محور : اقتصاد اسلامی
محمداسماعيل توسّلي *
چكيده
سياست كسر بودجه از ابزارهاي برنامة توسعه است؛ امّا پولي شدن آن بي ترديد به تورّمهاي شديد ميانجامد. تورّم سبب توزيع ناعادلانة درآمد و مخدوش شدن وظايف پولي است. نگارنده، با بررسي آيات و روايات نشان ميدهد، از آنجا كه دولت اسلامي مجري عدالت است، سياستي اتخاذ نخواهد كرد كه باعث توزيع ناعادلانة درآمد در جامعه شود؛ افزون بر اينكه اين آيات و روايات از تخلّف و مخدوش كردن مقياسهاي سنجش متداول و متعارف جامعه و بي ارزش كردن اموال مردم به شدّت نهي ميكند. حال آن كه پول از جملة مهم ترين اموال بوده و در جايگاه مقياس سنجش، اين اموال با پول ارزشگذاري ميشود؛ پس مخدوش كردن آن، بهمراتب فساد اقتصادي بيشتري در پي دارد. در عين حال، دولت اسلامي ميتواند به سبب مصلحت حفظ اصل نظام و مصلحت رشد اقتصادي آن، از اين سياست به شرط موقّت بودن و اجراي سياست هماهنگي پرداختها در حقوق و دستمزدها استفاده كند.
واژگان كليدي: كسر بودجه، سياست پولي، پولي شدن كسر بودجه، دولت اسلامي، سياست هماهنگي پرداختها.
>>>
محور : اقتصاد اسلامی
محمداسماعيل توسّلي *
چكيده
سياست كسر بودجه از ابزارهاي برنامة توسعه است؛ امّا پولي شدن آن بي ترديد به تورّمهاي شديد ميانجامد. تورّم سبب توزيع ناعادلانة درآمد و مخدوش شدن وظايف پولي است. نگارنده، با بررسي آيات و روايات نشان ميدهد، از آنجا كه دولت اسلامي مجري عدالت است، سياستي اتخاذ نخواهد كرد كه باعث توزيع ناعادلانة درآمد در جامعه شود؛ افزون بر اينكه اين آيات و روايات از تخلّف و مخدوش كردن مقياسهاي سنجش متداول و متعارف جامعه و بي ارزش كردن اموال مردم به شدّت نهي ميكند. حال آن كه پول از جملة مهم ترين اموال بوده و در جايگاه مقياس سنجش، اين اموال با پول ارزشگذاري ميشود؛ پس مخدوش كردن آن، بهمراتب فساد اقتصادي بيشتري در پي دارد. در عين حال، دولت اسلامي ميتواند به سبب مصلحت حفظ اصل نظام و مصلحت رشد اقتصادي آن، از اين سياست به شرط موقّت بودن و اجراي سياست هماهنگي پرداختها در حقوق و دستمزدها استفاده كند.
واژگان كليدي: كسر بودجه، سياست پولي، پولي شدن كسر بودجه، دولت اسلامي، سياست هماهنگي پرداختها.
مقدّمه
سياست كسري بودجه در كشورهاي در حال توسعه، از ابزارهاي مهم توسعه شمرده شده است؛ امّا اينكه چگونه آن را تأمين مالي كنند تا سبب تورّم و آثار زيانبار ناشي از آن نشود، مسألهاي است كه بهطور جدّي ذهن اقتصاددانان را به خود مشغول كرده است. آنان براي جلوگيري و كنترل دولت در استفاده بياندازه از روش استقراض از بانك مركزي واستفاده از حقّ انتشار پول كه تورّم لجام گسيخته را در پي دارد، راهكارهايي انديشيدهاند. يكي از آن راهكارها مقيّد كردن دولت به رعايت اصل پايبندي در حفظ ارزش پول و راهكار ديگر، به كارگيري سياست هماهنگ پرداختها در حقوق و دستمزد (Indeaxtion) جهت تعديل آثار تورّم و رفع نگرانيهاي ناشي از آن است. نگارنده در اين مقاله با بهرهگيري از عمومات قرآني، نصوص روايي و قواعد فقهي، درصدد فراهمآوري پشتوانة قانوني و اثبات اين هدف است كه در نظام مردم سالار ديني، دولت، حافظ ارزش پول بوده در صورت تخطّي از آن به جهت مصالح نظام، به ترميم و جبران دستمزدها و حقوق ميپردازد. مقالة حاضر ابتدا به سياست كسري بودجه، چگونگي پولي شدن و آثار و عوارض منفي ناشي از آن ميپردازد؛ سپس با بهرهگيري از آموزههاي اسلام و در بخشدوم با عنوان محدوديتهاي دولت اسلامي، اين مدّعا را اثبات ميكند كه شرع مقدّس اسلام به هيچيك از اين آثار ملتزم نيست. نگارنده در بخش سوم با عنوان مسؤوليتهاي دولت اسلامي با بررسي مصلحت نظام، آن را موقّت دانسته در پايان به بيان ادّلة شرعي جبران دستمزدها و حقوق ميپردازد.
بخش اوّل: كسر بودجه چگونه پولي ميشود
براي بودجه، تعاريف گوناگوني وجود دارد؛ امّا ويژگي مشترك تمام اين تعاريف اين است كه بودجه، برنامة مالي و كاري دولت شمرده ميشود كه در آن، درآمدها و هزينهها براي مدت يكسال پيشبيني شده است.
بودجه، ابزار اصلي دولت براي ايجاد و توسعه طرحها و برنامهها است. بودجه ريزي در جايگاه يكي از رشتههايعلمي، تابع اصولي است. يك از آن اصلها، تعادل بودجه است. منظور از اين اصل، رعايت تعادل بين درآمدها و هزينههاي دولت در يك سال مالي است. در خصوص اينكه آيا دولت بايد تعادل بودجه را به صورت سالانه حفظ كند يا نه، نظريههايگوناگوني وجود دارد كه ميتوان همة آنها را تحت دو نظريه ذيل قرار داد.
1. رعايت تعادل بين درآمدها و هزينهها براي يكسال مالي: كلاسيكها طرفدار رعايت اين اصل هستند آداماسميت در كتاب ثروت ملل، وظايف دولت را به حفظ نظم، دفاع از كشور، برقراري عدالت و حمايت ازحق افراد در برابر افراد ديگر محدود دانسته است. به نظر كلاسيكها توسعة فعّاليت دولت با آزادي فردي مغاير است؛ از اين رو، براساس محدوديت هزينهها، بايد حداقل درآمد براي دولت در نظر گرفته شود. به نظر اينها، كسر بودجه، سرانجام توسّل به سياست قرضه و سياست تورّم پولي از نظر تأمين مالي براي اضافه مخارج دولت را در پي خواهد داشت. سياست قرضه، نيز پرداخت اصل و بهرة ديون در سالهاي بعد را به همراه دارد و بدهيهاي مكرّر، هزينههاي استهلاك اصل و فرع ديون دولت را پيوسته افزايش ميدهد و افزايش مخارج دولت را به استقراضهاي ديگر واميدارد وچون ظرفيت مالي دولت محدود است، بدهيهاي پيدرپي، دولت را به ورشكستگي مالي ميكشاند (فرزيب، 1378: ص50).
دولتها براي مصون ماندن از عوارض استقراض، به يكي ديگر از منابع درآمدي كه به راحتي در اختيارشاناست، يعني سياست تورّم پولي پناه ميبرند؛ زيرا يكي از منابع درآمدي دولتها قدرت ايجاد و نشر پول، تعيين مقدارپول در گردش و تنظيم و كنترل اعتبارهاي بانكي است. هنگامي كه درآمدهاي حاصل از ماليات، عوارض، قروض و ساير منابع درآمدي، از هزينههاي دولت كمتر باشد يا هزينههاي دولت به جهت برنامههاي توسعه يا پذيرش وظايف بيشتر يا ديگر عوامل بر درآمدهايش فزوني يابد، پديده كسري بودجه در اقتصاد نمايان ميشود. در چنين موقعيتي، دولتها براي تأمين مالي كسري بودجه به انتشار پول اضافي دست مييازند (القيسي، بي تا: ص79).
نتيجه غيرقابل انكار اين سياست، به نظر كلاسيكها تورّم است؛ زيرا بر اساس نظرية مقداري پول، انتشار پول اضافي باعث افزايش سطح عمومي قيمتها است و افزايش قيمتها خود سبب افزايش مخارج دولت خواهد شد؛ به طوري كه دولت به انتشار مجدّد پول مجبور ميشود. انتشار مجددّ پول با افزايش قيمتها به هماننسبت همراه است و اين دور سلسلهوار ادامه خواهد يافت و هر بار به انتشار پول بيشتر و افزايش هزينههاي دولت و افزايشمشكلات اقتصادي مردم خواهد انجاميد؛ به همين جهت ميلتون فريدمن، در سال1982، خواستار وضع قانوني در خصوص ايجاد تعادل اجباري در بودجه سالانه امريكا شد (ابراهيمينژاد و فرجوند، 1382: ص126).
