محور : شهید مطهری و اقتصاد
مادیگرایى تاریخى
وارد بخش دوم مى شویم. بخش دوم تحت عنوان «مادیگرایى تاریخى» (ماتریالیسم تاریخى) بیان شده است. اینجا تعبیر خوبى دارد، مى گوید مادیگرایى تاریخى در عین حال یك برداشت اقتصادى از تاریخ و یك برداشت تاریخى از اقتصاد است. خیلى تعریف خوبى براى ماتریالیسم تاریخى كرده است. مى گوید ماتریالیسم تاریخى یك برداشت اقتصادى از تاریخ است، یعنى تاریخ را به گونه ی اقتصادى تفسیر مى كند، و یك برداشت تاریخى از اقتصاد. «برداشت اقتصادى از تاریخ است» به همان معناست كه اقتصاد را زیربنا قرار مى دهد. روح تاریخ، قوه ی محرك تاریخ، آن كه تاریخ را مى سازد اقتصاد است، پس برداشت اقتصادى است از تاریخ. برداشت تاریخى از اقتصاد است، براى اینكه خود وضع اقتصادى یك وضع ثابتى نیست، یك وضع متغیر است، یعنى جنبه ی تاریخى دارد، سرگذشت دارد. خود اقتصاد، نیروهاى مولد اقتصاد، روابط تولیدى و آنچه به اقتصاد مربوط است یك وضع ثابت یكنواخت در همه ی زمانها ندارد، ماهیت تاریخى دارد. پس تاریخ ماهیت اقتصادى دارد و اقتصاد هم ماهیت تاریخى دارد.
اگر یادتان باشد در یكى از جلسات گذشته گفتیم در اینجا آنچه كه وجود ندارد انسان است یعنى این طور باید گفت: یك برداشت اقتصادى از انسان و یك برداشت تاریخى از انسان است بدون برداشتى انسانى از اقتصاد یا برداشتى انسانى از تاریخ؛ یعنى اقتصاد دیگر انسانى تفسیر نمى شود و معنى ندارد، انسانْ اقتصادى تفسیر مى شود. تاریخ به نحو انسانى به هیچ وجه تفسیر نمى شود، انسان به شكل تاریخى تفسیر مى شود؛ و این عبارت است از همان نفى اصالت انسان كه به هیچ رو قابل توجیه نیست. اساس حرف این بوده است. خود ماركس و انگلس هر دو در اواخر پى بردند به اینكه این جور كه ما صددرصد تاریخ را به نحو اقتصادى و اقتصاد را به نحو تاریخى تفسیر مى كنیم، براى انسان دیگر نقشى قائل نیستیم چون مسئله این مى شود كه تاریخ با یك جبر اقتصادى به پیش مى رود، و معناى جبر اقتصادى این است كه اقتصاد به هر شكل و هر وضعى كه در بیاید قهراً و جبراً درمى آید، چون نتیجه ی تاریخ گذشته است، هر نسلى كه مى آید وارث وضع اقتصادى گذشته است، قواى تولیدى در گذشته به هر شكل بوده وارث آن است [و آن قوا] باز [اقتصاد] را به جلو مى برد. آن وقت براى اراده و نقش فعال انسان دیگر چیزى قائل نیست.
منبع : پایگاه جامع شهید مطهری