محور : اقتصاد و حضرت علی (ع)

 ‌احمدعلي‌ يوسفي2
چكيده‌
جهان‌بيني‌ حاكم‌ بر رفتار اقتصادي، فلسفة‌ نظام‌ اقتصادي‌ است. مقصود از نظام‌ اقتصادي، مجموعه‌اي‌ از الگوهاي‌ رفتاري‌ است‌ كه‌ شركت‌كنندگان‌ در نظام‌ را به‌ يك‌ديگر و به‌ اموال‌ و منابع‌ پيوند مي‌دهد، و در مسير اهدافي‌ معين، به‌نحو هماهنگ، براي‌ كسب‌ بيش‌ترين‌ كاميابي‌ اقتصادي‌ سامان‌ مي‌يابد. در فلسفة‌ اقتصاد، رابطة‌ خدا با جهان‌ طبيعت، در رابطة‌ خالقيت، ربوبيت، مالكيت، احاطه‌ و سلطه‌ و قيوميت‌ آشكار مي‌شود. رابطة‌ خدا با انسان‌ نيز در دو وجه‌ هدايت‌ و رزاقيت‌ تجلي‌ مي‌يابد. در جهان‌شناسي‌ از ديدگاه‌ علي7 جهان‌ بي‌هدف‌ و بيهوده‌ آفريده‌ نشده، و حركت‌ هستي‌ به‌ سمت‌ خدا است. همه‌چيز براي‌ انسان‌ آفريده‌ شده، و خداوند مالك‌ خزائن‌ غيبي‌ است. دنيا محل‌ آزمايش، و هستي، داراي‌ نظام‌ عِلي‌ و معلولي‌ است. اين‌ ديدگاه، رفتارهاي‌ اقتصادي‌ متفاوتي‌ را پديد مي‌آورد؛ منابع‌ را محدود نمي‌داند؛ علل‌ غيبي‌ را در نظر مي‌آورد و سود را در بهرة‌ اقتصادي‌ منحصر نمي‌پندارد.
از ديدگاه‌ علي7 انسان‌ موجودي‌ دوبعدي‌ است‌ و رفتارهاي‌ اقتصادي‌ او نيز بايد سمت‌ و سوي‌ الاهي‌ داشته‌ باشد. اين‌ نگاه، آزادي‌ فعاليت‌ اقتصادي، عدم‌ دخالت‌ و مالكيت‌ خصوصي‌ گسترده‌ را برنمي‌تابد. از جامعه‌شناسي‌ امام‌ علي، نظرية‌ اصالت‌ فرد و جامعه‌ برمي‌آيد. حاكميت‌ سنت‌هاي‌ الاهي‌ بر جوامع‌ انساني، امري‌ مورد تأكيد حضرت‌ است. شماري‌ از اين‌ سنت‌ها بر رفتارهاي‌ اقتصادي‌ مردم‌ با جامعه‌ و دولت‌ يا سياست‌هاي‌ اقتصادي‌ اثر مي‌نهند. تقوا و ايمان‌ مي‌توانند پويايي‌ اقتصاد را تضمين‌ كنند. شكر و توبه‌ نيز درهاي‌ خزائن‌ الاهي‌ را به‌سوي‌ بندگان‌ مي‌گشايند. سنت‌ الاهي‌ استدراج‌ چنين‌ معنا مي‌دهد كه‌ گاهي‌ خداوند به‌ بندگان‌ نافرمان‌ خود نعمت‌ مي‌بخشد، نه‌ به‌دليل‌ شايستگي‌ آن‌ها، بلكه‌ به‌جهت‌ آزمايش‌ و مجازات‌ در روز موعود و اين‌ها تفاوت‌ اساسي‌ با اقتصاد رايج‌ سرمايه‌داري، دارد.

 

>>>

محور : اقتصاد اسلامی

 ‌احمدعلي‌ يوسفي2
چكيده‌
جهان‌بيني‌ حاكم‌ بر رفتار اقتصادي، فلسفة‌ نظام‌ اقتصادي‌ است. مقصود از نظام‌ اقتصادي، مجموعه‌اي‌ از الگوهاي‌ رفتاري‌ است‌ كه‌ شركت‌كنندگان‌ در نظام‌ را به‌ يك‌ديگر و به‌ اموال‌ و منابع‌ پيوند مي‌دهد، و در مسير اهدافي‌ معين، به‌نحو هماهنگ، براي‌ كسب‌ بيش‌ترين‌ كاميابي‌ اقتصادي‌ سامان‌ مي‌يابد. در فلسفة‌ اقتصاد، رابطة‌ خدا با جهان‌ طبيعت، در رابطة‌ خالقيت، ربوبيت، مالكيت، احاطه‌ و سلطه‌ و قيوميت‌ آشكار مي‌شود. رابطة‌ خدا با انسان‌ نيز در دو وجه‌ هدايت‌ و رزاقيت‌ تجلي‌ مي‌يابد. در جهان‌شناسي‌ از ديدگاه‌ علي7 جهان‌ بي‌هدف‌ و بيهوده‌ آفريده‌ نشده، و حركت‌ هستي‌ به‌ سمت‌ خدا است. همه‌چيز براي‌ انسان‌ آفريده‌ شده، و خداوند مالك‌ خزائن‌ غيبي‌ است. دنيا محل‌ آزمايش، و هستي، داراي‌ نظام‌ عِلي‌ و معلولي‌ است. اين‌ ديدگاه، رفتارهاي‌ اقتصادي‌ متفاوتي‌ را پديد مي‌آورد؛ منابع‌ را محدود نمي‌داند؛ علل‌ غيبي‌ را در نظر مي‌آورد و سود را در بهرة‌ اقتصادي‌ منحصر نمي‌پندارد.
از ديدگاه‌ علي7 انسان‌ موجودي‌ دوبعدي‌ است‌ و رفتارهاي‌ اقتصادي‌ او نيز بايد سمت‌ و سوي‌ الاهي‌ داشته‌ باشد. اين‌ نگاه، آزادي‌ فعاليت‌ اقتصادي، عدم‌ دخالت‌ و مالكيت‌ خصوصي‌ گسترده‌ را برنمي‌تابد. از جامعه‌شناسي‌ امام‌ علي، نظرية‌ اصالت‌ فرد و جامعه‌ برمي‌آيد. حاكميت‌ سنت‌هاي‌ الاهي‌ بر جوامع‌ انساني، امري‌ مورد تأكيد حضرت‌ است. شماري‌ از اين‌ سنت‌ها بر رفتارهاي‌ اقتصادي‌ مردم‌ با جامعه‌ و دولت‌ يا سياست‌هاي‌ اقتصادي‌ اثر مي‌نهند. تقوا و ايمان‌ مي‌توانند پويايي‌ اقتصاد را تضمين‌ كنند. شكر و توبه‌ نيز درهاي‌ خزائن‌ الاهي‌ را به‌سوي‌ بندگان‌ مي‌گشايند. سنت‌ الاهي‌ استدراج‌ چنين‌ معنا مي‌دهد كه‌ گاهي‌ خداوند به‌ بندگان‌ نافرمان‌ خود نعمت‌ مي‌بخشد، نه‌ به‌دليل‌ شايستگي‌ آن‌ها، بلكه‌ به‌جهت‌ آزمايش‌ و مجازات‌ در روز موعود و اين‌ها تفاوت‌ اساسي‌ با اقتصاد رايج‌ سرمايه‌داري، دارد.


مقدمه‌
استقلال‌ فكري‌ ما در ساحت‌ اقتصادي، آن‌ گاه‌ حاصل‌ مي‌شود كه‌ نظامي‌ اقتصادي‌ بر اساس‌ جهان‌بيني، ارزش‌ها و اهداف‌ اسلام، كشف‌ و طر‌احي‌ كنيم. اگر هدف‌ نهايي‌ در فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ فقط‌ پاسخ‌ دادن‌ به‌ اميال‌ ماد‌ي‌ و شهواني‌ باشد، الگوهاي‌ رفتاري‌ آن‌ بسيار متفاوت‌ از الگوهاي‌ رفتاريي‌ خواهد بود كه‌ هدف‌ غايي‌ آن، كسب‌ رضايت‌ خداوند متعالي‌ باشد. حتي‌ اگر جامعه، هدف‌ مياني‌ اقتصاد خود را گسترش‌ عدالت‌ اجتماعي‌ و اقتصادي‌ قرار دهد، الگوهاي‌ رفتاري‌ آن‌ متفاوت‌ از جامعه‌اي‌ خواهد بود كه‌ آمال‌ و آرمان‌هاي‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌اش‌ برآوردن‌ اميال‌ ماد‌ي‌ است.
نظام‌ اقتصادي‌ فعلي‌ حاكم‌ بر دنيا، بنيان‌هاي‌ خود را بر اساس‌ تفسير خاصي‌ از خدا، جهان، انسان‌ و جامعه‌ گذاشته، و بر اساس‌ همين‌ تفاسير، انسان‌ محوري‌ را در همة‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ اصل‌ قرار داده، و نظام‌ سرمايه‌داري‌ ليبرال‌ را طر‌احي‌ و اجرا كرده‌ است. در اين‌ نظام، الگوهاي‌ رفتاري‌ در عرصة‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي، برخاسته‌ از حقوق‌ اقتصادي‌ ويژه، و حقوق‌ اقتصادي‌ در بستر مباني‌ مكتبي‌ نظام‌ اقتصادي‌ آن، شكل‌ گرفته‌ و مباني‌ مكتبي‌اش‌ بر اساس‌ ديدگاه‌ خاصي‌ كه‌ دربارة‌ مقوله‌هاي‌ خدا، جهان، انسان‌ و جامعه‌ ارائه‌ مي‌دهد، سامان‌ يافته‌ است.
اگر ديدگاه‌هاي‌ اسلام‌ در مباني‌ فلسفيِ‌ مربوط‌ به‌ نظام‌ اقتصادي، با مباني‌ فلسفي‌ نظام‌هاي‌ ديگر اقتصادي‌ متفاوت‌ باشد كه‌ هست، بايد بپذيريم‌ كه‌ مباني‌ مكتبي، حقوق‌ اقتصادي، الگوهاي‌ اقتصادي‌ و در نتيجه، نظام‌ اقتصادي‌ اسلام‌ با نظام‌هاي‌ اقتصادي‌ ديگر تفاوت‌ خواهد داشت.
1. مفاهيم‌ و كليات3
پيش‌ از آغاز بحث، مفاهيم‌ و واژه‌هايي‌ را كه‌ در مقاله‌ به‌كار مي‌رود، تعريف‌ مي‌كنيم‌ تا تلقي‌ روشني‌ از آن‌ها داشته‌ باشيم.
