محور : اقتصاد
محمدصادق جنانصفت
رفتارها و کردارهای انسانی از سوی نهادهای رسمی و غیررسمی موجود در جامعهها، ارزشگذاری میشوند. برخی رفتارها توسط نهادها- دین، خانواده، قانون، دولت- رفتارهای نیک و پسندیده به حساب میآیند ... و در شرایط عادی دارای حسن ذاتی میشوند. به طور مثال احترام به قانون و تن دادن به الزامهای آن، راستگویی و پاکدستی، دستگیری از محرومان و شجاعت رفتارهای نیک و پسندیدهاند. در مقابل، ظلم و ستم به ضعفا، دروغگویی، جبن و ترس، نادیده گرفتن قانون و... نیز رفتارهای ناپسند و زشت به شمار میآیند. در میان رفتارهای انسانی «رفتار بر پایه عزت نفس»، یک رفتار نیک، پسندیده و در شرایط عادی دارای حسن ذاتی است. افرادی که عزت نفس دارند در جامعههای قدیم و جدید و توسعهیافته صنعتی و کمترتوسعهیافته و ازجمله ایران به دیده احترام نگاه میشود. جان راولز، فیلسوف نیکاندیش معاصر در کتاب ارزشمنداش به نام عدالت به مثابه انصاف، ضمن فهرستکردن کالاهای اولیه که به گمان او شامل 1- حقوق و آزادیهای اساسی 2- آزادی فعالیت و انتخاب آزادانه شغل 3- قوانین و اختیارات ویژه مناصب و مقامهای مرجع و مسئول 4- درآمد و ثروتاند، «مبانی اجتماعی عزت نفس» را نیز پنجمین کالای عمومی معرفی میکند. از نظر این فیلسوف اصیل، مبانی اجتماعی عزت نفس کدامند؟ او مینویسد: «مبانی اجتماعی برای مثال عبارتند از این نهادی که شهروندان حقوق اساسی برابری دارند، به رسمیت شناختن عمومی این واقعیت و تائید همگانی اصل تفاوت که فینفسه صورتی از معامله به مثل است.» دولت به مثابه یک نهاد رسمی و صاحب بالاترین سهم از قدرت در جامعهها، در تولید، توزیع و قیمتگذاری «مبانی اجتماعی عزت نفس» به مثابه یک کالای عمومی چه نقشی دارد و سهم آن چقدر است؟ نهادهای دیگر مثلاً نهاد خانواده چگونه میتوانند مطمئن شوند از «مبانی اجتماعی عزت نفس» برخوردارند؟ تعامل نهاد دولت و خانواده در بازار این کالای عمومی چگونه است؟ رابطه و نسبت رفتارها و سیاستهای اقتصادی دولت با مبانی اجتماعی عزت نفس چیست؟ به طور مثال سیاستهای بودجهبندی در توزیع این کالای عمومی چه نقشی دارد؟ به نظر میرسد جای این پرسشها در جامعه ایرانی به ویژه در میان نخبگان خالی است و ضرورت دارد فراموشی عمدی یا سهوی درباره این مقولات در آینده جبران شود. نوشته حاضر ادعا دارد دسترسی به این کالای عمومی در جامعه ایرانی به دلیل دخالتهای گسترده، ژرف و غیر مسئولانه دولتها در اقتصاد و دستکاری در گردش آزاد متغیرهای اقتصادی مخدوش شده است. دولتها در ایران یا این استدلال نه چندان نیرومند که آنها نفع جامعه را بهتر از تودههای انبوه تشخیص میدهند خود را محق میدانند که در کسب و کار و معیشت مردم دخالت کنند و همین موضوع میتواند مصداق کاملی برای مخدوش شدن «مبانی اجتماعی عزت نفس» تلقی شود. مثالهای پرشماری میتوان آورد که دولت با دخالت خود «عزت نفس» و رفتار پرپایه آن را نقض کرده است. آیا همین که دولت خود را در دادن مجوز امتیاز انتشار روزنامه قادر مطلق میداند و متقاضیان این مجوز باید چشم به سخاوت دولت بدوزند تا اگر تمایل پیدا کرد آن را به متقاضیان بدهد، نقض مبانی اجتماعی عزت نفس نیست؟ دولتها در ایران سالها است که با اقتدارگرایی تمام عیار حوزه تصمیمگیری در قیمت انواع کالاهای کشاورزی را به خود اختصاص دادهاند. دولتها با تعیین قیمت تضمینی چغندر قند، کلزا، برنج، جو و... رفتاری در جامعه را ترویج میکنند که ناقض رفتار بر پایه عزت نفس توسط کشاورزان میشود. دهقانان ایرانی همواره چشم به لطف و سخاوت و جوانمردی دولت دارند تا قیمت محصولات آنها را در سطحی بالاتر تعیین کند و به این ترتیب آنها را خرسند کند. در مقابل کشاورزان، تولیدکنندگان صنعتی قرار دارند که محصولات زراعی را در تولید به کار میگیرند و چشم امیدشان به دولت است که قیمتها را در اندازههای پائین تعیین کند. مبانی اجتماعی عزتنفس به مثابه یک کالای عمومی که باید در یک تعامل برابر میان نهاد دولت و نهادهای غیردولتی دادوستد شود به دلیل وسعت اختیارات دولت در عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و امور اجتماعی نقض شده است و میتوان گفت از طرف دولت به انحصار کشیده شده است. -
منبع : رستاك