محور : اقتصاد


1- روابط سلطه‏جویانه
نخستین ره‏آورد دکترین لیبرال - سرمایه‏دارى، تاثیرى است که بر نوع روابط اجتماعى مى‏گذرد و روابط برادرانه و همسان انسانى را به‏روابطى برترى طلبانه و خودکامه تبدیل مى‏کند، از نوع روابطى که میان دو طبقه "اقلیت فرادست" و "اکثریت فرودست" وجود دارد. براساس تاثیرهاى فکرى، فرهنگى و اخلاقى که نظام سرمایه‏دارى در انسانها مى‏گذارد (برخى از آنها در بخش نخست مقاله مورد بررسى قرار گرفت) و روحیه طغیان و خودکامگى که بر مال اندوزان سایه مى‏گسترد، پایگاه اصلى روابط اجتماعى را ویران مى‏کند. یعنى باور انسانها و ایمان به‏ارزش و کرامت انسانى، یا کم‏رنگ مى‏شود و یا بکلى رنگ مى‏بازد. این ایمان با ملاکهاى سرمایه‏دارى، مفهومى نمى‏تواند داشته باشد. براساس همین تفکر و احساسها در جامعه سرمایه‏دارى، روابطى غیر انسانى، حاکم است، روابطى صرفا اقتصادى و براصل "سودآورى".
بیگمان سلامت جامعه، نخست در نوع روابط اجتماعى نهفته است. نوع روابط اگر براساس باور انسانها و پذیرش ارزش واقعى همه مردم، استوار گردد و در چهارچوب قانون (به‏عنوان مدافع حقوق همگان) صورت گیرد، و بالاتر نیز صعود کند و بالاتر از قانون، حتى مبانى ارزشى و اخلاقى، معیار قرار گیرد، سلامت جامعه بطور بنیادى، تضمین شده است. اینگونه روابط، از هر گونه ستمبارگى میان افراد جلوگیرى مى‏کند، از تحمیل اندیشه و استبداد فکرى مانع مى‏گردد، ریشه هرگونه سلطه‏جویى و تعالى‏طلبى را مى‏سوزاند، رابطه طبقاتى و براساس تبعیضهاى ناروا پدید نمى‏آید و اهرمهاى قدرت اقتصادى و سیاسى، به‏صورت ابزارى در دست ثروتمندان قرار نمى‏گیرد.

 

>>>

محور : اقتصاد


1- روابط سلطه‏جویانه
نخستین ره‏آورد دکترین لیبرال - سرمایه‏دارى، تاثیرى است که بر نوع روابط اجتماعى مى‏گذرد و روابط برادرانه و همسان انسانى را به‏روابطى برترى طلبانه و خودکامه تبدیل مى‏کند، از نوع روابطى که میان دو طبقه "اقلیت فرادست" و "اکثریت فرودست" وجود دارد. براساس تاثیرهاى فکرى، فرهنگى و اخلاقى که نظام سرمایه‏دارى در انسانها مى‏گذارد (برخى از آنها در بخش نخست مقاله مورد بررسى قرار گرفت) و روحیه طغیان و خودکامگى که بر مال اندوزان سایه مى‏گسترد، پایگاه اصلى روابط اجتماعى را ویران مى‏کند. یعنى باور انسانها و ایمان به‏ارزش و کرامت انسانى، یا کم‏رنگ مى‏شود و یا بکلى رنگ مى‏بازد. این ایمان با ملاکهاى سرمایه‏دارى، مفهومى نمى‏تواند داشته باشد. براساس همین تفکر و احساسها در جامعه سرمایه‏دارى، روابطى غیر انسانى، حاکم است، روابطى صرفا اقتصادى و براصل "سودآورى".
بیگمان سلامت جامعه، نخست در نوع روابط اجتماعى نهفته است. نوع روابط اگر براساس باور انسانها و پذیرش ارزش واقعى همه مردم، استوار گردد و در چهارچوب قانون (به‏عنوان مدافع حقوق همگان) صورت گیرد، و بالاتر نیز صعود کند و بالاتر از قانون، حتى مبانى ارزشى و اخلاقى، معیار قرار گیرد، سلامت جامعه بطور بنیادى، تضمین شده است. اینگونه روابط، از هر گونه ستمبارگى میان افراد جلوگیرى مى‏کند، از تحمیل اندیشه و استبداد فکرى مانع مى‏گردد، ریشه هرگونه سلطه‏جویى و تعالى‏طلبى را مى‏سوزاند، رابطه طبقاتى و براساس تبعیضهاى ناروا پدید نمى‏آید و اهرمهاى قدرت اقتصادى و سیاسى، به‏صورت ابزارى در دست ثروتمندان قرار نمى‏گیرد.


در نظامهاى سرمایه‏دارى، سرمایه‏داران به‏اهرم اصلى قدرت یعنى سرمایه، مجهز مى‏شوند و به‏هیچیک از معیارهاى محدود کننده قدرت، تن نمى‏دهند. نه قانون را مى‏پذیرند (آنگاه که برخلاف منافع آنان باشد) و نه اخلاق انسانى را پذیرا هستند; زیرا که اخلاق انسانى والهى، با اخلاق سرمایه‏دارى، تضاد ماهوى دارد. از اینرو ماهیت روابط راقدرتمدارى‏وسلطه‏جویى تشکیل مى‏دهد.
بنابراین مى‏توان گفت که بالاترین و شوم‏ترین ره‏آورد اجتماعى سرمایه‏دارى، طاغوتگرى و بعد استکبارى آنست. همین خوى و خصلتى که در همه خودکامان و حاکمان غیر الاهى و مستبدان تاریخ وجود داشته و بشریت را به‏بردگى کشیده است. پیامد حتمى این نگرش، تقسیم جامعه به‏دو طبقه "سلطه‏طلب" و "تحت‏سلطه" و پیدایش جامعه طبقاتى با روابطى ظالمانه است.
ان‏الانسان لیطغى ان راه استغنى (1) : خیر، آدمى طغیان مى‏کند. همینکه خود راتوانگر (و ثروتمند) بیند.
«... قدرت، روش را در روابط عمومى و خصوصى و در طبیعت ارتباط کارى، تعیین مى‏کند. ارتباطى که حرکت زندگى را به‏حرکت قدرتمندان، تفسیر مى‏نماید و ضعیفان را جز پژواک بیچاره و ناچیزى نمى‏داند که همه چیز خود را از قدرتمندان الهام مى‏گیرند، و جز با اراده‏اى پایمال و مقهور اراده طاغیان حرکتى نمى‏کنند... و گاه کار تنها به‏اینجا تمام نمى‏شود که مستضعفان در برابر اراده قهار مستکبران، احساس ناچیزى و حقارت کنند، بلکه در اینجا باورى سرکش در ذهن قدرتمندان وجود دارد که مى‏گوید: ضعیفان توان تعیین سرنوشت‏خویش، و انتخاب باورها (اصول پذیرفتنى)، و پویش در زندگى را خود بخود ندادند، و باید درباره امور مربوط به‏عقیده و زندگى و سرنوشت، اختیار خود را - دربست - به‏دست آنان بدهند ...» (2)
به خاطر این پیامدهاى ضد الاهى و ناانسانى مال‏اندوزى است که در ادیان و بویژه در اسلام، با خصلتهاى سرمایه‏دارانه مبارزه شده است; زیرا که این روحیه تعالى طلبى و سلطه‏جویى، با ماهیت تفکر الاهى اسلام ناسازگار است:
تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علوا فى‏الارض و لافسادا و العاقبة للمتقین (3)
این سراى آخرت را از آن کسانى ساخته‏ایم که در این جهان نه خودمان برترى جویى هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است.
و بى‏تردید این روحیه در رابطه با انسانها، از داشتنهاى افراطى و قدرت اقتصادى ریشه گرفته است.
الذى جمع مالا و عدده. یحسب ان ماله اخلده (4)
آنکه مالى گرد آورد و به‏شمارش آن پرداخت، مى‏پندارد که دارایى‏اش جاویدانش گرداند.
امام على‏«ع‏»: اما الاغنیاء من مترفة الامم، فتعصبوا الاثار مواقع النعم، فقالوا: نحن اکثر اموالا و اولادا ... (5)
توانگران شادخوار هر امت (و جامعه)، نسبت‏به‏موقعیت‏خود در برخوردارى از نعمتهاى الاهى، تعصب ورزیدند (و آن را از خویشتن دانستند و بس مهم شمردند)، و گفتند: «ما اموال و فرزندان بیشترى داریم، و ما عذاب نخواهیم شد».
حتى رویارویى سرمایه‏داران با آیینهاى الاهى و با هر اندیشه و هدایتى، براى همین حس خودبرتر بینى است:
و ما ارسلنا فى قریة من نذیر الا قال مترفوها: انابماارسلتم به‏کافرون و قالوا: نحن اکره اموالا و اولادا، و ما نحن بمعذبین (6)
در هیچ شهرى بیم دهنده‏اى (پیامبرى) را به‏رسالت نفرستادیم مگر اینکه شادخواران آن گفتند: ما به‏این دین که براى ابلاغ آن آمده‏ایداعتقادنداریم. وگفتند: مااموال و فرزندان بیشترى دادیم و ما عذاب نخواهیم شد. «مترفوها در این آیه به‏معناى جباران و توانگران و مرفهان است‏» (7)
استکبار و طغیان سرمایه‏دارى بدانجا مى‏رسد که همه ارزشها را در ثروت مى‏داند و به‏همه فضیلتها و نیکیها به دیده کاستى مى‏نگرد:
لقد سمع الله قول الذین قالوا: ان الله فقیر و نحن اغنیاء ... (8)
خداوند گفته کسانى را شنید که گفتند: خدا فقیر است و ما سرمایه‏دار و ثروتمندیم ... و این اوج استکبار و خود بزرگ‏بینى است که نسبت‏به خالق کاینات چنین بیندیشند و چنین سخنى بر زبان آورند.
پیامبران الاهى را نیز چون از طبقات محروم بودند، به هیچ مى‏گرفتند و اندیشه‏ها و گفتار آنان را بى‏ارزش مى‏پنداشتند:
و قالوا لولا نزل هذاالقرآن على رجل‏من القریتین عظیم. (9)
گفتند چرا این قرآن بر مردى از بزرگ مردان آن دو قریه نازل نشده است.
و قال لهم نبیهم: ان‏الله قدبعث لکم طالوت ملکا قالوا: انى له‏الملک علینا؟ و نحن احق بالملک منه و لم یؤت سعة من المال... (10)
پیامبر ایشان (بنى‏اسرائیل) به‏آنان گفت: خداوند طالوت را پادشاه شما قرار داد، گفتند: چگونه مى‏تواند به‏پادشاهى برسد، در صورتى که ما براى پادشاهى از او شایسته‏تریم، او که مال فراوانى ندارد...
در اندیشه لیبرال - سرمایه‏دارى، معیار و محور براى هر کار و هر چیز، مال است‏حتى پستها و مسئولیتهاى دشوار اجتماعى با این معیار داده یا گرفته مى‏شود. و بدینسان تعالى طلبى سرمایه‏داران بدانجا مى‏رسد که دینشان و خدایشان را اموالشان مى‏دانند:
پیامبر«ص‏»: فوا عجبا لقوم الهتهم اموالهم (11)
شگفتا از مردمى که معبودهاى ایشان مالهایشان است.
از اینرو مى‏نگریم که در تعالیم اسلامى، "غناى کفافى"، زندگى آرمانى و اسلامى شمرده شده است، یعنى زیستى که از حد فقر و کمبوددارى بگذرد و به‏حد بسندگى و کفاف برسد، و به‏مرز تکاثر و زیاده‏دارى نزدیک نگردد و گرفتار عوارض و معایب سرمایه‏دارى نشود، و این بهترین زندگى شناخته شده است.
امام سجاد «ع‏»: اللهم انى اسئلک خیرالمعیشة، معیشة اقوى بها على جمیع حاجاتى، و اتوصل بهاالیک فى‏حیاة الدنیا و فى‏آخرتى، من غیران تترفنى فیها فاطغى، او تقترها على فاشقى ... (12)
خدایا از تو معیشتى نیک خواهانم: معیشتى که با آن همه نیازمندیهایم را برآورم، و در زندگى این دنیا و در آخرتم با آن به‏قرب تو برسم، بى‏آنکه هر اغرق در نعمت‏سازى تا سر به‏طغیان بردارم، یا به‏اندازه‏اى آن را اندک بدهى (فقر و کمبود) که گرفتار بدبختى شوم...
اموال از نظر راهنمایان الاهى ابزار و وسیله‏اى براى تامین زندگى مقتصدانه همه انسانهاست، و وسیله اثبات هیچ ارزشى از آن دست ارزشهایى کاذب و منفى در تفکر سرمایه‏داران نیست.

