محور : اقتصاد و امام علی (ع)
سيد رضا حسينى
مقدمه
لغتشناسان براى واژه «سيره» معانى پرشمارى همچون روش ، راه ، سنت ، عادت ، خوى ، اخلاق ، رفتار ، مذهب و انتظام ، برشمردهاند . (1) معناى اصطلاحى اين واژه در واژههاى مركبى مانند « سيره نبوى »، عبارت از «تاريخچه زندگانى» است. آنگاه كه اين واژه براى گونهاى ويژه از سيره ، مانند «سيره سياسى» ، استعمال شود ، تحليل نوع رفتار و روش نيز در معناى آن ملحوظ مىگردد . بر اين اساس معناى «سيره اقتصادى» در عنوان اين مقاله عبارت است از بررسى تحليلى ـ تاريخى رفتارهاى اقتصادى است . يكى از ويژگىهاى اين مفهوم اختصاص آن به پديدهها و رفتارهاى اقتصادىاى است كه در محدوده زندگى فرد اتفاق افتادهاند . از اين رو بررسى ، انديشههاى اقتصادى فرد ، اساسا از شمول اين عنوان خارج خواهند بود . و بدين ترتيب ، موضوع بحث اين مقاله بررسى و تحليل پديدهها و رويدادهاى اقتصادى در زندگانى امام على عليه السلام مىباشد .
از آنجايى كه اين موضوع بر اساس تقسيمات متعارف علم اقتصاد ، از نوع مباحث اقتصاد خردى است . و رفتارهاى خرد اقتصادى به دو دسته اصلى: رفتار توليدكننده ، و رفتار مصرف كننده تقسيم مىگردند . مطالب اين مقاله نيز در دو بخش؛ سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد ، و سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد تنظيم مىگردد .
تحليل رفتارهاى اقتصادى ، پايه و اساس علم اقتصاد نوين را تشكيل مىدهند . و به همين جهت بسيارى از اقتصاددانان ماهيت علم اقتصاد را مطالعه همين رفتارها دانستهاند . مثلا « آلفرد مارشال » ، در يك تعريف ، « مىگويد: « اقتصاد ، عبارت است از مطالعه بشر در زندگى شغلى و حرفهاى . » (2) و در تعريف ديگر مىگويد: علم اقتصاد ، بررسى كردارهاى انسان در جريان عادى زندگى اقتصادى يعنى كسب درآمد و تمتع از آن براى ترتيب دادن زندگى است » . (3) در تعاريف « لو دويگ وان ميزز » ، « رابينز » و « ساموئلسن » نيز بر نقش محورى رفتارها در ماهيت علم اقتصاد تأكيد شده است .
تحليل رفتارهاى اقتصادى از آن جهت براى اقتصاد دانان اهميت داد كه آنان را در دستيابى به تئوريهايى جهت تفسير و پيش بينى پديدههاى اقتصادى يارى مىدهد . يكى از دشواريهاى كه اقتصاد دانان همواره در تحليل رفتار افراد با آن مواجه بودهاند اختلاف برداشتها درباره مهفوم « انسان اقتصادى » (4) است . اين مشكل از آنجا ناشى مىشود كه « انسان اقتصادى » يك مفهوم انتزاعى است . و طبعا در انتزاع چنين مفهومى ديدگاههاى ارزشى نقش انكار ناپذيرى دارند . و به همين جهت هر نوع مدلى كه از انسان اقتصادى طراحى مىشود ، در واقع نمونه تجسم يافته عقايد ، آرمانها و ارزشهاى فردو يا مكتبى است كه آن را ارائه نموده است .
>>>
محور : اقتصاد و امام علی (ع)
سيد رضا حسينى
فهرست :
- مقدمه
- بخش اول: سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد
- .1 دوره تولد تا هجرت
- .2 دوره هجرت تا وفات پيامبر صلى الله عليه وآله
- منابع درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام
- 1 ـ . 1 درآمد ناشى از هداياى مردمى
- 2 ـ . 2 درآمد ناشى از فعاليتهاى اجتماعى
- 2 ـ . 3 درآمد ناشى از خمس و فيء
- 2 ـ . 5 درآمد ناشى از كار
- 3 ـ از وفات پيامبر صلى الله عليه وآله تا تصدى خلافت
- 3 ـ . 1 تحول در زمينه درآمدهاى عمومى امام
- 3 ـ . 2 فعاليتهاى عمرانى امام عليه السلام در ينبع
- 3 ـ . 3 ساير فعاليتهاى عمرانى امير المؤمنين عليه السلام
- 3 ـ . 4 ثروت و درآمدهاى اختصاصى امام
- . 4 دوره تصدى خلافت
- 4 ـ . 1 تحولات مربوط به درآمدهاى عمومى امام
- 4 ـ . 2 فعاليتهاى عمرانى و درآمد كسب و كار
- تحليل نكات اساسى در شيوه توليد و كسب درآمد امام عليه السلام
- . 1 انگيزه توليد و كسب درآمد
- . 2 بهره بردارى بهينه از ظرفيتهاى توليدى
- . 3 اولويت دادن به توليد كالاهاى اساسى
- . 4 كاردانى و مهارت شغلى
- . 5 كار آفرينى و ايجاد فرصتهاى شغلى
- . 6 تنظيم اوقات كار ـ فراغت
- . 7 نظم و وجدان كارى
- بخش دوم: سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد
- . 1 مخارج مصرفى شخصى
- 1 ـ . 2 مخارج ازدواج
- 1 ـ . 3 مسكن و لوازم خانه
- 1 ـ . 4 مخارج خوراك
- 1 ـ . 5 مخارج پوشاك
- 1 ـ . 6 مخارج تعليم و تربيت
- 1 ـ . 7 ساير مخارج
- 2 ـ سيره امام على عليه السلام در مخارج مشاركت اجتماعى
- 2 ـ . 1 كمك مالى مستقيم به نيازمندان
- تحليل ويژگيهاى انفاق امام عليه السلام
- تحليل سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در وقف
- 2 ـ . 3 آزاد كردن برده
- 2 ـ . 4 ساختن مسجد و اصلاح جاده
- 2 ـ . 5 ساير خدمات اجتماعى امام عليه السلام
- . 3 مخارج پس انداز و سرمايه گذارى
- 3 ـ . 1 منابع سرمايه گذارى امام عليه السلام
- 3 ـ . 2 تحليل نكات اساسى در شيوه مخارج سرمايه گذارى امام عليه السلام
- خلاصه و نتيجه
- منابع و مآخذ
- پىنوشتها
مقدمه
لغتشناسان براى واژه «سيره» معانى پرشمارى همچون روش ، راه ، سنت ، عادت ، خوى ، اخلاق ، رفتار ، مذهب و انتظام ، برشمردهاند . (1) معناى اصطلاحى اين واژه در واژههاى مركبى مانند « سيره نبوى »، عبارت از «تاريخچه زندگانى» است. آنگاه كه اين واژه براى گونهاى ويژه از سيره ، مانند «سيره سياسى» ، استعمال شود ، تحليل نوع رفتار و روش نيز در معناى آن ملحوظ مىگردد . بر اين اساس معناى «سيره اقتصادى» در عنوان اين مقاله عبارت است از بررسى تحليلى ـ تاريخى رفتارهاى اقتصادى است . يكى از ويژگىهاى اين مفهوم اختصاص آن به پديدهها و رفتارهاى اقتصادىاى است كه در محدوده زندگى فرد اتفاق افتادهاند . از اين رو بررسى ، انديشههاى اقتصادى فرد ، اساسا از شمول اين عنوان خارج خواهند بود . و بدين ترتيب ، موضوع بحث اين مقاله بررسى و تحليل پديدهها و رويدادهاى اقتصادى در زندگانى امام على عليه السلام مىباشد .
از آنجايى كه اين موضوع بر اساس تقسيمات متعارف علم اقتصاد ، از نوع مباحث اقتصاد خردى است . و رفتارهاى خرد اقتصادى به دو دسته اصلى: رفتار توليدكننده ، و رفتار مصرف كننده تقسيم مىگردند . مطالب اين مقاله نيز در دو بخش؛ سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد ، و سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد تنظيم مىگردد .
تحليل رفتارهاى اقتصادى ، پايه و اساس علم اقتصاد نوين را تشكيل مىدهند . و به همين جهت بسيارى از اقتصاددانان ماهيت علم اقتصاد را مطالعه همين رفتارها دانستهاند . مثلا « آلفرد مارشال » ، در يك تعريف ، « مىگويد: « اقتصاد ، عبارت است از مطالعه بشر در زندگى شغلى و حرفهاى . » (2) و در تعريف ديگر مىگويد: علم اقتصاد ، بررسى كردارهاى انسان در جريان عادى زندگى اقتصادى يعنى كسب درآمد و تمتع از آن براى ترتيب دادن زندگى است » . (3) در تعاريف « لو دويگ وان ميزز » ، « رابينز » و « ساموئلسن » نيز بر نقش محورى رفتارها در ماهيت علم اقتصاد تأكيد شده است .
تحليل رفتارهاى اقتصادى از آن جهت براى اقتصاد دانان اهميت داد كه آنان را در دستيابى به تئوريهايى جهت تفسير و پيش بينى پديدههاى اقتصادى يارى مىدهد . يكى از دشواريهاى كه اقتصاد دانان همواره در تحليل رفتار افراد با آن مواجه بودهاند اختلاف برداشتها درباره مهفوم « انسان اقتصادى » (4) است . اين مشكل از آنجا ناشى مىشود كه « انسان اقتصادى » يك مفهوم انتزاعى است . و طبعا در انتزاع چنين مفهومى ديدگاههاى ارزشى نقش انكار ناپذيرى دارند . و به همين جهت هر نوع مدلى كه از انسان اقتصادى طراحى مىشود ، در واقع نمونه تجسم يافته عقايد ، آرمانها و ارزشهاى فردو يا مكتبى است كه آن را ارائه نموده است .
امروزه ، اين واقعيت كه انسان اقتصادى مفروض در تحليلهاى علم اقتصاد جديد ، بيش از آنكه حاكى از واقعيت رفتار آدمى باشد ، بازتاب ايدئولوژى ليبراسيم است ، بيش از گذشته آشكار شده است . چنانكه « دايك » ـ اقتصاددان آمريكايى ـ مىگويد:
« در نظريه بازار ، بايدها زير پوشش اصطلاح معروف آن يعنى انسان اقتصادى عاقل پنهان مىشود؛ و مسئله واقعى در اين نظريه ، پذيرفتن قوانين است ، نه آنكه آيا تأييد تجربى دارند يا نه؟ و در هر حال ما بايد مؤيد قوانين باشيم » (5)
پروفسور فرگوسن نيز عليرغم اصرار زيادى كه بر ادعاى اثباتى بودن تحليلهاى اقتصادى نئوكلاسيك داشت ، پس از يك مشاجره طولانى به اين واقعيت اعتراف نمود و گفت:
« قبول نظريه اقتصادى كلاسيك جديد امرى است اعتقادى ، من شخصا چنين اعتقادى دارم » (6)
نظريههاى اقتصاد جديد ، در تحليل رفتارها ، عموما مبتنى بر اين فرض است كه انسان عاقل اقتصادى تنها از انگيزه نفع شخصى تأثير مىپذيرد . و نفع شخصى هم ، براى مصرف كننده عبارت است از حداكثر ساختن رضايت خاطر حاصل از مصرف كالاها و خدمات ، و براى توليد كننده عبارت است از حداكثر ساختن سود حاصل از فروش توليدات (7) .
اكنون ، بيش از دو قرن ، از آغاز پيدايى و تكامل تدريجى اين نظريهها مىگذرد ، اما با گذشت زمان نارسايى آنها هر روز بيشتر از پيش ظاهر مىگردد . مشكلات ديرينه بشر مانند فقر ، جهل ، ظلم ، تبعيض و نا امنى نه تنها بر طرف نشده بلكه به دليل اسراف و زياده خواهى و شاد خوارى جوامع سرمايه دارى ، محيط زيست انسان نيز به شدت به مخاطره افتاده است . با اين حال جامعه بشرى هنوز راه حل فائق آمدن بر اين مشكلات را پيدا نكرده است . و امروزه بشريت بيش از گذشته به دنبال تصورى از انسان مىگردد كه جامع آرمانها و كمالات مطلوب او بوده و بتواند ، اعمال و رفتار خود را بر اساس چنين الگوى نمونهاى تنظيم كند . ولى آيا مىتوان به مفهومى از انسان و قاعده رفتارى او دست يافت كه رفاه مادى و تعالى معنوى و رشد و عدالت را در كنار هم تضمين كند؟ آيا چنين مفهومى تا كنون مصداق عينى هم داشته است؟ در صورت وجود ، رفتار اقتصادى او چگونه بوده است؟
اين مقاله با بررسى سيره اقتصادى امام انسانيت ، حضرت على بن ابى طالب عليه السلام به دنبال پاسخگويى به اين سؤالها است . اگر بازدهى زياد با كمترين هزينه ، همراه با توزيع عادلانه و رعايت قوانين و مقررات ، را به عنوان معيارى براى موفقيت اقتصادى در نظر بگيريم . بدون ترديد امام على عليه السلام ، در رأس قله چنين موفقيتى قرار گرفته است . او فعاليتهاى اقتصادى خود را از نقطه صفر ، آغاز مىكند . ولى پس از مدتى با كد يمين و عرق جبين و عقل سليم به چنان سطحى از درآمد دست مىيابد كه مخارج صدها خانواده را كفايت مىكند . اكتساب چنين درآمدى فقط يك بال موفقيت اوست و معناى آن تنها در صورتى كامل مىشود كه در كنار ارائه عادلانهترين و انسان دوستانهترين توزيع درآمد توسط امام ، ملاحظه شود .
عظمت موفقيت اقتصادى امام على عليه السلام ، بيشتر ، از اين ناحيه است كه بر مبناى انسان شناختى كاملا متفاوتى از آنچه در دنياى امروز مطرح است ، به دست آمده است . در نگاه او انسان بنده خدا و جانشين او بر روى زمين است و سعادت حقيقى او نه در تمتع و كسب سود مادى بيشتر ، بلكه در جلب رضايت پروردگار است . قاعده اساسى در رفتار امام عليه السلام ، كسب رضايت خداوند است . براى او هر كارى كه رضايت خدا را در پى داشته باشد عاقلانه است ، هر چند كه سختى و مشقت بيشترى داشته باشد . چنانكه امام باقر عليه السلام ، درباره او مىفرمايد:
« هيچگاه ميان دو كار كه هر دو موجب رضايت پروردگارند ، قرار نگرفت ، مگر آنكه دشوارترين آن دو بر بدنش را انتخاب نمود » (8)
امام على عليه السلام با رفتار خود نشان مىدهد كه چگونه مىتوان ، از راهى غير از دنياطلبى ، دنيا را آباد نمود . او به بشريت مىآموزد كه جامعه مطلوب و آرمانى او چگونه و از چه راهى ساخته مىشود . شيوه رفتارى او براى فرد مسلمان حائز اهميت بيشترى است . زيرا از ديدگاه فرد مسلمان ، على عليه السلام انسان كامل و مظهر عاليترين جلوه ارزشهاى اسلامى است . و چنانكه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود (9) ، راه او؛ همان صراط مستقيمى است كه خداوند براى سعادت انسان قرار داده است .
اين تحقيق موفقيت اقتصادى امام عليه السلام و شيوه رفتارى او را به منظور دست يابى به الگوى رفتار اقتصادى ايده آل اسلامى بررسى خواهد نمود . در اينجا با ذكر چند نكته كلى اين مقدمه را به پايان مىبريم .
. 1 هر چند كه اين تحقيق نهايت كوشش خود را براى استخراج نصوص تاريخى و روايى مربوطه به كار گرفت ، اما مع الأسف حافظه تاريخ رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام را به طور كامل ضبط نكرده است و اين محدوديت در مورد سالهاى انزواى سياسى امام عليه السلام بيشتر به چشم مىخورد اما اين وجود ، نصوص تاريخى موجود از غناى لازم براى استخراج الگوى رفتارى امام عليه السلام برخوردارند .
.2 شناخت حقيقت رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام نيازمند ، تحقيق ، تتبع و بضاعت علمى بيشترى است . به ويژه آنكه اين بعد از شخصيت آن امام بزرگ تا كنون به طور مستقل و جامع مورد مطالعه قرار نگرفته است . بنابراين آنچه در اين تحقيق مىآيد . تنها در حد پيش درآمدى براى ورود به اين بحث است .
.3 يكى از ايرادهايى كه معمولا در چنين مباحثى مطرح مىشود ، آرمانى و ايدهآل بودن و در نتيجه غير قابل تعميم بودن شيوه رفتارى انسانهاى كامل است . در پاسخ به اين ايراد بايد گفت:
اولا: اتخاذ الگوهاى آرمانى براى تحليل و ارزيابى رفتارها يك ضرورت علمى است و غرض دانشمندان از اين كار به هيچ وجه عموميت داشتن اين الگوها نبوده ، بلكه صرفا اتخاذ يك چارچوب منطقى براى تجزيه و تحليل رفتارها و آثار و پيامدهاى آنها مورد نظر آنهاست . « ماكس وبر » و « فريتز مك لاپ » صراحتا از مفهوم انسان اقتصادى به عنوان نوع آرمانى ياد مىكنند . (10) آلفرد شولتز درباره اهميت اين نوع آرمانى گفته است:
« نوع ايده آل نه تنها به عنوان يك مفهوم بنيادين براى يك دانشمند اجتماعى و يك تاريخ دان به حساب مىآيد ، بلكه نوع ايدهآل به عنوان يك مفهوم اساسى در انديشه معمول انسانى نسبت به تجربيات روز مرهاش و در ارتباط با سايرين مطرح مىباشد . . . و لذا ساختار و مدلها و موضوعات در علوم اجتماعى ( بر اساس تجربه معمول ما به كمك اين مدلها و از عينيت اجتماعى به كمك اين مدلها مىباشد . . . نه تنها دانشمندان بلكه همه مردم با كمك انواع آرمانى مىانديشند و زندگى روزمره خود را مىگذرانند » (11)
نمونه عينى الگوهاى آرمانى در تحليل رفتارهاى اقتصادى ، الگوى رقابت كامل است كه فروض آن هيچگاه تحقق عينى نداشتهاند . بنابراين اگر هم چنين ايرادى وجود داشته باشد ، منحصر به الگوى آرمانى انسانهاى كامل نيست .
ثانيا: نمونه ايدهآل در هر مكتبى مطابق عقايد و ارزشهاى مورد قبول همان مكتب ساخته مىشودو بالطبع در مكتب اسلام كه رسالت اصلى آن تكامل همه جانبه همه انسانها است ، رفتار انسانهاى كامل مانند امام على عليه السلام ، براى اتخاذ چنين نمونهاى كاملا مناسب است . به ويژه آنكه آن حضرت در احاديث رسولخدا صلى الله عليه وآله با عناوينى چون؛ امام المسلمين ، سيد المسلمين ، يعسوب المؤمنين ، خير البشر و . . .معرفى گرديده است .
ثالثا : موارد غير قابل تعميم در رفتار امام عليه السلام ، يا صراحتا توسط خود ايشان بيان گرديده و يا با مقايسه آنها با انديشه و گفتار حضرت قابل شناسايى است . و اين جهت حتى الإمكان در تحقيق حاضر ملاحظه گرديده است .
.4 يكى از ملاحظاتى كه در استخراج الگوى ايدهآل اسلامى از رفتار اقتصادى اميرالمؤمنين عليه السلام بايد در نظر گرفته شود ، امكان دخالت شرايط زمانى و موقعيتهاى اجتماعى در رفتارهاى ويژه آن حضرت است . به منظور رعايت اين ملاحظه ، اين تحقيق در موارد لزوم رفتار امام را با سنت پيامبر صلى الله عليه وآله و سائر ائمه معصومين عليه السلام و يا با سنت گفتارى خود ايشان مقايسه نموده است .
بخش اول: سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد
مقاطع مختلف زندگى امام على عليه السلام داراى شرايط كاملا متفاوتى بوده وبالطبع سيره اقتصادى ايشان نيز به ويژه در توليد و كسب درآمد در طول اين مقاطع گوناگون بوده است . از اين رو ، سيره توليد و كسب درآمد امام را در ضمن چند دوره؛ از دورههاى زندگانى حضرت بررسى مىكنيم .
.1 دوره تولد تا هجرت
امام على عليه السلام در روز جمعه ، سيزدهم ماه رجب ، سى سال پس از عام الفيل در كعبه مكرمه ديده به جهان گشود . (12) سال ميلاد آنحضرت مقارن بود با سرآغاز نويد رسالت پيامبر عظيم الشأن اسلام از طريق رمزهسنگها و درختان و مشاهده انوار آسمانى و به خاطر اين دو مناسبت رسول خدا صلى الله عليه وآله همواره از آن سال به عنوان خير و بركت ياد مىفرمود . ابوطالب پدر آنحضرت ، با وجود اينكه پس از عبدالمطلب بزرگ خاندان قريش شمرده مىشد و از موقعيت اجتماعى ممتازى برخوردار بوده وضعيت اقتصادى چندان مطلوبى نداشت . در سالهاى آغازين طفوليت امام على عليه السلام كه به دليل خشكسالى فقر و تنگدستى ابوطالب شدت يافته بود ، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله با مشاهده اين موقعيت رقت بار ، پيشنهاد نمود هر يك از برادران ابوطالب تكفل يكى از فرزندان او را به عهده بگيرند و خود نيز سرپرستى على عليه السلام را تقبل نمود و بدين ترتيب تقدير الهى بر اين قرار گرفت كه على عليه السلام در دامن پيامبر صلى الله عليه وآله پرورش پيدا كند (13) پس از آن امام على عليه السلام همواره همراه رسول خدا صلى الله عليه وآله بود تا اينكه خداوند او را به پيامبرى برگزيد . پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه وآله بعثت خويش را اعلام فرمود ، امام على عليه السلام اولين كسى بود كه به او ايمان آورد و با تمام وجود به دفاع از اسلام پرداخت .
در خلال سالهاى بعثت تا هجرت كه پيامبر صلى الله عليه وآله و مسلمانان در نهايت مشقت و تنگدستى قرار داشتند ، امام على عليه السلام نيز در تحمل اين مشكلات با آنان مشاركت داشت و تمامى وقت و امكانات خود را در كاستن از بار مشكلات و پيشبرد اهداف اسلام به كار مىبرد . يكى از فرازهاى بسيار سخت اين دوره ، تحريم اقتصادى مسلمانان و محاصره آنها در شعب ابى طالب بود . اين محاصره سه سال طول كشيد و در خلال اين مدت ، مشركان بر اساس پيمانى كه در دارالندوه منعقد كرده بودند ، از هر گونه داد و ستد با مسلمانان خود دارى مىنمودند . شدت اين محاصره به حدى بود كه در اثر آن تعدادى از گرسنگى جان باختند و گاه صداى شيون و ناله كودكان ، رقت و دلسوزى برخى از مشركان را نيز بر مىانگيخت (14) و آنان را به كمكهاى مخفيانه به مسلمانان وادار مىنمود .
نقطه اوج فداكارى امام عليه السلام در اين دوره در حادثه ليلة المبيت به وقوع پيوست . در اين شب مشركان مكه ، كه از تصميم پيامبر صلى الله عليه وآله به هجرت مطلع گرديده بودند ، توطئه قتل شبانه او را طرح ريزى نمودند . خداوند پيامبر را از نقشه شوم آنان آگاه نمود . اما مشركان ، كه از خطر مهاجرت پيامبر صلى الله عليه وآله و مسلمانان به مدينه به خوبى آگاه بودند ، تدابير شديدى براى ممانعت از خروج ايشان اتخاذ كرده بودند و رهايى از حلقه محاصره آنان بدون حيله و نقشه امكان نداشت . نقشهاى كه در آن حظات پرخطر بر ذهن رسول خدا صلى الله عليه وآله خطور نمود اين بود كه براى سرگرم نمودن دشمن شخص ديگرى را در منزل به جاى خود بگمارد و خود با استفاده از اين فرصت ، مخفيانه از مكه خارج شود . موفقيت اين نقشه بستگى به وجود انسان فداكارى داشت كه جان خود را براى محافظت از رسول خدا و جلب رضايت خداوند فدا كند . بدون ترديد پذيرش اين امر ، ايمانى بس سترگ و شجاعتى بى مثال را طلب مىنمود . و عظمت اين ايثار چنان بود كه مباهات و تحسين ملائكه خداوند را بر مىانگيخت . امام عليه السلام در آن شب با خوابيدن در بستر پيامبر صلى الله عليه وآله ، اين افتخار بى نظير را نصيب خود يافت . افتخارى كه خداى سبحان با نزول آيه « و من الناس من يشيرى نفسه ابتغاء مرضات الله . . . » آن را براى هميشه تاريخ ثبت نمود . نصوص تاريخى فعاليتهاى اقتصادى حضرت را در اين دوره ، به طور خاص ذكر نكردهاند ولى آنچه به طور خلاصه در اين دوره از زندگانى پر بركت آن امام بزرگ به وقوع پيوست كار كردن براى خدا و تحمل رنجها و سختيها تا مرز فدا كردن جان براى جلب رضايت خداوند است . امرى كه به حكم وظيفه در اين مقطع ، در جهاد فرهنگى و سياسى به وقوع پيوست و در مقاطع بعد چنانكه خواهيم گفت در عرصه اقتصادى نيز پديدار شد .
.2 دوره هجرت تا وفات پيامبر صلى الله عليه وآله
به هنگام هجرت مسلمانان از مكه به مدينه ، 24 سال از عمر شريف امام على عليه السلام مىگذشت ، و چنانكه گفتيم ، تا آن زمان امام عليه السلام پيوسته ملازم رسول خدا صلى الله عليه وآله بود و در حقيقت مهمترين اشتغال ايشان وزارت رسول الله صلى الله عليه وآله بود . اما در اين دوره به دليل تغيير شرايط سياسى ، اجتماعى مسلمانان و شرايط جغرافيايى و طبيعى مدينه و وارد شدن امام به مرحله جديدى از زندگى خانوادگى ، كم كم فعاليتهاى اقتصادى امام عليه السلام نيز آغاز گرديد .
پس از آنكه ، حضرت در سال نخست هجرى تشكيل خانواده داد ، اولين مسألهاى كه بايد مشخص مىگرديد .
تقسيم كار بين اعضاى خانواده بود . وقتى كه امام على عليه السلام و فاطمه عليها السلام از رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره اين مسئله سوال كردند ، آن حضرت كارهاى منزل مانند ، نظافت ، پخت و پز ، آسياب كردن ، خمير كردن و پخت نان را بر عهده حضرت فاطمه عليها السلام و كارهاى بيرون منزل مانند تهيه هيزم و آب و معاش خانواده را به عهده امام على عليه السلام نهادند (15) . با اين حال امام عليه السلام گاهى در انجام امور منزل نيز فاطمه عليها السلام را يارى مىنمود (16) . چنانكه فاطمه عليها السلام نيز گاهى امام را در وظايف خود مساعدت مىكرد .
امام صادق عليه السلام مىفرمايند .
« كان اميرالمؤمين صلوات الله عليه يحتطب و يستقى و يكنس وكانت فاطمة سلام الله عليها ، تطحن و تعجن و تخبز » . (17)
« اميرالمؤمنين صلوات الله عليه هيزم مىآورد و آب مىكشيد و جارو مىكرد و فاطمه عليها السلام آسياب مىكرد و خمير مىگرفت و نان مىپخت » .
شيخ صدوق نقل مىكند؛ اميرالمؤمنين عليه السلام به مردى از بنى سعد فرمود:
« آيا نمىخواهى برايت از خودم و فاطمه عليه السلام سخن بگويم ، او نزد من بود؛ پس تا بدانجا با مشك آب حمل نمود كه اثر آن بر سينهاش ماند ، و به قدرى با آسياب دستى گندم آرد كرد كه دستهايش تاول زد ، و به حدى خانه را جارو كرد كه لباسهايش رنگ غبار گرفت و آن قدر زير ديگ را روشن مىكرد تا اينكه لباسهايش تيره رنگ گرديد » . (18)
منابع درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام
بررسى راههاى كسب درآمد و تأمين هزينههاى زندگى ، يكى ديگر از مباحث مهم اقتصاد خانوار است . بر اساس رهنمود پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وظيفه تأمين معاش بر عهده امام على عليه السلام قرار داشت . ايفاى اين مسئوليت در سالهاى آغازين تشكيل خانواده براى امام عليه السلام آسان نبود . به ويژه آنكه آن حضرت هيچ سرمايه درآمدزايى در اختيار نداشت و به دليل رسالت خطيرى كه در حكومت نو بنياد اسلامى به عهده داشت بيشتر ساعات كارى خود را صرف اين كار مىنمود . مهمترين عاملى كه تحمل بار اين مسئوليت را تا حدودى بر امام عليه السلام هموار مىنمود ، ايثار و ساده زيستى اهل بيت آن حضرت بود . ما در آينده الگوى مخارج خانواده امام على عليه السلام را بررسى خواهيم نمود و در اينجا فقط به راههاى كسب درآمد آن حضرت اشاره خواهيم نمود . منابع درآمدى امام عليه السلام در اين دوره را به چند دسته مىتوان تقسيم نمود .
