محور : فقر
امين رشتي نارسيس*
توجه به مسئله فقر و توزيع درآمد در تمامي کشورهايي که از نظر درآمدي و درجه توسعه يافتگي در رتبه هاي اول جهاني قرار دارند از اهميت ويژه اي برخوردار است. فقر در قالب يک کلمه، مي تواند ابعاد وسيعي از مشکلات مختلف جامعه را نشان دهد. در کشورهايي که در حال عبور از يک اقتصاد سنتي به اقتصاد مدرن هستند، به دليل تغيير در ساختار کل اقتصاد و توزيع جديد منابع، وضعيت فقر و لطمات ناشي از آن در بعد وسيعتري مشاهده مي شود. پس مسئله شدت فقر و آسيب پذيري ناشي از آن در کشورهاي در حال توسعه و نيز کشورهاي عبور از مرحله توسعه، به اين باز مي گردد، که در جوامع سنتي يک روش حمايتي خيريه اي و ايلي وجود داشته که در آن معمولا خانوارهاي غني، روساي قبايل و يا کدخدايان، خود را موظف به حمايت از اقشار فقير و تنگدست جامعه خود مي دانستند.
حال در دوران گذار و افزايش شهرنشيني و زندگي صنعتي نوع اين حمايت نيز تغيير يافته و در طيف وسيعتري، زير نظر دولت به بعد ملي تبديل شده است. در کشور ما نيز که گامهاي اوليه در زمينه توسعه برداشته مي شود، اين معضل بزرگ، جامعه را تهديد مي کند.
مقاله حاضر سعي دارد وضعيت فقر و توزيع درآمد را در گروههاي مختلف جامعه بررسي نموده و با مقايسه مقاطع مختلف زماني، شرايط رفاهي خانوارها را در اين مقوله مورد مطالعه قرار دهد؛ اما قبل از هرگونه بحثي لازم است يک تعريف مناسب از فقر و توزيع درآمد ارائه شود. متاسفانه در بسياري از متون و ادبيات اقتصادي اين دو کلمه مترادف يکديگر قرار دارند و حتي باور برخي از اقتصاددانان نيز بر اين قرار گرفته که فقر و توزيع درآمد نامناسب به يک معنا مي باشد، در حاليکه اين دو، از نظر مفهومي با هم متفاوت مي باشند. به اين صورت که توزيع نامناسب درآمد به معناي فقر نبوده و توزيع مناسب درآمد نيز به معني فقدان فقر نمي باشد ...
متن کامل در پژوهشنامه اقتصادي- شماره 2 (کتاب دوم) 1380