تاريخ : پنج شنبه 11 فروردین 1390  | 11:29 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد خانواده

 مقدمه‏
درباره امور معيشت و مسائل مادى زندگى انسان، سه نظر مطرح است؛ برخى تمام اهداف اصلى زندگى خود را در لذت‏گرايى و رسيدن به لذتهاى بيشتر قرار داده‏اند. ضعف و يا عدم ايمان به حيات اخروى و نعمات الهى در آن، موجب شده است‏كه اينان تلاش و كوشش خود را در وصول به امور دنيوى منحصر كنند و از امور معنوى و آخرتى غفلت ورزند.
در مقابل، گروه ديگر امور مادى و دنيوى را مانع آخرت جويى دانسته‏اند و با تمسك به ظاهر برخى آيات و روايات، دنيا گريزشده‏اند و گويند: دنيا لهو و لعب است، تمام سودهاى دنيا، باعث زيان است؛ دنيا فانى است؛ ثروت دنيا فقر آخرت را به دنبال‏دارد، و اصولاً آيات و روايات تدبير و برنامه‏اى در عرصه‏هاى گوناگون معيشت ندارند. اين گروه با اين تفكر، حتى در پى رفاه‏نسبى نبوده، سخت‏گيرى‏هايى نيز در اين جهت دارند و دچار افراط و تفريطهايى در كارهاى خود هستند.
گروه سوم در برابر دو نگرش فوق، بر اين باور است كه با توجه به جامع بودن دين اسلام و رابطه تنگاتنگ بين دنيا و آخرت، توجه‏به مسائل مادى در جهت تداوم و استمرار زندگى دنيوى ضرورى و حتى مقدمه زندگى اخروى است. به همين جهت، شرع مقدس‏براى همه ابعاد زندگى انسان از جمله معيشت، تدبير و برنامه و راهكارهايى ارائه داده است.
تتبع در آيات قرآن كريم و سخنان و سيره معصومين(ع) نشان مى‏دهد كه دعوت به آخرت و عالم بقا، هيچ منافاتى با كار وكوشش و توليد اقتصادى و پرداختن به امور مادى و معيشتى نداشته و ندارد. از اين رو پژوهش حاضر بر راه سوم تأكيد دارد.

...

محور : اقتصاد خانواده

 مقدمه‏
درباره امور معيشت و مسائل مادى زندگى انسان، سه نظر مطرح است؛ برخى تمام اهداف اصلى زندگى خود را در لذت‏گرايى و رسيدن به لذتهاى بيشتر قرار داده‏اند. ضعف و يا عدم ايمان به حيات اخروى و نعمات الهى در آن، موجب شده است‏كه اينان تلاش و كوشش خود را در وصول به امور دنيوى منحصر كنند و از امور معنوى و آخرتى غفلت ورزند.
در مقابل، گروه ديگر امور مادى و دنيوى را مانع آخرت جويى دانسته‏اند و با تمسك به ظاهر برخى آيات و روايات، دنيا گريزشده‏اند و گويند: دنيا لهو و لعب است، تمام سودهاى دنيا، باعث زيان است؛ دنيا فانى است؛ ثروت دنيا فقر آخرت را به دنبال‏دارد، و اصولاً آيات و روايات تدبير و برنامه‏اى در عرصه‏هاى گوناگون معيشت ندارند. اين گروه با اين تفكر، حتى در پى رفاه‏نسبى نبوده، سخت‏گيرى‏هايى نيز در اين جهت دارند و دچار افراط و تفريطهايى در كارهاى خود هستند.
گروه سوم در برابر دو نگرش فوق، بر اين باور است كه با توجه به جامع بودن دين اسلام و رابطه تنگاتنگ بين دنيا و آخرت، توجه‏به مسائل مادى در جهت تداوم و استمرار زندگى دنيوى ضرورى و حتى مقدمه زندگى اخروى است. به همين جهت، شرع مقدس‏براى همه ابعاد زندگى انسان از جمله معيشت، تدبير و برنامه و راهكارهايى ارائه داده است.
تتبع در آيات قرآن كريم و سخنان و سيره معصومين(ع) نشان مى‏دهد كه دعوت به آخرت و عالم بقا، هيچ منافاتى با كار وكوشش و توليد اقتصادى و پرداختن به امور مادى و معيشتى نداشته و ندارد. از اين رو پژوهش حاضر بر راه سوم تأكيد دارد.


بررسى‏هاى انجام شده نشان مى‏دهد كه كتابهاى فراوانى، مستقيم و يا غير مستقيم به صورت پراكنده به مسائل معيشتى‏پرداخته‏اند، ولى طرح و پژوهشى كه ديدگاه آيات و روايات را نيز پيرامون تدبير معيشت بررسى نموده باشد كمتر يافت‏مى‏شود. از اين رو شايسته بود موضوع مذكور مورد تحقيق قرار گيرد تا متوجه درخشش اين سخن ارزشمند اميرمؤمنان على(ع)بشويم كه »حُسنُ التَّدبير يُنْمى قَليلَ الم الِ وَ سُؤُ التَّدبيرِ يُفنى كثيرَهُ«  ؛ تدبير نيكو مال كم را رشد و نمو مى‏دهد و تدبير بد مال زياد را نابودمى‏كند.
پايين بودن درآمد افراد، بالا بودن هزينه‏هاى زندگى، افراط و تفريط در امور معيشت خانواده‏ها، آسيب‏هاى اخلاقى فردى واجتماعى ناشى از عدم آگاهى از فرهنگ تدبير معيشتى در اسلام و اختلاف و ناسازگارى در محيط خانه و تهديد بنيان‏خانواده، اقتضا مى‏كرد تا ديدگاه آيات و روايات در اين زمينه بررسى و مشخص شود تا در سايه عمل بدان نسيم روحبخش‏اسلام بر فضاى زندگى و بهره ورى صحيح از امور مادى و دنيوى در جهت نيل به اهداف بلند معنوى و اخروى وزيدن گيرد.كتاب حاضر در چهار فصل تدوين شده است:
فصل اول به پيشينه و اهميت بحث و مفاهيم كليدى تحقيق مانند »تدبير«، »معيشت« و »رزق« پرداخته است. فصل دوم‏استراتژى و راهبردهاى تدبير معيشت را بررسى نموده است. فصل سوم به روش‏ها و راهكارهاى تدبير توجه نموده وسرانجام فصل چهارم در دو محور آثار تدبير و پيامدهاى بى تدبيرى مطالبى ارائه داده است.
ضمناً روش تجزيه و تحليل اين پژوهش، توصيفى - تحليلى، و روش گردآورى اطلاعات و مطالعات آن كتابخانه‏اى است وچهار چوب نظرى تحقيق نيز آيات قرآن و روايات اسلامى مى‏باشد. در اين تحقيق از تفاسير معتبر و نيز منابع ارزشمند ديگركه با موضوع پژوهش تناسب داشت، بهره بردارى شده است.

 راهبردهاى تدبير معيشت‏

راهبرد يا استراتژى در مفهوم كلى عبارت است از سياست‏هاى كلى در به كارگيرى اهرمهاى مختلف اعم از سياسى،اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و نظامى براى نيل به اهداف معين و برنامه ريزى شده. 
راهبرد معيشت، اتخاذ سياستهايى معين براى استفاده بهينه از منابع است تا بتوان بهتر به اهداف بلند مدت و كوتاه مدت‏معيشتى دست يافت.
راهبردهاى تدبير معيشت، همان سياست‏هاى كلى براى رسيدن به رفاه نسبى، آرامش و امنيت اقتصادى و رفع مشكلات معيشتى‏بر اساس مديريت قوى و دقيق است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى‏شود.
      نظم و انضباط

يكى از راهبردهاى اساسى تدبير معيشت، نظم و انضباط است. يعنى ترتيب و سامان دادن برنامه‏هاى زندگى به طورى‏كه هر كارى در جاى خودش قرار گيرد و انجام هر كدام مانع ديگرى نباشد.
مدير كاردان و مدبر كسى است كه در اين امور، نظم و انضباط را رعايت كند و ازواگذارى كار امروز به فردا به شدت بپرهيزد؛ چراكه انسان دينى بر اين باور است كه هر روز، كار و فعاليتى مى‏طلبد كه ويژه همان روز است. امير مؤمنان على(ع) مى‏فرمايد:
فى كلّ وقتٍ عَمَلٌ  از اين رو، در برابر لحظه لحظه زمان مسئول است. امام صادق(ع) به نقل از مواعظ لقمان حكيم مى‏فرمايد:
اِعلَمْ اَنَّكَ سَتُسأَلُ غداً... عَن اَربَعٍ:.... وَ عُمرِكَ فيما اَفنَيتَهُ فتَأَهَّب لِذلكَ وَ اَعَدَّلَهُ‏جواباً 
در قيامت انسان نسبت به امورى محاسبه و بازخواست مى‏شود: ... از لحظات عمر سؤال مى‏شود كه در چه مسيرى و چگونه گذشته است، به‏همين دليل بجاست انسان پاسخ لازم و قانع كننده براى اين پرسش آماده سازد.
با توجه به اين تعاليم ارزشمند، مسامحه كردن در انجام كار امروز و آن را به فردا نهادن، خطايى است جبران ناپذير كه رواج‏چنين روشى در جامعه به سقوط و هلاكت مى‏انجامد؛ چرا كه فردا به فردا تعلق دارد، و يقين به زنده ماندن در فردا و بهره‏مندى از آن ناشى از غفلت است.
نظم و انضباط مدير ايجاب مى‏كند كه امور را به گونه‏اى سازماندهى كند كه بتواند در زمان تعيين شده، جوابگوى تعهدات وقراردادها بوده، خلف وعده در كارهايش جايگاهى نداشته باشد. به اين ترتيب از مقبوليت اجتماعى خوبى برخوردار شده،عزت و كرامت خود و نهادش محفوظ است.
فعاليت‏هاى معيشتى، خدماتى و تقسيم كارها در زندگى خانوادگى نيز در حيطه نظم و انضباط قرار مى‏گيرد، همانطور كه بود، وفاطمه(س) وظيفه آرد كردن، خمير كردن و نان پختن را بر عهده داشت. 
نظم و انضباط انسان را در امورى كه مسئوليت آن بر عهده اوست به تلاش وا مى‏دارد و از سهل انگارى دور مى‏سازد، به‏قراردادها و وعده‏ها وفا مى‏كند، همانطور كه قرآن كريم تأكيد مى‏نمايد:
اَوفُوا بِالعَهدِ إِنَّ العَهدَ كانَ مَسئولاً. 
به عهد خود بايد وفادار ماند و بايد دانست كه پيمان شكنان حسابرسى مى‏شوند.
خلاصه آنكه، پرهيز از افراط و تفريط، انجام تعهدات فردى و اجتماعى، قانونمندى و به پايان رساندن كارها و پروژه‏ها در امورمختلف زندگى، پيامى است كه از تعاليم ارزشمند دينى حاصل مى‏شود. فراخوان دين در اين زمينه اين است كه انسان وقت‏خود را زمان بندى كند و به اين وسيله از فرصت‏هاى زمانى مطلوب‏ترين بهره‏ها را ببرد. چنان كه امام كاظم(ع) مى‏فرمايد:وقت خود را چهار قسمت كنيد: بخشى را براى عبادت و راز و نياز با خدا و قسمتى را ويژه فعاليت‏هاى اقتصادى سازيد،بخشى را صرف همبستگى اجتماعى و ارتباط با فاميل و برادران دينى و بخشى ديگر را به تفريحات سالم و لذت‏جويى‏هاى‏مشروع بپردازيد. 

