تاريخ : جمعه 2 اردیبهشت 1390  | 4:59 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد و امام علی (ع)

 

سيد رضا حسينى

مقدمه

لغت‏شناسان براى واژه «سيره» معانى پرشمارى همچون روش ، راه ، سنت ، عادت ، خوى ، اخلاق ، رفتار ، مذهب و انتظام ، برشمرده‏اند . (1) معناى اصطلاحى اين واژه در واژه‏هاى مركبى مانند « سيره نبوى »، عبارت از «تاريخچه زندگانى» است. آن‏گاه كه اين واژه براى گونه‏اى ويژه از سيره ، مانند «سيره سياسى» ، استعمال شود ، تحليل نوع رفتار و روش نيز در معناى آن ملحوظ مى‏گردد . بر اين اساس معناى «سيره اقتصادى» در عنوان اين مقاله عبارت است از بررسى تحليلى ـ تاريخى رفتارهاى اقتصادى است . يكى از ويژگى‏هاى اين مفهوم اختصاص آن به پديده‏ها و رفتارهاى اقتصادى‏اى است كه در محدوده زندگى فرد اتفاق افتاده‏اند . از اين رو بررسى ، انديشه‏هاى اقتصادى فرد ، اساسا از شمول اين عنوان خارج خواهند بود . و بدين ترتيب ، موضوع بحث اين مقاله بررسى و تحليل پديده‏ها و رويدادهاى اقتصادى در زندگانى امام على عليه السلام مى‏باشد .

از آنجايى كه اين موضوع بر اساس تقسيمات متعارف علم اقتصاد ، از نوع مباحث اقتصاد خردى است . و رفتارهاى خرد اقتصادى به دو دسته اصلى: رفتار توليدكننده ، و رفتار مصرف كننده تقسيم مى‏گردند . مطالب اين مقاله نيز در دو بخش؛ سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد ، و سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد تنظيم مى‏گردد .

تحليل رفتارهاى اقتصادى ، پايه و اساس علم اقتصاد نوين را تشكيل مى‏دهند . و به همين جهت بسيارى از اقتصاددانان ماهيت علم اقتصاد را مطالعه همين رفتارها دانسته‏اند . مثلا « آلفرد مارشال » ، در يك تعريف ، « مى‏گويد: « اقتصاد ، عبارت است از مطالعه بشر در زندگى شغلى و حرفه‏اى . » (2) و در تعريف ديگر مى‏گويد: علم اقتصاد ، بررسى كردارهاى انسان در جريان عادى زندگى اقتصادى يعنى كسب درآمد و تمتع از آن براى ترتيب دادن زندگى است » . (3) در تعاريف « لو دويگ وان ميزز » ، « رابينز » و « ساموئلسن » نيز بر نقش محورى رفتارها در ماهيت علم اقتصاد تأكيد شده است .

تحليل رفتارهاى اقتصادى از آن جهت براى اقتصاد دانان اهميت داد كه آنان را در دست‏يابى به تئوريهايى جهت تفسير و پيش بينى پديده‏هاى اقتصادى يارى مى‏دهد . يكى از دشواريهاى كه اقتصاد دانان همواره در تحليل رفتار افراد با آن مواجه بوده‏اند اختلاف برداشت‏ها درباره مهفوم « انسان اقتصادى » (4) است . اين مشكل از آنجا ناشى مى‏شود كه « انسان اقتصادى » يك مفهوم انتزاعى است . و طبعا در انتزاع چنين مفهومى ديدگاههاى ارزشى نقش انكار ناپذيرى دارند . و به همين جهت هر نوع مدلى كه از انسان اقتصادى طراحى مى‏شود ، در واقع نمونه تجسم يافته عقايد ، آرمانها و ارزشهاى فردو يا مكتبى است كه آن را ارائه نموده است .

 

>>>

محور : اقتصاد و امام علی (ع)

 

 سيد رضا حسينى
فهرست :

-  مقدمه
-  بخش اول: سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد
-  .1 دوره تولد تا هجرت
-  .2 دوره هجرت تا وفات پيامبر صلى الله عليه وآله
-  منابع درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام
-  1 ـ . 1 درآمد ناشى از هداياى مردمى
-  2 ـ . 2 درآمد ناشى از فعاليتهاى اجتماعى
-  2 ـ . 3 درآمد ناشى از خمس و في‏ء
-  2 ـ . 5 درآمد ناشى از كار
-  3 ـ از وفات پيامبر صلى الله عليه وآله تا تصدى خلافت
-  3 ـ . 1 تحول در زمينه درآمدهاى عمومى امام
-  3 ـ . 2 فعاليت‏هاى عمرانى امام عليه السلام در ينبع
-  3 ـ . 3 ساير فعاليت‏هاى عمرانى امير المؤمنين عليه السلام
-  3 ـ . 4 ثروت و درآمدهاى اختصاصى امام
-  . 4 دوره تصدى خلافت
-  4 ـ . 1 تحولات مربوط به درآمدهاى عمومى امام
-  4 ـ . 2 فعاليت‏هاى عمرانى و درآمد كسب و كار
-  تحليل نكات اساسى در شيوه توليد و كسب درآمد امام عليه السلام
-  . 1 انگيزه توليد و كسب درآمد
-  . 2 بهره بردارى بهينه از ظرفيت‏هاى توليدى
-  . 3 اولويت دادن به توليد كالاهاى اساسى
-  . 4 كاردانى و مهارت شغلى
-  . 5 كار آفرينى و ايجاد فرصتهاى شغلى
-  . 6 تنظيم اوقات كار ـ فراغت
-  . 7 نظم و وجدان كارى
-  بخش دوم: سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد
-  . 1 مخارج مصرفى شخصى
-  1 ـ . 2 مخارج ازدواج
-  1 ـ . 3 مسكن و لوازم خانه
-  1 ـ . 4 مخارج خوراك
-  1 ـ . 5 مخارج پوشاك
-  1 ـ . 6 مخارج تعليم و تربيت
-  1 ـ . 7 ساير مخارج
-  2 ـ سيره امام على عليه السلام در مخارج مشاركت اجتماعى
-  2 ـ . 1 كمك مالى مستقيم به نيازمندان
-  تحليل ويژگيهاى انفاق امام عليه السلام
-  تحليل سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در وقف
-  2 ـ . 3 آزاد كردن برده
-  2 ـ . 4 ساختن مسجد و اصلاح جاده
-  2 ـ . 5 ساير خدمات اجتماعى امام عليه السلام
-  . 3 مخارج پس انداز و سرمايه گذارى
-  3 ـ . 1 منابع سرمايه گذارى امام عليه السلام
-  3 ـ . 2 تحليل نكات اساسى در شيوه مخارج سرمايه گذارى امام عليه السلام
-  خلاصه و نتيجه
-  منابع و مآخذ
-  پى‏نوشت‏ها
مقدمه

لغت‏شناسان براى واژه «سيره» معانى پرشمارى همچون روش ، راه ، سنت ، عادت ، خوى ، اخلاق ، رفتار ، مذهب و انتظام ، برشمرده‏اند . (1) معناى اصطلاحى اين واژه در واژه‏هاى مركبى مانند « سيره نبوى »، عبارت از «تاريخچه زندگانى» است. آن‏گاه كه اين واژه براى گونه‏اى ويژه از سيره ، مانند «سيره سياسى» ، استعمال شود ، تحليل نوع رفتار و روش نيز در معناى آن ملحوظ مى‏گردد . بر اين اساس معناى «سيره اقتصادى» در عنوان اين مقاله عبارت است از بررسى تحليلى ـ تاريخى رفتارهاى اقتصادى است . يكى از ويژگى‏هاى اين مفهوم اختصاص آن به پديده‏ها و رفتارهاى اقتصادى‏اى است كه در محدوده زندگى فرد اتفاق افتاده‏اند . از اين رو بررسى ، انديشه‏هاى اقتصادى فرد ، اساسا از شمول اين عنوان خارج خواهند بود . و بدين ترتيب ، موضوع بحث اين مقاله بررسى و تحليل پديده‏ها و رويدادهاى اقتصادى در زندگانى امام على عليه السلام مى‏باشد .

از آنجايى كه اين موضوع بر اساس تقسيمات متعارف علم اقتصاد ، از نوع مباحث اقتصاد خردى است . و رفتارهاى خرد اقتصادى به دو دسته اصلى: رفتار توليدكننده ، و رفتار مصرف كننده تقسيم مى‏گردند . مطالب اين مقاله نيز در دو بخش؛ سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد ، و سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد تنظيم مى‏گردد .

تحليل رفتارهاى اقتصادى ، پايه و اساس علم اقتصاد نوين را تشكيل مى‏دهند . و به همين جهت بسيارى از اقتصاددانان ماهيت علم اقتصاد را مطالعه همين رفتارها دانسته‏اند . مثلا « آلفرد مارشال » ، در يك تعريف ، « مى‏گويد: « اقتصاد ، عبارت است از مطالعه بشر در زندگى شغلى و حرفه‏اى . » (2) و در تعريف ديگر مى‏گويد: علم اقتصاد ، بررسى كردارهاى انسان در جريان عادى زندگى اقتصادى يعنى كسب درآمد و تمتع از آن براى ترتيب دادن زندگى است » . (3) در تعاريف « لو دويگ وان ميزز » ، « رابينز » و « ساموئلسن » نيز بر نقش محورى رفتارها در ماهيت علم اقتصاد تأكيد شده است .

تحليل رفتارهاى اقتصادى از آن جهت براى اقتصاد دانان اهميت داد كه آنان را در دست‏يابى به تئوريهايى جهت تفسير و پيش بينى پديده‏هاى اقتصادى يارى مى‏دهد . يكى از دشواريهاى كه اقتصاد دانان همواره در تحليل رفتار افراد با آن مواجه بوده‏اند اختلاف برداشت‏ها درباره مهفوم « انسان اقتصادى » (4) است . اين مشكل از آنجا ناشى مى‏شود كه « انسان اقتصادى » يك مفهوم انتزاعى است . و طبعا در انتزاع چنين مفهومى ديدگاههاى ارزشى نقش انكار ناپذيرى دارند . و به همين جهت هر نوع مدلى كه از انسان اقتصادى طراحى مى‏شود ، در واقع نمونه تجسم يافته عقايد ، آرمانها و ارزشهاى فردو يا مكتبى است كه آن را ارائه نموده است .

امروزه ، اين واقعيت كه انسان اقتصادى مفروض در تحليلهاى علم اقتصاد جديد ، بيش از آنكه حاكى از واقعيت رفتار آدمى باشد ، بازتاب ايدئولوژى ليبراسيم است ، بيش از گذشته آشكار شده است . چنانكه « دايك » ـ اقتصاددان آمريكايى ـ مى‏گويد:

« در نظريه بازار ، بايدها زير پوشش اصطلاح معروف آن يعنى انسان اقتصادى عاقل پنهان مى‏شود؛ و مسئله واقعى در اين نظريه ، پذيرفتن قوانين است ، نه آنكه آيا تأييد تجربى دارند يا نه؟ و در هر حال ما بايد مؤيد قوانين باشيم » (5)

پروفسور فرگوسن نيز عليرغم اصرار زيادى كه بر ادعاى اثباتى بودن تحليل‏هاى اقتصادى نئوكلاسيك داشت ، پس از يك مشاجره طولانى به اين واقعيت اعتراف نمود و گفت:

« قبول نظريه اقتصادى كلاسيك جديد امرى است اعتقادى ، من شخصا چنين اعتقادى دارم » (6)

نظريه‏هاى اقتصاد جديد ، در تحليل رفتارها ، عموما مبتنى بر اين فرض است كه انسان عاقل اقتصادى تنها از انگيزه نفع شخصى تأثير مى‏پذيرد . و نفع شخصى هم ، براى مصرف كننده عبارت است از حداكثر ساختن رضايت خاطر حاصل از مصرف كالاها و خدمات ، و براى توليد كننده عبارت است از حداكثر ساختن سود حاصل از فروش توليدات (7) .

اكنون ، بيش از دو قرن ، از آغاز پيدايى و تكامل تدريجى اين نظريه‏ها مى‏گذرد ، اما با گذشت زمان نارسايى آنها هر روز بيشتر از پيش ظاهر مى‏گردد . مشكلات ديرينه بشر مانند فقر ، جهل ، ظلم ، تبعيض و نا امنى نه تنها بر طرف نشده بلكه به دليل اسراف و زياده خواهى و شاد خوارى جوامع سرمايه دارى ، محيط زيست انسان نيز به شدت به مخاطره افتاده است . با اين حال جامعه بشرى هنوز راه حل فائق آمدن بر اين مشكلات را پيدا نكرده است . و امروزه بشريت بيش از گذشته به دنبال تصورى از انسان مى‏گردد كه جامع آرمانها و كمالات مطلوب او بوده و بتواند ، اعمال و رفتار خود را بر اساس چنين الگوى نمونه‏اى تنظيم كند . ولى آيا مى‏توان به مفهومى از انسان و قاعده رفتارى او دست يافت كه رفاه مادى و تعالى معنوى و رشد و عدالت را در كنار هم تضمين كند؟ آيا چنين مفهومى تا كنون مصداق عينى هم داشته است؟ در صورت وجود ، رفتار اقتصادى او چگونه بوده است؟

اين مقاله با بررسى سيره اقتصادى امام انسانيت ، حضرت على بن ابى طالب عليه السلام به دنبال پاسخگويى به اين سؤال‏ها است . اگر بازدهى زياد با كمترين هزينه ، همراه با توزيع عادلانه و رعايت قوانين و مقررات ، را به عنوان معيارى براى موفقيت اقتصادى در نظر بگيريم . بدون ترديد امام على عليه السلام ، در رأس قله چنين موفقيتى قرار گرفته است . او فعاليت‏هاى اقتصادى خود را از نقطه صفر ، آغاز مى‏كند . ولى پس از مدتى با كد يمين و عرق جبين و عقل سليم به چنان سطحى از درآمد دست مى‏يابد كه مخارج صدها خانواده را كفايت مى‏كند . اكتساب چنين درآمدى فقط يك بال موفقيت اوست و معناى آن تنها در صورتى كامل مى‏شود كه در كنار ارائه عادلانه‏ترين و انسان دوستانه‏ترين توزيع درآمد توسط امام ، ملاحظه شود .

عظمت موفقيت اقتصادى امام على عليه السلام ، بيشتر ، از اين ناحيه است كه بر مبناى انسان شناختى كاملا متفاوتى از آنچه در دنياى امروز مطرح است ، به دست آمده است . در نگاه او انسان بنده خدا و جانشين او بر روى زمين است و سعادت حقيقى او نه در تمتع و كسب سود مادى بيشتر ، بلكه در جلب رضايت پروردگار است . قاعده اساسى در رفتار امام عليه السلام ، كسب رضايت خداوند است . براى او هر كارى كه رضايت خدا را در پى داشته باشد عاقلانه است ، هر چند كه سختى و مشقت بيشترى داشته باشد . چنانكه امام باقر عليه السلام ، درباره او مى‏فرمايد:

« هيچگاه ميان دو كار كه هر دو موجب رضايت پروردگارند ، قرار نگرفت ، مگر آنكه دشوارترين آن دو بر بدنش را انتخاب نمود » (8)

امام على عليه السلام با رفتار خود نشان مى‏دهد كه چگونه مى‏توان ، از راهى غير از دنياطلبى ، دنيا را آباد نمود . او به بشريت مى‏آموزد كه جامعه مطلوب و آرمانى او چگونه و از چه راهى ساخته مى‏شود . شيوه رفتارى او براى فرد مسلمان حائز اهميت بيشترى است . زيرا از ديدگاه فرد مسلمان ، على عليه السلام انسان كامل و مظهر عاليترين جلوه ارزشهاى اسلامى است . و چنانكه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود (9) ، راه او؛ همان صراط مستقيمى است كه خداوند براى سعادت انسان قرار داده است .

اين تحقيق موفقيت اقتصادى امام عليه السلام و شيوه رفتارى او را به منظور دست يابى به الگوى رفتار اقتصادى ايده آل اسلامى بررسى خواهد نمود . در اينجا با ذكر چند نكته كلى اين مقدمه را به پايان مى‏بريم .

. 1 هر چند كه اين تحقيق نهايت كوشش خود را براى استخراج نصوص تاريخى و روايى مربوطه به كار گرفت ، اما مع الأسف حافظه تاريخ رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام را به طور كامل ضبط نكرده است و اين محدوديت در مورد سالهاى انزواى سياسى امام عليه السلام بيشتر به چشم مى‏خورد اما اين وجود ، نصوص تاريخى موجود از غناى لازم براى استخراج الگوى رفتارى امام عليه السلام برخوردارند .

.2 شناخت حقيقت رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام نيازمند ، تحقيق ، تتبع و بضاعت علمى بيشترى است . به ويژه آنكه اين بعد از شخصيت آن امام بزرگ تا كنون به طور مستقل و جامع مورد مطالعه قرار نگرفته است . بنابراين آنچه در اين تحقيق مى‏آيد . تنها در حد پيش درآمدى براى ورود به اين بحث است .

.3 يكى از ايرادهايى كه معمولا در چنين مباحثى مطرح مى‏شود ، آرمانى و ايده‏آل بودن و در نتيجه غير قابل تعميم بودن شيوه رفتارى انسانهاى كامل است . در پاسخ به اين ايراد بايد گفت:

اولا: اتخاذ الگوهاى آرمانى براى تحليل و ارزيابى رفتارها يك ضرورت علمى است و غرض دانشمندان از اين كار به هيچ وجه عموميت داشتن اين الگوها نبوده ، بلكه صرفا اتخاذ يك چارچوب منطقى براى تجزيه و تحليل رفتارها و آثار و پيامدهاى آنها مورد نظر آنهاست . « ماكس وبر » و « فريتز مك لاپ » صراحتا از مفهوم انسان اقتصادى به عنوان نوع آرمانى ياد مى‏كنند . (10) آلفرد شولتز درباره اهميت اين نوع آرمانى گفته است:

« نوع ايده آل نه تنها به عنوان يك مفهوم بنيادين براى يك دانشمند اجتماعى و يك تاريخ دان به حساب مى‏آيد ، بلكه نوع ايده‏آل به عنوان يك مفهوم اساسى در انديشه معمول انسانى نسبت به تجربيات روز مره‏اش و در ارتباط با سايرين مطرح مى‏باشد . . . و لذا ساختار و مدلها و موضوعات در علوم اجتماعى ( بر اساس تجربه معمول ما به كمك اين مدلها و از عينيت اجتماعى به كمك اين مدلها مى‏باشد . . . نه تنها دانشمندان بلكه همه مردم با كمك انواع آرمانى مى‏انديشند و زندگى روزمره خود را مى‏گذرانند » (11)

نمونه عينى الگوهاى آرمانى در تحليل رفتارهاى اقتصادى ، الگوى رقابت كامل است كه فروض آن هيچگاه تحقق عينى نداشته‏اند . بنابراين اگر هم چنين ايرادى وجود داشته باشد ، منحصر به الگوى آرمانى انسانهاى كامل نيست .

ثانيا: نمونه ايده‏آل در هر مكتبى مطابق عقايد و ارزشهاى مورد قبول همان مكتب ساخته مى‏شودو بالطبع در مكتب اسلام كه رسالت اصلى آن تكامل همه جانبه همه انسانها است ، رفتار انسانهاى كامل مانند امام على عليه السلام ، براى اتخاذ چنين نمونه‏اى كاملا مناسب است . به ويژه آنكه آن حضرت در احاديث رسولخدا صلى الله عليه وآله با عناوينى چون؛ امام المسلمين ، سيد المسلمين ، يعسوب المؤمنين ، خير البشر و . . .معرفى گرديده است .

ثالثا : موارد غير قابل تعميم در رفتار امام عليه السلام ، يا صراحتا توسط خود ايشان بيان گرديده و يا با مقايسه آنها با انديشه و گفتار حضرت قابل شناسايى است . و اين جهت حتى الإمكان در تحقيق حاضر ملاحظه گرديده است .

.4 يكى از ملاحظاتى كه در استخراج الگوى ايده‏آل اسلامى از رفتار اقتصادى اميرالمؤمنين عليه السلام بايد در نظر گرفته شود ، امكان دخالت شرايط زمانى و موقعيت‏هاى اجتماعى در رفتارهاى ويژه آن حضرت است . به منظور رعايت اين ملاحظه ، اين تحقيق در موارد لزوم رفتار امام را با سنت پيامبر صلى الله عليه وآله و سائر ائمه معصومين عليه السلام و يا با سنت گفتارى خود ايشان مقايسه نموده است .
بخش اول: سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد

مقاطع مختلف زندگى امام على عليه السلام داراى شرايط كاملا متفاوتى بوده وبالطبع سيره اقتصادى ايشان نيز به ويژه در توليد و كسب درآمد در طول اين مقاطع گوناگون بوده است . از اين رو ، سيره توليد و كسب درآمد امام را در ضمن چند دوره؛ از دوره‏هاى زندگانى حضرت بررسى مى‏كنيم .
.1 دوره تولد تا هجرت

امام على عليه السلام در روز جمعه ، سيزدهم ماه رجب ، سى سال پس از عام الفيل در كعبه مكرمه ديده به جهان گشود . (12) سال ميلاد آنحضرت مقارن بود با سرآغاز نويد رسالت پيامبر عظيم الشأن اسلام از طريق رمزه‏سنگ‏ها و درختان و مشاهده انوار آسمانى و به خاطر اين دو مناسبت رسول خدا صلى الله عليه وآله همواره از آن سال به عنوان خير و بركت ياد مى‏فرمود . ابوطالب پدر آنحضرت ، با وجود اينكه پس از عبدالمطلب بزرگ خاندان قريش شمرده مى‏شد و از موقعيت اجتماعى ممتازى برخوردار بوده وضعيت اقتصادى چندان مطلوبى نداشت . در سالهاى آغازين طفوليت امام على عليه السلام كه به دليل خشكسالى فقر و تنگدستى ابوطالب شدت يافته بود ، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله با مشاهده اين موقعيت رقت بار ، پيشنهاد نمود هر يك از برادران ابوطالب تكفل يكى از فرزندان او را به عهده بگيرند و خود نيز سرپرستى على عليه السلام را تقبل نمود و بدين ترتيب تقدير الهى بر اين قرار گرفت كه على عليه السلام در دامن پيامبر صلى الله عليه وآله پرورش پيدا كند (13) پس از آن امام على عليه السلام همواره همراه رسول خدا صلى الله عليه وآله بود تا اينكه خداوند او را به پيامبرى برگزيد . پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه وآله بعثت خويش را اعلام فرمود ، امام على عليه السلام اولين كسى بود كه به او ايمان آورد و با تمام وجود به دفاع از اسلام پرداخت .

در خلال سالهاى بعثت تا هجرت كه پيامبر صلى الله عليه وآله و مسلمانان در نهايت مشقت و تنگدستى قرار داشتند ، امام على عليه السلام نيز در تحمل اين مشكلات با آنان مشاركت داشت و تمامى وقت و امكانات خود را در كاستن از بار مشكلات و پيشبرد اهداف اسلام به كار مى‏برد . يكى از فرازهاى بسيار سخت اين دوره ، تحريم اقتصادى مسلمانان و محاصره آنها در شعب ابى طالب بود . اين محاصره سه سال طول كشيد و در خلال اين مدت ، مشركان بر اساس پيمانى كه در دارالندوه منعقد كرده بودند ، از هر گونه داد و ستد با مسلمانان خود دارى مى‏نمودند . شدت اين محاصره به حدى بود كه در اثر آن تعدادى از گرسنگى جان باختند و گاه صداى شيون و ناله كودكان ، رقت و دلسوزى برخى از مشركان را نيز بر مى‏انگيخت (14) و آنان را به كمك‏هاى مخفيانه به مسلمانان وادار مى‏نمود .

نقطه اوج فداكارى امام عليه السلام در اين دوره در حادثه ليلة المبيت به وقوع پيوست . در اين شب مشركان مكه ، كه از تصميم پيامبر صلى الله عليه وآله به هجرت مطلع گرديده بودند ، توطئه قتل شبانه او را طرح ريزى نمودند . خداوند پيامبر را از نقشه شوم آنان آگاه نمود . اما مشركان ، كه از خطر مهاجرت پيامبر صلى الله عليه وآله و مسلمانان به مدينه به خوبى آگاه بودند ، تدابير شديدى براى ممانعت از خروج ايشان اتخاذ كرده بودند و رهايى از حلقه محاصره آنان بدون حيله و نقشه امكان نداشت . نقشه‏اى كه در آن حظات پرخطر بر ذهن رسول خدا صلى الله عليه وآله خطور نمود اين بود كه براى سرگرم نمودن دشمن شخص ديگرى را در منزل به جاى خود بگمارد و خود با استفاده از اين فرصت ، مخفيانه از مكه خارج شود . موفقيت اين نقشه بستگى به وجود انسان فداكارى داشت كه جان خود را براى محافظت از رسول خدا و جلب رضايت خداوند فدا كند . بدون ترديد پذيرش اين امر ، ايمانى بس سترگ و شجاعتى بى مثال را طلب مى‏نمود . و عظمت اين ايثار چنان بود كه مباهات و تحسين ملائكه خداوند را بر مى‏انگيخت . امام عليه السلام در آن شب با خوابيدن در بستر پيامبر صلى الله عليه وآله ، اين افتخار بى نظير را نصيب خود يافت . افتخارى كه خداى سبحان با نزول آيه « و من الناس من يشيرى نفسه ابتغاء مرضات الله . . . » آن را براى هميشه تاريخ ثبت نمود . نصوص تاريخى فعاليتهاى اقتصادى حضرت را در اين دوره ، به طور خاص ذكر نكرده‏اند ولى آنچه به طور خلاصه در اين دوره از زندگانى پر بركت آن امام بزرگ به وقوع پيوست كار كردن براى خدا و تحمل رنجها و سختيها تا مرز فدا كردن جان براى جلب رضايت خداوند است . امرى كه به حكم وظيفه در اين مقطع ، در جهاد فرهنگى و سياسى به وقوع پيوست و در مقاطع بعد چنانكه خواهيم گفت در عرصه اقتصادى نيز پديدار شد .
.2 دوره هجرت تا وفات پيامبر صلى الله عليه وآله

به هنگام هجرت مسلمانان از مكه به مدينه ، 24 سال از عمر شريف امام على عليه السلام مى‏گذشت ، و چنانكه گفتيم ، تا آن زمان امام عليه السلام پيوسته ملازم رسول خدا صلى الله عليه وآله بود و در حقيقت مهمترين اشتغال ايشان وزارت رسول الله صلى الله عليه وآله بود . اما در اين دوره به دليل تغيير شرايط سياسى ، اجتماعى مسلمانان و شرايط جغرافيايى و طبيعى مدينه و وارد شدن امام به مرحله جديدى از زندگى خانوادگى ، كم كم فعاليتهاى اقتصادى امام عليه السلام نيز آغاز گرديد .

پس از آنكه ، حضرت در سال نخست هجرى تشكيل خانواده داد ، اولين مسأله‏اى كه بايد مشخص مى‏گرديد .

تقسيم كار بين اعضاى خانواده بود . وقتى كه امام على عليه السلام و فاطمه عليها السلام از رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره اين مسئله سوال كردند ، آن حضرت كارهاى منزل مانند ، نظافت ، پخت و پز ، آسياب كردن ، خمير كردن و پخت نان را بر عهده حضرت فاطمه عليها السلام و كارهاى بيرون منزل مانند تهيه هيزم و آب و معاش خانواده را به عهده امام على عليه السلام نهادند (15) . با اين حال امام عليه السلام گاهى در انجام امور منزل نيز فاطمه عليها السلام را يارى مى‏نمود (16) . چنانكه فاطمه عليها السلام نيز گاهى امام را در وظايف خود مساعدت مى‏كرد .

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند .

« كان اميرالمؤمين صلوات الله عليه يحتطب و يستقى و يكنس وكانت فاطمة سلام الله عليها ، تطحن و تعجن و تخبز » . (17)

« اميرالمؤمنين صلوات الله عليه هيزم مى‏آورد و آب مى‏كشيد و جارو مى‏كرد و فاطمه عليها السلام آسياب مى‏كرد و خمير مى‏گرفت و نان مى‏پخت » .

شيخ صدوق نقل مى‏كند؛ اميرالمؤمنين عليه السلام به مردى از بنى سعد فرمود:

« آيا نمى‏خواهى برايت از خودم و فاطمه عليه السلام سخن بگويم ، او نزد من بود؛ پس تا بدانجا با مشك آب حمل نمود كه اثر آن بر سينه‏اش ماند ، و به قدرى با آسياب دستى گندم آرد كرد كه دستهايش تاول زد ، و به حدى خانه را جارو كرد كه لباسهايش رنگ غبار گرفت و آن قدر زير ديگ را روشن مى‏كرد تا اينكه لباسهايش تيره رنگ گرديد » . (18)
منابع درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام

بررسى راههاى كسب درآمد و تأمين هزينه‏هاى زندگى ، يكى ديگر از مباحث مهم اقتصاد خانوار است . بر اساس رهنمود پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وظيفه تأمين معاش بر عهده امام على عليه السلام قرار داشت . ايفاى اين مسئوليت در سالهاى آغازين تشكيل خانواده براى امام عليه السلام آسان نبود . به ويژه آنكه آن حضرت هيچ سرمايه درآمدزايى در اختيار نداشت و به دليل رسالت خطيرى كه در حكومت نو بنياد اسلامى به عهده داشت بيشتر ساعات كارى خود را صرف اين كار مى‏نمود . مهم‏ترين عاملى كه تحمل بار اين مسئوليت را تا حدودى بر امام عليه السلام هموار مى‏نمود ، ايثار و ساده زيستى اهل بيت آن حضرت بود . ما در آينده الگوى مخارج خانواده امام على عليه السلام را بررسى خواهيم نمود و در اينجا فقط به راههاى كسب درآمد آن حضرت اشاره خواهيم نمود . منابع درآمدى امام عليه السلام در اين دوره را به چند دسته مى‏توان تقسيم نمود .
1 ـ . 1 درآمد ناشى از هداياى مردمى

جمعيت مسلمانان در مدينه از دو گروه انصار و مهاجرين تشكيل مى‏گرديد . مهاجرين كسانى بودند كه با به جا گذاشتن تمامى اموال و املاك خود به همراه پيامبر صلى الله عليه وآله از مكه به مدينه هجرت كرده بودند ، لذا از نظر اقتصادى در نقطه صفر قرار داشتند . انصار گروهى از مردم مدينه بودند كه اسلام آورده و نسبتا از تمكن مالى خوبى برخوردار بودند . و ايشان را بدان جهت انصار مى‏گفتند كه با ارشاد رسولخدا صلى الله عليه وآله به يارى برادران مهاجر خود شتافتند و آنان را شريك مال خود قرار دادند . امام على عليه السلام در گروه مهاجران قرار داشت . وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به منظور تقويت بنيه اقتصادى مهاجران و تحكيم روابط عاطفى و اجتماعى مسلمانان ، ميان هر يك از مهاجران با يكى از انصار عقد اخوت برقرار نمود . اخوت خويش را به على عليه السلام اختصاص داد . لذا بر خلاف ديگر مهاجران ، امام على عليه السلام هم پيمان اقتصادى خاصى از ميان انصار نداشت .

