محور : توسعه اقتصادی
هندوستان نخستین کشور جهان بود که سیاست برنامهریزی تنظیم خانواده را در سال 1950 به اجرا گذاشت. در سال2000 میلادی جمعیت این کشور به یکمیلیارد نفر رسید و شمار جمعیت آن 3 برابر جمعیت در زمان استقلال شد.
چین جمعیتی بزرگتر از هند دارد، اما سیاست خشن تک فرزندی بهرغم اینکه تا حدودی در کاهش باروری موفق بوده است، ولی از نقطهنظر توانمندیها و آموزش زنان توفیق کمتری از برخی مناطق هند مانند ایالت کرالا (1) داشته است. پرسش این استکه ما چه درسی میتوانیم از جمعیت و توسعه دو کشور پر جمعیت جهان بگیریم؟
در هند اغلب این جملهرا میشنوید که هر چیزیدر چین سریعتر از هند رشد میکند بهاستثنای جمعیت. 50 سال پیش هند دو سومجمعیت چین را داشته است و پیشبینی میشود که تا سال 2050 چین را پشت سر بگذارد. همانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، جمعیت هر دو کشور به سرعت رشد کرده است. زیرا سرعت کاهش زاد و ولد کندتر از سرعت کاهش مرگ و میر بود. هر دو کشور فشار جمعیتی را به عنوان تهدیدی برای آینده توسعه خود میدانند. چه چیز موجب خواهد شد تا نرخهای باروری کاهش یابد؟
آشکار است که با افزایش درآمد، باروری کاهش مییابد. اغلب به دلیل اینکه هزینه فرصت زمان زنان افزایش مییابد رابطه علت و معلول بین باروری و رشد دو طرفه است. رشد سریع اقتصادی چین نیز تا حدودی ناشی از کاهش نرخ باروری بوده است. نرخ رشد در حال افزایش هند از نیمه دوم 1980 میلادی نیز به دلیل کاهش معتدل در باروری بوده است. به این ترتیب سیاست جمعیتی به طور بالقوه میتواند نقش مهمی در ایجاد مراحل رشد بازی کند. افزون بر این، تا حدی که ما نظر آمارتیاسن(2) برنده جایزه نوبل را بپذیریم که توسعه همان آزادی است، هر چه فرصتهای بیشتری برای زنان جوان وجود داشته باشد، باروری آنان کاهش یافته یا به تاخیر میافتد. این مساله یک شاخص کلیدی در موفقیت توسعه به شمار میآید و از این رو سیاست جمعیتی میتواند به این هدفها کمک کند. در این مطالعه موردی، ما توجه خود را به سیاستهای جمعیتی در کشورهایی که پرجمعیتترین کشورهای جهان هستند، یعنی هند و چین معطوف میکنیم.
>>>
هندوستان نخستین کشور جهان بود که سیاست برنامهریزی تنظیم خانواده را در سال 1950 به اجرا گذاشت. در سال2000 میلادی جمعیت این کشور به یکمیلیارد نفر رسید و شمار جمعیت آن 3 برابر جمعیت در زمان استقلال شد.
چین جمعیتی بزرگتر از هند دارد، اما سیاست خشن تک فرزندی بهرغم اینکه تا حدودی در کاهش باروری موفق بوده است، ولی از نقطهنظر توانمندیها و آموزش زنان توفیق کمتری از برخی مناطق هند مانند ایالت کرالا (1) داشته است. پرسش این استکه ما چه درسی میتوانیم از جمعیت و توسعه دو کشور پر جمعیت جهان بگیریم؟
در هند اغلب این جملهرا میشنوید که هر چیزیدر چین سریعتر از هند رشد میکند بهاستثنای جمعیت. 50 سال پیش هند دو سومجمعیت چین را داشته است و پیشبینی میشود که تا سال 2050 چین را پشت سر بگذارد. همانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، جمعیت هر دو کشور به سرعت رشد کرده است. زیرا سرعت کاهش زاد و ولد کندتر از سرعت کاهش مرگ و میر بود. هر دو کشور فشار جمعیتی را به عنوان تهدیدی برای آینده توسعه خود میدانند. چه چیز موجب خواهد شد تا نرخهای باروری کاهش یابد؟
آشکار است که با افزایش درآمد، باروری کاهش مییابد. اغلب به دلیل اینکه هزینه فرصت زمان زنان افزایش مییابد رابطه علت و معلول بین باروری و رشد دو طرفه است. رشد سریع اقتصادی چین نیز تا حدودی ناشی از کاهش نرخ باروری بوده است. نرخ رشد در حال افزایش هند از نیمه دوم 1980 میلادی نیز به دلیل کاهش معتدل در باروری بوده است. به این ترتیب سیاست جمعیتی به طور بالقوه میتواند نقش مهمی در ایجاد مراحل رشد بازی کند. افزون بر این، تا حدی که ما نظر آمارتیاسن(2) برنده جایزه نوبل را بپذیریم که توسعه همان آزادی است، هر چه فرصتهای بیشتری برای زنان جوان وجود داشته باشد، باروری آنان کاهش یافته یا به تاخیر میافتد. این مساله یک شاخص کلیدی در موفقیت توسعه به شمار میآید و از این رو سیاست جمعیتی میتواند به این هدفها کمک کند. در این مطالعه موردی، ما توجه خود را به سیاستهای جمعیتی در کشورهایی که پرجمعیتترین کشورهای جهان هستند، یعنی هند و چین معطوف میکنیم.
