تاريخ : شنبه 10 اردیبهشت 1390  | 11:56 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

رييس دانا فريبرز*
 
 دانش اقتصاد از خيلي جهات در دنيايي جدا از واقعيت‌ها و نيازها زندگي مي‌كند. واقعيت‌هايي كه بيانگر درد‌ها، محروميت‌هاي مادي و تبيض‌ها از يك سود و ريخت و پاش حيرت‌آور و ضايعات تأسف بار منابع از سوي ديگر هستند. دانش اقتصاد با نگرش انتزاعي و با رويكرد هندسي دكارتي به جهان؟؟ دادن به پيش انگاره‌ها و مدل‌سازيهاي بيهوده و كلاسيكي، به رغم فراواني‌ها و ريخت و پاش‌ها و در يافتن ريشه‌هاي محروميت و همچنين ارائه راه‌حل‌هاي ريشه‌اي ناتوان افتاده است. اگر قرار است دانش اقتصاد از واقعيت الهام بگيرد و به جاي خود واقعيت‌هاي جديد در راستاي نيازهاي برآورد نشده بيافريند، بايد راه و روش خود را دگرگرني سازد. راه و روش موجود، راه و روش توان‌گراي اقتصادي در سطح ملي و جهاني است، نه راه و روش توانا شدن.
در اين مقاله به چالش‌هاي اساسي در روش‌شناسي اقتصاد مي‌پردازيم. اين چالش‌ها ريشه در بينش‌هاي فلسفي و سمت و سوي طبقاتي و ايدئولوژيك دارد. اقتصاددانان ليبرال كلاسيك، نوليبرال، كينزي، ساختارگرا- كاركردگرا، كردارگرا و راديكال، بر سر اينكه واقعيت را چگونه توضيح مي‌دهند و چگونه چاره‌انديشي مي‌كنند، متفاوت‌اند. هرچه هست اقتصاد نوكلاسيكي و اقتصاد نوبيرال، كه به ويژه در دو دهه اخير زيرفشار نظريه‌سازان بانك جهاني و صندوق بين‌المللي پول و همسو با سرمايه‌هاي بزرگ جهان روگسترش يافته و خود را به روش‌هاي ترديدناپذير و رسمي تبديل كرده است، نه تنها توانست فقر و بي‌عدالتي و عقب‌ماندگي- اين بزرگترين هدف‌هاي اقتصاد- را بزدايد، بلكه در انتقال منابع از مكانهاي محروم و تحت سلطه بر سرزمين‌هاي مركزي، با استفاده از اقتصاد، سياست و ارتشهاي مسلط نيز ايفاي نقش نمود. اين وظيفه از طريق قبولاندن نظم ناعادلانه مسلط بر اين جهان به مثابه علم و نفي اقتصاد مبتني بر مداخله و اراده و نيز ناديده گرفتن تضادهاي اجتماعي و پويش‌هاي تاريخي انجام شد.
اين مقاله به اين نتيجه مي‌رسد كه بحث و چالش در روش‌شناسي، نه تنها يك ضرورت مهم در دانش اقتصاد امروز است، بلكه اساساً در انديشه‌پردازي قرن بيست و يكم و دست كم دهه‌هاي نخستين آن خواهد بود. اشتباهها و محافظه‌كاريها در روش‌هاي اثبات‌گرايي، رويكرد دكارتي، نگرش نوكلاسيكي و همانند آنها مسئوليت مصيبت‌هاي زيادي را به ويژه در حيطه انديشه و نظريه‌سازي و تجويز در اقتصاد بر عهده داشته است. همچنين اشتباههاي نظام‌هاي برنامه‌ريزي و مداخله‌هاي ناروا در اقتصاد، بايد شناسايي شود و آثار روش‌شناسي بايد به سمت روش‌هاي برنامه‌ريزي، ريشه‌ياب و تحول‌جو، مبتني بر اراده و آرمان و نياز گسترده‌ترين بخش‌هاي مردمي متحول شود.

 

:: مشاهده متن کامل مقاله در قالب فرمت pdf  ::

 

منیع : پایگاه اطلاعات علمی sid - پژوهشنامه اقتصادي پاييز 1380



نظرات 0