تاريخ : دوشنبه 26 اردیبهشت 1390  | 12:30 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد اسلامی

این مقاله برگرفته از کتاب ارزشمند «الحیاة » نوشته استاد محمد رضا حکیمی می باشد.

يكى از مهمترين تعاليم اقتصادى اسلام، «اصل اندازه‏دارى در زندگى» و مصرف كردن است (كه در شمار «اخلاق اقتصادى» نيز قرار دارد، يعنى «تربيت معاشى» و «تنظيم مصرف»، و پرورش دادن روح «انضباط مالى» و «نظم اقتصادى» در افراد). و جاى تأسّف بسيار است كه اين تعليم اقتصادى تاكنون- چنان كه بايد- پژوهيده و شناسانده نگشته است. در پاره‏اى كتابهاى تربيتى و اخلاقى اسلامى سخن در باره آن گفته شده است، ليكن نقش بنيادين آن، با توجّه به همه تعاليم اين موضوع، و تأثير عميقى كه در تكامل زندگى مادّى و روحى انسان دارد، و نتايجى كه مى‏توان از رعايت اين اصل براى حلّ مشكلات معيشتى گرفت، همچنين زيانهاى مالى بسيار سنگينى كه رعايت نكردن آن به مردمان مى‏رساند، هنوز- چنان كه در خور اين مقوله بسيار مهم و حياتى است- مورد پژوهش و آموزش قرار نگرفته است.

ستيغ بلند اين تربيت سازنده، استوار سازى اصل نظم و اعتدال در مصرف است، زيرا برنامه‏ريزى حاكم بر زندگى افراد ، هر گاه بر شالوده «ميانه‏روى» و مراعات حدود باشد، و اندازه لازم و مناسب در نظر گرفته شود، و در جهت «قواميّت مال» قرار داشته باشد، و زندگيى كفافى را پى ريزد، همين چگونگى خود باعث رفاه فرد، و بى‏نيازى و امنيّت اقتصادى اجتماع خواهد شد. و هر گاه برنامه‏ريزيها در زندگى افراد و مؤسّسات و نهادها برعكس آنچه گفته شد باشد، هم موجب سقوط مالى افراد مى‏شود، و هم نيازمندى جامعه، چنان كه امام على بن ابى طالب «ع» مى‏فرمايد:

 «من لم يحسن الاقتصاد أهلكه الإسراف [1]-

 « هر كس ميانه‏روى را بخوبى (و دقيق) رعايت نكند اسراف او را تباه سازد».

و شكل راستين اندازه‏دارى در زندگى و مصرف كه تعاليم اسلامى بر آن تأكيد كرده‏اند، اين است كه زندگى اترافى و اسرافى به زندگيى قوامى و مقتصدانه بدل شود، و اندازه‏دارى و انضباط بر همه موارد مصرف حاكم باشد، تا مصرف كردن و بهره‏مند شدن از مواهب و امكانات موجود، هم از نظر كمّى و هم كيفى، با واقعيّت زندگى فطرى انسان هماهنگ گردد. و برخوردارى همه مردمان از اموال و معادن و نعمتهاى الهى، چنان چون زندگى يك خانوار همگون باشد. و اين هماهنگى و همگونى براى فرد و جامعه، جز از راه اندازه‏دارى و ميانه‏روى، و كوشش جدّى حاكميّت براى تحقّق بخشى به آن، شدنى نيست.

توجّه به اهميّت تربيتى و سازنده «اندازه‏دارى» در زندگى و مصرف، و آموخته شدن با روح اين تعليم الهى، بر فراگيرى و پذيرش دو موضوع مبتنى است:

 (1)- در هم تنيدگى ابعاد مادّى و روحى وجود انسان، به اين معنى كه مسائل معيشت و مصرف- از نظر كمّى و كيفى- با تار و پود وجود انسان، هماره در حال تأثيرگذارى و تأثير پذيرى است. از اين رو، نمودهاى اقتصادى و حالات زندگى و چگونگى مصرف، پيوسته بر خصوصيّات نفسى و حالات روحى و اخلاقى انسان اثر مى‏گذارد و به آنها شكل مى‏دهد، و مادّه و معنى در وجود انسان (بصورتى گسترده) كار مى‏كنند و اثر مى‏گذارند- چنان كه در پيش نيز اشاره‏اى گذشت. و از اينجاست كه مى‏نگريم فراوانى و زيادى مال موجب سركشى نفس مى‏شود؛ طغيان نفس و سركشى نفس نيز انسان را به طلب مال فراوان وامى‏دارد، تا جايى كه از او طاغوت يا طاغوتچه‏اى مى‏سازد.

