محور: اقتصاد اسلامی
سيدهادي حسيني
چكيده :
اين مقاله كه از بخشهاي متعدد تشكيل شده، ابتدا با استفاده از آيات و رواياتِ ربا، حكمتهاي زير را به صورت فلسفة تحريم ربا معرفي ميكند:
1. هدايت سرمايهها به سمت فعاليتهاي مولد
2. هدايت سرمايهها به سمت فعاليتهاي مفيد
3. هدايت انسانها به سمت تعادل روحي و رواني.
در بخش دوم، به تبيين عظمت گناه ربا در اسلام ميپردازد و در بخش سوم، با رد عقلايي بودن ربا در اقتصاد، راهكارهاي اسلامي براي جريان پول و سرمايه را تبيين ميكند و به مواردي چون قرضالحسنه، شركت، مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله، مصالحه، وقف، وصيت و هبه ميپردازد و در پايان، پيشنهادهايي اجرايي براي اقتصادهاي بدون ربا ارائه ميكند.
مقدمه
در نگرش دين، جامعهاي كه فعاليتهاي اقتصادي و معيشتي خود را بر پاية ربا سامان دهد، به سوي نابودي گام برميدارد،1 و در مسير عصيانگري و ناسپاسي است.2 از رستگاري و شكوفايي واقعي باز ميماند و انواع آشفتگيها، بيعدالتيها و فسادگريها در آن رواج مييابد، و در اين روش، تودههاي مردم از نعمتهاي گوارا و لذت بخش زندگي محروم ميشوند.3
در نگرش دين، بدترين،4 پليدترين5 و خطرناكترين6 شيوة كسب درآمد و تأمين زندگي، آن است كه آدميان از طريق درآمد حاصل از ربا، توان و رشد اقتصادي خود را افزايش دهند؛ از اين رو به مؤمنان يادآور ميشود كه از رباخواري و ترويج فرهنگ ربا، و ساماندهي اقتصاد جامعه بر اساس آن به شدت بپرهيزند، و به تقوا و حاكميت ارزشهاي ديني در جامعه روي آورند،7 و با دليل تراشيها و توجيهات گوناگون،8 خود و جامعه را به اين دشمن پنهاني9 و فريبنده نيالايند.
>>>
محور: اقتصاد اسلامی
سيدهادي حسيني
چكيده
اين مقاله كه از بخشهاي متعدد تشكيل شده، ابتدا با استفاده از آيات و رواياتِ ربا، حكمتهاي زير را به صورت فلسفة تحريم ربا معرفي ميكند:
1. هدايت سرمايهها به سمت فعاليتهاي مولد
2. هدايت سرمايهها به سمت فعاليتهاي مفيد
3. هدايت انسانها به سمت تعادل روحي و رواني.
در بخش دوم، به تبيين عظمت گناه ربا در اسلام ميپردازد و در بخش سوم، با رد عقلايي بودن ربا در اقتصاد، راهكارهاي اسلامي براي جريان پول و سرمايه را تبيين ميكند و به مواردي چون قرضالحسنه، شركت، مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله، مصالحه، وقف، وصيت و هبه ميپردازد و در پايان، پيشنهادهايي اجرايي براي اقتصادهاي بدون ربا ارائه ميكند.
مقدمه
در نگرش دين، جامعهاي كه فعاليتهاي اقتصادي و معيشتي خود را بر پاية ربا سامان دهد، به سوي نابودي گام برميدارد،1 و در مسير عصيانگري و ناسپاسي است.2 از رستگاري و شكوفايي واقعي باز ميماند و انواع آشفتگيها، بيعدالتيها و فسادگريها در آن رواج مييابد، و در اين روش، تودههاي مردم از نعمتهاي گوارا و لذت بخش زندگي محروم ميشوند.3
در نگرش دين، بدترين،4 پليدترين5 و خطرناكترين6 شيوة كسب درآمد و تأمين زندگي، آن است كه آدميان از طريق درآمد حاصل از ربا، توان و رشد اقتصادي خود را افزايش دهند؛ از اين رو به مؤمنان يادآور ميشود كه از رباخواري و ترويج فرهنگ ربا، و ساماندهي اقتصاد جامعه بر اساس آن به شدت بپرهيزند، و به تقوا و حاكميت ارزشهاي ديني در جامعه روي آورند،7 و با دليل تراشيها و توجيهات گوناگون،8 خود و جامعه را به اين دشمن پنهاني9 و فريبنده نيالايند.
