محور : اقتصاد خانواده
مقدمه
درباره امور معيشت و مسائل مادى زندگى انسان، سه نظر مطرح است؛ برخى تمام اهداف اصلى زندگى خود را در لذتگرايى و رسيدن به لذتهاى بيشتر قرار دادهاند. ضعف و يا عدم ايمان به حيات اخروى و نعمات الهى در آن، موجب شده استكه اينان تلاش و كوشش خود را در وصول به امور دنيوى منحصر كنند و از امور معنوى و آخرتى غفلت ورزند.
در مقابل، گروه ديگر امور مادى و دنيوى را مانع آخرت جويى دانستهاند و با تمسك به ظاهر برخى آيات و روايات، دنيا گريزشدهاند و گويند: دنيا لهو و لعب است، تمام سودهاى دنيا، باعث زيان است؛ دنيا فانى است؛ ثروت دنيا فقر آخرت را به دنبالدارد، و اصولاً آيات و روايات تدبير و برنامهاى در عرصههاى گوناگون معيشت ندارند. اين گروه با اين تفكر، حتى در پى رفاهنسبى نبوده، سختگيرىهايى نيز در اين جهت دارند و دچار افراط و تفريطهايى در كارهاى خود هستند.
گروه سوم در برابر دو نگرش فوق، بر اين باور است كه با توجه به جامع بودن دين اسلام و رابطه تنگاتنگ بين دنيا و آخرت، توجهبه مسائل مادى در جهت تداوم و استمرار زندگى دنيوى ضرورى و حتى مقدمه زندگى اخروى است. به همين جهت، شرع مقدسبراى همه ابعاد زندگى انسان از جمله معيشت، تدبير و برنامه و راهكارهايى ارائه داده است.
تتبع در آيات قرآن كريم و سخنان و سيره معصومين(ع) نشان مىدهد كه دعوت به آخرت و عالم بقا، هيچ منافاتى با كار وكوشش و توليد اقتصادى و پرداختن به امور مادى و معيشتى نداشته و ندارد. از اين رو پژوهش حاضر بر راه سوم تأكيد دارد.
...
محور : اقتصاد خانواده
مقدمه
درباره امور معيشت و مسائل مادى زندگى انسان، سه نظر مطرح است؛ برخى تمام اهداف اصلى زندگى خود را در لذتگرايى و رسيدن به لذتهاى بيشتر قرار دادهاند. ضعف و يا عدم ايمان به حيات اخروى و نعمات الهى در آن، موجب شده استكه اينان تلاش و كوشش خود را در وصول به امور دنيوى منحصر كنند و از امور معنوى و آخرتى غفلت ورزند.
در مقابل، گروه ديگر امور مادى و دنيوى را مانع آخرت جويى دانستهاند و با تمسك به ظاهر برخى آيات و روايات، دنيا گريزشدهاند و گويند: دنيا لهو و لعب است، تمام سودهاى دنيا، باعث زيان است؛ دنيا فانى است؛ ثروت دنيا فقر آخرت را به دنبالدارد، و اصولاً آيات و روايات تدبير و برنامهاى در عرصههاى گوناگون معيشت ندارند. اين گروه با اين تفكر، حتى در پى رفاهنسبى نبوده، سختگيرىهايى نيز در اين جهت دارند و دچار افراط و تفريطهايى در كارهاى خود هستند.
گروه سوم در برابر دو نگرش فوق، بر اين باور است كه با توجه به جامع بودن دين اسلام و رابطه تنگاتنگ بين دنيا و آخرت، توجهبه مسائل مادى در جهت تداوم و استمرار زندگى دنيوى ضرورى و حتى مقدمه زندگى اخروى است. به همين جهت، شرع مقدسبراى همه ابعاد زندگى انسان از جمله معيشت، تدبير و برنامه و راهكارهايى ارائه داده است.
تتبع در آيات قرآن كريم و سخنان و سيره معصومين(ع) نشان مىدهد كه دعوت به آخرت و عالم بقا، هيچ منافاتى با كار وكوشش و توليد اقتصادى و پرداختن به امور مادى و معيشتى نداشته و ندارد. از اين رو پژوهش حاضر بر راه سوم تأكيد دارد.
بررسىهاى انجام شده نشان مىدهد كه كتابهاى فراوانى، مستقيم و يا غير مستقيم به صورت پراكنده به مسائل معيشتىپرداختهاند، ولى طرح و پژوهشى كه ديدگاه آيات و روايات را نيز پيرامون تدبير معيشت بررسى نموده باشد كمتر يافتمىشود. از اين رو شايسته بود موضوع مذكور مورد تحقيق قرار گيرد تا متوجه درخشش اين سخن ارزشمند اميرمؤمنان على(ع)بشويم كه »حُسنُ التَّدبير يُنْمى قَليلَ الم الِ وَ سُؤُ التَّدبيرِ يُفنى كثيرَهُ« ؛ تدبير نيكو مال كم را رشد و نمو مىدهد و تدبير بد مال زياد را نابودمىكند.
پايين بودن درآمد افراد، بالا بودن هزينههاى زندگى، افراط و تفريط در امور معيشت خانوادهها، آسيبهاى اخلاقى فردى واجتماعى ناشى از عدم آگاهى از فرهنگ تدبير معيشتى در اسلام و اختلاف و ناسازگارى در محيط خانه و تهديد بنيانخانواده، اقتضا مىكرد تا ديدگاه آيات و روايات در اين زمينه بررسى و مشخص شود تا در سايه عمل بدان نسيم روحبخشاسلام بر فضاى زندگى و بهره ورى صحيح از امور مادى و دنيوى در جهت نيل به اهداف بلند معنوى و اخروى وزيدن گيرد.كتاب حاضر در چهار فصل تدوين شده است:
فصل اول به پيشينه و اهميت بحث و مفاهيم كليدى تحقيق مانند »تدبير«، »معيشت« و »رزق« پرداخته است. فصل دوماستراتژى و راهبردهاى تدبير معيشت را بررسى نموده است. فصل سوم به روشها و راهكارهاى تدبير توجه نموده وسرانجام فصل چهارم در دو محور آثار تدبير و پيامدهاى بى تدبيرى مطالبى ارائه داده است.
ضمناً روش تجزيه و تحليل اين پژوهش، توصيفى - تحليلى، و روش گردآورى اطلاعات و مطالعات آن كتابخانهاى است وچهار چوب نظرى تحقيق نيز آيات قرآن و روايات اسلامى مىباشد. در اين تحقيق از تفاسير معتبر و نيز منابع ارزشمند ديگركه با موضوع پژوهش تناسب داشت، بهره بردارى شده است.
راهبردهاى تدبير معيشت
راهبرد يا استراتژى در مفهوم كلى عبارت است از سياستهاى كلى در به كارگيرى اهرمهاى مختلف اعم از سياسى،اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و نظامى براى نيل به اهداف معين و برنامه ريزى شده.
راهبرد معيشت، اتخاذ سياستهايى معين براى استفاده بهينه از منابع است تا بتوان بهتر به اهداف بلند مدت و كوتاه مدتمعيشتى دست يافت.
راهبردهاى تدبير معيشت، همان سياستهاى كلى براى رسيدن به رفاه نسبى، آرامش و امنيت اقتصادى و رفع مشكلات معيشتىبر اساس مديريت قوى و دقيق است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مىشود.
نظم و انضباط
يكى از راهبردهاى اساسى تدبير معيشت، نظم و انضباط است. يعنى ترتيب و سامان دادن برنامههاى زندگى به طورىكه هر كارى در جاى خودش قرار گيرد و انجام هر كدام مانع ديگرى نباشد.
مدير كاردان و مدبر كسى است كه در اين امور، نظم و انضباط را رعايت كند و ازواگذارى كار امروز به فردا به شدت بپرهيزد؛ چراكه انسان دينى بر اين باور است كه هر روز، كار و فعاليتى مىطلبد كه ويژه همان روز است. امير مؤمنان على(ع) مىفرمايد:
فى كلّ وقتٍ عَمَلٌ از اين رو، در برابر لحظه لحظه زمان مسئول است. امام صادق(ع) به نقل از مواعظ لقمان حكيم مىفرمايد:
اِعلَمْ اَنَّكَ سَتُسأَلُ غداً... عَن اَربَعٍ:.... وَ عُمرِكَ فيما اَفنَيتَهُ فتَأَهَّب لِذلكَ وَ اَعَدَّلَهُجواباً
در قيامت انسان نسبت به امورى محاسبه و بازخواست مىشود: ... از لحظات عمر سؤال مىشود كه در چه مسيرى و چگونه گذشته است، بههمين دليل بجاست انسان پاسخ لازم و قانع كننده براى اين پرسش آماده سازد.
با توجه به اين تعاليم ارزشمند، مسامحه كردن در انجام كار امروز و آن را به فردا نهادن، خطايى است جبران ناپذير كه رواجچنين روشى در جامعه به سقوط و هلاكت مىانجامد؛ چرا كه فردا به فردا تعلق دارد، و يقين به زنده ماندن در فردا و بهرهمندى از آن ناشى از غفلت است.
نظم و انضباط مدير ايجاب مىكند كه امور را به گونهاى سازماندهى كند كه بتواند در زمان تعيين شده، جوابگوى تعهدات وقراردادها بوده، خلف وعده در كارهايش جايگاهى نداشته باشد. به اين ترتيب از مقبوليت اجتماعى خوبى برخوردار شده،عزت و كرامت خود و نهادش محفوظ است.
