تبيين صحيح و هماهنگ آن، مطلب ضرور و اصلي است. در اين صورت، دشواري جدي بين حوزه‎هاي معرفتي ديني و غيرديني وجود ندارد؛ در عين حالي كه، تفاوت جدي وجود دارد. مثلاً اگر روح دين در ابعاد زندگي موجود نباشد و همه چيز در سيطرة سكولاريسم قرار گيرد، به نظر ما در آن صورت، مرگ تدريجي انسان و اجتماع فرا رسيده است. اما اين، به معناي ستيز با هر پديدة سكولار نخواهد بود.

پس به طور كلي ابعاد و عناصر معرفت شناختي واقعگرايانة خاص اقتصاد ديني و اسلامي، به طور خلاصه عبارت خواهند بود:

اولاً ، زمينه تجزيه و تحليل چند روشي – اما نه منطبق بر پلوراليسم نظير هيك – در آن وجود دارد.

ثانياً، متعادل و وسط است، و از افراط و تفريط به دور مي‎باشد. با وجود اين كه به شناخت انساني از جهان و هستي عقيده دارد، اما ورود شك علمي و احتمال در مقدمات بررسيهاي مطالعاتي را نيز مي‎پذيرد.

ثالثاً، از نقد الگوهاي بشري ترسيم شده در شناخت اقتصاد اسلامي استقبال مي‎كند. و سرانجام، با وجود همراهي با مباني عقلايي و عقلاني، در عين حال تكميل حلقه شناخت اقتصاد ديني را با كمك نقل و وحي معنا دار مي‎داند.
بخش دوم: عناصر اصلي در روش شناسي اقتصاد اسلامي

در زير بخش اول اين بخش، به پيوندهاي كلي در روش شناسي اقتصاد ديني اشاره مي‎شود. در زير بخش بعد، سؤالات و مسائل اساسي روش شناسي اقتصاد اسلامي ذكر خواهد شد.
1.پيوندهاي كلي روش شناسي واقتصاد ديني

همان طور كه اشاره شد، روش شناسي اقتصاد اسلامي در واقع به بررسي اصول شناخت و روشهاي تجزيه و تحليل نظريه‎هاي اقتصاد اسلامي مي‎پردازد. ممكن است گفته شود كه چون هنوز دربارة ماهيت رشتة اقتصاد اسلامي و نظريه‎هاي آن اختلاف نظر فراوان است، طراحي متدلوژي آن خيلي مناسب به نظر نمي‎رسد اما بايد توجه داشت كه:

اولاً، معرفت يا رشته اقتصاد اسلامي با وجود ابتدايي بودن مطالعات آن، حداقل در ميان گروههايي از خبرگان اقتصادي مطرح شده است. ثانياً ، هدف از مطالعات متدلوژيك در اقتصاد اسلامي، اين است كه محققان و علاقه‎مندان به اين رشته با كمك متدلوژي آن، به درك دقيقتر آن مبادرت كنند و از سردرگميهاي مطالعات مربوط به آن نجات يابند.

به عنوان مثال، روش شناسي اقتصاد اسلامي به بررسي بهترين روش شناخت عناصر تجزيه و تحليل اين رشته مي‎پردازد. همچنين، متدلوژي اقتصاد اسلامي، روش دست يابي به معيارهاي مقايسة آن رشته با ديگر رشته‎ها و معارف اسلامي را ارزيابي و مطالعه مي‎كند. زماني كه محققي يا مجتهدي به بررسي شرعي بودن يا عقلايي بودن قرارداد مضاربه مي‎پردازد، يا به ارزيابي الهي بودن يا حكومتي بودن حكم احتكار مبادرت مي‎كند، در واقع مشغول مطالعات متدلوژيك مي‎باشد. لذا، تدوين متدلوژي براي اقتصاد اسلامي، در واقع نوعي كشف قاعده شناسي مربوط به موضوعات آن است. اين امر، براي پيشرفت انديشة مربوطه و درك مناسب‎تر آن، بسيار مفيد و ضرور است.

بحث از متدلوژي اقتصاد اسلامي، در واقع بحث از ابعادي از ارتباط علم و دين، و عقل و دين است. بحث از متدلوژي اقتصاد ديني، به معناي بررسي و تأثير اين امر است كه پديده‎هاي اقتصادي مورد نظر دين، تجزيه و تحليل علمي و منطقي مي‎شوند. اشاره به متدلوژي اقتصاد اسلامي، بررسي بعدي از آشتي پذيري يا تعارض علم و دين مي‎باشد. بسياري از متفكران، بين علم و دين ارتباط نزديك و در مواردي ارتباط جداناپذير ملاحظه كرده اند. هايزنبرگ، فيزيكدان مشهور، مي‎گويد كه ماكس پلانك، عقيده دارد كه علم و دين دو جنبة جداگانه از يك واقعيت به شمار مي‎روند، پس با هم سازگارند. لذا، جنگ بين علم و دين، ناشي از سوء تفاهمات قرن هجدهم ميلادي و پس از آن است.28

