تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:26 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

عـوامـلـى هـمـچـون عـلـم , قدرت و ... به انسان تربيت نايافته تاءثير مى گذارد و او را به غرور وخـودخـواهـى و سـرانجام به طغيان وامى دارد. در اين ميان , ثروت بيشتر از عوامل ديگر, طغيان زاسـت . طغيان در اصل , به معنى موج زدن دريا و بالا آمدن آب رودخانه و گذشتن از حد و اندازه است .  طغيان در مال عبارت است از به دست آوردن مال و صرف آن در راه حرام .  طـغـيـانـگـرى ثروت گاهى از آن جهت است كه در انسان حالت استغنا ايجاد مى كند و انسان با احساس بى نيازى , پا از گليم خودفراتر مى نهد.
كلا ان الا نسان ليطغى ان رءاه استغنى ))  (( چنين نيست (كه شما مى پنداريد) به يقين انسان طغيان مى كند, از اينكه ود را بى نياز ببيند. و گـاهـى از جهت توسعه و افزايش مال است , هرچند ممكن است احساس توانگرى هم در انسان پديد نياورد.
و لو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا فى الا رض ))  (( و اگر خداوند روزى بندگانش را افزون كند, در زمين فساد مى كنند.
مـقـصـود ايـن است كه مردم در صورت توسعه رزق , پيوسته در فكر ارتقاى اندوخته هاى خويش مـى افتند و همه همتشان در ثروت اندوزى صرف مى شود و از حد اعتدال تجاوز مى كنند. 
از اين رو (خداوند روزى را بر همگان به اندازه و بتدريج نازل مى كند). 
حضرت على (ع ) فرمود:
... و ان افاد مالا اطغاه الغنى ))  (( ... و اگر (انسان ) مالى بيابد, توانگرى او را به سركشى وا مى دارد.
حضرت امام صادق (ع ) مى فرمايد:
ان البطن اذا شبع طغى ))  (( شكم هرگاه سير شود, سركش مى شود.

...

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

طغيانگرى ثروت

عـوامـلـى هـمـچـون عـلـم , قدرت و ... به انسان تربيت نايافته تاءثير مى گذارد و او را به غرور وخـودخـواهـى و سـرانجام به طغيان وامى دارد. در اين ميان , ثروت بيشتر از عوامل ديگر, طغيان زاسـت . طغيان در اصل , به معنى موج زدن دريا و بالا آمدن آب رودخانه و گذشتن از حد و اندازه است .  طغيان در مال عبارت است از به دست آوردن مال و صرف آن در راه حرام .  طـغـيـانـگـرى ثروت گاهى از آن جهت است كه در انسان حالت استغنا ايجاد مى كند و انسان با احساس بى نيازى , پا از گليم خودفراتر مى نهد.
كلا ان الا نسان ليطغى ان رءاه استغنى ))  (( چنين نيست (كه شما مى پنداريد) به يقين انسان طغيان مى كند, از اينكه ود را بى نياز ببيند. و گـاهـى از جهت توسعه و افزايش مال است , هرچند ممكن است احساس توانگرى هم در انسان پديد نياورد.
و لو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا فى الا رض ))  (( و اگر خداوند روزى بندگانش را افزون كند, در زمين فساد مى كنند.
مـقـصـود ايـن است كه مردم در صورت توسعه رزق , پيوسته در فكر ارتقاى اندوخته هاى خويش مـى افتند و همه همتشان در ثروت اندوزى صرف مى شود و از حد اعتدال تجاوز مى كنند. 
از اين رو (خداوند روزى را بر همگان به اندازه و بتدريج نازل مى كند). 
حضرت على (ع ) فرمود:
... و ان افاد مالا اطغاه الغنى ))  (( ... و اگر (انسان ) مالى بيابد, توانگرى او را به سركشى وا مى دارد.
حضرت امام صادق (ع ) مى فرمايد:
ان البطن اذا شبع طغى ))  (( شكم هرگاه سير شود, سركش مى شود.


