محور : توشه تبلیغ
گرد آورنده : نویسنده وبلاگ
1. راه مكاتب غير اسلامي
اختلاف طبقات كه يك عده براى ضروريات معطل و يك عده شاهانه و... مردم را به سر و صدا انداخته و از دير زمانى توليد مكتب هائى كرده، ولى همه اين مكتبها راه هايى براى رفع اين اختلاف طبقاتى پيمودهاند كه خالى از ايراد نيست و تنها راهى كه مىتواند حل اشكال كند نظر مبارك اسلام است.براى اثبات اين مدعا اول فكر اين مكاتب را مىگوئيم، سپس نظر اسلام را:
1ـ ماركسيسم يا سوسياليزم علمى مىگويد: راه حل اين است كه ابزار توليد را از دست طبقه سرمايه دار بگيريم و آن را ملى و عمومى كنيم و تنها موجب اين اختلاف اختصاص مالكيت طبقه سرمايه دار است نسبت به ابزار توليد.
ـ اشكال: علت اين شكاف تنها اين عامل نيست. با گرفتن شركتها، كارخانهها، از مالكين آنها حل مسئله نمىشود؛ به دليل اينكه در كشورهاى سوسياليستى نيز با برگزارى اين قانون اختلافات عجيبى بين طبقات مختلف موجود است. محيطهاى بزرگى داريم كه اصلا كارخانه نيست. ابزار توليدى نيست، اما باز اختلاف طبقاتى بسيار است.
2ـ كشورهاى مترقى سرمايه دارى براى حل اين موضوع يك سلسله اقداماتى كردهاند. مقدار اقل وسايل زندگى را براى طبقه محروم (به عنوان شير و خورشيد، بيمه كارمندان و... قرار دادهاند.)
اشكال:
اين مقدار براى جلوگيرى از مرگ خوب است، ولى رفع اختلافات را نمىكند. اما اسلام، با نظر واقع بينى اين اختلاف را ملاحظه فرموده است.
2. راه اسلام
... خمس و زكات را از واجبات قرار داده.
خمس و زكات تقسيم مىشود. بيشتر آن براى ضعفا و فقرا است.
خمس، 6 قسمت مىشود:
اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ[انفال، 41].
زكوة، 8 قسمت مىشود:
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيها وَ الْمُولَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَكيمٌ[توبه، 60].
در حديثى معتبر زراره و محمد بن مسلم از امام صادق(ع)نقل مىكنند كه خداوند در اموال اغنيا حقى به مقدار كفاف براى آنها قرار داده و اگر مىدانست كه كفاف نمىدهد، زيادتر قرار مىداد.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ:إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِياءِ مَا يكفِيهِمْ وَ لَوْ لَا ذَلِك لَزَادَهُمْ وَ إِنَّمَا يوتَوْنَ مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ[كافى، ج3، ص497].
ملاحظه مىكنيد كه در مصرف خمس؛ يتيم، فقير و ابن سبيل ذكر شده و همچنين در زكات؛ فقرا، مساكين، برده، بدهكار و ابن السبيل ذكر شده. اينها، براى رفع شكاف مهم اختلاف طبقاتى است و سهممؤلفة قلوبهميكسهم سياسى است.
با گفتار ما ثابت شد كه ماليات بر خمس و زكات اطلاق مىشود، زيرا حكومتها بودجه را كه به اسم ماليات مىگيرند، بودجه براي سازمانهاى دولتى است، ولى خمس و زكات براى طبقه زير دست است نه سازمانهاى حكومتى.
در صورت لزوم حاكم شرع و ولى مسلمين مىتواند بر چيزهايى ماليات ببندد، مثل اينكه حضرت امير(ع)در زمان خلافت خود بر هر اسبى 2 دينار و بر هر الاغى 1 دينار ماليات قرار داد و تعبير حديث اين است:
عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْهُمَا جَمِيعاً (ع) قَالَا وَضَعَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ (ص) عَلَى الْخَيلِ الْعِتَاقِ الرَّاعِيةِ فِي كلِّ فَرَسٍ فِي كلِّ عَامٍ دِينَارَينِ وَ جَعَلَ عَلَى الْبَرَاذِينِ دِينَاراً[كافى، ج 3، ص530].
