محور : اقتصاد اسلامی
سيد عباس موسويان
مقدمه
از تفاوتهاي اساسي اقتصاد اسلامي با ساير نظامها، تحريم ربا و بهره است و اين در حالي است كه امروزه قرضهاي با بهره، به شكل اوراق قرضه، وامها و سپردههاي بانكي از مهمترين ابزارهاي پيشرفت اقتصادي به حساب ميآيد. بر اين اساس، برخي صاحبنظران كوشيدهاند راه حلي براي اين مسئله پيدا كنند. از جمله اين راه حلها، نظرية اختصاص رباي محرم به رباي فاحش بود كه به تبع اقتصاددانان مسيحي از سوي برخي انديشمندان مسلمان مطرح گرديد. در جواب از آن، نظرية تدريجي بودن تحريم ربا مطرح شد و نشان داد كه قرآن بر فرض هم در بعضي مراحل، خصوص رباي فاحش را حرام كرده باشد، در مرحلة نهايي آن را به طور كلي تحريم نموده است. در حال حاضر نظرية سومي كه قصد كاربردي كردن مفاهيم قرآن را دارد وارد گفتوگو شده است و در عين پذيرش تحريم مطلق ربا، معتقد است همانند وضعيت صدر اسلام، در وضعيت كنونيِ كشورهاي اسلامي، تحقق كامل احكام ربا مقدور نيست، از اين رو در مقام اجرا بايد شيوة تحريم تدريجي را در پيش گرفت. مقالهاي كه در پيش رو داريد به نقد و بررسي نتايج فقهي - اقتصادي اين نظريهها ميپردازد.
>>>
محور : اقتصاد اسلامی
ثمرات فقهي - اقتصادي
دفعي يا تدريجي بودن تحريم ربا در قرآن
سيد عباس موسويان
مقدمه
از تفاوتهاي اساسي اقتصاد اسلامي با ساير نظامها، تحريم ربا و بهره است و اين در حالي است كه امروزه قرضهاي با بهره، به شكل اوراق قرضه، وامها و سپردههاي بانكي از مهمترين ابزارهاي پيشرفت اقتصادي به حساب ميآيد. بر اين اساس، برخي صاحبنظران كوشيدهاند راه حلي براي اين مسئله پيدا كنند. از جمله اين راه حلها، نظرية اختصاص رباي محرم به رباي فاحش بود كه به تبع اقتصاددانان مسيحي از سوي برخي انديشمندان مسلمان مطرح گرديد. در جواب از آن، نظرية تدريجي بودن تحريم ربا مطرح شد و نشان داد كه قرآن بر فرض هم در بعضي مراحل، خصوص رباي فاحش را حرام كرده باشد، در مرحلة نهايي آن را به طور كلي تحريم نموده است. در حال حاضر نظرية سومي كه قصد كاربردي كردن مفاهيم قرآن را دارد وارد گفتوگو شده است و در عين پذيرش تحريم مطلق ربا، معتقد است همانند وضعيت صدر اسلام، در وضعيت كنونيِ كشورهاي اسلامي، تحقق كامل احكام ربا مقدور نيست، از اين رو در مقام اجرا بايد شيوة تحريم تدريجي را در پيش گرفت. مقالهاي كه در پيش رو داريد به نقد و بررسي نتايج فقهي - اقتصادي اين نظريهها ميپردازد.
كيفيت تشريع احكام
آيات قرآن و احكام نوراني اسلام به تدريج و طي 23 سال به تناسب شرايط اجتماعي و آمادگي امت اسلامي بر پيامبر اكرم6 نازل ميشد و توسط آن حضرت به اطلاع مردم ميرسيد. بدين ترتيب ،پيامبر6 از يك سو با گسترش تعاليم اثباتي اسلام روح ايمان و اخوت را در جامعه ميگستراند و از سوي ديگر، با مبارزه با بينشها، پندارها و رفتارهاي غلط جاهلي زمينههاي شرك و بتپرستي و ظلم و عداوت را از بين ميبرد.
مبارزة اسلام با پديدههاي نامطلوب اجتماعي دو گونه بود: با مواردي مانند بتپرستي كه تضاد قطعي و صريح با تعاليم نوراني اسلام داشت، به صورت دفعي و قاطع برخورد ميكرد و در مواردي كه از يك سو تضاد صريح با اسلام نداشت و از سوي ديگر به صورت يك عادت فراگير درآمده بود، به صورت تدريجي مبارزه ميكرد كه برداشتن شرابخواري از اين قبيل است.
شرابخواري قبل از ظهور اسلام رواج فوقالعاده داشت و به صورت يك بلاي عمومي درآمده بود، به طوري كه اگر اسلام ميخواست بدون رعايت اصول رواني و اجتماعي با اين بلاي عمومي به مبارزه برخيزد، ممكن نبود؛ لذا از روش تحريم تدريجي و آماده ساختن افكار عمومي استفاده كرد و شرابخواري را در چهار مرحله تحريم نمود.1
در مرحله نخست خداوند به ناپسند بودن اين عمل اشاره كرد و فرمود:
از ميوههاي درخت نخل و انگور، مسكرات و روزيهاي پاكيزه فراهم ميكنيد.2
در اين آيه «سكر» به معني شراب مسكر، در مقابل رزق حسن قرار داده شده است و اين دلالت بر ناپسند بودن آن در پيشگاه خداوند دارد، ولي عادت زشت شرابخواري در ميان اعراب ريشهدارتر از آن بود كه با اين اشارهها ريشهكن شود، علاوه بر اين كه اعراب جاهلي از طريق شراب درآمد اقتصادي داشتند كه حاضر نبودند به سادگي از آن دست بردارند. به اين جهت در مرحله دوم لحن قرآن تغيير كرد و خطاب به پيامبر فرمود:
دربارة شراب و قمار از تو سؤال ميكنند. بگو: در آن دو، گناهي بزرگ و سودهايي براي مردم است، ولي گناهشان از سودشان بزرگتر است.3
در مرحله سوم با بيان گوياتر ميفرمايد:
اي كساني كه ايمان آوردهايد! در حال مستي به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه ميگوييد.4
مفهوم آيه اين نبود كه در غير حال نماز، نوشيدن شراب مجاز است، بلكه در پي تحريم تدريجي و مرحله به مرحله شراب بود و به عبارت ديگر، آيه نسبت به غير حال نماز سكوت داشت و صريحاً چيزي نميگفت.
بالأخره بعد از آشنايي مسلمانان با احكام اسلام و آمادگي فكري آنان براي ريشهكن كردن اين مفسدة بزرگ اجتماعي، دستور نهايي با صراحت كامل و بيان قاطع، نازل گرديد:
اي كساني كه ايمان آوردهايد! شراب و قمار و بتها و تيرهاي قرعه، پليد و از عمل شيطاناند. پس از آنها دوري گزينيد، باشد كه رستگار شويد.5
نظرية تشريع تدريجي حرمت ربا
گروهي از مفسران و محققان اقتصاد اسلامي، تحريم ربا را همانند تحريم شرابخواري به صورت تدريجي ميدانند. اين افراد معتقدند: در عصر ظهور اسلام در جزيرةالعرب، رباخواري چنان گسترده بود كه امكان تحريم دفعي آن وجود نداشت، لذا خداوند متعال با فرستادن آيات مختلف از آغاز بعثت، ربا را مورد نكوهش قرار داد و به تدريج زمينه تحريم قاطع و فراگير آن را فراهم نمود.
از بررسي آثار نويسندگان اسلامي به دست ميآيد كه نظرية تدريجي بودن تحريم ربا را نخست استاد اسماعيل خليل در سال 1326 ق، ضمن سلسله درسهايي كه در قاهره داشت، بيان نمود. سپس دكتر محمد عبدا دراز آن را در كنفرانسي كه به سال 1951 م در پاريس تشكيل شده بود، مطرح ساخت و در كتاب الربا في نظرالقانون الاسلامي منتشر كرد6 و بعد از وي دانشوران زيادي به تبعيت از او يا با تحقيق مستقل، اين نظر را پذيرفتند.7 اين گروه از علما گرچه در جزئيات مسئله با هم اختلاف دارند (به طوري كه بعضي از آنها مراحل تشريع را سه مرحله، برخي چهار مرحله و برخي پنج مرحله ميدانند) لكن همگي بر اين باورند كه تحريم ربا همانند تحريم شرابخواري طي مراحلي به تدريج صورت گرفت. نخست به صورت موعظه و نصيحت بود، سپس تحريم جزئي اعمال گرديد و سرانجام به شكل قطعي و كلي تحريم شد.
قبل از اظهارنظر پيرامون صحت يا عدم صحت نظرية تدريجي بودن تحريم ربا، ابتدا مراحل تشريع حرمت را مطابق اين نظريه مطرح ميكنيم، سپس با تفسير آيات مربوطه، به نقد و بررسي اين نظريه ميپردازيم.
مراحل تشريع حرمت ربا
چنان كه گذشت قائلين به نظرية تدريج، از جهت كم و كيف مسئله ديدگاه واحدي ندارند. در اين جا به طرح ديدگاه پنج مرحلهاي ميپردازيم كه ديدگاههاي ديگر را نيز در بر دارد.