در سالهاى آغازين هجرت ، زندگى عموم مهاجرين از طريق كمك‏هاى مالى انصار اداره مى‏گرديد و به همين منظور رسولخدا صلى الله عليه وآله ميان آنها دو به دو عقد اخوت بسته بود . و اين وضعيت تا زمان گسترش فتوحات اسلامى و خودكفايى نسبى مهاجران ادامه داشت . در اين مقطع به دليل عقد اخوت على عليه السلام و پيامبر صلى الله عليه وآله ، زندگى آن دو بزرگوار به هم گره خورده بود و از اين رو يكى از راههاى تأمين معاش امام على عليه السلام ، هدايايى بود كه مردم مدينه به پيامبر صلى الله عليه وآله تقديم مى‏نمودند . چنانكه گاهى امام على عليه السلام ، نيز متقابلا آن حضرت را از درآمدهاى خود بهره‏مند مى‏ساخت . (19)
2 ـ . 2 درآمد ناشى از فعاليتهاى اجتماعى

چنانكه گفتيم در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه وآله كار اصلى و عمده امام على عليه السلام مشاركت داوطلبانه در فعاليت‏هاى بخش عمومى به ويژه شركت در جهاد و انجام مأموريتهاى محوله از جانب پيامبر صلى الله عليه وآله بود . اين گونه فعاليت‏ها در اصل ، براى كسب درآمد نبود و تنها به حكم وظيفه و به قصد دفاع از اسلام و پيشبرد اهداف آن صورت مى‏گرفت . و به همين جهت هيچگاه براى اين اعمال مقاطعه‏اى ، كه حاكى از تعيين مزد باشد ، نقل شده است . اما با اين حال اين كارها گاهى درآمدهاى پيش بينى نشده‏اى را به دنبال داشت .

يكى از موارد عمده اين درآمدها ، غنايم جنگى بود . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله معمولا غنايم جنگى را پس از كسر هزينه‏هاى جانبى و اخراج خمس ، بين مجاهدان فاتح تقسيم مى‏نمود . امام على عليه السلام در تمام غزوات عصر پيامبر صلى الله عليه وآله حضور داشت و تنها در جنگ تبوك بودكه جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله در مدينه بود و نتوانست در جهاد شركت كند . (20) بنابراين از سال دوم هجرى به بعد يكى از منابع درآمدى امام على عليه السلام ، سهم ايشان از غنايم جنگى بوده است . مقدار درآمدى كه از اين ناحيه بدست مى‏آمد گر چه در مقايسه با غنايم هنگفت دهه 20 و 30 هجرى ناچيز بود اما با توجه به فقرشديد حاكم بر آن زمان بسيار تعيين كننده بوده است . وقتى كه رسولخدا صلى الله عليه وآله در غزوه بدر سپاه 313 نفرى اسلام را براى مقابله با مشركان قريش از مدينه به حركت در مى‏آورد . پس از ملاحظه وضعيت رقت بار ايشان براى بهبود وضعيت اقتصادى آنان چنين دعا فرمود:

بار خدايا! « ايشان پيادگانند ، حملشان كن ، پروردگارا ايشان برهنگانند بپوشانشان ، خدايا ايشان گرسنگانند ، سيرشان كن »

پس ، خداوند پيروزى را در روز بدر بر آنان نازل فرمود ، چنانكه هنگام بازگشت ، مردى از آنان نبود مگر آنكه با يك يا دو شتر باز مى‏گشت و همگى آنان از گرسنگى و برهنگى نجات يافتند » . (21)

در روايتى از امام على عليه السلام نيز نقل شده است كه در جنگ بدر يك شتر از بابت تقسيم غنائم ، نصيب من گرديد . (22)

در سالهاى بعد ، دامنه فتوحات اسلامى گسترش بيشترى يافت و تقسيم متوالى غنايم جنگى وضعيت زندگى امام على عليه السلام را بهبود بيشترى بخشيد .

از جمله فعاليت‏هاى اجتماعى امام عليه السلام مأموريت‏هاى ويژه‏اى بود كه از جانب رسول خدا صلى الله عليه وآله به ايشان محول مى‏گرديد و طبق معمول سيره آنحضرت ، كمك‏هاى مالى را در پى داشت . يكى از موارد عمده اين مأموريتها ، ارسال امام على عليه السلام به سرزمين يمن به منظور دعوت از مردم آنجا به اسلام (23) و سپس براى منصب قضاوت (24) است . در برخى روايات نيز به مأموريت آنحضرت براى جمع آورى خمس معدنى در يمن اشاره شده است . (25) برخى از ديگر مأموريتهاى مهم ايشان عبارتند از: مأموريت براى شكستن بتهاى طائف (26) مأموريت براى پرداخت خسارت به طائفه بنى جذيمه كه توسط خالد بن وليد ، قتل و غارت شده بودند (27) ، و مأموريت اعلان برائت از مشركان در موسم حج (28) .
2 ـ . 3 درآمد ناشى از خمس و في‏ء

در نظام مالى اسلام ، تكليف مالى زكات براى كمك اغنيا به فقرا پيش بينى شده است . اما به دليل حرمت زكات بر بنى هاشم ، امام على عليه السلام از گرفتن زكات محروم بود . قانونگذار اسلام براى نيازمندان بنى هاشم منابع ديگرى مانند خمس و في‏ء را به جاى زكات قرار داده است . خمس عبارت از يك حق مالى است كه بايد از موارد معينى مانند غنايم جنگى و معادن و . . . اخراج شود و فى‏ء عبارت است از اموالى كه بدون جنگ و لشكر كشى از كفار به غنيمت گرفته مى‏شود . بنا به حكم صريح قرآن كريم يكى از موارد مصرف خمس و في‏ء خويشاوندان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هستند (29) . بر همين اساس رسولخدا صلى الله عليه وآله پس از جمع آورى غنام ، ابتدا خمس را از آن اخراج مى‏نمودو سهمى از آن را به نزديكان خود از بنى هاشم وبنى عبدالمطلب مى‏داد (30) . چنانكه در غزوه بدر رسولخدا صلى الله عليه وآله ، يك شتر از بابت خمس به على عليه السلام داد . (31)

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله غنايم بنى النضير را كه بدون جنگ به تصرف درآمده بود بين مهاجران اوليه و 2 تن از انصار تقسيم نمود و اين تقسيم شامل امام عليه السلام نيز گرديد . يكى از موارد عمده تقسيم في‏ء كه به گونه‏اى به امام عليه السلام نيز مربوط مى‏شود ، اعطاى زمين‏هاى فدك توسط رسولخدا صلى الله عليه وآله به فاطمه عليها السلام است . اين زمينها پس از جنگ خيبر ، بدون جنگ به تصرف پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درآمد و از موارد في‏ء و ملك خاص آنحضرت به شمار مى‏آمد . چنانكه در روايات اهل سنت نيز نقل شده است:

وقتى كه آيه « وآت ذالقربى حقه » نازل گرديد ، رسولخدا صلى الله عليه وآله فاطمه را خواست و فدك را به او اعطا فرمود (32)

امام عليه السلام در نهج البلاغة با اشاره به اين موضع فرموده است:

« بلى: كانت فى ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء ، فشحت عليها نفوس قوم ، و سخت عنها نفوس قوم آخرين ، و نعم الحكم الله » (33)

« آرى در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده است ، « فدكى » بود كه قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است . »

افزون بر اين ، رسول خدا صلى الله عليه وآله چند مورد از اموال خاص خود را بر فاطمه عليها السلام وقف نمود . مرحوم كلينى اسامى اين موارد را كه 7 باغ در اطراف مدينه بوده‏اند به اين شرح ذكر نموده است .

« الدلال ، و العواف والحسنى و الصافيه و مالأم ابراهيم و الميثب و البرقة » (34)
2 ـ . 4 درآمد ناشى از اقطاع

در نظام مالى اسلام ثروتهاى طبيعى مانند زمين‏هاى موات و معادن ، تحت مالكيت دولت اسلامى است . يكى از شيوه‏هاى مديريت اين ثروتها در صدر اسلام اقطاع ( واگذارى به بخش خصوصى ) بوده است . رسول خدا صلى الله عليه وآله در موارد متعددى كه در كتب تاريخ و سيره به تفصيل ذكر شده است زمين‏ها و يا معادنى را به برخى از اصحاب خود اقطاع نموده‏اند . از جمله اين موارد ، اقطاع چند زمين به امام على عليه السلام است . امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

« پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله 4 قطعه زمين به امام على عليه السلام اقطاع فرمود؛ دو زمين به نام فقيرين (35) ، و بئرقيس و الشجرة » (36)

در برخى روايات نيز به اقطاع زمينى در منطقه « ينبع » توسط رسولخدا صلى الله عليه وآله به امام على عليه السلام اشاره شده است (37)
2 ـ . 5 درآمد ناشى از كار

چنانكه گفتيم در زمان حيات رسولخدا صلى الله عليه وآله عمده فعاليتهاى امام على عليه السلام در عرصه فرهنگ و سياست بوده وانگيزه كسب درآمد در آنها نقشى نداشته است اما با اينحال گاهى نيز تنگناى معيشت آنحضرت را به عرصه كسب و كار اقتصادى كشانده است . ابونعيم اصفهانى مى‏گويد .

« كان على عليه السلام إذا لزمه فى العيش الضيق و الجهد أعرض عن الخلق فأقبل على الكسب و الكد » . (38)

« على عليه السلام هر گاه به سختى و تنگناى معيشت گرفتار مى‏شد از مردم دورى مى‏گزيد وبه كسب و تلاش مى‏پرداخت .

در اوايل هجرت كه سختى معيشت شدت بيشترى داشت و امام عليه السلام زمينى براى كار كردن روى آن نداشت ، به مقاطعه كارى مى‏پرداخت . مواردى از اينگونه فعاليت‏هاى ايشان در كتب سيره نقل شده است ابن شهر آشوب به چندين طريق از محمد بن كعب القرظى نقل مى‏كند .

« يك بار اميرالمؤمين عليه السلام آثار گرسنگى را در چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله مشاهده نمود ، پوستى برداشت و ميان آن را گرد نمود و در گردنش داخل كردو وسطش را با ليف خرما بست و خود ايشان نيز به شدت گرسنه بود ، پس مردى را ديد كه به وسيله چرخ از چاه آب بيرون مى‏كشيد ، به او گفت: آيا مايلى كه براى هر دلو يك دانه خرما بدهى؟ گفت : آرى ، پس ، براى او آب بيرون كشيد به قدرى كه دستهايش پر از خرما شد ، سپس دلو را رها نموده و آن خرماها را نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آورد » . (39)

امام عليه السلام خود در اين باره چنين مى‏فرمايند:

« يكبار در مدينه به گرسنگى شديدى مبتلا شدم ، براى جستجوى كار در عوالى مدينه از خانه خارج شدم ، زنى را ديدم كه كلوخهايى را جمع كرده است ، پنداشتم كه قصد خيساندن آنها را دارد . نزداو رفتم و با او هر دلو آب به يك خرما مقاطعه كردم ، سپس 16 دلو آب كشيدم ، تا جايى كه دستهايم تاول زد ، سپس كنار آب آمدم و كمى آب تناول نمودم ، و بعد نزد آن زن آمده و با اشاره دست طلب خرما نمودم ، پس او 16 خرما براى من شمارش كرد ، آنگاه پيش پيامبر صلى الله عليه وآله رفته و به او خبر دادم ، و او با من از آن خرما ميل فرمود »! (40)

در سالهاى بعد امام عليه السلام با بدست آوردن چند قطعه زمين در حواشى مدينه ، كار كشاورزى را آغاز نمود . در همين سالها بود امام عليه السلام به كنيه ابوتراب كه نشان دهنده شدت علاقه آن حضرت به كار كردن بر روى زمين است . اشتهار يافت . شيخ صدوق در علل الشرايع از ابن عمر نقل مى‏كند:

« من همراه پيامبر صلى الله عليه وآله بودم كه در نخلستانهاى مدينه دنبال على عليه السلام مى‏گشت ، در همين حال به بوستانى رسيد و به درون آن نگاه كرد و على عليه السلام را ديد در حالى كه در آن زمين كار مى‏كرد و گرد و خاك بر رويش نشسته بود ، پس فرمود: مردم را نمى‏توان سرزنش كرد كه تو را ابوتراب صدا مى‏كنند! » (41)
3 ـ از وفات پيامبر صلى الله عليه وآله تا تصدى خلافت

رسولخدا صلى الله عليه وآله در سال يازدهم هجرى به ملاقات پروردگار شتافت و با رحلت آن حضرت مرحله جديدى از زندگى امام عليه السلام شكل گرفت . در يك نگاه كلى مى‏توان گفت در اين دوره ، دستگاه سياسى جديد كه كاملا بر خلاف توصيه‏هاى اكيد رسولخدا صلى الله عليه وآله و ميل آن حضرت شكل گرفته بود علاقه‏اى به جذب امام عليه السلام نداشت و قابليت‏هاو ظرافيت‏هاى وجودى امام عليه السلام نيز بسيار فراتر از گنجايش اراده حاكم بر دستگاه خلافت بود . از اين رو در طول اين دوره 25 ساله امام عليه السلام عرصه فعاليت‏هاى خود را از جهاد سياسى ، فرهنگى به جهاد اقتصادى منقل نموده و الگوى نمونه‏اى از رفتار بنگاه اقتصادى را در اختيار بشريت قرار داد . تحولات مربوط به اين دوره از زندگى امام عليه السلام را در چند محور بررسى مى‏كنيم .
3 ـ . 1 تحول در زمينه درآمدهاى عمومى امام

يكى از تحولات مربوط به اين دوره قطع سهم ذى القربا از سهام خمس بود كه در زمان ابوبكر اتفاق دادو بعدها نيز تداوم يافت . ابن عباس مى‏گويد:

« خمس در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله بر شش سهم بود ، براى خدا و رسول دو سهم ويك سهم براى نزديكان پيامبر صلى الله عليه وآله و . . . تا اينكه رسولخدا صلى الله عليه وآله وفات يافت و ابوبكر خمس را بر سه سهم جارى نمود » . (42)

بنابراين پس از رسولخدا صلى الله عليه وآله امام على عليه السلام ديگر از ناحيه خمس درآمدى نداشت .

از ناحيه غنايم جنگى نيز درآمدهاى امام عليه السلام منقطع گرديد و علت اين امر نيز آن بود كه بنا به تصميم عمر برخى از اصحاب برجسته رسولخدا صلى الله عليه وآله مانند امام على عليه السلام و طلحه و زبير و عباس و از شركت در جهاد منع گرديده بودند و بالطبع از تقسيم غنايم سهمى نداشتند . (43)

در زمينه في‏ء هم وضع به همين منوال بود وحتى ابوبكر زمينهاى فدك را كه پيامبر صلى الله عليه وآله از بابت في‏ء به حضرت زهرا عليها السلام داده بود ، باز پس گرفت و به دفاعيات متقن ايشان وقعى ننهاد (44)

اين تحولات نشان گر اين واقعيت است كه دستگاه خلافت پس از رسولخدا صلى الله عليه وآله از اقتدار اقتصادى امام على عليه السلام بيم داشت وبه شيوه‏هاى گوناگون ، منابع درآمدى امام عليه السلام را از كار مى‏انداخت . البته اين سياست پس از تثبيت خلافت عمر ديگر توجيهى نداشت و تعديل گرديد .

پس از آنكه به دليل افزايش درآمدهاى خراج ، عمر تصميم به تأسيس ديوان و بيت المال گرفت ، و براى هر يك از مهاجران و انصار و فرزندان غير شيرخوار آنها مقررى سالانه تعيين نمود . براى امام على عليه السلام نيز همانند ساير مهاجرين 5 هزار درهم ، مقرر كرد .

رسولخدا صلى الله عليه وآله اراضى خيبر را به 36 سهم تقسيم كرده بود كه 18 سهم آن به مسلمانان اختصاص داشت و هر سهم شامل صد سهم جزئى مى‏گرديد و يك سهم از 18 سهم به امام على عليه السلام و گروه او تعلق داشت (45) در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله بنا به درخواست يهوديان ، و به دليل اينكه مسلمانان قدرت بهره بردارى بهينه از اين زمين‏ها را نداشتند بهره بردارى از اراضى خيبر به صورت مزارعه به صاحبان قبلى آنها واگذار گرديد . آنان موظف بودند سالانه نيمى از محصول را به مسلمانان بدهند و هر گاه كه مسلمانان خواستند ، آن ديار را ترك كنند . اين وضعيت تا زمان عمر ادامه داشت . او يهوديان را از منطقه خيبر اخراج نموه و زمينها را ميان صاحبان سهام تقسيم نمود . سهم امام على عليه السلام بر اساس قرعه در يكى از نواحى خيبر به نام « الشق » معين گرديد . (46)

بر اساس برخى روايات ، منقطه وادى القرى (47) نيز كه در سال هفتم هجرى به طريقى مشابه خيبر فتح گرديده بود و با قراداد مشابهى در دست يهوديان قرار داشت ، در زمان عمر بين فاتحان آن تقسيم گرديد . و على القاعده سهمى از آنجا نيز به امام عليه السلام تعلق گرفت . (48)
3 ـ . 2 فعاليت‏هاى عمرانى امام عليه السلام در ينبع

عمده فعاليتهاى اقتصادى امام عليه السلام در دوره خلفا در منطقه ينبع به وقوع پيوسته است . ينبع نام منطقهاى است در 165 كيلومترى غرب مدينه ( در ساحل درياى سرخ ) وآن را به دليل چشمهاى فراوانش به اين نام ناميده‏اند . برخى تعداد چشمه‏هاى آن را تا 170 عدد ذكر نموده‏اند . ساكنان ينبع عمدتا از جينه و نبوليث و الأنصار بوده‏اند . پس از وفات امام اين منطقه تحت اختيار اولاد امام حسن عليه السلام قرار گرفت نام ينبع در كتب تاريخ ، سيره و جغرافيا با نام امام على عليه السلام عجين شده است ، چنانكه اين شهر در هيچ كتابى بى نام على معرفى نشده است . از برخى شواهد تاريخى بر مى‏آيد كه نام ينبع را امام بر اين منطقه نهاده است

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند:

« در زمانيكه رسول خدا صلى الله عليه وآله اراضى في را تقسيم نمود ، زمينى هم نصيب على عليه السلام گشت ، او در اين زمين چاهى حفر كرد كه آب از درون آن مانند گردن شتر مى‏جوشيد ، و به همين مناسبت نام ينبع ـ به معناى جوشيدن آب از زمين ـ بر آن نهاد » . (49)

درباره چگونگى تسلط امام صلى الله عليه وآله بر اين منطقه روايات مختلفى رسيده است . ابن شبه مى‏گويد :

« هنگاميكه رسولخدا صلى الله عليه وآله ينبع را گرفت ، آن را به « كشد بن مالك جهنى » اقطاع نمود ، كشد گفت: يا رسول الله من در حال پيرى هستم و لكن آن را به برادر زاده‏ام اقطاع كنيد . پس پيامبر به او اقطاع كرد ، پس از آن ، عبد الرحمن بن سعد بن زراره انصارى آن را به 30 هزار درهم از او خريد و به آنجا رفت ولى وى در آن جا با بادهاى شديد و سختى‏هاى فراوان مواجه گرديده و قصد ترك آن را نمود . و به هنگام بازگشت در نزديكى ينبع با على بن ابى طالب رضى الله عنه مواجه گرديد [على عليه السلام از او] پرسيد: از كجا مى‏آيى؟ جواب داد: از ينبع مى‏آيم و از آن بيزار شده‏ام . [امام سؤال كرد ]آيا قصد فروشش را ندارى؟ من آن را به قيمت خريد ، خريدم ، گفت: مال تو باشد ، پس از آن [ امام عليه السلام ] به آنجا رفت . » (50)

وى در روايت ديگرى از عمار بن ياسر نقل مى‏كند:

« پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله « ذى العشيره » (51) را به امام على عليه السلام اقطاع نمود ، سپس عمر پس از تصدى خلافت قطعه‏اى را به او اقطاع نمود على عليه السلام قطعه ديگرى خريد و به آنها اضافه كرد و لذا اموال على عليه السلام در ينبع از چشمه‏هاى متفرقه‏اى تشكيل مى‏گرديد » . (52)

در كتاب معجم البلدان نيز در روايتى از امام صادق آمده است كه قسمتى از ينبع را عمر بن الخطاب به امام على عليه السلام اقطاع نمود و خود ايشان نيز بخش ديگرى خريد و به آن اضافه نمود . (53)

ملاحظه ميشود كه در اين روايات سه وجه براى نحوه تسلط امام عليه السلام ذكر شده است و با توجه به وسعت املاك آن حضرت در ينبع ، مى‏توان مفاد ، روايت عمار ياسر مبنى بر تملك هر بخش از اين سرزمين به يكى از سه وجه مذكور را پذيرفت .

گويا امام على عليه السلام از سالها پيش و از زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله اين سرزمين را به خوبى مى‏شناخت چنانكه عمار ياسر مى‏گويد:

« من و على عليه السلام در غزوه ذى العشيرة (54) همراه بوديم ، هنگاميكه رسول خدا صلى الله عليه وآله در آنجا فرود آمد و اقامت گزيد گروهى از مردم بنى مدلج را ديديم كه در نخلستان يكى از چشمه‏هاى آن كار مى‏كردند .

على عليه السلام به من گفت: اى ابا اليقظان آيا مى‏خواهى برويم ببينيم كه اينان چگونه كارى مى‏كنند؟ بعد ، نزديك آنان رفته و مدتى به نحوه كاركردن آنان نگاه كرديم تا اينكه خواب بر ما چيره شد ، پس من و على عليه السلام رفتيم و در ميان درختان نخل كوچك بر روى خاك خوابيديم . . . » . (55)

ابن شبه با نقل روايتى مى‏نويسد:

« لما اشرف علي رضى الله عنه على ينبع فنظر إلى جبالها قال: لقد وضعت على نقى من الماء عظيم » . (56)

« هنگاميكه على رضى الله عنه بر ينبع اشراف پيدا نمود و به كوه‏هاى آن نگاه كرد گفت: به تحقيق كه تو بر منبع عظيمى از آب گوارا قرار گرفته‏اى .

از تاريخ شروع اقامت امام عليه السلام در ينبع اطلاع دقيقى در دست نيست ولى از شواهد تاريخى چنين بدست مى‏آيد كه اين امر در اوايل دوره خلفا اتفاق افتاده و تا نزديكى زمان خلافت آن حضرت تداوم يافته است . احمد بن الضحاك مى‏گويد:

« ابا فضالة به قصد عيادت على عليه السلام كه به سختى مريض شده بود و به ينبع رفت ، او به آنحضرت گفت چه چيز شما را به سكناى در اين منزل وادار كرده است؟ اگر در اينجا وفات نماييد كسى به جز اعراب جهينه پى‏گير شما نخواهد بود به مدينه بياييد كه چنانچه حادثه‏اى بر شما روى دهد ، دوستانتان به كارهاى شما رسيدگى كنند . على عليه السلام فرمود: من با اين درد از دنيا نخواهم رفت ، چرا كه رسول خدا صلى الله عليه وآله به من خبر داده است كه نخواهم مرد مگر آنكه مورد ضربت واقع شوم و آنگاه محاسن صورتم به خون فرقم خضاب شود » (57) .

در جريان شورشهاى مردمى در اواخر دوره عثمان ، امام هنوز در ينبع سكونت داشت وقتى كه امام براى اصلاح ميان مردم به مدينه آمد ، مورد اعتراض خليفه قرار گرفت و دوباره به ينبع بازگشت پس از مدتى با شعله‏ور شدن آتش فتنه ، عثمان از امام عليه السلام خواست تا براى خاموش كردن آن به مدينه بيايد ولى با گذشت مدت كوتاهى وقتى اشتياق شديد مردم به خلافت امام عليه السلام را مشاهده كرد؛ از او خواست تا براى آرامش مردم مجددا به ينبع باز گردد و اين عمل را چندين بار ديگر هم تكرار نمود . (58)

گويند اولين چشمه‏اى كه امام على عليه السلام در ينبع احيا نمود « بغيبغات » نام داشت كه خود ، مشتمل بر چندين چشمه به نام‏هاى « خيف (59) الأراك » ، « خيف ليلى » ، و « خيف بسطاس » مى‏گرديد . ابن شبه انبوه نخلهاى اين زمين‏ها را به خليج تشبيه نموده و مى‏نويسد: « فيها خليج من النخل مع العين » (60) .

چشمه معروف ديگر اين سرزمين « عين ابى نيزر » (61) نام داشت ، ابا نيزر جريان احياء اين چشمه را چنين گزارش نموده است .

« در زمانى كه من متصدى دو كشتزار؛ عين ابى نيزر و بغيبغه ، بودم ( روزى ) امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام نزد من آمد و فرمود: آيا غذايى پيشت هست؟ گفتم: غذايى هست كه آن را براى امير المؤمنين نمى‏پسندم ، مقدارى از كدوهاى بوستان كه با روغن نامرغوبى سرخ كرده‏ام ، فرمود آن را بياور . . . .

ابا نيزر پس از شرح نحوه غذا خوردن حضرت مى‏گويد:

سپس كلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به كندن نمود ولى اكتشاف آب با كندى مواجه گرديد . لذا امام ( براى رفع خستگى ) بيرون آمد در حاليكه عرق از سر و رويش جارى بود ، عرق از پيشانى پاك نمود و كلنگ برداشته و دوباره به چاه برگشت و چنان ضربه‏هاى محكمى برچاه مى‏كوبيد كه صداى « هماهم » او به گوش مى‏رسيد ، ناگهان آب مانند گردن شتر فوران نمود . و[ امام ] به سرعت از چاه بيرون آمد و فرمود: خداى را شاهد مى‏گيرم كه اين آب وقف است ، كاغذ و قلمى بياوريد . . . » (62)

وى در ادامه نقل صورت وقفنامه حضرت مى‏پردازد .

علاوه بر اين امام على عليه السلام در ينبع چشمه‏ها و نخلستانهاى فراوان ديگرى نيز آباد نمود . ابن شبه خلاصه اموال امام على عليه السلام در ينبع را چنين گزارش نموده است .

« اموال على رضى الله عنه در ينبع چشمه‏هاى پراكنده‏اى است از جمله آنها چشمه‏اى است به نام « عين البحير » و چشمه‏اى است كه به آن « عين نولا » گفته مى‏شود و امروزه به آن « الغدر » مى‏گويند و اين همان ملكى است كه مى‏گويند على رضى الله عنه با دست خود در آن كار نمود و مكان نماز پيامبر صلى الله عليه وآله در واقعه ذى العشيرة كه كاروان قريش را تعقيب مى‏نمود در آن واقع است . . . و براى على رضى الله عنه است ، نهرى از چشمه‏اى به نام « عين الحدث » در ينبع و سهمى از چشمه‏اى كه به آن « الغصبية » گفته مى‏شود » (63) .

ابن شهر آشوب تعداد چاه‏هاى امير المؤمنين عليه السلام در ينبع را بالغ بر يكصد حلقه ذكر نموده است . (64) ميزان محصول اين املاك در زمان حيات امام عليه السلام به روايت واقدى افزون بر هزار وسق ( وسق 60 من ) بوده است . درباره ارزش مجموعه اين املاك اطلاعات دقيقى در دست نيست اما از روايتى كه درباره عين ابى نيزر وارد شده است تا حدودى مى‏توان به ارزش بسيار بالاى آنها پى برد . اين روايت حاكى است كه معاويه 200 هزار دينار براى خريد عين ابى نيزر به امام حسين عليه السلام پيشنهاد كرد ولى امام آن مبلغ را نپذيرفت . (65)
3 ـ . 3 ساير فعاليت‏هاى عمرانى امير المؤمنين عليه السلام

از اشاره‏هايى كه در وقف نامه‏ها و گزارش‏هاى معطوف به بركات اقتصادى امام على عليه السلام وجود دارد چنين به دست مى‏آيد كه آن حضرت علاوه بر ينبع در نواحى متعدد ديگرى از مدينه فعاليت‏هاى عمرانى مانند حفر چاهها واحداث مزارع و نخلستانها داشته‏اند . در وقف نامه‏يى كه آن حضرت به دست مبارك خود نگاشته شده‏اند به اموالى در وادى القرى وادى ترعه (66) و وادى إذنية (67) و فقير اشاره شده است . (68) ابن شبه در كتاب تاريخ المدينة المنورة اطلاعات بيشترى در اين زمينه ارائه نموده است . وى مى‏نويسد:

« و براى اوست همچنين موقوفاتى در مدينه: الفقيرين در منطقه عوالى و « بئر الملك » (69) در منطقه قناة (70) والأدبية در وادى إضم (71) ، شنيده‏ام كه حسن يا حسين بن على همه اين املاك را در جنگهايى كه داشته‏اند فروخته‏اند ، و اين اموال امروزه به صورت پراكنده در دست افراد مختلفى است .

« و براى على رضى الله عنه است در صدقاتش « عين ناقة » در وادى القرى كه به آن « عين حسن » گفته مى‏شود و در زمين‏هاى « بيرة » از ناحيه « علا » (72) قرار گرفته است اين ملاك مدتى در دست عبد الرحمن بن يعقوب بن ابراهيم بن محمد بن طلحة التيمى قرار داشت ، تا اينكه حمزة بن حسن بن عبيد الله بن العباس بن على در زمان حكومت برادرش عباس بن حسن درباره موقوفه بودن آن به مخاصمه پرداخت و به نفع او حكم صادر شد و به موقوفات ملحق گرديد .