جالب است كه ماكس پلانك با وجود عقيده به سازش علم و دين، حوزه‎ها و قلمروهاي آنها را جدا از هم مي‎داند. اما هايزنبرگ مي‎گويد: من شك دارم كه بشود خط‎كشي روشن بين دانش و ارزش، و علم و دين رسم كرد.29

ذكر كلامي از انشتين براي ارائة تصويري از ارتباط علم و دين، مفيد به نظر مي‎رسد. وي مي‎گويد

«در دو قرن پيش از اين، اين اعتقاد رواج يافته بود كه بين دانش و ايمان، تضادي آشتي ناپذير وجود دارد، و ايماني كه بر پاية دانش استوار نباشد، خرافه است]اما[ وجدان انسان متوجه خواهد شد، كه اين موضع تا چه حد يكطرفه است؛ زيرا ]اصولاً[ روش علمي چيزي به ما نمي‎آموزد جز آن كه اشياء و امور واقع چگونه با هم مرتبطند و برهم تأثير مي‎نهند. دانش براي رسيدن به برخي از مقاصد، ابزارهايي دراختيار قرار مي‎دهد، ولي هدف نهايي و اشتياق براي رسيدن به آن بايد از منبع ديگري برآيد.» 30

گذشته از اين، مطالعة متدلوژيك اقتصاد ديني – و هر بعد ديگر از دين – باعث مي‎شود كه جنبه‎هاي آرماني و ارزشي، در قالب الگوهاي علمي تبيين شوند. اين امر، شناخت و مقايسه آنها را دقيقتر و راحت تر مي‎كند. در اين صورت، ملاكها و معيارهاي عمومي و خاص مربوط به اقتصاد ديني ترسيم مي‎شود. معيارهاي عام الگوها، معمولاً در دو دستة: ملاكهاي دروني (منطقي) و معيارهاي بيروني(فرامنطقي) قرار مي‎گيرند. عمده‎ترين ملاكهاي دروني درباره الگوي اقتصادي اسلام – يا هر الگوي علمي ديگر – عبارتند از: سازگاري عناصر، انسجام و تناسب و رعايت اصول تعريف و قواعد كلي منطقي.

از ملاكهاي فرا منطقي قابل ترسيم براي الگوي اقتصاد اسلامي- جهت شكلدهي متدلوژيك آن ـ، ميتوان به ملاكهايي همچون: كم هزينه بودن، ساده و قابل فهم بودن، و شفاف و خالي از ابهام بودن، اشاره كرد. توانايي الگوي مورد نظر جهت وحدت بخشي عناصر، توانمندي آن براي برخورد و حل و فصل دشواريهاي جديد، همچنين قدرت شناسايي مسائل جديد، از ديگر ملاكها است. ملاحظه مي‎شود كه ترسيم پيوندهاي عقلي و منطقي براي اقتصاد ديني، ارزش مستقلي به همراه دارد.

علاوه بر معيارها و ملاكهاي عام در ابعاد اقتصاد ديني – يا در ترسيم هر الگوي ديني ديگر-يك دسته ملاكهاي خاص نيز وجود دارد. يكي از آنها سازگاري ارزش، با امور عقيدتي و اخلاقي است. يعني هر جا كه به طور طبيعي عنصر مورد مطالعة اقتصاد جنبة ديني دارد، ملاحظات ارزش ديني، عقيدة ديني و اخلاق ديني دربارة آن ضرور است. يعني، هر چند الگوي اقتصادي ترسيم شده از نظر شكلي زيبا و از نظر منطقي پاسخگو باشد، اما اگر باعث مخدوش ساختن يكي از امر ارزشي شود، اعتبار كلي نخواهد داشت. التبه – همان طور كه اشاره شد – اين گونه تعارضها بسيار اندك پديد مي‎آيد.

مكمل اين امر، عنصر اطمينان بخش الگوهاي مرتبط با دين و اقتصاد ديني است. اگر ارتباط ارزشي و منطقي الگو جوابگو باشد، پيوند ديني نوعي اطمينان بخشي به تأثير الگو مي‎بخشد. اگر مقدمات منطقي، عقلي و نقلي اقتصاد اسلامي درست تبيين شود وثابت گردد كه اين بيانيه منشأ يا ارتباط محكم ديني يا اخلاق ديني دارد، الگو را اطمينان بخش تر خواهد كرد. اگر ثابت شود كه احتكار، ربا و رشوه حرمت شرعي دارد اين امر هم در الگوسازي اقتصادي نقش آفرين است، و هم پشتوانة كنترل اجتماعي عظيمي – با فرض اجرا در يك جامعة ديني و با حضور يك دولت ديني به همراه خواهد داشت.

