تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 9:44 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد و اخلاق

      ديدگاه اسلام

مـالكـيـت فردى در اسلام يك امر مسلّم و بديهى است ، يعنى يك فرد مسلمان ، اعم از زن و مرد، مى تواند از راههاى مشروع ، ثروت جمع كرده ، مالكش گردد و هيچ كس حق تعرّض به او را ندارد. قرآن كريم مى فرمايد:
(لِلّرجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبوُا وَ لِلنِسّاءِ نَصيبٌ مِمَّااكْتَسَبْنَ...) 
مردان نصيبى از آنچه به دست مى آورند دارند و زنان نصيبى .
ونيز مى فرمايد:
(و آتوُاالْيَتامى اَمْوالَهُمْ ... وَ لا تَاءْكُلُوا اَمْوالَهُمْ اءِلى اَمْوالِكُمْ ...) 
امـوال يـتـيـمـان را بـه آنـان بـدهـيـد، و امـوالشـان را هـمـراه بـا اموال خويش نخوريد.

 

...

محور : اقتصاد و اخلاق

      ديدگاه اسلام

مـالكـيـت فردى در اسلام يك امر مسلّم و بديهى است ، يعنى يك فرد مسلمان ، اعم از زن و مرد، مى تواند از راههاى مشروع ، ثروت جمع كرده ، مالكش گردد و هيچ كس حق تعرّض به او را ندارد. قرآن كريم مى فرمايد:
(لِلّرجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبوُا وَ لِلنِسّاءِ نَصيبٌ مِمَّااكْتَسَبْنَ...) 
مردان نصيبى از آنچه به دست مى آورند دارند و زنان نصيبى .
ونيز مى فرمايد:
(و آتوُاالْيَتامى اَمْوالَهُمْ ... وَ لا تَاءْكُلُوا اَمْوالَهُمْ اءِلى اَمْوالِكُمْ ...) 
امـوال يـتـيـمـان را بـه آنـان بـدهـيـد، و امـوالشـان را هـمـراه بـا اموال خويش نخوريد.
 

م جواز تصرف در مال ديگرى بدون اذن وى ) و (تسلط مردم بر اموالشان ) بخوبى ، روشن مـى شـود كـه اسـلام ، مـالكـيـت فـردى را بـه عـنـوان يـك اصـل مـسـلّم و فـطـرى پـذيـرفـتـه است . از اين رو، احكامى در باره آن صادر كرده ، وبراى اين اموال ، حريمى قرار داده است كه بايد محترم شمرده شود.
هـمـان گـونـه كـه جان ، ناموس و آبروى مردم ، اهميّت ويژه اى داشته ، احتياط و احترام نسبت به آنها واجب است ، (اموال مردم ) نيز از نظر اهميت ، كمتر از جان و ناموس آنان نيست . پيامبرگرامى اسلام صلى الله عليه وآله اين موضوع مهم را د راجتماع بزرگ عيد قربان چنين ابلاغ كرد:
(...اءِنَّ حُرْمَةَ اَمْوالِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ حُرْمَةَ دِمائِكُمْ، كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هذا، فى شَهْرِكُمْ هذا، فى بَلَدِكُمْ هاذا، اءِلى اَنْ تَلْقَواْ رَبَّكُمْ، فَيَسْاءَلُكُمْ عَنْ اَعْمالِكُمْ...) 
هـمـانـا حـرمـت امـوال وخـون شـمـا بـر يـكـديگر، نظير حرمت امروز در اين ماه واين سرزمين است تا پروردگارتان را ملاقات كنيد وشما را از كردارتان پرس و جو كند.
وهمچنين فرمود:
(سـِبـابُ الْمـُؤْمـِنِ فـُسـوُقٌ، وَ قـِتـالُهُ كـُفـْرٌ، وَ اءَكـْلُ لَحـْمـِهِ مـَعـْصـِيـَةٌ، وَ حـُرْمـَةُ مـالِهِ كـَحـُرْمَة دَمِهِ) 
دشنام دادن مؤ من ، فسق است و جنگيدن با او كفر وخوردن گوشتش (بدگويى وغيبت پشت سرش ) گناه است وحرمت مالش چون حرمت خونش ، محفوظ است .
بـنـابـرايـن ،اسـلام احـتـرام بـه امـوال مـردم را واجـب كـرده اسـت ، تـا اموال تباه نگرد، انسانها كشته نشوند، كينه توزى ونزاع درجامعه رواج پيدا نكندو بازرگانى و كسب و كار، ترك نگردد.
ر اسـت ، از ايـن رو، كـسـانـى كـه به حريم اموال ديگران تجاوز مى كنند، تحت پيگرد قانونى قـرار گـرفته ، در مواردى حدّ الهى در باره آنان اجرا مى شود. همچنين اسلام ، دفاع در برابر مـتـجـاوز بـه امـوال را مـشـروع دانـسـتـه و كـشـتـه ايـن راه را بـه مـنـزله شـهـيـد قـلمداد كرده است 
ايـن ديـدگـاه اسـلام ، در بـاره احـتـرام بـه امـوال مـردم اسـت و بـى احـترامى در اين امور كه جزء (حـقـّالنـاس ) شـمـرده مـى شـود، پـيـامـدهـاى شـومـى بـه دنبال دارد كه در همين درس به آنها اشاره خواهيم كرد.

