تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 9:45 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد و اخلاق

      اقتصاد در لغت و اصطلاح

اقـتـصـاد از نـظـر لغـت بـه معناى راست و مستقيم است ؛ طريق قصد، يعنى راه مستقيم .  همچنين به معناى اعتدال و ميانه روى نيز آمده است . در قرآن كريم از جمله در دو مورد زير به همين معنى به كار رفته است :
1ـ (وَاقْصِدْفِى مَشْيِكَ) 
(لقمان به پسرش گفت :) در رفتار خود ميانه رو باش .
2ـ (... مِنْهُمْ اُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ...) 
..بعضى از ايشان ، مردمى ميانه رو هستند.
در اصـطـلاح ، بـراى اقـتـصـاد تـعـريـفـهـاى مـخـتـلفـى شـده اسـت ، كـه بـه نقل يكى از آنها مى پردازيم :
اقتصاد، عبارت است از بررسى ، ارزيابى وانتخاب روشهايى كه بشر براى استفاده از منابع به منظور توليد كالاها و خدمات وتوزيع آنها جهت مصرف به كار مى گيرد. 

 

...

محور : اقتصاد و اخلاق

اقتصاد و اخلاق

      اقتصاد در لغت و اصطلاح

اقـتـصـاد از نـظـر لغـت بـه معناى راست و مستقيم است ؛ طريق قصد، يعنى راه مستقيم .  همچنين به معناى اعتدال و ميانه روى نيز آمده است . در قرآن كريم از جمله در دو مورد زير به همين معنى به كار رفته است :
1ـ (وَاقْصِدْفِى مَشْيِكَ) 
(لقمان به پسرش گفت :) در رفتار خود ميانه رو باش .
2ـ (... مِنْهُمْ اُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ...) 
..بعضى از ايشان ، مردمى ميانه رو هستند.
در اصـطـلاح ، بـراى اقـتـصـاد تـعـريـفـهـاى مـخـتـلفـى شـده اسـت ، كـه بـه نقل يكى از آنها مى پردازيم :
اقتصاد، عبارت است از بررسى ، ارزيابى وانتخاب روشهايى كه بشر براى استفاده از منابع به منظور توليد كالاها و خدمات وتوزيع آنها جهت مصرف به كار مى گيرد. 

      اهميّت مسائل اقتصادى

كـلّى ، سـر چـشـمـه هـمـه امـوراجـتـمـاعـى و حـتـّى زيـربـنـاى مـسـائل سـيـاسـى ، عـلمـى ، اخـلاقـى و اعـتـقادى فرد و اجتماع است ،  صحّت ندارد، امّا تاءثير عميق و اساسى آن را درايجاد بسيارى از رسوم ، آداب ، فرهنگ ، اخلاق و جريانهاى روز مرّه زندگى افراد و ملّتها نمى توان انكار كرد.
اقـتـصـاد ازاهـمـيـّت زيـادى بـرخـوردار اسـت ، زيـرا اسـتـقـبـال جـامـعـه و قـدرت مـقـاومـت آن در مـقـابـل حـوادث طـبـيـعـى واجـتـمـاعـى ، هـمـچـنـيـن شـكـوه و عـظـمـت يـك جـامـعـه درمـقـابـل جوامع ديگر و ثبات سياسى آن ، بستگى به حلّ مشكلات ورفع كمبودهاى اقتصادى آن جامعه دارد.
مرحوم علاّمه طباطبايى در رابطه با اهميّت اقتصاد مى نويسد:
خـود پـايـدار مـى دارد، اقـتـصـاديـات جـامـعـه است ، كه خداآن رامايه قوام اجتماعى قرار داده است ،  وما اگر انواع گناهان و جرائم وجنايات وتعدّيات ومظالم را دقيقاً آمار گيرى كنيم ، و به جستجوى علّت آن بپردازيم ، خواهيم ديد علّت بروز تما مى آنها يكى ازدو چيز است :
1ـ فـقـر مـفـرطـى كـه انـسـان را بـه اخـتـلاس امـوال مـردم از راه سـرقـت وراهـزنـى و آدمـكـشـى وگرانفروشى و كم فروشى وغصب و ساير تعدّيات وامى دارد.
2ـ ثـروت بـى حـسابى كه انسان را به اسراف درخوردن و نوشيدن و پوشيدن و تهيّه مسكن و هـمـسـر، و بـى بـنـدوبـارى در شـهـوات و هـتـك حـرمـتـهـا و شـكـسـتـن قـرقـهـاوتـجـاوز در جـان ومال ديگران وادار مى كند.) 

