تاريخ : جمعه 16 اردیبهشت 1390 | 1:25 PM | نویسنده : قاسمعلی
محور : اقتصاد
لازم به یادآوری است که بکر و پوسنر این پست را در سال 2005 نوشته بودند.
از هنگام فاجعه هستهای در تری مایل آیلند در 1979، آمریکا مجوز ساخت هیچ نیروگاه هستهای جدیدی را نداده است، اما اینک روشن شده است تمهیدات ایمنی در این نیروگاه نتیجه داد، به طوری که فقط مقدار بسیار اندکی پرتوهای رادیواکتیو وارد جو شده و اثرات زیانبار آشکاری بر تندرستی نداشته است.
پیشینه ایمنی عالی در نیروگاههای هستهای آمریکا، واردات رو به رشد نفت، گاز طبیعی و سایر سوختهای فسیلی با قیمت بالا و نگرانی فزاینده درباره آلودگی و گرم شدن زمین از محل سوختهای فسیلی، من را مجاب کرده است که دفاع از مجوزدهی به نیروگاههای برق هستهای جدید قانعکننده است؛ در حالی که طی 25 سال گذشته هیچ نیروگاه هستهای در آمریکا راهاندازی نشده است، نیروگاههای قدیمی تولید خود را بسیار نزدیک به ظرفیت رساندهاند.
نتیجه اینکه در حال حاضر برق هستهای حدود 20 درصد کل برق تولیدی آمریکا را تامین میکند. در عینحال هنگامی که این رقم را در کنار فرانسه میگذاریم رنگ میبازد؛ نیروی هستهای بیش از 70 درصد برق این کشور را تامین میکند. چون هزینه ساخت و بهرهبرداری از نیروگاههای برق هستهای از سال 1980 به این سو بسیار کاهش یافته است، این نیروگاهها توانستهاند از نظر هزینه به رقابت با نیروگاههای با سوخت نفت یا گاز طبیعی برخیزند حتی اگر قیمتهای پایینتر این سوختها در چند سال پیش را در نظر بگیریم. اگر قیمتهای بالای کنونی آنها ادامه یابد، نیروی هستهای حتی ارزانتر از نیروگاههای برق زغالسنگی خواهد بود.
بهعلاوه، چندین کشور سرگرم ساخت نیروگاههای هستهای با فناوریهای جدید هستند از قبیل رآکتورهای بستر سنگریزهای (pebble-bed) که برای خنک کردن سوختهای هستهای از هلیوم به جای آب استفاده میکنند و بسیار ارزانتر و ایمنتر دیده میشوند. در هر صورت، نیروهای بازار آزاد، در کنار توجه به هزینههای مربوط به اثرات آلودگی و نگرانیهای ایمنی باید اجازه دهد تا تعیین کنیم آیا نیروی هستهای امکان رقابت با سایر روشهای تولید برق را دارد یا خیر. در واقع بیشتر کشورها از مدتها پیش تصمیم خود را به نفع نیروی هستهای گرفتهاند. چین قصد دارد طی 10 سال آینده تا بیش از 20 نیروگاه جدید بیفزاید؛ چرا که سعی در مهار واردات نفت و گاز طبیعی و استفاده از زغالسنگ خود را دارد.
هند، ژاپن و آفریقای جنوبی سه تا از بسیاری ملتهای دیگر هستند که به سمت اتکای بیشتر به نیروی هستهای حرکت میکنند. نیروی هستهای چندین مزیت نسبت به نیروگاههای با سوختهای فسیلی دارد. اورانیوم فراوان بوده، به راحتی قابل حمل است و کارآیی بالایی در تولید انرژی دارد. یک کیلوگرم اورانیوم حدود 20 هزار برابر یک کیلوگرم زغال سنگ انرژی تولید میکند.
نیروگاههای هستهای، وابستگی آمریکا به واردات گاز طبیعی و نفت را کاهش خواهند داد. هر اندازه که نگرانی درباره تمام شدن سوختهای فسیلی بیشتر شود- نگرانی که به باور من بسیار اغراق میشود- تولید برق هستهای حتی جذابتر میگردد.