نظام‌ اقتصادي: نظام‌ اقتصادي، مجموعه‌اي‌ از الگوهاي‌ رفتاري‌ است‌ كه‌ شركت‌كنندگان‌ در نظام‌ را به‌ يك‌ديگر و به‌ اموال‌ و منابع‌ براساس‌ مباني‌ مشخص‌ پيوند داده‌ و در جهت‌ اهداف‌ معيني‌ به‌ نحو هماهنگ‌ براي‌ كسب‌ بيش‌ترين‌ توفيق‌ اقتصادي‌ سامان‌ يافته‌ است.
مباني‌ فلسفي‌ نظام‌ اقتصادي: منظور از آن، جهان‌بيني‌ حاكم‌ بر رفتار اقتصادي، و مشتمل‌ بر قضايايي‌ است‌ كه‌ با كلمة‌ «هست» يا «نيست» بيان‌ مي‌شود و موضوع‌ آن‌ خدا، انسان، جامعه، دنيا و آخرت‌ است.
مباني‌ مكتبي‌ نظام‌ اقتصادي: مباني‌ مكتبي، مجموعه‌اي‌ از قضايايِ‌ كليِ‌ دستوري‌ (بايدي) است‌ كه‌ ويژگي‌هاي‌ ذيل‌ را دارد:
1. زيربناي‌ نظام‌ و حقوق‌ اقتصادي‌ است؛
2. برگرفته‌ از مباني‌ فلسفي‌ است؛
3. در تعيين‌ عناصر نظام‌ اقتصادي‌ و چگونگي‌ ارتباط‌ آن‌ها مؤ‌ثر است؛
4. حركت‌ به‌ سمت‌ اهداف‌ را زمينه‌سازي‌ مي‌كند.
اهداف‌ نظام‌ اقتصادي: اهداف، مقاصدي‌ است‌ كه‌ نظام‌ اقتصادي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ طر‌احي‌ شده، و برگرفته‌ از مباني‌ فلسفي‌ نظام‌ اقتصادي‌ است‌ و به‌ طور منطقي‌ بايد اهداف‌ نظام‌ با اهداف‌ شركت‌كنندگان‌ در نظام‌ هماهنگ‌ باشد.
دو ديدگاه‌ دربارة‌ نظام‌ اقتصادي‌
دربارة‌ نظام‌ اقتصادي، دو ديدگاه‌ كاملاً‌ متفاوت‌ وجود دارد. بر اساس‌ يك‌ ديدگاه، بهترين‌ و كاراترين‌ نظام‌ اقتصادي‌ در عالم‌ خارج‌ موجود است. وظيفة‌ متفكران‌ اقتصادي‌ فقط‌ درك‌ و كشف‌ آن‌ و هماهنگ‌ شدن‌ با آن‌ است‌ و بايد از دخالت‌هاي‌ ناروايي‌ كه‌ سبب‌ اختلال‌ كاركرد آن‌ مي‌شود، پرهيز كرد.4
بر اساس‌ ديدگاه‌ دوم، نظام‌ اقتصادي‌ بر حسب‌ ضرورت‌ طبيعي‌ و غريزي‌ شكل‌ نمي‌گيرد؛ بلكه‌ دولت‌ها بايد قوانين‌ مربوط‌ به‌ فعاليت‌هاي‌ افراد و سازمان‌ها را وضع، اجرا و پاسداري‌ كنند تا زمينة‌ تحقق‌ نظام‌ اقتصادي‌ مطلوب‌ فراهم‌ آيد.5 اين‌ مقاله‌ بر اساس‌ ديدگاه‌ دوم‌ تنظيم‌ شده‌ است.
مباني‌ فلسفي‌ نظام‌هاي‌ اقتصادي‌
حال‌ با توجه‌ به‌ مقدمات‌ مذكور، مهم‌ترين‌ مباني‌ فلسفي‌ تأثيرگذار بر نظام‌هاي‌ اقتصادي‌ (خداشناسي، جهان‌شناسي، انسان‌شناسي‌ و جامعه‌شناسي) را با تأكيد بر ديدگاه‌هاي‌ امير مؤ‌منان7 مطرح‌ مي‌كنيم.
خداشناسي‌
يكي‌ از اساسي‌ترين‌ مباني‌ فلسفي‌ نظام‌ سرمايه‌داري‌ «دئيسم» است. بر اساس‌ اعتقاد به‌ دئيسم، خداوند همانند ساعت‌سازي‌ است‌ كه‌ جهان‌ را مانند ساعت‌ ساخته‌ و آن‌ را به‌ حال‌ خود رها كرده‌ است‌ و در آن‌ هيچ‌گونه‌ دخالت‌ و هدايت‌ تكويني‌ و تشريعي‌ ندارد. خداوند، نظام‌ طبيعي‌ را كه‌ كارآمدترين‌ نظام‌ است، آفريده‌ و خود به‌ گوشه‌اي‌ رفته‌ است. نظام‌ اقتصادي‌ نيز جزئي‌ از نظام‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ خداوند در آن‌ هيچ‌گونه‌ دخالتي‌ ندارد و از طريق‌ هماهنگي‌ افراد با نظام‌ طبيعي‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ «دست‌ نامرئي» از ناحية‌ جست‌ و جوي‌ منافع‌ ماد‌ي‌ شخصي‌ حاصل‌ مي‌شود، به‌ بهترين‌ وجه‌ شكل‌ مي‌گيرد. اگر هر كس‌ در فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ خود فقط‌ نظرش‌ به‌ حد‌اكثر كردن‌ لذت‌ و منافع‌ ماد‌ي‌ شخصي‌ باشد، منافع‌ ماد‌يِ‌ اجتماعي، به‌ خودي‌ خود به‌ حد‌اكثر خواهد رسيد؛ پس‌ نظام‌ اقتصادي‌ كه‌ جزئي‌ از نظام‌ طبيعي‌ جهان‌ است، هيچ‌ نيازي‌ به‌ دخالت‌ يا هدايت‌ تكويني‌ و تشريعي‌ خداوند ندارد.6 اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ در جهان‌بيني‌ اسلامي، خداوند در همة‌ عرصه‌هاي‌ جهان‌ حضور فعال‌ داشته، به‌طور پيوسته‌ به‌ امر آفرينش‌ و هدايت‌ تكويني‌ و تشريعي‌ مشغول‌ است‌ و اين‌ امور در قالب‌ روابطي‌ تعريف‌ مي‌شود كه‌ برخي‌ از آن‌ها به‌ اين‌ قرار است.
1. رابطة‌ خدا با جهان‌ طبيعت‌
يك. رابطة‌ خالقيت‌
خداي‌ متعالي‌ جهان‌ طبيعت‌ را با همة‌ اجزايش‌ آفريده‌ و خلقت‌ همچنان‌ استمرار دارد:
آسمان‌ها و زمين‌ و هر چيزي‌ كه‌ در آن‌ها و بين‌ آسمان‌ و زمين‌ قرار دارد، همه‌ مخلوق‌ خداي‌ متعالي‌ هستند و هيچ‌ مانعي‌ براي‌ قدرت‌ او وجود ندارد.7
از اين‌ بيان‌ فهميده‌ مي‌شود كه‌ جهان‌ طبيعت، آفريدة‌ الاهي‌ است‌ و خداوند يگانه‌ آفرينندة‌ مستقل‌ كل‌ اشياي‌ عالم‌ است‌ و هيچ‌چيز مانع‌ قدرت‌ او در آفرينش‌ اشيا نيست.
امام‌علي‌ 7 در كلامي‌ به‌ استمرار خلقت‌ الاهي‌ تصريح‌ دارد و مي‌فرمايد:
سپاس‌ خدايي‌ را كه‌ هرگز مرگ‌ او را فرانمي‌گيرد و هر روزي، خلقت‌ جديدي‌ دارد كه‌ پيش‌ از آن‌ وجود نداشت.8
دو. رابطة‌ ربوبيت‌
در سخنان‌ امام‌ علي7 تدبير امور عالم، فراوان‌ به‌ خداوند متعالي‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ است.9
سپاس‌ خدايي‌ را كه‌ ... انجام‌دهندة‌ هر امري‌ است‌ كه‌ اراده‌ مي‌كند؛ داناي‌ به‌ امور غيب، آفرينندة‌ آفريده‌ها و نازل‌كنندة‌ قطرات‌ باران‌ و تدبيركنندة‌ امر دنيا و آخرت‌ است.10
در نظر حضرت‌ امير، تدبير الاهي‌ چنان‌ نفوذ دارد كه‌ گاهي‌ باعث‌ مي‌شود تصميم‌هاي‌ دقيق‌ بندگانش‌ در هم‌ ريزد و به‌ سمتي‌ حركت‌ كند كه‌ خواستة‌ آنان‌ نيست.11
سه. رابطة‌ مالكيت‌
مقصود از مالكيت، مالكيت‌ حقيقي‌ است، نه‌ مالكيت‌ اعتباري. از ديدگاه‌ امام‌ علي‌ 7 تمام‌ هستي‌ ملك‌ حقيقي‌ خداي‌ بزرگ‌ است: «له‌ ما في‌الارضين‌ والسماوات‌ و ما بينهما.»12؛ آن‌چه‌ در زمين‌ها و آسمان‌ و بين‌ آن‌ دو وجود دارد، همه‌ مال‌ خدا است».
چهار. رابطة‌ احاطه‌ و سلطه‌
امير مؤ‌منان‌ 7 در گفتار فراواني، احاطة‌ وجودي‌ و علمي‌ خدا را بر تمام‌ موجودات‌ جهان‌ بيان‌ مي‌كند. در برخي‌ از آن‌ها فقط‌ به‌ احاطة‌ وجودي،13 در بعضي‌ ديگر، احاطة‌ علمي،14 و در مواردي‌ نيز هم‌ به‌ احاطة‌ علمي‌ و هم‌ وجودي‌ اشاره‌ شده‌ است.15
خداي‌ متعال، دانا به‌ تمام‌ اسرار عالم‌ و ضمير انسان‌ها است؛ بر همه‌ چيز احاطه‌ و غلبه‌ دارد و توانا بر هر امري‌ است.
