محور : پول و سرمایه
گفتگو با آلوين تافلر : قابل ارزيابي بودن يك فعاليت يا پديده، لزوماً نشاندهنده اهميت آن نيست و غير قابل ارزيابي بودن يك پديده نيز دليلي بر بياهميتي آن نيست. از طرف ديگر، هر پديدهاي را حداقل با ارزيابي پديدهاي كه با آن پديده قابل مقايسه است، ميتوان اندازه گرفت.
شرح مختصر: آلوين تافلر مشهورترين آينده پژوه جهان و نويسنده كتاب "شوك آينده"، "موج سوم"، "ثروت تحولبنيان" و ... مي باشد.
مقدمه
زمانيكه كتاب آلوين تافلر با نام "شوك آينده" براي اولين بار در سال 1970 منتشر شد، هنوز تا عرضه رايانههاي شخصي به بازار سالها مانده بود؛ با وجود اين، تافلر در كتابش پيشبيني كرده بود كه سالهاي آتي، عصر انفجار اطلاعات، تحول سريع فناوري و در نتيجه، عصر آشوب اجتماعي است؛ تافلر در عين حال، اين وضعيت را به يك بيماري رواني تشبيه كرده بود: "براي شهروندان كشورهاي ثروتمند و توسعهيافته، بسيار دشوار خواهد بود كه همپاي تحولات روزافزون كه مشخصه عصر حاضر است، پيش روند. آينده براي آنها بسيار نزديك خواهد بود.
آلوين تافلر بيشتر از اينكه يك پيشگوي قابل اعتماد باشد، يك تلفيقگر باهوش است، علت موفقيت كتابهاي او (شوك آينده، موج سوم ، انتقال قدرت: دانش، ثروت و خشونت در اوايل قرن 21 )، پيشگويي حوادث آينده نيست؛ بلكه اين است كه در اين كتابها از تلفيقي از رشتههاي مختلف- علم، فناوري، جامعهشناسي و مذهب- براي توضيح شرايط جامعه جهاني استفاده شده است.
جديدترين كتاب تافلر كه با همكاري همسرش- هيدي - نوشته شده است، "ثروت تحولبنيان" نام دارد. تافلرها در اين كتاب در مورد فرايندهايي اقتصادي سخن ميگويند كه مبتني بر تبادلات پولي نيستند. گسترش اين نظام اقتصادي غيرپولي، تأثير بسزايي بر اقتصاد جهاني و در مجموع، بر علوم انساني دارد؛ تأثيراتي كه تا به حال، ارزيابي نشدهاند و ناچيز انگاشته شدهاند.
>>>
محور : پول و سرمایه
گفتگو با آلوين تافلر : قابل ارزيابي بودن يك فعاليت يا پديده، لزوماً نشاندهنده اهميت آن نيست و غير قابل ارزيابي بودن يك پديده نيز دليلي بر بياهميتي آن نيست. از طرف ديگر، هر پديدهاي را حداقل با ارزيابي پديدهاي كه با آن پديده قابل مقايسه است، ميتوان اندازه گرفت.
شرح مختصر: آلوين تافلر مشهورترين آينده پژوه جهان و نويسنده كتاب "شوك آينده"، "موج سوم"، "ثروت تحولبنيان" و ... مي باشد.
مقدمه
زمانيكه كتاب آلوين تافلر با نام "شوك آينده" براي اولين بار در سال 1970 منتشر شد، هنوز تا عرضه رايانههاي شخصي به بازار سالها مانده بود؛ با وجود اين، تافلر در كتابش پيشبيني كرده بود كه سالهاي آتي، عصر انفجار اطلاعات، تحول سريع فناوري و در نتيجه، عصر آشوب اجتماعي است؛ تافلر در عين حال، اين وضعيت را به يك بيماري رواني تشبيه كرده بود: "براي شهروندان كشورهاي ثروتمند و توسعهيافته، بسيار دشوار خواهد بود كه همپاي تحولات روزافزون كه مشخصه عصر حاضر است، پيش روند. آينده براي آنها بسيار نزديك خواهد بود.
