محور : شهید مطهری و اقتصاد
سعید فراهانیفرد*
چكیده
جامعیت فكری شهید مطهری سبب شده است تا به بسیاری از مشكلات فكری زمان خود پرداخته، برای آنها راه حلهایی بیابد. به رغم این كه تخصّص اصلی شهید بزرگوار اقتصاد نبوده و از طرفی، اقتصاد اسلامی نیز در زمان وی چندان مطرح نبوده است، افزون بر كتابهایی كه به طور مستقل در این باره نگاشته، در سایر آثار خود نیز به مناسبت، مطالب ارزشمندی را دربارة مسائل اقتصادی اسلام مطرح كرده است. ما در این مقاله كوشیدهایم، بااستفاده از نوشتههای استاد، چارچوب نظام اقتصادی اسلام را از دیدگاه آن بزرگوار معرّفی كنیم. بدیهی است كه داوری دربارة دیدگاههای اقتصادی استاد مستلزم توجّه به دو مطلب است:
أ. همان طور كه اشاره شد، این نوشتهها در فضا و وضعیت خاص نگاشته شده است.
ب. برخی از آثار استاد كه در متن از آن ها استفاده شده، یادداشتهایی بوده كه هنوز از دید وی نهایی نشده بوده است. در این مقاله، ضمن اشاره به اختلاف نظرهایی دربارة نظام اقتصادی اسلام و علم اقتصاد اسلامی و بیان دیدگاه استاد در این باره با استفاده از آثار شهید مطهری، مبانی و اهداف نظام اقتصادی اسلام را استخراج، و در پایان، اندازة دولت و بخش خصوصی و اختیارات دولت را در این نظام مطالعه میكنیم.
واژگان كلیدی: مطهری، نظام اقتصادی اسلام، اندیشه اقتصادی، مالكیت، رشد اقتصادی.
>>>
محور : شهید مطهری و اقتصاد
سعید فراهانیفرد*
چكیده
جامعیت فكری شهید مطهری سبب شده است تا به بسیاری از مشكلات فكری زمان خود پرداخته، برای آنها راه حلهایی بیابد. به رغم این كه تخصّص اصلی شهید بزرگوار اقتصاد نبوده و از طرفی، اقتصاد اسلامی نیز در زمان وی چندان مطرح نبوده است، افزون بر كتابهایی كه به طور مستقل در این باره نگاشته، در سایر آثار خود نیز به مناسبت، مطالب ارزشمندی را دربارة مسائل اقتصادی اسلام مطرح كرده است. ما در این مقاله كوشیدهایم، بااستفاده از نوشتههای استاد، چارچوب نظام اقتصادی اسلام را از دیدگاه آن بزرگوار معرّفی كنیم. بدیهی است كه داوری دربارة دیدگاههای اقتصادی استاد مستلزم توجّه به دو مطلب است:
أ. همان طور كه اشاره شد، این نوشتهها در فضا و وضعیت خاص نگاشته شده است.
ب. برخی از آثار استاد كه در متن از آن ها استفاده شده، یادداشتهایی بوده كه هنوز از دید وی نهایی نشده بوده است. در این مقاله، ضمن اشاره به اختلاف نظرهایی دربارة نظام اقتصادی اسلام و علم اقتصاد اسلامی و بیان دیدگاه استاد در این باره با استفاده از آثار شهید مطهری، مبانی و اهداف نظام اقتصادی اسلام را استخراج، و در پایان، اندازة دولت و بخش خصوصی و اختیارات دولت را در این نظام مطالعه میكنیم.
واژگان كلیدی: مطهری، نظام اقتصادی اسلام، اندیشه اقتصادی، مالكیت، رشد اقتصادی.
________________________________
* دانشجوی دكترای اقتصاد دانشگاه تربیت مدرّس.
(صفحه 224)
مقدّمه
مباحث اقتصادی به شكل عام آن، دارای سابقة بسیار طولانی است و كتابهای عقاید اقتصادی به طور معمول از افكار افلاطون و ارسطو در قبل از میلاد مسیح و از فارابی و ابن خلدون و سن توما در قرون وسطا یاد كرده و در نهایت، اندیشههای مركانتالیستها و فیزیوكراتها را در جایگاه بنیانگذاران دانش اقتصاد به شكل جدید آن میدانند(قدیر اصل، 1376: ص 12، 16، 22،...).
مباحث اقتصادی، بین دانشمندان و متفكّران اسلامی، به صورت پراكنده و نیز به صورت موضوعی و بیشتر با صبغة فقهی به چشم میخورد؛ امّا اقتصاد اسلامی به گونة كلاسیك آن سابقة دیرینی ندارد. نخستین كسی كه بحث اقتصاد را به صورت جدّی در عرصة علوم اسلامی مطرح كرد، شهید بزرگوار صدر بود كه با كتاب ارزشمند اقتصادنا، تحوّلی را در این زمینه پدید آورد و حتی در بین دانشمندان اهل سنّت نیز جای خود را باز كرد. در ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، متفكّرانی چون شهید بهشتی و شهید مطهری به مناسبت، مطالبی را در بحث اقتصاد طرحكردهاند.
یكی از ویژگیهای شهید مطهری این بود كه به مسائل اجتماعی حسّاسیت خاص داشته، هرگاه با پدیدهای مواجه میشد كه ذهن متفكّران زمان خود را به خود مشغول كرده بود، با تلاش و پیگیری خاصّ خود، به تحقیق دربارة آن میپرداخت. در بحث اقتصاد، وی چند كتاب مستقل نگاشته و در سایر تألیفات خود نیز به مناسبت بدان پرداخته است. در این مقاله، با استفاده از آثار استاد، سعی برتبیین اندیشة اقتصادی آن بزرگوار دربارة نظام اقتصادی اسلام مطابق با ادبیات فعلی میپردازیم.
نكتة قابل توجّه در این مطالعه این است: در وضعی كه نگرش اكثر فقیهان به اقتصاد، از زاویة خرد و حلّ مسائل فردی بوده، شهید مطهری معتقد به نظاممند بودن اسلام در همة عرصهها و از جمله اقتصاد بوده است.
قلمرو دین در امور دنیایی
بهطور كلّی دربارة حوزة دخالت دین در امور دنیا، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. برخی، مأموریت پیامبران را صرفا" پرورش ابعاد روحی و تربیتی انسان دانسته، به دین اقلّی معتقدند و میگویند: خداوند، سامان دادن امور دنیایی آدمیان را به خودشان واگذاشته است و به تعبیر برخی
(صفحه 225)
از اینان، «ابلاغ پیامها و انجام كارهای اصلاحی و تكمیل دنیا در سطح مردم دور از شأن خدای انسان و جهان است و تنزّل دادن پیامبران به حدود ماركسها، پاستورها و گاندیها یا جمشید و بزرگمهر و همورابی است» (بازرگان، 1374: كیان، ش 28 ، ص 48).
وی در بخش دیگری از مقالة خود گفته است:
آنچه در هیچ یك از سرفصلها یا سرسورهها و جاهای دیگر دیده نمیشود، این است كه گفته شود آن را فرستادیم تا به شما درس حكومت و اقتصاد و مدیریت اصلاح امور زندگی دنیا و اجتماع بدهد (همان: ص52).
برخی از نویسندگان معاصر نیز با این بیان كه «دین، اصلا" در تدبیر دنیا دخالت نكرده و آن را به عقلا وانهاده است»، به تبیین این دیدگاه میپردازند (سروش، 1375: كیان، ش31 ص9). هرچند در این دیدگاه نیز توسعه و رفاه، امری مطلوب به شمار میآید، دین در این امر دخالت نمیكند و چارة كار به خود مردم واگذار شده است.
عدّهای دیگر بر خلاف گروه اوّل معتقدند كه شریعت در برابر دنیای انسانها نیر بی تفاوت نبوده، همة عرصههای حیات فردی و جمعی آدمی را در بر میگیرد و برای همة مناسبات و تعاملات اجتماعی و تحرّكات فردی او پیام مشخّصی دارد. به اعتقاد اینان، اصولا" آباد كردن آخرت از طریق دنیا امكانپذیر است. این گروه، خود به دو دسته تقسیم میشوند: گروهی از آنان به رغم پذیرش شمول شریعت، در تبیین مسائل اجتماعی و اقتصادی دین، نگرش خُرد داشته، به نظاممند بودن شریعت معتقد نیستند. این نگرش كه وجه غالب فقه را تشكیل میدهد، به دنبال پاسخگویی به شبهات و مسائل مقلّدان است و هر گاه از آنان دربارة مسألهای اقتصادی مثلا"پرسشی شود، در مقام پاسخ به آن بر میآیند بدون این كه جایگاه آن در كلّ نظام اقتصادی اسلام در نظر گرفته شود.
در مقابل، عدّة دیگری نیز از جامعانگاران شریعت، نظاممند بودن آن را معتقدند و میگویند: اسلام دارای نظام اقتصادی است كه هماهنگ با نظام سیاسی و فرهنگی و ... در صدد تحقق اهداف عالیه نظام است (رشاد،1379: در كتاب ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، ص14و15). همان طور كه در مقدّمه اشاره شد، شهید صدر از بنیانگذاران این تفكّر بوده است.
شهید مطهری نیز از كسانی است كه به گستردگی قلمرو دین و محدود نبودن آن به امور فردی
(صفحه 226)
و عبادی تأكید كرده است. طبق عقیدة وی، اسلام مكتبی جامع و واقعگرا است. در اسلام به همة جوانب نیازهای انسانی اعمّ از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فكری یا احساسی و عاطفی، فردی یا اجتماعی توجّه شده است.
وی در ردّ كسانی كه حوزة دین را منحصر در مسائل فردی و آخرتی میدانند، میگوید:
كسانی كه گفتهاند زندگی به طوركلّی یك مسأله است و دین مسألة دیگر ، دین را نباید با مسائل زندگی مخلوط كرد، این اشخاص اشتباه اوّلشان این است كه مسائل زندگی را مجرّد فرض می كنند. خیر، زندگی یك واحد و همة شؤونش توام با یك دیگر است؛ صلاح و فساد در هر یك از شوون زندگی ، در سایر شؤون مؤثّر است. ممكن نیست اجتماعی مثلاً فرهنگ یا سیاست ، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد؛ امّا دینش درست باشد و بالعكس. اگر فرض كنیم دین تنها رفتن به مسجد و كلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن است ، ممكن است كسی ادّعا كند مسألة دین از سایر مسائل مجزّا است؛ ولی این مطلب فرضاً دربارة مسیحیت صادق باشد، دربارة اسلام صادق نیست (مطهری، 1368«ب»: ص16)؛
با وجود این، توجّه به مسائل دنیا سبب بی توجّهی و احیانا" گریز از مسائل معنوی نیز نشده است؛ بلكه اصولا" همان طور كه اشاره شد، توجّه به دنیا مقدمه و در جهت رسیدن به اهداف معنوی است. وی در این باره میفرماید:
در جامعههای كهن، همیشه یكی از دو چیز وجود داشت : یا آخرت گرایی و زندگی گریزی (رهبانیت) و یا زندگی گرایی و آخرت گریزی (تمدّن، توسعه). اسلام آخرت گرایی را در متن زندگیگرایی قرار داد. از نظر اسلام، راه آخرت، از متن زندگی و مسؤولیتهای زندگی دنیایی میگذرد (همو، 1372«و»: ص117).