فعاليتهاى معيشتى، خدماتى و تقسيم كارها در زندگى خانوادگى نيز در حيطه نظم و انضباط قرار مىگيرد، همانطور كه بود، وفاطمه(س) وظيفه آرد كردن، خمير كردن و نان پختن را بر عهده داشت.
نظم و انضباط انسان را در امورى كه مسئوليت آن بر عهده اوست به تلاش وا مىدارد و از سهل انگارى دور مىسازد، بهقراردادها و وعدهها وفا مىكند، همانطور كه قرآن كريم تأكيد مىنمايد:
اَوفُوا بِالعَهدِ إِنَّ العَهدَ كانَ مَسئولاً.
به عهد خود بايد وفادار ماند و بايد دانست كه پيمان شكنان حسابرسى مىشوند.
خلاصه آنكه، پرهيز از افراط و تفريط، انجام تعهدات فردى و اجتماعى، قانونمندى و به پايان رساندن كارها و پروژهها در امورمختلف زندگى، پيامى است كه از تعاليم ارزشمند دينى حاصل مىشود. فراخوان دين در اين زمينه اين است كه انسان وقتخود را زمان بندى كند و به اين وسيله از فرصتهاى زمانى مطلوبترين بهرهها را ببرد. چنان كه امام كاظم(ع) مىفرمايد:وقت خود را چهار قسمت كنيد: بخشى را براى عبادت و راز و نياز با خدا و قسمتى را ويژه فعاليتهاى اقتصادى سازيد،بخشى را صرف همبستگى اجتماعى و ارتباط با فاميل و برادران دينى و بخشى ديگر را به تفريحات سالم و لذتجويىهاىمشروع بپردازيد.
كار و تلاش
كار و تلاش سبب مىشود تا انسان در برابر بيمارىها و امراض جسمى و روحى كه در اثر بيكارى عارض مىشود، واكسينه شود. و از هزينههاىناخواسته و سنگين بيكارى رهايى يابد. از اين رو فعاليت و تلاش از راهبردهاى اساسى در جهت دستيابى به اهداف بلند مدت يا كوتاه مدت معيشتىاست.
يكى از راهبردهاى اساسى در تدبير معيشت، توجه ويژه به امر تلاش و كوشش است. اين امر، در ارتباط با قوانين حاكم بروجود انسان، ابزارى است براى بودن و شدن آدمى، و به فعليت رسيدن نيروهاى جسمى و عقلى وى و رشد و شكوفايىاستعدادهاى فطرى و درونى شخصيت او.
قرآن كريم، از كار و عمل، فراوان سخن گفته است و در بعد نظام تكوين و تشريع، ضرورت و اهميت كار و تلاش را تبيين وتشريح كرده است:
لَقَد خَلَقنَا الاِنسانُ فى كَبَدٍ.
ما انسان را در رنج آفريديم.
ماهيت هستى انسان را، در ارتباط با ظرف وجود و حيات او، سخت كوشى و تلاش تشكيل مىدهد، و در قانونمندى بنابراينانسان از لحاظ ماهيت، كانون نيازها است. و نيازهاى او از مواد موجود در طبيعت برآورده مىشود. اين مواد حاضر و آماده وساخته شده نيست، بلكه استفاده از آنها نياز به كار دارد و هر چيزى كه بخواهد به نوعى مورد استفاده قرار گيرد بايد كارىروى آن انجام شود، اين ضرورتى است كه نظام طبيعت بر دوش آدمى نهاده است تا بدينوسيله از فقر و تهيدستى و انواع نابسامانيهادر زندگى فردى و اجتماعى رهايى يابد.
كار و تلاش سازنده، خواست خداوند، سيره انبياء و پيشوايان اسلام و صالحان بوده است، امام كاظم(ع) در اين زمينهمىفرمايد: كار با دست و همراه با زحمت، سيره پيامبران و جانشينان آنان بوده است:
... رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ اميرُ المؤمنينَ و آبائى كُلُّهم كانُوا قَد عَمَلوا بايديِهم، وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النبيين و المُرسلين و الاوصياء و الصالحين.
و امام صادق(ع) مىفرمايد: دوست دارم انسان براى تأمين زندگى خود در گرماى خورشيد رنج و سختى بيند (با كار و تلاش وتحمل زحمت درآمد كسب كند).
از اين رو زندگى گوارا و باطراوت زمانى جامعه اسلامى را فرا مىگيرد، كه همه افراد در پرتو ايمان، آن را به عنوان شعار ونشانه خود قرار دهند؛ چرا كه تلاش و كوشش، نشانه و شعار مؤمن است.
كار و تلاش، گوهر ذاتى انسان را مىنماياند و آن كه با كار بيگانه است با فرهنگ دين ناآشناست. فرهنگ دين، فرهنگ فعاليتو پشتكار است، انسان دينى آن را مايه عزت و كرامت مىداند. امام صادق(ع) به يكى از دوستداران خود فرمود: عزتت را حفظكن. آن شخص سؤال كرد عزتم چيست؟ حضرت فرمود: عزت انسان در اين است كه كار و تلاش اقتصادى داشته باشد و به اينوسيله شخصيت خود را ارج نهد.
كار و فعاليت سالم براى اصلاح و ساماندهى زندگى فردى و اجتماعى و تعالى ارزشها و تأمين نيازمنديها و كمبودها در جامعهلازم و ضرور دانسته شده است، از اينرو در نگرش دينى اجازه داده نشده است كه انسان در صورت امكان حتى درسختترين شرايط، آن را رها نمايد و به سؤال وتكدى بپردازد.
مردى خدمت امام صادق(ع) رسيد و گفت: هنرى از دستم بر نمىآيد، فعاليت تجارى (خريد و فروش) نيز نمىتوانم، نيازمندم وامكاناتى ندارم.
حضرت فرمود:
يعنى: كار كن! در صورت توان باسرت باربرى كن، و از اين و آن كمك مخواه.
رشد و توسعه در گرو كار و تلاش است، فرد و جامعهاى كه كار و تلاش در آن اهميت داده نشود، به توسعه واقعى نمىرسد وترك آن خطاى بزرگ و سبب بىثمر شدن زندگى انسان خواهد شد. امام صادق(ع) به مردى كه فروشنده لباس بود و بهحضرت عرض نمود: مالى فراهم ساختهام و مىخواهم كار و كسب را رها سازم، فرمودند: انديشهاى ناصواب كردهاى،انسانى كه كار و تلاش اقتصادى را رها كند،ديگر انسان مفيدى در جامعه نخواهد بود.
به نظر مىرسد كه بزرگان دين با اين نوع سفارش مىخواهند اهميت كوشش و تلاش و عدم قناعت و اشباع پذيرى در توليد و كاررا تأكيد نمايند چرا كه هم لذت زندگى و طراوت جسم و روح آدمى به تلاش و فعاليت است و هم جامعه اسلامى و حتىجهانى از نتيجه تلاش توليد كنندگان سود مىبرند، گرچه خود نيازى به آن نداشته باشد.
2 - 1. كار، تقويت قواى جسمى و روحى
كار و تلاش موجب سلامت جسمى، رشد قدرت و نيرو است، و بيكارى علاوه بر هرز دادن نيروها، اندوه و افسردگى را در پىدارد. اين نكته مهم، در سخنان امام على(ع) كه خود در سخت كوشى همتايى نداشت، بسيار زيبا بيان شده است:
مَنْ يَعْمَلْ يَزْدَدْ قُوَّةً، وَ مَنْ يُقَصِّر فِى العَمَل يَزدد فَتَرةً.
آن كس كه كار كند، توانش فزونى مىيابد، و آن كس كه كم كار كند و بيكار باشد، سستى و ناتوانى او افزون گردد.
و نيز مىفرمايد:
هر كس در كار و تلاش كوتاهى كند گرفتار اندوه و افسردگى مىشود.
اساساً تن آدمى در پرتو كار و تلاش فعال مىشود، و فعاليت بدنى تغذيه وى را ضرورى مىسازد. و كار و تغذيه، بدن را بهدستيابى به انرژى و ذخيره سازى آن وا مىدارد. در اين موقع انرژى تراكم مىيابد، و دگر بار از راه كار و فعاليت آزاد مىگردد.و بدين ترتيب تن آدمى همواره انرژى به دست مىآورد و آن را در راه كار ديگرى آزاد مىسازد. و به اين صورت انسانتلاشگر، هميشه انرژى و نيروى لازم را در خود دارد، و دستگاههاى مكنده سوخت و سازنده انرژى او كار آزموده، روان و درجريان است.
در مقابل، انسانهاى بيكار و آسايش طلب، دچار ركود در فعاليتهاى بدنى و تغذيه و ذخيره سازى نيرو هستند، و بهفرسايش قواى بدنى گرفتارند.
