محور : انديشمندان اقتصادي
ژرژ گوییدو هولسمان
مترجم: محسن رنجبر
لودویگهاینریش ادلرفون میزس* (29سپتامبر 1881- 10اکتبر 1973)، اقتصاددان و فیلسوف اجتماعی در لمبرگ (Lemberg)اتریش- مجارستان** به دنیا آمد.
پدر وی، آرتور فون میزس، مهندس راهآهن و کارمند دولت و مادرش، آدله فون میزس بود. فون میزس هنوز در سن کودکی بود که خانوادهاش به میهن مهاجرت کردند. وی در 1892 به Akademisches Gymnaium وارد شد و در آن جا به آموزش علوم انسانی پرداخت و با هانس کلسن (Mans Kelsen) همکاری نمود. او از ابتدا علاقه خاصی به تاریخ و سیاست داشت. به همین خاطر پس از فارغالتحصیلی در سال 1900، در دپارتمان حقوق و علوم دولتی در دانشگاه وین شروع به تحصیل نمود.
فون میزس، کار خود را تحت نظر کارل گرانبرگ (Carl Grumberg) و با طرفداری از مکتب تاریخی در علوم سیاسی آغاز کرد. در این مکتب بر تحقیق و پژوهش تاکید شده و اهمیت چندانی به تحلیل نظری داده نمیشود. اما میزس در پاییز 1903 کتاب «اصول علم اقتصاد» نوشته کارل منگر (Carl Merger) را که متنی بنیادین در مکتب اقتصاد اتریش است مطالعه کرد و مطالعه این کتاب او را از این روش تاریخگرایانه دور نمود. وی در سالیان بعد، به ویژه در سمینار اوگن فون بوم باورک (Evgen Von Bohm- Bawerk)، وزیر مالی سابق و مدافع مکتب اتریش، به تعمیق مطالعات خود در زمینه تئوری اقتصادی پرداخت.
....
محور : انديشمندان اقتصادي
ژرژ گوییدو هولسمان
مترجم: محسن رنجبر
لودویگهاینریش ادلرفون میزس* (29سپتامبر 1881- 10اکتبر 1973)، اقتصاددان و فیلسوف اجتماعی در لمبرگ (Lemberg)اتریش- مجارستان** به دنیا آمد.
پدر وی، آرتور فون میزس، مهندس راهآهن و کارمند دولت و مادرش، آدله فون میزس بود. فون میزس هنوز در سن کودکی بود که خانوادهاش به میهن مهاجرت کردند. وی در 1892 به Akademisches Gymnaium وارد شد و در آن جا به آموزش علوم انسانی پرداخت و با هانس کلسن (Mans Kelsen) همکاری نمود. او از ابتدا علاقه خاصی به تاریخ و سیاست داشت. به همین خاطر پس از فارغالتحصیلی در سال 1900، در دپارتمان حقوق و علوم دولتی در دانشگاه وین شروع به تحصیل نمود.
فون میزس، کار خود را تحت نظر کارل گرانبرگ (Carl Grumberg) و با طرفداری از مکتب تاریخی در علوم سیاسی آغاز کرد. در این مکتب بر تحقیق و پژوهش تاکید شده و اهمیت چندانی به تحلیل نظری داده نمیشود. اما میزس در پاییز 1903 کتاب «اصول علم اقتصاد» نوشته کارل منگر (Carl Merger) را که متنی بنیادین در مکتب اقتصاد اتریش است مطالعه کرد و مطالعه این کتاب او را از این روش تاریخگرایانه دور نمود. وی در سالیان بعد، به ویژه در سمینار اوگن فون بوم باورک (Evgen Von Bohm- Bawerk)، وزیر مالی سابق و مدافع مکتب اتریش، به تعمیق مطالعات خود در زمینه تئوری اقتصادی پرداخت.