آلوين تافلر بيشتر از اينكه يك پيشگوي قابل اعتماد باشد، يك تلفيقگر باهوش است، علت موفقيت كتابهاي او (شوك آينده، موج سوم ، انتقال قدرت: دانش، ثروت و خشونت در اوايل قرن 21 )، پيشگويي حوادث آينده نيست؛ بلكه اين است كه در اين كتابها از تلفيقي از رشتههاي مختلف- علم، فناوري، جامعهشناسي و مذهب- براي توضيح شرايط جامعه جهاني استفاده شده است.
جديدترين كتاب تافلر كه با همكاري همسرش- هيدي - نوشته شده است، "ثروت تحولبنيان" نام دارد. تافلرها در اين كتاب در مورد فرايندهايي اقتصادي سخن ميگويند كه مبتني بر تبادلات پولي نيستند. گسترش اين نظام اقتصادي غيرپولي، تأثير بسزايي بر اقتصاد جهاني و در مجموع، بر علوم انساني دارد؛ تأثيراتي كه تا به حال، ارزيابي نشدهاند و ناچيز انگاشته شدهاند.
مفهوم ثروت در كتاب شما تعريف بسيار گستردهاي دارد. دليل شما براي تأكيد بر چنين موضوعي چيست؟
من به اين نتيجه رسيدم كه تعاملي بسيار مستحكم و ناشناخته ميان اقتصاد غيرپولي (اقتصاد مبتني بر مصرف كننده مولد) و اقتصاد پولي وجود دارد. ما به جاي ناديده گرفتن اين تعامل، بايد بدانيم اين دو اقتصاد، بخشي از يك سيستم دارايي واحد هستند كه با يكديگر ارتباط دارند.
ما اولين كساني نيستيم كه به اين مسائل پرداختهايم. در سال 1965، "گري بكر" نيز چنين ديدگاهي را بازگو كرد. گري بكر معتقد بود: "در حال حاضر، احتمالاً اوقات بيكاري [وقتهايي كه افراد به كار خاص و رسمي مشغول نيستند] بيش از زمانهاي كار در شكوفايي اقتصاد تأثيرگذار هستند. اما توجه بيش از حد اقتصاددانان به مسائل مربوط به زمانهاي كار، بررسيهاي مربوط به اوقات بيكاري را تحتالشعاع قرار داده است."
ما، در كتاب "ثروت تحولبنيان" به ارتباطات بسياري اشاره كردهايم كه طي آنها، فعاليتهاي مصرفكننده مولد مانند طراحي وبلاگها و نرمافزارهاي متنباز ، خدماترسانيهاي داوطلبانه در بيمارستانها يا اجراي پروژههاي خودگردان ، باعث ارتقاي ارزش اقتصاد پولي ميشود.
همچنين، در اين كتاب به موضوع شگفتانگيزي اشاره شده است: افزايش عرضه رايگان كالاها و خدمات در اقتصاد پولي.
بسياري از اقتصاددانان با چنين مفهومي مخالف هستند و معتقدند كه خدمات يا كالاها به صورت رايگان عرضه نميشوند و در واقع، هزينههاي آن به طريقي ديگر تأمين ميشود.
دقيقاً. حتي بسياري معتقدند كه اقتصاد پولي يك سيستم بسته است؛ اما سيستم دارايي جديد، با توجه به افزايش روزافزون اهميت دانش و فعاليتهاي مصرفي - توليدي ، چنين محدوديتي ندارد.
كارهايي كه افراد به صورت رايگان انجام ميدهند و فرايندهاي اقتصاد پولي، به هم مربوط هستند؛ با توجه به افزايش ابداع فناوريهايي كه مردم را قادر ميسازد نيازهايشان را خودشان برطرف كنند، اين ارتباط نيز روزبهروز بيشتر ميشود. براي مثال، پيش از اين، اگر ميخواستيد عكسهايتان را چاپ كنيد، مجبور بوديد كه نگاتيوها را به مسؤول يك داروخانه تحويل دهيد. آنها نيز نگاتيوها را مثلاً به شركت كداك ميفرستادند. سپس عكسهاي چاپشده به داروخانه برميگشت و شما پس از پرداخت هزينهاي به مسؤول داروخانه، آنها را تحويل ميگرفتيد.
اما در حال حاضر، با استفاده از فناوري دوربينهاي ديجيتالي، شما ميتوانيد تمام اين مراحل را خودتان انجام دهيد. در نتيجه، بازار چاپ و ظهور فيلم و نگاتيو با ركود مواجه شده است. بدين ترتيب، اين بازار در حال گذر از اقتصاد پولي به اقتصاد غيرپولي است.
