محور : امام (ره) و اقتصاد
حـضـرت امـام (ره ) از كـلام خـدا دريـافـتـه بـود كـه : ((اسـراف كـنـنـدگـان بـرادران شـيـاطـيـن هستند.)) و ((خداوند اسراف كنندگان را دوست نمى دارد.)) و نيز اين سخن امام صادق (ع )را به خوبى آويزه گوش جانش كرده بود كه فرمود:
((اِنَّ الْقـَصـْدَ اَمـْرٌ يُحِبُّهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ اِنَّ السَّرَفَ يُبْغِضُهُ حَتّى طَرْحُكَ النُّواه فَاِنَّهاتَصْلَحُ لِشَىْءٍ وَ حَتّى صَبُّكَ فَضْلَ شَرابِكَ.))
بـه راسـتـى مـيانه روى كارى است كه خداوند عزوجل آن را دوست مى دارد و همانا اسراف و زياده روى را مـكـروه مـى شـمـارد حتى دور افكندن هسته خرما؛ چرا كه به كارى مى آيد و همچنين باقى مانده آب آشاميدنى .
امـام خـمـيـنى (ره )با وجود اين كه از خانواده هاى تقريباً متمكن جامعه بود و توان ريخت و پاش و حـيـف و ميل در زندگى برايش ميسر بود، نفس خود را در پرتو اسلام چنان تربيت كرده بود كه به كمترين حد اسراف هم راضى نمى شد و روح لطيفش از آلوده شدن بدان سخت گريزان بود.
در اينجا برخى از جلوه هاى صرفه جويى در زندگى امام را بيان مى كنيم :
صرفه جويى در آب
يكى از كسانى كه سالها در منزل امام حضور داشت ، مشاهدات خود را در اين باره چنين بازگو مى كند:
امـام اگـر آب مـى خـوردنـد بـاقـيمانده آب ليوان را خالى نمى كردند، بلكه كاغذى روى آن مى گذاشتند تا بعداً از آن استفاده كنند.
همچنين در مورد وضو گرفتن ايشان مى گويد:
مـن بـارهـا نـاظـر وضـو گـرفـتـن امـام بـوده ام كـه ايـشـان در فـاصـله بـه جـا آوردن اعـمـال وضـو، شير آب را مى بندند. و در موقع لازم دوباره باز مى كنند تا مبادا آب اضافى از شير خارج شود.
صرفه جويى در برق
حـضـرت امـام بـه عـنـوان يـك شهروند ايرانى همچون ساير مردم ، از نعمت برق استفاده مى كرد ولى نحوه استفاده امام براى ما درس آموز است .
يكى از اعضاى دفتر امام در اين باره مى گويد:
در اتـاق حـضرت امام يك مهتابى يا يك لامپ صد وات روشن است كه هنگام مطالعه يا نوشتن چون اين نور كافى نيست هر دو را روشن مى كند.
ايشان همچنين مى گويد:
مكرراً ديده ام كه معظم له از اتاقشان به طرف اندرون رفته اند ولى چند لحظه بعد ازميان راه بـرگشته لامپ مهتابى را خاموش كرده و مجدداً به طرف اندرون رفته اند. با آن كه در آن موارد مـعـمـولاً بـيـش از چـنـد دقـيـقـه در انـدرون نـمـى مـانـدنـد و دوبـاره بـه هـمـيـن اتـاق بـرمـى گشتند.
حضرت امام علاوه بر اين كه خود مساءله صرفه جويى و پرهيز از اسراف را به دقت رعايت مى كـردنـد بـا رفـتـارشـان سـعـى مـى كـردنـد كـه بـه ديـگـران نـيـز ايـن شـيـوه را در عمل بياموزند. بنا به گفته يكى از اعضاى دفتر امام :
شـمـا در مـنـزل امـام يـك چـراغ اضـافـه روشـن پـيـدا نـمـى كنيد. بعضى مواقع حتى خود امام كه مشغول ملاقات با شخصيت ها و افراد بوده اند وقتى متوجه شده اند كه چراغ دستشويى بى جهت روشـن اسـت بـلنـد شـده انـد و بـدون آن كـه بـه ديـگـران امـر كـنـند خودشان آن را خاموش كرده اند.