حكمتهاي تحريم ربا
1. هدايت سرمايهها به سمت فعاليتهاي مولد
از جمله حكمتهاي تحريم ربا در اسلام، شركت عيني مردم در فعاليتهاي بازرگاني و توليدي با حضور محسوس در اقتصاد واقعي است.10 در بينش اسلام، اقتصاد ربوي، عامل گرايش به سودپرستي11 و فراموشي كمكهاي انسان دوستانه به ديگران12 است، و به شكاف روزافزون زندگيها و شكلگيري فاصلة طبقاتي و ثروتهاي افسانهاي نزد گروهي از افراد ميانجامد، و اسباب تباهي انسانها را فراهم ميآورد،13 و كسان بسياري را به تحمل ستمي فرساينده و جانكاه وامي دارد؛14 ستمي كه جسم و روان آدمي را ميآزارد، و او را از مسير تكامل و تعالي و زندگي درست و سازنده باز ميدارد.
2. هدايت سرمايهها به سمت فعاليتهاي مفيد
با حاكميت فرهنگ ربا، انجام كارهاي نيك و اساسي براي پايداري حيات اجتماعي رنگ ميبازد15 و به استوارسازي زيربناهاي اقتصادي توجه نميشود.16 انسان، رسالت و مسؤوليت مهم و بزرگ خود را در اين زمينهها از ياد ميبرد و سرمايهگذاري و گردش درست داراييها در گردونة انحرافي و ويرانگر ميافتد و جايگاه بايستة خود را نمييابد. آنچه سود آني و سرشار دارد، به جاي آنچه مورد نياز واقعي است، توليد ميشود17 و در نتيجه، نظام اقتصادي روندي ويرانگر مييابد. چنين است كه قرآن، پديدة ربا را جنون سرمايهداري ميشناساند كه حالتي نامتعادل پديد ميآورد؛ حالتي كه در آن، اهداف، تابع اميال نفساني فزونخواهي است، و حركتها سمت و سوي هدفمند (به معناي درست ديني و انساني آن) ندارد.18
3. هدايت انسانها به سمت تعادل روحي و رواني
در آموزههاي اسلامي، يكي از مهمترين ويژگيهاي نظام اقتصادي ربوي، به صورتِ تمثيلي لطيف و پرمعنا، نمايانده شده است. رباخوار در قالب انساني تمثل يافته كه بزرگي شكمش چون خانه و نامتناسب با ديگر اندامها است، و توان تحرك و حيات قوامي خود را بر اثر حجم بزرگ و سنگيني شكم از دست داده است.19 اين تمثيل بيانگر عينيت نمادين و بازگوكنندة چهرة واقعي جامعهاي به شمار ميرود كه در آن، ربا محور و اساس حركتهاي اقتصادي قرار گرفته است.