سرانجام مقولة نيت، در موفقيت كاركرد الگوهاي ديني، نقش قابل توجهي دارد. بيان عملياتي از اين موضوع، دشوار يا ناشدني است، اما در موارد سازگار تعيين كننده است. به عقيدة ما در صورتي كه همه ملاحظات متدلوژيك اقتصاد اسلامي ملاحظه شود، ابعاد بيروني و منطقي بدرستي ترسيم گردد و شرايط تحقق الگو فراهم باشد، در صورت نبود پاسخگويي بايستي سراغ نيت تصميم سازان، سياستگذاران و رهبران را گرفت. يكي از نقشهاي گوهري عناصر ديني و از جمله اقتصاد اسلامي – توجه سازگار به مقولة ياد شده است اين موضوع را مي‎توان حتي در كاركردهاي واقعي جوامع و دولت هاي اسلامي نيز آزمون كرد.31 خلاصه پيام معتبر پيامبر خدا e كه دوام و قوام اعمال را مرتبط با نيت بر مي‎شمارند و مي‎فرمايند: «انما الاعمال بالنيات»، نقش كارساز عملياتي دارد.
2. مسائل و محورهاي اساسي (قابل بررسي) در متدلوژي اقتصاد اسلامي

با توجه به ترسيم مباحث معرفت شناختي اقتصاد اسلامي در بخشهاي قبلي و با در نظر گرفتن قسمت اول بخش فعلي، فهرست‎وار به سؤالها و سرفصلهاي اصلي روش شناسي اقتصاد اسلامي اشاره مي‎كنيم.

1. يكي از اولين ملاحظات متدلوژيك اقتصاد اسلامي، مرتبط با «چيستي» آن است. اين سؤال با وجود داشتن پيوندهاي معرفت شناختي، بار روش شناختي ويژه‎اي دارد. برخي از محققان، اقتصاد اسلامي را تنها در قالب يك مكتب و انديشة اقتصادي ترسيم مي‎نمايند، و علميت و نظام مندي آن را دشوار مي‎دانند. عده‎اي، آن را در چارچوب مكتب و نظام اقتصادي مطرح مي‎سازند، و دايره و قلمرو آن را شامل علم نمي‎دانند. گروهي، آن را مجموعه‎اي از قواعد مالي فقه تلقي مي‎نمايند. عده‎اي، اصولاً آن را خارج از قلمرو دين، و امري عقلايي و عقلاني ترسيم مي‎نمايند كه دين مي‎تواند رهنمودهايي كلي يا قيودي ارزشي دربارة آن اعمال نمايد. عده‎اي، آن را تركيبي از علم، نظريه و مكتب، نظام و امثال آن معرفي مي‎كنند. با وجود اختلاف نظر‎هاي فوق الذكر و سردرگميهاي موجود در پژوهش ياد شده, قدم اول، تعريف جايگاه رشته‎اي يا فرا رشته‎اي اقتصاد اسلامي است.

2. تحليل علميت و ارزيابي اعتبار آن در اقتصاد اسلامي، دغدغه متدلوژيك ديگري در اقتصاد اسلامي است. يكي از جدالهاي مشهور فلسفة علم بويژه در سه دهة اخير، موضوع علمي بودن يا علمي نبودن رشته‎ها و معارف پژوهش است . اكثر صاحبان يا هواداران رشته‎ها و معارف، در صدد اثبات اعتبار علمي رشتة خود شان برآمده‎اند. البته، اصل تلاش محققان براي معتبر جلوه دادن معرفت خود، قابل دفاع است. اما آيا معتبر بودن معارف، لزوماً منطبق به علميت – آن هم با تعريف خاص – آن معرفت خواهد بود. در هر حال، يكي از اولين سؤالات و موضوعات روش شناختي اقتصاد اسلامي،تفحص در اين رابطه است.

طراحي معارف و رشته‎ها در قالبهاي علمي، امري مفيد و كارآمد است؛ زيرا بيان نگرشها و روشهاي سازگار براي رشته‎هاي مطالعاتي، هزينه‎هاي بررسي و شناخت آنها را مي‎كاهد. اما جدال علميت – بويژه در علوم اجتماعي – از روش ها و نگرش‎ها فراتر رفته است. حتي در اقتصاد اسلامي، موضوع حاد شده است؛ به طوري كه گروهي تلاش مي‎كنند آن را در قالب نئوكلاسيك طراحي كنند، و عده‎اي اصولاً آن را علمي نمي‎دانند. آيا اعتبار اقتصاد اسلامي، به كارآيي عملي، فوايد خارجي و استحكام ديني آن است، يا ترسيم كليشه‎اي و صورتبندي رياضي؟ به نظر نمي‎رسد اگر ثابت شود اقتصاد اسلامي علمي – به معناي مشهور نئوكلاسيك – نيست، آن را دون مرتبه تلقي كرد.