      كار و تلاش

كار و تلاش سبب مى‏شود تا انسان در برابر بيمارى‏ها و امراض جسمى و روحى كه در اثر بيكارى عارض مى‏شود، واكسينه شود. و از هزينه‏هاى‏ناخواسته و سنگين بيكارى رهايى يابد. از اين رو فعاليت و تلاش از راهبردهاى اساسى در جهت دستيابى به اهداف بلند مدت يا كوتاه مدت معيشتى‏است.
يكى از راهبردهاى اساسى در تدبير معيشت، توجه ويژه به امر تلاش و كوشش است. اين امر، در ارتباط با قوانين حاكم بروجود انسان، ابزارى است براى بودن و شدن آدمى، و به فعليت رسيدن نيروهاى جسمى و عقلى وى و رشد و شكوفايى‏استعدادهاى فطرى و درونى شخصيت او.
قرآن كريم، از كار و عمل، فراوان سخن گفته است و در بعد نظام تكوين و تشريع، ضرورت و اهميت كار و تلاش را تبيين وتشريح كرده است:
لَقَد خَلَقنَا الاِنسانُ فى كَبَدٍ. 
ما انسان را در رنج آفريديم.
ماهيت هستى انسان را، در ارتباط با ظرف وجود و حيات او، سخت كوشى و تلاش تشكيل مى‏دهد، و در قانونمندى بنابراين‏انسان از لحاظ ماهيت، كانون نيازها است. و نيازهاى او از مواد موجود در طبيعت برآورده مى‏شود. اين مواد حاضر و آماده وساخته شده نيست، بلكه استفاده از آنها نياز به كار دارد و هر چيزى كه بخواهد به نوعى مورد استفاده قرار گيرد بايد كارى‏روى آن انجام شود، اين ضرورتى است كه نظام طبيعت بر دوش آدمى نهاده است تا بدينوسيله از فقر و تهيدستى و انواع نابسامانيهادر زندگى فردى و اجتماعى رهايى يابد. 
كار و تلاش سازنده، خواست خداوند، سيره انبياء و پيشوايان اسلام و صالحان بوده است، امام كاظم(ع) در اين زمينه‏مى‏فرمايد: كار با دست و همراه با زحمت، سيره پيامبران و جانشينان آنان بوده است:
... رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ اميرُ المؤمنينَ و آبائى كُلُّهم كانُوا قَد عَمَلوا بايديِهم، وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النبيين و المُرسلين و الاوصياء و الصالحين.
و امام صادق(ع) مى‏فرمايد: دوست دارم انسان براى تأمين زندگى خود در گرماى خورشيد رنج و سختى بيند (با كار و تلاش وتحمل زحمت درآمد كسب كند). 
از اين رو زندگى گوارا و باطراوت زمانى جامعه اسلامى را فرا مى‏گيرد، كه همه افراد در پرتو ايمان، آن را به عنوان شعار ونشانه خود قرار دهند؛ چرا كه تلاش و كوشش، نشانه و شعار مؤمن است. 
كار و تلاش، گوهر ذاتى انسان را مى‏نماياند و آن كه با كار بيگانه است با فرهنگ دين ناآشناست. فرهنگ دين، فرهنگ فعاليت‏و پشتكار است، انسان دينى آن را مايه عزت و كرامت مى‏داند. امام صادق(ع) به يكى از دوستداران خود فرمود: عزتت را حفظكن. آن شخص سؤال كرد عزتم چيست؟ حضرت فرمود: عزت انسان در اين است كه كار و تلاش اقتصادى داشته باشد و به اين‏وسيله شخصيت خود را ارج نهد. 
كار و فعاليت سالم براى اصلاح و ساماندهى زندگى فردى و اجتماعى و تعالى ارزشها و تأمين نيازمنديها و كمبودها در جامعه‏لازم و ضرور دانسته شده است، از اينرو در نگرش دينى اجازه داده نشده است كه انسان در صورت امكان حتى درسخت‏ترين شرايط، آن را رها نمايد و به سؤال وتكدى بپردازد.
مردى خدمت امام صادق(ع) رسيد و گفت: هنرى از دستم بر نمى‏آيد، فعاليت تجارى (خريد و فروش) نيز نمى‏توانم، نيازمندم وامكاناتى ندارم.
حضرت فرمود:
يعنى: كار كن! در صورت توان باسرت باربرى كن، و از اين و آن كمك مخواه.
رشد و توسعه در گرو كار و تلاش است، فرد و جامعه‏اى كه كار و تلاش در آن اهميت داده نشود، به توسعه واقعى نمى‏رسد وترك آن خطاى بزرگ و سبب بى‏ثمر شدن زندگى انسان خواهد شد. امام صادق(ع) به مردى كه فروشنده لباس بود و به‏حضرت عرض نمود: مالى فراهم ساخته‏ام و مى‏خواهم كار و كسب را رها سازم، فرمودند: انديشه‏اى ناصواب كرده‏اى،انسانى كه كار و تلاش اقتصادى را رها كند،ديگر انسان مفيدى در جامعه نخواهد بود. 
به نظر مى‏رسد كه بزرگان دين با اين نوع سفارش مى‏خواهند اهميت كوشش و تلاش و عدم قناعت و اشباع پذيرى در توليد و كاررا تأكيد نمايند چرا كه هم لذت زندگى و طراوت جسم و روح آدمى به تلاش و فعاليت است و هم جامعه اسلامى و حتى‏جهانى از نتيجه تلاش توليد كنندگان سود مى‏برند، گرچه خود نيازى به آن نداشته باشد.
2 - 1. كار، تقويت قواى جسمى و روحى‏
كار و تلاش موجب سلامت جسمى، رشد قدرت و نيرو است، و بيكارى علاوه بر هرز دادن نيروها، اندوه و افسردگى را در پى‏دارد. اين نكته مهم، در سخنان امام على(ع) كه خود در سخت كوشى همتايى نداشت، بسيار زيبا بيان شده است:
مَنْ يَعْمَلْ يَزْدَدْ قُوَّةً، وَ مَنْ يُقَصِّر فِى العَمَل يَزدد فَتَرةً. 
آن كس كه كار كند، توانش فزونى مى‏يابد، و آن كس كه كم كار كند و بيكار باشد، سستى و ناتوانى او افزون گردد.
و نيز مى‏فرمايد:
هر كس در كار و تلاش كوتاهى كند گرفتار اندوه و افسردگى مى‏شود. 
اساساً تن آدمى در پرتو كار و تلاش فعال مى‏شود، و فعاليت بدنى تغذيه وى را ضرورى مى‏سازد. و كار و تغذيه، بدن را به‏دستيابى به انرژى و ذخيره سازى آن وا مى‏دارد. در اين موقع انرژى تراكم مى‏يابد، و دگر بار از راه كار و فعاليت آزاد مى‏گردد.و بدين ترتيب تن آدمى همواره انرژى به دست مى‏آورد و آن را در راه كار ديگرى آزاد مى‏سازد. و به اين صورت انسان‏تلاشگر، هميشه انرژى و نيروى لازم را در خود دارد، و دستگاههاى مكنده سوخت و سازنده انرژى او كار آزموده، روان و درجريان است.
در مقابل، انسان‏هاى بيكار و آسايش طلب، دچار ركود در فعاليت‏هاى بدنى و تغذيه و ذخيره سازى نيرو هستند، و به‏فرسايش قواى بدنى گرفتارند. 
روشن است كه تنها جسم آدمى نيست كه به كار نياز دارد، بلكه رشد روح او و قواى معنوى و فكر و فرهنگ و تربيت او نيز به‏كار بستگى دارد و بيكارى بر معنويت آدمى نيز آثار زيانبار مى‏گذارد و چه بسا به فساد و تباهى انسانها و نابودى اگر آنچه راانسان نياز داشت، نظام طبيعت آماده و ساخته و پرداخته در اختيار او مى‏گذاشت و انسان نياز خود را به راحتى و بدون تلاش‏بر طرف مى‏كرد، و پيوسته اوقات خود را به بيكارى و فراغت مى‏گذراند، به فساد و تباهى كشيده مى‏شد، و ناگزير نيرو وانرژى خود را در راههايى صرف مى‏كرد كه به نابودى خود و همنوعش مى‏انجاميد. چون هنگامى كه انسان در كارهاى‏سازنده اقتصادى، اجتماعى، تشكيل خانواده و تأمين آنان نياز به تلاش نداشت، به كارهاى ويرانگر و فساد آلود كه در جهت‏صحيح زندگى و مسير حيات قرار ندارد، دست مى‏يازد و خود و جامعه را به نابودى مى‏كشاند. 
2 - 2. نكوهش تنبلى و بيكارى‏
اسلام، دين كار و كوشش است و گريز از آن را، از تبليغات مخالفان دانسته كه گاهى تشويق روحيه دنيا گريزى و ترغيب به‏آخرت گرايى را در دين مطرح مى‏كنند.
تعاليم ارزشمند دين خواهان دخالت تمام افراد در توليد به طور مستقيم يا غير مستقيم و در مسئوليت و وظايفى است كه نظام‏عادلانه اسلام آن را تعيين كرده است.  از اين رو تنبلى و بيكارى و زندگى انگلى در تعاليم دينى مورد بغض و لعن قرار گرفته‏است. به فرموده امام كاظم(ع):
اِنَّ اللَّهَ ليُبغِضَ العَبدَ النَّوّامَ، وَ اِنَّ اللَّهَ لَيُبغِضَ العَبدَ الفارِغَ. 
خداوند بنده پر خواب و بيكار را دشمن مى‏دارد.
پيامبر گرامى اسلام مى‏فرمايد:
مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن اَلقى كَلَّهُ عَلى الناس. 
آن كه با زندگى خود را بر دوش ديگران بيندازد، از رحمت خدا به دور است.
خصلت پيامبران و اولياء الهى اين بوده است كه به كار و كوشش و تأمين گذران زندگى خود از دسترنج خويش، اهتمام فراوانى‏نشان مى‏دادند، و ثواب اين عمل را از پاداش مجاهدان در راه خدا بزرگ‏تر مى‏شمردند، آن گونه كه امام رضا(ع) مى‏فرمايد:
اَلّذى يَطلُبُ مِن فَضلِ اللَّهِ ما يَكُفُّ بِهِ عِيالَهُ أَعظَمُ اَجراً مِنَ الُمجاهدِ فى سَبيل اللَّهِ. 
آن كس كه براى تأمين زندگى خانواده خويش تلاش مى‏كند از مجاهد در راه خدا ارزشمندتراست.
از مجموع رواياتى كه  در اين زمينه وارد شده، استفاده مى‏شود كه كار و تلاش، پيشه انبياء و اولياء بوده، آن را به عنوان از اين‏روايات فراوان مى‏توان به عنوان رهنمود جهت انتخاب نوع كار و شغل بهره برد. آنها در زمينه تجارت، مضاربه، كشاورزى،دامپرورى،باغدارى و باغبانى و.... فعاليت‏هاى خوبى داشتند و يا در مواردى ديگران را به اين كارها تشويق مى‏كردند. 