فون میزس در فوریه 1906 فارغالتحصیل شد. وی کار خود را به عنوان کارمند دولت در اداره امور مالی اتریش آغاز نمود، اما بعد از چند ماه به دلیل بیزاری از سازمان های دولتی آن جا را ترک کرد. پس از آن، دو سال در یک شرکت حقوقی در وین به عنوان کارآموز، مشغول به کار شد و همچنین، شروع به تدریس اقتصاد کرد. در اوایل سال 1909، به «اتاق تجارت و صنعت وین» ملحق شد که به مدت 25سال در آن جا مشغول به کار بود. این نهاد، در آن زمان یک سازمان نیمه دولتی بود و از طریق نشریاتی که به چاپ میرساند، اثر قابل ملاحظهای بر سیاست اتریش میگذاشت. فون میزس، به موازات فعالیت حرفهای و شغلیاش، علایق بلندپروازانه دانشگاهی و علمی خود را دنبال کرد و رسالهای در باب پول و بانکداری به نگارش درآورد. وی با نوشتهای که با عنوان des Geldes under Umlaufsmittel در سال 1912 به رشته تحریر در آورد و در 1934، با عنوان «تئوری پول و اعتبار» به انگلیسی ترجمه شد، دو تاثیر پایدار بر علم اقتصاد نهاد. وی نشان داد که تئوری ارزش منگر، چگونه در رابطه با پول به کار میرود و نیز، تئوری چرخه تجاری جدیدی را مطرح کرد که طبق آن آشکار شد، بحرانهای اقتصادی نتیجه تخصیص نامطلوب منابع هستند که در نتیجه تورم روی میدهند. او همچنین نشان داد که پول به هیچوجه نمیتواند خنثی باشد و افزایش حجم پول، همیشه اثرات بازتوزیعی خواهد داشت.فون میزس، در جنگ جهانی اول، به عنوان افسر توپخانه اتریش– مجارستان و همچنین به عنوان مشاور اقتصادی وزارت جنگ به خدمت مشغول بود. او تجارب با ارزشی از تحرک سیاست مداخلهگری و واقعیتهای سوسیالیسم جنگ به دست آورد، که بعدا در تئوری سوسیالیسم خود به کار گرفت. وی در آخرین سال جنگ، به مقام موجه و معتبر- اما بدون برخورداری از حقوق- «استاد برتر» دانشگاه وین دست یافت.کوتاه سخن آن که فون میزس پس از جنگ، به همکار دولت جمهوریخواه و جدید اتریش آلمان (نامی که تا سپتامبر 1919 توسط حکومت اتریش به کار گرفته میشد) تبدیل شد. وی در مسائل مالی مرتبط با امور خارجی صاحبنظر بود. اما مهمترین موفقیت عملی وی در ایندوره، متقاعد ساختن اوتو باور (Otto Bauer)، رهبر حزب سوسیالیست و دوست سابق و دانشجوی همانند خودش، به این بود که نباید به کودتای سوسیالیستی مبادرت کرد. او همچنین کتابی را منتشر کرد که در آن به توضیح سقوط اتریش مجارستان چندفرهنگی پرداخت. میزس، در Nation Staat und Wirtshaft) 1919)(که در 1983، با عنوان «ملت، حکومت و اقتصاد» به انگلیس ترجمه شد) ادعا میکند که امپریالیسم آلمانی، نتیجه به کارگیری قدرت حکومت برای حل مشکلات جوامع چندفرهنگی- که در استانهای شرقی اتریش و آلمان رواج داشتند- بوده است.
فون میزس در پاییز 1919، مشهورترین مقالهاش با عنوان «محاسبه اقتصادی در جامعه سوسیالیستی» را نوشت.
وی در این مقاله چنین بحث میکند که رهبر سوسیالیست، از ابزار لازم برای تخصیص عقلانی منابع، که همان محاسبه و برآورد اقتصادی است، محروم میباشد و در یک اقتصاد سرمایهداری تنها قیمتهای پولی هستند که مقایسه پروژههای سرمایهگذاری جایگزین را به صورت یک واحد مشترک امکانپذیر میسازند. وی دو سال بعد، رسالهای را درباره سوسیالیسم منتشر ساخت (Die Gemeinwirtschaft,1922) که تاثیر سرنوشتسازی بر رهبران بعدی جریان روشنفکری، یعنی افرادی چون هایک (F.A. Hayek) و ویلهلم ریکه (Wilhelm Ropke) نهاد.
اینان کسانی بودند که پس از جنگ جهانی دوم، نهضت نوپای نئولیبرال را رهبری کردند.میزس در اوایل دهه 1920، با موفقیت به مبارزه با تورم در اتریش پرداخت و توانست تاثیر مهمی بر اصطلاحات پولی و مالی سال 1922 بگذارد. با این حال نتوانست از افزایش مداوم دخالتهای دولت و تیرگی اوضاع مالی عمومی اتریش جلوگیری کند.
