محور : اقتصاد اسلامی
سود معمولاً به عنوان ما به التفاوت هزینه تولید کالا و قیمت آن تعریف می شود. تولید کننده با صرف هزینههایی در جریان تولید موفق به ساختن کالای مورد نظر میگردد و بیش از هزینهای که صرف آن نموده است به فروش می رساند و بدین ترتیب مازادی را به عنوان «سود» عاید خویش میگرداند. در بحث توزیع، سود به عنوان سهم عامل «سرمایه» از محصول تلقی می گردد، در حالی که عامل «کار» قبلاً سهم خویش را به عنوان «دستمزد» دریافت کرده است.
>>>
محور : اقتصاد اسلامی
سود معمولاً به عنوان ما به التفاوت هزینه تولید کالا و قیمت آن تعریف می شود. تولید کننده با صرف هزینههایی در جریان تولید موفق به ساختن کالای مورد نظر میگردد و بیش از هزینهای که صرف آن نموده است به فروش می رساند و بدین ترتیب مازادی را به عنوان «سود» عاید خویش میگرداند. در بحث توزیع، سود به عنوان سهم عامل «سرمایه» از محصول تلقی می گردد، در حالی که عامل «کار» قبلاً سهم خویش را به عنوان «دستمزد» دریافت کرده است.
الف ـ سود و جایگاه آن در نظام سرمایهداری
از آنجا که اساس نظام سرمایهداری به انباشت سرمایه استوار است، و انباشت سرمایه خود منوط به کسب سود میباشد، بررسی پدیده سود در نظام سرمایهداری و دنبال کردن مباحث مطروحه در این باب نکات جالب توجهی را درباب نظام سرمایهداری روشن میکند. اینک نگاهی کوتاه بر این مسأله میاندازیم.
همانگونه که شیوه تولید صنعتی و بکارگیری ماشین در جریان تولید پدیده جدیدی است، سود حاصل از آن نیز پدیده جدیدی محسوب میگردد. اساسا در ادوار قبل از وقوع انقلاب صنعتی اروپا، سود به صورت سود حاصل از فروش، یعنی خرید ارزان و فروش گران در صنعت مطرح نبود.(1) هر چند که در آن دوره هم کارگاههای تولیدی کوچک به طور پراکنده وجود داشتند و صنعتگران در اطراف و اکناف به کار تولید ابزار و آلات و مصنوعات مورد نیاز مردم میپرداختند، لیکن سرمایههای موجود در جوامع آن روز بیشتر نقش خود را دربخش تجارت ایفا میکردند و در بخش صنایع علیرغم وجود کارگاههای متعدد، هنوز سهم سرمایه چندان قابل توجه و چشمگیر نبود.
با شروع عصر انقلاب صنعتی و بکارگیری اختراعات و ابداعات جدید در جریان تولید بتدریج کارخانجات و کارگاههای صنعتی گسترش یافتند و شیوه تولید جدیدی که متکی بر ماشین بود و با بکارگیری فنون جدید، امکان تولید بیشتر با هزینه کمتر را فراهم میساخت، قدم به عرصه وجود نهاد. بدین ترتیب سرمایه به عنوان یک عامل مهم تولید که بایستی سهمی عمده از محصول را مطالبه نماید، رخ نمود و نوع جدیدی از سود که حاصل بکارگیری سرمایه در بخش صنعت بوده و امکانات وسیعی را در جهت انباشت سرمایه در دسترس قرار میدهد، شناخته شد.
اقتصاددانان کلاسیک که توجیهگران و مبلغان نظام تازه شناخته شده سرمایهداری بودند، توجه زیادی به مقوله سود کردهاند. مسأله مهم اقتصادی از دید آنها انباشت سرمایه بود و سعی در توجیه آن داشتند و از آنجا که سود سرچشمه اصلی انباشت سرمایه است، مشروع و قانونی جلوه دادن آن، بخش عمده رسالت این اقتصاددانان بود.(2)
لیکن با گسترش صنایع و تمرکز و انباشته شدن سرمایهها این «نظارت مستقیم» و مشارکت در امر تولید برچیده شد و صاحب سرمایه به علت اینکه امکانات تملک ابزار تولید را دارد این مازاد را به خود اختصاص میدهد. این بود که مشروعیت سود، توجیهی دیگر میخواست. آدام اسمیت بانی مکتب کلاسیک، در این باب به تفصیل سخن گفته است. وی معتقد است که: سود صرفا دستمزد نوعی خاص از کار، یعنی بازرسی و مدیریت، نیست و متناسب با میزان سرمایه میباشد. هر قدر سرمایه بیشتری به کار گرفته شود، سود بیشتری نیز عاید خواهد شد.(3)
صرف نظر از اینکه این کار خاص، یعنی بازرسی و مدیریت به چه نحوی صورت گیرد. وجود رقابت در اقتصاد همواره تضمین میکند که سرمایههای به کار رفته در بخشهای مختلف، نرخ سود کم و بیش یکسانی داشته باشند.