البته، همان طور كه محقق برجسته اقتصاد اسلامي، آيت‎الله صدر، تصريح كرده است، در صورتي كه رفتار جوامع اسلامي انطباق كافي با مباني ديني داشته باشد، اقتصاد اسلامي را نيز مي‎توان همانند نئوكلاسيك علمي دانست.

3. ملاحظات فرا روش، از مسائل مهم ديگر در روش شناسي اقتصاد اسلامي است. همان طور كه در بخش معرفت شناسي نيز اشاره شد، پيوندهاي اخلاقي، ارزشي و عقيدتي با روشها و اصول حاكم بر آنها و ترسيم علمي اين ارتباط در قالب طراحي الگوهاي سازگار، از ديگر مباحث جدي در روش‎شناسي اقتصاد ديني و اسلامي است. آيا مي‎توان مباني نقلي و ارزشي را به صورتي عقلاني كرد، كه كاربرد عملياتي شفافي داشته باشند؟ يا فقط آنها به عنوان پشتوانه و مباني اوليه، قابل استفاده اند؟ به عبارت ديگر، با چه مكانيسمي مي‎توان ارتباط عناصر گوهري ديني و اقتصاد ديني را، در كنار مباني عقلاني و عقلايي ترسيم كرد. تأثير و تأثر آنها بريكديگر چيست؟جدايي يا جدا نبودن بين حوزهاي ارزشي و اثباتي، چگونه توجيه مي‎شود؟ جايگاه فروض، مباني و اصول موضوعة اقتصاد ديني، كاركرد آنها و نقش آنها در الگوسازي و شواهد تجربي، چگونه است؟

مكانيسم ارتباط دهي امور هنجاري و اثباتي با توجه به واقعگرايي معرفت شناختي، در اقتصاد اسلامي چگونه است؟ ارتباط نظرية اقتصاد اسلامي با شواهد خارجي و تجربي، چگونه است؟ آيا قضاياي اقتصاد اسلامي، صرفاً تحليلي خواهند بود يا پيوند تجربي و آزمون واقعي دارند؟ اصولاً، محقق اقتصاد اسلامي بايد مباني ارزشي را – به گونه‎اي كه سازگاري ديني وعلمي حفظ شود- در قالب الگوهاي علمي طراحي كند؛ زيرا در هر صورت، هدف علم كشف برخي از ساز و كارهاي حاكم بر هستي است. از اين نظر، با دين بسيار مرتبط است و اقتصاد ديني و تئوري اقتصاد اسلامي، يكي از ابعاد ساز وكار مذكور است.

ارتباط قضيه با احتمال، شك و نقد پذيري تئوري اقتصاد ديني، از ديگر مسائل مربوط به متدلوژي اقتصاد اسلامي است. ترسيم اين امر با توجه به تعييني بودن مباني ارزش، و ابزاري بودن روشهاي علمي، چگونه خواهد بود؟ آيا طراحي هر الگوي ديني همانند خود مباني ديني، خطا ناپذير است؟ يا اينكه با توجه به توان محقق، نواقص مطالعات علمي و فرض انسان جايز الخطا، الگوها قابليت نقد دارند؟ با توجه به معرفت شناختي واقعگرايانه – و پيام پيامبرe در تأكيد و تدوين امور واقعي32 -، نارساييهاي مطالعات بشري، دسترسي نداشتن همه جانبه به عناصر تعييني و وجود احتمالات و شكهاي عقلايي، طراحي الگوهاي سازگار واقعي و ارزشي و نشان دادن روشهاي نقد و بررسي آنها، از ديگر عناوين و سرفصلهاي متدلوژي اقتصاد اسلامي است.