تا پيش از آغاز جنگ بينالملل اوّل، اصل تعادل همواره مورد توجّه و تأييد قرار داشت؛ امّا با وقوع جنگ و مخارج سنگين آن از يك طرف و پايان جنگ و مخارج هنگفت بازسازي ويرانيهاي ناشي از جنگ از طرف ديگر، آثار عدم توازن و تعادل مالي در بودجه كشورهاي درگير ظاهر شد و به طور آشكار و نهان تا سال 1929 ادامه داشت. بحران و نوسانات اقتصادي سالهاي 1929 تا 1939 به اندازهاي شديد بود كه هيچ اصلي نتوانست به طور قطعي و مداوم منشأ تصميمهاي مالي قرار گيرد. در سال 1939 و با آغاز جنگ جهاني دوم، رشد و عدم تعادل درآمد و هزينة دولتها به صورت كسر بودجههاي متوالي ظاهر شد و سرانجام با متراكم شدن بدهيهاي خزانه، بودجه به بنبست رسيد (فرزيب، 1378: ص48).
2. نظريه عدم تعادل در بودجة دولت: طرفداران اين نظريه معتقدند كه مهمترين وظيفة دولت، ايجاد ثبات اقتصادي، از راه بودجه در اقتصاد است و به هيچوجه نبايد به تعادل يا عدم تعادل بودجه توجّه شود؛ بنابراين، از نظر اين گروه، عدم تعادل در بودجه دولت نه تنها ناپسند نيست، بلكه گاهي براي دستيابي به اهداف اقتصادي درسطح كلان لازم است (ابراهيمينژاد و فرجوند، 1382: ص127).
كينزينها و ماليون جديد معتقدند: وقتي اقتصاد در اشتغال ناقص است و دستگاههاي توليدي آن را به سمت اشتغال كامل هدايت نميكند، استفاده از كسر بودجه و انتشار پول اضافي براي تأمين آن به مقدار كم و كنترل شده، سبب سرمايهگذاري و شكوفايي اقتصاد در كمترين زمان ممكن خواهد شد (القيسي، بيتا، ص79). بر اساس نظرية اقتصادي پيروان كينز در حالت كسر بودجه، با قرار گرفتن پول در دست مردم و تاجران، تقاضاي كالاها و خدمات افزايش مييابد و اين امر سبب تحريك اقتصاد ميشود. بر عكس مازاد بودجه، پول را از اقتصاد بيرون كشيده، تقاضاي كل براي كالاها و خدمات را كاهش ميدهد و اقتصاد را محدود ميكند(Anderson, 1994, 162). در ماليه جديد، كسر بودجة عمراني، كسر بودجة معقول شمرده ميشود. حتي برخي مدّعي هستند كه كسر بودجه عمراني، كسر بودجه نيست؛ زيرا مخارج عمراني، مخارج توليدي است و به موازات آن ظرفيت اقتصادي جامعه توسعه مييابد و توسعة ظرفيت اقتصادي، در پي خود، ظرفيت مالي جامعه را افزايشميدهد؛ به گونهاي كه دولت ميتواند از طريق تحصيل درآمدهاي اضافي، به تدريج درآمد هزينة خود را متوازن سازد (ابراهيمينژاد و فرجوند، 1382: ص70).
به عقيدة قرهباغيان (1373: ج 2، ص 614)، سياست كسر بودجه شايد بهترين و مناسبترين روش براي تشويق توسعة اقتصادي در كشورهاي در حال توسعه باشد؛ زيرا يكي از ويژگيهاي كشورهاي توسعهنيافته، ناچيز بودن سرمايهگذاريهاي خصوصي به دليل مشكلات اجتماعي، اقتصادي و ساختاري است؛ از اين رو، وظيفة افزايش نرخ سرمايهگذاري خالص در اقتصاد ملّي بر عهدة دولت است و دولت به علّت كمبود سرمايه براي سرمايهگذاري در پروژههاي اقتصادي و اجتماعي، مجبور است به روش سياست كسر بودجه روي آورد.
به نظر قرهباغيان (همان: ص615 ـ 618)، سياست كسر بودجه با اينكه وسيلهاي مناسب براي توسعه اقتصادي است، آثار زيانآوري نيز در پي دارد. اين آثار زماني ظاهر ميشود كه اين سياست وارد دوران تورّمي خود شود؛ زيرا حتي زماني كه دولت از طريق سياست كسر بودجه، مخارج طرحهاي عمراني خود را تأمينميكند، تقاضا، اشتغال و درآمد افزايش مييابد. در اين وضعيت، مازاد درآمد، صرف تقاضا براي كالاهاي مصرفي ميشود و در صورت ثابت بودن عرضه توليد، اين افزايش تقاضا سبب افزايش سطح عمومي قيمتها خواهد شد.
در عين حال، در پاسخ به اين پرسش كه آيا سياست كسر بودجه، آثار نامساعد اقتصادي دارد نميتوان جواب كلّي و دقيقي ارائه كرد؛ بلكه بايد علل پديد آورنده و روشهاي تأمين مالي آن را بررسي كرد؛ به طور مثال، اگر علّت كسري بودجه، افزايش مخارج جاري دولت باشد، با توجّه به اينكه اين نوع مخارج فقط باعث افزايش تقاضاي كل، بدون افزايش در توليد ميشود، تورّم را در پي خواهد داشت يا اگر كسري ايجاد شده از طريق ايجاد پول، تأمين شود، اثر اجتنابناپذير آن، تورّم و افزايش مستمر سطح عمومي قيمتها است و اگر تورّم به صورت لجام گسيخته درآيد، نهتنها از نظر اجتماعي، بلكه از نظر اقتصادي نيز نامطلوب شمرده ميشود. به گفتة ميشكين (1382: ص5 و 6) در مورد اينكه تورّم به زيان رشد اقتصادي است، به ويژه هنگامي كه شدّت بالايي داشته باشد، توافق عمومي وجود دارد. بيشتر بررسيها نشان دهندة رابطة منفي بين تورّم و رشد اقتصادي در ميانمدّت و بلندمدّت هستند و در مورد كوتاهمدّت، نتايج يكساني به دست نيامده است. بر اساس نتايج به دست آمده از مدل تجربي كميجاني و علوي (كميجاني و علوي، 1378: ص46) در مورد ايران، اثر كوتاهمدّت تورّم بر رشد اقتصادي مثبت و حدود 41درصد، اثر ميان مدّت آن منفي و حدود 61درصد و اثر بلندمدّت تورّم بر رشد منفي حدود 29 درصد است.
روشهاي تأمين مالي كسر بودجه و آثار زيانآور پولي شدن آن
براي تأمين مالي كسر بودجه و از بين بردن شكاف بين درآمد و هزينه، روشهاي گوناگوني وجود دارد كه در مجموع به دو سياست افزايش درآمدها و كاهش هزينهها بر ميگردد. افزايش درآمدها به ويژه در مورد ايران ممكن است از طريق افزايش صادرات نفت خام، افزايش صادرات غيرنفتي، افزايش مالياتها و فروش طلا و ارز در بازار پول وسرمايه يا از طريق استقراض داخلي از نظام بانكي و انتشار اوراق مشاركت صورت گيرد. كاهش هزينهها نيز ممكن است به دو صورت كاهش اعتبارهاي جاري و كاهش اعتبارهاي عمراني صورت گيرد؛ امّا در عمل، افزايش درآمدها از طريق افزايش صادرات نفت به سبب محدوديت ظرفيتهاي توليد و سهميه بازار اوپك و افزايش صادرات غيرنفتي به جهت كم كشش بودن كالاهاي صادراتي و عدم بازاريابي علمي و مسائل سياسي و افزايش ماليات به دليل عدم كارايي نظام اداري و مالياتي، به اندازهاي نيست تا كسري بودجه را بپوشاند. از سياست كاهش هزينههاي جاري و عمراني هم نميشود استفاده كرد؛ زيرا در كشوري مثل ايران كه اقتصاد دولتي، بخش عظيمي از اقتصاد را در دست دارد، كاهش هزينة جاري بر دامنة بيكاري ميافزايد. كاهش هزينههاي عمراني نيز براي كشورهايي كه در حال توسعه هستند؛ اصلاً ممكن نيست؛ چرا كه اين كشورها به طور معمول به سبب اجراي طرحهاي عمراني براي توسعه كشور، به سياست كسر بودجه متوسّل ميشوند؛ در نتيجه يگانه راه استفاده ازسياست قرضه از نوع استقراض از بانك مركزي است كه سرانجام به انتشار پول اضافي كه در اصطلاح، به آن پولي شدن كسربودجه ميگويند، ميانجامد.