در حالی که نیروگاههایی که با زغالسنگ، نفت و حتی گاز طبیعی کار میکنند، مقادیر فراوانی CO2، دیاکسید سولفور، اکسید نیتروژن و سایر آلایندهها در هر مگاوات برق تولیدی منتشر میکنند، نیروگاههای هستهای میزان ناچیزی آلاینده زیانآور آزاد میسازند. افزایش نگرانی درباره آلودگی، به شتاب در علاقهمند شدن بیشتر به نیروی هستهای کمک میکند.
مزیت نیروی هستهای، در نتیجه توافق کیوتو ملموستر شده است که امضاکنندگان را ملزم میسازد میزان انتشار دیاکسیدکربن را تا حد قابل توجهی کاهش دهند.
اتحادیه اروپا و ژاپن از مدتها پیش چنین کاهشهایی را اجرایی کردند و آمریکا با اینکه این موافقتنامه را امضا نکرده است تحت فشار مداوم است که انتشار دیاکسیدکربن را کاهش دهد.
مخالفت با نیروگاههای هستهای عمدتا بر اساس سه ملاحظه است. (1) ترس از حادثه هستهای جدی، حتی بدتر از مورد چرنوبیل، (2) خطرات دفع و ذخیرهسازی ضایعات هستهای رادیواکتیو و (3) حملات تروریستی به نیروگاههای هستهای که مقادیر فراوان مواد رادیواکتیو آزاد میکند.
با توجه به روشهای ایمنی مدرن که بهتر از حتی آنهایی هستند که در تری مایل آیلند وجود داشت و انواع جدید رآکتورها ایمنتر از همه آنها هستند، احتمال وقوع حادثه جدی در نیروگاههای مورد تایید بسیار اندک است.
سابقه ایمنی هم بسیار درخشان بوده است: معدود حوادثی در نیروگاههای هستهای داشتهایم، اما هیچکدام از آنها هنوز موجب کشته یا زخمی شدن تعداد زیادی در آمریکا یا در فرانسه، ژاپن، اسکاندیناوی و سایر ملتها که اتکای بیشتری نسبت به آمریکا به نیروی هستهای برای تولید برق دارند نشده است.
دومین مساله به دفع سوخت استفاده شده یا ضایعات رآکتورها برمیگردد؛ چون این ضایعات بهشدت مواد رادیو اکتیو دارد. گزینههای موجود، ذخیره کردن یا استفاده دوباره از آنها هستند. آمریکا اتکای کامل به ذخیره کردن دارد و مالیات بر تولیدکنندگان نیروی هستهای وضع میکند تا هزینه ذخیره زبالههای هستهای را بپردازند.
وزارت انرژی بر آن شده است تا یک تاسیسات در کوههای یوکا در ایالت نوادا بسازد که ایمن و بزرگ باشد تا جا برای مقدار عظیم زباله هستهای داشته باشد. سیاست و نه ایمنی جلوی ساخت این گزینههای کاملا امن را گرفته است. فرانسه و برخی ملتهای دیگر زباله هستهای را بازیافت و استفاده میکنند، به طوری که مشکل مهمی در ذخیره زباله ندارند. با توجه به تاکید عمومی بر بازیافت سایر زبالهها، شگفتآور است که آمریکا بازیافت زباله هستهای را ممنوع میکند.
به نظر میرسد پاسخ این باشد که آمریکا از بازیافت سرباز میزند چون با این کار پلوتونیم تولید میشود که یکی از اجزای بمب هستهای است. اکنون با گسترش تعداد کشورهایی که سلاح هستهای دارند این نگرانی اهمیت کمتری یافته است. جدیدترین نگرانی درباره نیروگاههای هستهای از رشد شدید در حملات تروریستی به ویژه حمله 11 سپتامبر ناشی میشود.
این تحولی مهم است، اما چنین مشکلی با ایجاد امنیت بیشتر در نیروگاههای آمریکا بهوسیله نگهبانان بیشتر، موانع ترافیکی و سایر حمایتهای امنیتی، تا حدی رفع شده است. برخی بررسیها نشان میدهد با توجه به حمایتهای ایمنی بیشمار درون نیروگاههای هستهای، بسیار بعید است بمبی در نزدیکی این نیروگاهها منفجر شود، هواپیمایی با آنها برخورد کند، یا سایر فعالیتهای تروریستی باعث نشت جدی مواد رادیواکتیو شود.
