محور : اندیشمندان اقتصادی
بازارهای مالی در اقتصاد بازاری مدرن با تخصیص منابع بهرهور در زمینههای مختلف تولید نقش اساسی ایفا میکنند. بازارهای مالی تا حد زیادی، پس انداز در بخشهای مختلف اقتصاد را به بنگاهها برای سرمایهگذاری در ساختمان و ماشینآلات و غیره منتقل میکنند.
بازارهای مالی همچنین چشمانداز و ریسکهای انتظاری بنگاهها را منعکس میکنند. اولین کار پیشرو در زمینه اقتصاد مالی در دهه 1950 توسطهاری مارکوئیتز صورت گرفت که نظریه تخصیص داراییهای مالی خانوارها و بنگاهها تحت شرایط نااطمینانی را توسعه داد که به نظریه انتخاب پرتفوی مصطلح شد. این نظریه تحلیل میکند که چگونه ثروت میتواند به طور بهینه در داراییها سرمایهگذاری شود به طوریکه داراییهای با بازده و ریسک انتظاری متفاوت به مجموعهای با ریسک کمتر تبدیل شوند.
کار عمده دیگر در نظریه اقتصاد مالی در طول دهه 1960 اتفاق افتاد یعنی زمانی که برخی محققان که در بین آنها ویلیام شارپ نقش برجستهای داشت، از نظریه پرتفوی مارکوئیتز به عنوان پایهای برای توسعه نظریه شکلگیری قیمت برای داراییهای مالی استفاده کردند که به مدل (1)CAPM یعنی مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای موسوم شد. سومین کار برجسته در این حیطه به نظریه تامین مالی شراکتی(2) و ارزیابی بنگاهها در بازارها بازمیگردد. مهمترین دستاوردها در این زمینه توسط مرتون میلر با همکاری اولیه مودیگلیانی صورت گرفت، که در شماره بعدی به آن خواهیم پرداخت. این نظریه رابطه بین ساختار دارایی سرمایهای بنگاه و سیاست تقسیم سود را از یکسو و ارزش بازاری آنها را از سوی دیگر توضیح میدهد.
جایزه نوبل سال 1990 به پاس فعالیتهای این سه محقق در زمینه اقتصاد مالی به آنها تعلق گرفت که در ادامه به تشریح نظریههای آنها پرداخته خواهد شد.
هاری مارکوئیتز
اولین مقاله مهم مارکوئیتز در سال 1952 تحت عنوان « انتخاب پرتفوی» بود که بعداً به طور گستردهتر در کتابی با همین عنوان منتشر گردید. نظریه موسوم به انتخاب پرتفوی که در این کارهای اولیه گسترش یافت نوعی نظریه هنجاری برای مدیران سرمایهگذاری بود یعنی یک نظریه سرمایهگذاری بهینه ثروت در داراییهایی که در بازده و ریسک انتظاری متفاوت هستند. البته سرمایهگذاران و اقتصاددانان از ضرورت در نظر گرفتن ریسک در کنار بازدهی مطلع بودند، اما این مارکوئیتز بود که برای اولین بار کوشید تا نظریه انتخاب پرتفوی تحت شرایط نااطمینانی را فرمولبندی کند.
مارکوئیتز نشان داد که انتخاب پرتفوی سرمایهگذار تحت شرایط معین میتواند با توازن در دو جنبه بازدهی انتظاری و واریانس آن محدود گردد. ریسک پرتفوی که با واریانس سنجیده میشود میتواند از طریق تنوعسازی کاهش یابد و این ریسک به واریانس بازدهی هر یک از داراییهای مختلف و همچنین کوواریانس دوگانه همه داراییها بستگی دارد.