وی دربارة ارتباط اسلام با اقتصاد هم فرموده است:
اسلام دو نوع پیوند با اقتصاد دارد: پیوند مستقیم از طریق یك سری مقرّرات اقتصادی دربارة مالكیت، مبادلات، مالیاتها و... و مباحث مفصل در تحت عنوان كتاب بیع، اجاره، ارث و وقف و... . پیوند غیر مستقیم از طریق اخلاق مانند سفارش به امانت، عدالت، احسان و منع دزدی و خیانت و رشوه (همو، 1368 «ب»: ص 16).
اقتصاد اسلامی (نظام یا علم)
اقتصاد اسلامی از ابعاد گوناگون بین اقتصاددانان و نیز كسانی كه دغدغة درك دین و اجرای آن را در همة ابعاد دارند، مطرح است. گروهی بر اساس مبنایی كه پیشتر اشاره شد یا به جهت عدم
(صفحه 227)
آشنایی به مباحث دینی، اصولا" اقتصاد اسلامی را به طور كلّی نفی میكنند و میگویند:
همانگونه كه ما فیزیك اسلامی و هندسه اسلامی نداریم، اقتصاد اسلامی هم نداریم. گروهی نیز با تفكیك نظام از علم معتقدند كه گرچه اسلام همانند دیگر مكاتب میتواند از نظام و یا مكتب اقتصادی برخوردار باشد، امّا مقولهای به نام علم اقتصاد اسلامی وجود ندارد. عمدة استدلال این افراد این است كه دانش اقتصاد، مانند فیزیك و شیمی و ... از علوم تجربی است و ویژگی علوم تجربی خصوصا" آن جا كه مربوط به رفتار انسانها است، این است كه اوّلا" اثباتی بوده و در صدد تبیین رفتارهای موجود میباشد و ثانیا" برای اثبات فرضیههایش، نیازمند آزمون میباشد. این در حالی است كه رهنمودهای ادیان به صورت دستوری و برگرفته از وحی میباشد. شهید صدر(ره) از كسانی است كه معتقد است كه از مسؤولیتهای دین اسلام این نیست كه دربارة دانش اقتصاد و یا هیأت و یا ریاضیات سخن بگوید (صدر،1973 م: ص140 به نقل از دادگر،1377 نامه مفید،ص57).
شهید مطهری نیز همانند شهید صدر اعتقاد دارد كه اسلام، دارای مكتب و نظام اقتصادی است و در برابر علم اقتصاد به صورت دائش تجربی موضعی ندارد؛ با وجود این، وی از مكتب و نظام نیز به صورت علم یاد كرده است)مطهری، 1368«ب»: ص37)، و به نظر می رسد كه این تعبیر به اعتقاد عدّهای ناظر باشد كه علوم را منحصر در دانش تجربی میدانستند. شهید مطهری در تفكیك بین نظام اقتصادی و علم اقتصاد (تجربی) میفرماید:
روابط اقتصادی دو نوع است: روابط تكوینی و طبیعی و روابط اعتباری و قراردادی. روابط طبیعی عبارت است از یك سلسله روابط علّی و معلولی كه خواه ناخواه در امور اقتصادی پیش میآید؛ مثل روابط مربوط به عرضه و تقاضا، تورّم پول، بیكاری، بحران اقتصادی و....؛ امّا روابط اعتباری عبارت است از قوانین مربوط به حقوق و مالكیتهای شخص یا اشتراكی. از لحاظ روابط طبیعی، علم اقتصاد، علم به قوانین طبیعت است، آنچنانكه هست؛ یعنی یك علم نظری است و اختلاف نظر در این علم از قبیل اختلاف نظر در علوم تجربی است و البتّه كمتر مورد اختلاف خواهد بود؛ ولی از لحاظ روابط اعتباری، علم اقتصاد، علم به روابط است؛ آنچنانكه باید باشد و از این نظر است كه مسألة عدالت و ظلم و خوب و بد و شایسته و ناشایسته به میان میآید (همان: ص32، 33و37)؛
بنابراین، شهید مطهری قلمرو علم اقتصاد را امور اثباتی و بررسی هستها میداند؛ در حالی كه مكتب یا نظام، عهدهدار بایدها، و مباحث آن دستوری و ارزشی است. وی تصریح میكند كه در اسلام به دنبال بایدهای رفتار اقتصادی هستیم.
(صفحه 228)
موضوع بحث ما، اقتصاد برنامهای است، نه اقتصاد علمی؛ لذا فیزیك اسلامی نداریم؛ ولی اقتصاد اسلامی داریم (همان: 238و239).
استاد مطهری گفتار اقتصاددانان را نیز دربارة علم اقتصاد، گوناگون دانسته، میفرماید:
در كتاب اصول علم اقتصاد نوشتة نوشین، قلمرو دانش اقتصاد، مطالعة روابط طبیعی، یعنی اقتصاد به معنای علم نظری مطرح شده؛ در صورتی كه در نوشتههای جرج ساول، منظور از علم اقتصاد، مكتب اقتصادی است. ساول میگوید: علم اقتصاد عبارت از توصیف واقعی و بدون منظور قضایای اقتصادی نبوده؛ زیرا كلّیة عقاید اقتصادی برای منظورهای خاصّی غیر از تجزیه و تحلیل واقعی قضایا از قبیل منظور اخلاقی و منظور مدنی یا دفاع از نظام گذشته یا موجود یا پیشنهاد شده برای آینده بیان و ساخته شده است (همان، ص38ـ43).
شهید مطهری میفرماید:
از این نظر، سوسیالیسم نیز مانند كاپیتالیسم، یك تئوری اقتصادی است. درست برخلاف اصول علم اقتصاد (نوشین) كه علم اقتصاد را صرفا" عبارت میداند از علم به قوانین طبیعی كه در صورتی كه اقتصاد آزاد و شخصی و غیرمتمركز باشد، خواه ناخواه بر روابط تولیدی حكومت میكند (همان:ص44).
در پاسخ كسانی كه منكر علم اقتصاد اسلامی بوده و آن را با فیزیك و هندسه مقایسه میكنند، باید گفت: گرچه دانش اقتصاد نیز یكی از علوم تجربی شمرده میشود، این تفاوت را با برخی از علوم تجربی مانند فیزیك دارد كه در علم اقتصاد، رفتار انسان بررسی میشود، و رفتار انسان بر خلاف مادّة فیزیك، چیزی ثابت و غیر قابل انعطاف نیست؛ بلكه در حالتهای گوناگون، رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهد و از جملة ارزشها و عقاید متأثّر است و همین امر میتواند در نتیجة آزمون فرضیه تأثیر گذار باشد و نیز به همین دلیل است كه خود فرضیهای كه اقتصاددان ارائه و در بوتة آزمون قرار میدهد، ممكن است متأثّر از محیط و نیز اعتقادات او باشد؛ به همین جهت، فرضیهای كه یك مسلمان دربارة رفتار مصرف كننده مثلا" ارائه میدهد، با فرضیة یك ماركسیست و یا معتقد به لیبرالیسم متفاوت خواهد بود و به جهت این كه بیشتر بنیانگذاران علم اقتصاد به مبانی لیبرالیستی اعتقاد داشته و فرضیههای خود را نیز در چنین فضایی مورد آزمون قرار دادهاند میتوان گفت كه برخی از آموزههای دانش اقتصاد فعلی در واقع علم اقتصاد سرمایهداری است. شهید مطهری گرچه به این مسأله تصریح نكرده است میتوان از عبارات او به صورت تلویحی این مطلب را استفاده كرد.
(صفحه 229)
از جمله مسائل قابل توجّه، تأثیر روابط طبیعی و قراردادی در یكدیگر است. به عقیدة ماركسیستها، تكامل ابزار تولید، خواه ناخواه سبب میشود قوانین اقتصادی تغییر یابد. به عبارت دیگر، تكامل ابزار تولید سبب میشود روابط طبیعی اقتصادی تغییر یابد و این تغییر سبب تغییر قهری در مقرّرات اقتصادی میشود. شاید از نظر ماركسیستها، تأثیر روابط اعتباری در روابط طبیعی اقتصاد مفهومی نداشته باشد و از نظر بعضی دیگر، برعكس، تأثیر روابط طبیعی در روابط اعتباری مفهوم درستی نداشته باشد؛ امّا هیچیك درست نیست. هم مقرّرات اجتماعی خاص، جریانات طبیعی اقتصادی خاصّی را به دنبال خود میآورد و هم روابط و آثار طبیعی یك سلسله مقرّرات جدیدی را ایجاب میكند (همان: ص33).
چون اقتصاد سرمایهداری كه برگرفته از تفكّر لیبرالیستی است، به نظم طبیعی اعتقاد دارد و هیچگونه دخالت و تدبیری را در اقتصاد توصیه نمیكند، این پرسش ممكن است پیش آید كه آیا علم اقتصاد به اجتماع سرمایهداری، اختصاص دارد و این شبهه دقیقا" از آنجا ناشی شده كه نظریهپردازان دانش اقتصاد از طرفداران نظام سرمایهداری بودهاند (همان: ص419 و423).
مبانی نظام اقتصادی اسلام
از مباحث گذشته روشن شد كه اقتصاد اسلامی، به معنای نظام مورد اتّفاق بسیاری از صاحبنظران است و در كلمات شهید مطهری نیز گر چه با واژة علم بهكار گرفته شده، همان طور كه خود تصریح كرد، مقصود مكتب اقتصادی است كه اگر اطلاق علم هم بر آن شده، منظور دانش تجربی نیست.
نظام اقتصادی، مجموعهای از الگوهای رفتاری است كه شركت كنندگان در نظام (مصرفكنندگان، تولیدكنندگان و دولت) را به یكدیگر و اموال و منابع طبیعی پیوند می دهد و براساس مبانی مشخّص، در راستای اهداف معیّنی به صورت هماهنگ سامان یافته است (موسویان، 1379: ص 12).
