محور : قرآن و مسائل اقتصادي
از مهمترين مشخصه هاى نظام اقتصادى اسلام , حرمت و ممنوعيت برخى از كسبهاست , كسبها وراههاى درآمدى كه در ايام جاهليت و پيش از اسلام رايج بوده و هنوز هم در نظامهاى غير الهى و مـكتبهاى اقتصادى جهان معاصر رواج فراوان دارد.مالكيت و كسب در اين نظامها بطور كلى آزاد است , حتى اگر به قيمت از دست رفتن حقوق ديگران باشدنـظامهاى اقتصادى موجود, به طرفداران خود اجازه مى دهد كه هركس قوى , نيرنگباز و فريبكار است و در چپاول اموال , مهارت دارد, ثروت جمع آورى كند و اعتبارات بانكى و بازرگانى خود را بالا ببرد, بى آنكه به اصول اخلاقى , معاد يا حتى حقوق ديگران بينديشد. بديهى است اين نوع برخوردها, مشكلاتى چون : تورم , تكاثر, برده دارى , استكبار اقتصادى و مفاسد اخـلاقـى و سـياسى رابه دنبال خواهد داشت . در چنين جامعه اى زندگى مشكل و توانفرسا شده , انسانيت منحط و ارزشهاى انسانى سركوب مى گردد. نـظـام غرب و شرق , ثروت اندوزى از راه قمار, ربا, احتكار, فساد, بزهكارى , بازار سياه و ... را مجاز مـى شـمارد, ولى در نظام اقتصادى اسلام , همه آنها ممنوع و نتايج زشت هريك از آنها تبيين شده است .
يا ايها الذين امنوا لا تاءكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجارة عن تراض منكم و لا تقتلوا (( انفسكم ان اللّه كان بكم رحيما ))
اى كـسـانـى كه ايمان آورده ايدروى رضا و رغبت باشد و همديگر را نكشيد, زيرا خداوند نسبت به شما مهربان است .
اين آيه در حقيقت , زيربناى قوانين اسلامى در مسائل مربوط به (معاملات و مبادلات ) مالى است و به همين دليل , فقهاى اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال مى كنند.
...
محور : قرآن و مسائل اقتصادي
از مهمترين مشخصه هاى نظام اقتصادى اسلام , حرمت و ممنوعيت برخى از كسبهاست , كسبها وراههاى درآمدى كه در ايام جاهليت و پيش از اسلام رايج بوده و هنوز هم در نظامهاى غير الهى و مـكتبهاى اقتصادى جهان معاصر رواج فراوان دارد.مالكيت و كسب در اين نظامها بطور كلى آزاد است , حتى اگر به قيمت از دست رفتن حقوق ديگران باشدنـظامهاى اقتصادى موجود, به طرفداران خود اجازه مى دهد كه هركس قوى , نيرنگباز و فريبكار است و در چپاول اموال , مهارت دارد, ثروت جمع آورى كند و اعتبارات بانكى و بازرگانى خود را بالا ببرد, بى آنكه به اصول اخلاقى , معاد يا حتى حقوق ديگران بينديشد. بديهى است اين نوع برخوردها, مشكلاتى چون : تورم , تكاثر, برده دارى , استكبار اقتصادى و مفاسد اخـلاقـى و سـياسى رابه دنبال خواهد داشت . در چنين جامعه اى زندگى مشكل و توانفرسا شده , انسانيت منحط و ارزشهاى انسانى سركوب مى گردد. نـظـام غرب و شرق , ثروت اندوزى از راه قمار, ربا, احتكار, فساد, بزهكارى , بازار سياه و ... را مجاز مـى شـمارد, ولى در نظام اقتصادى اسلام , همه آنها ممنوع و نتايج زشت هريك از آنها تبيين شده است .
يا ايها الذين امنوا لا تاءكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون تجارة عن تراض منكم و لا تقتلوا (( انفسكم ان اللّه كان بكم رحيما ))
اى كـسـانـى كه ايمان آورده ايدروى رضا و رغبت باشد و همديگر را نكشيد, زيرا خداوند نسبت به شما مهربان است .
اين آيه در حقيقت , زيربناى قوانين اسلامى در مسائل مربوط به (معاملات و مبادلات ) مالى است و به همين دليل , فقهاى اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال مى كنند.