1 ـ . 1 درآمد ناشى از هداياى مردمى
جمعيت مسلمانان در مدينه از دو گروه انصار و مهاجرين تشكيل مىگرديد . مهاجرين كسانى بودند كه با به جا گذاشتن تمامى اموال و املاك خود به همراه پيامبر صلى الله عليه وآله از مكه به مدينه هجرت كرده بودند ، لذا از نظر اقتصادى در نقطه صفر قرار داشتند . انصار گروهى از مردم مدينه بودند كه اسلام آورده و نسبتا از تمكن مالى خوبى برخوردار بودند . و ايشان را بدان جهت انصار مىگفتند كه با ارشاد رسولخدا صلى الله عليه وآله به يارى برادران مهاجر خود شتافتند و آنان را شريك مال خود قرار دادند . امام على عليه السلام در گروه مهاجران قرار داشت . وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به منظور تقويت بنيه اقتصادى مهاجران و تحكيم روابط عاطفى و اجتماعى مسلمانان ، ميان هر يك از مهاجران با يكى از انصار عقد اخوت برقرار نمود . اخوت خويش را به على عليه السلام اختصاص داد . لذا بر خلاف ديگر مهاجران ، امام على عليه السلام هم پيمان اقتصادى خاصى از ميان انصار نداشت .
در سالهاى آغازين هجرت ، زندگى عموم مهاجرين از طريق كمكهاى مالى انصار اداره مىگرديد و به همين منظور رسولخدا صلى الله عليه وآله ميان آنها دو به دو عقد اخوت بسته بود . و اين وضعيت تا زمان گسترش فتوحات اسلامى و خودكفايى نسبى مهاجران ادامه داشت . در اين مقطع به دليل عقد اخوت على عليه السلام و پيامبر صلى الله عليه وآله ، زندگى آن دو بزرگوار به هم گره خورده بود و از اين رو يكى از راههاى تأمين معاش امام على عليه السلام ، هدايايى بود كه مردم مدينه به پيامبر صلى الله عليه وآله تقديم مىنمودند . چنانكه گاهى امام على عليه السلام ، نيز متقابلا آن حضرت را از درآمدهاى خود بهرهمند مىساخت . (19)
2 ـ . 2 درآمد ناشى از فعاليتهاى اجتماعى
چنانكه گفتيم در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه وآله كار اصلى و عمده امام على عليه السلام مشاركت داوطلبانه در فعاليتهاى بخش عمومى به ويژه شركت در جهاد و انجام مأموريتهاى محوله از جانب پيامبر صلى الله عليه وآله بود . اين گونه فعاليتها در اصل ، براى كسب درآمد نبود و تنها به حكم وظيفه و به قصد دفاع از اسلام و پيشبرد اهداف آن صورت مىگرفت . و به همين جهت هيچگاه براى اين اعمال مقاطعهاى ، كه حاكى از تعيين مزد باشد ، نقل شده است . اما با اين حال اين كارها گاهى درآمدهاى پيش بينى نشدهاى را به دنبال داشت .
يكى از موارد عمده اين درآمدها ، غنايم جنگى بود . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله معمولا غنايم جنگى را پس از كسر هزينههاى جانبى و اخراج خمس ، بين مجاهدان فاتح تقسيم مىنمود . امام على عليه السلام در تمام غزوات عصر پيامبر صلى الله عليه وآله حضور داشت و تنها در جنگ تبوك بودكه جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله در مدينه بود و نتوانست در جهاد شركت كند . (20) بنابراين از سال دوم هجرى به بعد يكى از منابع درآمدى امام على عليه السلام ، سهم ايشان از غنايم جنگى بوده است . مقدار درآمدى كه از اين ناحيه بدست مىآمد گر چه در مقايسه با غنايم هنگفت دهه 20 و 30 هجرى ناچيز بود اما با توجه به فقرشديد حاكم بر آن زمان بسيار تعيين كننده بوده است . وقتى كه رسولخدا صلى الله عليه وآله در غزوه بدر سپاه 313 نفرى اسلام را براى مقابله با مشركان قريش از مدينه به حركت در مىآورد . پس از ملاحظه وضعيت رقت بار ايشان براى بهبود وضعيت اقتصادى آنان چنين دعا فرمود:
بار خدايا! « ايشان پيادگانند ، حملشان كن ، پروردگارا ايشان برهنگانند بپوشانشان ، خدايا ايشان گرسنگانند ، سيرشان كن »
پس ، خداوند پيروزى را در روز بدر بر آنان نازل فرمود ، چنانكه هنگام بازگشت ، مردى از آنان نبود مگر آنكه با يك يا دو شتر باز مىگشت و همگى آنان از گرسنگى و برهنگى نجات يافتند » . (21)
در روايتى از امام على عليه السلام نيز نقل شده است كه در جنگ بدر يك شتر از بابت تقسيم غنائم ، نصيب من گرديد . (22)
در سالهاى بعد ، دامنه فتوحات اسلامى گسترش بيشترى يافت و تقسيم متوالى غنايم جنگى وضعيت زندگى امام على عليه السلام را بهبود بيشترى بخشيد .
از جمله فعاليتهاى اجتماعى امام عليه السلام مأموريتهاى ويژهاى بود كه از جانب رسول خدا صلى الله عليه وآله به ايشان محول مىگرديد و طبق معمول سيره آنحضرت ، كمكهاى مالى را در پى داشت . يكى از موارد عمده اين مأموريتها ، ارسال امام على عليه السلام به سرزمين يمن به منظور دعوت از مردم آنجا به اسلام (23) و سپس براى منصب قضاوت (24) است . در برخى روايات نيز به مأموريت آنحضرت براى جمع آورى خمس معدنى در يمن اشاره شده است . (25) برخى از ديگر مأموريتهاى مهم ايشان عبارتند از: مأموريت براى شكستن بتهاى طائف (26) مأموريت براى پرداخت خسارت به طائفه بنى جذيمه كه توسط خالد بن وليد ، قتل و غارت شده بودند (27) ، و مأموريت اعلان برائت از مشركان در موسم حج (28) .
2 ـ . 3 درآمد ناشى از خمس و فيء
در نظام مالى اسلام ، تكليف مالى زكات براى كمك اغنيا به فقرا پيش بينى شده است . اما به دليل حرمت زكات بر بنى هاشم ، امام على عليه السلام از گرفتن زكات محروم بود . قانونگذار اسلام براى نيازمندان بنى هاشم منابع ديگرى مانند خمس و فيء را به جاى زكات قرار داده است . خمس عبارت از يك حق مالى است كه بايد از موارد معينى مانند غنايم جنگى و معادن و . . . اخراج شود و فىء عبارت است از اموالى كه بدون جنگ و لشكر كشى از كفار به غنيمت گرفته مىشود . بنا به حكم صريح قرآن كريم يكى از موارد مصرف خمس و فيء خويشاوندان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هستند (29) . بر همين اساس رسولخدا صلى الله عليه وآله پس از جمع آورى غنام ، ابتدا خمس را از آن اخراج مىنمودو سهمى از آن را به نزديكان خود از بنى هاشم وبنى عبدالمطلب مىداد (30) . چنانكه در غزوه بدر رسولخدا صلى الله عليه وآله ، يك شتر از بابت خمس به على عليه السلام داد . (31)
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله غنايم بنى النضير را كه بدون جنگ به تصرف درآمده بود بين مهاجران اوليه و 2 تن از انصار تقسيم نمود و اين تقسيم شامل امام عليه السلام نيز گرديد . يكى از موارد عمده تقسيم فيء كه به گونهاى به امام عليه السلام نيز مربوط مىشود ، اعطاى زمينهاى فدك توسط رسولخدا صلى الله عليه وآله به فاطمه عليها السلام است . اين زمينها پس از جنگ خيبر ، بدون جنگ به تصرف پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درآمد و از موارد فيء و ملك خاص آنحضرت به شمار مىآمد . چنانكه در روايات اهل سنت نيز نقل شده است:
وقتى كه آيه « وآت ذالقربى حقه » نازل گرديد ، رسولخدا صلى الله عليه وآله فاطمه را خواست و فدك را به او اعطا فرمود (32)
امام عليه السلام در نهج البلاغة با اشاره به اين موضع فرموده است:
« بلى: كانت فى ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء ، فشحت عليها نفوس قوم ، و سخت عنها نفوس قوم آخرين ، و نعم الحكم الله » (33)
« آرى در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده است ، « فدكى » بود كه قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است . »
افزون بر اين ، رسول خدا صلى الله عليه وآله چند مورد از اموال خاص خود را بر فاطمه عليها السلام وقف نمود . مرحوم كلينى اسامى اين موارد را كه 7 باغ در اطراف مدينه بودهاند به اين شرح ذكر نموده است .
« الدلال ، و العواف والحسنى و الصافيه و مالأم ابراهيم و الميثب و البرقة » (34)
2 ـ . 4 درآمد ناشى از اقطاع
در نظام مالى اسلام ثروتهاى طبيعى مانند زمينهاى موات و معادن ، تحت مالكيت دولت اسلامى است . يكى از شيوههاى مديريت اين ثروتها در صدر اسلام اقطاع ( واگذارى به بخش خصوصى ) بوده است . رسول خدا صلى الله عليه وآله در موارد متعددى كه در كتب تاريخ و سيره به تفصيل ذكر شده است زمينها و يا معادنى را به برخى از اصحاب خود اقطاع نمودهاند . از جمله اين موارد ، اقطاع چند زمين به امام على عليه السلام است . امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
« پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله 4 قطعه زمين به امام على عليه السلام اقطاع فرمود؛ دو زمين به نام فقيرين (35) ، و بئرقيس و الشجرة » (36)
در برخى روايات نيز به اقطاع زمينى در منطقه « ينبع » توسط رسولخدا صلى الله عليه وآله به امام على عليه السلام اشاره شده است (37)
2 ـ . 5 درآمد ناشى از كار
چنانكه گفتيم در زمان حيات رسولخدا صلى الله عليه وآله عمده فعاليتهاى امام على عليه السلام در عرصه فرهنگ و سياست بوده وانگيزه كسب درآمد در آنها نقشى نداشته است اما با اينحال گاهى نيز تنگناى معيشت آنحضرت را به عرصه كسب و كار اقتصادى كشانده است . ابونعيم اصفهانى مىگويد .
« كان على عليه السلام إذا لزمه فى العيش الضيق و الجهد أعرض عن الخلق فأقبل على الكسب و الكد » . (38)
« على عليه السلام هر گاه به سختى و تنگناى معيشت گرفتار مىشد از مردم دورى مىگزيد وبه كسب و تلاش مىپرداخت .
در اوايل هجرت كه سختى معيشت شدت بيشترى داشت و امام عليه السلام زمينى براى كار كردن روى آن نداشت ، به مقاطعه كارى مىپرداخت . مواردى از اينگونه فعاليتهاى ايشان در كتب سيره نقل شده است ابن شهر آشوب به چندين طريق از محمد بن كعب القرظى نقل مىكند .
« يك بار اميرالمؤمين عليه السلام آثار گرسنگى را در چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله مشاهده نمود ، پوستى برداشت و ميان آن را گرد نمود و در گردنش داخل كردو وسطش را با ليف خرما بست و خود ايشان نيز به شدت گرسنه بود ، پس مردى را ديد كه به وسيله چرخ از چاه آب بيرون مىكشيد ، به او گفت: آيا مايلى كه براى هر دلو يك دانه خرما بدهى؟ گفت : آرى ، پس ، براى او آب بيرون كشيد به قدرى كه دستهايش پر از خرما شد ، سپس دلو را رها نموده و آن خرماها را نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آورد » . (39)
امام عليه السلام خود در اين باره چنين مىفرمايند:
« يكبار در مدينه به گرسنگى شديدى مبتلا شدم ، براى جستجوى كار در عوالى مدينه از خانه خارج شدم ، زنى را ديدم كه كلوخهايى را جمع كرده است ، پنداشتم كه قصد خيساندن آنها را دارد . نزداو رفتم و با او هر دلو آب به يك خرما مقاطعه كردم ، سپس 16 دلو آب كشيدم ، تا جايى كه دستهايم تاول زد ، سپس كنار آب آمدم و كمى آب تناول نمودم ، و بعد نزد آن زن آمده و با اشاره دست طلب خرما نمودم ، پس او 16 خرما براى من شمارش كرد ، آنگاه پيش پيامبر صلى الله عليه وآله رفته و به او خبر دادم ، و او با من از آن خرما ميل فرمود »! (40)
در سالهاى بعد امام عليه السلام با بدست آوردن چند قطعه زمين در حواشى مدينه ، كار كشاورزى را آغاز نمود . در همين سالها بود امام عليه السلام به كنيه ابوتراب كه نشان دهنده شدت علاقه آن حضرت به كار كردن بر روى زمين است . اشتهار يافت . شيخ صدوق در علل الشرايع از ابن عمر نقل مىكند:
« من همراه پيامبر صلى الله عليه وآله بودم كه در نخلستانهاى مدينه دنبال على عليه السلام مىگشت ، در همين حال به بوستانى رسيد و به درون آن نگاه كرد و على عليه السلام را ديد در حالى كه در آن زمين كار مىكرد و گرد و خاك بر رويش نشسته بود ، پس فرمود: مردم را نمىتوان سرزنش كرد كه تو را ابوتراب صدا مىكنند! » (41)
3 ـ از وفات پيامبر صلى الله عليه وآله تا تصدى خلافت
رسولخدا صلى الله عليه وآله در سال يازدهم هجرى به ملاقات پروردگار شتافت و با رحلت آن حضرت مرحله جديدى از زندگى امام عليه السلام شكل گرفت . در يك نگاه كلى مىتوان گفت در اين دوره ، دستگاه سياسى جديد كه كاملا بر خلاف توصيههاى اكيد رسولخدا صلى الله عليه وآله و ميل آن حضرت شكل گرفته بود علاقهاى به جذب امام عليه السلام نداشت و قابليتهاو ظرافيتهاى وجودى امام عليه السلام نيز بسيار فراتر از گنجايش اراده حاكم بر دستگاه خلافت بود . از اين رو در طول اين دوره 25 ساله امام عليه السلام عرصه فعاليتهاى خود را از جهاد سياسى ، فرهنگى به جهاد اقتصادى منقل نموده و الگوى نمونهاى از رفتار بنگاه اقتصادى را در اختيار بشريت قرار داد . تحولات مربوط به اين دوره از زندگى امام عليه السلام را در چند محور بررسى مىكنيم .
3 ـ . 1 تحول در زمينه درآمدهاى عمومى امام
يكى از تحولات مربوط به اين دوره قطع سهم ذى القربا از سهام خمس بود كه در زمان ابوبكر اتفاق دادو بعدها نيز تداوم يافت . ابن عباس مىگويد:
« خمس در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله بر شش سهم بود ، براى خدا و رسول دو سهم ويك سهم براى نزديكان پيامبر صلى الله عليه وآله و . . . تا اينكه رسولخدا صلى الله عليه وآله وفات يافت و ابوبكر خمس را بر سه سهم جارى نمود » . (42)
بنابراين پس از رسولخدا صلى الله عليه وآله امام على عليه السلام ديگر از ناحيه خمس درآمدى نداشت .
از ناحيه غنايم جنگى نيز درآمدهاى امام عليه السلام منقطع گرديد و علت اين امر نيز آن بود كه بنا به تصميم عمر برخى از اصحاب برجسته رسولخدا صلى الله عليه وآله مانند امام على عليه السلام و طلحه و زبير و عباس و از شركت در جهاد منع گرديده بودند و بالطبع از تقسيم غنايم سهمى نداشتند . (43)
در زمينه فيء هم وضع به همين منوال بود وحتى ابوبكر زمينهاى فدك را كه پيامبر صلى الله عليه وآله از بابت فيء به حضرت زهرا عليها السلام داده بود ، باز پس گرفت و به دفاعيات متقن ايشان وقعى ننهاد (44)
اين تحولات نشان گر اين واقعيت است كه دستگاه خلافت پس از رسولخدا صلى الله عليه وآله از اقتدار اقتصادى امام على عليه السلام بيم داشت وبه شيوههاى گوناگون ، منابع درآمدى امام عليه السلام را از كار مىانداخت . البته اين سياست پس از تثبيت خلافت عمر ديگر توجيهى نداشت و تعديل گرديد .
پس از آنكه به دليل افزايش درآمدهاى خراج ، عمر تصميم به تأسيس ديوان و بيت المال گرفت ، و براى هر يك از مهاجران و انصار و فرزندان غير شيرخوار آنها مقررى سالانه تعيين نمود . براى امام على عليه السلام نيز همانند ساير مهاجرين 5 هزار درهم ، مقرر كرد .
رسولخدا صلى الله عليه وآله اراضى خيبر را به 36 سهم تقسيم كرده بود كه 18 سهم آن به مسلمانان اختصاص داشت و هر سهم شامل صد سهم جزئى مىگرديد و يك سهم از 18 سهم به امام على عليه السلام و گروه او تعلق داشت (45) در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله بنا به درخواست يهوديان ، و به دليل اينكه مسلمانان قدرت بهره بردارى بهينه از اين زمينها را نداشتند بهره بردارى از اراضى خيبر به صورت مزارعه به صاحبان قبلى آنها واگذار گرديد . آنان موظف بودند سالانه نيمى از محصول را به مسلمانان بدهند و هر گاه كه مسلمانان خواستند ، آن ديار را ترك كنند . اين وضعيت تا زمان عمر ادامه داشت . او يهوديان را از منطقه خيبر اخراج نموه و زمينها را ميان صاحبان سهام تقسيم نمود . سهم امام على عليه السلام بر اساس قرعه در يكى از نواحى خيبر به نام « الشق » معين گرديد . (46)
بر اساس برخى روايات ، منقطه وادى القرى (47) نيز كه در سال هفتم هجرى به طريقى مشابه خيبر فتح گرديده بود و با قراداد مشابهى در دست يهوديان قرار داشت ، در زمان عمر بين فاتحان آن تقسيم گرديد . و على القاعده سهمى از آنجا نيز به امام عليه السلام تعلق گرفت . (48)
3 ـ . 2 فعاليتهاى عمرانى امام عليه السلام در ينبع
عمده فعاليتهاى اقتصادى امام عليه السلام در دوره خلفا در منطقه ينبع به وقوع پيوسته است . ينبع نام منطقهاى است در 165 كيلومترى غرب مدينه ( در ساحل درياى سرخ ) وآن را به دليل چشمهاى فراوانش به اين نام ناميدهاند . برخى تعداد چشمههاى آن را تا 170 عدد ذكر نمودهاند . ساكنان ينبع عمدتا از جينه و نبوليث و الأنصار بودهاند . پس از وفات امام اين منطقه تحت اختيار اولاد امام حسن عليه السلام قرار گرفت نام ينبع در كتب تاريخ ، سيره و جغرافيا با نام امام على عليه السلام عجين شده است ، چنانكه اين شهر در هيچ كتابى بى نام على معرفى نشده است . از برخى شواهد تاريخى بر مىآيد كه نام ينبع را امام بر اين منطقه نهاده است
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
« در زمانيكه رسول خدا صلى الله عليه وآله اراضى في را تقسيم نمود ، زمينى هم نصيب على عليه السلام گشت ، او در اين زمين چاهى حفر كرد كه آب از درون آن مانند گردن شتر مىجوشيد ، و به همين مناسبت نام ينبع ـ به معناى جوشيدن آب از زمين ـ بر آن نهاد » . (49)
درباره چگونگى تسلط امام صلى الله عليه وآله بر اين منطقه روايات مختلفى رسيده است . ابن شبه مىگويد :
« هنگاميكه رسولخدا صلى الله عليه وآله ينبع را گرفت ، آن را به « كشد بن مالك جهنى » اقطاع نمود ، كشد گفت: يا رسول الله من در حال پيرى هستم و لكن آن را به برادر زادهام اقطاع كنيد . پس پيامبر به او اقطاع كرد ، پس از آن ، عبد الرحمن بن سعد بن زراره انصارى آن را به 30 هزار درهم از او خريد و به آنجا رفت ولى وى در آن جا با بادهاى شديد و سختىهاى فراوان مواجه گرديده و قصد ترك آن را نمود . و به هنگام بازگشت در نزديكى ينبع با على بن ابى طالب رضى الله عنه مواجه گرديد [على عليه السلام از او] پرسيد: از كجا مىآيى؟ جواب داد: از ينبع مىآيم و از آن بيزار شدهام . [امام سؤال كرد ]آيا قصد فروشش را ندارى؟ من آن را به قيمت خريد ، خريدم ، گفت: مال تو باشد ، پس از آن [ امام عليه السلام ] به آنجا رفت . » (50)
وى در روايت ديگرى از عمار بن ياسر نقل مىكند:
« پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله « ذى العشيره » (51) را به امام على عليه السلام اقطاع نمود ، سپس عمر پس از تصدى خلافت قطعهاى را به او اقطاع نمود على عليه السلام قطعه ديگرى خريد و به آنها اضافه كرد و لذا اموال على عليه السلام در ينبع از چشمههاى متفرقهاى تشكيل مىگرديد » . (52)
در كتاب معجم البلدان نيز در روايتى از امام صادق آمده است كه قسمتى از ينبع را عمر بن الخطاب به امام على عليه السلام اقطاع نمود و خود ايشان نيز بخش ديگرى خريد و به آن اضافه نمود . (53)
ملاحظه ميشود كه در اين روايات سه وجه براى نحوه تسلط امام عليه السلام ذكر شده است و با توجه به وسعت املاك آن حضرت در ينبع ، مىتوان مفاد ، روايت عمار ياسر مبنى بر تملك هر بخش از اين سرزمين به يكى از سه وجه مذكور را پذيرفت .
گويا امام على عليه السلام از سالها پيش و از زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله اين سرزمين را به خوبى مىشناخت چنانكه عمار ياسر مىگويد:
« من و على عليه السلام در غزوه ذى العشيرة (54) همراه بوديم ، هنگاميكه رسول خدا صلى الله عليه وآله در آنجا فرود آمد و اقامت گزيد گروهى از مردم بنى مدلج را ديديم كه در نخلستان يكى از چشمههاى آن كار مىكردند .
على عليه السلام به من گفت: اى ابا اليقظان آيا مىخواهى برويم ببينيم كه اينان چگونه كارى مىكنند؟ بعد ، نزديك آنان رفته و مدتى به نحوه كاركردن آنان نگاه كرديم تا اينكه خواب بر ما چيره شد ، پس من و على عليه السلام رفتيم و در ميان درختان نخل كوچك بر روى خاك خوابيديم . . . » . (55)
ابن شبه با نقل روايتى مىنويسد:
« لما اشرف علي رضى الله عنه على ينبع فنظر إلى جبالها قال: لقد وضعت على نقى من الماء عظيم » . (56)
« هنگاميكه على رضى الله عنه بر ينبع اشراف پيدا نمود و به كوههاى آن نگاه كرد گفت: به تحقيق كه تو بر منبع عظيمى از آب گوارا قرار گرفتهاى .
از تاريخ شروع اقامت امام عليه السلام در ينبع اطلاع دقيقى در دست نيست ولى از شواهد تاريخى چنين بدست مىآيد كه اين امر در اوايل دوره خلفا اتفاق افتاده و تا نزديكى زمان خلافت آن حضرت تداوم يافته است . احمد بن الضحاك مىگويد:
« ابا فضالة به قصد عيادت على عليه السلام كه به سختى مريض شده بود و به ينبع رفت ، او به آنحضرت گفت چه چيز شما را به سكناى در اين منزل وادار كرده است؟ اگر در اينجا وفات نماييد كسى به جز اعراب جهينه پىگير شما نخواهد بود به مدينه بياييد كه چنانچه حادثهاى بر شما روى دهد ، دوستانتان به كارهاى شما رسيدگى كنند . على عليه السلام فرمود: من با اين درد از دنيا نخواهم رفت ، چرا كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به من خبر داده است كه نخواهم مرد مگر آنكه مورد ضربت واقع شوم و آنگاه محاسن صورتم به خون فرقم خضاب شود » (57) .
در جريان شورشهاى مردمى در اواخر دوره عثمان ، امام هنوز در ينبع سكونت داشت وقتى كه امام براى اصلاح ميان مردم به مدينه آمد ، مورد اعتراض خليفه قرار گرفت و دوباره به ينبع بازگشت پس از مدتى با شعلهور شدن آتش فتنه ، عثمان از امام عليه السلام خواست تا براى خاموش كردن آن به مدينه بيايد ولى با گذشت مدت كوتاهى وقتى اشتياق شديد مردم به خلافت امام عليه السلام را مشاهده كرد؛ از او خواست تا براى آرامش مردم مجددا به ينبع باز گردد و اين عمل را چندين بار ديگر هم تكرار نمود . (58)
گويند اولين چشمهاى كه امام على عليه السلام در ينبع احيا نمود « بغيبغات » نام داشت كه خود ، مشتمل بر چندين چشمه به نامهاى « خيف (59) الأراك » ، « خيف ليلى » ، و « خيف بسطاس » مىگرديد . ابن شبه انبوه نخلهاى اين زمينها را به خليج تشبيه نموده و مىنويسد: « فيها خليج من النخل مع العين » (60) .
چشمه معروف ديگر اين سرزمين « عين ابى نيزر » (61) نام داشت ، ابا نيزر جريان احياء اين چشمه را چنين گزارش نموده است .
« در زمانى كه من متصدى دو كشتزار؛ عين ابى نيزر و بغيبغه ، بودم ( روزى ) امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام نزد من آمد و فرمود: آيا غذايى پيشت هست؟ گفتم: غذايى هست كه آن را براى امير المؤمنين نمىپسندم ، مقدارى از كدوهاى بوستان كه با روغن نامرغوبى سرخ كردهام ، فرمود آن را بياور . . . .
ابا نيزر پس از شرح نحوه غذا خوردن حضرت مىگويد:
سپس كلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به كندن نمود ولى اكتشاف آب با كندى مواجه گرديد . لذا امام ( براى رفع خستگى ) بيرون آمد در حاليكه عرق از سر و رويش جارى بود ، عرق از پيشانى پاك نمود و كلنگ برداشته و دوباره به چاه برگشت و چنان ضربههاى محكمى برچاه مىكوبيد كه صداى « هماهم » او به گوش مىرسيد ، ناگهان آب مانند گردن شتر فوران نمود . و[ امام ] به سرعت از چاه بيرون آمد و فرمود: خداى را شاهد مىگيرم كه اين آب وقف است ، كاغذ و قلمى بياوريد . . . » (62)
وى در ادامه نقل صورت وقفنامه حضرت مىپردازد .
علاوه بر اين امام على عليه السلام در ينبع چشمهها و نخلستانهاى فراوان ديگرى نيز آباد نمود . ابن شبه خلاصه اموال امام على عليه السلام در ينبع را چنين گزارش نموده است .
« اموال على رضى الله عنه در ينبع چشمههاى پراكندهاى است از جمله آنها چشمهاى است به نام « عين البحير » و چشمهاى است كه به آن « عين نولا » گفته مىشود و امروزه به آن « الغدر » مىگويند و اين همان ملكى است كه مىگويند على رضى الله عنه با دست خود در آن كار نمود و مكان نماز پيامبر صلى الله عليه وآله در واقعه ذى العشيرة كه كاروان قريش را تعقيب مىنمود در آن واقع است . . . و براى على رضى الله عنه است ، نهرى از چشمهاى به نام « عين الحدث » در ينبع و سهمى از چشمهاى كه به آن « الغصبية » گفته مىشود » (63) .
ابن شهر آشوب تعداد چاههاى امير المؤمنين عليه السلام در ينبع را بالغ بر يكصد حلقه ذكر نموده است . (64) ميزان محصول اين املاك در زمان حيات امام عليه السلام به روايت واقدى افزون بر هزار وسق ( وسق 60 من ) بوده است . درباره ارزش مجموعه اين املاك اطلاعات دقيقى در دست نيست اما از روايتى كه درباره عين ابى نيزر وارد شده است تا حدودى مىتوان به ارزش بسيار بالاى آنها پى برد . اين روايت حاكى است كه معاويه 200 هزار دينار براى خريد عين ابى نيزر به امام حسين عليه السلام پيشنهاد كرد ولى امام آن مبلغ را نپذيرفت . (65)
3 ـ . 3 ساير فعاليتهاى عمرانى امير المؤمنين عليه السلام
از اشارههايى كه در وقف نامهها و گزارشهاى معطوف به بركات اقتصادى امام على عليه السلام وجود دارد چنين به دست مىآيد كه آن حضرت علاوه بر ينبع در نواحى متعدد ديگرى از مدينه فعاليتهاى عمرانى مانند حفر چاهها واحداث مزارع و نخلستانها داشتهاند . در وقف نامهيى كه آن حضرت به دست مبارك خود نگاشته شدهاند به اموالى در وادى القرى وادى ترعه (66) و وادى إذنية (67) و فقير اشاره شده است . (68) ابن شبه در كتاب تاريخ المدينة المنورة اطلاعات بيشترى در اين زمينه ارائه نموده است . وى مىنويسد:
« و براى اوست همچنين موقوفاتى در مدينه: الفقيرين در منطقه عوالى و « بئر الملك » (69) در منطقه قناة (70) والأدبية در وادى إضم (71) ، شنيدهام كه حسن يا حسين بن على همه اين املاك را در جنگهايى كه داشتهاند فروختهاند ، و اين اموال امروزه به صورت پراكنده در دست افراد مختلفى است .
« و براى على رضى الله عنه است در صدقاتش « عين ناقة » در وادى القرى كه به آن « عين حسن » گفته مىشود و در زمينهاى « بيرة » از ناحيه « علا » (72) قرار گرفته است اين ملاك مدتى در دست عبد الرحمن بن يعقوب بن ابراهيم بن محمد بن طلحة التيمى قرار داشت ، تا اينكه حمزة بن حسن بن عبيد الله بن العباس بن على در زمان حكومت برادرش عباس بن حسن درباره موقوفه بودن آن به مخاصمه پرداخت و به نفع او حكم صادر شد و به موقوفات ملحق گرديد .
و براى او است در وادى القرى ، همچنين ملكى كه حمزة بن حسن در حكومت برادرش عباس درباره آن نيز با دو تن از اهالى وادى القرى به نام « مصدر كبير مولى حسن بن حسن » و « مروان ابن عبدالملك بن خارست » كه اين ملك در دستشان بود به مخاصمه پرداخت تا اينكه حمزة به نفع او حكم كرد و آن ملك به موقوفات ملحق گرديد .