برای تبیین نظام اقتصادی اسلام، لازم است مبانی نظام و اهداف آن را مطالعه كنیم. شهید مطهری در آثار خود با استفاده از آیات قرآن و گفتار پیشوایان دین، اصول متعدّدی را مطرح كرده است كه در شكلگیری نظام اقتصادی اسلام مؤثّرند.
(صفحه 230)
1. اصالت داشتن فرد و جامعه
یكی از مباحث اختلافی كه نقش تعیین كنندهای در تعیین نظامهای اقتصادی دارد، مسألة اصالت داشتن فرد یا اجتماع است. اهمیّت این مسأله از آنجا است كه جهتگیری اهداف نظام را تعیین میكند كه به سمت منافع فرد باشد یا اجتماع، و همانطور كه توضیح خواهیم داد، بسیاری از اصول دیگر نظام، همانند اهداف آن از تبیین این مسأله شكل میگیرد؛ برای مثال، در نظامهای سرمایهداری به علّت فردگرایی، رفتارهای اقتصادی به گونهای سازماندهی میشوند كه منافع افراد تأمین شود و بر همین اساس، مصرف كننده حاكم است و تعیین می كند چه چیز ، چه مقدار و برای چه كسی تولید شود. تولید كننده نیز در این نظام به دنبال حدّاكثر كردن سود خود است؛ یعنی كالاهایی را تولید میكند كه سودآوری بیشتری برای او داشته باشد. این جملة معروف اسمیت است كه هر گاه هر كسی، منافع خودش را حدّاكثر كند، منافع جامعه هم تأمین خواهد شد و بر همین اساس، مالكیت خصوصی، آزادی اقتصادی و دخالت حدّاقل دولت را تجویز میكنند. این در حالی است كه نظام سوسیالیست بر اساس اصالت دادن به جمع، و اعتباری دانستن فرد، اقتصاد دولتی را پیشنهاد كرده، هیچگونه حقّی برای افراد به صورت فردیت قائل نیست. نفی مالكیت خصوصی، نفی آزادی اقتصادی و دخالت گستردة دولت در اقتصاد از نتایج اینتفكّراست.
در نظام اقتصادی اسلام، بر خلاف دو نظام پیشین, مصالح فرد و جامعه حاكم است. حاكمیت مصالح فرد و جامعه از دیدگاه اسلام به معنای حاكمیت احكام شرعی است. این مصالح در قالب نظام كنترل شده بازار مقدار و چگونگی تولید را تعیین میكند.
شهید مطهری در این باره میفرماید:
اصالت فردی ها می گویند: اجتماع، امر اعتباری است؛ فرد اصالت دارد، و اصالت اجتماعیها میگویند: اجتماع اصالت دارد، فرد اعتباری است. هر دو نادرست است. هم فرد اصالت دارد و هم اجتماع. ... این حرف درست نیست كه اجتماع فقط مجموع افراد است. اجتماع بیش از مجموع افراد است. اجتماع روی فرد اثر می گذارد و فرد روی اجتماع. اجتماع واقعاً مجموعش یك واحد است. خودش روح دارد، عمر دارد (مطهری، 1373«ب»: ج1, ص329 و 330).
آیتالله مطهری، اعتبار مالكیت برای اجتماع و دولت را نیز از نتایج بحث اصالت اجتماع میداند (همان: ص325 ـ 332). وی همچنین دربارة ارتباط عدالت با مسألة اصالت فرد و اجتماع میگوید:
عدالت اگر معنایش توازن باشد، باز از آن معنای «اعطاء كلّ ذی حق حقه» بیرون نیست. چرا ؟
(صفحه 231)
توازن اجتماع به این است كه حقوق همة افراد رعایت بشود، حقّ اجتماع هم رعایت بشود (همان:ص336).
بر همین اساس است كه استفاده از منابع طبیعی را به گروهی خاص منحصر ندانسته، هر گونه احتكار و حبس این منابع را مردود میشمرد:
نظر اسلام در مورد اقتصاد مبتنی است بر یك اصل فلسفی و آن اینكه زمین و منابع اوّلیه برای بشر یعنی برای اینكه زمینة فعّالیت و بهره برداری بشر قرار بگیرد، آفریده شده است: «ولقد مكناكم فی الارض و جعلنا لكم فیها معایش قلیلا ما تشكرون (اعراف(7):10)؛ و همانا شما را در زمین مأوا دادیم و در آن برای شما روزیها قرار دادیم و چه كم شكرگزاری میكنید» در هیچكدام از این دو عامل، یعنی عامل مورد استفاده و عامل استفاده كننده نباید موجبات حبس و تعطیل و ركود فراهم شود (همو، 1368«ب»: ص 214).
2. مالكیت مختلط
یكی از ویژگیهای اساسی نظامهای اقتصادی، موضع آنها در برابر مسأله مالكیت است. این مسأله همان طور كه در بحث پیشین اشاره شد، بر دیدگاه هر نظام دربارة اصالت دادن به فرد یا اجتماع مبتنی است. نظام سرمایهداری لیبرال بر اساس اصیل دانستن فرد و اعتباری شمردن اجتماع، مالكیت خصوصی بر عوامل تولید (زمین، كار، سرمایه) را به صورت مطلق و بدون محدودیت، مجاز و اعتباری دانستن فرد، هر گونه مالكیت فردی بر ابزار تولید را نفی كرده و به منظور قطع ریشة نابرابریهای اقتصادی كه از درآمد بدون كار پدید میآید، مالكیت دولت بر ابزار تولید را پیشنهاد میكند (نمازی، 1374: ص70 و160).
شهید مطهری معتقد است: نظام اقتصادی اسلام با احترام به فرد و همچنین اصیل شمردن اجتماع و امّت، ضمن محترم شمردن مالكیت خصوصی در كنار آن، مالكیت دولتی و عمومی را نیز تشریع مینماید. وی با غریزی دانستن اصل مالكیت معتقد است كه بعضی حیوانات نیز چنین اولویتی را برای خود قائلند (مطهری، 1368«ب»: ص52).
استاد در انواع مالكیت میفرماید:
مالكیت ممكن است فردی باشد و ممكن است جمعی و اشتراكی باشد؛ یعنی می توان فرض كرد كه فقط یك نفر مالك ثروت باشد و فقط او حق داشته باشد از آن استفاده ببرد ، و هم ممكن است
(صفحه 232)
عدّهای یا همة افراد بالاشتراك مالك ثروتی باشند و بالاشتراك از آن بهره ببرند. اسلام نه با قبول مالكیت عمومی در مثل انفال ، مالكیت فردی را به طور مطلق طرد كرده و نه با قبول مالكیت فردی، مالكیت عمومی را نفی كرده است. در آنجا كه پای كار افراد و اشخاص است، مالكیت فردی را معتبر می شمارد و در آنجا كه پای كار افراد و اشخاص نیست، مالكیت را جمعی میداند (همان: ص52 و59)؛
البتّه وی مالكیت فردی را نیز محدود میداند و میفرماید:
كسی نباید گمان كند كه اگر مالك خصوصی مالی شد، اختیار مطلق دارد می تواند آن را حبس كند؛ زیرا مطابق آنچه گفتیم، خداوند، انسان را فاعل، و منابع اوّلیه را قابل آفریده است ، واین قوّة فاعلی خواسته كه از آن مادّة قابله استنتاج كند. خود زكات برطلا و نقره عنوان جریمه دارد؛ لهذا علیعلیهالسلام فرمود : انكم مسؤولون حتی عن البقاع والبهائم (همان: ص215).
یكی دیگر از محدودیتهای مالكیت خصوصی از نظر شهید مطهری این است كه برخلاف نظر سرمایه داری كه معتقد است اختلاف ثروت و دارایی افراد می تواند خیلی فاحش باشد، از نظر اسلام، اختلاف فاحش كه منتهی به فقر طبقة دیگر نه به واسطة بیماری ، بلكه به واسطة بیكاری یا كمی مزد بشود، جز از طریق ظلم و استثمار ممكن نیست (همان: ص229).
شهید مطهری در بحث مالكیت فقط در دو مسأله، خلاف مشهور یا خلاف اتّفاق فقیهان مشی كرده است. مسألة اوّل كه با تردید به آن نگاه میكند، استفاده از ارزش اضافی
(صفحه 233)
نیروی كار و مسألة دوم، مالكیت صنعتی است. دربارة مسأله اوّل فرموده است:
یكی از ویژگیهای ماركسیستها این است كه مالكیت بر ابزار تولید را به طور كلّی نفی میكنند و تنها مالكیت حاصل از كار را قانونی میدانند و دربارة مالكیت ثروت به وسیلة استخدام نیروی كار در یك مؤسّسة تولیدی مدّعی هستند كه سودی كه سرمایه دار از این راه می برد، همان ارزش اضافی نیروی كار است، و منتهی به استثمار می شود.
به طور مسلّم، اسلام اصل استخدام ، مزد دادن در كارهای غیرتولیدی نظیر مزد خیاط و مستخدم خانه و... را تجویز میكند و لازمة معتبر شناختن مالكیت فردی ولو در غیر وسائل تولید ، ضرورت این عمل است و امّا استخدام كارگر برای تولید و فروش محصول كار او، معلوم نیست كه در صدر اسلام تا زمانهای نزدیك به زمان ما اینچنین عملی بوده است یا نبوده است. به هر حال، اگر به دلیل قاطع ثابت شود كه سودی كه از این راه عاید مالك می شود، ارزش اضافی نیروی كارگر است و ظلم و استثمار است، آیا با اصول اسلام قابل انطباق هست یا نیست؟ بهعلاوه، قطع نظر از ارزش اضافی ، مستلزم تسلّط اقتصادی و حتّی سیاسی افرادی براجتماع است و آیا اسلام این گونه تسلّطها را می پذیرد یا نه ؟ اسلام مالكیت فردی و شخصی را در سرمایههای طبیعی و صناعی نمیپذیرد و مالكیت را در این امور عمومی میداند (همان: ص230).
استاد دربارة سرمایههای طبیعی مینویسد:
آندسته از محصولات طبیعت كه كاری روی آنها صورت نگرفته، مانند ماهیها و جواهر دریا، علفهای كوهی، جنگلها و معدنها،... مسلّما" موجبی وجود ندارد كه شخص را مالك آنها بدانیم (همان: ص54).
دربارة مالكیت صنعتی نیز چنین نظر میدهد:
ماشین از آن نظر كه مظهر ترقّی اجتماع است و محصول ماشین را نمیتوان محصول غیرمستقیم سرمایهدار دانست، بلكه محصول غیرمستقیم شعور و نبوغ مخترع است و آثار شعور و نبوغ نمیتواند مالك شخصی داشته باشد؛ پس ماشینهای تولید نمیتواند به اشخاص تعلّق داشته باشد (همان: ص58).