1 - سیاست جمعیتی در چین
چین پرجمعیتترین کشور جهان است. پس از انقلاب کمونیستی در سال 1949چین به رهبری مائوتسه تونگ (3) به طور گسترده یک موضع موافق رشد جمعیت (4) را اتخاذ کرد، با این باور که جامعه کمونیستی میتواند مسائل جمعیت را حل کند و هر چه جمعیت بیشتر باشد، قدرت کشور بیشتر خواهد شد. مائو آنقدر جلو رفت که طرفداران کاهش جمعیت را به زندان فرستاد. در هر حال در رویارویی با قحطی اواخر دهه 1950 این سیاستها تعدیل شد. در سال 1980، چین یک سیاست خشن کاهش جمعیت را با هدف پایین آوردن نرخ رشد زاد و ولد تا حد 1درصد اتخاذ کرد. با این هدف در سال 1982 و 1983 دولت سیاست یک فرزند در هر خانواده را پذیرفت. فشارهای اجتماعی و سیاسی برای محدود کردن اندازه خانواده به یک فرزند، زنان را مجبور کرد که برای باردار شدن اجازه رسمی از کمیته یا شورای محلی کسب کنند. هر چند با نخستین بارداری معمولا موافقت میشد، اما دومین زایمان فقط در صورتی مورد پذیرش قرار میگرفت که یا فرزند اول نقص عضو جدی داشته باشد یا زن ازدواج دوباره کرده باشد. انگیزههای اقتصادی اولویت را به خانوادههای تک فرزند در مسکن، مراقبتهای بهداشتی و آموزش میداد. مادرانی که دو فرزندیا بیشتر داشتند از مشوقها محروم و مشمول جریمه میشدند و برخی اوقات جریمه برای بچه دوم و سوم تا 10 برابر دراّمد سرانه چین میشد.
با توجه به یک چنین سیاست انعطافناپذیر ملی و وجود ترجیحات فرهنگی قوی برای داشتن فرزند پسر، تعجبآور نیست که گزارشهای بسیاری وجود دارد که نشان میدهد دختران از مراقبتهای بهداشتی کمتری برخوردار میشدند، یا جنین دختر به طور گزینشی سقط میشد و حتی فرزند دختر نابود میشدند. نسبت مردان به زنان در بسیاری از کشورهای آسیایی از حد طبیعی بیشتر است و تورش جنسیتی حداقل تا حدودی قابل سرزنش است. آمارتیاسن در پژوهش پیشگامانه خود در سال 1992 برآورد کرده است که 44 تا 50 میلیون زن درچین مفقودالاثرند. این امر به آن بستگی دارد که مقایسه با کشورهای غربی صورت گیرد یا آفریقا.
اثر کامل برنامههای کنترل جمعیت در چین نامعلوم است. فقط زمان مشخص خواهد کرد که آیا منافع حاصل از کاهش رشد جمعیت از طریق فشارهای اجتماعی و اقتصادی برای داشتن خانوادههای تک فرزندی ارزش هزینه قطع خشن ناهنجاریهای سنتی خانوادگی و نیز آگاهی درباره ارزش فرزند را داشته است یا نه. مقاومت در مناطق روستایی، که بیش از 60درصد جمعیت چین هنوز در آنجا ساکن است به طور آشکار آنچنان گسترده بود که در اوت 1988، هنگامی که دولت چین با شگفتی دریافت که جمعیت از مرز یکمیلیارد گذشته است، تصمیم گرفت که سیاست تکفرزندی را نه فقط در شهر که در مناطق روستایی نیز به اجراگذارد. در هر حال مخالفتهای مردمی دوباره باعث شد که این سیاست تا حدودی معتدل شود و تاکید بیشتر بر ارتقای موقعیت زنان و فراهم کردن تامین اجتماعی سالمندان قرار داده شود.