و براى او است در وادى القرى ، همچنين ملكى كه حمزة بن حسن در حكومت برادرش عباس درباره آن نيز با دو تن از اهالى وادى القرى به نام « مصدر كبير مولى حسن بن حسن » و « مروان ابن عبدالملك بن خارست » كه اين ملك در دستشان بود به مخاصمه پرداخت تا اينكه حمزة به نفع او حكم كرد و آن ملك به موقوفات ملحق گرديد .

و براى على رضى الله عنه است همچنين حقى در « عين سكر »و براى او است همچنين نهرى بر چشمه‏اى در بيرة كه جزء موقوفات است .

و براى او است در « حرة الرجلاء » (73) از ناحيه « شعب زيد » وادى اى به نام « الأحمر » كه يك بخش آن موقوفه است ، و يك بخش آن هم با بخشش على عليه السلام به آن مناع از طايفه بنى عدى تعلق يافته است و همه اين ملك در دست آنها بود تا اينكه حمزة بن حسن با آنها مخاصمه كرد و نصف آن را گرفت .

و براى او است همچنين در حرة الرجلاء وادى يى كه به آن « البيضاء » گفته مى‏شود و در آن مزارع و زمين هايى هست و جزء موقوفات به شمار مى‏رود .

و براى او است همچنين چهار حلقه چاه در حرة الرجلاء كه به آن‏ها « ذات كمات » و « ذوات العشراء » و « قعين » و « معيد » و « رعوان » گفته مى‏شود و اين چاهها جزء موقوفات آن حضرت است .

و براى او است دره‏اى در ناحيه فدك بين دو سنگلاخ حرة كه به آن « رعية » (74) گفته مى‏شود و در آن درختان خرما و آبهاى زيادى است كه به وسيله چرخ از چاه‏ها كشيده مى‏شود و اين هم جزء موقوفات آن حضرت است .

و براى او است در منطقه فدك دره‏اى كه به آن « الأسحن » گفته مى‏شود و قبيله بنى فزارة نسبت به آنجا ادعاى ملكيت و اقامت مى‏كردند و امروزه آن ملك در دست متوليان وقف و جزء موقوفات است .

و براى او است همچنين در ناحيه فدك ملكى در بالاى حرة الرجلاء كه به آن « القصيبه » (75) گفته مى‏شود . عبدالله بن حسن بن حسن ، اين ملك را به بنى عمير ـ هم پيمان عبدالله بن جعفر ـ واگذار كرد مشروط به اينكه هر گاه محصول آن به 30 صاع به صاعهاى قديم بالغ گشت ، يك ثلث آن صدقه باشد و پس از انقراض بنو عمير به موقوفات بر گردد ، اين ملك هم ، امروزه بر همين حال در دست متوليان وقف است » . (76)

ابن شهر آشوب در ذكر بركات اقتصادى اميرالمؤمنين عليه السلام به موارد ديگرى اشاره نموده است از جمله اين موارد كه در نصوص تاريخى ديگر هم به آن اشاره شده است حفر چاههايى در كناره‏هاى راه مدينه ـ مكه است . (77) و اين مطلب در روايتى از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است . (78) اگر چه تعيين دقيق مكان اين چاهها ممكن نيست ولى در حال حاضر منطقه‏اى كه مسجد شجره در آن واقع شده است به نام بئر على و آبار على معروف است . (79) و بنا به روايتى از امام صادق عليه السلام اين منطقه با اقطاع پيامبر صلى الله عليه وآله به على عليه السلام واگذار گرديده بود . (80) ياقوت در معجم البلدان ( ج 4 ، ص 139 ) وادى عقيق را به سه ناحيه صغير و كبير و اكبر تقسيم نموده و عقيق اكبر را با بئر على معرفى مى‏كند و مكان آن را در بطن ذى الحليفه مى‏داند . و سمهودى نيز در ذكر حدود وادى عقيق به نقل از مطرى يك حد وادى عقيق را بئر على عليا ـ معروف به خليقه ـ و يك حد ديگر آن را بئر على در ذوالحليفه محرم معرفى نموده است . (81) با توجه به مجموعه اين قرائن مى‏توان گفت چاههاى مزبور در همين مكانى كه اكنون به آبار على ( چاههاى على ) معروف است حفر گرديده بود: برخى تعداد چاههاى امام در اين منطقه را 23 حلقه ذكر نموده‏اند . (82)
3 ـ . 4 ثروت و درآمدهاى اختصاصى امام

چنانكه در بررسى وضعيت مالى امام در زمان حيات رسولخدا صلى الله عليه وآله ذكر نموديم . امام على عليه السلام فعاليتهاى اقتصادى خود را از نقطه صفر شروع نمودند . به گونه‏اى كه در سالهاى آغازين هجرت حتى قادر بر سد جوع هم نبودند . اما با به هم پيوستن نيروهاى ايمان ، انديشه و دست ، در طول مدت نسبتا كوتاهى كه آن حضرت به فعاليت اقتصادى روى آورد ، چنان موفقيت‏هاى بزرگى نصيب ايشان گرديد كه حقيقتا از عهده انسانهاى معمولى خارج ، و تنها شايسته بلنداى عظمت انسانيت آن حضرت است . البته در زمان ايشان ، شمار كسانى چون عبدالرحن بن عوف ، طلحةو زبير كه بر گنجهاى عظيمى از ثروت طلا و نقره و خدم و حشم و كاخهاى رفيع دست يافته بودندو اندوخته‏هاى طلاى آنان پس از مرگشان با تبر تقسيم گرديد ، كم نبودند . (83) اما چهره انسانى و اسلامى ثروت كه نه در جهت تفاخر و تكاثر كه راه شيطان است ، بلكه در راه رضاى خداى رحمان و آسايش خلق خداوند باشد ، فقط در سيماى اميرالمؤمنين عليه السلام قابل مشاهده است . چنين الگويى از موفقيت اقتصادى كه امام عليه السلام عرضه نمود براى بسيارى از مردم آن زمان قابل درك نبود . تا آنجا كه كسانى مانند طلحة و زبير آن حضرت را متهم به نادارى و فقر مينمودند . امام صادق عليه السلام كه خود از جانب كسانى به دليل ثروت زياد مورد انتقاد قرار گرفته بود با استناد به چهره انسانى ثروت اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ چنين فرمود:

« اين امر [ ثروت زياد ] مرا ناراحت نمى‏كند . چرا كه روزى اميرالمؤمنين عليه السلام بر گروهى از قريش عبور كرد در حالى كه پيراهن كهنه‏اى به تن داشت ، آنان با مشاهده ظاهر آن حضرت گفتند ، على تهيدست گرديده است . اين سخن آنها به گوش اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد ، پس به متولى صدقات خود دستور داد كه محصولات خرماى او را جمع كرده و به كسى چيزى نفرستد و آنها را انباشته سازد ، سپس به او دستور داد كه آنها را به تدريج بفروش وتبديل به پول كن و در انبار خرما روى هم جمع كرده و روى آنها را با خرما بپوشان به گونه‏اى كه ديده نشود و به كسى كه مسئول اين كار بود فرمود: هر گاه من طلب خرما نمودم ، بالا برو و به مال نگاه كن و با پايت به آن بزن گويا كه كارى به پولها ندارى تا اينكه آنها را پخش كنى . سپس سراغ چند نفر از آنها فرستاد و دعوشتان كرد ، و در حضور آنها خرما طلب نمود ، پس آنگاه كه آن شخص بالا رفت و با ضرب پا ، پولها را پخش نمود ، آنها باتعجب گفتند: يا ابا الحسن اين چيست؟

امام فرمود: اين مال كسى است كه مالى ندارد! سپس نسبت به آن مال دستور داد و فرمود: نگاه كنيد اهل هر خانه‏اى كه قبلا برايشان مى‏فرستاديم ، سهمش را حساب كنيد و برايش بفرستيد » . (84)

در روايت مشابهى كه از ابى بصير نقل شده پول حاصل از فروش محصولات در اين ماجرا ، صد هزار درهم ذكر شده است . (85)

اين روايت نشان مى‏دهد كه امام مؤمنان عليه السلام از اتصاف به ضعف اقتصادى و فقر مالى شديدا رنج مى‏برد . و به همين دليل در عين حاليكه زندگى خود را هم طراز فقيران قرار داده بود . گاهى مجبور به اظهار اقتدار اقتصادى خويش مى‏گرديد . در همين راستا حديث معروفى از آن حضرت رسيده است كه مى‏فرمايد:

« لقد رأيتنى مع رسول الله صلى الله عليه وآله و إنى لا ربط الحجر على بطنى من الجوع ، و إن صدقة مالي لتبلغ اربعين ألف دينار » (86)

« مرا در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله مى‏ديدى كه از گرسنگى ، سنگ بر شكم خود مى‏بستم ، در حاليكه ( امروزه ) صدقه مالم بالغ بر چهل هزار دينار است » .

در برخى روايات به جاى 40 هزار دينار ، 4 هزار دينار (87) نقل شده ولى روايت 40هزار دينار شهرت بيشترى دارد ، در برخى روايات هم آمده است:

« . . . و امروزه صدقه من به حدى است كه اگر تقسيم كنم تمام بنى هاشم را كفاف مى‏دهد » (88)
. 4 دوره تصدى خلافت

امام على عليه السلام پس از قتل عثمان ، در جريان انقلاب مردمى ، در روز 18 ذى الحجه سال 35 هجرى ، با استقبال گسترده و بى نظير مردم زمام خلافت را به دست گرفت و تا 21 رمضان سال 41 كه در محراب مسجد كوفه سر به آستان قدس الهى فرود آورد فصل جديدى از حيات پر بركت خود را رقم زد . در طول اين دوره زندگى امام به دليل مسئوليت اداره حكومت بيشتر جنبه سياسى داشته و افكار و انديشه‏هاى اقتصادى آن حضرت نيز در عرصه سياست و حكومت به منصه ظهور رسيده است اما از آنجايى كه موضوع اين مقاله بررسى سيره شخصى اميرمؤمنان عليه السلام است ، ما در اينجا فقط به بررسى رويدادهاى زندگى شخصى امام اكتفا خواهيم نمود . خواننده محترم را جهت پيگيرى انديشه‏ها و سياست‏هاى اقتصادى امام در طول اين دوره به ديگر مقالات اين مجموعه ارجاع مى‏دهيم .

بررسى سيره شخصى امام در طول اين دوره بيشتر از اين بعد حائز اهميت است كه رفتار كسب درآمدى فردى را كه در دوران انزواى سياسى و محروميت از امكانات عمومى به چنان موفقيت‏هاى خارق العاده‏اى دست يافته بود ، در شرايط كاملا متفاوتى كه همه امكانات عمومى در اختيار او قرار گرفته است نشان مى‏دهد . رويدادهاى اقتصادى زندگى امام در اين دوره ، از دو ناحيه؛ تحول در درآمدهاى عمومى ، و درآمد كسب و كار آنحضرت قابل بررسى است .
4 ـ . 1 تحولات مربوط به درآمدهاى عمومى امام

4 ـ 1 ـ . 1 غنام جنگى ـ از ناحيه غنايم جنگى در زمان حكومت امام على عليه السلام تقريبا درآمدى وجود نداشت . زيرا تمامى جنگهاى آن حضرت جنگهاى داخلى بود كه بين دو طايفه از مسلمانان در مى‏گرفت ، و بر اساس حكم صريح امام ، اسارت گرفتن نفرات و به غنيمت گرفتن اموال پشت جبهه دشمن در اين جنگها جايز نبود . در مورد اموال حاضر در ميان لشكر دشمن نيز امام عليه السلام پس از اصرار زياد يارانش غنيمت را تجويز نمود ولى مقدار اين غنايم از نظر اقتصادى اهميت چندانى نداشت لذا مى‏توان گفت از ناحيه سهم غنايم جنگى در اين دوره درآمدى نصيب امام نگرديد . (89)

4 ـ 1 ـ . 2 سهم سرانه از بيت المال ـ امام على عليه السلام در تقسيم بيت المال ترجيح و تفاضلى ميان آحاد مردم قائل نبودو درآمد بيت المال را به طور مساوى ميان آنها تقسيم مى‏نمود . سهمى كه امام از اين ناحيه براى خود در نظر گرفته بود همانند سهم بقيه مردم بودو در بيشتر اوقات به نفع نيازمندان از آن صرف نظر مى‏نمود . پس از جنگ جمل وقتى كه امام بيت المال بصرة را تقسيم كرد ابتدا براى خودش نيز سهمى مانند ديگران قرار داد ولى بعدا همين سهم را هم به كسى كه نامش ازديوان افتاده بود داد . (90)

4 ـ 1 ـ . 3 حقوق كارگزارى ـ در زمان خلافت عمر وقتى كه مسئله چگونگى تعيين حقوق خليفه از خزانه عمومى مطرح گرديد و عمر در اين باره با اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله مشورت نمود ، امام على عليه السلام به جواز ارتزاق خليفه و عائله او در حد متعارف از بيت المال حكم نمود و اين حكم با اجماع اصحاب پذيرفته شد . (91) و عمر نيز بر همين اساس عمل نمود . اما عثمان هر گونه بذل و بخشش و تصرف در بيت المال را براى خود جايز مى‏شمرد و اموال عظيمى از بيت المال مسلمانان را به خود اختصاص داده بود . (92) امام على عليه السلام پس از تصدى خلافت ، براى اصلاح انحرفات دوره عثمان هر گونه ارتزاق از بيت المال رابر خود منع نموده و در ميان مردم اعلام نمود« انى والله لا ازراكم من فيئكم درهما ما قام عذق بيثرب . . . » (93)

« به خدا قسم من از بيت المال شما درهمى براى خود برنخواهم گرفت ماداميكه يك درخت خرما در مدينه داشته باشم » .

امام عليه السلام اين مطلب را به اهل كوفه نيز اعلام كرده و فرمود:

« يا اهل الكوفة! اذا انا خرجت من عندكم بغير رحلى و راحلتي و غلامي فأنا خائن » . (94)

« اى مردم كوفه: اگر من با چيزى به جز زيراندازم و مركب و خدمتكارم از ميان شما خارج شدم ، پس خيانتكار خواهم بود » .

حكايات شنيدنى درباره اجتناب شديد حضرت از ارتزاق از بيت المال بسيار زياد است و در اينجا فقط به نقل يك مورد اكتفا مى‏كنيم . ابن عساكر از عشرة نقل مى‏كند كه گفت:

« در يكى از محله‏هاى كوفه به نام خورنق بر على عليه السلام وارد شدم در حاليكه لباس مندرسى از جنس قطيفه بر تن داشت به گونه‏اى كه به خود مى‏لرزيد ، گفتم: يا اميرالمؤمنين ، خداوند براى شما و خانواده شما در اين مال ( بيت المال ) سهمى قرار داده است و آنگاه شما بر خود چنين روا مى‏داريد! فرمود: به خدا قسم كه من چيزى از اموال شما بر نمى‏گيرم ، و اين نيست مگر همان قطيفه خود كه از خانه‏ام ـ و يا از مدينه برداشته‏ام » . (95)
4 ـ . 2 فعاليت‏هاى عمرانى و درآمد كسب و كار

به طور معمول بيشتر وقت امام عليه السلام در طول دوره 5 ساله خلافت ، صرف اداره حكومت گرديد . به ويژه آنكه دراين دوره ، بروز فتنه‏ها و آشوبهاى پى در پى داخلى ، فرصت چندانى براى پرداختن به امور اقتصادى باقى نگذاشته بود . با اين حال ، سامان دهى امور اقتصادى مردم خصوصا رسيدگى به معيشت اقشار آسيب‏پذير جامعه ازنظر ايشان دور نبود . در زمينه فعاليت‏هاى عمرانى فردى مشكل خاصى كه در اين دوره وجود داشت ، خاطره بدى بود كه مردم از چپاول اموال بيت المال توسط دستگاه خلاقت پيشين و ثروتهاى نجومى آنان داشتند و در چنين شرايطى هر گونه فعاليت اقتصادى امام عليه السلام كه منجر به توليد ثروت جديدى مى‏گرديد در انظار مردم ادامه سياست دوره عثمان تلقى مى‏شد . از اين رو امام عليه السلام در اين دوره در عين حاليكه در فرصت‏هاى ممكن از تلاش‏هاى اقتصادى فردى باز نايستاد ، از رهآورد اين تلاش‏ها هيچ ثروتى براى خود نيندوخت وهمه را در راه خدا انفاق نمود . امام باقر عليه السلام مى‏فرمايند:

« به راستى كه [ اميرالمؤمنين عليه السلام ] پنج سال بر مردم حكومت كرد و آجرى روى آجرى نگذاشت و نه خشتى روى خشتى نهاد ( و خلاصه هيچ بنايى براى خويش كه حكومت مسلمانان را داشت نساخت ) و نه ملك و آبى براى خود جدا كردو نه ( نقره ) سفيد و ( طلاى ) سرخى به جاى گذارد جز هفتصد درهم كه از سهميه بيت المالش زياد آمده بود و قصد داشت به وسيله آن براى خانواده‏اش خدمتكارى بخرد » . (96)

فعاليت‏هاى اقتصادى امام عليه السلام در اين دوره را به دو دسته مى‏توان تقسيم نمود ، دسته اول فعاليت‏هاى ضرورى است كه حاصل آن صرف مخارج جارى خانواده مى‏گرديدو در اين باره گفته‏اند .

« اميرالمؤمنين عليه السلام هر گاه از جهاد فراغت مى‏يافت ، به تعليم مردم و قضاوت در ميان آنها مى‏پرداخت و پس از فراغت از اينها ، در بوستانى كه داشت به كار دستى اشتغال مى‏ورزيد . » (97)

دسته دوم فاليت‏هايى است كه درآمدى مازاد بر هزينه‏هاى جارى زندگى داشت و حاصل آن در راه خداوند انفاق مى‏گرديد . كلام ذيل از ابن ابى الحديد در نقل سيره اميرالمؤمنين عليه السلام به اين دسته از فعاليت‏هاى امام اشاره مى‏كند .

« اميرالمؤمنين عليه السلام با دست خود كار مى‏كرد ، زمين شخم مى‏زدو آبيارى مى‏نمود ، و خرما مى‏كاشت ، همه اين كارها را حضرتش بى واسطه و مباشرتا انجام مى‏داد و هيچ چيز كم يا زياد نه براى خود و نه براى فرزندانش از حاصل اين كارها باقى نمى‏گذاشت و همه را در راه خدا انفاق مى‏نمود » . (98)

يكى از نمونه‏هاى اين نوع كارهاى حضرت ، احداث قناتى در ينبع به نام عين ابى نيزر است كه سابقا شرح آن گذشت ، قرائن موجود در روايت مانند تعبير از ايشان به اميرالمؤمنين توسط ابى نيزر و عبارت ايشان در صدر وقف نامه اين چاه [ هذا ما تصدق به عبدالله على اميرالمؤمنين . . . (99) ] ، نشان مى‏دهد كه احداث اين قنات در ماههاى نخست خلافت و قبل از عزيمت به كوفه واقع شده است . تا به اينجا بحث درباره فعاليت‏هاى توليدى وكسب درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام بود در فصل بعدى سيره آن حضرت در مصرف و تخصيص اين درآمدها را بررسى خواهيم نمود .
تحليل نكات اساسى در شيوه توليد و كسب درآمد امام عليه السلام
. 1 انگيزه توليد و كسب درآمد

هداف و انگيزه‏ها در شكل دادن به رفتار اقتصادى انسان مهمترين نقش را به عهده دارند . تصميم به كار ، تنظيم ميزان ساعات كار و فراغت ، انتخاب شغل ، ميزان توليد و نوع كالاى توليدى به طور مستقيم تحت تأثير كار و توليد ، تعيين مى‏شوند . در سطوح پايين‏تر درآمدى نوع مردم براى تأمين نيازهاى متعارف زندگى تلاش مى‏كنند ، اما از آنجاييكه خواسته‏هاى انسان از نظر كمى و كيفى متعدد بوده و تحت تأثير انگيزه‏هاى اساسى‏ترى تعيين مى‏شوند ، اقتصاددانان در تحليل رفتارهاى اقتصادى افراد ، انگيزه‏هاى انسان را با نگاه عميق‏ترى مورد برسى قرار داده‏اند . از ديدگاه فيلسوفان اقتصادى غرب ، چون؛ جرمى بنتام ، هابز ، ويليام جونز ، آدام اسميت و مانند آنها ، هدف نهايى انسان لذت و خوشى فردى است . (100) و از آنجاييكه ، لذت و خوشى به عنوان هدف نهايى داراى ارزشى ذاتى است ، اهداف ميانى و واسطه‏اى بايد در راستاى تحقق اين هدف تعيين شوند . از اين رو ، براى توليد كننده ، اهداف ميانى‏اى ، چون؛ حداكثر كردن سود ، حداكثر كردن درآمد و حداقل كردن زيان را مطرح ساخته‏اند . (101)

امام على عليه السلام در نهج البلاغه شديدا حاكميت لذت‏طلبى بر رفتار خود را انكار كرده و مى‏فرمايند :

« من آفريده نشدم كه خوردن خوراكيهاى پاكيزه مرا به خود ، مشغول دارد ، همچون حيوان پروارى كه تمام همش ، علف است ، و يا همچون حيوان رها شده‏اى كه شغلش چريدن و خوردن و پر كردن شكم مى‏باشد . و از سرنوشتى كه در انتظار اوست بى خبر است ، آيا بيهوده يا مهمل و عبث آفريده شده‏ام؟ » (102)

در ادامه همين بيان ، امام عليه السلام جايگاه دنيا و لذتهاى دنيوى در انديشه خود را چنين بيان مى‏كنند :

« كسيكه در لغزشگاههاى تو قدم گذارد ، سقوط مى‏كند . كسى كه بر امواج بلاهاى تو سوار گردد غرق مى‏شود . ( اما ) كسى كه از دامهاى تو خود را بر كنار دارد پيروز مى‏گردد . آن كه از دست تو سالم رسته از اين هيچ ناراحت نيست كه معيشت او به تنگى گراييده ، چرا كه دنيا در نظر او همچون روزى است كه زمان زوال و پايان گرفتنش فرا رسيده .

از من دور شو! سوگند به خدا! من رام تو نخواهم شد تا مرا خوارسازى؛ و زمام اختيارم را بدست تو نخواهم سپرد كه به هر كجا بخواهى ببرى! به خدا سوگند ـ سوگندى كه تنها مشيت خداوند را از آن استثناء مى‏كنم ـ آن چنان نفس خويش را به رياضت وا دارم كه به يك قرص نان ـ هر گاه به آن دست يابم ـ كاملا متمايل شود و به نمك ، به جاى خورشت قناعت نمايد » (103)

در نگاه امام تنها هدفى كه داراى ارزش ذاتى و اصيل است و همه اهداف ميانى بايد در مسير رسيدن به آن اتخاذ شوند ، جلب رضايت و خشنودى خداوند است . رضايت خداوند انگيزه نيرومندى است كه على عليه السلام را در شدت گرماى روز به تلاش اقتصادى وا مى‏دارد ، در حاليكه شخصا هيچ نيازى به محصول آن ندارد . (104)

عظمت اخلاص او از اين كلام ابن ابى الحديد درباره كار او به خوبى روشن مى‏شود:

« اميرالمؤمنين على عليه السلام براى درختان خرماى گروهى از يهوديان مدينه با دستان خود آب مى‏كشيد تا حدى كه دستانش تاول مى‏زد ، و دستمزد خود را صدقه مى‏داد و بر شكم خود ( از گرسنگى ) سنگ مى‏بست » (105)

اگر بخواهيم ، متناسب با اين هدف نهايى ، براى كار و توليد امام عليه السلام يك هدف ميانى معرفى كنيم ، مى‏توانيم به عنوان « حداكثر كردن كمك با كمترين هزينه » يا حداكثر كمك اشاره كنيم . رسولخدا صلى الله عليه وآله يكى از صفات فرد با ايمان را كم هزينه بودن و پر كمك بودن او دانسته‏اند . (106) خود امام نيز در نهج البلاغه ( خطبه متقين: 193 ) درباره صفات متقين ، تعبير مشابهى به كار برده‏اند « نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحة » . بى شك امام على عليه السلام مظهر عالى‏ترين درجه چنين صفتى است او در حاليكه با كار و تلاش طاقت فرسا ، محصول فراوانى توليد مى‏نمود براى خود ، سهم چندانى از اين محصول قائل نبود و ـ چنانكه در بررسى سيره تخصيص درآمد ايشان خواهيم گفت ـ تقريبا همه آن را انفاق مى‏نمود .

تحليل ويژگيهاى قاعده حداكثر سازى كمك با كمترين هزينه ( كثرة المعونة و قلة المؤونة ) مجال وسيع‏ترى مى‏طلبد ، در اينجا اشاره وار برخى از آنها را ذكر مى‏كنيم .

اين قاعده اولا: به بازدهى زياد اشاره مى‏كند و بر اساس آن فرد با ايمان بايد مازاد درآمد داشته باشد و تلاش براى مازد درآمد هدف رشد جامعه اسلامى را تضمين مى‏كند و ثانيا : به نحوه تخصيص مازاد درآمد اشاره مى‏كند و بر اساس آن هر فردى بايد بخشى از مازاد درآمد خود را در كارهاى عام المنفعة مانند كمك به فقيران و يتيمان اختصاص دهد و از اين جهت هدف توزيع عادلانه درآمد و ثروت هم تضمين خواهد شد . ثالثا : اساس اين قاعده لذت گرايى نيست ، چونكه اين با تخفيف المؤونة سازگار نيست . لذا در اين قاعده معنويت فداى ماديت نخواهد شد و انگيزه‏هاى معنوى هم ارضا خواهند گرديد . رابعا: اين قاعده مى‏گويد مؤمن بايد به گونه‏اى توليد كند كه بيشترين خير اجتماعى را داشته باشد . از اين رو ، او از توليدى كه موجب اسراف و اتلاف منابع گردد اجتناب خواهد گزيد . خامسا: بر اساس اين قاعده ، مؤمن در هر شرايطى ( انحصار ، رقابت و . . . ) به گونه‏اى عمل مى‏كند كه بيشترين مقدار نيازهاى اقتصادى ديگران تأمين شود و لازمه اين كار عدم كاهش توليد و يا افزايش قيمت به منظور افزودن بر سود شخصى است . و به بيان ديگر ، اين قاعده مضرات قاعده حداكثر سازى سود را نخواهد داشت .
. 2 بهره بردارى بهينه از ظرفيت‏هاى توليدى

توليد فراوان ، از بارزترين ويژگيهاى رفتار توليدى اميرمؤمنان عليه السلام است . مواردى از كوششهاى فراوان حضرت در اين زمينه ـ كه در اين بخش با آنها آشنا شديم ـ به خوبى اين ويژگى رفتارى امام را ثابت مى‏كند . اين ويژگى چنانكه گفتيم از قاعده رفتارى او مبنى بر حداكثر سازى كمك به اجتماع ريشه مى‏گيرد . بر اساس اين قاعده تا زمانيكه جامعه به كالايى نياز داشته باشد ، دليلى براى عدم استفاده از ظرفيت‏هاى بالفعل توليد وجود ندارد . بلكه به دليل همين نياز ـ همانند كارى كه اميرالمؤمنين عليه السلام انجام داد ـ بايد ظرفيت‏هاى بالقوه را نيز فعليت بخشيد .
. 3 اولويت دادن به توليد كالاهاى اساسى

امام على عليه السلام گر چه در سنت گفتارى خود همه فعاليت‏هاى مفيد اقتصادى اعم از صنعت ، تجارت ، خدمات و كشاورزى را مورد تشويق قرار داده‏اند (107) ، اما شخصا فعاليت كشاورزى را بر گزيده‏اند .

براى اين انتخاب حداقل سه دليل مى‏توان ذكر نمود . دليل اول؛ شرايط محيطى و اقتصادى مدينه است . بر خلاف شرايط مكه كه با تجارت و دامپرورى سازگارى بيشترى داشت و به همين دليل مردم آنجا بيشتر در اين دو رشته به فعاليت مى‏پرداختند ، مدينه به دليل داشتن خاك حاصلخيز و آب و هواى مساعد ، با زراعت بيشتر مناسبت داشت . و به همين دليل پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله پس از مهاجرت به مدينه به قريشيان فرمود :

« اى جماعت قريش! شما دامپرورى را بيشتر دوست داريد ، از آن بكاهيد ، شما ( اكنون ) در سرزمينى قرار گرفته‏ايدكه بارش كمترى دارد ، پس زراعت كنيد ، زيرا كه زراعت مايه بركت است ، و در آن از ابزار شخم زياد استفاده كنيد . » (108)

دليل دوم؛ نقش زير بنايى كشاورزى در توسعه اقتصادى است . درست است كه توسعه اقتصادى ، ماهيتا با پيشرفت‏هاى فنى در بخش صنعت تحقق مى‏يابد ، اما تا زمانيكه نيازهاى ضرورى و ابتدايى انسان تأمين نشود ، مازاد درآمدى براى سرمايه گذارى و مازاد نيروى كارى براى اشتغال در بخش صنعت ، به وجود نخواهد آمد . و بدون اين‏ها توسعه امكان‏پذير نخواهد بود .

و بالأخره دليل وم و به اعتبارى مهمترين دليل اين انتخاب ، سازگارى آن با قاعده رفتارى آن حضرت است . ظاهرا ترديدى در اين وجود ندارد كه فعاليت كشاورزى عليرغم فايده بسيار زياد اجتماعى آن ، به ويژه فراهم نمودن نيازهاى حياتى اقشار كم درآمد ، از نظر اقتصادى داراى سودآورى كمتر و از نظر اعتبارات اجتماعى و عرفى داراى منزلت كمترى است . و به همين دليل كارى پر زحمت و كم سود ولى در عين حال پر خير و بركت به حساب مى‏آيد . از اين رو انتخاب چنين فعاليتى براى آن حضرت كاملا بر طبق قاعده است . زيرا او همواره از ميان دو كارى كه هر دو مورد رضايت پرورگارند كارى را انتخاب مى‏نمود كه تحمل زحمات آن دشوارتر بود . (109)
. 4 كاردانى و مهارت شغلى

موفقيت‏هاى اقتصادى امام على عليه السلام نشان مى‏دهد كه او در امر توليد از دانش و مهارت سطح بالايى برخوردار بوده است . همانطور كه گذشت ، او با يك بررسى مختصر وجود منابع عظيم آب در منطقه ينبع را به درستى تشخيص داد و در عرض مدت نسبتا كوتاهى در حدود صد حلقه چاه در ينبع و دهها چاه در مناطق ديگر حفر نمود . بى شك ، چنين موفقيت بزرگى بدون مهارت و كاردانى پيشرفته ، ممكن نبوده است . يكى از شواهد گوياى دانش فنى امام عليه السلام حديث مشهورى است از امام باقر عليه السلام كه مى‏فرمايد:

« مردى امير مؤمنان عليه السلام را در حالى ديد كه بارى از هسته خرما بر مركب خود حمل مى‏نمود: گفت: يا اباالحسن! اين بار چيست؟ امام عليه السلام فرمود: ان شاء الله صد هزار درخت خرما . آن مرد مى‏گويد: امام عليه السلام هسته‏ها را كاشت و همه روييدند و تبديل به درخت شدند » (110)

اين حديث نشان مى‏دهد ، امام عليه السلام به دليل برخودارى از دانش فنى بالا ، در امر توليد داراى راندمان صد در صد بوده‏اند .
. 5 كار آفرينى و ايجاد فرصتهاى شغلى

كارنامه پر افتخار زندگى اميرمؤمنان عليه السلام نشان مى‏دهد كه آن حضرت در زندگى پر بركت خويش ، با وجود تمامى مشاغل و مسئوليت‏هاى بزرگ اجتماعى كه بر عهده داشت ، با دست پرتوان خود ، صدها فرصت اشتغال به وجود آورد و خانواده‏هاى فراوانى را از نعمت كار مناسب و زندگى آبرومندانه برخوردار كرد .

