محور : قرآن و مسائل اقتصادي
قـرآن كريم در موارد زيادى به بيان آثار منفى ثروت در ابعاد مختلف روحى انسان از قبل عقيده , ايـمـان , افـكار و اخلاق انسان مى پردازد, آثارى همانند استكبار, ايجاد فتنه و فساد, پيكار با مظاهر عـدالـت و مـصـالـح ديـنى و اجتماعى , ترويج مفاسداخلاقى , استضعاف فكرى و اقتصادى , ثروت اندوزى , احتكار, اسراف , تجملگرايى و ... . استكبار و پيدايش صفت كبر وخودبينى در روح آدمى از مـهـمـتـريـن آثار منفى ثروت و نشانه هاى ثروتمندان بى ايمان است . به تجربه ثابت شده است كه(غرور) و (استكبار) اگرايمان مذهبى , بر انسان حاكم نباشد, ثروت و مظاهر ديگر دنيا او را به وامى دارد.
...
محور : قرآن و مسائل اقتصادي
قـرآن كريم در موارد زيادى به بيان آثار منفى ثروت در ابعاد مختلف روحى انسان از قبل عقيده , ايـمـان , افـكار و اخلاق انسان مى پردازد, آثارى همانند استكبار, ايجاد فتنه و فساد, پيكار با مظاهر عـدالـت و مـصـالـح ديـنى و اجتماعى , ترويج مفاسداخلاقى , استضعاف فكرى و اقتصادى , ثروت اندوزى , احتكار, اسراف , تجملگرايى و ... . استكبار و پيدايش صفت كبر وخودبينى در روح آدمى از مـهـمـتـريـن آثار منفى ثروت و نشانه هاى ثروتمندان بى ايمان است . به تجربه ثابت شده است كه(غرور) و (استكبار) اگرايمان مذهبى , بر انسان حاكم نباشد, ثروت و مظاهر ديگر دنيا او را به وامى دارد.
غرور داراى مراحل و مراتب مختلفى است : نخست اينكه افراد ثروتمند در جامعه براى خود حق تقدم قائلند و در احراز مسؤوليتهاى اجتماعى نيز خود را سزاوارتر ازديگران مى دانند:
و قـال لـهـم نبيهم ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا انى يكون له الملك علينا و نحن احق (( بالملك منه و لم يؤت سعة من المال )) و پـيامبرشان به آنها گفت : خداوند, (طالوت ) را براى زمامدارى شما مبعوث كرده است . گفتند:
چگونه او بر ما حكومت كند, با اينكه ما از او شايسته تريم , و اوثروت زيادى ندارد؟
دومـيـن مـرحله غرور آن است كه فرد ثروتمند بى ايمان كه موجودى خود را برخاسته از لياقت و فراست خود مى داند و به مبداءاصلى كه خداوند متعال است , توجه نمى كنند: و لئن اذقناه رحمة منا من بعد ضراء مسته ليقولن هذالى )) ((
و هـرگـاه بـه او رحمتى از سوى خود بعد از ناراحتى كه به او رسيده , بچشانيم مى گويد: اين به خاطر شايستگى و استحقاق من است . يعنى با قدرت و درايت خودم آن را كسب كرده ام كسى در اعطاى آن نقشى ندارد. همان سخنى كه قارون بصراحت گفت : انما اوتيته على علم عندى )) ((
اين ثروت را به وسيله دانشى كه نزد من است , به دست آورده ام . رسـيـدن بـه قـدرت خـيـالـى نفوذ ناپذير, سومين مرتبه كبر و غرور ناشى از ثروت اندوزى است . بگونه اى كه تصور مى كند كسى قدرت ندارد او را به خاطر جمع مال و اسراف و خرجهاى بيهوده و يا حبس حقوق مالى ديگران را به پاى حساب بكشد:
ايحسب ان لن يقدر عليه احد يقول اهلكت مالا لبدا )) (( آيا گمان مى كند كه هيچ كس نمى تواند بر او دست يابد؟ مى گويد: مال زيادى نابود كرده ام . در مرحله چهارم انسان مغرور يك شخصيت تخيلى پيدا مى كند و خود را جاودانه مى پندارد:
يحسب ان ماله اخلده )) (( مى پندارد كه مالش او را جاودانه خواهد ساخت .
