محور : اقتصاد اسلامی


منصور زراءنژاد
چكيده
واحدهاي سنجش و مقياس‌هاي گوناگون قديم كه در ادبيات تاريخ اقتصادي مسلمانان مورد استفاده قرار  مي گيرد، بسيار مختلف، متفاوت و متنوّع است. اين مقاله به بررسي اين مقياس‌ها و ارزيابي آن‌ها بر حسب واحدهاي سنجش رايج پرداخته است. با استفاده از نتايج اين بررسي، امكان مطالعة اقتصاد دولت‌هاي اوّلية اسلامي بهتر فراهم مي‌شود.
واژگان كليدي: اقتصاد اسلامي، تاريخ اقتصادي مسلمانان، واحدهاي سنجش، مثقال، درهم، صاع، مد، قفيز، ذراع، رطل.

 

>>>

محور : اقتصاد اسلامی


منصور زراءنژاد
چكيده
واحدهاي سنجش و مقياس‌هاي گوناگون قديم كه در ادبيات تاريخ اقتصادي مسلمانان مورد استفاده قرار  مي گيرد، بسيار مختلف، متفاوت و متنوّع است. اين مقاله به بررسي اين مقياس‌ها و ارزيابي آن‌ها بر حسب واحدهاي سنجش رايج پرداخته است. با استفاده از نتايج اين بررسي، امكان مطالعة اقتصاد دولت‌هاي اوّلية اسلامي بهتر فراهم مي‌شود.
واژگان كليدي: اقتصاد اسلامي، تاريخ اقتصادي مسلمانان، واحدهاي سنجش، مثقال، درهم، صاع، مد، قفيز، ذراع، رطل.

مقدّمه
 مطالعة تاريخ اقتصادي مسلمانان، به ويژه دوران اوّلية اسلامي، براي شناخت نظام اقتصادي اسلام بسيار اهمّيت دارد. افزون بر آن، براي استخراج و بررسي احكام فقهي اقتصادي، به شناخت موضوعات احكام گوناگون نياز مبرم است. بدون بررسي تاريخ اقتصادي مسلمانان، شناخت ما از موضوعات مختلف به هيچ وجه كامل نيست. در مطالعة تاريخ اقتصادي مسلمانان و بررسي مسائل اقتصادي دولت‌هاي اسلامي با واحدهاي گوناگوني مانند مثقال، درهم، قفيز، صاع، مد، اردب و جريب مواجه هستيم. بدون مطالعة مقياس‌هاي مذكور و تطبيق آن‌ها در دستگاه‌هاي اندازه¬گيري نو و واحدهاي رايج، شناخت صحيح وكامل از اطّلاعات و آمار ارائه شده و روش‌هاي برآورد آن‌ها ممكن نيست. به طور كلّي، مسائلي چون مساحي و مميزي املاك زراعي (منبع اساسي درآمد دولت‌ها)، برآورد ماليات و خراج (منبع عمده درآمدهاي مالياتي)، بررسي مسائل پولي و سياست‌هاي مالي و مطالعة قيمت‌ها همگي بر شناخت اين مقياس‌هاي سنجش متّكي است؛ از اين رو، اين مقاله به بررسي اين مقياس‌ها مي پردازد، و شامل پنج بخش است. بخش اوّل، مقياس‌هاي وزن است كه در آن مثقال، قيراط، درهم، دانق و رطل بررسي مي‌شوند. بخش دوم مقياس‌هاي كيل است كه در آن، صاع و قفيز مورد بررسي قرار مي‌گيرند. بخش سوم و چهارم نيز به ترتيب درباره مقياس‌هاي طول و سطح است و فصل پاياني به خلاصه و نتيجه‌گيري اختصاص دارد.
1.  مقياس‌هاي وزن
واحدهاي اندازه گيري وزن در روزگار قديم بيش‌تر جنبة منطقه‌اي داشته و مطابق با عرف و عادات محل به كار مي‌رفته است؛ امّا پس از تشكيل دولت‌هاي بزرگ و به كار بردن اين واحدها در برآورد مالكيت‌هاي نقدي و جنسي املاك زراعي، كاربرد برخي از اين واحدها به تدريج عموميت يافت. با گذشت زمان، مقياس‌هاي محلّي متروك، و مقياس‌هاي دولتي جانشين آن‌ها شده است.
1-1. مثقال
مثقال، واحد اصلي اندازه گيري وزن بود و يونانيان آن را بر حسب دانه هاي خردل به وزن 6000 دانه خردل تعريف مي‌كردند (ذهبي،1396 ق: ص 3 و 4؛ بخش فرهنگي جامعه مدرسين،1375 : ص 175)؛ سپس مثقال ميان ملل ديگر نيز رواج يافت و بر حسب دانه متوسّط جو ارزيابي شد. اين ارزيابي متفاوت است؛ به گونه¬اي كه هر مثقال از 48 دانه جو (بستاني، 1318 ق) تا تقريباً 85 دانه (ابن‌الاخوه، 1394: ص 141) ذكر شده است. اين اختلاف به‌طور عمده از تفاوت وزن دانه¬هاي جو در مكان‌ها و زمان‌هاي متفاوت ناشي بود (جامعه مدرسين، همان: ص 137 و 138). اين مثقال شامل 22 قيراط منهاي يك حبه است (مقريزي، 1911: ص11). برخي نيز هر دينار را 20 قيراط (تركماني: ص 63) و 24 قيراط (ابن¬الاخوه، همان) ذكر كرده¬اند.