او چنانكه امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند: « با دست خويش بيل مى‏زد و زمين را آباد مى‏كرد » (111) و هر زمين كه آباد مى‏نمود عده‏اى را به كار مى‏گرفت و آنگاه زمين ديگر و . . . و ثمره اين تلاش‏ها در اواخر عمر حضرت ، چنانكه از وصيت نامه ايشان برمى‏آيد ، اشتغال دهها و بلكه صدها نفر در آن مزارع و كشتزارها بود . و اين همه ، تصوير يك كارآفرين بزرگ را از امام عليه السلام به دست مى‏دهد .
. 6 تنظيم اوقات كار ـ فراغت

تنظيم اوقات كار ـ فراغت عمدتا متأثر از اهداف و انگيزه‏هاى كار و توليد است . بديهى است در صورتى كه هدف ، حداكثر كردن لذت و خوشى باشد ، اين تقسيم به گونه‏اى انجام مى‏شود كه بيشترين لذت و خوشى براى بدن حاصل شود و لازمه اين كار ، كاستن از ساعات كار به نفع ساعات فراغت و آسايش است . اما از آنجاييكه در چارچوب ارزشهاى رفتارى امام عليه السلام ، هدف جلب خشنودى خدا است و خداوند كار را دوست و بيكارى و بطالت را مبغوض مى‏دارد ، تقسيم ساعات روز به كار و فراغت به گونه‏اى است كه بيشترين ساعات ممكن به كار و كمترين ساعات ممكن به فراغت و آسايش تن اختصاص مى‏يابد به بيان ديگر ، امام عليه السلام ساعات روز را به گونه‏اى ميان اين دو تقسيم مى‏نمايد كه بيشترين مقدار رضايت خداوند حاصل شود هر چند كه اين تقسيم همراه با تحمل مشقت جسمى بيشترى باشد . (112)
. 7 نظم و وجدان كارى

يكى از ويژگيها و ارزشهاى رفتارى امام على عليه السلام ، برخوردارى از نظم دقيق و وجدان كارى نيرومند است . جديت امام عليه السلام در كار به گونه‏اى است كه از لحظه لحظه اوقات خود بهره مى‏گيرد و هيچ فرصتى ـ و لو اندك ـ را براى ارائه يك كار مفيد از دست نمى‏دهد . يكى از رفتارهاى شگفت‏انگيز امام در اين زمينه ، كه نهايت وجدان كارى او را نشان مى‏دهد ، رفتار او در جريان جنگ خيبر است . در مقطعى از اين جنگ امام عليه السلام به دليل بيمارى شديد چشم قادر به حضور در ميدان نبرد نبود . ولى قدرت وجدان كارى در چنين حالتى هم اجازه بيكارى و آسايش به او نداد . وقتى كه اصحاب در جستجوى وى بر آمدند او را مشاهده نمودند كه در همان حالت چشم درد به آسياب رفته و مشغول آسياب كردن شده است . (113)

امام عليه السلام براى اينكه از وقت موجود بيشترين استفاده را برده و لحظه‏اى از آن را هدر ندهد ، كارهاى خود را بر اساس يك برنامه دقيق تنظيم كرده و براى هر كدام از آنها وقت مشخصى قرار داده بود . امام باقر عليه السلام در بيان برنامه كارى حضرت مى‏فرمايند :

« ( برنامه كار ) على عليه السلام چنين بود كه؛ هنگاميكه نماز صبح را به جا مى‏آورد ، پيوسته مشغول تعقيبات نماز بود تا اينكه خورشيد طلوع كند ، زمانيكه خورشيد طلوع مى‏كرد ، فقيران و بينوايان و ساير مردم نزد او جمع مى‏شدند و به آنها فقه و قرآن مى‏آموخت و براى او وقت مشخصى بود كه از اين جلسه بر مى‏خاست » . (114)
بخش دوم: سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد

در اين بخش از مقاله به بررسى اين مسئله خواهيم پرداخت كه امام على عليه السلام درآمدهاى خود را در چه راههايى و چگونه صرف مى‏نمود .در ادبيات اقتصادى معمولا مخارج فرد مسلمان به سه دسته كلى؛ مخارج مصرفى شخصى ، مخارج مشاركت اجتماعى و مخارج پس انداز و سرمايه گذارى تقسيم مى‏شود . ما نيز بر همين اساس سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در هزينه گذارى و تخصيص درآمد را در ضمن اين سه محور بررسى خواهيم نمود .
. 1 مخارج مصرفى شخصى

مخارج مصرفى شخصى به مبالغى گفته مى‏شود كه فرد و يا خانوار در امورى مانند خوراك ، پوشاك ، مسكن ، ازدواج ، حمل و نقل و تفريحات خود هزينه مى‏كند . معادل واژه مصرف در زبان عربى استهلاك است و از آن جهت استهلاك ناميده مى‏شود كه موجب از بين رفتن كالا يا خدمت در زمان حال مى‏گردد . مخارج مصرفى هر چند كه لازمه حفظ و تداوم زندگى اند . و از اين جهت تأمين آنها داراى اهميت فراوانى است ولى به دليل مبادله‏اى كه بين اين مخارج و مخارج سرمايه گذارى براى نيازهاى آينده از يك سو و مخارج مشاركت‏هاى اجتماعى از سوى ديگر برقرار است ، عدم اعتدال در آن موجب آسيب ديدن پايدارى اقتصاد خانوار در دراز مدت و عدم تعادل اجتماعى خواهد شد . از اين رو تنظيم مخارج مصرفى در اقتصاد داراى اهميت فوق العاده‏اى است .

امام على عليه السلام همانگونه كه در رفتار توليدى خود الگوى كاملى از توليد انبوه ثروت را ارائه نمودند ، در زمينه مصرف نيز نمونه ايده آلى از رفتار مصرفى فرد مسلمان را مجسم نموده‏اند . سيره حضرت در اين زمينه در ضمن چند محور قابل بررسى است .
1 ـ . 1 مخارج دوران طفوليت و جوانى

درباره رفتار مصرفى امام عليه السلام در سالهاى قبل از ازدواج اطلاع دقيقى در دست نيست ولى همانگونه كه پيشتر گفتيم دوران طفوليت و جوانى امام عليه السلام در خانه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله سپرى گرديد و بالطبع مخارج ايشان نيز در زمره مخارج بيت رسولخدا صلى الله عليه وآله قرار داشت . وقتى كه على عليه السلام در گهواره بود ، پيامبر صلى الله عليه وآله از فاطمه بنت اسد خواست كه گهواره او را در كنار بستر ايشان قرار دهد . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شخصا نگهدارى و تغذيه و نظافت على عليه السلام را به عهده گرفت ، با دست خود به او شير مى‏داد و غذا را مى‏جويد و به دهان او مى‏گذاشت . (115) و بدين ترتيب امام على عليه السلام در خانه پيامبر صلى الله عليه وآله بزرگ شد . به خاطر ذكاوت و كاردانى امام عليه السلام رسولخدا صلى الله عليه وآله تدبير برخى از مخارج خود را هم بر عهده او مى‏گذاشت ، چنانكه به هنگام تصميم پيامبر به آشكار نمودن دعوت خود ، در حاليكه هنوز از عمر امام عليه السلام بيشتر از 13 سال نگذشته بود . از جانب آن حضرت مأمور تهيه غذا و لوازم پذيرايى از حدود 40 تن از بزرگان بنى عبدالمطلب گرديد . و اين مأموريت را با موفقيت به انجام رسانيد . (116)
1 ـ . 2 مخارج ازدواج

ازدواج و تشكيل زندگى مشترك يكى از اساسى‏ترين نيازهاى فطرى انسان است . امام على عليه السلام در سال نخست هجرى و در سن 24 سالگى اين نياز فطرى خود را پاسخ گفت . در آن زمان گر چه امام قلبى سرشار از عشق و ايمان به خداوند داشت اما دست او از درهم و دينار كاملا خالى بود . با اين حال امام عليه السلام فاطمه عليها السلام را از پيامبر صلى الله عليه وآله خواستگارى نمود . و از آنجاييكه براى فاطمه هيچ همتايى جز على عليه السلام يافت نمى‏شد و بنا به دستور خداوند پيامبر و فاطمه عليها السلام ، اين خواسته را اجابت نمودند و بدين ترتيب زندگى مشترك اين دو انسان كم نظير تاريخ آغاز گرديد .

در روايات ، مقدار مهريه حضرت فاطمه عليها السلام با رقمهاى متفاوتى مانند 480 ، 400 و 500 درهم نقل شده است . (117) در مسند ابى يعلى از زبان امام على عليه السلام چنين نقل شده است:

« لما تزوجت فاطمة قلت يا رسول الله! ما ابيع؛ فرسى أو درعى؟ قال بع درعك ، فبعتها بثنتى عشرة اوقيه و كان ذلك مهر فاطمة » . (118)

هنگامى كه با فاطمه عليها السلام ازدواج نمودم ، گفتم اى رسولخدا صلى الله عليه وآله ! كدام يك را بفروشم اسب يا سپرم را؟ فرمود سپرت را بفروش ، پس آن را به 12 اوقيه ( معادل 480 درهم ) فروختم و مهريه فاطمه عليها السلام همان بود .

مراسم رسمى شب زفاف امام على عليه السلام و فاطمه عليها السلام در ماه شوال سال دوم هجرى ، پس از جنگ بدر (119) برگزار گرديد . بر اساس سنت رسولخدا صلى الله عليه وآله جشن ازدواج با وليمه برگزار مى‏شود . امام على عليه السلام به اين منظور گوسفندى را قربانى نموده و جمعى از اصحاب را بر آن دعوت نمود . (120) در اين شب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى زندگى مشترك امام على عليه السلام و فاطمه‏عليها السلام از خداوند خير و بركت مسئلت فرمود .
1 ـ . 3 مسكن و لوازم خانه

اثاث منزل حضرت از چند قلم تشكيل مى‏گرديد كه رسولخدا صلى الله عليه وآله با همان پول مهريه تهيه كرده بود ابن شهر آشوب صورت جهيزيه حضرت زهرا را اينگونه نقل نموده است .

« پيراهن زنانه به مبلغ 7 درهم ، روسرى بلند به ارزش 4 درهم ، قطيفة مشكى خيبرى ، تخت مخصوص عربى كه از چوب وليف خرما مى‏ساختند ، دود عدد تشك كه يكى پشمى وديگرى از ليف خرما تهيه شده بود ، چهار عدد بالش كه از پشم و ليف خرما پر شده بود ، پرده خانگى ، حصيرى براى فرش خانه ، آسياب دستى ، كاسه‏اى مسى ، مشكى از پوست ، كاسه‏اى چرمى براى شير ، ظرف مخصوص آب ، آفتابه براى وضو و دستشويى ، دو بازو بند نقره‏اى ، چند كوزه سفالين » . (121)

گويند وقتى كه ابوبكر و سلمان فارسى و بلال اين اقلام را نزد رسولخدا صلى الله عليه وآله آوردند ، حضرت چون آنها را نگاه كرد ، گريست به گونه‏اى كه اشك بر صورت ايشان جارى شد ، سپس ، سر به آسمان بلند كرد و فرمود: بار خدايا ، خير و بركت عطا فرما مردمى كه عمده ظروف آنها از سفال است . (122)

امام على عليه السلام لوازم منزل خويش به هنگام ازدواج با فاطمه عليها السلام را اينگونه بيان مى‏فرمايد:

« لقد تزوجت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله و مالى فراش غير جلد كبش ننام عليه بالليل ، و نعلف عليه ناضحا بالنهار ، و مالى خادم غيرها » . (123)

« فاطمه دختر رسولخدا صلى الله عليه وآله را به ازدواج خود درآوردم در حالى كه تشكى به جز يك پوست گوسفند كه شبها بر روى آن مى‏خوابيديم و روزها بر روى آن به شتر علوفه مى داديم نداشتم و خدمتكارى جز فاطمه نداشتم .

خانه‏اى كه امام على عليه السلام در ابتدا براى زندگى مشترك تهيه كرده بود در مكان دورى قرار داشت . پس از ازدواج ، رسولخدا صلى الله عليه وآله از آنها خواست كه نزد او باشند . اما گويا در جوار خانه حضرت مكان خالى وجود نداشت ، و اين كار با گذشت حارثة بن نعمان و واگذارى خانه‏اش امكان يافت . (124) اين خانه در جوار خانه رسولخدا صلى الله عليه وآله قرار داشت و هم اكنون داخل ضريح قرار گرفته است . (125)

در كتب تاريخ خانه ديگرى براى امام عليه السلام ذكر نشده است . ولى در متن يكى ازوقف نامه‏هاى‏ايشان به خانه‏اى در محله بنى زريق كه هم اكنون در محوطه غربى اطراف مسجد النبى صلى الله عليه وآله مقابل باب السلام واقع شده ، اشاره شده است . (126) همچنين از قرائن بدست مى‏آيد كه حضرت خانه‏اى نيز در ينبع داشته‏اند . امام عليه السلام در زمان تصدى خلافت از احداث خانه جديد اجتناب نمود . وضعيت مسكن ايشان در اين دوره در حديث امام باقر عليه السلام چنين بيان شده است:

« به راستى كه او پنج سال بر مردم حكومت كرد در حاليكه هيچ آجرى روى آجرى نگذاشت و هيچ خشتى بر خشتى ننهاد » . (127)

هنگامى كه در كوفه درباره انتخاب يكى از دو كاخ حكومتى از ايشان سؤال گرديد ، فرمود :

« مرا در كاخ هلاكت و تباهى (128) سكنى ندهيد . آنگاه در منزل خواهر زاده خود ، جعدة بن هبيرة مسكن گزيد » . (129)

از اين روايات و نيز توصيه‏هاى امام به اصحاب خود درباره سادگى مسكن (130) بدست مى‏آيد كه ايشان با تجمل و وسعت بيشتر از مقدار نياز مسكن ، مخالف بوده و فقط به مقدار ضرورت به مخارج مسكن پرداخته‏اند .
1 ـ . 4 مخارج خوراك

مخارج خوراكى در الگوى مصرف امام عليه السلام كمترين مقدار ممكن را داشته است . حكايات شنيدنى و شگفت آورى در صرفه جويى و قناعت ايشان در مصرف خوردنى‏ها و آشاميدنى‏ها وارد شده است (131) ، خلاصه اينكه اميرمؤمنان عليه السلام همواره نان جو مى‏خورد و آن را از آرد الك نكرده تهيه مى‏نمود . بگونه‏اى كه نخاله‏هاى آرد بر روى نان قابل مشاهده بود . خشكى و سفتى اين نانها به حدى بود كه بايد به كمك زانو تكه مى‏شد و آنها را درون صندوق و يا كيسه‏اى گذاشته و بر آن مهر مى‏زد كه مبادا ديگران به خاطر ترحم به ايشان خورشتى بر آن بيفزايند و مى‏فرمود دوست ندارم به جز چيزى كه بدان علم دارم چيز ديگرى در شكمم وارد كنم .

نان خورشت امام عليه السلام غالبا سركه يا نمك يا مايعات چرب گياهى و جانورى ( الزيت ) يا شير و يا خرما بوده و از گوشت فقط براى عمل به سنت قربانى ميل مى‏كرده‏اند . روزى ، حلوايى از آرد و شكر و عسل به نام فالوذج براى ايشان حاضر كرده بودند ، حضرت از خوردن آن اجتناب كرده و فرمود دوست ندارم چيزى بخورم كه رسولخدا صلى الله عليه وآله از آن نخورده است و به روايت ديگر فرمود: تو خشبو ، خوشگوار و خوش طعم هستى و لكن من دوست ندارم نفس خود را به چيزى كه بدان خو نكرده است عادت دهم . (132)

اميرمؤمنان در حالى خود اينگونه رفتار مى‏نمود كه ديگران را از غذاهاى خوب مانند نان گندم و گوشت و غيره اطعام مى‏فرمود . و هيچگاه بر آنها سخت نمى‏گرفت مگر آنكه كسى به اختيار خود حاضر به مشاركت در ايثار حضرت مى‏گرديد . چنانكه در مورد همسر با وفاى ايشان حضرت فاطمه عليها السلام و فرزندانش نقل شده است . (133)

بنابراين اتخاذ اين شيوه از سوى ايشان به خاطر ضعف قدرت خريد و يابخل ورزى نبوده است .

نكته مهمى كه در تحليل اين رفتار امام بايدمورد توجه قرار گيرد اين است كه نبايد اينگونه تصور شودكه خوددارى ايشان از مصرف خوردنى‏هاى حلال به خاطر تحريم لذتهاى حلال بر خود و يا القاء اين تفكر به ديگران بوده است . زيرا امام عليه السلام در سنت گفتارى خود (134) رفتار مطلوب فرد مسلمان را در رعايت حد اعتدال مى‏دانست و تلاش مى‏نمود تا چنين رفتارى به هنجار اجتماعى تبديل شود . لذا راز اين سنت رفتارى او را بايد در اين نكته دانست كه امام در اينجا به عنوان يك فرد عادى مطرح نيست بلكه الگو و اسوه‏اى است براى اصلاح هنجارهاى اجتماعى و تأثير گذارى بر كنش‏هاى نامطلوب ديگران و سوق دادن آنها به سمت اعتدال كه ارزش رفتارى اسلام در اين زمين‏هاست . و براى چنين الگويى شايسته است كه خود در مرتبه بالاتر و سخت‏ترى از آنچه كه ديگران را به آن فرا مى‏خواند قرار گرفته باشد .

به بيان ديگر حالت مطلوب جامعه از ديدگاه امام على عليه السلام اين است كه در آن شرايطى فراهم شود كه همگان خصوصا اقشار كم درآمد ، به آسانى بتوانند غذاى مورد نياز خود را تهيه نمايند و راهبرد مناسب اين هدف در زمينه مصرف اين است كه اقشار پر درآمد از زياده روى در مصرف مواد غذايى پرهيز كنند . ولى از آنجايى كه انسان طبيعى ، لذت جو است و تعذيه را وسيله‏اى براى كامجويى بيشتر تلقى كرده و از اعتدال در مصرف خارج مى‏شود و هنجار شدن اين پديده ، اتلاف منابع و سوء تغذيه فقرا را به دنبال خواهد داشت ، لازم است از بروز چنين هنجارى پيشگيرى شود و از نظر اجتماعى براى چنين تغييرى الگوى مؤثرى لازم است و بى شك ، توان اقتصادى ، اقتدار روحى ، موقعيت اجتماعى و سوابق مذهبى امام عليه السلام تمامى شرايط لازمه اين الگو را فراهم نموده بود و اتخاذ اين شيوه مى‏توانست چنان تغييرى را ايجاد كند .

نامه امام عليه السلام به عثمان بن حنيف ـ فرماندار بصره ـ كه در ميهمانى پر خرج يكى از ثروتمندان بصره شركت كرده بود از همين زاويه قابل بررسى است . در اين نامه ، امام استاندار خود را به خاطر شركت در چنين مجلسى شديدا توبيخ نموده و آنگاه با بيان سنت رفتارى خود وى را به تلاش در اين راستا فرا مى‏خواند .

« آگاه باش! هر مأمورى امام و پيشوايى دارد كه بايد به او اقتدا كند . و از نور دانشش بهره گيرد ، بدان امام شما از دنيايش به همين دو جامه كهنه و از غذاهاى به دو قرص نان اكتفا كرده است ، آگاه باش! شما توانايى آن را نداريد كه چنين باشيد ، اما مرا با ورع ، تلاش ، عفت و پيمودن راه صحيح يارى دهيد » . (135)

از سوى ديگر حضرت ، كسانى راكه با سوء برداشت از سيره ايشان و به ناروا از غذاهاى پاكيزه اجتناب مى‏كردند مورد عتاب قرار مى‏دهد و با بيان تفاوت خود با آنها ، به خاطر قرار گرفتن در جايگاه هدايت و رهبرى جامعه اسلامى ، آنان را به استفاده صحيح از نعمت‏هاى الهى فرا مى‏خواند مباحثه امام باعاصم بن زياد در اين باره شنيدنى است . وقتى كه به ايشان خبر دادند او نعمت‏هاى پاكيزه خدا را بر خود حرام كرده و از زندگى كناره گرفته است ، وى را خواسته و با چهره‏اى برافروخته مورد عتاب قرار داد وفرمود .

« آيا از خانواده‏ات خجالت نمى‏كشى! آيا به فرزندانت رحم نمى‏كنى! آيا چنين مى‏پندارى كه خداوند چيزهاى پاكيزه را بر تو حلال كرده اما دوست نداردكه از آنها استفاده كنى؟ ! تو در پيشگاه خداوند كمتر از آنى كه بدينگونه با تو رفتار كند . آيا خداوند نمى‏گويد : « والأرض وضعها للأنام * فيها فاكهة و النخل ذات الأكمام » (136) آيا خداوند نمى‏گويد: « مرج البحرين يلتقيان * بينهما برزخ لا يبغيان » (137) . . . « يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان » (138) به خدا قسم كه آشكار نمودن نعمت‏هاى خداوند با عمل نزد او محبوب‏تر از بازگويى آنها با زبان است در حاليكه خداوند فرمود: « و اما بنعمة ربك فحدث » عاصم پس از شنيدن اين سخنان گفت: يا أميرالمؤمنين! پس شما چرا به غذاهاى ناگوار و لباسهاى خشن اكتفا نموده‏ايد؟ ( در حالى كه پيشوا و امام ما هستى؟و بر ما لازم است به تو اقتدا كنيم ) . امام فرمود : واى بر تو ( من مثل تو نيستم ) خداوند بر پيشوايان حق واجب شمرده كه بر خود سخت گيرند و همچون طبقه ضعيف مردم باشند ، تا ندارى فقر او را به ستوده نياورد كه سر از فرمان خداوند برتابد » (139)
1 ـ . 5 مخارج پوشاك

مخارج پوشاك يك جزء مهم از مخارج شخصى است و در زندگى انسان از جهات متعددى حائز اهميت است . پوشاك از جهتى وسيله محافظت بدن از سرما و گرما و پوشش ظاهرى اعضاى آن و وسيله حفظ آبرو و حرمت اجتماعى او و اظهار نعمت‏هاى الهى است . و از جهت ديگر نياز انسان به تجمل و زيبايى را برآورده مى‏سازد . تأمين پوشاك در حد اعتدال لازمه نشاط و سلامت زندگى انسان است . اما عدم اعتدال در آن به ويژه زياده روى ناشى از حس تفاخر و تكبر ، مشكلات اجتماعى و اقتصادى رابه دنبال خواهد داشت .

امام على عليه السلام در سنت گفتارى خود ، همانگونه كه گذشت ، بر رعايت حد اعتدال تأكيد مى‏نمود . اما شخصا ، كمترين مقدار ممكن از مخارج پوشاك را داشت . لباس آن حضرت غالبا متشكل از سه قسمت: يك شلوار تا نصف ساق و يك پيراهن تا روى پا و يك دوش انداز كه از جلو تا روى سنه و از پشت تا روى باسن را مى‏پوشانيد ، تشكيل مى‏گرديد . جنس اين لباسها معمولا از كرباس يا پشم و رنگ آنها سفيد بود و ارزش آنها از سه يا چهار درهم و يا يك دنيار تجاوز نمى‏كرد . و اگر اندازه آستين و يا ذيل پيراهن بيشتر از مقدار نياز بود ، اضافه آنرا قطع مى‏كرد . و تا حدى كه امكان داشت لباس خود را وصله مى‏زد و از خريدن لباس نو اجتناب مى‏نمود . (140) چنانكه يك بار در ميان مردم با اشاره به اين موضوع فرمود:

« به خدا سوگند! آن قدر اين پيراهن خود را وصله زدم كه از وصله كننده آن شرم دارم؛ كسى به من گفت: چرا اين لباس كهنه را بيرون نمى‏اندازى؟ گفتم؛ از من دور شو! صبحگاهان روهروان شب ستايش مى‏شوند » ( آنها كه بيدار بودند و ره سپردند و به مقصود رسيدند از آنها كه خواب ماندند و به مقصد نرسيدند شناخته مى‏شوند ) . (141)

گاهى كه كسانى از مردم به سادگى و كهنگى و يا اندازه لباس ايشان اعتراض مى‏كردند ، در پاسخ آنها مى‏فرمود: اين لباسى است كه مؤمنان بدان اقتدا مى‏كنند و قلب را خاشع و نفس را رام مى‏سازد و عورت را بهتر مى‏پوشاند و نياز را برآورده مى‏سازد . (142)

در تحليل سيره امام على عليه السلام در پوشاك ، علاوه بر نكته‏اى كه در مورد طعام ايشان ذكر نموديم به نقش شرايط زمان در تعيين نوع لباس و مخارج پوشاك ، نيز مى‏توان اشاره نمود از ديدگاه كلى شكى در تغيير مخارج پوشاك در اثر تغيير مقتضيات زمان وجود ندارد . زيرا تعيين حد اعتدال پوشاك متكى بر ميعارهاى عرفى است . و عرف اجتماعى با مرور زمان در اثر تغييرات واقعى مانند افزايش قدرت خريد مردم و پيشرفت‏هاى فنى در زمينه توليد پوشاك و ياتغيير سليقه و ذائقه عمومى جامعه در انتخاب نوع لباس قابل تغيير است .

الگوى پوشاك امام على عليه السلام نيز از اين قاعده مستثنى نبود . نوع پوششى كه ايشان انتخاب نموده بود گر چه با انتظارات معدودى از مردم آن زمان كه از مقايسه امام با برخى رهبران سياسى و شخصيت‏هاى اجتماعى آن عصر نشأت مى‏گرفت ، مطابق نبود ، اما با الگوى پوشاك توده‏هاى فقير آن زمان كاملا سازگار بود . گزارشهاى رقت انگيزى كه از وضعيت پوشاك مسلمانان صدر اسلام رسيده است گواه اين مدعا است . در سالهاى دهه اول هجرى وضع پوشاك گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله كه « اصحاب صفه » شهرت داشتند به حدى وخيم بود كه برخى از آنان از شرم برهنگى خود را پنهان مى‏نمودند . (143) و لباس تعدادى از آنان از كتان ضخيم بود كه زبرى آن پوست بدن را مى‏خراشيد و به همين جهت گاهى نزد پيامبر از زبرى اين لباسها شكوه مى‏نمودند . (144) واثلة بن اصقع مى‏گويد سى تن از اصحاب رسولخدا صلى الله عليه وآله را ديدم كه هركدام فقط با پوشش يك قطيفه پشت سر ايشان به نماز ايستاده بودند . (145) و من يكى از آنان بودم و ابو هريره گفته است . هفتاد نفر از اصحاب صفه را ديدم كه هيچيك جامه دوش انداز نداشتند . (146) در همين ايام روزى ، در حاليكه پيامبر صلى الله عليه وآله و جمعى از اصحاب كنار هم نشسته بودند ، اميرالمؤمنين عليه السلام با لباس كهنه‏اى كه به دليل پارگى قسمتهايى از بدنش را نمى‏پوشاند ، وارد گرديد و در كنار پيامبر نشست . پيامبر صلى الله عليه وآله براى لحظاتى او را زير نظر گرفت و با مشاهده وضعيت رقت بار لباس ايشان اين آيه را تلاوت نمود « و يؤثرون على أنفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شح نفسه‏ى فأوللـك هم المفلحون » و فرمود: يا على تو در رأس كسانى هستى كه اين آيه درباره شان نازل گرديده ، آنگاه پرسيد : يا على پس آن لباسى كه به تو پوشانده بودم كجاست؟ فرمود: اى رسولخدا صلى الله عليه وآله يكى از ياران شما نزد من آمدو از برهنگى خود و خانواده‏اش شكوه نمود و من آن لباس را به ايشان ايثار نمودم . (147)

در چنين روزگارى ساده پوشى امام عليه السلام چنانكه رسولخدا صلى الله عليه وآله فرمود از مظاهر عالى ايثار محسوب مى‏گرديد و با هنجارهاى معمول آن زمان نيز مطابقت داشت . اما در دهه‏هاى بعد مانند زمان امام سجاد و امام صادق و يا امام رضا عليهما السلام به دليل رشد اقتصاد ملى ، وضعيت عمومى پوشاك مردم به ميزان زيادى بهبود يافته بودو طبعا الگوى پوشاك اميرالمؤمنين عليه السلام ديگر مورد پسند اجتماع نبود . از اين رو در سيره پوشاك امام سجاد عليه السلام ، جامه‏هاى خز ، به ارزش 50 دينار گزارش شده (148) و سيره امام صادق عليه السلام نيز وضعيت مشابهى داشته است . (149) ايشان در پاسخ به ايراد كسانى كه از مغايرت وضعيت لباس او با سيره اميرالمؤمنين عليه السلام خرده مى‏گرفتند به تغيير شرايط زمان اشاره مى‏فرمودند . در يكى از گفتمان‏هاى مربوط به اين موضوع آمده است كه روزى سفيان ثورى با لحن اعتراض‏آميزى به امام صادق عليه السلام گفت:

« شما از على بن ابى طالب مى‏گوييد كه لباس خشن مى‏پوشيد در حاليكه خود از انواع لباسهاى « قوهى » و « مروى » ( دو نوع لباس گرانبها ) بر تن نموده‏ايد ( پس چگونه است كه رفتار شما غير از رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام است ) . امام در پاسخ فرمود: واى بر تو! على بن ابى طالب در زمان تنگنايى زندگى مى‏كرد ، ( و اكنون زمان وفور نعمت است ) و هنگاميكه اقتصاد زمانه شكوفا شود . نيكان آن زمان به استفاده از نعمتهاى خداوند أولى هستند . » (150)

شايد در اينجا اين سؤال مطرح شود كه چرا با وجود اينكه بر خلاف سالهاى دهه اول هجرى ، از نيمه دهه دوم به بعد به دليل گسترش فتوحات اسلامى ، وضعيت رفاهى مسلمانان به نحو چشمگيرى افزايش يافته بود ، امام على عليه السلام ساده پوشى خود را همچنان حفظ كرد؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت: اولا شواهد تاريخى بهبود نسبى در وضعيت لباس حضرت را نفى نمى‏كند بلكه مداركى نيز در تأييد اين بهبود مى‏توان يافت . (151) و ثانيا گر چه درآمدهاى عمومى مسلمانان در زمان خليفه دوم و سوم به شدت افزايش يافت ، اما به دليل توزيع نابرابر اين درآمدها ، شكاف طبقاتى عميقى در جامعه به وجود آمده بود . به گونه‏اى كه اقليت محدودى ، ثروتمند بودند ولى اكثريت مردم ، در فقر به سر مى‏بردند . (152)

در چنين موقعيتى ساده پوشى امام عليه السلام از سويى ، نوعى همدردى با فقيران به حساب مى‏آمد و از سوى ديگر سرمشقى بود براى اصلاح روحيه اشرافيگرى و خوشگذرانى كه طبقه ثروتمند در ساليان گذشته بدان خو كرده بودند . خطبه‏ها و مواعظ امام در ايام خلافت نشان مى‏دهد كه در آن زمان خطر اتراف و مصرف‏گرايى افراطى ، جامعه اسلامى را در معرض سقوط قرار داده بود و حضرت يكى از وظايف مهم خود را اصلاح اين وضعيت مى‏دانست . تأكيد شديد امام بر نكوهش دنياگرايى در نهج البلاغه به ويژه خطبه 160 آن از اهميت اين مطلب نزد آن حضرت حكايت مى‏كند . چنانكه عكس اين حالت ، يعنى ترويج رهبانيت و صوفى‏گرى ، جامعه زمان امام صادق عليه السلام را تهديد مى‏نمود و شيوه پوششى ايشان نوعى مقابله عملى در برابر اين تهديد بود . (153)
1 ـ . 6 مخارج تعليم و تربيت

اگر بتوان مخارج آموزش و پرورش خانواده را جزء مخارج مصرفى به حساب آورد ، اين مخارج در نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام بالاترين درجه اهميت را داشته‏اند . رويكرد امام به اين امر از مبناى انسان شناختى ايشان ريشه مى‏گرفت كه انسانيت انسان را به دانايى و مهارت او مى‏دانست ( قيمة كل امرو ما يحسنه ) . (154)

روشن است كه نتيجه طبيعى چنين رويكردى ، صرف هزينه‏هاى سنگين براى كسب دانش و مهارت است . و چنين هزينه‏اى ، با احتساب هزينه فرصت و اقلام هزينه‏هاى اقتصادى ، در سيره اميرالمومنين عليه السلام به وضوح قابل مشاهده است .