اسمیت در تحلیل خویش اشارهای گذرا به دو نکته مهم دارد که بعدها هر دوی آن محور بحثهای طولانی شدند. وی اولاً مسأله خطر و خطرپذیری سرمایهدار را در امر سرمایهگذاری مورد توجه قرار میدهد(4) و ثانیا با بیان اینکه سبب مستقیم افزایش سرمایه، صرفهجویی است نه تولید(5)، سود را پاداش سرمایهدار در مقابل امساک و صرفهجویی برای انباشت سرمایه قلمداد میکند. سرمایهدار با صرفهجویی و صرف نظر از مصرف فعلی دارایی خویش، توانسته است آن را ذخیره کند و در جریان تولید به کار اندازد، پس بایستی به خاطر این گذشت و فداکاری پاداش دریافت دارد که همان سود است.
دیوید ریکاردو، متفکر دیگر این مکتب، تأکید بر این دارد که کار تنها عامل خلق ارزش است، و بدین ترتیب نظریه «ارزش ـ کار» را میپذیرد. وی برای حل این تناقض که اگر ارزش صرفا مخلوق کار کارگر است، پس سهم سرمایه، یعنی سود که اینقدر مورد توجه او و هممسلکانش قرار گرفته است، کجاست، اعلام میدارد که سرمایه هم خود نوعی کار بوده و حاصل کارگذشتگان میباشد که انباشته شده است،(6) بدین ترتیب محصول از همکاری کار جاری و کار گذشته تولید میشود و لذا بین صاحبان این دو نوع کار تقسیم خواهد شد. پس سهم سرمایهدار از آن جهت که سرمایه خود حاصل کار بوده و در واقع نوعی کار محسوب میشود، مشروع است.
توجیه ژان باتیستسه از این جهت جالب توجه است که وی نقش کارفرما را در جریان تولید مورد مداقه قرار میدهد، وی میگوید: سود مرکب از دو بخش است: بهره وام و درآمد کارِ کارفرما.(7)قسمت اول به سرمایهدار به دلیل اینکه صاحب سرمایه است تعلق میگیرد و قسمت دوم درآمد وی در واقع پاداش مهارتهای حرفهای وی به عنوان مدیر میباشد.
سرمایهای که کارفرما به کار میاندازد، همانند پولی است که وام گرفته است و بهره آن باید از سود ناخالص کسر گردد و مازاد پاداش لیاقت، کاردانی و هشیاری کارفرما میباشد.(8)
بهره از آن جهت مجاز و مشروع است که اساسا محصول طبیعی سرمایه است. همانطور که درخت سیب و بوته تمشک میدهد، سرمایه نیز سود میدهد. در آمد کارفرما نیز از آن جه مشروعیت دارد که پاداشی است برای یک وظیفه اجتماعی خاص و بسیار مهم و آن عبارت است از ترکیب عقلایی سه عامل تولید.(9)
متفکرینی که در بالا نام بردیم، هیچ کدام مستقیما به مسأله توجیه و مشروع جلوه دادن سود نپرداختهاند، هدف آنها بیشتر شناخت ویژگیها و قوانین مربوط به سود بود. نخستین کسی که مستقیما مسأله مشروعیت سود و توجیه آن را به عنوان مسألهای اصلی مورد توجه قرار داد، ویلیام سنیور میباشد.
گفتیم که آدام اسمیت از مقوله صرفهجویی و نقش آن در انباشت سرمایه سخن میراند، همین نکته منبع الهام سنیور، مدافع سرسخت نظام سرمایهداری شد. به نظر وی هزینههای تولید شامل کار کارگران و امساک سرمایهداران(10) میباشد. سرمایهداری که از مصرف آنی و سریع ثروت خویش خودداری میکند، متحمل یک نوع ریاضت و فداکاری میشود، بدین ترتیب وی با امساک، قسمتی از ثروت خویش را به صورت سرمایه در میآورد. نرخ بهره پاداش امساک سرمایهداران و صرف نظرکردن آنان از لذتهای حاصل از مصرف آنی ثروت خویش میباشد.(11)فقرا چون امساک نکردهاند، به فلاکت مبتلا گشته و لذا خود مسئول بدبختی و فقر خویشند، در حالی که سرمایهداران به سبب صرفهجویی و امساک موفق به جمع آوری ثروت شدهاند و لذا مستحق پاداش میباشند. نقطه نظرات فوق بعدها توسط سایر اقتصاددانان مورد بحث و مداقه قرار گرفت و تحلیلهای زیادی در این رابطه ارائه شد.