2- سرمایه‏دارى و قوانین اجتماعى
تعادل جامعه و توازن میان منافع و حقوق افراد، و ارتباط معقول میان "حق" و "تکلیف"، در پرتو قانون، صورت مى‏پذیرد و بدون حاکمیت قانون اجتماعى سالم و منسجم و متوازن، پدید نخواهد آمد. قانون است که باید حس افزونخواهى و آزمندى گروههایى را محدود کند، و ابزار قدرت افرادى را که مایه تجاوز و سلطه است، در هم بشکند و انواع تجاوزگریها را مهار کند، و همه را به انجام وظیفه و تکلیف خویش در جامعه تشویق کند و یا ملزم سازد و بدینگونه‏ها همگان را به‏حق خویش برساند.
توده‏هاى مردم، قانون دوست هستند; زیرا که در پرتو قانون مى‏توانند از شرآفرینى قدرتمندان و متمکنان، در امان بمانند و قانون، تنها مدافع آنهاست در برابر گروههاى تجاوزگر; لیکن قدرتمندان بویژه سرمایه‏داران، قانون را باور ندارند، و همواره و با همه ابزارها به‏قانون‏شکنى مى‏پردازند، و با نفوذ در مراکز اجراى عدالت و قانون، آن را دگروار تفسیر مى‏کنند، و یا آشکارا زیر پا مى‏نهند و به‏ظلم و تجاوز به‏حقوق انسانها ادامه مى‏دهند.
سرمایه‏دارى، تنها قانون سرمایه‏دارى را مى‏پذیرد، یعنى قانونى که منافع سرمایه‏دارى را تضمین کند. امنیت قانونى از نظر سرمایه‏دارى، امنیت انسانى نیست; بلکه امنیت اشکال سرمایه‏دارى است، امنیت انواع انحصارگرایى و تشکیل سازمانهاى اقتصادى چون "کارتل" و "تراست" است، امنیت نرخگذارى انحصارى و سودجویانه و خود سرانه است که تنها منافع سرمایه‏گذاران را تامین کند یا امنیت انواع "تولید" است‏حتى تولید کالاهایى که زیانبار است چون تولید سلاحهاى شیمیایى، میکربى یا تولید کالاهاى غیر مفید و یا زیان‏آور نظام لیبرال - سرمایه‏دارى، هر چه را سودآور است‏باید با امنیت‏خاطر و خیال راحت‏بتواند تولید کند، گرچه براى انسانها زیانبار باشد یا محیط زیست را بیالاید و یا منابع را آلوده کند و یا بپایان برساند.
سرمایه‏دارى مى‏گوید:
«... آنچه قابل استفاده است‏باید ساخت، آنچه را به‏فروش مى‏رسد، باید تولید کرد، آنچه را که قدرت نظامى مار را افزایش مى‏دهد باید به‏دست آورد» (13)
در این گردش اقتصادى آزاد، هیچگاه منافع توده‏ها منظور نمى‏گردد.
از دید سرمایه‏دارى، منافع و امنیت انسانها و نسلها باید فداى امنیت این نظام اقتصادى شود. بنابراین قانونى که در پرتو آن باید انسانها طبیعت، گونه‏هاى حیوانى و گیاهى و مجموعه پدیده‏هاى حیاتى زیست محیطى، سلامت‏خویش را بیابند، با کارشکنى‏ها و مانع تردستى‏هاى زربدستان، به‏امنیت‏براى "رشد سود و سرمایه"، تبدیل مى‏شود و قانون، جاى خود را به‏قانون دلخواه سرمایه‏دارى مى‏دهد. این حقیقت تلخ در عملکردهاى سرمایه‏دارى در تعالیم اسلامى نیک تبیین شده است:
امام صادق «ع‏»: ... فان مع کثرة‏المال تکثر الذنوب الواجب‏الحقوق (14)
زیادى مال سبب افزایش گناهان در برابر حقوقى است که بر توانگران واجب مى‏شود (و کمتر توانگرى آن حقوق را ادا مى‏کند).
«... اینان در مقابل گسترش قسط و عدل ... و حذف الحضارطلبى و ویژه خواهیهاى بى‏دلیل در زندگى و معیشت، سرفرود نمى‏آورند; بلکه پیوسته خود مال اختصاص دادن همه چیز به‏خود و برترى جویى بر دیگرانند...» (15)
و همین زمینه اصلى قانون شکنى و سرپیچى از هر قانون حق و عدلى است و بگفته «فرانسواپرو»:
«سرمایه‏دارى نمى‏تواند در نظام اقتصادى به هیچگونه داورى و قضاوتى تن در دهد ...» (16)

3- سرمایه‏دارى و آزادى
سرمایه‏دارى، آزادى انسانى و مشروع را باور ندارد; بلکه آن آزادیى را مى‏پذیرد که هیچگونه مانع و محدودیتى در راه کارهاى سرمایه‏دارى پدید نیآورد و همه انواع سرمایه‏گذارى و تولید و توزیع را آزاد سازد. از اینرو، سرمایه‏دارى به"اقتصاد آزاد" و "آزادى اقتصادى"، تولید آزاد، توزیع آزاد، نرخگذارى آزاد و مصرف آزاد مى‏اندیشد. در آزادیهاى انسانى، تنها آن بخشها مطلوب است که به‏اقتصاد سرمایه‏دارى، کمک کند یا فروش و مصرف فرآورده‏هاى صنعتى را ممکن سازد. چون آزادیهاى مصرفى و شادخوارانه و ریخت و پاشهاى تجملى.
«سرمایه‏دارى نیاز به‏آزادى بى‏نظام دارد. در حالى که هیچ جامعه‏اى بدون داشتن معیارها و موازین و بدون شناختن حد و مرز و بدون متعادل ساختن آزادى‏ها قابل زیستن نیست و این اشاره‏اى است صریح به‏تضاد سرمایه‏دارى و دموکراسى ... » (17)
نظام لیبرال - سرمایه‏دارى چگونه شعار "آزادى" سرمى‏دهد حال آنکه اقتصاد جهانى را به طرف «... کاهش مداوم رقابتهاى ملى و بین‏المللى کردن باز در سرمایه جهانى توسط بانک جهانى و آژانسهاى دیگر طبقه حاکمه بین‏المللى ...» (18) سوق مى‏دهد و یا «... ترک بازار آزاد بین‏المللى و جانشینى قیمت کنترل شده در فرآورده‏هاى تجارى و سرمایه‏گذارى ... »(3) را موجب مى‏شود؟
اگر اینگونه آزادیها در منابع و مراکز اصلى قدرت اقتصادى جامعه‏ها از میان برود، و اقتصاد جهان در دست گروهى خاص قرار گیرد و آزادیهاى اقتصادى ملى و محلى و منطقه‏اى، جز صورتى بى‏محتوا چیزى نباشد، چگونه آزادى‏هاى دیگر مى‏تواند مفهوم پیدا کند؟ براساس پیوستگى و ارتباطى که میان بخشهاى گونه‏گون زندگى انسانى وجود دارد، با حت‏سلطه درآمدن اقتصادهاى ملى و محلى، دیگر آزادیها نیز محدود مى‏گردد و یا در راستاى اهداف سلطه‏اقتصادى سرمایه‏دارى قرار مى‏گیرد. و آزادى در بعد فکر و فرهنگ و اندیشه و هنر نیز تحت تاثیر و حاکمیت‏سلطه اقتصادى خواهد بود. نظام لیبرال - سرمایه‏دارى، آزادیهایى را تبلیغ و ترویج مى‏کند که گردونه تولید و مصرف سرمایه‏داران را پررونق سازد گرچه زیانهاى زیست محیطى و یا انسانى در پى داشته باشد چون مصرف اسرافى و تجملى کالاها و مواد، و نیز زیانهاى طبیعى و اجتماعى اینگونه زندگى‏ها بر کسى پوشیده نیست.
سرمایه‏دارى بیش از اینها نیز به‏آزادى ستیزى دست مى‏یازد و با هر فکر و فرهنگ و هنر و تکنولوژى و دانشى که پایه‏ها و پایگاههاى سرمایه‏دارى را متزلزل سازد و یا از نفوذ آن بکاهد و از عدالت و ارزشها بگوید مبارزه مى‏کند و نسبت‏به آنها بسیار بى‏رحمانه و سرکوبگر است. نوع رفتار نظامهاى سرمایه‏دارى با کشورهاى جهان سوم که تهیه کننده مواد خام و بازار مصرف مصنوعات آنها هستند، بسیار روشن است و شاهد گویایى بر ناسازگارى سرمایه‏دارى و آزادیهاى انسانى است.
قرآن کریم، آزادى لگام گسیخته مال‏اندوزان را چنین تصویر مى‏کند:
قالوا یا شعیب اصلوتک تامرک ان نترک ما یعبدآباؤنا اوان نفعل فى اموالنا ما نشاء(1)...!
گفتند اى شعیب، آیا نمازت به‏تو فرمان مى‏دهد که ما آنچه را پدرانمان مى‏پرستیدند ترک گوییم، یا در اموال خود آنچنان که خود مى‏خواهیم تصرف نکنیم...
چون پیامبران، بر رعایت ضوابط در مسائل مالى فرا مى‏خواندند، و حس آزمند و افزونخواه ومرز نشناس مال اندوزان را محدود مى‏ساختند و گردش ثروت و فعالیتهاى اقتصادى را در چارچوب ضوابط عدل و حق، قرار مى‏دادند و از خودسرى و یکه‏تازى گروهى متکاثر، مانع مى‏گردیدند و جامعه را از زیر بار تحمیلهاى نارواى آنان آزاد مى‏ساختند، از اینرو سرمایه‏داران با پیامبران مخالفت مى‏کردند و به‏درگیرى و ستیز با آنان روى مى‏آوردند.
همه اهرمهاى فشار و ابزارى را که ثروتمندان به‏کار مى‏بستند تا توده‏هاى محروم را در تنگنا قرار دهند و آزادیهاى آنان را سلب کنند، در تعالیم انبیاء، محکوم و مردود شمرده مى‏شد چون احتکار، کم فروشى، گرانفروشى، استثمار، ظلم و انواع انحصارطلبى‏ها و بیعدالتى‏هاى اقتصادى. و شاید رهایى از این تنگناها در کلیت تعبیر ژرف قرآنى در آیه «اصر و اغلال‏» نیز نهفته باشد:
الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى ... یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم... (19) : آنان که از این پیامبر امى (مکى) پیروى کنند، پیامبرى ... که بار سنگین و زنجیرهایى را که بدان بسته شده‏اند از آنان برمى‏دارد ...
دام و زنجیرهاى اقتصادى نیز از جمله این «اصرواغلال‏» است که قرآن کریم، بعثت پیامبر را براى برداشتن این زنجیرها از پاى انسانها و آزادى ایشان از این اسارتها نیز مى‏داند.
امام على «ع‏»: اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسة فى‏سلطان و لا التماس شیئى من فضول الحطام، و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک; فیامن المظلومون من عبادک، و تقام المعطلة من حدودک... (20)
خدایا! تو خود مى‏دانى که هدف ما (از حاکمیت و زمامدارى)، رقابت‏براى به‏دست گرفتن قدرت و نیز خواستارى فزونى مال دنیا نبود، بلکه چنان مى‏خواستیم که نشانه‏هاى دینت را باز گردانیم، و در سرزمینهاى تو آشکار را دست‏به‏اصلاحات زنیم، تا بندگان ستمدیده‏ات امنیت‏یابند، و حدود و اوامر تعطیل شده‏ات دوباره راه افتد ...
عین همین سخن‏نیزاز حضرت امام حسین‏«ع‏» نقل شده است که هدف از تلاشهاى ما امنیت مظلومان و ایجاد محیطى امن و بدور از دلهره براى انسانهاى مظلوم است، یعنى همان انسانهایى که همواره مورد تجاوز زورمندان و طبقات متنفذ اجتماعى قرار مى‏گیرند. مگر نتیجه و ره‏آورد اصلى آزادى براى انسانها، ریختن همه ترسها و دلهره‏ها و نگرانیها نیست؟ این آزادى و رهایى راستین براى جامعه بشرى است نه ادعاهاى نظامهاى سرمایه‏دارى در آزادى، که کمترین رسالتى براى نجات توده‏هاى انسانى ندارد. آرى در پرتو امنیت اجتماعى براى ستمدیدگان و قشرهاى فاقد امکانات و بى‏پشتوانه است که آزادى راستین در جامعه، فروغ مى‏گسترد و همه انسانها را رهایى مى‏بخشد، و مال اندوزان سلطه‏طلب را محدود مى‏سازد، و در صورت سرپیچى، تصفیه مى‏کند و آسایش و آزادى واقعى، نصیب مظلومان مى‏گردد.