ریسک نشت جدی مواد رادیواکتیو از یکی از این منابع صفر نیست، اما چنین ریسکهایی را باید در برابر نگرانیهای ژئوپلتیک و ریسکهای وارده به محیطزیست به خاطر اتکا به سوختهای فسیلی برای تولید برق قرار داد، وزندهی من به این ملاحظات باعث میشود نتیجه بگیرم زمان آن رسیده است تا آمریکا از نمونههای اروپا، ژاپن، چین و تعداد زیادی ملتهای دیگر پیروی کند و ممنوعیت ساخت نیروگاههای اضافی هستهای را بردارد.
پوسنر
اگر پیامدهای بیرونی را حذف کنیم اما فرض بگیریم قیمت سوخت فسیلی بالا است، برق هستهای فقط به صورت حاشیهای اقتصادی میشود (برای پیشینه مفید بحث نگاه کنید به کتاب «آینده نیروی هستهای: بررسی بین رشتهای ام آی تی»، 2003).
این پرسش که آیا اجازه ساخت نیروگاه اضافی برق هستهای را بدهیم و حمایت کنیم بنابراین به وزن داده شده به پیامدهای بیرونی مثبت یا منفی که چنین نیروگاههایی بهوجود میآورند بستگی پیدا میکند.
در طرف مثبت، تاکیدی که بکر داشت، نیروی هستهای «پاک» است؛ برخلاف نیروگاههای تولید برق که با سوخت فسیلی کار میکنند (زغال سنگ، نفت یا گاز طبیعی)، نیروگاه هستهای هیچ دیاکسیدکربن یا سایر گازهای گلخانهای تولید نمیکند؛ بنابراین باعث گرم شدن زمین نمیشود. برعکس آن، نیروگاههای برق که با سوخت فسیلی کار میکنند از عوامل اصلی تمرکز دیاکسیدکربن در جو زمین بوده؛ بنابراین به گرم شدن زمین کمک میکنند، اما حتی گسترش محسوس سهم برق که توسط نیروگاههای هستهای تولید میشود (در حال حاضر 20 درصد کل جهان است) فقط اثر اندکی بر گرم شدن زمین دارد؛ برای اینکه دهها سال طول میکشد قبل از اینکه نیروی هستهای جایگزین نیروگاههای با سوخت فسیلی در مقیاس کلان بشود و در هر صورت کاهش انتشار دیاکسیدکربن صرفا رشد تمرکز دیاکسیدکربن در جو را کند میکند (متوقف یا معکوس نمیکند) چون اثر انتشار آلایندهها بر آن تمرکز به شکل انباشتی است (به استثنای زمان بلندمدت).
آنها باید به صفر کاهش یابند یا حتی به زیر صفر تا تمرکزشان در جو زمین متوقف شود. پیامد خارجی مثبت دوم نیز که بکر تاکید کرد، به وابستگی ما به نفت (و گاز طبیعی) خارجی مربوط میشود، وابستگی که تا حدی بهوسیله سوخت هستهای به جای سوخت فسیلی در تولید برق کاهش یافته است، البته وابستگی به کشورهای خارجی برای نهادههای ضروری به طور کلی مشکلزا نیست؛ این یکی از شروط تجارت بینالمللی است.
این نگرانی به جایی است، اما با ساخت چند نیروگاه هستهای بیشتر، کاهش جدی نمییابد. در طرف منفی، نگرانی سنتی درباره برق هستهای، ریسک انفجار است مثل موردی که در چرنوبیل رخ داد.
خطرهای ناشی از نیروگاه هستهای که مطابق با آخرین طرحها ساخته میشود ظاهرا بسیار اندک است، به شرط اینکه مراقبت لازم در ساخت، بهرهبرداری و نگهداری آن بشود. اما سایر پیامدهای بیرونی منفی تولید برق هستهای وجود دارد. یکی مربوط به از بین بردن سوخت هستهای مصرف شده است. دو روش برای از بین بردن زبالههای هستهای داریم؛ یکی که در آمریکا استفاده میشود ذخیره کردن است.
به دلیل مخالفتهای محلی با زبالههای هستهای، سوخت هستهای مصرف شده فعلا در مکان خود نیروگاهها هستهای ذخیره میشود. این کار خطرناکی است، چون فضای ذخیره در محل محدود است و مهمتر اینکه چون خطر دزدی توسط تروریستها در حالت پراکنده بودن این مواد بیشتر است.