و براى على رضى الله عنه است همچنين حقى در « عين سكر »و براى او است همچنين نهرى بر چشمهاى در بيرة كه جزء موقوفات است .
و براى او است در « حرة الرجلاء » (73) از ناحيه « شعب زيد » وادى اى به نام « الأحمر » كه يك بخش آن موقوفه است ، و يك بخش آن هم با بخشش على عليه السلام به آن مناع از طايفه بنى عدى تعلق يافته است و همه اين ملك در دست آنها بود تا اينكه حمزة بن حسن با آنها مخاصمه كرد و نصف آن را گرفت .
و براى او است همچنين در حرة الرجلاء وادى يى كه به آن « البيضاء » گفته مىشود و در آن مزارع و زمين هايى هست و جزء موقوفات به شمار مىرود .
و براى او است همچنين چهار حلقه چاه در حرة الرجلاء كه به آنها « ذات كمات » و « ذوات العشراء » و « قعين » و « معيد » و « رعوان » گفته مىشود و اين چاهها جزء موقوفات آن حضرت است .
و براى او است درهاى در ناحيه فدك بين دو سنگلاخ حرة كه به آن « رعية » (74) گفته مىشود و در آن درختان خرما و آبهاى زيادى است كه به وسيله چرخ از چاهها كشيده مىشود و اين هم جزء موقوفات آن حضرت است .
و براى او است در منطقه فدك درهاى كه به آن « الأسحن » گفته مىشود و قبيله بنى فزارة نسبت به آنجا ادعاى ملكيت و اقامت مىكردند و امروزه آن ملك در دست متوليان وقف و جزء موقوفات است .
و براى او است همچنين در ناحيه فدك ملكى در بالاى حرة الرجلاء كه به آن « القصيبه » (75) گفته مىشود . عبدالله بن حسن بن حسن ، اين ملك را به بنى عمير ـ هم پيمان عبدالله بن جعفر ـ واگذار كرد مشروط به اينكه هر گاه محصول آن به 30 صاع به صاعهاى قديم بالغ گشت ، يك ثلث آن صدقه باشد و پس از انقراض بنو عمير به موقوفات بر گردد ، اين ملك هم ، امروزه بر همين حال در دست متوليان وقف است » . (76)
ابن شهر آشوب در ذكر بركات اقتصادى اميرالمؤمنين عليه السلام به موارد ديگرى اشاره نموده است از جمله اين موارد كه در نصوص تاريخى ديگر هم به آن اشاره شده است حفر چاههايى در كنارههاى راه مدينه ـ مكه است . (77) و اين مطلب در روايتى از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است . (78) اگر چه تعيين دقيق مكان اين چاهها ممكن نيست ولى در حال حاضر منطقهاى كه مسجد شجره در آن واقع شده است به نام بئر على و آبار على معروف است . (79) و بنا به روايتى از امام صادق عليه السلام اين منطقه با اقطاع پيامبر صلى الله عليه وآله به على عليه السلام واگذار گرديده بود . (80) ياقوت در معجم البلدان ( ج 4 ، ص 139 ) وادى عقيق را به سه ناحيه صغير و كبير و اكبر تقسيم نموده و عقيق اكبر را با بئر على معرفى مىكند و مكان آن را در بطن ذى الحليفه مىداند . و سمهودى نيز در ذكر حدود وادى عقيق به نقل از مطرى يك حد وادى عقيق را بئر على عليا ـ معروف به خليقه ـ و يك حد ديگر آن را بئر على در ذوالحليفه محرم معرفى نموده است . (81) با توجه به مجموعه اين قرائن مىتوان گفت چاههاى مزبور در همين مكانى كه اكنون به آبار على ( چاههاى على ) معروف است حفر گرديده بود: برخى تعداد چاههاى امام در اين منطقه را 23 حلقه ذكر نمودهاند . (82)
3 ـ . 4 ثروت و درآمدهاى اختصاصى امام
چنانكه در بررسى وضعيت مالى امام در زمان حيات رسولخدا صلى الله عليه وآله ذكر نموديم . امام على عليه السلام فعاليتهاى اقتصادى خود را از نقطه صفر شروع نمودند . به گونهاى كه در سالهاى آغازين هجرت حتى قادر بر سد جوع هم نبودند . اما با به هم پيوستن نيروهاى ايمان ، انديشه و دست ، در طول مدت نسبتا كوتاهى كه آن حضرت به فعاليت اقتصادى روى آورد ، چنان موفقيتهاى بزرگى نصيب ايشان گرديد كه حقيقتا از عهده انسانهاى معمولى خارج ، و تنها شايسته بلنداى عظمت انسانيت آن حضرت است . البته در زمان ايشان ، شمار كسانى چون عبدالرحن بن عوف ، طلحةو زبير كه بر گنجهاى عظيمى از ثروت طلا و نقره و خدم و حشم و كاخهاى رفيع دست يافته بودندو اندوختههاى طلاى آنان پس از مرگشان با تبر تقسيم گرديد ، كم نبودند . (83) اما چهره انسانى و اسلامى ثروت كه نه در جهت تفاخر و تكاثر كه راه شيطان است ، بلكه در راه رضاى خداى رحمان و آسايش خلق خداوند باشد ، فقط در سيماى اميرالمؤمنين عليه السلام قابل مشاهده است . چنين الگويى از موفقيت اقتصادى كه امام عليه السلام عرضه نمود براى بسيارى از مردم آن زمان قابل درك نبود . تا آنجا كه كسانى مانند طلحة و زبير آن حضرت را متهم به نادارى و فقر مينمودند . امام صادق عليه السلام كه خود از جانب كسانى به دليل ثروت زياد مورد انتقاد قرار گرفته بود با استناد به چهره انسانى ثروت اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ چنين فرمود:
« اين امر [ ثروت زياد ] مرا ناراحت نمىكند . چرا كه روزى اميرالمؤمنين عليه السلام بر گروهى از قريش عبور كرد در حالى كه پيراهن كهنهاى به تن داشت ، آنان با مشاهده ظاهر آن حضرت گفتند ، على تهيدست گرديده است . اين سخن آنها به گوش اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد ، پس به متولى صدقات خود دستور داد كه محصولات خرماى او را جمع كرده و به كسى چيزى نفرستد و آنها را انباشته سازد ، سپس به او دستور داد كه آنها را به تدريج بفروش وتبديل به پول كن و در انبار خرما روى هم جمع كرده و روى آنها را با خرما بپوشان به گونهاى كه ديده نشود و به كسى كه مسئول اين كار بود فرمود: هر گاه من طلب خرما نمودم ، بالا برو و به مال نگاه كن و با پايت به آن بزن گويا كه كارى به پولها ندارى تا اينكه آنها را پخش كنى . سپس سراغ چند نفر از آنها فرستاد و دعوشتان كرد ، و در حضور آنها خرما طلب نمود ، پس آنگاه كه آن شخص بالا رفت و با ضرب پا ، پولها را پخش نمود ، آنها باتعجب گفتند: يا ابا الحسن اين چيست؟
امام فرمود: اين مال كسى است كه مالى ندارد! سپس نسبت به آن مال دستور داد و فرمود: نگاه كنيد اهل هر خانهاى كه قبلا برايشان مىفرستاديم ، سهمش را حساب كنيد و برايش بفرستيد » . (84)
در روايت مشابهى كه از ابى بصير نقل شده پول حاصل از فروش محصولات در اين ماجرا ، صد هزار درهم ذكر شده است . (85)
اين روايت نشان مىدهد كه امام مؤمنان عليه السلام از اتصاف به ضعف اقتصادى و فقر مالى شديدا رنج مىبرد . و به همين دليل در عين حاليكه زندگى خود را هم طراز فقيران قرار داده بود . گاهى مجبور به اظهار اقتدار اقتصادى خويش مىگرديد . در همين راستا حديث معروفى از آن حضرت رسيده است كه مىفرمايد:
« لقد رأيتنى مع رسول الله صلى الله عليه وآله و إنى لا ربط الحجر على بطنى من الجوع ، و إن صدقة مالي لتبلغ اربعين ألف دينار » (86)
« مرا در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله مىديدى كه از گرسنگى ، سنگ بر شكم خود مىبستم ، در حاليكه ( امروزه ) صدقه مالم بالغ بر چهل هزار دينار است » .
در برخى روايات به جاى 40 هزار دينار ، 4 هزار دينار (87) نقل شده ولى روايت 40هزار دينار شهرت بيشترى دارد ، در برخى روايات هم آمده است:
« . . . و امروزه صدقه من به حدى است كه اگر تقسيم كنم تمام بنى هاشم را كفاف مىدهد » (88)
. 4 دوره تصدى خلافت
امام على عليه السلام پس از قتل عثمان ، در جريان انقلاب مردمى ، در روز 18 ذى الحجه سال 35 هجرى ، با استقبال گسترده و بى نظير مردم زمام خلافت را به دست گرفت و تا 21 رمضان سال 41 كه در محراب مسجد كوفه سر به آستان قدس الهى فرود آورد فصل جديدى از حيات پر بركت خود را رقم زد . در طول اين دوره زندگى امام به دليل مسئوليت اداره حكومت بيشتر جنبه سياسى داشته و افكار و انديشههاى اقتصادى آن حضرت نيز در عرصه سياست و حكومت به منصه ظهور رسيده است اما از آنجايى كه موضوع اين مقاله بررسى سيره شخصى اميرمؤمنان عليه السلام است ، ما در اينجا فقط به بررسى رويدادهاى زندگى شخصى امام اكتفا خواهيم نمود . خواننده محترم را جهت پيگيرى انديشهها و سياستهاى اقتصادى امام در طول اين دوره به ديگر مقالات اين مجموعه ارجاع مىدهيم .
بررسى سيره شخصى امام در طول اين دوره بيشتر از اين بعد حائز اهميت است كه رفتار كسب درآمدى فردى را كه در دوران انزواى سياسى و محروميت از امكانات عمومى به چنان موفقيتهاى خارق العادهاى دست يافته بود ، در شرايط كاملا متفاوتى كه همه امكانات عمومى در اختيار او قرار گرفته است نشان مىدهد . رويدادهاى اقتصادى زندگى امام در اين دوره ، از دو ناحيه؛ تحول در درآمدهاى عمومى ، و درآمد كسب و كار آنحضرت قابل بررسى است .
4 ـ . 1 تحولات مربوط به درآمدهاى عمومى امام
4 ـ 1 ـ . 1 غنام جنگى ـ از ناحيه غنايم جنگى در زمان حكومت امام على عليه السلام تقريبا درآمدى وجود نداشت . زيرا تمامى جنگهاى آن حضرت جنگهاى داخلى بود كه بين دو طايفه از مسلمانان در مىگرفت ، و بر اساس حكم صريح امام ، اسارت گرفتن نفرات و به غنيمت گرفتن اموال پشت جبهه دشمن در اين جنگها جايز نبود . در مورد اموال حاضر در ميان لشكر دشمن نيز امام عليه السلام پس از اصرار زياد يارانش غنيمت را تجويز نمود ولى مقدار اين غنايم از نظر اقتصادى اهميت چندانى نداشت لذا مىتوان گفت از ناحيه سهم غنايم جنگى در اين دوره درآمدى نصيب امام نگرديد . (89)
4 ـ 1 ـ . 2 سهم سرانه از بيت المال ـ امام على عليه السلام در تقسيم بيت المال ترجيح و تفاضلى ميان آحاد مردم قائل نبودو درآمد بيت المال را به طور مساوى ميان آنها تقسيم مىنمود . سهمى كه امام از اين ناحيه براى خود در نظر گرفته بود همانند سهم بقيه مردم بودو در بيشتر اوقات به نفع نيازمندان از آن صرف نظر مىنمود . پس از جنگ جمل وقتى كه امام بيت المال بصرة را تقسيم كرد ابتدا براى خودش نيز سهمى مانند ديگران قرار داد ولى بعدا همين سهم را هم به كسى كه نامش ازديوان افتاده بود داد . (90)
4 ـ 1 ـ . 3 حقوق كارگزارى ـ در زمان خلافت عمر وقتى كه مسئله چگونگى تعيين حقوق خليفه از خزانه عمومى مطرح گرديد و عمر در اين باره با اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله مشورت نمود ، امام على عليه السلام به جواز ارتزاق خليفه و عائله او در حد متعارف از بيت المال حكم نمود و اين حكم با اجماع اصحاب پذيرفته شد . (91) و عمر نيز بر همين اساس عمل نمود . اما عثمان هر گونه بذل و بخشش و تصرف در بيت المال را براى خود جايز مىشمرد و اموال عظيمى از بيت المال مسلمانان را به خود اختصاص داده بود . (92) امام على عليه السلام پس از تصدى خلافت ، براى اصلاح انحرفات دوره عثمان هر گونه ارتزاق از بيت المال رابر خود منع نموده و در ميان مردم اعلام نمود« انى والله لا ازراكم من فيئكم درهما ما قام عذق بيثرب . . . » (93)
« به خدا قسم من از بيت المال شما درهمى براى خود برنخواهم گرفت ماداميكه يك درخت خرما در مدينه داشته باشم » .
امام عليه السلام اين مطلب را به اهل كوفه نيز اعلام كرده و فرمود:
« يا اهل الكوفة! اذا انا خرجت من عندكم بغير رحلى و راحلتي و غلامي فأنا خائن » . (94)
« اى مردم كوفه: اگر من با چيزى به جز زيراندازم و مركب و خدمتكارم از ميان شما خارج شدم ، پس خيانتكار خواهم بود » .
حكايات شنيدنى درباره اجتناب شديد حضرت از ارتزاق از بيت المال بسيار زياد است و در اينجا فقط به نقل يك مورد اكتفا مىكنيم . ابن عساكر از عشرة نقل مىكند كه گفت:
« در يكى از محلههاى كوفه به نام خورنق بر على عليه السلام وارد شدم در حاليكه لباس مندرسى از جنس قطيفه بر تن داشت به گونهاى كه به خود مىلرزيد ، گفتم: يا اميرالمؤمنين ، خداوند براى شما و خانواده شما در اين مال ( بيت المال ) سهمى قرار داده است و آنگاه شما بر خود چنين روا مىداريد! فرمود: به خدا قسم كه من چيزى از اموال شما بر نمىگيرم ، و اين نيست مگر همان قطيفه خود كه از خانهام ـ و يا از مدينه برداشتهام » . (95)
4 ـ . 2 فعاليتهاى عمرانى و درآمد كسب و كار
به طور معمول بيشتر وقت امام عليه السلام در طول دوره 5 ساله خلافت ، صرف اداره حكومت گرديد . به ويژه آنكه دراين دوره ، بروز فتنهها و آشوبهاى پى در پى داخلى ، فرصت چندانى براى پرداختن به امور اقتصادى باقى نگذاشته بود . با اين حال ، سامان دهى امور اقتصادى مردم خصوصا رسيدگى به معيشت اقشار آسيبپذير جامعه ازنظر ايشان دور نبود . در زمينه فعاليتهاى عمرانى فردى مشكل خاصى كه در اين دوره وجود داشت ، خاطره بدى بود كه مردم از چپاول اموال بيت المال توسط دستگاه خلاقت پيشين و ثروتهاى نجومى آنان داشتند و در چنين شرايطى هر گونه فعاليت اقتصادى امام عليه السلام كه منجر به توليد ثروت جديدى مىگرديد در انظار مردم ادامه سياست دوره عثمان تلقى مىشد . از اين رو امام عليه السلام در اين دوره در عين حاليكه در فرصتهاى ممكن از تلاشهاى اقتصادى فردى باز نايستاد ، از رهآورد اين تلاشها هيچ ثروتى براى خود نيندوخت وهمه را در راه خدا انفاق نمود . امام باقر عليه السلام مىفرمايند:
« به راستى كه [ اميرالمؤمنين عليه السلام ] پنج سال بر مردم حكومت كرد و آجرى روى آجرى نگذاشت و نه خشتى روى خشتى نهاد ( و خلاصه هيچ بنايى براى خويش كه حكومت مسلمانان را داشت نساخت ) و نه ملك و آبى براى خود جدا كردو نه ( نقره ) سفيد و ( طلاى ) سرخى به جاى گذارد جز هفتصد درهم كه از سهميه بيت المالش زياد آمده بود و قصد داشت به وسيله آن براى خانوادهاش خدمتكارى بخرد » . (96)
فعاليتهاى اقتصادى امام عليه السلام در اين دوره را به دو دسته مىتوان تقسيم نمود ، دسته اول فعاليتهاى ضرورى است كه حاصل آن صرف مخارج جارى خانواده مىگرديدو در اين باره گفتهاند .
« اميرالمؤمنين عليه السلام هر گاه از جهاد فراغت مىيافت ، به تعليم مردم و قضاوت در ميان آنها مىپرداخت و پس از فراغت از اينها ، در بوستانى كه داشت به كار دستى اشتغال مىورزيد . » (97)
دسته دوم فاليتهايى است كه درآمدى مازاد بر هزينههاى جارى زندگى داشت و حاصل آن در راه خداوند انفاق مىگرديد . كلام ذيل از ابن ابى الحديد در نقل سيره اميرالمؤمنين عليه السلام به اين دسته از فعاليتهاى امام اشاره مىكند .
« اميرالمؤمنين عليه السلام با دست خود كار مىكرد ، زمين شخم مىزدو آبيارى مىنمود ، و خرما مىكاشت ، همه اين كارها را حضرتش بى واسطه و مباشرتا انجام مىداد و هيچ چيز كم يا زياد نه براى خود و نه براى فرزندانش از حاصل اين كارها باقى نمىگذاشت و همه را در راه خدا انفاق مىنمود » . (98)
يكى از نمونههاى اين نوع كارهاى حضرت ، احداث قناتى در ينبع به نام عين ابى نيزر است كه سابقا شرح آن گذشت ، قرائن موجود در روايت مانند تعبير از ايشان به اميرالمؤمنين توسط ابى نيزر و عبارت ايشان در صدر وقف نامه اين چاه [ هذا ما تصدق به عبدالله على اميرالمؤمنين . . . (99) ] ، نشان مىدهد كه احداث اين قنات در ماههاى نخست خلافت و قبل از عزيمت به كوفه واقع شده است . تا به اينجا بحث درباره فعاليتهاى توليدى وكسب درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام بود در فصل بعدى سيره آن حضرت در مصرف و تخصيص اين درآمدها را بررسى خواهيم نمود .
تحليل نكات اساسى در شيوه توليد و كسب درآمد امام عليه السلام
. 1 انگيزه توليد و كسب درآمد
هداف و انگيزهها در شكل دادن به رفتار اقتصادى انسان مهمترين نقش را به عهده دارند . تصميم به كار ، تنظيم ميزان ساعات كار و فراغت ، انتخاب شغل ، ميزان توليد و نوع كالاى توليدى به طور مستقيم تحت تأثير كار و توليد ، تعيين مىشوند . در سطوح پايينتر درآمدى نوع مردم براى تأمين نيازهاى متعارف زندگى تلاش مىكنند ، اما از آنجاييكه خواستههاى انسان از نظر كمى و كيفى متعدد بوده و تحت تأثير انگيزههاى اساسىترى تعيين مىشوند ، اقتصاددانان در تحليل رفتارهاى اقتصادى افراد ، انگيزههاى انسان را با نگاه عميقترى مورد برسى قرار دادهاند . از ديدگاه فيلسوفان اقتصادى غرب ، چون؛ جرمى بنتام ، هابز ، ويليام جونز ، آدام اسميت و مانند آنها ، هدف نهايى انسان لذت و خوشى فردى است . (100) و از آنجاييكه ، لذت و خوشى به عنوان هدف نهايى داراى ارزشى ذاتى است ، اهداف ميانى و واسطهاى بايد در راستاى تحقق اين هدف تعيين شوند . از اين رو ، براى توليد كننده ، اهداف ميانىاى ، چون؛ حداكثر كردن سود ، حداكثر كردن درآمد و حداقل كردن زيان را مطرح ساختهاند . (101)
امام على عليه السلام در نهج البلاغه شديدا حاكميت لذتطلبى بر رفتار خود را انكار كرده و مىفرمايند :
« من آفريده نشدم كه خوردن خوراكيهاى پاكيزه مرا به خود ، مشغول دارد ، همچون حيوان پروارى كه تمام همش ، علف است ، و يا همچون حيوان رها شدهاى كه شغلش چريدن و خوردن و پر كردن شكم مىباشد . و از سرنوشتى كه در انتظار اوست بى خبر است ، آيا بيهوده يا مهمل و عبث آفريده شدهام؟ » (102)
در ادامه همين بيان ، امام عليه السلام جايگاه دنيا و لذتهاى دنيوى در انديشه خود را چنين بيان مىكنند :
« كسيكه در لغزشگاههاى تو قدم گذارد ، سقوط مىكند . كسى كه بر امواج بلاهاى تو سوار گردد غرق مىشود . ( اما ) كسى كه از دامهاى تو خود را بر كنار دارد پيروز مىگردد . آن كه از دست تو سالم رسته از اين هيچ ناراحت نيست كه معيشت او به تنگى گراييده ، چرا كه دنيا در نظر او همچون روزى است كه زمان زوال و پايان گرفتنش فرا رسيده .
از من دور شو! سوگند به خدا! من رام تو نخواهم شد تا مرا خوارسازى؛ و زمام اختيارم را بدست تو نخواهم سپرد كه به هر كجا بخواهى ببرى! به خدا سوگند ـ سوگندى كه تنها مشيت خداوند را از آن استثناء مىكنم ـ آن چنان نفس خويش را به رياضت وا دارم كه به يك قرص نان ـ هر گاه به آن دست يابم ـ كاملا متمايل شود و به نمك ، به جاى خورشت قناعت نمايد » (103)
در نگاه امام تنها هدفى كه داراى ارزش ذاتى و اصيل است و همه اهداف ميانى بايد در مسير رسيدن به آن اتخاذ شوند ، جلب رضايت و خشنودى خداوند است . رضايت خداوند انگيزه نيرومندى است كه على عليه السلام را در شدت گرماى روز به تلاش اقتصادى وا مىدارد ، در حاليكه شخصا هيچ نيازى به محصول آن ندارد . (104)
عظمت اخلاص او از اين كلام ابن ابى الحديد درباره كار او به خوبى روشن مىشود:
« اميرالمؤمنين على عليه السلام براى درختان خرماى گروهى از يهوديان مدينه با دستان خود آب مىكشيد تا حدى كه دستانش تاول مىزد ، و دستمزد خود را صدقه مىداد و بر شكم خود ( از گرسنگى ) سنگ مىبست » (105)
اگر بخواهيم ، متناسب با اين هدف نهايى ، براى كار و توليد امام عليه السلام يك هدف ميانى معرفى كنيم ، مىتوانيم به عنوان « حداكثر كردن كمك با كمترين هزينه » يا حداكثر كمك اشاره كنيم . رسولخدا صلى الله عليه وآله يكى از صفات فرد با ايمان را كم هزينه بودن و پر كمك بودن او دانستهاند . (106) خود امام نيز در نهج البلاغه ( خطبه متقين: 193 ) درباره صفات متقين ، تعبير مشابهى به كار بردهاند « نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحة » . بى شك امام على عليه السلام مظهر عالىترين درجه چنين صفتى است او در حاليكه با كار و تلاش طاقت فرسا ، محصول فراوانى توليد مىنمود براى خود ، سهم چندانى از اين محصول قائل نبود و ـ چنانكه در بررسى سيره تخصيص درآمد ايشان خواهيم گفت ـ تقريبا همه آن را انفاق مىنمود .
تحليل ويژگيهاى قاعده حداكثر سازى كمك با كمترين هزينه ( كثرة المعونة و قلة المؤونة ) مجال وسيعترى مىطلبد ، در اينجا اشاره وار برخى از آنها را ذكر مىكنيم .
اين قاعده اولا: به بازدهى زياد اشاره مىكند و بر اساس آن فرد با ايمان بايد مازاد درآمد داشته باشد و تلاش براى مازد درآمد هدف رشد جامعه اسلامى را تضمين مىكند و ثانيا : به نحوه تخصيص مازاد درآمد اشاره مىكند و بر اساس آن هر فردى بايد بخشى از مازاد درآمد خود را در كارهاى عام المنفعة مانند كمك به فقيران و يتيمان اختصاص دهد و از اين جهت هدف توزيع عادلانه درآمد و ثروت هم تضمين خواهد شد . ثالثا : اساس اين قاعده لذت گرايى نيست ، چونكه اين با تخفيف المؤونة سازگار نيست . لذا در اين قاعده معنويت فداى ماديت نخواهد شد و انگيزههاى معنوى هم ارضا خواهند گرديد . رابعا: اين قاعده مىگويد مؤمن بايد به گونهاى توليد كند كه بيشترين خير اجتماعى را داشته باشد . از اين رو ، او از توليدى كه موجب اسراف و اتلاف منابع گردد اجتناب خواهد گزيد . خامسا: بر اساس اين قاعده ، مؤمن در هر شرايطى ( انحصار ، رقابت و . . . ) به گونهاى عمل مىكند كه بيشترين مقدار نيازهاى اقتصادى ديگران تأمين شود و لازمه اين كار عدم كاهش توليد و يا افزايش قيمت به منظور افزودن بر سود شخصى است . و به بيان ديگر ، اين قاعده مضرات قاعده حداكثر سازى سود را نخواهد داشت .
. 2 بهره بردارى بهينه از ظرفيتهاى توليدى
توليد فراوان ، از بارزترين ويژگيهاى رفتار توليدى اميرمؤمنان عليه السلام است . مواردى از كوششهاى فراوان حضرت در اين زمينه ـ كه در اين بخش با آنها آشنا شديم ـ به خوبى اين ويژگى رفتارى امام را ثابت مىكند . اين ويژگى چنانكه گفتيم از قاعده رفتارى او مبنى بر حداكثر سازى كمك به اجتماع ريشه مىگيرد . بر اساس اين قاعده تا زمانيكه جامعه به كالايى نياز داشته باشد ، دليلى براى عدم استفاده از ظرفيتهاى بالفعل توليد وجود ندارد . بلكه به دليل همين نياز ـ همانند كارى كه اميرالمؤمنين عليه السلام انجام داد ـ بايد ظرفيتهاى بالقوه را نيز فعليت بخشيد .
. 3 اولويت دادن به توليد كالاهاى اساسى
امام على عليه السلام گر چه در سنت گفتارى خود همه فعاليتهاى مفيد اقتصادى اعم از صنعت ، تجارت ، خدمات و كشاورزى را مورد تشويق قرار دادهاند (107) ، اما شخصا فعاليت كشاورزى را بر گزيدهاند .
براى اين انتخاب حداقل سه دليل مىتوان ذكر نمود . دليل اول؛ شرايط محيطى و اقتصادى مدينه است . بر خلاف شرايط مكه كه با تجارت و دامپرورى سازگارى بيشترى داشت و به همين دليل مردم آنجا بيشتر در اين دو رشته به فعاليت مىپرداختند ، مدينه به دليل داشتن خاك حاصلخيز و آب و هواى مساعد ، با زراعت بيشتر مناسبت داشت . و به همين دليل پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله پس از مهاجرت به مدينه به قريشيان فرمود :
« اى جماعت قريش! شما دامپرورى را بيشتر دوست داريد ، از آن بكاهيد ، شما ( اكنون ) در سرزمينى قرار گرفتهايدكه بارش كمترى دارد ، پس زراعت كنيد ، زيرا كه زراعت مايه بركت است ، و در آن از ابزار شخم زياد استفاده كنيد . » (108)
دليل دوم؛ نقش زير بنايى كشاورزى در توسعه اقتصادى است . درست است كه توسعه اقتصادى ، ماهيتا با پيشرفتهاى فنى در بخش صنعت تحقق مىيابد ، اما تا زمانيكه نيازهاى ضرورى و ابتدايى انسان تأمين نشود ، مازاد درآمدى براى سرمايه گذارى و مازاد نيروى كارى براى اشتغال در بخش صنعت ، به وجود نخواهد آمد . و بدون اينها توسعه امكانپذير نخواهد بود .
و بالأخره دليل وم و به اعتبارى مهمترين دليل اين انتخاب ، سازگارى آن با قاعده رفتارى آن حضرت است . ظاهرا ترديدى در اين وجود ندارد كه فعاليت كشاورزى عليرغم فايده بسيار زياد اجتماعى آن ، به ويژه فراهم نمودن نيازهاى حياتى اقشار كم درآمد ، از نظر اقتصادى داراى سودآورى كمتر و از نظر اعتبارات اجتماعى و عرفى داراى منزلت كمترى است . و به همين دليل كارى پر زحمت و كم سود ولى در عين حال پر خير و بركت به حساب مىآيد . از اين رو انتخاب چنين فعاليتى براى آن حضرت كاملا بر طبق قاعده است . زيرا او همواره از ميان دو كارى كه هر دو مورد رضايت پرورگارند كارى را انتخاب مىنمود كه تحمل زحمات آن دشوارتر بود . (109)
. 4 كاردانى و مهارت شغلى
موفقيتهاى اقتصادى امام على عليه السلام نشان مىدهد كه او در امر توليد از دانش و مهارت سطح بالايى برخوردار بوده است . همانطور كه گذشت ، او با يك بررسى مختصر وجود منابع عظيم آب در منطقه ينبع را به درستى تشخيص داد و در عرض مدت نسبتا كوتاهى در حدود صد حلقه چاه در ينبع و دهها چاه در مناطق ديگر حفر نمود . بى شك ، چنين موفقيت بزرگى بدون مهارت و كاردانى پيشرفته ، ممكن نبوده است . يكى از شواهد گوياى دانش فنى امام عليه السلام حديث مشهورى است از امام باقر عليه السلام كه مىفرمايد:
« مردى امير مؤمنان عليه السلام را در حالى ديد كه بارى از هسته خرما بر مركب خود حمل مىنمود: گفت: يا اباالحسن! اين بار چيست؟ امام عليه السلام فرمود: ان شاء الله صد هزار درخت خرما . آن مرد مىگويد: امام عليه السلام هستهها را كاشت و همه روييدند و تبديل به درخت شدند » (110)
اين حديث نشان مىدهد ، امام عليه السلام به دليل برخودارى از دانش فنى بالا ، در امر توليد داراى راندمان صد در صد بودهاند .