صرفه جويى در لباس
اسـلام نـظـافـت را نـشانه ايمان مى داند و مسلمانان را به آراستگى لباس و بدن سفارش كرده است . ولى متاءسفانه بعضى اين سفارش اسلام را به گونه اى ديگر گرفته اند و شخصيّت خـود را در لبـاس هـاى رنـگـارنـگ و فـاخـر مـى دانـنـد، غـافـل از ايـن كـه اگـر چـه اسـلام به نظافت و داشتن سر و وضع مرتب سفارش كرده است ، اما اسراف و زياده روى را نيز حرام مى داند.
يكى از ياران و شاگردان امام از وضع لباس پوشيدن ايشان چنين مى گويد:
امـام بـه جـاى آن كـه لبـاس نـو و رنـگارنگ بخرند و مرتب لباس عوض كنند، يك دست لباس بـراى زمـستان و يك دست هم براى تابستان داشتند و هميشه از همان دو لباس استفاده مى كردند. ولى از لبـاس هـايـشـان خـوب نـگهدارى مى كردند، و در عين حالى كه همان لباس قديمى بود ولى تميز بود. هميشه نعلين هايشان برق مى زد.
همچنين يكى از دختران امام از شيوه ديرينه پدر خود در پوشيدن لباس مى گويد:
شـايـد سال ها و سال ها يك قبا و لبّاده داشتند و مى پوشيدند كه همه به صدادرمى آمدند كه : ((فلانى چقدر اين يك قبا را مى پوشد!)) ولى همين يك قبا آنقدر تميز بود كه شايد كمتر كسى به نظافت ايشان در قم پيدا مى شد.
صرفه جويى در وقت
عـمـر انـسـان ، سرمايه گرانبهايى است كه پيوسته از منبع محدود خود در نهر باريك زندگى جريان دارد و انسان را قادر مى سازد تا هرگونه كه بخواهد از آن استفاده برد.
نظم و انضباط بهترين راه براى استفاده بهتر از عمر و جلوگيرى از هدر رفتن آن است . على (ع )در واپسين لحظات عمر گرانبهاى خود در ضمن وصيت نامه اى چنين مى فرمايد:
((اُوصيكُما وَ جَميعَ وُلْدى وَ اَهْلى وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتابى بِتَقْوَى اللّهِ وَنَظْمِ اَمْرِكُمْ...))
شـمـا و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه نامه ام به او مى رسد به تقوا و ترس ازخدا و نظم در كارها... سفارش مى كنم .
امـام خـمـيـنـى (ره )در طـول حـيـات پر بركتشان همواره مراقب بود تا از عمرو فرصت ها بهترين اسـتـفـاده را بـبرند. و اين يكى از رموز موفقيت و پيروزى او در كارها و برنامه هايشان در تمام مدت زندگى بود. تنظيم وقت و برنامه زندگى او را قادر مى ساخت تا به تمام امور زندگى اعم از شخصى ، خانوادگى ، حكومتى ، علمى و مطالعاتى ، عبادى و غيره برسند.
يكى از ياران امام در اين باره مى گويد:
امام آنقدر كارهايشان دقيق و منظم بود كه ما در ايامى كه در آنجا (نجف ) بوديم ساعت [كارى مان ] را بـا كارهاى ايشان تنظيم مى كرديم . يعنى آن موقعى كه ايشان كارى را انجام مى دادند ما مى فـهـمـيـديـم كـه سـاعـت چـنـد اسـت . حـتـى خـانـواده ايـشـان مـى فـهـمـيـدنـد كـه در ايـن سـاعت آقا مشغول چه كارى است .