فرانسیس ولکر سود را ناشی از مهارت و استعداد بعضی کارفرمایان که توانستهاند هزینه تولید را نسبت به همقطاران خویش کاهش دهند و به مازادی دست یابند، دانسته است.(12)
آلفرد مارشال اقتصاددان بنام نئوکلاسیک، تحت تأثیر تعالیم ژان باتیستسه، تبیین درآمد کارفرمایی بر اساس نقش سازمان دهنده کارفرما را میپذیرد،(13) و همچنین با استفاده از تحلیل سنیور، پسانداز را به عنوان تأخیر در مصرف تعریف میکند(14)
فرانک نایت اقتصاددان آمریکایی برای نخستین بار نقش خطر و عدم اطمینان را در توجیه مشروعیت سود مطرح ساخت، کارفرما به سبب تحمل خطرها و عدم اطمینان، بایستی پاداش بگیرد.
در حال حاضر مسأله مشروعیت سود در نظام سرمایهداری حل شده انگاشته میشود و در واقع ترکیبی از نقطه نظرات فوق را مد نظر قرار دادند.
سود حسابداری سطح متوسط و معقولی از سود است که در حالت بازار رقابت کامل، نصیب تولیدکنندگان میگردد، و متأثر از هزینه فرصت سرمایه میباشد. در حالی که سود اقتصادی درآمدی است که با استفاده از فرصتهای استثنایی و ویژه موقعیت انحصاری و غیره به دست آمده و موجبات جلب سرمایهها به بخش مذکور را فراهم میآورد.
از طرف دیگر بحث ارزش زمانی پول، جای تحلیل مشروعیت سود را گرفته است. سرمایهدار به صرف داشتن ابزار تولید، سود نمیبرد، بلکه به علت دارا بودن پول که امکان خرید سهام و اوراق بهادار را میدهد، وجهی را مطالبه مینماید. در ارزش زمانی پول، عواملی نظیر: خطر کاهش تدریجی قدرت خرید پول (تورم)، امکان سودآوری (هزینه فرصت) و امکان استفاده از پول در موقعیتهای اضطراری و پیشبینی نشده مؤثر هستند.
ب - مشروعیت سود در نظام اسلامی
از نظر نظام اسلامی سود هم مشروع است و هم توجیه علمی دارد، زیرا همه میدانیم به دست آوردن ارزش افزوده، در یک کالای مشخص، به عوامل متعدد بستگی دارد. عوامل فکری مانند ابتکار، تدبیر، محاسبه، کارشناسی و مدیریت و عوامل اجرایی مانند کار کارگری ومهندسی و عوامل مادی مانند زمین، آب، ابزار ماشینی و مواد اولیه.
وجود یک کارخانه نساجی را در یک محل در نظر میگیریم، حتما، روزی به فکر کسی یا کسانی رسیده است که وجود چنین واحد صنعتی در این محل، لازم یا مناسب و مفید است، این همان ابتکار و تدبیر نخستین است و سپس به کارشناسی و محاسبه دست زده تا عملی بودن و مفید بودن فکر مسلم شود و پس از این مرحله به فکر تهیه محل و ساختمانهای لازم و ماشین آلات و مواد اولیه و غیره پرداخته است، اینها هم همان عوامل مادی هستند و پس از آماده سازی محل و نصب ماشین آلات و جذب نیروهای انسانی کارگری، کارخانه راهاندازی شده و به تولید رسیده است و برای ادامه کار، به مدیریت و کارهای خدماتی دیگر نیاز داشته است.
همه اینها عوامل تولید و بهرهوری این واحد صنعتی هستند و نقش ویژه خود را داشتهاند به طوریکه اگر هر کدام از اینها مختل میشد کارخانه یا به وجود نمیآمد یا راهاندازی نمیشد.
اکنون که این عوامل دست به دست هم داده و هر کدام نقش خود را ایفا کرده و ارزش افزوده به دست آمده است به چه دلیل علمی ما آن ارزش افزوده را به بعضی از اینها اختصاص دهیم و عامل دیگر را عقیم بگذاریم.