تحليلى از واژه باطل
(بـاطـل ) گـفـتـار و عملى است كه غرض صحيح و عقلايى در آن نباشد. باطل , مفهوم وسـيـعـى دارد و هـرچيزى را كه ناحق ,بى هدف و بى پايه باشد, در بر مى گيرد. خداوند به هنگام نكوهش قوم يهود و ذكر برخى از اعمال ناشايست آنها مى فرمايد: ... و اكلهم اموال الناس بالباطل )) ((
(از صفات زشت آنها اين بود كه ) مال مردم را به باطل مى خوردند. پـس هـرگونه تصرف در مال ديگرى و هرگونه تجاوز, تقلب , غش , معاملات ربوى , معاملاتى كه حـدود آن نـامـشـخـص بـاشد,خريد و فروش اجناس و كالاهايى كه فايده عقلايى نداشته باشد و در )) اكل (( همچنين خريد و فروش وسائل فساد انگيز مشمول واژه باطل و حكم آن است . كلمه ايـنـجـا بـه مـعـناى (خوردن ) در مقابل (آشاميدن ) نيست , بلكه كنايه از هرگونه تسلط وتصرف است .
رابطه مال حرام با قتل نفس
--در آيـه مـورد بـحث (آيه 29 سوره نساء) پس از نهى از تصرف عدوانى در مال مردم , سخن از قتل نـفس به ميان آمده و مؤمنان ازاين عمل منع شده اند. اكنون اين سؤال مطرح است كه ميان (قتل نفس ) و (تصرف عدوانى در اموال مردم ) چه ارتباطى است ؟ در پـاسخ بايد گفت : سلامت اجتماع , به سلامت و امنيت اقتصادى بستگى دارد, اگر روابط مالى مـردم بـر اسـاس صحيح استوارنباشد و اقتصاد جامعه به صورت سالم پيش نرود و مردم در اموال يـكـديگر به ناحق تصرف كنند, جامعه گرفتار يك نوع خودكشى خواهد شد. حوادث و جنبشهاى مـلـى و گـروهى كه در جامعه هاى مختلف دنياى معاصر, رخ داده و مى دهد, شاهداين حقيقت است .
آثار حرامخوارى
قرآن , در ادامه نهى از خوردن غاصبانه مال ديگران , به اثر اخروى آن اشاره كرده و مى فرمايد:
و من يفعل ذلك عدوانا و ظلما فسوف نصليه نارا و كان ذلك على اللّه يسيرا )) (( هـركه آن را (خوردن مال مردم را) به دشمنى و ستمگرى انجام دهد بزودى , او رابه آتش خواهيم افكند و آن براى خداوند آسان است .
تهديد به عذاب آخرت در واقع , نوعى ضمانت اجرايى , براى جلوگيرى از نافرمانى خداست . كسى كـه بـدانـد در صورت حرامخوارى سرانجام دچار عذاب خواهد شد, هرگز دست به آن نمى زند و خود را از آلودگيها باز مى دارد. در روايات , آثاروضعى حرامخوارى , مورد تاءكيد قرار گرفته است . پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود:
العبادة مع اكل الحرام كالبناء على الرمل )) (( عبادت همراه حرامخوارى همانند بناى ساختمان , بر شنهاى روان است .
حضرت على عليه السلام خطاب به كميل مى فرمايد: اى كـمـيـل
جـانـت با آن تغذيه مى شود, بخوبى دقت كن كه اگر حلال نباشد,خداوند متعال تسبيح و شكرت رانمى پذيرد.
در ايـن حديث , به اثر روانى حرامخوارى اشاره شده است . آثار منفى حرامخوارى در وجود شخص خلاصه نمى شود,بلكه درنسل او نيزاستمرار مى يابد.امام صادق (ع )مى فرمايد:
كسب الحرام يبين فى الذرية )) (( (آثار) كسب حرام در نسل آدمى آشكار مى شود.
زيرا كسى كه از راه نامشروع مال جمع مى كند, بر اثر تغذيه حرام , زمينه گمراهى را در فرزندانش آماده مى كند و خودش هم نمى تواند به راه مستقيم هدايت شود. امام صادق (ع ) فرمود: ليس بولي لنا من اكل مال مؤمن حراما )) ((كسى كه مال مؤمنى را به حرام تصرف كند, از دوستان ما نيست .
نمونه هاى حرامخوارى
پس از اشاره به اهميت و آثار منفى حرامخوارى به بيان برخى از موارد مال حرام مى پردازيم .
الف - تصرف در مال يتيم : گرچه تصرف غير مجاز در هر مالى حرام است , ولى تصرف در مال ايتام تـنـفر انگيزتر و بازتاب منفى آن بيشتر است , به همين جهت , قرآن از آن به (گناه بزرگ ) و (عمل خبيث ) تعبير كرده و آثار زشت آن را ياد آور مى شود و مى فرمايد:
ان الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما انما ياءكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا )) ((
بـراسـتـى آنـان كه اموال يتيمان رابه ظلم و ستم مى خورند, (در حقيقت ,) تنها آتش مى خورند و بزودى در آتش شعله ور, مى سوزند.