کشورهای دیگر شکل ذخیرهسازی را اینگونه حل میکنند که سوخت هستهای مصرف شده را دوباره عملآوری میکنند، اما عملآوری دوباره که به صورت محصول جانبی پلوتونیوم در میآید به آسانی قابل تبدیل به مواد بمب اتمی است؛ بنابراین مساله ذخیرهسازی شکل واقعا جدی به خود میگیرد.
جدای پیامدهای بیرونی منفی برق هستهای، بزرگنمایی از آنچه خطرات عادی انرژی هستهای نامیده میشود را داریم. ریسک یک حادثه هستهای، یکی از این ریسکهای دلهرهآور است که مردم وزن بیشتری به آن میدهند در مقایسه با هزینه انتظاری واقعی ایجاد شده که با ریسک توجیه شود، اما از منظر اقتصادی، ترسهای لجوجانه حتی وقتی غیرعقلانی است و هزینههای واقعی دارد چون که مطلوبیت را پایین میآورد؛ در هر صورت، نظامهای دموکراسی وزن اصلی را به افکار عمومی با هر درجه عقلانیتی که دارد میدهند.
ترس گسترده از حوادث هستهای ظاهرا مرتبط با ارتباط روانشناختی انرژی هستهای با سلاحهای مرگآور بیسابقه و با عملکرد پنهانی رادیواکتیو (نامریی، بدون بو، اما کشنده)، تولد فرزندانی عجیب الخلقه و غیر آن است..
کمبود اطلاعات عمومی آمریکاییها بیتردید یک عامل در بزرگنمایی آنچه من ریسکهای عادی انرژی هستهای مینامم است. در انتها نتیجه میگیرم هنوز زمان دفاع جانانه از یارانهدهی به تولید برق هستهای نرسیده است، اما جای دفاع قویتر از رفع موانع قانونی خودسرانه بر ساخت نیروگاههای هستهای جدید در آمریکا وجود دارد به شرط اینکه بتوان بر ترس عمومی گسترده از نیروی هستهای فائق آمد.
منبع: دنیای اقتصاد
از هنگام فاجعه هستهای در تری مایل آیلند در 1979، آمریکا مجوز ساخت هیچ نیروگاه هستهای جدیدی را نداده است، اما اینک روشن شده است تمهیدات ایمنی در این نیروگاه نتیجه داد، به طوری که فقط مقدار بسیار اندکی پرتوهای رادیواکتیو وارد جو شده و اثرات زیانبار آشکاری بر تندرستی نداشته است.
پیشینه ایمنی عالی در نیروگاههای هستهای آمریکا، واردات رو به رشد نفت، گاز طبیعی و سایر سوختهای فسیلی با قیمت بالا و نگرانی فزاینده درباره آلودگی و گرم شدن زمین از محل سوختهای فسیلی، من را مجاب کرده است که دفاع از مجوزدهی به نیروگاههای برق هستهای جدید قانعکننده است؛ در حالی که طی 25 سال گذشته هیچ نیروگاه هستهای در آمریکا راهاندازی نشده است، نیروگاههای قدیمی تولید خود را بسیار نزدیک به ظرفیت رساندهاند.
نتیجه اینکه در حال حاضر برق هستهای حدود 20 درصد کل برق تولیدی آمریکا را تامین میکند. در عینحال هنگامی که این رقم را در کنار فرانسه میگذاریم رنگ میبازد؛ نیروی هستهای بیش از 70 درصد برق این کشور را تامین میکند. چون هزینه ساخت و بهرهبرداری از نیروگاههای برق هستهای از سال 1980 به این سو بسیار کاهش یافته است، این نیروگاهها توانستهاند از نظر هزینه به رقابت با نیروگاههای با سوخت نفت یا گاز طبیعی برخیزند حتی اگر قیمتهای پایینتر این سوختها در چند سال پیش را در نظر بگیریم. اگر قیمتهای بالای کنونی آنها ادامه یابد، نیروی هستهای حتی ارزانتر از نیروگاههای برق زغالسنگی خواهد بود.