پيش از ظهور اسلام، مثقال به صورت مقياس وزن ميان اعراب كاربرد داشت. پيامبر با عدم مخالفت، معامله بر اساس اين مقياس را تأييد فرمود و مسلمانان در معامله‌هاي خود، آن را به كار گرفتند ( ابوعبيد، 1978: ص 520؛ ابن‌الاخوه، همان: ص 650 ؛ بلاذري، 1956:  ص453). اين واحد كه به نام مثقال عربي در مكّه رايج بود، پس از اسلام به نام مثقال شرعي و واحد وزن رسمي حكومت قلمداد شد. بدين ترتيب، وزن مثقال پيش از اسلام و در عصر نبوي يكسان بود (ذهبي، همان: ص 2؛ مقريزي، همان: ص 5؛ صبحي، 1396ق: ص 427؛ قرمناوي، 1401ق: ص 240)؛ سپس مثقال ديگري نيز در عراق و ايران به نام مثقال صيرفي رواج يافت كه از نظر وزن با مثقال شرعي تفاوت داشت و هم اكنون نيز با همان وزن در ايران رواج دارد.
مثقال در اصل، واحد اندازه‌گيري وزن طلا بود و به يك مثقال طلا از قديم دينار اطلاق مي‌شد (بستاني، همان: ج7، ص670). در عبارات مورّخان و روايات، دو واژة مثقال و دينار مترادف و به يك معنا به كار رفته است.  از طرفي ديگر، وزن دينار شرعي در دستگاه متريك 25/4 گرم است؛ بنابراين، هر مثقال شرعي نيز 25/4 گرم وزن دارد.
پيش از اسلام، يك مثقال شامل 22 قيراط منهاي يك حبّه بود. در عصر حكومت اسلامي براي رهايي از حساب كسور، مثقال را به 20 قيراط تعريف كرده‌اند؛ در نتيجه قيراط شرعي   مثقال است؛ بنابراين داريم :    2125/0=20÷25/4
يعني هر قيراط شرعي تقريباً 21/0 گرم است؛ حال آن كه قيراط غير شرعي وزني كم‌تر دارد. بدون احتساب يك حبه كم‌تر، هر قيراط مثقال عربي 1932/0گرم است.
    1932/0=22÷25/4
چنان‌كه گفته شد، از قديم دينار (مثقال) واحد وزن بود و طلا را با دينار توزين مي‌كردند؛ از اين رو، سكّه‌هاي طلا  نيز با دينار وزن مي‌شدند. همين امر باعث شد سكّه‌هاي طلا به اعتبار واحد وزن طلا، دينار ناميده شوند. بحث از دينار به صورت واحد پول، جنبه‌هاي متنوّعي دارد كه در اين خصوص مي‌توان به تاريخ رواج دينار، ضرب دينار به وسيلة مسلمانان، ارزش دينار، قدرت خريد دينار و مانند آن‌ها پرداخت؛ امّا از آن جا كه هدف مقالة حاضر بررسي واحد‌هاي سنجش وزن، كيل، طول و سطح در تاريخ اقتصادي مسلمانان است، مجال بررسي واحد پول در اين مقاله دست نداد؛ با وجود اين، نتايج اين مطالعه در بررسي مستقل و تفصيلي واحد پول دينار و درهم تحت عنوان پول در تاريخ مسلمانان و برآورد ارزش درهم و دينار ارائه شده است.
1-2. درهم
درهم كه در اصل، واحد اندازه گيري نقره بوده و از ايران به فرهنگ عرب راه يافته است، از نظر نوع، متعدّد و از نظر وزن گوناگون بود. درسال74 قمري، درهم شرعي، واحد وزن رسمي حكومت تعريف شد. نسبت درهم به مثقال شرعي  است؛ بنابراين با توجّه به وزن مثقال شرعي و اين نسبت مي‌توان وزن درهم را محاسبه كرد. با محاسبه درهم و با توجه به رابطه ميان درهم با دانق، قيراط و رطل مي‌توان به محاسبة وزن دانق، قيراط و درهم بر حسب گرم پرداخت.
    975/2=7/0×25/4
بنابراين وزن يك درهم برابر با 975/2 گرم است. از آن‌جا كه هر درهم شرعي 6 دانق است، وزن هر دانق برابر با 49/0 گرم است.
    4958/0=6÷975/2
همچنين يك درهم شرعي داراي 14 قيراط است.(مجلسي، بي¬تا: ص90)؛ بنابراين هر قيراط درهم شرعي برابر با 21/0 گرم است.