      سرمايه گذارى‏

يكى از عوامل اصلى رشد و توسعه اقتصادى، سرمايه گذارى است. با وجود اين در ادبيات اقتصادى، خانواده كه منشأاصلى سرمايه گذارى است، جايگاه واقعى خودش را پيدا نكرده است. از اين رو شايسته است كه رفتار تخصيص درآمد ومصرف آن، طورى اصلاح و تنظيم شود كه از ولخرجى، اسراف، اتلاف منابع و راكد گذاشتن آنها به دور باشد تا سرمايه و پس‏اندازى تشكيل شود كه در جهت توليد و توسعه اقتصادى مؤثر باشد.
اين راهبرد در تدبير معيشت موجب مى‏شود كه اعضاى خانواده و جامعه از يك پشتوانه محكم برخوردار شوند و از فقر ومحروميت در امان بمانند.
ماهيت مال و سرمايه، ماهيتى»قوامى« (پشتوانه‏اى) براى فرد و جامعه است، و اينكه خطاب‏هاى مالى در قرآن بيشتر به صورت‏جمعى است  ، اشاره به بعد قواميت اجتماعى مالى دارد.
اصل قواميت، ضرورت سرمايه گذارى را روشن مى‏كند، اگر چه ممكن است سرمايه در دست مردم باشد؛ زيرا سرمايه هنگامى كه‏به نحوى در خدمت جامعه بود و براى سامانيابى جامعه هزينه شد، قواميت آن باقى مى‏ماند، ولى اگر به صورت ذخيره و پس‏اندازهاى راكد در آمد، خاصيت قواميّت خود را از دست مى‏دهد.  چنان كه امام صادق(ع) مى‏فرمايد:
انّما أعطاكُمُ اللَّهُ هذِهِ الفُضُولَ مِنَ الاَموالِ لَتَوَجَّهُوها حَيثُ وَجَّهَها اللَّهُ، وَ لَم يُعطِكُمُوها لِتكنِزُوهُا. 
خداوند اين اموال را كه افزون بر نيازتان به شما بخشيده است، براى آن است كه آنها را به همان مصرف هايى برسانيد كه خود او معين كرده است،نه اين كه آن همه را در نزد خود بيندوزيد.
در سياست مالى اسلام نيز با قرار دادن زكات بر نقدين (پول طلا و نقره مسكوك) در صورتى كه راكد مانده باشد، و نيز اين‏سرمايه‏ها در به كار انداختن آنها.
خدمات و... بوده است. اين امر در منابع اسلامى به طور مستقيم تحت عناوينى از قبيل اصلاح المال، عمران و احياء، و به طورغير مستقيم از طريق حرمت راكد گذاشتن مال، حرمت اسراف، تبذير، اتلاف، ترويج قناعت، صرفه‏جويى در مصرف موردتشويق قرار گرفته است. 
در راستاى تأكيد و تشويق اسلام به امر سرمايه گذارى نمونه‏ها و مصاديقى از قرآن كريم و روايات اسلامى در ذيل مى‏آوريم.
1 - قرآن در موارد بسيارى به تشكيل سرمايه و به كارگيرى يا فراهم سازى منابع در امر توليد توجه و تصريح مى‏كند كه‏خداوند انسان را در زمين خلق كرده و آبادانى آن را بر عهده او گذاشته است.  طبيعى است، عمران زمين بدون سرمايه‏گذارى تحقق نمى‏يابد.
2 - در داستان حضرت يوسف(ع) سخن از برنامه ريزى بيش از يك دهه ايشان در سرزمين مصر و سرمايه گذارى نسبتاًسنگين در اين كشور پهناور به ميان مى‏آورد. سه نوع سرمايه گذارى، يعنى تهيه عوامل توليد و تشكيل سرمايه و به كارگيرى‏آن، تهيه انبار (ساختمان) و موجودى انبار براى ايام قحطى و خشكسالى از اين برنامه ريزى بلند مدت استفاده مى‏شود. 
3 - زمين و آسمان و آنچه در آن‏ها است، درياها، كشتى‏ها و طبيعت كه هماهنگ با نيازهاى انسان آفريده شده است، همه درتسخير انسان‏اند تا بتواند روزى كسب كند و شكر نعمت خداوندى به جاى آورد؛ بنابراين چنين كارى بدون سرمايه گذارى (گرچه‏اندك) ممكن نخواهد بود. براى نمونه، استخراج گوشت تازه از دريا (وَ مِن كلٍّ تَأكُلُونَ لَحمَاً طَرّياً)  بدون هزينه كردن در كشتى رانى،قايق و حداقل وسايل ماهيگيرى، تقريباً غير ممكن است.
4 - قرآن از سرمايه گذارى در يك طرح نسبتاً بزرگ سخن به ميان مى‏آورد كه با هزينه فراوان و تكنولوژى پيشرفته آن زمان‏احداث شده است.
اين طرح، سدى بين دو كوه است كه رابطه بين آنها را قطع و مانع نفوذ تبه‏كاران مى‏شود و با پيشنهاد مردم منطقه و طراحى واجراى ذو القرنين و هزينه مشترك مردم و ذوالقرنين يا تنها مردم، ساخته شد. قرآن از موفقيت‏آميز بودن سرمايه گذارى خبرمى‏دهد و از زبان ذوالقرنين، همه توان خود و كارآيى طرح را رحمت و لطف و پروردگار مى‏داند كه نصيب او شده است. 
5 - در بعضى از آيات دستور اقتدار و آمادگى در جهت مقابله با دشمن داده شد به گونه‏اى كه چشم طمع به سرزمين‏هاى‏اسلامى و اموال آنان نداشته باشد. 
روشن است كه اين امر منحصر به آمادگى نظامى نيست؛ زيرا »قوه« در آيه شريفه، علاوه بر وسايل جنگى و سلاح‏هاى مدرن‏هر عصرى، تمام نيروها و قدرت‏هاى مادى و معنوى را در بر مى‏گيرد كه به نوعى از انواع در پيروزى بر دشمن به عبارت‏ديگر، قدرت اقتصادى مهم‏ترين ركن قدرت دفاعى و نظامى است و سرمايه‏گذارى، مقدمه قدرت اقتصادى 6 - كثيرى ازآيات، نمونه‏هاى متنوعى از سرمايه گذارى را بيان مى‏كنند. آيات 37 و 38 سوره هود و 27 سوره مؤمنون، به كارگيرى عوامل‏به منظور توليد كشتى به سرپرستى حضرت نوح(ع) را از طريق وحى باز مى‏گويند، آيات 12 و 13 سوره سبأ سرمايه‏گذارى‏حضرت سليمان(ع) در ساخت حصارها، تمثال‏ها، ظروف بزرگ غذا و ديگ‏هاى ثابت را بيان مى‏كنند. نيز آيات 10 و 11همين سوره و 28 - 26 سوره قصص به ترتيب سرمايه‏گذارى حضرت داود(ع) در زره سازى و انعقاد قرارداد بين حضرت‏شعيب(ع) و حضرت موسى(ع) و استفاده از خدمات او را تبيين مى‏نمايند. 
نمونه هايى از روايات اسلامى:
1. زراره از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمود:
ما يَخلُفُ الرَّجُلُ بَعدَهُ شَيئاً اَشَدُّ عَلَيه مِنَ المالِ الصّامِت، قالَ: قُلتُ لَهُ كَيفَ يَصنَعُ بِهِ؟ قال: يَجعَلْهُ فِى الحائطِ وَ البُستانِ أَوِ الدّارِ. 
بدترين چيزى كه شخص از خود بر جاى مى‏گذارد، مال راكد است. زراره گفت: پس با آن چه كند؟ فرمود: آن را در راه آباد سازى وسرمايه‏گذارى باغ، بستانى و خانه‏اى قرار دهد.
2 - محمد بن عذافر مى‏گويد: امام صادق(ع) هفتصد دينار به پدرم داد و به او فرمود: با اين پول تجارت كن. سپس فرمود: من‏رغبتى به سود آن ندارم، گرچه سود مورد علاقه و مطلوب مردم است؛ اما دوست دارم خداوند مرا در حالى ببيند كه خود رادر معرض منافع او قرار داده‏ام. 
3 - امام صادق(ع) به يكى از يارانش فرمود: براى خود، باغ يا بستانى تهيه كن. انسان وقتى به حادثه يا مصيبتى گرفتار مى‏شود،اگر بداند پشتوانه‏اى براى تأمين خانواده‏اش دارد، آرمش روحى بيشترى دارد. 
4 - پيامبر اكرم(ص) به اصلاح مال و بهسازى آن سفارش نموده،  ، امام سجاد(ع) نيز به كار انداختن سرمايه را تأكيدمى‏نمودند. 
افزون بر اينها، همه رواياتى كه عقودى مانند مزارعه، مساقات، مضاربه، شركت، جعاله، اجاره و امثال آن را تجويز نموده‏اند، تجويزصرف درآمد در سرمايه گذارى را نشان‏مى‏دهند.
3 - 1. فوايد سرمايه گذارى‏
سرمايه گذارى فايده‏هاى فراوانى براى فرد و جامعه دارد ؛ از جمله:
1 - سرمايه، عنصرى اساسى در توسعه اقتصادى است؛ زيرا با تمركز سرمايه، استفاده مطلوب‏تر و كامل‏تر از منابع انسانى واقتصادى فراهم مى‏آيد و سبب افزايش توليد ملى، درآمد ملى، اشتغال، كاهش تورم، بيكارى مى‏گردد و اقتصاد جامعه را ازرو به رو شدن با بحرانهاى مختلف مى‏رهاند.
2 - سرمايه گذارى مى‏تواند نقطه آغاز برنامه ريزى براى توسعه باشد و در جهت نيل به بهبود وضعيت زندگى فردى و 3 -سرمايه گذارى در جهت كسب استقلال و خود كفايى، رهايى از سلطه بيگانگان و ريشه كن سازى فقر از اصول مهم و زير بنايى درسياست اجتماعى و اقتصادى اسلام است. اساساً سرمايه از ديدگاه اسلام زمانى مطلوب و مفيد است كه در راه منافع ومصالح، عزت و اقتدار جامعه و امت اسلامى جريان يابد.
از اين رو در تعاليم دينى مفهوم »انفاق« به عنوان يكى از شيوه‏هاى سالم جريان ثروت، وارد شده است. دعوت به انفاق وبرطرف كردن نيازهاى فردى و اجتماعى، نه تنها در اسلام، بلكه در همه اديان آسمانى از اصول مهم و محورى زندگى اجتماعى‏است. 
4 - طبيعى است كه تباه سازى امكانات، و استفاده مصرف گرايانه از داراييها نابخردانه است، و نمى‏تواند به آبادانى وسازندگى اصولى بينجامد. از اين رو سرمايه گذارى مى‏تواند در راستاى استفاده بهينه از امكانات و توانمنديها نقش برجسته واساسى داشته باشد. 
5 - سرمايه گذارى سبب پيشرفت فرد و جامعه در همه عرصه‏هاى حيات، اصلاح ساختار زير بناهاى اقتصادى جامعه وآبادانى و سازندگى اصولى به ويژه در بخش كشاورزى و صنعت خواهد شد.