پنج. رابطه‌ قيوميت‌
قيوميت‌ خداوند، بيانگر آن‌ است‌ كه‌ خدا برپادارندة‌ جهان‌ هستي‌ و قوام‌ آن‌ از او است. اين‌ مطلب‌ هم‌ به‌ نحو صريح‌ و هم‌ مفهوم‌ آن‌ در بسياري‌ از بيانات‌ علي‌ 7 آمده‌ است.16
همه‌چيز خشوع‌كنندة‌ خدا و قائم‌ به‌ او هستند. هم‌ او بي‌نيازكنندة‌ هر فقيري‌ و عزيزدارندة‌ هر ذليلي‌ است.17
شايد بتوان‌ روابطي‌ بيش‌ از آن‌چه‌ بين‌ خدا و جهان‌ هستي‌ كه‌ در حوزة‌ اقتصاد مؤ‌ثر باشد، از گفتار امام‌ علي‌ برشمرد؛ اما براي‌ نشان‌ دادن‌ ويژگي‌هاي‌ نظام‌ اقتصادي‌ از ديدگاه‌ حضرت‌ و تمايز آن‌ از ديگر نظام‌هاي‌ اقتصادي‌ به‌ همين‌ مقدار بسنده‌ مي‌شود.
2. رابطة‌ خدا با انسان‌
هر چند روابط‌ پيشين، شامل‌ رابطة‌ خدا و انسان‌ نيز مي‌شود، روابط‌ اختصاصي‌ نيز بين‌ خداوند و انسان‌ها موجود است‌ كه‌ در عرصة‌ تحليل‌هاي‌ اقتصادي‌ جايگاه‌ ويژه‌اي‌ دارد. به‌ چند نمونة‌ مهم‌ آن‌ اشاره‌ مي‌شود:
يك. هدايت‌ تكويني‌ انسان‌
منظور از هدايت‌ تكويني‌ هر موجودي، به‌ فعليت‌ درآوردن‌ استعدادها و به‌ كمال‌ رساندن‌ آن‌ موجود است. هر چند اين‌ هدايت‌ تكويني‌ شامل‌ همة‌ موجودات‌ عالم‌ مي‌شود، هدايت‌ انسان‌ در جايگاه‌ كسي‌ كه‌ رفتارهاي‌ اقتصادي‌ او در سازمان‌ دادن‌ نوع‌ نظام‌ اقتصادي‌ مؤ‌ثر است، منزلت‌ ويژه‌اي‌ در اين‌ بحث‌ دارد. گفتار حضرت‌ در اين‌ باب‌ فراوان‌ است18 كه‌ به‌ ذكر يك‌ نمونه‌ بسنده‌ مي‌شود:
اي‌ انسانِ‌ آفريده‌ شده‌ در حد‌ اعتدال!، اي‌ آن‌كه‌ در تاريكي‌ رحم‌ها و در پرده‌هاي‌ تو در تو نگهداري‌ات‌ كرده‌اند! آفرينش‌ تو از گل‌ خالص‌ آغاز شد و در قرارگاهي‌ مطمئن‌ جايت‌ دادند. تا زماني‌ معلوم‌ و تا مدتي‌ كه‌ بهرة‌ تو است، در شكم‌ مادر خود مي‌جنبيدي‌ و به‌ دعوت‌ كس‌ پاسخ‌ نمي‌گفتي‌ و آواز كسي‌ شنيدن‌ نتوانستي؛ سپس، تو را از قرارگاهت‌ بيرون‌ راندند. به‌ سرايي‌ آمدي‌ كه‌ هرگز آن‌ را نديده‌ بودي‌ و راه‌ رسيدن‌ به‌ منافع‌ آن‌ را نمي‌شناختي. پس‌ چه‌ كسي‌ تو را به‌ كشيدن‌ غذا از پستان‌ مادر راه‌ نمود و به‌ تو آموخت‌ كه‌ نيازها و خواسته‌هايت‌ را از كجا طلب‌ كني؟ هيهات! آن‌ كه‌ در شناخت‌ صفات‌ كسي‌ كه‌ اندام‌ و اعضا دارد، ناتوان‌ است، از شناخت‌ صفات‌ آفريدگارش‌ ناتوان‌تر است‌ و هر چه‌ او را به‌ صفات‌ مخلوقاتش‌ محدود كند، از شناخت‌ او دورتر گرديده‌ است.19
هدايت‌ تشريعي‌ انسان، به‌ معناي‌ نشان‌ دادن‌ راه‌ كمال‌ و سعادت‌ او است. چنان‌كه‌ گذشت، مكتب‌ دئيسم‌ كه‌ زيربناي‌ فلسفي‌ تفكر ليبراليسم‌ اقتصادي‌ است، انسان‌ را از هدايت‌ تشريعي‌ بي‌نياز مي‌داند، و اعلام‌ مي‌كند كه‌ عقل‌ انسان‌ به‌ تنهايي‌ قادر است‌ هم‌ سعادت‌ و كمال‌ خود را بشناسد، و هم‌ توانايي‌ كافي‌ را در تشخيص‌ راه‌ وصول‌ به‌ آن‌ دارد؛ اما آموزه‌هاي‌ امام‌ علي‌ 7 در بسياري‌ از خطبه‌هاي‌ نهج‌البلاغه‌ و ديگر منابع‌ روايي، غير از آن‌ است.20 حضرت‌ نياز انسان‌ به‌ هدايت‌ تشريعي‌ جهت‌ شناسايي‌ كمال‌ و سعادت‌ انسان‌ و همچنين‌ راه‌ وصول‌ آن‌ را به‌ صراحت‌ بيان‌ مي‌كند:
خداوند، انبياي‌ خود را فرستاد تا بيان‌كنندة‌ حق‌ و سفيراني‌ بين‌ خالق‌ و مخلوق‌ باشند.21
دو. رابطة‌ رزاقيت‌
علي‌ 7 دربارة‌ رازقيتِ‌ خداوند مطالب‌ فراواني‌ فرموده، و ابعاد گوناگون‌ آن‌ را بيان‌ كرده‌ است. در يك‌ نگاه‌ شايد بتوان‌ چنين‌ گزارشي‌ ارائه‌ كرد:
روزي‌ انسان‌ها دو نوع‌ است: روزي‌اي‌ كه‌ انسان‌ به‌ دنبال‌ آن‌ مي‌دود و روزي‌اي‌ كه‌ به‌ سراغ‌ انسان‌ مي‌آيد؛ حتي‌ اگر انسان‌ در پي‌ آن‌ نباشد.22 چون‌ انسان‌ها مخلوق‌ خداوند متعال‌ هستند، خدا آن‌ها را دوست‌ دارد و به‌ آن‌ها روزي‌ مي‌دهد؛23 بلكه‌ بر خود لازم‌ كرده‌ است‌ كه‌ روزيشان‌ را عطا كند24 و توسعه‌ در رزق‌ و روزي‌ مردم‌ را مورد نظر خود قرار بدهد.25 همو به‌ نحو عادلانه‌ روزي‌ آن‌ها را تقسيم‌ مي‌نمايد.26
در نگاه‌ حضرت، خداوند بزرگ‌ روزي‌ بندگانش‌ را تقدير و اندازه‌گيري‌ مي‌كند27 و با توسعه‌ و تضييق‌ آن، انسان‌ها را در معرض‌ آزمايش‌ قرار مي‌دهد؛28 اما خداوند براي‌ بندگان‌ مؤ‌من‌ خود امتياز ديگري‌ قرار داده‌ است‌ و روزي‌ آن‌ها را از مجراهايي‌ كه‌ هيچ‌گاه‌ گمانش‌ را نمي‌برند (من‌ حيث‌ لايحتسب) مي‌دهد.29
تقدير روزي‌ و تعيين‌ و تقسيم‌ آن‌ به‌ وسيلة‌ خداوند نه‌ تنها با كار و تلاش‌ منافاتي‌ ندارد، بلكه‌ از ديدگاه‌ حضرت، كار و تلاش‌ يكي‌ از اسباب‌ و علل‌ تعيين‌ روزي‌ است: «لِكُلٍّ‌ شيءٍ‌ سبب»؛30 يعني‌ هر چيزي‌ سبب‌ دارد. حضرت، ضمانت‌ رزق، و لزوم‌ كار و تلاش‌ را نيز بيان‌ مي‌دارد:
خداوند روزي‌ شما را بر عهده‌ گرفته‌ و شما را به‌ تلاش‌ فرمان‌ داده‌ است‌ (قد تكفل‌ لكم‌ بالرزق‌ و اَتم‌ بالعمل) مبادا طلب‌ چيزي‌ را كه‌ براي‌ شما بر عهده‌ گرفته، از چيزي‌ كه‌ بر شما فريضه‌ كرده‌اند، سزاوارتر جلوه‌ كند،31
و سيرة‌ عملي‌ امير مؤ‌منان7 نيز به‌طور كامل‌ مؤ‌يد اين‌ نظريه‌ است.32
در يك‌ نگاه‌
رابطه‌اي‌ كه‌ امام‌ علي‌ 7 بين‌ خداي‌ متعالي‌ و جهان‌ هستي‌ و انسان‌ ترسيم‌ مي‌كند، در مقايسه‌ با رابطه‌اي‌ كه‌ نظام‌ اقتصادي‌ ليبرال‌ به‌ تصوير مي‌كشد، تفاوت‌هاي‌ اساسي‌ دارد. از گفتار حضرت‌ پيدا است‌ كه‌ فيض‌ الاهي‌ پيوسته‌ در جهان‌ هستي‌ جريان‌ دارد و جهان‌ هستي‌ و حلقه‌هاي‌ خلقت‌ آن‌ جريان‌ آفرينش، مستمر بوده، همچنان‌ ادامه‌ دارد. آفريدگار اين‌ آفريده‌ها، خداوند حكيم‌ و مدبر است‌ كه‌ به‌ اقتضاي‌ حكمت‌ الاهي، جهان‌ هستي‌ و حلقه‌هاي‌ خلقت‌ آن، با تدبير پروردگار عالم‌ در جريان، و هدايت‌ تكويني‌ خداوند در برگيرندة‌ همة‌ موجودات‌ هستي‌ از جمله‌ انسان‌ است‌ كه‌ اين‌ هدايت، هم‌ در صحنه‌هاي‌ اقتصادي‌ و هم‌ غيراقتصادي‌ جريان‌ دارد. همچنين‌ هدايت‌ تشريعي، امري‌ مسلم‌ و ضرور در جميع‌ رفتارهاي‌ انسان‌ است‌ و خداي‌ بزرگ‌ با ارسال‌ پيامبران‌ و كتاب‌هاي‌ آسماني، راه‌ وصول‌ به‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ را به‌ انسان‌ نشان‌ داده‌ و جايگاه‌ وحي‌ را كه‌ يكي‌ از راه‌هاي‌ دستيابي‌ به‌ سعادت‌ است، در كنار حس‌ و عقل، امري‌ غيرقابل‌ انكار مي‌شمارد.