4- استثمار
استثمار و بهره‏کشى از کارمحرومان، از نا انسانى‏ترین روشهاى سرمایه‏دارى است. تردید نیست که سرمایه‏هاى کلان، جز از راههاى ظالمانه و استثمارى و نادیده گرفتن حقوق دیگران، گرد نیاید و درآمدهاى عادلانه و مشروع، به‏ثروتهاى زیاد نمى‏انجامد.
امام على «ع‏»: الا فتوقعوا من ادبار امورکم ... ذاک حیث تکون ضربة السیف على المؤمن اهون من الرزق من حله (21)
هان منتظر روزى باشید که نظام اجتماعى شما از هم بپاشد ... و این به‏هنگامى است که فرود آمدن شمشیر بر سر مؤمن آسانتر است از دستیابى به‏درهمى حلال.
امام صادق «ع‏»: ... و مطلب الحلال عزیز. (22)
دستیابى به حلال، بسى‏کمیاب (و دشوار) است
«هیچ انسان آگاهى در این امر، شکى ندارد که "بهره‏کشى" و استثمار، یکى از وسایلى است که متکاثران براى جمع کردن مال فراوان به‏آن متوسل مى‏شوند. تکاثر بدون بهره‏کشى شدنى نیست، مگر کسى گنج پیدا کند یا از آسمان، سیم و زر بروى فرو بارد. کسانى هم که ثروت بسیار خویش را نتیجه کوشش و تلاش و قدرت فکرى و نبوغ اقتصادى خود مى‏دانند، درست آن است که این نبوغ به‏معناى نبوغ در شناختن راههاى استثمار و تسلط یافتن برآن است ...» (23)
استثمار، در همه اشکال آن، از مصادیق بسیار روشن ظلم و بى‏عدالتى است و چون ادیان الاهى در ماهیت و ذات، فراخوان عدالت و ظلم ستیزند، با استثمار، ستیزى آشتى ناپذیر دارند. این موضوع از اصولى‏ترین تعالیم پیامبران است که در آغاز دعوت خویش به‏آن پرداختند، و همراه با دعوت به‏توحید و مبارزه با کفر و شرک، با استثمار و ظلم و انواع خیانتهاى مالى، مبارزه کردند:
و یا قوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدین (24) اى قوم! پیمانه و ترازو را تمام و به عدل دهید.
و چیزهاى (کار و کالاى) مردمان را کم بها مکنید، و همچون تبهکاران در زمین به تبهکارى مپردازید.
پیامبران پس از دعوت به توحید، از سالمسازى روابط اقتصادى در جامعه سخن گفتند و با ظلم و استثمار حق مردمان، مبارزه کردند.
در آیه دیگرى این موضوع حیاتى چنین مطرح گردیده است:
«یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره قد جاءتکم بینة من ربکم فاوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها... (25)
اى مردم! خداى را بپرستید شما را خدایى جز او نیست دلیل آشکارى از پروردگارتان به‏سوى شما آمد، پیمانه و ترازو را به‏تمام دهید، و به‏چیزهاى مردم بهاى کم مدهید، و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید.
امین الاسلام طبرسى درباره این آیه مى‏گوید: «و لا تبخسوا الناس اشیاءهم، اى "لا تنقصوا الناس حقوقهم" ...: حق مردم را کم مکنید، و ایشان را از حقوقشان محروم مسازید» (26) .
بخس اشیاء ناس، همان کم گرفتن و کم بها دادن به‏اشیاء مردم است و همه گونه بهره‏کشى را شامل مى‏شود. چون روشن است که «جمع مضاف‏» (اشیاء)، مانند کلمه داراى «ال تعریف‏»، معناى عموم دارد. بنابراین شاید "اشیاءهم"، به‏حسب مناط، کار همه کارگران و مزد آنان را نیز شامل‏شود.
بنابراین، بخس و کم بهادادن، چنانکه شامل کالاها و موارد مى‏گردد، شامل کار کارگران و کشاورزان نیز مى‏شود، و در هر دو زمینه، یکى از شیوه‏هاى سرمایه‏دارى و ظالمان اقتصادى را با محرومان و مستضعفان، روشن مى‏سازد; زیرا چنانکه مى‏شود به‏کار کارگر، بهاى لازم را نداد و از مزد او کاست، همچنین مى‏شود به‏مواد خام و کالاهایى که محصول کار کارگران و کشاورزان است، نیز بهاى لازم را نداد و آن را به‏قیمت واقعى نخرید. و این «بخس‏» و کم بها دادن به‏کار و کالاى مردمان است که پیامبران همواره از آن نهى مى‏کردند.
سرمایه‏دارى با تشکیل شرکتهاى بزرگ و فرا منطقه‏اى، و سلطه بر بازارهاى جهانى، و خرید و فروش مواد و کالاها، و اعمال شیوه‏هاى انحصارى، از ارزش واقعى کالاها مى‏کاهد و به‏دلخواه، قیمت گذارى مى‏کند. همچنین سرمایه‏دارى با اتحاد و همبستگى صاحبان صنایع، مزد کارگران را به‏حق و عدل نمى‏پردازند و با تبانى و دلخواه، سطح دستمزدها را تعیین مى‏کنند، و بدینگونه به‏کار آنان بهاى واقعى پرداخته نمى‏شود و این استثمار و غصب حقوق و بخس اشیاء ناس است.
همواره در طول تاریخ، این شیوه رفتار اقویا و توانمندان است که به‏انواع حقکشى‏ها دست مى‏یازند و براستى رابطه اقتصادى در جامعه، رابطه آکل و ماکول اقتصادى است:
پیامبر«ص‏»: ... فیاکل قویهم ضعیفهم!
زورمندان مسلمان ضعیفان را مى‏خواند ...
فرازهاى پیشین‏این سخن پیامبر«ص‏» چنین‏است:
«من به‏هر حاکم مسلمان یادآورى مى‏کنم که خدا را فراموش نکند و جانب ضعیفان را بگیرد و همواره در خانه‏اش به‏روى مردم باز باشد و گرنه ضعیفان، ماکول قرار خواهند گرفت و خورده خواهند شد.» امام‏على(ع) ... یاکل‏عزیزهاذلیلها... (27) نیرومند آنان فرومایه را مى‏خورد...
موضوع استثمار با تعبیر کلى «ظلم‏» نیز مطرح گردیده که از مصادیق آن استثمار و کم بها دادن به‏کار انسانهاست.
استثمار بطور خاص در احادیث نیز مطرح گردیده و تعبیرهایى کوبنده در آن‏باره رسیده است:
پیامبر «ص‏» : من ظلم اجیرا اجره، احبط الله عمله و حرم علیه ریح الجنة... (28)
هرکس درباره مزد کارگرى، ستم کند (به‏کم دادن، یا دیر پرداختن)، خدا عمل او را باطل مى‏کند، و بهشت را براو حرام مى‏سازد ...
امام‏صادق «ع‏»: وصى! رسول‏الله علیا عند وفاته‏فقال: یاعلى: لایظلم‏الفلاحون بحضرتک ... (29)
پیامبر خدا در هنگام وفات به‏على «ع‏» چنین سفارش کرد: اى على مبادا در قلمروى تو به‏کشاورزان، ستم رود.