 (2)- پى ريخته شدن فطرت و طبيعت انسان بر اعتدال و تمايل به ميانه‏روى، و زيانمندى افراط و تفريط براى آدمى، و نقش بنيادين‏

 «اندازه‏دارى در معيشت»، كه اينها همه شرايط زندگى ظاهرى و مادّى انسان را با واقعيّت سرشت انسانى هماهنگ مى‏كند. و نتيجه آن اين است كه زندگى انسانها از قوام مادّى و معنوى و از همگرايى معيشتى و اخلاقى برخوردار مى‏گردد، و از هر گونه كوتاهى يا تجاوز بركنار مى‏ماند، چنان كه امام علىّ بن الحسين سجّاد «ع» در مقام دعا مى‏گويد:

 «و قوّمني بالبذل و الاقتصاد »[2]

« خداوندا! (زندگى روحى و مادّى) مرا با بخشيدن و ميانه‏روى كردن در مصرف، بر پاى دار».

و بدين گونه از خداى متعال مسألت مى‏كند كه او را با دست بخشش داشتن و ميانه‏روى كردن در زندگى بر پاى دارد، نه با مال فراوان و شادخوارى و خوشگذرانى. بنا بر اين، استوارى معيشتى براى هر انسانى، جز با ميانه‏روى در مصرف پديد نمى‏آيد، و تكاثر مالى و آزادى در مصرف، جز افت اخلاقى و سقوط چيزى در پى نمى‏آورد. و روشن است كه عامل سقوط، عامل استوارى نتواند بود؛ و استوارى به همان ميانه‏روى است، چنان كه اين سخن امام عليّ بن ابى طالب «ع» از نظر گذشت كه‏

 «لن يهلك من اقتصد»[3]

- (2) هر كس ميانه‏روى كرد هرگز تباه نگشت». بنا بر اين، ميانه‏روى در زندگى از عوامل نجات انسان است، و اسراف و همچنين خسّت‏ورزى در زندگى و امكانات و مصرف، از عوامل تباهى، كه نيروهاى روحى را به هدر مى‏دهد، و نفس انسان را فاسد مى‏كند.

اصل «اندازه‏دارى در معيشت» كه برخى از تعاليم و آيات و احاديث در باره آن در فصل گذشت، با نظر به «عام بودن ادلّه (عموم ادلّه)»، همه مراحل تكليفى مثبت يا منفى مربوط به مال را شامل مى‏شود،بنا بر اين، بر شالوده اين اصل، اسراف و تبذير و مصرفهاى شادخوارانه، و ضايع كردن مال، و مصرف كردن در جاهاى غير لازم يا غير ضرورى يا غير مناسب نفى مى‏شود.

اصل ياد شده، مراحل توليد و توزيع را نيز در بر مى‏گيرد، زيرا اين اصل مقتضى اين امور است:

 (1)- در مرحله توليد، از توليد كالاهاى «لوكس» و اشراف پسند احتراز شود، بويژه به هنگامهايى كه جامعه به توليد كالاهاى اوليّه و ضرورى زندگى نياز دارد.

 (2)- در مرحله توزيع، از توزيعهاى ناعادلانه و بدور از حدّ ميانه احتراز شود، تا دسته‏اى به هر چه مى‏خواهند دست نيابند، در حالى كه اغلب مردم نيازهاى اوّليّه را در اختيار ندارند. پس بايد توزيع بر شالوده «اندازه‏دارى» و تنظيم مقتصدانه مبتنى باشد، تا همه قشرهاى گوناگون از مواهب طبيعى و محصولات كشاورزى و توليدات صنعتى و واردات تجارتى بتوانند برخوردار گردند.