تا اواسط دهه 1990، نرخ باروری چین به 9/1 فرزند به ازای هر زن رسید و این نرخ تا 6/1 فرزند در سال 2008 کاهش یافت. این نرخ پایینتر از سطح جایگزینی است و با کاهش بلندمدت رشد جمعیت سازگاری دارد. اما به دلیل نیروی محرکه (5) جمعیتی، جمعیت چین به رشد ادامه داده است، زیرا گروه سنی جوان با جمعیت بزرگتر جایگزین گروه سنی پیرتر با جمعیت کوچکتر شده است. در هرحال، بزرگترین گروه سنی اکنون در حال خارج شدن از سن باروری است. نرخ رشد جمعیت به طور مهیجی کند شده است و انتظار نمیرود که جمعیت پیش از اینکه شروع به کاهش کند از 5/1 میلیارد تجاوز کند.
در عمل، بسیاری از خانوادهها به جای یک فرزند دو فرزند دارند و سایرین نیز که در مناطق روستایی زندگی میکنند یا اقلیتهای قومی که مشمول این سیاست نیستند بیش از دو فرزند دارند. ولی نرخ باروری به شدت در مناطق شهری پایین است، اما سهم فزایندهای از جمعیت روستایی در حال مهاجرت به شهرها هستند. برآوردهای نوعی نشان میدهند در صورتی که چین سیاست تک فرزندی را اتخاذ نمیکرد، امروزه جمعیت آن 250 میلیون نفر بیش از جمعیت کنونی بود. اکنون نگرانی این است که چین باید در سیاست خود تجدیدنظر کند تا از وابستگی بسیار بالای بازنشستگان به شاغلان بالغ جلوگیری کند.
موفقیت آشکار سیاست خشن چین در کنترل باروری موجب شده است تا برخی کارشناسان فواید دیکتاتوری را بیش از دموکراسی در توسعه بدانند، اما در واقع موارد بیشماری است که نشان میدهد نبود رسانههای آزاد به طور خاص و نبود دموکراسی به طور اعم توسعه چین را کند کرده است. در جنبش «جهش به سمت جلو» (6) در زمان مائو به دلیل تصمیمات نادرست دولت و نیز انگیزههای دیوانسالاران در ارسال گزارشهای بیش از حد خوشبینانه از مزارع کشاورزی حداقل 30 میلیون نفر مردند. در مقابل، هند دموکراتیک از سال 1947 هیچ قحطی نداشته است. آمارتیاسن رشد اقتصادی چین را به سرمایهگذاریهای وسیع در آموزش و بهداشت نسبت میدهد، آنچه که هند فاقد آن بوده است. دیکتاتوری میتواند برای برنامههای باروری یا هر جنبه دیگری از توسعه خوب یا بد باشد، اما خطرات یک تصمیم بسیار بد در دموکراسی بسیار کمتر است.
کنترل موفقیتآمیز جمعیت در چین با خطرات منافع آن همراه بوده است. تا سال2050 میلادی تعداد جمعیت در گروه سنی 50 سال به بالا و 20 سال به پایین دو برابر وضع موجود خواهد شد. افزون بر این، در حالی که باروری کاهش یافته است، ترجیح فرزند پسر بر دختر تشدید شده است. بسیاری از خانوادههای چینیبه نظر میرسد که احساس میکنند اگر قرار است یک فرزند داشته باشند، بهتر است آن فرزند پسر باشد تا نسل خانواده را تداوم بخشد و والدین را در دوران پیری مورد حمایت قرار دهد.