پديده جديد ديگري كه اين روزها ظاهر شده است، ساختار شبكه ارتباطي الكترونيكي (به ويژه اينترنت) است كه اين امكان را براي مصرفكننده مولد فراهم ميكند كه پس از توليد ارزشهاي جديد، آنها را به سرعت در سرتاسر جهان منتشر كند و در نقاط ديگر جهان، ساير افراد روشهايي را براي استفاده تجاري از اين ارزشها ابداع كنند.
اين تحول كه ما آن را به عنوان اقتصاد نوين ميشناسيم، در واقع، فرايندي است كه از دهه 1950 آغاز شده و از آنچه اكثر مردم فكر ميكنند، بسيار عميقتر و پيچيدهتر است. پيشزمينه اصلي اين فرايند، فروپاشي تمدن عصر صنعتي است كه از جايگزيني فناوريهاي عصر صنعتي و تحولات گسترده فرهنگ نشأت ميگيرد.
ويژگيهاي اين سيستم دارايي جديد، باعث تحول تمدن عصر حاضر شده است. البته تحولات تمدن جديد نيز بر اين اقتصاد تأثير گذاشته است.
شما از اصطلاح "مصرفكننده مولد" براي تعريف فعاليتهايي استفاده كردهايد كه به نظر ميرسد با يكديگر بسيار تفاوت دارند؛ براي مثال، چاپ كردن عكس، استفاده از عابر بانك به جاي مراجعه به تحويلدار و عرضه خدمات به صورت داوطلبانه. آيا ميتوان تمامي اين فعاليتها را به يك مفهوم واحد همانند "مصرفكننده مولد" نسبت داد؟
شما چطور ميتوانيد مفاهيمي همچون سرمايه، توليد و عرضه خدمات را تحت عنوان "اقتصاد" به كار ببريد؛ اقتصاد پولي، نقطه اشتراك اين مفاهيم است. "مصرفكننده مولد" نيز با مفاهيمي در ارتباط است كه بر "اقتصاد غيرپولي" دلالت ميكنند.
اگر چه اين فعاليتها ظاهراً هيچگونه شباهتي با يكديگر ندارند، در مجموع بر اقتصاد پولي تأثيرگذار هستند. در واقع، تفاوت آنها نشاندهنده اين واقعيت است كه مفهوم فعاليتهاي "مصرفي- توليدي" بسيار گسترده و مهم است.
در مباحثي كه با اقتصاددانان- كساني كه در تلاش براي اندازهگيري اين فرايند جديد هستند - انجام دادهايم، همواره به اين نكته اشاره كردهايم: اهميت اين فرايند جديد را ناچيز نپنداريد؛ اين فرايند را شناسايي كنيد؛ وجود آن را در عصر حاضر و فعاليت آن را خارج از بازار تشخيص دهيد؛ همانند فرايندي كه سايت Napster طي كرد و باعث شد كه صنعت موسيقي، از اقتصاد پولي به اقتصاد غيرپولي وارد شود. سپس، iTunes روش تجاري قابل قبول و كاملاً جديدي را ابداع كرد: استفاده از شبكه جهاني اينترنت براي دانلود كردن موسيقي در اقتصاد پولي.
شما چطور ميتوانيد مفاهيمي همچون سرمايه، توليد و عرضه خدمات را تحت عنوان "اقتصاد" به كار ببريد؛ اقتصاد پولي، نقطه اشتراك اين مفاهيم است. "مصرفكننده مولد" نيز با مفاهيمي در ارتباط است كه بر "اقتصاد غيرپولي" دلالت ميكنند.
اگر چه اين فعاليتها ظاهراً هيچگونه شباهتي با يكديگر ندارند، در مجموع بر اقتصاد پولي تأثيرگذار هستند. در واقع، تفاوت آنها نشاندهنده اين واقعيت است كه مفهوم فعاليتهاي "مصرفي- توليدي" بسيار گسترده و مهم است.