در مـرحـلـه پنجم , پا را فراتر نهاده و به صراحت مى گويد: اگر به فرض , قيامت , حساب كتاب و عذاب و جهنمى باشد, من به خاطر ثروتم در عذاب نخواهم بود: نحن اكثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبين )) ((
اموال و اولاد ما (از همه ) بيشتر است و ما مجازات نخواهيم شد. و مى پندارد در آن جهان نيز از نعمتهاى الهى برخوردار خواهد بود: و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى )) ((
و اگر من به سوى پروردگارم باز گردانده شوم , براى من نزد او پاداشهاى نيك است . سرانجام , ثروتمندى كه تكيه گاه مذهبى و ايمان قلبى ندارد, بر اثر غرور مالى به مرتبه اى مى رسد كـه غـنـاى خـود را بـا غـنا وبى نيازى خدا مقايسه مى كند و با جسارت تمام , خود را بالاتر از خدا پنداشته , مى گويد:
ان اللّه فقير و نحن اغنياء )) (( خدا فقير است و ما بى نيازيم .
نمونه هايى از ثروتمندان بى ايمان
قـرآن مجيد در مواردى انديشه و عمل مترفان و ثروتمندان مستكبر و بى ايمان را در مقابل انبيا ودستورات الهى ترسيم مى كندكه به سه نمونه آن اشاره مى كنيم :
1 - باغداران بخيل
آنـان چـنـد بـرادر بودند كه باغ پردرخت و پربارى داشتند و از محصولات و ميوه هاى آن استفاده فـراوانـى مـى بـردند. روزى سوگند ياد كردند كه از آن پس مستمندى را يارى نداده و صدقه اى ندهند. با اين تصميم شب را به خواب رفتند, خداوند نيزدر همان شب به وسيله آفت آسمانى باغ را بـكـلى از بين برد. آنان صبحگاهان آهسته و پنهانى به سوى باغ حركت كردند, امانگران بودند كه مـبـادا با مستمندى رو به رو شودبردند و با خودگفتند: ... انا لضالون بل نحن محرومون )) ((
ما بيقين گمراهيم , بلكه (از رحمت خدا) محروميم .
يـعـنـى خـود را با بخل شديد از رحمت خداوند محروم ساختيم . يكى از آنان كه راءى پسنديده اى داشت , گفت : مگر من به شمانگفتم : چرا به سوى خدا نمى آييد و توبه نمى كنيد؟را نكوهش كردند و گفتند:
يا ويلنا انا كنا طاغين )) (( اى واى بر ما كه بحق عصيانگر بوديم
2 - آل فرعون
فرعونيان در سرزمين مصر, داراى قدرت و مكنت فراوان بودند, باغهاى پرمحصول چشمه سارها و نـهـرهـاى پرآب , مزارع پهناور, قصرهاى سر به فلك كشيده و زيبا در اختيار داشتند, از ميوه هاى گوناگون بهره مند بودند, از نظر اجتماعى نيز درآسايش و امنيت كامل به سر مى بردند. ولى اين همه نعمت را در راه صحيح مصرف نكردند, بلكه از آنها در جهت رواج فسادو طغيان سود جستند, مجالس عيش و عشرت بر پا كردند, عده اى را به استضعاف مالى و فكرى كشيدند و طبقه محروم را بادستمزد بسيار ناچيز استخدام كردند و ... . خداوند حضرت موسى را برانگيخت تا آنها را به دادگرى و درستكارى و ترك فساد فراخواند, ولى
آنـان از فرمان خدا اطاعت نكردند و به پيام موسى توجه نكردند. در نتيجه , به آتش قهر الهى دچار شده , به هلاكت رسيدند و ثروت خود را به ديگران واگذاشتند: كم تركوا من جنات و عيون و زروع و مقام كريم و نعمة كانوا فيها فاكهين كذلك و اورثناها قوما (( اخرين ))
پـس از خـود, چه باغها و چشمه سارها بر جاى گذاشتند و كشتزارها و خانه هاى نيكو و نعمتى كه در آن , غـرق شـادمـانـى بـودنـد. ايـنـچـنـيـن بود ماجراى آنان و ما آن نعمتها را به مردمى ديگر واگذاشتيم .
