محور : اقتصاد
در ایرانی که زندگی میکنیم چشم بستن بر واقعیتها، تواناییها و درک صحیح از وضعیت موجود، سابقهای به اندازه تاریخ این سرزمین دارد که همیشه تحتالشعاع آرزوگرایی و سوارشدن بر اسب رویایی بالدار برای رسیدن به آمال و اهداف بلند پروازانه قرار داشته است. حکایت فراوانی که در ادبیات ایران نقل شده است عمدتا بر بیتوجهی به پیگیری عالمانه اهداف از طریق برنامههای معطوف به هدفهای تعیین شده است. با این تصور که صرفا تعریف مجموعهای از اهداف و آرزوها بدون اتکا به ابزارها و راهکارهای برنامهریزی شده برای دستیابی به آن اهداف کافی است. حکایت ابتدای این یادداشت به گونهای ظریف و دقیق بطلان این گزاره را در قالب ذهنیت ایرانی نقل میکند.
در دوران کنونی، چنانچه بخواهیم از اهداف و آرزوهای تعریف شده در سند 20ساله چشمانداز ملی مثالهایی در این خصوص استخراج کنیم به طور قطع به موارد بسیار زیادی برخورد خواهیم کرد. به این شرح- ایران کشوری است توسعه یافته ودستیافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی با تاکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل. -برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی - دارای تعامل سازنده و موثر باجهان دقت در مضامین مطرح شده در چشمانداز 20ساله نشانگر آن است که این چشمانداز در واقع فهرستی از آرزوها و اهداف ملی در 20 سال آینده است.
البته این به معنی آن نیست که هیچ برنامهای برای تحقق اهداف و آرزوهای این چشمانداز وجود ندارد چرا که اتفاقا برنامه چهارم با اتکا به تجارب کسب شده در سه برنامه گذشته دقیقا برای دستیابی به اهداف همین سند ملی تهیه شده است. حال پرسش کلیدی آن است که آیا میتوان به استراتژیها و راهکارهای پیشبینی شده در برنامه چهارم بیاعتنایی کرد و همچنان در سودای دستیابی به اهداف سند چشمانداز بود؟ اگر چنین است آیا کسی میتواند ادعا کند که در سال 84 یعنی در سال اول برنامه و چشمانداز توانستهایم به برشی یک ساله از چشمانداز 20 ساله دست یابیم؟ رسیدن به جایگاه اول اقتصادی در منطقه نیازمند سرعت رشدی بالاتر از رقیبان منطقهای است اما چنانچه نرخهای رشد پیشبینی شده از سوی اکونومیست را برای سال 2006 مرور کنیم ملاحظه خواهیم کرد که این رقم برای قطر 1/9، آذربایجان 25 و ایران 3/4 و یا حداکثر 6 است. آیا راه را درست میرویم یا اصولا به راه افتادهایم؟ چرا که خیلیها همین نرخ رشد ناچیز را نیز تحتتاثیر افزایش درآمدهای نفتی تفسیر میکنند. واقعیت آن است که با تغییراتی که طی چند مصوبه متناقض از سوی مجلس هفتم بر برنامه چهارم تحمیل شده است این سند انسجام و کارآیی خود را از دست داده است. دولت نهم نیز تاکنون نه تنها در جهت بازسازی مجدد برنامه چهارم کاری انجام نداده بلکه با برخی سیاستگذاریها روند معکوس ایجاد شده را تشدید کرده است.
از جمله میتوان به افزایش شدید تعرفهها اشاره کرد که استراتژی اصلی برنامه چهارم برای حضور در بازارهای جهانی را مجددا به استراتژی ناموفق جایگزینی واردات بازگردانده است. دستکاری قیمتها، سیاست انبساطی غیرقابل مهار و بیثباتی مقررات را نیز باید به این مجموعه اضافه کرد. با این همه آیا کسی میتواند جدی بودن حرکت به سوی اهداف چشمانداز را تایید کند؟
منبع : رستاك