روشن است كه تنها جسم آدمى نيست كه به كار نياز دارد، بلكه رشد روح او و قواى معنوى و فكر و فرهنگ و تربيت او نيز بهكار بستگى دارد و بيكارى بر معنويت آدمى نيز آثار زيانبار مىگذارد و چه بسا به فساد و تباهى انسانها و نابودى اگر آنچه راانسان نياز داشت، نظام طبيعت آماده و ساخته و پرداخته در اختيار او مىگذاشت و انسان نياز خود را به راحتى و بدون تلاشبر طرف مىكرد، و پيوسته اوقات خود را به بيكارى و فراغت مىگذراند، به فساد و تباهى كشيده مىشد، و ناگزير نيرو وانرژى خود را در راههايى صرف مىكرد كه به نابودى خود و همنوعش مىانجاميد. چون هنگامى كه انسان در كارهاىسازنده اقتصادى، اجتماعى، تشكيل خانواده و تأمين آنان نياز به تلاش نداشت، به كارهاى ويرانگر و فساد آلود كه در جهتصحيح زندگى و مسير حيات قرار ندارد، دست مىيازد و خود و جامعه را به نابودى مىكشاند.
2 - 2. نكوهش تنبلى و بيكارى
اسلام، دين كار و كوشش است و گريز از آن را، از تبليغات مخالفان دانسته كه گاهى تشويق روحيه دنيا گريزى و ترغيب بهآخرت گرايى را در دين مطرح مىكنند.
تعاليم ارزشمند دين خواهان دخالت تمام افراد در توليد به طور مستقيم يا غير مستقيم و در مسئوليت و وظايفى است كه نظامعادلانه اسلام آن را تعيين كرده است. از اين رو تنبلى و بيكارى و زندگى انگلى در تعاليم دينى مورد بغض و لعن قرار گرفتهاست. به فرموده امام كاظم(ع):
اِنَّ اللَّهَ ليُبغِضَ العَبدَ النَّوّامَ، وَ اِنَّ اللَّهَ لَيُبغِضَ العَبدَ الفارِغَ.
خداوند بنده پر خواب و بيكار را دشمن مىدارد.
پيامبر گرامى اسلام مىفرمايد:
مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن اَلقى كَلَّهُ عَلى الناس.
آن كه با زندگى خود را بر دوش ديگران بيندازد، از رحمت خدا به دور است.
خصلت پيامبران و اولياء الهى اين بوده است كه به كار و كوشش و تأمين گذران زندگى خود از دسترنج خويش، اهتمام فراوانىنشان مىدادند، و ثواب اين عمل را از پاداش مجاهدان در راه خدا بزرگتر مىشمردند، آن گونه كه امام رضا(ع) مىفرمايد:
اَلّذى يَطلُبُ مِن فَضلِ اللَّهِ ما يَكُفُّ بِهِ عِيالَهُ أَعظَمُ اَجراً مِنَ الُمجاهدِ فى سَبيل اللَّهِ.
آن كس كه براى تأمين زندگى خانواده خويش تلاش مىكند از مجاهد در راه خدا ارزشمندتراست.
از مجموع رواياتى كه در اين زمينه وارد شده، استفاده مىشود كه كار و تلاش، پيشه انبياء و اولياء بوده، آن را به عنوان از اينروايات فراوان مىتوان به عنوان رهنمود جهت انتخاب نوع كار و شغل بهره برد. آنها در زمينه تجارت، مضاربه، كشاورزى،دامپرورى،باغدارى و باغبانى و.... فعاليتهاى خوبى داشتند و يا در مواردى ديگران را به اين كارها تشويق مىكردند.
سرمايه گذارى
يكى از عوامل اصلى رشد و توسعه اقتصادى، سرمايه گذارى است. با وجود اين در ادبيات اقتصادى، خانواده كه منشأاصلى سرمايه گذارى است، جايگاه واقعى خودش را پيدا نكرده است. از اين رو شايسته است كه رفتار تخصيص درآمد ومصرف آن، طورى اصلاح و تنظيم شود كه از ولخرجى، اسراف، اتلاف منابع و راكد گذاشتن آنها به دور باشد تا سرمايه و پساندازى تشكيل شود كه در جهت توليد و توسعه اقتصادى مؤثر باشد.
اين راهبرد در تدبير معيشت موجب مىشود كه اعضاى خانواده و جامعه از يك پشتوانه محكم برخوردار شوند و از فقر ومحروميت در امان بمانند.
ماهيت مال و سرمايه، ماهيتى»قوامى« (پشتوانهاى) براى فرد و جامعه است، و اينكه خطابهاى مالى در قرآن بيشتر به صورتجمعى است ، اشاره به بعد قواميت اجتماعى مالى دارد.
اصل قواميت، ضرورت سرمايه گذارى را روشن مىكند، اگر چه ممكن است سرمايه در دست مردم باشد؛ زيرا سرمايه هنگامى كهبه نحوى در خدمت جامعه بود و براى سامانيابى جامعه هزينه شد، قواميت آن باقى مىماند، ولى اگر به صورت ذخيره و پساندازهاى راكد در آمد، خاصيت قواميّت خود را از دست مىدهد. چنان كه امام صادق(ع) مىفرمايد:
انّما أعطاكُمُ اللَّهُ هذِهِ الفُضُولَ مِنَ الاَموالِ لَتَوَجَّهُوها حَيثُ وَجَّهَها اللَّهُ، وَ لَم يُعطِكُمُوها لِتكنِزُوهُا.
خداوند اين اموال را كه افزون بر نيازتان به شما بخشيده است، براى آن است كه آنها را به همان مصرف هايى برسانيد كه خود او معين كرده است،نه اين كه آن همه را در نزد خود بيندوزيد.
در سياست مالى اسلام نيز با قرار دادن زكات بر نقدين (پول طلا و نقره مسكوك) در صورتى كه راكد مانده باشد، و نيز اينسرمايهها در به كار انداختن آنها.
خدمات و... بوده است. اين امر در منابع اسلامى به طور مستقيم تحت عناوينى از قبيل اصلاح المال، عمران و احياء، و به طورغير مستقيم از طريق حرمت راكد گذاشتن مال، حرمت اسراف، تبذير، اتلاف، ترويج قناعت، صرفهجويى در مصرف موردتشويق قرار گرفته است.
در راستاى تأكيد و تشويق اسلام به امر سرمايه گذارى نمونهها و مصاديقى از قرآن كريم و روايات اسلامى در ذيل مىآوريم.
1 - قرآن در موارد بسيارى به تشكيل سرمايه و به كارگيرى يا فراهم سازى منابع در امر توليد توجه و تصريح مىكند كهخداوند انسان را در زمين خلق كرده و آبادانى آن را بر عهده او گذاشته است. طبيعى است، عمران زمين بدون سرمايهگذارى تحقق نمىيابد.
2 - در داستان حضرت يوسف(ع) سخن از برنامه ريزى بيش از يك دهه ايشان در سرزمين مصر و سرمايه گذارى نسبتاًسنگين در اين كشور پهناور به ميان مىآورد. سه نوع سرمايه گذارى، يعنى تهيه عوامل توليد و تشكيل سرمايه و به كارگيرىآن، تهيه انبار (ساختمان) و موجودى انبار براى ايام قحطى و خشكسالى از اين برنامه ريزى بلند مدت استفاده مىشود.
3 - زمين و آسمان و آنچه در آنها است، درياها، كشتىها و طبيعت كه هماهنگ با نيازهاى انسان آفريده شده است، همه درتسخير انساناند تا بتواند روزى كسب كند و شكر نعمت خداوندى به جاى آورد؛ بنابراين چنين كارى بدون سرمايه گذارى (گرچهاندك) ممكن نخواهد بود. براى نمونه، استخراج گوشت تازه از دريا (وَ مِن كلٍّ تَأكُلُونَ لَحمَاً طَرّياً) بدون هزينه كردن در كشتى رانى،قايق و حداقل وسايل ماهيگيرى، تقريباً غير ممكن است.
4 - قرآن از سرمايه گذارى در يك طرح نسبتاً بزرگ سخن به ميان مىآورد كه با هزينه فراوان و تكنولوژى پيشرفته آن زماناحداث شده است.
اين طرح، سدى بين دو كوه است كه رابطه بين آنها را قطع و مانع نفوذ تبهكاران مىشود و با پيشنهاد مردم منطقه و طراحى واجراى ذو القرنين و هزينه مشترك مردم و ذوالقرنين يا تنها مردم، ساخته شد. قرآن از موفقيتآميز بودن سرمايه گذارى خبرمىدهد و از زبان ذوالقرنين، همه توان خود و كارآيى طرح را رحمت و لطف و پروردگار مىداند كه نصيب او شده است.
5 - در بعضى از آيات دستور اقتدار و آمادگى در جهت مقابله با دشمن داده شد به گونهاى كه چشم طمع به سرزمينهاىاسلامى و اموال آنان نداشته باشد.
روشن است كه اين امر منحصر به آمادگى نظامى نيست؛ زيرا »قوه« در آيه شريفه، علاوه بر وسايل جنگى و سلاحهاى مدرنهر عصرى، تمام نيروها و قدرتهاى مادى و معنوى را در بر مىگيرد كه به نوعى از انواع در پيروزى بر دشمن به عبارتديگر، قدرت اقتصادى مهمترين ركن قدرت دفاعى و نظامى است و سرمايهگذارى، مقدمه قدرت اقتصادى 6 - كثيرى ازآيات، نمونههاى متنوعى از سرمايه گذارى را بيان مىكنند. آيات 37 و 38 سوره هود و 27 سوره مؤمنون، به كارگيرى عواملبه منظور توليد كشتى به سرپرستى حضرت نوح(ع) را از طريق وحى باز مىگويند، آيات 12 و 13 سوره سبأ سرمايهگذارىحضرت سليمان(ع) در ساخت حصارها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا و ديگهاى ثابت را بيان مىكنند. نيز آيات 10 و 11همين سوره و 28 - 26 سوره قصص به ترتيب سرمايهگذارى حضرت داود(ع) در زره سازى و انعقاد قرارداد بين حضرتشعيب(ع) و حضرت موسى(ع) و استفاده از خدمات او را تبيين مىنمايند.