صرف نظر از مباحث كلامى كه در مبدأ علوم امام على عليه السلام مطرح است ، تا آنجايى كه به بررسى رويدادهاى ظاهرى زندگى حضرت مربوط مى‏شود ، ايشان در طول زندگى خود هيچ آموزگارى به جز رسول خدا صلى الله عليه وآله نداشته‏اند و اين آموزش از زمان طفوليت او تا واپسين لحظات حيات رسول اكرم صلى الله عليه وآله ادامه داشته است . امام عليه السلام در خطبه قاصعه نهج البلاغه به فراگيرى تعاليم اخلاقى از رسولخدا صلى الله عليه وآله در دوران خرد سالى اشاره فرموده‏اند . و درباره ساعات دانش‏آموزشى خود در محضر آنحضرت مى‏فرمايند: در سراسر عمر شريف پيامبر صلى الله عليه وآله من يك بار در روز ويك بار در شب در محضر درس ايشان حاضر مى‏شدم و علاوه بر اين گاهى نيز خود ايشان به خانه من مى‏آمدند . (155) تمامى ملاقاتهاى امام عليه السلام با پيامبر صلى الله عليه وآله ، كلاس درس دانشجو و استاد بود . و لحظه‏اى از سؤال دانشجو و پاسخ استاد و يا ارائه درسى جديد خالى نبود (156) . امام عليه السلام در طول اين دوره تمامى علوم و معارف و علم ما كان و ما يكون را از استاد خويش فرا گرفت . (157) و نقطه پايان دانش آموزى او وقتى بود كه رسولخدا صلى الله عليه وآله در بستر بيمارى آماده ملاقات با پروردگار خويش گشته بود . در همين حال معلم بزرگ انسانيت ، شاگرد محبوب خود را به حضور طلبيد و لحظات آخر عمر خويش را به آخرين گام از تربيت بزرگترين معلم آينده انسان ، اميرالمؤمنين عليه السلام اختصاص داد . امام على عليه السلام با اشاره به خاطره اين ملاقات مى‏فرمايند در آن ساعت رسولخدا صلى الله عليه وآله هزار باب علم رابه من آموخت كه از هر بابى هزار باب ديگر گشوده مى‏شود .

يكى از فرازيهاى بسيار آموزنده سيره دانش اندوزى امام على عليه السلام كه در عين حال اهميت تخصيص درآمد به آموزش ، در نگاه امام را نشان مى‏دهد رفتار ايشان در جريان نزول آيه نجوى است . شأن نزول اين آيه چنين است (158) كه اصحاب ثروتمند پيامبر صلى الله عليه وآله به طور مداوم و مكرر ، به منظور كسب اعتبار بيشتر ، به خدمت آن حضرت مى‏رسيدند . و اين كار در روحيه فقرا تأثير منفى بر جاى مى‏گذاشت . با نزول اين آيه « يا ايها الذين ءامنوا إذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجويكم صدقة . . . ) (159) اغنيا موظف گرديدند ، پيش از تشرف به حضرت پيامبر صلى الله عليه وآله ، چيزى به فقرا صدقه دهد و بدين وسيله از آنها دلجويى كنند . اين حكم از سوى مسلمانان نوعى هزينه ملاقات با رسولخدا صلى الله عليه وآله تلقى گرديده و انجام آن بر آنان گران آمد و پس از مدت كوتاهى نسخ گرديد . و در آن مدت ، تنها كسى كه به اين آيه عمل نمود امام على عليه السلام بود . او با يك دنيار پولى كه داشت ده درهم تهيه نمود و با آن ده بار به حضور پيامبر صلى الله عليه وآله رسيد . در هر تشرفى ، حضرت يك درهم صدقه مى‏داد و هر بار درس و نكته جديدى را از پيامبر صلى الله عليه وآله فرا مى‏گرفت .

امر آموزش و پرورش در ميان خانواده و اهل بيت حضرت نيز بسيار جدى بود . به گونه‏اى كه گفته‏اند ، امام حسين عليه السلام آموزگار فرزند خود را در مقابل تعليم سوره حمد ، عطاى فراوان بخشيدو دهان او را پر از گوهر نمود . (160)
1 ـ . 7 ساير مخارج

علاوه بر مخارجى كه تا كنون ذكر گرديد مخارج ديگرى نيز در سيره امام عليه السلام مشهود است كه به اختصار به آنها اشاره مى‏شود .

از جمله اين مخارج ، مخارج تفريحات و سرگرميهاى سازنده است كه در سيره امام عليه السلام به گونه خاصى وجود داشته است . در انديشه آن حضرت ، لذتهاى حلال از عوامل سازنده روحى و حفظ تعادل رفتارى به شمار مى‏آيد چنانكه مى‏فرمايند:

« انسان مؤمن ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسيم مى‏كند ، قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى‏نمايد ، قسمت ديگرى را در طريق اصلاح معاش و زندگيش به كار مى‏گيرد و قسمت سوم براى بهره‏گيرى از لذتهاى حلال و زيبنده . » (161)

از اين حديث مى‏توان دو نكته را درباره الگوى مخارج تفريحات در انديشه و رفتار امام استنباط نمود . نكته اول اين است كه تفريحات يك جزء از چارچوب جامع رفتارى اى است كه در رأس آن مناجات و راز و نياز با خدا قرار دارد بنابراين تفريحات مورد نظر امام ، امورى است سازگار با عبادت پروردگار و هم جهت با آن و نكته دوم اينكه اين تفريحات بايد در چارچوب لذتهاى حلال بوده و از دايره شرع خارج نشود . با عنايت به اين دو نكته طيف گسترده‏اى از تفريحات مطلوب را مى‏توان در سطوح گوناگون معرفى نمود . مثلا براى يك مسلمان معمولى تفريحات ممكن است از امور شادى بخش ، و لذتهاى حسى حلال ، مسافرتهاى زيارتى ، بازديد از اماكن مذهبى و شركت در مسابقات رزمى ، ورزشى مانند اسب دوانى ، و تيراندازى و امثال آن تشكيل شود . اما در سطوح بالاتر تكامل معنوى ، نياز به تفريح ممكن است با نشاط روحى حاصل از كار مفيد اقتصادى و يا اقامه مراسم مذهبى مانند نماز جمعه و جماعت ، زيارت حج و ديدار با خويشاوندان ( صله رحم ) نيز برطرف شود .

به هر ترتيب ترديدى وجود ندارد كه برنامه‏هاى نشاط برانگيز ومفرح در سيره عملى حضرت معمول بوده است هر چند كه مصاديق اين برنامه‏ها ، ناظر بر لايه‏هاى عميق‏ترى از نشاط روحى همراه با معنويت بوده‏اند .

مخارج بهداشت و درمان ، مسواك ، نظافت و پاكيزگى و استعمال عطر به طور مؤكد در سيره امام عليه السلام به چشم مى‏خورد . (162)

مخارج حمل و نقل نيز همواره در زندگى امام وجود داشته است . روايتى كه پيشتر در بحث ازدواج و خواستگارى امام از حضرت فاطمه عليها السلام نقل نموديم نشان مى‏دهد كه امام حتى قبل از ازدواج صاحب شتر يا اسب بوده‏اند .
2 ـ سيره امام على عليه السلام در مخارج مشاركت اجتماعى

مخارج مشاركت اجتماعى به وجوهى گفته مى‏شود كه فرد به صورت داوطلبانه در امور عام المنفعه مانند كمك به نيازمندان و ساختن مسجد و مدرسه هزينه مى‏كند . اين مخارج درالگوى تخصيص درآمدى فرد مسلمان داراى اهميت بسيار زيادى است . در قرآن كريم و بيانات معصومين عليه السلام دهها آيه و هزاران حديث در اهميت اين امر و ترغيب به آن وارد شده است . (163)

اهميت اين مخارج در اسلام ، در درجه اول ، به خاطر نقش سازنده و يگانه آن در تحقق عدالت اجتماعى ـ اقتصادى است ، به ويژه آنكه مشاركت داوطلبانه اغنياء در انتقال بخشى از درآمد خود به فقرا ، هيچگونه تأثير منفى بر انگيزه توليد نخواهد داشت . بلكه بالعكس ، پاداش معنوى بسيار بالاى اين امر ، انگيزه نيرومندى براى توليد كننده به وجود مى‏آورد . علاوه بر اين ، رشد و تكامل معنوى افراد كه از اهداف اساسى اسلام است تا حدود زيادى در گرو انجام اين گونه مشاركت هاست . (164)

امام عليه السلام در گفتار خود بهترين و كامل‏ترين انسان را فردى مى‏داند كه براى مردم سودمند بوده و بار هزينه‏هاى آنان را بر دوش كشد . (165) و در عمل نيز چنانكه در اين بحث نشان خواهيم داد . بيشترين مشاركت در تأمين هزينه‏هاى اجتماعى را داشته‏اند . در اينجا برخى از مشاركت‏هاى اجتماعى امام كه از نظر اقتصادى حائز اهميت بيشترى است ، در ضمن چند محور بررسى مى‏شود .
2 ـ . 1 كمك مالى مستقيم به نيازمندان

كمك مالى به نيازمندان ، خصوصا كسانى مانند ايتام و خانواده‏هاى بى سرپرست و از كارافتادگان كه دستشان از تمامى راههاى كسب درآمد كوتاه شده است ، در شيوه تخصيص درآمد امام داراى اولين اولويت است .ترتيب اين اوليت در رفتار امام از موقعيت ممتاز ايشان در ايمان به خدا و روز جزا و پيمودن مراحل عالى تكامل وجودى ، ريشه گرفته است . مقدم داشتن رفع نيازهاى ديگران بر نيازهاى خود در سراسر تاريخ زندگانى امام عليه السلام مشهود است . حضرت نه تنها در روزگار ثروتمندى سالهاى پايانى عمر بلكه از همان سالهاى تنگدستى اوايل هجرت به اين صفت والاى انسانى شناخته شده بود . به گونه‏اى كه آيات متعددى از قرآن كريم در شأن ايثار و انفاق ايشان نازل گرديد . از جمله اين آيات ، آيه‏اى مشهور به « آيه ايثار » (166) است .

اين آيه هنگامى نازل شد كه امام عليه السلام ، گرسنه‏اى را كه بر پيامبر وارد شده بود ، به منزل خود برد و اهل بيت آن حضرت غذاى خود را ، كه تنها غذاى موجود در خانه بود ، بدو دادند و خود گرسنه خوابيدند . (167) آيات سوره « الليل » (168) نيز در وصف انفاق على عليه السلام نازل شده است . شأن نزول اين آيات را چنين گفته‏اند كه اميرالمؤمنين باغى را از مرد ثروتمندى خريد . و آن را به مرد فقيرى ، كه در همسايگى آن باغ مى‏زيست و از رفتار خشن صاحب باغ با كودكانش به پيامبر صلى الله عليه وآله شكايت برده بود ، در راه خدا انفاق نمود و او را از گرفتارى نجات داد . خداوند با نزول اين آيات ، انفاق او را ارج نهاد . (169) « آيه ولايت » (170) نيز هنگامى نازل گرديد كه على عليه السلام در حال ركوع ، انگشترى خويش را به نيازمندى انفاق مى‏كند . (171) ماجراى نزول آياتى از سوره دهر (172) در شأن انفاق امام و اهل بيتش عليهما السلام ، بسيار مشهور است . اين آيات به واقعه‏اى اشاره مى‏كنند ، كه ايشان سه روز پياپى با حال روزه غذايى را كه براى افطار فراهم كرده‏اند به مسكين و يتيم و فقير مى‏بخشند . روزى اميرالمؤمنين عليه السلام چهار درهم داشت ، درهمى را شبانه و درهمى در روز ، يك درهم آشكارا و يك درهم در نهان انفاق كرد و آيه 274 سوره بقره (173) در مدح ايشان نازل گرديد . (174) آيات 37 و 38 سوره نور نيز درباره انفاق اوست كه موجب هدايت انفاق گيرندگان گرديد . (175)

اينگونه آيات و روايات رفتار انفاق‏آميز امام را در شرايطى كه خود ايشان نيز در زمره نيازمندان قرار داشت ، نشان مى‏دهند . ملاحظه رفتار امام در شرايط تمكن مالى نيز نشان دهنده تداوم همين وضعيت است . در سالهاى پايانى عمر كه درآمد غلات حضرت بالغ بر چهل هزار دينار بود ، تقريبا تمامى اين وجوه صرف رسيدگى به نيازمندان مى‏گرديد و سهم خود ايشان آنگونه بود كه گاهى شمشير خود را در بازار به فروش مى‏گذاشت و مى‏فرمود: اگر باندازه پول قطيفه‏اى و يا طعام شبى در اختيار داشتم آن را نمى‏فروختم (176) محمد بن حنيفه مى‏گويد:

پدرم عليه السلام هر گاه محصول باغاتش به دست مى‏آمد ( ابتدا ) مخارج خود و خانواده و افراد تحت تكفل اش را جدا مى‏نمود ، آنگاه مخارج حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را عطا مى‏فرمود و مخارج من را هم مى‏داد و در مورد ساير فرزندان بالغ خود نيز چنين مى‏كرد .او همچنين به عقيل وفرزندانش و اولاد جعفر و ام هانى و فرزندانش و جميع فرزندان نيازمند عبدالمطلب و ساير بنى هاشم واولاد مطلب بن عبد مناف و نوفل بن عبد مناف عطا مى‏بخشيد و همين طور جماعتى از افراد نيازمند قريش و خانواده‏هايى از انصار و غير اين‏ها را صله مى‏داد تا آنجا كه چيزى از درآمدش باقى نمى‏ماند . رضوان و رحمت الهى بر او باد .

هيچ گاه كسى حاجتى نزد او نياورد مگر آنكه با خرسندى بازگشت » . (177)

« آنگاه كه تاريكى شب همه جا را فرا مى‏گرفت قنبر را ( هم ) صدا مى‏زد و با كوله بارى از خرما و آرد به سوى خانه هايى كه قبلا آنها را شناسايى كرده بود به راه مى‏افتاد ، به گونه‏اى كه هيچكس از كار او آگاه نمى‏شد . به او گفتم: اى پدر چه چيز شما را از اعطاى در روز باز مى‏دارد؟ فرمود: پسرم صدقه پنهانى ، خشم پروردگار را فرو مى‏نشاند » . (178)

محمد بن الصمة از طريق پدرش از عموى خود نقل مى‏كند:

« شبى در مدينه مردى را ديدم ، كه مشكى بردوش و قدحى در دست گرفته بود و مى‏گفت: اى خداى من ، كه صاحب اختيار و آفريدگار و پناه دهنده مؤمنانى ، قربانى امشب مرا بپذير ، به چيزى جز آنچه در اين قدح دارم و آنچه بر دوش كشيده‏ام به شبانگاه در نيامده‏ام ، و تو خود مى‏دانى كه من عليرغم شدت گرسنگى و نيازى كه به اين مشك داشتم ، به خاطر هديه به پيشگاهت آن را از خود دريغ داشتم ، پروردگار من! ، پس روى مرا بر نگردان و دعايم را بپذير! . بدو نزديك شدم ، تا آن آن كه او را شناختم ، او على بن ابى طالب بود ، به سراغ مردى رفت و اطعامش نمود . (179)

حكايت در نقل شيوه كمك‏هاى مالى امام عليه السلام بسيار زياد است ، جهت اختصار فقط به برخى از ويژگيهاى مهم انفاق ايشان اشاره مى‏كنيم .
Dتحليل ويژگيهاى انفاق امام عليه السلام

يك . شدت اهتمام به محرومان ـ در نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام رفع نياز نيازمندان يك مسئوليت بزرگ انسانى و ايمانى است كه غفلت از آن تحت هيچ شرايطى روا نيست . احساس اين مسئوليت در وجود مبارك آن حضرت چنان بود كه غم بينوايان حضرتش رابه شدت اندوهگين مى‏ساخت . زمانى كه حضرت علاوه بر ثروت شخصى ، بيت المال مسلمانان را نيز در اختيار داشت . در ميان تمامى اين امكانات ، طعم گرسنگى را در سراسر شبها با خود مرور مى‏كرد . و حتى پس از آنكه تمامى بينوايان پيرامون خود را مى‏نواخت ، باز هم آسوده خاطر نمى‏گشت و مى‏فرمود:

« شايد در حجاز و يا يمامة كسانى باشند كه هنوز از يافتن قرص نانى نا اميدند و هيچ خاطره‏اى از سيرى بر ذهنشان نقش نبسته است » . (180)

دو . اخلاص در انفاق ـ انفاق مال و چشم پوشى از دست مايه شيرين زندگى ، از ثمرات توحيدو ايمان به نعيم آخرت است . هر قدر ايمان انسان به توحيد و معاد راسخ‏تر شود ، همت او در انفاق بالاتر و اخلاصش بيشتر خواهد گرديد . امام على عليه السلام كه در ايمان و تقوى در اوج قله كمال بود ، در كمك به فقيران ، چيزى جز رضاى پروردگار را در نظر نمى‏گرفت . بهترين گواه اين امر ، ذات اقدس پروردگار است كه اخلاص او را چنين ستوده است .

« و غذاى ( خود ) را با اينكه به آن علاقه ( و نياز ) دارند به « مسكين » و « يتيم » و « اسير » مى‏دهند! و ( مى‏گويند: ) ما شما را به خاطر خدا اطعام مى‏كنيم ، و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهيم! ما از پروردگار خائفيم در آن روزى كه عبوس وسخت است » (181)

سه . رعايت عزت و احترام فقيران ـ وقتى فقير آبرومندى از سر نياز و اضطرار براى تأمين ابتدايى‏ترين نيازهاى خود به توانگرى رو مى‏آورد و يا عطاى او را مى‏پذيرد . ناخواسته مقدارى از عزت و آبروى انسانى خويش را در معرض نابودى گذاشته است . مسئوليت انسان در قبال حفظ عزت و احترام همنوعان و وظيفه خطيرى كه خداوند در اين زمينه بر دوش او نهاده است ، مقتضى برخوردى است كه هر گونه آثار ذلت و خوارى را از چهره فقير دور كرده و او را در جايگاه عزت و حرمت شايسته خويش قرار دهد . امام على عليه السلام به اين منظور تلاش مى‏نمود كه حاجت نيازمندان را قبل از درخواست آنان برآورده سازد . امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

« اميرمؤمنان عليه السلام مقدار پنج وسق ( معادل 900 كيلوگرم ) از خرماى بغيبغه ( نام چشمه‏اى در ينبع ) را براى مؤمن فقير و آبرومندى كه از هيچكس حاجتى نمى‏خواست ، فرستاد . شخصى به او گفت: به خدا قسم كه او چيزى از شما طلب نكرده بود و از آن پنج وسق ، يك وسق برايش كفايت مى‏نمود . اميرالمؤمنين عليه السلام با ناراحتى فرمود: خداوند امثال تو را زياد نكند! من عطا مى‏كنم ، آنگاه تو بخل مى‏روزى؟! اگر به كسى كه اميد به من دارد نبخشم تا آنكه حاجتش را طلب كند و سپس بدو عطا كنم ، در اينصورت ، بهاى چيزى را كه از او ستاده‏ام را نداده‏ام . زيراكه به او جازه داده‏ام ، آن صورتش راكه در مقام عبادت و طلب حاجت در پيشگاه خداوند بر زمين مى‏سايد ، به من ببخشد! چه كسى با برادر مسلمانش چنين رفتار مى‏كند . . . » (182)

روزى فقيرى قصد ابراز حاجت نزد امام داشت و امام همين كه از اين قصد آگاه گشت ، او را از درخواست شفاهى و رو به رو باز داشت و براى اينكه آثار ذلت را در چهره او نبيند فرمود حاجتت را بر زمين بنويس . (183)

استفاده از تاريكى شب براى مدد رسانى نيز به همين منظور بود ، بسيارى از يتيمان و بينوايانى كه دست عطوفت امام ، نوازشگر شب‏هاى فقر و فلاكتشان بود . نام و نشانى ، به جز محبت و جوانمردى ، از آورنده نان شب خويش نداشتند و آشنايى آنان با نام بزرگ مرد آسمانى على بن ابى طالب تنها زمانى ميسر گرديد كه ديگر ، قلب پر مهر على از تپش ايستاده بود .

از ديدگاه على عليه السلام سائل فرستاده خدا و رد او رد خداست . از اين جهت او هيچگاه سائلى را رد نكرد و حتى در صورتى كه چيزى براى اعطا نداشت با يك كلام محبت‏آميز و چهره‏اى گشاده و يا با وعده اعطا سائل را راضى مى‏نمود . او انگشتر خويش را در ركوع نماز به سائل داد . و يك بار كه چيزى براى اعطاء به سائل در اختيار نداشت ، با مشاهده چهره مأيوس او كه على را به شكايت در پيشگاه خداوند تهديد مى‏نمود ، به شدت گريست ، آنگاه از او خواست برگردد و دوباره كلامش را اعاده كند ، و پس از استماع مجددا گريست ، آنگاه شمشير خويش را ، كه با آن بارها از حريم رسولخدا صلى الله عليه وآله دفاع كرده بود ، طلبيده و به وى عطا نمود . (184)

چهار . مباشرت در پرداخت ـ امام على عليه السلام غالبا ، انفاق به نيازمندان را شخصا و بدون واسطه انجام مى‏دادند . اين عمل ضمن اينكه شدت اهتمام ايشان به محرومان و اهميت رفع نياز آنان را ثابت مى‏كند ، بزرگداشت مقام انسانى نيازمندان وبهترين نوع دلجويى از آنهانيز به حساب مى‏آيد .

پنج . ملاحظه ويژگييهاى انفاق گيرندگان ـ يكى از نكات آموزنده در انفاق امام على عليه السلام توجه به شأن و منزلت علمى و معنوى نيازمندان درتعيين ميزان انفاق بر آنها بود .

در يكى از موارد كه امام عليه السلام لباسى را به فقيرى عطا كرده بود ، و فقير پس از پوشيدن لباس ، شعر با معنايى سرود ، صد دينار ديگر بر عطاى وى افزود . و در پاسخ به سؤال كسى كه از زيادى اين بخشش تعجب كرده بود ، فرمود: از رسولخدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه فرمود:

« مردم را در جايگاه شايسته ايشان قرار دهيد و جايگاه اين مرد ، نزد من چنين است » . (185)

شش . مقدم داشتن ارحام در كمك‏هاى برنامه ريزى شده ـ اميرمؤمنان عليه السلام كمك‏هاى عادى از اموال شخصى خود ، را از نزديك‏ترين وابستگان خود آغاز نموده و با رعايت سلسله مراتب خويشاوندى و ميزان نياز هر يك ، به تكميل برنامه انفاق خود مى‏پرداخت . (186)

منشأ اين رفتار حضرت توصيه مؤكد قرآن كريم درباره ارحام و اولويت گذارى ويژه آن است . (187) چنانكه در سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز بر رعايت اين اولويت تأكيد شده است . (188)

البته توجه به اين مطلب در اينجا ضرورى است كه ، امام عليه السلام در توزيع بيت المال ، هيچ تفاوتى بين خويشاوند و بيگانه قائل نبود و با همگان به مساوات رفتار مى‏نمود . (189) تأمل در رفتار حكيمانه امام عليه السلام در اين دو زمينه انسان را به اين مسأله مهم رهنمون مى‏سازد كه اسلام عدالت اقتصادى و وحدت اجتماعى را با چه روشى دنبال مى‏كند . امام انسانيت در اينجا به ما مى‏آموزد كه اسلام چگونه هم به منافع اجتماعى مى‏انديشد و هم گرايش‏هاى فطرى افراد و علقه‏هاى عاطفى و پيوندهاى نسبى آنها را در نظر مى‏گيرد . امام عليه السلام با سيره پاك خود ، جايگاه هر يك از اين دو موضوع را به خوبى نشان داده است .

نكته‏اى كه در تحليل اين بخش از سيره اقتصادى امام عليه السلام لازم به تذكر است اين است كه حضرت در سنت گفتارى خود ، مردم را به ميانه روى در انفاق دعوت نموده‏اند . (190) و ميانه روى در انفاق به حالتى تفسير شده است كه فرد ، كمك‏هاى مالى خود به ديگران را ( در شرايط عادى ) ، پس از تأمين نيازهاى خانواده ( كفاف عرفى ) انجام دهد . و روحيه ايثارگرى و آمادگى فداكارى را در وجود خود حفظ و تقويت كند تا در شرايط اضطرار و موارد خاص نياز ضرورى ديگران را بر نياز عادى خود مقدم دارد . اما چنانكه ديديم در سنت رفتارى امام عليه السلام اقدام ايثارگرانه يك حالت عمومى است . به اين معنى كه مصرف شخصى ايشان همواره در كمترين مقدار ممكن و انفاقشان به بيشترين مقدار بوده است . چنين رفتارى هر چند كه براى جايگاه رفيع امام عليه السلام در هدايت و اصلاح گرايش‏هاى طبيعى و خود محور انسان ، كاملا مناسب و زيبنده است . اما آنچه كه ما بايد از انديشه و رفتار آن امام بزرگ بياموزيم ، انفاق از مازاد بر هزينه‏هاى شخصى در شرايط عادى و مقدم داشتن ديگران برخود در موارد خاص است .
2 ـ . 2 وقف (191) املاك براى نيازمندان

وقف ، يكى از راهبردهاى مترقى اسلام براى تأمين نيازهاى عمومى به ويژه نيازهاى اقشار آسيب‏پذير است: سنت وقف ، در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله ، با راهنماييهاى گفتارى و رفتارى ايشان به خوبى در رفتار مسلمانان جاى گرفته بود . به گونه‏اى كه گفته‏اند ، هيچ يك از اصحاب ايشان نبود كه چيزى را وقف نكرده باشد . ابن شبه در كتاب تاريخ مدينه ( ج 1 ، ص 173 ـ 231 ) موقوفات پيامبر صلى الله عليه وآله و اصحابش را نقل نموده است . مطالعه اين كتاب و ساير منابع تاريخى و حديثى موقعيت ممتاز و بى نظير امام على عليه السلام در عمل به اين سنت الهى را نشان مى‏دهد .