مرحله نخست: تحريم ربا براي پيامبر6
برخي از قائلين به نظريه تدريج معتقدند اولين آيهاي كه در ارتباط با ربا نازل شده، آية ششم سورة مدثر است كه خطاب به پيامبر اكرم6 ميفرمايد:
وَلاَ تَمنُن تَستَكثِرُ؛ منت مگذار و فزوني مطلب.
طبرسي از ابيمسلم نقل ميكند كه اين آيه بر نهي از ربا دلالت دارد و به پيامبر ميگويد: چيزي را عطا نكن در حالي كه بيش از آن چه كه دادهاي مطالبه كني.8 از نويسندگان متأخر نيز دكتر عبداللطيف مشهور گفته است: اين آيه اولين اشاره از طرف خداوند متعال در مورد تحريم رباست و او اين برداشت را به «ابنتيميه» نسبت ميدهد و مدعي است كسي جز وي اين نكته را متوجه نشده است.9
مرحله دوم: ناپسند شمردن رباخواري
اكثر قائلين به نظريه تدريج معتقدند: خداوند متعال با فرستادن آيه 39 سورة روم اعلام كرد كه رباخواري از ديدگاه خداوند عملي ناپسند و نامطلوب است:
وَمَا آتَيتُم مِن رِباً لِيَربُوَا فِي أَموَالِ النَّاسِ فَلاَ يَربُوا عِندَ اللَّهِ وَما آتَيتُم مِن زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجهَ اللَّهِ فَأُولئَِ هُمُ المُضعِفُونَ؛ آنچه بهعنوان ربا ميپردازيد تا در اموال مردم فزوني يابد، نزد خدا فزوني نخواهد يافت و آنچه را به عنوان زكات ميپردازيد و تنها رضاي خدا را ميطلبيد (ماية بركت است، و) كسانيكه چنين ميكنند داراي پاداش مضاعفاند.
اين آيه اولين هشداري بود كه از جانب خداوند در مورد ربا براي مردم نازل شد. در اين آيه خداوند متعرض حكم تحريم ربا نميشود، بلكه تنها ميفرمايد كه ربا مورد پسند خدا نيست و به آن پاداش نميدهد، به خلاف اموالي كه در راه او به عنوان صدقه داده ميشود كه آنها را بركت ميدهد. بدين ترتيب خدا ادعاي كساني را رد ميكند كه ميگفتند: «ما با دادن قرض ربوي به نيازمندان كمك ميكنيم تا بتوانند مايحتاج زندگيشان را به دست آورند و از اين طريق به خدا نزديك ميشويم».
مرحله سوم: نقل حكايت عبرتآموز رباخواري يهود
قائلين به نظريه تدريج معتقدند: خداوند متعال در مرحله بعد با نقل داستان رباخواري يهود و اين كه آنان به خاطر اين عمل ناپسند هم در دنيا جريمه شدند و هم در آخرت عذابي دردناك در انتظارشان هست، به مسلمانان هشدار داد كه منتظر تشريع چنين حكمي با چنين پيامدهايي باشند:
فَبِظُلمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمنَا عَلَيهِم طَيٍّبَاتٍ أُحِلَّت لَهُم وَبِصَدٍّهِم عَن سَبِيلِ اللهِ كَثِيراً وَأَخذِهِمُ الرٍّبَا وَقَد نُهُوا عَنهُ وَأَكلِهِم أَموَالَ النَّاسِ بِالبَاطِلِ وَأَعتَدنَا لِلكَافِرِينَ مِنهُم عَذَاباً أَلِيماً؛10 پس به سزاي ستمي كه از يهوديان سر زد و به سبب آن كه (مردم را) بسيار از راه خدا باز داشتند، چيزهاي پاكيزهاي را كه بر آنان حلال شده بود حرام گردانيديم، و (به سبب) رباگرفتنشان - با آن كه از آن نهي شده بودند - و به ناروا مال مردم خوردنشان. و ما براي كافران آنان عذابي دردناك آماده كردهايم.
ظهور اين آيه اگرچه در ارتباط با قوم يهود است لكن قرار گرفتن ربا در رديف جرايمي چون ظلم، بازداشتن مردم از راه خدا و خوردن اموال مردم به ناحق كه حرمتشان شديد و قطعي است و اختصاص به آيين خاصي ندارد، براي مسلمانان هشدار بود كه به زودي ربا براي آنان نيز تحريم خواهد شد.
مرحله چهارم: تحريم رباي فاحش
به اعتقاد قائلين به نظريه تدريج، خداوند متعال در اين مرحله با فرستادن آياتي از قرآن، نوع خاصي از ربا يعني رباي فاحش را براي مسلمانان تحريم كرد و فرمود:
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَأكُلُوا الرٍّبَا أَضعَافاً مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّت لِلكَافِرِينَ؛11 ايكساني ايمان آوردهايد، ربا را چندين برابر مخوريد و از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد، و از آتشي كه براي كافران آماده شده است بترسيد.
همانطوركه در تحريم تدريجي شرابخوري، در مرحله سوم بعضي از مصاديق شرابخوري تحريم شد، در اين مرحله از تحريم ربا نيز مصاديق خاصي از رباخواري، مصاديقي كه در آنها ربا به چند برابر اصل بدهي ميرسد (رباي فاحش و نرخ بهرههاي بالا) براي مسلمانان تحريم شد.
مرحله پنجم: تحريم قاطع و كلي ربا
در اين مرحله خداوند با فرستادن آياتي ديگر، به صورت قاطع، روشن و كلي هر نوع رباخواري را ممنوع كرد و آن را از مصاديق پيكار با خدا و رسول خدا قلمداد نمود:
الَّذِينَ يَأكُلُونَ الرٍّبَا لاَ يَقُومُونَ اًِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيطَانُ مِنَ المَسٍّ ذلَِ بِأَنَّهُم قَالُوا اًِنَّمَا البَيعُ مِثلُ الرٍّبَا وَأَحَلَّ اللهُ البَيعَ وَحَرَّمَ الرٍّبَا فَمَن جَأَهُ مَوعِظَةٌ مِن رَبٍّهِ فَانتَهَي فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمرُهُ اًِلَي اللهِ وَمَن عَادَ فَأُولئَِ أَصحَابُ النَّارِ هُم فِيهَا خَالِدُونَ يَمحَقُ اللهُ الرٍّبَا وَيُربِي الصَّدَقَاتِ وَاللهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ ... يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرٍّبَا اًِن كُنتُم مُؤمِنِينَ فَاًِن لَم تَفعَلُوا فَأذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَاًِن تُبتُم فَلَكُم رُؤوسُ أَموَالِكُم لاَ تَظلِمُونَ وَلاَ تُظلَمُونَ؛12 كسانيكه ربا ميخورند، برنميخيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، آشفتهاش كرده است. اين بدان سبب است كه آنان گفتند، داد و ستد مانند رباست، و حال آن كه خدا داد و ستد را حلال و ربا را حرام گردانيده است. پس، هر كس، اندرزي از جانب پروردگارش بدو رسيد و (از رباخواري) باز ايستاد، آن چه گذشته، از آنِ اوست، و كارش به خدا واگذار ميشود، و كساني كه (به رباخواري) بازگردند، آنان اهل آتشاند و در آن ماندگار خواهند بود. خدا از (بركت) ربا ميكاهد و بر صدقات ميافزايد و خداوند هيچ ناسپاس گناهكاري را دوست نميدارد. ... اي كساني كه ايمان آوردهايد از خدا پروا كنيد، و اگر مؤمنيد، آن چه از ربا باقي مانده است واگذاريد و اگر (چنين) نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستادة وي، برخاستهايد و اگر توبه كنيد، سرمايههاي شما از آنِ خودتان است، نه ستم ميكنيد و نه ستم ميبينيد.
چنانكه از آيات فوق بر ميآيد، در اين مرحله هر ربايي، چه فاحش و چه غيرفاحش، به صورت قاطع و روشن تحريم شد و رباخواران به انواع گرفتاريهاي دنيوي و اخروي تهديد شدند.
بدين ترتيب، خداوند از همان آغاز بعثت متناسب با شرايط روحي و اجتماعي امت اسلامي، با فرستادن آيات مختلف، زمينه را براي مبارزه با پديدة شوم رباخواري كه شبه جزيره عربستان را فراگرفته بود فراهم نمود و در سالهاي آخر عمر شريف پيامبر6، با فرستادن آيات صريح و قاطع سورة بقره، رباخواري را از جامعه اسلامي ريشهكن كرد؛ به طوري كه تا صد سال اخير و رواج بانكداري ربوي و نفوذ نظام سرمايهداري در كشورهاي اسلامي، ربا و رباخواري از معاصي بزرگ به حساب ميآمد و كمتر كسي جرئت نزديك شدن به آن را داشت.