    2125/0=14÷97/2
امّا در خصوص رطل بايد گفت كه در شهرهاي اسلامي، رطل‌هاي متفاوتي به كار مي‌رفت كه  از نظر وزن، گوناگون بودند؛ از جملة آن‌ها رطل‌هاي مكّي، مدني، مصري، دمشقي و عراقي را مي‌توان نام برد؛ با وجود اين، مقياس رسمي حكومت، رطل عراقي به وزن 130 درهم بود؛ در نتيجه، رطل عراقي تقريباً برابر با 75/386 گرم برآورد مي‌شود.
    75/386=130×975/2
1-3. درهم عادي
پس از بررسي مختصر درهم و مثقال شرعي (دو واحد وزن اصلي حكومت‌هاي اوّلية اسلامي)، بايد به اين نكتة مهم توجه شود كه پيش از اسلام، يك نوع درهم بيش از ديگر دراهم معروف بود و نزد اعراب كاربرد فراواني داشت. اين درهم از نظر وزن برابر با يك مثقال عربي(ابويوسف،1352ق: ص26؛ حسيني عاملي،1323 ق: ص160)  و شامل 8 دانق بود كه پس از استقرار حكومت اسلامي نيز از رواج نيفتاد (جهشياري، بي‌تا: ص 12). وزن اين درهم عادي (نه شرعي) 25/4 گرم است و نبايد با درهم شرعي كه 975/2 گرم است، اشتباه شود.
بر محققان پوشيده نيست كه به رغم رسميت يافتن درهم شرعي به صورت مقياس وزن در حكومت صدر اسلام، بسياري از حساب‌ها به مأخذ درهم عادي تنظيم مي‌شد و منابع نيز اغلب بدون تعريف درهم مورد نظر، به نقل ارقام و محاسبه‌ها پرداخته‌اند كه اين امر سبب پيدايي اشتباه‌هاي بسياري شده است. چنان كه در مورد نياز اشاره رفت بحث از درهم در جايگاه واحد پول نيز به مجالي ديگر موكول شده است.
2. مقياس كيل
در روزگار پيشين، يكي از روش‌هاي اندازه‌گيري، كيل بود؛ يعني كالاها بر حسب حجم (نه وزن) ارزيابي و داد و ستد مي‌شدند. آن زمان، برخلاف آنچه امروز رايج است، غلّات را بر اساس حجم اندازه مي‌گرفتند. ابزار كيل، پيمانه (مكيال)هايي چند با گنجايش متفاوت بود؛ امّا به‌تدريج نام آن پيمانه‌ها بر واحدهاي اندازه‌گيري وزن اطلاق شد و از آن پس، معاملات بر اساس وزن كالا انجام گرفت؛ يعني در داد و ستدها به ازاي وزن مقدار معلومي از كالا كه در پيمانه‌اي ويژه مي‌گنجد، قيمت مشخّصي تعيين مي‌شد (ابن‌الاخوه،1934: ص70 ؛ خوارزمي، 1895: ص 11؛ صولي، بي‌تا: ص 217). لازم است اصطلاحات كيل را بر اساس وزن در دستگاه متريك ارزيابي كرد.
2-1. صاع
در جايگاه واحد اندازه گيري وزن، ظاهراً در عصرپيامبر برابر با 5 مد بود (مجلسي،1376: ج77، ص350؛ ح249؛ صدوق، 1377 ق: ج 1، ص 34: قال ابوالحسن: «...و صاع النبي خمسة امداد و المد ماتين و ثمانين درهما»)؛ سپس در دورة خلافت امويان بر وزن مد افزوده و هر صاع برابر با 4 مد تعريف شد كه از آن پس اين نسبت شهرت يافت (ابن منظور، بي¬تا؛ فيومي، 1921؛ فيروزآبادي، 1330 ق؛ مجلسي، بي¬تا: ص134)؛ امّا وزن صاع بر حسب رطل در هر دو دوره همچنان 6 رطل مدني يا 9 رطل مكّي باقي ماند. با توجه به اطلاعات پيشين مي‌توان به محاسبه وزن مد پرداخت.
    2/1=5÷6
    5/1=4÷6
يعني وزن مد در زمان پيامبر 2/1 رطل مدني و وزن مد در زمان امويان 5/1 رطل مدني برآورد مي‌شود؛ پس وزن اين دو نوع مد به صورت ذيل قابل محاسبه است:
    234=195×2/1
    5/292=195×5/1
يعني هر مد، در زمان پيامبر 234 درهم و وزن مد در زمان امويان 5/292 درهم تخمين زده مي‌شود؛ يعني در دوره‌اي كه صاع، 5 مد ارزيابي مي‌شد، هر مد 234 درهم و در دورة بعد كه صاع را  به 4 مد تقويم كردند، وزن يك مد به 5/292 درهم افزايش يافت؛ بنابراين، وزن يك صاع بر حسب درهم چنين برآورد مي‌شود:
    1170=5/292×4
    1170=234×5
بنابراين، وزن صاع بر اساس هر دو مبنا، برابر 1170 درهم است.