بزرگي گناه ربا در اسلام
دين اسلام، ربا را همتاي بزرگترين گناهان دانسته،20 و آن را به شدت نكوهيده است21 و نظريهپردازان، مديران، برنامهريزان و همة دستاندركارانِ آن لعنت شدهاند.22 در آموزههاي دين، از دينباوران خواسته شده تا در برابر اين پديدة شوم بايستند،23 و رواجدهندگان آن را - به ويژه كساني كه آن را ماية حيات و رشد اقتصادي ميدانند - 24 نابود كنند؛ زيرا در جامعة اسلامي، اعتقاد به كارايي نظام ربوي در سلامت زيست مردم و سعادت آنها، مانند شرك و گرايش به بيديني است.25
راهكارهاي ديني براي جريان سرمايه
روشن است كه در انديشة ديني، توانمندي اقتصادي، اساس ديگر تواناييها و اقدامها است، و ركود سرمايه و اندوختهها نيز امري نابايست به شمار ميآيد و به فقر و درماندگي ميانجامد. مال همچون خون، ماية حيات است و بايد به گردش افتد و همچون خون كه به ميلياردها سلول انسان به طور منظم و حساب شده، قوام متناسب ميدهد و هر يك از سلولها را براي انجام وظايف لازم آماده ميسازد، يكايك افراد جامعه را از توان اقتصادي بايسته براي فعاليتهاي درست و سازنده برخوردار سازد تا استعدادها و توانمنديهاي بالقوة مردم شكوفا شوند، و حاصل كوشش هر كس برگ زريني در تاريخ زيست آدمي و اندوختهاي ارزشمند براي حيات جاودانياش شود. دين در اين جهت، رهنمودهاي فراواني دارد كه به تناسب مقاله، به معرفي برخي از آنها ميپردازيم:
پرداخت وام بدون بهره (قرضالحسنه) به نيازمندان و كساني كه مشكلات مالي دارند26 و نيز آنان كه ميخواهند دستاوردهاي ثمربخش و ارزندهاي را عايد جامعه كنند،27 و همچنين پرداختها و كمكهاي بلاعوض،28 از آن جمله است. انجام فعاليتهاي اقتصادي از طريق قراردادهاي گوناگوني چون شركت، مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله، مصالحه، و بيع در آموزههاي دين، قلمرو گستردة اقتصاد اسلامي را در فعاليتهاي توليدي و بازرگاني و خدماتي مينماياند. گذشته از اين، مسائل ارزشي اقتصادي چون وقف نذورات، وصيت، هبه و انواع انفاقهاي مالي، و مالياتهايي كه در اسلام مقرر گشته، و وظايفي كه دين بر عهدة حاكم اسلامي گذاشته است، تكافل و تعاون اجتماعي كه در جاهاي فراوان مطرح است و نيز مسائل بسيار ديگري مانند اصل اخوت، مساوات و ... و حدود و شرايط مالكيت در اسلام، نظام اسلامي را قوامي خاص ميبخشد كه در عين برخورداري از مزاياي واقعي بسياري از مكاتب، با هيچكدام از آنها عينيت ندارد و مدينة فاضلهاي را در افق ديد قرار ميدهد كه مؤمنان در كوششي همه جانبه بايد به سوي آن حركت كنند و رشد فردي و اجتماعي، اقتصادي و سياسي خويش را اعتلا بخشند. در پرتو اين آموزهها، نرخ بهره، معناي سودپرستانه و مادي كنوني خود را از دست ميدهد، و اهداف بسي برتر جلوهگر ميشود.
اين رهنمودها، هر گاه درست و اصولي عملي شود ميتواند حيات اجتماعي اقتصادي را به سوي شكوفايي پايدار و مستمر سوق دهد. ملاك قراردادن عدل در هر حركت و سكون انسان و در همة امور، و رعايت انصاف در همه حال و با همه، پشتوانه اين امر است؛ به ويژه آن كه ديگر ارزشهاي والاي اسلام، نظاموار در جامعه نهادينه، و اساس فرهنگ و زندگي مردم شود.
موارد استثناي ربا
ربا جز در موارد استثنايي،29 و در محدودة زندگي خصوصي خانواده،30 در ديگر موارد مشروعيت ندارد، و آنچه كاركرد ربا را در پي داشته باشد، و با آن تفاوتِ اساسي نيابد، اگرچه در قالب عقود اسلامي ارائه شود، مشروع به نظر نميرسد؛31 زيرا پديدهاي را كه با اين شدت در دين حرام شده، و تمايز اصلي بين نظام اسلامي و غيراسلامي است نميتوان با تغيير الفاظ، رنگ ديني بخشيد بدون آن كه ماهيت آن تغيير كند؛ از اين رو لازم است براي استوارسازي نظام اقتصادي و نظام بانكي اسلامي بر پاية اقتصاد غيرربوي، در جامعه تحولات بنيادين صورت گيرد. از نخستين گامها در اين جهت، شكلگيري جامعه بر اساس ارزشها و آموزههاي اسلام است. پيشفرضهاي چندي بايد بهتدريج در جامعه به صورت اصولي خدشهناپذير درآيد، و فرهنگ ناب دين در مردم نهادينه شود، و با برنامهريزي و مديريت درست، زمينة هر نوع سوءاستفاده از آموزههاي اسلام برچيده شود.