آثار و نتايج نظرية تدريج
هر نظرية علمي، گذشته از بحث علمي كه در حد خود براي انديشوران مطلوب است، معمولاً آثار و نتايج نظري و كاربردي به همراه دارد. نظرية تدريجيبودن تحريم ربا نيز علاوهبر جهات علمي از حيث نظري و كاربردي دو ثمرة مهم همراه دارد.
الف - ثمرة نظري نظريه تدريج
بعد از رنسانس و فروپاشي حاكميت كليسا بر كشورهاي اروپايي، تفسيرهاي جديدي از متون ديني و تعاليم حضرت مسيح ارائه شد كه تفسير جديد ربا، از آن موارد است. تا عصر روشنگري، علماي مسيحيت همانند علماي اسلام، هر نوع زياده در مقابل قرض را ربا و حرام ميدانستند ولي از آن تاريخ به بعد، به تدريج اين فكر مطرح شد كه بين ربا و بهرة عادلانه فرق هست و ربا اختصاص به مواردي دارد كه بهرة قرض، فاحش و غيرمتعارف باشد.
بعد از گسترش روابط مسلمانان با اروپا و نفوذ تدريجي نظام سرمايهداري در كشورهاي اسلامي و تأسيس بانكهاي غربي در اين كشورها، زمينه طرح اين شبهه به وجود آمد كه: «در اسلام نيز مانند مسيحيت تنها بهرههاي فاحش و غيرعادلانه حرام است». پيرو همين فكر در اواخر قرن نوزدهم، مباحثات زيادي بين دولت عثماني و صاحبان بانكها و مؤسسات پولي از يك طرف و علماي آن كشور از طرف ديگر، دربارة ربا و بهره مطرح شد و در نهايت كار به آنجا كشيد كه جمعي از علماي اهل سنت به حلال بودن بهرههاي كم، حكم دادند و در بيانيهاي در دهم شوال 1328 ق اعلام نمودند:
مشايخ اسلام مقرر داشتهاند كه اموال وديعه گذاشته شده در بانك، يا اموال قرض گرفته شده و برگردانده شده و مبالغي كه از بانك گرفته ميشود يا به هر صورتي در آنجا ميماند، تا موقعي كه با بهرههاي اندك باشد حلال است.13
يكي از مستندات اين گروه بر اين ادعا، آية 130 آل عمران ميباشد؛ براي مثال، شيخ عبدالعزيز جاويش از علماي الازهر مصر در اينباره ميگويد: طبق آية شريفة «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَأكُلُوا الرٍّبَا أَضعَافاً مُضَاعَفَةً» خداوند متعال مطلق ربا را حرام نكرد، بلكه آن ربايي را حرام نمود كه وصف «أَضعَافاً مُضَاعَفَةً» داشته باشد؛ يعني بهرة آن چند برابر اصل بدهي گردد.14 بعد از جاويش، افراد بسياري جهت تجويز بهرههاي اندك به اين آيه استناد كردند؛ به طوري كه امروزه در قانون مدني اكثر كشورهاي عربي، نرخ بهرههاي كم، ربا تلقي نشده است.15
يكي از نقاط مثبت نظريه تدريج اين بود كه قائلين آن نظريه با منطقي روشن در مقابل شبهه مذكور ايستادند و گفتند: در مسائلي كه قرآن به صورت تدريجي مطرح كرده است، نميتوان به مراحل متوسط استناد كرد، بلكه بايستي به مرحلة نهايي و آيات نازله در آخرين مرحله استدلال نمود. پس همانطوركه نميتوان به آيات مرحله سوم شرابخواري استناد كرد و حرمت شرابخواري را به شرابخواري موقع نماز منحصر نمود، در مسئله تحريم ربا نيز نميتوان به آيات سورة آل عمران استدلال نمود؛ بلكه بايستي به آيات سورة بقره كه در آخرين مرحله به صورت قطعي و كلي ربا را تحريم ميكنند، استناد كرد.
ب - ثمرة كاربردي نظرية تدريج
مطابق استدلال قائلين به نظرية تدريج، از آن جا كه عمل رباخواري گسترش فوقالعادهاي در جزيرةالعرب آن روز داشت و امكان مبارزه دفعي و قاطع نبود، خداوند متعال با فرستادن آيات مختلف در مراحل چهار يا پنجگانه، با اين عمل ناپسند، به مبارزه پرداخت و در نهايت در سالهاي واپسين عمر پيامبر اكرم6 به تحريم كلي و قاطع اقدام نمود. از اين شيوة برخورد، استفاده ميكنيم كه اگر امروزه جامعهاي از جهت ابتلا و گسترش معاملات ربوي شرايط عصر نبوي را داشت، بايد در مبارزه با رباخواري روش تدريج را در پيش گيرد و از آن جا كه غالب كشورهاي اسلامي امروزه در سطح وسيعي از جهت بازارهاي مالي و نظام بانكي به معاملات ربوي مبتلا هستند، نميتوان تحول دفعي و تغيير قاطع را انتظار داشت، بلكه علماي اسلام و متوليان امر بايد با تبليغ و موعظه و اتخاذ تدابير لازم، زمينه را براي مبارزه تدريجي و حذف كامل ربا فراهم كنند.
نقد و بررسي نظريه تدريج
براي ارزيابي علمي نظرية تدريج، آيات مراحل پنجگانه را از جهت زمان نزول و محتوا مورد بررسي قرار ميدهيم و در اين بررسي تنها به مطالبي ميپردازيم كه در تأييد و يا رد نظريه فوق دخالت دارد.
بررسي مرحله نخست (سوره مدثر، آيه 6)
براي بررسي دقيق آيه مرحله نخست لازم است آيات قبل از آن، مورد توجه قرار گيرد.
يَا أَيُّهَا المُدَّثٍّرُ قُم فَأَنذِر وَرَبََّ فَكَبٍّر وَثِيَابََ فَطَهٍّر وَالرُّجزَ فَاهجُر وَلاَ تَمنُن تَستَكثِرُ وَلِرَبٍَّ فَاصبِر؛16 اي كشيده رداي شب بر سر، برخيز و بترسان. و پروردگار خود را بزرگ دار. و لباس خويش را پاك كن. و از پليدي دور شو. و منت مگذار و فزوني مطلب. و براي پروردگارت شكيبايي كن.
زمان و شأن نزول
اين سوره جزء اولين سورههايي است كه بر پيامبر اكرم6 نازل شده است؛ بهطوريكه گفتهاند: اولين آياتي كه بر پيامبر خدا6 نازل شد، هفت آيه نخست اين سوره بود و نيز گفتهاند: بعد از سورة علق اينها اولين آيات بود و به باور برخي، اولين آياتي كه بعد از علني شدن دعوت اسلام نازل شد، اين هفت آيه است.17
از ميان شأن نزولهايي كه براي اين آيات نقل شده، آنچه با سياق آنها تناسب دارد ايناست كه: سران مشركان عرب در آستانة موسم حج به شور پرداختند كه در برابر سؤالات مردمي كه از اطراف به مكه ميآيند و مطالبي دربارة ظهور پيامبر اسلام6 شنيدهاند، چه بگويند؟ اگر هر كدام جواب جداگانهاي بدهند، اثر منفي خواهد گذاشت، پس بايد با وحدت كلمه به مبارزة تبليغاتي بر ضد پيامبر6 برخيزند. نتيجة گفتوگو اين شد كه بهتر از همه اين است كه بگوييد: ساحر است! زيرا يكي از آثار پديدة سحر، جدايي افكندن ميان دو همسر و پدر و فرزند است و پيامبر6 به گمان ايشان، با عرضة آيين اسلام، چنين كاري را انجام داده بود. اين سخن به گوش رسول خدا6 رسيد. سخت ناراحت شد، غمگين به خانه آمد و در بستر آرميد. پس آيات فوق نازل شد و او را دعوت به قيام و مبارزه كرد.18
تفسير آيه
در تفسير آية «وَلاَ تَمنُن تَستَكثِرُ» بين مفسران اختلاف است و ميتوان نظرات آنان را در نُه معنا جمعبندي كرد:
1 - مقصود اين است كه: اي پيامبر! وقتي اوامر الهي را امتثال كردي، يعني قوم خود را انذار كردي و پروردگار خود را بزرگ شمردي و جامهات را تطهير كردي و از پليديها دوري نمودي، بر خداوند منت مگذار؛ در حالي كه اطاعت خود را بزرگ و بسيار ببيني و نسبت به آن عُجب ورزي. روايتي نيز بر همين مضمون از امام صادق7 نقل شده است:
لا تَستَكثِر ما عَمِلتَ مِن خَيرٍ لِله؛ اي پيامبر! كار نيكي را كه براي خدا انجام ميدهي هرگز زياد مشمار.19
مفسران زيادي چون علامه طباطبائي، سيدقطب، طبري و ربيع بن انس، اين معنا را پسنديده و گفتهاند: اين بهترين معنايي است كه با سياق آيات تناسب دارد.20
2 - اي پيامبر! چيزي به مردم هديه نده، به اميد اين كه بيشتر از آن را به تو هديه دهند.
اين معنا نيز در روايات آمده است:
لا تُعطِ تَلتَمِس اَكثَرَ مِنها؛21 چيزي را به ديگري عطا مكن كه انتظار بيشتر از آن را داشته باشي.