به اعتقاد كينز و ماليون جديد، هنگامي كه اقتصاد در اشتغال ناقص است و دستگاههاي توليدي آن را به سمت اشتغال كامل هدايت نميكند، استفاده از كسر بودجه و انتشار پول اضافي براي تأمين آن به مقداركم و كنترل شده، سبب سرمايهگذاري و شكوفايي اقتصاد در كمترين زمان ممكن خواهد شد. استفاده از اين روش، برتأمين مالي از طريق افزايش ماليات يا استقراض رجحان دارد؛ زيرا ماليات اضافي باعث كاهش مخارج مصرفي و سرمايهگذاري ميشود و قرضه نيز سرمايهگذاري بخش خصوصي را محدود ميكند (القيسي، بي تا: ص79)؛ امّا استفاده از اين روش همانگونه كه كينز سفارش كرده است، بايد كم و كنترل شده و متناسب با وضعاقتصادي صورت گيرد، و گرنه در كشورهاي در حال توسعه كه با مشكلات ساختاري در بخش توليد، توزيع و بازار سرمايه مواجه هستند، تأمين مالي كسر بودجه از طريق ايجاد پول به تورّم همه جانبه در اين كشورها و كاهش شديد ارزش پول ميانجامد. قرهباغيان (1373: ص618) علّت ظهور تورّم همه جانبه در اين كشورها را ساختار نامناسب اقتصادي آنها ميداند؛ زيرا ناكامل بودن بازارها و عدم تحرّك منابع توليد در اين كشورها بسيار چشمگير است و سبب بيكشششدن عرضة توليد ميشود. اين اقتصادها به كمبود ذخاير منابع جديد دچارند، و ضمن اينكه تقاضا براي آنها در زمانافزايش هزينههاي دولت چند برابر ميشود، افزون بر آن، عدم تحرّك منابع، سبب كمبود در صنايع و بخشها و نواحي معيّن شده و همة اينها كمبودهاي عرضه را در وضعيت افزايش تقاضا بيشتر خواهد كرد كه در انتها به افزايشسطح عمومي قيمتها و تورّم همه جانبه ميانجامد.
كسر بودجه در ايران و پولي شدن آن
بررسيهاي انجام شده دربارة كسر بودجة ايران پس از انقلاب نشان ميدهد، عمليات مالي دولت بر متغيّر حجم پول و نقدينگي تأثير گذاشته و سرانجام با پولي شدن كسر بودجه به طور مستقيم در ايجاد تورّم دخالت داشته است.طبيبيان و سوري (1376: ص21) در پژوهشي با عنوان «بررسي متغيرهاي كلان اقتصادي كشور» به اين نتيجهرسيدند كه به علّت ساختار ويژة بودجه دولت در ايران، عمليات مالي دولت بر متغيّر حجم پول و نقدينگي اثرگذاشته، به طور مستقيم زمينههاي تورّم را فراهم كرده است. اين دو با بررسي ساختار بودجه ايران بيان ميكنند كه يكي از ويژگيهاي ساختار بودجه، با ثبات بودن نسبي روند رشد هزينههاي دولت به قيمت ثابت است؛ يعني پيوسته بودجة دولت به قيمت ثابت، داراي روند كاهشي بوده و در نتيجه تأمين درآمدهاي بودجه از طريق افزايش درآمدهاي مالياتي، يا از طريق تغيير نرخ تسعير ريال تحقق يافته است. در اين ميان، درآمدهاي مالياتي سهم ناچيزي از درآمدهاي دولت را تأمين كرده است. به عقيدة اين دو، يكي از ويژگيهاي نظام مالي كشور، ارتباط بودجه با متغيّرهاي پولي است؛ به اين گونه كه كسر بودجهاي كه پيوسته به علل ياد شده رخ داده، به بانك مركزي منتقل شده و به ايجاد پول جديد انجاميده است. با نگاهي به ارقام كسر بودجه و بدهي بخش دولتي به شبكة بانكي ميتوان ديد كه تا سال 1367 كسر بودجه دولت به طور مستقيم با افزايش بدهي بخش دولتي به شبكة بانكي انطباق داشته است. در سالهاي پس از 1367 كسري بودجه در ترازهاي درآمد و هزينة دولت پنهان شده است. دليل اين امر نيز خارج كردن شركتهاي بزرگ دولتي از جداول بودجه و قراردادن آنها در تبصرههايي است كه بانك مركزي را به پرداخت اعتبار به اين گونه دستگاهها مكلّف ميكند؛ بنابراين، از سال 1368 به بعد، كسر بودجة واقعي همان رقم افزايش خالص بدهي دولت به شبكة بانكي كشور است.
در مورد تورّم در ايران و علل آن به ويژه رابطة آن با افزايش حجم پول و نقدينگي، بررسيهاي فراواني انجام شده است. بيشتر بررسيها از پولي بودن تورّم ايران نشان دارند و ساير عوامل از جمله عوامل مربوط به سمت عرضه يا فشار هزينه آثار كمتري بر افزايش سطح عمومي قيمتها داشته است. دادخواه (1985) نشان داده است كه يك درصد افزايش در عرضة پول، به7/0 درصد افزايش در سطح عمومي قيمتها ميانجامد. نيلي (1366) به اين نتيجهرسيده كه 10 درصد افزايش نقدينگي سبب 12 درصد افزايش در قيمتها ميشود. به اعتقاد نيلي، چون افزايش حجم پول به طور عمده از طريق ايجاد «پول بيروني»، است، داراييهاي بخش خصوصي از اين طريق همواره در حال افزايش بوده، و طبيعي است كه ضريب رشد نقدينگي بيش از يك باشد. ايكاني (1987) نشان داده است كه 10 درصد افزايش عرضة پول با حفظ ثبات عوامل ديگر، نرخ تورّم را به ميزان 3 درصدافزايش ميدهد. كميجاني و بيدآباد (1369 و 1370 و 1371) به اين نتيجه رسيدند كه در بلند مدّت، 99 درصد ازتغييرات سطح عمومي قيمتها، از افزايش حجم نقدينگي ناشي است. نائيني (1376) اين نسبت را 64 درصد، كميجاني و علوي (1378) اثر بلند مدّت رشد نقدينگي بر تورّم را 88 درصد و اثر ميان مدت آن را 92درصد برآورد كردند. همة اين تحقيقات جز يك مورد نشان ميدهند رابطة محكمي بين رشد عرضة پول و تورم در ايران وجود دارد و مؤيّد اين واقعيت هستند كه تورم در ايران، پديدهاي پولي است، و با اين گفته معروف فريدمن(Friedman, 1976, 42) كه «تورّم هميشه و همه جا پديدة پولي است» سازگار است.
آثار ناگوار تورّم بر پول و كلّ اقتصاد
همه با تورّم به معناي افزايش مستمر و شتابان سطح عمومي قيمتها يا كاهش متوالي ارزش پول و آثار ناگوار و پيامدهاي اقتصادي آن بر توزيع درآمد، پسانداز، مصرف، توليد و سرمايهگذاري، تخصيص منابع، تصميمگيري اقتصادي، بودجة دولت و تراز پرداخت خارجي آشنا هستند. به عقيدة جاكوب فرانكل (1382: ص5 و 6) هزينههاي ناشي از تورّم، كاملاً شناخته شده است. حتي اگر تورّم، كاملاً مورد انتظار هم باشد، باعث جايگزيني منابعواقعي به جاي خدمات پولي خواهد شد. اين جايگزيني پرهزينه است؛ زيرا منابع و زمان فراواني از اين مبادلات صرف ميشود. از آنجا كه در عمل، تورّم كاملاً انتظاري نيست، هزينههاي اضافي ناشي از عدم اطمينان نيز بايد به ديگر هزينهها افزوده شود. در محيط تورّمي، ساز و كار قيمت به مثابه انتقال دهندة اطلاعات آسيب ميبيند و به كاهشضريب كارآمدي بازارهاي كاري و مالي ميانجامد. قراردادهاي اسمي براي دورههايي زماني منعقد ميشود كه كوتاهتر از زماني است كه به لحاظ اجتماعي بهينه قلمداد ميشود. افق برنامهريزيها كوتاهتر شده و برنامههاي زماني سرمايهگذاريها نيز به دورههاي كوتاه مدّتتر تمركز مييابد؛ افزون بر اينكه محيط تورّمي، اعتبار سياستهاي دولت را كاهش داده به وضعيت اقتصاد در بازار سرماية جهاني آسيب ميرساند.