بهعلاوه، چندین کشور سرگرم ساخت نیروگاههای هستهای با فناوریهای جدید هستند از قبیل رآکتورهای بستر سنگریزهای (pebble-bed) که برای خنک کردن سوختهای هستهای از هلیوم به جای آب استفاده میکنند و بسیار ارزانتر و ایمنتر دیده میشوند. در هر صورت، نیروهای بازار آزاد، در کنار توجه به هزینههای مربوط به اثرات آلودگی و نگرانیهای ایمنی باید اجازه دهد تا تعیین کنیم آیا نیروی هستهای امکان رقابت با سایر روشهای تولید برق را دارد یا خیر. در واقع بیشتر کشورها از مدتها پیش تصمیم خود را به نفع نیروی هستهای گرفتهاند. چین قصد دارد طی 10 سال آینده تا بیش از 20 نیروگاه جدید بیفزاید؛ چرا که سعی در مهار واردات نفت و گاز طبیعی و استفاده از زغالسنگ خود را دارد.
هند، ژاپن و آفریقای جنوبی سه تا از بسیاری ملتهای دیگر هستند که به سمت اتکای بیشتر به نیروی هستهای حرکت میکنند. نیروی هستهای چندین مزیت نسبت به نیروگاههای با سوختهای فسیلی دارد. اورانیوم فراوان بوده، به راحتی قابل حمل است و کارآیی بالایی در تولید انرژی دارد. یک کیلوگرم اورانیوم حدود 20 هزار برابر یک کیلوگرم زغال سنگ انرژی تولید میکند.
نیروگاههای هستهای، وابستگی آمریکا به واردات گاز طبیعی و نفت را کاهش خواهند داد. هر اندازه که نگرانی درباره تمام شدن سوختهای فسیلی بیشتر شود- نگرانی که به باور من بسیار اغراق میشود- تولید برق هستهای حتی جذابتر میگردد.
در حالی که نیروگاههایی که با زغالسنگ، نفت و حتی گاز طبیعی کار میکنند، مقادیر فراوانی CO2، دیاکسید سولفور، اکسید نیتروژن و سایر آلایندهها در هر مگاوات برق تولیدی منتشر میکنند، نیروگاههای هستهای میزان ناچیزی آلاینده زیانآور آزاد میسازند. افزایش نگرانی درباره آلودگی، به شتاب در علاقهمند شدن بیشتر به نیروی هستهای کمک میکند.
مزیت نیروی هستهای، در نتیجه توافق کیوتو ملموستر شده است که امضاکنندگان را ملزم میسازد میزان انتشار دیاکسیدکربن را تا حد قابل توجهی کاهش دهند.
اتحادیه اروپا و ژاپن از مدتها پیش چنین کاهشهایی را اجرایی کردند و آمریکا با اینکه این موافقتنامه را امضا نکرده است تحت فشار مداوم است که انتشار دیاکسیدکربن را کاهش دهد.
مخالفت با نیروگاههای هستهای عمدتا بر اساس سه ملاحظه است. (1) ترس از حادثه هستهای جدی، حتی بدتر از مورد چرنوبیل، (2) خطرات دفع و ذخیرهسازی ضایعات هستهای رادیواکتیو و (3) حملات تروریستی به نیروگاههای هستهای که مقادیر فراوان مواد رادیواکتیو آزاد میکند.
با توجه به روشهای ایمنی مدرن که بهتر از حتی آنهایی هستند که در تری مایل آیلند وجود داشت و انواع جدید رآکتورها ایمنتر از همه آنها هستند، احتمال وقوع حادثه جدی در نیروگاههای مورد تایید بسیار اندک است.
سابقه ایمنی هم بسیار درخشان بوده است: معدود حوادثی در نیروگاههای هستهای داشتهایم، اما هیچکدام از آنها هنوز موجب کشته یا زخمی شدن تعداد زیادی در آمریکا یا در فرانسه، ژاپن، اسکاندیناوی و سایر ملتها که اتکای بیشتری نسبت به آمریکا به نیروی هستهای برای تولید برق دارند نشده است.