نمونه هايى از روايات اسلامى:
1. زراره از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمود:
ما يَخلُفُ الرَّجُلُ بَعدَهُ شَيئاً اَشَدُّ عَلَيه مِنَ المالِ الصّامِت، قالَ: قُلتُ لَهُ كَيفَ يَصنَعُ بِهِ؟ قال: يَجعَلْهُ فِى الحائطِ وَ البُستانِ أَوِ الدّارِ.
بدترين چيزى كه شخص از خود بر جاى مىگذارد، مال راكد است. زراره گفت: پس با آن چه كند؟ فرمود: آن را در راه آباد سازى وسرمايهگذارى باغ، بستانى و خانهاى قرار دهد.
2 - محمد بن عذافر مىگويد: امام صادق(ع) هفتصد دينار به پدرم داد و به او فرمود: با اين پول تجارت كن. سپس فرمود: منرغبتى به سود آن ندارم، گرچه سود مورد علاقه و مطلوب مردم است؛ اما دوست دارم خداوند مرا در حالى ببيند كه خود رادر معرض منافع او قرار دادهام.
3 - امام صادق(ع) به يكى از يارانش فرمود: براى خود، باغ يا بستانى تهيه كن. انسان وقتى به حادثه يا مصيبتى گرفتار مىشود،اگر بداند پشتوانهاى براى تأمين خانوادهاش دارد، آرمش روحى بيشترى دارد.
4 - پيامبر اكرم(ص) به اصلاح مال و بهسازى آن سفارش نموده، ، امام سجاد(ع) نيز به كار انداختن سرمايه را تأكيدمىنمودند.
افزون بر اينها، همه رواياتى كه عقودى مانند مزارعه، مساقات، مضاربه، شركت، جعاله، اجاره و امثال آن را تجويز نمودهاند، تجويزصرف درآمد در سرمايه گذارى را نشانمىدهند.
3 - 1. فوايد سرمايه گذارى
سرمايه گذارى فايدههاى فراوانى براى فرد و جامعه دارد ؛ از جمله:
1 - سرمايه، عنصرى اساسى در توسعه اقتصادى است؛ زيرا با تمركز سرمايه، استفاده مطلوبتر و كاملتر از منابع انسانى واقتصادى فراهم مىآيد و سبب افزايش توليد ملى، درآمد ملى، اشتغال، كاهش تورم، بيكارى مىگردد و اقتصاد جامعه را ازرو به رو شدن با بحرانهاى مختلف مىرهاند.
2 - سرمايه گذارى مىتواند نقطه آغاز برنامه ريزى براى توسعه باشد و در جهت نيل به بهبود وضعيت زندگى فردى و 3 -سرمايه گذارى در جهت كسب استقلال و خود كفايى، رهايى از سلطه بيگانگان و ريشه كن سازى فقر از اصول مهم و زير بنايى درسياست اجتماعى و اقتصادى اسلام است. اساساً سرمايه از ديدگاه اسلام زمانى مطلوب و مفيد است كه در راه منافع ومصالح، عزت و اقتدار جامعه و امت اسلامى جريان يابد.
از اين رو در تعاليم دينى مفهوم »انفاق« به عنوان يكى از شيوههاى سالم جريان ثروت، وارد شده است. دعوت به انفاق وبرطرف كردن نيازهاى فردى و اجتماعى، نه تنها در اسلام، بلكه در همه اديان آسمانى از اصول مهم و محورى زندگى اجتماعىاست.
4 - طبيعى است كه تباه سازى امكانات، و استفاده مصرف گرايانه از داراييها نابخردانه است، و نمىتواند به آبادانى وسازندگى اصولى بينجامد. از اين رو سرمايه گذارى مىتواند در راستاى استفاده بهينه از امكانات و توانمنديها نقش برجسته واساسى داشته باشد.
5 - سرمايه گذارى سبب پيشرفت فرد و جامعه در همه عرصههاى حيات، اصلاح ساختار زير بناهاى اقتصادى جامعه وآبادانى و سازندگى اصولى به ويژه در بخش كشاورزى و صنعت خواهد شد.
نظارت و كنترل
نظارت و كنترل، بخش مهمى در امور و تضمينى است براى استفاده بهينه از فرصتها و افزايش كارآمدى امكانات كهمدير سازمان يا خانواده را در انجام صحيح مسئوليتش كمك مىكند.
شايسته است انسان نظارت و ارزيابى را از اعمال خودش شروع كند، تا در اين حسابرسى نقصهاى خود را يافته و به اصلاحآنها موفق شود. در اين راستا، نظارت مناسب در يك مجموعه نيز، به بهبود كل آن مجموعه، در نتيجه به سرافرازى مديرنزد مديران بالاتر مىانجامد. در مقابل، فقدان نظارت لازم در كارها، خلل و فساد ايجاد مىكند و حاكى از نقص مديريت ونشانه عدم تدبير است.
نظارت و كنترل به صورت پنهان و آشكار عملى است. در جمع دين باوران، نظارت درونى بسيار مؤثر و بجاست. اين نظارت،تيز بينانه، حساس و قوى است كه حتى انديشههاى پنهانى و احساسهاى قلبى را ثبت و ضبط مىكند:
وَ لَقَد خَلَقنا الانسانَ وَ نَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ.... .
ما انسان را آفريديم و وسوسههاى نفس رازها و انديشههاى درونى و ذهنى او را مىدانيم.
نظارت مخفى از طريق بازرسى ويژه، نقش مهمى در شناسايى نيروها، افزايش كاركردها، بازشناسى فرصت طلبان، فتنه جويان،چاپلوسان از خير انديشان مشفق ايفا مىكند. چه بسا افرادى لباس ناصحان در تن كنند و در واقع تنگ نظر، كينه توز و نا آگاهباشند و از زاويه محدودى امور را بنگرند. از اين رو ارزيابى شتابزده براساس سخنان اين دسته از افراد، غير منطقى وناصواب است. در اين زمينه اميرمؤمنان در دو جاى عهدنامه مالك اشتر، هوشيارى خاص را در ثُمَّ لا يَكُنِ اِختيارُكَ ايّاهُم عَلىفِراسَتِكَ وَ استِنامَتِكَ وَ حُسنِ الظَّنِ مِنكَ، فَانَّ الّرِجالَ يتَعرِّضُونَ لِفراساتِ الوُلاةِ بِتَصَنُّعِهِم، وَ حُسنِ خِدمَتِهِم، وَ لَيسَ وَراء ذلِكَ مِنَالنَّصيحَةِ وَ الامانَةِ شَىءٌ.
مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيزهوشى و اطمينان شخصى و خوش باورى خود تكيه نمايى؛ زيرا افراد زيرك با ظاهر سازى و خوشخدمتى، نظر زمامداران را به خود جلب مىنمايند، كه در پس اين ظاهر سازىها، نه خير خواهى وجود دارد، و نه از امانت دارى نشانى يافتمىشود.
در فرازى ديگر مىفرمايد:
ثُمَّ انْظُر فى أُمُورِ عُمّالِكَ فَاسْتَعمِلهُم اختِباراً.... ثُمَّ تَفَقّدْ أَعمالَهُم، وَ ابعثِ العُيُونَ مِن أَهلِ الصِّدقِ وَ الوَفاءِ عَلَيهِم، فَاِنَّ تَعاهُدَكَ فى السِّرِّلِاُمُورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلَى استِعمالِ الاَمانَةِ وَ الرِّفق بِالرَّعيِّة.
سپس در امور كارگزارانت نيك بنگر، و پس از آزمايش و ارزيابى به كارشان بگمار... سپس رفتار آنها را بررسى كن، و جاسوسانى راستگو، و وفاپيشه بر آنان بگمار؛ كه مراقبت و بازرسى پنهانى تو از كارشان، سبب امانت دارى و مهربانى آنان با رعيت خواهد بود.
امام رضا(ع) مىفرمايد: پيامبر اسلام(ص) هنگامى كه لشكرى را به سويى گسيل مىداشت و اميرى برايشان مىگماشت، ازكسان مورد اعتماد خود شخصى را روانه مىكرد تا از احوال آن امير جستجو كند و آن حضرت را از (عملكرد او به)بياگاهاند.
نظارتهاى مطرح شده در اين روايات بيشتر به سازمانها و مجموعههاى بزرگ مربوط مىشود، ولى بديهى است كه براىنهادهاى كوچكتر مثل خانواده نيز به نوعى ديگر به حسب موقعيتها و زمانهاى مختلف قابل استفاده خواهد بود.
4 - 1. نظارت و كنترل مصرف
از شاخههاى پر اهميت نظارت و كنترل در امور معيشت، نظارت و كنترل بر مصرفاست كه گاه ارزش و جايگاه آن از »توليدبيشتر« مهمتر مىشود. مراد از اين نوع نظارت، آن است كه، مصرف با توجه به سطح درآمد فرد و جامعه و در مواقعى با توجهويژه به نسلهاى بعد، دورى از اسراف، تبذير و اتلاف صورت گيرد، تا جامعه به سوىمصرفگرايى و وابستگى سوق پيدا نكند.