گزارش کمیسیون جمعیت و برنامهریزی تنظیم خانواده دولتی چین نتیجهگیری کرده است که کشور ممکن است در سال 2020 میلادی حدود 30 میلیون مرد بیش از زن در سن ازدواج داشته باشد و هشدار داده است که این نتیجه میتواند به بیثباتی اجتماعی بینجامد. در جمعبندی اگر چه رشد سریع اقتصادی و اجبار و انگیزه در برنامهریزی تنظیم خانواده بخشی از کاهش باروری را توجیه میکند، اما عوامل دیگری مانند باسوادی بیشتر زنان، بهبود بهداشت فرزندان و فرصتهای بیشتر اقتصادی زنان نیز در کاهش باروری بسیار موثر بوده است. این عوامل همچنین در کاهش باروری ایالت کرالا در هند نقش موثری داشته است.
2 - سیاست جمعیتی در هند
در سال 1949، هند نخستین کشوری بود که یک برنامه ملی تنظیم خانواده را به مورد اجرا گذاشت. با این حال برنامه تنظیم خانواده در هند نسبتا غیرموثر بوده است. در اوایل دهه 1970 به کارشناسان به طور فزایندهای هشدار دادند که نرخ رشد جمعیت در هند بسیار بالاست.
هنگامی که نخست وزیر هند ایندیرا گاندی سعی کرد که سیاست کنترل جمعیتی را در 77- 1975 – دورهای که او یک قدرت دیکتاتوری را اعمال کرد - به اجراگذارد، نتیجه آن یک شکست بود. گزارشهای عقیمسازی اجباری و سایر سیاستهای اجباری موجب شد که سیاست تنظیم خانواده، اعتبار خود را در بسیاری از مناطق کشور از دست بدهد. در واقع، اعتراض عمومی نسبت به این سیاستهای اجباری باروری سبب شد که دوره «اضطراری» سریعتر به پایان برسد و در سال 1977 دوباره انتخابات برگزار شد و گاندی از قدرت خارج شد. دوباره در انتخابات 1980 گاندی با تعهد اینکه سیاستهای اجباری گذشته را احیا نخواهد کرد به قدرت بازگشت. سالها بعد، در برخی از مناطق کشور روستاییان از ترس عقیمسازی اجباری از کارکنان بهداشتی اجتناب میکردند.
در هر حال برنامهریزی تنظیم خانواده در عمل به طور گستردهای مورد اجرا قرار گرفت. پذیرش محدود کردن اندازه خانواده از یک سو ناشی از افزایش دراّمد در میان 200 میلیون یا بیشتر جمعیت طبقه متوسط هند و از سوی دیگر به دلیل بهبود شرایط زندگی در میان بخش قابلملاحظهای از فقرا بود. پارهای نیز به دلیل سیاستهای انگیزشی برای تشویق خانوادههای کوچکتر بود.
تفاوتهای زیادی بین ایالتها وجود داشت. در مادهیاپرادش (7)، افرادی که سه فرزند یا بیشتر پس از ژانویه 2001 داشتند، از انتخاب شدن به عنوان پستهای مشورتی روستا ممنوع شدند. این مساله چالشهای زیادی را ایجاد کرد. برخی گزارشها در سال 2004 باروری در میان مسلمانان را بسیار بیشتر از هندوها اعلام کرد- گزارشهایی که بعدا معلوم شد تا حدود زیادی مبالغهآمیز بوده است - این مساله نشان داد که حساسیت موضوع همچنان تداوم دارد.
با کاهش باروری، ترجیح پسر بر دختر بیشتر شد. به ویژه در دایره هندوها در شمال هند. نتیجه یک مشکل «زنان مفقودی» شبیه به چین بود. تورش بالا به نفع پسران در مناطق مرفهتر هند وجود داشت و محققانی مانند جین درز(8)، آن کاترین(9) و مامتامورتی (10)دریافتند که عدم مزیت دختران در بقای فرزندان در مناطقی که با فقر مواجه هستند، پایینتر است. پی، ان ماری بهات (11) و ای، جی، فراسیس زاویر(12) دادههای نمونهگیری ملی بهداشت خانوادگی را مورد تحلیل قرار دادند و نتیجه گرفتند که در شمال هند، دختران 60درصد زاد و ولدهای ناخواسته را شامل میشوند و محور باروریهای ناخواسته به طور بالقوه میتواند نسبت جنسیتی را به 130 پسر در مقابل 100 دختر افزایش دهد. به نظر میرسد یک چنین عدم تعادل غمانگیزی میتواند به ناآرامی اجتماعی در آینده منجر شود. تحقیقات نشان میدهد که فقط یک پنجم عدم تعادل میتواند به وسیله تاثیر هپاتیت در مورد هند توضیح داده شود. این نسبت احتمالا امروزه کمتر است.