دربارة آثار تورّم بر توزيع درآمدها و وظايف پولي كه شايد مهمترين اثر و نتيجه تورّم باشد و مقاله حاضر نيز فقط درصدد بررسي اين آثار بر اساس آموزههاي اسلام است، بايد گفت: يكي از ويژگيهاي بارز پديده تورّم، عدم تناسب و ناهماهنگي تغييرات قيمتها و درآمدها است به اين ترتيب كه قيمت برخي كالاها و درآمد برخي از طبقات و گروهها، با آهنگي بسيار شديد افزايش مييابد؛ حال آن كه قيمت ديگر كالاها و درآمد طبقات و قشرهاي ديگر به كندي بالا ميرود يا حتي ثابت ميماند. اين عدم تناسب، سبب ميشود كه درآمد و ثروت حقيقي بعضي از طبقات و گروهها به ضرر طبقات و گروههاي ديگر از دارندگان درآمد ثابت مانند پساندازكنندگان و كارمندان افزايش يابد. به عقيدة فريدمن (1375: ص29) در اين حالت كه تورّم ناشي از تأمين مالي كسر بودجه از طريق پولي است، بار سنگين مخارج دولت بر دوش صاحبان درآمدهاي ثابت و نيمه ثابت و بستانكاران و خريداران اوراق قرضه خواهد افتاد. افرادي كه درآمدشان در مقايسه با افزايش قيمتها بالاتر افزايش مييابد نه تنها چيزي نميپردازند، بلكه سودهاي كلاني به جيب ميزنند؛ افزون بر اينكه اين نوع تورّم به وظايف پولي آسيب ميرساند و پول ديگر به انجام وظايفش در جايگاه واحد محاسبه و ذخيرة ارزش و پرداختهاي آتي توانا نيست؛ از اينرو، چنين سياستي براي تأمين هزينهها در مقايسه با ماليات بسيار ناعادلانه است؛ به همين سبب بيشتر انديشهوران اقتصادي و اقتصاددانان مسلمان با آن مخالفند و آن را غيرعادلانه ميدانند. دكتر شابرا (1992: ص52) پس از اينكه تورّم را از عوارض كسر بودجه و بدون شك باعث بيعدالتي دانسته است، ميگويد: تورّم معنايش اين است كه پول، ديگر قادر به انجام وظايفش در جايگاه واحد محاسبه، امين و عادل نيست؛ همانگونه كه براي پرداختهاي آتي، مقياسي غيرعادلانه، و براي ذخيرة ارزش، نامطمئن است.
بخش دوم: دولت اسلامي و محدوديتهاي آن
پرسش اساسي اين است كه آيا بر اساس آموزههاي اسلام، دولت اسلامي ميتواند سياستي اتخاذ كند كه قدرت خريد پولهاي مردم كاهش يابد، و اگر به سبب مصالح نظام، از سياست پولي تورّمزا استفاده كرد، نبايد قدرت خريد قشرهاي آسيبپذير را به آنها برگرداند؟ به عقيده نگارنده، سياستهاي پولي تورّمزا، آثار و لوازمي دارد كه از آموزههاي اسلام ميتوان استنباط كرد، شرع به اين آثار ملتزم نيست و اين معنا مستلزم محدوديتهاي دولت اسلامي در بهرهگيري از اين سياستها است.
رهنمودها و آموزههاي اسلام دربارة آثار برخي سياستهاي پولي
در اين بخش، ابتدا با برشمردن وظايف پول آثار منفي تورّم بر اين وظايف را از نظر آيات و روايات بررسي ميكنيم؛ سپس بر اساس وظايف حاكم اسلامي ناعادلانه بودن سياستهاي تورمي در توزيع درآمد را يادآور ميشويم.
أ. پول و وظايف آن
اقتصاددانان براي تعريف پول، از نقش و وظايف آن در اقتصاد بهره گرفته و آن را چنين تعريف كردهاند:
پول چيزي است كه داراي سه وظيفه واسطه مبادله، معيار سنجش و ذخيره ارزش است (زماني فراهاني، 1378: ص17).
گردش روان اقتصاد جامعه به چيزي نيازمند است كه اين سه وظيفه را به خوبي انجام دهد و اگر در هر يك از وظايف آن خدشهاي وارد شود، اقتصاد دچار بحران ميشود و در معرض از هم پاشيدگي قرار ميگيرد؛ افزون بر اينكه هيچچيز ديگري هم نميتواند جاي پول را بگيرد.
پول، واحد محاسبة ارزش اموال
از آنجا كه بشر، موجودي مدني است، براي انجام معامله چارهاي نداشت جز اينكه معيار سنجشي براي اندازهگيري ارزش اموال خودش قرار بدهد. كالاهاي مورد رغبت و نياز انسان با اينكه در جنس، نوع، فصل و عوارض مختلفند، در يك چيز اشتراك دارند و آن اين است كه مورد رغبت و خواست انسان هستند و براي آنها ارزش دارند، و خود ارزش هم درجات گوناگوني دارد. براي فهميدن ارزش اشيا و كالاها (اموال) نزد اجتماع، لازم است يك كالاي مورد رغبت انسان كه ميزان ارزش آن نزد همه معلوم است، ملاك و معيار سنجش ديگر ارزشها قرار گيرد. از اينجا بود كه افراد بشر، طلا و نقره را در مراحل تكاملي پول، بهترين وسيلة سنجش ارزش يافت. پس از آنكه ارزش مقداري معيّن از طلا و نقره (واحد پول) و رابطة مبادلة آن با تمام كالاهاي ديگر نزد اجتماع مشخّص شد، احساس و درك مشتركي براي همة افراد جامعه پديد ميآيد. با اين درك مشترك، شخص ميتواند همة اشياي ديگر را با آن معيار سنجيده، رغبت اجتماعي را دربارة آن بيابد. او ميتواند ارزش خانه را نزد اجتماع از ارزش اتومبيل در همان اجتماع تشخيص دهد و بدين وسيله به مبادله پردازد.
اين مقياس سنجش گرچه همانند ديگر مقياسها است، با آنها فرق اساسي و مهم دارد، و آن اين كه ارزش اين مقياس متغيّر است. اگر قرار باشد واحدهاي مقادير طبيعي مانند متر، ليتر و كيلوگرم هر سال تغيير كند، نابساماني را در پي خواهد داشت؛ از اين رو، خداوند در آياتي از قرآن كريم به وفاي وزن و كيل امر كرده و از نقصان در آنها نهي كرده است و در برخي از روايات، معصومان ـ عليهم الصلوة والسلام ـ از معامله با دراهم مغشوشه بر حذر داشتند. اكنون به بررسي اين آيات و روايات و ميزان دلالت آنها بر موضوع مخدوش شدن پول در جايگاه واحد محاسبة ارزش اموال مردم ميپردازيم.
يكم: آياتي كه در آنها به وفاي وزن و كيل امر، و از نقصان در آنها نهي شده است.
1. أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلاَ تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيم» (شعراء (26): 181 و 182).
اي مردم! ]آنچه ميفروشيد[ سنگ تمام بدهيد و از كم فروشي كناره گيريد. اجناس را با ميزان صحيح ]و ترازوي درست[ بسنجيد.**
2. فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (اعراف (7): 85).
حقّ پيمانه و وزن را ادا كنيد و از اموال مردم چيزي نكاهيد و در روي زمين، بعد از آنكه ]در پرتو ايمان و دعوتانبيا[ اصلاح شده است، فساد نكنيد. اين براي شما بهتر است اگر با ايمان هستيد.
3. وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ، الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَي النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ، وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ، أَلاَّ يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُم مَبْعُوثُونَ (مطففين (83): 1 و 2 و 3).
واي بر حال كمفروشان! آنان كه چون به كيل ]يا وزن[ چيزي از مردم بستانند، تمام بستانند و چون چيزي بدهند در كيل و وزن، به مردم كم دهند. آيا آنها نميدانند كه ]پس از مرگ براي مجازات[ برانگيخته ميشوند؟
از فراواني اين نواهي و تكرار داستان زندگي قوم شعيب و سرنوشت شوم آنها به سبب كم فروشي در سورههاي گوناگون قرآن و اختصاص يك سورة قرآن به نام كمفروشان (مطففين) و سرزنش آنها از طرف خداوند و وعدة عذاب سخت براي عمل ننگينشان، چنين استنباط ميشود كه حفظ امنيت اقتصادي و رعايت عدل و انصاف در معاملات مورد اهتمام شديد خداوند سبحان است؛ پس اگر بر هم زدن كيل و وزن، چنين سبب فساد و خيانت در زمين، و مستوجب عذاب سخت در دنيا و آخرت ميشود، چرا تخلّف در عيار و برابري واحد پول كه معيار و مقياسسنجش تمام ارزشهاي اقتصادي است باعث فساد و مستوجب عذاب الاهي نشود؛ بلكه اين تقلّب و تخلّف مفاسدي شايد به مراتب بيشتر از تقلّب و تخلّف در مقياس كيل و وزن داشته باشد.
دكتر شابرا (1992: ص52) بعد از بيان اين آيات ميگويد: اين معيارها فقط بر افراد منطبق نيست؛ بلكه بر اجتماع و دولت نيز منطبق است و فقط در مقياسهاي كيل و وزن متعارف منحصر نبوده؛ بلكه همة مقياسهاي ارزش را در بر ميگيرد و چون پول، مقياس تمام ارزشهاي اقتصادي است، هر گونه كاهش مستمر و مهمّي در ارزش فعلي آن را ميتوان بر اساس قرآن، به افساد در عالم تفسير كرد؛ زيرا اين كاهش اثر بسيار بدي بر عدالت اجتماعي ومصالح عمومي ميگذارد.