3. آزادی اقتصادی
تفسیر دیدگاههای گوناگون دربارة آزادی اقتصادی، ناشی از چگونگی نگرش آنها به بحث اصالت فرد یا اجتماع است. مكاتب لیبرالیستی به لحاظ توجّه به منافع افراد، حدّاكثر آزادی را برای فرد در نظر میگیرند و دیدگاههای ماركسیستی نیز با توجّه به اصیل دانستن منافع اجتماع، آزادی افراد را بسیار محدود میدانند. شهید مطهری، دیدگاه اسلام در این باره را به شرح ذیل بیان كردهاست:
اسلام در عین اینكه دینی اجتماعی است و به جامعه می اندیشد و فرد را مسؤول جامعه می شمارد، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمیگیرد و فرد را غیر اصیل نمیشمارد. فرد از نظر اسلام، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی و چه از نظر قضایی و چه از نظر اجتماعی، حقوقی دارد. از نظر سیاسی، حقّ مشورت و حقّ انتخاب و از نظر اقتصادی حقّ مالكیت بر محصول كار خود و حقّ معاوضه و مبادله و صدقه و وقف واجاره و مزارعه و مضاربه و غیره در مایملك شرعی خود دارد و از نظر قضایی، حقّ اقامة دعوی و احقاق حق و حقّ شهادت، و از نظر اجتماعی، حقّ
(صفحه 234)
انتخاب شغل و مسكن و انتخاب رشتة تحصیلی و غیره و از نظر خانوادگی، حقّ انتخاب همسر دارد (همان: ص 117 و 118).
بدیهی است انسانی كه از نظر ادیان الاهی خلیفه و جانشین خدا معرّفی میشود و خداوند متعالی به وجود او مباهات میكند و او را گل سر سبد آفرینش میداند، باید چنین امتیازاتی داشته باشد؛ امّا دقیقا" همین امتیاز انسان است كه آزادی او را از آنچه در مكاتب لیبرالیستی و اُمانیستی برای او به صورت آزادی و حقّ انتخاب قائلند، متفاوت میكند. آزادی انسان در شریعت اسلامی باید به گونهای باشد كه او را در جهت رسیدن به قرب الاهی یاری كند و بر همین اساس، این آزادی با محدودیت هایی مواجه میشود.
شهید مطهری در مقام بیان امتیازهای آزادی انسان در مكتب اسلام با مكاتب دیگر مینویسد:
اسلام دربارة آزادی به عنوان یك ارزش از ارزشهای بشر اعتراف كرده است؛ امّا نه ارزش منحصر به فرد، و نه آزادی با آن تعبیرها و تفسیرهای ساختگی، بلكه آزادی به معنای واقعی. امام علی(ع) در وصیتنامة خود به امام حسن مجتبی می فرماید : «و لا تكن عبد غیرك فقد جعلكالله حرّاً» (شهیدی، 1376: نامة 31)؛ پسرم هرگز بنده دیگری مباش؛ زیرا خدا تو را آزاد آفریده است» (مطهری، 1373«ب»: ص351).
شهید مطهری یكی دیگر از تفاوتهای آزادی این مكتب را با سایر مكتبها در این میداند كه در دین اسلام، آزادی همراه مسؤولیت مطرح شده است. وی با استفادة این مطلب از كلام خداوند متعالی در قر آن كریم (احزاب (33): 72) میفرماید:
بسیاری از افراد به نام آزادی میخواهند خود را از قید تكالیف و حقوق آزاد سازند، و البتّه انسان می تواند آزاد زندگی كند و باید هم آزاد زندگی كند؛ ولی به شرط اینكه انسانیت خود را حفظ كند؛ یعنی از هر چیزی و هر قیدی میتوان آزاد بود، مگر از قید انسانیت. ما همان طوری كه به موجب انسان بودن خود برای خود حقّی قائلیم و معتقدیم چون انسان و كامل تر از سایر انواع آفریده شدهایم، پس حق داریم انواع استفاده ها از معادن و از دریاها و از جنگلها و از گلها و گیاهها و از حیوانها و از زمینها بنماییم، عیناً به همین دلیل، حقوقی از همة این اشیا بر عهدة ما هست كه باید از عهدة آن حقوق بر آییم (همو، 1372«ب»: ص107 و 108).
بنابراین، با توجّه به پذیرش این امانت بزرگ الاهی از سوی انسان و مسؤولیت او در قبال خداوند، خودش، سایر انسانها و نیز طبیعت كه همه در عبارت «حفظ انسانیت او» خلاصه میشود، فعّالیتهای اقتصادی انسان نیز با قیدهایی محدود میشود. برخی از این قیود را بهطور
(صفحه 235)
كلّی و ثابت، شرع تعیین كرده است. بهطور مثال؛ انسان نمیتواند به صرف دارا بودن عوامل تولید، هر كالا را ـ اگرچه برای مصالح جامعه ضرر داشته باشد ـ تولید كند و به جامعه ارائه دهد یا هر چه میخواهد و هر مقداری از آن را مصرف كند. ممنوع ساختن فعّالیتهایی چون ربا، احتكار، معاملات غرری، اسراف، اتراف و .. به همین منظور صورت گرفته است.
برخی از این محدودیتها نیز در اختیار دولت قرار گرفته و به او اجازه داده شده است تا هنگام ضرورت، در جهت تأمین مصالح مسلمانان، برخی از آزادیهای انسان را محدود سازد.
4. رعایت مصالح در فعّالیتهای اقتصادی
در نظامهای اقتصادی به ویژه نظام سرمایهداری، بنابر تأكید بر اصالت فرد و داعیة تأمین منافع او، مبنای سیاستگذاریها، قوانین و برنامهریزیها، خواستههای مردم است، حتّی بسیاری از فرضیههای دانش اقتصاد كه از مبانی و اعتقادات نظام لیبرالیستی أخذ شده، بر پایة حدّاكثر كردن مطلوبیت و تمایلات مردم استوار است و به طور معمول، مطلوبیت وخواسته در چارچوب مادّی آن نگاه شده است؛ برای مثال، تعیین نوع و میزان مصرف افراد، نظام قیمتگذاری و همچنین تعیین كالاهایی كه باید تولید شود و كمیت و كیفیت آنها بر اساس میزان تقاضای افراد از آن كالاها است كه آنهم برخاسته از تمایلات آنها است. حتّی از این هم فراتر رفته، ریشة ارزش و مالیت را مطلوبیت و تمایلات مردم میدانند و برای مشروع بودن كاری، قرار داشتن آن كار در جهت خواستههای عموم را كافی می شمارند؛ ولی اسلام، مطلوبیت و تمایلات افراد را برای اعتبار مالیت چیزی و مشروع شمردن كار افراد و نیز سیاستگذاریها كافی نمی داند؛ بلكه مطابقت با مصلحت را شرط لازم مالیت در عرف شرع و مشروعیت فعّالیتها میشمارد؛ از این رو اسلام منبع مشروع در آمد را صرف تمایلات مردم نمیداند؛ بلكه افزون بر زمینة تمایلات و مطلوبیت ، موافقت با مصلحت را نیز شرط می داند. همچنین وجود تقاضا را برای مشروعیت عرضه كالا كافی نمی داند؛ از این رو پاره ای از كار و كسبها در اسلام ممنوع شده است (همو، 1372«و»: ص 121 و 122).
5. همیاری
یكی از اصول حاكم در نظام اقتصادی اسلام، مسألة همیاری و رقابت سالم در فعّالیتهای اقتصادی مردم است؛ به همین دلیل، جهتگیری سیاستهای نظام باید برای تقویت و سامان
(صفحه 236)
بخشیدن به این روحیه باشد. در نظام سرمایه داری لیبرال، اساس فعّالیتها را رقابت در جهت یافتن سود بیشتر تشكیل میدهد و بازار رقابت كامل، آرمان دست نیافتنی این نظام معرّفی میشود؛ امّا در نظام اقتصادی اسلام، چنانكه در بحث آزادی اشاره كردیم، انسان با پذیرش امانت الاهی، در برابر مصالح خود و دیگران مسؤول است. جامعة اسلامی در این نگرش، امّت واحد معرّفی شده است (انبیاء (21): 92)، و مؤمنان برادر یكدیگر دانسته شدهاند (حجرات (49): 10)، و بر اساس همین اعتقاد، مسلمانان انصار، دارایی خود را با برادران خود تقسیم كرده، آنان را در خانههای خود سكنا دادند و در مراحل بالاتر آن، منافع برادران خود و مسلمانان دیگر را بر منفعت خود مقدّم داشتند.
قرآن كریم همكاری در كارهای نیك را اصل رفتاری در جامعة اسلامی معرّفی میفرماید:
تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان و اتقوا اللَّه ان اللَّه شدید العقاب (مائده(5):2).
همواره در نیكی و پرهیزگاری به یكدیگر كمك كنید و [هرگز] در گناه و دشمنی همكاری نكنید و از [مخالفت] خدا بپرهیزید كه مجازات خدا شدید است.
شهید مطهری در موارد متعدّدی از آثار خود بر مسألة تعاون بین مسلمانان تأكید ورزیده است:
خصوصیت سومی كه برای حق ذكر شده، این است كه رعایت حق در جامعه بدون تعاون و همكاریهای اجتماعی میسّر نیست. ... هر كس چه در سطح بالا و یا پایین، نیازمند همكاریهای دیگران است (همان: ص111).
در جای دیگر، تعاون و همكاری بین مسلمانان را نوعی اتّصال و ارتباط و از قبیل ولای مطرح در قرآن معرّفی میكند. (مطهری، 1370: ج3 «الف», ج3، ص186). این در حالی است كه مكاتب مادّی معتقدند: اگر تعاونی هم بین انسانها صورت گیرد، با هدف نفعپرستی و برای رسیدن به هدف مشترك و در جهت تنازع برای بقا است (همو،1370«ب»: ج2، ص238).
اهداف نظام اقتصادی
بعد از تبیین اصول و ضوابطی كه تعیین كنندة چارچوب نظام اقتصادی اسلام از دیدگاه شهید مطهری است، به بررسی اهدافی كه در این نظام رفتارهای اقتصادی مسلمانان در جهت رسیدن به این اهداف شكل داده شدهاند، میپردازیم. در آثار شهید مطهری اهداف فراوانی را میتوان استقصا كرد كه در این مقاله، مهمترین آنها را مطالعه میكنیم.