على (ع )درباره ويژگى اهل تقوا مى فرمايد:
شيوه اهل تقوا غنيمت شمردن فرصت ها و توشه گيرى براى سفر آخرت است .
بـه راسـتـى كـه امـام راحـل در زمـان خـود اسـوه پـارسـايـان و سـرآمـد اهل ايمان بودو از فرصت ها كمال استفاده را مى كرد؛ چنان كه يكى از نزديكان وى مى گويد:
امـام در فاصله اى كه بعداز نماز ظهر و عصر براى نهار مى آمدند، اگر در اين مدت كوتاه چند دقـيقه اى فرصت مى شد قرآن برمى داشتند و مى خواندند و گاهى اين اوقات كمتر از دو دقيقه بود و ايشان نمى گذاشتند كه حتى چند دقيقه از عمرشان بيهوده بگذرد.
حـتـى هـنـگـام مـصـاحـبـه ، در فـاصله اى كه خبرنگارها وسايلشان را آماده مى كردند، از وقتشان استفاده مى كردند.
نمونه بارز صرفه جويى
يـكـى از دخـتـران امـام از خـاطـرات خـود بـا پـدر بـزرگـوارش چـنـيـن نقل مى كند:
يـك بـار كـه خـدمـت امـام بـودم از مـن خـواسـتـنـد پـاكـت دارويـشـان رابـدهـم . داخـل پـاكـت پـُمـادى بـود كـه بـايـد بـه پـايشان مى ماليدند. بعد از مصرف دارو، امام يك عدد دستمال كاغذى را به چهار تكه تقسيم كردند و با يك قسمت از آن چربى پايشان را پاك كردند و سه قسمت ديگر را داخل پاكت گذاشتند تا براى دفعات بعد استفاده كنند. به امام عرض كردم : ((اگر برنامه زندگى اين گونه است ، پس ما همه جهنمى هستيم ! چون ما واقعاً اين رعايت ها را به خصوص در مورد دستمال كاغذى ، نمى كنيم . امام فرمودند:
((شما اين طور نباشيد، ولى بايد رعايت كنيد.))
ايـن سـخن امام (ره )مشابه فرمايش مولا امير مؤ منان (ع )به فرد زاهدى است كه خود را با امام (ع )مقايسه مى كرد. حضرت به او فرمود:
اشـتباه مى كنى ، من با تو فرق دارم . من مسؤ وليتى دارم كه تو ندارى .من در لباس پيشوايى و حـكـومـتـم . وظـيـفـه حـاكـم و رهـبـر، وظـيـفـه ديـگـرى اسـت . خـداونـد بـر پـيـشـوايـان عـادل واجـب كرده كه ضعيف ترين مردم را مقياس زندگى خود قرار دهند و آن گونه زندگى كنند تـا سـختى فقر و تهيدستى به آن طبقه اثر نكند. بنابراين ، من وظيفه اى دارم و تو وظيفه اى .
هـنـگـامـى كـه ظـرافـت هـاى بـرنـامـه اسـلام را در كـنـار لطـافـت هـاى كـردار امـام راحـل قـرار مـى دهـيـم خـود را در برابر مردى وارسته و خودساخته مى يابيم كه كران تا كران روح بـلنـدش آمـيخته با عطر پيام قرآن و سنت بود. و لحظه لحظه عمرش ، آيه ، آيه قرآن را نـمايش مى داد. او واقعاً يك زاهد واقعى بود كه از كمترين امكانات ، بيشترين بهره را مى برد و ضـمـن اسـتـفاده صحيح و اصولى از نعمت هاى خدادادى ، هيچ گاه مرتكب اسراف ، ريخت و پاش ، تـنـگ نـظـرى و افـراط و تـفـريـط نـمـى شـد. واقـعـاً امـام يـك الگـوى زيـبـاى اعتدال و ميانه روى اسلامى بود.
منبع : كتاب امام و روش زندگي