مولاى متقيان ، تمامى املاكى را كه به بركت بازوان پرتوانش آباد ساخته بود ، وقف نيازمندان نمود و در حالى به ملاقات پروردگار شتافت كه از اموال دنيا چيزى به جز 700 درهمى كه از سهم بيت المال خويش براى مايحتاج خانواده‏اش كنار گذاشته بود نداشت . (192)

هنگامى كه با ضربات طاقت فرساى خود ، آب گوارا را در صحراى يبنع جارى ساخت ، مردم ، با مشاهده اين آب گرآنبها كه مانند گردن شتر از زمين مى‏جوشيد ، گفتند: وارثان على را بشارت دهيد! اما او وارثان اين ملك را چنين بشارت دارد:

« وارثان را بشارت ده! آن گاه همه را بر نيازمندان و بينوايان و در راه خداوند براى واماندگان دور و نزديك ، در صلح و جنگ ، وقف نمود . تا به روزى كه در آن ، چهره هايى به سفيدى و چهره هايى ديگر به سياهى مى‏روند ، خداوند متعال مرا از آتش باز دارد و روى ام را از آن در امان دارد! » (193)

امام عليه السلام در مورد ساير املاك نيز رفتارى مشابه اين داشته‏اند . يكى از موارد مشهور موقوفات او چاههاى « ابونيزر » و « بغيبغه » است . ابو نيزر پس از گزارش كيفيت حفر اين چاهها مى‏گويد: پس از آنكه آب اين چاهها مانند گردن شتر فوران نمود ، حضرت به سرعت بيرون آمد و فرمود: گواهى مى‏دهم كه اين آب وقف است ، آنگاه قلم و كاغذ خواست و اينگونه نوشت :

« اين چيزى است كه وقف نمود بنده خدا على اميرمؤمنان ، وقف فقيران مدينه و در راه ماندگان قرار داد ، دو ملك معروف به « عين ابى نيزر » و « البغيبغه » را به اميد آنكه خداوند در روز قيامت روى او را از آتش جهنم باز دارد ، فروش و رهن اين دو ملك جايز نيست تا زمانيكه خداوند كه بهترين وارثان است ، وارث آنها گردد ، مگر آنكه حسن يا حسين محتاج شوند ، در اينصورت اين دو ملك بر آنها آزاد است و براى كس ديگرى غير از آن دو ( فروش يا رهن ) جايز نيست » . (194)

ابن شبه ( م . 262 ) در تاريخ مدينه ( ج 1 ص 219 ـ 229 ) ليست نسبتا كاملى از موقوفات امام را نقل كرده است . جهت اختصار فقط به نقل وقف نامه جامعى كه در ضمن وصيت نامه حضرت درج گرديده است ، اكتفا مى‏كنيم . اين وصيت نامه در منابع گوناگون با اختلاف اندكى نقل گرديده متنى كه در اينجا نقل مى‏شود از كتاب كافى انتخاب شده و تفاوتهاى مهم آن با تاريخ مدينه داخل پردنتز مورد اشاره قرار مى‏گيرد .

بسم الله الرحمن الرحيم . اين وصيت و تصميمى است كه بنده خدا على درباره اموالش اتخاذ نمود براى جلب خشنودى خداوند؛ و اميد آنكه مرا به سبب آن در بهشت وارد كند ، و از آتش باز دارد و در آن روزى كه بعضى چهره‏ها سفيد و بعضى سياه مى‏گردند ، آتش را از من برگرداند .

تمامى اموالى كه در ينبع دارم؛ آنچه ( آب هايى ) كه مال من شناخته مى‏شوند و پيرامون آنها را وقف نمودم ، و همچنين بردگان آنها را به جز « رباح » و « أبا نيزر » و « جبير » كه آزاد هستند و كسى را بر آنها حقى نيست؛ آنها آزاد شدگان من‏اند ، پنج سال بر روى زمين كار مى‏كنند و حق مخارج خود و خانوده‏شان در همان مال است . علاوه بر اين آنچه كه در « وادى القرى » دارم تماما مال فرزندان فاطمه است ( ثلث آن وقف است ) و برده‏هاى آن صدقه‏اند . و هر آنچه كه در « ديمة ( وادى ترعة ) دارم و برده‏هاى آن را وقف نمودم به جز « زريق » كه براى اوست مثل آنچه براى دوستانش نوشتم . و هر آنچه كه در « اذينه » ( إذنيه ) دارم و برده‏هاى آن را وقف نمودم . و « فقيرين » ـ همانطور كه مى‏دانيد ـ در راه خداوند وقف است . و آنچه كه از دارايى ام در اينجا نوشتم ، صدقه واجبه قطعيه ( كنايه از وقف ) است ، چه من زنده باشم يا مرده ، موارد مصرف آن عبارت است از هر أمرى كه موجب خشنودى خدا و در راه خدا باشد و خويشاوندان از بنى هاشم و بنى المطلب و نزديك و دور ، و سرپرستى اين كار به عهده حسن بن على است ، در حد متعارف از آن استفاده مى‏كند و در هر جايى كه خداوند به او نشان مى‏دهد در امور حلال خرج مى‏كند . و هيچگونه حرجى بر او نيست . اگر او بخواهد مقدارى از مال را بفروشد و دينى را أدا كند ، ( و يا قسمت ديگرى از آن را آباد كند ) اين كار را بكند ، در اين كار حرجى بر او نيست و اگر خواست جزء املاك قرار دهد .

و [ سرپرستى ] فرزندان على و موالى و اموال ايشان به عهده حسن بن على است .

و چنانچه خانه حسن بن على از خانه‏هاى موقوفه نبود و خواست آن را بفروشد ، اين كار را بكند ، حرجى بر او نيست ، و اگر فروخت بايد پول آن را سه قسمت كند ، قسمى را در راه خدا و قسمى در حق بنى هاشم و بنى المطلب ، و قسمى را در حق آل ابى طالب ، صرف نمايد و در ميان آنها به گونه‏اى كه خداوند به او نشان مى‏دهد توزيع كند .

و اگر براى حسن حادثه‏اى رخ دهد و حسين زنده باشد ، اين كار با حسين بن على است و حسين همانند آنچه به حسن دستور دادم عمل كند؛ به نفع اوست هر آنچه به نفع حسن نوشته‏ام و بر عهده اوست هر آنچه بر عهده حسن است .

و براى فرزندان پسران فاطمه از صدقات على همانند چيزى است كه براى فرزندان على است و آنچه كه در خصوص دو پسر فاطمه ( حسن و حسين عليهما السلام ) قرار داده‏ام به خاطر خشنودى خداى عز و جل و بزرگداشت احترام رسول الله صلى الله عليه وآله و تعظيم و احترام ورضايت آن دو بوده است .

و اگر براى حسن و حسين حادثه‏اى رخ داد ، ديگرى از آن دو ، در ميان فرزندان على نگاه كند ، پس اگر در جمع آنها فردى را كه هدايت ، اسلام و امانت دارى‏اش مورد رضايت باشد يافت ، اگر خواست ، تولى اين كار را به او واگذارد . و اگر چنين كسى در ميان آنها نيافت ، اين كار را بر عهده فردى مورد قبول از خاندان ابوطالب وانهد ، و اگر مشاهده نمود كه بزرگان و صاحبان انديشه خاندان ابوطالب از دنيا رفته‏اند ، فرد مورد رضايت از بنى هاشم را قرار دهد ، و با كسى كه تولى اين كار را به او وا مى‏نهد شرط كند ، كه اصل مال را به حال خود باقى بگذارد و درآمد آن را به نحوى كه دستور دادم در راه خدا و خشنودى او و ذوى‏الارحام از بنى هاشم و بنى المطلب ، و دور و نزديك ، هزينه كند ، چيزى از آن [ اصل مال ] فروخته نمى‏شود و بخشيده نمى‏شود و ارث برده نمى‏شود . . .

اين حكمى است كه على درباره اموالش صادر نمود ، فرداى آن روزى كه به « مسكن » (195) قدم نها . شاهد [ اين وصيت نامه ] بود أبو سهر بن أبرهة ، وصعصعة بن صوحان ، و يزيد بن قيس ، و هياج بن أبي هياج و نوشت آن را على بن ابى طالب به دست خودش [ به تاريخ ] ده روز مانده به پايان جمادى الاولى سال سى و هفت ( سى و نه ) . » (196)

مواردى از موقوفات امام عليه السلام كه تا كنون ذكر گرديد به لحاظ موارد مصرف ، وقف عام به حساب مى‏آيند . زيرا در تمامى اين موارد ، مال در راه خداوند و براى جلب خشنودى او وقف شده است . و موارد مصرف آن ، عنوان كلى سبيل الله است . البته در اينگونه موارد واقف مى‏تواند در عنوان كلى سبيل الله براى برخى از عناوين جزئى‏تر مانند ، فقرا ، علما ، ارحام و . . . اولويت قائل شود و از اين رو مشاهده مى‏كنيم كه امام اولويت خاصى براى ارحام خود ذكر نموده‏اند . اميرالمؤمنين عليه السلام علاوه بر وقف‏هاى عامى كه گذشت ، وقف خاص نيز داشته‏اند . يكى از موارد وقف خاص امام ، وقف خانه‏اى در محله بنى زريق بر خاله‏هاى خود ، است . امام صادق عليه السلام صورت وقف نامه امام را چنين نقل مى‏كند :

بسم الله الرحمن الرحيم ، اين چيزى است كه على بن ابى طالب در حال حيات و سلامت وقف نمود ، صدقه داد ( وقف كرد ) خانه خود در بنى زريق را به گونه‏اى كه فروخته نمى‏شود و بخشيده نمى‏شود تازمانى كه خداوندى كه وارث زمين و آسمانهاست ، وارث آن گردد . و ساكن نمود در اين موقوفه ، خاله‏هاى خود را ماداميكه ايشان و اعقاب ايشان زنده‏اند ، پس ، زمانيكه منقرض شدند ، از آن نيازمندان مسلمان خواهد بود » (197)
تحليل سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در وقف

اهتمام فوق العاده اميرالمؤمنين عليه السلام به سنت وقف ، با توجه به درايت و حكمت بى نظير ايشان ، حاكى از اهميت اين سنت در مكتب اقتصادى اسلام است . و با توجه به اين رويكرد امام عليه السلام شايسته است كه وقف به عنوان يك نهاد مؤثر اقتصادى مورد توجه قرار گيرد . ويژگى عمده وقف به اين است كه كاركردهاى اقتصادى آن تا حدود زيادى متفاوت از كاركردهاى دو بخش مرسوم اقتصاد؛ بخش خصوصى و بخش عمومى است . زيرا وقف به لحاظ ارتباط موارد مصرف آن با تأمين نيازهاى عمومى ، مشابه نهادهاى بخش عمومى است . ولى از اين جهت كه منابع مالى و مديريت آن اصالتا به عهده بخش خصوصى است ، همانند نهادهاى بخش خصوصى است . از اين رو در اقتصاد جديد اينگونه نهادها ، به عنوان بخش سوم اقتصاد شناخته مى‏شوند .

سنت وقف در مكتب اقتصادى اسلام داراى امتبازات ويژه‏اى است . زيرا اولا در جامعه اسلامى به دليل وجود انگيزه‏هاى معنوى و ايمان به جهان آخرت زمينه بسيار مساعدى براى تثبيت اين رفتار وجود دارد . و ثانيا سنت وقف علاوه بر اينكه انگيزه نيرومند و مقدسى را براى سرمايه گذارى بخش خصوصى به وجود مى‏آورد ، مهمترين هدف اقتصادى اسلامى يعنى توزيع عادلانه ثروت و درآمد را نيز محقق مى‏سازد . ثالثا ، وقف راهبرد اقتصادى مناسبى براى تحقق مردم سالارى دينى است و انتظار مى‏رود با تقويت اين نهاد ، بسيارى از هزينه‏هاى عمومى ، كه دغدغه تأمين آنها ، منجر به دخالت دولت در اقتصاد مى‏گردد ، توسط خود مردم تأمين گرديده ، و زمينه‏هاى دخالت دولت در اقتصاد به حداقل مقدار آن كاهش يابد . با اين وجود ، اطمينان از كارآيى عملكرد اين نهاد ، در شرايط اقتصاد جديد بررسى‏هاى فقهى و كارشناسى تازه‏اى را مى‏طلبد . در اينجا برخى از نكات اساسى سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در وقف را در جهت تبيين بيشتر اين نهاد مورد اشاره قرار مى‏دهيم .

يكى از مهمترين ويژگى‏هاى رفتار امام عليه السلام در وقف ، توجه با انگيزه معنوى به ويژه خوف از خشم و عذاب خداوند و شوق خشنودى او و نعمت‏هاى بهشتى است . توجه به اين عنصر زينت بخش صدر تمامى وقف نامه‏هاى على عليه السلام است و در نهادينه كردن وقف بايد به عنوان مهمترين عامل در نظر گرفته شود . شفافيت مفاد وقف ، گرفتن شهود معتبر ، مكتوب بودن وقف نامه ، تعيين دقيق مديريت وقف و ترسيم خطوط كلى موارد مصرف آن ، از ويژگيهاى بارز وقف‏هاى اميرالمؤمنين عليه السلام است كه به كارايى بيشتر اين نهاد كمك مى‏كند .

در مورد مديريت وقف با اينكه كفايت و كاردانى شرط ضرورى اين كار است و حتما بايد مورد توجه قرار گيرد ، در وقف نامه‏هاى امام ضمن توجه با اين امر ، بر عنصر تقوا و امانت دارى تأكيد بيشترى صورت گرفته است .

در تعيين موارد مصرف وقف ، ضمن اينكه امام عليه السلام تمامى نيازمندان و واماندگان را مد نظر داشته‏اند اولويت ويژه‏اى هم به صله ارحام داده‏اند . و اين نكته همانطور كه پيشتر نيز گفتيم از نظر تربيتى و اجتماعى بسيار حائز اهميت است .

قرائن موجود در وقف نامه‏ها و نكات تاريخى آنها نشان مى‏دهد كه بيشتر وقف‏هاى امام عليه السلام در سالهاى پايانى عمر ايشان صورت پذيرفته‏اند . مثلا وصيت نامه مشتمل بر وقف‏هاى امام ، كه ذكر گرديد ، در سال 37 و يا 39 نوشته شده است . و مبرد در كتاب الكامل خود ( ج 3 ، ص 1127 ) تاريخ وقف « عين ابى نيزر » و « بغيبغه » را در سال دوم خلافت ايشان مى‏داند . و در بسيارى از وقف نامه‏هاى ايشان لقب اميرالمؤمنين به كار رفته است كه حاكى از انجام آنها در زمان حكومت ايشان مى‏باشد . توجه به اين ويژگى از نظر مطلوبيت شرعى اجتماع ثروت در زمان حيات و مقدار مطلوب ميراث و چگونگى توزيع ثروت حائز اهميت است كه تحليل آن مجال وسيعترى را مى‏طلبد .

نكته مهم ديگر در وقف‏هاى امام عليه السلام ، نسبت موقوفات ايشان به كل ثروتشان است ، امام عليه السلام در سنت گفتارى خود از صدقه دادن جميع مال و محروم گذاشتن وارثان نهى فرموده‏اند . (198) در روايات پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نيز بر لزوم به ارث گذاشتن مقدار كفاف اولاد تأكيد شده است (199) .

اما چنانكه ديديم در سنت رفتارى حضرت ، تقريبا تمامى اموال ، مورد وقف و يا صدقه قرار گرفته‏اند . اميرالمؤمنين عليه السلام هر چند كه در اين رفتار حقوق اولاد خود را از طريق موارد مصرف وقف ادا نموده‏اند . اما در تفسير و تعميم اين رفتار امام نيز بايد به نكاتى كه پيشتر در مورد شيوه مصرف و انفاق ايشان تذكر داديم توجه شود .
2 ـ . 3 آزاد كردن برده

در عصر حيات امام على عليه السلام ، در شبه جزيره عربستان ، همانند ساير نقاط جهان ، برده‏دارى به شدت رواج داشت . مبارزه با اين پديده ناگوار كه از طبيعت نظامهاى سياسى و اقتصادى آن زمان على الخصوص شيوه تعامل با اسيران جنگى نشأت مى‏گرفت ، كار آسانى نبود . با اين حال اسلام از همان ابتداى ظهور ، نارضايتى خود از اين پديده را اعلام نمود . و به همين دليل تدابير منظمى را در جهت بر چيده شدن تدريجى بساط برده دارى به مرحله اجرا درآورد . تشويق به خوشرفتارى با بردگان و ترغيب به آزاد سازى داوطلبانه آنان و پذيرش آزاد كردن بنده به عنوان كفاره برخى از گناهان و آزادى قهرى آنان با اسباب گوناگون ، از جمله اين تدابير بود . شيوه برخورد امام على عليه السلام با اين مسئله ، يكى از شواهد محكم مخالفت اسلام با پديده شوم برده دارى است . امام عليه السلام در حاليكه در زندگى شخصى خود ، تحمل انواع سختيها را بر خود روا مى‏داشت ، از هيچ كوششى براى آزادى و استقلال انسانهايى كه ناخواسته در دام بردگى گرفتار شده بودند دريغ نمى‏كرد . ثمره تلاش و جديت او در اين راه گسستن ، بندهاى رقيت از رقاب هزار بنده بود . عظمت اين خدمت امام در صورتى به خوبى احساس خواهد شد كه بدانيم رهبر آزادگان جهان ، اين تعداد برده را با حاصل دسترنج و زحمات طاقت فرساى خود آزاد نموده است . چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود:

« سوگند به آفريدگار جهان كه او [ امام على عليه السلام ] براى جلب خشنودى خداوند ، هزار برده را آزاد نمود ، بگونه‏اى كه در راه آزادى آنان ، دستان او تاول برآورد » . (200)

اين مسئله كه امام عليه السلام با دسترنج خود هزار بنده را آزاد نموده است در منابع متعددى نقل گرديده و از افتخارات يقينى حضرت به شمار مى‏رود . (201) به همين دليل اهل بيت ايشان همواره ياد اين فضيلت را زنده نگه مى‏داشتند . يكى از حكايات شنيدنى ، در اين باره مباحثه امام صادق عليه السلام با يكى از نوادگان امام حسن عليه السلام است . در جريان اين مباحثه امام صادق عليه السلام به او مى‏گويد:

« بدون ترديد ، جد من و جد تو با دسترنج خود هزار بنده را آزاد نمود ، نام آنها را براى من بگو ، و اگر مى‏خواهى من نام آنها را برايت بگويم » (202)

علاوه بر اين ، امام عليه السلام تلاشهايى نيز در جهت پيشگيرى از افتادن انسانها در دام بردگى داشته‏اند . در جريان فتح ايران زمانيكه مردان و زنان اسير ايرانى را به مدينه آوردند ابتدا عمر مى‏خواست زنان را فروخته و مردان را به بردگى مسلمانان درآورد . ولى امام عليه السلام با يادآورى اين حديث رسولخدا صلى الله عليه وآله « اكرموا كريم كل قوم » با تصميم او مخالفت ورزيد و با تدبير خاصى ، تمام مهاجران و انصار را با خود هم عقيده نمود . و بدين ترتيب تمامى آن جماعت از نعمت آزادى بهره‏مند شدند . (203)

يكى از مسائل قابل تأمل در شيوه برخورد امام عليه السلام با پديده برده دارى ،اين واقعيت است كه با وجود اهتمام انكار ناپذير امام در آزاد ساختن برده‏ها ، در عين حال ايشان در برخى مقاطع تعدادى برده در اختيار داشته‏اند . حتى چنانكه از وصيت نامه ايشان بر مى‏آيد ، در زمان نوشتن اين وصيت نامه ، ايشان مالك دهها برده بوده‏اند كه همگى در املاك آن حضرت ، اشتغال به كار داشته‏اند . در تبيين اين واقعيت لازم است به دو نكته توجه شود . نكته اول عبارت است از شرايط اجتماعى خود برده‏ها كه معمولا در جريان جنگ‏ها به اسارت در مى‏آمدند و مسلمانان به جاى قتل ، آنان را به بردگى مى‏گرفتند ، اين افراد به دليل عدم آشنايى با فرهنگ و محيط جديد ، مدتها طول مى‏كشيد تا با شرايط جديد انطباق كنند و تا آن زمان رها ساختن دفعى آنان نه تنها براى جامعه اسلامى مشكل آفرين بود ، بلكه براى خود آنان نيز فايده‏اى نداشت . ونكته دوم اين است كه وارد شدن اسيران در خانه مسلمانان ، در واقع راه مناسبى بود براى تربيت اسلامى و جذب تدريجى آنان در اجتماع مسلمين و فضيلت عتق نيز عاملى بود كه در نهايت ، آزادى آنان را تضمين مى‏نمود .

با عنايت به اين دو نكته و ملاحظه اهتمام امام عليه السلام به آزاد نمودن برده‏ها ، روشن مى‏شود كه اختيار برده از سوى امام به هيچ وجه تأييد برده‏دارى نزد ايشان به حساب نمى‏آيد ، بلكه در واقع اين كار تدبيرى بوده است كه حضرت در جهت حفظ ، حمايت ، تربيت اسلامى و در نهايت آزادى شرافتمندانه آنان به كار مى‏گرفته‏اند .
2 ـ . 4 ساختن مسجد و اصلاح جاده

احداث مسجد و مرمت جاده‏ها از موارد ارزشمند ، مشاركت اجتماعى امام على عليه السلام است .

بنا به گزارش ابن شهر آشوب در المناقب ( ج 2 ، ص 123 ) حضرت علاوه بر مشاركتى كه در ساختن ساير مساجد مانند مسجدالنبى صلى الله عليه وآله داشته‏اند ، بيش از شش باب مسجد نيز خود مستقلا بنا نموده‏اند . احداث مسجد الفتح در مدينه در مكانى كه دعاى پيامبر صلى الله عليه وآله براى پيروزى مسلمانان در جنگ خندق به اجابت رسيد . احداث مسجدى در منطقه احد در مقابل قبر حمزه عموى پيغمبر صلى الله عليه وآله ، احداث مسجدى در ميقات حج و مساجدى در كوفه و آبادان و مسجد جامع بصرة از جمله مساجد احداثى آن حضرت است . ابن شهر آشوب همچنين ، باز سازى راه مدينه ـ مكه را به ايشان نسبت داده است .
2 ـ . 5 ساير خدمات اجتماعى امام عليه السلام

بررسى كامل مشاركتهاى اجتماعى امام عليه السلام از حد گنجايش اين مقاله خارج است . در اينجا جهت آگاهى اجمالى نسبت به روحيه اجتماعى ، حضرت تنها به چند مورد از خدمات اجتماعى ايشان اشاره مى‏كنيم .

اميرالمؤمنين همواره قسمتى از ساعات روز را به آموزش مردم ، به ويژه فقرا و مساكين اختصاص مى‏داد ، امام باقر عليه السلام در نقل سيره حضرت مى‏فرمايند:

« . . . سپس هنگامى كه آفتاب طلوع مى‏كرد ، جماعتى از فقيران و بينوايان و ساير مردم ، گرد او جمع مى‏گشتند و به آنها فقه و قرآن آموزش مى‏داد » . (204)

ديلمى نير در ارشاد القلوب ( ج 2 ، ص 218 ) به اين مطلب اشاره نموده و اضافه مى‏كند كه حضرت پس از فراغت از اين كار به حل و فصل دعاوى مردم مى‏پرداخت و پس از آن به سراغ كارهاى شخصى خود مى‏رفت .

امام مؤمنان عليه السلام از هر فرصتى و لو اندك براى كمك به پيشبرد اهداف اجتماعى استفاده مى‏نمود . رفتار ايشان در جريان جنگ خيبر در اين باره ، بسيار آموزنده است . در اين جنگ پس از آنكه فتح قلعه‏هاى مستحكم خيبر با كندى مواجه گرديد ، رسولخدا صلى الله عليه وآله فرمود ، فردا مردى را به سراغ آنها خواهم فرستاد كه خداوند هيچگاه او را خوار نمى‏كند و خدا و رسولش را دوست دارد ، مقصود نبى اكرم صلى الله عليه وآله از اين جملات كسى جز على بن ابى طالب عليه السلام نبود . اما او اين بار بر خلاف هميشه از جمع اصحاب غايب بود . وقتى كه پيامبر صلى الله عليه وآله سراغ على عليه السلام را از آنان گرفت ، گفتند : او در آسياب مشغول ، آسياب كردن است!

شنيدن چنين پاسخى در مورد جنگاور بى نظيرى چون على عليه السلام آنهم ، در كوران مبارزه با دشمن شگفت‏انگيز بود . از اين رو پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود چرا اين كار را يكى از شما انجام نمى‏دهيد؟! راز شگفتى رفتار امام عليه السلام در پاسخ همين سوال نهفته بود ، او به بيمارى چشم درد مبتلا شده بود . و قادر بر ديدن نبود ، اما با اين حال عظمت وجدان كارى و روحيه هميارى اجتماعى به او اجازه استراحت نمى‏داد و به ناچار ، ظرفيت باقيمانده خود را اينگونه در خدمت به جامعه به كار مى‏گرفت (205) !

روزى سعيد بن قيس همدانى او را در شدت گرما ، در كنار ديوارى ديد ، گفت يا اميرالمؤمنين ! در چنين ساعتى؟! فرمود: بيرون نيامده‏ام مگر آنكه مظلومى را يارى كنم و يا بيچاره‏اى را نجات دهم . (206)
. 3 مخارج پس انداز و سرمايه گذارى

پس انداز به وجوهى گفته مى‏شود كه از درآمد دوره جارى به منظور مصرف درآينده ، كنار گذاشته مى‏شود . و سرمايه گذارى به معناى وارد كردن اين وجوه در چرخه توليد و كسب درآمد است . پس انداز و سرمايه گذارى در دنياى امروز به ويژه براى كشورهاى جهان سوم داراى اهميت زيادى است . با اين حال به اين مسئله از منظر تخصيص درآمد افراد و خانواده‏ها كمتر پرداخته شده است . رفتار تخصيص درآمدى افراد منشأ اصلى پس انداز و سرمايه گذارى است . زيرا با مصرف گرايى و اتلاف منابع و يا راكد گذاشتن آنها هيچ گونه سرمايه‏اى تشكيل نخواهد شد ، چنانكه با تنبلى و بيكارى نيز درآمدى كه قابل پس انداز باشد حاصل نخواهد گرديد . پس انداز و سرمايه گذارى در سيره اقتصادى امام على عليه السلام ، جايگاه بسيار مهمى داشته است .

براى پى بردن به اين مطلب كافى است ، به وسعت موقوفات حضرت و محصولات انبوه آنها توجه كنيم . بى ترديد اجتماع چنين حجم گسترده‏اى از سرمايه ، بدون جديت در پس انداز و سرمايه گذارى ممكن نبوده است . و از اين رو به جرأت مى‏توان گفت كه حضرت ، حداقل در سنين ميان سالى بخش قابل توجهى از درآمدها و امكانات خود را به سرمايه گذارى اختصاص داده‏اند . يك راه ديگر براى پى بردن به ميزان اهتمام امام عليه السلام به سرمايه گذارى اين است كه حجم درآمدها و ميزان مصرف او را با يكديگر مقايسه كنيم . بديهى است ، تلاش براى ارتقاء سطح درآمد از يك سو و قناعت و صرفه جويى در مصرف از سوى ديگر ، چنانكه در سيره اميرالمؤمنين مشاهده نموديم ، مى‏تواند نشانه اهتمام به سرمايه‏گذارى تلقى گردد . البته در اين روش ملاحظه‏اى از ناحيه تخصيص درآمد به مشاركت اجتماعى وجود دارد كه بعدا بدان خواهيم پرداخت .

سيره امام عليه السلام در مخارج پس انداز وسرمايه گذارى را در دو بخش: منابع سرمايه گذارى ، و تحليل نكات اساسى شيوه سرمايه گذارى مورد بررسى قرار مى‏دهيم .
3 ـ . 1 منابع سرمايه گذارى امام عليه السلام

با نظر به اينكه سرمايه گذارى امام عليه السلام تماما در بخش كشاورزى بوده است منابع سرمايه گذارى ايشان را به سه قسم مى‏توان تقسيم نمود .

3 ـ 1 ـ . 1 سرمايه گذارى از محل مازاد درآمد ـ يكى از منابع مهم سرمايه گذاريهاى امام عليه السلام را درآمدهاى ناشى از كار و يا درآمد سرانه ايشان از تقسيم بيت المال تشكيل مى‏دهد . بنا به روايتى كه پيشتر درباره نحوه تسلط امام عليه السلام بر ينبع نقل نموديم ، حضرت لااقل بخشى از زمين‏هاى آنجا را به قيمت 30 هزار درهم از محل مازاد درآمد خود خريدارى نموده است . همچنين تعداد دهها نفر نيروى كارى كه از منابع اصلى توليد ايشان محسوب مى‏شوند و در وصيت نامه پيش گفته بدانها اشاره شده بود ، عمدتا از همين طريق تهيه گرديده بودند . مورد ديگر اين نوع سرمايه گذارى ، كه در توليدات كشاورزى بيشتر رايج است ، اختصاص مقدارى از محصول براى بذر و يا نهال كارى است . روايات زيادى كه درباره حمل هسته‏هاى خرما و احداث نخلستانهاى جديد ، توسط امام عليه السلام وارد گرديده نشان مى‏دهند كه حضرت از اين منبع نيز براى سرمايه گذارى استفاده كرده‏اند .

3 ـ 1 ـ . 2 سرمايه گذارى از محل انباشت نيروى كار ـ چنانكه در بررسى شيوه توليد و كسب درآمد امام مشاهده نموديم سرمايه‏هاى امام على عليه السلام عمتدا از زمين‏ها ، نخلستانها و چاه‏هايى تشكيل مى‏گرديد كه با كار و زحمت خود ايشان ، احياء و احداث گرديده بود . از اين رو مى‏توانيم بگوييم ، بخش قابل توجهى از انباشت سرمايه امام عليه السلام متكى بر نيروى كار خود حضرت بوده است . به ويژه آنكه بيشتر املاك و مزارعى كه او آباد نموده بود در مناطق دور افتاده‏اى مانند ينبع ، وادى القرى ، وادى عقيق و . . . قرار داشت كه زمين‏هاى مرغوبى به حساب نمى‏آمدند و چنانكه گذشت شخصى كه قبل از امام عليه السلام تصميم به آباد كردن منطقه ينبع گرفته بود به دليل مواجه شدن با شرايط ناگوار ، با يأس و عصبانيت آنجا را ترك كرد . از اين رو اگر خلاقيت ذهنى و پشتكار فوق العاده امام عليه السلام نبود ، چنان سرمايه عظيمى ذخيره نمى‏گرديد .

3 ـ 1 ـ . 3 جذب سرمايه از محل منابع عمومى ـ بر اساس رواياتى كه در بررسى سيره توليد و كسب درآمد اميرالمؤمنين عليه السلام گذشت . حضرت 4 قطعه زمين از رسولخدا صلى الله عليه وآله و يك قطعه نيز از عمر به عنوان اقطاع دريافت نمود . اين زمين‏ها از اراضى موات بود كه در نظام اقتصادى اسلام ، جزء انفال و تحت اختيار ولى امر مسلمين قرار دارد . پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و خلفاى صدر اسلام ، موارد زيادى از اراضى انفال را به منظور احياء به مسلمانان واگذار كرده‏اند . و امام عليه السلام نيز زمين‏هاى فوق را از اين بابت دريافت كرده بود . چند قطعه زمين نيز از بابت تقسيم اراضى في‏ء و غنايم جنگى نصيب امام عليه السلام گرديد كه شرح آن در بخش اول مقاله به تفصيل گذشت . يك مورد ديگر از اين نوع سرمايه‏ها ، سهم سرانه امام عليه السلام از تقسيم اسراى جنگى بود . چنانكه گذشت بر اساس سنت رايج در آن زمان اسراى جنگى به جاى قتل ، در اختيار مسلمانان قرار مى‏گرفتند . على القاعده تعدادى از نيروى كار تحت اختيار امام عليه السلام بايد از اين طريق به دست ايشان رسيده باشند .