از ايـن آيه بر مى آيد, آنها كه مال يتيم مى خورند, گرچه چهره (ظاهرى ) عملشان بهره گيرى از غذاهاى لذيذ و رنگين است , اماچهره واقعى و (برزخى ) اين غذاها آتش سوزان است و همين چهره باطنى در قيامت آشكار خواهد شد.
ب - قمار: در قرآن مجيد احكام فقهى , آثار منفى و فلسفه تحريم قمار تبيين شده است : يـسـئلـونـك عـن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما (( ... ))
از تـو حـكـم شـراب و قـمـار را مـى پـرسند. بگو: در آنها گناه بزرگ و منافعى براى مردم است و گناهشان بزرگتر از سود آنهاست . در برخى از آيات , به صراحت از قمار بازى و شرابخوارى نهى شده است :
... انـمـا الـخـمـر و الـمـيـسـر و الا نصاب و الا زلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم (( تفلحون ))
شـراب و قـمـار و بـتها و ازلام (نوعى بخت آزمايى ) پليد و از عمل شيطانند, از آنها دورى كنيد تا شايد رستگار شويد.
در ايـن آيـه , قـمار در رديف بت و بت پرستى قرار گرفته و اين نشان دهنده ابعاد گسترده فساد فـردى و اجـتـمـاعى آن است كه مى تواند منشاء مفاسد ديگرى نيز بشود, همچنان كه بت پرستى , سـرچـشـمه انحرافات فكرى و اجتماعى مى گردد. بعلاوه , قماربازى و شرابخوارى و نيز خريد و فروش و مقدمات تهيه آن , از عمل شيطان و به عنوان كار پليد, پست و تنفر انگيز مطرح گشته و سرانجام امر به اجتناب از آنها صادر شده است .
در ادامـه آيـه , اشـاره شده است كه قمار و شراب , بذر دشمنى در ميان مؤمنان مى افكند و سدراه خـدا و انـجـام عبادت مى شود.پس خداوند, گرچه افراد بشر را به كسب , تجارت , كار و تلاش فرا مـى خـوانـد, ولـى از تحصيل مال نامشروع و انجام كارى كه به حرامخوارى مى انجامد, نهى كرده است .
ج - احتكار و انحصار: احتكار و ذخيره سازى مال زيانبارترين ضربه را به اقتصاد جوامع بشرى وارد مى كند. و در هر زمان ازمشكلات اقتصادى و اجتماعى محسوب مى شود. سابقه احتكار به پيش از اسـلام بـر مـى گردد و اكنون نيز پا به پاى گسترش مبادلات تجارى پيش مى رود و در تحولات سـيـاسى نيز مؤثر است در حدى كه حكومتها و ابرقدرتها هنگام استيلا بر سياست و فرهنگ خاص يك ملت از آن به عنوان اهرمى قوى استفاده مى كنند و به وسيله آن مردم را عليه حكومت تحريك
كرده بهانه ملموسى براى ايجاد شورش به دست آنان مى دهند.
بـا تـوجـه به پيامدهاى مذموم و آفات زيانبارى كه اضكار به دنبال دارد و قرآن كريم آن را ممنوع اعلام كرده است :
و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب اليم )) (( و كـسـانـى كه طلا و نقره را گنجينه (و ذخيره و پنهان ) مى سازند و در راه خدا انفاق نمى كنند, ايشان را از مجازات دردناكى خبر بده هرچند واژه (طلا و نقره ) خاص و محدود به دو فلز قيمتى است , ولى دراينجا جنبه عمومى دارد و شامل هر نوع مال و ثروت حتى زمين , ساختمان , معادن , ماشين و كارخانجات مى شود. زيرا آنهايى را كـه خداوند در اين آيه تهديدشان مى كند, همه سرمايه داران ثروت اندوز هستند, نه تنها كسانى كه طلا و نقره در اختيار دارند.
پـس با توجه به بافت آيه و دقت در تفسير آن , احتكار و ذخيره سازى مال در هر شكلى كه باشد به عـدالت اجتماعى و اقتصادى زيان سختى وارد مى كند, پيكره اقتصادى جامعه را مسختل و اركان آن را متزلزل مى سازد. آنها كه بخشى از اموال خود را به انتظار افزايش قيمت اندوخته مى كنند, بر منافع و مصالح جامعه لطمه وارد كرده و افزون بر آن , به خدا و رسولش خيانت مى ورزند, زيرا اگر آنـها ثروت خود را از حاكم پنهان نمى كردند و در جامعه به جريان مى انداختند در موقع حساسى
كه پول تنها وسيله حل مشكلات مالى مردم است , زمامدار آن را مى گرفت و نيازهاى جامعه را بر طرف مى كرد.