نتايج و پيشنهادها
با توجه به مجموعهاي از آيات و روايات كه در جاهاي گوناگون به آن اشاره شده، آنچه در بررسي پديدة ربا در پرتو تعاليم دين شايان توجه مينمايد، امور ذيل است:
1. ميتوان ادعا كرد كه در پيكر دين، نظام اقتصادي، نقش دستگاه تغذية ديگر اندامها را بر عهده دارد كه نظام پيچيدهاي آن را در برگرفته است. ميزان عملكرد آن از سويي به كارايي درست نظام كنترلكننده و جهتدهنده وابسته است، و از ديگر سو به دادههايي كه اين دستگاه ميگيرد. نقش ربا در اين ميان، نقش خوراك نامناسبي است كه به اين دستگاه وارد ميشود، و از طريق تغذيه نادرست ديگر بخشها، كارآمدي درست آنها را از بين ميبرد، و با بيمار ساختن كل مجموعه، با ايجاد پيامهاي انحرافي به جاي رشد كل اندامها، فقط بخش خاصي از آن را بيمار گونه رشد ميدهد و بهتدريج، ديگر نظام و اندامها را بيرمق ميسازد.
2. آموزههاي دين، پول را وسيلهاي برميشمرد كه ميتواند نيازهاي گوناگون را برآورد، و كارها را درست به جريان اندازد، و به فرد و جامعه قوام بايسته دهد. روشن است كه هر آنچه در اين نقش محوري و اساسي پول، خلل وارد سازد، بر خلافِ آموزههاي دين است و ربا با ايجاد انحراف در نقش پول و بهرهگيري از آن به صورت راه درآمدي بدون كوشش اقتصادي، جامعه را از سامانيابي اساسي و پايدار و رسيدن به سعادت واقعي باز ميدارد و اگر ادعا شود ربا بازده سرمايه است كه صاحب سرمايه به ازاي مدت استفاده از پولش دريافت ميكند بايد گفت: اسلام، به جهت ظالمانهبودن، اين شيوه را منع كرده، راههاي ديگري براي بهرهبرداري از سرمايه پيشنهاد ميكند.
3. با حاكميت ربا و رونق يافتن آن، ارزشهاي اصيل اسلامي كه فرهنگ دين بر پاية آنها استوار است، كمرنگ ميشود، و مسائلي چون شريكدانستن تهيدستان در دارايي ثروتمندان، قرضالحسنه (وام بدون بهره)، و پاداشهاي فراوان آن و نيز ارزشهاي انساني آن، انفاقهاي مالي، حق معلوم، تكافل اجتماعي، مساوات مالي، ياري نيازمندان و تكليف همگاني در برابر نيازهاي عمومي جامعه (مانند سرمايهگذاري براي طرحهاي اجتماعي و عمومي) جنبة آرماني و حاشيهاي مييابد.
4. بررسي آيات روشن ميسازد كه ربا به صورت نوعي راه كسب درآمد، و افزونسازي ثروت، فعاليت اقتصادي نامشروع است. از نظر قرآن، منطق رباخواران و ربادهندگان اين است كه ربا همچون بيع (فعاليتهاي تجاري و بازرگاني) است؛ در حالي كه اسلام خطر سود و زيان حاصل از معاملات را ميپذيرد، و آن را جريان طبيعي و عادي ميداند؛ ولي ربا را بر نميتابد و آن را باعث نابودي كوششهاي مثبت ميداند كه انسان را فقط به سودطلبي ميكشاند و تحمل سود و زيان در كارهاي اقتصادي را از او ميگيرد و اين در حالي است كه ميدانيم و به تجربة تاريخ ثابت است كه هر فعاليت اقتصادي با انواع نگرانيها آميخته و با سود و زيانهاي احتمالي همراه است.
5. معيار اساسي در حرمت ربا، ستم به وامگيرنده نيست، و در هيچ يك از آيات به صراحت، علت حرمت، ستم به وامگيرنده عنوان نشده است. ملاك اصلي در حرمت، اين است كه به جريان افتادن ربا، جامعه را از تعادل اقتصادي و ثبات لازم و هدفمندي و همساني در سطح درآمدها و رشد و توسعة مناسب و انساني و تحمل سود و زيان، خارج ميكند، و به شكاف طبقاتي ميانجامد و سرمايههايي افسانهاي در بخشهايي اندك پديد ميآورد. عدل و انصاف از ميان ميرود، و هر كس به حق خود آن گونه كه بايد نميرسد و اين ملاك، اقتصاد سنتي و مدرن نميشناسد. وام مصرفي و وام سرمايهاي (توليدي) نميشناسد. پول اعتباري و پولِ فلزي در آن دخالت ندارد. گذشت زمان در آن تغيير ايجاد نميكند. رشد جمعيت، تقسيم كار، تخصصي شدن توليد، رشد روزافزون فنآوري و ... نميتواند در آن دگرگوني اصولي پديد آورد.