اين تعبير يك حكم شرعى ثابت نيست؛ بلكه حكم موقتى اس ت كه طبق مصلحت روز قرار داده شده. گر چه عدهاى اين حديث را دليل بر استحباب دائمى گرفته، ولى لحن اين حديث ظهور در اين ندارد:
الف: در زكات فقر و احتياج به حب شأن است و ممكن است شأن شخصى، مركب عالى، منزل بزرگ و... باشد.
ب: مستحب است زكات را مثل هديه بدهد و در قلب نيت زكات كند. اگر گيرنده از اشخاص آبرومند است كه خجالت مىكشد از گرفتن زكات در حديث من لا يحضر حضرت فرمود: مؤمنين را ذليل نكن!
ج:الْمُولَّفَةِ قُلُوبُهُمشامل كفار مىشود كه با مسلمين كمك جنگى كنند يا مسلمان شوند يا مسلمين ضعيف الايمان و در اين زمان ساقط نشده است.
د:وَ الْغَارِمُونَبايد غارم به واسطه خرج كردن مال مردم در معصيت و اسراف مصرف نكرده باشد.
ه: ابن سبيل اگر به وطن رسيد و چيزى زياد آورد، ولو براى تنگ گرفتن به خود بايد زيادى را رد كند به هر وسيله كه هست به دافع و يا وكيل آن رد كند.
قانون اسلام مىگويد به محرومين بايد آن قدر عطا شود كه مثل ساير مردم عادى زندگى خود را اداره كنند و تنها به ساختن يك بيمارستان و يك داروى مجانى اكتفا نكرد. به حديث ذيل توجه كنيد:
در كتاب مستطاب من لا يحضر، حديث شريفى ديدم كه ابى بصير از امام صادق(ع)مىپرسد كه مردى كفاش عيالمند است و 800 درهم سرمايه دارد. آيا مىتواند از زكات استفاده كند؟
حضرت مىفرمايد: آيا از اين سرمايه استفاده مىكند به مقدار قوت زن و بچه خود؟ بله، آقا.
آيا زيادى بر قوت پيدا مىكند؟ نمىدانم. حضرت فرمود: اگر كم تر از نصف براي قوت استفاده مىكند، مىتواند از زكات استفاده كند و بر عيال خود توسعه دهد تا مثل مردم عادى شود در زندگى.
سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّجُلِ يكونُ لَهُ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ هُوَ رَجُلٌ خَفَّافٌ وَ لَهُ عِيالٌ كثِيرٌ أَ لَهُ أَنْ يأْخُذَ مِنَ الزَّكاةِ فَقَالَ يا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ يرْبَحُ فِي دَرَاهِمِهِ مَا يقُوتُ بِهِ عِيالَهُ وَ يفْضُلُ قَالَ نَعَمْ قَالَ كمْ يفْضُلُ قَالَ لَا أَدْرِي قَالَ إِنْ كانَ يفْضُلُ عَنِ الْقُوتِ مِقْدَارُ نِصْفِ الْقُوتِ فَلَا يأْخُذِ الزَّكاةَ وَ إِنْ كانَ أَقَلَّ مِنْ نِصْفِ الْقُوتِ أَخَذَ الزَّكاةَ قَالَ قُلْتُ فَعَلَيهِ فِي مَالِهِ زَكاةٌ تَلْزَمُهُ قَالَ بَلَى قَالَ قُلْتُ كيفَ يصْنَعُ قَالَ يوَسِّعُ بِهَا عَلَى عِيالِهِ فِي طَعَامِهِمْ وَ كسْوَتِهِمْ وَ يبْقِي مِنْهَا شَيئاً ينَاوِلُهُ غَيرَهُمْ وَ مَا أَخَذَ مِنَ الزَّكاةِ فَضَّهُ عَلَى عِيالِهِ حَتَّى يلْحِقَهُمْ بِالنَّاسِ[من لايحضره الفقيه، ج2، ص34].