      نظارت و كنترل‏

نظارت و كنترل، بخش مهمى در امور و تضمينى است براى استفاده بهينه از فرصت‏ها و افزايش كارآمدى امكانات كه‏مدير سازمان يا خانواده را در انجام صحيح مسئوليتش كمك مى‏كند.
شايسته است انسان نظارت و ارزيابى را از اعمال خودش شروع كند، تا در اين حسابرسى نقص‏هاى خود را يافته و به اصلاح‏آنها موفق شود.  در اين راستا، نظارت مناسب در يك مجموعه نيز، به بهبود كل آن مجموعه، در نتيجه به سرافرازى مديرنزد مديران بالاتر مى‏انجامد. در مقابل، فقدان نظارت لازم در كارها، خلل و فساد ايجاد مى‏كند و حاكى از نقص مديريت ونشانه عدم تدبير است.
نظارت و كنترل به صورت پنهان و آشكار عملى است. در جمع دين باوران، نظارت درونى بسيار مؤثر و بجاست. اين نظارت،تيز بينانه، حساس و قوى است كه حتى انديشه‏هاى پنهانى و احساس‏هاى قلبى را ثبت و ضبط مى‏كند:
وَ لَقَد خَلَقنا الانسانَ وَ نَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ.... . 
ما انسان را آفريديم و وسوسه‏هاى نفس رازها و انديشه‏هاى درونى و ذهنى او را مى‏دانيم.
نظارت مخفى از طريق بازرسى ويژه، نقش مهمى در شناسايى نيروها، افزايش كاركردها، بازشناسى فرصت طلبان، فتنه جويان،چاپلوسان از خير انديشان مشفق ايفا مى‏كند. چه بسا افرادى لباس ناصحان در تن كنند و در واقع تنگ نظر، كينه توز و نا آگاه‏باشند و از زاويه محدودى امور را بنگرند. از اين رو ارزيابى شتابزده براساس سخنان اين دسته از افراد، غير منطقى وناصواب است. در اين زمينه اميرمؤمنان در دو جاى عهدنامه مالك اشتر، هوشيارى خاص را در ثُمَّ لا يَكُنِ اِختيارُكَ ايّاهُم عَلى‏فِراسَتِكَ وَ استِنامَتِكَ وَ حُسنِ الظَّنِ مِنكَ، فَانَّ الّرِجالَ يتَعرِّضُونَ لِفراساتِ الوُلاةِ بِتَصَنُّعِهِم، وَ حُسنِ خِدمَتِهِم، وَ لَيسَ وَراء ذلِكَ مِنَ‏النَّصيحَةِ وَ الامانَةِ شَى‏ءٌ. 
مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيزهوشى و اطمينان شخصى و خوش باورى خود تكيه نمايى؛ زيرا افراد زيرك با ظاهر سازى و خوش‏خدمتى، نظر زمامداران را به خود جلب مى‏نمايند، كه در پس اين ظاهر سازى‏ها، نه خير خواهى وجود دارد، و نه از امانت دارى نشانى يافت‏مى‏شود.
در فرازى ديگر مى‏فرمايد:
ثُمَّ انْظُر فى أُمُورِ عُمّالِكَ فَاسْتَعمِلهُم اختِباراً.... ثُمَّ تَفَقّدْ أَعمالَهُم، وَ ابعثِ العُيُونَ مِن أَهلِ الصِّدقِ وَ الوَفاءِ عَلَيهِم، فَاِنَّ تَعاهُدَكَ فى السِّرِّلِاُمُورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلَى استِعمالِ الاَمانَةِ وَ الرِّفق بِالرَّعيِّة. 
سپس در امور كارگزارانت نيك بنگر، و پس از آزمايش و ارزيابى به كارشان بگمار... سپس رفتار آنها را بررسى كن، و جاسوسانى راستگو، و وفاپيشه بر آنان بگمار؛ كه مراقبت و بازرسى پنهانى تو از كارشان، سبب امانت دارى و مهربانى آنان با رعيت خواهد بود.
امام رضا(ع) مى‏فرمايد: پيامبر اسلام(ص) هنگامى كه لشكرى را به سويى گسيل مى‏داشت و اميرى برايشان مى‏گماشت، ازكسان مورد اعتماد خود شخصى را روانه مى‏كرد تا از احوال آن امير جستجو كند و آن حضرت را از (عملكرد او به)بياگاهاند. 
نظارت‏هاى مطرح شده در اين روايات بيشتر به سازمان‏ها و مجموعه‏هاى بزرگ مربوط مى‏شود، ولى بديهى است كه براى‏نهادهاى كوچك‏تر مثل خانواده نيز به نوعى ديگر به حسب موقعيت‏ها و زمان‏هاى مختلف قابل استفاده خواهد بود.
4 - 1. نظارت و كنترل مصرف 
از شاخه‏هاى پر اهميت نظارت و كنترل در امور معيشت، نظارت و كنترل بر مصرف‏است كه گاه ارزش و جايگاه آن از »توليدبيشتر« مهم‏تر مى‏شود. مراد از اين نوع نظارت، آن است كه، مصرف با توجه به سطح درآمد فرد و جامعه و در مواقعى با توجه‏ويژه به نسل‏هاى بعد، دورى از اسراف، تبذير و اتلاف صورت گيرد، تا جامعه به سوى‏مصرف‏گرايى و وابستگى سوق پيدا نكند.
حضرت يوسف(ع) در دوران وزارت و خزانه دارى خود، سعى كرد در آن هفت سال فراوانى نعمت بر مصرف به طبق مستفادبعضى از روايات،  آن حضرت با تدبير خاصى براى پايان دادن استثمار طبقاتى و فاصله ميان قشرهاى مردم مصر، از سالهاى‏قحطى استفاده مطلوب نمود.
توضيح آنكه: حضرت در هفت سال فراوانى نعمت سعى كرد مصرف را به شدت‏نظارت و كنترل نمايد و از اين طريق بخش‏زيادى از توليدات كشاورزى را براى سالهاى قحطى كه در پيش بود، ذخيره كند. با استفاده از مهارت و تدبير ويژه در سالهاى‏مختلف قحطى، مواد غذايى را در مقابل درهم و دينار، جواهرات، چهارپايان، غلامان و كنيزان، خانه‏ها، مزارع و آبهافروخت. سپس تمام آنها را به صورت عادلانه‏اى به آنها بازگرداند؛ چرا كه هدفش رهايى بخشيدن مردم مصر از بلا ونابسامانى بود.
تدبير اقتصادى حضرت يوسف(ع) در مصرف نشان داد كه يك اقتصاد پويا بايد علاوه بر توجه به زمان حال، آينده و حتى‏نسل‏هاى بعد را در نظر بگيرد. و از انصاف به دور است كه انسان تنها به فكر منافع امروز خويش باشد و منابع موجود زمين راغارت نمايد و توجهى به آيندگان نداشته باشد و اينكه آنها در چه شرايطى زندگى خواهند كرد. عقل و منطق حكم مى‏كند كه‏بايد بر مصرف منابع فعلى كنترل و نظارت صورت پذيرد تا در حق آيندگان ظلمى رخ ندهد. 
در بعد زندگى فردى نيز برخوردارى از فراوانى نعمت، نبايد موجب زياده روى و اسراف در مصرف شود. بلكه بايد با كنترل ونظارت دقيق و برنامه ريزى صحيح در نحوه مصرف هم به آينده زندگى توجه داشت تا دست نياز به اين و آن دراز نشود و هم‏حقوق افراد فقير جامعه در نظر گرفته شود و هم حقوق شرعى و اجتماعى. و در مجموع، موضوع جهان آخرت نيز مد نظرقرار گيرد.

