تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 9:53 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد و اخلاق

يـكـى ديـگـر از بـحثهاى مربوط به اخلاق اقتصادى ، مواسات و ايثار است كه دراسلام ازارزش والايى برخوردار مى باشد كه دراين درس به توضيح آن مى پردازيم :
      مواسات

اقـتـبـاس از كتاب درآمدى بر اقتصاد اسلامى ج 1، ص 357، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه
مواسات شركت دادن ديگران دراموال خويش را گويند، به گونه اى كه گويا همه ، اعضاى يك خـانـواده مـى بـاشـند وتلاش مى كنند تا نيازهاى يكديگر را بر طرف نمايند. طريحى درمجمع البحرين درمعناى مواسات چنين گويد:
(در حديث آمده است : (مُواساةُ الاِْخْوانِ) وآن عبارت است ازمشاركت و سهيم شدن آنان در روزى ومعاش )  . همچنين در صحاح اللغه آمده است :
(بـا او در مـالم بـه مـواسـات رفـتـار كـردم ، يـعـنـى او را در مال ، اسوه خود قرار دادم ) 
يعنى انسان بايد زندگىِ خود را چنان تنظيم كند كه با زندگى ساير برادران مؤ منش متناسب باشد و سايرين را از نعمتهايى كه خداوند به او عطا فرموده ، بهره مند سازد.
در روايـتـى ازامـام حـسـن عـسـگـرى عـليـه السـلام ، از پـدران بـزرگـوارش نقل شده كه اميرالمؤ منين عليه السلام به مردى يونانى كه درخدمتش اسلام آورده بود، فرمود:
مـرتـبـه تو مى باشد با او نسبت به خويش در مالت به تساوى رفتار كنى و هركه را از آنان در ديـن تـو برتر است ، در مالت برخويش مقدّم بدارى (ايثار نمايى ) تا خداوند اين معنا را از تـو بـدانـد كـه ديـن او نـزد تـو بـرمـالت مـقـدّم و اوليـاى او از اهل و عيالت گراميترند. 
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
( إِنَّ مـِنْ اَشـَدِّ مـَاافـْتـَرَضَ اللّهُ عَلى خَلْقِهِ ثَلاثاً: اِنْصافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ، حَتّى لا يَرْضى لاَِخـيـهِ مـِنْ نـَفـْسـِهِ اِلاّ بِما يَرْضى لِنَفْسِهِ مِنْهُ وَمُواساةُ الاَْخِ فِى الْمالِ وَذِكْرُاللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ...) 
از سـخـت تـريـن چـيـزهايى كه خداوند بر خلقش واجب فرموده ، سه چيز است : انصاف شخص از خـويـش ، تااينكه براى برادرش از جانب خود خرسند نشود مگر به آنچه از برادرش برخويش خـرسـنـد اسـت و مـواسـات بـابـرادر درمـال و بـه يـاد خـدا بـودن در هرحال .

      توصيه ائمّه عليهم السلام به مواسات

در روايـات بسيارى نقل شده است كه ائمّه عليهم السّلام ، پيروان خويش را به مواسات سفارش مـى نـمـوده انـد و كـسـانـى راكـه داراى چـنـين رفتارى نبودند، شيعه خود نمى دانستند. درواقع ، كمال تشيّع را به اين مى دانستند كه مؤ منان باهم به مواسات رفتاركنند.
دراينجا به برخى از آن روايات ، اشاره مى شود:
يـكـى از روات بـه نـام ابو اسماعيل مى گويد به امام باقر عليه السلام ، عرض كردم فدايت شوم ، شيعيان نزد ما بسيارند. حضرت فرمود:
(فـَهَلْ يَعْطِفُ الْغَنِىُّ عَلَى الْفَقيرِ وَهَلْ يَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسيى ءِ وَيَتَواسَونَ؟ فَقُلْتُ: لا. فَقالَ: لَيْسَ هؤُلاءِ شيعَةً، اَلشّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هذا) 
آيـا ثـروتـمـند بر فقير، محبّت و توجه مى كند وآيانيكوكار از بدكار مى گذرد و با يكديگر مـواسـات دارنـد؟ گـفـتـم : خـيـر. فـرمـود: آنـهـا شـيـعـه نـيـستند. شيعه كسى است كه اين گونه عمل كند.
در روايـت ديـگـرى ازامـام مـوسـى بـن جـعـفـرعـليـه السـلام نقل شده كه فرمود:
ما كانَ عَلَيْهِ اَحَدٌ. قالَ: اَيَاءْتى اَحَدُكُمْ اِلى دُكّانِ اَخيهِ اَوْ مَنْزِلِهِ عِنْدَ الضّائِقَةِ فَيَسْتَخْرِجُ كيسَهُ وَ يـَاءْخـُذُ مـا يـَحـْتـاجُ اِلَيـْهِ فـَلا يـُنـْكـَرُ عـَلَيـْهِ؟ قـالَ: لا. قـالَ: فـَلَسـْتـُمْ عـَلى مـا اُحـِبُّ فـِى التَّواصُلِ) 
بـهـترين وجهى كه كسى برآن مى باشد. فرمود: آيا اينطور هست كه يكى از شما در تنگدستى بـه مـغـازه يـا مـنزل برادرش برود و كيسه او را درآورد و آن مقدار كه نياز دارد، بردارد و كسى بـراو ايـراد نـگـيـرد؟ گفتم : خير. فرمود: پس در مواصلت با هم آن گونه نيستيد كه دوست مى دارم .
فـقط در سايه دستورات اخلاقى وارشادات عقيدتى ممكن مى شود. يعنى مواسات (وهمچنين ايثار) تـنـهـا در جـامـعـه اى مـى تـوانـد وجـود پيدا كند كه مردم بر مبناى بينش توحيدى والهى ، داراى فـرهـنـگـى غـنـى بـاشـنـد و داراى هـدف مـشـخـص بـوده و حـركـت آنـان بـه سـوى تكامل ، يعنى تقرّب به اللّه باشد.

 منبع : كتاب اخلاق اقتصادي



نظرات 0