      هشدار به طغيانگران

قـرآن بـا ايـنـكـه به بشر اجازه مى دهد كه از طبيعت بهره بردارى كند, ولى نسبت به طغيانگرى هشدار مى دهد و مى فرمايد:
كـلـوا من طيبات ما رزقناكم و لا تطغوا فيه فيحل عليكم غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد (( هوى )) 
از روزيهاى پاكيزه اى كه به شما داده ايم , بخوريد و در آن طغيان نكنيد, كه غضب من بر شما وارد شود و هركس غضبم بر او وارد شود, سقوط مى كند.
پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله نيز, از پيدايش چنين حالتى در ميان امت خود ابراز نگرانى كرده و مى فرمايد:
مـن پـس از مـرگم براى امتم از سه چيز مى ترسم : قرآن را در غير موردش تاءويل و تفسير كنند, پيوسته خطا و لغزشهاى عالمان دينى را بجويند و در ميان آنان ثروت زيادى پديد آيد و در آن فساد كنند. 

      نشانه هاى طغيانگرى

افـراد زر مـحور و ثروت اندوز, حالات و خصوصياتى پيدا مى كنند كه بيانگر آن است كه بر اثر مالزياد, انديشه و عملشان حالت اعتدال را از دست داده و دچار سركشى شده اند, از جمله :
الـف - ناسپاسى , يعنى افزون طلبى و قانع نشدن به ثروت موجود, همان گونه كه بنى اسرائيل به امكانات موجود بسنده نكرده و كفران نعمت نمودند و به حضرت موسى عليه السلام گفتند:
يا موسى لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الا رض ... ))  (( اى مـوسـى مى روياند (از سبزيجات و ...) براى ما فراهم آورد.
ب - اسـراف : نـعمت زدگى و تجمل پرستى و اشرافيت , نمودى از سركشى مالى است , از اين رو, ثـروتـمـنـد طغيانگر, بى موردخرج مى كند و به مظاهر دنيا روى مى آورد. امام على (ع ) به يكى از كارگزارانش كه خانه اى با شكوه ساخته بود, فرمود:
اطلعت الورق رؤسها ان البناء يصف لك الغنى ))  (( پولها سركشيده اند, بى گمان اين بنا از فراوانى خواسته ات حكايت مى كند.
و نيز مى فرمايد:
زنهارمـى دهـد و در آخـرت بـه سـقوط مى كشاند, در ديدگاه مردم ,كرامت مى بخشد و نزد خدا زبون مـى سـازد. نشد كه كسى ثروتش را به پاى نا اهلان و در راه ناحق خرج كند, جز آنكه خداوندش از سپاسشان محروم كرد ودوستيشان را معطوف ديگرى ساخت , چنان كه اگر روزى پايش بلغزيد و به يارى و همراهيشان نيازمند شد, آنها را بدترين ياران و پست ترين دوستان خوديافت 
ج - مـخـالـفـت بـا انـبـيـا: ثروتمندان طغيانگر, صلاحيتهاى اجتماعى و سياسى را با زراندوزى مـى سنجند و به كسى كه فاقد مال وثروت است , اهميت نمى دهند. از اين رو, بينش انبيا را قبول نمى كنند و با آنان به مخالفت بر مى خيزند و تبعيت از نياكان خودرا بر پيامبران ترجيح مى دهند.
و كـذلك ما ارسلنا من قبلك فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا ابائنا على امة و انا على (( اثارهم مقتدون )) 
و بـديـن سـان , پيش از تو به هيچ قريه اى بيم دهنده اى نفرستاديم , مگر آنكه متنعمانش گفتند:
پدرانمان را بر آيينى يافتيم و ما به آثار آنها اقتدا مى كنيم .
ثروتمندان و مرفهان فزون طلبند, كسانى كه مست و مغرور نعمت گشته و طغيان )) مترفان (( مى ورزند. 
نعمت زدگان سركش , نه تنها با خود پيامبران مخالفت مى كردند, بلكه با پيروان و طرفداران آنان نيز به مخالفت بر مى استند.در قرآن به نمونه هاى زيادى از آن بر مى خوريم , همانند قوم حضرت نوح عليه السلام است كه در برابر او به مخالفت برخاستند و فتند: ... ما تو را جز انسانى همانند خود نمى بينيم و كسانى را كه از تو پيروى كرده اند, جز گروهى اراذل سـاده لـوح نـمـى يابيم و براى شما برترى نسبت به خودمان نمى بينيم , بلكه شما را دروغگو تصور مى كنيم . 
بـرخـورد فرعون با حضرت موسى عليه السلام نمونه ديگرى از سركشى ثروتمندان عليه پيامبران اسـت , او خود رابرتر ازموسى (ع ) مى پنداشت و دليل آن را داشتن مال و ملك زياد دانسته به مردم مصر مى گفت : چون موسى فقير است , نمى تواندپيامبر باشد: فلو لا القى عليه اسورة من ذهب ... ))  ((
(اگر موسى (ع ) براستى پيامبر است ) چرا دستبندهاى طلا به او داده نشده است .
د - اخـتـلال در تـوازن اقتصادى و عدالت اجتماعى از راه احتكار, انحصار واردات و صادرات , كم فروشى و گرانفروشى .
ه - سوء استفاده از استعداد و امكانات ديگران و استخدام آنان به نفع خود.
و - ترك انفاقهاى واجب و مستحب و گرايش به كارهاى لغو و بيهوده .
ز - فـتنه گرى و فساد انگيزى : ايجاد فتنه در شكلهاى مختلف , دائر كردن قمار خانه و گسترش بـساط شرابخوارى و رهيابى به ميكده ها, رباخوارى قساوت قلب و بى رحمى , پايمال كردن حقوق ديـگـران , غـش و اخـتـلاس , كـلاه بـردارى , ايـجـاد تورم ,عياشى و شهوترانى از ديگر نشانه هاى طغيانگرى ثروتمند غير مكتبى است .