دوم: روايات معصومان ـ عليهمالصلاة و السلام ـ در نهي از معامله با دراهم مغشوشه
يك. مرحوم شيخ طوسي به سند معتبر از موسي بن بكر روايت ميكند كه گفت نزد موسي بن جعفربوديم. دينارهايي جلو روي حضرت بود. به يكي از آنها نگريست؛ آنگاه آن را برداشت و دو نيمش كرد؛ سپسفرمود: «القه في البالوعة حتي لا يباع شيء فيه غش». اين را در چاه بيندازيد تا با چيزي كه در آن غش و ناخالصي هست خريد و فروشي صورت نگيرد (حرعاملي، بي تا: ج 12، ص 29).
دو. قال رسول اللَّه: من غشّ مسلماً في شراء او بيع فليس منّا. در حديث ديگر ميخوانيم: نهي رسولاللَّه أن يشاب اللبن بالماء للبيع (حرعاملي، بي تا: ج 12، ص 208).
از ميان مذاهب اربعة اهل سنّت، شافعي، اوّل فقيهي است كه بر اساس اين روايات از آثار تورّم و كراهت ضرب دراهم مغشوشه از طرف امام مسلمانان سخن به ميان آورده است (ابنالنووي، بي تا: ج 6، باب 10).
براي انطباق روايات ياد شده در پول بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه در نظام كنوني پولي، ارزش پول چگونه تغييرميكند. براي پاسخ به اين پرسش بر اساس نظرية طبيعي پول** ارزش پول از دو منشأ سرچشمه ميگيرد: يك ارزش اوّليه كه منشأ آن قانون است و به حكم قانون به آن داده ميشود و يك ارزش ثانويه كه منشأ آن كميابي در برابر توليد ملّي واقعي است. پول كنوني (برخلاف اموال ديگر) ارزش اوّليهاش اعتباري است و ارزش ثانويهاش همانند اموال ديگر از كميابي سرچشمه ميگيرد.
در نظام پولي جديد با دو مرتبه اعتبار روبهرو هستيم: اعتبار اوّل در شكلگيري واحد پولي هر كشور و ارزش اوّليه آن نقش اصلي و اساسي دارد. بدين صورت كه مقامات پولي هر كشور، واحد پولي آن كشور را بر اساس مقدار معيّني از طلاي خالص يا مالي كه ارزش آن نزد همه معلوم است، تعيين ميكنند؛** آنگاه با اين اعتبار است كه مردم با واحدهاي پولي سروكار يافته، و به آن عادت ميكنند. ما هر پول را با واحد آن ميشناسيم. تمام مقادير واحد پول مثل هم هستند؛ زيرا در غير اينصورت نميتوانند واحد محاسبه و معيار سنجش قرار گيرند. صد ريال يعني صد تا يك ريال كه مثل هم هستند. تنها فرقش با اموال ديگر اين است كه مثليّتش اعتباري است؛ پس هرگاه با تعريف قانون يا با عملكرد سياست پولي، برابري جديدي ايجاد شود، اين ريالهاي جديد با هم همسان هستند؛ ولي هرگز همسان ريالهاي پيشين نيستند و يگانه اشتراكشان لفظي است.
اعتبار دومي كه روي اسكناس صورت گرفت و آن را مال مستقل كرد، بدين صورت بود كه مردم به سبب دردسرهاي معاملة پاياپاي و حمل و نقل فلزات گرانقيمت و سرباز زدن دولتها از پرداخت فلز طلا و نقره در ازاي تحويل اسكناس، براي انجام معاملات نقد، اين اعتبار را پذيرفتند كه هرگاه اسكناس به شخص بستانكار داده شود، برائت ذمّه حاصل ميشود و در صورتي كه تلف يا گم شود، دارندة اسكناس هيچگونه حقّي براي اقامة دعوا نخواهد داشت (ضيايي، 1368: ج 2، ص 738). با پذيرش اين اعتبار، اسكناس مال مستقل شد و گشايشعظيمي در اقتصاد پديد آمد و از آنجا كه حاكي مقدار ارزش عددي خاصّي براساس واحد پول است، ارزش مكتوب آن مقبول عامّه قرار گرفت و مثل ديگر كالاهاي مورد رغبت، كميابياش آن را ارزشمند و ميزان عرضهاش سببتغيير در ارزش آن شد.
در اين نظام، هرگاه متناسب با رشد درآمد ملّي حقيقي، دولت كه حقّ انتشار پول دارد، پول اضافي منتشر كند، ارزش پول تغييري نميكند؛ امّا اگر بر اثر بحرانهايي همچون جنگ و خشكسالي توليد ملّي كاهش يابد، و در نتيجه، عرضة پول در مقايسه با نياز پولي فزوني داشته باشد، ماليت و ارزش پول كاهش مييابد. اين كاهش ماليت در اصطلاح «نقص در ماليّت» است و بر اساس قواعد و اصول فقهي براي دولت، حكمي و تعهّدي در پي ندارد؛ امّا در صورتي كه بدون افزايشي در توليد ملّي واقعي، بخواهد پول جديد منتشر، و اسناد بدهي جديدي وارد بازار كند، مفهومش اين است كه برابري واحد پول را از بين برده و اصل پايبندي را زير پا گذاشته است؛** پس اگر دوبرابر حجم پول موجود، پول جديد منتشر كند، معنايش اين است كه واحد پول مثلاً ريال در برابر نصف آن مقدار تعريف شده در قانون قرار گرفته است؛ چه آن را در قانون بياورد يا نياورد. ماهيت عمل عين كاهش عيار در مسكوكات فلزي بدون فرق است. اين عمل مصداق عنوان فقهي «نقص در مال» است و مشمول نهي آيات ذكر شده قرار ميگيرد.
تورّم يا كاهش ارزش پول، در هر دو ارزش بيان شده ريشه دارد. اگر به ارزش ثانويه برگردد، مصداق «نقص در ماليت است» و هيچ حكم و تعهّدي براي دولت نميآورد؛ امّا اگر به تغيير در ارزش اوّليه برگردد، مصداق «نقص درمال» بوده مشمول تمام احكام تحت اين عنوان ميشود؛ گرچه احمدحسن (1999: ص97) در كتاب الاوراق النقديه فيالاقتصاد الاسلامي بهعكس مطالب پيشين اظهار نظر كرده و قدرت قانون را فقط در الزام مردم به پذيرفتن آن دانسته و نقشي براي آن در تغيير ارزش پول قائل نشده است و تورّم را فقط منحصر در ارزش ثانوي پول كه با كاهش يا افزايش توليد ملّي واقعي مرتبط است، دانسته است.
اين در حالي است كه تمام مباحث جبران كاهش ارزش پول از قبيل محدوديت و مسؤوليت دولت يا سياست هماهنگي پرداختها يا حساب آن در ديون كوتاهمدّت و بلندمدّت فقط ميتواند در حول و حوش تغيير ارزش اوّليه پول به وسيله دولت مطرح باشد و بررسي شود.
پول، وسيلهاي براي ذخيرة ارزش
وظيفه يا نقش ديگر پول اين است كه به صورت مالي براي ذخيرة ارزش استفاده شود؛ زيرا بيشتر افراد نميخواهند درآمد خود را بيدرنگ خرج كنند؛ بلكه دلشان ميخواهد زماني كه به خريد گرايش مييابند، آنها را خرج كنند. پول در جايگاه منبع ذخيرة ارزش باعث ميشود قدرت خريد تا زماني كه پول به مصرف نرسيده باشد، حفظ شود. اين ويژگي به پول منحصر نيست؛ بلكه داراييهاي ديگري مانند زمين، خانه، جواهر آلات و سهام نيز داراي اين ويژگي هستند؛ ولي پول به سبب قدرت نقد شوندگي بسيار بالايي كه دارد، بر ديگر اموال و داراييها ترجيح داده ميشود؛ امّا مشكل اينجا است كه ارزش پول در جايگاه «مالي براي ذخيرة ارزش»، هنگام وجود تورّم به سرعت دستخوش تغييرات شده كاهش مييابد؛ در نتيجه اشخاصي كه ثروتشان را به صورت پولي نگه ميدارند، به شدّت متضرّر ميشوند. در حالي كه در آياتي از قرآن كريم كه ذكر شد از بيارزش كردن ظالمانه اموال مردم نهي شده است.
صاحب تفسير مجمعالبيان (طبرسي، 1412 ق: ج 3 و 4، ص 553) در معناي بخس كه در آن آيات بكار رفته است ميگويد: بخس يعني ايجاد كاهش و نقصان در شيء از حدّي كه حق آن شيء است. صاحب تفسيرالجامع لاحكام القرآن (قرطبي، 1985 م: ج 7، ص 248) نيز همين معنا را با تفصيل بيشتري آورده است.
