تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:30 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

مفهوم غناى نفس
قـرآن كريم به آزادى معنوى انسان ارج مى نهد و پيروان خود را توصيه مى كند كه سيادت و عزت نـفس خود را حفظ كنند, اسيرمال و ثروت نشوند, بنده غير خدا نگردند و به دنيا وابسته نباشند تا روح بلندشان از مسير تكامل باز نماند.
به مال (ضعف نفس ) بـرخـى با اين كه در ظاهر از ثروت اندوزى , دورى مى جويند, ولى به علت انـدك خـود وابسته مى شوند و با ازدست رفتن آن جزع و بى تابى مى كنند و ضعف درونى خود را آشـكـار مـى سـازنـد, امـا داشـتن ثروت بسيار و اشتغال به كسب مال و تجارت , مؤمنان را وابسته نمى كند. آنان همچنين از دست رفتن مال را نوعى امتحان الهى و از جانب خدا مى دانند: رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه ))  (( مردانى كه هيچ تجارت و دادوستدى از ياد خدا بازشان نمى دارد.

 

...

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

مفهوم غناى نفس
قـرآن كريم به آزادى معنوى انسان ارج مى نهد و پيروان خود را توصيه مى كند كه سيادت و عزت نـفس خود را حفظ كنند, اسيرمال و ثروت نشوند, بنده غير خدا نگردند و به دنيا وابسته نباشند تا روح بلندشان از مسير تكامل باز نماند.
به مال (ضعف نفس ) بـرخـى با اين كه در ظاهر از ثروت اندوزى , دورى مى جويند, ولى به علت انـدك خـود وابسته مى شوند و با ازدست رفتن آن جزع و بى تابى مى كنند و ضعف درونى خود را آشـكـار مـى سـازنـد, امـا داشـتن ثروت بسيار و اشتغال به كسب مال و تجارت , مؤمنان را وابسته نمى كند. آنان همچنين از دست رفتن مال را نوعى امتحان الهى و از جانب خدا مى دانند: رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه ))  (( مردانى كه هيچ تجارت و دادوستدى از ياد خدا بازشان نمى دارد.
مـؤمـنـان بـا وجـود فـقـر و نـداشتن مال , از خدا دور نمى شوند, نياز خود را به افراد مختلف باز نـمـى گويند و تن به ذلت خواهش نمى دهند. قرآن , (اهل صفه ) را نمونه اى از مردان الهى معرفى مـى كـنـد. آنـان با وجود فقر مالى و محروميت از امكانات زندگى در اوج غناى نفس مى زيستند, سنگ و طلا در نظرشان يكسان مى نمود و شمشير همواره در دستشان بود. هدف قرآن از بيان اين نمونه آن است كه ديگر مستمندان آزاد انديش , آنان را الگوى خود قرار دهند:
لـلـفقراء الذين احصروا فى سبيل اللّه لا يستطيعون ضربا فى الارض يحسبهم الجاهل اغنياء من (( التعفف تعرفهم بسيما هم لا يساءلون الناس الحافا... )) 
(ايـن صـدقات ) از آن فقرايى است كه در راه خدا محصور شده اند, نمى توانند براى كسب و كار در زمـيـن سفر كنند. هر كه حال ايشان را نداند, از عفت زيادى كه دارند, مى پندارد كه از توانگرانند.
آنان را از سيمايشان مى شناسى . از مردم به اصرار چيزى نمى خواهند.
انـسان محروم , اگر آزاد انديش و با خدا باشد, با وجود غناى نفس در رديف اغنيا شمرده مى شود, چنان كه افراد ثروتمند نيز بر اثرحرص و آرزوى بسيار در صف فقرا قرار مى گيرند.
پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد:
ليس الغنى عن كثرة العرض و لكن الغنى غنى النفس ))  (( غنا و توانگرى با مال بسيار نيست , بلكه با غنى بودن نفس آدمى است . و نيز فرموده است :
الغنى فى القلب والفقر فى القلب ))  (( غنا و بى نيازى و همچنين فقر و نيازمندى در دل نهفته است (و به زيادى و كمى مال نيست ). حضرت على (ع )مى فرمايد:
اشرف الغنى ترك المنى ))  (( ترك آرزوهاى طولانى , بهترين توانگرى است .
غـنـى بـه كـسـى مى گويند كه به ديگران محتاج نباشد. آن كس كه اسير طمع گشته , همواره نيازمند ديگران است . امام صادق (ع )فرمود: اغنى الغنى من لم يكن للحرص اسيرا ))  (( از همه غنى تر كسى است كه اسير حرص نباشد.
      راههاى كسب غناى نفس