6. رساندن حق به صاحب حق، و اصل خدشهناپذير رعايت عدالت، در همه حال، براي همه كس، و در هر جا و زمان، روح و اساس دين است. هر وجدان سالمي آن را ميپذيرد و هر كس از عدم دستيابي به حقوق و بيعدالتي در سطح خانواده، جامعه و جهان ميرنجد. اين دو اصل از اصولِ موضوعه و ملاك براي ارزيابي عملكردها و رفتارها و ديگر اصول دانسته ميشود، و حجيت آنها از دليل بينياز است. استواري آنها به حدي است كه هر امري متضاد با خود را از هستي ساقط ميكند. بر اساس اين دو اصل و نيز بر محور پيام قرآن كه پاداش احسان جز احسان نبايد باشد، در جامعهاي كه نرخ تورم همچنان رو به فزوني ميرود، لازم است در قرضالحسنهها و وامها، هنگام بازپرداخت، محاسبة نرخ تورم منظور شود، و قرضالحسنه بر اساس قدرت خريد پول و ارزش زمان پرداخت آن انجام گيرد تا اين سنت ارزنده و نيك در جامعه پايدار بماند، و نيكوكاران از اين ناحيه، جز در مواردي كه خود آگاهانه به آن اقدام كنند، به ستمي ناخواسته گرفتار نيايند، و پاداش نيكوكاري خود را از دست رفتن توان قدرت خريد پول، و ناتواني و درماندگي نيابند، و تهيدست و بيچيز نشوند.
7. مسألة گردآوري پساندازها و سرمايهگذاري براي طرحهاي بزرگ توليدي، و ايجاد اصلاحات زيربنايي و سامانيابي اقتصادي در نظام اسلامي به وسيلة عقدهايي چون شركت، مضاربه، جعاله، مزارعه و مساقات قابل حل است، و در اين ميان، عقد شركت، شيوهاي عادلانه و اساسي است كه هر گاه به گونهاي واقعي از آن استفاده شود، بازده و رشد اقتصادي حاصل از آن بسي بيشتر از نظام ربوي است. با برنامهريزي درست و معرفي نهادها و افراد به وسيلة دولت و با نظارت و كنترل مناسب و اصولي ميتوان افزون بر بانكها، شركتهاي تعاوني سرمايهگذاري را پديد آورد، و از اين طريق، گذشته از ايجاد اشتغال، به اهداف بزرگ اقتصادي دست يافت، و رشد افراد جامعه را به گونهاي همگون و بر اساس حق آنان تأمين كرد. آرزوهاي مردم كمدرآمد و صاحبان پساندازهاي اندك، شكلگيري واقعي چنين شركتها و بانكهايي است؛ امينان دلسوزي كه سپردههاي آنان را در روندي سودآور و بسامان و هدفمند به كار اندازند و منافع آنان در جامعه پاس داشته شود.
طبيعي است كه اين امر در مواردي ممكن است با خطرهايي همراه باشد، و به شكستهايي بينجامد، و در نتيجه، سرمايهها و اندوختههاي مردم تلف شود. در چنين مواردي، دولت اسلامي پشتوانه اين امر است، و ضامن پرداخت مالي كه به حيات آنها قوام دهد.
پينوشتها
.1 يَمحَقُاُ الرَّبا (بقره (2): 276. خدا مال ربا را نابود ميكند.
- امام علي7: «اذا اراداُ بقريةٍ هلاكاً، ظَهَر فيهم الربا؛ چون خدا هلاك [مردم] آبادي را بخواهد، در ميان ايشان رباخواري رايج ميشود». (ترجمةالحياة ج 5، ص 620)
.2 يَمحَقُاُ الرٍّبا، ... و اُ لا يُحِبُّ كلَّ كفَّارِ أثيمٍ. بقره (2): ص 276 خدا مال ربا را نابود ميكند و ... و خداوند ناسپاسان و بزهكاران را دوست نميدارد.