(صفحه 237)
1. تربیت و هدایت مردم
اصلیترین هدفی كه پیامبران برای آن برانگیخته شدهاند، تربیت و هدایت انسان و رساندن او به جوار قرب الاهی است. شهید مطهری این مطلب را دربحثی كه آیا هدف اصلی پیامبران قرب الاهی است یا برقراری عدالت، مطرح میكند (مطهری، 1372«ه»: ص31)؛ بنابراین، یكی از اهداف نظام اسلامی، فراهم ساختن زمینة رشد معنوی و تعالی اخلاقی مردم است؛ بدین جهت، حضرت علی(ع) پس از رسیدن به خلافت در وضعی كه مدّت كوتاهی پس از پیامبر اكرم(ص) شبهات جدّی در تبیین و تفسیر از دین برای بسیاری از مسلمانان ایجاد شده بود، از جمله برنامههای خود را زدودن این شبهات و ارائه نشانهایی صحیح از دین میداند. شهید مطهری در نقل این مطلب از زبان حضرت علی(ع) مینویسد:
هدف ما، اوّل این است: لنری المعالم من دینك. سیدجمال می گفت: بازگشت به اسلام راستین كه در واقع، ترجمة فارسی همین جمله است. سنّتهای اسلامی، هركدام نشانه های راه سعادت است. معالم دین است. خدایا! ما می خواهیم این نشانه ها را كه به زمین افتاده و رهروان، راه را پیدا نمی كنند، اسلام فراموش شده را بازگردانیم (همو، 1372«الف»: ص81).
آقای مطهری، یكی از ویژگیهای جامعة آرمانی امام زمان را به بار نشستن این هدف میداند (همو 1373«ه»: ص60).
2. برقراری امنیت
در بیشتر نظامهای اقتصادی، امنیت، شرط اساسی ایجاد رشد و توسعه در كشور ذكر دانسته شده است؛ به گونهای كه حتّی نظامهای لیبرال نیز كه به حدّاقل دخالت دولت معتقدند، یكی از اهداف و وظایف دولتها را برقراری امنیت داخلی و خارجی برشمردهاند. ناگفته نماند كه توجّه اصلی نظامها در این هدف، امنیت سرمایهگذاری است. امنیت مورد توجّه حضرت علی(ع) كه شهید مطهری نیز به تبیین آن پرداخته، متوجّه تودة مردم است: فیامن المظلومون من عبادك. آنجا كه رابطة انسان با انسان، رابطة ظالم و مظلوم است؛ رابطة غارتگر و غارت شده است؛ رابطة كسی است كه از دیگری امنیت و آزادی را سلب كرده است، هدف ما این است كه مظلومان از شرّ ظالمان نجات یابند. حضرت در فرمانی كه به مالك اشتر نوشته است، جمله ای دارد كه عین آن، در اصول كافی هم هست. به او می فرماید:
مالك! تو باید به گونهای حكومت بكنی كه مردم تو را به معنای واقعی، تأمین كنندة امنیتشان و
(صفحه 238)
نگهدار هستی و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند، نه موجودی كه خودش را به صورت یك ابوالهول در آورده و همیشه می خواهد مردم را از خودش بترساند؛ با عامل ترس می خواهد حكومت بكند. بعد فرمود: من این جمله را از پیغمبر(ص) مكرّر شنیدم كه «لن تقدس امة حتی یوخذ للضعیف حقه من القوی غیرمتتعتع» (مجلسی، 1403«ه»: ج77 ص 260؛ شهیدی، 1376: ص336).
پیغمبر(ص) فرمود:
هرگز امّتی (كلمة امّت مساوی است با آنچه امروز جامعه گفته میشود)، جامعه ای به مقام قداست، به مقامی كه بشود گفت این جامعه، جامعة انسانی است نمیرسد، مگر آن وقت كه وضع به این منوال باشد كه ضعیف، حقّش را از قوی بگیرد بدون لكنت كلمه. وقتی ضعیف در مقابل قوی میایستد، لكنتی در بیانش وجود نداشته باشد. این شامل دو مطلب است : یكی اینكه مردم به طور كلّی روحیّه ضعف و زبونی را از خود دور كنند و در مقابل، قوی هر اندازه قوی باشد، شجاعانه بایستند؛ لكنت به زبانشان نیفتد؛ ترس نداشته باشند كه ترس از جنود ابلیس است و دیگر اینكه اصلاً نظامات اجتماعی باید طوری باشد كه در مقابل قانون، قوی و ضعیفی وجود نداشته باشد (همو، 1367: ص81 و82).
در پایان نیز اشاره به این نكته جالب است كه یكی از ویژگیهای جامعة مطلوب و مورد انتظار در زمان حضرت مهدی نیز برقراری امنیت كامل است كه شهید مطهری به آن اشاره كرده:
منتفی شدن كامل مفاسد اجتماعی از قبیل... و خیانت، دزدی، آدمكشی و خالی شدن روانها از عقدهها و كینهها كه منشأ بسیاری از جنایتها میباشد. منتفی شدن جنگ و برقراری صلح و صفا و محبّت و تعاون (همو، 1373 «ه»: ص60).
3. استقلال اقتصادی
هدف اسلام این است كه امّت اسلامی، در همة ابعاد زندگی از بیگانگان مستقل باشد. در این میان، استقلال اقتصادی اهمّیت خاص دارد و مطالعة تاریخ نشان میدهد كه كشورهای استعمارگر نیز به طور عمده از همین طریق توانستهاند به مقاصد سیاسی ـ فرهنگی خود در كشورهای دیگر دست یابند. در قرآن كریم نیز آیاتی وجود دارد كه مسلمانان را از اینكه به هر شكلی تحت سلطة بیگانگان قرار گیرند، نهی كرده است؛ از جمله، آیة شریفه:
و لن یجعل الله للكافرین علی المسلمین سبیلاً (نساء(4): 141).
خداوند هرگز راهی برای كافران بر مؤمنان قرار نداده است.
(صفحه 239)
شهید مطهری دربارة این هدف مینویسد:
اسلام می خواهد كه غیرمسلمان بر مسلمان تسلّط و نفوذ نداشته باشد. این هدف، هنگامی میسّر است كه ملّت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش به طرف غیرمسلمان دراز نباشد؛ و الّا نیازمندی ملازم است با اسارت و بردگی؛ ولو آنكه اسم بردگی در كار نباشد. هر ملّتی كه از لحاظ اقتصاد دستش به طرف ملّت دیگر دراز باشد، اسیر و بردة او است و اعتباری به تعارفهای دیپلماسی معمولی نیست. به قول نهرو، ملّتی مستقل است كه جهش اقتصادی داشته باشد. علیعلیهالسلام میفرماید: احتج الی من شئت تكن اسیره، استغن عمن شئت تكن نظیره، احسن الی من شئت تكن امیره (الآمدی التمیمی،1360: ج 2, ص 584).
محتاج هركه شوی، اسیر او خواهی بود. بی نیاز از هركه گردی، با او برابر خواهی شد، و هركه را مورد نیكی و احسان خود قرار دهی، فرمانروای او خواهی شد. اگر ملّتی كمك خواست و ملّتی دیگر كمك داد، خواه ناخواه اوّلی برده، و دومی آقا است. چقدر جهالت و حماقت است كه آدمی ارزش سلامت بنیة اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل یكی از شرایط حیات ملّی است (مطهری، 1368«ب»: ص21 و22).
4. اقتدار اقتصادی
این هدف افزون بر این كه تضمین كنندة استقلال همه جانبه برای مسلمانان است، در مرحلة بالاتری از آن قرار دارد؛ زیرا در صورت تحقّق آن میتوان با كمك به كشورهای فقیر و ضعیف، زمینة آشنایی آنان را با آموزههای حیاتبخش اسلام فراهم آورد. گفتار شهید مطهری گر چه دربارة اقتدار نظامی است، هدف بودن اقتدار اقتصادی را نیز میتوان با همان ملاك اثبات كرد، افزون بر این كه مطالب وی در هدف پیشین، بر این هدف نیز دلالت دارد.
اسلام، جامعة اسلامی را به قدرتمند شدن و قدرتمند بودن و تهیة لوازم دفاع از خود، در حدّی كه دشمن هرگز خیال حمله را هم نكند، سفارش كرده است. آیة واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوكم (انفال (8): 60)، در واقع بیانگر این اصل اجتماعی اسلامی است. از سوی دیگر، میبینیم كه در فقه اسلامی بر اساس سنّت پیامبر(ص) به چیزی توصیه شده است كه آن را سبق و رمایه مینامند؛ یعنی شركت در مسابقة اسب دوانی و تیر اندازی به منظور مهارت یافتن در امور جنگی. خود پیامبر اكرم در این مسابقهها شركت می كرد. حالا اگر به اصل
(صفحه 240)
واعدوا لهم... توجّه كنیم، میبینیم یك اصل همواره نو و زنده است؛ چه در آن زمان چه در زمان ما و چه آینده؛ امّا در مورد حكم سبق و رمایه دیگر ضرورتی ندارد كه چنین مسابقاتی به آن نیّت پیشین برگزار شود. در این زمان می توان این حكم را با توجّه به اوضاع زمان به شكل جدیدی به مرحلة اجرا در آورد (مطهری، 1372«الف»: ص92 و93).
در جای دیگری، با استفاده از آیهای از قرآن كریم، ایمان را همراه و ملازم برتری و اقتدار دانسته است:
اسلام خواسته است مسلمانان به صورت واحد مستقلّی زندگی كنند؛ نظامی مرتبط واجتماعی پیوسته داشته باشند؛ هر فردی خودراعضویك پیكر كه همان جامعة اسلامی است بداند تا جامعة اسلامی قوی و نیرومند گردد كه قرآن می خواهد جامعة مسلمانان برتر از دیگران باشد: «و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنین» (آلعمران (3): 139)؛ سست نشوید و اندوهگین نباشید كه اگر به حقیقت مؤمن باشید، شما برترید». در این آیة شریفه، ایمان، ملاك برتری قرار گرفتهاست. (همو ,1370«ب»: ص25).
5. رشد اقتصادی
یكی از اهداف اصلی همة نظامهای اقتصادی، تحقّق رشد و توسعة اقتصادی به معنای افزایش تولید ناخالص ملّی است. در نظام اقتصادی اسلام نیز افزون بر این كه تأمین رفاه عمومی و زدودن فقر از سطح جامعه، خود از اهداف نظام شمرده میشود و رسیدن به اقتدار و استقلال اقتصادی نیز مستلزم داشتن اقتصادی شكوفا و در حال رشد است. حضرت علی(ع) نیز در قسمتی از عهدنامة خود به مالك اشتر میفرماید:
باید نگاه تو [تلاش تو] در آباد ساختن زمین، بیشتر از جمعآوری مالیات باشد.