      مبارزه با طغيانگرى

از نـظـر قـرآن راهـهـايـى وجود دارد كه مى توان با استفاده از آنها با طغيانگريهاى ناشى از ثروت اندوزى و استغنا مبارزه كرد,ازجمله :
الف - مطالعه در آغاز و انجام آفرينش : قرآن در مقام مطرح كردن طغيانگرى انسان به اين دو اصل توجه مى دهد, نخست مى فرمايد:
خلق الا نسان من علق ))  (( (خداوند) انسان را از لخته خون آفريده است .
سپس مى فرمايد:
و ان الى ربك الرجعى ))  (( به يقين , بازگشت (همه ) به سوى پروردگار تو است .
خداوند با اين تذكر مى خواهد به بندگانش , هنگام بدست آوردن ثروت , آغاز و انجام آفرينش خود را يادآور شوند تا به غرورو طغيان گرفتار نيايد.
ب - سـپـاسگزارى : يادآورى نعمتهاى الهى و حمد و سپاس در برابر آنها انسان را خاشع مى كند و ايـن حـالت از مستى وطغيانگرى پيشگيرى مى كند, از اين رو خداوند در قرآن دستور مى دهد كه همواره انسان به ياد نعمتهاى خداوند باشد.
و اما بنعمة ربك فحدث ))  (( و اما نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن .
امام صادق (ع ) فرمود:
مقصود اين است كه آنچه را خدا به تو بخشيده , و آنچه تو را بدان برترى داده , روزى عطا كرده , در حق تواحسان نموده و تو را هدايت كرده است , همه را بازگوكن . 
الـبـتـه يادآورى نعمتها, هنگامى سپاسگزارى محسوب مى شود كه با انگيزه تواضع و قدر شناسى باشد, نه با انگيزه افتخار وبرترى جويى .

منبع : كتاب ثروت از ديدگاه قرآن



نظرات 0