حضرت يوسف(ع) در دوران وزارت و خزانه دارى خود، سعى كرد در آن هفت سال فراوانى نعمت بر مصرف به طبق مستفادبعضى از روايات، آن حضرت با تدبير خاصى براى پايان دادن استثمار طبقاتى و فاصله ميان قشرهاى مردم مصر، از سالهاىقحطى استفاده مطلوب نمود.
توضيح آنكه: حضرت در هفت سال فراوانى نعمت سعى كرد مصرف را به شدتنظارت و كنترل نمايد و از اين طريق بخشزيادى از توليدات كشاورزى را براى سالهاى قحطى كه در پيش بود، ذخيره كند. با استفاده از مهارت و تدبير ويژه در سالهاىمختلف قحطى، مواد غذايى را در مقابل درهم و دينار، جواهرات، چهارپايان، غلامان و كنيزان، خانهها، مزارع و آبهافروخت. سپس تمام آنها را به صورت عادلانهاى به آنها بازگرداند؛ چرا كه هدفش رهايى بخشيدن مردم مصر از بلا ونابسامانى بود.
تدبير اقتصادى حضرت يوسف(ع) در مصرف نشان داد كه يك اقتصاد پويا بايد علاوه بر توجه به زمان حال، آينده و حتىنسلهاى بعد را در نظر بگيرد. و از انصاف به دور است كه انسان تنها به فكر منافع امروز خويش باشد و منابع موجود زمين راغارت نمايد و توجهى به آيندگان نداشته باشد و اينكه آنها در چه شرايطى زندگى خواهند كرد. عقل و منطق حكم مىكند كهبايد بر مصرف منابع فعلى كنترل و نظارت صورت پذيرد تا در حق آيندگان ظلمى رخ ندهد.
در بعد زندگى فردى نيز برخوردارى از فراوانى نعمت، نبايد موجب زياده روى و اسراف در مصرف شود. بلكه بايد با كنترل ونظارت دقيق و برنامه ريزى صحيح در نحوه مصرف هم به آينده زندگى توجه داشت تا دست نياز به اين و آن دراز نشود و همحقوق افراد فقير جامعه در نظر گرفته شود و هم حقوق شرعى و اجتماعى. و در مجموع، موضوع جهان آخرت نيز مد نظرقرار گيرد.
مشورت
يكى از راهبردهاى تدبير در يك مجموعه اعم از سازمان، اداره و خانواده، مشورت و رايزنى است. انسان هر قدر هم كهنبوغ داشته باشد، نمىتواند همه زواياى مسائل و مشكلات را ببيند. مديرى كه مشورت با ديگران را در رأس برنامهها واقدامات خويش قرار ندهد، نمىتواند مديرى موفق محسوب شود.
پيامبر اسلام(ص)، مصون ازخطا بود و با قطع نظر از وحى، از فكر نيرومندى برخوردار بود و نياز به مشورت نداشت، اما بإ؛نپيروان خويش مشورت مىكرد تا هم روحيه اظهار نظر و جوشش فكر و انديشه در آنها بيدار شود هم آنان را متوجه اهميتمشورت نمايد، تا آن را جزء برنامههاى اساسى زندگى شخصى و اجتماعى خود قرار دهند. از اين رو براى رأى افراد صاحبنظر ارزش خاصى قايل بود تا آنجا كه گاهى براى احترام آنها، از رأى خود صرفنظر مىكرد، به عنوان نمونه در مورد جنگ بامشركان در احد و يا در مورد سرنوشت اسراى جنگ بدر با اصحاب مشورت نمود و اهميت مشورت در تدبير امور معيشتنيز بر كسى پوشيده نيست. فصلهاى بعد، به برخى از فوايد و آثار آن اشاره خواهيم كرد.
5 - 1. حد و مرز مشورت
آيه شريفه »شاوِرهُم فِى الاَمر« به پيامبر اسلام(ص) فرمان مشورت با پيروانش را مىدهد، در اين آيه كلمه »الامر« مفهوموسيعى دارد و همه كارها را شامل مىشود، ولى مسلم است كه آن حضرت هرگز در قانون گذارى و احكام الهى با مردم مشورتنمىكرد، بلكه در آنها صرفاً تابع وحى بود، و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را جويا مىشد. از اين رو گاهى كه پيامبرپيشنهادى را مطرح مىكرد، مسلمانان نخست سؤال مىكردند كه آيا اين يك حكم و قانون الهى است كه قابل اظهار نظر نباشدو بايد تسليم بود و يا مربوط به چگونگى تطبيق قوانين مىباشد كه در اين صورت اظهار نظر مىكردند.
5 -2 فرق شورا با مشورت
»شورا« عبارت است از فرايند مشورت متقابل ميان دانايان، اهل فن، متخصصان،صاحبان تجربه، انديشه و نظر درباره يك موضوعكه بهترين راه براى تحقق آن بحث و گفتگو مياناين آگاهان است. و از اصطكاك اين انديشهها است كه برقى مىجهد و راه راروشن مىكند.
گاه ميان »مشورت« با »شورا« اشتباه مىشود: در شورا، تصميم جمعى است و همگان در يك سطح تصميمگيرى قرار دارند واگر فردى از مجموعه اعضاى شورا، رياست يا نمايندگى شورا را داشته باشد، در واقع به نيابت و نمايندگى ديگر اعضا است،اما در »مشورت« شخصى سمت رياست دارد و به دلخواه خود، فرد يا افرادى را به عنوان مشاور بر مىگزيند و در امورى كهتشخيص دهد با آنان مشورت مىكند و در نهايت، خود تصميم مىگيرد و آن گونه كه بخواهد، تصميم را به اجرا مىگذارد. اوحتى مىتواند به مقدارى كه مىخواهد به حق يا به ناحق، نظر مشورتى ديگران را در تصميم خود دخالت دهد يا ندهد.
5 - 3. مشورت در خانواده
»مشورت« به عنوان يك اصل در خانوادهها لازم است كه حاكم باشد. اختلافات و ناسازگاريهايى كه در بعضى از خانوادههاپيش مىآيد اعم از مسائل معيشتى، رفت و آمدها، آداب و رسوم، مهمانىها، مراسم جشن و.... بهترين راه اين است كه زن ومرد و يا ساير اعضاى خانواده با هم مشورت و همفكرى صميمانه و همدلى داشته و خيرخواه بگذارند و به حكم عقل گردننهند، چرا كه از طريق مشورت و شوراست كه فكر بكرى بين تفكرات جوانه مىزند.
مشورت در خانواده سبب مىشود كه منازعات به حداقل برسد و يا در مواردى از بين برود و آرامش به زندگى برگردد و اين امرمىتواند كمك خوبى براى تدبير معيشت باشد.
ممكن است شخص خود را به خاطر مشورت نكردن با ديگران سرزنش كند ولى از هيچ تصميمى كه بر اساس مشاوره گرفتهباشد پشيمان نخواهد شد.
امتيازات مشورت با خانواده فراوان است كه در اين ميان نبايد حتى نقش بچهها را ناديده و كوچك گرفت؛ چه بسا آنها ابعادجديدى به اطلاعات و تصميمگيرىهاى شما خواهند افزود.
5 - 4. فوايد مشورت
در فرهنگ دينى، نظر خواهى از ديگران، شراكت در عقول و آگاهى و بهرهمندى از انديشههاى مختلف تلقى شده است؛چنان كه اميرمؤمنان على(ع) مىفرمايد:
مَن شاوَرَ الرّجالَ شارَكَها فى عُقولِها.
هر كه با مردمان رايزنى و مشورت كند در عقل آنان شريك شود.
از اين رو طرفهاى مشورت خودشان را در آن فكر و تصميمى كه گرفته شده، شريك مىدانند و احساس نمىكنند كه چيزى برآنها تحميل شده باشد. و نيز بعد از مشورت در صورت پيروزى و موفقيت، شخص مشورت كننده كمتر مورد حسادت واقعمىگردد؛ زيرا ديگران پيروزى وى را از خودشان مىدانند و معمولاً انسان نسبت به كارى كه خودش انجام داده، حسدنمىورزد، و نيز در صورت شكست، ملامت و شماتت و اعتراض بر او بسته است؛ زيرا كسى به نتيجه كار خودش اعتراضنمىكند.
مشورت موجب شناخت از خطاها مىشود، آن گونه كه امام على(ع) مىفرمايد:
مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الاراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطاء.
هر كه با آراء گوناگون روبرو شود، نقاط اشتباه و خطاى هر كار را خواهد شناخت.
بينش عقلانى اقتضا دارد كه انسان از ديگران نظر بخواهد. حضرت امير(ع) مىفرمايد: عاقل كسى است كه رأى خود را متهم كند(نادرست شمارد) و به هر چه نفسش در نظر او آراسته جلوه داد، اعتماد نكند. و نيز در جاى ديگر فرمود:
هرگاه انديشهات چيزى را نپذيرفت، و بر عقلت گران آمد، انديشه خردمندان را درياب كهبدين سان آنچه برايت ناشناخته است و نامعقولمىنمايد، روشن مىشود و انكارت از بين مىرود.
بر اثر مشورت، انسان ارزش شخصيت افراد و ميزان دوستى و دشمنى آنها را با خود درك خواهد كرد و اين شناسايى راه رابراى پيروزى او هموار مىكند.