در مباحثي كه با اقتصاددانان- كساني كه در تلاش براي اندازهگيري اين فرايند جديد هستند - انجام دادهايم، همواره به اين نكته اشاره كردهايم: اهميت اين فرايند جديد را ناچيز نپنداريد؛ اين فرايند را شناسايي كنيد؛ وجود آن را در عصر حاضر و فعاليت آن را خارج از بازار تشخيص دهيد؛ همانند فرايندي كه سايت Napster طي كرد و باعث شد كه صنعت موسيقي، از اقتصاد پولي به اقتصاد غيرپولي وارد شود. سپس، iTunes روش تجاري قابل قبول و كاملاً جديدي را ابداع كرد: استفاده از شبكه جهاني اينترنت براي دانلود كردن موسيقي در اقتصاد پولي.
در سيستم جديدي كه تعريف كردهايد، ارزشها توليد ميشوند؛ اما هيچ هزينهاي ردوبدل نميشود؛ با وجود اين، چطور ميتوان اين فعاليتها را ارزيابي كرد؟
قابل ارزيابي بودن يك فعاليت يا پديده، لزوماً نشاندهنده اهميت آن نيست و غير قابل ارزيابي بودن يك پديده نيز دليلي بر بياهميتي آن نيست. از طرف ديگر، هر پديدهاي را حداقل با ارزيابي پديدهاي كه با آن پديده قابل مقايسه است، ميتوان اندازه گرفت.
در سال 1967، مقالهاي با عنوان "هنر اندازهگيري مهارتها" براي سالنامه آكادمي آمريكايي علوم سياسي و اجتماعي نوشتم. هدف من از نوشتن آن مقاله، اشاره به اين واقعيت بود كه ميتوان پديدههايي را كه ظاهراً غير قابل اندازهگيري هستند، ارزيابي و تأثير آنها را بر اقتصاد مشخص كرد. براي مثال، ميزان توليدات صنعتي يك كشور تا چه حد متنوع است؟ تا چه حد از استانداردهاي فني جديد برخوردار هستند؟ ارزيابي منتقدان و محققان از اين صنعت چگونه است؟ برخلاف آنچه تصور ميشود، اين مقولات قابل تعريف و ارزيابي هستند.
براي اين منظور، انتخاب مقياس مناسب بسيار اهميت دارد. براي مثال، اندازهگيري مجموع گيگابايتهاي دادههاي ذخيرهشده در حافظههاي كامپيوترهاي يك شركت ميتواند مقياس مناسبي براي اندازهگيري ميزان دانش در آن شركت باشد؛ اين تخمين، بسيار نزديك به واقعيت است. البته اندازه بيتها و بايتها به عنوان مقياس اندازهگيري دانش كافي نيست؛ زيرا محتواي دانش را مشخص نميكند.
ديگر اينكه، تاريخ اعتبار دانش و علوم مختلف بسيار كوتاه است؛ به بياني ديگر، امروزه، دانشها به سرعت قديمي و منسوخ ميشوند؛ اين دانشهاي منسوخ، نظريهها و فرضياتي هستند كه به دليل تحولات و مقياسهاي جديد، اعتبار خود را از دست دادهاند. در واقع، با توجه به سرعت روزافزون تحولات، اكثر تصميمات روزانه اشخاص، شركتها و دولتها مبتني بر دانشهاي منسوخ است.
در اقتصادهاي توسعهيافته، سطح پيچيدگي در نظام دارايي اجتماع به سرعت افزايش مييابد. باروچ ليو - نويسنده كتاب "پيچيدگيها" و استاد ماليه دانشگاه نيويورك- ميگويد كه در حال حاضر، پابرجايي يا سقوط شركتها به ميزان نوآوري آنها بستگي دارد و نوآوري نيز باعث افزايش سريع پيچيدگيها مي شود.
شما در كتابتان (ثروت تحولبنيان) از عدم موفقيت سيستم آموزشي هنگام گذر از عصر صنعتي به اقتصاد مبتني بر دانش صحبت كردهايد. آيا استفاده از روش "آموزش در خانه" ميتواند اين بحران را برطرف كند؟
بله، روش "آموزش در خانه" يكي از نمونههاي مهم و پيشرفته فعاليتهاي مصرفي- توليدي است. والدين خودشان اين روش را اجرا ميكنند. زيرا بازار، نيازها يا خواستههاي آنها را برآورده نميكند و در بعضي مواقع، آنها براي برطرف كردن نيازهاي بازار از اين روش استفاده ميكنند.