اين‌گونه‌ آموزه‌ها با ديدگاه‌ دئيسم‌ كه‌ آفرينش‌ جهان‌ را «آني‌ و لحظه‌اي» مي‌پندارد و آفريدگار جهان‌ را همانند معمار بازنشسته، دست‌ بسته‌ مي‌داند كه‌ جهان‌ و انسان‌ را به‌ حال‌ خود رها ساخته‌ تا بشر فقط‌ با تجربه‌ و عقل‌ خود، راه‌ سعادت‌ را شناسايي‌ كند و بپيمايد، به‌طور كامل‌ متفاوت‌ است‌ و اين، تفاوت‌هاي‌ فراواني‌ را در ساحت‌ اقتصادي‌ نمايان‌ مي‌سازد.
جهان‌شناسي‌
بر اساس‌ ديدگاه‌ فلسفي‌ اقتصاد سرمايه‌داري‌ ليبرال، خداوند، نظامي‌ را در جهان‌ طبيعت‌ قرار داده‌ است‌ كه‌ طبق‌ قاعده‌ علي‌ و معلولي‌ عمل‌ مي‌كند. خدا علت‌ محدثة‌ آن‌ است؛ اما علت‌ مبقيه‌ آن‌ نيست‌ و به‌ صورت‌ خودكار عمل‌ مي‌كند و هميشه‌ كارآمدترين‌ نظام، در عالم‌ تكوين‌ وجود دارد و پيروي‌ و هماهنگي‌ با نظام‌ طبيعي، سعادت‌ بشر را در همة‌ ابعاد تضمين‌ مي‌كند. يگانه‌ وظيفه‌اي‌ كه‌ فيلسوفان‌ و عالمان‌ دارند، شناسايي‌ و كشف‌ آن‌ نظام، آن‌گاه‌ پيروي‌ و هماهنگي‌ با آن‌ است.
تأثير جهان‌شناسي‌ ليبراليسم‌ بر اقتصاد
نگرش‌ پيشين‌ در عرصة‌ جهان‌شناسي، آثار متعددي‌ در حوزة‌ اقتصاد دارد كه‌ برخي‌ از آن‌ها بدين‌ قرار است.
1. اقتصاد و رفتارهاي‌ اقتصادي‌ بشر نيز جزو طبيعت‌ بوده؛ بنابراين، قوانين‌ نظام‌ طبيعي‌ در اين‌ حوزة‌ نيز جاري‌ مي‌باشد و تنها روش‌ دستيابي‌ به‌ اين‌ نظام‌ در عرصة‌ اقتصاد، آزادي‌ همگاني‌ و رقابت‌ كامل‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ مي‌باشد؛ يعني‌ رقابت‌ براي‌ وصول‌ به‌ حد‌اكثر سود و منافع‌ شخصي، منافع‌ جامعه‌ را نيز به‌ حد‌اكثر مي‌رساند.
2. خداوند متعال‌ در روند و تنظيم‌ اوضاع‌ اقتصادي، هيچ‌گونه‌ نقش‌ و دستوري‌ ندارد.
3. در تنظيم‌ وضعيت‌ اقتصادي، هيچ‌ نهادي، حتي‌ دولت، مجاز به‌ دخالت‌ نيست.33
گرچه‌ مكانيزم‌ بازار در مواجهه‌ با بحران‌هايي‌ اجتماعي‌ و اقتصادي‌ همانند جنگ‌ جهاني، عدم‌ توانايي‌ خود را نشان‌ داده‌ و سبب‌ شده‌ تا نظام‌ سرمايه‌داري‌ ليبرال‌ تعديل، و به‌ نظام‌ ارشادي‌ همراه‌ با دخالت‌ دولت‌ تبديل‌ شود، اين‌ دخالت‌ همواره‌ به‌صورت‌ يك‌ استثنا و در حد‌ي‌ كه‌ اصول‌ اساسي‌ اقتصاد ليبراليسم، همانند آزادي‌هاي‌ فردي‌ و مالكيت‌ خصوصي، كم‌ترين‌ تغيير را متحمل‌ شود، پذيرفته‌ شده‌ است؛ چنان‌كه‌ هنوز هم‌ كلاسيك‌ها، نئوكلاسيك‌ها و طرفداران‌ مكتب‌ پولي‌ بر كارآمدتر بودن‌ نظام‌ ليبرال‌ اصرار مي‌ورزند.
جهان‌شناسي‌ از ديدگاه‌ امام‌ علي‌ 7
در بحث‌ پيشين، رابطة‌ خداي‌ متعالي‌ با جهان، تبيين‌ و مشخص‌ شد كه‌ جهان‌ با عنايت‌ و تدبير الاهي‌ اداره‌ مي‌شود و قوام‌ آن‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ به‌ اراده‌ و مشيت‌ او وابسته‌ است‌ و اين، جهان‌شناسي‌ خاصي‌ را به‌ ما ارائه‌ مي‌دهد كه‌ در عرصة‌ اقتصاد، رفتارهاي‌ ويژه‌اي‌ را معرفي‌ مي‌كند كه‌ متفاوت‌ از رفتارهايي‌ است‌ كه‌ نظام‌ اقتصادي‌ ليبرال‌ ارائه‌ مي‌دهد؛ اما به‌ برخي‌ مشخصه‌هاي‌ ديگر جهان‌ از ديدگاه‌ حضرت‌ علي‌ 7 كه‌ در رفتارهاي‌ اقتصادي‌ انسان‌ تأثير دارد، اشاره‌ مي‌شود:34
1. هم‌ جهان‌ ماد‌ي‌ و محسوس، و هم‌ جهان‌ غيب‌ با عنايت‌ و تدبير الاهي‌ اداره، و دوام‌ و قوام‌ آن، لحظه‌ به‌ لحظه‌ به‌ اراده‌ خداي‌ متعالي‌ وابسته‌ است.
2. جهان، هدفدار خلق‌ و اداره‌ مي‌شود و همة‌ موجودات‌ جهت‌ تقرب‌ به‌ خداوند، او را تسبيح‌ مي‌گويند.
3. بازگشت‌ جهان‌ آفرينش‌ و همة‌ اشياي‌ آن، به‌ سوي‌ خداوند است.
4. دنيا محل‌ آزمايش، كشت، تمرين، مسابقة‌ آمادگي، و جهان‌ آخرت، جهان‌ كيفر، پاداش، درو، و بهشت‌ و جهنم، پاداش‌ كيفر انسان‌ها است.
5. جهان‌ ماد‌ي‌ و غيرماد‌ي‌ (غيب) قانون‌ علي‌ دارد و فيض‌ الاهي‌ از مسير آن‌ اسباب‌ و علل‌ جريان‌ مي‌يابد. عليت‌ در جهان‌ هستي، سلسله‌وار به‌ خداي‌ متعالي‌ منتهي‌ مي‌شود و همه‌ فرمان‌ بردار مطلق‌ اويند.
6. جهان‌ غيب، داراي‌ خزائن‌ ثابت، مجرد، و فناناپذير است.
پيامدهاي‌ جهان‌شناسي‌ از ديدگاه‌ حضرت‌ علي‌ 7 در اقتصاد
پيامدهاي‌ طولي‌ و عرضي‌ اين‌ گونه‌ نگاه‌ به‌ مقولة‌ جهان، بسيار گسترده‌ است‌ كه‌ پرداختن‌ به‌ همة‌ آن‌ها نوشتاري‌ گسترده‌ و مستقل‌ را مي‌طلبد؛ اما براي‌ نشان‌ دادن‌ تأثير اين‌ نوع‌ جهان‌شناسي، به‌ برخي‌ از پيامدهاي‌ آن‌ در عرصة‌ اقتصادي‌ اشاره‌ مي‌شود.
1. در تعريف‌ نظام‌ اقتصادي، بيان‌ شد: «نظام‌ اقتصادي، مجموعه‌اي‌ از الگوهاي‌ رفتاري‌ است‌ كه‌ شركت‌كنندگان‌ در نظام‌ را به‌ يك‌ديگر و به‌ اموال‌ و منابع‌ پيوند مي‌دهد و بر اساس‌ مباني‌ مشخص، در جهت‌ اهداف‌ معيني‌ به‌ صورت‌ هماهنگ‌ سامان‌ مي‌يابد». وقتي‌ انسان، جهان‌ را تفسير كند كه‌ محل‌ آزمايش، و همة‌ امور جهان‌ بازگشت‌گاهشان‌ خداي‌ بزرگ‌ است‌ و در جهان‌ هستي، علل‌ غيرماد‌ي‌ وجود دارد كه‌ با فرمان‌برداري‌ از خداوند سبب‌ افزايش‌ توان‌ اقتصادي‌ افراد مي‌شود، به‌ يقين‌ رفتارهاي‌ اقتصادي‌ كه‌ از چنين‌ انساني‌ در حوزة‌ توليد، توزيع‌ و مصرف‌ بروز مي‌كند، بسيار متفاوت‌ از رفتارهاي‌ اقتصادي‌ انساني‌ خواهد بود كه‌ جهان‌ را چنين‌ نمي‌بيند و معتقد است: در جهان، نظام‌ طبيعي‌ بوده‌ و يگانه‌ معيار تعيين‌ كنندة‌ نوع‌ رفتار اقتصادي‌ را هماهنگي‌ با آن‌ نظام‌ مي‌داند. نتيجة‌ چنين‌ وضعيتي‌ در تفاوت‌ در نظام‌ اقتصادي‌ آشكار خواهد شد.
2. وقتي‌ خداي‌ بزرگ‌ در جهان‌ غيب، داراي‌ خزائن‌ غيبي‌ باشد كه‌ محسوسات‌ و امور ماد‌ي، مراتب‌ نازلة‌ آن‌ خزائن‌ به‌شمار مي‌رود و هر چه‌ از آن‌ خزائن‌ نازل‌ شود، هيچ‌ گونه‌ نقص‌ و كاستي‌ در آن‌ها پديد نمي‌آيد، روشن‌ مي‌شود كه‌ منابع‌ اقتصادي‌ جهان‌ غير محدود است؛ هر چند بالفعل‌ (نازل‌ شدة‌ ماد‌ي) محدود باشد؛ اما بر اساس‌ مباني‌ فلسفيِ‌ اقتصادِ‌ سرمايه‌داري‌ ليبرال، امور غيرماد‌ي‌ و غير قابل‌ تجربة‌ حسي‌ هيچ‌ گونه‌ جايگاهي‌ ندارد و آنان‌ منابع‌ اقتصادي‌ موجود طبيعت‌ را محدود و غيرقابل‌ افزايش‌ مي‌دانند و در تعريف‌ علم‌ اقتصاد اظهار مي‌دارند: «اقتصاد، تخصيص‌ بهينه‌ منابع‌ محدود براي‌ نيازهاي‌ نامحدود است».