فوايد مشورت در تدبير معيشت نيز فراوان است كه برخى از آنها عبارتند از: جلوگيرى از دوباره كارى، خطاهاى فاحش،سرزنش افراد، ضررهاى قابل توجه، ممانعت از مقروض شدنهاى بىمورد و ناخواسته، كنترل برخى تصميمات بر اساساحساسات، پيشرفت امور معيشتى، بهره مندى از افكار و تجارب انسانهاى متفكر در امور معيشت، جلب رضايت ودلگرمى اعضاء، ممانعت از هزينههاى سنگين در زندگى، افزايش بهره ورى از امكانات و منابع موجود و مانند آن.
5 - 5. پيامدهاى خود رأيى
در نگرش دين، خود رأيى آفتى است بزرگ، كه انسان را از راه درست باز مىدارد و بدترين آسيب براى خرد انديشىمحسوب مىشود. بر اين اساس هر كه عقل خويش را بىنياز بيند، بلغزد، كه اين ناشى از جهل و نادانى اوست و سرانجامبه هلاكت انسان مىانجامد.
استبداد رأى، شخصيت را در توده مردم مىكشد و افكار را متوقف مىسازد و استعدادهاى آماده را نابود مىسازد. از اين روهيچ گاه خوشبختى و عاقبت به خيرى را به دنبال ندارد، چنان كه پيامبر اسلام مىفرمايد:
وَ لا سَعَدَ بِاستغناء رأىٍ؛
هيچ كس با استغناء رأى، خوشبخت نشده است.
بنابراين پيامد خود رأيى و مشورت نكردن در زندگى، همانا احاطه نيافتن بر كارها و از جمله معيشت خواهد بود كه موجبمىگردد تصميمات در امور معيشت با تدبير صحيح فاصله زيادى پيدا كند كه خود پيامدهاى ناگوار ديگرى را به همراه خواهدداشت.
5 - 6. اجرا و تصميم نهايى
مشورت به صورت مشاركت صورت مىپذيرد، ولى تصميمگيرى براى اجرا ازناحيهاراده شخص واحد انجام مىگيرد. چنان كهاين مطلب از آيه شريفه زير قابل استفاده است:
وَ شاوِرهُم فى الامرِ فَاذا عَزَمتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ.
و در كارها با آنها مشورت كن اما هنگامى كه تصميم گرفتى، بر خدا توكل كن.
در آيه شريفه، مسئله مشاوره به صورت جمع آمده (شاورهم) ولى تصميم نهايى به صورت مفرد (عَزَمتَ) كه آن هم تنها برعهده پيامبر(ص) گذاشته شده است.
اين اختلاف تعبير، اشاره به اين نكته اساسى دارد كه بررسى، مطالعه و روشن نمودن جوانب مختلف مسائل اعم از اجتماعى،اقتصادى، سياسى، فرهنگى و... بايد به صورت مشاركت و گروهى صورت گيرد، اما براى اجراى آن اراده واحد ضرورتدارد كه در غير اين صورت هرج و مرج پديد خواهد آمد.
نكته قابل توجه ديگر اينكه، به هنگام تصميمگيرى نهايى توكل بر خداوند فراموش نشود؛ يعنى در عين فراهم نمودن اسبابو وسايل مادى، استمداد از قدرت بى پايان پروردگار مورد توجه قرار گيرد، و اين آرامش و اطمينان نيروى فوق العاده روحى ومعنوى به انسان مىبخشد كه در مواجهه با مشكلات اثر عظيمى خواهد داشت.
بنابراين بعد از مشورت پيرامون امور معيشت نيز، تدبير بايد به همراه توكل از ناحيه اراده واحد به مرحله اجرا در آيد تا آثارشظاهر شود.
قاطعيت و تصميم گيرى
تصميمگيرى عبارت است از روند انتخاب ميان چندين راه، كه از گردآورى اطلاعات و تحليل و پردازش آنها به روشعلمى مايه مىگيرد و به شناسايى راه حلهاى ممكن مىپردازد. از اين رو تفكر و بررسى در اطلاعات مربوط به مسئله،شناخت مسئله، تشخيص صحيح، وسعت ديد، يافتن راه حلهاى مناسب، سنجش محاسن و معايب هر يك، آگاهى به ضرورتتصميمگيرى، مشخص كردن جوانب مختلف، امورى است كه به عنوان عناصر مهم در تصميمگيرى نقش اساسى دارند.
تصميمگيرى را مىتوان به جعبهاى پردازشگر تشبيه كرد كه اطلاعات و دادهها به عنوان ورودى به آن مىريزند و خروجىهابه صورت تصميم از آن بيرون مىآيند. اين روند شامل جست و جوى آزمايش راههاى مختلف، ارزشيابى بخشى از كارايى وكارآمدى مدير به شهامت، قاطعيت و توان تصميمگيرى او بستگى دارد. اين امر با نگرشى اجمالى به تاريخ زندگى انبياء الهىبويژه پيامبر گرامى اسلام و نيز امامان معصوم(ع) حاصل مىشود. آنان در انجام رسالت سنگين خود، در مواقع دشوارتصميمگيرى و بر سر دو راهىهاى مهم زندگى پر فراز و نشيب شان لحظهاى سستى و ترديد به خود راه نمىدادند، بلكه باتدبيرى روشن، راه بهتر را بر مىگزيدند و با عزمى استوار و ارادههاى خللناپذير آن را مىپيمودند. در دوران بيست و سهساله بعثت پيامبر اسلام(ص) شواهد فراوانى بر اين حقيقت مىتوان يافت. عزم آهنين رسول خدا(ص) در شكستن بتهايى كهدر خانه كعبه آويخته شده بود، تخريب مسجد ضرار، پافشارى آن حضرت در اجراى حدود الهى و... را مىتوان نمونههاىدرخشانى از قاطعيت در تصميم وى شمرد.
نمونههاى فراوان از قاطعيت در بيانات ارزشمند حضرت امير(ع) موج مىزند كه حاكى از روح بلند و شهامت بى نظير اواست آنجا كه مىفرمايد:
... وَ اللَّهِ لَو وَجَدتُهُ قد تَزَوّجَ بِهِ اِلنِّساءُ وَ مُلِكَ بِهِ الاِماءُ لَرَددتُهُ...
به خدا سوگند اگر چنان مىديدم كه با آن اموال عمومى كه توسط عثمان به اين و آن واگذار شده بود زن به همسرى گرفته شده و كنيز بهملكيت در آمده، باز آنها را بر مىگرداندم!
از اين رو، ترس زياد و بىجا، نشانه تزلزل شخصيتى و ناتوانى است، كه بر قامت مديران نا زيباست.
در اين راستا، مدير و مدبر توانا در امور معيشت كسى است كه با عزمى استوار، هر جا نيازى حس شود و مصلحت اقتضا كند،تصميم لازم را مىگيرد. روشن است كه قبل از تصميمگيرى، بررسىهاى لازم را انجام داده، براى يافتن راه صواب و آگاهى ازآن، نهايت تلاش خود را به كار مىبندد. از اين رو تصميمات وى آگاهانه و عاقبت انديشانه است و ثمره آن، پيروزى وموفقيت ؛ آن گونه كه امام على(ع) مىفرمايد:
الظَّفرُ بالجَزمِ و الحَزمِ؛
پيروزى در گرو تصميم قاطع و دور انديشى است.
قاطعيت در باب مشورت براى تدبير معيشت به نوعى مطرح است، بدين صورت كه مشورت در فضاى نرمش و انعطافصورت مىگيرد، ولى در موقع اتخاذ تصميم نهايى از اين فضا بيرون آمده و بايد با قاطعيت تصميم گفت. اين راهبرد اساسىدر تدبير معيشت سبب مىشود كه كارها در موعد مقرر انجام پذيرد، جلوى طمع ديگران گرفته شود، زمينه ايجاد نظم درزندگى فراهم شود و مانع دخالت ديگران در امور گردد.
6 - 1. انواع تصميم
تصميمها بر دو نوع اند: يكى تصميمهايى كه شامل اهداف كوتاه مدت، امور روزمره و غالباً تكرارى است. و ديگرى تصميمهاىراهبردى و استراتژيك كه پيچيدهترند و به اهداف بلند مدت مىپردازند و اغلب با عواملى ناشناخته رو برو مىشوند و از آنها تأثيرمىپذيرند.
آگاهى از عوامل مؤثر در كليت اوضاع معيشتى و عوامل اساسىتر از اين مجموعه مانند شرايط اقتصادى و غيره لازم است. ازاين رو گاه تصميمهاى راهبردى حيات و مرگ يك نهاد يا سازمان را رقم مىزند.
اولويت و طبقه بندى هزينهها
محدوديت در آمد و امكانات موجود از يك سو، و مخارج و هزينههاى سنگين و نيازهاى گوناگون زندگى از سوى ديگرموجب مىشود كه قدرت پاسخگويى به همه آنها مقدور نباشد. از همين رو تدبير معيشت اقتضا مىكند كه هزينههاى زندگىاولويت گذارى و طبقه بندى شود كه بر اساس آن، كانون تلاشها و اعمال هزينهها در راستاى تأمين نيازهاى ضرورى ومحورى تمركز يابد و اهداف فرعى و كم اهميت در رديفهاى بعد قرار گيرد. اما در صورت عدم اولويت و طبقه بندىهزينهها با فرض ثابت ماندن و محدود بودن درآمد، در برخى مواقع منجر به گرفتن وام و قرض خواهد شد كه اين امر، خودفشارهاى جانبى ديگرى را به خانواده وارد خواهد نمود. از اين رو اهميت اولويت و طبقه بندى نياز به تبيين و تفسير ندارد.