5- واسطه‏گرى و سودهاى نامحدود بازرگانى
سودهاى نامحدود در مبادلات و آزادى در نرخگذارى با روشهاى انحصاراتى و واسطه‏گریهاى اقتصادى، از مشکلات اصولى اقتصاد امروز جامعه بشرى و از راه کارهاى سرمایه‏دارى است. سرمایه‏داران با هزینه کردن نقدینه‏هاى سرگردان و فراوان خویش، یا به‏واسطه گرى مى‏پردازند و یا باء;ع.ؤؤ نرخگذارى آزاد و سودهاى ناعادلانه، ثروتهاى کلانى به‏جیب مى‏زنند. نرخگذارى آزاد و بى‏کنترل که در نظامهاى سرمایه‏دارى، معمول است و یا واسطه‏گریهاى گسترده میان صاحبان کالا و مصرف کنندگان، در گرانى قیمتها تاثیر زیاد دارد و بیشتر رشد قیمت و نرخهاى روزافزون، از این دو جریان فاسدپدید مى‏آید، یعنى نبود کنترل و محدودیت، و تحمیل نرخهاى دلخواه بر توده‏هاى مصرف کننده.
این شیوه نوعى تحکم و زورگویى است چنانکه امام على «ع‏» فرموده است:
اعلم ... ان فى کثیر منهم (التجار) ... واقعا للنافع و تحکما فى‏البیاعات، و ذلک باب مضرة للعامة ... (30)
بدانکه بسیارى از آنان (بازرگانان و کاسبان) دست‏به‏احتکار اجناس سودمند و مورد نیاز مى‏زنند، و در معامله و دادوستد زورگو و خودسرند; و این رفتار به‏همه مردم زیان مى‏رساند ...
این خودسرى و تحمیل‏ها از آزمندى و حس مال پرستى بیشتر در بازرگانى آزاد و لیبرال، ریشه مى‏گیرد:
امام على «ع‏»: و اعلم .. ان فى کثیر منهم ضیقا فاحشا(نهج‏البلاغه/1017)
بدانکه بسیارى از آنان تنگ چشمى بیش از اندازه دارند.
امام‏سجاد «ع‏»: ... اماالذئب‏فتجارکم، یذمون اذا اشتروا، و یمدحون اذا باعو... (31)
گرگ بازرگانان شمایند، که چون خریدارباشند ازکالا عیب‏مى‏جویند، و چون‏فروشنده باشند به‏ستایش آن مى‏پردازند ...
«این تعلیم سجادى به‏آن اشاره دارد که رابطه میان وارد کنندگان کالا و مردم، همچون رابطه گرگ و گوسفند است. همین تعبیر، یک جنبه از جنبه‏هاى بهره‏کشى و استثمار اقتصادى را براى ما آشکار مى‏سازد، یعنى نکوهش اجناس و کالاها در هنگام خرید براى پایین آوردن بها، و ستایش آنها در هنگام فروش براى بالا بردن نرخ ...» (32) «این همان شیوه‏هاى تبلیغى براى بازاریابى است، که امروز به‏صورتى گسترده در جریان است و شیوه‏هاى امپریالیسم تبلیغى را تشکیل مى‏دهد، و هزینه‏هاى بسیار کلانى براى آن پرداخته مى‏شود. تنها در سال 1964، 150 میلیارد دلار صرف تبلیغات شده است و در سالهاى بعد نیز روندى صعودى داشته است.» (33)
شهید آیة الله دکتر سید محمد حسین حسینى بهشتى مى‏گوید:
«... آن چیزى که دزدى است و منجر مى‏شود به‏اینکه عده‏اى بتوانند رگهاى نامرئى براى جذب ارزشهاى تولیدى دسترنج کار مغزى و یدى دیگران، ایجاد و انبار کنند، همین سود سرمایه بازرگانى است. در این سود خرید و فروشها، آن مقدار که در برابر حق‏الزحمه خریدار و فروشنده، منشى و حسابدار، و کارگر و هزینه تلفن، و امثال آن است جاى اشکال نیست، اما کسى که مى‏گوید بدین حساب که او هزار تن، خرید و فروش کرده است، فلان مقدار مى‏خواهد، و اگر صد تن، بود با همان مقدار کار 10% آن سود را مى‏خواهد، صحیح نیست. این همان سود سرمایه ظالمانه‏اى است که مردود است... از تتبع قسمت مهم روایاتى که از عصر پیامبر اکرم «ص‏» و ائمه سلام‏الله علیهم اجمعین در زمینه آداب تجارت داریم، به‏خوبى درمى‏یابیم که سودى که در کسب براى خود در نظر مى‏گیرد معادل حق‏الزحمه‏اى است که عادلانه باشد... و بیش از این از نظر ماهیت اقتصادى، نوعى ظلم است، و هیچگونه تفاوتى با ربا ندارد ...» (34)
دستیابى به‏اینگونه سودهاى ظالمانه، با سیستم مبادلات انحصارى، ممکن مى‏شود که شرکتها و مؤسساتى بر کل بازارها سیطره یابند، و با اتحاد درباره قیمتها و قیمت گذاریها به‏توافق برسند و رقابتها و رقیبان را از میان ببرند، رقابتهایى که ممکن است در تنزل نرخها یا تصاعد نرخ مواد خام تاثیر داشته باشد و رفاه حال مصرف کنندگان و یا فروشندگان مواد خام (مثلا نفت) را موجب گردد.
«... امروزه به‏خوبى مى‏توان نشان داد که شرکتهاى چند ملیتى در کشورهاى خود، قدرت اصلى و تعیین کننده در امور اقتصادى و سیاسى‏اند، و با حرکت‏به‏سوى وحدت استراتژیک و شراکت‏با یکدیگر در سرمایه و تولید، به‏قدرت اصلى و تعیین کننده در امور اقتصادى جهان و به این سبب در امور سیاسى و نظامى دنیا در آمده‏اند ... و این در حالى است که مقاومتهاى محلى و ملى در درون مرزهاى ملى در برابر موج تمرکز سرمایه، روز به‏روز ضعیف‏تر مى‏شود ...» (35)
در نظام سرمایه‏دارى، حتى براى از میان برداشتن دیگران، گاه کالاى خود را با قیمتى بسیار نازل مى‏فروشند و از این طریق، تولید کننده محلى را که رقابت‏با این کالا را از دست مى‏دهد، از میدان بیرون مى‏کنند. (راپینگ)
این شیوه‏ها و راه‏کارها با سراسر تعالیم اسلامى در تضاد است زیرا اینگونه امور، مبادله و بازرگانى سالم نیست; بلکه مکیدن خون انسانها و قتل و کشتار عمومى است، کشتارى با سلاحهاى نامرئى کشتار جمعى، و بسیار کشنده‏تر از سلاحهاى شیمیایى و میکربى.
قرآن کریم، تعبیر بسیار گویایى در این زمینه‏ها دارد، که براستى اعجاز است. قرآن، در آیه "تجارت و تجویز سود تجارى، نخست از ستمکارى و ظلم و بیراهه روى در مبادلات، سخن مى‏گوید و کلمه جامع «باطل‏» را به‏کار مى‏برد:
«لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل (36)
اموالتان را در میان خود بناحق (راههاى باطل) مخورید».
مراد از خوردن، همین گردش کالا و پولها و انواع داد و ستدهاست. پس از این «اکل بباطل‏» (که پیشترها در آن باره سخن گفتیم، و آکل و ماکول اقتصادى را اندکى تصویر کردیم در موضوع «استثمار».)، مبادله منطقى و انسانى و اسلامى را مطرح مى‏کند:
«الا ان تکون تجارة عن تراض منکم(سوره نساء 4/29 و 5)
مگر دادوستدى باشد با رضایت‏شما (خریدار و فروشنده).
در این فراز، شرط اصلى مبادله اسلامى، رضایت طرفین معامله شمرده شده است که به‏ضرورت، سودهاى عادلانه را دربر مى‏گیرد و سودهاى بى‏حساب و انحصاراتى شرکتهاى سرمایه‏دارى را مردود مى‏شمارد; زیرا در اینگونه سودها (که براستى قدرت و اختیار را از خریدار، سلب مى‏کند و او را بخاطر نبود "آزادى" در رقابت و عرضه کالاهاى متنوع و متفاوت از نظر قیمت) خریدار مجبور مى‏شود که کالاى خاصى را با نرخ ویژه‏اى بخرد و در این صورت، هیچگاه رضایت طرفین تحقق نمى‏یابد. این، «تراضى‏» نیست; بلکه تنها رضایت فروشنده قوى است و خریدارى ضعیف که کالایى را به چند برابر قیمت‏خریده است، چگونه مى‏تواند از نتیجه این داد و ستد، راضى و خشنود باشد؟
پس از این دو فراز، فراز سومى در آیه کریمه آمده است که ماهیت و جوهر اینگونه مبادلات را روشن مى‏سازد:
«و لا تقتلوا انفسکم(سوره نساء4/29)
و خودهاتان (یکدیگر) را مکشید»
در اینجا براساس رابطه بندها و فرازهاى آیات، این قتل نفس و کشتن افراد یکدیگر را، با نظام مبادلاتى که در دو فراز نخست این آیه، مطرح گردیده است، ارتباط دارد. این قتل، بى‏تردید، قتل اقتصادى و با سلاح اقتصادى است. یعنى آنگاه که مبادله بصورتهاى ظالمانه و باطل، صورت گرفت و نرخگذاریها آزاد بود، توده‏هاى مردم بتدریج تهیدست مى‏گردند و تنها اقلیت‏سرمایه‏دار است که سودهاى بى‏حساب مى‏برند و اموال که طبق تعبیر پیامبر بزرگوار اسلام"ص"، در حکم خون است:
«حرمة ماله کحرمة دمه (37) :
احترام مال مؤمن چون احترام خون اوست‏»
و طبق تعبیر قرآن کریم; مال، عامل پایدارى و استوارى است:
«و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التى جعل الله لکم قیاما(3)
اموالتان را که خداوند سبب قوام (برپایى و استوارى) زندگى شما قرار داده است‏به‏دست کم خردان (و ناواردان) مدهید .. ..
این عامل حیاتى از دست اکثریت ربوده مى‏شود و به‏جیب اقلیت روانه مى‏گردد و اکثریت را دچار کمبود و کم‏خونى مى‏سازد و تعادل جامعه بدینسان برهم مى‏خورد و حیات همگانى، آسیبهاى جدى مى‏بیند. این است که قتل نفوس پس از مبادله و بازرگانى قرار گرفته است، و به‏تعبیر آیة‏الله شهید سید محمد باقر صدر، عامل حیاتى در جامعه (داد و ستد) به‏عامل تباهى و ویرانگرى تبدیل مى‏شود:
«... ظلم انسان - طبق تعبیر قرآن کریم - که توده‏ها را از برکات زندگى و خیرات آن، محروم ساخته است، در مبادله نیز سرایت کرده، تا آنجا که مبادله را دگرگون ساخته و تغییر شکل داده است، و آن را وسیله بهره‏کشى و پیچیدگى کرده است ... مبادله دیگر وسیله‏اى نیست که نیازهاى تودها را برآورده سازد و به‏جاى اینکه واسطه بین تولید و مصرف باشد واسطه بین تولید و اندوختن شده است. از این رهگذر وضع ظالمانه مبادله موجب فجایع و انواع بهره‏کشى‏ها (استثمار) گردید، بسان همان فجایع و بهره‏کشى‏هایى که اوضاع ظالمانه توزیع در جوامع برده‏دارى و فئودالى، یا در جوامع سرمایه‏دارى و کمونیستى پدید آورد». (38)
این بیدادگریها همه در سایه آزادى اقتصادى لیبرالیستى پدید مى‏آید و توده‏ها را مجبور مى‏کند که به‏نرخهاى ساختگى (نه طبیعى) آنان تن دهند و به‏مغاک فقر و محرومیت کشیده شوند.
نیز شهید صدر مى‏گوید:
«... این منع قاطع امام‏«ع‏» (در عهدنامه مالک اشتر) از "احتکار"، به‏معناى خواست‏شدید اسلام نسبت‏به‏از میان بردن سودهایى است که براساس قیمتهاى ساختگى استوار است، و در جریان احتکار سرمایه‏دارى پدید مى‏آید. سود پاک (مشروع)، سودى است که از راه بهاى واقعى مبادله کالا به‏دست مى‏آید و این قیمتى است که براساس سود کالا و مقدار قدرت طبیعى و خارجى آن به دست مى‏آید، با دور افکندن جریان کمیابى ساختگى که سرمایه‏داران و بازرگانان محتکر با تسلط بر جریان عرضه و تقاضا آن را ایجاد مى‏کنند.» (39)
این شیوه‏هاى انحصاراتى را، آیة‏الله شهید مرتضى مطهرى نیز مردود و نامشروع مى‏شمارد:
«از نظر اسلام، تشکیل «تراست‏» قطعا ممنوع است و تشکیل «کارتل‏» چون به‏منظور ایجاد تضییق و بازار سیاه از لحاظ فروشنده است، ممنوع است.» (40)