4. ارتباط متدلوژيك مقولة معرفت شناختي چند روشي، از ديگر عناصر اصلي در روش شناسي اقتصاد اسلامي است. با ترسيم اقتصاد اسلامي يا حداقل فرض طراحي آن در مقولة كلام جديد، انحصار در روش مطالعاتي خاصي براي بررسي آن معقول و سازگار نيست. بديهي است اين امر، با فرض اعمال و اجراي سازگارهاي كلي، منطقي و ارزشي است. لذا، مثلاً تئوري ربا و تجزيه و تحليل مبتني بر آن، اعتبار شرعي و اقتصاد ديني نخواهد داشت. يعني روشهاي تحليل، نمي‎توانند بدون حد و مرز باشند. وسيله و روش، بايد وظيفه و نقش ابزاري خود راحفظ كند وخدشه‎اي بر مباني وارد نسازد:«اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة(مائده / 35). همچنين، روشي كه نهي معتبر از شارع مقدس دربارة آن صادر شده است. مشروعيت نخواهد داشت.به اين خاطر، معاملات و تكنيكهاي مالي مبتني بر غرر و ضرر، ممنوع خواهند بود؛ چنانكه پيامبرe تصريح كردند كه از شيوه‎هاي غرري و غير شفاف يا همراه با اطلاعات مخدوش و ضرر آفرين، پرهيز شود. 33

به همين علت، نمي‎توان مقوله چند روشي اقتصاد اسلامي را منطبق بر همه قرائتهاي پلوراليسم, دانست. البته، به انطباق نداشتن اين نگرش با نگرش جان هيك، در بحث معرفت‎شناسي اشاره شد. در هر صورت روشهاي مبتني بر نقل و شهود در كنار روشهاي مبتني بر عقل، تجربه و حتي پرتوهاي روش هرمنوتيك و ملاحظات روش شناختي در دنياي پست مدرن، همه و همه مي‎توانند – با فرض طراحي در الگوي سازگار – در تحليل اقتصادي اسلام كارساز باشند. طراحي اصول حاكم بر اينها، بررسي اعتبار مفاد آنها و ترسيم يك سازكار براي قضاوت درباره كارايي آنها، از موضوعات روش‎شناسي اقتصاد اسلامي و از وظايف محققان اين رشته است.34

5.نقش اجتهاد در طراحي الگو هاي اقتصاد اسلامي، درحل و فصل دشواريهاي نظريه‎هاي مربوط به آن و در پويايي تئوري مربوطه، از ديگر موضوعات محوري در متدلوژي اقتصاد اسلامي است. اجتهاد را حداقل مي‎توان يكي از اساسي‎ترين پايه‎هاي متدلوژي در علم فقه، و عناصر : اقتصادي، حقوقي، سياسي واجتماعي مرتبط با آن تلقي كرد. روشن ساختن حوزة دخالت و قلمرو اين موضوع در اقتصاد اسلامي، مكانيسم استفاده از آن در قضاوت اعتبار نظريه‎ها و تدوين شرايط سازگار تئوري براي تجزيه و تحليل مناسب، از ديگر وظايف صاحب نظران متدلوژي اقتصاد اسلامي است. 35
كتابنامه

1. ابن ميثم ، شرح نهج البلاغة، مؤسسه النصر

2. باربور، ايان، علم و دين، ترجمه: بهاء‎الدين خرمشاهي، تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1363

3.[علامه] حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، مؤسسه النشر الاسلامي، 1407 ق

4. صدر، محمد باقر، الاسس المنطقيه للاستقراء، بيروت : دارالتعارف، 1982م.

5. همو، اقتصادنا، بيروت: دارالتعارف، 1980 م

6. همو، فلسفتنا، بيروت: دارالتعارف، 1980م

7. صدرالمتألهين شيرازي، الاسفارالاربعة، بيروت: دارالتراث، 1981م

8. طباطبائي، سيدمحمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، با حواشي: مرتضي مطهري، انتشارات دارالعلم.

9. دادگر، يداله، «ايدئولوژي و روش در علم اقتصاد»، نامة مفيد، شماره‎هاي 1تا4

10 .همو، «مروري بر ادبيات اقتصاد»، فصلنامة پژوهش جهاد دانشگاهي، 1379

11. همو، نگرشي بر اقتصاد اسلامي، تهران: انتشارات دانشگاه تربيت مدرس، 1378

12. Blauy,M. »Economic theory in Retrus Pect«,cambridge University press,,1985

13.Boland , L.A., ‘ The foundations of Econnomic Method’ , Allen and Unwin,1982

14.Boer,D.T. ‘ History of philosophy in Islam’, Luta and co,1965.

15.Brink,D., Moral Realism and the foundations of ethics, Cambridge university press, 1989

16. Bust , E.A. ‘ The Metaphysical Fonndations of Modern physical science’ , Routledge , 1932

17. Davies , P., ‘‘God and New physics”, touchstone books, 1983

18.Donovan,’P., ‘‘The intolerance of Religious Pluralism” , 1993

19.Gadamer, ‘‘Philosophical Apprentice ships” , MIT press, 1985

20.Goldan A.1 ‘‘Empirical Knowledge”, University of California press, 1988

21. Hick, John, ‘‘problems of Religious Pluralism”, st Martins press, 1985

22.Ibid, ‘ The inter pretution of Religions ‘, St Martin,1983

23.Hutchison, T.W., “positive economics and policy objectives” , Cambridge,1964

24.Lopore, b.E., ‘ Truth and interpretation’, oxford, 1988

25.Montogomery, W.W., “IsIam and integration of Society ” , Routledge, 1961

26.Moser,p.k.,’ Knowledge and evidence’ ,Cambridge University press, 1989

27.Pancy , J. and Soca , E. “A compainion to epistemology” , oxford: Blackwell, 1992