      ابعاد احترام به اموال مردم

احترام به اموال مردم ، ابعاد گوناگونى دارد كه به توضيح آن مى پردازيم :
الف ـ امانتدارى
امـانـتدارى ، يكى از صفات برجسته انسانى است كه موجب جلب اعتماد عمومى مى گردد و در منطق اسـلام ، دامـنـه بـسـيـار گـسـترده اى دارد وهمه شؤ ون اجتماعى و اخلاقى را در بر مى گيرد كه امانتدارى در اموال يكى از آنهاست . قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(فَاءِنْ اءَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذىِ اؤْتُمِنَ اءَمانَتَهُ...) 
اگركسى از شما ديگرى را امين دانست ،آن كس كه امين دانسته شده ،امانت را باز پس دهد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
(لا ايمانَ لِمَنْ لا اءَمانَةَ لَهُ) 
كسى كه امانتدار نيست ، ايمان ندارد.
امام سجّاد عليه السلام نيز در اهميت امانتدارى مى فرمايد:
(عـَلَيـْكـُمْ بـِاءَداءِ الْاءَمـانـَةِ، فـَوَ الَّذى بـَعـَثَ مـُحـَمَّداً (ص ) بـِالْحـَقِّ نـَبِيّاً لَوْ اَنَّ قاتِلَ اءَبِىَ الْحـُسـَيـْنِ بـْنِ عـَلي (ع ) اءِئْتـَمـَنـَنـى عـَلَى الْسَّيـْفِ الَّذى قـَتـَلَهُ بـِهِ لاََدَّيـْتـُهـُ اءِلَيْهِ) 
بر شما باد به اداى امانت . سوگند به آن كسى كه محمد(ص ) رابه پيامبرى برگزيد، اگر قـاتـل پـدرم حـسـيـن بن على (ع ) شمشيرى را كه با آن پدرم را كشت ، به عنوان امانت به من مى سپرد، به او برمى گرداندم .
ندگى سعادتمند و پايدار فرا مى خواند، تاخيانت در شكلهاى مختلف از جامعه اسلامى ريشه كن شـود، زيـرا خـيانت ، اعتماد عمومى را كه اساس يك اجتماع سالم ونيرومند است ، از بين مى برد و سـعـادت جـامـعـه را بـه خـطـر مـى انـدازد. ازايـن رو، اسـلام خـيـانـت در اموال مردم را حرام كرده است .
ب ـ تصرف مجاز
ت اجتماعى ، عدم تباهى اموال مردم وخشكاندن ريشه فساد، تصّرفاتى را كه به رضايت خاطر و طيب نفس صورت مى گيرد، مجاز و حلال مى داند، امّا تصّرفاتى كه به رضايت مالك نباشد، جـايـز نـدانـسـتـه و باتعبير (اكل مال به باطل ) بشدّت از آن نهى كرده است . قرآن كريم مى فرمايد:
(يا اءَيُّهاَ الَّذينَ آمَنوُا لا تَاءْكُلوُا اءَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ اءِلاّ اءَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ) 
اى كـسـانـى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را به ناحق نخوريد، مگر آنكه تجارتى باشد، كه هر دو طرف به آن رضايت داده باشيد.
پيامبراكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد:
(اءَيُّهاَ النّاسُ اءِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اءِخْوَةٌ، وَ لا يَحِلُّ لِمُؤْمِنٍ مالُ اءَخيهِ اءِلاّ عَنْ طيبِ نَفْسٍ مِنْهُ)
اى مـردم ! مـؤ مـنـان بـرادر يـكـديـگـرنـد، وبـراى هـيـچ مـؤ مـنـى مـال بـرادرش جـز از راه طـيـب نـفـس و رضـايـت خـاطـرش حلال نمى گردد.
بـنـابـرايـن تـصـرّف در امـوالى كـه از راهـهـاى نـامـشـروع مـثـل ربـا، قـمـار، تقّلب ، كم فروشى ، غصب ، دزدى و مانند آن به دست مى آيد، به طيب نفس و رضايت خاطر نبوده ، غير مجاز وحرام است .
ج ـ پرداخت حقوق مردم
يكى ديگر از ابعاد احترام به اموال مردم ، پرداخت حقوق آنان است ، خواه به عنوان زكات ، خمس ، انفاق ومانند آن باشد(كه شرحش در درس چهارم گذشت ) يا به عنوان پرداخت بدهى و مطالبات آنها.
در اسـلام ، دادن و گـرفـتـن قـرض ، در صـورت نياز، جايز است وبراى كسى كه به برداران دينى خود قرض مى دهد، ثوابهاى زيادى در سخنان معصومين عليهم السلام آمده است . پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
(مـَنْ اءَقـْرَضَ مـُؤْمـِنـاً قـَرْضـاً يـَنـْظـُرُ بـِهِ مـَيـْسـُورَهُ كـانَ مـالُهُ فى زَكاةٍ، وَ كانَ هُوَ فى صَلاةٍ مِنَالْمَلائِكَةِ حَتّى يُؤَدِّيَهُ) 