علاّمه طباطبايي (1417 ق: ص 191) ميفرمايد:
حضرت شعيب بعد از آنكه قوم خويش را به توحيد كه اصل دين است دعوت كرد، به آنها گفت كه حق پيمان و كيل را به تمام ادا كنند و از اموال مردم چيزي نكاهند؛ چه اينكه در آن زمان، ايجاد فساد در معاملات بين مردم رايج و شايع بود؛ آنگاه آنها را دعوت كرد به اينكه در زمين بعد از آنكه اصلاح شده است، فساد نكنند؛ يعني خويشتن را از فساد در زمين بر حذر دارند بعد از آنكه آن را به حسب طبعش و به حسب فطرت انساني اصلاح كرد؛ زيرا انسان ميداند كه امور زندگي سعادتمند با اصلاح زمين است كه تنظيم ميشود و افساد في الارض گرچه به حسب اطلاق، شامل جميع گناهان اعم از حقوق اللَّه و حقوق الناس هر چه باشد ميشود، با نظر به ما قبل آيه و ما بعد آن، مختص به افسادي ميشود كه سلب امنيت عمومي در اموال و نواميس و نفوس را شامل است.
با اين تفاصيل در مييابيم كه حفظ امنيت اقتصادي، مورد اهتمام شارع مقدّس، و عقل سليم و فطرت پاك انساني هم گواه بر اين مطلب است؛ از اين رو، براي حفظ امنيت اقتصادي، خداوند متعالي از عوامل بر هم زنندة آن نهيكرده است. ابتدا از كمفروشي كه مورد ابتلاي عصر شعيب بوده، نهي فرموده؛ آنگاه با يك نهي عمومي هرگونه نقصان ارزشي را ممنوع كردهاند: «و لا تبخسوا النّاس اشياءهم». اشيا در اينجا به معناي اموال است؛ يعني از اموال مردم چيزي نكاهيد. در اين آيات از هر چه سبب از ارزش انداختن ظالمانه اموال مردم ميشود، نهي شده است.
از جمله چيزهايي كه مال شمرده ميشود، «پول» است؛ بلكه بخش قابل توجّهي از اموال مردم به صورت پول است (حسن، 1999: ص278 دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، 1374: ص24).
بلكه اموال ديگر در اهميّت با پول قابل قياس نيستند؛ دولت موظّف است به سبب حفظ مصالح بندگان، ارزش پول را (البتّه در حدّ معقول) ثابت نگه دارد.
ب. توزيع درآمد و كاهش ارزش پول
در اين قسمت با توجّه به وظايف حاكم اسلامي، پديدة كاهش ارزش پول و اثر منفي آن بر توزيع درآمد و ناعادلانه شدن آن را بررسي ميكنيم.
مطابق روايات حاكم اسلامي حافظ جان، مال و نواميس مسلمانان است و بايد با آنان به عدالت رفتار كند.
يك. عبداللَّه بن مسعود از رسول نقل ميكند كه حضرت فرمود: حرمة مالالمسلم كحرمة دمه. احترام مال مسلمان، مانند احترام خون او است (كليني، 1363: كتابالحج، باب 158).
دو. ورام بن ابيفراس از پيامبر اكرم روايت ميكند كه فرمود: كلّكم راع و كلكم مسئول عن رعيته فالامير عليالناس راع و هو مسئول عن رعيته (مجموعه ورام، بي تا: ص14).
آگاه باشيد كه تمام شما حافظ و نگهبان يكديگريد و همه مسؤول افراد زير نظر خود هستيد؛
پس امير و فرمانرواي مردم در برابر ايشان مسؤول است.
سه. اباحمزه از امام باقر در مورد حقّ امام بر مردم و حقّ مردم بر امام چنين نقل ميكند: از امام باقر پرسيدم كه حقّ امام بر مردم چيست. حضرت فرمود: حق امام بر مردم اين است كه به او گوش فرا دهند و در اطاعتش باشند؛ آنگاه گفتم: پس حقّ مردم بر امام چيست؟ فرمود: آن است كه ميان مردم بهطور مساوي تقسيم، و با همه به عدالت رفتار كند (كليني، 1363: ج 1،
ص405).
چهار. امام خميني در همين باره ميگويد:
حكومت اسلامي مانند هيچيك از انواع طرز حكومتهاي موجود نيست؛ مثلاً استبدادي نيست كه رئيس دولت، مستبد و خودرأي باشد؛ مال و جان مردم را به بازي بگيرد و در آن به دلخواه دخل و تصرّف كند؛ هركس را ارادهاش تعلّق گرفت بكشد و هركس را خواست انعام كند و به هر كه خواست قول بدهد و اموال و املاك ملّت را به اين و آن ببخشد. رسول اكرم و حضرت اميرالمؤمنين و ساير خلفا چنين اختياراتي نداشتند (خميني، 1360: ص52).
پس حاكم اسلامي حافظ امنيت اقتصادي اجتماعي، فرهنگي، سياسي جامعه است؛ ميان مردم طبق قوانين الاهي و موازين شرع به عدل و داد حكم ميراند؛ حقّ هيچ كس را ضايع نميكند؛ به هيچ كس بيجهت احسان نميكند و تعادل و توازن ثروت را ميان مردم برقرار ميسازد؛ پس او سياستي اتّخاذ نخواهد كرد كه پولهاي مردم از ارزش
بيفتد و تورّم لجام گسيخته در جامعه فراگير شود و توزيع درآمد به نفع سرمايهداران و به ضرر فقيران به شدّت تغيير كند و آنچه را تاكنون طرح كرديم، براساس احكام اوّليه بوده است؛ امّا موارد و مصالحي پيش ميآيد كه ايجاب ميكند حاكم اسلامي از احكام
اوّليه عدول كند. موارد عدول، حدود و شرايط آن در بخش سوم بررسي و ارزيابي خواهد شد.
بخش سوم: دولت اسلامي و مسؤوليتهاي آن
أ. مسؤوليت حفظ اصل نظام
اسلام، دين جامع است. هم مصلحت فرد و هم مصلحت جامعه را ميبيند و گاه كه مقتضي باشد، مصلحت فرد را فداي مصلحت جامعه ميكند. هم براي فرد و هم براي اجتماع برنامه دارد و نظام و سياست و اقتصاد. و حكومت را براي رسيدن افراد جامعه به اهداف متعالي اسلام مورد اهتمام قرار ميدهد.
حفظ نظام و حاكميت سياسي اسلامي از مهمترين هدفهايي است كه حاكم اسلامي در تمام سياستهايش تعقيب ميكند.
اهداف ديگر اقتصاد اسلامي، همچون رفع فقر، ايجاد رفاه عمومي و رشد و... بايد در چارچوب اهداف مهمتر مانند حاكميت سياسي اسلام، تحكيم ارزشهاي اخلاقي و ايجاد عدالت اجتماعي در نظر گرفته شوند؛ يعني در صورتي آن اهداف بايد تعقيب شوند كه به حاكميت سياسي اسلام و مانند آن لطمه وارد نشود.
چنانكه پيامبر اكرم محاصره در شعب ابيطالب را بر تسليمشدن در برابر كافران ترجيح داد، جهاد با مال و جان و دفاع از اسلام و مسلمانان در مقابل كفر و تجاوز به همين منظور است؛ بنابراين، رفاه و رشد بايد با رعايت ارزشهاي اخلاقي، عدالت اجتماعي و حاكميت سياسي اسلام پديد آيد.
در مقام مقايسه بين اين اهداف عالي، حاكميت سياسي اسلام از همه بالاتر است؛ بهگونهاي كه در صورت ضرورت حتي بايد عدالت اجتماعي را فدا كرد تا مسلمانان زير سلطه بيگانگان نروند؛ زيرا با از بين رفتن حاكميت سياسي اسلام، هيچ يك از اهداف ديگر به خوبي تحقّق نخواهد يافت؛ ولي با بقاي حاكميت، زمينة تحقّق شايستة اهداف مربوط نيز فراهم ميشود؛ پس هنگامي كه حاكميت سياسي اسلام به خطر ميافتد، لازم است با تمام قوا و با جان و مال براي حفظ آن قيام كنيم؛ زيرا خداوند به جهاد با مال و جان دستور داده است.
إنفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيلاللَّه ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون (توبه
(9): 41).
سبكبار و گرانبار ]براي جهاد[ بيرون رويد و با مالها و جانهاي خويش در راه خدا جهاد كنيد كه اين براي شما بهتر است، اگر ميدانستيد.
در اين وضعيت اگر حاكم اسلام نتواند از راههاي معمول و در فرصت كم، براي حفظ نظام، تأمين مالي كند ميتواند طبق مصلحت نظام به استقراض از بانك مركزي به هر نحو كه صلاح ميداند اقدام كند. همانگونه كه روشناست، اين كار در جامعه تورّم و گاه تورّمهاي بسيار شديد پديد ميآورد، كه از آن به ماليات پنهان تعبير ميكنند؛ امّا ازآنجا كه وليّ امر مسلمانان حق دارد براي ادارة جامعه ماليات وضع كند ميتواند اين نوع سياست را نيز اتخاذ كند؛ زيرا طبق آية شريفه:
النّبي أولي بالمؤمنين انفسهم (احزاب (33): 1)
پيامبري كه به جانهاي مؤمنان اوليا است؛ به اموال آنها اَوْلاتر است. اين اولويت به سِمَت زعامت نبي و وليّ برميگردد؛ يعني جزو وظايف حكومتي شمرده ميشود.