از مفسران، ابنعباس، مجاهد، قتاده، نخعي، ضحاك، عكرمه، زمخشري، طبرسي، قرطبي، ابنكثير، شبر و آلوسي اين معنا را پذيرفتهاند.22
اكثر اين گروه گفتهاند: اين حكم اختصاص به پيامبر اكرم6 دارد و براي مردم جايز است به اميد گرفتن هدية بيشتر به يكديگر هديه دهند. برخي نيز چون زمخشري گفتهاند: در آيه دو احتمال هست: اگر مقصود از نهي، تحريم باشد، اختصاص به پيامبر6 دارد، اما اگر مراد كراهت و تنزيه باشد، عام است و شامل مسلمانان نيز ميگردد.
3 - اي پيامبر! به خاطر نعمت نبوت و قرآني كه خداوند به تو عطا فرموده است، بر مردم منت مگذار، تا بدين وسيله اجر بيشتري از آنان بگيري. اين معنا را مفسران از ابنزيد نقل كردهاند.23
4 - اي پيامبر! به خيال اين كه طاعت تو بسيار است، در انجام وظيفه سست مشو. اين معنا از مجاهد نقل شده است.24
5 - اي پيامبر! وقتي به مردم چيزي عطا ميكني بر آنان منت مگذار و بخشش خود را بسيار ندان. اين معنا را زمخشري مطرح كرده است.25
6 - از زيد بن اسلم نقل شده كه: اي پيامبر! وقتي هديهاي به كسي ميبخشي، به خاطر پروردگارت باشد و صبر كن تا پاداش دهندهات او باشد.26
7 - اي پيامبر! در مقابل آن چه از امور ديني به مردم ياد ميدهي، بر آنان منت مگذار و عمل خود را زياد مپندار. اين معنا را فخر رازي به عنوان يك احتمال مطرح كرده و طنطاوي آن را پذيرفته است.27
8 - بعضي از مفسران معناي عامي رامطرح ساخته و معاني گذشته را تحت آن قرار دادهاند: اي پيامبر! در مقابل هيچ كاري (انجام تكاليف، نبوت، هدايا و غيره) بر هيچكس (خدا، مردم) منت مگذار و آن عمل را بزرگ مشمار.28
9 - اي پيامبر! اگر به كسي قرض ميدهي براي اين نباشد كه بيشتر از آن را مطالبه كني.
چنان كه قبل از اين گفتيم، اين معنا را طبرسي از ابيمسلم نقل ميكند. وي معتقد بود: خداوند با اين آيه از رباخواري نهي فرموده است.29 عبداللطيف مشهور از نويسندگان معاصر اهل سنت نيز گفته است: اين آيه اولين اشاره از طرف خداوند متعال در مورد تحريم رباست و اين برداشت را به ابنتيميه نسبت داده است.30
با توجه به سياق آيات قبل و بعد و با توجه به زندگي پيامبر اكرم6 كه هيچ سابقة رباخواري از ايشان نقل نشده است و با توجه به اين كه غالب مفسران معنايي غير از معناي نهم از آيه شريفه فهميدهاند، حمل آيه بر معناي نهم و قرار دادن آن از آيات تحريم ربا، به شدت ضعيف و موهون است. بنابراين، اين آيه نميتواند مؤيد نظريه تدريج باشد و از آيات مراحل تحريم ربا به حساب آيد.
بررسي مرحله دوم (سورة روم، آيه 39)
زمان نزول آيه
معروف است كه تمام سورة روم مكي است؛ به طوري كه برخي از مفسران بر اين امر ادعاي اجماع31 و عدم خلاف كردهاند.32 البته علامه طباطبائي در ذيل اين آيه ميگويد: اين آيه و آيات پيش از آن به آيات مدني شبيهترند تا به مكي، و اين كه بعضي ادعاي وجود روايت يا اجماع بر مكي بودن آن نمودهاند، گفته آنان اعتباري ندارد. با وجود اين،33 خود علامه در تفسير آيات رباي سورة بقره، همين آية سورة روم را مكي ميداند.34
تفسير آيه
در تفسير اين آيه مفسران شش معنا مطرح كردهاند:
1 - تعداد زيادي معتقدند كه اين آيه در مورد هديه و عطيه است و ارتباطي به رباي حرام ندارد؛ يعني خداوند ميفرمايد: آن هدايايي كه به منظور دريافت پاداشي بيشتر و بهتر به مردم ميدهيد، پيش خداوند ارزشي ندارد؛ زيرا در اين گونه هدايا، نه استحقاق فرد در نظر گرفته ميشود و نه شايستگيها و اولويتها، بلكه تمام توجه به اين است كه هديه به كسي داده شود كه هدية بهتري برگرداند و طبيعياست چنين كاري كه جنبة اخلاص در آن نيست، از نظر اخلاق و معنويت فاقد ارزش است و در مقابل، آن انفاقهايي كه تنها با هدف جلب رضايت الهي انجام ميشود، پيش خداوند ارزش بسيار دارد و صاحبان آن پاداش مضاعف دريافت ميكنند.
در روايات نيز اين آيه به معناي هديه تفسير شده است؛ براي مثال، از امام صادق7 نقل شده كه فرمود:
ربا دو نوع است: رباي حلال و رباي حرام. اما رباي حلال عبارت است از اين كه به فردي هديهاي بدهي، در حالي كه ميخواهي پاداش بهتري از او بگيري. اين ربايي است كه ميتوان خورد و همين است معناي قول خداوند - عز و جل - كه ميفرمايد: «وَمَا آتَيتُم مِن رِباً لِيَربُوَا فِي أَموَالِ النَّاسِ فَلاَ يَربُوا عِندَ اللَّهِ» و اما رباي حرام عبارت است از ربايي كه خداوند از آن نهي كرده و مرتكب شوندة آن را وعدة آتش جهنم داده است.35
اهلسنت نيز در ذيل اين آيه از عكرمه نقل كردهاند:
ربا دو نوع است: رباي حلال و رباي حرام. اما رباي حلال عبارت است از هديهاي كه داده ميشود به انتظار اين كه پاداش بهتري به دنبال داشته باشد و ...36
مفسران زيادي چون ابنعباس، مجاهد، طاووس، ابوعلي، سعيد بن جبير، ابراهيم، قتاده، ضحاك، عكرمه، طبري، قمي، شبر و طنطاوي اين تفسير را پذيرفتهاند.37
2 - ابنعطيه معناي وسيعي براي آيه مطرح ميكند و ميگويد: منظور خداوند متعال اين است كه هر كاري را كه انسان انجام ميدهد (بخشش يا غير آن) تا بهتر از آن را در مورد او انجام دهند، پيش خداوند ارزش ندارد، حتي سلام كردن، پس بايستي كارهاي خير را تنها به خاطر خدا انجام داد.38
3 - ابنعباس و نخعي گفتهاند: آيه در مورد افرادي است كه به خويشاوندان خود، مالي را قرض ميدهند تا آنان با به كارگيري آن مال، ثروتمند شوند.39
4 - شعبي و عامر گفتهاند: مراد خداوند كسي است كه همراه ديگري به مسافرت ميرود تا او را كمك كرده و خدمت نمايد و در مقابل، بخشي از سود را به عنوان پاداش بگيرد. از آن جا كه اين خدمت به قصد رسيدن به مال بوده است نه به خاطر خدا، پس نزد خداوند ارزشي ندارد.40
5 - عدهاي از مفسران مانند حسن، جبايي، سدي، زمخشري، آلوسي و علامه طباطبائي معتقدند كه اين آيه در ارتباط با رباي معروف يعني رباي حرام است.
حسن و زمخشري ميگويند: اين آيه دقيقاً به معني آيه «يَمحَقُ اللهُ الرٍّبَا وَيُربِي الصَّدَقَاتِ»41 است و معناي اين آيه ميشود: آن چه شما رباخواران از اموالتان ميدهيد تا در اموال مردم رشد و نمو كند، از نظر خداوند رشد نميكند.42
جبايي ميگويد: معناي آيه اين است كه آن چه از مالتان را به صورت ربا در اختيار ديگران قرار ميدهيد تا به اين وسيله ثروت خود را زياد كنيد، پيش خداوند زياد نميشود و آن چه گرفته است در مالكيت صاحب قبلي باقي ميماند.43
آلوسي ميگويد: مراد از ربا در اين آيه، همان زيادي معروف در معامله است كه خداوند آن را تحريم كرده است.44
علامه طباطبائي ميفرمايد: اگر اين آيه مكي باشد مراد از «ربا» هديه و بخشش است، اما اگر مدني باشد، مراد از آن رباي حرام و مراد از «زكاة» زكات واجب است و نيز در تفسير آيات ربا در سورة بقره، در عين حال كه اين آية سورة روم را مكي ميدانند معتقدند: مراد از آن همان رباي محرم است.45
6 - معناي ششم معنايي است كه قبلاً از قائلين به نظريه تدريج نقل كرديم و آن ايناست كه: اين آيه اگرچه در مورد رباي معروف است لكن خداوند در اين آيه حكمي در مورد آن صادر نكرده و تنها به بيان اين مطلب كه رباخواري از نظر خداوند عمل نامطلوب و ناپسندي است، اكتفا كرده است.