از ديدگاه‌ علي‌ 7 اين‌ منابع‌ نامحدود و دست‌يافتني‌ است‌ و خداوند مي‌تواند در هر زماني‌ از خزائن‌ غيب‌ خود منابع‌ ماد‌ي‌ را بيفزايد.
3. در جهان‌شناسي‌ از ديدگاه‌ امام‌ علي‌ 7، نظام‌ طبيعي‌ موهوم‌ فلاسفة‌ اقتصاد سرمايه‌داري‌ ليبرال‌ دور از مشيت‌ و ارادة‌ لحظه‌ به‌ لحظة‌ خداي‌ متعالي‌ وجود ندارد و «دست‌ نامرئي‌ آدام‌ اسميت» از آستين‌ نظام‌ قيمت‌هاي‌ بازار رقابت‌ آزاد بيرون‌ نمي‌آيد تا پيام‌آور آزادي‌ همگاني‌ و رقابت‌ كامل‌ دور از دخالت‌ تكويني‌ و تشريعي‌ خداوند باشد؛ بلكه‌ امور مربوط‌ به‌ حوزة‌ اقتصاد همانند همة‌ امور جهان‌ ماد‌ي‌ و غيرماد‌ي‌ در معرض‌ فيض‌ مستقيم‌ و مستمر الاهي‌ بوده‌ و در تنظيم‌ امور اقتصادي‌ به‌ نحوي‌ كه‌ خداي‌ متعالي‌ راضي‌ باشد، هم‌ اراده‌ و مشيت‌ تكويني‌ الاهي‌ دخالت‌ دارد و هم‌ به‌ ارادة‌ تشريعي‌ خدا نياز است؛ بنابراين، دخالت‌ دولت‌ جهت‌ تنظيم‌ امور اقتصادي‌ منطبق‌ با ارادة‌ تكويني‌ و تشريعي‌ خالق‌ هستي‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ بشر، امري‌ لازم‌ و ضرور است.35
4. اگر انسان‌ دنيا را محل‌ كشت‌ محصول‌ و جهان‌ آخرت‌ را محل‌ برداشت‌ آن‌ بداند و عمل‌ او بذر محصولي‌ است‌ كه‌ در دنيا كاشته‌ مي‌شود و بهشت‌ محصول‌ و سودي‌ است‌ كه‌ به‌ انسان‌ مي‌رسد، سود و زيان‌ در نظر انسان‌ معنا و مفهوم‌ ديگري‌ مي‌يابد. چه‌ بسا ممكن‌ است‌ فرد مؤ‌مني‌ در صحنة‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ با زياني‌ مواجه‌ شود؛ اما به‌ رغم‌ آن، جامعه‌ سود ببرد و اسباب‌ خشنودي‌ يكايك‌ جامعه‌ فراهم‌ شود؛ ولي‌ آن‌ فرد در يك‌ برآيند بين‌ سود آخرتي‌ و زيان‌ ماد‌ي‌ دنيايي، سود فراواني‌ برده، خود را سودمند ببيند. انسان‌ در پرتو چنين‌ باورهايي‌ چه‌ بسا از لذت‌هاي‌ زودگذر ماد‌ي‌ صرف‌ نظر كند و با ايثار و فداكاري، مصالح‌ جامعه‌ را بر مصالح‌ فردي‌ خود ترجيح‌ دهد.
حد‌اكثر كردن‌ سود شخصي‌ در فعاليت‌هاي‌ اقتصادي، نشأت‌ گرفته‌ از حب‌الذ‌ات‌ است‌ كه‌ در نهاد هر انساني‌ نهفته؛ اما تفسير سود به‌ سود ماد‌ي‌ اقتصادي‌ مشكل‌ بزرگي‌ را در مسير اقتصاد امروز جهان‌ قرار داده‌ است؛ چرا كه‌ در بسياري‌ مواقع‌ جمع‌ بين‌ منافع‌ ماد‌ي‌ افراد و جامعه‌ امري‌ غيرممكن‌ مي‌نمايد و دست‌ نامرئي‌ آدام‌ اسميت‌ در قالب‌ سيستم‌ قيمت‌ها، توان‌ حل‌ چنين‌ مشكلي‌ را ندارد و افراد حاضر نيستند براي‌ منافع‌ عمومي‌ و جامعه، از منافع‌ خود چشم‌ بپوشند؛ بنابراين‌ بين‌ منافع‌ فردي‌ و عمومي‌ تضاد و ناسازگاري‌ شديدي‌ پديد مي‌آيد و روز به‌ روز بر امكانات‌ و توان‌ افراد قوي‌ افزوده‌ مي‌شود و افراد ضعيف‌ و محروم، منتظر محروميت‌ و ضعف‌ بيش‌تري‌ خواهند بود، و اين‌ مشكل‌ فقط‌ با تفسيري‌ كه‌ امير مؤ‌منان‌ 7 از سود ارائه‌ كرده، قابل‌ حل‌ است.
5. از ديدگاه‌ امام‌ علي‌ 7 در جهان، از جمله‌ در صحنه‌هاي‌ اقتصادي‌ دو نوع‌ علت‌ (علت‌ ماد‌ي‌ و غيبي) وجود دارد. همة‌ علل‌ ماد‌ي‌ و غيبي‌ فيض‌ عليت‌ خود را در هر لحظه‌اي‌ از خداوند مي‌گيرند و خدا در هر لحظه‌اي‌ مي‌تواند هر علتي‌ را از اثر بيندازد.
انسان‌شناسي‌
در اقتصاد سرمايه‌داري‌ ليبرال‌ اد‌عا مي‌شود كه‌ به‌ نظام‌سازي‌ اقتصادي‌ نيازي‌ نيست، و بهترين‌ نظام‌ اقتصادي‌ با آزادگذاشتن‌ انسان‌ها در فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ سامان‌ مي‌يابد و اين‌ ديدگاه‌ در مباحث‌ انسان‌شناسي‌ ريشه‌ دارد و به‌صورت‌ عمده‌ از سه‌ اصل‌ متأثر است.
1. خويش‌ مالكي‌
از ديدگاه‌ فلسفة‌ ليبراليسم، انسان‌ مالك‌ مطلق‌ خود، كار و اموال‌ خويش‌ است‌ و هر گونه‌ خواسته‌ باشد مي‌تواند مالش‌ را مصرف‌ كند. اين‌ ديدگاه، يكي‌ از مباني‌ اعتقاد به‌ آزادي‌ فردي‌ در عرصة‌ اقتصادي‌ و مالكيت‌ خصوصي‌ در نظام‌ اقتصاد سرمايه‌داري‌ ليبرال‌ است.
2. ارضاي‌ تمنيات‌ و اميال‌ نفساني، انگيزه‌ و هدف‌ اقتصادي‌
هدف‌ از تلاش‌ انسان‌ در عرصة‌ اقتصادي، از اميال‌ و تمنيات‌ نفساني‌اش‌ سرچشمه‌ مي‌گيرد؛ بنابراين‌ هر انساني‌ هر چيزي‌ را كه‌ به‌ نفع‌ خويش‌ مي‌پندارد و هر روشي‌ را كه‌ براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ آن‌ مفيدتر مي‌داند، برمي‌گزيند. اين‌ اميال‌ در نهاد و طبيعت‌ بشر نهاده‌ شده‌ است.
اين‌ تفسير از انسان، گويا سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ نظام‌ اقتصاد سرمايه‌داري‌ ليبرال، حد‌اكثركردن‌ منفعت‌ ماد‌ي‌ شخصي‌ را يگانه‌ هدف‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ افراد معرفي‌ كند؛ بلكه‌ با اين‌ گونه‌ معرفي‌ كردن‌ انسان، خواسته‌ است‌ افراد در كوشش‌هاي‌ اقتصادي‌ خود، فقط‌ به‌ دنبال‌ چنين‌ هدفي‌ باشند.
3. عقل‌ انسان‌ در خدمت‌ شهوات‌ او
عقل‌ انسان‌ خدمتگر شهوات‌ او در برآوردن‌ اهداف‌ و اميال‌ او است‌ و هر كس‌ بتواند از عقل‌ خود استفادة‌ ابزاري‌ بيش‌تري‌ كند، عاقل‌تر است.
وقتي‌ حد‌اكثر كردن‌ سود شخصي، هدف‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ افراد باشد و اين‌ هدف‌ از اميال‌ نفساني‌ انسان‌ نشأت‌ گرفته‌ و عقل‌ هم‌ خدمتگزار اميال‌ انسان‌ در برآوردن‌ هدفش‌ باشد، بايد بپذيريم: «تمام‌ الگوهاي‌ علمي، مانند الگوي‌ مصرف، سرمايه‌گذاري، توليد، هزينه‌ و بازار از امور پيشين‌ متأثر باشد36».37
انسان‌شناسي‌ از ديدگاه‌ امام‌ علي7
ويژگي‌هاي‌ انسان‌ الاهي، هدف‌ از آفرينش‌ و برخي‌ ويژگي‌هاي‌ ديگر انسان‌ كه‌ از ديدگاه‌ امير مؤ‌منان‌ علي7 مي‌تواند در رفتارهاي‌ اقتصادي‌ مؤ‌ثر باشد، از اين‌ قبيل‌ است:
1. فلسفة‌ آفرينش‌ انسان‌
در اين‌ ديدگاه، انسان‌ نه‌ براي‌ دنيا، بلكه‌ براي‌ جهان‌ آخرت‌ آفريده‌ شده‌ است: «انما خُلِقتَ‌ لِلاخرة‌ لالِلدنيا38» و در آخرت، در معرض‌ حسابرسي‌ اعمال‌ و نيات‌ قرار مي‌گيرد. انسان‌ مؤ‌من‌ در هر فعلي، بلكه‌ در هر نيتي‌ بايد هدف‌ غايي‌ پيشين‌ را در نظر داشته‌ باشد؛ در نتيجه، چنين‌ انساني‌ در ساحت‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ هيچ‌ گاه‌ هدف‌ از تلاش‌ اقتصادي‌ را رفاه‌ ماد‌ي‌ كه‌ خلاف‌ دستورهاي‌ الاهي‌ باشد، قرار نمي‌دهد و در كل، نظام‌ اقتصادي‌ بايد به‌ نحوي‌ سامان‌ يابد كه‌ انسان‌ را به‌ هدف‌ غايي‌ آفرينش‌ (بندگي‌ خداي‌ متعالي) نزديك‌ سازد. در اتخاذ سياست‌هاي‌ كلي‌ اقتصادي‌ جامعه‌ به‌طور حتم‌ بايد به‌ هدف‌ كلي‌ غايي‌ توجه‌ جد‌ي‌ شود. در نظام‌ اقتصادي‌ اسلام، عدالت‌ اقتصادي‌ هدف‌ سياسي‌ است‌ كه‌ در همه‌ حال‌ مي‌تواند به‌صورت‌ ابزاري‌ براي‌ هدف‌ غايي‌ پيشين‌ مورد توجه‌ سياست‌گذاران‌ اقتصادي‌ باشد؛ بنابراين، پيگيري‌ هدف‌ خلقت‌ انسان‌ در فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ در ابعاد خُرد و كلان، سبب‌ تفاوت‌هاي‌ پيشين‌ در رفتارهاي‌ اقتصادي‌ افراد و نظام‌ اقتصادي‌ از ديدگاه‌ ليبراليسم‌ و امام‌ علي‌ 7 خواهد شد.