در مسأله مصلحت نظام، امام خميني، در نامهاي مينويسد:
آنچه كه در حفظ نظام اسلامي دخالت دارد كه فعل يا ترك آن موجب اختلال نظام ميشود و آنچه كه ضرورت دارد كه ترك آن يا فعل آن مستلزم فساد است و آنچه كه فعل يا ترك آن مستلزم حرج است، پس از تصويب موضوع به وسيلة اكثريت وكلاي مجلس شوراي اسلامي با تصريح به موقّت بودن آن، مادام كه موضوع محقّق است، پس از رفع موضوع خود به خود لغو ميشود، مجازند در تصويب و اجراي آن و... (وزارت ارشاد، 1361: ج 15، 188).
امام خميني (همان: ج 10، 138)، حتّي در مسألهاي پايينتر از حفظ نظام هم حاكم را مجاز در مصادرة بخشي از اموال ميداند. وي در اين زمينه قائل است به اينكه دولت اسلام براي حفظ توازن اقتصادي و جلوگيري از طبقاتي شدن جامعه ميتواند در كنار مالياتهاي ثابت چون زكات، خمس و... به وضع ماليات تصاعدي يا حتي مصادره بخشي از اموال اقدام كند. حضرت امام در اينباره ميفرمايد:
مالكيت را در عين حال كه شارع مقدّس محترم شمرده است، لكن وليّ امر ميتواند همين مالكيت محدود كه ببيند خلاف صلاح مسلمين و اسلام است، همين مالكيت را محدودش كند به يك حد معيّن و با حكم فقيه از او مصادره ميشود.
آنچه از سخنان حضرت امام، درامر ضرورت و مصلحت نظام استفاده ميشود، اين است كه مصلحت موقّت بوده و تا هنگامي است كه موضوع مصلحت محقّق است؛ پس اگر موضوع مصلحت از بين رفت يا مصلحت به مفسده تبديل شد، حكم منتفي است.
ب. مسؤوليت رشد اقتصادي نظام
پرسشي كه بايد به آن پاسخ داده شود، اين است كه آيا برنامة رشد هم داخل مصلحت نظام است تا حاكم اسلامي بتواند به هدف رشد از سياست پولي انبساطي كه تورّمزا بوده، سبب كاهش ارزش پول ميشود، بهره گيرد.
برخي مصلحت را بر سه قسم ميدانند: مصلحت ضرور، مصلحت حاجي، مصلحت تحسيني.
مرتبهاي از مصلحت كه حافظ دين، جان، نسل، عقل، مال انسان از تباهي است مصلحت ضرور است.
مصلحت حاجي، مرتبهاي است كه گرچه بدون آن، امور پيشگفته نابود نميشوند، با سختي و تنگي همراه هستند؛ براي مثال، مصلحت حاجي دين در اين است كه افزون بر حفظ اصل دين، بهطور معمول و عادي نيز به حيات خود در قلب مردم و در برپايي مراسم ديني و مانند آن ادامه دهد.
مصلحت تحسيني، يا تزئيني، مرتبة كمال و غايت مطلوب مصالح است؛ براي مثال، با وجود اصل دين و رواج آن، توسعهكمّي و كيفي آن نيز وجود داشته باشد.
حاكم مسلمانان ميتواند با رعايت اهميت و مراتب مصلحت، هر يك از اقسام آن را پاية حكومت قرار بدهد.
يك وقت رشد اقتصادي در مرتبة مصلحت ضرور است؛ زيرا همانگونه كه ميبينيم، وابستگي سياسي بسياري از كشورهاي جهان اسلام در اثر وابستگي اقتصادي آنها است؛ حاكم اسلامي بايد رشد را به صورت هدف و برنامه راهبردي در سياست خودش لحاظ بكند.
در عين حال، با توجّه به مطالعة تاريخ گذشته چاپ بياندازة اسكناس چنين برميآيد كه اين كار مانند شمشير دو لبه است كه ممكن است برگردد و خود نظام را نابود كند؛ چنانكه در آلمان 1923 اين مطلب را به روشني ميبينيم (كتابي، 1368: ص18).
ج. مسؤوليت دولت اسلامي در برابر مردم
پرسش ديگر اين است كه آيا حاكم اسلامي خسارت ناشي از كاهش ارزش پول را بايد جبران كند يا نه.
روشن است كه سياستهاي پولي انبساطي به دنبال خود، تورّمهاي مزمن و دامنهداري را ايجاد ميكند. بازندگان اصلي اين سياست قشرهايي هستند كه حقوق ثابت و نيمهثابت دارند و حقوق و دستمزدشان به همراه سطحعمومي قيمتها رشد نميكند. به دو دليلي كه بيان ميشود، حاكم اسلامي موظّف است حقوقها و دستمزدها را ترميم بكند.
اوّلاً حاكم اسلامي به عدل و داد حكم ميراند؛ زيرا طبق فرمودة امام باقر حق مردم بر والي اين استكه «يقسم بالسوية و يعدل فيالرعيه». حال اگر اين روش تأمين مالي را نوعي اخذ ماليات بدانيم، چنانكه كارشناسان اقتصادي (فريدمن، 1375: ص 29) بدان اذعان دارند و از آن به ماليات پنهان تعبير ميكنند بنابراين عدالت اسلامي حكم ميكند كه از درآمدهاي بالا ماليات كافي گرفته و خسارت اين جبران شود.
در روايتي (حرعاملي، بيتا: ج 11، 116) از امام صادق آمده است:
ما اوسع العدل، ثم قال: انّالناس يستغنون اذا عدل بينهم. عدل چقدر گسترده است؛ سپس فرمودند: به تحقيق هرگاه ميان مردم عدالت اجرا شود، بينياز ميشوند.
ثانياً با توجّه به مطالبي كه پيرامون مصالح نظام آمده، اين مطلب متفقٌ عليه است كه حكم شامل هر چيزي ميشود كه در دايرة مصلحت باشد؛ براي مثال، در ايجاد خيابان عريض، مصلحت در خراب كردن خانههاي مردم است نه اينكه ارزش اموال و خانههاي تخريب شدة آنها را ندهيم. بله، هرگاه تصرّف در اموال، داخل در دايرة مصلحت باشد،حاكم اسلامي ميتواند تصرّف كند؛ چنانكه در مسألة مصادره اموال از امام خميني؛ فتوايي را نقل كرديم؛ پسمصلحت به همان دايرة مصلحتي خودش محدود و محصور است. در اتّخاذ سياست پولي انبساطي صرفاً افزايش حجم پول داخل در دايره مصلحت نظام قرار دارد؛ امّا خسارتي را كه از اتخاذ و عمل به اين سياست بر روي طبقات كمدرآمد و حقوقبگير وارد ميآيد، خارج از دايره مصلحت نظام است؛ پس اينگونه خسارت بايد به نحو مقتضيجبران شود.
استاد شهيد مرتضي مطهري (مطهري، 1370: ج 2، ص84) در كتاب اسلام و مقتضيات زمان، ميگويد:
... به هر حال، تزاحم يعني باب جنگ مصلحتهاي جامعه. در اينجا يك فقيه ميتواند فتوا بدهد كه از يك حكم به خاطر حكم ديگر عملاً دست بردارند و اين نسخ نيست. زماني ]ميخواستند[ اين خياباني را كه در قم از كنار ابنبابويه ميگذرد و تا پايين شهر و مسجد جمعه ميرود ]احداث كنند[ از مرحوم آقاي بروجردي سؤال كردند كه اين كار را بكنيم يا نه. چون آن زمان بدون اجازة ايشان اينجور كارها صورت نميگرفت.
]ايشان[ گفتند: اگر مسجد خراب ميشود، مانعي ندارد. اينكار را انجام بدهيد و پول مالكها را هم بدهيد.
امام خميني، (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، 1371: ص170) در همين رابطه ميفرمايد: حاكم ميتواند مسجد يا منزلي را كه در مسير خيابان است خراب كند، و پول منزل را به صاحبش رد كند.
از مضمون اين دو فتوا چنين برميآيد كه دايره مصلحت به همان خراب كردن خانهها است؛ پس ارزش و قيمت اموال و خانههاي تخريب شده بايد به صاحبان آنها رد شود.
در پايان لازم است به اين نكته اشاره شود كه هرگاه براي رسيدن به رشد به كسر بودجه متوسّل شويم و براي تأمين آن به استقراض از بانك مركزي رو بياوريم يا از حقّ انتشار پول بياندازه استفاده كنيم، گرچه براي ترميم حقوقها و دستمزدها روش سياست هماهنگي پرداختها به كار رود، اين سياست آثار و لوازمي به دنبال دارد كه شرع به آن آثار و لوازم ملتزم نيست.
نتيجة اين سياست تورّم، و كاهش ارزش پول بوده، سبب توزيع ناعادلانة درآمد و تمركز ثروت در دست عدّه معدودي از افراد جامعه ميشود. اين امر، شديد شدن فاصلة طبقاتي در جامعه را در پي دارد؛ حال آنكه سياستهاي اقتصادي حاكم اسلامي بايد در جهت تعديل و توازن ثروت باشد، نه تمركز ثروت و طبقاتي شدن جامعه. (حشر (59): 8).