بنابراین باید هر کدام از این عوامل در سود حاصل سهیم باشند. پس اصل سود به علت ارزش افزوده است و آن عبارت است از آن حالت و کیفیتی که در مواد اولیه ایجاد شده است و تبدیل به پارچه یا ماشین یا مواد خوراکی خام یا پخته شده است و اگر از ارزش افزوده صرف نظر کنیم و بگوییم این همان پنبه و پشم یا مواد دیگر است بدون اینکه چیزی بر آن افزوده شده باشد این به معنی از بین بردن همه تحرکات و فعالیتهای اقتصادی خواهد بود.
پس سود متعلق به همه عوامل است. اگر این عوامل در اختیار بخش عمومی باشد سود متعلق به بخش عمومی میشود و اگر متعلق به بخش خصوصی باشد طبعا سود هم متعلق به آن خواهدشد.
نتیجه میگیریم اگر منظور از سود، سهم هر کدام از این عوامل است از نظر اسلام هم مشروع است و هم علمی و اگر چیزی غیر از این باشد استثمار مصرف کننده و گرانفروشی محسوب میشود خواه استثمار کننده بخش عمومی باشد خواه بخش خصوصی.
ج. تعیین قیمت محصولات صنعتی
آدام اسمیت می گوید: قیمت، بیان پولی ارزش کالاهاست و ارزش هر کالا و یا قیمت آن برابر با کار است. کاری که معادل با مقدار احتیاجات در مسایل زندگی کارگر میباشد. البته ممکن است در بعضی مواقع ارزش کار با قیمت بازاری و یا واقعی آن تطابق نداشته باشد، لیکن همواره قیمتهای واقعی به سوی قیمتهای طبیعی گرایش دارند.
ریکاردو بر این گمان است که ارزش مبادله کالاها ناشی از قیمت طبیعی نیروی کار است و مراد از آن قیمتی است که به طور کلی برای کارگران وسیله زندگی و بقای نوع آنها را بدون افزایش و کاهش نوع انسانی تأمین مینماید.
بنابه نظر مارکس، ارزش هر کالا عبارتست از زمان کار اجتماعا لازمِ برابر تولید آن کالا. مارکس در اوائل ارزش و قیمت را یکی میدانست و سپس به تفاوت آنها پی برده، راه حلهایی برای تبدیل آنها به هم، پیشنهاد کرد.
«نهایی گرایان» بر این عقیدهاند که عرضه و تقاضا توأما تعیین کنندگان قیمت کالاها هستند.
مارشال میگوید: همانند دو لبه قیچی که پارچهای را برش میدهند عرضه و تقاضا نیز قیمت را تعیین مینمایند. پشت منحنی تقاضا، مطلوبیت نهایی و پشت منحنی عرضه، هزینه نهایی وجود دارد.
اشکال و ضعف این گفتار از مطالب گفته شده دانسته شد، نیازی به بازگو کردن نیست.
معیار قیمتگذاری عادلانه
در خصوص معیار قیمتگذاری عادلانه باید گفت: از کسانی که در خصوص قیمت اظهار نظر کردهاند دو دسته به قیمتگذاری عادلانه اشاره دارند.
الف ـ کانونیستها: معتقد بودند در صورتی که کالایی را به بیش از مجموع هزینههایی که صرف تولید آن گردیده است، بفروشیم، در واقع عمل ما به لحاظ اخلاقی صحیح نبوده، غیرعادلانه میباشد. بنابر این میتوان گفت به نظر کانونیستها که معتقدین به اجرای قوانین شرع کلیسای کاتولیک بودند قیمتگذاری یک کالا وقتی عادلانه است که معادل با مجموع هزینههای انجام شده برای تولید آن کالا باشد.
ب ـ آدام اسمیت در بحث از قیمت طبیعی کالاها میگوید: هرگاه مزد کارگر بر اساس نرخ طبیعی مزد و اجاره بها متناسب با نرخ طبیعی اجاره بها و سود سرمایه متناسب با نرخ طبیعی سود باشد، از مجموع این سه عامل ما به قیمت بیعی کالا میرسیم. او میگوید: در صورتی که قیمت کالایی بدین صورت معین گردد، قیمت مطابق با عدالت میباشد. لذا به نظر وی قیمت طبیعی همان قیمت عادلانه است. در این قیمت کالا دقیقا به قیمتی به فروش میرود که میارزد و یا به قیمت تمام شده عرضه میشود.