كـسـى كـه خيرخواه جامعه باشد هرگز كالاهاى مورد نياز مردم را ذخيره نمى سازد, زيرا كه آن نـوعـى سـوء اسـتـفـاده از مـوقـعـيـتـهاى استثنايى و نوعى سرقت تلقى مى شود, چنانكه پيامبر اسلامى (ص ) فرمود:
اگـر خـداونـد بنده اى را در حال دزدى ملاقات كند, براى من بهتر است تا او را در حالى ملاقات كند كه (بخشى از موادو غذايى را به مدت چهل روز احتكار نموده باشد.
مـسلمانان بر حرمت و ممنوعيت احتكار (بويژه در مواد غذايى ) اتفاق نظر دارند چرا كه آن عملى قـبـيح و فساد انگيز, زيانبار,مخالف رقت قلب , عقل سليم و جوانمردى است . خسارت و ضرر وارد كـردن به مسلمانان در هر شكل و شرايط, نهى شده است و پيشوايان دينى توصيه كرده اند كه دفع مـفـاسـد از فـرد و جـامعه بالاتر از جلب منفعت است . مخصوصا در آنجا كه مفسده بعد عمومى و اجـتماعى , و مصلحت بعد شخصى و انفرادى داشته باشد. با توجه به آثار منفى اين پديده
است كه مبارزه باآن براى افراد جامعه و حكومت واجب است . بخصوص اگر احتكار در امور حياتى و مواد ضرورى و غذايى باشد. شهيد ثانى در اين باره مى نويسد: (هـنـگام احتكار, كسى كه براى تهيه مواد غذايى مضطر است , اگر بتواند, بايد با محتكر به مقاتله برخيزد و چنانچه كشته شد, مظلومانه كشته شده است و اگرمحتكر كشته شد, مهدور الدم استو خونش بها ندارد.)
د - ربـا: دريـافت كردن سود مقرر پول يعنى سود خوارى و معامله ربوى از ديگر معاملات ممنوع است . اسلام با ربا سخت به مبارزه برخاسته و به رباخواران اعلان جنگ داده و آنها را (محارب ) خدا خوانده است : يـا ايـها الذين آمنوا اتقو اللّه و ذروا ما بقى من الربا ان كنتم مؤمنين فان لم تفعلوا فاءذنوا بحرب (( من اللّه و رسوله ))
اى كـسـانـى كـه ايمان آورده ايدمـانـده , رهـا كـنيد, اگر ايمان داريدخواهند كردراز حـرمت آن روشن است , زيرا كه ربا همچون احتكار در توازن اقتصادى آشفتگى پديد مى آورد.
ثروتمندان رباخوار را ازفعاليت باز مى دارد و تن پرور مى كند. آنها چشم به كارهاى فكرى و فيزيكى ديـگران مى دوزند, در نتيجه افراد مديون و بدهكاررا در تنگنا قرار مى دهند, و سرانجام بهره هاى تـصاعدى و مضاعف به فلاكت آنها مى انجامد. ربا سنگ بناى طبقاتى شدن جامعه و خطر عظيمى بـراى تـولـيد و توزيع محسوب مى شود و جامعه را به دو گروه مستمند و ثروتمند يا رفاه طلب و آسـيـب پـذيـر تـقـسـيـم مى كند. به علاوه باخوار و بدهكار تعادل فكرى و روانى خود را از دست مـى دهند. پس با سرمايه پول تنها مى توان به كارهاى توليدى و خدماتى پرداخت يا از راه معاملات شرعى به سود مجاز و معقول دست يافت .
هـ - رشـوه خـوارى : رشـوه خـوارى رابـطـه كاذبى ميان ارباب رجوع و كارگزار ايجاد مى كند و وسـيـله اى مى گردد, براى ابطال حق و احياى باطل به همين جهت قرآن اين تفكر را مردود و از عمل رشوه دهنده و رشوه خوار متنفر است :
و لا تاءكلوا اموالكم بينكم بالباطل و تدلوا بها الى الحكام لتاءكلوا فريقا من اموال الناس بالا ثم و (( انتم تعلمون ))
و اموال يكديگر را به باطل (و ناحق ) در ميان خود نخوريدگـناه , (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه ) به قضات ندهيد. درحالى كه مى دانيد (اين كار گناه است )
كلمه (ادلاء) كه در اصل به معناى آويزان كردن دلو در چاه براى كشيدن آب است . در اينجا كنايه از دادن رشـوه بـه حـكام است تابر طبق ميل آدمى راءى دهند. و مثل رشوه دهنده كه مى خواهد حـكـم حـاكـم را بـه سـود جـلـب كـنـد, مـثـل كـسـى اسـت كه با دلو خودآب را از چاه بيرون مى كشد.
منبع : كتاب ثروت از ديدگاه قرآن