      مشورت‏

يكى از راهبردهاى تدبير در يك مجموعه اعم از سازمان، اداره و خانواده، مشورت و رايزنى است. انسان هر قدر هم كه‏نبوغ داشته باشد، نمى‏تواند همه زواياى مسائل و مشكلات را ببيند. مديرى كه مشورت با ديگران را در رأس برنامه‏ها واقدامات خويش قرار ندهد، نمى‏تواند مديرى موفق محسوب شود.
پيامبر اسلام(ص)، مصون ازخطا بود و با قطع نظر از وحى، از فكر نيرومندى برخوردار بود و نياز به مشورت نداشت، اما بإ؛نپيروان خويش مشورت مى‏كرد تا هم روحيه اظهار نظر و جوشش فكر و انديشه در آنها بيدار شود هم آنان را متوجه اهميت‏مشورت نمايد، تا آن را جزء برنامه‏هاى اساسى زندگى شخصى و اجتماعى خود قرار دهند. از اين رو براى رأى افراد صاحب‏نظر ارزش خاصى قايل بود تا آنجا كه گاهى براى احترام آنها، از رأى خود صرفنظر مى‏كرد، به عنوان نمونه در مورد جنگ بامشركان در احد و يا در مورد سرنوشت اسراى جنگ بدر با اصحاب مشورت نمود و اهميت مشورت در تدبير امور معيشت‏نيز بر كسى پوشيده نيست. فصلهاى بعد، به برخى از فوايد و آثار آن اشاره خواهيم كرد.
5 - 1. حد و مرز مشورت‏
آيه شريفه »شاوِرهُم فِى الاَمر«  به پيامبر اسلام(ص) فرمان مشورت با پيروانش را مى‏دهد، در اين آيه كلمه »الامر« مفهوم‏وسيعى دارد و همه كارها را شامل مى‏شود، ولى مسلم است كه آن حضرت هرگز در قانون گذارى و احكام الهى با مردم مشورت‏نمى‏كرد، بلكه در آنها صرفاً تابع وحى بود، و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را جويا مى‏شد. از اين رو گاهى كه پيامبرپيشنهادى را مطرح مى‏كرد، مسلمانان نخست سؤال مى‏كردند كه آيا اين يك حكم و قانون الهى است كه قابل اظهار نظر نباشدو بايد تسليم بود و يا مربوط به چگونگى تطبيق قوانين مى‏باشد كه در اين صورت اظهار نظر مى‏كردند. 
5 -2 فرق شورا با مشورت‏
»شورا« عبارت است از فرايند مشورت متقابل ميان دانايان، اهل فن، متخصصان،صاحبان تجربه، انديشه و نظر درباره يك موضوع‏كه بهترين راه براى تحقق آن بحث و گفتگو ميان‏اين آگاهان است.  و از اصطكاك اين انديشه‏ها است كه برقى مى‏جهد و راه راروشن مى‏كند. 
گاه ميان »مشورت« با »شورا« اشتباه مى‏شود: در شورا، تصميم جمعى است و همگان در يك سطح تصميم‏گيرى قرار دارند واگر فردى از مجموعه اعضاى شورا، رياست يا نمايندگى شورا را داشته باشد، در واقع به نيابت و نمايندگى ديگر اعضا است،اما در »مشورت« شخصى سمت رياست دارد و به دلخواه خود، فرد يا افرادى را به عنوان مشاور بر مى‏گزيند و در امورى كه‏تشخيص دهد با آنان مشورت مى‏كند و در نهايت، خود تصميم مى‏گيرد و آن گونه كه بخواهد، تصميم را به اجرا مى‏گذارد. اوحتى مى‏تواند به مقدارى كه مى‏خواهد به حق يا به ناحق، نظر مشورتى ديگران را در تصميم خود دخالت دهد يا ندهد. 
5 - 3. مشورت در خانواده‏
»مشورت« به عنوان يك اصل در خانواده‏ها لازم است كه حاكم باشد. اختلافات و ناسازگاريهايى كه در بعضى از خانواده‏هاپيش مى‏آيد اعم از مسائل معيشتى، رفت و آمدها، آداب و رسوم، مهمانى‏ها، مراسم جشن و.... بهترين راه اين است كه زن ومرد و يا ساير اعضاى خانواده با هم مشورت و همفكرى صميمانه و همدلى داشته و خيرخواه بگذارند و به حكم عقل گردن‏نهند، چرا كه از طريق مشورت و شوراست كه فكر بكرى بين تفكرات جوانه مى‏زند.
مشورت در خانواده سبب مى‏شود كه منازعات به حداقل برسد و يا در مواردى از بين برود و آرامش به زندگى برگردد و اين امرمى‏تواند كمك خوبى براى تدبير معيشت باشد.
ممكن است شخص خود را به خاطر مشورت نكردن با ديگران سرزنش كند ولى از هيچ تصميمى كه بر اساس مشاوره گرفته‏باشد پشيمان نخواهد شد.
امتيازات مشورت با خانواده فراوان است كه در اين ميان نبايد حتى نقش بچه‏ها را ناديده و كوچك گرفت؛ چه بسا آنها ابعادجديدى به اطلاعات و تصميم‏گيرى‏هاى شما خواهند افزود. 
5 - 4. فوايد مشورت‏
در فرهنگ دينى، نظر خواهى از ديگران، شراكت در عقول و آگاهى و بهره‏مندى از انديشه‏هاى مختلف تلقى شده است؛چنان كه اميرمؤمنان على(ع) مى‏فرمايد:
مَن شاوَرَ الرّجالَ شارَكَها فى عُقولِها. 
هر كه با مردمان رايزنى و مشورت كند در عقل آنان شريك شود.
از اين رو طرف‏هاى مشورت خودشان را در آن فكر و تصميمى كه گرفته شده، شريك مى‏دانند و احساس نمى‏كنند كه چيزى برآنها تحميل شده باشد. و نيز بعد از مشورت در صورت پيروزى و موفقيت، شخص مشورت كننده كمتر مورد حسادت واقع‏مى‏گردد؛ زيرا ديگران پيروزى وى را از خودشان مى‏دانند و معمولاً انسان نسبت به كارى كه خودش انجام داده، حسدنمى‏ورزد، و نيز در صورت شكست، ملامت و شماتت و اعتراض بر او بسته است؛ زيرا كسى به نتيجه كار خودش اعتراض‏نمى‏كند. 
مشورت موجب شناخت از خطاها مى‏شود، آن گونه كه امام على(ع) مى‏فرمايد:
مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الاراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطاء. 
هر كه با آراء گوناگون روبرو شود، نقاط اشتباه و خطاى هر كار را خواهد شناخت.
بينش عقلانى اقتضا دارد كه انسان از ديگران نظر بخواهد. حضرت امير(ع) مى‏فرمايد: عاقل كسى است كه رأى خود را متهم كند(نادرست شمارد) و به هر چه نفسش در نظر او آراسته جلوه داد، اعتماد نكند.  و نيز در جاى ديگر فرمود:
هرگاه انديشه‏ات چيزى را نپذيرفت، و بر عقلت گران آمد، انديشه خردمندان را درياب كه‏بدين سان آنچه برايت ناشناخته است و نامعقول‏مى‏نمايد، روشن مى‏شود و انكارت از بين مى‏رود. 
بر اثر مشورت، انسان ارزش شخصيت افراد و ميزان دوستى و دشمنى آنها را با خود درك خواهد كرد و اين شناسايى راه رابراى پيروزى او هموار مى‏كند.
فوايد مشورت در تدبير معيشت نيز فراوان است كه برخى از آنها عبارتند از: جلوگيرى از دوباره كارى، خطاهاى فاحش،سرزنش افراد، ضررهاى قابل توجه، ممانعت از مقروض شدن‏هاى بى‏مورد و ناخواسته، كنترل برخى تصميمات بر اساس‏احساسات، پيشرفت امور معيشتى، بهره مندى از افكار و تجارب انسان‏هاى متفكر در امور معيشت، جلب رضايت ودلگرمى اعضاء، ممانعت از هزينه‏هاى سنگين در زندگى، افزايش بهره ورى از امكانات و منابع موجود و مانند آن.
5 - 5. پيامدهاى خود رأيى‏
در نگرش دين، خود رأيى آفتى است بزرگ، كه انسان را از راه درست باز مى‏دارد و بدترين آسيب براى خرد انديشى‏محسوب مى‏شود.  بر اين اساس هر كه عقل خويش را بى‏نياز بيند، بلغزد،  كه اين ناشى از جهل و نادانى اوست  و سرانجام‏به هلاكت انسان مى‏انجامد. 
استبداد رأى، شخصيت را در توده مردم مى‏كشد و افكار را متوقف مى‏سازد و استعدادهاى آماده را نابود مى‏سازد.  از اين روهيچ گاه خوشبختى و عاقبت به خيرى را به دنبال ندارد، چنان كه پيامبر اسلام مى‏فرمايد:
وَ لا سَعَدَ بِاستغناء رأىٍ؛ 
هيچ كس با استغناء رأى، خوشبخت نشده است.
بنابراين پيامد خود رأيى و مشورت نكردن در زندگى، همانا احاطه نيافتن بر كارها و از جمله معيشت خواهد بود كه موجب‏مى‏گردد تصميمات در امور معيشت با تدبير صحيح فاصله زيادى پيدا كند كه خود پيامدهاى ناگوار ديگرى را به همراه خواهدداشت.
5 - 6. اجرا و تصميم نهايى‏
مشورت به صورت مشاركت صورت مى‏پذيرد، ولى تصميم‏گيرى براى اجرا ازناحيه‏اراده شخص واحد انجام مى‏گيرد. چنان كه‏اين مطلب از آيه شريفه زير قابل استفاده است:
وَ شاوِرهُم فى الامرِ فَاذا عَزَمتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ. 
و در كارها با آنها مشورت كن اما هنگامى كه تصميم گرفتى، بر خدا توكل كن.
در آيه شريفه، مسئله مشاوره به صورت جمع آمده (شاورهم) ولى تصميم نهايى به صورت مفرد (عَزَمتَ) كه آن هم تنها برعهده پيامبر(ص) گذاشته شده است.
اين اختلاف تعبير، اشاره به اين نكته اساسى دارد كه بررسى، مطالعه و روشن نمودن جوانب مختلف مسائل اعم از اجتماعى،اقتصادى، سياسى، فرهنگى و... بايد به صورت مشاركت و گروهى صورت گيرد، اما براى اجراى آن اراده واحد ضرورت‏دارد كه در غير اين صورت هرج و مرج پديد خواهد آمد.
نكته قابل توجه ديگر اينكه، به هنگام تصميم‏گيرى نهايى توكل بر خداوند فراموش نشود؛ يعنى در عين فراهم نمودن اسباب‏و وسايل مادى، استمداد از قدرت بى پايان پروردگار مورد توجه قرار گيرد، و اين آرامش و اطمينان نيروى فوق العاده روحى ومعنوى به انسان مى‏بخشد كه در مواجهه با مشكلات اثر عظيمى خواهد داشت.
بنابراين بعد از مشورت پيرامون امور معيشت نيز، تدبير بايد به همراه توكل از ناحيه اراده واحد به مرحله اجرا در آيد تا آثارش‏ظاهر شود.