شهید مطهری، داشتن رشد اقتصادی را یكی از اصول اوّلیة اقتصاد سالم دانسته، جامعة دارای اقتصاد غیر سالم و ضعیف رابه بیمار مبتلا به كم خونی تشبیه كرده است؛ سپس در ادامه میفرماید: ازنظر اسلام، هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم غیرقابل تأمین است (همو، 1368 «ب»: ص12).
نیز میفرماید:
اسلام، طرفدار تقویت بنیة اقتصادی است؛ امّا نه به عنوان اینكه اقتصاد، خود هدف است یا تنها هدف است؛ بلكه به عنوان اینكه هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم و نیروی مستقل اقتصادی
(صفحه 241)
میسّر نیست؛ امّا اسلام، اقتصاد را یك ركن از اركان حیات اجتماعی میداند؛ لهذا به خاطر اقتصاد به سایر اركان ضربه و لطمه نمیزند (همان: ص25).
در جای دیگر، دربارة اهمّیت این هدف و شرط اصلی تحقّق آن فرموده است:
یكی از اصولی كه در اقتصاد باید درنظر گرفت، اصل تزیید ثروت ملّی و تكثیر تولید است؛ یعنی اقتصاد سالم آن است كه جریان ثروت و منابع اوّلیه به نحوی باشد كه بر ثروت كه یگانه وسیلة مادّی و پایه ای از پایه های زندگی است بیفزاید و قدرت ملّی را در تحصیل وسایل مادّی و معنوی زندگی مضاعف كند و این مشروط به دو شرط است: یكی این كه منابع ثروت آزاد باشد و دچار حبس و توقّف نشود؛ دیگر اینكه فعّالیت، آزاد و محترم باشد؛ یعنی ثمرة فعّالیت به فعال برگردد (همان: ص206).
استاد دربارة توانایی اسلام برای تحقّق این هدف از پیشرفت مسلمانان در سدههای اوّل و از جامعة آرمانی امام زمان(ع) شاهد میآورد:
اسلام دین رشد است. دینی است كه نشان داد عملاً میتواند جامعة خود را به جلو ببرد. ببینید در چهار قرن اوّل هجری، اسلام چه كرده است! ویل دورانت در تاریختمدن میگوید: تمدّنی شگفتانگیزتر از تمدّن اسلامی وجود ندارد. اگر اسلام، طرفدار ثبات و جمود و یكنواختی میبود، باید جامعه را در همان حدّ اوّل جامعة عرب نگاه دارد (مطهری، 1368«ب»: ص. 59).
برخی از خصوصیات جامعة آرمانی امام زمان نیز بیانگر تحقّق رشد و اشتغال كامل در اقتصاد است:
عمران تمام زمین درحدّی كه نقطة خراب و آبادناشده باقی نماند. بلوغ بشریت به خردمندی كامل وپیروی از فكر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی. حداكثر بهرهگیری از مواهب زمین (همو, 1373«ه»: ص60).
شهید مطهری به رغم تأكید بر مسألة رشد، محدودیتهایی را برای آن مطرح میكند كه سبب تفكیك آن از رشد به معنای غربی آن میشود:
در اینجا دو مطلب است: یكی اینكه تزیید سرمایة ملّی یا شخصی به چه نحو و چه كیفیتی باشد. معمولاً اقتصادیون ، تمایلات و خواسته های بشر را، ولو خواسته های مصنوعی و انحرافی، سرچشمة در آمد می دانند؛ ولی اسلام، مسألة تقاضا را به هر نحو باشد، سرچشمة در آمد مشروع نمی داند. آن را كنترل می كند و به علاوه، پاسخ گفتن به این تقاضاها را غیرمشروع می داند؛ ولی مادّیون اقتصادی حتّی تقاضای نامشروع مثل اعتیاد به مواد مخدّر ایجاد می كنند تا راه در آمد خود
(صفحه 242)
را باز كنند. اینجا است كه زیان انفكاك اقتصاد از اخلاق و معنویت روشن می شود (همو، 1368«ب»: ص 207)
6. عدالت اجتماعی ـ اقتصادی
یكی دیگر از اهداف مهمّ اقتصاد اسلامی، برقراری عدالت فراگیر در همة ابعاد آن و از جمله عدالت اقتصادی است و در برخی آیات، هدف ارسال انبیا قلمداد شده است. شهید مطهری بحث گستردهای را دربارة این كه هدف نهایی پیامبران چیست، مطرح كرده، در پایان میفرماید:
غایت و كمال واقعی هر موجودی، در حركت به سوی خدا خلاصه می شود و بس؛ ولی ارزشهای اجتماعی و اخلاقی (از جمله عدالت) با اینكه مقدّمه و وسیلة وصول به ارزش اصیل و یگانة انسان یعنی خداشناسی و خداپرستی است، فاقد ارزش ذاتی نیستند (مطهری، 1372«و»: ص35).
در اهمّیت عدالت اقتصادی همین بس كه حضرت علی(ع) فلسفة پذیرفتن خلافت پس از عثمان را به هم خوردن عدالت اجتماعی (و از جمله عدالت اقتصادی) و منقسم شدن مردم به دو طبقة سیر سیر و گرسنة گرسنه ذكر میكند و میفرماید:
لولا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذالله علی العلماء ان لایقاروا علی كظه ظالم ولاسغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها ولسقیت اخرها بكأس اوّلها (شهیدی, 1376: ص11 , خطبه3).
اگر گرد آمدن مردم نبود، واگر نبود كه با اعلام نصرت مردم ، بر من اتمام حجّت شد، و اگر نبود كه خداوند از دانایان پیمان گرفته كه آنجا كه مردم به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی پرخور كه از بس خورده اند، «ترش» كرده اند و گروهی گرسنه و محروم، اگر اینها نبود من افسار مركب خلافت را روی شانه اش می انداختم و رهایش می كردم و كاری به كارش نداشتم (مطهری، 1372«ه»: ص52).
حضرت علی(ع) هنگام بیعت مردم با وی بر حسّاسیت خود برقراری عدالت اقتصادی و لغو تبعیضهای ناروا تأكید میكند:
ایهاالناس! من الان اعلام می كنم، آن عدّه كه از جیب مردم و بیت المال جیب خود را پر كرده املاكی سرهم كرده اند، نهرها جاری كردهاند، بر اسبان عالی سوار شده اند، كنیزكان زیبا و نرم اندام خریدهاند و در لذّات دنیا غرق شده اند، فردا كه جلو آنها را بگیرم و آنچه از راه نامشروع به
(صفحه 243)
دست آورده اند، از آنها باز بستانم و فقط به اندازة حقّشان نه بیشتر برایشان باقی گذارم، نیایند و بگویند علی بن ابی طالب ما را اغفال كرد. من امروز در كمال صراحت می گویم: تمام مزایا را لغو خواهم كرد؛ حتّی امتیاز مصاحبت پیغمبر و سوابق خدمت به اسلام را. هر كس در گذشته به شرف مصاحبت پیغمبر نائل شده و توفیق خدمت به اسلام را پیدا كرده، اجر و پاداشش با خدا است. این سوابق درخشان سبب نخواهد شد كه ما امروز در میان آنها و دیگران تبعیض قائل شویم. هركس امروز ندای حق را اجابت كند و به دین ما داخل شود و به قبلة ما رو كند، ما برای او امتیازی مساوی با مسلمانان اوّلیه قائل میشویم (همو، 1368«الف»: ص154).
شهید بزرگوار در كتاب دیگر خود نیز بر مسأله عدالت تأكید كرده، و امتیاز انسانها را فقط در شایستگیهای آنها میداند:
انسانها به حسب خلقت، مساوی آفریده شده اند. هیچ انسانی بر حسب خلقت، امتیاز حقوقی بر انسان دیگر ندارد. كرامت و فضیلت به سه چیز است : علم (هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون) (زمر (39): 9)، و جهاد در راه خدا (فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما) (نساء(4): 95)، و سوم، تقوا و پاكی (ان اكرمكم عندالله اتقیكم) (حجرات (49): 13) (همو، 1372«و»: ص112 و113).
در زمان حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز عدالت به طور كامل اجرا خواهدشد و هیچ فقیری در روی زمین باقی نمیماند (همو، 1373: ص160, دیلمی، 1398ق: ج2, ص 381).
با توجّه به این كه همة مكاتب، عدالت را به طور معمول از اهداف خود میدانند، تبیین معنای عدالت و چگونگی رسیدن به آن اهمیّت خاصی مییابد؛ به همین جهت، شهید مطهری در ابتدا با طرح یك سؤال به تلقّیهای گوناگون از عدالت پرداخته، متذكّر میشود كه نگرش اسلام به این واژه با سایر مكاتب متفاوت است:
سؤال اساسی این است كه از عدالت اجتماعی اسلام چه برداشتی داریم؛ چون برداشتها در مورد عدالت اجتماعی بسیار متفاوت است. یك عدّه تصوّرشان از عدالت اجتماعی، این است كه همة مردم در هر وضع و شرایطی هستند و هر استعدادی دارند، اینها باید عیناً مثل یكدیگر زندگی كنند. همه باید به اندازة استعدادشان كار كنند؛ ولی هر كس به اندازة احتیاجش باید در آمد داشته باشد. این برداشت از عدالت اجتماعی، (اجتماعی) محض است؛ یعنی فقط روی جامعه فكر میكند. نوع دیگر برداشت از عدالت اجتماعی، برداشتی است كه روی فرد و اصالت و استقلال او
(صفحه 244)
فكر می كند. این نظر میگوید: باید میدان را برای افراد باز گذارد و جلو آزادی اقتصادی و سیاسی آنها را نباید گرفت. هر كس باید كوشش كند ببیند چقدر در آمد میتواند داشته باشد و آن درآمد را به خود اختصاص دهد. دیگر به فرد مربوط نیست كه سهم دیگری كمتر است یا بیشتر؛ البتّه جامعه در نهایت امر باید برای آنكه افراد ضعیف باقی نمانند، از طریق بستن مالیات بر اموال افراد غنی، زندگی افراد ضعیف را در حدّی كه از پا در نیایند، تأمین كند. این جا است كه میان دو مسألة مهم، یعنی عدالت اجتماعی از یك سو و آزادی فرد از سوی دیگر، تناقضی به وجود می آید.