خلاصه و نتيجه
استفاده بيرويّه از روش استقراض از بانك مركزي (به هر دليل) بدون ترديد به تورّمهاي شديد ميانجامد وتورّم:
اوّلاً باعث توزيع ناعادلانه درآمد و پايمال شدن حقوق قشرهاي آسيبپذير جامعه ميشود.
ثانياً وظيفة واحد محاسبه بودن پول مخدوش ميشود.
ثالثاً مسئوليت حفظ و ذخيرة ارزش بودن پول نامطمئن خواهد شد.
از آنجا كه دولت اسلامي مجري عدالت در جامعه است، سياستي اتّخاذ نخواهد كرد كه باعث توزيع ناعادلانة درآمد و پايمال شدن حقوق قشرهاي آسيبپذير جامعه شود؛ افزون بر اينكه قرآن از تخلّف و مخدوش كردن مقياسهاي سنجش متداول و متعارفجامعه به شدّت نهي كرده، و پول از جمله مقياسهاي سنجش و مهمترين آن در جايگاه محاسبة ارزش اموال مردم است. در برخي ديگر از آيات قرآن كريم بيارزش كردن اموال مردم، نهي شده است و پول از جمله مهمترين اموال مردم است و در صورت تشخيص مصلحت ضرور حفظ اصل نظام يا رشد اقتصادي آن با شرط موقّت بودن و به اندازة مصلحت ميتوان از روش مذكور استفاده كرد با اين شرط كه دولت بهدنبال آن، سياست هماهنگي پرداختها را اجرا كند.
توصيه
أ. استقلال بانك مركزي از قوّة مجريه ميتواند راهكار خوبي براي حفظ ارزش پول باشد.
ب. مرجع تشخيص مصلحت ضرور خارج از قوّه مجريه و در مجموعه نظام باشد.
ج. براي تأمين مالي كسر بودجه بهتر است از روشهاي ديگر تأمين مالي استفاده شود.
منابع و مآخذ
منابع فارسي
1. ابراهيمينژاد، مهدي و فرجوند، اسفنديار، بودجه از تنظيم تا كنترل، تهران، سمت، 1382 ش.
2. توسّلي، محمداسماعيل، نقد و بررسي نظريات برخي از انديشمندان اسلامي پيرامون
ماهيت پول، ارائه شده در سومين نشست تخصصي محققان اقتصاد اسلامي، دانشگاه اصفهان، 1382 ش.
3. جلال نائيني، سيداحمدرضا ، بررسي روند تورّم و سياستهاي پولي، ارزي و اعتباري، در: اقتصادايران، تدوين و تنظيم مسعود نيلي، تهران، مؤسسه عالي پژوهش در برنامهريزي و توسعه، 1376 ش.
4. خميني، روحاللَّه الموسوي، ولايت فقيه، حكومت اسلامي، تهران، اميركبير، 1360 ش.
5. دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، مباني اقتصاد اسلامي، تهران، سمت، 1371 ش.
6. ــــــــــــــــ ، پول در اقتصاد اسلامي، تهران، سمت، 1374 ش.
7. زماني فراهاني، مجتبي، پول، ارز و بانكداري، تهران، نشر ترمه، 1378 ش.
8. صرّامي، سيفاللَّه، «احكام حكومتي و مصلحت نظام»، فصلنامه راهبرد، شماره 4، 1374 ش.
9. ضيايي، منوچهر، مجموعه قوانين پولي و بانكي و ساير قوانين مربوط (از سال 1285 تا سال1370)، تهران، مؤسسه تحقيقات پولي و بانكي، 1368 ش.
10. طبيبيان، محمد و سوري، داوود، بررسي تحولات متغيرهاي كلان اقتصادي كشور، در:
اقتصاد ايران، تدوين و تنظيم مسعود نيلي، تهران، مؤسسه عالي پژوهش در برنامهريزي و توسعه، 1376 ش.
11. فرزيب، عليرضا، بودجهريزي دولتي در ايران، تهران، مركز آموزش مديريت دولتي، 1378 ش.
12. فريدمن، ميلتون ، اقتصاد مكتب پولي، مهدي تقوي، و حسن مدركيان، تهران، مركز آموزشمديريت دولتي، 1375 ش.
13. قرشي، سيدعلياكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتبالاسلاميه، 1371 ش.
14. قرهباغيان، مرتضي، اقتصاد رشد و توسعه، تهران، نشر ني، ج2، 1373 ش.
15. كتابي، احمد، تورّم علل و آثار و راههاي مقابله با آن، تهران، اقبال، 1368 ش.
16. كميجاني، اكبر و بيدآباد، بيژن، تبيين پولي تورّم در اقتصاد ايران و امكانپذيري حصول اهداف برنامهپنجساله اوّل توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، وزارت امور اقتصادي و دارايي،معاونت امور اقتصادي، 1369 ش.
17. سياستهاي پولي مناسب جهت تثبيت فعّاليتهاي اقتصادي درايران، طرح تحقيقاتي مرحلة اوّل، وزارت اقتصادي و دارايي، معاونت امور اقتصادي، 1370 ش.
18. سياستهاي پولي و ارزي مناسب جهتتثبيت فعاليتهاي اقتصاديدر ايران، طرح تحقيقاتي مرحله دوم، وزارت اقتصادي و دارايي، معاونت امور اقتصادي، 1371 ش.
19. كميجاني، اكبر و علوي، سيدمحمود، اثر متقابل رشد و تورم در ايران، نهمين كنفرانس سياستهاي پولي و ارزي، تهران، مؤسسه تحقيقات پولي و بانكي، 1378 ش.
20. اثر متقابل رشد و تورّم در ايران: يك تحليل اقتصادسنجي باتأكيد بر علل تورّم و منابع رشد، نهمين كنفرانس سياستهاي پولي و ارزي، تهران، مؤسسه تحقيقات پولي و بانكي، 1378 ش.
21. ميشكين، فردريك، بانكداري مركزي در جامعه مردمسالاري، در: چهار مقاله پيرامون بانكداري مركزي، دكتر علي حسنزاده و نسرين ارضروم چيلر ـ تهران، پژوهشكده پولي و بانكي، 1382 ش.
22. نيلي، مسعود، «بررسي آثار افزايش حجم پول بر نظام اقتصادي كشور در دو دهه اخير»، فصلنامه برنامهو توسعه، شماره نهم، تهران، 1366 ش.
23. وزارت ارشاد اسلامي، صحيفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1361 ش.
منابع عربي
1. ابنالنووي، المجموع شرحالمهذّب، 6/10، كتابالزكاة، بابالزكاة الذهب والفضّة، بيروت، دارالفكر، بي تا.
2. الحرالعاملي، شيخ محمدحسن، وسائلالشيعه الي تحصيل مسائلالشريعه، بيروت، دار احياءالتراث العربي، بيتا.
3. حسن، احمد ، الاوراقالنقدية فيالاقتصاد الاسلامي، دمشق، دارالفكر، 1999م.
4. شابرا، محمدعمر، نحو نظام نقدي عادل، سيّدمحمدشكر، عمّان، اردن، دارالبشير النشر والتوزيع، 1992م.
5. طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسيرالقرآن، بيروت، مؤسسةالاعلمي للمطبوعات، 1417 ق.
6. طبرسي، شيخ ابوعلي فضل بن حسن، مجمعالبيان في تفسيرالقرآن الكريم، بيروت، داراحياءالتراث العربي، 1412 ق.
7. علاّمه حلّي، حسن بن يوسف؛ تذكرةالفقهاء، قم، مؤسّسه آلالبيت لاحياء التراث، 1374 ش.
8. القرطبي، ابوعبداللَّه محمد بن احمد الانصاري، الجامع لاحكامالقرآن، بيروت، دار احياءالتراثالعربي، 1985م.
9. القيسي، اعاد حمّود، حمود، المالية العامّة والتشريع الضريبي، عمّان، اردن، مكتبة دارالثقافة النشر والتوزيع، بيتا.
10. الكليني الرازي، ابوجعفر محمد بن يعقوب اسحاق ، الاصولالكافي، تهران، دارالكتاب الاسلامية، 1363 ش.
11. مجموعه ورام، تهران، طبع آخوندي، بيتا.
منابع لاتين
1. Anderson, Jame S. E.; Public Policy making, Boston, Houghton Mifflin Company, 1994
2. Dadkhah, Kamran, The In flationary Process of the Iranian Economy, International Journal of Middle East Study, 1985,P 17.
3. Fridman, M. Amonetary fiscal framwork for Economics Stability, American Economic Review 38, June, 1948
4. Fridman, M. The counter, Revolution In Monetary Theory, Institute of Economic Affairs, Paper No 33, London, 1970
5. Ikani, Azizollah, The Dynamics of Inflation in Iran, Netherland, Tilbury university Press, 1987
منبع : فصلنامه اقتصاد اسلامی 14