      قاطعيت و تصميم گيرى‏

تصميم‏گيرى عبارت است از روند انتخاب ميان چندين راه، كه از گردآورى اطلاعات و تحليل و پردازش آنها به روش‏علمى مايه مى‏گيرد و به شناسايى راه حل‏هاى ممكن مى‏پردازد. از اين رو تفكر و بررسى در اطلاعات مربوط به مسئله،شناخت مسئله، تشخيص صحيح، وسعت ديد، يافتن راه حل‏هاى مناسب، سنجش محاسن و معايب هر يك، آگاهى به ضرورت‏تصميم‏گيرى، مشخص كردن جوانب مختلف، امورى است كه به عنوان عناصر مهم در تصميم‏گيرى نقش اساسى دارند.
تصميم‏گيرى را مى‏توان به جعبه‏اى پردازشگر تشبيه كرد كه اطلاعات و داده‏ها به عنوان ورودى به آن مى‏ريزند و خروجى‏هابه صورت تصميم از آن بيرون مى‏آيند. اين روند شامل جست و جوى آزمايش راه‏هاى مختلف، ارزشيابى بخشى از كارايى وكارآمدى مدير به شهامت، قاطعيت و توان تصميم‏گيرى او بستگى دارد. اين امر با نگرشى اجمالى به تاريخ زندگى انبياء الهى‏بويژه پيامبر گرامى اسلام و نيز امامان معصوم(ع) حاصل مى‏شود. آنان در انجام رسالت سنگين خود، در مواقع دشوارتصميم‏گيرى و بر سر دو راهى‏هاى مهم زندگى پر فراز و نشيب شان لحظه‏اى سستى و ترديد به خود راه نمى‏دادند، بلكه باتدبيرى روشن، راه بهتر را بر مى‏گزيدند و با عزمى استوار و اراده‏هاى خلل‏ناپذير آن را مى‏پيمودند. در دوران بيست و سه‏ساله بعثت پيامبر اسلام(ص) شواهد فراوانى بر اين حقيقت مى‏توان يافت. عزم آهنين رسول خدا(ص) در شكستن بتهايى كه‏در خانه كعبه آويخته شده بود، تخريب مسجد ضرار، پافشارى آن حضرت در اجراى حدود الهى و... را مى‏توان نمونه‏هاى‏درخشانى از قاطعيت در تصميم وى شمرد.
نمونه‏هاى فراوان از قاطعيت در بيانات ارزشمند حضرت امير(ع) موج مى‏زند كه حاكى از روح بلند و شهامت بى نظير اواست آنجا كه مى‏فرمايد:
... وَ اللَّهِ لَو وَجَدتُهُ قد تَزَوّجَ بِهِ اِلنِّساءُ وَ مُلِكَ بِهِ الاِماءُ لَرَددتُهُ... 
به خدا سوگند اگر چنان مى‏ديدم كه با آن اموال عمومى كه توسط عثمان به اين و آن واگذار شده بود زن به همسرى گرفته شده و كنيز به‏ملكيت در آمده، باز آنها را بر مى‏گرداندم!
از اين رو، ترس زياد و بى‏جا، نشانه تزلزل شخصيتى و ناتوانى است،  كه بر قامت مديران نا زيباست.
در اين راستا، مدير و مدبر توانا در امور معيشت كسى است كه با عزمى استوار، هر جا نيازى حس شود و مصلحت اقتضا كند،تصميم لازم را مى‏گيرد. روشن است كه قبل از تصميم‏گيرى، بررسى‏هاى لازم را انجام داده، براى يافتن راه صواب و آگاهى ازآن، نهايت تلاش خود را به كار مى‏بندد. از اين رو تصميمات وى آگاهانه و عاقبت انديشانه است و ثمره آن، پيروزى وموفقيت  ؛ آن گونه كه امام على(ع) مى‏فرمايد:
الظَّفرُ بالجَزمِ و الحَزمِ؛ 
پيروزى در گرو تصميم قاطع و دور انديشى است.
قاطعيت در باب مشورت براى تدبير معيشت به نوعى مطرح است، بدين صورت كه مشورت در فضاى نرمش و انعطاف‏صورت مى‏گيرد، ولى در موقع اتخاذ تصميم نهايى از اين فضا بيرون آمده و بايد با قاطعيت تصميم گفت. اين راهبرد اساسى‏در تدبير معيشت سبب مى‏شود كه كارها در موعد مقرر انجام پذيرد، جلوى طمع ديگران گرفته شود، زمينه ايجاد نظم درزندگى فراهم شود و مانع دخالت ديگران در امور گردد.
6 - 1. انواع تصميم‏
تصميم‏ها بر دو نوع اند: يكى تصميم‏هايى كه شامل اهداف كوتاه مدت، امور روزمره و غالباً تكرارى است. و ديگرى تصميم‏هاى‏راهبردى و استراتژيك كه پيچيده‏ترند و به اهداف بلند مدت مى‏پردازند و اغلب با عواملى ناشناخته رو برو مى‏شوند و از آنها تأثيرمى‏پذيرند.
آگاهى از عوامل مؤثر در كليت اوضاع معيشتى و عوامل اساسى‏تر از اين مجموعه مانند شرايط اقتصادى و غيره لازم است. ازاين رو گاه تصميم‏هاى راهبردى حيات و مرگ يك نهاد يا سازمان را رقم مى‏زند. 