.3 فَبِظُلمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمنَا عَلَيهِم طَيٍّبَاتٍ أُحِلَّت لَهُم وَب' ... أخذِهم الربا و قد نُهُواعنه و أكلِهِم اموالَ الناسِ بِالباطلِ. نسأ (4): 160 و 161. به سبب ظلمي كه از يهوديان سرزد، نعمتهاي پاكيزه و حلال را بر آنان حرام كرديم،... و نيز بدان جهت كه به رباخواري پرداختند، با آن كه از آن منع شده بودند، و به شيوههاي نادرست اموال مردم را در اختيار گرفتند.
.4 پيامبر6: «شرالمكاسب كَسبُالربا؛ بدترين كسبها، كسب ربا است». (ترجمة الحياة: ج 5، ص 602)
.5 امام باقر7: «اخبثُ المكاسبِ كسبُالربا؛ پليدترين كسبها، رباخواري است». (همان، ص 607)
.6 پيامبر6: «اًن اخوفَ ما أخافُ علي اُمتي من بعدي ... الربا؛ يكي از ترسناكترين چيزي كه دربارة اُمتم از آن بيمناكم، ... ربا است». (همان، ص 608 و 609)
.7 يا ايُّهاالذينَ آمنوا، اتقوااَ و ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَالربا، اًن كُنتُم مؤمنينَ. بقره (2): 278. اي مؤمنان! از خدا بترسيد، و رباي باقيمانده را واگذاريد [و فقط اصل مال خويش را بگيريد]، اگر [بهراستي] مؤمنيد.
.8 الَّذِينَ يَأكُلُونَ الرٍّبَا ... قَالُوا اًِنَّمَا البَيعُ مِثلُ الرٍّبَا. بقره (2): ص 275. كساني كه ربا ميخورند، ... گويند: داد و ستد نيز مانند ربا است.
- پيامبر6: «... اًنَّ القومَ سَيَفتِنُونَ بعدي بأموالهم، ... و يستحلُّونَ حراما بالشبهاتِ الكاذبة و الاهوأِ الساهيةِ، فيستحلونَ ... الربا بالبيع؛ ... پس از من اين قوم [مسلمان] با اموالشان آزموده ميشوند ... و با شبهههاي كاذب و هواهاي اغفالكننده، حرام خدا را حلال شمارند؛ پس ... ربا را با [كلاه شرعي در] معامله برخود حلال كنند». (ترجمة الحياة، ج 5، ص 609)
.9 امام علي7: «واِ الربا في هذهالاُمةِ اَخفي من دبيب النملِ علي الصفا. (محمدباقر مجلسي: بحارالانوار، ج 100، ص 117) به خدا سوگند! ربا در ميان مسلمانان، پنهانيتر از خزيدن مورچه روي سنگ صاف است.
.10 امام صادق7: «فحرماُالربا، لَتِفرَّ الناسُ عَنِالحرامِ الي التجاراتِ، و الي البيعِ و الشرأِ ... خداوند ربا را حرام كرد تا مردم از حرام به كسب و كار روي آورند و به خريد و فروش بپردازند». (ترجمةالحياة، ج 5، ص 610)
.11 امام رضا7: «علةُتحريمِالربا ... رغبةُالناسِ في الربح؛ علت تحريم ربا ... تمايل يافتن مردم به سودخواري است». (همان، ص 610 و 611)
.12 امام رضا7: «علةُتحريمِالربا ... ذهابُ المعروف، ... و تركهمُالقرض؛ علت تحريم ربا ... بر افتادن كار خير ... و ترك قرض دادن به نيازمندان است». (همان)
.13 امام رضا7: «علةُ تحريمُالربا لما فيه من فَسادِالأموالِ ... فبيعُ الربا و شراوه وَ كَسٌ علي كل حال، علي المشتري و البايع؛ ... علت حرام بودن ربا ... اين است كه ماية تباهي اموال ميشود. ... خريد و فروش ربوي در هر حال به زيان خريدار و فروشنده خواهد بود». (همان)
.14 امام رضا7: «... علةُ تحريمِالربا ... لما في ذلك منالفساد و الظُّلم؛ ... علت تحريم ربا ... وجود فساد و شيوع ظلم در آن است». (همان)
.15 امام باقر7: «اًنما حَرَّماُ الربا لئلا يذهبَالمعروفُ؛ ... خدا ربا را از آن جهت حرام كرد كه نيكوكاري از ميان نرود». (همان، ص 618)