نتيجة پيشين كه مطابق با نظر مشهوراست، در ظاهر با آن دسته از اخبار كه صاع را به وزن 1400 درهم برآورد كرده‌اند (مجلسي، 1376 ش: ص143؛ شيخ طوسي، 1926: ج 4، ص 79: كتب ابي¬الحسن العسكري: «ان الفطرة صاع من قوت بلدك... تدفعه وزنا سته ارطال برطل المدينة مائة و خمسة و تسعون درهما تكون الفطره الفا و مائة و سبعون درهما.») مطابقت نمي‌كند؛ امّا با اندك تأمّلي اتّحاد اين دو برآورد آشكار مي‌شود. همان طور كه پيش از اين اشاره شد، مكيال صاع و مد در اصل، واحد كيل هستند كه به تدريج بر واحد وزن نيز اطلاق شده‌اند. از طرف ديگر، نسبت يك پيمانه گندم به يك پيمانه آب 2/1 و نسبت يك پيمانه جو به يك پيمانه آب 3/1 است؛ يعني اين دو نسبت به ترتيب برابر با   و    هستند؛ پس وزن 1400 درهم آب با 1170 درهم گندم برابر است.
از جمله اخباري كه در آن‌ها به صاع اشاره شده، خبر حفص، سليمان و همداني است.  روايت حفص در باب غسل و آب است و تصريح مي‌كند كه هرصاع (آب) 1400 درهم وزن دارد. روايت همداني در باب زكات و در مورد غلّات (گندم) (ابويعلي، 1978: ص 84؛ قوشي، 1347ق: ص 471؛ ابوعبيد، 1986: ص 1598) بوده و وزن صاع (گندم ) را 1170 در هم ذكر كرده است؛ بنابراين، وزن يك صاع آب  برابر وزن يك صاع گندم است؛ يعني:
     
به هر حال، وزن صاع 6 رطل مدني است و در دستگاه متريك برابر خواهد بود با:          
    1170  195×6
    48075/3 =1000÷ (975/2×1170)
يعني وزن هر صاع گندم تقريباً 4/3 كيلوگرم است و با آن چه مشهور است (صاع حدود
3 كيلو) تفاوت دارد.
2-2. مـد
نظر به ‌آن چه دربارة صاع گفته شد، روشن است كه مد در زمان پيامبر   صاع و برابر با 2/1 رطل مدني يعني 234 درهم بود. در زمان امويان، وزن مد تغيير يافت و هر مد   صاع يا 5/1 رطل مدني، يعني برابر با 5/292 درهم مدني، تعريف شد؛ بنابراين داريم :
    15/696 = 975/2×234
    1875/870 = 975/2×5/292
بر اين اساس، وزن يك مد گندم در زمان پيامبر 15/696 گرم و در زمان امويان 2/870 گرم برآورد مي‌شود.
2-3. قفيز
قفيز واحد اندازه گيري وزن بود و در توزين حبوب، و غلّات و خرما رواج كامل داشت. اين مقياس از مقدار بذري كه در يك فقيز زمين كشت مي‌شده، اقتباس شده است (ابوعبيد، 1986: ص515؛ ماوردي، 1398 ق: ص117؛ ابو يوسف، 1352 ق: ص53؛ صولي، بي‌تا: ص 217). يك قفيز را به وزن 8 مكوك و هر مكوك را 5/1 صاع نوشته‌اند؛ بنابراين، هر قفيز 12=5/1×8 صاع است (فيروزآبادي، 1330 ق؛ ابن منظور، بي¬تا؛ سردار كابلي، بي‌تا: 35 ص). در اين صورت داريم:
    769/41=48075/3×12
بنابراين، وزن قفير تقريباً 8/41 كيلوگرم برآورد مي‌شود. وزن قفيز در چند نوبت تغيير يافت. بنا به نقل ماوردي، در دوره خلافت عمر بن خطاب قفيزي به وزن 8 رطل (عراقي) تعريف و بر مبناي آن ماليات املاك زراعي عراق بر‌آورد شد؛ پس يك قفيز آن دوره برابر است با:
    1040=30×8
    094/3=1000÷ (97/2×1040)
يعني هر قفيز عمر 1040 درهم و بنابراين تقريباً 1/3 كيلوگرم تخمين زده مي‌شود.
هارون‌الرشيد نيز براي محاسبة ماليات عراق، قفيز ديگري به وزن 10 مكوك وضع كرد. اين قفيز به ملجم يا هاروني يا عجلاني موسوم است (خوارزمي، 1895 : ص 11؛ ابوعبيد، 1986: ص 515 و 560؛ فيروزآبادي،1330ق؛ ماوردي، 1398 ق: ص 117؛ ابويوسف، 1352ق: ص53؛ صولي، بي‌تا: ص 217). اين واحد برابراست با:
    15= 5/1×10
    21125/52 = 48075/3×15
يعني هر قفيز هاروني 15 صاع و برابر با 2/52 كيلوگرم برآورد مي‌شود. بر همين اساس، ساير واحدهاي كيل را كه نسبت آن‌ها به صاع يا مد در منابع گوناگون بيان شده، قابل محاسبه است. اين واحدها عبارتند از : مد، اردب، جريب،  فرق، قسط، مختوم، وسق، كر، ويبه وكيلج.
4. مقياس طول
بررسي واحدهاي طول از اين نظر مهم مي‌نمايد كه مقياس اندازه گيري و مميّزي زمين‌هاي زراعيِ مشمول خراج، يعني بزرگ‌ترين منبع درآمد مالياتي دولت‌هاي اسلامي بوده است.