از این رو جنبه اصلی مربوط به ریسک یک دارایی تنها به ریسک هر دارایی به طور مجزا مربوط نمیشود، بلکه به نقش هر دارایی در ریسک کل پرتفوی نیز ارتباط دارد. به هر حال، قانون اعداد بزرگ به طور کامل در تنوع ریسکها در انتخاب پرتفوی قابل کاربرد نیست، چون بازدهی داراییهای مختلف در عمل بهم وابسته است. بنابراین، صرفنظر از اینکه چه تعداد انواع اوراق بهادار در پرتفو وجود داشته باشد، ریسک نمیتواند به طور کامل حذف شود. از این رو، مساله پیچیده و چندبعدی انتخاب پرتفوی با توجه به تعداد زیاد داراییها (هر یک با خواص متفاوت) به مساله مفهومی ساده دو بعدی معروف به تحلیل میانگین – واریانس قابل تبدیل است. مارکوئیتز در مقاله سال 1956 خود نشان داد که چگونه مساله محاسبه پرتفوی بهینه قابل حل است. مدل او به دلیل سادگی جبری و تناسب با کاربردهای عملی مورد توجه قرار گرفت. در کل میتوان کار مارکوئیتز درباره نظریه پرتفوی را به عنوان پایه تحلیل خرد مالی در تحقیقات اقتصادی قلمداد کرد.
ویلیام شارپ
ایده مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای (CAPM) گامی از تحلیل خرد به مدل مارکوئیتز به سوی تحلیل بازار شکلگیری قیمت برای داراییهای مالی بود که در اواسط دهه 1960توسط چندین محقق به طور مستقل از هم صورت گرفت. دستاورد برجسته ویلیام شارپ در این زمینه در مقاله سال 1964 او تحت عنوان قیمتهای دارایی سرمایهای منتشر گردید. اساس مدل این است که هر سرمایهگذار میتواند از طریق ترکیبی از وام دادن و قرض گرفتن و پرتفوی (بهینه) اوراق بهادار ریسکی که به طور مناسب تنظیم شدهاند در مقابل ریسک دست به انتخاب بزند. بر اساس این مدل، ترکیب بهینه پرتفوی ریسک به ارزیابی سرمایهگذار از چشمانداز آینده اوراق بهادار مختلف هم بستگی دارد و تنها به ویژگی شخصی سرمایهگذار نسبت به ریسک وابسته نیست. در موردی که یک سرمایهگذار فاقد اطلاعات خاص نسبت به سایر سرمایهگذاران است، دلیلی وجود ندارد که پرتفوی سهام او با دیگران یا به اصطلاح پرتفوی سهام بازار متفاوت باشد. آنچه که به عدد بتای یک سهام خاص معروف است حاکی از سهم نهایی ریسک سهام مورد نظر در پرتفوی کل بازار از اوراق بهادار ریسکدار است. سهامهایی با ضریب بتای بزرگتر از یک دارای اثر بالاتر از میانگین بر ریسک پرتفوی کل هستند و سهامهایی با بتای کوچکتر از یک دارای اثر کمتر از میانگین بر ریسک پرتفوی کل میباشند. بر طبق این مدل، بازدهی انتظاری از سرمایه و جبران ریسک در بازار کارآی سرمایه در نسبت مستقیم با عدد بتا تغییر میکند. این روابط با قیمت تعادلی در بازارهای سرمایه کارآ تولید میشود. مدل CAPM نشان میدهد که ریسکها قابل انتقال به بازار سرمایه بوده و میتوانند خرید، فروش و ارزیابی گردند. به این ترتیب، قیمتهای داراییهای ریسکی طوری تعدیل میشوند که با تصمیمات پرتفویی سازگار باشند. این مدل به عنوان سنگ بنای نظریه جدید قیمت در بازارهای مالی محسوب میگردد و در تحلیلهای عملی به طور گسترده استفاده میشود. علاوه بر این، مدل مذکور در تحقیقات کاربردی به طور گسترده استفاده شده و پایه مهمی در تصمیمگیری در زمینههای مختلف بوده است. در کنار مدل پرتفوی مارکوئیتز، CAPM نیز در چارچوب کتابهای درسی اقتصاد مالی در سراسر دنیا جای گرفته است.
منبع
http://nobelprize.org/nobel_prizes/economics/laureates /1990 - Harry M. Markowitz, Merton H. Miller, William F. Sharpe
پاورقی
. Capital Asset Pricing Model
. Corporate Financing
منبع: دنیای اقتصاد