. 5 كار آفرينى و ايجاد فرصتهاى شغلى
كارنامه پر افتخار زندگى اميرمؤمنان عليه السلام نشان مىدهد كه آن حضرت در زندگى پر بركت خويش ، با وجود تمامى مشاغل و مسئوليتهاى بزرگ اجتماعى كه بر عهده داشت ، با دست پرتوان خود ، صدها فرصت اشتغال به وجود آورد و خانوادههاى فراوانى را از نعمت كار مناسب و زندگى آبرومندانه برخوردار كرد .
او چنانكه امام صادق عليه السلام مىفرمايند: « با دست خويش بيل مىزد و زمين را آباد مىكرد » (111) و هر زمين كه آباد مىنمود عدهاى را به كار مىگرفت و آنگاه زمين ديگر و . . . و ثمره اين تلاشها در اواخر عمر حضرت ، چنانكه از وصيت نامه ايشان برمىآيد ، اشتغال دهها و بلكه صدها نفر در آن مزارع و كشتزارها بود . و اين همه ، تصوير يك كارآفرين بزرگ را از امام عليه السلام به دست مىدهد .
. 6 تنظيم اوقات كار ـ فراغت
تنظيم اوقات كار ـ فراغت عمدتا متأثر از اهداف و انگيزههاى كار و توليد است . بديهى است در صورتى كه هدف ، حداكثر كردن لذت و خوشى باشد ، اين تقسيم به گونهاى انجام مىشود كه بيشترين لذت و خوشى براى بدن حاصل شود و لازمه اين كار ، كاستن از ساعات كار به نفع ساعات فراغت و آسايش است . اما از آنجاييكه در چارچوب ارزشهاى رفتارى امام عليه السلام ، هدف جلب خشنودى خدا است و خداوند كار را دوست و بيكارى و بطالت را مبغوض مىدارد ، تقسيم ساعات روز به كار و فراغت به گونهاى است كه بيشترين ساعات ممكن به كار و كمترين ساعات ممكن به فراغت و آسايش تن اختصاص مىيابد به بيان ديگر ، امام عليه السلام ساعات روز را به گونهاى ميان اين دو تقسيم مىنمايد كه بيشترين مقدار رضايت خداوند حاصل شود هر چند كه اين تقسيم همراه با تحمل مشقت جسمى بيشترى باشد . (112)
. 7 نظم و وجدان كارى
يكى از ويژگيها و ارزشهاى رفتارى امام على عليه السلام ، برخوردارى از نظم دقيق و وجدان كارى نيرومند است . جديت امام عليه السلام در كار به گونهاى است كه از لحظه لحظه اوقات خود بهره مىگيرد و هيچ فرصتى ـ و لو اندك ـ را براى ارائه يك كار مفيد از دست نمىدهد . يكى از رفتارهاى شگفتانگيز امام در اين زمينه ، كه نهايت وجدان كارى او را نشان مىدهد ، رفتار او در جريان جنگ خيبر است . در مقطعى از اين جنگ امام عليه السلام به دليل بيمارى شديد چشم قادر به حضور در ميدان نبرد نبود . ولى قدرت وجدان كارى در چنين حالتى هم اجازه بيكارى و آسايش به او نداد . وقتى كه اصحاب در جستجوى وى بر آمدند او را مشاهده نمودند كه در همان حالت چشم درد به آسياب رفته و مشغول آسياب كردن شده است . (113)
امام عليه السلام براى اينكه از وقت موجود بيشترين استفاده را برده و لحظهاى از آن را هدر ندهد ، كارهاى خود را بر اساس يك برنامه دقيق تنظيم كرده و براى هر كدام از آنها وقت مشخصى قرار داده بود . امام باقر عليه السلام در بيان برنامه كارى حضرت مىفرمايند :
« ( برنامه كار ) على عليه السلام چنين بود كه؛ هنگاميكه نماز صبح را به جا مىآورد ، پيوسته مشغول تعقيبات نماز بود تا اينكه خورشيد طلوع كند ، زمانيكه خورشيد طلوع مىكرد ، فقيران و بينوايان و ساير مردم نزد او جمع مىشدند و به آنها فقه و قرآن مىآموخت و براى او وقت مشخصى بود كه از اين جلسه بر مىخاست » . (114)
بخش دوم: سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد
در اين بخش از مقاله به بررسى اين مسئله خواهيم پرداخت كه امام على عليه السلام درآمدهاى خود را در چه راههايى و چگونه صرف مىنمود .در ادبيات اقتصادى معمولا مخارج فرد مسلمان به سه دسته كلى؛ مخارج مصرفى شخصى ، مخارج مشاركت اجتماعى و مخارج پس انداز و سرمايه گذارى تقسيم مىشود . ما نيز بر همين اساس سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در هزينه گذارى و تخصيص درآمد را در ضمن اين سه محور بررسى خواهيم نمود .
. 1 مخارج مصرفى شخصى
مخارج مصرفى شخصى به مبالغى گفته مىشود كه فرد و يا خانوار در امورى مانند خوراك ، پوشاك ، مسكن ، ازدواج ، حمل و نقل و تفريحات خود هزينه مىكند . معادل واژه مصرف در زبان عربى استهلاك است و از آن جهت استهلاك ناميده مىشود كه موجب از بين رفتن كالا يا خدمت در زمان حال مىگردد . مخارج مصرفى هر چند كه لازمه حفظ و تداوم زندگى اند . و از اين جهت تأمين آنها داراى اهميت فراوانى است ولى به دليل مبادلهاى كه بين اين مخارج و مخارج سرمايه گذارى براى نيازهاى آينده از يك سو و مخارج مشاركتهاى اجتماعى از سوى ديگر برقرار است ، عدم اعتدال در آن موجب آسيب ديدن پايدارى اقتصاد خانوار در دراز مدت و عدم تعادل اجتماعى خواهد شد . از اين رو تنظيم مخارج مصرفى در اقتصاد داراى اهميت فوق العادهاى است .
امام على عليه السلام همانگونه كه در رفتار توليدى خود الگوى كاملى از توليد انبوه ثروت را ارائه نمودند ، در زمينه مصرف نيز نمونه ايده آلى از رفتار مصرفى فرد مسلمان را مجسم نمودهاند . سيره حضرت در اين زمينه در ضمن چند محور قابل بررسى است .
1 ـ . 1 مخارج دوران طفوليت و جوانى
درباره رفتار مصرفى امام عليه السلام در سالهاى قبل از ازدواج اطلاع دقيقى در دست نيست ولى همانگونه كه پيشتر گفتيم دوران طفوليت و جوانى امام عليه السلام در خانه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله سپرى گرديد و بالطبع مخارج ايشان نيز در زمره مخارج بيت رسولخدا صلى الله عليه وآله قرار داشت . وقتى كه على عليه السلام در گهواره بود ، پيامبر صلى الله عليه وآله از فاطمه بنت اسد خواست كه گهواره او را در كنار بستر ايشان قرار دهد . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شخصا نگهدارى و تغذيه و نظافت على عليه السلام را به عهده گرفت ، با دست خود به او شير مىداد و غذا را مىجويد و به دهان او مىگذاشت . (115) و بدين ترتيب امام على عليه السلام در خانه پيامبر صلى الله عليه وآله بزرگ شد . به خاطر ذكاوت و كاردانى امام عليه السلام رسولخدا صلى الله عليه وآله تدبير برخى از مخارج خود را هم بر عهده او مىگذاشت ، چنانكه به هنگام تصميم پيامبر به آشكار نمودن دعوت خود ، در حاليكه هنوز از عمر امام عليه السلام بيشتر از 13 سال نگذشته بود . از جانب آن حضرت مأمور تهيه غذا و لوازم پذيرايى از حدود 40 تن از بزرگان بنى عبدالمطلب گرديد . و اين مأموريت را با موفقيت به انجام رسانيد . (116)
1 ـ . 2 مخارج ازدواج
ازدواج و تشكيل زندگى مشترك يكى از اساسىترين نيازهاى فطرى انسان است . امام على عليه السلام در سال نخست هجرى و در سن 24 سالگى اين نياز فطرى خود را پاسخ گفت . در آن زمان گر چه امام قلبى سرشار از عشق و ايمان به خداوند داشت اما دست او از درهم و دينار كاملا خالى بود . با اين حال امام عليه السلام فاطمه عليها السلام را از پيامبر صلى الله عليه وآله خواستگارى نمود . و از آنجاييكه براى فاطمه هيچ همتايى جز على عليه السلام يافت نمىشد و بنا به دستور خداوند پيامبر و فاطمه عليها السلام ، اين خواسته را اجابت نمودند و بدين ترتيب زندگى مشترك اين دو انسان كم نظير تاريخ آغاز گرديد .
در روايات ، مقدار مهريه حضرت فاطمه عليها السلام با رقمهاى متفاوتى مانند 480 ، 400 و 500 درهم نقل شده است . (117) در مسند ابى يعلى از زبان امام على عليه السلام چنين نقل شده است:
« لما تزوجت فاطمة قلت يا رسول الله! ما ابيع؛ فرسى أو درعى؟ قال بع درعك ، فبعتها بثنتى عشرة اوقيه و كان ذلك مهر فاطمة » . (118)
هنگامى كه با فاطمه عليها السلام ازدواج نمودم ، گفتم اى رسولخدا صلى الله عليه وآله ! كدام يك را بفروشم اسب يا سپرم را؟ فرمود سپرت را بفروش ، پس آن را به 12 اوقيه ( معادل 480 درهم ) فروختم و مهريه فاطمه عليها السلام همان بود .
مراسم رسمى شب زفاف امام على عليه السلام و فاطمه عليها السلام در ماه شوال سال دوم هجرى ، پس از جنگ بدر (119) برگزار گرديد . بر اساس سنت رسولخدا صلى الله عليه وآله جشن ازدواج با وليمه برگزار مىشود . امام على عليه السلام به اين منظور گوسفندى را قربانى نموده و جمعى از اصحاب را بر آن دعوت نمود . (120) در اين شب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى زندگى مشترك امام على عليه السلام و فاطمهعليها السلام از خداوند خير و بركت مسئلت فرمود .
1 ـ . 3 مسكن و لوازم خانه
اثاث منزل حضرت از چند قلم تشكيل مىگرديد كه رسولخدا صلى الله عليه وآله با همان پول مهريه تهيه كرده بود ابن شهر آشوب صورت جهيزيه حضرت زهرا را اينگونه نقل نموده است .
« پيراهن زنانه به مبلغ 7 درهم ، روسرى بلند به ارزش 4 درهم ، قطيفة مشكى خيبرى ، تخت مخصوص عربى كه از چوب وليف خرما مىساختند ، دود عدد تشك كه يكى پشمى وديگرى از ليف خرما تهيه شده بود ، چهار عدد بالش كه از پشم و ليف خرما پر شده بود ، پرده خانگى ، حصيرى براى فرش خانه ، آسياب دستى ، كاسهاى مسى ، مشكى از پوست ، كاسهاى چرمى براى شير ، ظرف مخصوص آب ، آفتابه براى وضو و دستشويى ، دو بازو بند نقرهاى ، چند كوزه سفالين » . (121)
گويند وقتى كه ابوبكر و سلمان فارسى و بلال اين اقلام را نزد رسولخدا صلى الله عليه وآله آوردند ، حضرت چون آنها را نگاه كرد ، گريست به گونهاى كه اشك بر صورت ايشان جارى شد ، سپس ، سر به آسمان بلند كرد و فرمود: بار خدايا ، خير و بركت عطا فرما مردمى كه عمده ظروف آنها از سفال است . (122)
امام على عليه السلام لوازم منزل خويش به هنگام ازدواج با فاطمه عليها السلام را اينگونه بيان مىفرمايد:
« لقد تزوجت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله و مالى فراش غير جلد كبش ننام عليه بالليل ، و نعلف عليه ناضحا بالنهار ، و مالى خادم غيرها » . (123)
« فاطمه دختر رسولخدا صلى الله عليه وآله را به ازدواج خود درآوردم در حالى كه تشكى به جز يك پوست گوسفند كه شبها بر روى آن مىخوابيديم و روزها بر روى آن به شتر علوفه مى داديم نداشتم و خدمتكارى جز فاطمه نداشتم .
خانهاى كه امام على عليه السلام در ابتدا براى زندگى مشترك تهيه كرده بود در مكان دورى قرار داشت . پس از ازدواج ، رسولخدا صلى الله عليه وآله از آنها خواست كه نزد او باشند . اما گويا در جوار خانه حضرت مكان خالى وجود نداشت ، و اين كار با گذشت حارثة بن نعمان و واگذارى خانهاش امكان يافت . (124) اين خانه در جوار خانه رسولخدا صلى الله عليه وآله قرار داشت و هم اكنون داخل ضريح قرار گرفته است . (125)
در كتب تاريخ خانه ديگرى براى امام عليه السلام ذكر نشده است . ولى در متن يكى ازوقف نامههاىايشان به خانهاى در محله بنى زريق كه هم اكنون در محوطه غربى اطراف مسجد النبى صلى الله عليه وآله مقابل باب السلام واقع شده ، اشاره شده است . (126) همچنين از قرائن بدست مىآيد كه حضرت خانهاى نيز در ينبع داشتهاند . امام عليه السلام در زمان تصدى خلافت از احداث خانه جديد اجتناب نمود . وضعيت مسكن ايشان در اين دوره در حديث امام باقر عليه السلام چنين بيان شده است:
« به راستى كه او پنج سال بر مردم حكومت كرد در حاليكه هيچ آجرى روى آجرى نگذاشت و هيچ خشتى بر خشتى ننهاد » . (127)
هنگامى كه در كوفه درباره انتخاب يكى از دو كاخ حكومتى از ايشان سؤال گرديد ، فرمود :
« مرا در كاخ هلاكت و تباهى (128) سكنى ندهيد . آنگاه در منزل خواهر زاده خود ، جعدة بن هبيرة مسكن گزيد » . (129)
از اين روايات و نيز توصيههاى امام به اصحاب خود درباره سادگى مسكن (130) بدست مىآيد كه ايشان با تجمل و وسعت بيشتر از مقدار نياز مسكن ، مخالف بوده و فقط به مقدار ضرورت به مخارج مسكن پرداختهاند .
1 ـ . 4 مخارج خوراك
مخارج خوراكى در الگوى مصرف امام عليه السلام كمترين مقدار ممكن را داشته است . حكايات شنيدنى و شگفت آورى در صرفه جويى و قناعت ايشان در مصرف خوردنىها و آشاميدنىها وارد شده است (131) ، خلاصه اينكه اميرمؤمنان عليه السلام همواره نان جو مىخورد و آن را از آرد الك نكرده تهيه مىنمود . بگونهاى كه نخالههاى آرد بر روى نان قابل مشاهده بود . خشكى و سفتى اين نانها به حدى بود كه بايد به كمك زانو تكه مىشد و آنها را درون صندوق و يا كيسهاى گذاشته و بر آن مهر مىزد كه مبادا ديگران به خاطر ترحم به ايشان خورشتى بر آن بيفزايند و مىفرمود دوست ندارم به جز چيزى كه بدان علم دارم چيز ديگرى در شكمم وارد كنم .
نان خورشت امام عليه السلام غالبا سركه يا نمك يا مايعات چرب گياهى و جانورى ( الزيت ) يا شير و يا خرما بوده و از گوشت فقط براى عمل به سنت قربانى ميل مىكردهاند . روزى ، حلوايى از آرد و شكر و عسل به نام فالوذج براى ايشان حاضر كرده بودند ، حضرت از خوردن آن اجتناب كرده و فرمود دوست ندارم چيزى بخورم كه رسولخدا صلى الله عليه وآله از آن نخورده است و به روايت ديگر فرمود: تو خشبو ، خوشگوار و خوش طعم هستى و لكن من دوست ندارم نفس خود را به چيزى كه بدان خو نكرده است عادت دهم . (132)
اميرمؤمنان در حالى خود اينگونه رفتار مىنمود كه ديگران را از غذاهاى خوب مانند نان گندم و گوشت و غيره اطعام مىفرمود . و هيچگاه بر آنها سخت نمىگرفت مگر آنكه كسى به اختيار خود حاضر به مشاركت در ايثار حضرت مىگرديد . چنانكه در مورد همسر با وفاى ايشان حضرت فاطمه عليها السلام و فرزندانش نقل شده است . (133)
بنابراين اتخاذ اين شيوه از سوى ايشان به خاطر ضعف قدرت خريد و يابخل ورزى نبوده است .
نكته مهمى كه در تحليل اين رفتار امام بايدمورد توجه قرار گيرد اين است كه نبايد اينگونه تصور شودكه خوددارى ايشان از مصرف خوردنىهاى حلال به خاطر تحريم لذتهاى حلال بر خود و يا القاء اين تفكر به ديگران بوده است . زيرا امام عليه السلام در سنت گفتارى خود (134) رفتار مطلوب فرد مسلمان را در رعايت حد اعتدال مىدانست و تلاش مىنمود تا چنين رفتارى به هنجار اجتماعى تبديل شود . لذا راز اين سنت رفتارى او را بايد در اين نكته دانست كه امام در اينجا به عنوان يك فرد عادى مطرح نيست بلكه الگو و اسوهاى است براى اصلاح هنجارهاى اجتماعى و تأثير گذارى بر كنشهاى نامطلوب ديگران و سوق دادن آنها به سمت اعتدال كه ارزش رفتارى اسلام در اين زمينهاست . و براى چنين الگويى شايسته است كه خود در مرتبه بالاتر و سختترى از آنچه كه ديگران را به آن فرا مىخواند قرار گرفته باشد .
به بيان ديگر حالت مطلوب جامعه از ديدگاه امام على عليه السلام اين است كه در آن شرايطى فراهم شود كه همگان خصوصا اقشار كم درآمد ، به آسانى بتوانند غذاى مورد نياز خود را تهيه نمايند و راهبرد مناسب اين هدف در زمينه مصرف اين است كه اقشار پر درآمد از زياده روى در مصرف مواد غذايى پرهيز كنند . ولى از آنجايى كه انسان طبيعى ، لذت جو است و تعذيه را وسيلهاى براى كامجويى بيشتر تلقى كرده و از اعتدال در مصرف خارج مىشود و هنجار شدن اين پديده ، اتلاف منابع و سوء تغذيه فقرا را به دنبال خواهد داشت ، لازم است از بروز چنين هنجارى پيشگيرى شود و از نظر اجتماعى براى چنين تغييرى الگوى مؤثرى لازم است و بى شك ، توان اقتصادى ، اقتدار روحى ، موقعيت اجتماعى و سوابق مذهبى امام عليه السلام تمامى شرايط لازمه اين الگو را فراهم نموده بود و اتخاذ اين شيوه مىتوانست چنان تغييرى را ايجاد كند .
نامه امام عليه السلام به عثمان بن حنيف ـ فرماندار بصره ـ كه در ميهمانى پر خرج يكى از ثروتمندان بصره شركت كرده بود از همين زاويه قابل بررسى است . در اين نامه ، امام استاندار خود را به خاطر شركت در چنين مجلسى شديدا توبيخ نموده و آنگاه با بيان سنت رفتارى خود وى را به تلاش در اين راستا فرا مىخواند .
« آگاه باش! هر مأمورى امام و پيشوايى دارد كه بايد به او اقتدا كند . و از نور دانشش بهره گيرد ، بدان امام شما از دنيايش به همين دو جامه كهنه و از غذاهاى به دو قرص نان اكتفا كرده است ، آگاه باش! شما توانايى آن را نداريد كه چنين باشيد ، اما مرا با ورع ، تلاش ، عفت و پيمودن راه صحيح يارى دهيد » . (135)
از سوى ديگر حضرت ، كسانى راكه با سوء برداشت از سيره ايشان و به ناروا از غذاهاى پاكيزه اجتناب مىكردند مورد عتاب قرار مىدهد و با بيان تفاوت خود با آنها ، به خاطر قرار گرفتن در جايگاه هدايت و رهبرى جامعه اسلامى ، آنان را به استفاده صحيح از نعمتهاى الهى فرا مىخواند مباحثه امام باعاصم بن زياد در اين باره شنيدنى است . وقتى كه به ايشان خبر دادند او نعمتهاى پاكيزه خدا را بر خود حرام كرده و از زندگى كناره گرفته است ، وى را خواسته و با چهرهاى برافروخته مورد عتاب قرار داد وفرمود .
« آيا از خانوادهات خجالت نمىكشى! آيا به فرزندانت رحم نمىكنى! آيا چنين مىپندارى كه خداوند چيزهاى پاكيزه را بر تو حلال كرده اما دوست نداردكه از آنها استفاده كنى؟ ! تو در پيشگاه خداوند كمتر از آنى كه بدينگونه با تو رفتار كند . آيا خداوند نمىگويد : « والأرض وضعها للأنام * فيها فاكهة و النخل ذات الأكمام » (136) آيا خداوند نمىگويد: « مرج البحرين يلتقيان * بينهما برزخ لا يبغيان » (137) . . . « يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان » (138) به خدا قسم كه آشكار نمودن نعمتهاى خداوند با عمل نزد او محبوبتر از بازگويى آنها با زبان است در حاليكه خداوند فرمود: « و اما بنعمة ربك فحدث » عاصم پس از شنيدن اين سخنان گفت: يا أميرالمؤمنين! پس شما چرا به غذاهاى ناگوار و لباسهاى خشن اكتفا نمودهايد؟ ( در حالى كه پيشوا و امام ما هستى؟و بر ما لازم است به تو اقتدا كنيم ) . امام فرمود : واى بر تو ( من مثل تو نيستم ) خداوند بر پيشوايان حق واجب شمرده كه بر خود سخت گيرند و همچون طبقه ضعيف مردم باشند ، تا ندارى فقر او را به ستوده نياورد كه سر از فرمان خداوند برتابد » (139)
1 ـ . 5 مخارج پوشاك
مخارج پوشاك يك جزء مهم از مخارج شخصى است و در زندگى انسان از جهات متعددى حائز اهميت است . پوشاك از جهتى وسيله محافظت بدن از سرما و گرما و پوشش ظاهرى اعضاى آن و وسيله حفظ آبرو و حرمت اجتماعى او و اظهار نعمتهاى الهى است . و از جهت ديگر نياز انسان به تجمل و زيبايى را برآورده مىسازد . تأمين پوشاك در حد اعتدال لازمه نشاط و سلامت زندگى انسان است . اما عدم اعتدال در آن به ويژه زياده روى ناشى از حس تفاخر و تكبر ، مشكلات اجتماعى و اقتصادى رابه دنبال خواهد داشت .
امام على عليه السلام در سنت گفتارى خود ، همانگونه كه گذشت ، بر رعايت حد اعتدال تأكيد مىنمود . اما شخصا ، كمترين مقدار ممكن از مخارج پوشاك را داشت . لباس آن حضرت غالبا متشكل از سه قسمت: يك شلوار تا نصف ساق و يك پيراهن تا روى پا و يك دوش انداز كه از جلو تا روى سنه و از پشت تا روى باسن را مىپوشانيد ، تشكيل مىگرديد . جنس اين لباسها معمولا از كرباس يا پشم و رنگ آنها سفيد بود و ارزش آنها از سه يا چهار درهم و يا يك دنيار تجاوز نمىكرد . و اگر اندازه آستين و يا ذيل پيراهن بيشتر از مقدار نياز بود ، اضافه آنرا قطع مىكرد . و تا حدى كه امكان داشت لباس خود را وصله مىزد و از خريدن لباس نو اجتناب مىنمود . (140) چنانكه يك بار در ميان مردم با اشاره به اين موضوع فرمود:
« به خدا سوگند! آن قدر اين پيراهن خود را وصله زدم كه از وصله كننده آن شرم دارم؛ كسى به من گفت: چرا اين لباس كهنه را بيرون نمىاندازى؟ گفتم؛ از من دور شو! صبحگاهان روهروان شب ستايش مىشوند » ( آنها كه بيدار بودند و ره سپردند و به مقصود رسيدند از آنها كه خواب ماندند و به مقصد نرسيدند شناخته مىشوند ) . (141)
گاهى كه كسانى از مردم به سادگى و كهنگى و يا اندازه لباس ايشان اعتراض مىكردند ، در پاسخ آنها مىفرمود: اين لباسى است كه مؤمنان بدان اقتدا مىكنند و قلب را خاشع و نفس را رام مىسازد و عورت را بهتر مىپوشاند و نياز را برآورده مىسازد . (142)
در تحليل سيره امام على عليه السلام در پوشاك ، علاوه بر نكتهاى كه در مورد طعام ايشان ذكر نموديم به نقش شرايط زمان در تعيين نوع لباس و مخارج پوشاك ، نيز مىتوان اشاره نمود از ديدگاه كلى شكى در تغيير مخارج پوشاك در اثر تغيير مقتضيات زمان وجود ندارد . زيرا تعيين حد اعتدال پوشاك متكى بر ميعارهاى عرفى است . و عرف اجتماعى با مرور زمان در اثر تغييرات واقعى مانند افزايش قدرت خريد مردم و پيشرفتهاى فنى در زمينه توليد پوشاك و ياتغيير سليقه و ذائقه عمومى جامعه در انتخاب نوع لباس قابل تغيير است .
الگوى پوشاك امام على عليه السلام نيز از اين قاعده مستثنى نبود . نوع پوششى كه ايشان انتخاب نموده بود گر چه با انتظارات معدودى از مردم آن زمان كه از مقايسه امام با برخى رهبران سياسى و شخصيتهاى اجتماعى آن عصر نشأت مىگرفت ، مطابق نبود ، اما با الگوى پوشاك تودههاى فقير آن زمان كاملا سازگار بود . گزارشهاى رقت انگيزى كه از وضعيت پوشاك مسلمانان صدر اسلام رسيده است گواه اين مدعا است . در سالهاى دهه اول هجرى وضع پوشاك گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله كه « اصحاب صفه » شهرت داشتند به حدى وخيم بود كه برخى از آنان از شرم برهنگى خود را پنهان مىنمودند . (143) و لباس تعدادى از آنان از كتان ضخيم بود كه زبرى آن پوست بدن را مىخراشيد و به همين جهت گاهى نزد پيامبر از زبرى اين لباسها شكوه مىنمودند . (144) واثلة بن اصقع مىگويد سى تن از اصحاب رسولخدا صلى الله عليه وآله را ديدم كه هركدام فقط با پوشش يك قطيفه پشت سر ايشان به نماز ايستاده بودند . (145) و من يكى از آنان بودم و ابو هريره گفته است . هفتاد نفر از اصحاب صفه را ديدم كه هيچيك جامه دوش انداز نداشتند . (146) در همين ايام روزى ، در حاليكه پيامبر صلى الله عليه وآله و جمعى از اصحاب كنار هم نشسته بودند ، اميرالمؤمنين عليه السلام با لباس كهنهاى كه به دليل پارگى قسمتهايى از بدنش را نمىپوشاند ، وارد گرديد و در كنار پيامبر نشست . پيامبر صلى الله عليه وآله براى لحظاتى او را زير نظر گرفت و با مشاهده وضعيت رقت بار لباس ايشان اين آيه را تلاوت نمود « و يؤثرون على أنفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شح نفسهى فأوللـك هم المفلحون » و فرمود: يا على تو در رأس كسانى هستى كه اين آيه درباره شان نازل گرديده ، آنگاه پرسيد : يا على پس آن لباسى كه به تو پوشانده بودم كجاست؟ فرمود: اى رسولخدا صلى الله عليه وآله يكى از ياران شما نزد من آمدو از برهنگى خود و خانوادهاش شكوه نمود و من آن لباس را به ايشان ايثار نمودم . (147)
در چنين روزگارى ساده پوشى امام عليه السلام چنانكه رسولخدا صلى الله عليه وآله فرمود از مظاهر عالى ايثار محسوب مىگرديد و با هنجارهاى معمول آن زمان نيز مطابقت داشت . اما در دهههاى بعد مانند زمان امام سجاد و امام صادق و يا امام رضا عليهما السلام به دليل رشد اقتصاد ملى ، وضعيت عمومى پوشاك مردم به ميزان زيادى بهبود يافته بودو طبعا الگوى پوشاك اميرالمؤمنين عليه السلام ديگر مورد پسند اجتماع نبود . از اين رو در سيره پوشاك امام سجاد عليه السلام ، جامههاى خز ، به ارزش 50 دينار گزارش شده (148) و سيره امام صادق عليه السلام نيز وضعيت مشابهى داشته است . (149) ايشان در پاسخ به ايراد كسانى كه از مغايرت وضعيت لباس او با سيره اميرالمؤمنين عليه السلام خرده مىگرفتند به تغيير شرايط زمان اشاره مىفرمودند . در يكى از گفتمانهاى مربوط به اين موضوع آمده است كه روزى سفيان ثورى با لحن اعتراضآميزى به امام صادق عليه السلام گفت:
« شما از على بن ابى طالب مىگوييد كه لباس خشن مىپوشيد در حاليكه خود از انواع لباسهاى « قوهى » و « مروى » ( دو نوع لباس گرانبها ) بر تن نمودهايد ( پس چگونه است كه رفتار شما غير از رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام است ) . امام در پاسخ فرمود: واى بر تو! على بن ابى طالب در زمان تنگنايى زندگى مىكرد ، ( و اكنون زمان وفور نعمت است ) و هنگاميكه اقتصاد زمانه شكوفا شود . نيكان آن زمان به استفاده از نعمتهاى خداوند أولى هستند . » (150)
شايد در اينجا اين سؤال مطرح شود كه چرا با وجود اينكه بر خلاف سالهاى دهه اول هجرى ، از نيمه دهه دوم به بعد به دليل گسترش فتوحات اسلامى ، وضعيت رفاهى مسلمانان به نحو چشمگيرى افزايش يافته بود ، امام على عليه السلام ساده پوشى خود را همچنان حفظ كرد؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت: اولا شواهد تاريخى بهبود نسبى در وضعيت لباس حضرت را نفى نمىكند بلكه مداركى نيز در تأييد اين بهبود مىتوان يافت . (151) و ثانيا گر چه درآمدهاى عمومى مسلمانان در زمان خليفه دوم و سوم به شدت افزايش يافت ، اما به دليل توزيع نابرابر اين درآمدها ، شكاف طبقاتى عميقى در جامعه به وجود آمده بود . به گونهاى كه اقليت محدودى ، ثروتمند بودند ولى اكثريت مردم ، در فقر به سر مىبردند . (152)
در چنين موقعيتى ساده پوشى امام عليه السلام از سويى ، نوعى همدردى با فقيران به حساب مىآمد و از سوى ديگر سرمشقى بود براى اصلاح روحيه اشرافيگرى و خوشگذرانى كه طبقه ثروتمند در ساليان گذشته بدان خو كرده بودند . خطبهها و مواعظ امام در ايام خلافت نشان مىدهد كه در آن زمان خطر اتراف و مصرفگرايى افراطى ، جامعه اسلامى را در معرض سقوط قرار داده بود و حضرت يكى از وظايف مهم خود را اصلاح اين وضعيت مىدانست . تأكيد شديد امام بر نكوهش دنياگرايى در نهج البلاغه به ويژه خطبه 160 آن از اهميت اين مطلب نزد آن حضرت حكايت مىكند . چنانكه عكس اين حالت ، يعنى ترويج رهبانيت و صوفىگرى ، جامعه زمان امام صادق عليه السلام را تهديد مىنمود و شيوه پوششى ايشان نوعى مقابله عملى در برابر اين تهديد بود . (153)
1 ـ . 6 مخارج تعليم و تربيت
اگر بتوان مخارج آموزش و پرورش خانواده را جزء مخارج مصرفى به حساب آورد ، اين مخارج در نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام بالاترين درجه اهميت را داشتهاند . رويكرد امام به اين امر از مبناى انسان شناختى ايشان ريشه مىگرفت كه انسانيت انسان را به دانايى و مهارت او مىدانست ( قيمة كل امرو ما يحسنه ) . (154)
روشن است كه نتيجه طبيعى چنين رويكردى ، صرف هزينههاى سنگين براى كسب دانش و مهارت است . و چنين هزينهاى ، با احتساب هزينه فرصت و اقلام هزينههاى اقتصادى ، در سيره اميرالمومنين عليه السلام به وضوح قابل مشاهده است .