28. Pollock, J.L., ‘ contemporary theories of Knowledge’ totowa , 1986

29. Reagan,C.C.E., and stewart, D., “The philosophy of pavl Ricor ”, Bacon press, 1978

30.Rodinson, M., ‘ Islam and capitalism’, pantlheone, 1973

31.Russel , C.A., science and Religious belief’, ULP, 1973

32.Sander,J., ‘ Islamic Future’ , Mansel publishing, 1985
يادداشت

1. مهمترين و كلي ترين سؤالات در اين قسمت بر شمرده شده، اما سؤالات مشابه ديگري نيز مطرح است. مثلاً يك سؤال فراگير ديگر در فلسفة علم اين است، كه اصولاً روش پاسخگويي به اين سؤالات چگونه است؟ آيا براي پاسخگويي به سؤالات همة رشته‎ها و معارف، يك روش به كار مي‎رود يا براي هر معرفت و رشته، روش خاصي استفاده ‎مي‎شود؟

2. به عقيدة ما با وجود اين كه اصول مكتب اسلام در زمينه هاي اقتصاد – و غير اقتصاد – جنبة عمومي و همگاني دارد، در عين حال امكان تدوين نگرشها و برداشتهاي مختلفي از آن وجود دارد. پاسخهاي داده شده به سؤالات كلي معرفت‎شناسي و روش‎شناسي در اين مقاله‎، ناشي از درك نگارنده است و البته قابل نقد و تحليل خواهد بود.

3. كاربرد عنوان مشخص و صريح متدلوژي (روش‎شناسي)، براي اولين بار در آثار فيلسوف بزرگ، كانت (1724 – 1804م) يافت شده است.

4. البته، منظور از اقدام نكردن به جدا سازي بين معرفت شناسي و روش شناسي، اين نيست كه درمفاد اين دو رشته خلط صورت گيرد، بلكه قلمرو، بحث و سؤالات اصلي آنها، به طور كلي قابل تفكيك خواهند بود.

5. مي‎توان فرض كرد كه بسياري از ابعاد اقتصاد اسلامي، ـ يا حداقل برخي از ابعاد آن – ناشي از دين است. همچنين، مي‎توان تصور كرد كه برخي از نظريه‎هاي اقتصاد اسلامي، جنبة عقلاني و عقلايي دارند. لذا، هر چند آنها در قلمرو دين قرار ندارند، اما مورد امضا و تاييد دين خواهند بود.

6. در قديم، معارف ديني، شامل: عقايد، احكام, و اخلاقيات مي‎شد، كه دفاع از عقايد، مربوط به حوزه كلام بود. اما در حال حاضر، گاهي از يك حكم فقهي يا يك گزارة اخلاق ديني دفاع مي‎شود، و لذا در قلمرو كلام قرار مي‎گيرد.

7.به طور سنتي، علوم را گاهي با توجه به موضوع، زماني با عنايت به هدف و درمواردي با در نظر گرفتن روش آن تعريف مي‎كنند. علم كلام را به خاطر گستردگي خاصي كه دارد، با در نظر گرفتن هدف تعريف مي‎كنند و با عنايت به موضوع يا روش، معرفي نمي‎نمايند. البته، توضيح خواهيم داد كه موضوع و روش خاصي، در كلام جديد مطرح نيست.

8.قابل ذكر است كه شيوع اين الگوهاي فلسفي سه گانه، پس از ناكار آمدي الگوي اثبات گرايي منطقي صورت گرفت. سير قهقرايي انديشة ياد شده، اثر عميقي برفلسفة علم نيز گذارده است.

9.براي مطالعة بيشتر دربارة معرفت شناسي ساختار گرايانه، مي‎توان به نوشته هاي پرفسور دي – دبليو هندز رجوع كرد كه وي در قالب چند مقاله، به بررسي پيوندهاي معرفت‎شناسي و روش شناسي ساختار گرايانه در اقتصاد پرداخته است.

10به عبارت ديگر، بر مبناي اثبات گرايي مي‎توان گفت كه زبان و فرهنگ موجود و فضاي مرتبط با آن، غير شفاف تلقي مي‎گرديد و توصيه مي‎شد كه بايد يك زبان عمومي ايجاد كرد. و آن، فقط در قالب كشف روابط علي و معلولي مطرح، و بر امور كاملاً عيني استوار بود.