با توجّه به حرام بودن «اسراف» بطور مؤكّد، و همچنين منع از تنگ نظرى و خسّت‏ورزى، روشن مى‏شود كه اصل «اندازه‏دارى در معيشت (زندگى و مصرف)»، در مراتبى چند، موضوعى تكليفى و حكمى است نه تنها اخلاقى؛ همچنين با توجّه به نقش بنيادين آن در بالا آوردن سطح اقتصادى زندگى مردم، و نگهداشت آنان از نظر اخلاقى و سياسى، و تمرين كردن انضباط معاش، و حركت در جهت رسيدن به خودبسندگى.

اين امور بسيار مهم بر ما لازم مى‏دارد كه اين اصل اساسى (كه دربرخى از احاديث، يكى از سه ركن كمال‏يابى ايمان شمرده شده است، و به همين زودى از آن ياد مى‏كنيم) را امرى اخلاقى صرف نشماريم، كه ضامن اجرايى نيرومندى نيابد؛ پس بايد آن را از پيكره «اقتصادى اسلامى» بيرون نبريم.

حديثى از حضرت امام محمّد باقر «ع» چنين است:

 «الكمال، كلّ الكمال، التّفقّه في الدّين، و الصّبر على النّائبة  و تقدير المعيشة»[4]

« كمال، كلّ كمال، به تفقّه در دين است، و صبر بر مصيبت، و اندازه‏دارى در معيشت». مى‏نگريم كه امام معصوم «ع»، در اين حديث شريف، اصل «اندازه‏دارى» را، در رديف «تفقّه در دين (فهم تحقيقى و جامع دين)»- كه بطور عام بر هر مسلمانى واجب است- قرار داده است؛ و در رديف «صبر بر مصيبت»، كه از عوامل مهم رشد روحى انسان و صلابت معنوى اجتماع است. فهم اجتهادى حديث، موضوع ديگرى را نيز بر ما معلوم مى‏دارد، يعنى اينكه فهم تحقيقى و جامع دين و فراگيرى درست تعاليم آن، بر افراد و جامعه لازم مى‏دارد كه به اصل «اندازه‏دارى در معيشت» گردن نهند، و مصرفى قوامى را در پيش گيرند، كه هم موانع رشدى را كه از «تبذير» پديد مى‏آيد از سر راه اجتماع بردارد، و هم موانع رشدى كه از بخل و تنگ نظرى جان مى‏گيرد.

با نگرش به اهميّت تربيت اقتصادى براى مردم، و نشر اخلاق اقتصادى در اجتماع، واجب است كه بخشى از تلاشهاى فرهنگى و تربيتى به تربيت اقتصادى افراد و آموختن «فرهنگ اقتصادى اسلام» به‏آنان اختصاص داده شود، و در باره «فرهنگ اقتصادى» و «اخلاق اقتصادى»، كتابهايى تأليف يابد، و كودكان و نوجوانان از دوره ابتدايى با روش اقتصادى اسلام در زندگى آشنا شوند، و زيانهاى مصرفگرايى را خوب درك كنند، تا زمينه رسيدن جامعه به «قوام اخلاقى اقتصادى»- در كنار ديگر احوال حاكم بر اجتماع- فراهم گردد، و پديد آوردن يك «نظام اقتصادى»، در چارچوب اسلام، و نظارت دقيق بر اجراى آن، ميسّر شود.

و روشن است كه اين سلوك اقتصادى، عامل مهمّى خواهد بود براى رسيدن به خود بسندگى و از ميان بردن مصرفگرايى ويرانگر، و درآمدن از اسارت وابستگى، و برداشتن موانع از سر راه استقرار يابى نظامى عادل و آزاد.

اميد است خوانندگان آگاه از نظر دور ندارند كه ضرورت رعايت اصل «اندازه‏دارى در مصرف»، به اقتصاد فردى و خانوادگى اختصاص ندارد، بلكه همه گونه مصرفهاى فردى و اجتماعى و دولتى و خدماتى را فرا مى‏گيرد، و تمام جوانب توليد و توزيع را شامل مى‏شود، و در باره همه نهادها و مؤسّسه‏ها و ادارات جارى است، بويژه مؤسّسه‏هاى دينى از هر قبيل.

[1] « غرر الحكم»/ 274.

[2] « صحيفه سجّاديّه»/ 202( دعاى 30).

[3] « غرر الحكم»/ 256؛« تحف العقول»/ 63

[4] « تحف العقول»/ 213.



نظرات 0