6- فرهنگ "سرمایه‏دارى" فتنه‏هاى اجتماعى و تهاجم فرهنگى
ابرقدرتهاى لیبرال - سرمایه‏دارى بین‏الملل، دریافتند که با قدرت نظامى و جنگ نمى‏توان بر کشورها، بازارها و منابع ثروت مسلط شد; بلکه نیاز به‏سلاح جدیدى است که به‏ظاهر، صورت اسلحه ندارد و موجب جبهه‏گیرى توده‏ها نمى‏گردد. این سلاح، سلاح اقتصادى است که با این ابزار مى‏توان به‏جنگى نامرئى و به ظاهر صلح جویانه و خیر خواهانه دست‏یازید و همه ارض مسکون را زیر نفوذ و سلطه درآورد.
دستیابى به‏این سلطه و به‏کارگیرى این ابزار، در محیطهاى آرام و قانونمند و با فرهنگهایى پیشرفته و انسانى، امکان ندارد; چه در اینگونه اجتماعات، مردمان آگاهى دارند و به‏بررسى پدیده‏هاى اجتماعى و تحلیل علل رخدادها مى‏پردازند و دشمنان خلق را در همه چهره‏ها و رنگها شناسایى مى‏کنند و پوششها و ماسکها را یک سو مى‏زنند و ویرانگریها و تباه سازیهاى پنهانى را برملا مى‏کنند و نقشه‏ها و راه‏کارهاى فریبکارانه را مانع مى‏گردند.
از اینرو، سرمایه‏دارى براى ایجاد زمینه مناسب، با روشهاى گوناگون، آرامش و تعادل و همبستگى جامعه‏ها را برهم مى‏زند و به‏نشر اکاذیب و شایعه‏سازى مى‏پردازد، مبانى فرهنگهاى خودى را به‏باد تمسخر مى‏گیرد، معیارهاى اصولى و باورهاى بنیادین جامعه را زیر سؤال مى‏برد، و نسلها را به‏آنچه خود دارند بدبین مى‏کند و اصالتهاى خودى و بومى را متزلزل مى‏سازد. بالاتر از این، به‏تحریف مبانى دینى جامعه‏ها نیز مى‏پردازد و مرز میان خوب و بد و نیک و زشت و انسانى و غیر انسانى و الاهى و شیطانى و عدل و ظلم و حق و باطل و ... برمى‏دارد بدان پایه که از نادرست درست، و از ناانسانى، انسانى، و از ظلم، عدل، و از ضد ارزشها، ارزشها فهمیده شود و از این رهگذر، سفسطه‏هاى بزرگ، تحقق مى‏پذیرد و توده‏هاى مردم درسرگردانى و سردرگمى فرو مى‏افتند، و زمینه‏هاى تجاوزگرى و ترک تازى صاحبان زر و زور آماده مى‏شود.
و اینها همه در سایه فتنه‏گریها و شیوه‏هاى تبلیغاتى ویژه‏اى صورت مى‏گیرد که کارشناسان طبق هر جامعه و منطقه‏اى تهیه مى‏کنند و از طریق رسانه‏هاى گروهى بویژه مطبوعات، بر سر توده‏هاى ساده‏دل انسانى مى‏ریزند.
تاثیرگذارى و نفوذفکرى، با شگردهایى چون: تکرار، مبالغه، دروغ، ارائه نظر به‏عنوان حقیقت، تجاهل عمدى و... (41) صورت مى‏گیرد و فتنه‏ها و تحریفها از مسائل فکرى و فرهنگى آغاز مى‏گردد و به‏درگیرى‏هاى درونى و بیرونى و راه‏اندازى دسته‏بندى‏هاى سیاسى، اجتماعى و سرانجام آشوبها و درگیریهاى بزرگ مى‏انجامد. هدف اصلى از این فتنه‏گریها، وابستگى روزافزون جامعه‏ها و غفلت از مسائل اصلى و از دست دادن قدرت سیاسى و اقتصادى کشورها است. در قرآن کریم آمده است:
فما آمن بموسى الا ذریة من قومه على خوف من فرعون و ملاهم ان یفتنهم، و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفین (42)
به موسى نگرویدند جز اندکى از قوم وى، به‏سبب ترس از فتنه و ستم فرعون و سران قوم او، و فرعون در زمین برترى طلب بود و از زمره مسرفان.
فتنه‏ها و آشوبهاى ملاء و سران قوم نیز در بازدارى قوم حضرت موسى‏«ع‏». چون فتنه‏انگیزى‏هاى فرعون بوده است.
پیامبراکرم‏«ص‏» در سخنى جامع و عمیق، فتنه‏انگیزیهاى سرمایه‏داران را چنین تبیین مى‏کند:
«سیاتى من بعدى اقوام یاکلون طیبات الطعام و الوانها، و یرکبون الدواب ... یبنون الدور، و یشیدون القصور، و ... الفتنة منهم و الیهم تعود (43)
پس از من اقوامى خواهند آمد که خوراکهاى پاکیزه و رنگارنگ مى‏خورند، و از وسایل‏سوارى استفاده مى‏کنند و خانه‏ها مى‏سازند و کوشکها مى‏افرازند ... فتنه از ایشان است و کار ایشان.»
بارى این خاصیت‏سرمایه‏دارى مهارگسیخته و اقتصاد آزاد و پیامدهاى جدایى ناپذیر افزون‏طلبى است که به‏فساد و فتنه و قانون شکنى، روى‏آورد و در قلمرو گسترده‏تر ناامنى و ناآرامى و جنگ و درگیرى راه بیندازد، آنگاه که به‏نفع اقطاب سرمایه‏دارى باشد.
امام على «ع‏»: المال للفتن سبب (44)
مال سبب برپا شدن فتنه‏ها (آشوبها) است.
با توجه به زیانهاى بنیادین و خانمانسوز فتنه‏گرى است که آن را چه بسا از قتل و جنگ زیانبارتر ساخته است. قرآن مى‏گوید:
الفتنة اشد من القتل (45)
فتنه از قتل، بدتر است.