در دنیای امروز، گرایش به یك حالت حدّ وسط پیدا شده است. این گرایش تازه میخواهد آزادی افراد را محفوظ نگه دارد، و از این رو، مالكیت خصوصی را در حدّ معقولی می پذیرد و هر مالكیتی را مساوی با استثمار نمیداند و حتّی میگوید عدالت اجتماعی در شكل اوّل خودش نوعی ظلم است؛ زیرا از آنجا كه محصول كار هر كس به خودش تعلّق دارد ، وقتی بیایند به زور نیمی از محصول یك فرد را، ولو به دلیل اینكه خرج دیگری بیشتر است، از او بگیرند، این امر خود عین بی عدالتی است. به این ترتیب، شعار این گرایش جدید است كه بیایید راهی اتّخاذ كنیم تا بتوانیم جلو استثمار را به كلّی بگیریم بدون اینكه شخصیت، اراده و آزادی افراد را لگد كوب كرده باشیم. كوشش كنیم انسانها به حكم معنویت و شرافت روحی و درد انسان داشتن، خود مازاد مخارج خود را به برادران نیازمندشان تقدیم كنند، نه اینكه داراییشان رابه زور از آنها بگیریم و به دیگران بدهیم.
این اندیشه كه تعبیر غربی آن سوسیالیزم اخلاقی است، چیزی است كه اسلام، همیشه در پی تحقّق آن است. اسلام طرفدار این است كه زندگیها برادروار باشند، نه اینكه به زور قانون بگوییم تو حق نداری، و یا اینكه بگوییم همه باید از دولت جیره بخورند؛ یعنی نظیر وضعی كه در كشورهای كمونیستی بر قرار است كه همه حقوق بگیر و مزدور دولت هستند (مطهری، 1372«الف»: ص 149 ـ 152)
نكتهای كه می خواهم بر روی آن تأكید كنم، این است كه اسلام در این زمینه معنویت را جزو لاینفك می داند. ما در تاریخ، نمونه های فراوانی دربارة این جهتگیری رهبران اسلامی داریم كه واقعاً مایة مباهات ما است. حسًاسیتی كه اسلام در زمینة عدالت اجتماعی و تركیب آن با معنویت اسلامی، از خود نشان می دهد، در هیچ مكتب دیگری نظیر و مانند ندارد. از نظر قرآن، معنویت پایة تكامل است. این همه عبادات كه در اسلام بر روی آن تكیه شده است، برای تقویت جنبة معنوی روح انسان است. زندگی پیامبر را ببینید، با آنهمه گرفتاری و مشغلهای كه دارد، باز در
(صفحه 245)
همان حال قرآن می گوید: «ان ربك یعلم انك تقوم ادنی من ثلثی اللیل ونصفه وثلثه و طائفه من الذین معك والله یقدر اللیل والنهار علم ان لن تحصوه فتاب علیكم...(مزمل (73): 20)؛ خدا آگاه است كه تو در حدود دو ثلث شب را به عبادت قیام می كنی، گاهی حدود نصف آن، ولا اقل ثلثی از شب، و گروهی كه با تو هستند نیز چنین می كنند» و یا در مورد حضرت علی(ع) اگر عدالت اجتماعی او را میبینیم؛ كار كردنها و بیل زدنها و عرق ریختنهایش را مشاهده می كنیم، باید آن در دل شب غش كردنهایش را هم ببینیم. آن از خوف خدا بیهوش شدنهایش را هم نظاره كنیم. اینها واقعیات تاریخ اسلام هستند و آنها هم صریح آیات قرآن (همان: ص153 و154)؛
سپس شهید مطهری به طرح نظر خود دربارة جامعة مطلوب اسلام میپردازد:
مدینة فاضلة اسلامی، مدینة ضدّ تبعیض است، نه ضدّ تفاوت. جامعة اسلامی، جامعة تساویها و برابریها و برادریها است؛ امّا نه تساوی منفی؛ بلكه تساوی مثبت. تساوی منفی یعنی به حساب نیاوردن امتیازات طبیعی افراد وسلب امتیازات اكتسابی آنها برای برقراری برابری. تساوی مثبت، یعنی ایجاد امكانات مساوی برای عموم و تعلّق مكتسبات هر فرد به خودش و سلب امتیازات موهوم و ظالمانه (همو، 1372«ه»: ص54).
اندازة دولت و بخش خصوصی
یكی از مشخّصههای هر نظام اقتصادی، نقش و اندازة دولت و بخش خصوصی در آن نظام است. دو نظر افراطی در این باره عبارتند از نظریة سرمایهداری (لیبرال) كه بر اساس مبانی این نظام به ویژه اصیل دانستن فرد، اعتقاد به حدّاقل دخالت دولت داشته و بیشترین نقش را برای بخش خصوصی قائل است. در مقابل، نظریة ماركسیستی معتقد به برنامهریزی متمركز بوده و كمترین نقش را برای بخش خصوصی جایز میشمرد. سایر نظریّات در حدّ فاصل بین این دو حدّ افراطی هستند. شهید مطهری ضمن این كه اصل دخالت دولت در اقتصاد و تدبیر امور را به وسیلة دولت میپذیرد و حتّی تمركز در تصمیمگیری را در جهت تكامل جامعه میداند، در عین حال، اصل را بر آزادی فعّالیتهای اقتصادی گذاشته، دخالت دولت را در اقتصاد به ویژه در مواردی كه به سلب آزادی بخش خصوصی یا محدودیت آن میانجامد، مخالف اصل و منحصر به ضرورت میداند. وی دربارة مسألة اوّل یعنی ضرورت برنامهریزی در جامعه میفرماید:
... دنیای امروز، دنیای طرح و نقشه و برنامه ریزی است. در تعریفی كه سابقاً برای تكامل، از
(صفحه 246)
اسپنسر نقل كردیم، آمده بود كه تكامل به سه چیز است: تراكم و تنوّع و انتظام. معنای انتظام یعنی وحدت. یك شیء كه تكامل پیدا می كند، اوّلاً باید یك سلسله امور جمع شوند؛ بعد تنوّع و تقسیم كار میان آنها پیدا بشود؛ بعد هم انتظامی به وجود آید؛ یعنی بر مجموع یك نیرو حاكم باشد. هر چه جامعه، متنوّعتر باشد و كارها بیشتر و تخصّصی تر باشد، این نشانة تكامل بیشتر جامعه است و هر اندازه كه یك سیطرة واحد با قدرت بیشتری همه را در اختیار داشته باشد، و در جهتی كه خودش می خواهد رهبری كند، جامعه به كمال بیشتری رسیده است. این مقدار قابل انكار نیست كه هر مقدار جامعه پیشرفت میكند، به سوی تمركز پیش می رود؛ البتّه نه تمركز ماركسیستی. ما دو نوع تمركز داریم: یك نوع همان تمركزی است كه انتظام و نظام دادن باشد به فعّالیتهای آزاد افراد و گروهها؛ نوع دیگر به معنای این است كه اساساّ ارادة اعضا و افراد و سازمانها از آنها سلب شود و به شكل ابزارهای بلااراده در بیایند و همة تصمیمها و طرحها و ارادهها مال مقامات بالا باشد، تمركزی كه اینها دنبالش میروند و مدّعی هستند در كشورهای سوسیالیستی هست، تمركز به معنای دوم است؛ یعنی به صورتی است كه برای افراد آزادی به هیچ شكل باقی نمانده است. كشورهای سرمایه داری كه اساس كارشان بر محور آزادی است، انتظام به معنای اوّل در آنها وجود دارد؛ چون در آزادی هم اگر انتظامی نباشد، به هرج و مرج كشیده می شود؛ لذا این كشورهابین آزادی فرد و قدرت دولت در نوسان هستند. در هر حال، در اینكه جامعه ها به سوی تمركز می روند و باید هم بروند، تردیدی نیست، و این آزادیها چه در امور اقتصادی و چه غیر آن به صورت هرج و مرج نمی تواند ادامه داشته باشد؛ لذا میبینیم روز به روز وزارتخانه های جدید به وجود می آید تا همة شؤون جامعه را تحت ضابطه و نظر در بیاورند (مطهری،1363: ص266).
شهید مطهری دربارة مسألة دوم یعنی این كه اصل اوّلیه در اسلام، آزادی فعّالیتهای اقتصادی است، امّا در مواردی بر اساس مصالح اجتماع محدودیتهایی به وسیلة دولت اسلامی اعمال میشود چنین مینویسد:
حكومت اسلامی حق دارد در یك سلسله معاملاتی كه فی حدّ ذاته و از نظر فردی مجاز است، روی مصالحی كه تشخیص میدهد، جلو آزادی اوّلی را كه خود شارع داده است بگیرد؛ پس مسألة تثبیت نرخها (مثلاً) خودش به حسب طبع اوّل مؤیّد این آزادی است، نه اینكه معنایش این است كه پس چنین آزادیای وجود ندارد. این آزادی به طبع اوّلی وجود دارد؛ ولی حكومت اسلامی باید
(صفحه 247)
این آزادی را در شرایط معین محدود كند. منتها این محدودیت در شرایط زمانی و مكانی مختلف فرق می كند. یك وقت نباید محدود باشد، یك وقت باید محدود باشد. یك وقت حاكم باید خیلی تضییق كند، یك وقت باید اندكی تسهیل قائل باشد؛ از این جهت در اختیار حاكم قرار دادهاند. ...خلاصه اینكه آنچه مسلم است، اسلام نمی خواهد مردم رااز راه اجبار اقتصادی به كار واداركند (همو، 1372«د»: ص113 و114).
اختیارات دولت
بهرغم توجّه خاصّی كه در نظام اسلامی به بخش خصوصی شده و همان طور كه بیان شد، اصل در فعّالیتهای اقتصادی افراد، آزاد بودن و عدم دخالت دولت در فعّالیت آنها است؛ با وجود این به منظور هدایت و كنترل افراد و نیز تحقّق اهداف نظام، دولتی مقتدر و دارای اختیارات گسترده تشریع شده است؛ البتّه این به معنای بزرگی اندازه و دولت و تصدّی فعّالیتها به وسیلة او نیست.
شهید مطهری دربارة قلمرو اختیارات دولت اسلامی مینویسد:
یكی از عواملی كه كار انطباق اسلام با مقتضیات زمان و به عبارت بهتر با نیازمندیهای زمان را آسان می كند، اختیارات بسیار وسیعی است كه خود اسلام به حاكم شرعی داده. دلیلش خود كارهای پیغمبر است. دین آمده كه پسندها را بر اساس نیازها (با دستورهای خود) تطبیق دهد؛ ولی خودش هم باید با نیازهای واقعی و فطری هماهنگ باشد (همو، 1370 «ب»: ج2، ص 64).