دومین مساله به دفع سوخت استفاده شده یا ضایعات رآکتورها برمیگردد؛ چون این ضایعات بهشدت مواد رادیو اکتیو دارد. گزینههای موجود، ذخیره کردن یا استفاده دوباره از آنها هستند. آمریکا اتکای کامل به ذخیره کردن دارد و مالیات بر تولیدکنندگان نیروی هستهای وضع میکند تا هزینه ذخیره زبالههای هستهای را بپردازند.
وزارت انرژی بر آن شده است تا یک تاسیسات در کوههای یوکا در ایالت نوادا بسازد که ایمن و بزرگ باشد تا جا برای مقدار عظیم زباله هستهای داشته باشد. سیاست و نه ایمنی جلوی ساخت این گزینههای کاملا امن را گرفته است. فرانسه و برخی ملتهای دیگر زباله هستهای را بازیافت و استفاده میکنند، به طوری که مشکل مهمی در ذخیره زباله ندارند. با توجه به تاکید عمومی بر بازیافت سایر زبالهها، شگفتآور است که آمریکا بازیافت زباله هستهای را ممنوع میکند.
به نظر میرسد پاسخ این باشد که آمریکا از بازیافت سرباز میزند چون با این کار پلوتونیم تولید میشود که یکی از اجزای بمب هستهای است. اکنون با گسترش تعداد کشورهایی که سلاح هستهای دارند این نگرانی اهمیت کمتری یافته است. جدیدترین نگرانی درباره نیروگاههای هستهای از رشد شدید در حملات تروریستی به ویژه حمله 11 سپتامبر ناشی میشود.
این تحولی مهم است، اما چنین مشکلی با ایجاد امنیت بیشتر در نیروگاههای آمریکا بهوسیله نگهبانان بیشتر، موانع ترافیکی و سایر حمایتهای امنیتی، تا حدی رفع شده است. برخی بررسیها نشان میدهد با توجه به حمایتهای ایمنی بیشمار درون نیروگاههای هستهای، بسیار بعید است بمبی در نزدیکی این نیروگاهها منفجر شود، هواپیمایی با آنها برخورد کند، یا سایر فعالیتهای تروریستی باعث نشت جدی مواد رادیواکتیو شود.
ریسک نشت جدی مواد رادیواکتیو از یکی از این منابع صفر نیست، اما چنین ریسکهایی را باید در برابر نگرانیهای ژئوپلتیک و ریسکهای وارده به محیطزیست به خاطر اتکا به سوختهای فسیلی برای تولید برق قرار داد، وزندهی من به این ملاحظات باعث میشود نتیجه بگیرم زمان آن رسیده است تا آمریکا از نمونههای اروپا، ژاپن، چین و تعداد زیادی ملتهای دیگر پیروی کند و ممنوعیت ساخت نیروگاههای اضافی هستهای را بردارد.
پوسنر
اگر پیامدهای بیرونی را حذف کنیم اما فرض بگیریم قیمت سوخت فسیلی بالا است، برق هستهای فقط به صورت حاشیهای اقتصادی میشود (برای پیشینه مفید بحث نگاه کنید به کتاب «آینده نیروی هستهای: بررسی بین رشتهای ام آی تی»، 2003).
این پرسش که آیا اجازه ساخت نیروگاه اضافی برق هستهای را بدهیم و حمایت کنیم بنابراین به وزن داده شده به پیامدهای بیرونی مثبت یا منفی که چنین نیروگاههایی بهوجود میآورند بستگی پیدا میکند.
در طرف مثبت، تاکیدی که بکر داشت، نیروی هستهای «پاک» است؛ برخلاف نیروگاههای تولید برق که با سوخت فسیلی کار میکنند (زغال سنگ، نفت یا گاز طبیعی)، نیروگاه هستهای هیچ دیاکسیدکربن یا سایر گازهای گلخانهای تولید نمیکند؛ بنابراین باعث گرم شدن زمین نمیشود. برعکس آن، نیروگاههای برق که با سوخت فسیلی کار میکنند از عوامل اصلی تمرکز دیاکسیدکربن در جو زمین بوده؛ بنابراین به گرم شدن زمین کمک میکنند، اما حتی گسترش محسوس سهم برق که توسط نیروگاههای هستهای تولید میشود (در حال حاضر 20 درصد کل جهان است) فقط اثر اندکی بر گرم شدن زمین دارد؛ برای اینکه دهها سال طول میکشد قبل از اینکه نیروی هستهای جایگزین نیروگاههای با سوخت فسیلی در مقیاس کلان بشود و در هر صورت کاهش انتشار دیاکسیدکربن صرفا رشد تمرکز دیاکسیدکربن در جو را کند میکند (متوقف یا معکوس نمیکند) چون اثر انتشار آلایندهها بر آن تمرکز به شکل انباشتی است (به استثنای زمان بلندمدت).