هر چند كه سهم اين منبع نسبت به كل منابع سرمايه امام عليه السلام چندان قابل توجه نبوده است ، ولى حضرت از تمامى اين موارد ، در توليد محصولات كشاورزى به بهترين وجه ممكن استفاده نموده است .
3 ـ . 2 تحليل نكات اساسى در شيوه مخارج سرمايه گذارى امام عليه السلام

3 ـ 2 ـ . 1 ماهيت پس انداز ـ گر چه ، مفهوم ظاهرى پس انداز ، چشم پوشى از مصرف كردن درآمد حال به منظور تدارك نيازهاى آينده است ، ولى شناخت ماهيت دقيق آن و اينكه فرد چه چيزى را پس انداز به حساب مى‏آورد ، به ميزان زيادى بستگى به نوع تلقى او از افق آينده و نيازهاى آن دارد . بديهى است از ديدگاه فردى كه افق آينده را محدود به زندگى همين دنيا مى‏داند . مواردى پس انداز تلقى خواهند گرديد كه نسبت به تأمين يكى از نيازهاى آينده همين دنيا مفيد واقع شوند . اما چنانچه امتداد آينده منتهى به محدوده زندگى دنيوى نبوده و عالم بى منتهاى ابديت را نيز شامل شود ، موارد ديگرى ، كه به قصد تأمين يكى از نيازهاى عالم آخرت ، در زمان حال به مصرف نمى‏رسند ، نيز پس انداز محسوب خواهند گرديد .

در تبيين سيره امام على عليه السلام در پس انداز توجه به نكته‏اى كه گفته شد كاملا ضرورت دارد . زيرا امام عليه السلام با اعتقاد يقينى به عالم آخرت است ، كه تصميم مى‏گيرد چه مقدار از درآمدش را صرف نيازهاى مصرفى حال و چه مقدار را براى نيازهاى آينده ذخيره كند . او با چنين ملاحظه‏اى مصرف زمان حال را به كمترين مقدار ممكن تقليل داده ، و باقيمانده درآمدش را براى آينده ذخيره مى‏كند . اما در نگرش او دو نوع پس انداز وجود دارد؛ پس انداز دنيوى ، و پس انداز اخروى . امام عليه السلام هر دو نوع اين پس اندازها را لازم مى‏شمارد اما در اولويت گذارى ميان آن دو ، پس انداز اخروى را ترجيح مى‏دهد . از اين رو در احاديث متعددى كه از آن حضرت نقل گرديده ، اين نوع پس انداز بيشتر مورد توجه قرار گرفته است . در احاديث متعددى كه از آن حضرت نقل گرديده ، اين نوع پس انداز بيشتر مورد توجه قرار گرفته است . در اين احاديث از صدقة ( اعطاء مال به نيازمندان براى جلب خشنودى خدا ) با عناوينى چون « پس انداز » (207) ، « بهترين پس انداز » (208) ، « پس انداز اغنيا » (209) و مانند آن ياد شده و به دليل اينكه هيچ گونه آفتى ندارد و پاداش آن صدها برابر است بر پس انداز دنيوى ترجيح داده شده است .

در برنامه تخصيص درآمد اميرالمؤمنين عليه السلام ، مخارج پس انداز بر اساس تفسير واقعى از حقيقت حيات آدمى و متناسب با جايگاه هر كدام از مقاطع گوناگون آن صورت پذيرفته است و به همين جهت چنانكه در شيوه مشاركت‏هاى اجتماعى حضرت مشاهده نموديم ، او بخش قابل توجهى از درآمد مازاد بر مصرف خود را به صدقه بر نيازمندان كه گونه‏اى از پس انداز براى آينده محسوب مى‏شود اختصاص داده است . به بيان ديگر در بينش و رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام ، تأمين نيازهاى فعلى بينوايان ، مخارج مصرفى تلقى نمى‏شود ، بلكه اين كار بهترين نوع سرمايه گذارى براى آينده اجتماع است و ثمره آن پرورش استعدادهاى خفته فقرا و وارد كردن نيروى انديشه و بازوى آنان در چرخه توليد ملى است . او اين واقعيت را ، كه اقتصاد امروز فقط تا حد كمى به آن پى برده است ، به نيكى دريافته بود كه پيشرفت اقتصادى جامعه بدون حمايت از اقشار ضعيف آن ميسر نخواهد گرديد .

بدين ترتيب يكى از ويژگيهاى سيره امام على عليه السلام در پس انداز و سرمايه گذارى ارائه مفهومى جديد و مترقى از اين پديده است .

3 ـ 2 ـ . 2 انگيزه پس انداز ـ يك انسان عاقل اقتصادى در مصرف و تخصيص درآمد خود داراى برنامه است و عقلانيت اقتصادى به او حكم مى‏كند كه از مازاد درآمد دوره حال توشه‏اى براى آينده ذخيره كند . اما اينكه چگونه و به چه ميزانى پس انداز كند و از پس اندازها چگونه استفاده كند ، بستگى به انگيزه او از پس انداز دارد . معمولا براى پس انداز از انگيزه هايى چون ، نگرانى و عدم اطمينان نسبت به آينده ، تلاش براى ارتقاء سطح درآمد و زندگى ، برخودارى از مزاياى روحى و اجتماعى ثروتمندى ، باقى گذاشتن ارث براى اولاد و تفاخر و تكاثر ، نام برده مى‏شود . البته هر كدام از اين انگيزه‏ها نيز به نوبه خود تحت تأثير هدف نهايى پس انداز كننده قرار دارند .

در الگوى تخصيص درآمد امام على عليه السلام چنانكه گفتيم پس انداز اهميت بسيار زيادى دارد . اما انگيزه ايشان از پس انداز به گونه كاملا متفاوتى از انگيزه‏هاى فوق بوده است . در بينش اميرالمؤمنين عليه السلام نگرانى وعدم اطمينان نسبت به روزى آينده نشانه سوء ظن به خدا است (210) و كسى كه چنين صفتى داشته باشد هيچگاه رستگار نخواهد شد . (211) امام عليه السلام در سايه اميد به فضل خداوند و توكل بر او حتى در سخت‏ترين شرايط اقتصادى ، تنها غذاى موجود در خانه و شام شب خود را به نيازمندان انفاق مى‏كند . از اين رو ، نگرانى از روزى آينده ، انگيزه پس انداز ايشان نبوده است ، چنانكه ارث گذاشتن براى اولاد و تلاش براى ارتقاء سطح زندگى و تفاخر و تكاثر نيز نمى‏تواند معرف انگيزه پس انداز او باشد . زيرا امام عليه السلام هيچ ثروتى از خود بر جا نگذاشت و تمامى آنچه را كه اندوخته بود ، وقف نيازمندان نمود .

با ملاحظه مجموعه كلمات اميرالمؤمنين عليه السلام و آنچه كه در وقف نامه‏هاى او آمده است مى‏توان گفت: امام عليه السلام در رفتار پس اندازى خود نيز هدف و انگيزه‏اى جز جلب خشنودى پروردگار و خوف از عقاب روز قيامت نداشته‏اند . او بر اساس اين هدف نهايى ، يك هدف ميانى و قاعده رفتارى به نام « حداكثر كردن كمك با حداقل هزينه » براى خود انتخاب كرده بود و در اينجا نيز بر همين اساس عمل مى‏نمود . او مى‏خواهد بيشترين مقدار كمك را انجام دهد و براى اين منظور برنامه ريزى بسيار دقيقى انجام مى‏دهد . در اين برنامه امام عليه السلام همانطور كه نيازهاى فعلى خود و ديگران را مد نظر دارد ، از چاره جويى براى نيازهاى آتى نيازمندان نيز غافل نيست . از اين رو او پيوسته شرايط را مى‏سنجد و به مقتضاى آن ، بخشى از درآمد و امكانات فعلى را براى آينده سرمايه گذارى مى‏كند . نكته بسيار قابل توجه در شيوه رفتارى امام عليه السلام اين است كه او تا حد ممكن به اين سرمايه گذارى ادامه مى‏دهد ولى با نزديك شدن به پايان عمر و تصدى خلافت ، كه ديگر مجالى براى سرمايه گذارى جديد از محل درآمدهاى جارى باقى نمى‏ماند ، اصل سرمايه‏ها را به صورت وقف براى نيازمندان حفظ نموده و منافع آن را براى كمك به نيازمندان جارى مى‏سازد . با توجه به اين نكته به روشنى معلوم مى‏شود كه امام عليه السلام دقيقا بر اساس قاعده رفتارى خود ، پس انداز و سرمايه گذارى نموده‏اند .

3 ـ 2 ـ . 3 پرهيز از راكد گذاشتن پس اندازها ـ در شيوه رفتارى اميرمؤمنان عليه السلام راكد گذاشتن پس انداز و عدم استفاده از آن به هيچ وجه روا نيست . به اعتقاد او فلسفه مال ، فايده دادن به انسان است (212) . و راكد گذاشتن آن با انگيزه‏هايى چون مال دوستى و زراندوزى ، نوعى ظلم به انسانها و محروم ساختن آنان از اين نعمت الهى است . تنها موردى كه او را از اين قاعده استثنا مى‏كند ، مخارج مصرفى سالانه است كه انباشت آن به صورت نقدى و يا جنسى جايز شمرده مى‏شود . حدود اين قاعده در يكى از كلمات آن حضرت ، با توجه به شرايط آن زمان ، چنين بيان شده است .

« تمامى آنچه مازاد بر چهار هزار [ درهم ] باشد ، كنز است ، چه زكاتش پرداخت شده باشد و يا نشده باشد . و مقادير كمتر از آن ، نفقه ( مخارج مصرفى سالانه ) است » . (213)

بر اساس اين قاعده ، امام عليه السلام در برنامه تخصيص درآمد خود به جز آنچه كه به عنوان مخارج سالانه خانواده كنار مى‏نهاد ، چيزى را راكد نمى‏گذاشت . در گزارش محمد بن حنفيه به اين ويژگى تخصيص درآمد و تصريح شده بود . (214) حضرت در زمان خلافت نيز بر اساس همين قاعده تأخير در توزيع بيت المال را جايز نمى‏شامرد و مى‏فرمود ، دوست ندارم اين اموال در اين جا بماند در حالى كه مردم بدان نيازمندند . (215)

بدين ترتيب ، يكى از ويژگيهاى شيوه پس انداز و سرمايه گذارى امام عليه السلام ، عدم فاصله زمانى ، ميان اين دو است .

3 ـ 2 ـ . 4 اتكاء سرمايه گذارى بر منابع درونى ـ يكى از ويژگيهاى مهم سيره امام عليه السلام در سرمايه گذارى ، درونزا بودن منابع سرمايه گذارى است . چنانكه پيشتر ذكر گرديد عمده اين منابع از محل مازاد درآمدها و يا نيروى كار و خلاقيت ذهنى خود امام عليه السلام تأمين مى‏گرديد . درباره تأمين سرمايه از محل استقراض نيز هيچ موردى در كتب سيره ذكر نگرديده است و با توجه به موضع منفى ايشان نسبت به بدهكارى ، كه آن را نوعى بردگى براى ديگران مى‏دانند (216) ، على القاعده ، استقراض در منابع سرمايه گذارى ايشان جايگاهى نداشته است . توجه به اين ويژگى رفتار امام عليه السلام براى كشورهايى نظير ايران كه از كمبود سرمايه رنج مى‏برند بسيار آموزنده است .
خلاصه و نتيجه

اين مقاله تلاش نمود تا با ارائه يك گزارش تاريخى از رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام در دو زمينه توليد و كسب درآمد ، و مصرف و تخصيص درآمد و تحليل ويژگى‏هاى هر يك از آنها ، شمايى از رفتار اقتصادى انسان كامل را ارائه دهد . بدون ترديد ، تحقيق كامل چنين موضوع مهمى ، نياز به بررسى‏هاى بيشتر و دقيق‏ترى دارد اما اميد است ، مباحث اين مقاله گامى ـ هر چند كوچك ـ در اين مسير برداشته باشد .

آنچه كه به طور خلاصه در اينجا مى‏توان بيان داشت اين است كه سيره اقتصادى اميرمؤمنان عليه السلام ، تجسم عينى احكام ، آرمانها و ارزشهاى اسلامى است . او همانطور كه در علوم ، فنون ، معارف ، سياست ، جهاد ، خطابه و . . . سرآمد انسانهاى روزگار است . در زمينه رفتار اقتصادى نيز ، موفق‏ترين چهره تاريخ بشريت به شمار مى‏رود .

فعاليت‏هاى اقتصادى امام على عليه السلام بر اساس يك برنامه كامل اقتصادى است ، كه در آن جايگاه هر يك از اهدف نهايى و اهداف ميانى و قواعد رفتارى متناسب با آنها به طور دقيق مشخص گرديده و در نحوه اجراى آن نيز هيچ گونه رفتار ناسازگارى ، مشاهده نمى‏شود . در اين برنامه و مدل رفتارى ، ارزش ذاتى و هدف نهايى و بنيادى‏ترين اصل زندگى « جلب خشنودى خدا و خوف از عذاب او » است . اين اصل بر تمامى رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام حاكم است . و معناى كار عاقلانه اقتصادى در نزد او هر كارى است كه جلب رضايت خداوند و يا فرو نشاندن خشم او را در پى داشته باشد .

هدف ميانى و قاعده‏اى كه امام عليه السلام در تمام رفتارهاى اقتصادى خود اعم از توليد ، پس انداز و سرمايه گذارى ، مصرف و مشاركت‏هاى اجتماعى ، بر اساس آن عمل مى‏كند « بيشينه كردن كمك با حداقل هزينه » است . حضرت به منظور دست يابى به چنين هدف نهايى‏اى تلاش و كوشش خود را در توليد ثروت و كسب درآمد به كار مى‏گيرد . و در تخصيص اين درآمدها كمترين سهم را براى خود و بيشترين سهم را به مشاركت‏هاى اجتماعى تخصيص مى‏دهد . و براى آنكه بتواند ظرفيت كمك خود را بالا ببرد اقدام به سرمايه گذارى مى‏كند .

مولاى متقيان عليه السلام با سيره پاك خود ، راه چگونه زيستن انسان و چگونه ساختن جامعه‏اى آباد ، مرفه و عادلانه را به بشريت مى‏آموزد . او به انسان نشان مى‏دهد كه چگونه مى‏توان از راهى غير از لذت جويى و بر اساس محبت خدا ، جامعه‏اى سعادتمند در تمامى ابعاد وجودى انسان بنا نهاد . بدون ترديد راه او درمانى است براى بيمارى لا علاج فقر و پاسخى است به معماى هميشه تاريخ يعنى عدالت .
منابع و مآخذ

1 ـ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ لأبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد ( ت 413 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1413 ه . ق .

2 ـ إرشاد القلوب ؛ لأبي محمد الحسن بن أبي الحسن الديلمي ( ت 711 ه . ق ) ، مؤسسة الأعلمي ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1398 ه . ق .

3 ـ اسد الغابة في معرفة الصحابة ؛ لأبي الحسن عزالدين علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني المعروف بابن الأثير الجزري ( ت 630 ه . ق ) ، تحقيق : علي محمد معوض وعادل أحمد عبد الموجود ، دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1415 ه . ق .

4 ـ الگوى تخصيص درآمد و رفتار مصرف كننده مسلمان ، سيد رضا حسينى ، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى چاپ اول ، . 1379

5 ـ الأمالي للصدوق ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة البعثة ـ قم ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .

6 ـ الأمالي للطوسي ؛ لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي( ت 460 ه . ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، دار الثقافة ـ قم ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .

7 ـ الأموال ؛ لأبي عبيد القاسم بن سلام الروسي الهروي ( ت 224 ه . ق ) ، تحقيق : محمد خليل هراس ، دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1406 ه . ق .

8 ـ أنساب الأشراف ؛ لأحمد بن يحيى بن جابر البلاذري ( ت 279 ه . ق ) ، تحقيق : سهيل زكار ورياض زركلى ، دار الفكر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1417 ه . ق .

9 ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارعليهم السلام ؛ للعلامة محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( ت 1110 ه . ق ) ، مؤسسة الوفاء ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1403 ه . ق .

10 ـ البداية والنهاية ؛ لأبي الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي ( ت 774 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مكتبة المعارف ـ بيروت .

11 ـ تاريخ دمشق تاريخ مدينة دمشق « ترجمة الإمام علي‏عليه السلام » ؛لأبي القاسم علي بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساكر الدمشقي ( ت 571 ه . ق ) ، تحقيق : علي الشيري ، دار الفكر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1415 ه . ق .

12 ـ تاريخ سياسى اسلام ، رسول جعفريان ، انتشارات الهادى ، چاپ دوم .

13 ـ تاريخ دمشق « ترجمة الإمام علي‏7 ،تحقيق محمد باقر المحمودي »

14 ـ تاريخ الطبري( تاريخ الامم والملوك ) ؛ لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري ( ت 310 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم ، دار المعارف ـ مصر . ـ تاريخ المدينة المنورة ؛ لأبي زيد عمر بن شبه النميري البصري ( ت 262 ه . ق ) ، تحقيق : فهيم محمد شلتوت ، دار التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1410 ه . ق .

15 ـ تاريخ و آثار اسلامى مكه و مدينه ، اصغر قائدان ، مركز تحقيقات حج ، چاپ دوم ، . 1374

16 ـ تاريخ اليعقوبي ؛ لأحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح المعروف باليعقوبي ( ت 284 ه . ق ) ، دار صادر ـ بيروت .

17 ـ تحف العقول عن آل الرسول‏صلى الله عليه وآله ؛ لأبي محمد الحسن بن علي الحراني المعروف بابن شعبة ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية 1404 ه . ق .

18 ـ تحليل سيره فاطمة الزهرا عليها السلام ، على اكبر بابازاده ، انتشارات انصاريان ، چاپ اول ، . 1374

19 ـ تفسير العياشي ؛ لأبي النضر محمد بن مسعود السلمي السمرقندي المعروف بالعياشي ( ت 320 ه . ق ) ، تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، المكتبة العلمية ـ طهران ، الطبعة الاولى 1380 ه . ق .

20 ـ تفسير نورالثقلين ؛ للشيخ عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي ( ت 1112 ه . ق ) ، تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، مؤسسة إسماعيليان ـ قم ، الطبعة الرابعة 1412 ه . ق .

21 ـ تكامل نهادها و ايدئولوژى‏هاى سرمايه دارى ، اى . ك . هانت ، ترجمه سهراب بهدادى ، شركت سهامى كتابهاى جيبى .

22 ـ تنبيه الخواطر ونزهة النواظر ( مجموعة ورام ) ؛ لأبي الحسين ورام بن أبي فراس ( ت 605 ه . ق ) ، دار التعارف ودار صعب ـ بيروت .

23 ـ تهذيب الأحكام في شرح المقنعة ؛ لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي ( ت 460 ه . ق ) ، دار التعارف ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1401 ه . ق .

24 ـ ثواب الأعمال وعقاب الأعمال ؛ لأبي جعفر محمد بن علي القمي المعروف بالصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي اكبر الغفاري ، مكتبة الصدوق ـ تهران .

25 ـ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ؛ لأبي نعيم أحمد بن عبد الله الإصبهاني ( ت 430 ه . ق ) ، دار الكتاب العربي ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . ق .

26 ـ خصائص الأئمةعليهم السلام ( خصائص أمير المؤمنين‏عليه السلام ) ؛ لأبي الحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي ( ت 406 ه . ق ) ، تحقيق : محمد هادي الأميني ، مجمع البحوث الإسلامية التابع للحضرة الرضوية المقدسة ـ مشهد ، سنة 1406 ه . ق .

27 ـ الخصال ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم ، الطبعة الرابعة 1414 ه . ق .

28 ـ درآمدى به مبانى اقتصاد خرد ، نگرش اسلامى ، محمد جعفر انصارى ، عسگر دير باز ، محمد حسين كرمى ، محمد مهدى كرمى ، پژوهشكده حوزه و دانشگاه ، چاپ اول ، . 1378

29 ـ دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلاميه ، حسينعلى منتظرى ، المركز العالمى للدراسات الاسلاميه ، الطبعة الثانية . 1409

30 ـ الدر المنثور في التفسير المأثور ؛ لجلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي ( ت 911 ه . ق ) ، دار الفكر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .

31 ـ دعائم الإسلام وذكر الحلال والحرام والقضايا والأحكام ؛ لأبي حنيفة النعمان بن محمد بن منصور بن أحمد بن حيون التميمي المغربي ( ت 363 ه . ق ) ، تحقيق : آصف ابن علي أصغر فيضي ، دار المعارف ـ مصر ، الطبعة الثالثة 1389 ه . ق .

32 ـ الدعوات ؛ لأبي الحسين سعيد بن عبد الله الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي ( ت 573 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي ( عج ) ـ قم ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .

33 ـ ربيع الأبرار ونصوص الأخبار ؛ لأبي‏القاسم محمود بن عمر الزمخشري ( ت 538 ه . ق ) ، تحقيق : سليم النعيمي ، منشورات الرضي ـ قم ، الطبعة الاولى 1410 ه . ق .

34 ـ سنن ابن ماجة ؛ لأبي عبد الله محمد بن يزيد بن ماجة القزويني ( ت 275 ه . ق ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1395 ه . ق .

35 ـ سنن أبي داود ؛ لأبي داود سليمان بن أشعث‏السجستاني الأزدي ( ت 275 ه . ق ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، دار احياء السنة النبوية ـ بيروت .

36 ـ سنن الترمذي ( الجامع الصحيح ) ؛ لأبي عيسى محمد بن عيسى بن سورة الترمذي ( ت 297 ه . ق ) ، تحقيق : أحمد محمد شاكر ، دار إحياء التراث ـ بيروت .

37 ـ السنن الكبرى ؛ لأبي بكر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي ( ت 458 ه . ق ) ، تحقيق : محمد عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .

38 ـ سنن النسائي ؛ ( بشرح الحافظ جلال الدين السيوطي وحاشية الإمام السندي ) ، لأبي عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي ( ت 303 ه . ق ) ، دار الجيل ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .

39 ـ شرح نهج البلاغة ؛ لعز الدين عبد الحميد بن محمد بن أبي الحديد المعتزلي المعروف بابن أبي الحديد ( ت 656 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أبوالفضل إبراهيم ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . ق .

40 ـ صحيح البخاري ؛ لأبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري ( ت 256 ه . ق ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، دار ابن كثير ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1410 ه . ق .

41 ـ صحيح مسلم ؛ لأبي الحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري ( ت 261 ه . ق ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار الحديث ـ القاهرة ، الطبعة الاولى 1412 ه . ق .

42 ـ الطبقات الكبرى ؛ لمحمد بن سعد كاتب الواقدي ( ت 230 ه . ق ) ، دار صادر ـ بيروت .

43 ـ عدة الداعي ونجاح الساعي ؛ لأبي العباس أحمد بن محمد بن فهد الحلي الأسدي ( ت 841 ه . ق ) ، تحقيق : أحمد الموحدي ، مكتبة وجداني ـ طهران .

44 ـ علل الشرائع ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1408 ه . ق .

45 ـ عوالي اللآلي العزيزية في الأحاديث الدينية ؛ لمحمد بن علي بن إبراهيم الأحسائي المعروف بابن أبي جمهور ( ت 940 ه . ق ) ، تحقيق : مجتبى العراقي ، مطبعة سيد الشهداءعليه السلام ـ قم ، الطبعة الاولى 1403 ه . ق .

46 ـ الغارات ؛ لأبي إسحاق إبراهيم بن محمد بن سعيد المعروف بابن هلال الثقفي ( ت 283 ه . ق ) ، تحقيق : السيد جلال الدين المحدث الارموي ، منشورات أنجمن آثار ملي ـ طهران ، الطبعة الاولى 1395 ه . ق .

47 ـ غرر الحكم ودرر الكلم ؛ لعبد الواحد الآمدي التميمي ( ت 550 ه . ق ) ، تحقيق : مير سيد جلال الدين المحدث الأرموي ، جامعة طهران ، الطبعة الثالثة 1360 ه . ش .

48 ـ فتوح البلدان ؛ لأبي الحسن أحمد بن يحيى البلاذري ( ت 279 ه . ق ) ، تحقيق : عبد الله أنيس الطباع ، مؤسسة المعارف ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .

49 ـ فضائل الصحابة ؛ لأبي عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل ( ت 241 ه . ق ) ، تحقيق : وصي الله بن محمد عباس ، جامعة ام القرى ـ مكة ، الطبعة الاولى 1403 ه . ق .

50 ـ قرب الإسناد ؛ لأبي العباس عبدالله بن جعفر الحميري القمي ( ت بعد 304 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1413 ه . ق .

51 ـ الكافي ؛ لأبي جعفر ثقة الإسلام محمد بن‏يعقوب بن إسحاق‏الكليني‏الرازي( ت 329ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، دار صعب ودار التعارف ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1401 ه . ق .

52 ـ الكامل ؛ لأبي العباس محمد بن يزيد الأزدي المعروف بالمبرد ( ت 285 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أحمد الدالي ، مؤسسة الرسالة ـ بيروت ، 1413 ه . ق .

53 ـ الكشاف ؛ لأبي القاسم جار الله محمود بن عمر الزمخشري ( ت 538 ه . ق ) ، دار المعرفة ـ بيروت .

54 ـ كشف الغمة في معرفة الأئمة ؛ لعلي بن عيسى الإربلي ( ت 687 ه . ق ) ، تصحيح : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، دار الكتاب الإسلامي ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1401 ه . . ق .

55 ـ كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين‏عليه السلام ؛ لجمال الدين أبي منصور الحسن بن يوسف بن علي بن المطهر الحلي المعروف بالعلامة ( ت 726 ه . ق ) ، تحقيق : علي آل كوثر ، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية ـ قم ، الطبعة الاولى 1411 ه . ق .

56 ـ كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ؛ لعلاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي ( ت 975 ه . ق ) ، تصحيح : صفوة السقا ، مكتبة التراث الإسلامي ـ بيروت ، الطبعةالاولى 1397 ه . ق .

57 ـ مجمع البيان في تفسير القرآن ( تفسير مجمع البيان ) ؛ لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي ( ت 548 ه . ق ) تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي والسيد فضل الله اليزدي الطباطبائي ، دار المعرفة ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1408 ه . ق .

58 ـ مبانى اقتصاد اسلامى ، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه ، انتشارات سمت ، چاپ اول ، . 1371

59 ـ المحجة البيضاء في تهذيب الأحياء ؛ لمولا محسن الفيض الكاشاني ( ت 1091 ه . ق ) مع حاشية : علي اكبر الغفاري ، جماعة المدرسين في حوزة العلمية ـ قم ، 1383 ه . ق .

60 ـ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ للعلامة محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( ت 1111 ه . ق ) ، تحقيق : هاشم الرسولي المحلاتي ، دار الكتب الإسلامية ـ تهران ، الطبعة الثالثة 1370 ش .

61 ـ مروج الذهب ومعادن الجوهر ؛ لأبي الحسن علي بن الحسين المسعودي ( ت 346 ه . ق ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، مطبعة السعادة ـ مصر ، الطبعة الرابعة 1384 ه . ق .

62 ـ المستدرك على الصحيحين ؛ لأبي عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابوري ( ت 405 ه . ق ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1411 ه . ق .

63 ـ مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل ؛ للحاج الميرزا حسين النوري ( ت 1320 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : ؟؟؟ از 20 جلدى آدرس مى‏شود .

64 ـ مسند أبي يعلى الموصلي ؛ لأبي يعلى أحمد بن علي بن المثنى التميمي الموصلي ( ت 307ه . ق ) ، تحقيق : إرشاد الحق الأثري ، دار القبلة ـ جدة ، الطبعة الاولى 1408 ه . ق .

65 ـ المسند لأحمد بن حنبل ؛ لأحمد بن محمد بن حنبل الشيباني ( ت 241 ه . ق ) ، تحقيق : عبد الله محمد الدرويش ، دار الفكر ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1414 ه . ق .

66 ـ مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ لأبي الفضل علي الطبرسي ( القرن السابع ) ، تحقيق : مهدي هوشمند ، دار الحديث ـ قم ، الطبعة الاولى 1418 ه . ق .

67 ـ المصنف ؛ لأبي بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني ( ت 211 ه . ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي ، منشورات المجلس العلمي ـ بيروت .

68 ـ معاني الأخبار ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الاولى 1361 ه . ش .

69 ـ معجم البلدان ؛ لأبي عبد الله شهاب الدين ياقوت بن عبد الله الحموي الرومي( ت 626 ه . ق ) ، دار إحياء التراث العربي ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1399 ه . ق .

70 ـ المعجم الكبير ؛ لأبي القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني ( ت 360 ه . ق ) ، تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي ، دار إحياءالتراث العربي ـ بيروت ، الطبعةالثانية 1404 ه . ق .

71 ـ المغازي للواقدي ؛ لمحمد بن عمر بن واقد ( ت 207 ه . ق ) ، تحقيق : مارسدن جونس ، عالم الكتب ـ بيروت الطبعة الثالثة 1404 ه . ق .

72 ـ مكارم الأخلاق ؛ لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي ( ت 548 ه . ق ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .

73 ـ المناقب ( المناقب للخوارزمي ) ؛ للحافظ الموفق بن أحمد البكري المكي الحنفي الخوارزمي ( 568 ه . ق ) تحقيق : مالك المحمودي ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية 1414 ه . ق .

74 ـ مناقب آل أبي طالب ( المناقب لابن شهر آشوب ) ؛ لأبي جعفر رشيد الدين محمد بن علي بن شهر آشوب المازندراني ( ت 588 ه . ق ) ، المطبعة العلمية ـ قم .