در استفاده از زمان و فرصت نيز مسئله اولويت بندى و استفاده بهينه مطرح است. در اين راستا حضرت امير(ع) سخنانارزشمندى دارند كه مىفرمايد:
اِنَّ رأيَكَ لا يَتَّسِعُ لِكُلّ شَىءٍ، فَفَرِّغهُ لِلمُهِمّ.
انسان نمىتواند در زمان واحد همه خواستههاى خود را تحقق دهد، از اين رو بجاست امور مهم را در اولويت قرار دهد.
و نيز مىفرمايد:
خوشا به حال فرد و جامعهاى كه در آن تلاشها به سوى امور مهم و ضرورى تمركز يابد، امورى كه به نجات فرد و جامعه بينجامد.
در اين بحث دو نكته قابل توجه است: نخست آنكه بايد آگاهانه عمل كرد و اطلاعات لازم را در مورد ضرورى بودن هزينههابه دست آورد؛ مثلاً بايد دانست كه حداقل چه مقدار پروتئين براى بدن ضرورى است و اين مواد در كدام فرآورده و با چهكميت و كيفيتى وجود دارد و هزينه آن (تهيه مقدار پروتئين لازم) چه ميزان مىباشد. با اين دانستنىها نكته دوم، داشتناطلاعات لازم درباره قيمت كالاها و خدمات در مكانهاى متفاوت است كه آگاهى از آن، امكان تصميمگيرى خردمندانه رإ؛ىفراهم مىسازد.
در چنين شرايطى مديريت خردمندانه هزينهها، نسبت به خانوادههاى كم درآمد، با توجه به تورم موجود از دشوارى بيشترىبرخوردار است و عدم آگاهى و دانش كافى زيان وارد مىكند. اما نسبت به خانوادههاى پر درآمد، عدم دانش كافى در كوتاهمدت زيان مهلكى وارد نمىكند ولى در دراز مدت پيامدهاى آن آشكار خواهد شد.
تدبير درست اقتضا مىكند كه هزينهها دسته بندى و اولويت بندى شود و درجه ضرورت آنها تعيين شود و در اين جهت ابتداهزينههاى ضرورى و فورى انجام گيرد، سپس هزينههاى غير ضرورى صورت پذيرد.
7 - 1. اقسام هزينهها
طبقه بندى و دسته بندى هزينهها از نظر زمان رويداد، به هزينههاى كوتاه (هزينههاى جارى)، ميان و بلند مدت قابل تقسيماست.
هزينههاى جارى، هزينه هايى هستند كه به طور روزمره تكرار و جريان دارند مثل هزينههاى خوراك، رفت و آمدها، اجارهخانه و...
هزينه كالاهاى نسبتاً با دوام، هزينههايىاند كه به صورت روزمره تكرار نمىشوند مانند هزينه پوشاك، كفش و....
هزينه كالاهاى با دوام يا سرمايهاى، هزينههايى هستند كه در مجموع اقتصاد خانواده تأثير مىگذارند، مثل خريد خانه،اتومبيل، برخى وسايل مصرفى خانگى برقى و...
تأمين اين نوع هزينهها از طريق درآمد ماهانه و در همان ماهى كه هزينه انجام مىشود، نمىتواند صورت بگيرد، به ناچاربرنامهريزى براى هزينههاى جارى و ميان مدت، بايد به گونهاى انجام شود كه هزينههاى بلند مدت ممكن گردد.
7 - 2. يادداشت هزينهها
يادداشت هزينهها امرى است مهم كه به نوعى انسان را در مقدار هزينههاى زندگى قرار مىدهد تا بر اساس آن به درآمدهاتوجه داشته باشد يا در جهت بالا بردن درآمد كوشش نمايد؛ چرا كه تغييرات و رشد درآمد، از يك جهت منوط به تلاش وتحرك خود شخص است. از اين جهت اسلام خواهان افزايش تلاش براى بالا بردن درآمد است، ولى اين تلاش محدود بهرعايت اعتدال در اختصاص بخشى از فرصت و امكانات براى عبادت و استراحت خواهد بود.
از جهت ديگر درآمد، متأثر از شرايط خارجى مانند اشتغال، قيمتها و دستمزدها است كه خارج از اختيار انسان است. اماتغييرات مخارج و هزينهها در غالب موارد، تحت كنترل و اختيار شخص است.
هزينههاى انجام شده، امكان تحليل و بررسى هزينههاى صرف شده را نيز فراهم مىسازد؛ اينك مهمترين رقمهاى هزينه مربوطبه كدام يك از خريدها بوده و اين هزينهها چه اندازه ضرورى و حياتى بوده و آثار آنها بر تعادل مالى خانواده به چه ميزان بودهو.... كمك بسيارى براى پيش بينى و برنامهريزى واقعى هزينههاى خانواده در آينده خواهد نمود.
از اين رو تدبير صحيح در امور معيشتى با برنامهريزى در جهت انطباق نيازها با امكانات مادى، پس از انجام هزينههاى مصرفى،تجربه آموزى از آن را نيز مورد توجه قرار مىدهد. در اين راستا، يادداشت و بررسى هزينههاى انجام شده سبب حداقل فشار بهخانواده و حداقل احساس محروميت از كالاهاو خدمات ضرورى خواهد شد. علاوه اينكه با مديريت بخردانه از اين فهرستو جمع بندى هزينههاى انجام شده به عنوان اسنادى براى قانع نمودن افراد مخالف در خانواده، به كار گرفته مىشود و اينخود مانعى براى زياده روى است.
نكته قابل توجه در اين بحث آنكه: در پايان هر دوره مثلاً يك ماه، هزينههاى انجام شده مرور و مورد بررسى و ارزيابى قرارگيرد. در صورتى كه دخل و خرج يكسان باشد، نشان مىدهد كه تدبير و برنامه ريزىهاى انجام شده، درست بوده است. امادر صورتى كه دخل و خرج يكسان نباشد و به تعبير ديگر هزينه و خرج بيش از دخل و درآمد باشد، بايد علل افزايش هزينههابررسى شود كه علل آن آيا تورم و گرانى، ميهمانىهاى پرخرج، مصارف غير ضرور، سوء تدبير و بىتدبيرى بوده است يا عواملو علل ديگر نقش داشته است؟ بعد از روشن شدن علل، مىتوان از اين تجربه در برنامهريزىهاى بعدى استفاده نمود تا بين دخلو خرج هماهنگى لازم ايجاد شود و امور معيشت و هزينههاى آن از يك روال طبيعى و منطقى برخوردار شود.
يادداشت هزينهها در زندگى فوايد و آثار فراوانى دارد كه برخى از آنها عبارتند از:
تنظيم مقدار مخارج و انضباط اقتصادى، معلوم شدن نيازهاى گوناگون و اولويتبندى آنها، بهره بردارى به موقع و به اندازه ازنيروها و امكانات، جلوگيرى از هرز رفتن توان و فكر و سرمايههاى انسانها، جلوگيرى از اسراف و تبذير و مصرفهاى بى قاعده،قدردانى نعمتها، زمينه سازى پس انداز، رشد مادى و معنوى، رشد روحيه قناعت، كمك به تعادل و توازن بين هزينهها و درآمدهاو...
از اين معنا در روايات به عنوان تقدير و تدبير هزينههاى زندگى ياد شده است. چنان كه رسول خدا(ص) مىفرمايد:
اَلتَّقديرُ فىِ النَّفَقَةِ نِصفُ العِيشِ.
اندازهگيرى در مخارج نيمى از زندگى است.
امير مؤمنان(ع) مىفرمايد:
قِوامُ العِيشِ حُسنُ التَقديرِ وَ مِلاكُهُ حُسنُ التَّدبيرِ.
پايدارى زندگى به اندازه گيرى نيكو (در امور آن) است و ملاك آن تدبير درست است.
بنابراين يادداشت هزينهها در جهت بخشهاى كلى و ارائه اصول برنامه ريزى در جريان اموال و سيستم اقتصادى فرد و جامعهدر همه بخشها راهگشاى اساسى خواهد بود.
برنامهريزى
يكى از راهبردهاى مهم تدبير در امور معيشت، برنامه ريزى در تمام مسائل زندگى اعم از كوچك و بزرگ، در محورهاىمختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى است. اين امر موجب استحكام خانواده در جهات اقتصادى و معيشتى، موفقيتتحصيلى فرزندان، حساب و كتاب در امور دخل و خرجها، تنظيم خانواده و تعادل جمعيتى خواهد شد.
روشن است كه انسان در راه خود به سوى هدف، از مسيرهاى پر پيچ و خم و راهاى فرعى متعدد بايد بگذرد. برنامه ريزى در اينجهت انسان را در گذر از مسير صحيح به سوى هدف مورد نظر توانا مىسازد كه بر فايق شدن او بر خيلى از مشكلات نقش اساسىدارد. در اين حال اگر مسير حركت شناسايى و نقشه حركت تهيه نشده باشد، شخص هيچ گاه به مقصد نخواهد رسيد.
به عبارت ديگر، نبود برنامه ريزى يا برنامه ريزى نامناسب و غير منطقى، موجب نرسيدن به هدف و يا دور شدن از آن خواهدشد. و در برخى موارد از مهمترين عوامل فقر و عقب ماندگى است:
سُوْءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ.