11.متفكراني همچون: گادامر و پيتروينچ، در قالب هرمنوتيك به ارتباط معنا و متون تأكيد داشتند. پست مدرنيست‎هايي همچون ميشل فوكو، به نگرش گفتماني از آن اصرار مي‎ورزيدند. همچنين، مي‌توان ماكس وبر را در طبقه اول و مربوط به ارتباط معنايي قرار داد.

12.براي اطلاع مقدماتي از عناصر و ابعاد هرمنوتيك، حداقل مي‌توان به منابع زير مراجعه كرد:

(Gadamer, 1985; Lepore, 1988; Reagan,1978)

13.جالب توجه است كه قبل از اديان مسيحيت و اسلام، نظير اين پيام را سقراط با عبارت: "ناتواني كافي بشر در شناخت حقايق" بيان كرده بود.

14.براي درك بيشتر و اطلاع كامل‎تر از اثرگذاري اخلاق بر يك نظام با ثبات، به نوشته‌هاي اف- گلنر و دي برينك مراجعه كنيد.

15.اقتصاد دان صاحب نام، داگلاس نورث، نوعي چارچوب تحليل براي رابطه اخلاق و اقتصاد، و نقش اخلاق دركار آمد ساختن اقتصاد، ارائه كرده است. وي تصريح مي‌كند كه يك چارچوب و سيستم اخلاقي، از لحاظ قانوني ايجاد نهادها را توجيه مي‌كند. وي حتي كاركرد مسئلة سواري مجاني (Free rider) در اقتصاد يا بي توجهي به آن، را پيامد دقيق ارتباط اخلاق و اقتصاد بيان مي‌كند.

16 . براي مطالعه بيشتر ، ر.ك.:(H ick,1985).

17.يكي از لوازم پذيرش پلوراليسم از نوع هيك، اين است كه عملاَ كفر و الحاد هم در دايرة وحدت نهايي، با موحدان قرار مي‌گيرند. يك مشكل ديگر اين است كه در انديشة وي، دين عملاً به عقايد داراي ابعاد اخلاقي، عملي و مجموعه‎اي از احكام و دستورالعمل‎هاي فقهي اطلاق مي‌شود.

18.در قالب پلوراليسم مشهور جان هيك، ابزارها و روشهاي مختلف، به هدف يكساني مي‌رسند. در تعريف خاص مقالة حاضر، اديان وانديشه‌هاي مختلف مي‌توانند از ابزارهاي مشتركي استفاده كنند. لذا، تمايل داريم از آن به معرفت‎شناسي چند روشي – ضد نگرش يا عدم انحصار در روش و نگرش ـ نام ببريم واصرار نداريم نام پلوراليسم بر آن اطلاق گردد.

19.براي واضحتر شدن اشتراك در اهداف مقطعي، مثالي به كار مي‌بريم. ممكن است درانديشة اقتصاد اسلامي غايي و نهايي، ترسيم يك نظام اقتصادي مستقلي باشد كه چنان زندگي شرافتمندانه‎اي در پرتو آن شكل گيرد، كه فرد و جامعه با كمك آن بتواند به جلب رضايت خداوند و سايرابعاد معنوي نايل گردد. اما هدف مقطعي مي‌تواند حصول به يك اقتصاد باثبات باشد. نگرش ديني يهوديت يا حتي تفكر سوسياليستي هم، مي‌تواند همانند اسلام براي حصول به اقتصاد تثبيت شده، به كنترل تورم و خروج از ركود فكر كند؛ در عين حال، هدف غايي آنها، صرفاً گسترش امور مادي و حداكثر كردن رفاه عمومي باشد. اما اسلام علاوه بر اين، هدف غايي نيز دارد.

20. همان طور كه اشاره شد، در اينجا قصد استدلال فقهي و كلامي در كار نيست، و صرفاً ارائة سرفصلهاي بحث در نظر است. اما در عين حال، مي‌توان برخي مؤيدات از آيات و روايات براي اين تفكر معرفت شناسي چند روش ذكر كرد. به طور مثال، قرآن تصريح مي‌كند: «فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» ، يا در كلام ائمه u آمده است «انظر ما قال ولاتنظر من قال» يا در كلام الهي بيان شده است «... يبتغون الي ربهم الوسيلة اليهم اقرب»، يا در روايات آمده است: «اطلبوا العلم ولو بالصين» البته، چگونگي و ميزان دلالت مفاد ياد شده قابل بحث است، اما اسناد روايات و اعتبار مربوطه محرز مي‌باشد.