75 ـ مناقب الإمام أمير المؤمنين‏عليه السلام ( المناقب للكوفي ) ؛ لمحمد بن سليمان الكوفي القاضي ( ت 300 ه . ق ) ، تحقيق : محمد باقر المحمودي ، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية ـ قم ، الطبعة الاولى 1412 ه . ق .

76 ـ مناقب علي بن أبي طالب‏عليه السلام ( المناقب لابن المغازلي ) ؛ لأبي الحسن علي بن محمد بن محمد الواسطي الشافعي المعروف بابن‏المغازلي ( ت 483 ه . ق ) ، إعداد : محمد باقر البهبودي ، المكتبة الإسلامية ـ طهران ، الطبعة الثانية 1402 ه . ق .

77 ـ من لا يحضره الفقيه ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أكبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية .

78 ـ موسوعة الإمام على بن ابى طالب فى الكتاب و السنة و التاريخ ، محمد الريشهرى ، بمساعدة محمد كاظم الطباطبائى ـ محمود الطباطبائى ، دارالحديث ، الطبعة الاولى ، . 1421

79 ـ الميزان في تفسير القرآن ؛ للعلامة محمد حسين الطباطبائي ( 1402 ه . ق ) ، طبع مؤسسة مطبوعاتي إسماعيليان ـ قم ، الطبعة الثالثة 1394 ه . ق .

80 ـ النوادر ؛ لفضل الله بن علي الحسني الراوندي ( ت 571 ه . ق ) ، تحقيق : سعيد رضا علي عسكري ، مؤسسة دار الحديث ـ قم ، الطبعة الاولى 1377 ه . ش .

81 ـ نهج البلاغة ؛ ما اختاره أبو الحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي من كلام الإمام أمير المؤمنين‏عليه السلام ( ت 406 ه . ق ) .

82 ـ وسائل الشيعة ؛ للشيخ محمد بن الحسن الحر العاملي ( ت 1104 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1409 ق .

83 ـ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ؛ على بن عبدالله الحسنى الشافعى ( السمهودى ) ، تحقيق؛ عبدالحميد ، محمد محى الدين ، دار احياء التراث العربى ، چاپ سوم
پى‏نوشت‏ها:

1) ر .ك ، معين ، محمد ، فرهنگ فارسى ، ج 2 ، ص 1977 ، خليل جر ، فرهنگ عربى فارسى ، ترجمه سيد احمد طبيبان ، ج 2 ، ص . 1230

2) دفتر همكارى حوزه و دانشگاه ، مبانى اقتصاد اسلامى ، ص . 31

3) دفتر همكارى حوزه و دانشگاه ، مبانى اقتصاد اسلامى ، ص . 31

4) فرتيز مك لاپ مى‏گويد: «انسان اقتصادى عبارت است از نوع آرمان و مدل ايده‏آل براى صحنه‏هاى فرضى رفتار اقتصادى انسان» (زريباف، سيدى مهدى، تحليل بر سير شناخت و روش‏شناسى اقتصاد، پايان نامه كارشناسى ارشد علوم اقتصادى، دانشگاه امام صادق عليه السلام، ص . 380

5) زريباف ، سيد مهدى ، علم اقتصاد نوين از ديدگاه مكاتب روش‏شناسى ، مجله « نامه علوم انسانى » ش 1 ، سال . 1379

6) اى . ك . هانت ، تكامل نهادها و ايدئولوژى سرمايه دارى ، ص‏7) براى مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع كنيد به مقاله « نقدى بر ديدگاه سرمايه دارى درباره انسان اقتصادى » ، سيد رضا حسينى ، كتاب نقد ش 11 ، تابستان . 1378

8) الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، ج 8 ، ص 130 ، ح 100؛ الطوسى ، الأمالى ، ص 692 ، ح . 1470

9) رسول الله صلى الله عليه وآله ـ لعلي عليه السلام ـ انت الطريق الواضح وأنت الصراط المستقيم . « الصدوق ، الأمالى ، ص 383 ، ح 489 » .

10) زريباف ، سيد مهدى ، تحليلى بر سير شناخت و روش‏شناسى اقتصاد ، ص . 380

11) همان ، همانجا .

12) الريشهري ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 1 ، ص 71 ـ . 72

13) همان ، ص 91 ـ . 95

14) الطبرى ،تاريخ الطبرى ، ج 2 ، ص . 74

15) الحميرى ، عبد الله بن جعفر ، قرب الإسناد ، ص 52 ، ش 170؛ المجلسى ، البحار ، ج 43 ، ص 81 ، ح 1؛ الإصبهانى ، أبو نعيم ، حليه الأولياء ، ج 6 ، ص 104؛ العياشى ، محمد بن مسعود ، تفسير العياشى ، ج‏1 ، ص 171 ، ح . 41

16) ر .ك ، ورام بن ابى فراس ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص . 230

17) الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، ج 5 ، ص 86 ، ح 1 ؛ الصدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 169 ، ح 3640 ؛ ابن ابى جمهور ، عوالى اللئالى ، ج 3 ، ص 200 ، ح . 25

18) الصدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 320 ، ح 947 ؛ ر .ك: ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 322 ، ح . 1312

19) ر .ك: السمهودى ، وفاء الوفاء فى اخبار دارالمصطفى ، ج 1 ، جزء 1 ، ص 266 ـ . 268

20) ر .ك ، الريشهرى ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 434 و ج 1 ، ص . 259

21) ابو داود ، سنن ابى داود ، ج 2 جزء 3 ص 79؛ الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 2 ، ص 132 و 145؛ ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 2 ، ص 30 و ر .ك: الواقدى ، كتاب المغازى .

22) البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1125 ح 2965 ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 132 ، ح 1979 ، ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 299 ، ح . 1200

23) الريشهرى ، محمد ، موسوعة الامام على بن ابيطالب ، ج 1 ، ص . 278

24) همان ، ج 1 ، ص . 279

25) ر .ك ، عبدالرزاق ، المصنف ، ج 4 ، ص 116 ، ح 7179؛ المسلم بن المجاج ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 741 ، ح . 143

26) مصدر شماره 4 ، ج 1 ، ص . 265

27) همان ، ج 1 ، ص . 266

28) همان ، ج 1 ، ص . 268

29) واعلموا انما غنمتم من يشي‏ء فأن لله خمسه و للرسول ولذى القربى و اليتامى والمساكين و ابن السبيل « انفال ، 41 » . ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسل و لذى القربى و اليتمى و المساكين و ابن السبيل « الحشر ، 7 » .

30) ر .ك: ابن ابى جمهور ، عوالى اللئالى ، ج 3 ، ص 128 ، ح 10؛ ابو عبيد ، الأموال ، ص 336 ، 836 ، ابن هشام ، سيرة ابن هشام ، ج 3 ، ص 269 و 312 ، ابن كثير ، سيره ابن كثير ، ج 3 ، ص . 414

31) ر .ك: البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1125 ، ح 2965؛ مسلم بن الحجاج ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1568 ، ح 1979 ، ابو داود ، سنن ابى داود ، ج 3 ، ص 149 ، ح . 2986

32) السيوطى ، تفسير الدر المنثور ، ج 5 ، ص 273؛ المتقى الهندى ، كنز العمال ، ح 8696 ، العياشى ، تفسير العياشى ، ج 2 ، ص . 278

33) نهج البلاغه ، ج 7 ، ص 47 ، ح 1؛ الحمرى ، قرب الإسناد ، ص 363 ، ح 1301 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 22 ، ص 296 ، ح . 2

34) الكلينى ، الكافى ، ج 7 ، ص 47 ، ح 1؛ الحميرى ، قرب الاسناد ، ص 363 ، ح 1301؛ علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 22 ، ص 296 ، ح . 2

35) اين دو زمين در منطقه « عاليه مدينه ودر نزديكى بنى قريظه قرار داشت و جزء موقوفات امام على عليه السلام است . موسوعه الإمام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص . 379

36) السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ، جزء 4 ص 1282؛ علامه مجلسى ، مرآة العقول ، ج 23 ، ص . 83

37) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 2 ، ص . 1334

38) الاصبهانى ، ابو نعيم ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص . 70

39) ابن شهر آشوب ، مناقب ابن شهر آشوب ، ج 2 ، ص 125؛ ر .ك: البيهقى ، السنن الكبرى ، ج 6 ، ص 197 ، ح 16649 ، المتقى الهندى ، كنز العمال ، ج 6 ، ص 618 ، ح 17111 ، ابن ماجه ، سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 818 ، ح 2446 و 2448 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة لابن حنبل ، ص . 164

40) ابن حنبل ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 286 ، ح . 1135

41) الصدوق ، علل الشرايع ، ص 157 ، ح 4 ، الطبرانى ، المعجم الكبير ، ج 12 ، ص 321 ، ح . 13549

42) الزمخشرى ، تفسير الكشاف ، ج 2 ، ص 127 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 12 ، ص 219 و ر .ك: النسايى ، سنن النسائي ، ج 7 ، ص . 133

43) جعفريان ، رسول ، تاريخ سياسى اسلام ، ج 2 ، ص . 72

44) ر .ك: البخارى ، صحيح البخارى ، ج 4 ، ص 1549 ، ح 3998 ، ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 2 ، ص 315 ، المتقى الهندى ، كنزالعمال ، ح 14101 ، نهج البلاغه ، الكتاب . 45

45) ر .ك: البيهقى ، السنن الكبرى ، ج 6 ، ص 350 ، عبدالرزاق ، المصنف ، ج 7 ، ص 614 ، ح . 5

46) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 190

47) سرزمينى است ميان مدينه و شام كه روستاهاى زيادى دارد و بيشتر ساكنان آن در زمان فتح يهودى بوده‏اند . « معجم البلدان ، ج 4 ، ص 338 » .

48) ياقوت ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص . 345

49) الكينى ، الكافى ، ج 7 ص 54 ح . 9

50) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 219

51) ناحيه‏اى است در ينبع بين مكه و مدينه كه پيامبر صلى الله عليه وآله آن را در سال دوم هجرى تصرف نمود اين كلمه از ريشه عشر و به معناى درخت بزرگى است كه داراى صماغ شيرين مانند شكر است . ( معجم البلدان ، ج 4 ، ص 127 و البداية والنهاية ، ج 3 ، ص 246 ) .

52) همان ،ج 1 ، ص . 221

53) همان ، ص 220 و ياقوت ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص 450؛ الكلينى ، الكافى ، ج 7 ، ص 54 ، ح 9 ، الطوسى ، تهذيب الاحكام ، ج 9 ، ص 148 ، ح . 609

54) اين غزوه در جمادى الاولى سال دوم هجرى و قبل از جنگ بدر اتفاق افتاد ( البداية و النهاية ، ج 3 ، ص 246 ) .

55) ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 687 ، ح 1172؛ الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 151 ، ح . 4679

56) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 221

57) السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ص . 1334

58) ر . ك ، موسوعة الامام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 3 ، ص 263 ـ 264؛ نهج البلاغه ، خطبه . 240

59) كلمه خيف به معناى زمين كم ارتفاع است ( پست‏تر از كوه و مرتفع‏تر از ميد آب ) .

60) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 222

61) ابا نيزر نام يكى از موالى امير المؤمنين عليه السلام است و اين چشمه منسوب به نام اوست . او فرزند نجاشى پادشاه حبشه است كه امام على عليه السلام او را خريد و به پاداش نيكى‏هاى پدرش آزاد مى‏نمود . ( سمهودى ، وفاء والوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ، ص 1271 ) .

62) الكامل للمبرة ، ج 3 ، ص 1127؛ ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ص . 1272

63) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 221

64) ابن شهر آشوب، المناقب، ج 2، ص .132

65) الكامل للمبرد ، ج 3 ، ص . 1128

66) ترعه نام دره‏اى است كه از طرف قبله به وادى إضم مى‏پيوندد و زبيرى آنرا دنباله إضم مى‏داند ( وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص 1161 ) و لكن در وقف نامه نسخه كافى به جاى ترعه ، « ديمة » ذكر شده است . ( الكافى ، ج 7 ، ص 49 ، ح 7 ) .

67) در نسخه كافى « أذينة » ذكر شده است كه اسم دره‏اى است از دره‏هاى قبلية بين مدينه و شام ( معجم البلدان ، ج 1 ، ص 133 ) .

68) تاريخ المدينة المنورة ، ابن شبه ، ج 1 ، ص 225؛ الكافى ، ج 7 ، ص 49 ، ح . 7

69) نام چاهى است كه تبع يمانى در منزل خود در وادى قناة حفر كرده بود ( وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص 21143 ) .

70) نام دره‏اى در اطراف مدينه كه تبع يمانى در آنجا فرود آمد ، اين دره‏اى از طائف سرچشمه مى‏گيرد و به قبور شهداى احد منتهى مى‏گردد ( وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1074

71) اسم دره‏اى است كه مدينه در آن واقع شده است و به خاطر انضمام سيل‏ها در اين مكان ، به اين نام معروف شده است . برخى اين دره را با وادى قناة يكى دانسته‏اند .

72) العلا ، جمع عليا و نام ناحيه‏اى است در وادى القرى بين آن و بين شام ، رسولخدا صلى الله عليه وآله در راه رفتن به تبوك در آنجا فرود آمد و در مكان نماز ايشان مسجدى ساخته شد ( معجم البلدان ، ج 4 ، ص 144 ) .

73) حرة به معنى سنگلاخ است و حرة الرجلاء نام سنگلاخى است در ديار بنى القين بن جسر ميان مدينه و شام ( معجم البلدان ، ج 2 ، ص 246 ) .

74) در عبارت سمهودى در وفاء الوفا ( ج 4 ، ص 1161 ) بجاى « رعيه » ، « ترعه » ذكر شده است وى مى‏گويد: و ذكر ابن شبه فى صدقات على رضى الله عنه واديا يقال له ترعة بناحية فدك بين لابتى حرة .

75) القصيبه؛ نام دره‏اى است بين مدينه و خيبر و پايين دست واى الروم و حوالى آن . «هامش المصدر» .

76) ابن شبه ، تاريخ المدينه المنورة ، ج 1 ، ص 223 و . 225

77) ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ، ص . 123

78) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص . 32

79) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1002

80) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص . 1282

81) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1041

82) ر .ك: قائدان ، اصغر ، تاريخ و آثار اسلامى‏مكه مكرمه و مدينه منوره ، ص 403 و . 409

83) ر .ك: المسعودى ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 341 و . 342

84) الكلينى ، الكافى ، ج 6 ، ص 439 ، ح . 8

85) همان ، ج 6 ، ص 440 ، ح . 11

86) ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 334 ، ح 1368 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 712 ، ح . 1218

87) ابن عساكره ، ترجمة الامام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، تحقيق محمد باقر بهبودى ، ج 2 ، ص 450 ، ح 967 ـ 969 و ح . 970

88) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص . 43

89) ر .ك: المتقى الهندى ، كنز العمال ، ح 11593 و 11557؛ منتظرى ، حسينعلى ، ولاية الفقيه ، ج 4 ، ص 315 ، المسعودى ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص . 380

90) ر .ك: المفيد ، الجمل ، ص 215 ، ( مجموعه آثار شيخ مفيد ، ج 1 ص 400 ) ، المسعودى ، مروج الذهب ، ج 20 ، ص 380 ، ، الاصبهانى ، ابو نعيم ، حلية الاولياء ،ج 1 ، ص 81 ، ابن عساكر ، ترجمة الامام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، ج 3 ، ص 229 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص . 200

91) الطبرى ، تاريخ الطبرى ، ج 3 ، ص 616 ، ابن الأثير ، الكامل فى التاريخ ، ج 2 ، ص . 135

92) ر .ك: محمدى رى شهرى ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 3 ، ص 137 ـ . 140

93) ابن شعبه ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص . 151

94) ابى هلال الثقفى ، الغارات ، ج 1 ، ص 68 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص . 200

95) ابن عساكر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 477 و 481 ، ابو عبيد ، الاموال ، ص 284 ، ح . 671

96) الكلينى ، الكافى ، ج 8 ص 130 ، ح . 100

97) ابن فهد حلى ، عدة الداعى ، ج 101 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 103 ، ص 16 ، ح . 70

98) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 15 ، ص . 147

99) المبرد ، الكامل ، ج 3 ، ص 1127 ، الزمخشرى ، ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388 ، السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار المصطفى ، ج ، ص . 1272

100) اين عقيده اصطلاحا مذهب اصالت فايده «~ (msinairaitilitU) ~»ناميده مى‏شود و توسط جرمى بنتام با سه اصل ساده بيان شده است؛ 1 ـ خوشى و لذت فردى بايد غايت عمل فردى باشد . 2 ـ هر خوشى و لذت فردى قرار است كه براى يك نفر و نه بيشتر فرض و حساب شود . 3 ـ هدف عمل اجتماعى بايد حداكثر كردن مطلوبيت كل باشد . «~ « o77,p ,4 muolov ,evargalp wen ehT» ~» .

101) ر .ك: محمد جعفر انصارى و . . . ، درآمدى به مبانى اقتصاد خرد به ، نگرش اسلامى ، ص 64 و . 81

102) نهج البلاغه ، نامه . 46

103) همان .

104) كان أميرالمؤمنين عليه السلام يخرج فى الهاجرة ( وسط روز ) فى الحاجة قد كفيها؛ يريد أن يراه الله تعالى يتعب نفسه فى طلب الحلال »« الصدوق؛ من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 163 ، ح 3596 » .

105) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 1 ، ص . 22

106) رسول الله صلى الله عليه وآله: يا على من صفات المؤمن أن يكون . . . قليل المؤونة ، كثير المعونة . « علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 67 ، ص 310 ، ح . 45

107) ر .ك ، الريشهرى ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 4 ، ص 171 ـ . 174

108) البيهقى ، السنن الكبرى ، ج 6 ، ص 229 ، ح . 11753

109) الإمام الباقر عليه السلام : و ما ورد عليه « على عليه السلام » قط امران كلاهما لله رضى إلا اخذ بأشدهما على بدنه . ( الريشهرى ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب ، ج 8 ، ص 227 ، ح . 3715

110) فيض كاشانى ، محسن ، محجةالبيضاء ، ج 7 ، ص . 316

111) كان اميرالمؤمنين ـ صلوات الله عليه ـ يضرب بالمر و يستخرج الأرضين . ( الكلينى ، الكافى ، ج 2 ، ص 74؛ ر .ك ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 15 ، ص . 147

112) جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع كنيد به مقاله كار ، توليد و اشتغال در همين مجموعه .

113) ر .ك ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 683 ، 1168؛ الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 143 ، ح . 4652

114) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص . 109

115) ر .ك: ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 13 ، ص . 200

116) ر .ك: ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغة ، ج 13 ، ح 244 ، الصدوق ، علل الشرايع ، ص 170 ، ح . 2

117) ر .ك: ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 3 ، ص 351؛ ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص . 21

118) ابى يعلى الموصلى ، مسند ابى يعلى ، ج 1 ، ص 264 ، ح . 266

119) درباره تعيين ماه شب زفاف حضرت اختلاف وجود دارد . و مردد بين ماههاى ذيحجه، ذيقعده و شوال است و به نظر مى‏رسد قول صاحب كشف الغمه كه اين واقعه را در ذيحجه سال دوم هجرى داشته است صحيح باشد . ر.ك: كشف الغمة: ج 1، ص 364 و امالى الطوسى: ج 43، ص 47، تاريخ الطبرى؛ ج 2، ص . 486

120) ر .ك: ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 218 ، المتقى الهندى ، كنزالعمال ، ح . 37744

121) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 3 ، ص 352 نقلا عن امالى الطوسى ، ج 40 ، ص . 45

122) ر .ك: الخوارزمى ، المناقب ، ج 249 ، ص 364 ، الإربلى ، على بن عيسى ، كشف الغمه ، ج 1 ، ص . 359

123) ابن عساكر ، ترجمه الإمام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، تحقيق محمد باقر بهبودى ، ج 2 ، ص 451 ، ح . 971

124) جعفريان ، رسول ، تاريخ سياسى اسلام ، تاريخ خلفا ، ج 2 ، ص 199 ، ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص . 22

125) ر .ك السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 2 ، جزء سوم ، 466؛ الكلينى ، الكافى ، ج 4 ، ص 555 ، ح . 8

126) هذا ما تصدق به على بن ابى طالب و هو حى سوى ، تصدق بداره التى فى بنى زريق « الطوسى ، تهذيب الاحكام ، ج 9 ، ص 131 ، ح 560 » .

127) الكلينى ، الكافى ، ج 8 ، ص 130 ، ص . 100

128) قصر الخبال .

129) المنقرى ، نصر بن مزاحم ، وقعة صفين ، ج . 5

130) براى نمونه نگاه كنيد به نامه امام به شريح قاضى هنگامى كه شنيد او خانه‏اى به 80 دينار خريده است « نهج البلاغه ، نامه 3 » .

131) ر .ك: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 349 ـ . 356

132) ر .ك: همانجا ، ح 4583 ـ . 4584

133) ر .ك: ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ، ص 74؛ علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 31 ، ص . 59

134) ر .ك: الكلينى ، الكافى ، ج 4 ، ص 52 ، ح 4؛ الآمدى ، غرر الحكم ، ح 4138 و 514 و . 515

135) نهج البلاغه ، نامه . 45

136) و زمين را براى مردم نهاد ، در آن ميوه « ها » و نخلها با خوشه‏هاى غلاف‏دار . ( الرحمن 10 و 11 ) .

137) ميان آن دو ، حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‏كنند . . . از هر دو دريا مرواريد و مرجان بر آيد ( الرحمن ، 19 ـ 22 ) .

138) و از نعمت پروردگار خويش با مردم سخن بگوى ، الضحى ، . 11

139) الكلينى ، الكافى ، ج 1 ، ص 410 ، ح 3؛ ر .ك: نهج البلاغه ، خطبة . 209

140) ر .ك: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 357 ـ . 364

141) نهج‏البلاغه ، خطبه . 160

142) ر .ك: ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ،ص 96؛ ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 536 ، ح . 894

143) الاصبهانى ، ابونعيم ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص . 342

144) الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 16 ، ح 4290؛ البيهقى ، السنن الكبرى ، ج 2 ، ص 624 ، ح . 4337

145) ابن سعد ، الطبقات الكبرى ، ج 1 ، ص . 255

146) المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 18 ، ح . 4292

147) ر .ك: علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 36 ، ص 60 ، ح . 4

148) ر .ك: الكلينى ، الكافى ، ج 6 ، ص 45 ، ح 1 و ص 451 ، ح . 4

149) الكلينى ، الكافى ، ج 1 ، ص 411 ح 4؛ الطبرسى ، فضل بن الحسن ، مكارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 220 ، ح . 748

150) الطبرسى ، فضل بن الحسن ، مكارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 218 ، ح . 462

151) ر .ك موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ص .

152) امام على عليه السلام در يكى از كلماتش به اين وضعيت اشاره كرده‏اند ، به هر كجا كه خواهى چشم بگردان و مردم را بنگر آيا جز درويشى كه از دوريشى اش رنج مى‏برد يا توانگرى كه نعمت خدا را كفران مى‏كند خواهى ديد . « نهج البلاغه ، خطبه 129 » .

153) ر .ك: الكلينى ، الكافى ، ج 5 ، ص 65 ، ح 1؛ ابن شعبه الحرانى ، تحف العقول ، ص . 384

154) نهج البلاغه ، حكمت . 8

155) ر .ك: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 10 ، ص 15 ، ح 4826 ـ . 4831

156) همان ، ح 4817 ـ . 4825

157) همان ، ص 23 ـ . 47

158) ر .ك الطباطبايى ، السيد محمد حسين ، الميزان فى تفسير القرآن ، ج 19 ، ص . 189

159) بقره ، . 184

160) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 4 ، ص . 66

161) نهج البلاغه ، حكمت . . 39

162) درباره سيره حضرت در استعمال عطر رجوع كنيد ، النورى ، حسين ، مستدرك الوسايل ، ج 1 ، ص . 419

163) ر .ك: حسينى ، سيد رضا ، الگوى تخصيص درآمد و رفتار مصرف كننده مسلمان ، ص .

164) لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون » ( آل عمران ، 92 ) . ( هرگز به نيكى ورستگارى نخواهيد رسيد مگر آنكه از آنچه دوست مى‏داريد به ديگران انفاق كنيد ) .

165) خير الناس من نفع الناس » ( غررالحكم ، ح 5001 ) . « خير الناس من تحمل مؤونة الناس » ( غررالحكم ، ح 5002 ) .

166) و يؤثرون على أنفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شح نفسه‏ى فأوللـك هم المفلحون (حشر ، 9 ) .

167) ر .ك ، الحويزى ، عبد على بن جمعه ، تفسير نورالثقلين ، ج 5 ، ص 285 ، ح . 51

168) و اليل إذا يغشى . . . و سيجنبها الأتقى * الذى يؤتى ماله يتزكى * و ما لأحد عنده من نعمة تجزى * إلا ابتغآء وجه ربه الأعلى * و لسوف يرضى .

169) الكوفى ، قرات بن ابراهيم ، تفسير قرات الكوفى ، ص 565 ، ح . 725

170) إنما وليكم الله ورسوله والذين ءامنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة وهم ر كعون . ( مائده ، 55 ) .

171) الطباطبايى ، محمد حسين ، الميزان فى تفسير القرآن ، ج 6 ، ص . 22

172) و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و أسيرا * إنما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزآء و لا شكورا * إنا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا ( دهر ـ 8 ـ 10 ) .

173) الذين ينفقون أمو لهم باليل والنهار سرا وعلانية فلهم أجرهم عند ربهم ولا خوف عليهم ولا هم يحزنون .

174) ر .ك: العياشى ، محمد بن مسعود ، تفسير العياشى ، ج 1 ، ص 151 ، ح . 502

175) رجال لا تلهيهم تجرة و لا بيع عن ذكر الله و إقام الصلوة و إيتآء الزكوة يخافون يوما تتقلب فيه القلوب والأبصر* ليجزيهم الله أحسن ما عملوا و يزيدهم من فضله و الله يرزق من يشآء بغير حساب . ر .ك: ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص . 74

176) ر .ك: البلاذرى ، انساب الاشراف ، ج 2 ، ص 117 ، ح 68؛ ابى هلال الثقفى ، الغارات ، ج 1 ، ص . 63

177) الكوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 68 ، ح . 552

178) الزمخشرى ، ربيع الابرار ، ج 2 ، ص . 148

179) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص 76؛ علامه مجلسى ، بحار الأنوار ، ج 41 ، ص . 29

180) نهج البلاغه ، امه . 45

181) الانسان ، 8 ـ . 10

182) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص 36 ، ح . 12

183) ابن عساكر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 523 ، ح 9048 ، أبى الفداء ، اسماعيل بن عمر ، البداية و النهاية ، ج 8 ، ص . 9

184) الزمخشرى ، محمود بن عمر ، ربيع الأبرار ، ج 2 ، ص 668؛ الكوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 75 ، ح . 558

185) اين عساكر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 523 ، ح . 9048

186) ر .ك: الكوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 68 ، ح . 552

187) روم، 38 و بقره . 177

188) ابداء بمن تعول الأدنى فالأدنى ) « النسايى ، سنن النسايى ، ج 5 ، ص 61 » .

189) ر .ك: مقاله بيت المال در همين مجموعه .

190) ر .ك: نهج البلاغه ، نامه 21 ، الآمدى ، غررالحكم ، . 6596

191) وقف در اصطلاح به معناى تحبيس اصل مال و تسبيل منافع آن است و به اعتبار كسانى كه ملك بر ، آنان وقف مى‏شود به دو نوع وقف عام و وقف خاص تقسيم مى‏شود . ( ر .ك: فرهنگ لغات و اصلاحات اقتصادى ، محمد هومن ، چاپ اول ، تهران 1356 ، سازمان برنامه و بودجه ، ص 209 ) .

192) ر .ك: ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 548 ، ح 922 ، القاضى نعمان ، دعائم الاسلام ، ج 2 ، ص . 340

193) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص 74؛ الكلينى ، الكافى ، ج 7 ، ص 54 ، ح 94؛ الطوسى ، التهذيب ، ج 9 ،ص 148 ، ح . 609

194) الزمخشرى ، ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388 ، ح 389 ، المبردالكامل ، ج 3 ، ص 1127 ، الكوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 81 ، ح . 568

195) نام محلى در كوفه .

196) الكلينى ، الكافى ، ج 7 ، ص 49 ـ 51 ، ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص 225 ـ 228 القاضى نعمان ، دعائم الاسلام ، ج 2 ، ص 341 ، ح 1284 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص 40 ، ح . 19

197) شيخ طوسى ، التهذيب ، ج 9 ، ص 131 ، ج 560 ، شيخ صدوق ، الفقيه ، ج 4 ، ص 248 ، ح . 5588

198) الراوندى ، النوادر ، ص . 41

199) ر .ك: الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، ج 5 ، ص 67 ، ح 1 ، البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1006 ، ح . 2591

200) الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، ج 8 ، ص 165 ، ح . 175

201) ر .ك: الرشيهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 377 ـ . 378

202) النورى ، حسين ، مستدرك الوسائل ، ج 13 ، ح . 23

203) ر .ك: علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 46 ، ص . 15

204) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص . 109

205) ر .ك: الحاكم النيسابورى ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 143 ، ح 4652 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 683 ، ح . 1168

206) العكبرى ، محمد بن محمد ، الإختصاص ، ص . 157

207) الصدقة كنز » ( الآمدى ، غررالحكم ، ح 208 ) .

208) الصدقة افضل الذخرين » ( همان ، ح 1679 ) .

209) الصدقة كنز الموسر » ( همان ، ح 1062 ) .

210) الشيطان يعدككم الفقر و يأمركم بالفحشاء والله يعدكم مغفرة منه و فضلا والله واسع عليكم » ( البقره: 628 ) .

211) من اهتم برزق غد لم يفلح ابدا » ( الآمدى ، غررالحكم ، ح 9113 ) .

212) المال ما افاد الرجال » ( الآمدى ، غررالحكم ، ح 508 ) .

213) الطوسى ، تفسير التبيان ، ج 5 ، ص 247؛ السيوطى ، تفسير الدر المنثور ، ج 4 ، ص . 179

214) ر .ك ، همين مقاله ، سيره امام عليه السلام در كمك مالى مستقيم به نيازمندان .

215) ر .ك؛ مقاله بيت المال در همين مجموعه .

216) الدين أحد الرقين » ( الآمدى ، غررالحكم ، ح 1687 ) .

 

http://imamalinet.net/per/a/ae/ae13.htm

 



نظرات 0