آنها باید به صفر کاهش یابند یا حتی به زیر صفر تا تمرکزشان در جو زمین متوقف شود. پیامد خارجی مثبت دوم نیز که بکر تاکید کرد، به وابستگی ما به نفت (و گاز طبیعی) خارجی مربوط میشود، وابستگی که تا حدی بهوسیله سوخت هستهای به جای سوخت فسیلی در تولید برق کاهش یافته است، البته وابستگی به کشورهای خارجی برای نهادههای ضروری به طور کلی مشکلزا نیست؛ این یکی از شروط تجارت بینالمللی است.
این نگرانی به جایی است، اما با ساخت چند نیروگاه هستهای بیشتر، کاهش جدی نمییابد. در طرف منفی، نگرانی سنتی درباره برق هستهای، ریسک انفجار است مثل موردی که در چرنوبیل رخ داد.
خطرهای ناشی از نیروگاه هستهای که مطابق با آخرین طرحها ساخته میشود ظاهرا بسیار اندک است، به شرط اینکه مراقبت لازم در ساخت، بهرهبرداری و نگهداری آن بشود. اما سایر پیامدهای بیرونی منفی تولید برق هستهای وجود دارد. یکی مربوط به از بین بردن سوخت هستهای مصرف شده است. دو روش برای از بین بردن زبالههای هستهای داریم؛ یکی که در آمریکا استفاده میشود ذخیره کردن است.
به دلیل مخالفتهای محلی با زبالههای هستهای، سوخت هستهای مصرف شده فعلا در مکان خود نیروگاهها هستهای ذخیره میشود. این کار خطرناکی است، چون فضای ذخیره در محل محدود است و مهمتر اینکه چون خطر دزدی توسط تروریستها در حالت پراکنده بودن این مواد بیشتر است.
کشورهای دیگر شکل ذخیرهسازی را اینگونه حل میکنند که سوخت هستهای مصرف شده را دوباره عملآوری میکنند، اما عملآوری دوباره که به صورت محصول جانبی پلوتونیوم در میآید به آسانی قابل تبدیل به مواد بمب اتمی است؛ بنابراین مساله ذخیرهسازی شکل واقعا جدی به خود میگیرد.
جدای پیامدهای بیرونی منفی برق هستهای، بزرگنمایی از آنچه خطرات عادی انرژی هستهای نامیده میشود را داریم. ریسک یک حادثه هستهای، یکی از این ریسکهای دلهرهآور است که مردم وزن بیشتری به آن میدهند در مقایسه با هزینه انتظاری واقعی ایجاد شده که با ریسک توجیه شود، اما از منظر اقتصادی، ترسهای لجوجانه حتی وقتی غیرعقلانی است و هزینههای واقعی دارد چون که مطلوبیت را پایین میآورد؛ در هر صورت، نظامهای دموکراسی وزن اصلی را به افکار عمومی با هر درجه عقلانیتی که دارد میدهند.
ترس گسترده از حوادث هستهای ظاهرا مرتبط با ارتباط روانشناختی انرژی هستهای با سلاحهای مرگآور بیسابقه و با عملکرد پنهانی رادیواکتیو (نامریی، بدون بو، اما کشنده)، تولد فرزندانی عجیب الخلقه و غیر آن است..
کمبود اطلاعات عمومی آمریکاییها بیتردید یک عامل در بزرگنمایی آنچه من ریسکهای عادی انرژی هستهای مینامم است. در انتها نتیجه میگیرم هنوز زمان دفاع جانانه از یارانهدهی به تولید برق هستهای نرسیده است، اما جای دفاع قویتر از رفع موانع قانونی خودسرانه بر ساخت نیروگاههای هستهای جدید در آمریکا وجود دارد به شرط اینکه بتوان بر ترس عمومی گسترده از نیروی هستهای فائق آمد.
منبع: دنیای اقتصاد