شهید مطهری، اختیاراتی را كه از جانب خداوند در مقام قانونگذاری به حاكم داده شده، به تفویض اختیار از جانب قوّة مقننه به مقام اجرایی تشبیه میكند:
... همین طور كه در قوانین بشری میبینید، در اكثر كشورها قوانین را قوّة مقنّنه وضع می كند و دراختیار قوّة مجریه میگذارد؛ ولی در مواردی، مصلحت چنین اقتضا می كند كه برای همیشه یا به طور موقّت، قوّة مقنّنه اختیار را به قوّة مجریه بدهد و بگوید این را در اختیارات خودت عمل كن (خیلی اوقات دیده ایم كه مجلس یا مجلسین، اختیاراتی به دولت می دهند؛ یعنی دیگر قانون وضع نمیكنند، میگویند تو اینجا با تشخیص خودت عمل كن. اصل كار منطقی است، من به موردش كار ندارم) یا در بعضی از قوانین دنیا، در بعضی مسائل به طور كلّی به یك مقام اختیارات میدهند، مثل اختیاراتی كه رئیس جمهور امریكا به حسب قوانین دارد، مگر اینكه بعد، كنگره، آن اختیارات
(صفحه 248)
را از او بگیرد. ابتدائا اختیارات را به او می دهند. در اسلام یك سلسله اختیارات به پیغمبر داده شده. وحی به پیغمبر اختیار داده نه اینكه در آنجا بالخصوص وحی نازل می شود. در مسائل ادارة جامعة اسلامی غالباً چنین است. پیغمبر طبق اختیارات خودش عمل می كند، و لهذا مجتهد باید تشخیص بدهد كدام كار پیغمبر به وحی بوده و كدام كار پیغمبر به موجب اختیار او كه چون به موجب اختیار خود پیغمبر بوده، تابع زمان خود پیغمبر است. زمان كه عوض شد، ممكن است اینجور نباشد (همان، 1370 «ب»: ج2 ص90 و 91).
با توجّه به این اصل كلی میتوان به برخی از اختیارات دولت اسلامی اشاره كرد:
1. سیاستگذاری در جهت اهداف نظام
دولت میتواند در اوضاع گوناگون و با در نظر گرفتن مصالح عموم مسلمانان، قوانینی را جعل، و برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود سیاستگذاری كند. طبق اختیاراتی كه گفته شد میتواند برخی از مباحات را تحریم یا در مال مردم تصرّف كند.
اگر مصلحت جامعة اسلامی اقتضا میكند كه از یك مالك به طور كلّی سلب مالكیت شود، (حاكم شرعی) تشخیص داد كه این مالكیت كه به این شكل در آمد، غدّة سرطانی است، به خاطر مصلحت بزرگتر میتواند چنین كاری را بكند. این كبرای كلّی. خیال نكنید كه در این كبرای كلّی كسی شكدارد. هیچ فقیهی در این كبرای كلی شك ندارد كه به خاطر مصلحت بزرگتر اسلام باید از مصلحت كوچكتر دست برداشت وبه خاطر مفسدة بزرگتری كه اسلام دچارش میشود، باید مفسدههای كوچكتر را متحمّل شد (همان: ص76).
در جای دیگر میفرماید:
حكومت اسلامی حق دارد در یك سلسله معاملاتی كه فی حدّ ذاته و از نظر فردی مجاز است، روی مصالحی كه تشخیص می دهد، جلو آزادی اوّلی را كه خود شارع داده است بگیرد (همو، 1372«د»: ص(113).
2. وضع مالیات
بدون تردید، ادارة كشور به درآمد نیاز دارد و گرچه دولت اسلامی منابع مالی فراوان چون انفال دارد و همچنین برای تأمین برخی از هزینههای دولت از جانب خود شرع، درآمدهایی چون
(صفحه 249)
خمس و زكات پیشبینی شده است. در عین حال اگر این درآمدها برای تأمین هزینههای دولت كافی نباشد میتواند از مردم مالیات جمعآوری كند. شهید مطهری در این باره میفرماید:
وضع مالیات از اختیارات حاكم شرعی است. او در هر زمانی میتواند برای هر چیزی اتومبیل، غیراتومبیل، هر چه باشد بر طبق مصلحتی كه ایجاب می كند، مالیات وضع كند. این ربطی به زكات ندارد؛ بنابراین، این دو را نباید با همدیگر مقایسه كرد كه زكات، مالیات اسلام است و در غیر این موارد هم زكاتی نیست (همو، 1372 «ب»: ج2, ص 64).
3. بهرهبرداری از زمینهای عمومی
شهید مطهری زمینها را به سه دسته تقسیم، و خصوصیات و احكامی را برای هر كدام ذكر كرده، در پایان میفرماید:
پس سه قسم زمین داریم: زمینهایی كه مالك شخصی دارد، و نه عموم و نه ولیّ امر، حقی و نظری در آنها ندارند. دیگر زمینهایی كه به عموم مسلمین تعلّق میگیرد و ولیّ امر متصدّی خراج و مقاسمه و احیاناً تنظیم واگذاری آن زمینها است. این زمینها نظیر اماكن عمومی از مسجد و غیره می باشند كه هركس تقدّم پیدا كرد به او تعلّق میگیرد. سوم، زمینهایی كه نه به افراد تعلّق دارد و نه به عموم مسلمین؛ بلكه به ولیّ امر تعلّق دارد. قهراً ولیّ امر دراین گونه زمینها اختیار بیشتری دارد. این گونه زمینها یا موات است كه با اجازة ولیّ امر باید احیا شود، ویا محیاه است، از قبیل قطایع ملوك و زمینی كه لارب لها. اینها نیز با نظر ولیّ امر باید تقسیم شود (همو، 1368«ب»: ص152 ـ 154).
4. ادارة انفال
یكی دیگر از منابع مالی دولت انفال است كه بخشی از زمینهایی كه از آنها نام بردیم نیز جزو انفال شمرده میشود. شهید مطهری پس از بیان موارد انفال و بیان اختیارات حكومت اسلامی دربارة انفال در اعتراض به موضع برخی از فقیهان مبنی بر تحلیل انفال در زمان غیبت برای مردممیفرماید:
اینجا بار دیگر اهمّیت مسألة حكومت و ولایت از یك طرف و كوتاهی نظر فقهای شیعه از طرف دیگر ظاهر می شود. چگونه ممكن است غیبت امام سبب شود این فلسفة بزرگ معطّل بماند و
(صفحه 250)
اراضی انفال حكم اموال شخصی و منقول را پیدا كند؟ آیا از اخبار احیاء موات كه می فرماید : «من احیی ارضا مواتا فهی له» میتوان فهمید كه اراضی موات كه جزء انفال است، لااقل در زمان غیبت، ملك احیاكننده می شود؟ به نظر ما نه؛ زیرا اوّلا این اخبار از رسول اكرم است و ممكن نیست ناظر به خصوص زمان غیبت باشد، و ثانیاً مفاد «هی له» بیش از اختصاص و اولویت را نمی فهماند؛ خصوصاً كه در بعضی اخبار احیای موات وارد شده كه احیا كننده باید خراج بپردازد. خراج پرداختن با مالكیت شخصی جور درنمی آید، و ثالثاً بعید نیست كه تصرّفات خرید و مالكانة احیاكنندگان اراضی موات یا كسانی كه از زمینهای محیاه به آنها رسیده است یعنی از قطایع ملوك یا اراضی صلح به آنها رسیده، تصرّفات مالكانة آنها به اجازة امام باشد نه اینكه ملك طلق آنها است (همان: ص156 ـ 158).
(صفحه 251)
منابع و مآخذ
1. قرآن كریم.
2. الآمدی التمیمی، عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، تحقیق میرسیدجلالالدین محدث الارموی، جامعة تهران،1360 ش.
3. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی،1403 ق.
4. بازرگان، مهدی، آخرت و خدا ،هدف بعثت انبیا ,نشریه كیان، تهران، ش 28, 1374 ش.
5. دادگر یدالله، تحلیلی بر علمی نبودن اقتصاد اسلامی از نظر آیة الله صدر، نامهمفید، قم، ش13, 1377 ش.
6. سروش عبدالكریم، ایدئولوژی و دین دنیوی، نشریه كیان، تهران، ش31, 1375ش.
7. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، قم، انتشارات صدرا، چهارم،1370 ش، ج(الف).
8. ــــــ ، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، انتشارات صدرا، بیست و سوم، 1373ش(ج).
9. ــــــ ، اسلام و مقتضیات زمان, قم، انتشارات صدرا، اول،1370 ش، ج2.
(صفحه 252)
10. ــــــ ، اسلام و مقتضیات زمان, قم، انتشارات صدرا، چهارم،1373 ش ، ج1.
11. ــــــ ، انسان كامل، قم، انتشارات صدرا، یازدهم،1373 ش(ب).
12. ــــــ ، پیرامون انقلاب اسلامی، قم، انتشارات صدرا، نهم, 1372 ش.
13. ــــــ ، پیرامون جمهوری اسلامی، قم، انتشارات صدرا، چهارم1367 ش(الف).
14. ــــــ ، جهاد، انتشارات صدرا، قم، انتشارات صدرا، هفتم،1373 ش(د).
15. ــــــ ، حكمتها و اندرزها، قم، انتشارات صدرا، سوم،1372 ش(ب).
16. ــــــ ، داستان راستان، قم، انتشارات صدرا، دهم، 1368 ش(الف).
17. ــــــ ، عدل الاهی، قم، انتشارات صدرا، هفتم، 1372 ش(ج).
18. ــــــ ، قیام و انقلاب مهدی (عج)، قم، انتشارات صدرا، سیزدهم، 1373 ش(ه).
19. ــــــ ، مسأله ربا به ضمیمه بیمه، قم، انتشارات صدرا، پنجم،1372 ش. (د).
20. ــــــ ، مقدمهای بر جهان بینی اسلامی, (جهانبینی توحیدی)، قم، انتشارات صدرا، ششم، 1372 ش، ج 2.
21. ــــــ ، مقدمهای بر جهان بینی اسلامی, (وحی و نبوت)، قم، انتشارات صدرا، ششم،1372 ش، ج 3.
22. ــــــ ، نظری به نظام اقتصادی اسلام، قم، انتشارات صدرا، اول،1368 ش(ب).
23. ــــــ ، نقدی بر ماركسیسم، قم، انتشارات صدرا، اول، 1363 ش.
24. ــــــ ، ولاء و ولایتها، قم، انتشارات صدرا، ششم،1370 ش(ج).
25. نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1376 ش.
26. یوسفی، فراهانی و لشكری، ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی، تهران، مؤسّسة فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، اوّل، 1379ش.
منابع مقاله:
فصلنامه قبسات، شماره 30 و 31، فراهانی فرد، سعید؛