تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 7:23 PM | نویسنده : قاسمعلی
محور : اقتصاد خانواده
 
آیا کودکانی که والدین ثروتمندتری دارند، توانایی های ذهنی بیشتری هم دارند؟
 ترجمه: رضا ابراهیمی

اغلب والدین بر این باورند همه فعالیتهای آنها در نقش پدر و مادر، بطور جدی بر موفقیت کودکان آنها تاثیر می گذارد. در نظر این دسته از والدین، کودکان مانند گل مجسمه سازی هستند که آنها هر شکلی که بخواهند می توانند به آن بدهند. با این حال، معمولاً در مطالعه ویژگی ها و صفات افراد، در قیاس با عوامل محیطی، مسائل ژنتیکی و موروثی نیز مورد توجه قرار می گیرد. بعبارتی فرض می شود این گل مجسمه سازی از ابتدا، شکلی بخود دارد. اخیراً مقاله ای به چاپ رسیده است که نشان می دهد هر دوی این تعابیر می توانند صحیح باشند. اما کدامیک برای توصیف شرایط مناسب تر است بستگی به شرایط اقتصادی خانواده دارد.

در مقاله ای که در مجله سایکلجیکال ساینس (Psychological Science) به چاپ رسیده است، پژوهشگران دانشگاه تگزاس در آستین (Austin) و دانشگاه ویرجینیا (Virginia)، 750 جفت دوقلوی آمریکایی را مورد مطالعه قرار داده و از آنها در سنین 10 ماهگی و 2 سالگی درخصوص سنجش توانایی های ذهنی آزمون گرفته اند. با مطالعه عملکرد دوقلوها، پژوهشگران می توانستند اهمیت نسبی عواملی همچون ژنتیک و محیط خانه را بررسی نمایند. از آنجا که این کودکان از خانواده های سطوح مختلف اقتصادی- اجتماعی گزینش شده بودند، امکان بررسی اینکه ثروت چگونه بر نمرات آزمون تأثیر می گذارد، وجود داشت.
نتایج این مطالعه نشان می دهد در تمام سطوح اقتصادی- اجتماعی، محیط خانه به عنوان یک متغیر کلیدی تاثیرگذار در توانایی ذهنی نوزادان ده ماهه محسوب می شود. اما در مورد کودکان دو ساله نتایج در مورد خانواده های غنی و فقیر کاملاً متفاوت است. برای کودکان خانواده های فقیرتر همچنان محیط خانه سهم بسزایی در توانایی ذهنی کودکان دارد. بنابر تخمین پژوهشگران، متغیر محیط خانه تقریباٌ 80 درصد در توانایی ذهنی کودکان خانواده های فقیر تأثیرگذار است در حالیکه تأثیر عامل ژنتیک ناچیز است.
در مقابل، در خانواده های غنی این نتایج کاملاً متفاوت است. برای کودکان خانواده های غنی، ژننیک نقشی اساسی بازیکرده و تقریباً 50 درصد تغییرات توانایی های ذهنی به این متغیر مربوط می شود. در مورد این کودکان، محیط خانه بعنوان عامل دوم تاثیرگذار محسوب می شود. از نظر والدین این همبستگی معقول بنظر می رسد؛ همانطورکه ثروت افزایش می یابد، انتخاب های پدر و مادرها نقش کمتری در شکل دهی توانایی های ذهنی کودکانشان ایفا می کند.
کودکان خانواده های غنی از تمام مزایایی که توسط پول می توان خریداری کرد، برخوردارند؛ از کلاسهای موسیقی گرفته تا معلم های خصوصی. اگرچه والدین ممکن است در مورد جزئیات این مزایا خیلی اغراق کنند (بطور مثال نواختن پیانو بهتر است یا ویولون)، اما این جزئیات به دلیل قانون بازده نزولی به مقیاس اغلب معنی دار نیستند و قابل اغماض هستند.
این مطالعه دلایل اختلاف بین طبقه فقیر و غنی جامعه را تشریح نمی کند اما مطالعاتی که پیشتر منتشر شده عوامل متعددی را برای توضیح این اختلاف بر می شمارند. بطور مثال، تنوع و تعداد کلماتی که مستقیماٌ به کودک گفته می شود (هرچه تنوع بیشتر باشد منجر به نمرات آزمون بالاتر می شود)، تعداد کتابهایی که در خانه وجود دارد و حتی نسبت تعداد کلمات تشویق کننده به تهدیدهای مأیوس کننده از مواردی هستند که باعث ایجاد تفاوت در خانواده های فقیر و غنی از لحاظ تأثیر گذاری شرایط محیط خانه بر توانایی ذهنی کودکان می شوند. بطور مثال، کودکان خانواده های ثروتمند تا قبل از سن 3 سالگی بطور متوسط 500,000 سخن تشویق کننده و 80,000 کلمه مأیوس کننده می شنوند، درحالیکه در مورد خانواده های فقیر این نسبت تقریباٌ برعکس است.
چنین آمارها و ارقامی بسیاری از محققان را به این نتیجه سوق داده که بهبود شرایط محیطی کودکان فقیر در زمان طفولیت آنها اهمیت ویژه ای نسبت به سایر بازه های زمانی دارد. اقتصاددانهایی مانند جیمز هکمن (James Heckman) در دانشگاه شیکاگو که برنده جایزه نوبل نیز می باشد برای مدت زیادی عمرش را صرف این موضوع کرده که باید سرمایه گذاری در آموزش قبل از مدرسه افزایش یابد، اما تحقیقات اخیر نشان می دهد که این مداخلات باید حتی زودتر نیز شروع شود.
به هر حال در صورتیکه این نابرابریها در سنین اولیه زندگی حذف شود، بازهم نابرابری دیگری که ناشی از ژنتیک است باقی می ماند. اما در چنین شرایطی، کودکان بیشتری این امکان را پیدا می کنند تا به ظرفیت های ذهنی خود نزدیکتر شده و به دلیل اشتباهات و فقر والدینشان از مسیر پیشرفت محروم نشوند.
منبع: وال استریت ژورنال
http://online.wsj.com/article/SB10001424052748703954004576090020541379588.html
 

 



نظرات 0