      تاءثير اقتصاد براخلاق

الف ـ آثار مثبت
1ـ تـزكـيـه نـفس :انسان مى تواند به كمك مال وانفاق آن در راه خدا خود را ازآتش شعله ور جهنّم حـفـظ كـنـد، و بـا صـرف مـال در راه خـيـر، باعث تزكيه نفس خويش گردد، خدا به پيامبرش مى فرمايد:
خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكّيهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ) 
ازمالهاى ايشان صدقه بگير تابه وسيله آن ، ايشان را پاك گردانى و بر ايشان درود فرست كه دعا و درود تو مايه آرامش آنهاست .
يـكـى از عـلل وجـوب زكـات ، پـاك شـدن نـفـس از صـفـت زشـت بخل است . در خطبه فدكيّه حضرت زهرا سلام اللّه عليها به اين اثر مثبت ، تصريح شده است :
(فـَجـَعـَلَ اللّهُ الاْ يـمـانَ تـَطـْهيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ وَالصَّلوةَ تَنْزيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَالزَّكوةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفسِ وَ نَماءً فَِى الرِّزْقِ) 
خـداونـد، ايـمـان را جـهت پاك شدنتان از آلودگى شرك ونماز را به خاطر پاكيزه شدن و سالم شـدنـتان از مرض كبر و زكات را به منظور پالايش نفس و افزايش و بركت در روزى تان قرار داد.
2ـ عزّت نفس :انسانى كه از نظر اقتصادى در وضعِ خوبى به سر مى برد، و بر اثر تلاش و زحمت ، خود را از ديگران بى نياز مى كند، داراى عزّت و شرافت است .
امام صادق عليه السّلام فرمود:
(يـا عـَبـْدَاللّهِ احـْفـَظْ عـِزَّكَ. قـالَ: وَمـا عـِزّى جـُعـِلْتُ فـِداكَ؟ قـالَ: غـُدُوُّكَ اِلى سـُوقِكَ وَاِكْرامُكَ نَفْسَكَ... ) 
اى بنده خدا عزّت خويش را حفظ كن . راوى سؤ ال كرد عزّتم چيست قربانت گردم ؟ فرمود: صبح زود رفتن به بازار (و كار وتلاش ) و در نتيجه گرامى داشتن خود.
ب ـ آثار منفى
هـمـان طـورى كـه پـيـش از اين اشاره كرديم ، مسائل اقتصادى ، داراى آثار فراوانى است ؛ اگر انـسـان تـوجـّه نداشته باشد، و آنگونه كه دين اسلام دستور داده است ، حركت نكند، باعث ايجاد رذايل اخلاقى فراوانى در نفس او مى شود كه به چند نمونه اشاره مى كنيم :
1ـ طـغـيـان و سركشى : ثروت ، انسان را از ديگران بى نياز مى سازد، وبى نيازى از ديگران بطور معمول اين تصوّر نادرست را در فرد به وجود مى آورد كه در هرچيز از ديگران بى نياز است . از اين رو، در برابر ديگران سركشى مى كند.
بـعـلاوه ، بـى نـيـازى از انـسـانـهـا بـطـور مـعـمـول ، تـصـوّر بى نيازى از خدار ا نيز در پى خـواهـدداشـت و ايـنـجـاسـت كـه ثروت ، روح استكبارى را پديد مى آورد و فرد در برابر خدا هم سركش مى شود.
