محور : اقتصاد و اخلاق
تـكـاثـر بـه مـعـنـاى افـزون شـدن ، فـراوان شـدن و بـه بـسـيـارى مال و ثروت فخر كردن است . همان گونه كه از تعريف راغب اصفهانى برداشت مـى شـود، تـكـاثـر اخـتـصـاص بـه ثـروت ندارد، بلكه عدّه اى بر اثر زيادى فرزند و قوم و خويش ، گرفتار اين صفت ناپسند مى شوند.
...
محور : اقتصاد و اخلاق
تـكـاثـر بـه مـعـنـاى افـزون شـدن ، فـراوان شـدن و بـه بـسـيـارى مال و ثروت فخر كردن است . همان گونه كه از تعريف راغب اصفهانى برداشت مـى شـود، تـكـاثـر اخـتـصـاص بـه ثـروت ندارد، بلكه عدّه اى بر اثر زيادى فرزند و قوم و خويش ، گرفتار اين صفت ناپسند مى شوند.
تكاثر ثروت از ديدگاه اسلام
اسـلام ايـن صـفـت نـكـوهـيـده را بشدّت محكوم كرده است ، تاجايى كه در قرآن مجيد،يك سوره به بيان اين صفت زشت و برحذر داشتن مردم از آن ، اختصاص يافته است .
سـعـادت وتـكـامـل مـعـنـوى انـسـان مـورد بـهـره بـردارى قـرار گـيـرد از هـر نـظـر قـابـل سـتـايش است ، ولى اگر ثروت به عنوان هدف ـ نه وسيله ـ مورد توجّه قرار گيرد، واز ارزشهاى معنوى و انسانى بريده شود، موجب غرور، غفلت ، سركشى و ظلم ... خواهد شد كه دراين صورت ، نكوهيده و مذموم است .
حضرت على على السّلام فرمود:
( مَنْ اءَبْصَرَبِها بَصَّرَتْهُ، وَمَنْ اءَبْصَرَ اِلَيْه ا اءَعْمَتْهُ)
كـسـى كـه از دنـيـا وسـيـله بينايى جويد، او را بينا سازد، و كسى كه دراو بنگرد و خيره شود، نابينايش نمايد.
هـمـانـطـور كـه نـگـاه بـه آيـيـنـه بـراى ديـدن خـود آيـيـنـه انـسـان را از ديـدن چـهـره خـود غـافـل مى كند و از ديدن زشتيها و زيباييهاى صورت خويش كور مى سازد، نگاه به دنيا بطور اسـتـقـلالى و مـشـغـول شـدن بـه خود دنيا انسان را از معرفت خود، معرفت خدا و شناخت حقيقت جهان غافل و كور مى سازد.
تاءثير تكاثر ثروت بر اخلاق
تكاثر ثروت براخلاق انسان ، آثار ناگوار فراوانى مى گذارد و اگر انسان توجّه نداشته باشد، سبب پيدايش مسائل زير مى شود:
الف ـ غفلت از ياد خدا
تـكـاثـر در امـوال واولاد ومـانـنـد آن ، چـه بـسـا انـسـان را از يـاد خـدا، غافل كرده و به خود مشغول مى دارد. قرآن كريم مى فرمايد:
( وَما اَمْوالُكُمْ وَ لا اَوْلادُكُمْ بِالَّتى تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَ نا زُلْفى ...)
اموال و اولاد شما چيزى نيست كه شما را به مانزديك سازند.
بـدون ايـمان وعمل صالح ، انسان را به خدا نزديك نمى سازد، بلكه گاهى موجب غرور، تكبر، فـخـر فـروشـى وغـفـلت از يـاد خـدا مـى گـردد، پـس به آنها باليدن و (... نَحْنُ اَكْثَرُ اَمْوالاً وَاَوْلاداً...) گفتن ، چه مفهومى دارد؟ قرآن كريم به مؤ منان چنين هشدار مى دهد:
(يـا اَيُّهـَاالَّذيـنَ آمـَنـُوا لا تـُلْهـِكُمْ اَمْوالُكُمْ وَ لا اَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِاللّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَاوُلئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ)
اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد، امـوال واولادتـان شـمـا را از يـاد خـدا بـه خـود مشغول ندارد، كه هركه چنين كند، زيانكار است .
امام خمينى قدّس سرّه دراين باره مى فرمايد:
( ايـنـكـه مـال انـدوزى و ثـروت انـدوزى مـذمـوم اسـت ، بـراى ايـن اسـت كـه ايـن مـال انـدوزى و ثـروت انـدوزى و امـثـال ايـنـهـا، و زرق وبـرق دنـيـا دل انسان را مى كشاند به طرف غير خدا.... )
ب ـ رشد رذايل اخلاقى
عـلاقـه بـى حـدّ و حـصـر بـه سـيـم و زر، گـاه بـاعـث خـيـلى از رذايـل اخلاقى مى شود، وزمينه را براى زشت رين و ننگين ترين گناهان فراهم مى كند، دراينجا به بيان بعضى از رذايل اخلاقى كه براثر تكاثر ثروت ، دامنگير انسان مى شود، اشاره مى كنيم :
1 ـ تكبّر وغرور: انسان ، هنگامى كه از نظر ثروت برديگران برترى يافت ،گرفتار غرور و فخر فروشى مى شود و ثروت را وسيله برترى جويى قرار مى دهد.