.16 امام صادق7: «اًنما حرماُ عزوجل الربا لئلا تمتنعوا عنِ اصطناعِالمعروف؛ ... خداي بزرگ ربا را از آن جهت حرام كرد تا شما از پرداختن به كارهاي نيك باز نمانيد». (همان، ص 619)
.17 امام صادق7: «... لوكان الربا حَلالاً لَتَركَالناس التَّجاراتِ و ما يحتاجُونَ اليه؛ اگر ربا حلال باشد، مردم توليد و تجارت [اصولي و درست] را رها ميكنند، و نيازهاي واقعي خويش و جامعه را از ياد ميبرند». (همان، ص 404)
.18 الَّذِينَ يَأكُلُونَ الرٍّبَا لاَ يَقُومُونَ اًِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيطَانُ مِنَ المَسٍّ ... . بقره (2): 275 كساني كه ربا ميخورند، قوامي روان پريش و رفتاري جنونآميز دارند.
.19 پيامبر6 به روايت امام صادق7: «لَما اُسرِيَ بي الي السمأِ، رأيتُ اقواماً يُريد أحَدُهُم اَن يَقومَ و لا يقدرُ عليه من عِظَم بِطنِه. فقُلتُ: مَن هؤلأ يا جبرائيل؟ قال: هؤلأ الذين يأكلون الربا...؛ چون مرا شبانه به آسمان بردند، كساني را ديدم كه ميخواستند از جاي برخيزند؛ ولي توانايي آن را نداشتند، و اين به سبب بزرگي شكم آنان بود. گفتم: اي جبرئيل! اينان كيانند؟ گفت: اينان آن كسانند كه ربا ميخوردند». (ترجمةالحياة، ج 5 ص 617)
- پيامبر6: «لَما أُسرِيَ بي اًليالسَّمأِ رأيتُ رجالاً بطونُهم كالبيوت، فيها الحيات، تُري من خارج بُطُونهم، فقلتُ: من هُولأ يا جبرائيل؟ قال: هؤلأ آكلةُالربا؛ ... چون مرا شبانه به آسمان بردند، مرداني را ديدم كه شكمهايي مانند خانه داشتند و در آنها مارهايي بود كه از بيرون شكمهايشان ديده ميشد. گفتم: اي جبرائيل! اينان كيانند؟ گفت: اينان رباخوارانند». (همان)
.20 امام صادق7: «ان للربا سبعين جزءأ اَيسَرُهُ اَن ينكِحَ الرجلُ أَمَّه في بيتِاِالحرام ... [گناه و پليدي] ربا داراي هفتاد جزء [= درجه] است، كه سادهترين آنها چنان است كه مردي با مادر خويش در خانة خدا درآميزد». (همان، ص 608)
.21 فَاًِن لَم تَفعَلُوا فَأذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اِ وَرَسُولِهِ. بقره (2): ص 279. و اگر چنين نكنيد [و دست از رباخواري برنداريد]، اعلان جنگ با خدا و رسول خدا بدهيد.
.22 امام علي7: «لَعَنَ رسولُا6 الربا، و آكلَه، و بايعه، و مشتريَه، و كاتبه، و شاهديه؛ ... پيامبر خدا، ربا و خورنده و خريدار و فروشنده و نويسنده و گواهان آن را لعنت كرده است». (همان، ص 612)
.23 پيامبر6: «من أخذ الربا وَجَبَ عليهالقتَلُ؛ ... هر كس ربا گرفت، كشتن او واجب است». (همان)
.24 امام صادق7: «... عن ابنبكير قال: بَلَغَ اباعبدا7 عن رجلٍ، أنه كان يأكُلُالربا، و يُسَميه اللبا، فقال: لئن أمكَنِني ا منه لاضرِبَنَّ عُنقَه؛ ... به امام صادق7 خبر رسيد كه مردي ربا ميخورد و آن را «لِبا» (فله، آغوز) مينامد. فرمود: «اگر خدا مرا بر او قدرت ميداد، گردن او را ميزدم». (همان، ص 613)
.25 امام باقر7: «يُستتابُ آكلالربا، كما يُستتابُ من الشرك؛ ... ربا خوار را چنان بايد توبه داد كه مشرك را توبه ميدهند». (همان، ص 614)
.26 مَن ذَا الَّذِي يُقرِضُ اَ قَرضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجرٌ كَرِيمٌ. حديد (51): 11 كيست آن كه خدا را قرض بايسته دهد تا آن كه خدا توانمندياش را دو چندان سازد، و پاداشي كريمانه برايش منظور دارد.