صرف نظر از مباحث كلامى كه در مبدأ علوم امام على عليه السلام مطرح است ، تا آنجايى كه به بررسى رويدادهاى ظاهرى زندگى حضرت مربوط مىشود ، ايشان در طول زندگى خود هيچ آموزگارى به جز رسول خدا صلى الله عليه وآله نداشتهاند و اين آموزش از زمان طفوليت او تا واپسين لحظات حيات رسول اكرم صلى الله عليه وآله ادامه داشته است . امام عليه السلام در خطبه قاصعه نهج البلاغه به فراگيرى تعاليم اخلاقى از رسولخدا صلى الله عليه وآله در دوران خرد سالى اشاره فرمودهاند . و درباره ساعات دانشآموزشى خود در محضر آنحضرت مىفرمايند: در سراسر عمر شريف پيامبر صلى الله عليه وآله من يك بار در روز ويك بار در شب در محضر درس ايشان حاضر مىشدم و علاوه بر اين گاهى نيز خود ايشان به خانه من مىآمدند . (155) تمامى ملاقاتهاى امام عليه السلام با پيامبر صلى الله عليه وآله ، كلاس درس دانشجو و استاد بود . و لحظهاى از سؤال دانشجو و پاسخ استاد و يا ارائه درسى جديد خالى نبود (156) . امام عليه السلام در طول اين دوره تمامى علوم و معارف و علم ما كان و ما يكون را از استاد خويش فرا گرفت . (157) و نقطه پايان دانش آموزى او وقتى بود كه رسولخدا صلى الله عليه وآله در بستر بيمارى آماده ملاقات با پروردگار خويش گشته بود . در همين حال معلم بزرگ انسانيت ، شاگرد محبوب خود را به حضور طلبيد و لحظات آخر عمر خويش را به آخرين گام از تربيت بزرگترين معلم آينده انسان ، اميرالمؤمنين عليه السلام اختصاص داد . امام على عليه السلام با اشاره به خاطره اين ملاقات مىفرمايند در آن ساعت رسولخدا صلى الله عليه وآله هزار باب علم رابه من آموخت كه از هر بابى هزار باب ديگر گشوده مىشود .
يكى از فرازيهاى بسيار آموزنده سيره دانش اندوزى امام على عليه السلام كه در عين حال اهميت تخصيص درآمد به آموزش ، در نگاه امام را نشان مىدهد رفتار ايشان در جريان نزول آيه نجوى است . شأن نزول اين آيه چنين است (158) كه اصحاب ثروتمند پيامبر صلى الله عليه وآله به طور مداوم و مكرر ، به منظور كسب اعتبار بيشتر ، به خدمت آن حضرت مىرسيدند . و اين كار در روحيه فقرا تأثير منفى بر جاى مىگذاشت . با نزول اين آيه « يا ايها الذين ءامنوا إذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجويكم صدقة . . . ) (159) اغنيا موظف گرديدند ، پيش از تشرف به حضرت پيامبر صلى الله عليه وآله ، چيزى به فقرا صدقه دهد و بدين وسيله از آنها دلجويى كنند . اين حكم از سوى مسلمانان نوعى هزينه ملاقات با رسولخدا صلى الله عليه وآله تلقى گرديده و انجام آن بر آنان گران آمد و پس از مدت كوتاهى نسخ گرديد . و در آن مدت ، تنها كسى كه به اين آيه عمل نمود امام على عليه السلام بود . او با يك دنيار پولى كه داشت ده درهم تهيه نمود و با آن ده بار به حضور پيامبر صلى الله عليه وآله رسيد . در هر تشرفى ، حضرت يك درهم صدقه مىداد و هر بار درس و نكته جديدى را از پيامبر صلى الله عليه وآله فرا مىگرفت .
امر آموزش و پرورش در ميان خانواده و اهل بيت حضرت نيز بسيار جدى بود . به گونهاى كه گفتهاند ، امام حسين عليه السلام آموزگار فرزند خود را در مقابل تعليم سوره حمد ، عطاى فراوان بخشيدو دهان او را پر از گوهر نمود . (160)
1 ـ . 7 ساير مخارج
علاوه بر مخارجى كه تا كنون ذكر گرديد مخارج ديگرى نيز در سيره امام عليه السلام مشهود است كه به اختصار به آنها اشاره مىشود .
از جمله اين مخارج ، مخارج تفريحات و سرگرميهاى سازنده است كه در سيره امام عليه السلام به گونه خاصى وجود داشته است . در انديشه آن حضرت ، لذتهاى حلال از عوامل سازنده روحى و حفظ تعادل رفتارى به شمار مىآيد چنانكه مىفرمايند:
« انسان مؤمن ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسيم مىكند ، قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مىنمايد ، قسمت ديگرى را در طريق اصلاح معاش و زندگيش به كار مىگيرد و قسمت سوم براى بهرهگيرى از لذتهاى حلال و زيبنده . » (161)
از اين حديث مىتوان دو نكته را درباره الگوى مخارج تفريحات در انديشه و رفتار امام استنباط نمود . نكته اول اين است كه تفريحات يك جزء از چارچوب جامع رفتارى اى است كه در رأس آن مناجات و راز و نياز با خدا قرار دارد بنابراين تفريحات مورد نظر امام ، امورى است سازگار با عبادت پروردگار و هم جهت با آن و نكته دوم اينكه اين تفريحات بايد در چارچوب لذتهاى حلال بوده و از دايره شرع خارج نشود . با عنايت به اين دو نكته طيف گستردهاى از تفريحات مطلوب را مىتوان در سطوح گوناگون معرفى نمود . مثلا براى يك مسلمان معمولى تفريحات ممكن است از امور شادى بخش ، و لذتهاى حسى حلال ، مسافرتهاى زيارتى ، بازديد از اماكن مذهبى و شركت در مسابقات رزمى ، ورزشى مانند اسب دوانى ، و تيراندازى و امثال آن تشكيل شود . اما در سطوح بالاتر تكامل معنوى ، نياز به تفريح ممكن است با نشاط روحى حاصل از كار مفيد اقتصادى و يا اقامه مراسم مذهبى مانند نماز جمعه و جماعت ، زيارت حج و ديدار با خويشاوندان ( صله رحم ) نيز برطرف شود .
به هر ترتيب ترديدى وجود ندارد كه برنامههاى نشاط برانگيز ومفرح در سيره عملى حضرت معمول بوده است هر چند كه مصاديق اين برنامهها ، ناظر بر لايههاى عميقترى از نشاط روحى همراه با معنويت بودهاند .
مخارج بهداشت و درمان ، مسواك ، نظافت و پاكيزگى و استعمال عطر به طور مؤكد در سيره امام عليه السلام به چشم مىخورد . (162)
مخارج حمل و نقل نيز همواره در زندگى امام وجود داشته است . روايتى كه پيشتر در بحث ازدواج و خواستگارى امام از حضرت فاطمه عليها السلام نقل نموديم نشان مىدهد كه امام حتى قبل از ازدواج صاحب شتر يا اسب بودهاند .
2 ـ سيره امام على عليه السلام در مخارج مشاركت اجتماعى
مخارج مشاركت اجتماعى به وجوهى گفته مىشود كه فرد به صورت داوطلبانه در امور عام المنفعه مانند كمك به نيازمندان و ساختن مسجد و مدرسه هزينه مىكند . اين مخارج درالگوى تخصيص درآمدى فرد مسلمان داراى اهميت بسيار زيادى است . در قرآن كريم و بيانات معصومين عليه السلام دهها آيه و هزاران حديث در اهميت اين امر و ترغيب به آن وارد شده است . (163)
اهميت اين مخارج در اسلام ، در درجه اول ، به خاطر نقش سازنده و يگانه آن در تحقق عدالت اجتماعى ـ اقتصادى است ، به ويژه آنكه مشاركت داوطلبانه اغنياء در انتقال بخشى از درآمد خود به فقرا ، هيچگونه تأثير منفى بر انگيزه توليد نخواهد داشت . بلكه بالعكس ، پاداش معنوى بسيار بالاى اين امر ، انگيزه نيرومندى براى توليد كننده به وجود مىآورد . علاوه بر اين ، رشد و تكامل معنوى افراد كه از اهداف اساسى اسلام است تا حدود زيادى در گرو انجام اين گونه مشاركت هاست . (164)
امام عليه السلام در گفتار خود بهترين و كاملترين انسان را فردى مىداند كه براى مردم سودمند بوده و بار هزينههاى آنان را بر دوش كشد . (165) و در عمل نيز چنانكه در اين بحث نشان خواهيم داد . بيشترين مشاركت در تأمين هزينههاى اجتماعى را داشتهاند . در اينجا برخى از مشاركتهاى اجتماعى امام كه از نظر اقتصادى حائز اهميت بيشترى است ، در ضمن چند محور بررسى مىشود .
2 ـ . 1 كمك مالى مستقيم به نيازمندان
كمك مالى به نيازمندان ، خصوصا كسانى مانند ايتام و خانوادههاى بى سرپرست و از كارافتادگان كه دستشان از تمامى راههاى كسب درآمد كوتاه شده است ، در شيوه تخصيص درآمد امام داراى اولين اولويت است .ترتيب اين اوليت در رفتار امام از موقعيت ممتاز ايشان در ايمان به خدا و روز جزا و پيمودن مراحل عالى تكامل وجودى ، ريشه گرفته است . مقدم داشتن رفع نيازهاى ديگران بر نيازهاى خود در سراسر تاريخ زندگانى امام عليه السلام مشهود است . حضرت نه تنها در روزگار ثروتمندى سالهاى پايانى عمر بلكه از همان سالهاى تنگدستى اوايل هجرت به اين صفت والاى انسانى شناخته شده بود . به گونهاى كه آيات متعددى از قرآن كريم در شأن ايثار و انفاق ايشان نازل گرديد . از جمله اين آيات ، آيهاى مشهور به « آيه ايثار » (166) است .
اين آيه هنگامى نازل شد كه امام عليه السلام ، گرسنهاى را كه بر پيامبر وارد شده بود ، به منزل خود برد و اهل بيت آن حضرت غذاى خود را ، كه تنها غذاى موجود در خانه بود ، بدو دادند و خود گرسنه خوابيدند . (167) آيات سوره « الليل » (168) نيز در وصف انفاق على عليه السلام نازل شده است . شأن نزول اين آيات را چنين گفتهاند كه اميرالمؤمنين باغى را از مرد ثروتمندى خريد . و آن را به مرد فقيرى ، كه در همسايگى آن باغ مىزيست و از رفتار خشن صاحب باغ با كودكانش به پيامبر صلى الله عليه وآله شكايت برده بود ، در راه خدا انفاق نمود و او را از گرفتارى نجات داد . خداوند با نزول اين آيات ، انفاق او را ارج نهاد . (169) « آيه ولايت » (170) نيز هنگامى نازل گرديد كه على عليه السلام در حال ركوع ، انگشترى خويش را به نيازمندى انفاق مىكند . (171) ماجراى نزول آياتى از سوره دهر (172) در شأن انفاق امام و اهل بيتش عليهما السلام ، بسيار مشهور است . اين آيات به واقعهاى اشاره مىكنند ، كه ايشان سه روز پياپى با حال روزه غذايى را كه براى افطار فراهم كردهاند به مسكين و يتيم و فقير مىبخشند . روزى اميرالمؤمنين عليه السلام چهار درهم داشت ، درهمى را شبانه و درهمى در روز ، يك درهم آشكارا و يك درهم در نهان انفاق كرد و آيه 274 سوره بقره (173) در مدح ايشان نازل گرديد . (174) آيات 37 و 38 سوره نور نيز درباره انفاق اوست كه موجب هدايت انفاق گيرندگان گرديد . (175)
اينگونه آيات و روايات رفتار انفاقآميز امام را در شرايطى كه خود ايشان نيز در زمره نيازمندان قرار داشت ، نشان مىدهند . ملاحظه رفتار امام در شرايط تمكن مالى نيز نشان دهنده تداوم همين وضعيت است . در سالهاى پايانى عمر كه درآمد غلات حضرت بالغ بر چهل هزار دينار بود ، تقريبا تمامى اين وجوه صرف رسيدگى به نيازمندان مىگرديد و سهم خود ايشان آنگونه بود كه گاهى شمشير خود را در بازار به فروش مىگذاشت و مىفرمود: اگر باندازه پول قطيفهاى و يا طعام شبى در اختيار داشتم آن را نمىفروختم (176) محمد بن حنيفه مىگويد:
پدرم عليه السلام هر گاه محصول باغاتش به دست مىآمد ( ابتدا ) مخارج خود و خانواده و افراد تحت تكفل اش را جدا مىنمود ، آنگاه مخارج حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را عطا مىفرمود و مخارج من را هم مىداد و در مورد ساير فرزندان بالغ خود نيز چنين مىكرد .او همچنين به عقيل وفرزندانش و اولاد جعفر و ام هانى و فرزندانش و جميع فرزندان نيازمند عبدالمطلب و ساير بنى هاشم واولاد مطلب بن عبد مناف و نوفل بن عبد مناف عطا مىبخشيد و همين طور جماعتى از افراد نيازمند قريش و خانوادههايى از انصار و غير اينها را صله مىداد تا آنجا كه چيزى از درآمدش باقى نمىماند . رضوان و رحمت الهى بر او باد .
هيچ گاه كسى حاجتى نزد او نياورد مگر آنكه با خرسندى بازگشت » . (177)
« آنگاه كه تاريكى شب همه جا را فرا مىگرفت قنبر را ( هم ) صدا مىزد و با كوله بارى از خرما و آرد به سوى خانه هايى كه قبلا آنها را شناسايى كرده بود به راه مىافتاد ، به گونهاى كه هيچكس از كار او آگاه نمىشد . به او گفتم: اى پدر چه چيز شما را از اعطاى در روز باز مىدارد؟ فرمود: پسرم صدقه پنهانى ، خشم پروردگار را فرو مىنشاند » . (178)
محمد بن الصمة از طريق پدرش از عموى خود نقل مىكند:
« شبى در مدينه مردى را ديدم ، كه مشكى بردوش و قدحى در دست گرفته بود و مىگفت: اى خداى من ، كه صاحب اختيار و آفريدگار و پناه دهنده مؤمنانى ، قربانى امشب مرا بپذير ، به چيزى جز آنچه در اين قدح دارم و آنچه بر دوش كشيدهام به شبانگاه در نيامدهام ، و تو خود مىدانى كه من عليرغم شدت گرسنگى و نيازى كه به اين مشك داشتم ، به خاطر هديه به پيشگاهت آن را از خود دريغ داشتم ، پروردگار من! ، پس روى مرا بر نگردان و دعايم را بپذير! . بدو نزديك شدم ، تا آن آن كه او را شناختم ، او على بن ابى طالب بود ، به سراغ مردى رفت و اطعامش نمود . (179)
حكايت در نقل شيوه كمكهاى مالى امام عليه السلام بسيار زياد است ، جهت اختصار فقط به برخى از ويژگيهاى مهم انفاق ايشان اشاره مىكنيم .
Dتحليل ويژگيهاى انفاق امام عليه السلام
يك . شدت اهتمام به محرومان ـ در نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام رفع نياز نيازمندان يك مسئوليت بزرگ انسانى و ايمانى است كه غفلت از آن تحت هيچ شرايطى روا نيست . احساس اين مسئوليت در وجود مبارك آن حضرت چنان بود كه غم بينوايان حضرتش رابه شدت اندوهگين مىساخت . زمانى كه حضرت علاوه بر ثروت شخصى ، بيت المال مسلمانان را نيز در اختيار داشت . در ميان تمامى اين امكانات ، طعم گرسنگى را در سراسر شبها با خود مرور مىكرد . و حتى پس از آنكه تمامى بينوايان پيرامون خود را مىنواخت ، باز هم آسوده خاطر نمىگشت و مىفرمود:
« شايد در حجاز و يا يمامة كسانى باشند كه هنوز از يافتن قرص نانى نا اميدند و هيچ خاطرهاى از سيرى بر ذهنشان نقش نبسته است » . (180)
دو . اخلاص در انفاق ـ انفاق مال و چشم پوشى از دست مايه شيرين زندگى ، از ثمرات توحيدو ايمان به نعيم آخرت است . هر قدر ايمان انسان به توحيد و معاد راسختر شود ، همت او در انفاق بالاتر و اخلاصش بيشتر خواهد گرديد . امام على عليه السلام كه در ايمان و تقوى در اوج قله كمال بود ، در كمك به فقيران ، چيزى جز رضاى پروردگار را در نظر نمىگرفت . بهترين گواه اين امر ، ذات اقدس پروردگار است كه اخلاص او را چنين ستوده است .
« و غذاى ( خود ) را با اينكه به آن علاقه ( و نياز ) دارند به « مسكين » و « يتيم » و « اسير » مىدهند! و ( مىگويند: ) ما شما را به خاطر خدا اطعام مىكنيم ، و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم! ما از پروردگار خائفيم در آن روزى كه عبوس وسخت است » (181)
سه . رعايت عزت و احترام فقيران ـ وقتى فقير آبرومندى از سر نياز و اضطرار براى تأمين ابتدايىترين نيازهاى خود به توانگرى رو مىآورد و يا عطاى او را مىپذيرد . ناخواسته مقدارى از عزت و آبروى انسانى خويش را در معرض نابودى گذاشته است . مسئوليت انسان در قبال حفظ عزت و احترام همنوعان و وظيفه خطيرى كه خداوند در اين زمينه بر دوش او نهاده است ، مقتضى برخوردى است كه هر گونه آثار ذلت و خوارى را از چهره فقير دور كرده و او را در جايگاه عزت و حرمت شايسته خويش قرار دهد . امام على عليه السلام به اين منظور تلاش مىنمود كه حاجت نيازمندان را قبل از درخواست آنان برآورده سازد . امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
« اميرمؤمنان عليه السلام مقدار پنج وسق ( معادل 900 كيلوگرم ) از خرماى بغيبغه ( نام چشمهاى در ينبع ) را براى مؤمن فقير و آبرومندى كه از هيچكس حاجتى نمىخواست ، فرستاد . شخصى به او گفت: به خدا قسم كه او چيزى از شما طلب نكرده بود و از آن پنج وسق ، يك وسق برايش كفايت مىنمود . اميرالمؤمنين عليه السلام با ناراحتى فرمود: خداوند امثال تو را زياد نكند! من عطا مىكنم ، آنگاه تو بخل مىروزى؟! اگر به كسى كه اميد به من دارد نبخشم تا آنكه حاجتش را طلب كند و سپس بدو عطا كنم ، در اينصورت ، بهاى چيزى را كه از او ستادهام را ندادهام . زيراكه به او جازه دادهام ، آن صورتش راكه در مقام عبادت و طلب حاجت در پيشگاه خداوند بر زمين مىسايد ، به من ببخشد! چه كسى با برادر مسلمانش چنين رفتار مىكند . . . » (182)
روزى فقيرى قصد ابراز حاجت نزد امام داشت و امام همين كه از اين قصد آگاه گشت ، او را از درخواست شفاهى و رو به رو باز داشت و براى اينكه آثار ذلت را در چهره او نبيند فرمود حاجتت را بر زمين بنويس . (183)
استفاده از تاريكى شب براى مدد رسانى نيز به همين منظور بود ، بسيارى از يتيمان و بينوايانى كه دست عطوفت امام ، نوازشگر شبهاى فقر و فلاكتشان بود . نام و نشانى ، به جز محبت و جوانمردى ، از آورنده نان شب خويش نداشتند و آشنايى آنان با نام بزرگ مرد آسمانى على بن ابى طالب تنها زمانى ميسر گرديد كه ديگر ، قلب پر مهر على از تپش ايستاده بود .
از ديدگاه على عليه السلام سائل فرستاده خدا و رد او رد خداست . از اين جهت او هيچگاه سائلى را رد نكرد و حتى در صورتى كه چيزى براى اعطا نداشت با يك كلام محبتآميز و چهرهاى گشاده و يا با وعده اعطا سائل را راضى مىنمود . او انگشتر خويش را در ركوع نماز به سائل داد . و يك بار كه چيزى براى اعطاء به سائل در اختيار نداشت ، با مشاهده چهره مأيوس او كه على را به شكايت در پيشگاه خداوند تهديد مىنمود ، به شدت گريست ، آنگاه از او خواست برگردد و دوباره كلامش را اعاده كند ، و پس از استماع مجددا گريست ، آنگاه شمشير خويش را ، كه با آن بارها از حريم رسولخدا صلى الله عليه وآله دفاع كرده بود ، طلبيده و به وى عطا نمود . (184)
چهار . مباشرت در پرداخت ـ امام على عليه السلام غالبا ، انفاق به نيازمندان را شخصا و بدون واسطه انجام مىدادند . اين عمل ضمن اينكه شدت اهتمام ايشان به محرومان و اهميت رفع نياز آنان را ثابت مىكند ، بزرگداشت مقام انسانى نيازمندان وبهترين نوع دلجويى از آنهانيز به حساب مىآيد .
پنج . ملاحظه ويژگييهاى انفاق گيرندگان ـ يكى از نكات آموزنده در انفاق امام على عليه السلام توجه به شأن و منزلت علمى و معنوى نيازمندان درتعيين ميزان انفاق بر آنها بود .
در يكى از موارد كه امام عليه السلام لباسى را به فقيرى عطا كرده بود ، و فقير پس از پوشيدن لباس ، شعر با معنايى سرود ، صد دينار ديگر بر عطاى وى افزود . و در پاسخ به سؤال كسى كه از زيادى اين بخشش تعجب كرده بود ، فرمود: از رسولخدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه فرمود:
« مردم را در جايگاه شايسته ايشان قرار دهيد و جايگاه اين مرد ، نزد من چنين است » . (185)
شش . مقدم داشتن ارحام در كمكهاى برنامه ريزى شده ـ اميرمؤمنان عليه السلام كمكهاى عادى از اموال شخصى خود ، را از نزديكترين وابستگان خود آغاز نموده و با رعايت سلسله مراتب خويشاوندى و ميزان نياز هر يك ، به تكميل برنامه انفاق خود مىپرداخت . (186)
منشأ اين رفتار حضرت توصيه مؤكد قرآن كريم درباره ارحام و اولويت گذارى ويژه آن است . (187) چنانكه در سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز بر رعايت اين اولويت تأكيد شده است . (188)
البته توجه به اين مطلب در اينجا ضرورى است كه ، امام عليه السلام در توزيع بيت المال ، هيچ تفاوتى بين خويشاوند و بيگانه قائل نبود و با همگان به مساوات رفتار مىنمود . (189) تأمل در رفتار حكيمانه امام عليه السلام در اين دو زمينه انسان را به اين مسأله مهم رهنمون مىسازد كه اسلام عدالت اقتصادى و وحدت اجتماعى را با چه روشى دنبال مىكند . امام انسانيت در اينجا به ما مىآموزد كه اسلام چگونه هم به منافع اجتماعى مىانديشد و هم گرايشهاى فطرى افراد و علقههاى عاطفى و پيوندهاى نسبى آنها را در نظر مىگيرد . امام عليه السلام با سيره پاك خود ، جايگاه هر يك از اين دو موضوع را به خوبى نشان داده است .
نكتهاى كه در تحليل اين بخش از سيره اقتصادى امام عليه السلام لازم به تذكر است اين است كه حضرت در سنت گفتارى خود ، مردم را به ميانه روى در انفاق دعوت نمودهاند . (190) و ميانه روى در انفاق به حالتى تفسير شده است كه فرد ، كمكهاى مالى خود به ديگران را ( در شرايط عادى ) ، پس از تأمين نيازهاى خانواده ( كفاف عرفى ) انجام دهد . و روحيه ايثارگرى و آمادگى فداكارى را در وجود خود حفظ و تقويت كند تا در شرايط اضطرار و موارد خاص نياز ضرورى ديگران را بر نياز عادى خود مقدم دارد . اما چنانكه ديديم در سنت رفتارى امام عليه السلام اقدام ايثارگرانه يك حالت عمومى است . به اين معنى كه مصرف شخصى ايشان همواره در كمترين مقدار ممكن و انفاقشان به بيشترين مقدار بوده است . چنين رفتارى هر چند كه براى جايگاه رفيع امام عليه السلام در هدايت و اصلاح گرايشهاى طبيعى و خود محور انسان ، كاملا مناسب و زيبنده است . اما آنچه كه ما بايد از انديشه و رفتار آن امام بزرگ بياموزيم ، انفاق از مازاد بر هزينههاى شخصى در شرايط عادى و مقدم داشتن ديگران برخود در موارد خاص است .
2 ـ . 2 وقف (191) املاك براى نيازمندان
وقف ، يكى از راهبردهاى مترقى اسلام براى تأمين نيازهاى عمومى به ويژه نيازهاى اقشار آسيبپذير است: سنت وقف ، در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله ، با راهنماييهاى گفتارى و رفتارى ايشان به خوبى در رفتار مسلمانان جاى گرفته بود . به گونهاى كه گفتهاند ، هيچ يك از اصحاب ايشان نبود كه چيزى را وقف نكرده باشد . ابن شبه در كتاب تاريخ مدينه ( ج 1 ، ص 173 ـ 231 ) موقوفات پيامبر صلى الله عليه وآله و اصحابش را نقل نموده است . مطالعه اين كتاب و ساير منابع تاريخى و حديثى موقعيت ممتاز و بى نظير امام على عليه السلام در عمل به اين سنت الهى را نشان مىدهد .
مولاى متقيان ، تمامى املاكى را كه به بركت بازوان پرتوانش آباد ساخته بود ، وقف نيازمندان نمود و در حالى به ملاقات پروردگار شتافت كه از اموال دنيا چيزى به جز 700 درهمى كه از سهم بيت المال خويش براى مايحتاج خانوادهاش كنار گذاشته بود نداشت . (192)
هنگامى كه با ضربات طاقت فرساى خود ، آب گوارا را در صحراى يبنع جارى ساخت ، مردم ، با مشاهده اين آب گرآنبها كه مانند گردن شتر از زمين مىجوشيد ، گفتند: وارثان على را بشارت دهيد! اما او وارثان اين ملك را چنين بشارت دارد:
« وارثان را بشارت ده! آن گاه همه را بر نيازمندان و بينوايان و در راه خداوند براى واماندگان دور و نزديك ، در صلح و جنگ ، وقف نمود . تا به روزى كه در آن ، چهره هايى به سفيدى و چهره هايى ديگر به سياهى مىروند ، خداوند متعال مرا از آتش باز دارد و روى ام را از آن در امان دارد! » (193)
امام عليه السلام در مورد ساير املاك نيز رفتارى مشابه اين داشتهاند . يكى از موارد مشهور موقوفات او چاههاى « ابونيزر » و « بغيبغه » است . ابو نيزر پس از گزارش كيفيت حفر اين چاهها مىگويد: پس از آنكه آب اين چاهها مانند گردن شتر فوران نمود ، حضرت به سرعت بيرون آمد و فرمود: گواهى مىدهم كه اين آب وقف است ، آنگاه قلم و كاغذ خواست و اينگونه نوشت :
« اين چيزى است كه وقف نمود بنده خدا على اميرمؤمنان ، وقف فقيران مدينه و در راه ماندگان قرار داد ، دو ملك معروف به « عين ابى نيزر » و « البغيبغه » را به اميد آنكه خداوند در روز قيامت روى او را از آتش جهنم باز دارد ، فروش و رهن اين دو ملك جايز نيست تا زمانيكه خداوند كه بهترين وارثان است ، وارث آنها گردد ، مگر آنكه حسن يا حسين محتاج شوند ، در اينصورت اين دو ملك بر آنها آزاد است و براى كس ديگرى غير از آن دو ( فروش يا رهن ) جايز نيست » . (194)
ابن شبه ( م . 262 ) در تاريخ مدينه ( ج 1 ص 219 ـ 229 ) ليست نسبتا كاملى از موقوفات امام را نقل كرده است . جهت اختصار فقط به نقل وقف نامه جامعى كه در ضمن وصيت نامه حضرت درج گرديده است ، اكتفا مىكنيم . اين وصيت نامه در منابع گوناگون با اختلاف اندكى نقل گرديده متنى كه در اينجا نقل مىشود از كتاب كافى انتخاب شده و تفاوتهاى مهم آن با تاريخ مدينه داخل پردنتز مورد اشاره قرار مىگيرد .