اين همه مال و مكنت , نه به وارثان آنها, كه به بيگانگان رسيد, به كسانى كه نه وارث سببى بودند و نه وارث نسبى .چنانكه نويسنده تفسيرالمراغى - كه خود از سرزمين مصراست - مى نويسد:
در سـرزمـيـن مـصر مدتى آشوريها, بابليها و حبشيها حكومت كردند, مدتى فارس و يونان . سپس رومـيـان و عـرب و مـدتـى هم طولونيان , اخشيديان , فاطميان ايوبيان و مماليك حاكم گشتند. سـپس ترك , فرانسه و انگليس , يكى پس از ديگرى سرنوشت مردم اين ديار را به دست گرفتند و اينك ... .
3 - قارون
قـارون , نـخـسـت از پـيـروان حـضـرت مـوسـى عـلـيـه الـسـلام بود و پس از مدتى از دين وى بـرگشت . او از قدرت و فراست زيادى برخوردار بود و ثروت انبوه و گنجينه هاى فراوانى داشت كه حمل و جابجايى كليد آنها جمعى از مردان قوى را خسته مى كردقارون به مال و مكنت خـود بـسـيار مغرور بود. قومش او را پند دادند و گفتند: به مال انبوه خود مغرور مباش , خداوند مـغـروران رادوست نمى دارد, به وسيله امكاناتى كه خدا به تو داده است , آخرت را بجوى و از دنيا هم نصيب و سهمت را فراموش مكن , چراكه اگر كسى آخرت را بجويد, از مواهب دنيا نيز بى بهره نمى ماند, در حق مستمندان و محرومان نيكى كن , چنان كه خداوند درحق تو احسان كرده است , در زمين فساد مجو كه خدا مفسدان را دوست نمى دارد.
قارون در پاسخ گفت : ثروت كلانى كه مى بينيد, با مهارت , تدبير و دانش خويش به دست آورده ام و چيزى كه به خودم اختصاص دارد, چرا بيهوده به ديگران ببخشم ؟ او بـا اين مستى و غرور, روزى همراه با ملازمان و خادمان و مركبها و موكبهاى چشمگير در ميان مـردم ظـاهـر گـشت . دنيا دوستان گفتند: اى كاش ما نيز همچون قارون بوديم و چنين مال و ثروتى داشتيم , بر خلاف صاحبان علم و دانش خدايى كه در رد انديشه دنيا پرستان گفتند: واى بر شماخـداونـد او را بـا هـمـه امكاناتش در زمين فرو برد و كسى نتوانست به يارى او بشتابد. در نتيجه , آنـهـايـى كه خيال به دست آوردن مال قارونى بر سر داشتند, پشيمان گشته و گفتند: توسعه يا تـنـگـى رزق بـه دسـت خداست . اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود,اكنون ما نيز به خاطر آرزوى
نابجاى خود, در زمين فرو مى رفتيم .
بدين سان خداوند او را به طاغوتيان و مستكبران گذشته هاى دور ملحق كرد و به هلاكت رساند و در قيامت هم عذاب دردناك در انتظار آنهاست و بدون محاكمه به شعله هاى آتش دوزخ سپرده خواهند شد.
منبع : كتاب ثروت از ديدگاه قرآن