گـفـتـنـى اسـت كـه طـغـيـان نـاشـى از ثـروت ، لازمـه غـيـر قـابـل انـفـكـاك ثـروت نيست ، بلكه ممكن است ثروت براى كسى فراهم شود، ليكن باعث طغيان نشود.
آنـچـه در نـظـر اسلام ، منفى است ، روحيه استكبارى ناشى از ثروت است ، نه خود ثروت ولى چـون اغـلب ، ثـروت ، نـاخـواسـته چنين روحيه اى را پديد مى آورد، گاهى جمع ثروت نيز مورد نكوهش قرار گرفته است .
به عنوان نمونه ، قرآن كريم ، قارون را مثال زده است كه مؤ منان به او گفتند:
(وَابْتَغِ فِيْما آتاكَ اللّهُ الدّارَالا خِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَاَحْسِنْ كَما اَحْسَنَاللّهُ اِلَيكَ وَلا تَبْغِ الْفَسادَ فِى الاَرْضِ اِنَّ اللّهَ لايُحِبُّ الْمُفْسِدينَ) 
بـا ثـروتـت ، آخـرت را طـلب كـن و بـهـره ات را از دنـيـا فراموش مكن و به ديگران احسان كن ، چنانكه خدا به تواحسان كرد و در پى فساد در زمين مباش ،
اما پاسخ قارون يك جمله بود:
(اِنَّما اوُتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى ) 
(اين مال را خدا به من نداده است ) همانا من با علم خود آن را به دست آورده ام .
ريشه طغيان ، احساس بى نيازى از خداست و ثروت اين احساس را پديد مى آورد.
نـدارد، بـلكـه مـى خـواهد نياز ضرورى اش بر طرف گردد، امّا فردثروتمند باداشتن امكانات مـادّى فـراوان ، آرزوهـاى دور و دراز پـيـدا مـى كـند، بلند پروازى مى نمايد، حرص و آز بيشتر دارد، از ايـن رو غرق در آرزوها مى گردد و از عاقبت كار، غفلت مى كند. حضرت على عليه السّلام مى فرمايد:
(اَلْمالُ يُفْسِدُ الْمَآلَ، وَيُوَسِّعُ الاَّْمالَ) 
مال ، عاقبت انسان را تباه مى سازد و آمال و آرزوها را توسعه مى دهد.
3ـ غفلت از ياد خدا: حضرت عيسى عليه السّلام مى فرمايد:
در مـال ، سـه آفـت اسـت ، يـكـى آنـكـه از غـيـر حـلال بـه دسـت آيـد؛ پـرسـيـدنـد: اگـر از حـلال بـه دسـت آيـد؟ فـرمـود: آفـت ديـگر دارد كه درغير حقّ، مصرف شود گفتند: اگر در راه حق صرف گردد؟ فرمود: نگاهدارى و پرداختن به آن آدمى را از خدا باز مى دارد. 
ت زمـيـنـه گـنـاه دراو كـمتر است زيرا يكى از مقدّمات گناه ، قدرت بر انجام گناه است و شخص ثروتمند، قدرت انجام گناهان بيشترى را دارد، چرا كه توانايى مالى و امكانات او بيشتر است ، در حـالى كـه انـسـان فـقـيـر از چـنين امكاناتى برخوردار نيست . حضرت على عليه السّلام مى فرمايد:
(ثَرْوَةُ الْمالِ تُرْدى وَتُطْفى وَ تُفْنى ) 
فراوانى مال ، پست مى كند و سركش مى نمايد و نابود مى گرداند.