4-1. ذراع
ذراع واحد انداره گيري طول بود و به اندازة ساعد، يعني از بندگاه ساعد تا نوك انگشت ميانه است (فيروزآبادي،1330ق). در چند مرحله و به مناسبت‌هاي گوناگون در اندازه ذراع تجديد نظر شد؛ ولي برآورد آن هر بار مبنايي متفاوت داشت؛ در نتيجه، ذراع‌هايي مختلف
با اندازه‌هاي متفاوت پديدار شد كه نمونه‌هاي ذيل از آن جمله است (ماوردي، 1398 ق:
ص 152 و 153؛ ابن‌الاخوه: 1934: ص72 - 78؛ ابويعلي، 1978: ص 173 و 174):
1. ذراع يوسفيه: اين ذراع را قاضي ابو يوسف تعريف كرد و قضات بازار بغداد ذراع‌هاي پارچه فروشان را با آن اندازه مي‌گرفتند. اين ذراع   اصبع (انگشت) از ذراع سوداء كوتاه‌تر و يك اصبع از ذراع ابن ابي ليلي درازتر بوده است.
2. ذراع قاضيه:  اين ذراع را قاضي ابن ابي ليلي تعريف كرد و از ذراع سوداء   اصبع كوتاه‌تر است.
3. ذراع سوداء: اين ذراع را هارون الرشيد براي مساحي اراضي وضع كرد و به مقدار   اصبع از ذراع بازار بلندتر است. اين ذراع بيش‌تر در تجارت و معاملات پارچه و اندازه گيري طول و عرض خانه‌ها و ميزان برآمدگي آب رود نيل كاربرد داشت.
4. ذراع هاشمية كوچك: اين ذراع را بلال بن ابي برده تعريف كرده و از ذراع سوداء   اصبع كوتاه‌تر است. اين ذراع در بصره و كوفه به كار مي‌رفت و به بلاليه نيز معروف بود.
5. ذراع هاشمية بزرگ:  اين ذراع كه    اصبع از ذراع سوداء بلندتر بوده است را ابوجعفر منصور هنگام تبديل روش برآورد خراج از مساحت به مقايسه وضع كرده است. اين واحد را ذراع زياديه نيز گفته‌اند.
6. ذراع عمريه: اين ذراع را عمر بن خطاب براي مساحي اراضي سواد وضع كرد. وي از بلندترين و كوتاه‌ترين ذراع و ذراعي ميانه ميانگين گرفت و بر آن مقدار عرض چهار انگشت دست بسته (قبضه) و طول يك انگشت ابهام افزود و مجموع اين طول به صورت ذراع عمريه معروف شد.
7. ذراع ميزانيه: اين واحد را مأمون تعريف كرد و برابر با   ذراع سوداء  و  اصبع است.
4-2. برآورد ذراع سوداء
دانشمندان علم هيأت قديم (سرداركابلي، بي‌تا: ص 166) محيط استوايي زمين را به طور جزم 24000 ميل برآورد كرده‌اند (همان: ص 158). با توجّه به اين كه هر ميل قديم 3000 ذراع است، برآورد محيط زمين به صورت ذيل تخمين زده مي‌شود:
    72000000=3000×24000
يعني بر اساس هيأت قديم، محيط زمين 720 ميليون ذراع برآورد شده است. از طرفي ديگر، هيوارد محيط استوايي زمين را با دقت تمام به طول 4624872102/24902 ميل انگليسي، (وتاكر، تقويم سال 1998) يعني 28832/40076 كيلومتر برآورد كرده است؛ بنابراين، ذراع قديم به صورت ذيل به دست مي‌آيد:
    4007628832 = 100000 × 28832/40076
    66151156/55 = 000 000 72 ÷ 4007628832
يعني هر ذراع قديم تقريباً 7/55 سانتيمتر برآورد مي‌شود. صاحب جواهر از چند ذراع نام مي‌برد (نجفي، 1377ق):
1. ذراع قدما كه به طول32 اصبع يا 8 قبضه است.
2. ذراع محدّثان كه 24 اصبع طول دارد.
3. ذراع كسري كه به طول 28 اصبح يا 7 قبضه است.
4. ذراع الاسودكه زمان دولت عباسي يا اموي وضع شده و27 اصبع است؛
بنابراين طول يك اصبع و در نتيجه طول ذراع سوداء به دست مي‌آيد:
    73942/1=32÷66151/55
    9644/46=73942/1×27
بر اين اساس، هر اصبع تقريباً 7/1 سانتيمتر و هر ذراع سوداء تقريباً 47 سانتيمتر برآورد مي‌شود.