يك نمونه بارز، چگونگي يادگيري استفاده از رايانههاي شخصي است. در حال حاضر، صدها ميليون نفر طرز استفاده از اين فناوري را آموختهاند و در فعاليتهاي روزانه خود از آن استفاده ميكنند؛ در عين حال كه هيچيك از اين افراد براي يادگيري روش استفاده از رايانههاي شخصي به آموزشگاه نرفتهاند. البته اين افراد، احتمالاً با يك راهنما در ارتباط بودهاند؛ شخصي كه تجربه بيشتري در استفاده از اين وسيله داشته و توانسته است آنها را در استفاده از رايانه راهنمايي كند. همچنين، گروهي از كاربران نيز به صورت داوطلبانه، اطلاعات لازم را در اختيار ديگران قرار دادهاند. اگر قبول كنيم كه رايانه شخصي، تأثير بسزايي بر بهرهوري اقتصاد پولي دارد، بنابراين آموزش استفاده از اين فناوري جديد بدون پرداخت هزينه، نمونه ديگري است كه ميزان تأثير مصرفكنندگان مولد را بر اقتصاد پولي نشان ميدهد.
شما با در نظر گرفتن تمام اين موارد - آموزش در خانه، آموزش استفاده از رايانههاي شخصي، ماجراي لينوكس و غيره- به اهميت اين عامل اقتصادي نامرئي پي ميبريد. اگر چه مقالههاي بسياري در مورد هر يك از اين موارد نوشته شده است، در هيچيك از اين مقالهها به اين نكته توجه نشده است كه تمام اين موارد، بخشي از يك اقتصاد غيرپولي گسترده و در تعامل با اقتصاد پولي هستند.
شما از چنين تحولي با عنوان تحول همه جانبه و بنيادين ياد كردهايد. آيا انقلاب صنعتي نيز چنين تحولي را در پي نداشت؟ آيا تأثير ابداعات جديدي همانند موتور بخار، الكتريسيته، تلفن، راهآهن و اتومبيل، بر جامعه بيشتر و بنياديتر نبود؟
چنين تأثيري وجود داشت؛ اما جامعه آن زمان بسيار كوچكتر و سطح تجربيات بسيار كمتر بود و به همين دليل، آن روند در حدود 300 سال طول كشيد. ديگر اينكه، آن تحولات، فراگير و جهاني نبودند؛ ابتدا در انگلستان، سپس در اروپا و آمريكا و پس از آن در برخي ديگر از كشورها نمايان شدند. اما تحولاتِ امروزي بسيار گسترده و فراگير هستند و با چنان سرعتي در جهان توسعه مييابند كه حتي تصور آن نيز براي پيشينيان ما غيرممكن بود. بنابراين به نظر من، تحولات امروزي بسيار گستردهتر، پيچيدهتر و درك آن، بسيار مشكلتر از تحولات عصر انقلاب صنعتي است.
شما ناهماهنگي ميان سرعت سريع تحول در اقتصاد و سرعت كم سازمانها در انطباق با اين مقولات را علت اصلي ناهماهنگي ميان نهادهاي اجتماعي ميدانيد. بسياري از سازمانها، دوباره طراحي و متناسب با فناوريهاي جديد ساخته شدهاند. آيا اين سازمانها نيز در حال حاضر، به هماهنگسازي مجدد نياز دارند؟
بله، متأسفانه حتي ديدگاه باهوشترين مديران نيز در مورد رابطه ميان هماهنگي و ناهماهنگي در شركتهايشان، اقتصاد و جامعه، بسيار محدود است. شركتها مبالغ هنگفتي را براي هماهنگ كردن فعاليتهاي داخلي و زنجيرههاي توليد صرف ميكنند؛ اما آنچه ما در كتاب "ثروت تحولبنيان" به آن اشاره ميكنيم، به معني هماهنگسازي كامل تمام فعاليتها نيست. در واقع، چنين كاري غيرممكن است. زمانيكه شما فعاليتهاي بخش الف را با فعاليتهاي بخش ب هماهنگ ميكنيد، باعث ناهماهنگي ساير بخشها شدهايد. شايد فرايند هماهنگسازي را تسريع كرده باشيد، اما بخش مالي شركت قادر به تأمين هزينهها نخواهد بود. توجه به اين نكتهها براي شركتهايي كه در زمينه هماهنگسازي فعاليت ميكنند، همانند Oracle وSAP بسيار مهم است.