2. دو بعدي‌ بودن‌ انسان‌
حضرت‌ امير تصريح‌ مي‌فرمايد كه‌ انسان‌ از دو بعد ماد‌ي‌ و روحي‌ آفريده‌ شده‌ است: نيمي‌ از او از خاك‌ و نيم‌ ديگرش‌ از روح.39
از ديدگاه‌ اسلام، تمايلات‌ نفساني‌ و غرايز، اموري‌ هستند كه‌ براي‌ تكامل‌ انسان‌ در جهان‌ ماد‌ي‌ ضرورت‌ دارند، و نبايد آن‌ها را سركوب‌ كرد؛ چنان‌كه‌ نبايد زمينة‌ سركشي‌ آن‌ها را فراهم‌ ساخت؛ بلكه‌ بايد آن‌ها را تعديل‌ كرد، و در اختيار عقل‌ قرار داد و بدين‌ گونه، راه‌ سعادت‌ را در دنيا و آخرت‌ فراهم‌ آورد.
عقل‌ انسان‌ همراه‌ لشكر خداي‌ رحمان‌ است‌ و شهوات‌ و خواسته‌هاي‌ نفساني، رهبر لشكر شيطان‌ شمرده‌ مي‌شود. نفس‌ انسان، ميان‌ اين‌ دو قرار دارد. هر يك‌ از اين‌ دو، نفس‌ را به‌ سوي‌ خود مي‌كشد. هر يك‌ از آن‌ دو لشكر، پيروز شود نفس‌ انسان‌ زيرفرمانش‌ خواهد بود.40
در مباني‌ انسان‌شناسي‌ ليبراليسم، عقل، خدمت‌گزار تمايلات‌ نفساني‌ و ابزاري‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ها است.
به‌ يقين، اين‌ دو ديدگاه‌ از انسان، سبب‌ تفاوت‌هاي‌ روشني‌ در اهداف‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ خواهد شد. ديدگاه‌ ليبراليستي‌ دربارة‌ انسان، مبناي‌ ايدئولوژيك‌ آزادي‌ و رقابت‌ كامل‌ و عدم‌ دخالت‌ دولت‌ در اقتصاد را در پي‌ دارد؛ اما ديدگاه‌ امام‌ علي‌ 7 دربارة‌ انسان‌ چنين‌ الزامي‌ را القا نمي‌كند.
3. مالكيت‌ خدا و منتخب‌ و مسؤ‌وليت‌ انسان‌
امام‌ علي، جهان‌ و همة‌ موجودات‌ آن‌ را ملك‌ طِلق‌ خدا مي‌داند. انسان‌ و تمام‌ قوا و نيروهاي‌ روحي‌ و جسمي‌ او از آن‌ خدا است. خدا انسان‌ را آفريد و او را به‌صورت‌ بهترين‌ مخلوق‌ خود برگزيد و بار مسؤ‌وليت‌ اطاعت‌ و فرمانبرداري‌ اختياري‌ را بر عهدة‌ او قرار داد.41
ويژگي‌ مالكيت‌ خدا بر جهان‌ و انسان، و خليفه‌ و منتخب‌ بودن‌ انسان‌ به‌ طور منطقي‌ دو نتيجة‌ ذيل‌ را به‌ دنبال‌ خواهد داشت:
1. تصرف‌ در مال‌ و قواي‌ جسمي‌ و فكري‌ انسان‌ محدود به‌ حدودي‌ است‌ كه‌ خدا مشخص‌ مي‌كند.
2. انسان‌ در برابر خداوند مسؤ‌ول‌ است؛ بنابراين‌ اگر از حدود الاهي‌ تجاوز كند، مؤ‌اخذه‌ خواهد شد.
اصول‌ بينشي‌ اسلامي‌ نيز مبناي‌ ايدئولوژيك‌ اصول‌ اقتصادي‌ متعددي‌ چون‌ مالكيت‌ مختلط، آزادي‌ در كادر محدود و دخالت‌ دولت‌ در فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ خواهد بود.42
جامعه‌شناسي‌
نظريه‌پردازان‌ مكتب‌ ليبراليسم، مدافع‌ نظرية‌ اصالت‌ فردي‌اند. بر اساس‌ اين‌ نظريه، در عالم‌ خارج، به‌ حقيقت‌ چيزي‌ جز افراد كه‌ در هويت‌ و اثر، مستقل‌ از يك‌ديگرند، وجود ندارد و جامعه، امري‌ اعتباري‌ است‌ و وجود حقيقي‌ ندارد و انسان، در همة‌ كوشش‌ها، مصالح‌ فردي‌ را مدنظر قرار مي‌دهد و براي‌ امري‌ اعتباري‌ نمي‌كوشد؛ پس‌ همة‌ سعي‌ افراد بايد براي‌ برآوردن‌ اميال‌ شخصي‌ سازماندهي‌ شود و منافع‌ و مصالح‌ جامعة‌ اعتباري، از رهگذر پيگيري‌ منافع‌ و مصالح‌ افراد تأمين‌ خواهد شد. مفاهيم‌ اجتماعي‌ را بايد با توجه‌ به‌ مفاهيم‌ دال‌ بر افراد، رفتار و روابطشان‌ تعريف‌ كرد. همچنين‌ نظم‌هاي‌ اجتماعي‌ بايد بر اساس‌ انگيزه، اعتقاد و قابليت‌هاي‌ فرد صورت‌ پذيرد و اين‌ ديدگاه، تأثير فراواني‌ بر الگوهاي‌ اقتصاد سرمايه‌داري‌ گذاشته‌ است.
در نقطة‌ مقابل، بر اساس‌ نظرية‌ اصالت‌ جامعه‌ كه‌ در جوامع‌ سوسياليستي‌ مطرح‌ است، هويت‌ و روح‌ جمعي‌ اصالت‌ دارد. افراد وقتي‌ درون‌ جامعه‌ قرار مي‌گيرند، در پرتو آن، روح‌ جمعي‌ حاكم‌ بر جامعه، هويت‌ شخصي‌ مي‌يابد و احساسات، عواطف، تمايلات‌ و انديشه‌هاي‌ آن‌ها شكل‌ مي‌گيرد.43
جامعه‌شناسي‌ از ديدگاه‌ امام‌علي‌ 7
ديدگاه‌ امام‌ علي7 دربارة‌ جامعه‌ را در دو بخش‌ پي‌ مي‌گيريم:
1. فرد و جامعه‌ از ديدگاه‌ امام‌ علي7
با مراجعه‌ به‌ سخنان‌ حضرت‌ امير مشخص‌ مي‌شود كه‌ او در برخي‌ سخنان، به‌ اصالت‌ فرد، و در بعضي‌ ديگر به‌ اصالت‌ جامعه‌ اشاره‌ دارد. در دستة‌ دوم، مردم‌ و جامعه‌ را مورد خطاب‌ قرار مي‌دهد. جامعه‌ را در صورتي‌ كه‌ هماهنگ‌ با هم، اهداف‌ مشتركي‌ را دنبال‌ كنند، مجراي‌ فيض‌ الاهي‌ بر مي‌شمارد: «اِنَّ‌ يدا علي‌ الجماعة؛44 به‌ درستي‌ كه‌ دست‌ خدا با جماعت‌ است». در برخي‌ سخنان‌ امام‌علي7، جامعه‌ چنان‌ ويژگي‌ هايي‌ دارد كه‌ «اگر كسي‌ از اعمال‌ جامعه‌اي‌ خشنود باشد، گويي‌ خود داخل‌ كارهاي‌ آن‌ بوده‌ است. بر هر كس‌ كه‌ همراه‌ جماعت‌ باطل‌ باشد، دو گناه‌ خواهد بود: يكي‌ گناه‌ آن‌ كار كه‌ مرتكب‌ شد، و ديگري‌ گناه‌ خشنودي‌ او به‌ آن‌ كار».45
در عين‌ حال، اصالت‌ فرد نيز در منابع‌ اسلامي‌ و در سخنان‌ حضرت‌ مورد تأييد قرار گرفته‌ است:
هر كه‌ عملش‌ او را واپس‌ دارد، نسبش‌ سبب‌ نشود كه‌ پيش‌ افتد. هر كه‌ شرافت‌ و حسب‌ خود را از دست‌ بدهد، شرافت‌ و حسب‌ نياكان‌ سودش‌ نكند؛46
‌    ‌بنابراين، از ديدگاه‌ امام‌ علي7 هم‌ افراد، هويت‌ حقيقي‌ و فردي‌ دارند و هم‌ هويت‌ جامعه‌ از قدر مشترك‌ و وجه‌ غالب‌ هويت‌ افراد جامعه‌ انتزاع‌ مي‌شود؛ يعني‌ افراد در جامعه‌ داراي‌ شخصيت‌ مستقل‌ هستند، و در عين‌ حال‌ از يك‌ديگر اثر مي‌پذيرند.