4-3. برآورد ساير ذراع‌ها
با توجّه به اين كه ذراع سوداء تقريبا برابر با 47 سانتيمتر برآورد شد، اكنون مي‌توان ذراع‌هايي را كه برحسب ذراع سوداء و اصبع بيان شده است، برآورد كرد:
    ذراع يوسفيه به سانتيمتر    80474/45= (73942/1)  -964/46
    ذراع قاضيه به سانتيمتر    065363/44= (73942/1)  - 964/46
    ذراع هاشمية كوچك به سانتيمتر    32594/42= (73942/1)  -9644/46
    ذراع هاشمية بزرگ به سانتيمتر    82113/56= (73942/1)  + 9644/46
    ذراع ميزانيه به سانتيمتر    39801/126= (73942/1)  + (9644/46) 
4-4. ذراع رسمي
در صدر اسلام، به ويژه در عصر امام محمد باقر و صادق، مقياس‌ها بسيار دقيق بود؛ ولي با  انحطاط تمدّن اسلامي، مقياس‌هاي بسيار گوناگون و غير دقيق رواج يافت؛ از اين رو، قاضيان، محتسبان و دبيران به تدريج كوشيده‌اند تا براي مقياس‌هاي رايج، اساسي ثابت بيابند. نخست از ذراع كه واحد اصلي اندازه‌گيري طول بود، آغاز كردند و ذراع را به طول 24 اصبع و هر اصبع را به 6 جو كه شكم هر يك به پشت ديگري چسبيده باشد و قطر كوچك هر دانه جو را به 6 تار موي دم استر تعريف كردند. با اين ارزيابي دوباره، ذراع تعريف شده ذراع رسمي تلقي و مبناي قياس در محاسبة ديگر ذراع‌ها شد (ابن‌خلدون، 1336 ق: ص 75؛ ابن‌الاخوه، 1934: ص 72 و 73؛ قلقشندي، 20 ـ 1913: ج3 ، ص 446)
    74613/41=24×73942/1
بر اساس اين محاسبه، هر ذراع رسمي تقريباً 7/41 سانتيمتر برآورد مي‌شود.
4-5. ذراع عمريه
از عبارت ماوردي (ماوردي، 1398ق: 153) در بيان طول ذراع‌هاي رايج در عصر عباسي پيدا است كه ذراع سوداء را معيار قرار داده و ساير ذراع‌ها را بر حسب آن بيان كرده است؛ امّا در همان جا ذراع عمريه را به استناد موسي بن طلحه بر حسب مطلق ذراع بيان مي‌كند؛ حال آن كه در بقية موارد، ذراع را به وصف سوداء مقيد كرده است. چنين بر مي‌آيد كه اين ذراع غير از ذارع سوداء است و چون راوي زماني مي‌زيست كه ذراع رسمي تعريف، و به صورت مقياس اصلي شايع شده بود، اين اطلاق در ظاهر به ذراع رسمي منصرف مي‌شود؛ يعني در برآورد طول ذراعي كه عمر بن خطاب وضع و با آن و به دست عثمان بن حنيف سواد را مساحي كرده بود، از ذراع رسمي استفاده شده است. همچنين، در اين تخمين افزون برذراع، به طولي برابر با عرض چهار انگشت (غير از ابهام) و طول يك ابهام دست اشاره شده است؛ بنابراين براي محاسبة طول ذراع عمريه، افزون بر تخمين ذراع رسمي، نياز به بر‌آورد طول مذكور نيز داريم. بنا به برآوردي كه نويسنده كرده است، اين مقدار تقريبا 5/15سانتيمتر طول دارد؛ بنابراين، ذراع عمريه تقريبا 2/57 سانتيمتر برآورد مي‌شود.
    24613/57= 5/15+74613/41
4-6. اجزاي ذراع
ذراع اجزايي دارد كه مي‌توان به شرح ذيل بدان‌ها پرداخت:
1. بار: واحد طول بار 6 ذراع است (بلاذري،271:1956). چون براي مساحت اراضي از يك ساقه ني (قصبه) به طول يك بار استفاده مي‌شد، به بار، قصبه نيزگفته مي‌شد. بار واحد اصلي، و قصبه ابزار اندازه‌گيري بوده است. نظر به ‌آن كه ذراع هاشمية بزرگ، مبناي مساحت زمين بود، (ماوردي، 1398ق: ص173) داريم:    40927/3=100÷ (82113/56×6)   
يعني يك بار تقريباً 4/3 متر برآورد مي‌شود.
2. اشل: يكي ديگر از واحدهاي طولي كه در مساحي اراضي زراعي كاربرد داشت، اشل بود كه به اندازه 60 ذراع است (خوارزمي، 1895 : ص 15)؛ بنابراين، يك اشل تقريبا به طول
1/34 متر برآورد مي‌شود.
    092675/ 34=100÷ (82113/56×60)
3. ميل: به رأي عالمان متأخّر، يك ميل 4000 ذراع طول دارد (شهيد ثاني،1396 ق: ج1، ص 396؛ خميني، 1361: ج1، ص 248)؛ بنابراين با توجّه به مقدار ذراع رسمي (74613/41 سانتيمتر)، يك ميل بر حسب كيلومتر به مأخذ ذراع رسمي برابر با 7/1 كيلومتر برآورد مي‌شود.
    66984/1= (1000×100) ÷ (74613/41×3000) 
امّا عالمان قديم، هر ميل را 3000 ذراع مي‌دانستند (سرداركابلي، بي‌تا: ص161)؛ با وجود اين، با توجه به مقدار ذراع قديم، يك ميل بر حسب كيلومتر به مأخذ ذراع قديم عبارت است از:
    66984/1= (1000 × 100) ÷ (66151/55 × 3000)
بنابراين ميل برحسب كيلومتر به مأخذ ذراع متأخر و قديم، برابر با 7/1 كيلومتر برآورد مي‌شود.