هـر كـسـى بـه مـؤ مـنـى وام دهد و او را تا هنگام توانايى اش مهلت دهد، مالش در (ثواب ) زكات خواهد بود وخودش مشمول درود فرشتگان خواهد بود تا وقتى كه بدهكار، طلبش را بپردازد.
همچنين فرمود:
(...وَ مـَنْ اءَقـْرَضَ اءَخـاهُ الْمـُسْلِمَ كانَ لَهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ اءَقْرَضَهُ وَزْنَ جَبَلِ اُحُدٍ مِنْ جِبالِ رَضْوى وَ طوُرِ سَيْناءَ حَسَناتٍ...) 
كـسـى كـه بـه بـرادر مـسـلمـانش وام دهد، در مقابل هر درهمى كه به او داده ، به وزن كوه اُحُد از كوههاى نزديك مدينه وطور سينا براى او حسنات خواهد بود.
از بـيـن مـى بـرد، مسامحه كردن در پرداخت بدهى ، خيانت و حبس كردن حقوق مردم است . كسى كه قـدرت پـرداخـت بـدهـى خـود را نـدارد، لازم است به او مهلت داده شود وچيزى بر او نيست ، ليكن كـسـى كـه تـوان پـرداخـت بـدهـى اش رادارد، نـبـايـد مـسـامـحـه و سهل انگارى كند. على عليه السلام مى فرمايد:
از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه مى فرمود:
(مـَطـَلُ الْمـُسـْلِمِ الْمـُؤْسـِرِ ظـُلْمٌ لِلْمـُسـْلِمـيـنَ، وَ مـَنْ لَمْ يـَكـُنْ لَهُ عـِقـارٌ وَ لا دارٌ وَ لا مـالٌ فَلاسَبيلَ) 
مـسـامـحه كردن مسلمانى كه بر پرداخت بدهى خود توانايى دارد، ظلمى است نسبت به مسلمانان ، وكـسـى كـه نـه زمـيـن دارد و نه خانه ونه مالى ( كه بدهى خود را بپردازد) چيزى بر او نيست . (يعنى بايد به او مهلت داد تا توان پرداخت پيدا كند)
حبس حقوق ديگران ومسامحه در پرداخت آن براى كسى كه توان پرداخت آن را دارد، از نظر اسلام حـرام بـوده و از گـنـاهان كبيره است . پرداخت بدهى و شتاب كردن درآن ، درصورت توانايى ، امـرى پـسـنـديده بوده ، داراى ثواب فراوان است .پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دراين باره فرمود:
(دِرْهَمٌ يَرُدُّهُ الْعَبْدُ اِلىَالْخُصَماءِ خَيْرٌ لَهُ مِنْ عِبادَةِ اءَلْفِ سَنَةٍ وَ مِنْ عِتْقِ اءَلْفِ رَقَبَةٍ وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ اءَلْفِ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ) 
اگـر كـسـى بـراى رفـع اخـتـلافـات ، بـه خـصـم در نـزاع مـالى درهمى باز گرداند، از هزار سال عبادت وهزار بنده آزاد كردن وهزار حج وعمره به جا آوردن برايش بهتر است .
د ـ حفظ ونگهدارى
بـه صـورت اجـاره نـزد كـسـى بـاشـد، يـا جـزء بـيـت المـال و امـوال مـتـعـلق بـه مـسـلمانان باشد، بايد درحفظ ونگهدارى آن بكوشد، در استفاده از آنها افراط وتـفـريـط نكند، بويژه در بيت المال كه امرش از ساير موارد مهمتر است و كوتاهى در حفظ آن ، خيانتى بزرگ به مسلمانان محسوب مى شود.
ايـى كـه شـرحـش در درس دوازدهـم خـواهـد آمـد، پـرهـيـز كـنـنـد واز ايـن قـبـيـل است پاركها، جنگلها، اماكن عمومى و دولتى ، حفظ و حراست اتوبوسهاى دولتى واگنهاى راه آهـن وغـيـره ، كـه سـسـتى در اين امور، دنيا و آخرت انسان را به خطر انداخته ، جامعه اسلامى رابه ورطه هلاكت مى اندازد.
ن رو اگـر كـسـى مـدتـى طـولانـى از امـوال خـود دور شـد، بـطـورى كـه مـال او در مـعـرض خـرابـى قـرار گـرفـت ، بـر عـهـده حـاكـم اسـلامـى اسـت كـه آن امـوال را تـا آمـــدن صـاحبش حفظ كند و اگر هزينـه اى لازم داشت بپردازد و هنگامى كه آن شخص برگشت با مطالبه هزينه ، مال را در اختيارش قرار دهد.
خود راندارند، مانند كودكان يتيم ، افراد سفيه و رشد نيافته و ديوانگان ، مالى داشته باشند، اداره امـوال آنـهـا بـرعـهـده حـاكـم اسـلامـى اسـت و او بـاتـعـيـيـن ولى وقـيـّم ، امـوال آنـان را حـفظ و حراست مى كند تا كودكان به بلوغ ، سفيهان به درجه رشد، و ديوانگان به سلامت دست يابند.