میزس یک تئوری کاملا جدید درباره سیاستهای مداخلهگرایانه پایهگذاری نمود که نشان میدهد مداخلهجوییهای دولت، ذاتا ضد تولید است. این تئوری، عملا همه اشکال سیاستهای راه سوم را منتفی دانسته و سرمایهداری اقتصاد آزاد را به عنوان تنها گزینه معنادار و ارزشمند از میان گزینههای سیاسی موجود تعیین نمود. میزس در سال 1927، در Liberalismus، فلسفه سیاسی خود مبنی بر اصالت فایده را به طور مختصر و موجز، ارائه کرد.میزس در اواخر دهه 1920، انتشار مقالاتی در باب خصلت معرفتشناختی علم اقتصاد را آغاز کرد. وی معتقد بود که علم اقتصاد را نمیتوان با تحلیل دادههای قابل مشاهده، رد کرد یا بر آن صحه گذاشت. از دید وی، اقتصاد، همانند ریاضیات یا منطق یا هندسه، یک علم مقدماتی است. علاوه بر آن، اقتصاد تنها جزیی از یک علم اجتماعی گستردهتر است که وی بعدا نام آن را «پراکسلوژی» (Praxeology)، به معنای منطق عمل انسان نهاد.فون میزس نهایتا مسیرهای مختلف کاریاش را با یکدیگر تلفیق نموده و بدین طریق در سال 1934- زمانی که صاحب کرسی روابط اقتصادی بینالمللی در انجمن دانشآموختگان مطالعات بینالملل در ژنو بود- رسالهای پراکسلوژیک را به رشته تحریر درآورد. وی تا سال 1940 در این مقام بود و در همین سال بود که بالاخره رسالهاش با نام Nationalokonomie به چاپ رسید. در 1938، زمانی که در ژنو بود، با مارگیت سرنی (Margit sereny) (با نام خانوادگی پدری هرزفلد) ازدواج کرد و بعدها دختر ناتنیاش گیتاسرنی، به نویسنده مشهوری تبدیل شد.آنها از این ازدواج صاحب هیچ فرزندی نشدند.میزس، در ژولای 1940، ژنو را ترک کرد تا مبادا به اسارت ارتش آلمان درآمده یا توسط دولت سوئیس به آنها تحویل داده شود. وی به نیویورک رفت و در 1946 به شهروند ایالات متحده تبدیل گردید و بدینگونه، زندگی جدیدی را آغاز کرد. فون میزس ابتدا به استخدام اداره ملی تحقیقات اقتصادی درآمد، سپس به عنوان مشاور انجمن ملی تولیدکنندگان مشغول به کار شد و نهایتا در سال 1945، به عنوان استاد مدعو دانشگاه نیویورک انتخاب گردید. او به مدت 24 سال پس از آن، کماکان در این دانشگاه به فعالیت مشغول بود.میزس در ایالات متحده، به «رییس معنوی» نهضت تازه جان گرفته لیبرتارین تبدیل شد و فضای مکتب اتریش را بهگونهای مشخص و آشکار بر آن حاکم کرد. روابط نزدیک «بنیاد آموزشهای اقتصادی»، «صندوق ویلیام والکر» و «بنیاد Earhart»، پشتوانه مالی و سازمانی لازم را برای وی فراهم آورد. تاثیر و نفوذ فون میزس، در سالهای پس از انتشار ویرایش انگلیسی رساله پراکسولوژیکش با عنوان «عمل انسان» (1949) به حداکثر میزان خود رسید. سخنرانیها و سمینارهای وی در دهه 1950 در دانشگاه نیویورک، سبب پرورش رهبران روشنفکر بسیاری در جریان لیبرتارینیسم پس از جنگ شد. افرادی چون موری روتبارد، هانس سنهولز، جورج رایسمن، رالف رایکو، لئونارد لیگیو و اسراییل کرزنر از این دستهاند.توان و قدرت تولید فون میزس در دهه 1960 به گونه بسیار قابلملاحظه و شدیدی کاهش یافت. او تا 1969 در دانشگاه نیویورک به تدریس پرداخت و در همین شهر نیز از دنیا رفت. به واقع وی، برای مدت تقریبا چهاردهه، رهبر بلامنازع مکتب اتریش در علم اقتصاد بود.
کتابشناسی
مقالات شخصی فون میزس، در دوران پس از سال 1938، در آرشیو دانشگاه Grove city در پنسیلوانیای غربی گردآوری شده است. کپی مقالات هر دو آرشیو مسکو و Grove city در انستیتو میزس در اوبرن در آلاباما نگهداری میشوند. مجموع کارهای دیگری از او را میتوان در اتاق تجارت وین، انجمن دانشآموختگان مطالعات بینالملل در ژنو و در انستیتو هوور در دانشگاه استنفورد یافت. منبعی مهم و ضروری برای مطالعه زندگی و کارهای فون میزس، اتوبیوگرافی وی با نام «یادداشتها و خاطرهها» (1978) است، اما این کتاب، تنها وقایع رخداده تا سال 1940 را در برمیگیرد و فقط به پیشرفتهای روشنفکری وی در شرایط آن زمان میپردازد. یک منبع مهم دیگر که بیشتر به خود فون میزس میپردازد، «سالهای زندگی من با لودویگ فون میزس» (1984) نوشته مارگیت فون میزس میباشد. مقالات شخصی وی، مربوط به زمان قبل از 1938، در «آرشیو مخصوص گردآوریهای مستند تاریخی» در مسکو، جمعآوری شدهاند.این مقالات در 1938 از آپارتمان فون میزس در وین ربوده شدند. ارتش سرخ در پایان جنگ جهانی دوم، این مقالات را به همراه تالیفات بسیار دیگری، در یک قطار متروکه در بوهمیا (Bohemia) پیدا کرد و آنها را به مسکو آورد. هنوز هیچ زندگینامه جامعی درباره فون میزس به چاپ نرسیده است. بیوگرافیهای روشنفکرانه مفیدی که در این رابطه میتوان نام برد، عبارتند از: «لودویگ فون میزس: عالم، آفرینشگر، قهرمان» (1988) اثر موری روتبارد و «لودویگ فون میزس: انسان و علم اقتصاد او» (1973)، نوشته اسرائیل کرزنر. روتبارد همچنین «لزوم فون میزس» (1973) را نیز به نگارش درآورده است.
منبع: دنیای اقتصاد