مسألة‌ حائز اهميت، نوع‌ تفسيري‌ است‌ كه‌ در منافع‌ فرد و جامعه‌ ارائه‌ مي‌شود. در ديدگاه‌ ليبراليستي، مقصود از منافع‌ فردي، صرفاً‌ منافع‌ ماد‌ي‌ فرد است‌ كه‌ خواسته‌ها و تمايلات‌ نفساني، آن‌ را تعيين‌ مي‌كند؛ اما در نگرش‌ امام، منافع‌ فرد با توجه‌ به‌ اهداف‌ عالي‌ انساني‌ كه‌ همانا رسيدن‌ به‌ قلة‌ رفيع‌ عبوديت‌ است، تعيين‌ مي‌شود. در جامعة‌ اسلامي‌ با صرف‌نظر كردن‌ افراد از منافع‌ ماد‌ي‌ به‌ جهت‌ رسيدن‌ به‌ منافع‌ معنوي‌ عالي‌تر، امكان‌ تعارض‌ بين‌ منافع‌ افراد و جامعه‌ كم‌تر اتفاق‌ مي‌افتد و اگر در مواردي‌ چنين‌ اتفاقاتي‌ بيفتد، با اتخاذ سياست‌هايي‌ اين‌ مشكل‌ به‌ نفع‌ جامعة‌ اسلامي‌ حل‌ مي‌شود.
2. سنت‌هاي‌ الاهي‌ حاكم‌ بر جوامع‌ انساني‌ از ديدگاه‌ امام‌ علي‌ 7
مقصود از سنت‌هاي‌ الاهي‌ يك‌ سلسله‌ قضايايي‌ شرطي‌ است‌ كه‌ در صورت‌ وجود شرط‌ يا سبب، جزا و مسبب‌ هم‌ حاصل‌ خواهد شد. اين‌ قضاياي‌ شرطي‌ از طبيعت‌ زندگي‌ انسان‌ و رفتار او در ارتباط‌ با جهان‌ پيرامونش‌ استخراج‌ مي‌شود.
حضرت‌ علي7 افزون‌ بر بيان‌ سنت‌ها، به‌ نحو كلي‌ و عام، موارد و نمونه‌هاي‌ فراواني‌ از آن‌ را بر مي‌شمارد تا مردم‌ و جوامع‌ بشري‌ با درك‌ درست‌ موضوع‌ و موارد آن‌ها، راه‌ سعادت‌ و شقاوت‌ خود را بيابند، و همچنين‌ بدانند كه‌ سنت‌هاي‌ الاهي، اموري‌ تصادفي‌ و بدون‌ برنامه‌ نيستند و با اختيار و آزادي‌ انسان‌ها منافاتي‌ ندارند؛ بلكه‌ بشر مي‌تواند با شناخت‌ سنت‌هاي‌ الاهي، به‌ آيندة‌ بهتري‌ اميدوار باشد و نيز خود را در معرض‌ نابودي‌ قرار ندهد. به‌ تعدادي‌ از اين‌ سنت‌هاي‌ الاهي‌ كه‌ در سخنان‌ حضرت‌ وجود دارد و در رفتارهاي‌ اقتصادي‌ مردم، جامعه‌ يا دولت‌ و سياست‌هاي‌ اقتصادي‌ مؤ‌ثر است، اشاره‌ مي‌كنيم:47
تقوا و ايمان‌
جامعه‌اي‌ كه‌ به‌ تقوا آراسته‌ مي‌شود، از امدادهاي‌ غيبي‌ بهره‌مند، و سختي‌ها از آن‌ دور و بركات‌ الاهي‌ بر آن‌ نازل‌ مي‌شود.
هر كس‌ كه‌ تقوا پيشه‌ كند، رحمت‌ قطع‌ شدة‌ خداوند دوبارة‌ تجديد مي‌شود و نعمت‌هاي‌ الاهي‌ بعد از فرونشستن‌ به‌ جوشش‌ درمي‌آيند و بركات‌ تقليل‌يافته‌ فزوني‌ مي‌يابند.48
ايمان‌ و تقوا، اعتقاد به‌ حضور دائم‌ ذات‌ باري‌تعالي‌ در همة‌ امور اجتماع‌ است‌ و حاصل‌ اين‌ ايمان‌ و تقوا عبارت‌ است‌ از اخلاق‌ كاريِ‌ صحيح، معاملات‌ درست، توليد مفيد و كارآ، پرهيز از اسراف‌ و تبذير، عدالت‌ در فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ كه‌ به‌ دنبال‌ آن، اقتصادي‌ پويا و بالنده‌ پديد مي‌آيد و بي‌ثباتي‌ دروني‌ اقتصاد از بين‌ خواهد رفت.49
عدل‌ و قسط‌
اجراي‌ عدالت، ضرورترين‌ نياز هر جامعه‌ است. اساس‌ عالم‌ آفرينش‌ بر عدل‌ و حق‌ پايدار است. امام‌ علي‌ 7 در سخنانش‌ براي‌ عدل‌ نقش‌ محوري‌ قائل‌ است: به‌ وسيله‌ برقراري‌ عدالت، بركات‌ و نعمت‌هاي‌ خداي‌ متعالي‌ فزوني‌ مي‌يابد.50
در عدالت‌ گشايش‌ است‌ و آن‌كه‌ از دادگري‌ به‌تنگ‌ آيد، از ستمي‌كه‌ بر او مي‌رود، بيش‌تر به‌تنگ‌ مي‌آيد.51
ياري‌ خدا
در قرآن، و روايات‌ معصومان‌ 7 از جمله‌ در سخنان‌ امام‌ علي‌ 7 فراوان‌ آمده‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ خداي‌ متعالي‌ را ياري‌ دهد، در مقابل، خدا نيز به‌ او ياري‌ خواهد رساند. ترديدي‌ نيست‌ كه‌ ياري‌ رساندن‌ خدا جز عمل‌ به‌ دستورهاي‌ الاهي‌ در عرصه‌هاي‌ فردي‌ و اجتماعي‌ نيست.
امير مؤ‌منان‌ در گفتاري‌ مي‌فرمايد:
هركسي‌ اطاعت‌ خداي‌ متعالي‌ را سرماية‌ خود قرار دهد، سودهاي‌ فراواني‌ بدون‌ تجارت‌ به‌دست‌ مي‌آورد.52
شكرگزاري‌ خدا
‌    ‌رابطة‌ شكر با نعمت‌هاي‌ الاهي‌ در روايات‌ به‌ ويژه‌ در سخنان‌ امام‌ علي‌ و همچنين‌ در قرآن‌ فراوان‌ آمده‌ است. در بيش‌تر اين‌ كلمات‌ اشاره‌ به‌ فزوني‌ نعمت‌ها در ازاي‌ سپاسگزاري‌ از خداوند است. در مقابل، ناسپاسي‌ سبب‌ زوال‌ نعمت‌ مي‌شود.53 يكي‌ از نعمت‌هاي‌ برجستة‌ خداوند، مال‌ دنيا است‌ كه‌ اگر شكر آن‌ را بجا آوريم، و در راه‌ درست‌ از آن‌ها استفاده‌ كنيم، خداوند بر اموال‌ انسان‌ و جامعه، خواهد افزود و اگر در برابر اين‌ نعمت‌ ناسپاسي‌ صورت‌ پذيرد، و آن‌ها را در غير مسيري‌ كه‌ خدا خواسته‌ است، به‌كار بريم، زمينة‌ زوال‌ آن‌ها را فراهم‌ كرده‌ايم.
توبه‌
يكي‌ از اسباب‌ و وسايل‌ معنوي‌ توبه‌ است‌ كه‌ آثار ماد‌ي‌ و معنوي‌ فراواني‌ را در پي‌ دارد. با استغفار، درهاي‌ خزائن‌ زمين‌ و آسمان‌ به‌ سوي‌ بندگان‌ خدا باز مي‌شود و جامعه‌ از فقر و بيچارگي‌ رهايي‌ يافته، به‌ سعادت‌ و رفاه‌ مادي‌ نايل‌ مي‌شود.
استدراج‌
مقصود از استدراج‌ آن‌ است‌ اگر به‌ كسي‌ نعمت‌هاي‌ فراوان‌ مي‌رسد، هميشه‌ به‌ معناي‌ خوب‌ بودن‌ او نيست؛ بلكه‌ گاه‌ به‌ جهت‌ مهلت‌ دادن‌ به‌ بندة‌ گناهكار است‌ و هر چه‌ گناه‌ مي‌كند، نعمت‌ بيش‌تري‌ به‌ او مي‌رسد تا شايد از راه‌ نعمت‌ دادن‌ شرم‌ كند و برگردد. خدا او را به‌ حال‌ خود وامي‌گذارد تا به‌ عذاب‌ بسيار سخت‌ در دنيا يا آخرت‌ يا هم‌ در دنيا و آخرت‌ مبتلا سازد.54 امام‌ علي‌ 7 در اين‌ باره‌ مي‌فرمايد:
هنگامي‌كه‌ خداي‌ سبحان‌ با وجود گناهانت‌ نعمت‌هايش‌ را پي‌درپي‌ بر تو مي‌فرستد، آن‌ براي‌ تو استدراج‌ است.55
سنت‌هاي‌ الاهي‌ در سخنان‌ امير مؤ‌منان‌ 7 فراوان‌ آمده‌ است‌ و بيان‌ تفصيلي‌ و تحليلي‌ هر يك‌ از گنجايش‌ اين‌ نوشتار خارج‌ است‌ و به‌ آن‌چه‌ گذشت، بسنده‌ مي‌شود.

پي‌نوشت‌ها:
.1 آن‌ چه‌ آمد قسمت‌هايي‌ از سخنان‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ در پاسخ‌ به‌ جمعي‌ از دانش‌آموختگان‌ و پژوهشگران‌ حوزة‌ علميه‌ قم‌ است‌ (16/11/81) كه‌ به‌ تناسب‌ مجله‌ انتخاب‌ و تيتر زده‌ شده‌ است.
.2 عضو هيأت‌علمي‌ گروه‌ اقتصاد پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و انديشة‌ اسلامي.
.3 جهت‌ آشنايي‌ بيش‌تر با اين‌ بحث، ر.ك: سيدحسين‌ ميرمعز‌ي: نظام‌ اقتصادي‌ اسلام‌ (مباني‌ فلسفي)، اول، كانون‌ انديشة‌ جوان، تهران، 1378 ش، ص‌ 14 - 27.
.4 ژيد، شارل‌ و ژيست، شارل: تاريخ‌ عقايد اقتصادي، ترجمة‌ كريم‌ سنجابي، ج‌ 1، ص‌ 125.
.5 همان، ج‌ 2، ص‌ 62 و 67 .
.6 ر.ك: فريدون‌ تفضلي: تاريخ‌ عقائد اقتصادي، دوم، نشر ني، تهران، 1375 ش، ص‌ 87؛ ژيد، شارل‌ و ژيست، شارل: تاريخ‌ عقائد اقتصادي، ترجمة‌ كريم‌ سنجابي، دوم، دانشگاه‌ تهران، ج‌ 1، ص‌ 83.
.7 الاصول‌ من‌الكافي، ج‌ 1، ص‌ 141، حديث‌ 7.