- پيامبر6: «... و من اَقرضَ ملهوفاً فأحسن طِلبَتَه ... أعطاهُا بكلٍّ درهمٍ اَلفَ قنطار منالجنة؛ هر كس به نيازمند ورشكستة مالي وام دهد، و به نيكي باز پرداخت آن را بخواهد، ... خداوند براي هر درهمش، ميليونها برابر، از بهشت به او ميدهد». (الحياة، ج 6، ص 97)
.27 امام صادق7: «جميل بن دراج قال: قلت له: ... انا نخالطُ نفراً من اهلالسوادِ فنقرضُهمالقرضَ، و يَصرِفونَ الينا غلاتهم فنبيعَها لهم باَجر و لنا في ذلك منفعة ... فقال: لابأس ... . جميل بن دراج ميگويد: به امام صادق7 گفتم: ما با گروهي از روستائيان معاشرت داريم و به آنان قرض [وام بدون بهره] ميپردازيم: از اين رو آنان محصولاتشان را نزد ما ميآورند، و ما با درصدي كارمزد براي آنها ميفروشيم، و از اين كار سود ميبريم. امام7 فرمود: اشكالي ندارد. (حر عاملي: وسائلالشيعه، ج 3، ص 106)
.28 لَيُنفق ذوسَعَةٍ مِن سَعتِه. طلاق (65): 7. هر كس توانايي مالي [و امكانات اقتصادي] دارد، بايد از داراييهاي خود [به افراد ناتوان و كمدرآمد] انفاق [= كمك بلاعوض] كند.
.29 مانند مواردي كه در اثر پارهاي از بحرانهاي اقتصادي، كيان نظام اسلامي به خطر افتد يا به سبب وضعيت خاص جامعه و نظام ربوي حاكم بر روابط بينالمللي، چارهاي جز به كارگيري آن باقي نماند. در اين موارد تا زماني كه موقعيت بحراني حاكم است، بر اساس روايات اضطرار ميتوان به طور موقت وجود ربا را در نظام اقتصادي و بانكي پذيرفت.
پيامبر6: «رُفع عن اُمتي ... ما اضطروا اًليه؛ هر گاه مردم چارهاي جز ارتكاب حرام نيابند، حكم حرمت از آنان برداشته ميشود. (محمد ريشهري: ميزانالحكمه، ج 8، ص 426)
پيامبر6: «كلما اضطراليه العبد فقد احلها له، و اَباحه أياه؛ به آنچه انسان مضطر شود، خداوند آن را برايش حلال ميكند، و آن را براي او مباح ميگرداند. (همان، ج 5، ص 496)
.30 امام علي7 به روايت امام صادق7: «ليسَ بينَ الرجلِ وَ وَلَدِهِ ربا؛ بين پدر و فرزند ربا جايز است. (حر عاملي: وسائلالشيعه، ج 12، ص 436)
- امام صادق7: ليسَ ... بينَالمرأةِ و بينَ زَوجِها ربا؛ بين زن و شوهر ربا نيست. (همان، ص 437)
.31 امام باقر7: «من اقرض رجلاً ورقاً فلا يشترط الا مثلها، ... و لا يأخذ منكم ركوب دابة او عارية متاعٍ، يشترط من اجل قرضه؛ هر كس به فردي پول قرض دهد، جز مثل آن را نستاند، ... و نميتواند به سبب قرضي كه داده است، استفاده از وسيلة نقليه وامگيرنده، يا عاريهگرفتن كالايي را از او شرط كند. (همان، ج 13، ص 106)
منبع : فصلنامه اقتصاد اسلامی 5