البته وجود ناهماهنگي تا حدي براي حفظ فضاي رقابت در ايجاد زمينه مناسب براي نوآوري لازم است؛ زيرا شركت يا اقتصادي كه تمام بخشهاي آن كاملاً با يكديگر هماهنگ باشند، پويايي خود را از دست ميدهد. از طرف ديگر، ناهماهنگي گسترده نيز باعث آشفتگي در شركتها، صنايع يا اقتصادها ميشود. در واقع، در پي هماهنگسازي سيستم دارايي، تحولات گستردهاي در بازار بورس ايجاد شده است.
براي بسياري از شركتها زنجيره توليد و عرضه خدمات، از نظر زمان و مكان لازم بسيار گسترده شده است و اين فرايند به طور چشمگيري پيچيدهتر شده است.
كاملاً موافقم. هر چه رابطه ميان بخشهاي مختلف مستحكمتر شود، مجال كمتري براي ناهماهنگي باقي ميماند. عرضه بهموقع خدمات بسيار مهم است؛ اما نشاندهنده اين واقعيت است كه درصد خطايي كه در اين فضا ميتوان مرتكب شد، كمتر شده است. اين پديده باعث ميشود كه اين سيستم نسبت به هرگونه بينظمي و اختلال بسيار حساس باشد. در نتيجه در مدت زمان كوتاهي، اين خطاها برطرف ميشوند. زمان، مؤلفه مهمي است كه تا به حال به طور جدي مورد مطالعه قرار نگرفته است و تأثير آن در تجارت مشخص نشده است.
يكي از جالبترين بخشهاي كتاب شما در مورد سرمايههاي غيررقابتي است؛ سرمايههايي كه با استفاده افراد ديگر، كاهش نمييابد. آيا روشهاي قابل قبولي براي سنجش اين سرمايههاي علمي وجود دارد؟
اكثر شركتها تلاش ميكنند كه براي برخي از اموال معنوي، قيمت تعيين كنند. اگر دانش را سرمايه اصلي اقتصاد پولي بدانيم (آنچنان كه ما معتقديم)، بنابراين بايد در اين زمينه بيشتر بدانيم. در بخشي از كتاب "ثروت تحولبنيان" به 10 تفاوت عمده ميان دانش و ساير منابع دارايي اشاره شده است. براي مثال، دانش نوعي سرمايه غيررقابتي است. ميليونها نفر ميتوانند از مجموعهاي از علوم و دانش يكسان استفاده كنند؛ بدون اينكه ذرهاي از ارزش آن كاسته شود.
همچنين، دانش غيرخطي است؛ گاهي تغييرات كوچك، نتايج بزرگي در پي دارد. جري يانگ و ديويد فيلو - دانشجويان استانفورد- فقط با طبقهبندي سايتهاي مورد علاقهشان، راهاندازي "ياهو" را آغاز كردند. فرد اسميت نيز زمانيكه هنوز دانشجو بود، به اين نتيجه رسيد كه در يك اقتصاد پرشتاب، مردم حاضر هستند كه هر قيمتي را براي سرعت بيشتر بپردازند. بنابراين شركت حمل و نقل "فدرال اكسپرس" را تأسيس كرد.
ديگر اينكه، دانش بسيار گسترده و بيهيچ قيدوبندي است. دانشها و علوم مختلف، با يكديگر تركيب ميشوند؛ هر چه دانش بيشتر باشد، امكان تركيبهاي احتمالي بيشتر است.
همچنين، روزبهروز امكان ذخيره اطلاعات در فضاهاي كوچكتر فراهم ميشود. در سال 2004، نام شركت توشيبا به دليل ساخت يك هارد كه كوچكتر از تمبر پستي بود، در ميان ركوردهاي جهاني گينس ثبت شد. در آيندهاي نزديك، اطلاعات در فضاهايي در اندازههاي نانو (يك ميليونيم يك متر) ذخيره ميشوند.