کرالا، ایالتی در جنوب غرب هند که بر کاهش فقر و توسعه انسانی تاکید داشته است، یک مورد مهم قابل بررسی است. تا نیمه دهه 1990، نرخ باروری ایالت کرالا تا 7/1 فرزند به ازای هر زن رسیده بود و در این حد باقیمانده بود که حاکی از یک رشد جمعیت کند در طول زمان بود (در غیاب مهاجرت). به این ترتیب نرخ باروری کرالا تا سالهای اخیر کمتر از باروری چین بود؛ اما بر عکس چین کاهش سریع باروری در کرالا بدون اجبار صورت گرفت - جدا از اینکه چینیها پاداشهای مستقیم بسیار زیادی را برای کاهش باروری پرداخت کرده بود.
هنجارهای رفتاری میتواند بسیار موثر باشد و تعادلهای چندگانه ناشی از هنجارهای رفتاری مورد انتظار میتواند متفاوت باشد. علاوه بر این و به ویژه در سالهای اخیر، آگاهیهای بیشتر زنان روستایی درباره هنجارهای شهری توانمندسازی زنان که به وسیله تلویزیون و اینترنت تسهیل شده است، تاثیر زیادی در این رابطه داشته و موجب تقویت آگاهیهای فرهنگی شده است.
روبرت جنسن(13) و امیلی اوستر(14) شواهد چندی از قدرت تلویزیون درهند ارائه میکنند. در حالی که تلویزیون، با بیلبورد و سایر رسانههای ارتباطی در هند برنامههای تنظیم خانواده را توسعه داده است و شواهدی وجود دارد که این رسانهها میتوانند آثار مثبتی داشته باشند –چنین تلاشهایی زمانی بسیار بیشتر موفق خواهد بود که فضای اجتماعی به اندازه کافی تغییر کند و جامعه پذیرای پیامها باشد. این کمکها توضیح میدهد که چرا سازمانهای غیردولتی که برای توسعه جامع روستایی کار میکنند، اغلب موفقتر از بسیاری برنامههای دولتی هستند. درکرالا، اگر مبارزات رسمی که خانوادههای کوچکتر را حمایت میکنند بیشتر از نقاط دیگر موثرند، علت آن عمدتا این است که هم شرایط اجتماعی و هم شرایط اقتصادی همزمان یا قبل از آن تغییر کرده است. بیش از 85درصد زنان در کرالا باسوادند، این امر بدان معنا است که آنان قدرت بیشتر در خانه، فرصتهای بیشتری در محل کار و نیز توانایی خواندن روزنامهها و محتویات آنها درباره باروری و تنظیم خانواده را دارند.
برخی از موفقیتهای کرالا ناشی از موقعیت برتر زنان در فرهنگ محلی است؛ اما دلیلی وجود ندارد که اگر اراده سیاسی و اجتماعی وجود داشته باشد، موفقیت کرالا نتواند در جای دیگری در هند تکرار شود. آمارتیاسن نتیجه میگیرد که نتایج خیرهکننده معمولا در کاهش باروری: «عمدتا از طریق ظهور ارزشهای جدید – فرآیندی که در آن گفتمان سیاسی و اجتماعی نقش مهمی داشته است – سطح بالای باسوادی جمعیت کرالا، به ویژه باسوادی زنان که از بسیاری از مناطق هند بیشتر است تا حد زیادی به امکانپذیری یک چنین گفتمان سیاسی و اجتماعی کمک کرده است».
موفقیت کرالا نشان میدهد که کاهش باروری به رشد سریع اقتصادی و حتی نبود رشد یا سیاستهای دولتی وابسته نیست، بلکه وابسته به توسعه انسانی ریشهداری است که بر توانمندیهای زنان تاکید میکند. آن چیزی که جامعه مدنی نقش پیشرو را دارد.
پاورقی:
1 -Kerala
2- Amartia Sen
3 -Mao Zedong (Mao Tse – tung)
4 - Pronatalist
5 - Momentum
6 - Great Leap Forward
7 - Madhy Pradesh
8 -Jean Dreze
9 -Anne Catherine
10 - Mamta Murthi
11 - P. N. Mari Bhat
12 - A. J. Francis Zavier
13 - Robert Jensen
14 - Emily Oster
منبع: دنیای اقتصاد