نتيجه: از بررسي اقوال مفسران و روايات وارد شده در ذيل آيه به دست ميآيد كه نظر غالب در اين آيه، معناي اول و پنجم است؛ به اين معنا كه اگر معتقد باشيم ميتوان با استناد به خبر واحد از ظهور قرآن دست برداشت، با استناد به روايات منقول از طريق شيعه و اهل سنت معتقد ميشويم كه آيه دربارة رباي حلال و هديه سخن ميگويد و اگر قائل شويم كه نميتوان با خبر واحد از ظهور قرآن رفع يد كرد، معناي پنجم صحيحتر است؛ چرا كه ظهور آيه در رباي معروف و محرم است، علاوه بر اين كه مطالعه تاريخ اسلام نيز نشان ميدهد كه ربا در سالهاي نخستين اسلام و در مكه حرام شده بود.
به هر حال، هيچ شاهد و مؤيدي براي معناي ششم وجود ندارد؛ چون مفسراني كه معناي پنجم را مطرح كردهاند همگي بر اين نظرند كه اين آيه همانند آيات سورة بقره، بر تحريم ربا دلالت ميكند.
بررسي مرحله سوم (سورة نسأ، آيه 161)
زمان نزول
مطابق نظريه تدريج، آيههاي مربوط به مرحله سوم، بعد از آية 39 سورة روم و قبل از آيههاي 130 و 131 سورة آلعمران، نازل شدهاند و خداوند با فرستادن اين آيهها و طرح داستان عبرتآموز يهود، قصد داشت مسلمانان را براي نزول آيههاي سورة آلعمران و تحريم ربا براي مسلمانان آماده كند. لكن مطابق تحقيق علماي علوم قرآن، مشهور اين است كه سورة نسأ بعد از سورة آلعمران نازل شده است.46 بنابراين، اين آيهها چون بعد از تحريم ربا در سورة آل عمران نازل شدهاند، نميتوانند زمينه ساز تحريم به حساب آيند.
شأن نزول و محتواي آيه
از جهت شأن نزول گفتهاند: بعد از هجرت پيامبر اكرم6 به مدينه و تشكيل حكومت اسلامي، نگرانيهايي براي يهوديان مدينه به وجود آمد، ليكن اميدوار بودند پيروان آيين جديد، توسط اقوام خودشان (مشركين مكه) شكست خورده و از بين بروند، به همين خاطر تا مدتي با آنان مخالفت جدي نكردند و بر پيماني كه با پيامبر6 بسته بودند وفادار ماندند. به تدريج كه اسلام عزت و عظمت پيدا كرد، اميد يهوديان به يأس تبديل شد و به فكر مبارزه با اسلام و مسلمانان افتادند. اين مبارزه در آغاز به شكل مبارزة فكري و فرهنگي بود. آنان با طرح خواستههاي عجيب و غيرمعقول، قصد عاجز كردن پيامبر6 و مسلمانان را داشتند47 و اين آيه و آيات قبل از آن اشاره به يكي از اين مبارزهها دارد.
مطابق نقل مفسران، گروهي از يهوديان پيش پيامبر6 آمدند و گفتند: اي محمد! اگر تو واقعاً پيامبر خدا هستي همان طور كه حضرت موسي تورات را به صورت كامل و يكجا آورد، توهم جلو چشم ما به آسمان برو و يك كتاب كامل بياور. خداوند با فرستادن آيات 153 به بعد سورة نسأ، توطئه يهوديان را افشا كرد و به پيامبر6 خبر داد كه خواستههاي يهوديان به قصد هدايت نيست بلكه به جهت عناد و دشمني است؛ و آنان قبل از اين، از حضرت موسي درخواستهاي بزرگتري ميكردند و ميگفتند: خداوند را آشكارا به ما نشان بده و ... . سپس خداوند متعال اعمال و رفتار نكوهيده يهوديان را يادآور ميشود و ميفرمايد:48 «فَبِظُلمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمنَا عَلَيهِم طَيٍّبَاتٍ أُحِلَّت لَهُم ...» و از جمله اعمال ناپسند يهود اين بود كه خداوند ربا را بر آنان حرام كرده بود و آنان با انواع توجيهها و حيلهها رباخواري ميكردند.
بنابراين، اين آيات نيز از جهت تاريخ و شأن نزول و محتوا نميتوانند مؤيدي براي نظرية تدريج باشند.
بررسي مرحله چهارم (سورة آلعمران، آيههاي 130 و 131)
زمان و شأن نزول
چنان كه گذشت سورة آلعمران از سورههاي مدني و سومين سورهاي است كه در مدينه بر پيامبر اكرم6 نازل شده است.49 در شأن نزول اين دو آيه آمده است: مشركان مكه بعد از شكست جنگ بدر، با هزينه كردن اموالي كه از ربا جمعآوري كرده بودند، لشكري عليه مسلمانان تجهيز كردند و اين انگيزهاي شد كه بعضي از مسلمانان نيز به اين فكر بيفتند كه از طريق ربا مالي جمع كرده، لشكري آماده سازند و از مشركان انتقام بگيرند. خداوند متعال با فرستادن اين آيهها آنان را از اين كار نهي فرمود.50
تفسير آيهها
اين آيهها در حقيقت اولين آيههايي بود كه خداوند متعال با فرستادن آنها به طور صريح مسلمانان را از رباخواري نهي كرد، زيرا چنان كه گذشت، آيه سورة مدثر بر حرمت رباي معروف دلالتي ندارد و آية سورة روم محل خلاف بوده و از صراحت برخوردار نيست و سورة نسأ، علاوه بر اين كه از جهت زماني متأخر از سورة آلعمران است، بيشتر سرنوشت يهود را بيان ميكند. آيات ربا در سورة بقره نيز چنان كه توضيح خواهيم داد، از حيث زمان نزول، متأخر از اين آيهها ميباشند و به اعتقاد اكثر مفسران، در سالهاي آخر عمر پيامبر اكرم6 نازل شدهاند.
نكتهاي كه در تفسير اين آيهها مهم است - و چه بسا روح نظرية تدريج نيز در آن نهفته است - تفسير تركيب «اضعافاً مضاعفةً» ميباشد. برخي چون عبدالعزيز جاويش گمان كردهاند خداوند در اين آيه تنها نوع خاصي از ربا يعني رباي فاحش را حرام كرده است و عدهاي براي جواب از اين شبهه، نظرية تدريج را مطرح كردهاند. با بررسي تركيب مذكور معلوم ميشود نه برداشت جاويش از اين آيه صحت دارد و نه برداشت قائلين به نظريه تدريج.
مفسران، چند نظر پيرامون اين تركيب مطرح كردهاند:
1 - اكثر مفسران معتقدند واژة «اضعافاً» در آية شريفه از جهت تركيب نحوي حال از كلمة «الربوا» است و واژة «مضاعفةً» وصف آن ميباشد، و مقصود از «الربوا» قرض يا دين همراه با زيادي است. در نتيجه معناي آيه اين ميشود: اي كساني كه ايمان آوردهايد! ربا را نخوريد در حالي كه (در اثر تمديد و تكرار) به چند برابر اصل سرمايه رسيده است.
ابنكثير در تفسير آيه مينويسد: «اضعافاً مضاعفة» اشاره به رباي جاهلي است؛ در زمان جاهليت وقتي موعد پرداخت فرا ميرسيد طلبكار ميگفت: يا بدهيات را پرداخت كن يا مبلغ آن را بيفزاي! اگر بدهكار قدرت بر پرداخت نداشت با توافق يكديگر مبلغ آن را اضافه ميكردند و اين مسئله هر سال تكرار ميشد و چه بسا وام اندكي به وام سنگيني تبديل ميگشت.51
علامه طباطبائي ميگويد: «اضعافاً مضاعفة» اشاره به وصف غالب رباها دارد. وي معتقد است: ربا به طبيعت اوليه، خود به خود زياد ميشود و به چند برابر اصل سرمايه ميرسد؛52 به عبارت ديگر، به تدريج با تمديد و تكرار و با ضميمه كردن بهره و بهرة بهره به اصل سرمايه، مال اندك به چند برابر ميرسد.