در اقتصاد آزاد اگر بازار رقابت کامل وجود داشته باشد، قیمت طبق قانون عرضه و تقاضای بازار تعیین میشود منظور از بازار رقابتی کامل بازاری است که در آن تعداد زیادی عرضه کننده و تقاضاکننده به مبادله بپردازند و مبادله کنندگان از آزادی مطلق انتخاب و عمل برخوردار باشند، محصولات مورد معامله متجانس و متشابه باشد و هیچ گونه دخالت در آن وجود نداشته باشد، ایجاد تماس و کسب اطلاعات هم آسان باشد. در این صورت شرایط رقابت کامل وجود دارد. همانطور که گفتیم قیمت محصولات در بازار معین و در واقع یک قیمت است و با توجه به این قیمت است که بخشهای تولیدی به کار خود مشغول میشوند و مقدار محصول و عرضه خود را تعیین میکنند. در اینجا عرضه تابع قیمت بازار است به طوری که هر قدر سطح قیمت بالاتر باشد مقدار عرضه بیشتر خواهد شد. در این شرایط است که هر محصولی برای خود بازاری به وجود میآورد و هر عرضهای برای خود تقاضایی میآفریند، به طوری که همیشه عرضه با تقاضا مساوی و در نتیجه تعادل بازار خود به خود حاصل میشود و این تعادل همیشه باقی میماند و در این شرایط قیمت بازار یک قیمت واحد است که در مورد هر محصول خودبخود تعیین میشود.
البته بازار رقابتی کامل تحت شرایط فوق در کشورهای صنعتی مطلقا وجود ندارد و در کشورهای جهان سوم کم کم زمینههای خود را از دست میدهد، زیرا در عصر ما تولیدکنندگان منابع خود را متمرکز ساخته و به جای تولید انفرادی درهم ادغام میشوند و به شکل واحدهای بزرگ و معدود فعالیت میکنند، لذا واحدهای تولیدی امکانات و قدرت عمل بیشتری یافته، با تبانی و توافق میتوانند مقدار عرضه و سطح قیمت بازار را کنترل نموده و از رقابت و مبارزه علیه همدیگر اجتناب ورزند. مصرفکنندگان نیز متشکل گردیده، به شکل سندیکا و شرکتهای تعاونی مصرف گرد هم میآیند تا با تشکل خود مانع سیاستهای تجدید تولید و افزایش قیمتها به وسیله بخشهای تولیدی شوند. با این حال تمرکز و تبانی جای تعدد را میگیرد و حتی بازار به انحصار یک تولید کننده یا یک خریدار درمیآید.
در مقابل چنین وضع و تحولی ومتهای مرکزی و محلی نمیتوانند بیطرف بمانند و نسبت به اوضاع بیگانه باشند، بلکه ناچارند بر آن نظارت یا در آن دخالت کنند، و مقدار عرضه، تقاضا، قیمتگذاری را مستقیما تحت نظر بگیرند.
در اینجاست که تعیین قیمت محصولات و بازار مورد بررسی قرار میگیرد.
در کشورهای سوسیالیستی بخشهای تولیدی نوع محصول، مقدار، روش تولید، قیمت و نحوه توزیع آن را به عنوان دستورالعمل از مراکز برنامهریزی دولتی دریافت میکنند. و مراکز برنامهریزی از طریق حسابداری صنعتی هزینههای تولید و عواید و سود بخشهای تولیدی را محاسبه میکنند و همه چیز را از مواد اولیه، دستمزد مستقیم، هزینه غیر مستقیم و عمومی کارگاه، هزینههای اداری، هزینههای فروش، هزینههای توزیع در نظر گرفته و قیمت تمام شده کالا را استخراج میکنند، سپس سود مناسبی را در نظر گرفته و قیمت را تعیین و اعلام میکنند.
پینوشتها:
1) رونالد میک، پژوهشی در نظریه ارزش ـ کار، ص 27.
2) همان، ص 29.
3) آنیکین، تاریخ تکوین اقتصاد سیاسی، ص 275.
4) آدام اسمیت، ثروت ملل، ترجمه ابراهیمزاده، ص 43.
5) محمدعلی کاتوزیان، آدام اسمیت و ثروت ملل، ص 96.
6) حسن شهید نورائی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 173.
7) علی اکبر مدنی، تاریخچه تحولات عقاید اقتصادی، ص 98.
8) باقر قدیری اصلی، سیر اندیشه اقتصادی، ص 74.
9) آنیکین، تاریخ تکوین اقتصاد سیاسی، ص 387-386.
10) حسین وحیدی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص 218.
11) لودریک اچ. ای، آشنایی با علم اقتصاد، ص 114.
12) باقر قدیری اصلی؛سیر اندیشه اقتصادی، ص 89.
13) آنیکین ؛تاریخ تکوین اقتصاد سیاسی، ص 387-386.
حسن شهید نورائی ؛تاریخ عقاید اقتصادی، ص 218.
منبع : وبلاگ اقتصاد عادلانه