4. فرسخ: هر فرسخ برابر با 3 ميل (شهيد ثاني، 1396ق: ج1 ، ص 396؛ خميني، 1361:  ج 1، ص 284؛ ابن‌خلدون، 1336ق : ص75) يعني 12000 ذراع است؛ بنابراين يك فرسخ بر حسب كيلومتر به مأخذ ذراع رسمي تقريباً برابر با 5 كيلومتر است.
    009536/5 = 66984/1×3
5. مقياس سطح
براي اندازه‌گيري مقياس سطح از مقياس‌هاي متفاوتي استفاده مي‌شد. در اين‌جا چند مقياس اصلي و رايج، يعني جريب، قفيره، و عشير برآورد مي‌شوند.
5- 1. جريب
واحد اصلي اندازه‌گيري سطح در روزگار پيشين جريب بود كه از آرامي‌ها به ساسانيان (سن، 1368 : ص490) و از آن‌ها به اعراب رسيده است. يك جريب را 10 قصبه يعني60  ذراع  در 60  ذراع  يا 3600 ذراع مربع (ماوردي، 1398ق: ص 146) نوشته‌اند؛ بنابراين داريم:
    31054/1162= 2(100÷8213/56×60)
يعني هر جريب تقريبا 3/1162 متر مربع برآورد مي شود.
اين‌جا نيز ذراع هاشمية بزرگ (مبناي محاسبة مساحت) مأخذ برآورد جريب است.
5-2. قفيز
يكي ديگر از واحدهاي اندازه‌گيري سطح، قفيز است. اين مقياس را برابر با   جريب يا 360 ذراع مربع نوشته‌اند (خوارزمي،1895، ص200)  كه به مترمربع برابر مي‌شود با:
    231/116=10÷3105/1162
توجه داريم اين قفيز كه براي اندازه‌گيري سطح، مورد استفاده قرار مي‌گرفت و تقريباً 2/116 مترمربع بود، غير از قفيزي است كه به عنوان واحد كيل كاربرد داشت.
5-3. عشير
عشير نيز از مقياس‌هاي اندازه‌گيري سطح و مساحي اراضي بود. يك عشير را برابر با    قفيز ذكر كرده‌اند؛ بنابراين داريم:
    6231/11=10÷23105/116
يعني يك عشير تقريباً 62/11 متر مربع برآورد مي‌شود.
6. خلاصه و نتيجه‌گيري
واحدهاي سنجش در روزگار قديم، بيش‌تر جنبة منطقه‌اي داشت. پس از تشكيل دولت‌هاي بزرگ و به كار گرفته شدن اين واحدها در برآورد ماليات‌هاي نقدي و جنسي، مقياس‌ها از نظر تعريف و استاندارد نظم بيش‌تري يافت؛ با وجود اين، اين واحدها در ادبيات تاريخ اقتصادي مسلمانان، بسيار متفاوت و متنوّع است. بررسي، اندازه‌گيري و تبديل اين واحدها به مقياس‌هاي سنجش رايج كنوني در بررسي تاريخ اقتصادي مسلمانان اهمّيت دارد. در مقالة حاضر اين واحدها تا حدودي بررسي شده است.
بر اساس اين مطالعه، مثقال، يعني واحد اندازه‌گيري وزن، پس از اسلام، به نام مثقال شرعي، واحد رسمي حكومت قلمداد شد. هر مثقال شرعي برابر با 25/4 گرم برآورد مي‌شود.
يكي ديگر از واحدهاي وزن روزگار قديم، درهم بود. درهم از نظر وزن و نوع تفاوت داشت. در سال 74 قمري، درهم شرعي معادل با 975/2 گرم به صورت واحد رسمي حكومت تعريف و رايج شد. حال آن كه وزن يك درهم عادي برابر با يك مثقال عربي و 25/4 گرم بود.
افزون بر توزين كالاها، برخي از اجناس، از جمله غلّات، به شيوة كيل اندازه‌گيري و داد و ستد مي‌شد. صاع در عصر پيامبر برابر با 5 مد و سپس در دورة خلافت امويان به 4 مد تعريف شد. وزن هر مد در زمان پيامبر 2/1 رطل مدني و در زمان امويان 5/1 رطل مدني برآورد مي‌شود.  بر اساس برآورد انجام گرفته، يك مد گندم در عصر نبوي 15/696 گرم و در زمان امويان 2/870 گرم بود؛ بنابراين، وزن هر صاع گندم در هر دو دوره 4/3 كيلوگرم برآورد مي‌شود. يكي ديگر از واحدهاي اندازه گيري حبوب و غلّات و بنابراين مبناي برآورد ماليات املاك زراعي قفيز بود. وزن قفيز 8/41 كيلوگرم بود. قفيز در چند نوبت تغيير يافت. در اين تغييرات، قفيز از 1/3 كيلوگرم تا 2/52 كيلوگرم در نوسان بود.