      رابطه اقتصاد واخلاق

بـا تـوجـّه بـه مـطـالب قـبـل و آثـار مـسـائل اقـتـصـادى بـر اخـلاق ، وجـود رابـطـه بـيـن مسائل اقتصادى و اخلاقى بخوبى ، روشن مى گردد.
استاد شهيد مرتضى مطهّرى دراين باره مى نويسد:
ه امـانت ، عفّت ، عدالت ، احسان ، ايثار، منع دزدى ، خيانت ، رشوه ، همه اينها در زمينه ثروت است و يـا قـسـمـتـى از قـلمـرو ايـن مـفـاهـيـم ثـروت اسـت . تـا حـدودِ مـسـائل اقـتـصـادى روشـن نـشـود، حـدود عدالت وامانت وعفّت و احسان و همچنين حدود دزدى و خيانت و رشوه روشن نمى شود.) 
مـسـائل اخـلاقـى بـه مـقـدار قـابـل تـوجـّهـى ، تـحـت تـاءثـيـر عـوامـل اقتصادى قرار دارند، ممكن است اين سخن براى بعضى از علماى اخلاق ، گران آيد كه اين گـونـه مـسـائل معنوى چه ارتباطى مى تواند با مسائل اقتصادى داشته باشد؟ و چه رابطه اى بين مسائل مادّى و معنوى است ؟!
ولى بـا تـوجـّه بـه ايـن نـكـتـه تـجـربـى و حسّى كه (نگهدارى مبانى اخلاقى همچون شهامت ، صراحت ، مناعت طبع ، راستگويى ، امانت ، و استقلال شخصيّت ، و ساير صفات نيكوى اخلاقى ، براى يك انسان گرسنه ، كار بسيار دشوارى است ) جاى هيچ گونه شگفتى باقى نمى ماند.
زان مـخـارج باشد، افراد مى توانند مقدارى از وقت خود را صرف تحقيق علم و دانش نمايند، و يا عـلم و دانـش را تشويق كنند، و سطح انديشه و فرهنگ جامعه را بالا ببرند، به عبادت و ستايش الهـى و تـهـذيـب اخـلاق و كـسـب فـضـايـل اخـلاقى و بهداشت و سلامتى و حفظ نيروى بدنى خود بپردازند.
از اين رو مى توان گفت :
اقتصاد و اخلاق با يكديگر رابطه نزديك و تنگاتنگ دارند.
خلاصه درس
اقـتـصـاد در لغـت بـه مـعـنـاى مـيـانـه روى واعـتدال ، و در اصطلاح به معناى بررسى و انتخاب روشـهـايى است كه بشر براى استفاده از منابع به منظور توليد كالاها و خدمات و توزيع آن جهت مصرف به كار مى برد.
اقـتـصـاد از اهـمـيـّت زيـادى بـرخوردار است ، واجتماع بشرى بر اساس آن استوار است . اقتصاد تاءثير فراوانى بر اخلاق مى گذارد.
اقـتـصـاد هم آثار منفى وهم آثار مثبت دارد، البتّه انسان بايد توجّه داشته باشد تا از آثار منفى آن رهايى پيدا كند.
اقـتـصـاد و اخـلاق ، رابـطـه تـنـگـاتـنـگـى وجـود دارد. داسـتـانهايى كه در قرآن كريم درباره ثـروتـمندانى چون قارون آمده است ، بيانگر اين ارتباط است . اين داستانها بايد مورد توجه ما قـرارگـيـرد و از آنـهـا عـبـرت بـگـيـريـم و بـه تـهـذيـب نـفـس و پـالايـش روان خـود از بخل و امثال آن بپردازيم .
پرسش
1ـ تعريف لغوى و اصطلاحى اقتصاد را بنويسيد.
2ـ اهميّت اقتصاد را با استفاده از روايت امام صادق (ع ) بيان كنيد.
3ـ علّت اينكه جريان قارون در قرآن كريم مطرح شده چيست ؟
4ـ رابطه بين اقتصاد و اخلاق را بيان نماييد.

منبع : كتاب اخلاق اقتصادي

 



نظرات 0