شبيه اين مضمون را مفسران زيادي چون شيخ طوسي، طبرسي، فيض كاشاني، قرطبي، سيوطي، شبر، مقدس اردبيلي، زمخشري، بيضاوي و سيد قطب مطرح كردهاند53 و هيچ يك در صدق اين آيه شرط نكردهاند كه در همان معامله اول بايستي بدهي به دو يا چند برابر اصل سرمايه برسد. تنها زيد بن اسلم گفته است: رباي جاهلي به دو برابر كردن بود. وقتي طلبكار طلب خود را از بدهكار ميخواست، اگر وي قادر بر پرداخت نبود بايد سال بعد دو برابر ميپرداخت و اگر سال بعد هم نميتوانست باز براي سال بعد دو برابر ميشد (چهار برابر مبلغ بدهي) لذا خداوند دربارة آن فرمود: «لاَ تَأكُلُوا الرٍّبَا أَضعَافاً مُضَاعَفَةً».54
فخر رازي دو برابر كردن را حد بالاي رباي جاهلي ميداند و ميگويد: در جاهليت وقتي كسي از انساني صد درهم طلب داشت و موعد پرداخت فرا ميرسيد و او قادر بر پرداخت نبود، طلبكار ميگفت مبلغ بدهي را افزايش بده تا مدت را برايت تمديد كنم و گاهي مبلغ به دويست درهم افزايش مييافت. سپس وقتي موعد فرا ميرسيد، مثل قبل عمل ميشد و نتيجه اين ميشد كه بعد از چند سررسيد، در مقابل آن صد درهم، چند برابر ميگرفت.55
2 - برخي احتمال دادهاند مقصود از «الربوا» در اين آيه خصوص «زيادي» باشد نه قرض يا دين همراه با زيادي. در اين صورت مراد از «اضعافاً مضاعفة» بهرههاي مركب خواهد بود؛ يعني رباهاي مركبي كه در آنها علاوه بر اصل قرض، بر خود بهره هم بهره تعلق ميگيرد،56 مانند بهره وامهاي بانكي؛ براي مثال، اگر فردي يك ميليون تومان با بهرة مركب بيست درصدي از بانك وام بگيرد و بخواهد آن را بعد از ده سال بپردازد، بايد مبلغي بيش از شش ميليون تومان به بانك بازگرداند، در حالي كه اگر نرخ بهره ساده بود و تنها به اصل وام تعلق ميگرفت، تنها سه ميليون تومان به بانك ميپرداخت.
3 - بعضي ديگر احتمال دادهاند «اضعافاً مضاعفة» حال باشد براي فاعل «لاتأكلوا»، يعني اي كسانيكه ايمان آوردهايد! ربا نخوريد در حالي كه ازاين طريق اموالتان را زياد و زيادتر ميكنيد. اين معنا را شيخ طوسي، طبرسي و مقدس اردبيلي به صورت احتمال مطرح كردهاند.57
بررسي شبهة اختصاص تحريم به رباي فاحش
چنانكه گذشت برخي با استناد به «اضعافاً مضاعفة» ادعا كردهاند: تحريم اختصاص به رباي فاحش دارد؛ ربايي كه در آن مبلغ بدهي به چند برابر اصل مال ميرسد و اين در صورتي است كه نرخ بهره بيش از صددرصد باشد.
در جواب از اين شبهه ميگوييم:
1 - اگرچه زيد بن اسلم گفته است رباي جاهلي براي تمديد بدهي دو برابر كردن بود و فخر رازي گفته است گاهي مبلغ بدهي به دو برابر ميرسيد، لكن هيچ مفسر و فقيهي در طول تاريخ اسلام حرمت ربا را مشروط به دو برابر بودن و نرخ بهرة بالاي صددرصد نكرده است، بلكه چنان كه گذشت غالب مفسران قيد «اضعافاً مضاعفة» را وصف غالبي براي ربا گرفتهاند؛ به اين معنا كه هر ربايي به خودي خود بعد از تمديد و تكرار، به چند برابر اصل سرمايه ميرسد.
2 - اختصاص تحريم ربا به رباي فاحش مستلزم اين است كه بگوييم: (نعوذ با) پيامبر اكرم6، ائمه اطهار: و صحابه، هيچيك معناي آيه را نفهميدهاند والا به جاي اين كه اين بزرگواران اين همه شدت و سختگيري در مورد ربا و رباخواران به خرج دهند و يك درهم ربا را بالاتر از هفتاد بار زنا در خانه خدا بدانند و رباخواران را به جنگ تهديد كنند، ميتوانستند به رباخواران بگويند به جاي بهرة صددرصد، بهرة نود درصد بگيرند يا توصيه كنند كه در جامعه اسلامي بايستي ربا و بهره عادلانه باشد؛ چنان كه در روايات متعددي به قيمتها و سود عادلانه سفارش كردهاند. در حالي كه هر كس اندكي تحقيق نمايد درمييابد كه نه تنها در كلمات نبي اكرم6 و ائمه اطهار: بلكه در كلمات هيچ صحابي و فقيه و مفسري تا صد سال پيش، هيچگونه تفكيكي بين نرخ بهرة كم و زياد ديده نميشود و اصولاً تعابيري چون نرخ بهرة عادلانه و نرخ بهرة فاحش بعد از نفوذ نظام سرمايهداري در كشورهاي اسلامي پيدا شده است.
3 - بر فرض بپذيريم كه عبارت «اضعافاً مضاعفة» در اين آيه قيد حكم است و نتيجه بگيريم كه اين آيه تنها رباهاي فاحش را حرام ميكند، باز نميتوان نتيجه گرفت كه در اسلام و قرآن تنها اين نوع ربا حرام است؛ چرا كه آيات ديگري در قرآن هست كه ربا را به طور مطلق حرام كرده است، مثل آيات: «أَحَلَّ اللهُ البَيعَ وَحَرَّمَ الرٍّبَا»58 و «يَمحَقُ اللهُ الرٍّبَا وَيُربِي الصَّدَقَاتِ»59 و از همه روشنتر آية: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرٍّبَا اًِن كُنتُم مُؤمِنِينَ فَاًِن لَم تَفعَلُوا فَأذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَاًِن تُبتُم فَلَكُم رُؤوسُ أَموَالِكُم لاَ تَظلِمُونَ وَلاَ تُظلَمُونَ»60 اين آيات61 به طور كلي هر نوع ربايي را چه نرخ آن كم باشد يا زياد، تحريم ميكنند و اين كه برخي از طرفداران نظرية اختصاص تحريم به رباي فاحش گفتهاند: آية ربا در سورة آلعمران مقيدِ است و آيات مطلق را قيد ميزند،62 از چند جهت اشكال دارد:
اولاً: حمل مطلق بر مقيد جايي است كه بين خطاب مطلق و خطاب مقيد تنافي و تعارضي باشد و اين معمولاً وقتي اتفاق ميافتد كه آن دو خطاب از جهت نفي و اثبات، مخالف هم باشند. اما اگر دو خطاب از طرف شارع مقدس برسد كه دريكي عملي به نحو مطلق تحريم شده و در ديگري شكل خاصي از آن عمل حرام گرديده است، منافاتي با هم ندارند و هر دو به حال خود باقي ميمانند؛ نهايت اين كه گفته ميشود حرمت آن شكل خاص، مورد تأكيد است. در مسئله ربا هم مطلب از اين قرار است؛ برخي خطابات ربا را به نحو مطلق و برخي (آيه محل بحث) شكل خاصي از ربا را تحريم كردهاند و بين اين دو هيچ تنافي و تعارضي نيست تا مطلق را حمل بر مقيد كنيم. بنابراين، حكم ميشود كه انواع ربا حرام است و رباي فاحش حرمت مؤكد دارد.
ثانياً: حمل مطلق بر مقيد در جايي است كه دلالت خطاب مطلق بر اطلاق از باب ظهور باشد، اما اگر خطاب مطلق نص و صريح در اطلاق باشد، حمل مطلق بر مقيد صحيح نيست و در مسئله مورد بحث، مطلب چنين است؛ چون آيه «وَاًِن تُبتُم فَلَكُم رُؤوسُ أَموَالِكُم لاَ تَظلِمُونَ وَلاَ تُظلَمُونَ»63 به صراحت دلالت دارد كه طلبكار در صورت توبه از رباخواري، تنها حق دارد اصل مالش را بگيرد، و صراحت اين آيه در اطلاق نشان ميدهد كه وصف «اضعافاً مضاعفة» در آيه محل بحث مفهوم ندارد و تنها به عنوان موجبة جزئيه رباي فاحش را حرام ميكند و نسبت به غيرفاحش ساكت است، و اين نوع تعابير متداول است؛ براي مثال، گاهي گفته ميشود: «از استعمال مواد مخدر خودداري كنيد» و گاهي گفته ميشود: «از استعمال مواد مخدري كه انسان و خانواده را به تباهي ميكشد خودداري كنيد». در اين جا هيچ مخاطبي بين اين دو خطاب تنافي نميبيند تا مطلق را حمل بر مقيد كند و نتيجه بگيرد مواد مخدري كه از جهت كميت يا كيفيت به درجة نابودي انسان و خانواده نميرسد، استعمالش اشكال ندارد.
4 - اگر از آيات قرآن نتوانستيم به جواب روشني برسيم، روايات نبي اكرم6 و ائمه اطهار: در مورد اختصاص يا عدم اختصاص تحريم به رباي فاحش، جواب روشني براي ما دارند و در روايات متعددي هر نوع زيادي، (كم باشد يا زياد) ربا و حرام شمرده شده است؛ براي نمونه، به نقل يك حديث بسنده ميكنيم:
علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر نقل ميكند: از ايشان سؤال كردم در مورد مردي كه به كسي صد درهم قرض ميدهد و شرط ميكند پنج درهم يا كمتر يا بيشتر بهره بپردازد. حضرت فرمود: اين رباي محض ميباشد.64
اين حديث كه از جهت سند نيز معتبر است به روشني دلالت ميكند كه نرخ بهرة پنج درصدي (پنج درهم براي صد درهم قرض) و حتي كمتر از آن رباست.