7- نظام "لیبرال - سرمایه‏دارى" و محیط زیست
محیط زیست و بیماریهاى آن، و زیانها و ویرانگریهاى تمدن صنعتى نسبت‏به"زیست‏بوم"، براندیشمندى پوشیده نیست; بگونه‏اى که متخصصان، کره زمین را چون بیمارى مى‏دانند که دچار بیماریهاى فراوان گشته است. (46) بیماریهایى که در کالبد آن نفوذ کرده و ژرفاى آن را بیمار ساخته و حتى فضا و هواى شناور بر سطح آن را آلوده کرده است. منابع آبى زیر زمینى، آلوده گشته و ریه زمین، یعنى جنگلها و اکسیژن سازان را به‏نابودى کشیده است. منابع و ذخائر نهفته در درون آنرا به‏پایان نزدیک کرده و بسیارى از گونه‏هاى گیاهى و حیوانى را به‏دست نابودى سپرده است. دریاها با همه بى‏کرانگى، آلوده گشته و ماهیها و جانداران آن، رو به‏کاستى‏هاى فاحش گذارده است. بیماریهایى که دهها هزار سال زمان لازم دارد تا شاید مداوا شود. وضع چنین است که قرآن فرموده است:
ظهر الفساد فى البر و البحر بما کسبت ایدى الناس لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون (47) :
به‏سبب اعمال مردمان، فساد درخشکى و دریا آشکار شد تا به‏آنان جزاى بعضى از کارهایشان را بچشاند، باشد که باز گردند.
نظام سرمایه‏دارى، معیار کار خویش را براصل به‏ظاهر سازنده و اقتصادى، بنا نهاده است.
اصل: «رشد تولید براى رشد مصرف‏» و «رشد مصرف براى رشد تولید».
همه مشکلات زیست محیطى ما، در پرتو همین اصل پدید گشته است. گردونه ویرانگر "رشد مصرف و رشد تولید" بدون در نظر گرفتن شرایط محیطى، انسانیت کنونى را به مغاک تیره‏بختى افکنده و کره زمین را به‏محیطى آلوده و بیمارگونه تبدیل کرده است.
«یکى از عواملى که در ایجاد وضعیت فعلى موثر است، دیدگاه اقتصادى کوته‏بینانه‏اى است که در جهان رواج دارد. این دیدگاه که در مجلات و روزنامه‏هاى اقتصادى غرب به‏خوبى مى‏توان آن را مشاهده کرد، از درک ظرفیت تحمل نظامهاى اکولوژیک غافل است و تمام روندهاى اقتصادى جهان را به‏تغییراتى در تقاضا و درآمد و پس‏انداز و سرمایه‏گذارى و رشد اقتصادى و اشتغال و غیره مربوط مى‏داند و مسئله محدودیتهاى اکولوژیک و رشد و توسعه را در نظر نمى‏گیرد. راهنماى اقتصاددانان، شاخصهاى اقتصادى است و آنان روندهاى آینده را براساس آمارى که از گذشته دارند، پیش‏بینى مى‏کنند بدون اینکه به‏محدودیتهاى طبیعى موجود بر سر راه توسعه، توجه کنند. از نظر آنان رشد تکنولوژى، همه مسائل را حل خواهدکرد ...» (48)
«... در واقع از این دیدگاه نمى‏توان گفت که اقتصاد بشر، پیشرفت کرده است‏بلکه این اقتصاد به‏نوعى کسر بودجه مخفى، دچار گشته است. بشر با از بین بردن جنگلها و استفاده بیش از حد از چراگاهها و منابع آب شیرین، تولید خود را بطور مقطعى افزایش داده اما توان بارورى و آینده تولید را به‏خطر انداخته است ...»(علائم حیاتى کره زمین 11)
«... سهمگین‏ترین گزندى که به‏تمامیت و سلامتى این سرمایه بیولوژیک وارد مى‏شود; از جانب خود تکنولوژى است. تکنولوژى، ماهیت «خودمنهدم کنننده‏»اش را در اثرات سوئى که بر محیط زیست مى‏گذارد، بروز مى‏دهد ...» (49)
«... هرگز تمدنى، ابزارى چنین ویرانگر که نه تنها یک شهر بلکه یک کره را بتواند بدین وسعت‏به‏ویرانى کشد، خلق نکرده بود و همه اقیانوسها به‏علت‏حرص یا از سهل‏انگارى بشر، بدین‏صورت، مسموم نشده و همه موجودات زنده، یک شبه از بین نرفته بودند. هرگز بخاطر معادن سطح زمین اینطور وحشیانه زخم برنداشته بود. هرگز در گذشته، افشانه‏هاى گیسو تا بدین حد، جو را از گاز ازن، تهى نکرده بود و افزایش حرارت، آب و هواى کره زمین را تا به‏این حد مورد تهدید قرار نداده بود...» (50)
اگر نظام لیبرال - سرمایه‏دارى، از سودجوییها و افزونخواهیها و «هل من منرید» گوییهایش دست‏بردارد و سلطه خویش را بر فرهنگها، ملتها، آداب و رسومها و هنرها حتى علم و اندیشه‏ها نیز بردارد، و انسانیت را به‏خودش و فطرتش واگذارد، انسان راه زندگى خویش را مى‏یابد و از اینهمه مصرف و اسراف که علت آلودگى و تمام شدن منابع است، دورى مى‏گزیند و راه میانه‏روى و اندازه‏دارى و بسندگى را در پیش مى‏گیرد; لیکن زیست اشرافى و سرمایه‏دارى، و تبلیغ این نوع زندگى که باعث رونق مصرف و بازار کالاهاى صنعتى است، مانع حرکت فطرى و زندگى طبیعى انسانهاست.
«... چیز دیگرى را که در غرب، ناخوشایند مى‏بینیم، موضوع تبلیغ کالا و بازاریابى است. تبلیغات تجارى با استفاده از بلاهت‏بشرى، به‏صورت هنرى مستظرفه درآمده است. در حالى‏که دو سوم جمعیت دنیاى کنونى، محتاج ابتدایى‏ترین حوائج زندگى هستند، به‏ضرب تبلیغات، کالاهاى غیر لازم را به‏خود مردم مى‏دهند. این یکى از وجوه زشت جامعه متمدن است ...» (51)
براستى این تعبیر «فرانسوا پیرو» اقتصاددان فرانسوى، درباره راهکارهاى سرمایه‏دارى، از ژرفایى و بینشگرایى شگرفى برخوردار است:
«نظام سرمایه‏دارى، مى‏ساید و فاسد مى‏کند. سرمایه‏دارى، مصرف کننده عظیم عصاره زندگى است، عصاره‏اى که سرمایه‏دارى، تمایلى به‏قوام آن ندارد...» (52)
راه‏کارهاى تباه‏کارانه "لیبرال - سرمایه‏دارى" و زیست مسرفانه مال‏اندوزان در زمین، برخلاف سنت آفرینش و سلامت زمین و قانونمندیهاى الاهى حاکم برآن است. قرآن، سرمایه‏داران را باخصلتهاى ضد انسانى و زیست‏بوم‏ستیز آنان، یاد مى‏کند چون: «مسرفان‏» و «مترفان‏»، و این روشنگر آن حقیقت است که اسرافکارى و تضییع و تباهسازى مواد و منابع، خلاف قانون الاهى و حیات سالم انسانى است. کارى که شیوه جدایى‏ناپذیر "سرمایه‏دارى" است. پس این اسراف و اتراف و شادخوارى است که جامعه بشرى را به‏تباهى مى‏کشد.
اتراف، فراخى و زیاد داشتن نعمت است ... و «مترفون‏» یعنى کسانى که نعمت و مکنت گسترده دارند و از انواع امکانات رفاهى و مصرفى بهره‏مندند پس قرآن کریم، با به‏کار بردن واژه «مترفون‏» و «مترفین‏» و مشتقات آن، زندگى گروه تنعم پرست‏خوشگذران را به‏همراه آثار بد اینگونه زندگى، به‏سختى مورد نکوهش قرار مى‏دهد.
و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها ... (53) :
هرگاه بخواهیم مردم سرزمین (قومى) را نابود کنیم، توانگران شادخوار را (به عبادت و عدالت) امر مى‏کنیم، پس آنان به‏فسق کردن او نافرمانى و کجروى) مى‏پردازند (و سبب نزول عذاب مى‏شوند)...
قرآن کریم با بکار بردن این دو واژه، نوع زیست ویرانگر این طبقه را روشن مى‏سازد و آثار زیانبار محیطى آن را گوشزد مى‏کند.
آمارها زبان گویایى دارد:
«به پیش‏بینى برنامه «فین اشتاین‏» براى گرسنگى جهانى در دانشگاه براون، اگر جمعیت جهان را عمدتا با دانه و سبزى تغذیه کنیم، در حال حاضر، غذاى کافى براى تامین کالرى موردنیاز شش میلیارد نفر که به‏توصیه سازمان، روزانه 2350 کالرى براى هر فرد است، وجود دارد ... از 145 میلیون تن دانه‏اى که به‏حیوانات خورانده مى‏شود، فقط 21 میلیون تن گوشت، جوجه و تخم‏مرغ تولید مى‏شود. چه اتلاف خارق‏العاده‏اى از خاک، آب، کود، حشره‏کش و انرژى!! و تمام اینها براى چه؟ براى افزایش حمله‏هاى قلبى، فربهى و سکته و ... چنین زندگى مسرفانه‏اى ، دلیل عمده کاستى لایه اوزن، گرم شدن کره زمین، آلودگى هوا، آب و خاک و ... است. هر آمریکایى، بیست تا صد برابر هر یک از ساکنان جهان سوم، تولید آلودگى مى‏کند و نوزادان ثروتمند امریکایى، هزار بار بیش از همتایان خود در بنگلادش یا پاکستان موجب آلودگى مى‏شوند. شهروندان کانادایى نیز از این شیوه زندگى افراطى همسایه جنوبى خود تقلید مى‏کنند و اغلب شهروندان کشورهاى پیشرفته نیز همین روش را دنبال مى‏کنند...» (54)
یاد کردیم که قرآن کریم، مال‏اندوزان افراطى را با صفت "اسراف" یاد مى‏کند و انسانها را از پیروى از شیوه عمل و تفکر آنان باز مى‏دارد:
«و لا تطیعوا المسرفین الذین یفسدون فى الارض و لا یصلحون (55) :
دستور اسراف کنندگان را اطاعت مکنید. همآنان که در زمین فساد مى‏کنند و به‏اصلاح نمى‏پردازند.
جالب توجه فراز پایانى این آیه است: «ولایصلحون‏». و این، ضرورت ارتباط اسراف و فساد را آشکار مى‏سازد. یعنى هیچ جامعه و فرد اسرافکار و مصرفگرایى نمى‏تواند به‏صلاح و آبادى و بهینه‏سازى و استفاده بهینه از کالاها و مواد، دست‏یابد بلکه ناگزیر مصرفگرایى مسرفانه، ویرانگر منابع و زیست‏بوم است همچنین ویرانگر اخلاقهاى انسانى است زیرا که انسانها را در تمام دوران زندگى، به‏لذتجویى و کامورى و شادخوارى افراطى مال‏اندوزانه سوق مى‏دهد و از تلاش و کوشش براى دستیابى به‏ارزشهاى والاى معنوى و انسانى باز مى‏دارد. بارى، این روشهاى افراطى، برخلاف سنتهاى الهى است.
قرآن، آدمیان‏رابه آبادانى زمین فراخوانده است:
... هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها... (56)
او شمار را از زمین پدید آورد و خواست تا به‏آبادانى آن بپردازید...
نظام لیبرال - سرمایه‏دارى، با مصرفگرایى شخصى و رواج آن در سطح اجتماعات، به‏ویرانى و تخریب زمین و منابع آن دست مى‏زند حال آنکه قرآن کریم، زمین را مهد (گهواره) و مستقر آرامگاه و«قرار» (مکان امن و آرامش) نامیده است:
الذى جعل لکم الارض مهادا ... (57)
کسى است که زمین را آرامگاه (گهواره و بستر) شما ساخت ...
الله الذى جعل لکم الارض قرارا (58)
خداست که زمین را قرارگاه شما ساخت ...
... و لکم فى‏الارض مستقر (59)
و قرارگاه و جاى برخوردارى شما تا روز قیامت در زمین است.
لیکن "سرمایه‏دارى"، امنیت‏حیاتى انسانها را در این بستر مناسب، دچار مخاطره جدى ساخته است.
امام صادق «ع‏»، درباره ریشه‏ها و علل فسادهاى زاده از سرمایه‏دارى مى‏فرماید:
«... و هذا الفساد یتولد من طول الامل و الحرص و الکبر، کما اشار الله عز و جل فى قصة قارون فى قوله: «ولاتبغ الفساد فى الارض ان الله لایحب المفسدین‏» کانت هذه الخصال من صنع قارون و اعتقاده و اصلها من حب الدنیا و جمعها ... (60)
... و این فساد از آرزوى دراز و آزمندى و تکبر نتیجه مى‏شود که خداى بزگ در داستان قارون از آن خبر داده است: «در زمین به‏تباهگرى مى‏پرداز، که خداوند تباهگران را دوست نمى‏دارد» و این خصلتها (آرزوى دراز، آزمندو تکبر)، همه در قارون بود و ریشه آنها دوستى دنیا و مال‏اندوزى براى دنیاست...
آرى این آزمندى و دنیاطلبى مال‏اندوزان است که به‏زیاده‏رویها و تجاوزگریها به‏حریم انسانها و حریم طبیعت مى‏انجامد و عصاره زندگى را مى‏مکد. و در کوتاه سخن اینکه:
سرمایه‏دارى به‏مسئولیت‏خویش در برابر طبعیت پاینبد نمى‏ماند و در برابر مواهب الاهى متعهدانه رفتار نمى‏کند.
امام على‏«ع‏»:....اتقوا الله فى عباده و بلاده، فانکم مسؤولون حتى عن‏البقاع والبهائم (61)
درباره محرومان و شهرها از خدا بپرهیزید، زیرا که شما مسئول هستید حتى درباره آبادیها و حیوانات.
این تعهدى دینى است که حتى به‏گونه‏هاى حیوانى نباید ظلم شود و آبایها نباید تخریب گردد و منابع حیاتى نباید بیرحمانه و بدون ملاحظات انسانى، مصرف شود.