الف - تسليم شدن به تقسيم روزى
روزى هر كس بر اساس حكمت الهى و در عالم تكوين , تقسيم و تعيين شده است : ...نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوة الدنيا... ))  (( ما روزى مردمان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم مى كنيم .
امام صادق (ع )فرمود: ...واللّه عزوجل ينزل الرزق على قدر المؤنة ))  ((
خداوند متعال , روزى هر كس را به اندازه مخارج و نيازهاى او نازل مى كند. هـر كس به حق خود راضى شود و معاش مطلوب خود را به دست آورد و از حد, تجاوز نكند, هيچ گـاه به فقر درونى گرفتارنمى آيد, خود را نادار و ديگران را صاحب ثروت نمى داند و عزت نفس خـود را حـفظ مى كند. البته غناى نفس و ايمان به تقديرروزى , بدين معنا نيست كه آدمى در پى
كـارى نـرود و تـن پـرورى و سـسـتى نمايد, بلكه بدين معناست كه هر چه بر اثر كوشش به دست مـى آورد, چه كم و چه زياد, آن را از جانب خدا و بر اساس تقسيم ارزاق الهى بداند و بدان راضى و قانع باشد.
ب - مقايسه دنيا و آخرت انسان براى رسيدن به عزت نفس بايد به بى ارزشى و ناپايدارى دنيا در برابر جاودانگى آخرت توجه
كند و آن دو را با هم بسنجد. اين مقايسه مى تواند آرامش روحى را تثبيت كند و افسردگى ناشى از نـرسـيـدن به ثروت كلان را از بين ببرد و تقوا راجايگزين ثروت غير مجاز كند و آدمى را از بحران روانى برهاند.
قرآن كريم مى فرمايد: ...قل متاع الدنيا قليل و الا خرة خير لمن اتقى و لا تظلمون فتيلا ))  ((
بـگـو: مـتـاع اين جهان اندك است و آخرت از آن كسى است كه تقوا پيشه كند, و به شما به اندازه رشته هسته خرما ستم نمى شود. امام باقر - عليه السلام - خطاب به (جابر) فرمود:
بـدان كه اهل تقوا, اغنياى واقعى هستند. اندكى از مال دنيا بى نيازشان مى سازد و هزينه آنان كم است . اگر عمل نيكى را فراموش كنى , به يادت مى اندازند و اگر به كار خير اقدام كنى , به يارى ات مـى شـتـابـنـد, بـه تـمـايـلات و لـذتـهـاى نـفـسـانى شان بى اعتنا و در اطاعت پروردگارشان پيشگامند. 
ج - علم و حكمت هـرگاه انسان به مطالعه آفاقى و انفسى بپردازد و دلش به نور علم روشن شود, بى ارزشى دنيا را
بـاور مـى كـنـد, لـذت عـلـم را بـرجمع مال ترجيح مى دهد, براى از دست دادن دنيا اندوهگين نـمـى گردد, دانش اندك را ارزشمندتر از ثروت كلان مى بيند وبدين وسيله به چشمه سار غناى نفس راه مى يابد. خداوند مى فرمايد:
...و من يؤت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا ))  (( و به كسى كه حكمت عطا شده , خير فراوان داده شده است .
حضرت على - عليه السلام - فرمود: غنى العاقل بعلمه و غنى الجاهل بماله ))  ((
توانگرى خردمند به دانش اوست و توانگرى جاهل به ثروتش . د - تدبر در قرآن
آشـنايى با قرآن و قرائت و درك مفاهيم آن , سيادت و سعادت انسان را تضمين مى كند. اهل قرآن , غـنـى تـرين افرادند, به شرطى كه يافته هايشان را با ماديات مبادله نكنند. چنان كه پيامبر اسلام - صلى اللّه عليه و آله - فرمود:
آن كـه خداوند, قرآن بدو عطا كرده است , اگر تصور كند شخصى به متاعى بهتر از آن دست يافته است , نعمت بزرگ را كوچك و نعمت كوچك را بزرگ شمرده است . مـقـصود پيامبر اسلام (ص ) اين است كه چيزى با قرآن برابرى نمى كند. كسى كه در خدمت قرآن اسـت , بـايـد بـه آن بـسنده كند وآن را ثروت عظيم و پايان نايافتنى بداند و چشم به مال ديگران
ندوزد. امام صادق (ع ) در اين باره مى فرمايد: هـر كـس كـه قرآن بخواند بى نياز است و بعد از قرآن فقرى نيست , و گرنه چيزى انسان را از آن بى نياز نمى كند. 
ه - توجه به مبداء هستى قـرآن: مـردم را همواره به مبداء هستى توجه مى دهد تا بدانند كه در همه حال محتاج او هستند و
جز با اتصال به او به (غناى واقعى ) نخوا هند رسيد: يا ايها الناس انتم الفقراء الى اللّه واللّه هو الغنى الحميد ))  ((
اى مردم
و - قناعت :قانع شدن به دارايى و محصول كار خويش , يكى از بهترين راههاى رسيدن به بى نيازى و بازداشتن نفس از افزون طلبى است . اگرآدمى قانع نباشد, هرگز سير نمى گردد و هميشه خود را محتاج مى بيند. حضرت امام كاظم - عليه السلام - مى فرمايد:
من لم يقنع بما يكفيه لم يدرك الغنى ابدا ))  (( هر كس به مالى كه كفافش مى دهد, قانع نباشد توانگرى , را هرگز نخواهد ديد. حضرت على (ع ) فرمود: من بى نيازى را جستم و جز در قناعت نيافتم , پس قناعت بجوييد تا بى نياز شويد. 
 

منبع : كتاب ثروت از ديدگاه قرآن



نظرات 0