.8 همان.
.9 بحارالانوار، ج‌ 77، ص‌ 308، ح‌ 13؛ ج‌ 57، ص‌ 166، ح‌ 104، ص‌ 107، ح‌ 90؛ ج‌ 3، ص‌ 272، ح‌ 9؛ ج‌ 94، ص‌ 96، ح‌ 12؛ ج‌ 4، ص‌ 319، ح‌ 45، ص‌ 317، ح‌ 41 و ص‌ 253، ح‌ 7؛ ج‌ 84، ص‌ 132، ح‌ 24.
.10 من‌ لايحضره‌الفقيه، ج‌ 1، ص‌ 427، ش‌ 1263؛ مصباح‌المتهجد، ص‌ 380، ش‌ 508.
.11 ابي‌جعفر محمد بن‌ علي‌ بن‌ الحسين‌ بن‌ بابويه‌ القمي: التوحيد، ص‌ 288، ش‌ 6، كتاب‌الخصال، تصحيح‌ و تعليق: علي‌اكبرالغفاري، منشورات‌ جماعة‌المدرسين‌ في‌الحوزة‌ العلميه‌ قم‌المقدسه، الطبعة‌الرابعه، ص‌ 33، ش‌ 1.
.12 الحافظ‌ ابن‌ نعيم‌ احمد بن‌ عبداالاصفهاني: حلية‌الاوليأ و طبقات‌الأ‌صفيأ، دارالكتب‌العلميه، الطبعة‌الاولي، لبنان، 409 ق‌ / 1988 م، ج‌ 1، ص‌ 73؛ كنزالعمال، ج‌ 1، ص‌ 409، ش‌ 1737.
.13 حلية‌الاوليا، ج‌ 1، ص‌ 72 و 73، نهج‌البلاغه، خطبة‌ 82 و 151؛ بحارالانوار، ج‌ 4، ص‌ 266، ح‌ 14، ص‌ 269، ح‌ 15، ص‌ 266، ح‌ 14.
.14 عبدالواحد محمد تميمي‌ آمدي: غررالحكم‌ و دررالكلم، شرح‌ جمال‌الدين‌ محمد خوانساري، با مقدمه‌ و تصحيح‌ ميرجلال‌الدين‌ حسيني‌ ارموي، چهارم، انتشارات‌ دانشگاه‌ تهران، 1373 ش، ج‌ 2، ص‌ 444، ش‌ 5053، ص‌ 503، ش‌ 3447؛ ج‌ 4، ص‌ 538، ش‌ 6891؛ نهج‌البلاغه، خطبه‌ 128.
.15 نهج‌البلاغه، ترجمة‌ محمد دشتي، سوم، انتشارات‌ مشرقين، 1379 ش، خطبه‌ 186.
.16 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 89، 108، 159؛ بحارالانوار، ج‌ 4، ص‌ 317، ح‌ 43، ص‌ 310، ح‌ 38، ص‌ 269، ح‌ 15، و ص‌ 221، ح‌ 2.
.17 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 108؛ بحارالانوار، ج‌ 4، ص‌ 317، ح‌ 43.
.18 بحارالانوار، ج‌ 58، ص‌ 10، ح‌ 8؛ ج‌ 60، ص‌ 347، ح‌ 34؛ نهج‌البلاغه، خطبه‌ 162.
.19 نهج‌البلاغه، خطبة‌ 162.
.20 همان، خطبة‌ 1، 20، 26، 72، 81، 83، 91، 94، 95، 98، 144، 183.
.21 غررالحكم‌ و دررالكلم، ج‌ 4، ص‌ 99، ش‌ 5433.
.22 ر.ك: نهج‌البلاغه، حكمت‌ 371.
.23 بحارالانوار، ج‌ 77، ص‌ 340، ش‌ 28؛ ابن‌ ابي‌الحديد: شرح‌ نهج‌البلاغه، ج‌ 19، ص‌ 141.
.24 ر.ك: نهج‌البلاغه، خطبة‌ 108.
.25 التوحيد، ص‌ 232، ش‌ 5؛ بحارالانوار، ج‌ 57، ص‌ 107، ح‌ 90.
.26 ر.ك: نهج‌البلاغه، خطبة‌ 89.
.27 غررالحكم‌ و دررالكلم، ج‌ 4، ص‌ 95، ش‌ 5423؛ نهج‌البلاغه، خطبة‌ 90.
.28 ر.ك: نهج‌البلاغه، خطبة‌ 90.
.29 غررالحكم‌ و دررالكلم، ج‌ 2، ص‌ 539، ش‌ 3533.
.30 محمد ري‌شهري: ميزان‌الحكمة، اول، انتشارات‌ دارالحديث، 1416 ق، ج‌ 2، ص‌ 1232، ش‌ 8168.
.31 نهج‌البلاغه، خطبه‌ 113.
.32 دانشنامه‌ امام‌ علي7، ج‌ 7، مقالة‌ «سيرة‌ اقتصادي‌ علي‌ 7»، نوشته‌ سيدرضا حسيني، ص‌ 235.
.33 ر.ك: تفضلي، فريدون: تاريخ‌ عقائد اقتصادي، ص‌ 70 و 86؛ شارل‌ ژيد - ژيست: تاريخ‌ عقائد اقتصادي، ج‌ 1، ص‌ 14، 83 - 135.
.34 ر.ك: نهج‌البلاغه، خطبة‌ 23، 62، 63، 64، 81، 82، 83، 90، 143، 153، 181، 182؛ بحارالانوار، ج‌ 77، ص‌ 310، ح‌ 14، ص‌ 401، ح‌ 38؛ ج‌ 78، ص‌ 5، ح‌ 55؛ غررالحكم، ج‌ 6، ص‌ 80، ش‌ 9606، ج‌ 5، ص‌ 103، ش‌ 7561.
.35 جهت‌ آشنايي‌ بيش‌تر با فلسفه‌ و ضرورت‌ دخالت‌ دولت‌ در اقتصاد از ديدگاه‌ امام‌ علي‌ 7 ر.ك: مقالة‌ «دولت‌ و سياست‌هاي‌ اقتصادي‌ از ديدگاه‌ امام‌ علي‌ 7» نوشتة‌ آقاي‌ دكتر گيلك، در دانشنامه‌ امام‌ علي‌ 7، ج‌ 7، ص‌ 315.
.36 ر.ك: سيدحسين‌ ميرمعزي: نظام‌ اقتصادي‌ اسلام‌ (مباني‌ فلسفي)، ص‌ 48 .
.37 مطالب‌ اين‌ بخش، از منابع‌ زير تنظيم‌ شده‌ است: آنتوني‌ آربلاستر: ظهور و سقوط‌ ليبراليسم‌ غرب، ترجمة‌ عباس‌ مخبر، نشر مركز، اول، 1376 ش، ص‌ 1 - 126؛ عبدا نصري: آزادي‌ در خاك، مجلة‌ قبسات، سال‌ دوم، ش‌ 5 و 6، ص‌ 64 به‌ بعد؛ سيدحسين‌ ميرمعزي: نظام‌ اقتصادي‌ اسلام‌ (مباني‌ فلسفي)، ص‌ 43 - 49 .
.38 نهج‌البلاغه، نامة‌ 31 .
.39 بحارالانوار، ج‌ 11، ص‌ 122، ح‌ 56 و 122؛ جواهرالمطالب، ج‌ 2، ص‌ 161، ش‌ 137؛ نهج‌البلاغه، خطبة‌ 1 .
.40 ميزان‌الحكمه، ج‌ 3، ص‌ 2038، ش‌ 13379.
.41 حلية‌الاوليأ، ج‌ 1، ص‌ 73؛ كنزالعمال، ج‌ 1، ص‌ 409، ش‌ 1737.
.42 شايان‌ توجه‌ است‌ كه‌ اين‌ نتايج‌ سه‌ گانه‌ به‌طور مستقيم‌ از ويژگي‌ خليفة‌ خدا و مسؤ‌ول‌ بودن‌ انسان‌ بر نمي‌آيد؛ بلكه‌ اين‌ دو ويژگي‌ اقتضا دارد كه‌ انسان‌ مسلمان‌ اين‌ سه‌ مطلب‌ را از دستورهاي‌ الاهي‌ كشف‌ كند كه‌ با مراجعه‌ به‌ اين‌ دستورها چنين‌ مي‌يابد.
.43 در تنظيم‌ مطالب‌ اين‌ بخش‌ از منابع‌ زير استفاده‌ شده‌ است:
‌    ‌دانيال‌ ليتل: تبيين‌ در علوم‌ اجتماعي، ترجمة‌ عبدالكريم‌ سروش، اول، مؤ‌سسة‌ فرهنگي‌ صراط، 1373 ش، ص‌ 311 به‌ بعد؛ سيدحسين‌ ميرمعز‌ي: نظام‌ اقتصادي‌ اسلام‌ (مباني‌ فلسفي)، ص‌ 49 - 55؛ ظهور و سقوط‌ ليبرالسيم، ص‌ 55 - 80.
.44 نهج‌البلاغه، خطبة‌ 127.
.45 همان، حكمت، 146.
.46 همان، حكمت، 378.
.47 اين‌ امور به‌ معناي‌ منطقي‌ متباين‌ نيستند؛ بلكه‌ ممكن‌ است‌ عام‌ و خاص‌ مطلق‌ يا من‌وجه‌ نيز باشند. چون‌ هر يك‌ اهميت‌ خاصي‌ دارند، ذكر آن‌ها لازم‌ به‌ نظر مي‌آيد.
.48 نهج‌البلاغه، ترجمة‌ محمد دشتي، خطبة‌ 198، ص‌ 414.
.49 ر.ك: عباس‌ ميرآخور: «ويژگي‌هاي‌ نظام‌ اقتصاد اسلامي،» مقالاتي‌ در اقتصاد اسلامي، ص‌ 83.
.50 ميزان‌الحكمه، ج‌ 1، ص‌ 256، ش‌ 1702.
.51 نهج‌البلاغه، خطبة‌ 15 .
.52 غررالحكم‌ و دررالكلم، ج‌ 5، ص‌ 385، ح‌ 8864.
.53 همان.
.54 ر.ك: غررالحكم‌ و دررالكلم، ج‌ 4، ص‌ 68، ش‌ 5318 و ص‌ 550، ش‌ 6943؛ ج‌ 3، ص‌ 132 و 133، ش‌ 4047.
.55 همان، ج‌ 3، ص‌ 132، ش‌ 4047.

 

منبع : فصلنامه اقتصاد اسلامی 9



نظرات 0