8- آینده "سرمایه‏دارى"
جامعه انسانى، چون دیگر بخشهاى هستى، قانونمند است و از معیارها و ضوابطى پیروى مى‏کند و فرازگرایى یا نشیب‏گرایى آن علل و اسبابى دارد و این چگونگى در همه اجتماعات انسانى و همه دوره‏هاى تاریخ وجود داشته است و صعود و سقوط ملتها و تمدنها در چارچوب اصول و قوانینى رخداده است و هیچ پدیده‏اى در اجتماعات و امتها، بى‏علت و بى‏جهت و از سر تصادف، پدید نگشته است.
نه پایداریها، توانمندیها، استواریها، شکوهها و تمدن‏سازى‏هاى بزرگ بى‏علت‏بوده است، و نه ضعفها، سستى‏ها، هرج و مرجها و نشیب‏گرائیها، بدون علل یا عواملى بوقوع پیوسته است.
حاکمیت ضوابط و قوانین بر جریان پیدایش ملتها و ظهور تمدنهاست که تاریخ را به‏صورت دانش و علم درآورده، و شناخت قوانین و اصول آن را درس‏آموز آیندگان ساخته است.
علل و عوامل پایدارى و زوال ملتها، در درون اجتماعات و در ژرفناى روان انسانها قرار دارد و در عینیت زندگى و در ماهیت روابط اجتماعى آنان نهفته است. گرچه ملتهایى در طول تاریخ، با عوامل ویرانگر خارجى روبرو گشته‏اند; لیکن موقعیت عوامل خارجى و مهاجم، همواره در گروه زمینه‏هاى درونى و تلاشى و انحطاطگرایى داخلى بوده است، و عوامل خارجى آنگاه که در درون و متن جامعه‏ها زمینه یافتند، توانستند به‏درون رخنه کنند و کارى از پیش ببرند و جریانها را دگرگون سزند و دفتر تمدن یا ملتى را ببندند.
اکنون با نگاهى بینشگرا در تمدن صنعتى و جامعه سرمایه‏دارى کنونى، روشن مى‏گردد که دارد از درون مى‏پوسد و رو به‏زوال و نیستى مى‏گذارد. نظام "سرمایه‏دارى"، افراد انسانى را از درون پوچ و بى‏انگاره ساخته است و هسته اصلى کیان اجتماعى را تباه کرده و از جوهر مقاومت، سخت‏کوشى، شکیبایى، باورمندى، ارزشگرایى و فداکارى، تهى ساخته است.
افزون‏طلبى و زیاده‏خواهیهاى مرزنشناس نظام لیبرال - سرمایه‏دارى، نخست، موضوعى انسانى است که در اندیشه و درون انسانها نفوذ مى‏کند و انسانها را از باطن، به‏گرایشهاى ماده پرستانه دچار مى‏سازد. این دگروار شدن ماهیت انسانها و تحریف معیارهاى انسانى در جامعه سرمایه‏دارى، عامل اصلى و زیربنایى در سقوط تمدن لیبرال - سرمایه‏دارى است.
شاید برخى از مکاتب اقتصادى چنان پندارند که رشد نظامهاى لیبرال - سرمایه‏دارى و نیز سقوط و متلاشى شدن آنها، تنها به‏عوامل مادى بستگى دارد و عامل انسانى و چگونگى تفکرات آنها را در آن تاثیرى نیست; لیکن موضوع براساس «تصور اسلامى‏»، مستند به‏امورى است که عقیده انسان و تصور او از جهان و تغییرى که در نفوس بشرى حاصل مى‏شود، از جمله آنهاست. آزمندیهاى نظام سرمایه‏دارى و متضاد ویرانگر آن، از خواستهاى "سرمایه‏دارى" حاصل مى‏شود، و خاستگاه این طلب و خواست، نفس شخص طالب و اخلاق انسانى اوست که با فرهنگ و تصور او از انسان و جهان هدف زندگى وابستگى دارد.

اکنون در این بخش و در فراخور بسیار محدود آن، به‏برخى اصول و معیارها در جامعه و تمدن کنونى اشاره مى‏شود و وضعیت جامعه‏هاى "سرمایه‏دارى" ارزیابى مى‏گردد:
1- عدل ستیزى
نظام سرمایه‏دارى، به‏اصل "عدالت"، پشت کرده و به‏ظلم و باطل روى آورده است و از همین نقطه نخستین است که اسباب زوال و نابودى خویش را دارد فراهم مى‏آورد; زیرا اجتماعى که "عدالت محور" نبود و بیداد و باطل، سراسر آن را انباشته و حق و حقوقها پایمال گردد، اجتماعى است از درون، متلاشى و بدون آینده‏اى روشن.
اصل عدالت در تفکر اسلامى، قانون عام حاکم بر جهان و بر جامعه‏هاى انسانى است:
امام على‏«ع‏»: العدل اساس به قوام العالم (62)
عدالت پایه (و زیربنا) است که پایدارى جهان به‏آن بستگى دارد.
در این کلام، از معیار عمومى و قانون عام به‏کار رفته در کائنات، سخن رفته است و آن، قانون "عدل" و نهادن هر چیز در جاى مناسب خود است.
امام على «ع‏»: العدل قوام البریة (63)
عدل مایه پایدارى مردمان است.
در این کلام، عدالت اجتماعى، مطرح شده و "عدل" به‏عنوان محور و ضابطه تشکیل جامعه انسانى و مایه استوارى زندگى مردمان یاد شده‏است.
روابطى، عادلانه است که جامعه را به‏صورت «ید واحدة‏» و واحدى منسجم و همگرا درمى‏آورد و زمینه‏هاى پایدارى و ثبات را فراهم مى‏کند. روابط ظالمانه، متلاشى کننده روابط اجتماعى و یگانگى و همگرایى است، بصورتى که همه از همه بیم دارند و نسبت‏به‏یکدیگر کینه مى‏ورزند و هرکس در اندیشه خوردن و چاپیدن دیگرى است. اینگونه روابط آکل و ماکولى چگونه مى‏تواند امتها را منسجم و یگانه و آسیب‏ناپذیر سازد.
چنین جامعه‏اى و چنین روابطى، از نوع روابط جنگل است و بقاى جنگلى، بر فرض که باشد، بقاى انسانى و تمدن بشرى نیست. بقاى جنگلى، بر اصل زورمدارى و تجاوز، استوار است و تمدن تبعیض و ستم بنیاد "سرمایه‏دارى" بر همین زورمدارى و سلطه‏طلبى‏ها استوار گشته است. این مکانیسم و سازوکار براى مدتى مى‏تواند بر جامعه بشرى حاکم باشد; لیکن پایدار و ماندگار نیست.
و تلک القرى اهلکناهم لما ظلموا و جلعنا لمهلکهم موعدا (64) :
مردمان آن آبادیها را هنگامى که ستم کردند هلاک کردیم، و براى هلاک کردنشان موعدى مقرر داشتیم.
2- انحصار طلبى و تبعیض طبقاتى
انحصارطلبى و توزیع غیر عادلانه اموال، ریشه در حس زیاده‏طلبى و افزونخواهى ثروتمندان دارد که آنان را به‏بیدادگرى، حقکشى، ظلم و استثمار سوق مى‏دهد و همین یکى از عوامل اصلى نابودى نظام سرمایه‏دارى است:
امام على‏«ع‏»: من یستاثر من الاموال یهلک (65)
هرکس در اموال، انحصار طلب باشد، هلاک گردد.
ویژه‏سازى اموال و منابع طبیعى، از عوامل مهم تقسیم نابرابر و غیر عادلانه ثروت و پیدایش جامعه تبعیض‏آمیز طبقاتى است. این تجربه همیشه تاریخ است که اجتماعاتى که دچار عدم تعادل و توازن در بهره‏مندى از مواد و کالاها شدند و به‏دو طبقه اکثریت محروم و اقلیت‏سرمایه‏دار، تقسیم گردید، سلامت و پایدارى خویش از دست‏بدادند و سرانجام به‏تلاشى و سقوط کشیده شدند. نیز تجربه مکرر تاریخ است که بیشتر ناآرامیها، اضطرابها، کشمکش‏ها و جنگلها در پرتو همین جریان ناسالم در توزیع کالاها و منابع صورت گرفته و پدید گشته است.
تمام مشکلات و تنشها در جهان امروز نیز در انحصارگراییها، و ویژه سازیهاى نظامهاى سرمایه‏دارى است. بلوک‏بندیها، ریشه در همین جریان ظالمانه دارد. تقسیم کشورها به"پیش رفته" و "عقب افتاده"، در اثر همین گردش نا سالم اموال است.
امام صادق «ع‏»: مثل‏الدنیا کمثل ماء البحر، کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا، حتى یقتله (66)
مثل دنیا همچون مثل آب دریاست که هرچه شخصى تشنه از آن بیشتر بیآشامد تشنگى او افزونتر شود، تا سرانجام تشنگى او را هلاک کند.
نظام سرمایه‏دارى، با حس زیاده‏خواهى و اصالت دادن به‏ثروت مادى، به‏بهره‏بردارى بى‏حد و بى‏حساب، از منابع دست مى‏یازد و ویژه‏سازى اموال و منابع را شعار خود مى‏سازد و این ماهیت زندگى این دنیایى است که چون نوشیدن آب دریا، جز افزایش تشنگى، نتیجه‏اى ندارد و سرانجام در پرتو سرپیچى از قانون عام حاکم بر جهان که سلامت و سعادت را در حد میانه، نهاده و دورى از افراط و تفریط را رمز بقا و پایدارى معرفى کرده است، «سرمایه‏دارى‏» در جهنم سوزان فزون طلبى‏هاى خویش نابود مى‏شود.
امام باقر «ع‏»: مثل الحریص على‏الدنیا کمثل دودة الفر، کلما از دادت على نفسها لفا، کان ابعد لها من الخروج، حتى تموت غما (67)
مثل حریص نسبت‏به‏دنیا، مثل کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر گرد خود بتند، بیرون آمدنش از پیله دشوارتر مى‏شود، و سرانجام از اندوه در آن خواهد مرد.
نظام سرمایه‏دارى، پیله و تارهایى است که به‏دست مال‏اندوزان یافته مى‏شود و رشد این نظام حرکتى افتخارى است که آن را به‏سوى مرگ در میان رشته‏هاى خود بافته مى‏داند و سبب نابودى آن و جایگزینى نظامى دیگر مى‏گردد:
هاانتم هولآء تدعون لتنفقوا فى سبیل‏الله، فمنکم من یبخل، و من یبخل فانما یبخل عن نفسه، والله الغنى و انتم الفقراء، و ان تتولوایستبدل قوما غیرکم ثم لایکونو امثالکم (68)
آگاه باشید این شمایید که مى‏خوانندتان تا در راه خدا انفاق کنید، برخى از شما بخل مى‏ورزند; هرکس بخل ورزد در حق خویش (و به‏زیان خویش) بخل ورزیده است، خدواند بى‏نیاز است و شمایید نیازمندان، اکنون اگر روى بگردانید (و انفاق نکنید) شما را خواهد برد و به‏جاى شما دیگران را خواهد آورد که همچون شما (بخیل) نباشند.
بخل و ترک انفاق (در اثر مال‏اندوزى و سرمایه‏دارى) یکى از خویهاى زشت است که در قرآن کریم، آن را سبب دوزیان بزرگ معرفى کرده‏است:
1- زیان شخصى، از آن جهت که نتیجه بخل، به‏خود بخیل باز مى‏گردد، بنابراین عمل نادرستى است‏برضد شخص بخیل.
2- زیان اجتماعى، بدان جهت که بخل، موجب انحصارگرایى است و این، زمینه ظلم و تبعیض و عدم توزیع اموال در سطح جامعه شده و اینها موجب تغییر نظام اجتماعى و نابودى نظام موجود مى‏گردند.
بارى براثر انحطاط اخلاقى (در بعد شخصى) و ویژه‏سازیها و انحصارطلبى‏هاى سرمایه‏دارى (در بعد اجتماعى)، انسانهاى گرفتار در دام آن، هم سقوطى انسانى مى‏یابند و از خدا باورى و انسانگرایى و دیگر دوستى، روى برمى‏تابند و به مال‏اندوزى روى مى‏آورند و هم سقوطى اجتماعى; چون پیامد حتمى این گرایش‏هاى روحى در سرمایه‏دارى، سقوطى اجتماعى است و به‏تعبیر قرآن، نتیجه آزمندى و سودپرستى، «استبدال اجتماعى‏» است. یعنى امت و تمدنى که حت‏سلطه انگیزه‏هاى سودپرستانه سرمایه‏دارى قرار گیرد، تعادل و توازن جامعه را برهم زده و پایدارى آن را بطور جدى دچار مخاطره ساخته است.
آیه دیگرى نیز این حقیقت انکارناپذیر را چنین تبیین مى‏کند:
... و انفقوا فى سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة ... (69)
در راه خد انفاق کنید و خود را به‏دست‏خود به‏هلاکت نیندازید.
هلاکت و نابودى، زاده از ترک انفاق و توزیع ثروت در سطح جامعه است که شیوه و روش سرمایه‏دارى است.
پس اینکه مى‏نگریم پیامبر بزرگوار اسلام، نگران آینده امت‏خویش است و از آن بیم دارد که گرایشهاى سرمایه‏دارى و انگیزه‏هاى مال‏اندوزى در جامعه اسلامى پدید آید، و احساسهاى انسانى را خاموش کند، و تعهد شناسى دینى را به‏دست فراموشى سپارد، و جامعه را به‏سوى رقابتهاى نا سالم اقتصادى و حرص و آزمندى در راه افزایش سود و سرمایه، سوق دهد و انسجام و استوارى جامعه را برهم زند و نظامى طبقاتى بسازد; از این جهت است که راه کارهاى مال‏اندوزان، با یک جامعه متعادل و متوازن و عدالت‏بنیاد، سازگار نیست و بى‏تردید پیامبر«ص‏»، نگران رشد ناسالم اموال و انگیزه‏هاى مال‏پرستانه است; نه رفاه اقتصادى و توسعه یافتگى و توزیع عادلانه امکانات و منابع، که این عامل‏بقا و پایدارى است چنانکه در فرازهاى آغازین این نوشتار یاد کردیم. اکنون سخن والاى پیامبر«ص‏» را در این زمینه مى‏آوریم:
... فو الله ما الفقر اخشى علیکم، و لکننى اخشى علیکم ان یبسط لکم الدنیا کما بسطت على من کان قبلکم، فتنافسوها کما تنافوها، و تهلککم کما اهلکتهم (70)
... سوگند به خدا که از فقر براى شما ترسى ندارم، لیکن از آن مى‏ترسم که دنیا چندان بر شما گسترده شود که براى پیشینیان شما گسترده شده بود (و مانند آنان در ناز و نعمت فرو غلتید)، و همچون آنان به‏رقابت و همچشمى بپردازید، و چنان هلاکتان کند که آنان را هلاک کرد.
«این حدیث‏شریف نبوى به‏ما مى‏فهماند که زیانهاى حاصل از تکاثر در مالیکت و اسرافگرایى در مصرف، بسى بیشتر است از زیانهاى ویرانگر حاصل از فقر و بینوایى، این تعلیم - چنانکه از تعالیم دیگر فهمیده مى‏شود - نمى‏خواهد زیانهاى فقر و ضرورت مبارزه با آن را کم انگارد، بلکه مى‏خواهد فاجعه بودن تکاثر و اسراف را یاد آور شود(الحیاة 3/415)».
این نوع گرایشهاى سرمایه‏دارى، خود از عوامل اصلى ایجاد فقر در جامعه نیز هست.
روشنگر مفهوم این حدیث نبوى، سخن دیگرى است که از پیامبر«ص‏» روایت‏شده است:
انما اتخوف على امتى من بعدى ثلاث خلال: ... او یظهر فیهم المال حتى یطغوا و یبطروا (71)
بر امتم پس از خود از سه چیز بیمناکم:... (سوم اینکه) مال در میان ایشان چندان فزون شود (و اهمیت پیدا کند) که طغیان ورزند و ناسپاسى کنند ...
روشن است که این مال، از آن اموال نیست که عامل قوام و استوارى جامعه و سامان بخش امور مردمان و چون خون در اندام افراد است (چنانکه در آیات و احادیث دیگر آمده بود)، بلکه مقصود، مال‏اندوزى به‏شیوه سرمایه‏دارى و با آن انگیزه‏ها و گرایشها و راه کارهاست که از جمله آن طغیان، سرکشى فساد و نادیده گرفتن حق و حقوق انسانهاست.
بنابراین مسائل یاد شده، برهم‏زدن تعادل و توازن در جامعه که در سایه ظلم‏گرایى و عدالت‏ستیزى سرمایه‏دارى پدید مى‏آید، و ویژه‏سازى اموال و منابع و محروم کردن اکثریت مردم، از عوامل مهم ناپایدارى و تزلزل در جامعه سرمایه‏دارى است.
3- «زیست‏بوم‏» ستیزى
آثار زیست محیطى عملکرد نظام لیبرال - سرمایه‏دارى، موجب برهم زدن تعادل و توازن در طبیعت و منابع حیاتى آن است. این موضوع روشن ساخته است که ظلم سرمایه‏دارى نه تنها متوجه جامعه انسانى است، بلکه گونه‏هاى حیاتى و نباتى و آبها و کانیها حتى هوا و لایه اوزن را نیز سالم و متعادل باقى نگذاشته است‏بگونه‏اى که:
«در دهه هشتاد همه شاخصهاى حیاتى در حال سقوط بوده‏اند، و در مجموع قابلیت‏سکونت کره زمین کاهش یافته است‏». (72)
به‏پاره‏اى دیگر از علل نابسامانیهاى جامعه سرمایه‏دارى در بخشهاى گذشته اشاره شد.