قـرآن كـريـم ، گـفـتـار يـكـى از ثـروت زدگـان مـتـكـبـّر را نقل مى كند كه به ديگران مى گويد:
( اءَنَا اَكْثُرُ مِنْكَ مالاً وَاءَعَزُّ نَفَراً)
من به مال از تو بيشتر و از حيث افراد، عزيز ترم .
غـرورِ ثـروت ، گاهى باعث مى شود كه انسان ، دست به تكذيب پيامبران الهى بزند تاريخ ، نشان مى دهد كه بيشتر دشمنان پيامبران ، ثروتمندان عيّاش و مغرور بوده اند.
قرآن كريم مى فرمايد:
( وَما اَرْسَلْنا فى قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا بِما اُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ، وَ قالُوا نَحْنُ اَكْثَرُ اَمْوالاً وَاَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبينَ)
مـاهـيـچ بـيـم دهنده اى به قريه اى نفرستاديم ، جز آنكه توانگران عيّاش آن گفتند: ما نسبت به آنـچـه بـراى شـمـا فـرسـتـاده شـده اسـت ، كـافـريـم و گـفـتـنـد: اءموال واءولاد مااز همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد.
امام خمينى قدّس سرّه مى فرمايد:
( انـسـان ايـن طـورى اسـت ، وضـع روحى همه انسانها اين طور است كه تايك استغنايى پيدا مى كـنـد، طـغـيـان پـيـدامـى كـنـد، اسـتـغـنـاى مـالى پـيـدا مـى كند به همان مقدار طغيان پيدامى كند... )
2 ـ انـحصار طلبى : انسان اگر گرفتار بلاى تكاثرشود، دلش مى خواهد همه امتيازها ازآنِ او شـود وتـمـام ثـروتـهـا مـخـصـوص او گـردد، و از يـاد مـردم مـحـروم و مـسـتـضـعـف ، غافل مى شود. حضرت على عليه السّلام فرمود:
(مَنْ كَرَمَ عَلَيْهِ الْمالُ هانَتْ عَلَيْهِ الرِّجالُ)
هر كس كه مال درنزد او ارزشمند وگرامى شد، مردمان درنظر او خوار مى گردند.
سـرگـرم بـودن بـه جـمـع ثـروت بـاعـث مـى شـود كـه صـفـت نـاپـسـنـد بـخـل درانـسـان تـقـويـت شـود، وانـسـان درمـواردى كـه لازم اسـت بذل و بخشش نمايد، امساك كند.
در روايـتـى نـقـل شـده كـه پـيـامـبـراكـرم صـلّى اللّه عـليـه وآله درحـال طـواف بـودند؛ ديدند شخصى پرده كعبه را گرفته خداوند را قسم مى دهد به حقّ كعبه كه از گناهانش در گذرد....
حضرت فرمود: گناه تو چيست ؟
عـرض كـرد: مـن شـخـص ثـروتـمـنـدى هـسـتـم . وقـتـى شـخـص سائل به طرف من مى آيد مانند آن است كه آتش به سوى من زبانه مى كشد.
3 ـ حـرص و آز: نـيـازهـاى مـادّى انـسـان ، اشـبـاع نـاپـذيـر اسـت . از ايـن رو، هـرچـه بـيـشـتـر مال و ثروت جمع كند، حرص و طمع وى افزون مى گردد.حضرت على (ع ) فرمود:
( مَنْهُومانِ لا يَشْبَعانِ: طالِبُ عِلْمٍ، وَطالِبُ دُنْيا)
دو آزمندند كه سير نمى شوند: دانش خواه و دنيا طلب .
4 ـ تـصـوّر جـاودانـگى دردنيا وانكار قيامت : جمع ثروت ، گمان جاودانه ماندن در دنيا را پديد آورده و تقويت مى كند، چنانكه قرآن كريم عده اى راچنين توصيف مى كند:
(اَلَّذى جَمَعَ مالاً وَعَدَّدَهُ، يَحْسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخْلَدَهُ)
آن كه مالى گرد كرد وحساب آن نگه داشت . مى پندارد كه دارايى اش جاويدانش گرداند.
از آنـجـايـى كـه دنـيـاپـرستى باآخرت خواهى درتضادّ است ، دنيا پرست ، منكر جهان آخرت مى شود. قرآن كريم مى فرمايد:
(وَدَخـَلَ جـَنَّتـَهُ وَهـُوَ ظـالِمٌ لِنـَفـْسـِهِ قـالَ مـا اَظـُنُّ اَنْ تـَبـيـدَ هـذِهِ اَبَداًَ وَما اَظُّنُّ السّاعَةَ قائِمَةً ... )
در حـالى كـه بـه خود ستم مى كرد، در باغش گام نهاد و گفت : گمان نمى كنم هرگز اين باغ فانى شود. و باور نمى كنم قيامت بر پا گردد... .