مقياس طول در زمان قديم ذراع و اجزاي آن يعني بار، اشل، ميل و فرسخ بود، و ذراع از نظر نوع متفاوت و متعدد بود. ذراع سوداء رايج‌ترين واحدها شمرده مي‌شد كه تقريباً معادل با 47 سانتي متر برآورد مي‌شود. ذراع‌هاي ديگر از 42 تا 125 سانتي متر در نوسان بودند.
براي اندازه گيري سطح نيز از مقياس‌هاي متفاوتي استفاده مي‌شد كه از جملة آن‌ها مي‌توان به جريب، قفيز و عشير اشاره كرد. هر جريب 3/1162 مترمربع برآورد مي‌شود. قفيز  جريب است.


منابع مآخذ
أ. فارسي
1.    بخش فرهنگي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، پول و نظامهاي پولي به ضميمه تاريخ پول از آغاز اسلام تا زمان غيبت، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1375ش.
2.    زراءنژاد، منصور، پول در تاريخ مسلمانان و برآورد ارزش درهم و دينار، در دست چاپ.
3.    سن، كريستين، ايران در زمان ساسانيان، رشيد ياسمي، تهران، دنياي كتاب، 1368 ش.
ب. عربي
1.    ابن‌الاخوه، معالم‌القربه، بيروت، 1934 م.
2.    ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن‌خلدون، قاهره، دار نهضه مصر، 1336 ق.
3.    ابن‌منظور، محمد بن مكرم انصاري، لسان‌العرب، بيروت، دار لسان‌العرب، بي‌تا.
4.    ابوعبيد، قاسم ابن‌سلام، الاموال، تصحيح محمد خليل هراس، قاهره، 1986م.
5.    ابويوسف يعقوب بن ابراهيم انصاري، الخراج، قاهره، 1352ق.
6.    ابويعلي، محمد بن حبيب ماوردي، الاحكام‌السلطانيه، قاهره، 1978م.
7.    البلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، فتوح‌البلدان، تصحيح صلاح‌الدين منجد، قاهره، 7 - 1956م.
8.    جهشياري، محمد بن عبدوس، الوزراء والكتاب، بي‌تا.
9.    حسيني زبيدي، محمد بن محمد، تاج‌العروس، قاهره، 1306ق.
10.    حسيني عاملي، جواد بن محمد، مفتاح‌الكرامه، صيدا و تهران، 1323ق به بعد.
11.    خميني، روح‌الله، تحريرالوسيله، تهران، مكتبه‌الاعتماد، 1361 ش.
12.    خوارزمي، ابوعبدالله محمد بن احمد بن يوسف، مفاتيح‌العلوم، به تصحيح Q.Van Vloten، ليدن، 1895م.
13.    الذهبي، شمس‌الدين محمد بن احمد، تاريخ‌الاسلام و طبقات‌المشاهير والاعلام، قاهره، 1399ق.
14.    سردار كابلي، حيدر قلي‌خان، غايةالتعديل في معرفةالاوزان والمثاقيل، بي‌تا.
15.    الشهيدالثاني، زين‌الدين علي بن محمد، الروضةالبهية في شرحالّمعةالدمشقيه، قم، انتشارات و چاپخانه علميه، 1396ق.
16.    شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، تصحيح حسن موسوي خرسان، نجف، 1377ق
17.    شيخ طوسي، تهذيب‌الاحكام، تصحيح حسن موسوي خرسان، نجف، 1926م.
18.    صبحي، الصالح، النظم‌الاسلاميه: نشأتها و تطورها، بيروت، دارالعلم للملايين، 1396ق.
19.    صولي، محمد بن يحيي، ادب‌الكتاب، بي‌تا.
20.    فيروزآبادي، مجدالدين محمد بن يعقوب، القاموس‌المحيط، قاهره، 1330ق.
21.    فيومي حمودي، ابوالعباس احمد بن محمد، المصباح‌المنير، قاهره، 1921م.
22.    قلقشندي، ابوالعباس احمد بن عبدالله، صبح‌الاعشي، قاهره، دارالكتب، 20-1913م.
23.    قوشي، يحيي بن آدم، الخراج، تصحيح احمد محمد شاكر، قاهره، 1347ق.
24.    كريستين، سن، ايران در زمان ساسانيان، رشيد ياسمي، تهران، دنياي كتاب، 1368 ش.
25.    گرديزي، ابوسعيد بن ضحاك، زين‌الاخبار، قاهره، 1934م.
26.    الماوردي، علي بن محمد، الاحكام‌السطانيه والولايات‌الدينيه، بيروت، دارالكتب العلميه، 1398ق.
27.    مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، 1376 ش به بعد.
28.    ـــــــ ، رسالة في‌الاوزان والمقادير، تهران، بي‌تا.
29.    المقريزي، ابوالعباس احمد بن علي، المواعظ والاعتبار بذكرالخطط والآثار، قاهره، 1911م.
30.    نجفي، محمدحسن بن محمدباقر، جواهرالكلام، تصحيح عباس قوچاني و ديگران، نجف، 1377 ق به بعد.

 

 

منبع : فصلنامه اقتصاد اسلامی 15



نظرات 0