برنامه ريزى و عاقبت انديشى نادرست، كليد نابسامانى و فقر است.
خانواده يا سازمان و هر مجموعهاى ديگر كه فاقد برنامه و تدبير باشند از خير محروم خواهند بود. اميرمؤمنان(ع) مىفرمايد:
اَيُّهاالنّاسُ! لا خَيرَفى دُنيا لا تَدبيرَ فيه؛
اى مردم! در دنيايى كه تدبير در آن نباشد خيرى نيست.
اساساً برنامه و تدبير درست موجب تحصيل مال و ثروت و بقاى آن مىشود، ولى عدم تدبير و برنامه نادرست نه تنها سبب بهدست آوردن مال و سرمايه نمىشود، بلكه چه بسا ثروت تحصيل شده را از دست خواهد داد و مالى براى انسان باقى ريزىدرست) ندارد.
8 - 1. اقسام برنامه ريزى
برنامه ريزى در محيط خانواده را مىتوان چنين تعريف نمود كه:
هدايت عقلايى مكانيزم تصميمگيرى در امور مختلف زندگى در ابعاد زمانى بلند مدت، ميان مدت و كوتاه مدت به منظوربهره بردارى منطقى و هماهنگ و بهينه از امكانات و منابع در جهت تأمين نيازمندىهاى عمومى و اساسى خانواده.
از اين رو در سه محور زير قابل تقسيم است:
1 - برنامه ريزى كوتاه مدت: عبارت است از جهت دهى نهاد خانواده در شناسايى و اجراى فعاليتهاى مشخص و داراى نتايجمنطقى در مدت زمان كوتاه كه آن را برنامهريزى اجرايى نيز مىنامند. در اين برنامه مدت زمان اجراى طرحها و فعاليتها از يكسال فراتر نمىرود.
2 - برنامه ريزى ميان مدت: عبارت است از جهت دهى انجام فعاليتهاى طرح شده كه معمولاً از دل برنامههاى بلند مدتبيرون مىآيد. مدت زمان اجراى طرحها در اين برنامه براى يك يا دو سال مىباشد.
3 - برنامه ريزى بلند مدت: عبارت است از هدايت فعاليتهاى خانواده به سوى اهداف بلند مدت آن، كه برنامه ريزىاستراتژيك نيز ناميده مىشود. مدت زمان اجراى طرحها در اين برنامه، پنج تا ده سال است.
8 - 2. ضرورتها در برنامه ريزى
نكاتى در حقيقت و ماهيت برنامه ريزى صحيح و مؤثر در محيط معيشتى خانواده ضرورت دارد كه به بعضى از آنها اشارهمىكنيم:
- بيان اهداف در بيشترين حد از وضوح و روشنى و جامعيت و مانعيت.
- نظر خواهى و مشاوره با اعضاى خانواده و هر كس كه به نحوى با برنامهريزى يا اجراى آن برنامه به طور مستقيم يا غيرمستقيم درگير مىشود و مشاوره با اهل دانش و انديشه و تخصص.
- شناخت و آگاهى و بررسىهاى لازم پيرامون امور اهم و مهم و اولويتها در زندگى.
- شكلگيرى خط مشى برنامه با توجه به امكانات، و بررسى واقع بينانه محدوده منابع و موانع.
- گردآورى واقعيات، اطلاعات، ديدگاهها و تجاربى كه در اهداف برنامه تأثير مىگذارند.
- توجه به مسائل و تحولات زمان و موضوعات اجتماعى و آيندهشناسى آنها.
- و همچنين استفاده از يافتههاى جديدى كه بر اثر آگاهىهاى روز افزون و كسب تجربهها حاصل مىشود، در جهت اصلاح برنامهتا با شناخت بهتر مشكلات و راههاى مؤثرتر براى مقابله با آنها چاره جويى شود.
خلاصه و جمع بندى
راهبرد يا استراتژى عبارت است از سياستهاى كلى در به كارگيرى اهرمهاى مختلف براى نيل به اهداف معين و است.
برخى از اين راهبردها عبارتند از:
- نظم و انضباط؛ يعنى سامان دادن به برنامههاى زندگى، به طورى كه هر كارى در جاى خودش قرار گيرد. مسامحه كردن درانجام كار امروز و نهادن آن به فردا خطايى است جبرانناپذير كه رواج چنين روشى در هر مجموعه، به سقوط و هلاكت آنمىانجامد. نظم و انضباط در امور، انسان را به تلاش، انجام تعهدات فردى و اجتماعى، قانونمندى، استفاده مطلوب ازفرصتها وا مىدارد.
- كار و تلاش؛ كوشش آدمى به فعليت رسيدن نيروهاى جسمى، عقلى، شكوفايى استعدادهاى فطرى و درونى او را در پىدارد. و نيز طراوت و گوارايى زندگى فردى و اجتماعى، تقويت قواى جسمى و روحى در گرو كار و تلاش سازنده است.
اسلام دين كار و تلاش است. اين امر خواست خداوند، سيره انبياء، پيشوايان اسلام و صالحان بوده است.از اين رو بيكارى وتنبلى در اسلام نكوهش شده، و شخص بيكار و تنبل مورد بغض و لعن واقع شده است.
- سرمايه گذارى؛ سرمايه گذارى پشتوانه محكمى براى يك مجموعه است. اين امر هنگامى كه در خدمت سامانيابى جامعه وعمران و آبادى آن باشد، باعث پايدارى آن است ولى اگر به صورت پس اندازهاى راكد باشد پايدارى را به همراه ندارد و چهبسا حرمت را به دنبال داشته باشد.
قرآن كريم سرمايه گذارى حضرت يوسف(ع) در حكومت مصر، ذوالقرنين در سدسازى، كشتى سازى حضرت نوح(ع)،ساخت حصارها و ظروف بزرگ غذا توسط حضرت سليمان(ع)، زره سازى داود(ع) و... را ياد نموده است.
سرمايهگذارى سبب افزايش درآمد و توليد ملى، اشتغال، كاهش تورم و بيكارى، ريشهكنى فقر، خودكفايى، رهايى از سلطهبيگانگان و سرانجام سبب پيشرفت فرد و جامعه در همه عرصهها خواهد بود.
- نظارت و كنترل؛ نظارت و كنترل در امور، تضمينى است براى استفاده بهينه از فرصتها و افزايش كارآمدى امكانات وشناسايى فرصتها. بايد با كنترل و نظارت دقيق در نحوه مصرف و جلوگيرى از اسراف و تبذير، آينده زندگى را توجه داشتتا دست نياز به اين و آن دراز ننمود.
نظارت و كنترل به دو صورت پنهان و آشكار، عملى است. نظارت پنهانىبسيارمؤثراست.
- مشورت؛ انسان هر قدر هم كه نبوغ داشته باشد نمىتواند همه زواياى مسائل و مشكلات را ببيند. نظر خواهى و مشورت بإ؛ّّديگران، شراكت در عقول آنهاست، از اين رو اشتباه و خطا به حداقل مىرسد.
رسول خدا(ص) و ائمه معصومين(ع) با پيروان خويش مشورت مىكردند.
شورا با مشورت فرق دارد. در شورا تصميم جمعى است اما در مشورت، شخصى است.
مشورت در امور معيشت، سبب جلوگيرى از دوباره كارى، خطاهاى فاحش، سرزنش افراد، ضررهاى قابل توجه و مقروضشدن مىشود و نيز سبب جلب رضايت و دلگرمى اعضاء مجموعه خواهد شد، ولى عدم مشورت و خود رأيى پيامدهاىمنفى به دنبال دارد.
- قاطعيت و تصميمگيرى؛ تصميمگيرى عبارت است از روند انتخاب ميان چندين راه، كه از گردآورى اطلاعات و تحليل وپردازش آنها به روش علمى مايه مىگيرد و به شناسايى راه حلهاى ممكن مىپردازد.
مدير و مدبر توانمند در امور معيشت، كسى است كه با عزمى استوار هر جا نيازى حس شود و مصلحت اقتضا كند - اولويت وطبقه بندى هزينهها؛ محدوديت امكانات و درآمد و مخارج سنگين و عدم قدرت پاسخگويى به همه آنها اقتضاء مىكند كههزينههاى زندگى اولويت بندى و طبقهبندى شود. هزينههاى ضرورى و فورى بر هزينههاى غير ضرور مقدم مىشود.
هزينهها از نظر زمان رويداد به هزينههاى كوتاه (هزينههاى جارى)، ميان و بلند مدت قابل تقسيم است.
يادداشت هزينهها امرى است مهم كه به نوعى انسان را در مقدار هزينههاى زندگى قرار مىدهد تا انسان بر اساس آن بهدرآمدها توجه داشته باشد يا در جهت بالا بردن درآمد بكوشد.
- برنامه ريزى؛ اين امر در امور معيشت، موجب استحكام خانواده، موفقيت تحصيلى فرزندان، حساب و كتاب در امور دخل وخرجها، تنظيم خانواده و تعادل جمعيتى مىشود، ولى عدم برنامه ريزى يا برنامه ريزى نامناسب و غير صحيح، موجبنرسيدن به هدف و يا دور شدن از آن خواهد شد و در برخى موارد از مهمترين عوامل فقر و عقب ماندگى است، چرا كهثروتهاى به دست آمده را بر باد خواهد داد. برنامه ريزى، به سه بخش كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت قابل تقسيماست.
منبع : كتاب تدبير معيشت از ديدگاه آيات و روايات