علل سقوط سرمایه‏دارى
اکنون علل سقوط سرمایه‏دارى را چنین مى‏توان خلاصه کرد:
1- ظلم اجتماعى و استثمار حقوق انسانها
2- تقسیم جامعه به‏دو طبقه فقیر و غنى
3- تباه‏سازى منابع و افراط در بهره‏بردارى.
4- آلودگیهاى زیست محیطى
5- زیاده‏وى در کامورى و لذت پرستى
6- سلطه‏طلبى و شیوه‏هاى استبدادى
7- انحصارگرایى و ویژه سازى منابع و اموال
و دیگر مسائلى که به مسخ هویت انسانى و از خود بیگانگى انسانها انجامیده است که در بخش نخست این مقاله اندکى بررسى شد.
بنابراین هر گونه خوش بینى نسبت‏به آینده نظام لیبرال - سرمایه‏دارى، از ساده‏اندیشى است و یا از نشناختن قوانین تخلف ناپذیر حاکم بر جهان و بر جامعه انسانى.
بارى این سرمایه‏دارى و با این شویه‏هایى که دارد و با ظلم و بیدادى که هر لحظه بر آن مى‏افزاید، سرانجامى جز سرانجام همه ظالمان و مکذبان (حق و حقیقت) در تاریخ ندارد.
... فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین (73)
پس در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت کار مکذبان چگونه بوده است.
و این شکوه ظاهرى و صورى، نشانگر وجود معیارهاى اصولى و ضوابط قانونمند پایدارى و ثبات نیست.
«... با ترقى حیرت‏انگیز تکنولوژى تخریب و انهدام، مى‏توان تصور کرد که کشورهاى پیشرفته سرمایه‏دارى سامسون‏وار - دنیا را روى سرد دیگران و خودشان خراب کنند. در این صورت، سرمایه‏دارى نیز از میان خواهد رفت. به‏هرحال، هرطورکه به‏موضوع نگاه بکنیم اینده سرمایه‏دارى درخشان نمى‏تواند باشد» (74)
و «... این چیزى نیست که فقط ... بلکه حرفى است که روشن اندیشان جهان متجاوز از صد سال است‏بیان مى‏دارند...» (75)
«پس از فروپاشى نظام اقتصادى و سیاسى در شوروى، تضادها و ناتوانى‏هاى سرمایه‏دارى جهانى آشکارتر شد. افزایش فقر، بیکارى - تورم و تخریب محیط زیست نه فقط در سرزمینهاى کشورهاى عقب نگهداشته شده بلکه در درون کشورهاى سرمایه‏دارى استعمارى، ... توسعه بازار فروش حیات انسانى که شامل خرید و فروش کودکان زنان، اندامهاى انسانى و همچنین مواد مخدر، اسلحه، زباله‏هاى سمى و اتمى بر طبق قوانین بازار سرمایه‏دارى و همچنین زیادتر شدن فاصله سطح زندگى مردم مستعمرات در آفریقا امریکاى مرکزى و جنوبى و بخش بزرگى از آسیا با بومیان کشورهاى سرمایه‏دارى استعمارى نشان مى‏دهد که سرمایه‏دارى، چه در سطح محلى در کشورهاى صنعتى سرمایه‏دارى، چه در سطح جهانى، نه فقط قادر به‏حل مشکلات اقصادى - اجتماعى مردم جهان در همه اقالیم عالم نیست; بلکه خود به‏علت تضادهاى درونى و ساختارى موجب ایجاد و تشدید فقر و استبداد شده و مى‏شود. با وجود همه تبلیغاتى که درباره ثبات سرمایه‏دارى جهانى مى‏شود، این نظام در سراشیب زوال افتاده و نه تنها نمى‏تواند آینده‏اى روشن و قابل قبول به‏مردم کشورهاى سرمایه‏دارى و خلق جهان نوید دهد; بلکه روز بروز بیشتر ثابت مى‏کند که فقط با زور، و با غارت و کشتار میلیونها انسان قادر به‏ادامه حیات است‏». (76)
دوران شکوفایى و بالندگى این تمدن، که همواره و در همه نقاط جهان با برترى نظامى و ابزار جنگى و شیوه‏هاى جاسوسى، سلطه افکنده است; «تاریخ یک تمدن، مهلت چند روزه خدایى بیش نیست.
ذرنى و المکذبین اولى النعمة و مهلهم قلیلا (77)
و (سرانجام کار) تکذیب‏کنندگان صحب نعمت‏را به من‏واگذار، وآنان را (دراین دنیاى‏گذران) اندکى مهلت ده. «... و اینک کل این تمدن با همه نهادها و تکنولوژیها و فرهنگش در حال تلاش است، و ما در آخرین بحرانهاى برگشت ناپذیر نظام صنعتى زندگى مى‏کنیم ...» (78)
این بحرانهاى برگشت‏ناپذیر، همین بحرانهاى انسانى، اجتماعى، زیست محیطى و تباهى بشریت و ویرانى خانه و کاشانه اوست. و این سنت تغییر ناپذیر الاهى است، که خودنمایى چند گاهى باطل و بیداد را با نیروهاى عدالت و حق، سرکوب مى‏کند، و دفترچه ستم بنیاد آنان را مى‏بندد، و آنان را روانه زباله دان تاریخ مى‏سازد.
بل نقدف بالحق على الباطل فیدمغه... (79)
بلکه با حق بر باطل مى‏کوبیم پس نابود سازد آن را...

 

 منبع : درگاه پاسخگویی به مسائل دینی



نظرات 0