بسم الله الرحمن الرحيم . اين وصيت و تصميمى است كه بنده خدا على درباره اموالش اتخاذ نمود براى جلب خشنودى خداوند؛ و اميد آنكه مرا به سبب آن در بهشت وارد كند ، و از آتش باز دارد و در آن روزى كه بعضى چهرهها سفيد و بعضى سياه مىگردند ، آتش را از من برگرداند .
تمامى اموالى كه در ينبع دارم؛ آنچه ( آب هايى ) كه مال من شناخته مىشوند و پيرامون آنها را وقف نمودم ، و همچنين بردگان آنها را به جز « رباح » و « أبا نيزر » و « جبير » كه آزاد هستند و كسى را بر آنها حقى نيست؛ آنها آزاد شدگان مناند ، پنج سال بر روى زمين كار مىكنند و حق مخارج خود و خانودهشان در همان مال است . علاوه بر اين آنچه كه در « وادى القرى » دارم تماما مال فرزندان فاطمه است ( ثلث آن وقف است ) و بردههاى آن صدقهاند . و هر آنچه كه در « ديمة ( وادى ترعة ) دارم و بردههاى آن را وقف نمودم به جز « زريق » كه براى اوست مثل آنچه براى دوستانش نوشتم . و هر آنچه كه در « اذينه » ( إذنيه ) دارم و بردههاى آن را وقف نمودم . و « فقيرين » ـ همانطور كه مىدانيد ـ در راه خداوند وقف است . و آنچه كه از دارايى ام در اينجا نوشتم ، صدقه واجبه قطعيه ( كنايه از وقف ) است ، چه من زنده باشم يا مرده ، موارد مصرف آن عبارت است از هر أمرى كه موجب خشنودى خدا و در راه خدا باشد و خويشاوندان از بنى هاشم و بنى المطلب و نزديك و دور ، و سرپرستى اين كار به عهده حسن بن على است ، در حد متعارف از آن استفاده مىكند و در هر جايى كه خداوند به او نشان مىدهد در امور حلال خرج مىكند . و هيچگونه حرجى بر او نيست . اگر او بخواهد مقدارى از مال را بفروشد و دينى را أدا كند ، ( و يا قسمت ديگرى از آن را آباد كند ) اين كار را بكند ، در اين كار حرجى بر او نيست و اگر خواست جزء املاك قرار دهد .
و [ سرپرستى ] فرزندان على و موالى و اموال ايشان به عهده حسن بن على است .
و چنانچه خانه حسن بن على از خانههاى موقوفه نبود و خواست آن را بفروشد ، اين كار را بكند ، حرجى بر او نيست ، و اگر فروخت بايد پول آن را سه قسمت كند ، قسمى را در راه خدا و قسمى در حق بنى هاشم و بنى المطلب ، و قسمى را در حق آل ابى طالب ، صرف نمايد و در ميان آنها به گونهاى كه خداوند به او نشان مىدهد توزيع كند .
و اگر براى حسن حادثهاى رخ دهد و حسين زنده باشد ، اين كار با حسين بن على است و حسين همانند آنچه به حسن دستور دادم عمل كند؛ به نفع اوست هر آنچه به نفع حسن نوشتهام و بر عهده اوست هر آنچه بر عهده حسن است .
و براى فرزندان پسران فاطمه از صدقات على همانند چيزى است كه براى فرزندان على است و آنچه كه در خصوص دو پسر فاطمه ( حسن و حسين عليهما السلام ) قرار دادهام به خاطر خشنودى خداى عز و جل و بزرگداشت احترام رسول الله صلى الله عليه وآله و تعظيم و احترام ورضايت آن دو بوده است .
و اگر براى حسن و حسين حادثهاى رخ داد ، ديگرى از آن دو ، در ميان فرزندان على نگاه كند ، پس اگر در جمع آنها فردى را كه هدايت ، اسلام و امانت دارىاش مورد رضايت باشد يافت ، اگر خواست ، تولى اين كار را به او واگذارد . و اگر چنين كسى در ميان آنها نيافت ، اين كار را بر عهده فردى مورد قبول از خاندان ابوطالب وانهد ، و اگر مشاهده نمود كه بزرگان و صاحبان انديشه خاندان ابوطالب از دنيا رفتهاند ، فرد مورد رضايت از بنى هاشم را قرار دهد ، و با كسى كه تولى اين كار را به او وا مىنهد شرط كند ، كه اصل مال را به حال خود باقى بگذارد و درآمد آن را به نحوى كه دستور دادم در راه خدا و خشنودى او و ذوىالارحام از بنى هاشم و بنى المطلب ، و دور و نزديك ، هزينه كند ، چيزى از آن [ اصل مال ] فروخته نمىشود و بخشيده نمىشود و ارث برده نمىشود . . .
اين حكمى است كه على درباره اموالش صادر نمود ، فرداى آن روزى كه به « مسكن » (195) قدم نها . شاهد [ اين وصيت نامه ] بود أبو سهر بن أبرهة ، وصعصعة بن صوحان ، و يزيد بن قيس ، و هياج بن أبي هياج و نوشت آن را على بن ابى طالب به دست خودش [ به تاريخ ] ده روز مانده به پايان جمادى الاولى سال سى و هفت ( سى و نه ) . » (196)
مواردى از موقوفات امام عليه السلام كه تا كنون ذكر گرديد به لحاظ موارد مصرف ، وقف عام به حساب مىآيند . زيرا در تمامى اين موارد ، مال در راه خداوند و براى جلب خشنودى او وقف شده است . و موارد مصرف آن ، عنوان كلى سبيل الله است . البته در اينگونه موارد واقف مىتواند در عنوان كلى سبيل الله براى برخى از عناوين جزئىتر مانند ، فقرا ، علما ، ارحام و . . . اولويت قائل شود و از اين رو مشاهده مىكنيم كه امام اولويت خاصى براى ارحام خود ذكر نمودهاند . اميرالمؤمنين عليه السلام علاوه بر وقفهاى عامى كه گذشت ، وقف خاص نيز داشتهاند . يكى از موارد وقف خاص امام ، وقف خانهاى در محله بنى زريق بر خالههاى خود ، است . امام صادق عليه السلام صورت وقف نامه امام را چنين نقل مىكند :
بسم الله الرحمن الرحيم ، اين چيزى است كه على بن ابى طالب در حال حيات و سلامت وقف نمود ، صدقه داد ( وقف كرد ) خانه خود در بنى زريق را به گونهاى كه فروخته نمىشود و بخشيده نمىشود تازمانى كه خداوندى كه وارث زمين و آسمانهاست ، وارث آن گردد . و ساكن نمود در اين موقوفه ، خالههاى خود را ماداميكه ايشان و اعقاب ايشان زندهاند ، پس ، زمانيكه منقرض شدند ، از آن نيازمندان مسلمان خواهد بود » (197)
تحليل سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در وقف
اهتمام فوق العاده اميرالمؤمنين عليه السلام به سنت وقف ، با توجه به درايت و حكمت بى نظير ايشان ، حاكى از اهميت اين سنت در مكتب اقتصادى اسلام است . و با توجه به اين رويكرد امام عليه السلام شايسته است كه وقف به عنوان يك نهاد مؤثر اقتصادى مورد توجه قرار گيرد . ويژگى عمده وقف به اين است كه كاركردهاى اقتصادى آن تا حدود زيادى متفاوت از كاركردهاى دو بخش مرسوم اقتصاد؛ بخش خصوصى و بخش عمومى است . زيرا وقف به لحاظ ارتباط موارد مصرف آن با تأمين نيازهاى عمومى ، مشابه نهادهاى بخش عمومى است . ولى از اين جهت كه منابع مالى و مديريت آن اصالتا به عهده بخش خصوصى است ، همانند نهادهاى بخش خصوصى است . از اين رو در اقتصاد جديد اينگونه نهادها ، به عنوان بخش سوم اقتصاد شناخته مىشوند .
سنت وقف در مكتب اقتصادى اسلام داراى امتبازات ويژهاى است . زيرا اولا در جامعه اسلامى به دليل وجود انگيزههاى معنوى و ايمان به جهان آخرت زمينه بسيار مساعدى براى تثبيت اين رفتار وجود دارد . و ثانيا سنت وقف علاوه بر اينكه انگيزه نيرومند و مقدسى را براى سرمايه گذارى بخش خصوصى به وجود مىآورد ، مهمترين هدف اقتصادى اسلامى يعنى توزيع عادلانه ثروت و درآمد را نيز محقق مىسازد . ثالثا ، وقف راهبرد اقتصادى مناسبى براى تحقق مردم سالارى دينى است و انتظار مىرود با تقويت اين نهاد ، بسيارى از هزينههاى عمومى ، كه دغدغه تأمين آنها ، منجر به دخالت دولت در اقتصاد مىگردد ، توسط خود مردم تأمين گرديده ، و زمينههاى دخالت دولت در اقتصاد به حداقل مقدار آن كاهش يابد . با اين وجود ، اطمينان از كارآيى عملكرد اين نهاد ، در شرايط اقتصاد جديد بررسىهاى فقهى و كارشناسى تازهاى را مىطلبد . در اينجا برخى از نكات اساسى سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در وقف را در جهت تبيين بيشتر اين نهاد مورد اشاره قرار مىدهيم .
يكى از مهمترين ويژگىهاى رفتار امام عليه السلام در وقف ، توجه با انگيزه معنوى به ويژه خوف از خشم و عذاب خداوند و شوق خشنودى او و نعمتهاى بهشتى است . توجه به اين عنصر زينت بخش صدر تمامى وقف نامههاى على عليه السلام است و در نهادينه كردن وقف بايد به عنوان مهمترين عامل در نظر گرفته شود . شفافيت مفاد وقف ، گرفتن شهود معتبر ، مكتوب بودن وقف نامه ، تعيين دقيق مديريت وقف و ترسيم خطوط كلى موارد مصرف آن ، از ويژگيهاى بارز وقفهاى اميرالمؤمنين عليه السلام است كه به كارايى بيشتر اين نهاد كمك مىكند .
در مورد مديريت وقف با اينكه كفايت و كاردانى شرط ضرورى اين كار است و حتما بايد مورد توجه قرار گيرد ، در وقف نامههاى امام ضمن توجه با اين امر ، بر عنصر تقوا و امانت دارى تأكيد بيشترى صورت گرفته است .
در تعيين موارد مصرف وقف ، ضمن اينكه امام عليه السلام تمامى نيازمندان و واماندگان را مد نظر داشتهاند اولويت ويژهاى هم به صله ارحام دادهاند . و اين نكته همانطور كه پيشتر نيز گفتيم از نظر تربيتى و اجتماعى بسيار حائز اهميت است .
قرائن موجود در وقف نامهها و نكات تاريخى آنها نشان مىدهد كه بيشتر وقفهاى امام عليه السلام در سالهاى پايانى عمر ايشان صورت پذيرفتهاند . مثلا وصيت نامه مشتمل بر وقفهاى امام ، كه ذكر گرديد ، در سال 37 و يا 39 نوشته شده است . و مبرد در كتاب الكامل خود ( ج 3 ، ص 1127 ) تاريخ وقف « عين ابى نيزر » و « بغيبغه » را در سال دوم خلافت ايشان مىداند . و در بسيارى از وقف نامههاى ايشان لقب اميرالمؤمنين به كار رفته است كه حاكى از انجام آنها در زمان حكومت ايشان مىباشد . توجه به اين ويژگى از نظر مطلوبيت شرعى اجتماع ثروت در زمان حيات و مقدار مطلوب ميراث و چگونگى توزيع ثروت حائز اهميت است كه تحليل آن مجال وسيعترى را مىطلبد .
نكته مهم ديگر در وقفهاى امام عليه السلام ، نسبت موقوفات ايشان به كل ثروتشان است ، امام عليه السلام در سنت گفتارى خود از صدقه دادن جميع مال و محروم گذاشتن وارثان نهى فرمودهاند . (198) در روايات پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نيز بر لزوم به ارث گذاشتن مقدار كفاف اولاد تأكيد شده است (199) .
اما چنانكه ديديم در سنت رفتارى حضرت ، تقريبا تمامى اموال ، مورد وقف و يا صدقه قرار گرفتهاند . اميرالمؤمنين عليه السلام هر چند كه در اين رفتار حقوق اولاد خود را از طريق موارد مصرف وقف ادا نمودهاند . اما در تفسير و تعميم اين رفتار امام نيز بايد به نكاتى كه پيشتر در مورد شيوه مصرف و انفاق ايشان تذكر داديم توجه شود .
2 ـ . 3 آزاد كردن برده
در عصر حيات امام على عليه السلام ، در شبه جزيره عربستان ، همانند ساير نقاط جهان ، بردهدارى به شدت رواج داشت . مبارزه با اين پديده ناگوار كه از طبيعت نظامهاى سياسى و اقتصادى آن زمان على الخصوص شيوه تعامل با اسيران جنگى نشأت مىگرفت ، كار آسانى نبود . با اين حال اسلام از همان ابتداى ظهور ، نارضايتى خود از اين پديده را اعلام نمود . و به همين دليل تدابير منظمى را در جهت بر چيده شدن تدريجى بساط برده دارى به مرحله اجرا درآورد . تشويق به خوشرفتارى با بردگان و ترغيب به آزاد سازى داوطلبانه آنان و پذيرش آزاد كردن بنده به عنوان كفاره برخى از گناهان و آزادى قهرى آنان با اسباب گوناگون ، از جمله اين تدابير بود . شيوه برخورد امام على عليه السلام با اين مسئله ، يكى از شواهد محكم مخالفت اسلام با پديده شوم برده دارى است . امام عليه السلام در حاليكه در زندگى شخصى خود ، تحمل انواع سختيها را بر خود روا مىداشت ، از هيچ كوششى براى آزادى و استقلال انسانهايى كه ناخواسته در دام بردگى گرفتار شده بودند دريغ نمىكرد . ثمره تلاش و جديت او در اين راه گسستن ، بندهاى رقيت از رقاب هزار بنده بود . عظمت اين خدمت امام در صورتى به خوبى احساس خواهد شد كه بدانيم رهبر آزادگان جهان ، اين تعداد برده را با حاصل دسترنج و زحمات طاقت فرساى خود آزاد نموده است . چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود:
« سوگند به آفريدگار جهان كه او [ امام على عليه السلام ] براى جلب خشنودى خداوند ، هزار برده را آزاد نمود ، بگونهاى كه در راه آزادى آنان ، دستان او تاول برآورد » . (200)
اين مسئله كه امام عليه السلام با دسترنج خود هزار بنده را آزاد نموده است در منابع متعددى نقل گرديده و از افتخارات يقينى حضرت به شمار مىرود . (201) به همين دليل اهل بيت ايشان همواره ياد اين فضيلت را زنده نگه مىداشتند . يكى از حكايات شنيدنى ، در اين باره مباحثه امام صادق عليه السلام با يكى از نوادگان امام حسن عليه السلام است . در جريان اين مباحثه امام صادق عليه السلام به او مىگويد:
« بدون ترديد ، جد من و جد تو با دسترنج خود هزار بنده را آزاد نمود ، نام آنها را براى من بگو ، و اگر مىخواهى من نام آنها را برايت بگويم » (202)
علاوه بر اين ، امام عليه السلام تلاشهايى نيز در جهت پيشگيرى از افتادن انسانها در دام بردگى داشتهاند . در جريان فتح ايران زمانيكه مردان و زنان اسير ايرانى را به مدينه آوردند ابتدا عمر مىخواست زنان را فروخته و مردان را به بردگى مسلمانان درآورد . ولى امام عليه السلام با يادآورى اين حديث رسولخدا صلى الله عليه وآله « اكرموا كريم كل قوم » با تصميم او مخالفت ورزيد و با تدبير خاصى ، تمام مهاجران و انصار را با خود هم عقيده نمود . و بدين ترتيب تمامى آن جماعت از نعمت آزادى بهرهمند شدند . (203)
يكى از مسائل قابل تأمل در شيوه برخورد امام عليه السلام با پديده برده دارى ،اين واقعيت است كه با وجود اهتمام انكار ناپذير امام در آزاد ساختن بردهها ، در عين حال ايشان در برخى مقاطع تعدادى برده در اختيار داشتهاند . حتى چنانكه از وصيت نامه ايشان بر مىآيد ، در زمان نوشتن اين وصيت نامه ، ايشان مالك دهها برده بودهاند كه همگى در املاك آن حضرت ، اشتغال به كار داشتهاند . در تبيين اين واقعيت لازم است به دو نكته توجه شود . نكته اول عبارت است از شرايط اجتماعى خود بردهها كه معمولا در جريان جنگها به اسارت در مىآمدند و مسلمانان به جاى قتل ، آنان را به بردگى مىگرفتند ، اين افراد به دليل عدم آشنايى با فرهنگ و محيط جديد ، مدتها طول مىكشيد تا با شرايط جديد انطباق كنند و تا آن زمان رها ساختن دفعى آنان نه تنها براى جامعه اسلامى مشكل آفرين بود ، بلكه براى خود آنان نيز فايدهاى نداشت . ونكته دوم اين است كه وارد شدن اسيران در خانه مسلمانان ، در واقع راه مناسبى بود براى تربيت اسلامى و جذب تدريجى آنان در اجتماع مسلمين و فضيلت عتق نيز عاملى بود كه در نهايت ، آزادى آنان را تضمين مىنمود .
با عنايت به اين دو نكته و ملاحظه اهتمام امام عليه السلام به آزاد نمودن بردهها ، روشن مىشود كه اختيار برده از سوى امام به هيچ وجه تأييد بردهدارى نزد ايشان به حساب نمىآيد ، بلكه در واقع اين كار تدبيرى بوده است كه حضرت در جهت حفظ ، حمايت ، تربيت اسلامى و در نهايت آزادى شرافتمندانه آنان به كار مىگرفتهاند .
2 ـ . 4 ساختن مسجد و اصلاح جاده
احداث مسجد و مرمت جادهها از موارد ارزشمند ، مشاركت اجتماعى امام على عليه السلام است .
بنا به گزارش ابن شهر آشوب در المناقب ( ج 2 ، ص 123 ) حضرت علاوه بر مشاركتى كه در ساختن ساير مساجد مانند مسجدالنبى صلى الله عليه وآله داشتهاند ، بيش از شش باب مسجد نيز خود مستقلا بنا نمودهاند . احداث مسجد الفتح در مدينه در مكانى كه دعاى پيامبر صلى الله عليه وآله براى پيروزى مسلمانان در جنگ خندق به اجابت رسيد . احداث مسجدى در منطقه احد در مقابل قبر حمزه عموى پيغمبر صلى الله عليه وآله ، احداث مسجدى در ميقات حج و مساجدى در كوفه و آبادان و مسجد جامع بصرة از جمله مساجد احداثى آن حضرت است . ابن شهر آشوب همچنين ، باز سازى راه مدينه ـ مكه را به ايشان نسبت داده است .
2 ـ . 5 ساير خدمات اجتماعى امام عليه السلام
بررسى كامل مشاركتهاى اجتماعى امام عليه السلام از حد گنجايش اين مقاله خارج است . در اينجا جهت آگاهى اجمالى نسبت به روحيه اجتماعى ، حضرت تنها به چند مورد از خدمات اجتماعى ايشان اشاره مىكنيم .
اميرالمؤمنين همواره قسمتى از ساعات روز را به آموزش مردم ، به ويژه فقرا و مساكين اختصاص مىداد ، امام باقر عليه السلام در نقل سيره حضرت مىفرمايند:
« . . . سپس هنگامى كه آفتاب طلوع مىكرد ، جماعتى از فقيران و بينوايان و ساير مردم ، گرد او جمع مىگشتند و به آنها فقه و قرآن آموزش مىداد » . (204)
ديلمى نير در ارشاد القلوب ( ج 2 ، ص 218 ) به اين مطلب اشاره نموده و اضافه مىكند كه حضرت پس از فراغت از اين كار به حل و فصل دعاوى مردم مىپرداخت و پس از آن به سراغ كارهاى شخصى خود مىرفت .
امام مؤمنان عليه السلام از هر فرصتى و لو اندك براى كمك به پيشبرد اهداف اجتماعى استفاده مىنمود . رفتار ايشان در جريان جنگ خيبر در اين باره ، بسيار آموزنده است . در اين جنگ پس از آنكه فتح قلعههاى مستحكم خيبر با كندى مواجه گرديد ، رسولخدا صلى الله عليه وآله فرمود ، فردا مردى را به سراغ آنها خواهم فرستاد كه خداوند هيچگاه او را خوار نمىكند و خدا و رسولش را دوست دارد ، مقصود نبى اكرم صلى الله عليه وآله از اين جملات كسى جز على بن ابى طالب عليه السلام نبود . اما او اين بار بر خلاف هميشه از جمع اصحاب غايب بود . وقتى كه پيامبر صلى الله عليه وآله سراغ على عليه السلام را از آنان گرفت ، گفتند : او در آسياب مشغول ، آسياب كردن است!
شنيدن چنين پاسخى در مورد جنگاور بى نظيرى چون على عليه السلام آنهم ، در كوران مبارزه با دشمن شگفتانگيز بود . از اين رو پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود چرا اين كار را يكى از شما انجام نمىدهيد؟! راز شگفتى رفتار امام عليه السلام در پاسخ همين سوال نهفته بود ، او به بيمارى چشم درد مبتلا شده بود . و قادر بر ديدن نبود ، اما با اين حال عظمت وجدان كارى و روحيه هميارى اجتماعى به او اجازه استراحت نمىداد و به ناچار ، ظرفيت باقيمانده خود را اينگونه در خدمت به جامعه به كار مىگرفت (205) !
روزى سعيد بن قيس همدانى او را در شدت گرما ، در كنار ديوارى ديد ، گفت يا اميرالمؤمنين ! در چنين ساعتى؟! فرمود: بيرون نيامدهام مگر آنكه مظلومى را يارى كنم و يا بيچارهاى را نجات دهم . (206)
. 3 مخارج پس انداز و سرمايه گذارى
پس انداز به وجوهى گفته مىشود كه از درآمد دوره جارى به منظور مصرف درآينده ، كنار گذاشته مىشود . و سرمايه گذارى به معناى وارد كردن اين وجوه در چرخه توليد و كسب درآمد است . پس انداز و سرمايه گذارى در دنياى امروز به ويژه براى كشورهاى جهان سوم داراى اهميت زيادى است . با اين حال به اين مسئله از منظر تخصيص درآمد افراد و خانوادهها كمتر پرداخته شده است . رفتار تخصيص درآمدى افراد منشأ اصلى پس انداز و سرمايه گذارى است . زيرا با مصرف گرايى و اتلاف منابع و يا راكد گذاشتن آنها هيچ گونه سرمايهاى تشكيل نخواهد شد ، چنانكه با تنبلى و بيكارى نيز درآمدى كه قابل پس انداز باشد حاصل نخواهد گرديد . پس انداز و سرمايه گذارى در سيره اقتصادى امام على عليه السلام ، جايگاه بسيار مهمى داشته است .
براى پى بردن به اين مطلب كافى است ، به وسعت موقوفات حضرت و محصولات انبوه آنها توجه كنيم . بى ترديد اجتماع چنين حجم گستردهاى از سرمايه ، بدون جديت در پس انداز و سرمايه گذارى ممكن نبوده است . و از اين رو به جرأت مىتوان گفت كه حضرت ، حداقل در سنين ميان سالى بخش قابل توجهى از درآمدها و امكانات خود را به سرمايه گذارى اختصاص دادهاند . يك راه ديگر براى پى بردن به ميزان اهتمام امام عليه السلام به سرمايه گذارى اين است كه حجم درآمدها و ميزان مصرف او را با يكديگر مقايسه كنيم . بديهى است ، تلاش براى ارتقاء سطح درآمد از يك سو و قناعت و صرفه جويى در مصرف از سوى ديگر ، چنانكه در سيره اميرالمؤمنين مشاهده نموديم ، مىتواند نشانه اهتمام به سرمايهگذارى تلقى گردد . البته در اين روش ملاحظهاى از ناحيه تخصيص درآمد به مشاركت اجتماعى وجود دارد كه بعدا بدان خواهيم پرداخت .
سيره امام عليه السلام در مخارج پس انداز وسرمايه گذارى را در دو بخش: منابع سرمايه گذارى ، و تحليل نكات اساسى شيوه سرمايه گذارى مورد بررسى قرار مىدهيم .
3 ـ . 1 منابع سرمايه گذارى امام عليه السلام
با نظر به اينكه سرمايه گذارى امام عليه السلام تماما در بخش كشاورزى بوده است منابع سرمايه گذارى ايشان را به سه قسم مىتوان تقسيم نمود .
3 ـ 1 ـ . 1 سرمايه گذارى از محل مازاد درآمد ـ يكى از منابع مهم سرمايه گذاريهاى امام عليه السلام را درآمدهاى ناشى از كار و يا درآمد سرانه ايشان از تقسيم بيت المال تشكيل مىدهد . بنا به روايتى كه پيشتر درباره نحوه تسلط امام عليه السلام بر ينبع نقل نموديم ، حضرت لااقل بخشى از زمينهاى آنجا را به قيمت 30 هزار درهم از محل مازاد درآمد خود خريدارى نموده است . همچنين تعداد دهها نفر نيروى كارى كه از منابع اصلى توليد ايشان محسوب مىشوند و در وصيت نامه پيش گفته بدانها اشاره شده بود ، عمدتا از همين طريق تهيه گرديده بودند . مورد ديگر اين نوع سرمايه گذارى ، كه در توليدات كشاورزى بيشتر رايج است ، اختصاص مقدارى از محصول براى بذر و يا نهال كارى است . روايات زيادى كه درباره حمل هستههاى خرما و احداث نخلستانهاى جديد ، توسط امام عليه السلام وارد گرديده نشان مىدهند كه حضرت از اين منبع نيز براى سرمايه گذارى استفاده كردهاند .
3 ـ 1 ـ . 2 سرمايه گذارى از محل انباشت نيروى كار ـ چنانكه در بررسى شيوه توليد و كسب درآمد امام مشاهده نموديم سرمايههاى امام على عليه السلام عمتدا از زمينها ، نخلستانها و چاههايى تشكيل مىگرديد كه با كار و زحمت خود ايشان ، احياء و احداث گرديده بود . از اين رو مىتوانيم بگوييم ، بخش قابل توجهى از انباشت سرمايه امام عليه السلام متكى بر نيروى كار خود حضرت بوده است . به ويژه آنكه بيشتر املاك و مزارعى كه او آباد نموده بود در مناطق دور افتادهاى مانند ينبع ، وادى القرى ، وادى عقيق و . . . قرار داشت كه زمينهاى مرغوبى به حساب نمىآمدند و چنانكه گذشت شخصى كه قبل از امام عليه السلام تصميم به آباد كردن منطقه ينبع گرفته بود به دليل مواجه شدن با شرايط ناگوار ، با يأس و عصبانيت آنجا را ترك كرد . از اين رو اگر خلاقيت ذهنى و پشتكار فوق العاده امام عليه السلام نبود ، چنان سرمايه عظيمى ذخيره نمىگرديد .
3 ـ 1 ـ . 3 جذب سرمايه از محل منابع عمومى ـ بر اساس رواياتى كه در بررسى سيره توليد و كسب درآمد اميرالمؤمنين عليه السلام گذشت . حضرت 4 قطعه زمين از رسولخدا صلى الله عليه وآله و يك قطعه نيز از عمر به عنوان اقطاع دريافت نمود . اين زمينها از اراضى موات بود كه در نظام اقتصادى اسلام ، جزء انفال و تحت اختيار ولى امر مسلمين قرار دارد . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و خلفاى صدر اسلام ، موارد زيادى از اراضى انفال را به منظور احياء به مسلمانان واگذار كردهاند . و امام عليه السلام نيز زمينهاى فوق را از اين بابت دريافت كرده بود . چند قطعه زمين نيز از بابت تقسيم اراضى فيء و غنايم جنگى نصيب امام عليه السلام گرديد كه شرح آن در بخش اول مقاله به تفصيل گذشت . يك مورد ديگر از اين نوع سرمايهها ، سهم سرانه امام عليه السلام از تقسيم اسراى جنگى بود . چنانكه گذشت بر اساس سنت رايج در آن زمان اسراى جنگى به جاى قتل ، در اختيار مسلمانان قرار مىگرفتند . على القاعده تعدادى از نيروى كار تحت اختيار امام عليه السلام بايد از اين طريق به دست ايشان رسيده باشند .