در حديث ديگر فرمود: اگر پدر يا عمو كفيل خرج هستند، اما تمام لوازم زندگى با كمك آنها تأمين نمىشود، مىتواند از زكات بگيرد و به زندگى خود توسعه بدهد.
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) قَالَ:" سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يكونُ أَبُوهُ أَوْ عَمُّهُ أَوْ أَخُوهُ يكفِيهِ مَئُونَتَهُ أَ يأْخُذُ مِنَ الزَّكاةِ فَيتَوَسَّعَ بِهِ إِنْ كانُوا لَا يوَسِّعُونَ عَلَيهِ فِي كلِّ مَا يحْتَاجُ إِلَيهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ"[كافى، ج3، ص561].
حديث ديگرى حضرت مىفرمايد: نوكر و خانه و شتر مانع از گرفتن زكات نيست؛ اگر در خرج باقى كار شود و داشتن خانه و خادم از شأن او باشد معناى فقر در هر زمان فرق مىكند. سابقا همه مردم يا بيشتر پياده مسافرت مىكردند، ولى امروز اگر پياده مسافرت كنيم از فقر است و هم چنين پابرهنگى و... .
مخفى نماند كه زكات بايد به دست رئيس مسلمين باشد تا او به هر مصلحتى كه مىخواهد برساند تا اشكال زنندگى
در كار نباشد و اصولا پيدايش اين اختلافات طبقاتى براى عمل نكردن به قوانين اسلام است، چه آن كه در اسلام از بسيارى چيزها كه مهمترين موجد اختلاف است جلوگيرى شده. ربا، بانك دارى، احتكار، معاملات جزاف و غررى، قمار، لزوم تقسيم ارث و تبديل كردن به چند سرمايه كوچك، ممنوعيت از تظاهر به سرمايه دارى و ثروتمندى در مقابل ديگران، ممنوعيت از اسراف و تبذير، به قول يكى دوري از لباس شهرت، چون سبب تظاهر به تجمل است؛ حرام شده. اين در مورد راه حل اختلاف طبقاتى از نظر مال.
اما اختلاف طبقاتى از نظر قواى فكرى و بدنى و ذوقى اين خود نه بد است، بلكه موجب رحمت است. چه آن كه زندگى همگانى احتياجاتى مختلف دارد كه هر كه بر حسب استعداد يك گوشه آن را كه مناسب مىداند، مىگيرد و زندگى اداره مىشود. بله ممكن است سوء تفاهمى، عزت و ذلتى در پارهاى از جاها و شغلها ديده شود و اين را اسلام با دادن دستورات واجب و مستحبى اكيدا از سوء تفاهم جلوگيرى كرده است و دستورات اخلاقى اسلام براى گرم كردن جامعه و براى گرم كردن محيط خانه، شهر و كشور است. گفتني است در مورد آداب معاشرت آن قدر حديث داريم كه تا حال كسى احصاء دقيق نكرده و كسانى كه سوء استفاده از اختلاف ذوقها و استعدادها مىكنند، خود مريض هستند. مناسب است به پارهاى از دستورات دقيق اخلاقى اشاره شود. مثل:
إِنَّمَا الْمُومِنُونَ إِخْوَةٌ[حجرات، 10].
لا يغْتَبْ بَعْضُكمْ بَعْضاً[حجرات، 12].
لا تَجَسَّسُوا[حجرات، 12].
وَ لا تَمْشِ فِي الأَْرْضِ مَرَحاً[اسراء، 37].
منبع : توشه تبلیغ حجه الاسلام و المسلمین قرائتی