نتيجه: از مطالبي كه گذشت روشن ميشود كه تحريم ربا در دين اسلام اختصاصي به رباي فاحش ندارد و تفسير قائلين به نظرية تدريج از اين آيه نيز، كه با قبول اختصاص سعي داشتند با مرحلهاي كردن تحريم از آن شبهه جواب دهند، بدون دليل است.
بررسي مرحله پنجم (سورة بقره آيات 275 - 279)
زمان نزول
از مطالعه تفاسير و روايات به دست ميآيد كه آيات ربا در سورة بقره، در سال آخر عمرشريف نبي اكرم6 نازل شدهاند و به اعتقاد غالب مفسران، جزء آخرين آيات نازل شده ميباشند.65
محتواي آيه
چنان كه گذشت خداوند متعال در اين آيات به طور صريح و قاطع هر نوع ربا را حرام و رباخواران را در رديف محاربين با خدا و رسول خدا6 قلمداد ميكند و در مفاد اين آيات، اختلافي بين قائلين به نظرية تدريج با علماي ديگر نيست.
جمعبندي نهايي
از مجموع مطالبي كه گذشت به نتايج زير ميرسيم:
1 - آية 6 سورة مدثر ارتباطي به ربا ندارد و نميتواند در رديف آيات ربا به حساب آيد.
2 - آيه 39 سورة روم به اعتقاد جمعي از مفسران، مربوط به هديه است و ارتباطي به رباي محرم ندارد و به اعتقاد جمعي ديگر، همسياق با آيات سورة بقره بوده، بر تحريم رباي معروف دلالت ميكند. بنابراين، تفسيري كه قائلين نظريه تدريج از اين آيه ارائه كردهاند صحيح نيست و هيچ سابقهاي ندارد.
3 - آيههاي 160 و 161 سورة نسأ از جهت زماني متأخر از آية ربا در سورة آلعمران است و بعد از تشريع حرمت ربا براي مسلمانان نازل شدهاند. بنابراين، برداشت قائلين به نظريه تدريج، از اين آيات، از جهت زمان نزول و محتوا صحيح نيست.
4 - آيه 130 آلعمران هيچ دلالتي بر اختصاص تحريم به رباي فاحش ندارد.
بنابراين، نه تنها هيچ قرينه و شاهدي از آيات و روايات و اقوال مفسرين متقدم و تاريخ اسلام بر تأييد نظرية تدريج نداريم، بلكه تاريخ نزول و محتواي اكثر آيات ربا منافات با آن نظريه دارد و اصولاً با رد شبهه اختصاص تحريم به رباي فاحش، فلسفه نياز به نظرية تدريج هم از بين ميرود.
نظرية مختار
با توجه به گسترده بودن پديدة رباخواري در جزيرة العرب كه ريشهكن كردن آن نياز به مبارزة مداوم و طولاني داشت و با توجه به تاريخ نزول آيات ربا و محتواي آنها، به نظر ميرسد خداوند متعال ربا را به صورت دفعي براي مسلمانان تحريم كرد، لكن در مقام اجرا و تثبيت تدريجي عمل نمود؛ به عبارت ديگر، خداوند در سه مرحله مسئله ربا را مطرح كرد:
در مرحله نخست با فرستادن آيه «وَمَا آتَيتُم مِن رِباً لِيَربُوَا فِي أَموَالِ النَّاسِ فَلاَ يَربُوا عِندَ اللَّهِ»66 اعلام كرد كه ربا نزد خداوند مشروع نيست و زيادهاي كه به عنوان ربا گرفته ميشود نامشروع و حرام است.
در مرحله دوم به فاصله چند سال، با فرستادن آيههاي «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَأكُلُوا الرٍّبَا أَضعَافاً مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّت لِلكَافِرِينَ»67 با بيان روشنتر و لسان تهديدآميزي مسلمانان را از ربا خواري نهي كرد و از گرفتاري آتش جهنم بيم داد.
در مرحله سوم در سالهاي آخر عمر پيامبر اكرم6 با فرستادن آيات سورة بقره، با توبيخ مسلماناني كه هنوز از رباخواري دست برنداشته بودند، از يك سو به تشريح عواقب دنيوي و اخروي رباخواران پرداخت از سوي ديگر با ابطال توجيه آنان، راههاي توبه و بازگشت را بيان نمود و از جهت ديگر، براي پيامبر و مسلمانان اعلام كرد كه اگر از اين به بعد كسي اقدام به رباخواري كند، اعلان جنگ با خدا و رسول خدا داده است و در ساية همين تعاليم بود كه رباخواري به عنوان منفورترين شغل در ميان مسلمانان جلوه نمود و به اعتقاد مفسران، بعد از قتل نفس، دومين گناه كبيره به حساب آمد.
در پايان، بيان اين نكته لازم است، كساني كه معتقدند وضعيت فعلي كشورهاي اسلامي از جهت ابتلا به ربا همانند وضعيت صدر اسلام است و بايد احكام اسلام از جمله ربا را به تدريج پياده نمود، اگر مقصود اين افراد تدريج در اجرا و تثبيت باشد، حرف درستي است و بايد متوليان امر و علما، متناسب با ميزان اعتقاد مردم و ظرفيتهاي ايماني جامعه بر پياده شدن فروعات اسلام تأكيد داشته باشند. اما اگر مقصودشان تدريج در مقام تشريع اصل حرمت باشد، به آن معنايي كه قائلين به نظرية تدريج مطرح ميكنند و نتيجه بگيرند كه براي مثال، ربا براي فلان جامعه هنوز به حد حرمت نرسيده و براي آن ديگري در حد حرمت رباي فاحش است و براي جامعه سوم مطلقاً حرام است، اين حرف و نتيجهگيري قطعاً باطل است؛ چرا كه هيچ فقيه و انديشمند اسلامي حتي نسبت به احكامي كه تدريجي بودن آنها مشهور است (مثل حرمت شرابخواري) چنين نظري نداده است و در سيرة گفتاري و عملي پيامبر6 و ائمه: حتي نسبت به جوامع تازه مسلمان، هيچ شاهدي بر اين مطلب نيست، بلكه بر عكس، متن صلحنامه پيامبر اكرم6 با مسيحيان نجران نشان ميدهد كه حضرت با آنان نيز شرط كرد كه از رباخواري دست بردارند.68
پينوشتها:
.1 تفسير نمونه (چاپ بيستوهشتم: دارالكتب الاسلاميه، 1375 ق) ج 5، ص 70 - 74.
.2 نحل (16) آية 67.
.3 بقره (2) آية 219.
.4 نسأ (4) آية 43.
.5 مائده (5) آية 90.
.6 محمد عبدا دراز، الربا في نظرالقانون الاسلامي (چاپ اول: بيروت، العصر الحديث، 1407 ق) ص 19.
.7 براي مطالعه بيشتر ر.ك: احمد مصطفي مراغي، تفسير مراغي (چاپ دوم: بيروت، دار احيأالتراث العربي، 1975 م) ج 1، جزء 3، ص 59 - 60 ؛ وهبةالزحيلي، تفسير المنير (چاپ اول: بيروت، دارالفكر، 1411 ق) ج 3، ص 91 - 93 ؛ محمدعلي صابوني، روائعالبيان (دمشق، مكتبة الغزالي، 1400 ق) ج 1، ص 389 ؛ ناصر مكارمشيرازي و ديگران، همان، ج 2، ص 364؛ سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن (چاپ سوم: اسماعيليان، 1393 ق) ج 2، ص 408 ؛ عبدالرزاق سنهوري، مصادرالحق، ج 3، ص 200 ؛ محمد ابوزهره، بحوث فيالربا، ص 25 ؛ محمد عبدالهادي، الربا والقرض فيالفقهالاسلامي (قاهره، دار الاعتصام، 1985 م) ص 21 ؛ عبداللطيف مشهور، الاستثمار فيالاقتصاد الاسلامي (قاهره، مكتبة مدبولي، 1990 م) ص 161 ؛ يونس رفيقالمصري، مصرفالتنميه الاسلامية، ص 125 و جعفر عباس حاجي، المذهبالاقتصادي فيالاسلام (كويت، مكتبة الالفين، 1987 م) ص 635.
.8 طبرسي، تفسير مجمعالبيان (قم، كتابخانه آيةا نجفيمرعشي، 1403 ق) ج 9، ص 106.
.9 عبداللطيف مشهور، همان، ص 161 به نقل از: مجموع فتاوي ابنتيميه، ج 29، جزء 9، ص 22.
.10 نسأ (4) آيات 160 - 161.
.11 آلعمران (3) آيات 130 - 131.
.12 بقره (2) آيات 275 - 279.
.13 محمد عبدالهادي،همان، ص 21.
.14 بدوي، نظريةالربا المحرم، ص 242 به نقل از: عبدالعزيز جاويش، مجله اللوأ، 16 - 4 - 1908.