      پيامدهاى بى احترامى

بـى احـتـرامـى بـه امـوال ديگران به شكل خيانت ، افراط وتفريط، سستى در حفظ و نگهدارى ، دزدى وسـايـر تـصـرّفـات غـيـر مجاز كه جزو گناهان مربوط به حق الناس به حساب مى آيد، عـلاوه بـر تـاءثـير بد بر اخلاق كه شرحش در درس پانزدهم خواهد آمد ـ پيامدهاى شوم اخروى نيز به دنبال دارد.
در روز قـيـامـت ، شـديـدتـريـن گـردنـه هـا گـردنـه سـؤ ال از حـقـوق مـردم اسـت كـه بـه آن گـردنـه مـظـالم ، عـدل و حـق النـاس مـى گـويـنـد و درقـرآن نيز به (مرصاد) تعبير شده است ، قرآن كريم مى فرمايد:
(اءِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ) 
همانا پروردگارت در كمينگاه است .
امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه مى فرمايد:
(اءَلْمِرْصادُ قَنْطَرَةٌ عَلَى الْصِّراطِ، لا يَجُوزُها عَبْدٌ بِمَظْلَمَةِ عَبْدٍ) 
مـرصـاد، پـلى بـر روى صـراط اسـت بنده اى كه حق بنده ديگرى بر گردن او باشد، از آنجا نخواهد گذشت .
بـنـابـرايـن ، كـسـانـى كـه نـسـبـت بـه اموال ديگران بى احترامى كرده ، بگونه اى به حريم امـوالشـان تـجـاوز كنند، درآن گردنه ، گرفتار مى شوند، مگر اينكه حقشان را ادا كنند يامورد عفو و بخشش صاحب حق قرار گيرند.
مـحـدث قـمـى قـدّس سـره حـكـايـت (ابـوسـليـمـان دارانـى ) را كـه از زُهـّاد مـعـروف اسـت ، چنين نقل مى كند كه :
بعد از مرگش او را در خواب ديدند و از وى پرسيدند : حق تعالى با تو چه كرد؟ گفت : روزى بـارِ كـاهـى وارد شـهـر مـى شـد و مـن تـكـه چـوبـى از آن كـنـدم ، نـمـى دانـم كـه بـا آن خلال كردم يا دور افكندم . حال يك سال است كه گرفتار حساب آن هستم . 
به اميدآنكه حد ومرز اموال مشروع و غير مشروع ، خودى و بيگانه را شناخته ، از آن تجاوز نكنيم .

منبع : كتاب اخلاق اقتصادي

 



نظرات 0