هر چند كه سهم اين منبع نسبت به كل منابع سرمايه امام عليه السلام چندان قابل توجه نبوده است ، ولى حضرت از تمامى اين موارد ، در توليد محصولات كشاورزى به بهترين وجه ممكن استفاده نموده است .
3 ـ . 2 تحليل نكات اساسى در شيوه مخارج سرمايه گذارى امام عليه السلام
3 ـ 2 ـ . 1 ماهيت پس انداز ـ گر چه ، مفهوم ظاهرى پس انداز ، چشم پوشى از مصرف كردن درآمد حال به منظور تدارك نيازهاى آينده است ، ولى شناخت ماهيت دقيق آن و اينكه فرد چه چيزى را پس انداز به حساب مىآورد ، به ميزان زيادى بستگى به نوع تلقى او از افق آينده و نيازهاى آن دارد . بديهى است از ديدگاه فردى كه افق آينده را محدود به زندگى همين دنيا مىداند . مواردى پس انداز تلقى خواهند گرديد كه نسبت به تأمين يكى از نيازهاى آينده همين دنيا مفيد واقع شوند . اما چنانچه امتداد آينده منتهى به محدوده زندگى دنيوى نبوده و عالم بى منتهاى ابديت را نيز شامل شود ، موارد ديگرى ، كه به قصد تأمين يكى از نيازهاى عالم آخرت ، در زمان حال به مصرف نمىرسند ، نيز پس انداز محسوب خواهند گرديد .
در تبيين سيره امام على عليه السلام در پس انداز توجه به نكتهاى كه گفته شد كاملا ضرورت دارد . زيرا امام عليه السلام با اعتقاد يقينى به عالم آخرت است ، كه تصميم مىگيرد چه مقدار از درآمدش را صرف نيازهاى مصرفى حال و چه مقدار را براى نيازهاى آينده ذخيره كند . او با چنين ملاحظهاى مصرف زمان حال را به كمترين مقدار ممكن تقليل داده ، و باقيمانده درآمدش را براى آينده ذخيره مىكند . اما در نگرش او دو نوع پس انداز وجود دارد؛ پس انداز دنيوى ، و پس انداز اخروى . امام عليه السلام هر دو نوع اين پس اندازها را لازم مىشمارد اما در اولويت گذارى ميان آن دو ، پس انداز اخروى را ترجيح مىدهد . از اين رو در احاديث متعددى كه از آن حضرت نقل گرديده ، اين نوع پس انداز بيشتر مورد توجه قرار گرفته است . در احاديث متعددى كه از آن حضرت نقل گرديده ، اين نوع پس انداز بيشتر مورد توجه قرار گرفته است . در اين احاديث از صدقة ( اعطاء مال به نيازمندان براى جلب خشنودى خدا ) با عناوينى چون « پس انداز » (207) ، « بهترين پس انداز » (208) ، « پس انداز اغنيا » (209) و مانند آن ياد شده و به دليل اينكه هيچ گونه آفتى ندارد و پاداش آن صدها برابر است بر پس انداز دنيوى ترجيح داده شده است .
در برنامه تخصيص درآمد اميرالمؤمنين عليه السلام ، مخارج پس انداز بر اساس تفسير واقعى از حقيقت حيات آدمى و متناسب با جايگاه هر كدام از مقاطع گوناگون آن صورت پذيرفته است و به همين جهت چنانكه در شيوه مشاركتهاى اجتماعى حضرت مشاهده نموديم ، او بخش قابل توجهى از درآمد مازاد بر مصرف خود را به صدقه بر نيازمندان كه گونهاى از پس انداز براى آينده محسوب مىشود اختصاص داده است . به بيان ديگر در بينش و رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام ، تأمين نيازهاى فعلى بينوايان ، مخارج مصرفى تلقى نمىشود ، بلكه اين كار بهترين نوع سرمايه گذارى براى آينده اجتماع است و ثمره آن پرورش استعدادهاى خفته فقرا و وارد كردن نيروى انديشه و بازوى آنان در چرخه توليد ملى است . او اين واقعيت را ، كه اقتصاد امروز فقط تا حد كمى به آن پى برده است ، به نيكى دريافته بود كه پيشرفت اقتصادى جامعه بدون حمايت از اقشار ضعيف آن ميسر نخواهد گرديد .
بدين ترتيب يكى از ويژگيهاى سيره امام على عليه السلام در پس انداز و سرمايه گذارى ارائه مفهومى جديد و مترقى از اين پديده است .
3 ـ 2 ـ . 2 انگيزه پس انداز ـ يك انسان عاقل اقتصادى در مصرف و تخصيص درآمد خود داراى برنامه است و عقلانيت اقتصادى به او حكم مىكند كه از مازاد درآمد دوره حال توشهاى براى آينده ذخيره كند . اما اينكه چگونه و به چه ميزانى پس انداز كند و از پس اندازها چگونه استفاده كند ، بستگى به انگيزه او از پس انداز دارد . معمولا براى پس انداز از انگيزه هايى چون ، نگرانى و عدم اطمينان نسبت به آينده ، تلاش براى ارتقاء سطح درآمد و زندگى ، برخودارى از مزاياى روحى و اجتماعى ثروتمندى ، باقى گذاشتن ارث براى اولاد و تفاخر و تكاثر ، نام برده مىشود . البته هر كدام از اين انگيزهها نيز به نوبه خود تحت تأثير هدف نهايى پس انداز كننده قرار دارند .
در الگوى تخصيص درآمد امام على عليه السلام چنانكه گفتيم پس انداز اهميت بسيار زيادى دارد . اما انگيزه ايشان از پس انداز به گونه كاملا متفاوتى از انگيزههاى فوق بوده است . در بينش اميرالمؤمنين عليه السلام نگرانى وعدم اطمينان نسبت به روزى آينده نشانه سوء ظن به خدا است (210) و كسى كه چنين صفتى داشته باشد هيچگاه رستگار نخواهد شد . (211) امام عليه السلام در سايه اميد به فضل خداوند و توكل بر او حتى در سختترين شرايط اقتصادى ، تنها غذاى موجود در خانه و شام شب خود را به نيازمندان انفاق مىكند . از اين رو ، نگرانى از روزى آينده ، انگيزه پس انداز ايشان نبوده است ، چنانكه ارث گذاشتن براى اولاد و تلاش براى ارتقاء سطح زندگى و تفاخر و تكاثر نيز نمىتواند معرف انگيزه پس انداز او باشد . زيرا امام عليه السلام هيچ ثروتى از خود بر جا نگذاشت و تمامى آنچه را كه اندوخته بود ، وقف نيازمندان نمود .
با ملاحظه مجموعه كلمات اميرالمؤمنين عليه السلام و آنچه كه در وقف نامههاى او آمده است مىتوان گفت: امام عليه السلام در رفتار پس اندازى خود نيز هدف و انگيزهاى جز جلب خشنودى پروردگار و خوف از عقاب روز قيامت نداشتهاند . او بر اساس اين هدف نهايى ، يك هدف ميانى و قاعده رفتارى به نام « حداكثر كردن كمك با حداقل هزينه » براى خود انتخاب كرده بود و در اينجا نيز بر همين اساس عمل مىنمود . او مىخواهد بيشترين مقدار كمك را انجام دهد و براى اين منظور برنامه ريزى بسيار دقيقى انجام مىدهد . در اين برنامه امام عليه السلام همانطور كه نيازهاى فعلى خود و ديگران را مد نظر دارد ، از چاره جويى براى نيازهاى آتى نيازمندان نيز غافل نيست . از اين رو او پيوسته شرايط را مىسنجد و به مقتضاى آن ، بخشى از درآمد و امكانات فعلى را براى آينده سرمايه گذارى مىكند . نكته بسيار قابل توجه در شيوه رفتارى امام عليه السلام اين است كه او تا حد ممكن به اين سرمايه گذارى ادامه مىدهد ولى با نزديك شدن به پايان عمر و تصدى خلافت ، كه ديگر مجالى براى سرمايه گذارى جديد از محل درآمدهاى جارى باقى نمىماند ، اصل سرمايهها را به صورت وقف براى نيازمندان حفظ نموده و منافع آن را براى كمك به نيازمندان جارى مىسازد . با توجه به اين نكته به روشنى معلوم مىشود كه امام عليه السلام دقيقا بر اساس قاعده رفتارى خود ، پس انداز و سرمايه گذارى نمودهاند .
3 ـ 2 ـ . 3 پرهيز از راكد گذاشتن پس اندازها ـ در شيوه رفتارى اميرمؤمنان عليه السلام راكد گذاشتن پس انداز و عدم استفاده از آن به هيچ وجه روا نيست . به اعتقاد او فلسفه مال ، فايده دادن به انسان است (212) . و راكد گذاشتن آن با انگيزههايى چون مال دوستى و زراندوزى ، نوعى ظلم به انسانها و محروم ساختن آنان از اين نعمت الهى است . تنها موردى كه او را از اين قاعده استثنا مىكند ، مخارج مصرفى سالانه است كه انباشت آن به صورت نقدى و يا جنسى جايز شمرده مىشود . حدود اين قاعده در يكى از كلمات آن حضرت ، با توجه به شرايط آن زمان ، چنين بيان شده است .
« تمامى آنچه مازاد بر چهار هزار [ درهم ] باشد ، كنز است ، چه زكاتش پرداخت شده باشد و يا نشده باشد . و مقادير كمتر از آن ، نفقه ( مخارج مصرفى سالانه ) است » . (213)
بر اساس اين قاعده ، امام عليه السلام در برنامه تخصيص درآمد خود به جز آنچه كه به عنوان مخارج سالانه خانواده كنار مىنهاد ، چيزى را راكد نمىگذاشت . در گزارش محمد بن حنفيه به اين ويژگى تخصيص درآمد و تصريح شده بود . (214) حضرت در زمان خلافت نيز بر اساس همين قاعده تأخير در توزيع بيت المال را جايز نمىشامرد و مىفرمود ، دوست ندارم اين اموال در اين جا بماند در حالى كه مردم بدان نيازمندند . (215)
بدين ترتيب ، يكى از ويژگيهاى شيوه پس انداز و سرمايه گذارى امام عليه السلام ، عدم فاصله زمانى ، ميان اين دو است .
3 ـ 2 ـ . 4 اتكاء سرمايه گذارى بر منابع درونى ـ يكى از ويژگيهاى مهم سيره امام عليه السلام در سرمايه گذارى ، درونزا بودن منابع سرمايه گذارى است . چنانكه پيشتر ذكر گرديد عمده اين منابع از محل مازاد درآمدها و يا نيروى كار و خلاقيت ذهنى خود امام عليه السلام تأمين مىگرديد . درباره تأمين سرمايه از محل استقراض نيز هيچ موردى در كتب سيره ذكر نگرديده است و با توجه به موضع منفى ايشان نسبت به بدهكارى ، كه آن را نوعى بردگى براى ديگران مىدانند (216) ، على القاعده ، استقراض در منابع سرمايه گذارى ايشان جايگاهى نداشته است . توجه به اين ويژگى رفتار امام عليه السلام براى كشورهايى نظير ايران كه از كمبود سرمايه رنج مىبرند بسيار آموزنده است .
خلاصه و نتيجه
اين مقاله تلاش نمود تا با ارائه يك گزارش تاريخى از رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام در دو زمينه توليد و كسب درآمد ، و مصرف و تخصيص درآمد و تحليل ويژگىهاى هر يك از آنها ، شمايى از رفتار اقتصادى انسان كامل را ارائه دهد . بدون ترديد ، تحقيق كامل چنين موضوع مهمى ، نياز به بررسىهاى بيشتر و دقيقترى دارد اما اميد است ، مباحث اين مقاله گامى ـ هر چند كوچك ـ در اين مسير برداشته باشد .
آنچه كه به طور خلاصه در اينجا مىتوان بيان داشت اين است كه سيره اقتصادى اميرمؤمنان عليه السلام ، تجسم عينى احكام ، آرمانها و ارزشهاى اسلامى است . او همانطور كه در علوم ، فنون ، معارف ، سياست ، جهاد ، خطابه و . . . سرآمد انسانهاى روزگار است . در زمينه رفتار اقتصادى نيز ، موفقترين چهره تاريخ بشريت به شمار مىرود .
فعاليتهاى اقتصادى امام على عليه السلام بر اساس يك برنامه كامل اقتصادى است ، كه در آن جايگاه هر يك از اهدف نهايى و اهداف ميانى و قواعد رفتارى متناسب با آنها به طور دقيق مشخص گرديده و در نحوه اجراى آن نيز هيچ گونه رفتار ناسازگارى ، مشاهده نمىشود . در اين برنامه و مدل رفتارى ، ارزش ذاتى و هدف نهايى و بنيادىترين اصل زندگى « جلب خشنودى خدا و خوف از عذاب او » است . اين اصل بر تمامى رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام حاكم است . و معناى كار عاقلانه اقتصادى در نزد او هر كارى است كه جلب رضايت خداوند و يا فرو نشاندن خشم او را در پى داشته باشد .
هدف ميانى و قاعدهاى كه امام عليه السلام در تمام رفتارهاى اقتصادى خود اعم از توليد ، پس انداز و سرمايه گذارى ، مصرف و مشاركتهاى اجتماعى ، بر اساس آن عمل مىكند « بيشينه كردن كمك با حداقل هزينه » است . حضرت به منظور دست يابى به چنين هدف نهايىاى تلاش و كوشش خود را در توليد ثروت و كسب درآمد به كار مىگيرد . و در تخصيص اين درآمدها كمترين سهم را براى خود و بيشترين سهم را به مشاركتهاى اجتماعى تخصيص مىدهد . و براى آنكه بتواند ظرفيت كمك خود را بالا ببرد اقدام به سرمايه گذارى مىكند .
مولاى متقيان عليه السلام با سيره پاك خود ، راه چگونه زيستن انسان و چگونه ساختن جامعهاى آباد ، مرفه و عادلانه را به بشريت مىآموزد . او به انسان نشان مىدهد كه چگونه مىتوان از راهى غير از لذت جويى و بر اساس محبت خدا ، جامعهاى سعادتمند در تمامى ابعاد وجودى انسان بنا نهاد . بدون ترديد راه او درمانى است براى بيمارى لا علاج فقر و پاسخى است به معماى هميشه تاريخ يعنى عدالت .
منابع و مآخذ
1 ـ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ لأبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد ( ت 413 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1413 ه . ق .
2 ـ إرشاد القلوب ؛ لأبي محمد الحسن بن أبي الحسن الديلمي ( ت 711 ه . ق ) ، مؤسسة الأعلمي ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1398 ه . ق .
3 ـ اسد الغابة في معرفة الصحابة ؛ لأبي الحسن عزالدين علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني المعروف بابن الأثير الجزري ( ت 630 ه . ق ) ، تحقيق : علي محمد معوض وعادل أحمد عبد الموجود ، دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1415 ه . ق .
4 ـ الگوى تخصيص درآمد و رفتار مصرف كننده مسلمان ، سيد رضا حسينى ، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى چاپ اول ، . 1379
5 ـ الأمالي للصدوق ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة البعثة ـ قم ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .
6 ـ الأمالي للطوسي ؛ لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي( ت 460 ه . ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، دار الثقافة ـ قم ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .
7 ـ الأموال ؛ لأبي عبيد القاسم بن سلام الروسي الهروي ( ت 224 ه . ق ) ، تحقيق : محمد خليل هراس ، دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1406 ه . ق .
8 ـ أنساب الأشراف ؛ لأحمد بن يحيى بن جابر البلاذري ( ت 279 ه . ق ) ، تحقيق : سهيل زكار ورياض زركلى ، دار الفكر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1417 ه . ق .
9 ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارعليهم السلام ؛ للعلامة محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( ت 1110 ه . ق ) ، مؤسسة الوفاء ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1403 ه . ق .
10 ـ البداية والنهاية ؛ لأبي الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي ( ت 774 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مكتبة المعارف ـ بيروت .
11 ـ تاريخ دمشق تاريخ مدينة دمشق « ترجمة الإمام عليعليه السلام » ؛لأبي القاسم علي بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساكر الدمشقي ( ت 571 ه . ق ) ، تحقيق : علي الشيري ، دار الفكر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1415 ه . ق .
12 ـ تاريخ سياسى اسلام ، رسول جعفريان ، انتشارات الهادى ، چاپ دوم .
13 ـ تاريخ دمشق « ترجمة الإمام علي7 ،تحقيق محمد باقر المحمودي »
14 ـ تاريخ الطبري( تاريخ الامم والملوك ) ؛ لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري ( ت 310 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم ، دار المعارف ـ مصر . ـ تاريخ المدينة المنورة ؛ لأبي زيد عمر بن شبه النميري البصري ( ت 262 ه . ق ) ، تحقيق : فهيم محمد شلتوت ، دار التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1410 ه . ق .
15 ـ تاريخ و آثار اسلامى مكه و مدينه ، اصغر قائدان ، مركز تحقيقات حج ، چاپ دوم ، . 1374
16 ـ تاريخ اليعقوبي ؛ لأحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح المعروف باليعقوبي ( ت 284 ه . ق ) ، دار صادر ـ بيروت .
17 ـ تحف العقول عن آل الرسولصلى الله عليه وآله ؛ لأبي محمد الحسن بن علي الحراني المعروف بابن شعبة ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية 1404 ه . ق .
18 ـ تحليل سيره فاطمة الزهرا عليها السلام ، على اكبر بابازاده ، انتشارات انصاريان ، چاپ اول ، . 1374
19 ـ تفسير العياشي ؛ لأبي النضر محمد بن مسعود السلمي السمرقندي المعروف بالعياشي ( ت 320 ه . ق ) ، تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، المكتبة العلمية ـ طهران ، الطبعة الاولى 1380 ه . ق .
20 ـ تفسير نورالثقلين ؛ للشيخ عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي ( ت 1112 ه . ق ) ، تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، مؤسسة إسماعيليان ـ قم ، الطبعة الرابعة 1412 ه . ق .
21 ـ تكامل نهادها و ايدئولوژىهاى سرمايه دارى ، اى . ك . هانت ، ترجمه سهراب بهدادى ، شركت سهامى كتابهاى جيبى .
22 ـ تنبيه الخواطر ونزهة النواظر ( مجموعة ورام ) ؛ لأبي الحسين ورام بن أبي فراس ( ت 605 ه . ق ) ، دار التعارف ودار صعب ـ بيروت .
23 ـ تهذيب الأحكام في شرح المقنعة ؛ لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي ( ت 460 ه . ق ) ، دار التعارف ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1401 ه . ق .
24 ـ ثواب الأعمال وعقاب الأعمال ؛ لأبي جعفر محمد بن علي القمي المعروف بالصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي اكبر الغفاري ، مكتبة الصدوق ـ تهران .
25 ـ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ؛ لأبي نعيم أحمد بن عبد الله الإصبهاني ( ت 430 ه . ق ) ، دار الكتاب العربي ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . ق .
26 ـ خصائص الأئمةعليهم السلام ( خصائص أمير المؤمنينعليه السلام ) ؛ لأبي الحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي ( ت 406 ه . ق ) ، تحقيق : محمد هادي الأميني ، مجمع البحوث الإسلامية التابع للحضرة الرضوية المقدسة ـ مشهد ، سنة 1406 ه . ق .
27 ـ الخصال ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم ، الطبعة الرابعة 1414 ه . ق .
28 ـ درآمدى به مبانى اقتصاد خرد ، نگرش اسلامى ، محمد جعفر انصارى ، عسگر دير باز ، محمد حسين كرمى ، محمد مهدى كرمى ، پژوهشكده حوزه و دانشگاه ، چاپ اول ، . 1378
29 ـ دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلاميه ، حسينعلى منتظرى ، المركز العالمى للدراسات الاسلاميه ، الطبعة الثانية . 1409
30 ـ الدر المنثور في التفسير المأثور ؛ لجلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي ( ت 911 ه . ق ) ، دار الفكر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .
31 ـ دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ؛ لأبي حنيفة النعمان بن محمد بن منصور بن أحمد بن حيون التميمي المغربي ( ت 363 ه . ق ) ، تحقيق : آصف ابن علي أصغر فيضي ، دار المعارف ـ مصر ، الطبعة الثالثة 1389 ه . ق .
32 ـ الدعوات ؛ لأبي الحسين سعيد بن عبد الله الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي ( ت 573 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي ( عج ) ـ قم ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .
33 ـ ربيع الأبرار ونصوص الأخبار ؛ لأبيالقاسم محمود بن عمر الزمخشري ( ت 538 ه . ق ) ، تحقيق : سليم النعيمي ، منشورات الرضي ـ قم ، الطبعة الاولى 1410 ه . ق .
34 ـ سنن ابن ماجة ؛ لأبي عبد الله محمد بن يزيد بن ماجة القزويني ( ت 275 ه . ق ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1395 ه . ق .
35 ـ سنن أبي داود ؛ لأبي داود سليمان بن أشعثالسجستاني الأزدي ( ت 275 ه . ق ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، دار احياء السنة النبوية ـ بيروت .
36 ـ سنن الترمذي ( الجامع الصحيح ) ؛ لأبي عيسى محمد بن عيسى بن سورة الترمذي ( ت 297 ه . ق ) ، تحقيق : أحمد محمد شاكر ، دار إحياء التراث ـ بيروت .
37 ـ السنن الكبرى ؛ لأبي بكر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي ( ت 458 ه . ق ) ، تحقيق : محمد عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .
38 ـ سنن النسائي ؛ ( بشرح الحافظ جلال الدين السيوطي وحاشية الإمام السندي ) ، لأبي عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي ( ت 303 ه . ق ) ، دار الجيل ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .
39 ـ شرح نهج البلاغة ؛ لعز الدين عبد الحميد بن محمد بن أبي الحديد المعتزلي المعروف بابن أبي الحديد ( ت 656 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أبوالفضل إبراهيم ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . ق .
40 ـ صحيح البخاري ؛ لأبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري ( ت 256 ه . ق ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، دار ابن كثير ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1410 ه . ق .
41 ـ صحيح مسلم ؛ لأبي الحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري ( ت 261 ه . ق ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار الحديث ـ القاهرة ، الطبعة الاولى 1412 ه . ق .
42 ـ الطبقات الكبرى ؛ لمحمد بن سعد كاتب الواقدي ( ت 230 ه . ق ) ، دار صادر ـ بيروت .
43 ـ عدة الداعي ونجاح الساعي ؛ لأبي العباس أحمد بن محمد بن فهد الحلي الأسدي ( ت 841 ه . ق ) ، تحقيق : أحمد الموحدي ، مكتبة وجداني ـ طهران .
44 ـ علل الشرائع ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1408 ه . ق .
45 ـ عوالي اللآلي العزيزية في الأحاديث الدينية ؛ لمحمد بن علي بن إبراهيم الأحسائي المعروف بابن أبي جمهور ( ت 940 ه . ق ) ، تحقيق : مجتبى العراقي ، مطبعة سيد الشهداءعليه السلام ـ قم ، الطبعة الاولى 1403 ه . ق .
46 ـ الغارات ؛ لأبي إسحاق إبراهيم بن محمد بن سعيد المعروف بابن هلال الثقفي ( ت 283 ه . ق ) ، تحقيق : السيد جلال الدين المحدث الارموي ، منشورات أنجمن آثار ملي ـ طهران ، الطبعة الاولى 1395 ه . ق .
47 ـ غرر الحكم ودرر الكلم ؛ لعبد الواحد الآمدي التميمي ( ت 550 ه . ق ) ، تحقيق : مير سيد جلال الدين المحدث الأرموي ، جامعة طهران ، الطبعة الثالثة 1360 ه . ش .
48 ـ فتوح البلدان ؛ لأبي الحسن أحمد بن يحيى البلاذري ( ت 279 ه . ق ) ، تحقيق : عبد الله أنيس الطباع ، مؤسسة المعارف ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .
49 ـ فضائل الصحابة ؛ لأبي عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل ( ت 241 ه . ق ) ، تحقيق : وصي الله بن محمد عباس ، جامعة ام القرى ـ مكة ، الطبعة الاولى 1403 ه . ق .
50 ـ قرب الإسناد ؛ لأبي العباس عبدالله بن جعفر الحميري القمي ( ت بعد 304 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1413 ه . ق .
51 ـ الكافي ؛ لأبي جعفر ثقة الإسلام محمد بنيعقوب بن إسحاقالكلينيالرازي( ت 329ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، دار صعب ودار التعارف ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1401 ه . ق .
52 ـ الكامل ؛ لأبي العباس محمد بن يزيد الأزدي المعروف بالمبرد ( ت 285 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أحمد الدالي ، مؤسسة الرسالة ـ بيروت ، 1413 ه . ق .
53 ـ الكشاف ؛ لأبي القاسم جار الله محمود بن عمر الزمخشري ( ت 538 ه . ق ) ، دار المعرفة ـ بيروت .
54 ـ كشف الغمة في معرفة الأئمة ؛ لعلي بن عيسى الإربلي ( ت 687 ه . ق ) ، تصحيح : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، دار الكتاب الإسلامي ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1401 ه . . ق .
55 ـ كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنينعليه السلام ؛ لجمال الدين أبي منصور الحسن بن يوسف بن علي بن المطهر الحلي المعروف بالعلامة ( ت 726 ه . ق ) ، تحقيق : علي آل كوثر ، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية ـ قم ، الطبعة الاولى 1411 ه . ق .
56 ـ كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ؛ لعلاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي ( ت 975 ه . ق ) ، تصحيح : صفوة السقا ، مكتبة التراث الإسلامي ـ بيروت ، الطبعةالاولى 1397 ه . ق .
57 ـ مجمع البيان في تفسير القرآن ( تفسير مجمع البيان ) ؛ لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي ( ت 548 ه . ق ) تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي والسيد فضل الله اليزدي الطباطبائي ، دار المعرفة ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1408 ه . ق .
58 ـ مبانى اقتصاد اسلامى ، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه ، انتشارات سمت ، چاپ اول ، . 1371
59 ـ المحجة البيضاء في تهذيب الأحياء ؛ لمولا محسن الفيض الكاشاني ( ت 1091 ه . ق ) مع حاشية : علي اكبر الغفاري ، جماعة المدرسين في حوزة العلمية ـ قم ، 1383 ه . ق .
60 ـ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ للعلامة محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( ت 1111 ه . ق ) ، تحقيق : هاشم الرسولي المحلاتي ، دار الكتب الإسلامية ـ تهران ، الطبعة الثالثة 1370 ش .
61 ـ مروج الذهب ومعادن الجوهر ؛ لأبي الحسن علي بن الحسين المسعودي ( ت 346 ه . ق ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، مطبعة السعادة ـ مصر ، الطبعة الرابعة 1384 ه . ق .
62 ـ المستدرك على الصحيحين ؛ لأبي عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابوري ( ت 405 ه . ق ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1411 ه . ق .
63 ـ مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل ؛ للحاج الميرزا حسين النوري ( ت 1320 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : ؟؟؟ از 20 جلدى آدرس مىشود .
64 ـ مسند أبي يعلى الموصلي ؛ لأبي يعلى أحمد بن علي بن المثنى التميمي الموصلي ( ت 307ه . ق ) ، تحقيق : إرشاد الحق الأثري ، دار القبلة ـ جدة ، الطبعة الاولى 1408 ه . ق .
65 ـ المسند لأحمد بن حنبل ؛ لأحمد بن محمد بن حنبل الشيباني ( ت 241 ه . ق ) ، تحقيق : عبد الله محمد الدرويش ، دار الفكر ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1414 ه . ق .
66 ـ مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ لأبي الفضل علي الطبرسي ( القرن السابع ) ، تحقيق : مهدي هوشمند ، دار الحديث ـ قم ، الطبعة الاولى 1418 ه . ق .
67 ـ المصنف ؛ لأبي بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني ( ت 211 ه . ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي ، منشورات المجلس العلمي ـ بيروت .
68 ـ معاني الأخبار ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الاولى 1361 ه . ش .
69 ـ معجم البلدان ؛ لأبي عبد الله شهاب الدين ياقوت بن عبد الله الحموي الرومي( ت 626 ه . ق ) ، دار إحياء التراث العربي ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1399 ه . ق .
70 ـ المعجم الكبير ؛ لأبي القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني ( ت 360 ه . ق ) ، تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي ، دار إحياءالتراث العربي ـ بيروت ، الطبعةالثانية 1404 ه . ق .
71 ـ المغازي للواقدي ؛ لمحمد بن عمر بن واقد ( ت 207 ه . ق ) ، تحقيق : مارسدن جونس ، عالم الكتب ـ بيروت الطبعة الثالثة 1404 ه . ق .
72 ـ مكارم الأخلاق ؛ لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي ( ت 548 ه . ق ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .
73 ـ المناقب ( المناقب للخوارزمي ) ؛ للحافظ الموفق بن أحمد البكري المكي الحنفي الخوارزمي ( 568 ه . ق ) تحقيق : مالك المحمودي ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية 1414 ه . ق .
74 ـ مناقب آل أبي طالب ( المناقب لابن شهر آشوب ) ؛ لأبي جعفر رشيد الدين محمد بن علي بن شهر آشوب المازندراني ( ت 588 ه . ق ) ، المطبعة العلمية ـ قم .
75 ـ مناقب الإمام أمير المؤمنينعليه السلام ( المناقب للكوفي ) ؛ لمحمد بن سليمان الكوفي القاضي ( ت 300 ه . ق ) ، تحقيق : محمد باقر المحمودي ، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية ـ قم ، الطبعة الاولى 1412 ه . ق .