21.امور مطلوب يا نامطلوب را گاهي عقل درك مي‌كند، و زماني به وسيله عقلا مقرر مي‌شود. اموري كه عقلا مورد توجه و توافق قرار مي‌دهند،بيشتر جنبة عملي وامضايي دارد.

22.اين آيه، آية 89 سوره نحل است. روايت، از امام صادق u مي‌باشد كه در مستدرك الوسائل علامه نوري مي‌باشد و در اينجا، از كتاب بيع حضرت امام(ره) جلد دوم، نقل شده است

23.يكي از مشهورترين سوفسطائيان، پروتاگوراس (410 – 485 ق.م) است، كه اساساً وجود اشياء را هم منكر مي‌شد. وي اعتقاد داشت اگر خيري هم موجود باشد، قابل شناخت نيست.

24. قضية‌ تحليلي در منطق، به قضيه‎اي اطلاق مي‎گردد كه از تحليل مفهوم موضوع آن، مفهوم محمول آن به دست آيد. مثلاً اگر شرط مشروعيت هر سود يك فعاليت اقتصادي، ميزان كاري باشد كه در آن صورت گرفته،اين قضيه كه«هر سود حاصل از غيركار، حرام است،» قضية تحليلي خواهد بود.

25. مفسران قرآن، بركات را علاوه بر گسترش محصولات، اموال و ثروتها، شامل امنيت، رفاه و حتي سلامت و بهداشت عمومي نيز مي‎دانند. در اين باره، بهتر است به تفسير آية 96 سورة‌ اعراف مراجعه شود. به عنوان نمونه، ر.ك: ( طباطبائي ، الميزان، 1350، ج8، ص210).

26. به بخش مربوط به واژة مذكور، مأخذ ذيل مراجعه شود:( آمدي، بي‎تا)

27. در بسياري از موارد، صحت و قانوني بودن كامل يك فعاليت اقتصادي، مشروط و مرتبط با نيت و قصد كارگزار است. مثلاً، پرداخت كنندة خمس و زكات بدون نيت خالص، پاداش را به طور كامل دريافت نخواهد كرد. اينها از امور يا اجزايي از امور تعبدي محسوب مي‎شوند، كه در قلمرو و دايرة عقل قرار ندارند. البته، عقل سليم در عين حال، وجود نقل، وحي و اهميت آن را درك مي‎كند.

28. هايزنبرگ (1901-1976) از بنيانگذاران فيزيك جديد و يكي از كاشفان فيزيك كوانتم مي‎باشد؛ به گونه‎اي كه «اصل عدم قاطعيت»، به نام « اصل هايزنبرگ» معروف شده است. وي فيزيكداني است، كه به عمق مباحث فلسفي نيز وارد شد.

29. جالب توجه است كه انيشتن، فيزيكدان معروف، عقيده دارد كه خداوند در قالب قوانيني حاكم بر طبيعت مطرح است كه هم بر جهان مادي حاكمند و هم در جهان ذهني جريان دارند. و لذا، اساساً تعارض بين علم و دين وجود ندارد.

30. براي مطالعة بيشتر، ر.ك(انيشتن، 1370).

31. در مواردي ملاحظه مي‎شود كه در يك جامعه بظاهر اسلامي و با حفظ ظواهر اسلامي، و با طراحي الگوهاي كليشه‎اي ديني و ترسيم تئوريك ديني، آثار عملي نامطلوب يا متناقضي بار مي‎آيد. اين امر را بايد در قالب نيت دست اندركاران و راهنمايان اصلي جامعه مطالعه كرد. البته،‌اين موضوع فقط پس از اتمام برنامة كارشناسانة اقتصادي و توجه به تمامي لوازم و ملاحظات عقلي و عقلايي، مرتبط با آن، مطرح است.

32. اين پيام و درخواست پيامبرe از خداوند، حتي در دعاهاي معتبر از ايشان نقل شده است كه از خداوند خواستند امور را آنچنان كه هستند، نشان دهد «الهي ارنا الاشياء كما هي». لذا ظاهر سازي و الگو سازي تحليلي بدون فايدة‌ واقعي، در اقتصاد اسلام قابل تأمل خواهد شد.

33. «نهي النبي عن الغرر» و يا«لا ضرر و لا ضرار في الاسلام» دو نمونه و دو قاعدة حاكم بر روش شناسي اقتصاد اسلامي محسوب مي‎شوند.

34. براي بررسي مقدماتي و ورود آغازين بحث، ر.ك: (دادگر، 1378، صص 15 به بعد).

35. جهت برداشتن قدمهاي اوليه در اين رابطه ، ر.ك: (دادگر، 1378، صص 209 به بعد).

_____________________

* عضو هيأت علمي و مدير گروه اقتصاد دانشگاه مفيد

فصلنامه پژوهشي دانشگاه امام صادق (ع)



نظرات 0