امام خمينى قدّس سرّه مى نويسد:
(... اگـر مـحبّت دنيا صورت قلب انسان گردد وانس به او شديد شود، در وقت مردن كه براى او كشف شود كه حقّ تعالى او را از محبوبش جدا مى كند، ومابين او و مطلوباتش افتراق مى اندازد با سخطناكى و بغض به او (خدا) از دنيا برود.)
ج ـ خرابى آخرت
چـنـان كه گذشت پرداختن به كارهاى مادّى ، وجمع كردن ثروت باعث مى شود تا انسان مرگ را فـرامـوش كـنـد، و مـعـلوم اسـت كـسـى كه تنها همّ وغمش تكاثر ثروت باشد، هيچ گاه به فكر آخرت خويش نمى افتد تا سراى جاويد را آباد سازد.
زيانهاى اخروى افزون طلبى از اين قرار است :
سـخـتـى حـسـاب : قـرآن كـريـم بـصـراحـت ثـروت انـدوزى و گـنـجـيـنـه سـازى امـوال را تـحـريـم كـرده اسـت و بـه مـسـلمـانـان دسـتـور مـى دهـد كـه اموال خود را در راه خدا، و در راه بهره گيرى بندگان خدا به كار اندازند، و از اندوختن و ذخيره كردن آنها بپرهيزند وگرنه گرفتار عذاب دردناكى خواهند شد.
(... وَالَّذيـنَ يـَكـْنـِزوُنَ الذَّهـَبَ والْفـِضَّةَ وَلا يـُنـْفـِقـُونـَهـا فى سَبيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اءَليمٍ)
وآنـهـا را كـه طـلا و نـقـره ذخـيـره مى كنند، وآن را در راه خدا انفاق نمى كنند، به مجازات دردناك بشارت ده .
همچنين مى فرمايد:
(يـَوْمَ يـُحـْمـى عـَلَيـْهـا فـَى نـارِ جـَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَذا ماكَنَزْتُمْ لاَِنْفُسِكُمْ فَذوُقُوا ماكُنْتُمْ تَكْنِزُون )
و پـهـلوهـا و روزى كـه بـر ايـن طـلا و نـقـره هـا در آتـش دوزخ بـگـذارنـد و بـا آنـهـا صورتها پشتهايشان را داغ كنند. وبه آنها گوينداين همان چيزى است كه براى خود گنجينه ساختيد، پس بچشيد چيزى كه براى خود اندوختيد.
2 ـ كمىِ زاد و توشه : كسى كه فقط براى دنيا و انباشتن ثروت ، كار مى كند، دستش درآخرت خالى است و عملِ خيرش كمتر است . حضرت على عليه السّلام فرمود:
ز دنـيـا بـرخـويـشـتن درامان ، پس زندگى خود را در سود ديگران صرف مى كند و آنكه در دنيا بـراى آخـرت كـار مـى كند وبى آنكه (صرفاً به خاطر دنياى خود) كار كند آنچه براى او مقدّر اسـت از دنـيـا مـى رسـد، پـس هـر دو بـهـره را جـمـع نـموده و هر دو سرا را به دست آورده است ... .
استاد شهيد مطهرى قدّس سرّه مى فرمايد:
( دنـيا وآخرت تابع و متبوعند، ودنياگرايى ، تابع گرايى است و باعث محروميت ازآخرت است ، وامـّا آخـرت گـرايـى ، مـتـبـوع گـرايـى اسـت و خـود بـه خـود دنـيـا را بـه دنبال خود مى كشد...)
3 ـ جـهـنـّمى شدن : ثروت زياد و علاقه به آن ، گاهى باعث مى شود كه انسان ، دست از عبادت بردارد وحتّى با احكام الهى به مخالفت برخيزد.
(ثعلبة بن حاطب ) مردى فقير بود كه مرتّب به مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى آمد و اصـرار داشـت كـه پـيـامـبـر(ص )دعـا كـنـد تـا خداوند، مال فراوانى به او بدهد! پيغمبر به او فرمود:
( قَليلٌ تُؤَدّى شُكْرَهُ خَيْرٌ مِنْ كَثيرٍ لا تُطيقُهُ)
مالِ كمى كه شكرش را اداكنى ، بهتر از ثروت زيادى است كه نتوانى حقّش را اداكنى .
بـا اصـرار زيـادِ ثـعـلبـه ، پـيـامـبـر(ص ) بـرايـش دعـاكـرد. مـدّتى نگذشت كه ثعلبه داراى گـوسـفـنـدان فـراوانـى شـد بـحدّى كه به خاطر رسيدگى به آنها نتوانست به مسجد بيايد، وحتى ناچار شد ازمدينه خارج شود.
پس از مدّتى رسول خدا(ص ) ماءمور جمع آورى زكات را نزد ثعلبه فرستاد، ولى او از زكات دادن امـتـنـاع كـرد، ونـه تـنـهـا زكـات نـداد، بـلكـه بـه اصـلِ واجـب بـودن زكـات نـيـز اشكال گرفت .
منبع : كتاب اخلاق اقتصادي