76 ـ مناقب علي بن أبي طالبعليه السلام ( المناقب لابن المغازلي ) ؛ لأبي الحسن علي بن محمد بن محمد الواسطي الشافعي المعروف بابنالمغازلي ( ت 483 ه . ق ) ، إعداد : محمد باقر البهبودي ، المكتبة الإسلامية ـ طهران ، الطبعة الثانية 1402 ه . ق .
77 ـ من لا يحضره الفقيه ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية .
78 ـ موسوعة الإمام على بن ابى طالب فى الكتاب و السنة و التاريخ ، محمد الريشهرى ، بمساعدة محمد كاظم الطباطبائى ـ محمود الطباطبائى ، دارالحديث ، الطبعة الاولى ، . 1421
79 ـ الميزان في تفسير القرآن ؛ للعلامة محمد حسين الطباطبائي ( 1402 ه . ق ) ، طبع مؤسسة مطبوعاتي إسماعيليان ـ قم ، الطبعة الثالثة 1394 ه . ق .
80 ـ النوادر ؛ لفضل الله بن علي الحسني الراوندي ( ت 571 ه . ق ) ، تحقيق : سعيد رضا علي عسكري ، مؤسسة دار الحديث ـ قم ، الطبعة الاولى 1377 ه . ش .
81 ـ نهج البلاغة ؛ ما اختاره أبو الحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي من كلام الإمام أمير المؤمنينعليه السلام ( ت 406 ه . ق ) .
82 ـ وسائل الشيعة ؛ للشيخ محمد بن الحسن الحر العاملي ( ت 1104 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1409 ق .
83 ـ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ؛ على بن عبدالله الحسنى الشافعى ( السمهودى ) ، تحقيق؛ عبدالحميد ، محمد محى الدين ، دار احياء التراث العربى ، چاپ سوم
پىنوشتها:
1) ر .ك ، معين ، محمد ، فرهنگ فارسى ، ج 2 ، ص 1977 ، خليل جر ، فرهنگ عربى فارسى ، ترجمه سيد احمد طبيبان ، ج 2 ، ص . 1230
2) دفتر همكارى حوزه و دانشگاه ، مبانى اقتصاد اسلامى ، ص . 31
3) دفتر همكارى حوزه و دانشگاه ، مبانى اقتصاد اسلامى ، ص . 31
4) فرتيز مك لاپ مىگويد: «انسان اقتصادى عبارت است از نوع آرمان و مدل ايدهآل براى صحنههاى فرضى رفتار اقتصادى انسان» (زريباف، سيدى مهدى، تحليل بر سير شناخت و روششناسى اقتصاد، پايان نامه كارشناسى ارشد علوم اقتصادى، دانشگاه امام صادق عليه السلام، ص . 380
5) زريباف ، سيد مهدى ، علم اقتصاد نوين از ديدگاه مكاتب روششناسى ، مجله « نامه علوم انسانى » ش 1 ، سال . 1379
6) اى . ك . هانت ، تكامل نهادها و ايدئولوژى سرمايه دارى ، ص7) براى مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع كنيد به مقاله « نقدى بر ديدگاه سرمايه دارى درباره انسان اقتصادى » ، سيد رضا حسينى ، كتاب نقد ش 11 ، تابستان . 1378
8) الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، ج 8 ، ص 130 ، ح 100؛ الطوسى ، الأمالى ، ص 692 ، ح . 1470
9) رسول الله صلى الله عليه وآله ـ لعلي عليه السلام ـ انت الطريق الواضح وأنت الصراط المستقيم . « الصدوق ، الأمالى ، ص 383 ، ح 489 » .
10) زريباف ، سيد مهدى ، تحليلى بر سير شناخت و روششناسى اقتصاد ، ص . 380
11) همان ، همانجا .
12) الريشهري ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 1 ، ص 71 ـ . 72
13) همان ، ص 91 ـ . 95
14) الطبرى ،تاريخ الطبرى ، ج 2 ، ص . 74
15) الحميرى ، عبد الله بن جعفر ، قرب الإسناد ، ص 52 ، ش 170؛ المجلسى ، البحار ، ج 43 ، ص 81 ، ح 1؛ الإصبهانى ، أبو نعيم ، حليه الأولياء ، ج 6 ، ص 104؛ العياشى ، محمد بن مسعود ، تفسير العياشى ، ج1 ، ص 171 ، ح . 41
16) ر .ك ، ورام بن ابى فراس ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص . 230
17) الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، ج 5 ، ص 86 ، ح 1 ؛ الصدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 169 ، ح 3640 ؛ ابن ابى جمهور ، عوالى اللئالى ، ج 3 ، ص 200 ، ح . 25
18) الصدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 320 ، ح 947 ؛ ر .ك: ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 322 ، ح . 1312
19) ر .ك: السمهودى ، وفاء الوفاء فى اخبار دارالمصطفى ، ج 1 ، جزء 1 ، ص 266 ـ . 268
20) ر .ك ، الريشهرى ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 434 و ج 1 ، ص . 259
21) ابو داود ، سنن ابى داود ، ج 2 جزء 3 ص 79؛ الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 2 ، ص 132 و 145؛ ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 2 ، ص 30 و ر .ك: الواقدى ، كتاب المغازى .
22) البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1125 ح 2965 ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 132 ، ح 1979 ، ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 299 ، ح . 1200
23) الريشهرى ، محمد ، موسوعة الامام على بن ابيطالب ، ج 1 ، ص . 278
24) همان ، ج 1 ، ص . 279
25) ر .ك ، عبدالرزاق ، المصنف ، ج 4 ، ص 116 ، ح 7179؛ المسلم بن المجاج ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 741 ، ح . 143
26) مصدر شماره 4 ، ج 1 ، ص . 265
27) همان ، ج 1 ، ص . 266
28) همان ، ج 1 ، ص . 268
29) واعلموا انما غنمتم من يشيء فأن لله خمسه و للرسول ولذى القربى و اليتامى والمساكين و ابن السبيل « انفال ، 41 » . ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسل و لذى القربى و اليتمى و المساكين و ابن السبيل « الحشر ، 7 » .
30) ر .ك: ابن ابى جمهور ، عوالى اللئالى ، ج 3 ، ص 128 ، ح 10؛ ابو عبيد ، الأموال ، ص 336 ، 836 ، ابن هشام ، سيرة ابن هشام ، ج 3 ، ص 269 و 312 ، ابن كثير ، سيره ابن كثير ، ج 3 ، ص . 414
31) ر .ك: البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1125 ، ح 2965؛ مسلم بن الحجاج ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1568 ، ح 1979 ، ابو داود ، سنن ابى داود ، ج 3 ، ص 149 ، ح . 2986
32) السيوطى ، تفسير الدر المنثور ، ج 5 ، ص 273؛ المتقى الهندى ، كنز العمال ، ح 8696 ، العياشى ، تفسير العياشى ، ج 2 ، ص . 278
33) نهج البلاغه ، ج 7 ، ص 47 ، ح 1؛ الحمرى ، قرب الإسناد ، ص 363 ، ح 1301 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 22 ، ص 296 ، ح . 2
34) الكلينى ، الكافى ، ج 7 ، ص 47 ، ح 1؛ الحميرى ، قرب الاسناد ، ص 363 ، ح 1301؛ علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 22 ، ص 296 ، ح . 2
35) اين دو زمين در منطقه « عاليه مدينه ودر نزديكى بنى قريظه قرار داشت و جزء موقوفات امام على عليه السلام است . موسوعه الإمام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص . 379
36) السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ، جزء 4 ص 1282؛ علامه مجلسى ، مرآة العقول ، ج 23 ، ص . 83
37) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 2 ، ص . 1334
38) الاصبهانى ، ابو نعيم ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص . 70
39) ابن شهر آشوب ، مناقب ابن شهر آشوب ، ج 2 ، ص 125؛ ر .ك: البيهقى ، السنن الكبرى ، ج 6 ، ص 197 ، ح 16649 ، المتقى الهندى ، كنز العمال ، ج 6 ، ص 618 ، ح 17111 ، ابن ماجه ، سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 818 ، ح 2446 و 2448 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة لابن حنبل ، ص . 164
40) ابن حنبل ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 286 ، ح . 1135
41) الصدوق ، علل الشرايع ، ص 157 ، ح 4 ، الطبرانى ، المعجم الكبير ، ج 12 ، ص 321 ، ح . 13549
42) الزمخشرى ، تفسير الكشاف ، ج 2 ، ص 127 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 12 ، ص 219 و ر .ك: النسايى ، سنن النسائي ، ج 7 ، ص . 133
43) جعفريان ، رسول ، تاريخ سياسى اسلام ، ج 2 ، ص . 72
44) ر .ك: البخارى ، صحيح البخارى ، ج 4 ، ص 1549 ، ح 3998 ، ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 2 ، ص 315 ، المتقى الهندى ، كنزالعمال ، ح 14101 ، نهج البلاغه ، الكتاب . 45
45) ر .ك: البيهقى ، السنن الكبرى ، ج 6 ، ص 350 ، عبدالرزاق ، المصنف ، ج 7 ، ص 614 ، ح . 5
46) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 190
47) سرزمينى است ميان مدينه و شام كه روستاهاى زيادى دارد و بيشتر ساكنان آن در زمان فتح يهودى بودهاند . « معجم البلدان ، ج 4 ، ص 338 » .
48) ياقوت ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص . 345
49) الكينى ، الكافى ، ج 7 ص 54 ح . 9
50) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 219
51) ناحيهاى است در ينبع بين مكه و مدينه كه پيامبر صلى الله عليه وآله آن را در سال دوم هجرى تصرف نمود اين كلمه از ريشه عشر و به معناى درخت بزرگى است كه داراى صماغ شيرين مانند شكر است . ( معجم البلدان ، ج 4 ، ص 127 و البداية والنهاية ، ج 3 ، ص 246 ) .
52) همان ،ج 1 ، ص . 221
53) همان ، ص 220 و ياقوت ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص 450؛ الكلينى ، الكافى ، ج 7 ، ص 54 ، ح 9 ، الطوسى ، تهذيب الاحكام ، ج 9 ، ص 148 ، ح . 609
54) اين غزوه در جمادى الاولى سال دوم هجرى و قبل از جنگ بدر اتفاق افتاد ( البداية و النهاية ، ج 3 ، ص 246 ) .
55) ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 687 ، ح 1172؛ الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 151 ، ح . 4679
56) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 221
57) السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ص . 1334
58) ر . ك ، موسوعة الامام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 3 ، ص 263 ـ 264؛ نهج البلاغه ، خطبه . 240
59) كلمه خيف به معناى زمين كم ارتفاع است ( پستتر از كوه و مرتفعتر از ميد آب ) .
60) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 222
61) ابا نيزر نام يكى از موالى امير المؤمنين عليه السلام است و اين چشمه منسوب به نام اوست . او فرزند نجاشى پادشاه حبشه است كه امام على عليه السلام او را خريد و به پاداش نيكىهاى پدرش آزاد مىنمود . ( سمهودى ، وفاء والوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ، ص 1271 ) .
62) الكامل للمبرة ، ج 3 ، ص 1127؛ ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ص . 1272
63) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 221
64) ابن شهر آشوب، المناقب، ج 2، ص .132
65) الكامل للمبرد ، ج 3 ، ص . 1128
66) ترعه نام درهاى است كه از طرف قبله به وادى إضم مىپيوندد و زبيرى آنرا دنباله إضم مىداند ( وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص 1161 ) و لكن در وقف نامه نسخه كافى به جاى ترعه ، « ديمة » ذكر شده است . ( الكافى ، ج 7 ، ص 49 ، ح 7 ) .
67) در نسخه كافى « أذينة » ذكر شده است كه اسم درهاى است از درههاى قبلية بين مدينه و شام ( معجم البلدان ، ج 1 ، ص 133 ) .
68) تاريخ المدينة المنورة ، ابن شبه ، ج 1 ، ص 225؛ الكافى ، ج 7 ، ص 49 ، ح . 7
69) نام چاهى است كه تبع يمانى در منزل خود در وادى قناة حفر كرده بود ( وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص 21143 ) .
70) نام درهاى در اطراف مدينه كه تبع يمانى در آنجا فرود آمد ، اين درهاى از طائف سرچشمه مىگيرد و به قبور شهداى احد منتهى مىگردد ( وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1074
71) اسم درهاى است كه مدينه در آن واقع شده است و به خاطر انضمام سيلها در اين مكان ، به اين نام معروف شده است . برخى اين دره را با وادى قناة يكى دانستهاند .
72) العلا ، جمع عليا و نام ناحيهاى است در وادى القرى بين آن و بين شام ، رسولخدا صلى الله عليه وآله در راه رفتن به تبوك در آنجا فرود آمد و در مكان نماز ايشان مسجدى ساخته شد ( معجم البلدان ، ج 4 ، ص 144 ) .
73) حرة به معنى سنگلاخ است و حرة الرجلاء نام سنگلاخى است در ديار بنى القين بن جسر ميان مدينه و شام ( معجم البلدان ، ج 2 ، ص 246 ) .
74) در عبارت سمهودى در وفاء الوفا ( ج 4 ، ص 1161 ) بجاى « رعيه » ، « ترعه » ذكر شده است وى مىگويد: و ذكر ابن شبه فى صدقات على رضى الله عنه واديا يقال له ترعة بناحية فدك بين لابتى حرة .
75) القصيبه؛ نام درهاى است بين مدينه و خيبر و پايين دست واى الروم و حوالى آن . «هامش المصدر» .
76) ابن شبه ، تاريخ المدينه المنورة ، ج 1 ، ص 223 و . 225
77) ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ، ص . 123
78) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص . 32
79) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1002
80) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص . 1282
81) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1041
82) ر .ك: قائدان ، اصغر ، تاريخ و آثار اسلامىمكه مكرمه و مدينه منوره ، ص 403 و . 409
83) ر .ك: المسعودى ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 341 و . 342
84) الكلينى ، الكافى ، ج 6 ، ص 439 ، ح . 8
85) همان ، ج 6 ، ص 440 ، ح . 11
86) ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 334 ، ح 1368 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 712 ، ح . 1218
87) ابن عساكره ، ترجمة الامام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، تحقيق محمد باقر بهبودى ، ج 2 ، ص 450 ، ح 967 ـ 969 و ح . 970
88) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص . 43
89) ر .ك: المتقى الهندى ، كنز العمال ، ح 11593 و 11557؛ منتظرى ، حسينعلى ، ولاية الفقيه ، ج 4 ، ص 315 ، المسعودى ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص . 380
90) ر .ك: المفيد ، الجمل ، ص 215 ، ( مجموعه آثار شيخ مفيد ، ج 1 ص 400 ) ، المسعودى ، مروج الذهب ، ج 20 ، ص 380 ، ، الاصبهانى ، ابو نعيم ، حلية الاولياء ،ج 1 ، ص 81 ، ابن عساكر ، ترجمة الامام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، ج 3 ، ص 229 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص . 200
91) الطبرى ، تاريخ الطبرى ، ج 3 ، ص 616 ، ابن الأثير ، الكامل فى التاريخ ، ج 2 ، ص . 135
92) ر .ك: محمدى رى شهرى ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 3 ، ص 137 ـ . 140
93) ابن شعبه ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص . 151
94) ابى هلال الثقفى ، الغارات ، ج 1 ، ص 68 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص . 200
95) ابن عساكر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 477 و 481 ، ابو عبيد ، الاموال ، ص 284 ، ح . 671
96) الكلينى ، الكافى ، ج 8 ص 130 ، ح . 100
97) ابن فهد حلى ، عدة الداعى ، ج 101 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 103 ، ص 16 ، ح . 70
98) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 15 ، ص . 147
99) المبرد ، الكامل ، ج 3 ، ص 1127 ، الزمخشرى ، ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388 ، السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار المصطفى ، ج ، ص . 1272
100) اين عقيده اصطلاحا مذهب اصالت فايده «~ (msinairaitilitU) ~»ناميده مىشود و توسط جرمى بنتام با سه اصل ساده بيان شده است؛ 1 ـ خوشى و لذت فردى بايد غايت عمل فردى باشد . 2 ـ هر خوشى و لذت فردى قرار است كه براى يك نفر و نه بيشتر فرض و حساب شود . 3 ـ هدف عمل اجتماعى بايد حداكثر كردن مطلوبيت كل باشد . «~ « o77,p ,4 muolov ,evargalp wen ehT» ~» .
101) ر .ك: محمد جعفر انصارى و . . . ، درآمدى به مبانى اقتصاد خرد به ، نگرش اسلامى ، ص 64 و . 81
102) نهج البلاغه ، نامه . 46
103) همان .
104) كان أميرالمؤمنين عليه السلام يخرج فى الهاجرة ( وسط روز ) فى الحاجة قد كفيها؛ يريد أن يراه الله تعالى يتعب نفسه فى طلب الحلال »« الصدوق؛ من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 163 ، ح 3596 » .
105) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 1 ، ص . 22
106) رسول الله صلى الله عليه وآله: يا على من صفات المؤمن أن يكون . . . قليل المؤونة ، كثير المعونة . « علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 67 ، ص 310 ، ح . 45
107) ر .ك ، الريشهرى ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 4 ، ص 171 ـ . 174
108) البيهقى ، السنن الكبرى ، ج 6 ، ص 229 ، ح . 11753
109) الإمام الباقر عليه السلام : و ما ورد عليه « على عليه السلام » قط امران كلاهما لله رضى إلا اخذ بأشدهما على بدنه . ( الريشهرى ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب ، ج 8 ، ص 227 ، ح . 3715
110) فيض كاشانى ، محسن ، محجةالبيضاء ، ج 7 ، ص . 316
111) كان اميرالمؤمنين ـ صلوات الله عليه ـ يضرب بالمر و يستخرج الأرضين . ( الكلينى ، الكافى ، ج 2 ، ص 74؛ ر .ك ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 15 ، ص . 147
112) جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع كنيد به مقاله كار ، توليد و اشتغال در همين مجموعه .
113) ر .ك ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 683 ، 1168؛ الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 143 ، ح . 4652
114) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص . 109
115) ر .ك: ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 13 ، ص . 200
116) ر .ك: ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغة ، ج 13 ، ح 244 ، الصدوق ، علل الشرايع ، ص 170 ، ح . 2
117) ر .ك: ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 3 ، ص 351؛ ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص . 21
118) ابى يعلى الموصلى ، مسند ابى يعلى ، ج 1 ، ص 264 ، ح . 266
119) درباره تعيين ماه شب زفاف حضرت اختلاف وجود دارد . و مردد بين ماههاى ذيحجه، ذيقعده و شوال است و به نظر مىرسد قول صاحب كشف الغمه كه اين واقعه را در ذيحجه سال دوم هجرى داشته است صحيح باشد . ر.ك: كشف الغمة: ج 1، ص 364 و امالى الطوسى: ج 43، ص 47، تاريخ الطبرى؛ ج 2، ص . 486
120) ر .ك: ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 218 ، المتقى الهندى ، كنزالعمال ، ح . 37744
121) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 3 ، ص 352 نقلا عن امالى الطوسى ، ج 40 ، ص . 45
122) ر .ك: الخوارزمى ، المناقب ، ج 249 ، ص 364 ، الإربلى ، على بن عيسى ، كشف الغمه ، ج 1 ، ص . 359
123) ابن عساكر ، ترجمه الإمام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، تحقيق محمد باقر بهبودى ، ج 2 ، ص 451 ، ح . 971
124) جعفريان ، رسول ، تاريخ سياسى اسلام ، تاريخ خلفا ، ج 2 ، ص 199 ، ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص . 22
125) ر .ك السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 2 ، جزء سوم ، 466؛ الكلينى ، الكافى ، ج 4 ، ص 555 ، ح . 8
126) هذا ما تصدق به على بن ابى طالب و هو حى سوى ، تصدق بداره التى فى بنى زريق « الطوسى ، تهذيب الاحكام ، ج 9 ، ص 131 ، ح 560 » .
127) الكلينى ، الكافى ، ج 8 ، ص 130 ، ص . 100
128) قصر الخبال .
129) المنقرى ، نصر بن مزاحم ، وقعة صفين ، ج . 5
130) براى نمونه نگاه كنيد به نامه امام به شريح قاضى هنگامى كه شنيد او خانهاى به 80 دينار خريده است « نهج البلاغه ، نامه 3 » .
131) ر .ك: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 349 ـ . 356
132) ر .ك: همانجا ، ح 4583 ـ . 4584
133) ر .ك: ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ، ص 74؛ علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 31 ، ص . 59
134) ر .ك: الكلينى ، الكافى ، ج 4 ، ص 52 ، ح 4؛ الآمدى ، غرر الحكم ، ح 4138 و 514 و . 515
135) نهج البلاغه ، نامه . 45
136) و زمين را براى مردم نهاد ، در آن ميوه « ها » و نخلها با خوشههاى غلافدار . ( الرحمن 10 و 11 ) .
137) ميان آن دو ، حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمىكنند . . . از هر دو دريا مرواريد و مرجان بر آيد ( الرحمن ، 19 ـ 22 ) .
138) و از نعمت پروردگار خويش با مردم سخن بگوى ، الضحى ، . 11
139) الكلينى ، الكافى ، ج 1 ، ص 410 ، ح 3؛ ر .ك: نهج البلاغه ، خطبة . 209
140) ر .ك: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 357 ـ . 364
141) نهجالبلاغه ، خطبه . 160
142) ر .ك: ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ،ص 96؛ ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 536 ، ح . 894
143) الاصبهانى ، ابونعيم ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص . 342
144) الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 16 ، ح 4290؛ البيهقى ، السنن الكبرى ، ج 2 ، ص 624 ، ح . 4337
145) ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 1 ، ص . 255
146) المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 18 ، ح . 4292
147) ر .ك: علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 36 ، ص 60 ، ح . 4
148) ر .ك: الكلينى ، الكافى ، ج 6 ، ص 45 ، ح 1 و ص 451 ، ح . 4
149) الكلينى ، الكافى ، ج 1 ، ص 411 ح 4؛ الطبرسى ، فضل بن الحسن ، مكارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 220 ، ح . 748
150) الطبرسى ، فضل بن الحسن ، مكارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 218 ، ح . 462
151) ر .ك موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ص .
152) امام على عليه السلام در يكى از كلماتش به اين وضعيت اشاره كردهاند ، به هر كجا كه خواهى چشم بگردان و مردم را بنگر آيا جز درويشى كه از دوريشى اش رنج مىبرد يا توانگرى كه نعمت خدا را كفران مىكند خواهى ديد . « نهج البلاغه ، خطبه 129 » .
153) ر .ك: الكلينى ، الكافى ، ج 5 ، ص 65 ، ح 1؛ ابن شعبه الحرانى ، تحف العقول ، ص . 384
154) نهج البلاغه ، حكمت . 8
155) ر .ك: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 10 ، ص 15 ، ح 4826 ـ . 4831
156) همان ، ح 4817 ـ . 4825
157) همان ، ص 23 ـ . 47
158) ر .ك الطباطبايى ، السيد محمد حسين ، الميزان فى تفسير القرآن ، ج 19 ، ص . 189
159) بقره ، . 184
160) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 4 ، ص . 66
161) نهج البلاغه ، حكمت . . 39
162) درباره سيره حضرت در استعمال عطر رجوع كنيد ، النورى ، حسين ، مستدرك الوسايل ، ج 1 ، ص . 419
163) ر .ك: حسينى ، سيد رضا ، الگوى تخصيص درآمد و رفتار مصرف كننده مسلمان ، ص .
164) لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون » ( آل عمران ، 92 ) . ( هرگز به نيكى ورستگارى نخواهيد رسيد مگر آنكه از آنچه دوست مىداريد به ديگران انفاق كنيد ) .
165) خير الناس من نفع الناس » ( غررالحكم ، ح 5001 ) . « خير الناس من تحمل مؤونة الناس » ( غررالحكم ، ح 5002 ) .
166) و يؤثرون على أنفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شح نفسهى فأوللـك هم المفلحون (حشر ، 9 ) .
167) ر .ك ، الحويزى ، عبد على بن جمعه ، تفسير نورالثقلين ، ج 5 ، ص 285 ، ح . 51
168) و اليل إذا يغشى . . . و سيجنبها الأتقى * الذى يؤتى ماله يتزكى * و ما لأحد عنده من نعمة تجزى * إلا ابتغآء وجه ربه الأعلى * و لسوف يرضى .
169) الكوفى ، قرات بن ابراهيم ، تفسير قرات الكوفى ، ص 565 ، ح . 725
170) إنما وليكم الله ورسوله والذين ءامنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة وهم ر كعون . ( مائده ، 55 ) .
171) الطباطبايى ، محمد حسين ، الميزان فى تفسير القرآن ، ج 6 ، ص . 22
172) و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و أسيرا * إنما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزآء و لا شكورا * إنا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا ( دهر ـ 8 ـ 10 ) .
173) الذين ينفقون أمو لهم باليل والنهار سرا وعلانية فلهم أجرهم عند ربهم ولا خوف عليهم ولا هم يحزنون .
174) ر .ك: العياشى ، محمد بن مسعود ، تفسير العياشى ، ج 1 ، ص 151 ، ح . 502
175) رجال لا تلهيهم تجرة و لا بيع عن ذكر الله و إقام الصلوة و إيتآء الزكوة يخافون يوما تتقلب فيه القلوب والأبصر* ليجزيهم الله أحسن ما عملوا و يزيدهم من فضله و الله يرزق من يشآء بغير حساب . ر .ك: ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص . 74
176) ر .ك: البلاذرى ، انساب الاشراف ، ج 2 ، ص 117 ، ح 68؛ ابى هلال الثقفى ، الغارات ، ج 1 ، ص . 63
177) الكوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 68 ، ح . 552
178) الزمخشرى ، ربيع الابرار ، ج 2 ، ص . 148
179) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص 76؛ علامه مجلسى ، بحار الأنوار ، ج 41 ، ص . 29
180) نهج البلاغه ، امه . 45
181) الانسان ، 8 ـ . 10
182) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص 36 ، ح . 12
183) ابن عساكر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 523 ، ح 9048 ، أبى الفداء ، اسماعيل بن عمر ، البداية و النهاية ، ج 8 ، ص . 9
184) الزمخشرى ، محمود بن عمر ، ربيع الأبرار ، ج 2 ، ص 668؛ الكوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 75 ، ح . 558
185) اين عساكر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 523 ، ح . 9048
186) ر .ك: الكوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 68 ، ح . 552
187) روم، 38 و بقره . 177
188) ابداء بمن تعول الأدنى فالأدنى ) « النسايى ، سنن النسايى ، ج 5 ، ص 61 » .
189) ر .ك: مقاله بيت المال در همين مجموعه .
190) ر .ك: نهج البلاغه ، نامه 21 ، الآمدى ، غررالحكم ، . 6596
191) وقف در اصطلاح به معناى تحبيس اصل مال و تسبيل منافع آن است و به اعتبار كسانى كه ملك بر ، آنان وقف مىشود به دو نوع وقف عام و وقف خاص تقسيم مىشود . ( ر .ك: فرهنگ لغات و اصلاحات اقتصادى ، محمد هومن ، چاپ اول ، تهران 1356 ، سازمان برنامه و بودجه ، ص 209 ) .
192) ر .ك: ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 548 ، ح 922 ، القاضى نعمان ، دعائم الاسلام ، ج 2 ، ص . 340
193) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص 74؛ الكلينى ، الكافى ، ج 7 ، ص 54 ، ح 94؛ الطوسى ، التهذيب ، ج 9 ،ص 148 ، ح . 609
194) الزمخشرى ، ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388 ، ح 389 ، المبردالكامل ، ج 3 ، ص 1127 ، الكوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 81 ، ح . 568
195) نام محلى در كوفه .
196) الكلينى ، الكافى ، ج 7 ، ص 49 ـ 51 ، ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص 225 ـ 228 القاضى نعمان ، دعائم الاسلام ، ج 2 ، ص 341 ، ح 1284 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص 40 ، ح . 19
197) شيخ طوسى ، التهذيب ، ج 9 ، ص 131 ، ج 560 ، شيخ صدوق ، الفقيه ، ج 4 ، ص 248 ، ح . 5588
198) الراوندى ، النوادر ، ص . 41
199) ر .ك: الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، ج 5 ، ص 67 ، ح 1 ، البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1006 ، ح . 2591
200) الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، ج 8 ، ص 165 ، ح . 175
201) ر .ك: الرشيهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 377 ـ . 378
202) النورى ، حسين ، مستدرك الوسائل ، ج 13 ، ح . 23
203) ر .ك: علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 46 ، ص . 15
204) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص . 109
205) ر .ك: الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 143 ، ح 4652 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 683 ، ح . 1168
206) العكبرى ، محمد بن محمد ، الإختصاص ، ص . 157
207) الصدقة كنز » ( الآمدى ، غررالحكم ، ح 208 ) .
208) الصدقة افضل الذخرين » ( همان ، ح 1679 ) .
209) الصدقة كنز الموسر » ( همان ، ح 1062 ) .
210) الشيطان يعدككم الفقر و يأمركم بالفحشاء والله يعدكم مغفرة منه و فضلا والله واسع عليكم » ( البقره: 628 ) .
211) من اهتم برزق غد لم يفلح ابدا » ( الآمدى ، غررالحكم ، ح 9113 ) .
212) المال ما افاد الرجال » ( الآمدى ، غررالحكم ، ح 508 ) .
213) الطوسى ، تفسير التبيان ، ج 5 ، ص 247؛ السيوطى ، تفسير الدر المنثور ، ج 4 ، ص . 179
214) ر .ك ، همين مقاله ، سيره امام عليه السلام در كمك مالى مستقيم به نيازمندان .
215) ر .ك؛ مقاله بيت المال در همين مجموعه .
216) الدين أحد الرقين » ( الآمدى ، غررالحكم ، ح 1687 ) .
http://imamalinet.net/per/a/ae/ae13.htm