      اولويت و طبقه بندى هزينه‏ها

محدوديت در آمد و امكانات موجود از يك سو، و مخارج و هزينه‏هاى سنگين و نيازهاى گوناگون زندگى از سوى ديگرموجب مى‏شود كه قدرت پاسخگويى به همه آنها مقدور نباشد. از همين رو تدبير معيشت اقتضا مى‏كند كه هزينه‏هاى زندگى‏اولويت گذارى و طبقه بندى شود كه بر اساس آن، كانون تلاشها و اعمال هزينه‏ها در راستاى تأمين نيازهاى ضرورى ومحورى تمركز يابد و اهداف فرعى و كم اهميت در رديف‏هاى بعد قرار گيرد. اما در صورت عدم اولويت و طبقه بندى‏هزينه‏ها با فرض ثابت ماندن و محدود بودن درآمد، در برخى مواقع منجر به گرفتن وام و قرض خواهد شد كه اين امر، خودفشارهاى جانبى ديگرى را به خانواده وارد خواهد نمود. از اين رو اهميت اولويت و طبقه بندى نياز به تبيين و تفسير ندارد.
در استفاده از زمان و فرصت نيز مسئله اولويت بندى و استفاده بهينه مطرح است. در اين راستا حضرت امير(ع) سخنان‏ارزشمندى دارند كه مى‏فرمايد:
اِنَّ رأيَكَ لا يَتَّسِعُ لِكُلّ شَى‏ءٍ، فَفَرِّغهُ لِلمُهِمّ. 
انسان نمى‏تواند در زمان واحد همه خواسته‏هاى خود را تحقق دهد، از اين رو بجاست امور مهم را در اولويت قرار دهد.
و نيز مى‏فرمايد:
خوشا به حال فرد و جامعه‏اى كه در آن تلاش‏ها به سوى امور مهم و ضرورى تمركز يابد، امورى كه به نجات فرد و جامعه بينجامد. 
در اين بحث دو نكته قابل توجه است: نخست آنكه بايد آگاهانه عمل كرد و اطلاعات لازم را در مورد ضرورى بودن هزينه‏هابه دست آورد؛ مثلاً بايد دانست كه حداقل چه مقدار پروتئين براى بدن ضرورى است و اين مواد در كدام فرآورده و با چه‏كميت و كيفيتى وجود دارد و هزينه آن (تهيه مقدار پروتئين لازم) چه ميزان مى‏باشد. با اين دانستنى‏ها نكته دوم، داشتن‏اطلاعات لازم درباره قيمت كالاها و خدمات در مكان‏هاى متفاوت است كه آگاهى از آن، امكان تصميم‏گيرى خردمندانه رإ؛ى‏فراهم مى‏سازد.
در چنين شرايطى مديريت خردمندانه هزينه‏ها، نسبت به خانواده‏هاى كم درآمد، با توجه به تورم موجود از دشوارى بيشترى‏برخوردار است و عدم آگاهى و دانش كافى زيان وارد مى‏كند. اما نسبت به خانواده‏هاى پر درآمد، عدم دانش كافى در كوتاه‏مدت زيان مهلكى وارد نمى‏كند ولى در دراز مدت پيامدهاى آن آشكار خواهد شد.
تدبير درست اقتضا مى‏كند كه هزينه‏ها دسته بندى و اولويت بندى شود و درجه ضرورت آنها تعيين شود و در اين جهت ابتداهزينه‏هاى ضرورى و فورى انجام گيرد، سپس هزينه‏هاى غير ضرورى صورت پذيرد. 
7 - 1. اقسام هزينه‏ها
طبقه بندى و دسته بندى هزينه‏ها از نظر زمان رويداد، به هزينه‏هاى كوتاه (هزينه‏هاى جارى)، ميان و بلند مدت قابل تقسيم‏است.
هزينه‏هاى جارى، هزينه هايى هستند كه به طور روزمره تكرار و جريان دارند مثل هزينه‏هاى خوراك، رفت و آمدها، اجاره‏خانه و...
هزينه كالاهاى نسبتاً با دوام، هزينه‏هايى‏اند كه به صورت روزمره تكرار نمى‏شوند مانند هزينه پوشاك، كفش و....
هزينه كالاهاى با دوام يا سرمايه‏اى، هزينه‏هايى هستند كه در مجموع اقتصاد خانواده تأثير مى‏گذارند، مثل خريد خانه،اتومبيل، برخى وسايل مصرفى خانگى برقى و...
تأمين اين نوع هزينه‏ها از طريق درآمد ماهانه و در همان ماهى كه هزينه انجام مى‏شود، نمى‏تواند صورت بگيرد، به ناچاربرنامه‏ريزى براى هزينه‏هاى جارى و ميان مدت، بايد به گونه‏اى انجام شود كه هزينه‏هاى بلند مدت ممكن گردد. 
7 - 2. يادداشت هزينه‏ها
يادداشت هزينه‏ها امرى است مهم كه به نوعى انسان را در مقدار هزينه‏هاى زندگى قرار مى‏دهد تا بر اساس آن به درآمدهاتوجه داشته باشد يا در جهت بالا بردن درآمد كوشش نمايد؛ چرا كه تغييرات و رشد درآمد، از يك جهت منوط به تلاش وتحرك خود شخص است. از اين جهت اسلام خواهان افزايش تلاش براى بالا بردن درآمد است، ولى اين تلاش محدود به‏رعايت اعتدال در اختصاص بخشى از فرصت و امكانات براى عبادت و استراحت خواهد بود.
از جهت ديگر درآمد، متأثر از شرايط خارجى مانند اشتغال، قيمت‏ها و دستمزدها است كه خارج از اختيار انسان است. اماتغييرات مخارج و هزينه‏ها در غالب موارد، تحت كنترل و اختيار شخص است.
هزينه‏هاى انجام شده، امكان تحليل و بررسى هزينه‏هاى صرف شده را نيز فراهم مى‏سازد؛ اينك مهم‏ترين رقم‏هاى هزينه مربوطبه كدام يك از خريدها بوده و اين هزينه‏ها چه اندازه ضرورى و حياتى بوده و آثار آنها بر تعادل مالى خانواده به چه ميزان بوده‏و.... كمك بسيارى براى پيش بينى و برنامه‏ريزى واقعى هزينه‏هاى خانواده در آينده خواهد نمود.
از اين رو تدبير صحيح در امور معيشتى با برنامه‏ريزى در جهت انطباق نيازها با امكانات مادى، پس از انجام هزينه‏هاى مصرفى،تجربه آموزى از آن را نيز مورد توجه قرار مى‏دهد. در اين راستا، يادداشت و بررسى هزينه‏هاى انجام شده سبب حداقل فشار به‏خانواده و حداقل احساس محروميت از كالاهاو خدمات ضرورى خواهد شد. علاوه اينكه با مديريت بخردانه از اين فهرست‏و جمع بندى هزينه‏هاى انجام شده به عنوان اسنادى براى قانع نمودن افراد مخالف در خانواده، به كار گرفته مى‏شود و اين‏خود مانعى براى زياده روى است. 
نكته قابل توجه در اين بحث آنكه: در پايان هر دوره مثلاً يك ماه، هزينه‏هاى انجام شده مرور و مورد بررسى و ارزيابى قرارگيرد. در صورتى كه دخل و خرج يكسان باشد، نشان مى‏دهد كه تدبير و برنامه ريزى‏هاى انجام شده، درست بوده است. امادر صورتى كه دخل و خرج يكسان نباشد و به تعبير ديگر هزينه و خرج بيش از دخل و درآمد باشد، بايد علل افزايش هزينه‏هابررسى شود كه علل آن آيا تورم و گرانى، ميهمانى‏هاى پرخرج، مصارف غير ضرور، سوء تدبير و بى‏تدبيرى بوده است يا عوامل‏و علل ديگر نقش داشته است؟ بعد از روشن شدن علل، مى‏توان از اين تجربه در برنامه‏ريزى‏هاى بعدى استفاده نمود تا بين دخل‏و خرج هماهنگى لازم ايجاد شود و امور معيشت و هزينه‏هاى آن از يك روال طبيعى و منطقى برخوردار شود.
يادداشت هزينه‏ها در زندگى فوايد و آثار فراوانى دارد كه برخى از آنها عبارتند از:
تنظيم مقدار مخارج و انضباط اقتصادى، معلوم شدن نيازهاى گوناگون و اولويت‏بندى آنها، بهره بردارى به موقع و به اندازه ازنيروها و امكانات، جلوگيرى از هرز رفتن توان و فكر و سرمايه‏هاى انسان‏ها، جلوگيرى از اسراف و تبذير و مصرف‏هاى بى قاعده،قدردانى نعمت‏ها، زمينه سازى پس انداز، رشد مادى و معنوى، رشد روحيه قناعت، كمك به تعادل و توازن بين هزينه‏ها و درآمدهاو...
از اين معنا در روايات به عنوان تقدير و تدبير هزينه‏هاى زندگى ياد شده است. چنان كه رسول خدا(ص) مى‏فرمايد:
اَلتَّقديرُ فىِ النَّفَقَةِ نِصفُ العِيشِ. 
اندازه‏گيرى در مخارج نيمى از زندگى است.
امير مؤمنان(ع) مى‏فرمايد:
قِوامُ العِيشِ حُسنُ التَقديرِ وَ مِلاكُهُ حُسنُ التَّدبيرِ. 
پايدارى زندگى به اندازه گيرى نيكو (در امور آن) است و ملاك آن تدبير درست است.
بنابراين يادداشت هزينه‏ها در جهت بخش‏هاى كلى و ارائه اصول برنامه ريزى در جريان اموال و سيستم اقتصادى فرد و جامعه‏در همه بخش‏ها راهگشاى اساسى خواهد بود.