شما در كتابتان عنوان كردهايد كه سرعت، ناهماهنگي و انفجار اطلاعات باعث متلاشي شدن جامعه و حتي تمدنها ميشود.آيا شما به نيمه پر ليوان مينگريد يا نيمه خالي آن؟
هر دو. من آمريكايي هستم؛ پس ذاتاً خوشبين هستم. من فكر ميكنم كه چهارچوب كلي كتاب ما خوشبينانه است. اما قطعاً تهديدات، خطرات و مشكلات احتمالي را ناديده نگرفته است. قطعاً بشريت در زمينه معرفي پرشتاب فناوريهاي متحولكننده كاملاً موفق بوده است. اما اين مرحله، آسانترين بخش از روند ايجاد تحولات است. تغيير ساختار اجتماعي بسيار پيچيدهتر از توسعه يك نرمافزار جديد است. فناوريهاي جديد، علايق و دلبستگيهاي جديدي را به ارمغان نياوردهاند، اما مردم قطعاً [در مواجهه با آنها] چنين ميكنند.
اين واقعيت نمونه ديگري است كه نشاندهنده ناهماهنگي ميان سرعت زياد توسعه فناوري و سرعت كم تطبيق با تحولات اجتماعي است. اين شكاف بايد از بين برود؛ زيرا اگر چنين تفاوتي پابرجا بماند، مشكلات سازماني (مشابه با عملكرد ضعيف در حادثه طوفان كاترينا) در بخش تجارت، دولت يا هر نهاد ديگري تكرار ميشود.
من اخيراً كتاب "شوك آينده" را ميخواندم و از ادعاي سرسختانه شما در اين كتاب بسيار متعجب شدم. شما شتاب تحولات را به نوعي بيماري (سرطان تاريخ ) تشبيه كردهايد. پس از 35 سال كه از نوشتن آن كتاب ميگذرد، آيا هنوز هم وضعيت كنوني را چنين توصيف ميكنيد؟
ممكن است كمي لحن خود را آرامتر كنم؛ به هر حال، در آن زمان، 35 سال جوانتر بودم. اما فكر ميكنم بحث اصلي كتاب، همچنان بدون تغيير باقي بماند. هميشه از ما پرسيده ميشود كه آيا اشتباهي كردهايم؛ قطعاً ما اشتباهاتي داشتهايم. چنين امري پس از 30 سال اجتنابناپذير است.
تعيين زمان وقوع حوادث، مشكلترين بخش پيشبيني است. ما در سال 1970، شبيهسازي حيوانات را پيشبيني كرديم و در نهايت، پيشبيني ما به حقيقت پيوست. همچنين، ما شبيهسازي انسان را نيز پيشبيني كرديم و هنوز به احتمال وقوع آن معتقديم، اما تعيين زمان ما اشتباه بود. پيشبيني كرده بوديم كه تا سال 1985 چنين اتفاقي رخ خواهد داد كه چنين نشد. ما چنين ايدهاي را از يكي از زيستشناسان كه برنده نوبل بود گرفتيم؛ كسي كه بيش از حد نسبت به وقوع اين رخداد علمي خوشبين بود.
در بخش ديگري از كتاب، به لوازم و وسايل دورانداختني اشاره و پيشبيني كردهايم كه زماني لباسهايي به تن ميكنيم كه از كاغذهاي باطله ساخته شدهاند؛ اما چنين پيشبيني هنوز به وقوع نپيوسته است.
من هميشه در سخنرانيهايم به شوخي به مخاطبان ميگويم كه ما آيندهنگران، مجهز به يك سلاح جادويي هستيم: هر زمان كه پيشبينيهايمان با شكست مواجه شود، از كلمه "هنوز" استفاده مي كنيم!
آيا شما واقعاً معتقديد كه تجربيات 35 سال گذشته، مريضي و بيقراري را در پي داشته است؟
كاملاً. البته در ظاهر، چنين پيامدي مشاهده نميشود. براي مثال، مردم هيچگاه نميگويند: "من به دليل شتاب تحولات مريض شدهام." اما من معتقدم كه آنها چنين احساسي دارند. ما در محيطي اجتماعي و تكنولوژيك زندگي ميكنيم كه كمتر نظاميافته است و اين آشفتگي، تأثيرات فيزيكي مخربي بر مردم دارد. زندگي همراه با ترديد، به مدت طولاني باعث تغييرات شيميايي در بدن ميشود. شما فقط كافي است مقالاتي را كه در مورد استرس نوشته ميشود، بخوانيد يا به گفتگوهاي مردم گوش دهيد. بنابراين، من هنوز هم به وقوع مسايل پيشبينيشده مطرح در كتاب "شوك آينده" معتقدم.
منبع: ayandeh.com