.15 غريب جمال، المصارف و الاعمالالمصرفيه فيالشريعة الاسلاميه و القانون، ص 226.
.16 مدثر (74) آيات 1 - 7.
.17 محمدحسين طباطبائي، همان، ج 20، ص 79.
.18 ناصر مكارمشيرازي و ديگران، همان، ج 25، ص 209.
.19 عبد علي هويزي، تفسير نورالثقلين (چاپ چهارم: قم، اسماعيليان، 1370 ق) ج 5، ص 454.
.20 محمدحسين طباطبائي، همان، ج 20، ص 82؛ سيد قطب، في ظلالالقرآن (چاپ هفتم: بيروت، دار احيأالتراث العربي، 1391 ق) ج 8، ص 360؛ محمد بن جرير طبري، جامعالبيان في تأويل القرآن (بيروت، دارالكتب العلميه، 1412 ق) ج 29، ص 94؛ طبرسي، همان، ج 10، ص 385.
.21 عبدعلي هويزي، همان، ج 5، ص 454.
.22 طبرسي، همان، ج 10، ص 385؛ محمد بن جرير طبري، همان، ج 29، ص 93؛ زمخشري، الكشاف (چاپ سوم: بيروت، دار الكتاب العربي، 1407 ق) ج 4، ص 646؛ محمد قرطبي، الجامع لاحكامالقرآن، (بيروت، دار احيأ التراث العربي) ج 19، ص 68؛ ابنكثير، تفسير القرآن العظيم (چاپ دوم: بيروت، دارالنصير، 1412 ق) ج 4، ص 466؛ عبدا شبر، تفسير القرآن (چاپ دوم: بيروت، دار احيأ التراث العربي) ص 538 و آلوسي، روحالمعاني، ج 29، ص 119.
.23 طبرسي، همان، ج 10، ص 385؛ محمد بن جرير طبري، همان، ج 29، ص 94.
.24 محمد بن جرير طبري، همان و ابوبكر جصاص، احكامالقرآن (بيروت، دارالكتب العربي، 1406 ق) ج 5، ص 365.
.25 زمخشري، همان، ج 4، ص 646 .
.26 طبرسي، همان، ج 10، ص 385.
.27 فخر رازي، تفسير كبير (قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1411 ق) ج 30، ص 194 و طنطاوي، الجواهر في تفسيرالقرآن (چاپ چهارم: بيروت، دار احيأ التراث العربي، 1412 ق) ج 24، ص 300.
.28 ابوبكر جصاص، همان، ج 5، ص 368 و ناصر مكارمشيرازي و ديگران، همان، ج 25، ص 258.
.29 طبرسي، همان.
.30 عبداللطيف مشهور، همان به نقل از: مجموع فتاواي ابنتيميه، جلد 29، جزوه 9، ص 22.
.31 آلوسي، روحالمعاني في تفسير القرآن (چاپ چهارم: بيروت، دار احيأ التراث العربي، 14005 ق) ج 21، ص 16.
.32 محمد قرطبي، همان، ج 14، ص 1.
.33 محمدحسين طباطبائي، همان، ج 16، ص 185.
.34 همان، ج 2، ص 408.
.35 عن ابي عبدا(7) قال: الربا ربأان: ربا يؤكل و ربا لايؤكل؛ فاماالذي يؤكل فهديتك اليالرجل تطلب منه الثواب افضل منها فذلك الربا الذي يؤكل و هو قولا عز و جل «و ما آتيتم من ربا ليربوا في اموالالناس فلا يربوا عندا» و اماالذي لايؤكل فهو الذي نهيا عز و جل عنه و اوعد عليهالنار (حرعاملي، وسائلالشيعه، (چاپ پنجم: بيروت، داراحيأالتراث العربي، 1938 م)، ج 12، كتابالتجارة، ابواب الربا، ب 3، ح 1).
.36 الربا ربوان: ربا حلال و ربا حرام؛ فاماالربا الحلال فهوالذي يهدي يلتمس ما هو افضل منه و ... (محمد قرطبي، همان، ج 14، ص 36).
.37 ر.ك: شيخ طوسي، التبيان (بيروت، دار احيأ التراث العربي) ج 8، ص 284؛ ميرزا محمد مشهدي، كنز الدقائق (قم، مركز نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزة علميه قم، 1407 ق) ج 7، ص 600؛ محمد قرطبي، همان، ج 14، ص 36؛ ابوبكر جصاص، همان، ج 5، ص 217؛ ابن عربي، احكام القرآن (چاپ اول: بيروت، دار الفكر، 1408 ق)؛ طنطاوي، همان، ج 15، ص 76 و سيد قطب، همان، ج 6، ص 460.
.38 محمد قرطبي، همان، ج 14، ص 36.
.39 آلوسي، همان، ج 21، ص 45.
.40 ابوبكر جصاص، همان، ج 5، ص 218.
.41 بقره (2) آية 276.
.42 زمخشري، همان، ج 3، ص 481.
.43 شيخ طوسي، همان، ج 8، ص 254.
.44 آلوسي، همان، ج 21، ص 45.
.45 محمدحسين طباطبائي، همان، ج 2، ص 408 و ج 16، ص 185.
.46 طبق نقل مفسران و آشنايان به علوم قرآن، سورههاي مدني به ترتيب نزول عبارت بودند از: سورة بقره، انفال، آلعمران، احزاب، ممتحنه و نسأ. پس سورة نسأ ششمين سوره از سورههاي مدني و نود و دومين سورة نازله بر پيامبر اكرم6 ميباشد، در حالي كه سورة آلعمران سومين سورة مدني و هشتاد و نهمين سورة نازله ميباشد (هاشمزاده هريسي، شناخت سورههاي قرآن، ص 78 به بعد و ر.ك: ص 149 و 155).
.47 جعفر مرتضي عاملي، الصحيح في سيرةالنبي، ج 4، ص 124 - 126، با تلخيص.
.48 طبرسي، همان، ج 3، ص 133.
.49 هاشمزاده هريسي، همان، ص 149.
.50 فخر رازي، همان، ج 9، ص 2؛ محمد بن جرير طبري، همان، ج 4، ص 72 و محمد صادقي، الفرقان في تفسيرالقرآن (چاپ دوم: قم، اسماعيليان، 1408 ق) ج 4، ص 377.
.51 ابن كثير، همان، ج 1، ص 351.
.52 محمدحسين طباطبائي، همان، ج 4، ص 19.
.53 ر.ك: شيخ طوسي، همان، ج 2، ص 587؛ طبرسي، همان، ج 2، ص 502؛ فيضكاشاني، تفسير صافي (بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات) ج 1، ص 380؛ محمد قرطبي، همان، ج 4، ص 202؛ جلالالدين سيوطي، الدرالمنثور (قم، كتابخانه آيةا نجفيمرعشي، 1404 ق) ج 2، ص 71؛ عبدا شبر، همان، ص 99؛ اردبيلي، احكام القرآن (تهران، المكتبة المرتضويه) ص 436؛ زمخشري، همان، ج 1، ص 404؛ بيضاوي، انوارالتنزيل و اسرار التأويل (بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1410 ق) ج 1، ص 180 و سيد قطب، همان، ج 2، ص 74.
.54 محمد بن جرير طبري، همان، ج 4، ص 59 و رشيد رضا، تفسير المنار (بيروت، دار المعرفه) ج 4، ص 123.
.55 فخر رازي، همان، ج 9، ص 2.
.56 تفسير مراغي، ج 1، جزء 3، ص 61؛ رفيق مصري، الجامع في اصولالربا، ص 38 - 39 و مرتضي مطهري، ربا - بانك - بيمه (چاپ اول: تهران، صدرا، 1364) ص 197.
.57 شيخ طوسي، همان، ج 2، ص 587؛ طبرسي، همان، ج 2، ص 502.
.58 بقره (2) آية 275.
.59 همان، آية 276.
.60 همان، آيات 278 - 279.
.61 ترجمه و توضيح آنها در بيان مرحله پنجم گذشت.
.62 غريب جمال، المصارف و الاعمالالمصرفيه فيالشريعة الاسلاميه والقانون، ص 226.
.63 بقره (2) آية 279.
.64 علي بن جعفر عن اخيه موسي بن جعفر(7) قال: سألته عن رجل اعطي رجلاً مأة درهم علي ان يعطيه خمسة دراهم او اقل او اكثر قال: هذا الرباالمحض (حر عاملي، همان، ج 13، ص 108).
.65 شيخ طوسي، همان، ج 2، ص 369؛ طبرسي، همان، ج 2، ص 394؛ محمد بن جرير طبري، جامعالبيان، ج 3، ص 75؛ ابن كثير، همان، ج 1، ص 310 و جلالالدين سيوطي، همان، ج 1، ص 369 و 370.
.66 روم (30) آية 39.
.67 آل عمران (3) آيات 130 - 131.
.68 ابن اثير، الكامل في التاريخ (بيروت، دار بيروت للطباعة و النشر، 1402 ق) ج 2، ص 294.