      برنامه‏ريزى‏

يكى از راهبردهاى مهم تدبير در امور معيشت، برنامه ريزى در تمام مسائل زندگى اعم از كوچك و بزرگ، در محورهاى‏مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى است. اين امر موجب استحكام خانواده در جهات اقتصادى و معيشتى، موفقيت‏تحصيلى فرزندان، حساب و كتاب در امور دخل و خرجها، تنظيم خانواده و تعادل جمعيتى خواهد شد.
روشن است كه انسان در راه خود به سوى هدف، از مسيرهاى پر پيچ و خم و راهاى فرعى متعدد بايد بگذرد. برنامه ريزى در اين‏جهت انسان را در گذر از مسير صحيح به سوى هدف مورد نظر توانا مى‏سازد كه بر فايق شدن او بر خيلى از مشكلات نقش اساسى‏دارد. در اين حال اگر مسير حركت شناسايى و نقشه حركت تهيه نشده باشد، شخص هيچ گاه به مقصد نخواهد رسيد.
به عبارت ديگر، نبود برنامه ريزى يا برنامه ريزى نامناسب و غير منطقى، موجب نرسيدن به هدف و يا دور شدن از آن خواهدشد. و در برخى موارد از مهم‏ترين عوامل فقر و عقب ماندگى است:
سُوْءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ. 
برنامه ريزى و عاقبت انديشى نادرست، كليد نابسامانى و فقر است.
خانواده يا سازمان و هر مجموعه‏اى ديگر كه فاقد برنامه و تدبير باشند از خير محروم خواهند بود. اميرمؤمنان(ع) مى‏فرمايد:
اَيُّهاالنّاسُ! لا خَيرَفى دُنيا لا تَدبيرَ فيه؛ 
اى مردم! در دنيايى كه تدبير در آن نباشد خيرى نيست.
اساساً برنامه و تدبير درست موجب تحصيل مال و ثروت و بقاى آن مى‏شود، ولى عدم تدبير و برنامه نادرست نه تنها سبب به‏دست آوردن مال و سرمايه نمى‏شود، بلكه چه بسا ثروت تحصيل شده را از دست خواهد داد و مالى براى انسان باقى ريزى‏درست) ندارد.
8 - 1. اقسام برنامه ريزى‏
برنامه ريزى در محيط خانواده را مى‏توان چنين تعريف نمود كه:
هدايت عقلايى مكانيزم تصميم‏گيرى در امور مختلف زندگى در ابعاد زمانى بلند مدت، ميان مدت و كوتاه مدت به منظوربهره بردارى منطقى و هماهنگ و بهينه از امكانات و منابع در جهت تأمين نيازمندى‏هاى عمومى و اساسى خانواده.
از اين رو در سه محور زير قابل تقسيم است:
1 - برنامه ريزى كوتاه مدت: عبارت است از جهت دهى نهاد خانواده در شناسايى و اجراى فعاليت‏هاى مشخص و داراى نتايج‏منطقى در مدت زمان كوتاه كه آن را برنامه‏ريزى اجرايى نيز مى‏نامند. در اين برنامه مدت زمان اجراى طرح‏ها و فعاليت‏ها از يك‏سال فراتر نمى‏رود.
2 - برنامه ريزى ميان مدت: عبارت است از جهت دهى انجام فعاليت‏هاى طرح شده كه معمولاً از دل برنامه‏هاى بلند مدت‏بيرون مى‏آيد. مدت زمان اجراى طرح‏ها در اين برنامه براى يك يا دو سال مى‏باشد.
3 - برنامه ريزى بلند مدت: عبارت است از هدايت فعاليت‏هاى خانواده به سوى اهداف بلند مدت آن، كه برنامه ريزى‏استراتژيك نيز ناميده مى‏شود. مدت زمان اجراى طرحها در اين برنامه، پنج تا ده سال است. 
8 - 2. ضرورت‏ها در برنامه ريزى‏
نكاتى در حقيقت و ماهيت برنامه ريزى صحيح و مؤثر در محيط معيشتى خانواده ضرورت دارد كه به بعضى از آنها اشاره‏مى‏كنيم:
- بيان اهداف در بيشترين حد از وضوح و روشنى و جامعيت و مانعيت.
- نظر خواهى و مشاوره با اعضاى خانواده و هر كس كه به نحوى با برنامه‏ريزى يا اجراى آن برنامه به طور مستقيم يا غيرمستقيم درگير مى‏شود و مشاوره با اهل دانش و انديشه و تخصص.
- شناخت و آگاهى و بررسى‏هاى لازم پيرامون امور اهم و مهم و اولويت‏ها در زندگى.
- شكل‏گيرى خط مشى برنامه با توجه به امكانات، و بررسى واقع بينانه محدوده منابع و موانع.
- گردآورى واقعيات، اطلاعات، ديدگاه‏ها و تجاربى كه در اهداف برنامه تأثير مى‏گذارند.
- توجه به مسائل و تحولات زمان و موضوعات اجتماعى و آينده‏شناسى آنها.
- و همچنين استفاده از يافته‏هاى جديدى كه بر اثر آگاهى‏هاى روز افزون و كسب تجربه‏ها حاصل مى‏شود، در جهت اصلاح برنامه‏تا با شناخت بهتر مشكلات و راههاى مؤثرتر براى مقابله با آنها چاره جويى شود.

      خلاصه و جمع بندى‏

راهبرد يا استراتژى عبارت است از سياست‏هاى كلى در به كارگيرى اهرمهاى مختلف براى نيل به اهداف معين و است.
برخى از اين راهبردها عبارتند از:
- نظم و انضباط؛ يعنى سامان دادن به برنامه‏هاى زندگى، به طورى كه هر كارى در جاى خودش قرار گيرد. مسامحه كردن درانجام كار امروز و نهادن آن به فردا خطايى است جبران‏ناپذير كه رواج چنين روشى در هر مجموعه، به سقوط و هلاكت آن‏مى‏انجامد. نظم و انضباط در امور، انسان را به تلاش، انجام تعهدات فردى و اجتماعى، قانونمندى، استفاده مطلوب ازفرصت‏ها وا مى‏دارد.
- كار و تلاش؛ كوشش آدمى به فعليت رسيدن نيروهاى جسمى، عقلى، شكوفايى استعدادهاى فطرى و درونى او را در پى‏دارد. و نيز طراوت و گوارايى زندگى فردى و اجتماعى، تقويت قواى جسمى و روحى در گرو كار و تلاش سازنده است.
اسلام دين كار و تلاش است. اين امر خواست خداوند، سيره انبياء، پيشوايان اسلام و صالحان بوده است.از اين رو بيكارى وتنبلى در اسلام نكوهش شده، و شخص بيكار و تنبل مورد بغض و لعن واقع شده است.
- سرمايه گذارى؛ سرمايه گذارى پشتوانه محكمى براى يك مجموعه است. اين امر هنگامى كه در خدمت سامانيابى جامعه وعمران و آبادى آن باشد، باعث پايدارى آن است ولى اگر به صورت پس اندازهاى راكد باشد پايدارى را به همراه ندارد و چه‏بسا حرمت را به دنبال داشته باشد.
قرآن كريم سرمايه گذارى حضرت يوسف(ع) در حكومت مصر، ذوالقرنين در سدسازى، كشتى سازى حضرت نوح(ع)،ساخت حصارها و ظروف بزرگ غذا توسط حضرت سليمان(ع)، زره سازى داود(ع) و... را ياد نموده است.
سرمايه‏گذارى سبب افزايش درآمد و توليد ملى، اشتغال، كاهش تورم و بيكارى، ريشه‏كنى فقر، خودكفايى، رهايى از سلطه‏بيگانگان و سرانجام سبب پيشرفت فرد و جامعه در همه عرصه‏ها خواهد بود.
- نظارت و كنترل؛ نظارت و كنترل در امور، تضمينى است براى استفاده بهينه از فرصت‏ها و افزايش كارآمدى امكانات وشناسايى فرصت‏ها. بايد با كنترل و نظارت دقيق در نحوه مصرف و جلوگيرى از اسراف و تبذير، آينده زندگى را توجه داشت‏تا دست نياز به اين و آن دراز ننمود.
نظارت و كنترل به دو صورت پنهان و آشكار، عملى است. نظارت پنهانى‏بسيارمؤثراست.
- مشورت؛ انسان هر قدر هم كه نبوغ داشته باشد نمى‏تواند همه زواياى مسائل و مشكلات را ببيند. نظر خواهى و مشورت بإ؛ّّديگران، شراكت در عقول آنهاست، از اين رو اشتباه و خطا به حداقل مى‏رسد.
رسول خدا(ص) و ائمه معصومين(ع) با پيروان خويش مشورت مى‏كردند.
شورا با مشورت فرق دارد. در شورا تصميم جمعى است اما در مشورت، شخصى است.
مشورت در امور معيشت، سبب جلوگيرى از دوباره كارى، خطاهاى فاحش، سرزنش افراد، ضررهاى قابل توجه و مقروض‏شدن مى‏شود و نيز سبب جلب رضايت و دلگرمى اعضاء مجموعه خواهد شد، ولى عدم مشورت و خود رأيى پيامدهاى‏منفى به دنبال دارد.
- قاطعيت و تصميم‏گيرى؛ تصميم‏گيرى عبارت است از روند انتخاب ميان چندين راه، كه از گردآورى اطلاعات و تحليل وپردازش آنها به روش علمى مايه مى‏گيرد و به شناسايى راه حل‏هاى ممكن مى‏پردازد.
مدير و مدبر توانمند در امور معيشت، كسى است كه با عزمى استوار هر جا نيازى حس شود و مصلحت اقتضا كند - اولويت وطبقه بندى هزينه‏ها؛ محدوديت امكانات و درآمد و مخارج سنگين و عدم قدرت پاسخگويى به همه آنها اقتضاء مى‏كند كه‏هزينه‏هاى زندگى اولويت بندى و طبقه‏بندى شود. هزينه‏هاى ضرورى و فورى بر هزينه‏هاى غير ضرور مقدم مى‏شود.
هزينه‏ها از نظر زمان رويداد به هزينه‏هاى كوتاه (هزينه‏هاى جارى)، ميان و بلند مدت قابل تقسيم است.
يادداشت هزينه‏ها امرى است مهم كه به نوعى انسان را در مقدار هزينه‏هاى زندگى قرار مى‏دهد تا انسان بر اساس آن به‏درآمدها توجه داشته باشد يا در جهت بالا بردن درآمد بكوشد.
- برنامه ريزى؛ اين امر در امور معيشت، موجب استحكام خانواده، موفقيت تحصيلى فرزندان، حساب و كتاب در امور دخل وخرجها، تنظيم خانواده و تعادل جمعيتى مى‏شود، ولى عدم برنامه ريزى يا برنامه ريزى نامناسب و غير صحيح، موجب‏نرسيدن به هدف و يا دور شدن از آن خواهد شد و در برخى موارد از مهم‏ترين عوامل فقر و عقب ماندگى است، چرا كه‏ثروت‏هاى به دست آمده را بر باد خواهد داد. برنامه ريزى، به سه بخش كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت قابل تقسيم‏است.

 

منبع : كتاب تدبير معيشت از ديدگاه آيات و روايات



نظرات 0